بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عرضه اعمال بر امام زمان (عج) در هر زمان؛ شهود امام نسبت به اعمال انسان از درون خود آن شخص است، که با عمودی از نور الهی، احاطه و نگاه، بر وجود همه دارند.

بحثی که در جلسه گذشته آغاز شد بحث عرض اعمال بود که بیان شد بر اینکه طبق آن آیه شریفه که قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المومنون، بیانش بر این بود که عمل انسان را … سین را هم عرض کردیم که سین تاکید است، نه آینده، این سیری الله یعنی حتما خواهند دید عمل شما را خدای سبحان و رسول خدا و مومنون. این بحث را در جلسه گذشته مقداری اش را عرض کردیم و روایاتی را هم ازش خواندیم. بحث عرض اعمال به چند بحث مرتبط میشود و یک بحث کلیدی است که ارتباطات مختلفی با ابحاث مختلف پیدا میکند. از جمله با بحث قیامت مرتبط میشود که بحث شهدا…

با بحث عرض اعمال در لحظه وفات انسان هم کاملا مرتبط است. ما یعاین عند الموت. چون در لحظه موت انسان حضرات معصومین را میبیند و در ارتباط با همه اعمالش یا باعث محبت به آنها میشود یا باعث بغض به آنها.

یکی هم در بحث علم امام و علم پیامبر است که ارتباط با پیامبر و امام در دنیا به چه نحوی است.

یک بحث دیگری مرتبط با خود عمل است که عمل چیست که اینها رویت میکنند.

یک بحث دیگر انسان شناسی است که انسان کیست که این ارتباط با امامت و رسالت اینطوری است.

همینطور چند بحث دیگر.

اینها نشان میدهد که فهم درست این بحث در چندین جا کمک میکند. عده ای از بحث ها که روایات و آیات اینها با هم تناظر دارند در این بحث هست. بر هم نظر دارند و هر کدام تفسیر دیگری را میکنند. هر کدام از این بحث ها گوشه ای از بحث را روشن میکند. با توجه به ارتباط این بحث ها با هم این را روشن میکنند.

یک نکته دیگر هم هست که وقتی بحث را به این صورت دیدیم، شاخه ها و ارتباطات بحث باعث منظومه ای شدن بحث میشود. جایگاه بحث بهتر فهمیده میشود. یک بحث را فهمیده، اما ده ها بحث برایش روشن شده است.

این بحث بحث مهمی است.

در کتاب انسان بعد الدنیا مرحوم علامه طباطبایی در فصل نهم، عنوان فصل فی الشهداء یوم القیامة است. اینکه چطور در یوم القیامه شهادت بر اعمال محقق میشود، بیان میکند که این شهادت باید از دنیا محقق شده باشد و فهمیده شده باشد. این شهادت چگونه باید فهمیده شده باشد، چی هست که فهمیده میشود. آن کسی که میفهمد چگونه میفهمد؟

مختصرش را عرض میکنم تا در محضر روایات بحث باشیم.

می فرمایند که

الإنسان والعقيدة، ص: 132

الفصل التاسع في الشهداء يوم القيامة

قال سبحانه: وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِي‏ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ‏[1].

و قد عدّ سبحانه أصنافا من الشهداء على الأعمال يوم القيامة، و الشهادة على الشي‏ء هي تلقيه بالحضور و الرؤية، و يسمّى تحمّلها و حكايتها كلاهما شهادة.

دادگاه صحنه ارایه شهادت است. قبلش باید تحمل شهادت کرده باشد. آن چیز را دیده باشد. این در نظام بصری و با چشم است که باید دیده باشد. یا شنیدم. در اینجا میخواهد عمل را شاهد باشد. عمل خیلی لایه های تو در تویی دارد. عمل ظاهری را که همه شاهدند. کافر هم میبیند که من مسجدی ساختم. اما اینکه میفرماید قا اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المومنون. این کدام عمل است که بقیه ندیدند؟ منافق هم میتواند ببیند که من نماز خواندم. پس معلوم میشود این شهادت و رویت از این سنخ نیست که عمل من را قالبش را عرضه بکنند بر امام معصوم. نه. این دیدن اختصاصی به امام معصوم ندارد. منافقی هم که در صحنه باشد میتواند این را ببیند.

و من المعلوم أنّ الشهادة على الأعمال ليست على مجرّد صورها الظاهرة، بل على ما هي عليها من الطاعة و العصيان و السعادة و الشقاوة؛

عملی که ما انجام میدهیم یک رابطه با خفی ترین، سری ترین رابطه های وجودی من دارد. حتی به طوری که گاهی خود من هم یحسبون انهم یحسنون صنعا. اما حقیقت عمل که معلوم است حسن نیست، که آن در لایه خفی انسان است که خود انسان هم گاهی بر آن مطلع نیست. اینکه مطلع نیست دلیل نمیشود که اختیاری نیست. در خفی ترین لایه هایش نشان میدهد که آنجا شاهدند. یعن یتمام لایه های عمل را شاهدند. یک عمل در نظام ظاهری یک آثار یدارد. در نظام مراتب عالم آثار متعددی این عمل دارد. غیر از لایه مبدئیتش است که خفی و سر و اخفی است. این مبدئیتش است. نظام فاعلی است. یک نظام غایی دارد عمل. تاثیری که دارد. اثر این عمل یک لایه ظاهری اش آشکار میشود. مثلا میبینیم که در این مسجد نماز میخوانند. اما اینکه این مسجد منشا چه خیرات و برکاتی در نظام عالم است و افرادی که نماز میخوانند در سری ترین آثار وجودی شان چه اثری گذاشته میشود و به چه کسانی میرسد… اینها دیگر آشکار نیست. ولی خدای سبحان و رسول و مومنی که این عمل برش عرضه میشود، تمام لایه های علت فاعلی و تمام لایه های علت غایی برایش روشن میشود. یک منطقه عظیمی از وجود و مراحل وجود را شامل میشود. از هر دو طرف گستردگی و عوالمش آشکار میشود. لذا هر کسی تحمل عرض عمل را دارد. مومنون نه هر مومنی. البته عرض عمل تشکیکی هم میتواند باشد. بعضی از مراتب این را ممکن است بعضی اولیاء جزئی تر هم بفهمند؟ بله. اما به طور اطلاقی اش را خدا و رسول و مومنون میفهمند. حضرات فرمودند مومنون ما هستیم. مرتبه اطلاقی اش برای حضرات است.

خرسندی و ناراحتی حضرات بعد از عرض عمل معلوم میشود که افق عمل را دارند میبینند. با یک ظاهر آراسته نمیتوانیم آنها را خوشحال بکنیم. گاهی ظاهر آراسته است اما ناراحتی آنها را در پی دارد. چون میفهمند که در باطنی ترین لایه هایش لجن ها چقد رخفا پیدا کرده است. به سرعت این حبطش آشکار میشود بعدها. میبینند یک جایی سر بزنگاه برید. اگر عمل صالح باشد منجر به بدی نمیشود. اگر یک جایی انسان سرنوشتش به بدی میرسد برای این است که لایه های سابقش خدشه دار بوده است.

حبط عمل یکی از معانی اش این است که در آن لحظه آشکار میشود که از قبل باطل بوده است.

إذ هو قضيّة القضاوة و سيّما من أحكم الحاكمين.

این جریان عرض عمل اساسش قضاوت است. شهادتی که در دادگاه داده میشود، شاهد دارد نحوه ای از قضاوت را انجام میدهد که من دیدم او این کار را کرد. در نظام سعادت و شقاوت، عرض عمل یعنی قضاوت. خوب و بد این با همین عمل محک زده میشود و قضاوت میشود.

آنی که احکم الحاکمین است قضاوت میکند. خدا میبیند.

و هذه الأوصاف غير ممكنة الإحراز إلّا بارتباط الشاهد على محتد هذه الأعمال

اصل این اعمال. شاکله ای که این عمل بر اساس آن نشات گرفته است.

وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿105﴾

خود شخص هم گاهی نمیداند که نتیجه عملش چقدر است در نظام فاعلی و نظام غایی. هم در نظام فاعلی نمیفهمد از کجا نشات گرفته است. هم در نظام غایی نمیداند تا کجا ادامه پیدا کردهاست.

آنجا به شما انباء میشود به آنچه عمل کردید.

پس خود شخص شاهد بر عملش نیست. خیلی جالب است. یعنی نمیداند این عمل چیست.

سعیش را باید بکند که افق های عظیمی را در نظر بگیرد. اما این عمل چه موجی ایجاد خواهد کرد، از چه لایه هایی از وجودش نشات گرفته است برای خود شخص آشکار نیست.

ما نسبت به اعمالمان خدای سبحان نگذاشته است تا کامل مطلع بشویم. دو جهت دارد. اگر عمل ناصالح است، باعث میشود که اگر میدیدیم مایوس میشدیم. اگر عمل صالح بود مغرور میشدیم که من بودم که این موج را ایجاد کردم. یک دفعه در عالم غیب و شهادت من طوفان به پا کردم، من موج ایجاد کردم، باعث میشد…. اما این عمل را عمل ساده ای میبیند، همین باعث میشود نسبت به عمل یک امید واهی پیدا نکند. هرچند گاهی دیدن نتیجه به انسان شوق میدهد، شوق به عمل میدهد، اما معمولا اثر سوئش بیش از اثر حسنش است.

لذا گاهی به انسانی یک لایه هایی را نشان میدهند. این هم رحمت الهی است که همه اش رانمیفهمیم. همین نماز ظاهری نمیدنیم چقدر اثر دارد. یک کف نفس چقدر اثر دارد نمیدانیم. یا یک معصیت چه خواهد کرد. عرض عمل همانجا بر همه حضرات معصومین میشود.

-در موقع عمل تابع معرفت نیست؟

چرا. ولی بعضی اعمال از مرتبه ظاهری نشات گرفته سات فاما در نظام غایی آثاری برپا میکند که…

آشیخ عباس قمی میگوید ده سال برای سفینة زحمت کشیدم، اینقدر نگرفت. یک سال برای مفاتیح زحمت کشیدم اینقدر گرفت. موج کار این است. هرچند خودش این احتمال را نمیداد. این لایه ظاهری اش است. گاهی انسان در نظام معرفتی اش کاری که دارد انجام میدهد یک صفا و سادگی دارد. ممکن است از عمقی نشات نگرفته باشد. خدای سبحان گاهی برکتی میدهد که خیلی جلو میرود.

بله. اگر از عمق معرفتی نشات بگیرد و اثر ظاهری هم داشته باشد، ببینید چقدر میتواند نتیجه داشته باشد.

امام حسین علیه السلما را در نظر بگیرید که هم از عمق معرفتی نشات گرفته است، هم کشتی میشود که اسرع در نجات است. هم عمق عمل است از مبدئیت و هم توسعه در ظاهر است.

مسئول اوقاف میگفت سرمایه ای که هست 60% اوقاف برای امام حسین است. همه سایر عناوین که هزار و دویست و … هست میشوند 40%. این اثر عمل است که باعث شده است دلها با این رابطه پیدا بکنند.

-شهود اطلاقی اش برای خدای سبحان است.

نه. اینها اول ما خلق هستند. بقیه از او نشات گرفته اند.

در پاسخ: گاهی رسول از حیث رسالت نمیبیند. رسول از حیث ولایتش با رسول از حیث رسالتش متفاوت است. یکی شانیت مطلقه است نسبت به خدای سبحان، آن شانیت در مرتبه رسالت است. گاهی از حیث خلق است که رسالت است. از حیث ولایت که شان رب هستند دیگر غیر نیستند.

در تعبیر روایت دارد که لی مع الله وقت لایسعنی نبی مرسل و لا …

نبی مرسل خودش را هم شامل میشود. خودش حالاتی دارد.

من الضمائر و السرائر و خصوصيّات انتشاءات الأعمال من الإرادات و القصود،

اگر اینطوری باشد که به تار و پود وجود انسان، همه مراتب هفت گانه وجود انسان عالم باشند، هیچی پنهان نمیماند. اینکه عمل از کجا نشات گرفته است. اعمال از مراتب مختلفی نشات میگیرند. در نظام خلقی از یک مرتبه نشات میگیرد. در نظام مثالی از مرتبه ای از انسان نشات میگیرد. میگوید همه مراتب انتشائات اعمال را شاهدند. پس خوب است که انسان اگر عملی را دارد انجام میدهد، هم در مبدئیتش حواسش باشد هم در نظام غایی اش.

هم در نظام فاعلی هم در نظام غایی…

هرچقدر افق نگاه انسان در نظام غایی و فاعلی عظیم تر باشد، آن عمل انسان است.

پس خیلی داریم از دست میدهیم. یک وقت افق انسان هدایت جهانی، تحقق حاکمیت توحیدی است، بر افراشته شدن پرچم توحید است در هستی. هر عملی متفرع بر این باشد با این غایت محاسبه میشود. تا اینکه عملی عمل خیری باشد و کار خوبی باشد. یک موقع دارم کمک میکنم به همین فرد که مهره ای است که برای تحقق جامعه توحیدی. وقتی در این راستا تحلیل میشود، میشود محق انتشاء و نشات گرفتنش.

تعبیر روایت این است که گاهی انسان صدقه ای را در راه خیر میدهد ده حسنه میشود. گاهی در راه تثبیت ولایت یک صدقه ای را میدهد، همان مبلغ را میدهد، هزار برابر حساب میشود. اگر در راه تثبیت و احیاء امر ما بدهد، یعنی دارد کمک میکند به عنوان شیعه ای که در این طریق زندگی اش را بگذارند، همین عنوان میشود تثبیت ولایت. در القاء هم تفاوت میکند. آنی که میگیرد گاهی به عنوان کمکم میگیرد. گاهی به عنوان رابطه بین مومنین و احیاء شیعه و روابط بین مومنین میگیرد. این احیاء میکند امر ولایت را.

ببینید چقدر داریم ضرر میکنیم. عرض اعمال در آن رتبه است. نه در رتبه ظاهریه عمل.

ببینید افق امام چه افقی است که هر کسی هر گوشه ای هر کاری انجام میدهد قبلش، حینش بعدش عرض عمل است. لحظه به لحظه است، هفته به هفته است، دوشنبه و پنجشنبه هست، ماهانه هست. سالانه هست. بعد از وفات هست. بعد از وفات اعمال عرضه میشود بر پیامبر و امیر مومنان. در لحظه موت بر همه معصومین عرضه میشود.

همه اینها گویایی و بیان دارد

در پاسخ: حرکت های جمعی و اجتماعی با حرکت های فردی به هم گره خورده است. هر فردی اجتماع جزء شئونش است. هر کسی که کمک میکند یا عملی انجام میدهد که فقط خودش صالح بشود، این خودش را محروم کرده است. یک کسی میرود میقات رب تا قوتی پیدا بکند تا مصلح باشد، این در میقاتش دنبال این است که تاثیر گذار بیشتر باشد. پس خلوتش مقدمه است. اما یک وقتی کسی دنبال این است که خودش را نجات بدهد. کاری به بقیه ندارد. این حیات اجتماعی را از دست داده است. بلکه در حیات اجتماعی برای این خسران حساب میشود که چرا این را انجام نداده. تکلیف داشته نسبت به اجتماع. تاثیر گذاری در دیگران جزء قوای وجودی این و روابط این است.

اگر به کار نگرفت تفویت کرده است این سرمایه را. باید جواب بدهد که چرا این نعمت را تفویت کرده است.

حیات اجتماعی فرد شامل است و در مقابل جمع نیست.

در پاسخ: زاویه گرفتن هایی که بی اعتنایی کرده است باعث شده است که لایه های باطنی هم مخفی بشود هم خراب بشود. استعداد انسان با تمام لایه ها مرتبط میشود. انسانی که لایه های عظیم تر برایش حساب میشود و عرض عمل میشود، حتما در دسترسش قرار گرفته بوده، یا بی اعتنایی کرده و عبور کرده و به فعلیت نرسیده است، یا خراب کرده است. از دسترسش خارج شده است.

اگر کسی که به آن مرتبه اصلا نرسیده باشد و امکانش هم پیش نیامده باشد، عملش آن رتبه را هم ندارد. یا بی اعتنایی کرده است یا تفویت کرده است. منتها فکر نمیکرد که این مقدار اثر دارد و رابطه آن عالم با این عالم مثل بیابان ها به یک حلقه است. فکر نمیکرد که عالم سرش به خفی اش نسبت بیابان به یک انگشتر است. و الا قطعا انسان آنجا از دست نمیداد. اگر وارد میشد کم کم عظمت را میافت. جلوه هایی را نشان دادند ولی بی اعتنایی کرد.

آن چیزی بر این عقاب محسوب میشود که حتما در دسترسش به طور اجمال قرار گرفته باشد حد اقل.

در پاسخ: بحث دقیقی دارد که هر ولی ای که شاهد میشود، مشهودش شانش است. منتها آن جایی که عمل صالح است، این شانش است. آن جایی که عمل ناصالح است، همین شانیتش را از بین بردن است توسط آن شخص. لذا حب و بغض به امام پیدا میکند. در لحظه مرگ انسان یا محب است یا مبغض. یعنی عرض اعمال این بر این امام به نحو شانیت بوده است در صالح بودن و مبغض دور بود از این شانیت است. پس حتما جایی که امام شاهد است، توسعه امام نیست. ظهور و بروز امام است.

-در نظام وجودی فاعل آن فعل اثر دارد این شهادت؟

بله. اگر این رابطه پیدا شد یعنی شان شده است.

-چه بخواهیم چه نخواهیم شان هستیم.

نخیر. اینطور نیست. وقتی میفهمد… آنی که با معرفت این کار را انجام بدهد، این رابطه اش قوی تر و عظیم تر میشود. این خودش یک افق نگاه است. خودش عمل است که این ر ابداند و بفهمد. شانیت هست، ولی مراتب دارد. یک جایی است که عالم به این شانیت است، یک جایی نمیداند.

بعدا میفهمد که شان بوده است. خود این شانیت معرفت به امام است. عمل حساب میشود.

فالشهادة يومئذ على أنّه تشريف للشاهد بالإذن في كلامه كما قال سبحانه:

لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ‏[2].

إنّما يختصّ بها من أتاه اللّه سبحانه هذه الكرامة في الدنيا، و هي الوقوف على حقائق الأعمال و محتدها من الضمائر و السرائر، قال سبحانه:

______________________________

(1) سورة الزّمر: الآية 69.

(2) سورة هود: الآية 105.

الإنسان والعقيدة، ص: 133

لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً[3].

و الصواب خلاف الخطأ، و قال: إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ‏[4].

فالشهادة يومئذ إنّما تتحقّق ممّن حفظ أعمال العاملين على حقيقتها من غير خطأ و عوج.

هیچ خطایی در این عرض عمل و شهادت نیست. صدق صدق است. یعنی عمل صدق صدق بر او عرض میشود و او هم به صدق صدق میابد. هیچ خطایی نه در عرضه است و نه در یافت او. گاهی عمل صدق است. آنی که میخواهد بیابد نمیتواند کامل بیابد. عمل شما صدق بوده است. من وقتی میابم همه جهاتش را نمیفهم. میگوید این هم از جهت عمل صدق بر او عرضه میشود، هم از جهت یافت او کاملا با صادقانه میابد. صادقانه یافتن یک عظمت وجودی است. اینکه عمل صدق است یک چیز است. اینکه او تمام مراتب را با تمام نشئاتش صادقانه میابد یک سعه وجودی عظیمی میطلبد که همه اعمال را در قرب و بعدشان در تمام مراتبشان بیابد.

و أنت إذا تأمّلت هذه البنيّة الإنسانيّة على قواها و حواسّها

یعنی خدا از جهت استعداد و قوه این را به انسان اعطا کرده است. حواس و قوای خاص خودش را میطلبد.

وجدت أنّ هذه الشهادة و التلقّي مستحيلة في حقّها بالنسبة إلى أعمال الحاضرين، فضلا عن الغائبين، و مع الحضور من الشاهد فضلا عن الغيبة، و مع القرب فضلا عن البعد، و هو واضح،

اینطور نیست که امام الان به ما قرب مکانی داشته باشد. اما قرب احاطی دارد. نشان میدهد که قرب و شهادت و قوایش غیر از نظام ظاهری است. پس در شهادت با این حواس نیست. قوا و حواس خاص خودش را دارد. ولی انسان ها استعدادش را دارند. هرچند به فعلیت نرسانده اند.

فليس إلّا أنّ ذلك بأمر آخر و قوّة أخرى وراء ما عند الإنسان المتعارف من القوّة و الإحساس يمسّ باطن الإنسان ذي الأعمال، كمسّه بظاهره و بالغائب كالحاضر و بالعبيد كالقريب، فهو نور غير جسماني لا يحتاج إلى ما يحتاج إليه الجسم في تأثيراته و أعماله من خصوصيّات الزمان و المكان و الحال، فهو نور يبصر به السرائر و يميّز به الطيّب من الخبيث…

شرمندگی در جلو این همه شاهد خودش یک عقاب است. خیلی میتواند بازدارنده باشد برای انسان.

2- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ أُدَيْمِ بْنِ الْحُرِّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ قَالَ هُوَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْأَئِمَّةُ تُعْرَضُ عَلَيْهِمْ أَعْمَالُ الْعِبَادِ كُلَّ خَمِيسٍ.

3- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْمِيثَمِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى‏ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ.

4- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‏ قَوْلِهِ‏ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ تُعْرَضُ عَلَيْهِمْ أَعْمَالُ الْعِبَادِ كُلَّ يَوْمٍ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.

5- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع‏ فِي هَذِهِ الْآيَةِ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ قَالَ نَحْنُ هُمْ.

6- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَشَّارٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ «1»

بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 428

قَالَ نَحْنُ هُمْ.

7- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: تُعْرَضُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص أَعْمَالُ الْعِبَادِ كُلَّ صَبَاحٍ أَبْرَارُهَا وَ فُجَّارُهَا

چون ما با اعمالمان شان نبی هستیم. کفار هم شان میشوند. همه انسان ها اعمالشان عرضه میشود.

فَاحْذَرُوا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ‏ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ «1».

8- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ يَحْيَى الْخَثْعَمِيِّ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع‏ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ قَالَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَمُوتُ وَ لَا كَافِرٌ فَيُوضَعُ فِي قَبْرِهِ حَتَّى يُعْرَضَ عَمَلُهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلَى عَلِيٍّ ع

بعد از مردن را میفرماید.

فَهَلُمَّ جَرّاً إِلَى آخِرِ مَنْ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ عَلَى الْعِبَادِ.

اینجا همه معصومین را میفرمایند. بعضی از روایات فقط پیامبر و حضرت امیر را دارد. البته از باب انفسنا و انفسکم همه را شامل میشود.

9- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ صَالِحِ بْنِ النَّضْرِ عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ سَمِعْتُهُ‏ يَقُولُ فِي الْإِمَامِ حِينَ ذَكَرَ يَوْمَ الْخَمِيسِ فَقَالَ هُوَ يَوْمٌ تُعْرَضُ فِيهِ الْأَعْمَالُ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ.

10- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ يَحْيَى الْخَثْعَمِيِّ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع‏ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ فَقَالَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَمُوتُ وَ لَا كَافِرٍ فَيُوضَعُ فِي قَبْرِهِ حَتَّى عُرِضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلَى عَلِيٍّ فَهَلُمَّ جَرّاً إِلَى آخِرِ مَنْ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ عَلَى الْعِبَادِ.

11- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ الطَّائِيِّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ الْمِيثَمِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ.

6 باب في عرض الأعمال على الأئمة الأحياء من آل محمد ص‏

1- حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى‏ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ قُلْتُ مَنِ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ مَنْ عَسَى أَنْ يَكُونَ إِلَّا صَاحِبُكَ.

نحوه ای انحصار ازش در می آید.

2- حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الزَّيَّاتِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبَانٍ الزَّيَّاتِ وَ كَانَ يُكَنَّى‏ «1» عَبْدَ الرِّضَا قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع ادْعُ اللَّهَ لِي وَ لِأَهْلِ بَيْتِي قَالَ أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ فَاسْتَعْظَمْتُ ذَلِكَ فَقَالَ أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ‏ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏.

یعنی من هر شب و روز با شما هستیم. هر شب و روز در محضر هستیم. از باب اینکه ما راحت تر بفهمیم اینطور گفته اند. و الا در محضریم. هر لحظه که کار خطایی از ما سر بزند حضرت ناراحت میشود و استغفار میکند. هر لحظه کار خوبی انجام بدهیم خوشحال میشوند و دعا میکنند. روایت میفرمایند.

وقتی یک نکته ای به ظاهر قرآن منتسب میشود، خیلی راحت جا می افتد.

اگر انسان امام را قرآن ناطق بداند، همینطور میشود.

3- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ

این روایت 8-10 جور نقل شده است. صدر و ذیلش اضافه و کم شده است. این از موارد متوسط است.

قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لِي يَا دَاوُدُ أَعْمَالُكُمْ عُرِضَتْ عَلَيَّ يَوْمَ الْخَمِيسِ فَرَأَيْتُ لَكَ فِيهَا شَيْئاً فَرَّحَنِي وَ ذَلِكَ صِلَتُكَ لِابْنِ عَمِّكَ أَمَا إِنَّهُ سَيُمْحَقُ أَجَلُهُ

کمک تو باعث شد عمرش کوتاه بشود. یعنی این هم لطف خداست. این شخص هم داود رقی را خیلی اذیت میکرد، هم ناصبی بود و به امامان توهین میکرد. در جایی دارد که خیلی من را اذیت کرده بود. ولی من داشتم می آمدم دیدم خیلی وضعیتش سخت شده است. قسمتی از هزینه سفرم را دادم به او. بعد حرکت کردم. عمر تو را زیاد کرد. 15 سال. حضرت میفرماید چه کردی تو. سه بار عمرت زیاد شده است. این آخری اش است.

وَ لَا يَنْقُصُ رِزْقُكَ

رزق تو کم نشد با این دادن، اما عمر او کم شد. این رحمت شد. عمرش کمتر شد. یعنی اگر مومنین یک جایی این کار را هم بکنند، خود این نشان میدهد یک سنت های عظیمی را میشود ازش در آورد که باید جای خودش استخراج کرد.

-کمک به ناصبی منع ندارد؟

چون پسر عمو بودن حضرت تایید کرده است. گرفتاری اش مستوعب بوده. در حالت سختی بوده.

اینکه عمرش کوتاه شد، شاید منقلب هم شده باشد با این حرکت. کسی که این همه او را اذیت کرده است، یک وجهی دیده میشود که حضرت تایید کرده است.

قَالَ دَاوُدُ كَانَ لِي ابْنُ عَمٍّ نَاصِبٌ كَثِيرُ الْعِيَالِ مُحْتَاجٌ فَلَمَّا خَرَجْتُ إِلَى مَكَّةَ أَمَرْتُ لَهُ بِصِلَةٍ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَخْبَرَنِي بِهَذَا.

4- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ قَالَ تُرِيدُ أَنْ تَرْوِيَ عَلَيَّ هُوَ الَّذِي فِي نَفْسِكَ.

تو میدانی معنایش چیست. درست هم هست. اما میخواهی من بگویم که بروی از قول من نقل بکنی. لذا حضرت بهش نمیگوید.

یکی هم با زراره است.

5- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ‏

______________________________

(1)- و في نسخة بدله، مكنيا عند الرضا ع.

بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 430

عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ‏ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ قَالَ أَمَّا أَنْتَ لَسَامِعٌ ذَلِكَ مِنِّي لِتَأْتِيَ الْعِرَاقَ فَتَقُولَ سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ كَذَا وَ كَذَا وَ لَكِنَّهُ الَّذِي فِي نَفْسِكَ.

حضرت میگوید آنی که در ذهنت هست درست است. اما من هم با زبان نمیگویم چیست که نروی نقل بکنی. معلوم میشود که نقلش را روا نمیدانستند آنجا.

باعث اعجاب و تعجب یا انکار بعضی میشده است.

معلوم میشده که ما هم باید هواسمان باشد. کسی که این مرتبه اعتقاد را ندارد نباید این را برایش گفت. سر منبر که نمیشود هر حدیث سری را گفت. این احادیث عرضه اعمال نحوه ای از احادیث سر است.

مراتبش را هم بگوییم. هی بگوییم تا مراتب خفی و اخفی و سرش.

چند آیه قبل جایی که آیه دارد با منافقون میگوید، و المومنون ندارد. الله و رسول دارد فقط. تا این مرتبه را آنجا اقرار داشتند. دیده بودند از رسول که گاهی حرف های سری اینها را بیان کرده است. رسول را می‌گفتند متصل به وحی است، اما بقیه را اینطور نمی‌دانند.

در ظهور انسان میفهمد که همه اینها… مثل لحظه مرگ و قیامت، ستنبئکم بما کنتم تعملون، در ظهور این حقیقت محقق میشود. چون آنجا خفا نیست. وقتی عمل را انجام میدهد فرد، میداند که امام هم این را یافت. عکس العمل این نسبت به آن عمل سخت میشود. اگر خطا باشد یا نقصی باشد بخواهد جبران بکند. جلوه ای از قیامت محقق میشود.

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 100” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید