بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: باب۳ فصل۱۵ حدیث ۱۰ تا ۱۲؛ رسیدن مصداق تام و دولت مطلق آیات قرآن در ایام استقرار حکومت امام زمان- غلبه فرهنگی و حاکمیتی اسلام و تسلیم تمام جهان بر دین محمدی

اگر در بعضی از روایات وارد شده است که قبل از قیام حجت ما قیام کند، غیر از سختی و بلا برای ما چیزی به بار نمی آورد که در مقدمه کتاب صحیفه ذکر شده است، این مربوط به جریان زمان حضرات هست که عده ای قیام میکردند بدون اذن حضرات. حالا ممکن است حضرات نگاهشان منفی نبود ،اما بدون اذن بود. هرچند بعضی از آنها را دوست هم میداشتند. اما صلاح میدانستند. گاهی خودشان هم میدانستند که اگر سوال کنند اذن ندارند. بعضی از اینها مورد تایید بودند هرچند حضرات به قیامشان کسی را سوق نمیدادند. افراد بزرگی بودند. موضوع اصلی که در روایات وارد شده، قیام هایی که به اذن نیست. دعوت به حضرات نیست. دعوت به دیگری است، این قیام ها مورد تایید نبوده است. لذا در روایات ما از جمله این روایت که صدرش در مورد قیام یحی بن زید و زید بن علی، بعد از آن جریانات در صدر روایات، آ[رش میفرماید ما خرج و لایخرج و کان قیامه زیادة فی مکروهنا و شیعتنا.

هر کس قبل از قیام حجت ما قیام کند تا ظلمی را بردارد یا زندگانی و حقی را به پا کند، بلا و ابتلا دچار میشود و قیامش زیادت مکروه ها و شیعیان ماست. قیام هایی بود که نشان میداد ناظر به قیام های خاصی بود که داشت شکل میگرفت. از آن طرف روایاتی داریم که امر به معروف و نهی از منکر لازم است.

از آن طرف داریم سکوت در برابر اینها جایز نیست.

د رزمان امام صادق علیه السلام وقتی بعضی از یاران حضرت خدمت حضرت رسیدند، گفتند صد هزارتا یار دارید. حضرت فرمودند صد هزارتا؟ گفت دویست هزارتا. رفتند در بیابانی، حضرت پیاده شدند که نمازی بخوانند، بعد رو کردند که اگر من به تعداد این بز ها شیعه داشتم قیام میکردم. شمردم دیدم هفدهتا بودند.

معلوم میشود اگر زمینه باشد را نفی نکرده ند.

جایی که نفی شده گاهی دعوت به خود بوده. یا استعداد و آمادگی نبوده. استعدادها به بطلان میرسیده. از این باب ها نفی شده است و الا جاهای دیگری تشویق شده و امر شده. این روایات را باید با هم جمع کرد و دید.

الحمدلله نهضتی که به پا شده است که 38 سال از عمرش میگذرد، واقعا یک پرده ای است. همانطور که در پرده عکس ها را توضیح میدادند ،قیام ما با همه عظمتش یک پرده ای است نسبت به جریان ظهور. هرچند خیلی کاستی ها و نقص ها و عیب ها دارد، اما در عین حال خیلی حقایق و مسائل عظیم… این تغییر و تحولی که در جان ها ایجاد کرد و رشد هایی که ایجاد کرد که غیر قابل تصور است آثاری که گذاشته است. اگر کتاب های زیادی مینوشتند و خوانده میشد، این اثر را نمیگذاشت. هرچقدر به سمت صفوه شدن و خالص شدن برود، جایگاهش..

اگر حقی علم نشده باشد بطلان باطل هم آشکار نمیشود. اینطور نیست که یملا الله قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا، ظلم و جور به گونه ای آشکار میشود که حقی به پا باشد. و الا اگر ظلم و جور پر باشد بدون اینکه حقی به پا شده باشد، ظلم و جو ردیده نمیشود. انقلاب ما، نعمت وجود خود امام، که هرچقدر به عنوان یک حقیقتی که دامنه وجودی انبیاء را به ما نشان میدهد، ظهوراتی از انبیاء و حضرات معصومین را به ما نشان میدهد… کم گفته ایم. این نعمت را هرچقدر سپاس بداریم کم است.

نعمتی که آشکار باشد بی اعتنایی بهش بلا به دنبال دارد. امام و انقلاب و شهدا، همه بینات است. از جریانات خود پیروزی انقلاب، تا جریان جنگ و کردستان و قیام های اطراف و … خلق عرب، خلق ترک، اینها هر کدامش کفایت میکرد که یک ملتی را ضایع بکند. یک ملتی را سرنگون بکند. ولی الحمدلله این انقلاب ما تا به حال به پا مانده است. جریان طبس. جنگ تحمیلی. وقایعی که درش اتفاق افتاده است، جریاناتی که در عراق و افغانستان و … اتفاق افتاده است. همین جریانات الان، همه اش اصلش …. خانم رایس گفته بود که اگر بدانیم که این اژدهای در خاورمیانه سرش کجاست و دمش کجاست، سرش را میزنیم. جرات زدن سرش را ندارند. شروع کردند به زدن دمش. ان را هم نتوانستند. حزب الله لبنان و ایران منظورشان بود. آن را هم حریف نشدند.

یک حزب الله می ایستد و غلبه میکند. بعدها اگر تاریخ درست نقل کند، آدم تعجب میکند که مگر میشود یک کشوری بدون امکانات در مقابل کشور دیگری که اظهار میکنند که قدرت پنجم دنیاست بایستد و غلبه بکند. اینها امدادهای الهی است. نصر به ملائکه و رعب است. اگر ما عادت کردیم و باورمان نمیشود و بینه برایمان آشکار نیتسف اگر کسی توجه نکند تنبیه دارد دنبالش. عقاب دارد. اگر بدون قدردانی از این نعمت و توجه به این نعمت چشم از جهان ببندد، معلوم نیست حقیقت ولایتی که نازله آن ولایت است، یک وزنه ای است که دارد میزند تا آماده بشود برای زدن آن وزنه. حواسمان باشد که عادت بر ما غلبه نکند نسبت به نعمت هایی که خداون داده. امت های سابق معجزات و کرامات را میدیدند اما عبور میکردند. هرچیزی که نافع بود را هم زیر پا میگذاشتند.

وقتی انسان در فتنه است، علم به فتنه مهم است. نه بعد از فتنه. اگر ما زمان انبیاء بودیم اینطور بودیم. این بعد از فتنه است که همه چیز آشکار شده است. بعد از فتنه بصیر بودن مهم است. آن موقع راه را بفهمد مهم است. و الا بعد از فتنه همه چیز آشکار شده است. حالا اگ رکسی بخواهد علامت بزند و بنویسد، هنری نکرده است. جزایی ندارد. آن وقتی که سوالات را پخش کردند که وقت امتحان است که جواب ها روشن نیست و انسان بتواند آنجا جواب ها را پیدا بکند ارزش دارد.

در پاسخ: هر قیامی که دعوت به خود نبوده. دعوت به پرچم نهایی بوده، به مقداری که به این علایم نزدیک باشد به حقانیت نزدیک است.

-زید اینطور نبود؟

یحیی بن زید از آن راوی معروف میپرسد که از پسرعمویم چه خبر؟ خبر داری؟ خوب بود؟

بله. پدرش نسبت به قیام پدر من خیلی موافق نبود. خود یحیی میگوید. نظر ایشان نسبت به کار من چیست؟ میگوید من دلم نمیخواست جواب بدهم، اما نظر امام را گفتم که حضرت هم خیلی … کسی میرود اجازه بگیرد سوق نمیدهند به شما، در خصوص زید روایات مختلف است. با آن روایاتی که حضرت طلب مغرفت و رحمت کردند. در بعضی از روایات استشمام تایید میشود. حضرات مامور نبودند ابراز ظاهری بکننند. قیام زید نفی نشده، اما سوق داده نشده است. شاید علتش وضعیت زمان باشد که حضرات را میخواستند به مخاطره بیندازند.

اما آنها دعوت به خود نبوده. روایاتی که میگوید به اذن نبوده، در زمان حضور که اذن نبوده، اخلال ایجادم یکند. یا اگ ردعوت به دیگری بوده. بعضی از اینها دعوت به اولاد خاصی از اولاد معصومین بوده است. معلوم میشود که اینها اختلال دارند.

در صورت کلی همه مردم مامور به امر به معروف و نهی از منکر و جهادند. مراتب را باید انجام بدهند. اذن کلی در قرآن آمده است. خداوند رحمت کند امام را. مگر میشود کسی بگوید اسلام جهاد ندارد. حرکت ندارد. در اسلام حرکت اشباع شده است. جهاد و امر به معروف جزء دین است. چه بگوییم امر به معروف شاخه ای از جهاد است ،چه بگوییم جهاد شاخه ای از امر به معروف است. یعنی جهاد را از باب امر به معروف دیده اند. هر دو اینها راه دارد. بعضی میگویند امر به معروف مرتبه ای از جهاد است.

رحم الله عمی زیدا روایتش دیده بشود. در عیون اخبار الرضا.

اصلش این است که پرچمی که به غیر حضرات دعوت میکرده. هرچند میخواسته احقاق حق و ابطال باطل بکند. آنجا قطعا مورد تایید نبوده است. مثلا ابو مسلم خراسانی هم قیام کرد. به اسم اهل بیت قیام کردند، اما پرچم را تحویل عباسیان دادند.  این قیام ها که به اسم قیام مذهبی و دینی بود، نتایجش مرتبط با حضرات معصومین نشد.

این یادی از انقلاب بود که قدر دان باشیم. عادت نشود. ذکر دوباره نعمت باشد که خداوند بعد از 1400 سال حاکمیت شیعی، آن هم در لباس عالمان شیعی، با این نگاه، بی سابقه بوده است در طول تاریخ تشیع که عالمان… بله، بعضی از دوره ها بوده که حکومت های جزئی در بعضی از جاها تشکیل شده. اما اینطور نبوده که عالمان شیعه در مسند کار باشند. در مصر دوره ای فاطمیون غلبه داشتند. در دوره ای الناصر بالله در طبرستان مثلا، یا در ری حکومت های شیعی تشکیل شده. اما هم دوره کوتاه بوده و هم منطقه محدود بوده. نتوانستند سیستم پیاده بکنند. یک فلسفه پشتیبان برایش درست بکنند. لذا شیعه همیشه از حاکمیت خالی بوده. بر خلاف اهل تسنن که حاکمیت همیشه داشتند.

به روایت دهم رسیدیم.

این روایت را فقط یک راوی نقل نکرده است.

همان طور که اسماء الهی دولت دارند آیات قرآن هم دولت دارند.

اول که امام آمدند ،کسی گفت چهار اسم از اسماء الهی را دولتش را شما ایجاد کردید.

امام فرمودند آقا ساکت. آقا ساکت. آن اسم چی بوده خبر نداریم. اما اسماء الهی دولت دارند. بسیاری از اسما، در زمان ظهور… بسیاری از اسماء ناقصش در دوران دیگر محقق میشود. تام و سلطانش در دوران ظهور محقق میشود.

مثل الباطن. بسیاری از اینها دولتشان محقق میشود. ههمچنان که اسماء دولت دارند و

بعضی از اسماء در دوران غییب دولت تامه اش محقق میشود که آثار هدایتگری و نتایجش در آن دوره محقق میشود.

بعضی مصداق تامشان محقق شده است. مصداق اتمشان محقق میشود بعدا.

حضرت رسول حکومت تشکیل دادند، اما غلبه مطلق نشد.

لیظهره علی الدین کله، غلبه استدلالی شد. این در زمان پیامبر شد. لیظهره یک شانش غلبه تبیینی است. یک شانش هم غلبه حاکمیتی است که بقیه آنها دیگر قدرت ظهور و بروز نداشته باشند. نسخشان مشهود و محقق بشود که ظهوری ندارند.

ولو قد قام

اگر حقیقت غلبه محقق بشود و معلوم بشود، فوق تصوراتی است که ما داریم. اگر عالم یکپارچه به یک حقیقت واحد

چه استعدادهایی به جای نزاع تبدیل به همپوشانی میشود. فقط میدانیم ی کغلبه ای صورت میگیرد. بقیه در محاقند. آنجا آشکار نیستند و ظهوری ندارند. این یک مسئله ساده اولی است. اما لیظهره علی الدین کله، حقایق معرفی درش محقق میشود. نظام رشدی محقق میشود که آنجا دیدن دارد. آنجا تازه عالم انسانی خودش را نشان میدهد. وقتی همه انسان ها یک حقیقت واحد را میپذیرند و در زندگی همه بدون مانع محقق میشود.

در وجود ما الان دین غلبه ندارد. خلط بین دین و غیر دین است. چه برسد در نظام اجتماعی و نظام عالم. اگر در نظام کسی دین غلبه پیدا بکند ک هدر وجود این یظهره بر همه غیر دین، ببینید چقدر سرعت حرکتش و رفع مانعش شدید میشود. همه قوایش سرعت میدهند به حرکت این. الان ما بسیاری از کارهایی که میخواهیم بکینم و آرزویمان اس تنمیتوانیم.

اعتقاد و اعمالمان نمیگذارد. لیظهره علی الدین کله، هم در نگاه فردی و هم در نگاه جمعی. رفع تمام موانع میشود در حرکت به سوی کمال.

تعبیر مقام معظم رهبری خیلی تعبیر زیبایی است. آغاز حیات انسانی و عالم انسانی است. تا قبل از آن حیات انسانی محقق نبوده. حیاتی که همه قوای انسان به فعلیت میرسد و موانع از جلویش برداشته میشود آنجا محقق میشود.

آن کسانی که حضرت را ادراک میکنند میبینند تاویل این آیه را.

یری تاویل هذه الآیه

ما یبلغ اللیل/

همه جا راه پیدا میکند ما یبلغ اللیل. هرجا شب راه پیدا میکند این دین راه پیدا میکند.

شب هیمنه دارد. تمام کثرات در شب منمحی اند. یک حقیقت واحد است. وقتی میخواهند تعبیر از غلبه و هیمنه بکنند، تعبیر به شب میشود. چون کثرات دیگر دیده نمیشوند. بله. اگر در جایی تعبیر به ظهور باشد، به یوم تعبیر میشود. اما جایی که هیمنه و غلبه را میخواهند برسانند، تبدیل به لیل میشود.

415- و في تفسير قوله تعالى: لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ* «4» قال: روى زرارة و غيره عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: لم يجى‏ء تأويل هذه الآية بعد، و لو قد قام قائمنا لقد يرى من يدركه ما يكون من تأويل هذه الآية، و ليبلغنّ دين محمّد ما يبلغ الليل حتى لا يكون شرك على وجه الأرض كما قال اللّه تعالى «5».

در یک روایتی داریم که ما یبلغ اللیل و النهار. از ابن عباس است. پیامبر اکرم روزی دعا میفرمودند و اللهم آنس وحشتی و اعطف علی ابن عمی. توجه ویژه به پسر عمویم بکن.

وَ عَنْ قَيْسِ بْنِ عَطَاءِ بْنِ رِيَاحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: دَعَا رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ اللَّهُمَّ آنِسْ وَحْشَتِي وَ اعْطِفْ عَلَى ابْنِ عَمِّي عَلِيٍّ ع فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ ع وَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ‏ لَكَ قَدْ فَعَلْتُ مَا سَأَلْتَ وَ أَيَّدْتُكَ بِعَلِيٍّ وَ هُوَ سَيْفُ اللَّهِ عَلَى أَعْدَائِي وَ سَيَبْلُغُ دِينُكَ مَا يَبْلُغُ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ.

پیامبر بعد از جنگ رفتند خانه حضرت فاطمه. حضرت فاطمه حضرت را دیدند که خسته و خون آلود هستند. گریه کردند. حضرت پرسیدند که چرا گریه میکنی.

ان الله بعث اباک بامر. خداوند به یک امری پدرت را مبعوث کرد که هیچ خانه ای حتی در بیابان ها، با گل ساخت

قدم رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم من غزاة له، فدخل المسجد فصلّى فيه ركعتين، و كان يعجبه إذا قدم أن يدخل المسجد فيصلّي فيه ركعتين، ثمّ خرج فأتى فاطمة عليها السّلام فبدأ بها قبل بيوت أزواجه، فاستقبلته فاطمة عليها السّلام و جعلت تقبّل وجهه و عينيه و تبكي «5»؛ فقال لها رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم: ما يبكيك؟ قالت: أراك قد شحب لونك.

فقال لها: يا فاطمة، إنّ اللّه عزّ و جلّ بعث أباك بأمر لم يبق على ظهر الأرض بيت مدر و لا شعر إلّا أدخله به عزّا أو ذلا، يبلغ حيث بلغ الليل. «1»

برای لیل وجوه دیگری هم گفته اند. یکیش ممکن است سکون و آرامشی باشد که شب دارد.

این هم وجهی است که ذکر شده است که شب وقت آرامش است. آن اطمینان و طمانیه و آرامش را می آورد این دین.

لایکون شرکٌ، نشان میدهد که حتی به نحو خفا شرک ریشه کن میشود

اگر در بعضی روایات دارد که شرک باقی است، برای دوران قیام حضرت است. وقتی میخواهد برسد به دوران رجعت، دیگر شرکی باقی نمانده است.یا شرک قابل اعتنایی باقی نمانده است

و له اسلم من فی السماوات و الارض طوعا او کرها.

یک بیان تکوینی دارد که همه عالم تسلیمند. چه بخواهند و چه نخواهند. چون همه مخلوقند. یک نظام تشریع است. من آمده. ذوی العقول آمده است. همه اینها در روز ظهور حضرت، دولت این اسم نسبت به زمان تشریع، در زمان ظهور محقق میشود. بعضی این آیات دولتشان در آن دوره است. گاهی مراتب قبلا محقق شده. دولت نهایی اش در آن دوره محقق میشود.

کُره از درون است و کَره از بیرون است.

شیاطین اسلم اما کرها. و البته نظام عالم وجود اسلم اما طوعا. طوعا و کرها در نظام تکوین و طوعا او کرها در نظام تشریع در زمان ظهور.

در مورد شیطان داریم که کان من الکافرین. جریان ابتلاء به آدم این را آشکار کرد. از قبل این در وجودش ریشه دار بود. کان من الکافرین. این آشکار شدن آن چیزی بود که در درونش بود. البته در نظام تکوین طوع و کره معنای دیگری دارد غیر از معنایش در نظام تشریع.

طوع و کره در نظام تشریع یک قبول با فشار است. در نظام تکوین معنای دیگری دارد. ضیق و سعه وجود است. جایی که طوع است سعه وجود است جایی که کره است ضیق وجود است.

در زمان ظهور تشریع و تکوین هماهنگ میشوند. تشریع در این دوره تحقق پیدا میکند و تطابق با کل تکوین پیدا میکند.

در دوره ظهور همه شیاطین در خدمت قرا رمیگیرند. بحث های زیبایی دارد. شیاطین و جن و … در زمان ظهور نسبتشان چگونه میشود با حضرت؟ آیا در حد جریان سلیمان نبی است یا فوق آن است.

باید شوق برای ما ایجاد بکند که امکان تحقق حقیقتی که در زمان ظهور است، در زمان ما هم مرتبه ای اش امکان پذیر است. در وجود من له اسلم صدق کرده است یا نه. قوای من همه تسلیم شده اند یا نه. اسم من فی السماوات را خارج از خودم نبینم. آیا همه مراتب وجودی من آیا همه اسلم؟ یا نه. بعضی شان متمرد هستند. اگر کسی اسلم در جهان وجود خودش بعضی طوعا و بعضی کرها، موانع وجودی اش برداشته میشود. پیامبر اکرم فرمودند شیطانی اسلم بیدی. فرمودند همه شیطان دارند. پرسیدند شما هم دارید؟ فرمودند اسلم بیدی.

تسلیم کرهی در نظام تشریع باعث کمال میشود؟ اگر شما مانع بشوید از اینکه کسی معصیت بکند، مانع سقوطش میشود یا نه؟ میشود. خیال و وهم من میخواهد تمرد بکند. اگر من کنترل کردم، این کنترل کرها است. این کرهاست نسبت به او. اما کمال میشود برای او. کم کم خیال ما هم موحد میشود. یعنی بر او هم توحید را محقق میکنیم. مسلمانش میکنیم.

ابتداء کره است. اما کم کم تبدیل میشود… چون حقیقت فطری است، تبدیل میشود به کره. اسلم من فی السماوات و من فی الارض باید از درون خودمان شروع بشود. ما سماوات داریم در وجود خودمان و ارضین. سماوات قوای باطنی ماست و ارضین قوای جسمانی ماست.

این هفت سماء و هفت ارض اگر تسلیم شدند، یا لطایف سبعه انسانی که مراتب باطنی انسان است که هفت مرتبه است، میشود آخرین مرتبه اسلام. که هو اول المسلمین. من ذریتنا امة مسلمة لک. یکی از تقاضاهای حضرت ابراهیم امة مسلمة لک بود.

و من ذریتنا امة مسلمة لک. یعنی از ذریه من و اسماعیل. من ذریتنا امة مسلمة لک. من و اسماعیل که اینجا داریم یرفع قواعد البیت. من ذریتنا امة مسلمة لک. این آخرین مرتبه اسلام است. پیامبر اکرم فرمودند من اجابت دعای ابراهیم هستند. انا جواب دعوة ابی ابراهیم یا نزدیک به این تعبیر. یعنی آخرین مرتبه تسلیم.

تمامش به ارادة الرب است. این فوق مرتبه عصمت است. عصمت را انبیاء دیگر هم داشته اند. اسلام و آخرین مرتبه تسلیم فوق مرتبه عصمت است.

الا نودی فیها ان لا اله الا الله و محمدا رسول الله.

90- شي، تفسير العياشي عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ قَوْلِهِ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً قَالَ أُنْزِلَتْ فِي الْقَائِمِ ع إِذَا خَرَجَ بِالْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الصَّابِئِينَ وَ الزَّنَادِقَةِ وَ أَهْلِ الرِّدَّةِ وَ الْكُفَّارِ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا فَعَرَضَ عَلَيْهِمُ الْإِسْلَامَ فَمَنْ أَسْلَمَ طَوْعاً أَمَرَهُ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ مَا يُؤْمَرُ بِهِ الْمُسْلِمُ وَ يَجِبُ لِلَّهِ عَلَيْهِ وَ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ ضَرَبَ عُنُقَهُ حَتَّى لَا يَبْقَى فِي الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ أَحَدٌ إِلَّا وَحَّدَ اللَّهَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الْخَلْقَ أَكْثَرُ مِنْ ذَلِكَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ أَمْراً قَلَّلَ الْكَثِيرَ وَ كَثَّرَ الْقَلِيلَ.

این برای دوران قیام نیست. در دوران قیام حضرت استدلال میکنند با اهل هر دینی طبق خودشان. این دوره تثبیت است. حضرت همه بیان را آشکار کرده است. اما عده ای با عناد زیر بار نمیروند. آقخرین بار این عرضه را میکند اگر قبول کردند که کردند. اگر نه، دیگر جای هدایت باقی نگذاشته اند. عناد در وجود اینهاست. زمین باید از لوث اهل عناد پاک بشود. نه ما مکلف به این هستیم، نه حضرت در دوران قیام. عده کمی هم اینطور میمانند. دارد که یهود و نصاری یعرفونه کما یعرفون ابنائهم، آنقدر خصوصیات معین بودکه میشناختند قبل از بعثتش، کما یعرفون ابنائهم. از بچگی تمام خصوصیات را میدانستند. این مقار نقل شده بود. دارد که بعضی از اینها حتی در خفاء دلشان میخواست. اما در علن مجبور بودند ایمان نیاورند. بعضی در خفا با بعضی از یارانشان میگفتند واقعا میدانیم این حق است. اما نمیشود اظهار کرد.

اینها همه بوده است که عصبیت هایی هم بوده است. یک رسوایی هایی هم بوده، فشار هایی هم بوده، هر کسی جرات نمیکرده است. خفاء ایمان داشته است.

آن زمان ایمان نمی اوردند مناصبشان باقی میماند. اما در زمان ظهور این هم باقی نمیماند برایشان. بیان تام است. هم از جهت فاعل و هم از جهت قابل همه چیز تام است. اما کسی که همه اینه ارا دیده و ایمان نمی آورد، این دیگر عناد محض است. این کسی است که مریضی اش مسری است. مریضی لاعلاج است. در دوران دیگر رها کردن بوده است. در آن دوره رها نمیشوند. چون ارض باید تطهیر بشود.

همین الان اگر کسانی که اهل عنادند بخواهند جدا بشوند، کم هستند. بعضی لجباز هستند، اما اهل عناد نیستند. عناد جایی است که تا پای جان هم می ایستد، یقین هم دارد به حقانیت. افرد کمی اینطور هستند.

ما نمیدانیم یعنی چی که عالم همه موحد باشند. چی میشود عالم وقتی همه موحد باشند. اگر تطابق تشریع با تکوین شد، تمام نظام وجود- در روایت بعدی است که نرسیدمی-تمام اسباب عالم در خدمت امام قرا رمیگیرد. این یعنی چی خیلی زیباست. این نسبی است. اگر د رآنجا تمام این در خدمت قرار میگیرد، هرچقدر تناسب ایجاد بشود، همه اسباب در خدمت قرار میگیرد. به همین نسبتی که اطاعت بشود توافق اسباب در کمالات ایجاد بشود. ان شاء الله از کسانی باشیم که خداوند ما را برساند به دورانی که ببینیم ظهور و کمال و سلطه توحید را بر همه عالم.

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 52” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید