بسم الله الرحمن الرحیم

بحث ما در آیات نورانی سوره ی آل عمران آیه 146 ام به بعد بود که در محضر آیه شریفه 146 ام که معرفی خداپرستان و بلکه محور خدا پرستی که ربّیّون محور خدا پرستی بودند. یعنی کسانی بودند که هم خودشون خداپرست بودند هم رفتارشون و اون منش شون دیگران رو به خداپرستی می رساند. لذا در این ایه شریفه هم می فرماید که ربیون رو به عنوان یک حرکتی در تاریخ الهی یک نماد قرار داده. یک الگو قرار داده و ربیون رو به عنوان یک گروهی که قابل این است در هر دوره ای اینها نماد باشند و مورد در حقیقت توجه قرار بگیرند برای اینکه یک جامعه شکل بگیرد و جامعه رو به رشد باشد باید کار های مختلفی کرد از جمله ش یکی ش این است که هسته های مختلفی تشکیل داد در کار های مختلف از جمله هسته ها هسته های ربیون است. هسته های ربیون یه حرکته در تاریخ الهی است که اینجا خدای سبحان نه در دوره ای بلکه در همه ی ادوار انبیا ذکر میکند که کأین من نبیّ چه بسیار از انبیا که بودند قاتل معه ربیون کثیر که نشون میده نه یه دوره ی یک نبی . بلکه شاید با اغلب انبیا این ربیون در کار بودن. اون هم وقتی میفرماید قاتل معه ربیون کثیر یعنی اینکه اینها تو پرورش الهی شون به مرتبه ای رسیدن تا مرتبه ی شهادت  آماده اند. یه موقع یه کسی تا یه مرتبه از مجاهدت آماده است. حداکثر مالش رو بده. حداکثر پشتیبانی بکند. حداکثر تو صحنه حاضر باشد به وقتش اما تا مرتبه ی جان و قتال و شهادت ، این برای هر کسی نیست. پس معلوم میشه هسته های ربیون مختلف اند. اون هسته از ربیون که در اوج قرار دارند تا مرتبه ی جان حاضر اند و تا مرتبه ی شهادت حاضر اند. پس ما میتونیم بگیم که آیا مراتبی از ربیون داریم.:؟  می تونیم بگیم. چون جریان ربیون یک جریان در تاریخ هدایت و انبیا است. لذا ممکنه که کسانی که تو رتبه و قدم اول ربیون باشن تو مرحله ی اطاعت اوامر باشند کسانی که تو مرتبه ی بعدی هستند اونایی هستند که علاوه بر اینکه اطاعت امر میکنند دنبال این هستند که دیگران رو هم به اطاعت امر بکشانند. در مرحله ی سوم اینا حاضر اند از مالشون بگذرند و در راه خدا از مالشون… مجاهده در مال داشته باشند. مرتبه ی نهایی ربیون که اینجا به عنوان نهایت ربیون ذکر میکند کسانی هستند که تا مرتبه ی جان آماده اند. پس اقدام قبلی و قدم های قبلی باید محقق شود یه گروه دامنه دار اند. یه گروهی هستند که طیف های مختلفی دارند. اما سرآمد اینها رؤسای اینها اون دسته ای که در نهایت مقصود است که به اون مرتبه برسند، ربیون ای هستند که به مرتبه ی … تا مرتبه ی شهادت طلبی آماده اند. ببینید این خیلی زیبا میشه با این نگاه که ربیون باید تربیت بشن. پرورش پیدا کنند. یه عده ای با انبیا مرتبط اند میشن ربیون در اوج. یه عده ای با این ربیون مرتبط اند.  اونا هم ربیون اند منتهی مثلِ ما میگیم صحابی و تابعین. که بعضی صحابی اند و خود پیامبر رو ادراک میکنن. بعضی تابعی اند که صحابه ی پیغنبر رو درک میکنن. این نگاه در حقیقت سریان دارد. بعضی ربیون اند که مرتبط با خود پیامبر اکرم بودند. با خود انبیا بودند. و بعضی چی هستند؟ مرتبط با ربیون هستند. یعنی خود ربیون نقششون متعدیه. لازم نیست که اگر اینجور که وقتی پیغمبران اونها رو تحت پوشش می گیرند، همین مقدار باشند. بلکه اینها هم عده ای رو تحت پوشش می گیرند. و اونها هم همینجور. این نگاه متعدی که از خودشون سرایت به دیگران میکند باعث میشه به عنوان یک به اصطلاح ستودنی و قومی که .. قبیله ای که تو طول تاریخ قاتل معه… چون قاتل معه یعنی چی ؟ یعنی نسبت به حوادث حساسیت داشتن و اوج حساسیت. نسبت به حوادث سکوت نداشتن. فقط به دنبال ایمان خودشون نبودن. قتال در جایی است که نهایت حساسیت در تحقق دین داره پیش میاد. نه فقط در فرد. بلکه در نظام اجتماعی. این تحقق رو میخوان. بله… ( یکی از شاگردان سوال می پرسد… ). ببینید برای ربیون خصوصیاتی رو ذکر میکنن منتهی وقتی خصوصیات در مرتبه ی هدف و مقصد نهایی ذکر میشود، هیچ موقع اون مرتبه فقط یک دفعه ایجاد نمیشه. لذا بحث خود ایمانم یه بحث دامنه داره. بحث ربیونم یه بحث دامنه داره. خصوصیات وجودی کمالی ممکنه بگیم ما محسنین مثلا بالا تر از مومنین اند. و متقین بالاتر از مومنین اند و محسنین بالاتر از متقین اند. ممکنه اینها رو بتونیم بگیم. اما خود متقین یه امر دامنه داره. خود محسنین یه امر دامنه داره. و هرکدام از اینها خودشون دامنه دارند. این دامنه شو دیدن، که از خود اون عنوان هم در میاد با خصوصیاتی که ذکر شده. ربیون کسانی هستند که منتسب به رب اند. این انتسابشون به رب یعنی به گونه ایست که هر کسی که اینها رو می بیند اون انتساب به رب رو می بیند. رب در حقیقت حالا چه از ر ب ب باشد چه از ر ب ی باشد. تو هر کدام از این دو تا باید ربیون بارز باشد. یعنی اگر از ر ب ب باشد، وقتی اینا انتساب به رب پیدا میکنند، عبودیت اینها ست و اطاعت اینهاست. محض اطاعت اند چون مالک دارند صاحب دارند اون مملوکیت اینها رو آشکار میکند. اگر از ر ب ی باشد، ربیون اون تربیت پذیری این ها رو که اطاعت اینهاست که حالت تربیت پذیرفتن. پذیرفته شدن تربیت اینها یعنی مقبولیت تربیت اینها رو به اصطلاح داره بیان میکند. اونم خدا اسم اینها رو ربیون گذاشته. نه خودشون عنوانی برا خودشون قرار بدن. که نشون میده یه مقام است. یک جایگاه است که برای اینها ، اینا بهش رسیدن. اینجوری نیستش که گروه و حزب باشد. بلکه چی هستش یه جایگاه است. به این جایگاه رسیدن. و چون دامنه دار است و عرض عریض دارد، باید ببینیم چه مسیری رو کسی طی بکند به ربیون می رسد؟ پس اگر رسیدن به اون غایت، مسیر دارد، این مسیر از ابتدا این تو مسیرِ ربیون قرار گرفته. هرچند غایت ربیون اون وقتی است که همه ی اینها توش چی بشه ؟ تحقق پیدا کند. پس کسی که به دنبال مقام صبر است به گونه ایست. کسی که به دنبال مقام جهاد است به گونه ایست. کسی هم که به دنبال مقام ربیون است، به گونه ایست. ممکنه بعض مسیر هم اینا با هم مشترک باشند یا در بسیاری از مسیر مشترک باشند، اما اهداف ربیون اون نتیجه ای که اینا میخوان بهشت و جهنم نیست. اینها خود رب رو میخوان. لذا ربیون تو نظام حرکتی شون غایتشون چی هستش؟ اون رسیدن به رب هست که اینجور دیده بشن اینجور شناخته بشن اینجور تحقق داشته باشن. یعنی هم تحقق درونی شون هم شناخته شدن بیرونی شون. داعی داشتن بر اینکه شناخته بشن. یعنی یه موقع هست یه کسی اهل عبادته در خفا. اما یه موقع هست کسی اهل ربی شدنه در خفا و علن. یعنی اینکه قاتل مع الانبیا اینها ربیون کثیر ، اینا تجلی اینها یعنی تأثیرگذاری تو اجتماع. یعنی اینها حیث تأثیرگذاری شون توی اجتماع… اونم عرض کردیم که تو خود ربّی کثرت خوابیده. کثیر خوابیده. که جمعش هم کثیر رو می رسوند. بعد کثیر هم که خودش آمده. اونوقت یعنی اینا حرکت هاشون اجتماعیه. یعنی حرکت هاشون فردی نیست. اگر تو خود ربّی کثرت خوابیده، اگر همونجور که مرحوم علامه هم فرمود ، دیگرانم فرمودن تو خود ربی کثرت خوابیده، یعنی اساس حرکت اینها یه حرکت اجتماعیه. پس اینا یه تمایزی با ایمان ایجاد میکند…10.34

ایمان ممکن است اجتماعی هم باشد ممکن است.. اما ربی اصلا انگار شالوده ش بر نظام اجتماعی چیده شده است. بر ارتباط چیده شده است. بر اون دیده شدن برای حرکت ایمانی و تأثیرگذاری در حرکت ایمانی چیده شده است. این خودش کار رو برای جایی که میخوان جامعه تشکیل بدن اون اهداف جامعه سازی اسلامی مدنظر است اونموقع ربیون نقششون نقش چی میشه؟ تأثیرگذار تری میشه. چون این دیگه نگاه فردی قطعا نیست و نگاه یه نگاه جمعی است. خب خیلی نکات زیادی ذیل بحث ربیون هست که تو خصوصیاتی هم که براشون ذکر میکند حالا قدریش تو دو جلسه گذشته بیان شد که اینها بسم الله الرحمن الرحیم و کأین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لما اصابهم اینا وهن درونی و سستی درونی ندارن. اون هم در جایی که اصابهم . مشکلات پیش میاد . یه موقع کسی تو حالت عادی وهن ندارند. خب این خیلی مهم نیست. خوبه. اما خیلی مهم نیست. اونجایی که مصیبت و مشکل و حادثه ها پیش میاد فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله و ما ضعفوا و… که ضعف بیرونی هم بر اینا عارض… کسی اینها رو عاجز نمی بیند. یعنی وقتی از منظر بیرون هم نگاه میکنن حوادث بیرون پیش آمده، هیچ حادثه بیرونی اینها رو به گوشه رینگ نمیبره. یعنی اینجوری نیستش که … مثلا من یه دانشگاهی رفتم ، ضمن این حوادثی که پیش  آمده بود ، بعضی از این بزرگوارا میگفتن که… بچه های فعال میگفتن که حاج آقا ما احساس میکنیم اومدیم گوشه ی رینگ دیگه. دیگه اومدیم گوشه ی رینگ مبارزه یعنی اون جرأت و جربزه ی حضور در صحنه رو به صورت کلان دیگه در خودمون نمی بینیم. خب این ینی چی شده؟ ضعفوا شده. درسته؟ ولی حتما و ما ضعفوا متکی بر یک ما وهنوا هه. یعنی یه وهنی عارض شده تا این ضعف بیرونی … پس ممکنه وهن درونی باشد، ضعف بیرونی نباشد. دیده نشه. ممکن است وهن درونی باشد به ضعف بیرونی هم کشیده بشه. اما اگر وهن درونی بود ضعف بیرونی هم بود باز ممکن است استکانت باشد ممکن است استکانت نباشد. یعنی تسلیم. استکانت یعنی دیگه تسلیم شدن. دیگه این تمام شه . بگه من دیگه دست برداشتم. استکانت یعنی دست برداشتن و تسلیم کامل. پس سه مرتبه است. ضعف درونی . وهن درونی ، ضعف بیرونی. استکانت و تسلیم و دست برداشتن. که این تو راه فردی هم همینجوری ست. تو راه های فردی هم همینجوری است. تو راه های جمعی هم همینجوری است که مفصل راجع به این مسأله گفتگو شده. (سوال). نه دیگه لما اصابهم فی سبیل الله … چون جریان جنگ احده دیگه. جریان جنگ احد یعنی با همه ی اون شکستی که عارض شده که مصداقش اینه. نه اینکه منحصر در این باشه. قاعده رو داره کلی بیان میکنه. اما مصداق میتونه خوب بیانش بکنه. که اون جریان سختی که تو جنگ احد که خیلی غیر منتظره بود. این اصاب یعنی یه چیزی غیر منتظره. نه اونی که متوقع است. انسان امادگی براش داره. یعنی یه چیزی که آمادگی براش نداشتش. میگه فماوهنوا لما اصابهم فی سبیل الله. اینم فی سبیل الله هم خیلی قید خوبی است. یعنی وجود اینا ربّی است. هیچ چیزی به اینها اصابت نمیکند مگر فی سبیل الله موانعی فی سبیل الله ای که ایجاد می شود. یعنی اینها تو این راه هیچ سستی ندارن. چون متکی به خدا هستند. ربی هستند. ضعف بیرونی هم ندارن. یعنی وقتی که شدت لشکر دشمن رو می بینن. تجهیزات اونها رو می بینن. حتی غلبه ظاهری رو می بینن، اینا نمیرن گوشه ی رینگ. اساسش این بود که بعد از جنگ احد پیامبر جریان حمراء الاسد رو مطرح کردن. که دشمن دید وقتی که اینها عقب نشستن، اونجا گفت حالا بریم دیگه یه دفه کارشونو بسازیم تو مدینه وارد بیشیم. پیامبر فرمود همونهایی که تو جنگ شرکت داشتن یا همونهایی که زخمی شده بودن فقط برای جنگ حمراء الاسد چی بشن… یعنی فراری ها هم نه. حق ندارن بیان. اگر دومی باشد. چون همه اون کسانی که مونده بودن زخمی شده بودن. فقط اینها میتونن بیان تو جنگ. لذا اینا و ما ضعفوا هه. که اینا به ضعف کشیده نشدن. لذا وقتی به ضعف کشیده نشدن، آمدن وسط میدان در حالی که ما اصابهم فی سبیل الله شده بود. ولی چون احساس وهن نکردن، امدن در صحنه مقابله جدی دوباره. دشمن ترسید. دید وقتی اینها با این حالت میان، معلوم میشه اراده خیلی قویه. این همون و ما ضعفوا هه. که در مقابل اون حرکت دشمن که اونها میخواستن حالا اینها رو غریب گیر آوردن. حالا ضعیف گیر آوردن، اینا امدن تو وسط میدان. لذا دشمن منصرف شد و برگشت و فهمیدن همین این براشون شکست تلقی شد. که اینها با اینکه قصد حمله کردن، قصد رجوع کردن. مطرح هم کردن. حرکتشون رو هم بر این خواستن شکل بدن و بقیه هم… اما یه دفه تا این حرکت رو دیدن برگشتن. پس معلوم میشه همون جایی هم که مومن در اقلیت قرار بگیرد، اگر بایک تدبیر صحیح خودشو در صحنه حاضر نشون بده کنار نکشد، اون عقب نره گوشه رینگ نره، احساس وهن نکنه  دچار ضعف نمیشود. (سوال) اینا نتیجه شه دیگه. ولی اصلا تحلیل مسأله رو دقت بکنید که اینا رِبّی هستن. اینا خلاصه منتسب به رب اند. وقتی منتسب به رب شدن اینا ضعیف نیستن. نه وهن دارن نه ضعف دارن نه استکانت. کسی که منتسب به خداست. کسی که مرتبط با خداست به قدر ارتباطش قدرت الهیه نصرت الهیه غلبه الهیه تو وجودش هست. چون در حقیقت مرتبط با خداست. واقعا ارتباط رو می دیدن. نه اینکه ادعای ارتباط رو داشته باشن. چون یه موقع هست ادعای ارتباطه تا وقتی اوضاع عادیه میگی : هو القاهر فوق عباده. خدا قاهر است. کسی به ما نمیتونه… اما تا یه ضربه میاد، یه دفه می بینید جا خالی میده. این هو القاهر دیگه نمیبینه اینجا. میره کنار. فرار میکنه. اینا نه. اینا وایسادن. هو القاهر فوق عباده رو نشون دادن که نه در صحنه ی درون نه در صحنه ی بیرون نه در صحنه ی نهایی که تسلیم باشد. لذا این سه تا معلوم میشه که هر کدام از دسته هایی که تو مومنان هستن ممکنه گاهی به وهن درونی مبتلا بشن گاهی به ضعف بیرونی مبتلا بشن عده ای و عده ای به تسلیم کشیده می شوند و ممکن هم هست که این سه تا در طول هم معمولا محقق میشود. اول یه وهن درونی است بعد ضعف بیرونی به دنبالش میاد بعد ریشه ی او  تسلیم ایجاد می شود. لذا ببینید این کسانی که می بُرن همین مسائل رو دارن طی میکنن. اول یه وهن درونی ایجاد می شود بعد ضعف بیرونی رو احساس میکنن. میگن ما دیگه  نمیتونیم در مقابل این قدرت ها بایستیم. بعد می بینی به استکانت و تسلیم… پس باید مطیع امر اونها باشیم! ببینید اینا سه مرتبه است. که تو تصمیم فردی اینجوری تو نظام بیرونی هم همینجوریه. لذا ببینید حرف های اینها میتونه نشون بده تو کدام رتبه اند. یعنی مومنان تو گفتمانشون که اون رو هم با عملشون هم با گفتگو شون نشون میدن میتونن نشون بدن تو کدام مرحله اند. آیا ربی اند که هیچکدوم از این سه تا نیست. یعنی همه جا حال قدرت رو می بینه. شما ببینید گفتمان مقام معظم رهبری رو تو سخت ترین شرایط که تا بحال این سی و چند ساله ی بعد از جریان امام رحمت الله علیه پیش آورده یا خلاصه خود گفتمان امام رو که تو جریان جنگ تحمیلی تو جریان انقلاب تو جریان انقلاب تو جریاناتِ… ببینید کلام یک ربی است. به تعبیر مقام معظم رهبری امام یک ربی بود. این ربی بودن اگر کسی کسی ربی بود این نزول مقام نیست. که ربی در مرتبه بعد عنوان دیگر ربانی هم میتونه باشه. و ربانی ولایت هم میتونه داشته باشه. عیبی نداره اما ربی صدق میکند براش . که همه ی گفتمانش ، گفتمان چیه. فما کان قولهم. یعنی و ما کان قولهم ، قول اینهاست که وقتی با اینا نشست و برخواست میکنی با اینا در حقیقت تو هر صحنه ی سخت و راحتی هستی تو هر مشکلی وقتی با اینا کنار اینا هستی می بینی و ما کان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفر لنا ذنوبنا ، دو نگاه دارن. یه نگاه این است که گذشته و حالشون رو نقد میکنن. به اینکه ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا. خدایا ما اون حق کاری رو که باید انجام بدیم ، ندادیم. همیشه نسبت به اونچه که در گذشته بوده خودشون رو چی نشون می دن؟ بدهکار خدا می بینن. بدهکار خدا نه بدهکار دیگران. بدهکار خدا می بینن. که ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا. که یه جاهایی کاستی داشتیم. یه جا هایی تعدی از حد کردیم خدایا پس به تو متوسل میشویم و از تو میخوایم که ما رو در حد وسط نگه داری. اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا. این گفتمان نسبت به گذشته ی اینهاست و همچنین ثبت اقدامنا و انصرنا علی… اینم نگاه به آینده شونه. این گفتمان ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا گاهی از کسی صورت میگیرد نسبت به گذشته پشیمان است. کسی که پشیمان میشه نسبت به آینده مأیوس است. اما کسی که نسبت به گذشته دنبال تدارک است، نه پشیمانی. چون ببنید آدم یه موقع میگه من این کار هایی که کردم، مثلا بعضی از اینایی که لانه ی جاسوسی رو تصرف کردن بعدا اومدن گفتن ما پشیمانیم. این پشیمانی مأیوس از اینده هم داره. چون اون حرکت رو غلط میدونه ، تمام حرکات مبتنی بر اون رو هم غلط میدونه . لذا خودش رو تخطئه کرده در نهایت. خودشو. تمام گذشته شو تخطئه… این تخطئه گذشته نیست. این پناه بردنِ برای جبران نقص گذشته است. تا قدرت برای آینده بیشتر پیدا بکند. شیطان گاهی گذشته رو به رخ انسان می کشد که غلط بوده گذشته ات. اگر انسان غلط دید گذشته رو اونموقع نسبت به آینده قدرت پیدا نمیکند. اراده پیدا نمیکند. اما اینا نگاهشون اینجوری نیست. نگاه اینا این است که گذشته ی ما بی نقص نبوده. گذشته ی ما بی افراط و بی تفریط نبوده. اما ما دنبال این هستیم که هم گذشته مون رو خدا جبران بکند، با این توسلمون و استغفارمون و ارتباطمون که دنبال تکلیف بودیم. اما اگر جایی هم قدم غلط برداشتیم دنبال تصحیح اش هستیم. اما این نشون میده عزم بر آینده شون قوی میشه. هر جا دیدیم مقداری که انسان به گذشته بر میگردد، اونجا یه قدری برایش خطوراتی ایجاد می شود مرز بین شیطنت و ایمان اینجاست که اگر اون خطورات باعث انگیزه ی بیشتر شد نسبت به آینده معلوم میشه خطورات الهیه. هرجا دید اون خطورات گذشته برای او انگیزه شو کمتر کرد نسبت به آینده خطور شیطانیه. این ملاکه. آمپره. پس این آمپر رو باید مراقب باشیم. هر جا دیدیم نقد گذشته باعث حرکت قوی تری در اینده شد. معلوم میشه این درسته. هر کسی که نقد میکند گذشته رو. امید به آینده بیشتر میده، معلوم میشه نقدش منصفانه است و منصحانه است. اما اگر کسی نقدش نسبت به گذشته نسبت به اونچه که واقع شده به گونه ای بود که خودش و دیگران نسبت به آینده چی پیدا بکنن،؟ ضعف در اراده. این معلوم میشه که این نقدش، نقد منتقمانه است. انتقامی است. نه نقد در حقیقت.. نقد شیطانی است. نه نقد الهی. ببینید چقدر آیه زیباست. خیلی عالیه ها. یعنی تمامش راهکاره. که گذشته رو نقد بکنیم اما گذشته رو به گونه ای که قالوا ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا، و ثبت اقدامنا و انصرنا علی  القوم الکافرین. این اوج قدرت پیدا کردنه. یعنی نسبت به گذشته آنچنان نقد میکند که اوج قدرت پیدا کند در آینده قدم هاش راسخ تر و نصر الهی بالاتر قرار بگیرد. غیر از اونکه عرض کردیم. این حال در حقیقت تضرع به درگاه الهی باعث می شود رحمت حق هم نازل بشود. علاوه بر اون چیزی که تابحال بوده بیش از گذشته برای انسان این رحمت نازل بشود.

خب این ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین بخصوص با اینکه مقصد رو غلبه ی بر قوم کافر قرار دادن که عرض شد که نشون میده که مقصد اینها تحقق کلمه ی الهی است. چون در مقابل قوم کافر قرار گرفتن. نه ملّیت باشد. نه مرز باشد. نه مال باش. نه در حقیقت سیطره های ابدانی باشد. که اونم ممکنه تو جای خودش مذموم نباشد. اما اونی که مطلوبه. اون غلبه ی الهیت است بر عالم است. توحید بر عالم است. ریشه کنی کفر در عالم است. چقدر اهداف رو هم زیبا ترسیم میکند. آقا کلمه کلمه اش طلاست. طلا که می گیم از باب نداشتنِ… یعنی هر کلمه ای که به کار برده شده همه ش خلاصه واقعا…. اوج کلامه که میتونه آدم اینجوری اعجاز قرآن رو می فهمه که چطور یک واقعه رو به گونه ای تحلیل میکند که هم اون جریان تخطئه نمیشه هم اون جریان قابل عبرت میشه. دقت میکنید؟ هم تخطئه نمیشه هم در عین حال نقد میشه . نحوه ی نقد رو هم داره بیان میکنه. اینجوری نقادی بکنید. اینجوری هدفگذاری بکنید. نقدتون رو با نگاه به آینده ببینید. هم گذشته رو نقد بکنید هم آینده رو ببینید. راه نشون بدید. ثبت اقدامنا ببینید. امید آفرینی بکنید. ربیون کارشون امید آفرینی بوده. در عین این که نسبت به گذشته ناقد است. اما ببینید رفتار ما اینجوری است؟ نقد هامون یأس ایجاد میکند. امید آفرینی هامون گذشته رو مورد نقد قرار نمیده. یعنی اگر میخوایم ایجاد امید بکنیم یه کاری میکنیم به گذشته کأنه مسامحه میکنیم در هر خطایی. درسته؟ از اونور اگر خطا رو میخوایم ذکر بکنیم نسبت به آینده مأیوس میشیم. قدرت جمع بین این دو تا که نقد گذشته و امید نسبت به آینده … ببینید این ربی میشه این. امام اینگونه بود مقام معظم رهبری اینگونه است. اوج نقد رو ایشون میکنه. اما اوج امید آفرینی رو هم ایشون میکنه. این نگاه رو باید یاد بگیریم اینا روشه. فقط به موضوع نگاه نکنید که اونم خوبه. روشش رو یاد بگیریم که قرآن داره در اینجا بیام میکند. بعد به دنبالش می فرماید که فآتاهم الله ثواب الدنیا و حسن ثواب الآخره و الله یحب المحسنین. که این کسانی که روششون اینجوری است، هم ثواب دنیا رو خدا بهشون می دهد. ثواب دنیا چی هستش؟ ثواب دنیا غلبه اقتدار سلطه رفع مشکل … این میشه ثواب دنیا. ثواب دنیا یعنی اینا سیطره پیدا میکنن با این نگاه. ثواب دنیا یعنی اینا اقتدار پیدا میکنن. دشمنشون ضعیف می شود با نگاه اینها … لذا ببینید این نگاه است که می تواند دشمن رو ببره به گوشه ی رینگ. وقتی مومن اینجوری در صحنه حاضر باشد، دشمن به کنار رانده می شود. اگر حضور پر رنگ مومنان در اجتماع باشد که این حرکت ربیونه. حضور پر رنگ در اجتماع حرکت ربیون است. یعنی اگر بخوایم ربیون رو به عنوان یک کلام معنا بکنیم که ربی یعنی کی. یعنی کسانی که حضور پر رنگ الهی در جامعه دارن.در هر اجتماعی. مناسب خودش. حالا اگر خانه است. اگر محله است. اگر محل کار است. اگر دانشگاه است. اگر حوزه است. اگر اجتماع است. اگر کشور است. اگر جهان است. ربّی یعنی کسی که حضور پر رنگ الهی در جامعه دارد. یعنی پرچم میشه. علامت است. و اینم حضورشم حضور جمعی است. نه حضور فردی. یعنی اینا با هم گروهی حرکت میکنند. یه قصه کوچیکه اشاره بکنم. دوستان دانشگاه که ما میرفتیم دانشگاه علوم پزشکی یه سالی خلاصه اینا سال های مختلف خب ورودی ها که مختلف اند، انسشون معمولا با هم بیشتره ورودی های اون سال. یه دسته از ورودی های یه سالی بودن، خانم ها. اینا تحت فشار اساتیدشون تو کار های عملی که باید تو بیمارستان حاضر بشن، استادا خیلی تحت فشار اینا رو قرار میدادن که باید استینا کوتاه باشه دستکش هم حق نداشتن دست بکنن چون می گفتن با دستکش اون لمس کاری که باید تجربه بکنه دانشجو امکان پذیر نیست. لذا ناخواسته بچه های مذهبی مجبور می شدن می بُریدن. یکیشون من یادمه سال ششم بود. یعنی یه سال دیگه مونده بود پایان پیدا بکنه. گفت حاج آقا من می بینم دیگه امکان پذیر نیست برام یعنی واقعا باید یا بین دینم یا بین این مدرک ام. و رها کرد و رفت. اما حالا یه جریان جالبی بود. یه گروهی بودن اینا ورودی های سال 80 بودن اگر اشتباه نکنم. بعد اینا می گفتن که … خانم ها هم بودن. می گفتن که حاج آقا ما 11 نفریم با هم واحد انتخاب میکنیم با هم سر یک کلاس می ریم. با هم یه استاد رو انتخاب میکنیم لذا باعث شده وقتی همه هم چادری هستیم تو دانشگاه با هم حرکت میکنیم. اثری که ایجاد شده این است که گروه ما تنها گروهی است که میتونیم موازین رو رعایت بکنیم اساتید هم اعتراض نمیکنن جرأت هم نمیکنن تمکین هم میکنن. حرکت ما هم تثبیت شده . اما همینها تو گروه های دیگری سال های ورودی دیگری با اینکه گاهی بیشتر هم بودن مومنین و… اما ارتباطی با هم نداشتن. لذا می بینید که اساتید برشون غلبه می کردن ، تحت فشار قرارشون میدادن همه شونم تمکین میکردن بر این … ببین ربّی یعنی این. یکی از مظاهر ربیون یعنی حرکت جمعی. که این وقتی حرکت جمعی شد طرف مقابل میبینه با یه نفر طرف نیست. یه روح جمعی ایجاد میشه خود به خود این رعب ایجاد میکند در طرف مقابل. یعنی احساس میکند دیگه در مقابل یک به یک نیست. که یک به یک بگه من استادم اونم شاگرده و دانشجوهه، پس من میتونم. ببینید این حرکت وقتی… مدلشم نمونه شم عرض کردم تا مصداقی تر تا اثر گذار تر باشه. تو هر جمعی وقتی حرکت جمعی با هم شکل بگیره که اینها با هم حرکت بکنند ، اثر مضاعف میشه نه به تعداد بلکه روح جمعی ایجاد میکند. ربیون صاحب روح جمعی اند. روح جمعی از حرکتشون ایجاد می شود. که عرض کردیم روح جمعی… یه روح فردی داریم که صالح است اثر عملش. یه روح مجتمع داریم که عده ای در کنار هم هستند اجتماع میکنن کار بیشتری. مجموع افراد میشه نتیجه. یه روح جمعی داریم که روح جمعی تضاعف پیدا میکند اگر تو نماز شما میگید که یک نفر اقتدا بکند ثوابش این درجه است. اگر دو نفر بشن، یه دفه ثواب چی میشه؟ مضاعف می شود میگه اگه به ده نفر رسید به بالا دیگه ثواب قابل احصا نیست. چرا قابل احصا نیست؟ خب هی ضرب در دو کن. چرا هی ضرب در دو نمیشه.؟ بخاطر اینکه یه روح جمعی به یه حدی که می رسد دیگه اونجا از احصا خارج میشه. تأثیر روح جمعیه. مجتمع نیست که اینها بگیم مجموع اثر اینها باشد. اینا خیلی زیباست. بله. از این سنخ نیست. تصادعش الهیه. وقتی تصاعدش الهی شد، اونموقع اثر ، یک اثر دیگری می شود. اونجا متجلی می شود. خدا پشتیبان می شود. خب ما. ضعفمون الان تو همین مسأله ی تحقق روح جمعی است. کنار هم هستیم تو خیلی از جا ها. الان مثلا این جمع اینجا کنار هم هستن. اما ربطی هم به همدیگه ندارن. پیوندی بین دوستان تو اینجا ایجاد نمیشود. تو نماز جماعت میان و میرن اما اینهمه اهل جماعت که اومدن و رفتن ، پیوندی بین اهل جماعت ایجاد نشد. اینهمه تأکید بر اینکه صفوف باید متصل باشد فاصله نباید زیاد باشد. چرا زیاد نباید باشد؟ برای اینکه ارتباط ایجاد شود. یکی اینجا نشینه یکی اونجا همه در سکوت همه بی ربط همه در حقیقت بدون هیچ چیزی بعدشم بلند شن برن. میگه نه ارتباط باید ایجاد بشود. فاصله زیاد باشه از یه حدی نماز جماعت باطل میشه جماعتش . از دست می رود. جماعت از بین میره، این اتصال ظاهری منشأ یه اتصال دیگره. که اتصال ارواح باید ایجاد بشود. چون در اتصال ابدان است که عمدتا اتصال ارواح ایجاد می شود . با اینکه ما میریم به مزار امام و اونجا زیارت میکنیم ارتباط ما با امام ایجاد می شود. درسته؟ این به کعبه که می رون اون رابطه با خدا محقق… یعنی رابطه ظاهری، مقدمه ظاهره باطینه که باید ایجاد بشه که ارتباط ارواح است. اونوقت این ربیون کسانی هستند که این رابطه رو ایجاد کردن. این رابطه بین ارواح ایجاد شده در بینشون لذا اینا تأثیرگذار اند. لذا اینا گاهی می بینید جمعیتشون کثیر به معنای کثیر عددی نیست که ربیون کثیر اینا کثیرشون کثیر الهی است. اون چیزی که کثیر رو صفت ربیون قرار می دهد، کثرت عددی مورد تأیید الهی فقط نیست. چون میگه و لاتجد اکثرهم شاکرین. یا در حقیقت اکثرهم لا یعقلون یعنی کثرت عددی مورد در حقیقت عنایت الهی نیست که بگیم عجب کثرت عددی شد پس خیلی مطلوبه. نه وقتی می فرماید که ربیون کثیر 33.51

این کثرتشون ، از یه شدت نشأت می گیرد. نمیگیم یه نفر ان .نمیگیم دو نفر ان. اما اینا جمعی هستند که همین جمع اگرم قلیل اند ، کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره است. کثیر اند حقیقتا چون پیوند هاشون و روح جمعی حاکم برشون قوی است و کثیر است. خیلی زیباست اینها. اینها رو ببینید با کلمات… این نگاه کاملا برای انسان راه رو روشن میکند چجوری ما باید حرکت بکنیم. اگر کلاس میایم ، اگر جماعت تشکیل می شود باید ارتباط بین مومنین ایجاد بشود. روابط طرفینی، ترابط ایجاد بشود. ترابط ایجاد بشود. هرچقدر اون ترابط ایجاد شد، اون موقع رابطه های عرضی به رابطه طولی می کشاند با امام. ترابط عرضیه به رابطه ی طولیه می کشاند که با امام است. این نگاه اگر محقق نشد، ترابط بین مومنین اخوت بین مومنین به ولایت معصوم و ولی می کشاند این نازله ی اون است. پس اگر میخوایم… همونجور که امام رضا علیه السلام فرمود که زیارت کنید به دیدار همدیگه برید، ذلک قربة الیّ. این نزدیک شدن به منه. یا اسحاق بن عمار در اون رابطه وقتی که رابطه شو با مومنین ضعیف کرد خدمت امام صادق علیه السلام رسید حضرت رو ازش برگردوند وقتی سوال کرد که ما الذی غیّر حالی عندک ؟ قال تغیرک علی المومنین. تو با مومنین تغییر کردی رابطه منم با تو تغییر کرده. یعنی اون ترابطی که بین مومنین به رابطه به ولی می کشاند. خب دیگه اینا رو دوستان جای دیگه قبلا گفتیم… آها داشتیم ثواب دنیا رو میگفتیم که این ثواب دنیا آتاهم الله ثواب الدنیا، این ثواب دنیا اون قدرت و اون نتیجه ایست که اینها میخواستن که سیطره الهیت است تو دنیا دیدن ، محقق می شود. که همونجوری که تو سوره صف می فرماید که اگر مومنین ، یا ایها اللذین آمنوا کونوا انصار الله کما قال عیسی بن مریم للحواریین من انصاری الی الله قال الحواریون نحن انصار الله فآمن الطائفه و کفرت الطائفه فأیدنا اللذین آمنوا علی عدوهم فأصبحوا ظاهرین. وقتی که خط کشی ها بر اساس ایمان شد، خط کشی ها بر اساس چی شد؟ ایمان شد، فآمنت طائفه و کفرت طائفه. یعنی خط کشی بر اساس کفر و ایمان شد نه خط کشی های دیگه.  اگر خط کشی بر اساس کفر و ایمان شد ، خودی و بیگانه بر اساس کفر و ایمان تشخیص داده شد، بیگانه کسی است که خارج از ایمان است و کافر به خدای سبحان است. نه هر کسی نه هر قاصدی نه هر چیزی. اونی که کافر به خدا… فآمنت طائفه و کفرت طائفه، اونوقت می فرماید خدا… اگر خط کشی ها روشن باشد تو یه اجتماعی تو یه جایی ، این سنت الهی است که لاغلبن أنا و رسلی . لذا فآمنت طائفه و کفرت طائفه فأیّدنا اللذین آمنوا علی عدوهم فاصبحوا ظاهرین. سنت ما این است که اگر جدایی محقق شد وسط ، خاکستری زیاد نبودن. الان قشر خاکستری بین ایمان و کفر است که اینها نه معلوم است اهل ایمان اند نه معلوم است اهل کفر اند. لذا اینجاست که لو تزیّلوا لعذبنا اللذین کفروا . اگر این جدایی صورت می گرفت ، مرز ها درست تفکیک میشد ، لعذبنا اللذین کفروا پس وظیفه ی ما این است که دامن بزنیم به این مرز های ایمان و کفر. نه اینکه مومنان رو حد اقلی بکنیم. مومنان رو نبریم به گوشه ی رینگ بلکه کافرین رو ببریم به گوشه ی رینگ. یعنی لو تزیلوا لعذبنا اللذین کفروا. اگر کفار جدا شده بودند، دقت بکنید چقدر جالبه. لو تزیلوا اگر کفار جدا شده بودند لعذبنا الذین کفروا یا لو تزیلوا اگر اهل ایمان جدا شده بودند به گونه ای که کفر فقط باقی مانده بود نه قشر خاکستری خدا می فرماید لعذبنا … این لعذبنا الذین کفروا فقط این نیستش که عذاب آسمانی بر اینها نازل بشود بلکه خود غلبه ی مومنان محقق می شود خود این غلبه محقق می شود. اون اسباب غلبه پیش می آید. خب بعد اینجا می فرماید که فآتاهم الله ثواب الدنیا. خدا ثواب دنیا رو برای اینها قرار می دهد. این ثواب دنیا عرض کردم که یه ثواب اجتماعی است. علاوه بر ثواب… و حسن ثواب الآخره. چون ثواب دنیا هر کمالی تو دنیا بالاخره کدورت دارد. کمال تو دنیا بدون سختی نیست.لذا تعبیرش این است فآتاهم الله ثواب الدنیا. اما نسبت به آخرت میگه چی؟ فحسن ثواب الآخره. حسن ثواب الاخره یعنی اونجا جایی است که دیگه هیچ کدورتی در کار نیست. اون احسن ما یثاب اونجا داده می شود. نه فقط ثواب الآخرت ه! حسن ثواب الآخرت ه! یعنی اونجا عذابش هیچ المی دیگه ندارد. سختی ای دیگه ندارد. لذا تو دنیا منتظر ثواب بدون دردسر نباشید. دنیا جایِ… حتی اگر غلبه میخواد محقق بشود جنگ باید صورت بگیرد. این ثواب دنیا همراه با سختی ها و مشکلات است. اما غلبه هست. با این نگاه. اما ثواب آخرت چی هستش اونجا؟ دیگه در بهشت هیچ غل و اثمی دراونجا در کار نیست. راحتِ مطلق است. پس دنبال راحت مطلق تو دنیا نگردیم. چقدر تعبیر کنار هم که آمده… یا می فرماید و ما متاع الحیاة الدنیا فی الآخرة الا قلیل. اونچه که از دنیا در آخرت است، قلیل است. چون ان الدار الآخره لهی الحیوان. حقیقت حیات اونجاست. اونجا ان الاخره خیر و ابقی… اولش چی هستش که… والاخره خیر و ابقی. درست خوندم؟ او خیر است و اخیر است. او اخیر است. اخیر و ابقی بودن فقط اونجا محقق می شود. دنیا اخیر و ابقی نیست. لذا ثواب دنیا ست در اینجا. اینم خودش خیلی زیباست که خدا وعده ی الکی به ما نداده. کاملا وعده ها رو با واقع گرایی بیان کرده. لذا تو دنیا انسان به سختی هم مبتلا میشه. حتی این کشته شدن کفار هم برا کفار هم نافع است. اگر کشته بشوند برای کفار هم… چون از این بیشتر در کفرشون فرو نمیرن. وقتی رها باشن، از این بیشتر در کفرشون فرو… لذا خدا رحمت کند امام میفرمودن که مومن همه چیش نافع است. حتی اگر کافر رو میکُشد نافع است. برای کافر هم نافع است که او هم بیشتر از این فرو نمیره. اینم خیلی زیباست دیگه. مومن همه ش نفع است. همه ش خیر است. درسته؟ این نگاه رو اگر باور بکنه انسان می بینه اونجایی هم که داره شمشیر میزنه اونجا یی هم که داره جنگ میکنه اونجایی هم که داره کاری بر اساس قتال انجام میده می بینه برای اونها هم خیر رو داره قرار می دهد. با اونها هم اگر می جنگد ، نمیخواد فقط اونها رو انتقامش رو بگیرد. برای اونها هم داره خیر قرار میده . این دیگه خیلی رویکرد رحمانی میشه . منتهی رویکرد رحمانی در قتال نه رویکرد رحمانی در تسلیم. آخه یه رویکرد رحمانی داریم. دیپلماسی التماسی. اما یه رویکرد رحمانی داریم که اون سبقت رحمت بر غضب است که غضبش هم عین رحمت است. غضب هست اما غضب چیه ؟ عین رحمت است. از رحمت نشأت گرفته است. عذابٌ من الرحمن است. عذابشم هست. اما رحمان نشأت گرفته. بسور له بابٌ باطنه فیه الرحمة و ظاهره من قِبله العذاب. اینا آیات قرآنه دیگه. بله خیلی زیباست. که و حسن ثواب الاخره. اونم در نهایت با این عنوان: و الله یحب المحسنین. حالا ایشالا این والله یحب المحسنین اش دیگه می ماند. من میخواستم ایه بعد هم بخونم اما دیگه وقت گذشت و اذان شدش.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.


 

اللهم صل علی محمد و آل محمد.

-انشالله انگیزه سازی بشه برای کار های جمعیِ با روح جمعی و انشالله به مقام ربیون رسیدن. دنبال اینها باشیم که حلقه های اینجوری و بعد این حلقه ها به هم مرتبط بشن که حلقه های ربیون به هم مرتبط بشن. این خلاصه دنبال این نباشیم که فقط یاد بگیریم بگیم به به چقدر آیات زیبایی بود. دنبال این باشیم که عمل به قرآن کنیم. عمل به قرآن این است که تحقق بدیم اینها یی رو که شنیدیم انشالله.

-طرح و راهکار این است که مومنان باید با هم ترابط پیدا کنند ترابط هم انواع و اقسام داره یعنی مومنان تو هر … تعبیر مقام معظم رهبری در بحث ولایت… اینا رو ما تو بحث اخوت و ولایت مفصل گفتیم. کتابش هم نزدیک و آماده س ولی خب دوستان یه قدری سستی میکنن. چند ساله آماده ست. ینی تقریبا 4 ساله این کتاب آماده ست. یه کار های جزئی داره همینجوری مونده. این بحثش در اونجا مطرح میشه. مقام معظم رهبری می فرماید تعبیر ولایت مثل این کوهنورد هایی که میخوان برن قله رو فتح کنن و با طناب خودشون رو به هم می بندن با اون طناب های محکم که اگه پای یکی هم لغزید از اونجا افتاد بقیه حفظش کردن. هم دیگه رو هم پیدا میکنن. توی بوران ها هم گم نمیشن. وقتی که راه کاملا تیره شده اینا با همین طناب با هم متصل اند. با هم مرتبط اند. حفظ همدیگر رو به عهده دارند. تو یه اجتماع از یه خانواده شروع می شود. این ترابط از تو خانواده شکل میگیره تا کشیده میشه به حلقه های بیرونی. یعنی اگه کسی تو خانواده نمیتونه این ترابط رو ایجاد کنه حتما موفق نمیشه تو بیرون از خونه شم ایجاد بکند. اگر کسی نتونست تو جامعه مومنین ترابط ایجاد بکند، حتما نمیتوند جذب نسبت به بیرون هم داشته باشد. دقت میکنید اینا مرتبه به مرتبه است. از درون یه خانواده شروع میشه تا حلقه های ایمانی نزدیک به هم. شروع می شود ارتباط بیشتر  . ارتباط یه طرفه نه ارتباط چی ؟ دو طرفه. ترابط. یعنی این به او محتاج باشد در جهتی او به این محتاج باشد. این معلوم بشه آشکار بشه. یعنی تو نظام متربیان یه جوری نباشد که متربی احساس بکند که یک طرفه است. خدا رحمت کنه، دوستمون نقل میکرد از پدر بزرگش میگفت پدر بزرگ ما گاهی میرفت از بعضی از این کسانی که وضع خیلی خوبی هم نداشتن یه پول وجه نازلی رو قرض می کرد. که اونا بعدا روشون بشه اونا هم بیان از این قرض بگیرن که دارا بود. که بگن خب اونم به ما محتاج می شده پس. حالا روشون میشه دیگه . ببینید این ترابطه. یعنی این یه جوری نکرده که همه یه طرفی فقط بیان از این بگیرن با اینکه چون پول داره. این خودش یه حرکته. راه پیدا کنیم از این مدل. چجوری میشه گاهی یه کلامی یه کسی بهمون میگه آدم ببینیه این کلام چقدر میگه من از این کلام چیز یاد گرفتم. چقدر خوب خوب. طرف  احساس میکند اونم از این استفاده کرده. تبلیغ میریم گوش کردن به حرف دیگران ترابط است. یعنی حرف های اونا رو آدم گوش بکنه. ارتباط… فقط حرف زدن نباشد. فقط گفتار نباشد شنیدارش اگر بیشتر از گفتار شد، ترابط ایجاد می شود. تو ارتباطات و رفع حاجات رو زدن برای کسی. میگن هر کدوم از اینها ترابط است. اونوقت میگن هرچقدر این ترابط بیشتر بشود. یعنی رفت و برگشت های اینا به همدیگه گره خوردن های اینا طناب های ارتباطی اینا بیشتر بشود این جامعه بهتر حفظ می شود ، محکم تر می شود. بنیان مرصوص می شود. ولایت ایجاد می شود ولایت یعنی بین اینها هیچ حائلی نیست. بین ولی و مولی علیه هیچ حایلی نیست. فاصله ای نیست. هر چی این ترابط بیشتر بشود، ولایت ایجاد می شود. اونوقت این ولایت نازله ی ولایت ولی است که محقق می شود. این مدل کلی شه. ولی مصداقم ذکر کردم عمدا دیگه. دو سه تا مصداق که ذکر کردم تا نشون بده حالا این رو به اصطلاح … میگه که باب فعلل و تفعلل رو بر این بار بکنید ببینید که چقدر میتونه سرایت پیدا بکنه تو مسائل مختلف. تربیتی ش اقتصادی ش اجتماعی ش سیاسی ش. تمام اینها این ترابط امکان پذیره.

-مواسات بله دیگه اینا ظهورات این ترابط می شود.

بله اینا احیاء امر ما در ارتباط با شماست. برید به خونه ی هم میگه! این ترابط یکیش رفتن به خونه ی همدیگه ست. میگه پس بیا بریم خلاصه امشب خونه ی ما … برید همدیگه رو ببینید فی بیوتکم در خانه های همدیگه. اونجا می فرماید که عن خیثمه بن جعفی (جوفی) عن ابی جعفر علیه السلام قال اردت ان اودعه فقال یه خیثمه ابلغ موالی السلام و اوصهم بتقوی الله و  اوصهم ان یعود غنیهم علی فقیرهم و قویهم علی ضعیفهم و أن یشهد حیهم جنازة میتهم . اینا ترابطه. شرکت در تشییع جنازه. عیادت مریض و ان یتلاقو فی بیوتهم برید به دیدار هم تو خونه های همدیگه. ترابطه. ایجاد رابطه میکند. اینا خیلی زیباستا. نمیگه همدیگه رو ببینید فقط. أن یتلاقوا. نه أن یتلاقوا فی بیوتهم. در خانه ها. فإنّ لقاء بعضهم بعضا فی بیوتهم حیاتا لأمرنا. این رفتن پیش همدیگه تو خونه های همدیگه حیات امر ماست. رحم الله عبدا احیا امرنا. هم انشائیه . خدا رحمت کند. هم اخباری. رحمت کرده. یعنی از مصادیق رحمت است که موفق به این کار شده است.

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 872” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید