بسم الله الرحمن الرحیم

بحث ما در آیه ی 146 ام تا 148 ام. که یک عنوانی رو خدای سبحان اینجا بیان میکند که این جعل اصطلاح در خلاصه نظام الهی خیلی خودش روش زیبایی است. عنوانی به عنوانِ ربیون که این ربیون حالا گاهی در امت های سابق هم به الهیون شون نسبت داده میشده، مانعی ندارد که از جانب خدا جعل اصطلاح شده. جعل اصطلاحی که عرض کردیم براش خصوصیاتی ذکر شده. یعنی به عنوان یک شعار به عنوان یک تشکیلات به عنوان یک حقیقتی که باید به او تمسک کرد او رو شعار قرار داد او رو به عنوان یک راهکار دید که اینها ربیون هستند. ربیون عرض کردیم با ربانیون شاید تفاوت اش در این باشد که ربانیون به لحاظ متبوع است که اینها مورد تبعیت قرار میگیرن خودشون ربانی هستن به خدای سبحان و ربوبیت الهی منتسب اند تابع اند نسبت به خدا اما متبوع اند نسبت به دیگران و مردم. اما ربیون شأنشون در تبعیت است. یعنی تابع اند. این خصوصیت درشون هست که اینجام تعبیری که آمده که و کأیّن من نبی قاتل معه ربیون کثیر که این ربیون کیا هستند ؟ قاتل مع النبی همراه نبی هستند شأنشون معیت با نبی است. شأن استقلالی براشون منظور نیست. لذا حقیقت ربی کسی است که حالا نسبت عالمی نسبت به نبی ای وصی ای تو طول تاریخ به یه حقیقت الهی تابعیت پیدا بکند به این عنوان، عنوان ربّی براش صدق میکند. که این رو باید خیلی غنیمت دونست که حالا انشالله تو ادامه ی بحث این بحث ربیون رو ببینیم براشون خدا سبک زندگی و گفتمانی می بیند که این ربیون خصوصیاتی دارند اولا در اون آیه سابق سه خصوصیت رو برای اینها فرمودش. که این سه خصوصیت این است که در جایی مثل جنگ احد شکست بر مسلمان ها و اصابت سخت بر مسلمان ها ایجاد شده. مصائب زیاد ایجاد شده. این مصائب زیاد جایی است که هر کسی قدرت تحمل او رو ندارد. لذا به نق زدن شکایت کردن بردین جدا شدن به اینها منجر می شود اما ربیون هم کسانی هستند که تو این صحنه تو این واقعه تو این حالت داره ربیون رو بیان میکند و این سه خصوصیت و خصوصیات بعدی که در دو آیه ی بعد می آورد رو خصوصیات کسانی که تو این صحنه اگر ربّی باشند، برخورد اینها و عکس العمل اینها اینگونه است. پس می تونیم ا گر این خصوصیات رو در خودمون یا دیگرانی دیدیم احساس کنیم از ربیون هستیم و اگر این خصوصیات نبود از ربیون نیستیم. لذا این تعبیر ربیون دل انسان رو حال میاره. با این خصوصیاتی که خدای سبحان براشون ذکر میکند. اولا اینها فما وهنوا لما اصابهم. قبلش فرمود که ربیون کثیر. اینکه ربیون کثیر ، نشون میده اینا آحاد نیستن. عالمان بزرگ اون سرداران خاص فقط نیستند. که یکی باشند دو تا باشند. نه. با هر نبی ربیون کثیر اند. خود این ربی که دلالت بر کثرت داشت ، کثیر هم که در کنارش آمد نشون میده یه خصوصیت عام تری است. اینم زیباست. که جمع فراگیر تری رو شامل میشود در هر دوره. لذا عمومیت دارد. مردمی هستند که این مردم این خصوصیت رو دارند. با این نگاه به مسأله نگاه بکنیم. نبریم این رو روی ربانیون که ممکنه اینها آحاد باشند. اما ربیون کثیر هستند. تو ذات ربیون اصلا معنای کلمه ، کثرت خوابیده غیر از اینکه اینجا کثیر هم به عنوان صفت براش آمده. خصوصیات شون چی بود. سه خصوصیت رو تو ایه ی اول ذکر کرد. فما وهنوا لما اصابهم. اینها اونچه که در راه خدا به اونها می رسد لما اصابهم فی سبیل الله. یعنی یک ایمانی دارند. ایمان ضربه گیر ایجاد میکند این ماشین هایی رو که سپر هایی براش درست میکنند که این سپر ها یه حالت به اصطلاح نرمی دارد و فنری دارد که اگر به چیزی میخوره این سپر بسیاری از اون ضربه ی تو تصادف رو میگیره به طوری که به طرفی که در ماشین هست کمتر منتقل شه اینو میگن ضربه گیر یعنی یه حالتی ایجاد بکنند که ضربه گیر باشد. ایمان در وجود مؤمن ضربه گیر ایجاد میکند یعنی بسیاری از صدمات مصائب و مشکلات وقتی به مؤمن می رسد در مقابل ایمانِ مؤمن همونجا اینها چی میشه؟ حذف می شود. اینها در همون به اصطلاح با ایمان مؤمنی که دارد اینها آرام میشود ساده میشود تحمل پذیر میشود لذا ایمان خصوصیت اش این است. کسی که این ایمان رو ندارد در مقابل این ضربه مثل یه سپری که در مقابلش است که تمام انرژی و اون صدمه رو به این منتقل میکند. ولی مومن نه. مومن کسی است که در مقابل آسیب ها مقاومت و تحمل پیدا میکند و اون ایمان خودش این اسیب رو کمتر میکند ببین کسی که تو این نگاه به یه مشکل می رسد چون خدا رو همراه خودش می بیند و خدا رو هرچه که از مصائب باشد، او رو فاعل عالم می بیند و چون او رو رحیم علی المؤمنین می بیند میداند که او برای مومن ایجاد سختی ای که اون سختی غیر قابل تحمل باشد یا به نفع مؤمن نباشد ، ایجاد نخواهد کرد. لذا دنبال راهکار است. که چگونه این رو برطرف کند نه اینکه چگونه با این مقابله کند. مقابله نمیکند. بلکه چکار میکند؟ دنبال برطرف کردنش بر میاد. ادم وقتی در مقابل یه دشمنی قرار میگیره دنبال مقابله است اما اگر بداند که این کاری است که از یک دوست برای او داره ایجاد میشه دنبال این است که این پیامش چیه دنبال این است که بفهمه با این باید چکار بکند که این حل بشود. نه دنبال مقابله. لذا کسی که ایمان ندارد به دنبال مقابله بر میاد و مقابله دشمنی است و چون دشمنی است برای انسان همین خودش نگاه رو سخت میکنه همین متفاوت میکنه این نگاه اول که فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله چون ایمان دارند اینها… دقت کنید اینا هر کدوم یه معنایی داره… وهن و سستی در درون براشون ایجاد نخواهد شد. بالاترین دشمن انسان وقتی است که انسان از درون به سستی برسد اگر انسان از درون به سستی رسید دیگه هیچ عامل بیرونی هم اگر در راه او کمک او باشد برا او فایده ای ندارد. اگر بالاترین لشکر ها هم کنار او باشند در یک جنگ وقتی اون نیرو به سستی رسید ، اون فاییده ای ندارد بالاترین سلاح های رزمی هم اثر ندارد. لذا می بینید که دشمن ما مبتلای به این می شود. جریان جنگ اسرائیل با حزب الله ، ترسی که بر اون لشکر صهیونیست ایجاد شده بود این ما وهنوا بود. اینا وهن در دلشون ایجاد.. ترس در درون ایجاد شده بود. با اینکه ابزار بیرونی شون زیاد بود. امکاناتشون زیاد بود اما چون وهن در درون ایجاد شده بود، قدرت مقابله رو پیدا نمیکردند. ترس درونی . این ترس و ضعف درونی بالاترین دشمنه. اگر دیدیم تو جامعه کسی دامن میزنه به این. در وقتی که جامعه در حال مقابله است. هر کسی حتی اگر عنوان مؤمن داشته باشد، کلامش در راستای ایجاد وهن درونی در جامعه باشد، این دشمن است. هرچند خودش نداند. یعنی این دشمنه اونم دشمن خطرناک تر از دشمن بیرونی. چون دشمن بیرونی دنبالش میاد ، و ما ضعفوا و ماستکانوا رو داریم. اما فما وهنوا اینها از درون سست نمیشن. کسی قدرت پیدا کند مومنان رو از درون سست کند بالاترین ضربه رو به جامعه ی ایمانی… اونوقت این میتونه با نق زدن ها شایعه پراکنی ها یه پخش کردن اخبار غیر واقع غیر امیدآفرین ، اخبار غیر امیدآفرین، اینا چی هستش اراده ی جامعه و اقتدار جامعه رو به ضعف کشاندنه. هر چیزی که با تمسخر تو جامعه بیان بشود به طوری که این اراده ی اجتماعی رو حتی اراده ی یه فرد تو اجتماع رو این کار او به ضعف بکشاند از درون ، این تو راستای همین وهن اجتماعی قدم برداشته. سستی درونی قدم برداشته. که این دشمن بر این قدرت ندارد. عمدتا دوستان درونی بر این قدرت پیدا میکنند. منافقان عمدتا قدرت پیدا میکنند که از درون یک جامعه ، جامعه رو به سستی بکشونن. گاهی هم ناخواسته است. یعنی نمیدونن. ولی در این راستا قدم بر میدارن. فکر هم میکنن دارن یه کار درستی انجام میدن. اینا خیلی خطرناکه ها. دقت بکنیم که رفتار ما اینجوری زیر ذره بین الهی است اگر ذره ای ناامیدی در جامعه بخواد ایجاد بشه بواسطه ی فعل ما حرف ما کردار ما ،این وهن از درون به اندازه ی یک موشک از بیرون اثرش بیشتره. اون موشک از بیرون گاهی سبب اقتدار بالاتر اجتماع میشه اما این شایعه از درون سبب تضعیف اراده ی درونی می شود. اینها در اون جنگ احد با توجه به اون فشاری که ایجاد شده بود،

و صدمات ، فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله ، هیچ احساس سستی درونی نکردند. درحالی که اکثر اون کسانی که شرکت داشتند فرار کردند عقب نشینی کردند. پشت کردند به جنگ . اما اینها چی بودن؟ فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل… لما اصابهم ها! نه تو حالت عادی. تو اون وقتی که فشاره. سختی است. یعنی اگر دیدیم حالا بالاخره به هر دلیلی مشکلات اقتصادی، فرهنگی اجتماعی ایجاد شده توی جامعه.  اینا فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله. هیچ ضعفی و ناامیدی ای در دل اینها ایجاد نمیشود. اینا دنبال وظیفه شونن. دنبال کاری که باید بکنن اند. به جای اینکه بشینن نق بزنن. غر بزنن. ایجاد نا امیدی بکنن یا خودشون نا امید بشن چی کار میکنن؟ امید ایجاد میکنند. میدونن این حل میکند. انتقاد محفوظه. اما انتقاد با انتقام هم چی هستش؟ جداس.  اونجایی که انسان نا خواسته به انتقام بر می خیزه ، کلامش نیش دارد. کلامش نیش دارد. این نیش زننده است. می خواد بگزه. گزندگی داره. خود انسان بهتر از همه می فهمد که داره میگزه یا نه داره تکمیل میکند. داره جبران میکند. این میشه وهن فی سبیل الله. یعنی در مقابل اون اراده ی فی سبیل الله ، اینا وهن ایجاد میکنن. مانع ایجاد میکنن. خب.. می فرماید پس اینا اولا ضعف درونی ندارند. این ضعف درونی یعنی هر کی با اینا میشینه بلند میشه امید رو تو وجود اینا می بینه. بعضیا رو آدم تا میشینه کنارشون بلند میشه احساسِ نمیشه ، شدنی نیست، از دست رفته، دیگه شدنی نیست، دیگه با این مثلا یه… همه ش حرف هایی که آدم احساس وهن میکنه. این وهنه. این سستی درونی است. اما یکی هم میشینی مثل مقام معظم رهبری هر جلسه ای پمپاژِ… حالا نمیدونیم پمپاژ رو چی بگیم.. تزریق.. تزریقم باز یه کلمه ایه که بالاخره فارسی حساب نمیشه. تزریق امید است. انتشار… انتشارم مثل تزریقه دیگه! باب تفعیله اون باب افتعاله. بله…؟

گسترش …. حالا پمپاژ از گسترش پر مفهوم تره. همه ش می بینید که تو وجود این وقتی میشینید بلند می شید چی هستش ؟ اصلا انسان احساس یک امید عزم اراده ، احساس میکند. نیروی مثبت می

گیرد. انرژی مثبت ازش (کلمه واضع نیست ) است. دقیقه 15.

و همه در حقیقت تو این بلند شدن و نشستن کنار این برای انسان… این میشه اون عدم وهن. نمیشه انسان درونش وهن باشد و پمپاژِ و اون در حقیقت نشرِ خلاصه امید رو داشته باشد. نمیشه! لذا می بیند وجودش تکذیب میکند پس باید از درون این رو اصلاح کرد. که فماوهنوا لما اصابهم… این هم تو  نظام فردی است. هم تو نظام اجتماعی ش… و اینجا به خصوص تو نظام اجتماعی و آثار اجتماعی مسأله است. و ما ضعفوا. در کنار این عدم وهن درونی، اینها از جهت بیرونی هم… خیلی زیباست ایه ها! در کنار اون عدم وهن درونی ، هیچگاه با همه ی فشار ها محاصره ها صدماتی که بر اینا وارد می شود، از جهت بیرونی احساس ضعف نمیکنن. اینم مهمه. یعنی نه ضعف درونی رو دارن که وهن باشد. نه ضعف بیرونی بلحاظ اینکه قلیل اند. به لحاظ اینکه دشمن کثیر است. هیچ احساس ضعف اینجوری رو ندارن. بلحاظ اینکه دشمن در آلات جنگ ، او قدرتمند است. و اینها در آلات جنگی ضعیف هستند. اینجا هیچ احساس ضعف… چون یه اتکایی به نگاه الهی دارد که می داند ، باور دارد، کم من فئة قلیله غلبت فئة کثیره بإذن الله این باور دارد لذا احساس ضعف بیرونی هم از این دیده نمی شود. یعنی در صحنه ی مبارزه هم با اینکه اینها کم باشد و دشمن زیاد باشد ، حال عقب نشینی برای اینها نیست. حالا اینکه بگن اینجا دیگه جای ماندن نیست، در اینها نیست. این و ما ضعفوا متکی بر اون فما وهنوا است. یعنی این عدم ضعف بیرونی و عدم بروز این ضعف و بلکه انتشار اقتدار و قدرت بیرونی، مربوط به اون باور قبلی است که فماوهنوا لما اصابهم فی سبیل الله. لذا و ما ضعفوا. اونوقت وقتی این دو تا شد، که فما وهنوا و ما ضعفوا نه در درون و نه در بیرون این ضعف رو ندارن، دنباش می فرماید و ماستکانوا اینا تسلیمم نمیشن در نتیجه. پس اگر ضعف درونی نبود ، ضعف بیرونی رو هم احساس نکرد بلحاظ اتکاء به خدا، اونوقت و ماستکانوا. این تسلیمم نمیشه. استکانت ، تسلیم است. خضوع است. خضوع با چی ؟ خضوع با حقارت است. که اینها تسلیم نمیشن. شکست ندارند. به طوری که تسلیم بشوند. پس اگر یه جایی، همون تعبیری که آقا فرمودند، گاهی تو دیپلماسی استکانت است. میشه دیپلماسی التماسی. دیپلماسی التماسی ، استکانت است. یعنی تسلیم شدن. از چی نشأت گرفته؟ از ضعف. و از وهن. یعنی کسی که در درونش وهن دارد، و در بیرون احساس ضعف می کند این در حقیقت مستکین است. به چی رسیده؟ به اون سکون رسیده. به این عدم قدرت حرکت رسیده. لذا تسلیم می شود. وقتی تسلیم شد حاکی از این است که اون دو مرحله قبل رو طی کرده و دارد. این دیپلماسی التماسی خیلی تعبیر بالاخره … لغت ش هم لغتِ خلاصه… دیپلماسی ، ـلُماسی ش با التماسی ش خلاصه خیلی… این دیپلماسیِ التماسی، این مربوط به وهن است. مربوط به ضعف بیرونیه. احساس ضعف بیرونی است. و مربوط به تسلیم شدن است. نحوه ی تسلیم است. حالا تو جنگ هم همینجوری است. یعنی اینم دیپلماسیِ یه نحوه جنگ است. تو نحوه ی جنگ فرهنگی یا جنگ اقتصادی یا جنگ نظامی هم همینجوری اس. پس راه اینکه انسان به اون مرتبه استکانت نرسد، راه اولیش چی هستش؟ اون ارتباط الهی است که وهن درونی احساس نشود. در راه خدا احساس ضعف و وهن نکردن است. اگر این شد، اونوقت ضعف بیرونی هم ایجاد نمیشود. اگر ضعف بیرونی هم ایجاد نشد، نتیجه ش میشه چی ؟ استکانت و تسلیم هم ایجاد نمی شود. در هیچ شرایطی استکانت ایجاد نمی شود. حتی اگر یه جایی این اسیر می شود، این اسیر قدرتمند است. اقتدار دارد. با اقتدار در حقیقت تو چنگ دشمن قرار می گیرد. به طوری که دشمن وقتی این در چنگشه ، احساس عجز میکند.  اون بچه چند ساله بود که اومده بود اونجا مصاحبه بکنن باهاش. گفته بود نه من باهات مصاحبه نمی کنم چون تو حجاب نداری. همون جا این اقتداره دیگه. این خودش اقتداره. که اسیره، استکانت پیدا نکرده. تسلیم نشده. با اینکه اسیره. اما فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله… در چنگ دشمنه ها اما فماوهنوا لما اصابهم فی سبیل الله… این ضعف درونی پیدا نکرده. وهن درونی. به ضعف بیرونی مبتلا نشده. لذا می بینید که به استکانت هم منجر نمی شود.

این سه مسأله تو هر چیزی تو فرد انسان وقتی مقابل یه کار سخت قرار میگیره اگر وهن درونی نداشت، قدرت پیدا میکند بر موانع بیرونی غلبه پیدا بکند. و تسلیم نمی شود و عزمش شکسته نمیشود. دقت میکنید؟ به استکانت نمی رسد هرچقدر هم موانع فراوان باشد و شکست های ظاهری زیاد باشد اما این تسلیم نمیشود قدرت عزم پیدا میکند این قدرت عزم داشتن از اون وما وهنوا نشأت می گیرد. خب حالا بخاطر اینکه زیاد ترم تو آیه نمونیم که والله یحب الصابرین که نقطه ی مرکزیِ این عدم وهن و عدم ضعف و عدم استکانت اینها صبر اینهاست. یعنی این نقطه ی مرکزی است که این سه تا رو موکول میکند به اینکه اینها صبور اند استقامت دارند. حالا آیه ی بعد دنباله ی خصوصیات ربیونه باز. این خصوصیات ربیون بود این سه خصوصیت حالا ببینید این ربیون ما یه موقعی یه مسأله رو یه جا می بریم که انقدر دایره ی وجودش رو ضیق و تنگ بکنیم که چند نفر بمونن اما تو جریان دفاع مقدس و انقلاب اسلامی اگر یادتون باشه ببینید مادران شهدا از ربیون بودن عمدتا. یعنی اون حال عدم وهن و عدم ضعف و عدم استکانت یه شهید دو شهید سه شهید! خیلی عجیب بودش. حالا اون جریانی که اون مادری که عکس های شهیدش رو آورده بود برای امام یا برای آقا. یادم نمیاد. برای ؟ امام. که آورده بود این یه شهیدمه اون شهید دیگمه اون شهید… بعد میگن وقتی که امام اشکش درآمده بود نسبت به این مادر دیگه اون چهارمی رو نشون نداده بود گفته بود من اینها رو دادم تا اشک شما رو نبینم. این خلاصه ربّیه. با اینکه یه مادره. اما این خصوصیاتو داره عدم وهن عدم ضعف عدم استکانت. لذا دایره ش ضیق نیست. و خیلیا از رزمندگان این رو پیدا کردن. عرضم این است که یه مسأله ی شدنیه. نیایم دایره ی ربیون رو جوری ضیق بکنیم که فکر کنیم یه افراد خاص خاصی فقط . نه! تو دایره ی … همین الان مومنانی که با همه ی فشار ها ، سختی های اقتصادی مشکلات با اینکه مواجه شدند اما نه نسبت به اصل جمهوری اسلامی وهنی در دلشون ایجاد میشود نه ضعف بیرونی براشون محقق می شود نه قائل به این اند که تسلیم باید شد پس نمیشه! اگر یه کسی میگه که بابا اون ابر قدرته نمیشه! و استکانت و تسلیم پیدا کرده ، این مربوط به این است که وهن درونی پیدا کرده ابتدا. از درونش ریخته به هم این. درونش دیگه در حقیقت یه درون ضعیفی شده. و لذا به ضعف بیرونی و در نتیجه به استکانت و تسلیم نهایی منجر شده. خیلی زیباستا. از این تحلیل زیبا تر جایی پیدا نمیکنید. که چطور ضعف درونی به ضعف بیرونی و ضعف بیرونی به تسلیم منجر می شود. این تو کار های فردی هست. که انسان یه کاری رو میخواد شروع بکند. وقتی وهن رو دارد، این وهن نمیگذاره ، به اصطلاح این قدرتمندانه با اقتدار حرکت بکند. لذا می بینید تا موانع بیرونی میاد، این می بینید جلوی حرکتش گرفته میشه و وقتی جلو حرکتش گرفته شد ، در نهایت از حرکت صرف نظر میکند اصلا منصرف میشه تسلیم میشه چه در حیات اجتماعی این مسأله مصداق دارد. خب…

بعد دنباله ی گفتمان و حرکت این ربیون این است و ما کان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین. خیلی عالیه! یعنی اینا وقتی میرسن به یه مشکلی، به یک مانعی به یک مصیبت و حادثه ای که برای اینا سخته، بجای اینکه دچار وهن و ضعف و استکانت بشن، اینا تازه به درگاه ربوبی در حقیقت حرکت میکنن. اونم به چه نحوی احساس میکنن که یه ضعفی ، مشکلی از اینا بوده نقصی از اینها بوده لذا تعبیرو ببینید و ما کان قولهم الا.. یعنی اینا همه ی حرفشون این میشه در این رابطه وقتی میرسن ، به اینجا میرسه، تمام توجهشون … حالا این و ما کان قولهم نه اینکه دیگه هیچ گفتار دیگه ای ندارن ها! کسی که اون همه ی گفتارش اون گفتار واضح اش غالب اش تو وجودش وقتی کسی باهاش… می رسه میبینه می بینه اینه ، همینه. و ما کان قولهم نه اینکه دیگه با کسی حرف نمیزنن با کسی گفتگو ندارن. هیچی دیگه نمیگن فقط در حقیقت نشستن دارن.. نه! و ما کان قولهم یعنی تمام اون گفتار اینها همین حقیقت است حتی اگر گفتگویی با دیگران دارن اونا ازش اینو میفهمن که این داره… دنبال این است که به خدا تضرع بکند تا ببینه وجه اشکالش و اون مشکل چی هستش که وهن ایجاد نشده اما میفهمد که این یک به اصطلاح نقصی داشته یک کوتاهی داشته دنبال رفع اون کوتاهی و جبران اون نقص هست. لذا تعبیر این است و ما کان قولهم این قول یعنی کلام فقط نیست. و ما کان قولهم یعنی تمام حقیقت وجودی اینها و اعتقاد اینها که قول اعم از کلام است. اعتقاد است. و ما کان قولهم الا ان قالوا حال اینها وجود اینها وقتی یه کسی بااینها نشست و برخواست میکند تو این حالت که پیش آمده میبینه اینا سرشار از توجه به خدا هستند. بجای اینکه فرار بکنند بجای اینکه احساس ضعف و تسلیم بکنند احساس رابطه بیشتر با خدا براشون ایجاد می شود که باید رابطه رو با خدا تشدید کرد پس این تو این حالت… ربی این است که وقتی تحت فشار شدید قرار میگیره ، کارش چی میشه ؟ می بینه اینجا جایی است که باید رابطه با خدا تشدید بشود. نمازش رو توجه بیشتر میکند. حالات عبادی ش رو بیشتر توجه میکند نه از صحنه ی جنگ میره کنار بشینه عبادت بکند. تو همون جا توجه اش به خدا قوی تر می شود حین اون جنگ است که می بینه باید تضرع اش بالاتر باشد اونم با این چند خصوصیتی که ذکر شده. ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا. خیلی تعبیر زیباست. قبل از اینکه طلب نصرت بکند. قبل از اینکه طلب ثبات قدم بکند که فثبت اقدامنا و انصرنا قبل از اینکه اون دو تا رو بخواد ، اول جبران اون نقص ها رو میخواد امکان نداره تثبیت قدم و همچنین نصرت مگر اینکه نقص سابق جبران شده باشد مگر اینه که او رفع شده باشد. لذا تخلیه همیشه مقدم بر تحلیه است. سلب مقدم بر ایجاب است. لااله الا الله. چقدر زیباست اینا. لذا حالا اینها مثل همون لااله الا الله که اول سلب است بعد ایجاد. لاحول و لا قوه الا بالله. که این همه سلب است از اغیار و توجه است به خدا حال اینها اینگونه است که می فرمایند قالوا ربنا اغفر لنا خدایا ما کوتاهی داریم ما معصوم نیستیم وقتی معصوم نیستیم حتما یه لغزش هایی داریم منتهی مغفرت گاهی دفعی است گاهی رفعی است یعنی اونجایی که کوتاهی محقق شده ، استغفار برای رفع اون کوتاهی است. اونجایی که کوتاهی محقق نشده احتمال کوتاهی ولی هست. که من تو عملم مبتلا بشم به کوتاهی. قبل از اقدام تعبیر ربنا اغفر لنا رو هم شامل میشود که خدایا تو این صحنه از من دور کن چون حالِ جنگ و دفاع ، حالی است که غضب فوران میکند وقتی غضب فوران میکند انسان از حالت تعادل ممکنه خارج بشود و اونجا مبتلای به یه کوتاهی هایی بشود گاهی ممکنه اون ترس بر انسان و تفریط در انسان ایجاد بشود گاهی افراط در انسان ایجاد بشود که دنبالش میفرماید اسرافنا فی امرنا که اگر در جایی تعدی کردیم از حد حدّ و اون رعایتِ .. چون اسراف در مقابل سرف است. سرف یعنی کوتاهی ، اسراف یعنی زیاده روی. اگر در جایی زیاده روی کردیم در کار که اون هم خطاست و اون هم گناه است. تو جنگ امکان زیاده روی همیشه هست یعنی ممکنه من وقتی تو صحنه قرار میگیرم حالا این جنگ، جنگ نظامی فقط نیست. وقتی شماببینید که رقابت ها شروع میشه تو انتخابات گاهی اون غضب ها وقتی ضمیمه میشه بهش نسبت به رقیب انسان از حالت تعادل خارج میشه. اون چیزی که شایسته نیست نسبت می دهد. اونگونه که درست نیست گفتار دارد و رفتار دارد این اسرافنا فی امرنا است این تعدی از حدود است اگر انسان مبتلا شد به این اون موقع خدای سبحان اگر دوست داشته باشد قومی را اونها رو مبتلا میکند مانع براشون ایجاد میکند گاهی می بینید کسی که غیر از اینها ست تو انتخابات برنده می شود اگر مومنین به نزاع برخواستند و رعایت حدود و حریم رو نسبت به هم نکردند گاهی می بینید رقیبی که غیر مومن است و شاید منافق باشد انتخاب می شود و او می بینید تو  یه چند سال برای مومنین زحمت ایجاد میکند این زحمت مربوط به عدم تکلیف مومنان و اسراف مومنان و عدم رعایت حدود در مقطع به اصطلاح مقدمات کار می تونه باشه لذا تعبیر این است که وقتی اینها به این فشار مبتلا میشن به این سختی ها می رسن اولین کاری که می کنند این است که به درگاه الهی و ربوبی میرن که قالوا ربنا ما چه کردیم خدایا که مبتلا شدیم ؟ خودشون رو متهم میکنند که کوتاهی های ما رو ببخش اون  اسراف و زیاده روی های ما رو در حقیقت مورد مغفرت قرار بده و بیامرز تا برگشت پیدا کنیم به اون حالت چی؟ تعادلی که باید باشد . اون حالت در حقیقت ملکه ی به اصطلاح صحیحی که باید تو مسأله باشد.

خیلی راهکار کاملا… کأنه برای همین امروز ماست. کأنه هم نداره دیگه. چرا کأنه. برای امروز ماست.  ما مبتلا به یه سری کوتاهی ها یه سری اسراف ها مبتلا به یه سری مصیبت ها مشکلات اما اگر میگه ربیون میخواید باشید باید رفتارتون و گفتارتون و کردارتون این باشد. اونوقت گاهی مشکل فردی است گاهی مشکل اجتماعی است. 32.41

اگر مشکل فردی است اینجا مغفرت و رجوع به درگاه الهی فردی می طلبه اگر رابطه اجتماعی است و جریان مصیبت اجتماعی است و کوتاهی اجتماعی است، حتما استغفار اجتماعی رو می طلبد. استغفار اجتماعی برا خودش شرایطی دارد. جلساتی که برای این اصلا شکل بگیرد یعنی انسان به جای اینکه بنشینه نق بزند، چند تا از ما بجای اینکه بنشینیم نق بزنیم، احساس کردیم باید به درگاه الهی بریم تا جبران بشه این نقص ها به ما برمیگردد. بلافاصله دیگران رو مقصر میکنیم و دیگران رو مقصر می بینیم. نمیدونیم که تو این شرایط چرا کار درست پیش نمیره. مسئولین می بینید مؤمن اند. میخوان هم کار پیش بره. دنبالش هم هستن ولی خطور صحیح در ذهنشون شکل نمیگیرد اگر خطور صحیح شکل گرفت دنبال اقدام آمدند موانع تو راه پیش میاد چرا؟ این معلوم میشه جامعه احتیاج به یه ، اقلش ربیون جامعه ، احتیاج به یه رجوع دیگری به خدا دارد تا خدا چاره سازی بکند. نه برن بشینن تو مساجد فقط دعا بکنن. تو همون صحنه ی اقتصادی تو همون صحنه ی فرهنگی ما تو صحنه ی فرهنگی واقعا الان هرکدام از ما دلمونم نمیخواد این جریان حجاب درست بشه؟ دلمون نمیخواد وظیفه مون رو انجام بدیم؟ ایا احتمال نمیدیم هرکدام از ما کوتاهی داریم یا اسراف داریم. گاهی کوتاهیه، سرفه، گاهی اسرافه. گاهی اشتباه داریم در حقیقت برخورد میکنیم نه با مقابل. با خودمون! گاهی سرف داریم و کوتاهی داریم. خب اینجا نباید انسان احساس بکنه این سرف و اسراف و این کوتاهی و زیاده روی برگشت میکند به خطا های درونی ما برگشت میکند به نقص های درونی ما برگشت میکند به اینکه ما گاهی در جاهای دیگری در حتی نظام  فردی مون مبتلا به یک نقص ها و نعوذ بالله معاصی ای شدیم که او نتیجه ش این است که باید این حرکت اجتماعی مقابله با این بکند تا این تطهیر بشود. چند تا از ما بعد از اینکه به این مسأله رسیدیم احساس کردیم باید از جهت طهارت وجودی فردی و اجتماعی، قدم های بیشتری بین خود مؤمنین برداریم تا این اثر بگذارد تو روابط بیرونی. تا این قدرت ایجاد کند عدم وهن رو ایجاد کند عدم استکانت و ضعف رو ایجاد کند برای اینکه وقتی تو اون صحنه انسان قدم بر میدارد ، تکلیفشو درست انجام بده و به نتیجه برسد. اینجوری نیستیم ما! اینجوری نیستیم! من خودم رو عرض میکنم. اینجوری نگاه نمیکنیم. تحلیلی که خدا داره میکنه این است که اینا وقتی می رسن ، ضعف ندارن، وهن ندارن، استکانت ندارن. کارشونم این است. اونا نبود هاشه. میگه اینا اینجوری نیستن. چرا اینجوری نیستن. چون و ما کان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفر لنا ذنوبنا ست. اینجوریست. به خودشون اول میگیرن. نه به دیگران. ربنا اغفر لنا ذنوبنا. نه ربنا اغفر لهم! ذنوبهم ! نه اول دیگری رو متهم نمیکنه بگه بر اون استغفار میکنم. اول خودشو متهم میکنه که خدایا من چه کوتاهی کردم که این شد؟ ما چه کوتاهی کردیم که این محقق شد؟ اینم خیلی زیباست. یعنی بار را رو دوش خودش میخواد بیاره. تکلیف رو متوجه دیگری نمیخواد بکنه! کوتاهی رو اول با خودش می بینه. حتی اگر می بینه تو نظام اجتماعی کوتاهی هایی داره شکل میگیرد، اول تو رتبه ی اول خودش رو متهم میکند که من به عنوان یک فردی که تو این اجتماع و روابط دارم ، من چه کوتاهی کردم تا این حقیقت داره محقق میشه در بیرون. تا این مشکل ایجاد شده در بیرون؟ من چه کوتاهی کردم؟ خب ما اینجوری نگاه نمیکنیم. ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبّت اقدامنا. حالا بعد از این دنبال این است که خدایا رفع کوتاهی های من بشه. اگر رفع کوتاهی شد، ثبت اقدامنا معنا می دهد. و انصرنا اینجا راه دارد. پس کی باید نصرت رو خواست؟ وقتی که کوتاهی ها جبران شه. تا وقتی کوتاهی باشه، قدم انسان لغزان است. در مقابل ثبات قدم است. نصرت الهی محقق نمی شود. چون ما نصرت نکردیم خدا رو که اگر ان تنصروا الله ینصرکم هست، ان تنصروا الله اش چیه؟ خدایا اگر تو این واقعه ی پیش آمده من مقصر ام، وقتی انسان حال اقرار به تقصیر بکند در پیشگاه الهی ، خود این رحمت الهی رو به جوشش در میاره. یعنی خود این حالت، نه گردن کشی و به دیگران نسبت دادن، اون رحمت الهی رو حذف میکند اگر هم باشد. نه به دیگران اتهام زدن که اون اگر رحمت الهی داشت میومد ، اونم جلوش گرفته میشود. چطور میگیم تو نظام فردی اقرار بر گناه پیش خدا رحمت حق رو نازل میکند؟ در قیامت دارد که خدای سبحان بعضی رو حاضر میکند، اینا وقتی تو پیشگاه الهی حاضر میشن ، بعد شمرده میشود گناهانش یکی یکی میپذیرد خدایا من کردم. درسته. میگه این. میگه من کردم خدایا. من کردم. و با سرافکندگی اینا رو اقرار دارد که من کردم. خدا میگه پذیرفتی ؟ میگه اینا رو همه رو من انجام دادم. وقتی می پذیرد میگه حالا که پذیرفتی که تو کردی ازش گذشتم. خیلی زیباست خب این همون حال اینهاست تو دنیا که اینها اگرم مبتلا میشدند، ولی میدونستند که این گناه در پیشگاه ربوبی است. همین دانست یه اقرار است اونوقت گاهی انسان تو خلوت اش اقرار دارد خدایا من کوتاهی خیلی داشتم. اونوقت تو نظام اجتماعی اگر مومنان ربیون اینجور اقرار بکنند مثل همون نظام فردی پیش درگاه الهی خدایا ما کوتاهی کردیم. اگر می بینیم دختران مومنان در جامعه یا در عده ای الان به این مبتلا شدند، خدایا این کوتاهی ما هم هست. درسته عمل اونها هم هست اما کوتاهی ما هم بوده کوتاهیمون رو خدایا تو ببخش به ما هم راه رو نشون بده چجوری این کوتاهی مون رو جبران بکنیم؟ زود بغض و کینه نسبت به دیگری ابتدا پیدا نکنیم. بلکه ابتدا ببینیم ما چرا کوتاهی کردیم. ما چه نقصی داشتیم. ؟ ما چه عدم وظیفه ای در حقیقت برامون محقق شد که چه وهنی و سستی و ضعفی و استکانتی در وجودمون بود که دنبالش این حقیقت در بیرون شکل گرفته؟ اگر اون عدم وهن و عدم ضعف و عدم استکانت تو همه ی جهات بود ، برای ما حتما دنبالش حضور پر رنگ مومنان باعث میشد که معصیت هزینه بردار باشد اگر معصیت هزینه بردار بود اونموقع کسانی که اهل هزینه دادن نیستن، حاضر نبودن اینجور در صحنه حاضر بشن. حالا می بینن صحنه در حقیقت رهاست. مومن وظیفه شو انجام نداده. این در صحنه خوب حاضر نبوده ایمان تو وجود این هم ضعیف شده اینم از قبل ضعیف تر . خب اثرش این است که جامعه هم رو به ضعف میشه رو به استکانت میره. این خودش یه نحو تسلیم است. یعنی وقتی جامعه به گناه کشیده می شود گناه علنی ، یعنی جامعه در مقابل شیطان تسلیم شد. استکانت پیدا کرد. این از چی نشأت گرفته؟ از وهن درون. و از ضعف بیرونی. درسته؟ اینا ظاهر قرآنه ها! راهکاره ها! ما داریم این چند وقته هر چی ایه میخونیم اینا همه ش راهکاره. همه ش بیانه. همه ش تحلیلِ وظیفه شناسیه. بله..(سوال پرسیده می شود)… متوجه نشدم! ( ادامه ی سوال ) بله… بله..

بله من که عرض کردم که . ربیون یه جمع عمومی از مردم اند. منتهی جمع عمومی ، خصوصیاتشون اون خصوصیاته که خیلی رو هم شامل می شود. الان تو جامعه ی ما خیلی ها صبور اند به ضعف و وهن و استکانت مبتلا نشدن. در عین اینکه فشار روشونه. میگن درمقابل آمریکا نباید تسلیم بشیم. همین عدم استکانته. همین حرف که تو دلش داره میزنه. اگر باهاش صحبت بکنی میگه راهپیماییِ سیزده ابان هم باشه مقابل… حاضره شرکت بکند. اگر بیست و دوی بهمن هم هست با همه ی فشاری که… اینا همه ربیون حساب میشن. مراتب دارد. همین که در حقیقت .. با اینکه فشار روشه. با اینکه منتقده. اما در عین حال احساس ضعف نمیکنه از درونش احساس شکست در بیرون و احساس وهن درونی و شکست بیرونی نداره. احساس سرفرازی داره. دنبال اقتداره. دنبال اقتداره. همین که دنبال اقتداره، این یعنی دنبال اقتدار بودن! یعنی ربیون اهل اقتدار اجتماعی هستن. هیچگاه به ضعف اجتماعی مبتلا نمیشن. اگر دیدیم تو جمع مومنان کسانی از درون شکسته شدن به ضعف ، اینا از دایره ی ربیون خارج شدن فلذا دایره ی ربیون، دایره ی وسیعی ست. و تشکیلی هم هست. یه مرتبه هم نیستش. دنبال این میفرماید که . دنبال آیه 147 می فرماید که وانصرنا علی القوم الکافرین. این در عین اینکه دعاست، راه رو داره نشون میده خدای سبحان نقلش از اینها این است که این نقل اینها حال اینها ، راه وجودیِ برای دیگرانه. که راه رو پیدا کنید. راه چگونه است. راه این است که عدم وهن درونی. عدم ضعف بیرونی. عدم استکانت و تسیلم در برابر ظالمان و بعد رجوع به خدا. رجوع مکرر به خدا. طلب مغفرت و نسبت دادن اون ضعف ها و مصیبت ها به خودشون. که ما اصاب من مصیبۀ فمن نفسک. که اگر… من سیئۀ فمن نفسک..اگر در حقیقت سیئۀ است ، به خودش نسبت میده نه به خدا . وقتی این نگاه شد رحمت خدا نازل می شود و به دنبال این دنبالِ جبرانش بر میاد وقتی نگاه کرد که من کوتاهی م کجا بوده اونموقع دنبال جبرانش بر میاد

ما امروز در تنگه ی احد هستیم. امروز ما در نتگه ی احد هستیم. اگر هر کسی تو این تنگه ، مقاومت ش مطابق این ربیون نباشد، صحنه رو تنگه رو خالی کرده و دشمن از این پشت حمله خواهد کرد. هر کسی هم بخواد بندازه گردن دیگری فقط ، این خواسته بار رو از رو دوش خودش برداره. این از ربیون خارجه . ربنا اغفر لنا نگفته این! ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا رو نگفته این…. فرض کنیم ما الان ، فرضه دیگه، در یک جامعه ای قرار داریم که اصلا مسئولین ما اصلا اسلامی نیستن، فرض مسأله است، تکلیف ما چی می شد؟ آیا ما هرکدام تکلیفی داشتیم یا نداشتیم. به تکلیف خودمون اقدام کردیم یا نکردیم، حلقه ها و گروه هایی برای کار، اونم نه اینکه فقط مقابله کنیم بریم حرف بزنیم بگیم چرا روسری تو انقده چرا نیستش… نه! حل مسأله. ایجاد امید در جامعه. عدم ضعف در جامعه. اون عدم استکانت در جامعه. این استکانت نهایتش.. یعنی این حرکت ، نهایتش تو طریق اول، وهن درونیه. این نمادِ اون وهن درونی است. و بعد ضعف بیرونی و بعد استکانت تسلیم نهایی. درسته؟ اون نتیجه … ما چه کردیم که جامعه به این مرتبه نرسد؟ آیا امید ما بیشتر شد و ایا رابطه ی ما با خدا قوی تر شد؟ آیا به عهده گرفتیم که ما کوتاهی کردیم ؟ یا فقط به عهده ی دیگران و به دوش دیگران انداختیم.؟ دنبالش می فرماید وانصرنا. ثبت اقدامنا. اونوقت قدم، ثبت اقدامنا ی انسان، قدم یه جایی میذاره که این جای پا… این کوهنوردا رو دیدید وقتی میخوان قدم بالا تر بذارن، این حلقه های میخ هایی رو که تو کوه می کوبن، سنگ نوردا، تا اون محکم نباشه ، قابل اطمینان نباشه که خودشونو به اون… تمام بدنشون رو نسبت به اون رها نمیکنن که به او گره بخورن و تکیه به او داده باشن. این ثبت اقدامنا اونم شامل میشود. فقط جای پا نیست. جای پا یعنی اون تکیه گاه. تکیه گاه محکم باشد. اگر ما حرکتی داریم میکنیم ، واقعا خودمون با یقین حرکت کردیم که تکیه گاه ما محکم باشد؟ ثبات قدم از رو یقین است. ثبات قدم به اونجایی برمیگردد که انسان دچار شک و شبهه نیست! اگر اینجوری شد ، این ثبات … اگر این ثبات قدم برای انسان… وانصرنا محقق می شود. پس ثبت اقدامنا یعنی خدایا به من یقین بده تو این مسیر. نه جای پام فقط محکم باشد. قدم هام راسخ باشد. قدم راسخ از اهل یقین درمیاد . که راسخون اند. پس اگر من نسبت به اهدافم ، باورم قوی بود این باور باعث میشه قدم های من راسخ شکل بگیرد. اگر قدم راسخ بود این قدم کوبنده باعث می شود نصرت الهی نازل می شود. چون خدا با اهل یقین کار میکند. نصرت خدا نسبت به اهل یقین است. وانصرنا علی القوم الکافرین. اونم ببین چقدر زیباست! نصرت رو برای غلبه ی بر کفار میخواد بازم. یعنی باز هم هدف یه هدف الهی است. نمیگه ما غالب بشیم. نمیگه ما مسلط بشیم. میگه اونم تو مسلط بشی. کفر ریشه کن بشود. کافر کسی است که در مقابل تو ایستاده من رو نصرت بده در بر اون کسی که در مقابل تو ایستاده . نه بخوام من نصرت پیدا کنم. پس من در اینجا در کار نیست. وانصرنا نصرت خودشه خدا در اینجا. اگر میگه وانصرنا علی القوم الکافرین. یعنی خدایا نصرت تو حتما شامل خودت می شود دیگه. حکم توستم. غلبه ی دین توست. غلبه ی اون اهدافی است که تو برای مومنان قرار دادی. وانصرنا علی ال… اینا ببین. تمام نگاه رو تغییر میده . اما من بگم خدایا من بخوام غالب بشم. کشور من بخواد غالب بشه. اون نگاهش کوتاه باشه. نمیگیم غلطه ها! یعنی محدوده. من رو چی ببینه؟ من رو مندکّ در اهداف الهی ببیند. کشور رو چی ببیند؟ مرز ایمان ببیند. غلبه ی  ایمان تو این کشور ببیند. مقابله با کفر ببیند. هرگاه تقابل بین ما با کافرین بود، اینجا نصرت الهی نازل میشود. دیگه خیلی بالاخره من خودم اولین مقصرما! اینکه خطابی دارم میگم با عتاب دارم میگم نه اینکه … نه! واقعا خودم خجالت زده تر از بقیه ی دوستان هستم . به دنبال این می فرماید آیه ی بعد که دیگه حالا فرصت نیست شاید اذان شده باشد که .. اگر اینجوری شدخدای سبحان ثواب دنیا رو تو همینجا محقق می کند اول. نه در آخرت. از اینجا شروع می شود و به آخرت کشیده می شود.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

نکات بعد از کلاس:

بله دیگه با این نگاه میشه نصرت بر کافرین. مقابله با کافرین. قدم در راه ایمان . خدمت نظام ایمانی.

ارتباطش رو میگیم انشالله. ارتباطش رو انشالله تو جلسه ی بعد خدمتتون عرض میکنم ادامه داره. نیم بحث مونده هنوز.

این سه مرتبه رو مرحوم علامه هم میفرماید و بزرگان تفسیر دیگه هم میفرمایند که وقتی اینا تک تک بیان ، معناشون همون یه معناست. اما وقتی که کنار هم بیان حتما معناشون از هم ممتاز است. و وقتی از هم ممتاز شد، اونوقت تو دایره ی لغت که رجوع کنید اینا هرکدوم این معنا ازشون در میاد. که استکانت خضوع در رابطه با یک قوی ست که اون استکانت در اینجا چون ضعفه نه به عنوان اسکانت در مقابل خدا بلکه استکانت در قدرت های… این میشه تسلیم. اونوقع ضعف میشه ضعف بیرونی ، وهن میشه ضعف درونی. چون وهن ،عدم عمله. ضعف یعنی فشار بیرونی بر او وارد شده و ضعیف شده . به ضعف کشیده شده است. یعنی از جهات بیرونی برش فشار وارد شده. لذا این لغت، همراه با معنا ست.

بله ترتب هم دارند. بله بله تربت هم بر هم دارند. ترتب ش رو ذکر کردیم.

-یعنی اگر جایی باشه که کشش این رو باید داشته باشه. قرائن رو باید دید. ضابطه داریم. اما ضابطه ش با قرائینه. یعنی چون یه جایی باشه که خدا تأیید کرده مثل قرآن آمده داره راه رو تأیید میکنه حال اینها رو تأیید میکنه این تأیید نشون میده که اینو داره به عنوان یه دستور العمل هم بیان میکنه فقط اخبار از حال اینا نیست. لذا حال انبیا همینجوریه. اخبار از انبیا میکنه اما انشاء از مسائلی است که پیش آمده. یعنی اون عبرت گرفتن که خود خدا میفرماید که اینا همه برا اولی الابصار ه برا اولی الالبابه. این عبرت انشائه دیگه یعنی این کار رو بکنید. یعنی…

دو تا نگاه کاملا متباین میشه… اون نگاه تاریخ میشه این نگاه هدایتگری میشه دیگه انشاء. لذاتأکید من عمدا دارم دائما که این رو  حالت انشاء بودن…بله ضابطه دارن. بله همینه. اصل این است که اینا برا هدایتگریه..

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 871” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید