بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع برنامه: سيره تربيتي حضرت موسي عليه‌السلام در قرآن کريم


برنامه سمت خدا
تاريخ پخش: 23-03- 1402

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم اللّهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم آسمان از ابر چشمان تو باران را نوشت آدم آمد صفحه صفحه نام انسان را نوشت؛ آدم آمد هشت وادی دور چشمت چرخ زد رو به گنبد کرد و آن حال پریشان را نوشت؛ نوح در کشتی میان موج‌های خشمگین گوشه دستار خود نام خراسان را نوشت؛ کاسه‌ای از آب سقاخانه با خود داشتی تا که ابراهیم در آتش گلستان را نوشت؛ حسن رویت ماه را در چاه پنهان کرده است یوسف گمشگشته حسب الحال کنعان را نوشت؛ گفت جبریل امین از هشتمین نور خدا تا محمد با علی آیات قرآن را نوشت؛

سلام می‌کنم به حضرت شمس الشموس حضرت علی بن موسی الرضا که این روزها ایام زیارتی مخصوص حضرت است خوش به حال همه آنهایی که حال و هوای مشهد را در این ایام نفس میکشند انشاالله سلام ما را هم محضر حضرت برسانند سلام می‌کنم به تک تک عزیزانم خانم‌ها و آقایان در هر کجا که هستید به این سمت خدا خیلی خوش آمدید و همین طور خوشامد عرض می‌کنم محضر سرور عزیزمان حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمة الله.

حجت الاسلام عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله و عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه بینندگان و شنوندگان عزیز بنده هم التماس دعا دارم نسبت به همه دوستانی که مشرف می‌شوند یا سلام می‌دهند به حضرت انشالله دعا برای همه کنند برای همه امت اسلامی برای همه انسان‌ها، انشاالله خدای سبحان به برکت امام رضا که وارد شده است در روایات ما و در سیره و سنت حضرات علمای ما که به خصوص در بین حضرات معصومین امام رضا(ع) در رفع حوائج دنیایی یک ویژگی خاص دارد لذا توسل به ایشان در حوائج دنیا ویژگی خاصی دارد در بین همه حضرات معصومین علیهم السلام این ثبت شده و وارد شده است کسی ناامید از این درگاه برنمی‌گردد انشاالله همه ما را اول از همه حاجت اول‌مان این باشد که امام زمان‌مان را به ما برساند و این کشور را از مشکلات و سختی‌ها حفظ کند و نجات بدهد انشاالله چون کشور امام رضا است و قلب کشور ما امام رضا است انشاالله توفیق زیارتش در دنیا و شفاعتش در آخرت نصیب همه ما شود.
شریعتی: الهی آمین خوشا ملکی که سلطانش تو باشی خوشا راهی که پایانش تو باشی و خوش به حال همه آنهایی که امام رضا دارند و همه امام رضایی‌ها و امیدوارم که به زودی زود زیارت مشهدالرضا نصیب همه ما شود در محضر حاج آقای عابدینی انشاالله.
حجت الاسلام عابدینی: دعاگوی همه دوستان ما بودیم هر کجا که هستیم از دوستان هم تقاضا داریم برای همه سمت خدایی‌ها و همه مومنین انشالله دعاگو باشند انشاالله.
شریعتی: انشاالله خدمت شما هستیم و بحث امروز شما را با دل و جان خواهیم شنید.
حجت الاسلام عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم با توجه انشاالله دعای سلامتی امام زمان را داشته باشیم و توجه داشته باشیم انشالله. بسم الله الرحمن الرحیم اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. انشالله خدای سبحان ما را از یاران و از سربازان و بلکه از سردارانش انشالله قرار دهد. باز هم سلام می‌کنیم می‌خواهیم یک آخرین حدیث را از این بحثی که از حضرت موسی و خضر داشتیم همان طور که شما وعده دادید که جلسه بعد یک حدیثی از حضرت خضر بخوانیم آغاز را با یک حدیثی از حضرت خضر انشاالله آغاز می‌کنیم سلام می‌کنیم به حضرت موسی و حضرت خضر و حضرت هارون علی نبینا و آله و علیهم السلام و اذن می‌گیریم از این بزرگواران به ما اجازه دهند که وارد این معارف‌شان شویم و از معارف آنها خوشه‌ای بچینیم و محبت آنها را در دل‌مان بیشتر قرار بدهند انشاالله. این روایت شریف این است که به خصوص این خطابش به ما است که خودمان را اهل علم می‌دانیم می‌گوید وقتی که قصد خداحافظی داشتند نصایحی را خواست حضرت موسی از حضرت خضر. یکی از نصایح این بود یا موسی: تَعَلَّمْ ما تَعَلَّمُ لِتَعمَلَ بِهِ؛ دنبال علم برای عمل باشد نه دنبال علم برای علم، علم باید در وجود بنشیند و لا تَعَلَّمْهُ لِتُحَدِّثَ بِهِ؛ یاد نگیر که بخواهی بگویی آدم یک موقع یک حرفی را تا می‌شنود می‌گوید این حرف چه قدر خوب است برای گفتن یک جا بگویم به کار بگیریم در بعضی نقل‌ها است که شقی است که کسی که چیزی را می‌شنود بگوید برای گفتن خوب است از اول نگاهش خریداری است برای فروشندگی خریدار این کلام است که بفروشد، فروشش چیست؟ گفتنش.
شریعتی: نگوییم چه قدر خوب است که عمل کنم.
حجت الاسلام عابدینی: اول مخاطب هر کلام و علمی را باید خودش انسان ببیند بگوید خدایا این را یاد گرفتم تا عملش را انجام دهم زکاتش هم این است که به دیگران هم بگویم آنها هم انجام دهند این زکاتش است این اصلش است که تعبیرخیلی… بعد آنجا دارد که موسی(ع) به خضر گفت که أُدعُ لي؛ دعایی برای من بکن؛ قال الخضر(ع) یسّر الله علیک طاعة؛ خدا طاعتش را برایت راحت کند چه دعای زیبایی که آدم وقتی که آن کارهای سخت برای انسان راحت شود دیگر دغدغه ندارد کارهای خدا راحت است اما ما چون دغدغه‌های دیگر داریم عُلقه‌های دیگر داریم طاعت خدا برایمان سخت جلوه می‌کند لذا این اینجا می‌گوید یسّر الله علیک طاعة؛ اگر یک دعا خضر بخواهد برای حضرت موسی کند این است که نه اینکه موسی اهل طاعت نباشد این یک کانال وجودی است که موسی(ع) از طریق این کانال وجودی که رسول اولوالعزمش است دارد به ما اینها را در حقیقت تعلیم هم می‌دهد که دنبال این این باشید که طاعت الهی برای‌تان راحت باشد هرچه قدر محبت خدا بیشتر شود طاعت ساده‌تر می‌شود لذا این که می‌فرماید که خدای سبحان گاهی انسان را بر آن سخت را بر آدم راحت می‌کند می‌گویند سخت چیست؟ معصیت الهی است گاهی سخت که معصیت است برای انسان ساده می‌شود اما خدا کند که فسنیسروا للیسری، باشد که انسان بر طاعت خدا برای انسان ساده شود انشاالله خدای سبحان به برکت این اوصیاءش و اولیاءش طاعتش را برای ما ساده کند و محبتش را در دل ما بیشتر قرار دهد.
شریعتی: قصه حضرت خضر تمام شد.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی با اینکه تمام نشده بود ولی دیگر به خاطر فرصت‌ها و وقت و مباحثی که در پیش داریم باید با یک حسرتی از این مسئله عبور کنیم و با یک بشارتی به بحث بعدی وارد شویم که از این با حسرت می‌رویم دل‌مان را جای می‌گذاریم پیش حضرت موسی و خضر و آن رابطه و بشارت می‌دهیم در این که دو سه جلسه‌ای انشاالله جریان حضرت موسی و هارون(ع) دو سه جلسه یک بحث جدی داریم با این نگاه که ما جریان حضرت موسی و خضر را تا به حال با آن نگاهی که از جانب حضرت موسی بوده و اصل بوده است طی کردیم و تا به حال آمدیم اما این که در قرآن کریم جریان تاریخی که گذشته است حضرت هارون با حضرت موسی یک کار مشترک را شروع کردند شاید در بین انبیاء بزرگوار نظیری ندارد درست است که همه انبیاء وصی داشتند اما کار وصی عمدتا بعد از آن وفات و رحلت نبی آغاز می‌شد اما هارون(س) اولا در قرآن نبی است خودش درست است که اولوالعزم نیست اما نبی است بلکه رسول است آیات قرآنی رسول هم بر هارون اطلاق شده است این خودش یک شأن است یک شأن نفسی دارد یعنی استقلالی که یک نبی و رسولی است برای خودش و وجوب اطاعت است مردم نسبت به این نبی و رسول مثل بقیه انبیاء و رسولان الهی وارد شده است اما یک شعاع خورشیدی طالع بوده است که حضرت موسی کلیم است و این ماه و قمر درخشان در پرتو این خورشید تابنده هیچ گاه دنبال این نبود که خودش را نشان بدهد با تمام عظمتی که هارون(س) داشته است و شاید با تعبیری که موسی کلیم که رسول اولوالعزم است می‌گوید این شریک در رسالت من است شریک در رسالت غیر از یک کسی است که همراه اوست، مومن به اوست، مروج او است، مثلا حضرت لوط(س) ایمان آورد به حضرت ابراهیم اما حضرت لوط ایمان آورد به ابراهیم با اینکه بعدا نبی و رسول شد و بعد هم ابراهیم خلیل فرستادش به چند شهر که آنجا در آن شهر که قوم بودند آنجا فرستاد برای مأموریت و رسالت و نبوت بر آنجا اما نقش حضرت لوط با همه بزرگی هیچ گاه شراکت در رسالت ابراهیم خلیل نبود در طول تاریخ انبیاء ما نداریم نمونهای که این طور شراکت در رسالت خود آن رسول اولوالعزم پیدا کرده باشد حتی در نبوت و رسالت غیر اولوالعزم هم ما این شراکت را ما نداشتیم که نبی و رسول دیگری شریک در رسالت باشد هر کدام ممکن است حیطه و منطقه‌ای تحت رسالت آنها بود اما شراکت در اصل رسالت که تعبیری که أشرکه في أمري؛ که وقتی خدای سبحان موسی کلیم را مبعوث در رسالت می‌کند آنجا موسی کلیم با خدای سبحان تقاضایی می‌کند که این تقاضای موسی(ع) هم در آنجا هم بی‌نظیر است ما نداریم در جای دیگری که رسولی از رسولان الهی وقتی به او وحی می‌شود مبعوث به رسالت می‌شود آنجا در حقیقت می‌گوید پیش خدا که مثلا برای من یک کسی دیگر را هم قرار بده که پشتیبان برای من قرار بده اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي؛ که پشتیبان من باشد.
شریعتی: که بار را با هم برداریم.
حجت الاسلام عابدینی: این هم یک رسول اولوالعزم که وقتی می‌خواهد انتخاب شود معلوم می‌شود که خدای سبحان همه آن شرایطی را که برای این رسالت اولوالعزمی آن هم موسی کلیم که در بین رسولان اولوالعزم این طور می‌درخشد معلوم می‌شود که این قدر مهم بوده است و این شخصیت برای این کار چند صد سال وعده ظهورش داده شده بوده و منتظرش بودند از بعد از یوسف نبی لذا تمام اقتضائات در وجودش بوده است و تولدش هم که با آن جریان مهمی که مطلع شدند فرعونیان که می‌خواهد کسی که برانداز آنها باشد به دنیا بیاید تمام توان‌شان را به کار گرفتند و بعد هم در دستگاه خود فرعون رشد کرد و بزرگ شد یعنی این طور خدا قدرت‌نمای با موسی کلیم کرده است این طور قدرت‌نمایی اما در عین حال موسی کلیم وقتی که جریان مبعوث شدن رسالتش در آن کوه طور ایجاد می‌شود خدا او را مبعوث می‌کند آن موقع از خدای سبحان می‌خواهد که برادر من را هم پشتیبان من قرار بده که حالا آن آیات مسئله خیلی آیات زیبایی است که قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِ وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِ هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا؛ سوره طاها خیلی زیباست که در آن حالتی که مبعوث به رسالت می‌شود چند چیز را در آن رب اشرح لی صدری و اینها را می‌خواهد وجعل لی وزیری؛ وزیر که است که بار سنگین را برمی‌دارد وِزر بار سنگین است که بار سنگین را برمی‌دارد لذا وزیر این طور نیست که یک شخصیت فرعی باشد خود وزارت یعنی کسی است که خودش اصل کسی است که بار سنگین را برمی‌دارد منتها چون یک شخص اصل است که این بار سنگین را دارد برمی‌دارد از این جهت می‌شود تبر کتابه17:08 پس این وزیر بودن در اینجا به اصطلاح حضرت هارون یک شخصیتی می‌کند که بار سنگین را که موسی کلیم به عهده‌اش است به عنوان آن رسالت این می‌خواهد کمک کند و بار را بردارد رسالت اولوالعزمی آن هم، پس معلوم می‌شود شخصیت هارون یک شخصیت بسیار عظیمی است آن هم این تقاضا از جانب موسی به صورت شخص خودش مطرح نمی‌شود چون همان روایت را داشتیم قبلا هم وقتی که موسی هفتاد نفر را انتخاب کرد از بنی اسرائیل رفتند به کوه طور آنجا در میقات وقتی اینها صدای خدای سبحان را در تکلم با موسی را شنیدند گفتند ما می‌خواهیم أرنا الله جهرة؛ ببینیم خدا را که بعد در روایت دارد که موسی چون اینها را انتخاب کرده بود اگر خدا انتخاب کرده بود این طوری نمی‌شدند لذا انبیاء هیچ کدام این طوری نشدند چون موسی انتخاب کرده بود با اینکه رسول اولوالعزم است اما انتخاب موسی بود لذا نه انبیاء نه اوصیاء هیچ کدام حق نداشتند وصی بعد خودشان یا نبی بعد خودشان را خودشان انتخاب کنند حتما باید به امر الهی باشد. این خیلی عالی است چون کسی که او را انتخاب می‌کند به تار و پود او مطلع است و تحت ولایت قرار می‌گیرد حالا این قدرت را پیدا می‌کند لذا اینجا موسی کلیم می‌گوید وجعل لي؛ تو قرار بده از خدا می‌خواهد آن هم وقتی است که موسی به رسالت مبعوث شده است وقتی به رسالت مبعوث می‌شود دیگر هیچ چیزی از خودش ندارد تمام حرکات و سکنات و حرف و تقاضا و دعایش فقط و فقط به اذن الهی است آن هم جایی که می‌خواهد می‌داند برای این پست… یک موقع من یک کسی را می‌خواهم بگذارم حاکم یک جایی امیرالمومنین(ع) می‌گذاشت حاکم یک جایی پیغمبر می‌گذاشت حاکم جایی، بعد هم مشکل‌دار از آب درمی‌آمدند این یک بحث است اما یک موقع می‌خواهیم ولایت الهی رسالت و نبوت را برای او قرار دهیم همان طور که اگر یادتان باشد جریان ابراهیم خلیل بود وقتی که إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا؛ خدای سبحان به ابراهیم گفت که تو را امام قرار دادم بعد از جریان عبودیت و نبوت و رسالت و خلت، امامت پنجمین مرحله بود آخرین رتبه کمالیه ابراهیم خلیل بود وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي؛ این امام که منسب عالی است حضرت ابراهیم خیلی نسبت به نسل و ذریه در همه جهات توجه داشت که مِن ذُریّتي امام و ذریه من هم قرار می‌دهی؟ آنجا خدا فرمود  قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ که مرحوم علامه عرض کردم یک تفسیری آنجا عرض کردیم اینجا مفید است برای اینکه شبهه پیش نیاید در اینجا که آنجا فرمودند که ظالم که هست؟ چهار صورت می‌شد تصور کنیم که ابراهیم چهار صورت را… ذریه‌ای که اینها ابتدای‌شان ظالم بودند توبه کردند، ذریه‌ای که ابتدای‌شان ظالم بودند در ظلم‌شان ادامه داشتند، ذریه‌ای که ابتدای‌شان صالح بودند بعدا ظالم شدند، ذریه‌ای که ابتدای‌شان صالح بوده ادامه‌شان هم صالح است قطعا ابراهیم خلیل برای کسی که ابتدا صالح بوده بعد ظالم شده است درخواست نمی‌کند اول ظالم بوده بعد هم ظالم مانده است برای این که نمی‌خواهد دو قسمت می‌ماند یک کسی که اول ظالم بوده است بعد صالح شده است توبه کرده استغفار کرده است یا اول صالح بوده ادامه هم صالح است این دو قسمت تقاضای ابراهیم است و الا آن دو را که قطعا نمی‌خواهد ظالم که نمی‌خواهد این که خدا می‌گوید لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ کدام قسم را خارج می‌کند؟
شریعتی: همان قسمی که اول ظالم بوده است بعد صالح شده است.
حجت الاسلام عابدینی: می‌گوید این جریان درست است او اهل صلاح است بهشتی هم می‌شود به خاطر توبه اما امامت موطنی است منسبی است که فقط باید کسی باشد از اول صالح باشد هیچ نقطه ظلمی در زندگی او نباید باشد این جا که موسی کلیم از خدای سبحان می‌خواهد وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي؛ توجه دارد که کسی که می‌خواهد هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي؛ باشد باید هیچ نقطه ظلمی در وجود او نباشد آن هم نه آنکه موسی(ع) نیافته باشد بلکه نباشد ممکن است من ندیده باشم نباشد فقط این را با علم الهی می‌توانست بیابد که نقطه سیاهی در وجود هارون نیست و امکان این رسالت و نبوت و شراکت برای هارون هست لذا چه قدر زیباست من این ها را عمداً دارم ترسیم می‌کنم تا نقطه آن عظمت کار انشاالله بیشتر روشن شود این مسئله اول در نگاه کلی که ما هارون را می‌خواهیم به آن یک نگاه علاوه بر آن نگاهی که…
شریعتی: یعنی در واقع حضرت هارون تحت الشعاع عظمت بی‌نظیر و بی‌کران حضرت موسی قرار گرفته است.
حجت الاسلام عابدینی: بحث ما هم تقریبا این است اما با یک نگاه دوباره به قرآن کریم که انسان می‌کند می‌بیند که خدای سبحان هارون را پر رنگ کرده است در کنار موسی با این که رسول اولوالعزم موسی کلیم است اما هارون نقشش پر رنگ است دائما با ضمیر تسنیه در تمام مراتب از او نام برده است ضمیر تسنیه یعنی موسی و او با هم هستند این اشرکه که موسی خواست شراکت را فقط در عنوان نبود لذا این شراکت هم در مقام موطن و ولایت و هم در جهت اعمال است در جهت اجرا و هم در ابلاغ است لذا تعبیر خیلی زیباست که می‌خواهم این را یک افقی را روشن کرده باشم حالا می‌خواهم با یک ورودی دیگری از منظر دیگری وارد شوم تا بعد عظمت مسئله را انشاالله بیشتر بیابیم یکی این است که ما باور داریم که همه هستی از آن نگاه الهی هدفمند خلق شده است أَعْطى‌ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‌؛ هر موجودی به سمت هدایت و کمال خودش حرکت می‌کند اما در کنار آن هر چیزی مرتبط با کل عالم هم به سمت کمال می‌رود یک نگاه نسبت به هر شی است أَعْطى‌ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‌؛ هر چیزی که خلق شده است به سمت کمالش می‌رود هدی، کمال هدایت ثانوی است یعنی بعد از هدایت کمال بعد از کمال این خلقت اولی آن أَعْطى‌ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‌؛ یعنی کمالات بعدی که اول نداشت ولی دارد پیدا می‌کند.
شریعتی: دارد به آن سمت حرکت می‌کند.
حجت الاسلام عابدینی: این یک کمال است یک کمال دیگر این است که همین شی مرتبط با همه هستی است و کمال این کمال همه هستی هم هست و لذا یک نگاه عمیق‌تر که اختلالی در کمال این اختلال در کمال هستی ایجاد می‌کند این را نمی‌خواهم خیلی الان بازش کنم ولی یک افق نگاه در نظام فلسفی، قرآنی، عرفانی هر کدام از یک باب و پنجره به این مسئله وارد شدند که مظهرش هم کلید اصلی آن هم أَعْطى‌ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‌ یا قدّرَ فَهَدی، خدا هر چیزی را تقدیرش کرد بعد از تقدیر هدایتش کرد که این دعای دو تابلو و عمق و گفتمان است این بحث اصلا یک نگاه عالی است به عالم. نکته دوم این است که اگر هر موجودی به سمت غایتش می‌‌رود و غایت این در ضمن غایت کل است دارد به سمت غایت کل هم می‌رود این حقیقت در نظام وجودی در قرآن هم همین طوری است این نظام تکوین بود در قرآن هم همین طوری است یعنی چه؟ یعنی اینکه قرآن هر آیه‌اش یک غایت و نتیجه‌ای دارد که خودش فی نفسه معنا می‌دهد این آیه در ضمن سوره یک معنای دیگری هم علاوه بر قبلی بالاتر از آن دارد این آیه در کل قرآن هم معنای عمیق‌تر مرتبط با آن پیدا می‌کند نقش و مأموریت هر آیه‌ای مثل أَعْطى‌ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‌؛ هر آیه‌ای یک خلق و یک هدایت دارد خلقش نزولش است هدایتش آن تأثیرش است که ایجاد می‌کند و آن وقت این ثُمَّ هَدى‌؛ و هدایتش یک هدایت خاص این آیه منفصلا و تنها دیدنش است یک وقتی در سوره یک وقت در کل، هدایت‌ها از این بالاتر می‌رود مثل هر نقشی که موجودی در کل هستی پیدا می‌کند.
شریعتی: بستگی به آن عالم و آن نظام در واقع.
حجت الاسلام عابدینی: که آن کسی که این عالم را واحد قرار داده است همه اینها را به هم مرتبط قرار داده است این هم در قرآن است حالا باز یک مرتبه دیگر اینها را می‌خواهم چشم انداز ایجاد کنم انبیاء گرامی و اوصیاء الهی که آمدند اینها هر کدام‌شان در برهه خودشان یک مأموریت داشتند مثل اینکه هر موجودی برای خودش یک غایت و مأموریت دارد و یک مأموریت دیگری غیر از این مأموریت که داشتند در راستای کل هدایت‌گری عالم دارند درست است در رابطه با آن هدایتی که در زمان خودشان داشتند اصل و نتیجه بودند و مردم دعوت به سوی آن نبی می‌شدند…
شریعتی: ولی دراین منحصر نبودند.
حجت الاسلام عابدینی: ولیکن خود اینها به لحاظ کل مقدمه بودند برای دعوت عالی‌تر، خود اینها یک آیه بودند برای دعوت بالاتر.
شریعتی: کمال بعد از کمال.
حجت الاسلام عابدینی: که این موجود که از انبیاء است در این کل یک معنای عظیم‌تری پیدا می‌کند که همه انبیاء و اوصیاء الهی همه اینها در کل تاریخ بشریت یک نقش ویژه‌ای داشتند که نسبت به خودشان و امتشان تعریف می‌شد یک نقش ویژه دارند نسبت به جریان کل هدایت بشریت، که این طوری نیست که بعد از این که واقع شد خدا ببیند این به چه کاری می‌آید در کل، یک موقع هست که آدم می‌گوید این نبی واقع شد این کارش این طوری شد این حوادث پیش آمد این در طول تاریخ ممکن است با یک حادثه دیگری بعدش شباهت پیدا کند آنجا مثلا ببیند که آن هم می‌شود استفاده کرد قبلی را برای اینجا حالا شاهد بیاوریم.
شریعتی: از قبل این طوری طراحی شده است.
حجت الاسلام عابدینی: اما اساس عالم هم چنان که أعطی کلّ شیءٍ خلقُه ثُمَّ هَدى‌؛ هر چیزی که خلق شد غیر از آن غایتی که برای خود این بود این در رابطه کل هم نقش داشت از اول معلوم بوده است ما نمی‌دانستیم برای ما بعدا آشکار شد ولی این بوده است از اول بلکه این اصلا برای این نقش خلق شده بوده و آن نقشش فرعی است که در رابطه با خودش بود یعنی آن نقشی که برای غایت خودش بود آن نقش فرعی است نقش اصلی و حقیقی چون ما تقطیع می‌کنیم آن نقشش فرعی دیده می‌شود ولی وقتی که این مرتبط دیده می‌شود که اساسا ارتباط است متحد بودن و وحدت است اساس آن نقش است مثل کسی که دست را برایش یک کارآیی‌هایی برایش ببیند اما وقتی دست را با بدن می‌بیند معلوم می‌شود اصلا این اساس دست برای بدن بوده است نه دست به تنهایی، پا را یک موقع آدم به تنهایی ببیند یک آثاری دارد اما اساس این است که این پا باید در این بدن تعریفش معنای اصلی آن است، چشم را آدم برایش توضیح بدهد بگویند این مجموع بافت‌هایی است که این طوری است اما چشم در بدن دیده باز کند و حرکت بدن را رصد می‌کند و دیده‌بانی می‌کند این نقش اصلی است پس آن نقش اصلی همه انبیاء و اوصیاء کدام نقش است؟ آن نقشی است که نسبت به جریان کل دارند اجرا می‌کنند و انجام می‌دهند و نقش دارند در بدن کل دیده شوند آن بدن کل چیست؟ در نظام عالم وجود آن کل حقیقت متحد یکپارچه است اما در نظام هدایت‌گری آن حقیقت کل نبی خاتم است که می‌آید. دین خاتم است که اینها همه از ابتدای بشریت دارند بشر را آماده می‌کنند و یک قطعاتی از هدایت را شکل می‌دهند که این قطعه‌های وقتی کنار هم جمع می‌شود همه کنار هم می‌آید اوج اینها همه می‌شود گوشه‌ای از آن.
شریعتی: نام احمد نام جمله انبیاست که همان اول قصه انبیا شما اشاره کردید به این نکته.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی این نگاه که باورمان شود که آن تعبیر فلسفی این است که می‌گویند فصل اخیر اشیاء علت همه اشیاست هر واقعه‌ای که در طول تاریخ یک موقع اتفاق افتاده است محقق شده است و قرآن دارد ذکر می‌کند یک موقع است که تحلیلش را در آن دوره و با نگاه به آن دوره ما می‌کنیم این مثل أَعْطى‌ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‌؛ نسبت به واقعه، یک موقع می‌آییم آن واقعه را چون می‌دانیم از ابتدا نقشش این بوده است که در رابطه با کل معنا پیدا کند در جریان امت ختمی نقش آن واقعه را داریم می‌بینیم اصلا یک معنای دیگری پیدا می‎‌کند یک عظمت دیگری یعنی شاید ضرب در نامتناهی شود این قدر معنا عظیم می‌شود شما یک موجود را غیر مرتبط با بقیه موجودات ببینید نقشش را ببینید چه قدر است؟ بعد یک دفعه بفهمید که عجب تمام وجود این مرتبط با تمام سلسله عالم است حتی آن که شاید اصلا این اگر اهل فکر هم باشد خطور نمی‌کند که این چنین چیزی وجود داشته باشد ولی مرتبط با آن هم هست این قدر ارتباط قوی و در هم تنیده است چون وحدت شدید است نه اتحاد هم باشد وحدت است وَ ما أمُرُنا إلّا واحده، خدا می‌فرماید که حقیقت هستی را که ما خلق کردیم امر ما یک واحد بیشتر نیست این تکثرات و تعددات و این مراتب و این همه جلو و عقب و زمان و تاریخ و جغرافیا و این همه انواع و اقسام و همه اینها همان واحدی است که این طور متجلی شده است که با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را، یک واحد یک تجلی است که اینها همه جامی است که یک واحد را نشان می‌دهند این نگاه خیلی نگاه عظیمی است که ما حالا اگر با این نگاه اگر وارد زندگی انبیاء شویم هر جزئی که قرآن ذکر کرده است کسی دارد اینها را ذکر می‌کند که آن نگاه را دارد با آن نگاه دارد ذکر می‌کند حالا با این نگاه هر کدام از اینها خیلی معنای عظیم‌تری پیدا می‎کند باید ببینیم به زندگی امروز ما هر کدام از اینها چه معنایی می‌دهد جریان امت ختمی را این قطعه چگونه می‌خواهد تفسیر کند؟ در این رابطه چه معنایی پیدا می‌کند؟ نقشش در این مسئله چگونه خواهد بود؟
شریعتی: یک نگاه کلان‌تر از بالا نگاه کردن.
حجت الاسلام عابدینی: از چشم خدا، واحد دیدن این سیر هدایت و از آن منظر به این مسئله نگاه کردن آن وقت حالا که می‌آید از آدم(س) نگاه می‌کند دنبال این است که در عین اینکه جریان آدم یک جریانی است خودش مستقلا و فی نفسه هدایت‌گر و تمام جریانات درست است اما نقش این در جریانات آخرالزمان چگونه است؟ و بعد همین طور حضرت ادریس و نوح و صالح و هود و خلاصه بیاید تا ابراهیم خلیل…
شریعتی: یعنی این قصه‌ها را می‌شود منطبق کرد بر وقایع امت‌ها؟
حجت الاسلام عابدینی: همه این وقایع و روایات منطبق بر این دارد که اینها همه میراث انبیاء نزد پیغمبر اکرم و اهل بیت است لذا اگر می‌گوییم مثلا السلام علیک یا وارث آدم صفوة الله، یا وارث نوح نبی الله، یا وارث موسی کلیم الله، یا وارث ابراهیم خلیل الله، یا وارث عیسی روح الله، همه اینها که می‌گوییم وارث ارث حقیقی است نه ارث یعنی یک پول یا چیزی، ارث یعنی تمام خصوصیات‌شان. انبیاء هدایت‌گری خصاص وجودشان است ارث‌شان همان نظام هدایت‌گری است پس تمام آن هدایت‌گری او باید در آن آخرین وارث اینها باید موجود باشد خیلی زیبا می‌شود نمی‌دانم توانستم این تحلیل مسائل را با این نگاه بیان کنم؟ اگر با این نگاه دیدید حالا می‌خواهیم با این نگاه بیاییم سراغ جریان حضرت هارون که موسی کلیم اگر این تقاضا را که می‌کند که یکی این چنین چیزی که وَزیراً مِن أهلي؛ در این نگاه موسی دارد هم می‌بیند هم تقاضا می‌کند چون انبیا خودشان این نگاه را داشتند لذا این حقیقت کجا خوب آشکار می‌شود؟ در روایت ما دارد که در قیامت که قطعا برای همه حتی گذشتگان آشکار می‌شود اما در دوران ظهور برای کسانی که در دوران ظهور حاضرند آشکار می‌شود که این ارث همه انبیاء در آن دوره می‌خواهد محقق شود منتها نه در حد آن دوره، اگر می‌فرمایند که عصای موسی در دست امام زمان است اگر می‌فرمایند خاتم سلیمان در دست حضرت است و عصای موسی همان کاری را می‌کند که برای موسی می‌کند منتها حالا عصای موسی همان کاری که برای موسی می‌کرد که معجزه بود ولی در دوران ظهور آن عقولی که رشد کرده در یک مرتبه عظیمی قرار گرفته که قابل قیاس با آن دوره نیست حالا این عصا می‌خواهد در این دوره معجزه‌گر باشد معجزه‌گر بودن این عصا در آن دوره فهم خیلی عظیم‌تری را ایجاد می‌کند غیر قابل تصور است با آنچه که در زمان موسی کلیم ایجاد می‌کرد یعنی این حقیقت لایه لایه است یک لایه را موسی کلیم آشکار کرد لایه‌های عظیم‌تر این بعدها آشکار خواهد شد لذا میراث‌شان آنجا موجود است لذا تمام انبیاء در هر دروه‌ای که بودند در آن اوج کمالی که ایجاد کردند یک لایه مرتبه از مرتبه‌ای است که هدایت دوران آخرالزمان از همان حقیقت می‌خواهد چه شود؟
شریعتی: پرانتز باز کنم یعنی به نوعی باز آن هم یک ظاهر و یک تأویلی دارد تمام این قصه‌ها؟ از سنخ قصه حضرت خضر شاید.
حجت الاسلام عابدینی: که این نگاه را اگر آدم به قرآن با این منظر کند قرآن کریم اگر قصه انبیا را می‌گوید دارد تاریخ نقل می‌کند برای ما؟
شریعتی: نه این یک پس پرده‌ای دارد.
حجت الاسلام عابدینی: دارد آشکار می‌کند آن حقیقتی که در دوران ظهور می‌خواهد محقق شود آن هم در عمقش که قرآن به اصطلاح می‌فرماید که برای قرآن ظاهری است و باطنی است، إنَّ لِلقُرآنِ ظَهراً وبَطناً ، ولِبَطنِهِ بَطنٌ إلى‏ سَبعَةِ أبطُنٍ؛ هفت باطن یا هفتاد باطن این هفتاد باطن همین مراتب کمالی است که آن هم این طور نیست که یک باطن با یک باطن دیگر فاصله‌اش مثلا بگوییم یک قدم است می‌گوید نه، هر مرتبه‌ای نسبت به مرتبه بالاترش مثل یک انگشتر در بیابان است غیر قابل تصور گشادگی و آن عظمتی است که آن مرتبه ایجاد می‌کند، اینها آن وقت تمام حرکتی که انبیا داشتند تمام آن جریاناتی که در رابطه با انبیا بوده و دشمنی‌های با انبیا و هدایت‌گری‌های انبیا و حوادثی که برای انبیا پیش آمده است که تمامش تکرار خواهد شد در آن دوره، حتی اگر یک سوسماری در لانه‌ای رفته است در آنجا تکرار خواهد شد تا این قدر جزئی نه کلیاتش فقط، همه اینها تکرار خواهد شد اگر تکرار خواهد شد تکرار تاریخ است فقط یا تکرار تاریخ با این عمق است در هدایت‌گری و اثر و کمال؟ می‌خواهد تکرار تاریخ با این عظمت یعنی این با آن مرتبه خضری در نگاه موسوی محقق شود لذا می‌فرماید دوران ظهور نسبت به دوران قبل از ظهور در روایت هم داشتیم که مثل جریان خضر است نسبت به موسی؛ دوران ظهور مثل می‌گوید قبل از ظهور دوران غیبت مثل دوران موسی است و جریان ظهور مثل جریان خضر است.
شریعتی: همین قدر عمیق و عظیم.
حجت الاسلام عابدینی: این نگاه را اگر ما حالا باور کردیم مقدماتش حدودا حالا اینها که دلیل دارد که هر کدام از اینها باید گفتگو شود منتها همین مقداری که ترسیم کردیم اگر با این نگاه انسان ببیند که خدا دارد با تدبیرش عالم را به سمت آن واحد آخرین آن نگاه خضری آن باطن باطن باطن دارد سوق می‌دهد و می‌برد اگر خدا دارد با ربوبیتش عالم را به آن سمت می‌برد ما هم در این سیر قرار گرفتیم الان هم در این دوره قرار گرفتیم که این جریانات همه این جریانات طول تاریخ دارد در این دوره تکرار می‌شود در عالی‌ترین مرتبه‌اش می‌خواهد تکرار شود خیلی قصه‌ها برای ما عظیم می‌شود معرفتش و مرتبط می‌شود با ما، از جمله یکی از این قصه‌ها جریان قصه حضرت موسی و هارون است و نقش هارون است که یک نگاه این است که در جریان خود موسی و هارون داشته است این نگاه فرعی است اصلی این است که این حقیقت می‌خواهد کِی محقق شود؟ می‌خواهد در جریان آخر تاریخ و آخرالزمان که فصل اخیر تاریخ بشری است این حقیقت می‌خواهد جلوه کند که دوران پیغمبر خاتم است این می‌خواهد تکرار شود در این امت که این یوم خیلی زیباست یک موقه یوم را می‌گویند مثلا شبانه روز و روز و شب 12 ساعت می‌شود روز بقیه می‌شود شب یک موقع می‌گویند یوم مثلا دورانی است که یک کسی تو دو روز عمر داری یک روزش دنیاست و یک روزش آخرت است یک موقع می‌گویند یوم یعنی یک تفکری که حاکمیت دارد یومش است مثلا بنی عباس یوم بنی عباس است دوران بنی عباس است حاکمیت تفکر بنی عباس یا لیبرالیستی مثلا یک یومی داشت این یک روزی دارد روزگار این، در این مسئله انبیا یک یومی دارند مربوط به خودشان اما یک یومی دارند به بلندای تاریخ و تا آخرالزمان که مرتبط است.
شریعتی: برای تکامل عالم.
حجت الاسلام عابدینی: اینها مرتبط هستند مثل این می‌ماند که الان اینها دارد نازل می‌شود منتها این نزول و تکرار دیگر در حد آن موطن نیست در حد این موطن است آن عمق و باطن دارد آشکار می‌شود حالا جریان حضرت موسی و حضرت هارون را از این منظر.
شریعتی: حضرت هارون در دوران حضرت موسی یک ظهوری داشت و همان ظهور در دوران پیامبر عظیم الشأن ما هم به اعلا رسید.
حجت الاسلام عابدینی: مرتبه عظیم اصلا شما ببینید فاصله حضرت موسی با پیامبر اکرم چه قدر است؟ ما تصوری نداریم ولی می‌دانیم که قابل تصور نیست لذا پیغمبر اکرم همه انبیا شأنش هستند موسی(ع) هم یک شأنش است با همه بزرگواری‌اش این نسبت را در تاریخش و تفسیر تاریخش با این نگاه ببینید که می‌خواهد جریان موسی کلیم در حد پیغمبر تصویر شود چه قدر باید عظمت پیدا کند؟ این معنا که یک ظهوری از آن بوده است و حالا این معنا می‌خواهد برگردد به صاحبش، که ظاهر در این است شما یک موقع هست یک فکری دارید یک کاری را بر اساس این فکر انجام می‌دهید این کار خیلی آن فکر را باید نازل کنید نازل کنید تا یک کار فیزیکی قابل رویت شود آن مرتبه که درون شماست ببینید چه عمقی دارد ولی حالا اگر می‌خواهید آن را بگویید باید کتاب‌ها بنویسید وقت‌ها بگذارید تا آن فکر به ظهور برسد کم کم تا فهمیده شود اما آن فکر در مرحله خودش یک واحد است نه کثرت دارد نه زمان و کلمات می‌خواهد نه فعلی، آن حقیقت واحد است ولی کسی نمی‌تواند به آن راه پیدا کند مگر اینها را ببیند از این به او راه پیدا کند جریان انبیا مثل افعالی است که از پیغمبر اکرم سر زده است در طول تاریخ که اینها می‌خواهد انسان را بکشد به سمت پیغمبر اکرم، می‌خواهد به آن عمق برساند لذا این فعل یک معنا پیدا می‌کند متصل با آن عمق معنایش خیلی عظیم می‌شود.
شریعتی: و اگر نه یک انگشت اشاره‌ای است که تمام انبیا به سمت نبی مکرم اسلام گرفتند.
حجت الاسلام عابدینی: ببینید چه قدر… یعنی سینه آدم تنگ می‌شود در گفتن که اگر این معارف این طور است چه قدر ما در سطح حرکت می‌کنیم؟ آن وقت این جریان موسی و هارون را می‌خواهیم با این منظر یک قدری نه این منظرش که ما قدرت نداریم یک قدری مرتبط‌تر و عمیق‌تر.
شریعتی: یک کدهایی یک اشاره‌هایی در واقع.
حجت الاسلام عابدینی: که اگر اینجا می‌فرماید که موسی(ع) وَجعل لي وزیراَ مِن أهلي هارونَ أخي أُشدد به أزري إشرکه في أمري كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً وَ نَذْكُرَكَ كَثِيراً إنّک کنت بنا بصیراً؛ پشتیبان من باشد تا در حقیقت این برادر من أشدد به ازری، پشت من با این محکم شود وَ أشرکه في أمري، یک رسول اولوالعزم بعد رسالتش دارد می‌گوید می‌داند که چه می‌‌گوید یعنی در این امر رسالت اولوالعزمی من رسالت را شریک باشد این مرتبه را می‌خواهد برای تحقق آن ولایت و خلافت الهی که می‌خواهد محقق شود هدایت‌گری که می‌خواهد محقق شود این باید شریک باشد نقش هارون (س) نقش شریک است حالا با این نگاه وقتی وارد می‌شویم می‌بینیم آیات از ابتدایی که بعثت شروع می‌شود با مثل این آیات نقش هارون وارد جریان رسالت اولوالعزمی موسی کلیم می‌شود لذا در همین جا گاهی قرآن می‌فرماید إذهب الی فرعون؛ گاهی می‌فرماید إذهبا؛
شریعتی: با هم برویم.
حجت الاسلام عابدینی: گاهی آنجا می‌گوید لا تخف؛ گاهی می‌گوید لا تخافا؛ بعد می‌بینی در تمام مراحل از ابتدای بعثت هارون همراه می‌شود بعد در حرکت به سوی فرعون هارون همراه است بعد آنجا وحی بر موسی نازل می‌شد و هارون مروجش بود یا بر موسی نازل می‌شد بر هارون هم نازل می‌شد؟ چون یک موقع هست که هارون از موسی کلیم می‌شنید به این معنا که بر موسی وحی نازل می‌شد به هارون می‌گفت که چنین وحی بر من نازل شده است اینجا نقش هارون مثل نقش عالمی بود که به او گفتند که این چنین وحی آمده است چنان چه پیغمبر برای بزرگان می‌گفتند…
شریعتی: شما برو مبلغ این وحی باش.
حجت الاسلام عابدینی: اما اگر وحی نازل می‌شود همان طور که بر موسی نازل می‌شد بر جان هارون هم نازل می‌شد باید هارون ظرف پذیرش این وحی باشد یعنی باید عمق وحی در وجود هارون معرفتش حاصل شود که لا یعرِفِ القرآن إلا من خوطب به؛ حقیقت قرآن را نمی‌شناسد الا کسی که مخاطب قرآن است یعنی پیغمبر اکرم، یعنی نقش لا یعرف القرآن إلا من خوطب به، به آن کسی که خطاب شده و بر او وحی شده است اگر هارون هم این وحی صورت گرفته است حالا این را بحث می‌کنیم راجع به آن یعنی چه چگونه می‌شود در عین این که موسی اصل است ولی هارون هم وحی برایش می‌شود جزو یکی از مباحثی است که دقیق است باید روایات و آیات را ببینیم و نگاه قرآن به مسئله را چگونه مسئله را مطرح می‌کند که ما وحی می‌کنیم به شما به دو تایی شما این وحی کردیم به شما دو تا غیر از آن است که وحی موسوی را هارون هم از موسی بشنود به عنوان یک عالم، این نگاه انشاالله در بحث‌هایی که داریم ما خلاصه…
شریعتی: یک چشم انداز خوبی را الحمدالله حاج آقای عابدینی عزیزمان ترسیم کردند و امیدوارم که بحث جذابی را بشنویم و البته پر برکت و تطبیق قصه حضرت موسی و حضرت هارون بر زمانه نبی مکرم اسلام و دوران آخرالزمان عنوان بحثی خواهد بود که انشاالله در جلسات آتی دوستان‌مان خواهند شنید خیلی از شما ممنون و متشکرم روزها روزهایی است که منصوب به حضرت رضا(ع) است دل‌هایی که پر می‌کشد به سوی مشهد الرضا فردا هم دحو الارض است حاج آقای عابدینی توصیه‌ای دارید برای فردا دوستان بهره‌مند شوند و انشالله ما هم مستفیض شویم.
حجت الاسلام عابدینی: نمی‌دانم چه قدر فرصت داریم حالا ذهنم آماده نیست شما فرمودید؛ دحوالارض که یعنی بیانش این است که زمین از زیر کعبه گسترده شده است حقیقت کعبه یک رابطه وجودی با همه انسان‌ها و عالم پیدا می‌کند ما نمی‌دانیم حقیقت کعبه که به عنوان دحوالارض مطرح می‌‌شود یعنی چه که الان هم ایام حج است و اربعین کلیمی است در محضر حضرت موسی هستیم و اینها اما جریان اینکه ببینید تمام حرکات و سکنات ما در زندگی ما مرتبط با کعبه معنا پیدا می‌کند می‌گوید اگر می‌خواهید بخوابید مرتبط با کعبه چه طوری بخوابید، اگر می‌خواهی بنشینی اگر می‌خواهی غذا بخوری، اگر می‌خواهی به تخلی بروی چه طوری باشد مرتبط با این، لحظه به لحظه ما نماز ما مسجد ما، حرکت ما حتی می‌گویند اگر طوری در خانه قرار دهید ساختمان سازی را مرتبط با این مسئله معنا پیدا کند جریان کعبه یک ارتباط وجودی با آن نظام تمام احکام الهی ما پیدا می‌کند و این از یک حقیقت هم نشأت گرفته است لذا دحوالارض که به این عنوان گسترده شده است ممکن است گستردگی ظاهری باشد که آن نقطه اول آنجا شکل گرفته است حالا آن تخصصی است ما به آن کار نداریم شده است یا نه نمی‌دانیم اما می‌دانیم که زمین گسترشش از این طریق است زمین اطلاقش بر ابدان ماست بر اینکه این بدن ماست این بدن ما مرتبط با کعبه معنا پیدا می‌کند که بدن ما با توجه به اینکه نفس و روح ما با این بدن رشد می‌کند گستردگی و کمالش مرتبط با کعبه است هر چه می‌توانیم این ارتباط را چه آنهایی که مشرف می‌شوند آنجا از نزدیک این حقیقت محقق می‌شود چه آنهایی که نمی‌توانند هر لحظه مرتبط هستند دشمن نمی‌تواند رابطه ما را با کعبه قطع کند چون کعبه قبله دل‌های ما است.
شریعتی: این رابطه، رابطه‌ی وجودی است.
حجت الاسلام عابدینی: هر چیزی هر جا که هست اگر در فضا هم هست می‌گوید این رابطه امکان پذیر است در زمین هم هر جای زمین است پشت زمین در مقابل کعبه هم قرار دارد باز حکم دارد چگونه مرتبط با کعبه باشد لذا جریان دحوالارض یک روز عظیمی است و روزه گرفتنش هم ایجاد ارتباط و گره زدن انسان و این حقیقت است خیلی طولانی شد.
شریعتی: نه خیلی دقیق و خوب بود ممنونم و از لطف و مرحمت شما و دوستان عزیز، آیات را بشنویم و انشاالله بعد از تلاوت آیات با احترام در دقایق پایانی همراه شما هستیم و در کنار شما چه قدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را هم هدیه کنیم به حضرت علی بن موسی الرضا که جان و دل تک تک ماست. بفرمایید خواهش می‌کنم.
صفحه334قرآن کریم

شریعتی: اللّهم صل علی محمد و آل محمد  عجل فرجهم الهی که حال دلتان همیشه خوب باشد و امیدوارم به حق این آیههای نورانی عاقبت بخیری نصیب همه ما شود انشالله و زیر سایه خورشید هشتم حضرت علی بن موسی الرضا باشیم حاج اقای عابدینی وقت نداریم باید خداحافظی کنیم دعا کنید انشاالله از محضر دوستان مرخص شویم.
حجت الاسلام عابدینی: انشالله کسانی که مشرف می‌شوند مکه و موفق به اعمال حج می‌شوند و کسانی که مشرف می‌شوند به زیارت امام رضا که در این ایام که بالاخره این هم حجی محسوب می‌شود.
شریعتی: اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند.
حجت الاسلام عابدینی: قبل می‌گفتند فقرا الان این هم سخت شده است انشالله خدا روزی بکند حقیقت کعبه ولایت است در روایت هم دارد که وَجعل أفئدة من الناس تهوی الیهم؛ بعد آنجا متعدد روایت دارد که وَجعل افئدة… لذا هر چه قدر دل‌مان به سمت ولایت و ولی گره بزنیم رعایت آن قبله ظاهری را هم کنیم وقتی که در مقابل قبله قرار می‌گیریم ولی را احساس کنیم که داریم به سمت ولی می‌رویم این احساس باعث می‌شود که اگر هم ما مانعی برای رفتن داریم یا توفیقی برای رفتن برای‌مان نبوده است همین از دور موفق شویم حداقل مرتبه‌ای از آن حج را توفیقی برایش پیدا کنیم و آثار حج که آن بیدار شدن فطرت حقیقی انسان که فطرت کل امام است که ارتباط فطرت‌های ما با فطرت‌های کل فطرت‌های ما را از انحراف در می‌آورد مرتبط می‌کند انشالله با فطرت کل عالم که امام است در عین اینکه انشاالله خدای سبحان روزی همه ما کند که حج ظاهری و معرفت امام در این حج انشالله روزی همه ما شود انشاالله.
شریعتی: انشاالله خیلی از شما ممنون و متشکرم می‌خواهیم کبوتر دل‌مان را راهی مشهد الرضا کنیم در ایام زیارت خاصه حضرت که ایام زیارتی مخصوص حضرت رضاست و با دل و جان به حضرت رضا سلام کنیم و صلوات بفرستیم. گفت شمس تبریز مراد دل مولاناهاست در دل ما که به جز شمس خراسان نیست، تا سلامی دوباره.

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “سمت خدا | سيره تربيتي حضرت موسي عليه‌السلام در قرآن کريم” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید