بسم الله الرحمن الرحیم
بهشت (جنت)، حقیقتِ باطنی ارض وجود انسان و ارض عالم وجود است
مطابق آیه خزائن «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم» (الحجر 21)، و آیه «وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلين» (الزمر 74)، جنّت حقیقت همان ارض و متّحد با آن است و ارض به جنّت تبدیل شده است:در «وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّة» مقتضاى ظاهر سياق در بيان صدق وعده آن بود كه مىفرمود: «و أورثنا الأرض نتبوّأ منها» يا اينكه «و اورثنا الجنّة نتبوّأ منها»؛ پس عدول از ايندو گونه بيان به آنچه كه در آيه شريفه مذكور است، افاده نوعى اتّحاد و ارتباط مخصوص بين زمين و بهشت مىكند. جنت حقیقت خزائن اخروی ارض است، و ارض نازله ی به مقدار محدود و معلوم از جنت است. روز تبدیل ارض به غیر ارض «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماوات» (ابراهیم 48) بیان همین سیر ارض قدر معلوم به خزائن اوست در آخرت که زمین بهشت است.
از طرفى ديگر خداى سبحان گاه خبر از تبديل زمين به صورتى ديگر مىدهد مثل: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ» «1» و گاه خبر از روشن شدن آن به نور پروردگارش: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» «2» و گاه نيز خبر از قبض (درهم پيچيدن) آن: «وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ» «3» و آيه «وَ سَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ» «4» نيز به آنچه گذشت اشاره دارد.
آيات ديگرى نيز به همين معنا اشعار دارد مثل: «إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» «2» و «تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ كانَ تَقِيًّا» «3» و «وَ تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» «4»
برهان علامه طباطبایی در ارتباط تحقق اشیاء در آخرت مرتبط با بقاء ذات انسان
هر نسبتی که انسان با هر چیزی پیدا میکند، اضافه ذات انسان با آن حقیقت موجب بقاء آن چیز است برای انسان. یعنی بقاء اشیاء برای انسان، وابسته به بقاء ذات انسان است، که هر چیزی در صحنه وجود انسان در مراتب مرتبط با ذات انسان سنخیت پیدا میکنند، ولو در مرتبه جسمی اتحادی بین انسان و اشیاء نیست، ولی در مراتب مثالی و عقلی و روحی آن اشیاء امکان ارتباط و اتحاد با مراتب باطنی انسان دارند. با این سیر، حقایق آفاقی در بیرون انسان، به حقایق انفسی درون وجود انسان تبدیل میشوند که بیان دیگری از «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماوات» (ابراهیم 48) است.
برهان این مطلب، در انتهای بحث شاهدان اعمال در رساله انسان بعد از دنیا علامه طباطبایی اینگونه ذکر شده است: «و اعلم أنّ البرهان أيضا يفيد ما مرّ من شهادة الشهود، فإنّ الأعمال لا تتحقّق بينها و بين شيء من الموجودات نسبة، إلّا و هي متحقّقة بين الذات و بين ذلك الموجود، فإنّ الأعمال من تنزّلاتها و وجوداتها قائمة الذات بتلك الذوات. فببقاء الذات تبقى الصادارت عنها بحسب ما يتحقّق بها من الوجود، و ببقائها تبقى النسب التي إلى الأشياء، و ببقاء النسب تبقى الأشياء ضرورة كون وجوداتها رابطة لا تتحقّق إلّا بطرفين، و بحياتها تحيي الجميع، و بحضورها عند الحقّ سبحانه و بين يديه تعالى بتمام ذاتها و شهادتها و بيانها ما عندها له سبحانه يفعل الجميع ذلك، و اللّه العالم.» (الانسان و العقیده، ص144)
ترجمه بیان علامه: «آنچه را كه درمورد شهادت شاهدان گفته شد از راه برهان نيز مىتوان اثبات نمود، زيرا كه: هر رابطه و نسبتى كه بين اعمال و اشيا، تحقق يابد عين آن رابطه و نسبت، بين آن شىء و ذات [عمل كننده] نيز به وجود خواهد آمد، زيرا كه اعمال از تنزّلات ذوات و وجودشان قائم به ذوات است. بنابراين با بقاى ذات، صادرهاى ذات نيز به حسب نوع تحققى كه دارند، باقى مىمانند و با بقاى «صادرها» نسبتى كه بين آنها و اشيا تحقق يافته، بقا و دوام مىيابد و باز به علت بقاى نسبتها، اشيا نيز باقى مىمانند؛ چون وجودِ نسبتها، وجودِ «رابط» هستند و بدون طرفين، تحقّق نمىيابند. و با حيات ذات، اعمال و نسب و اشيا نيز حيات خواهند داشت و با حضور آنها (ذوات) در پيشگاه حق تعالى به تمام ذات، و شهادتشان نسبت به آنچه كه در نزدشان هست، توابع ذات نيز چنين خواهند كرد [در نزد حق حاضر شده شهادت مىدهند] و اللّه العالم، فافهم». (انسان از آغاز تا انجام، ص157و158)
بهشت اعمال (در مرتبه فعل انسان) و بهشت اخلاق (در مرتبه صفات انسان) و بهشت اعتقادات (در مرتبه ذات انسان)
یک ارضی «زمین اعمال» است که بهشت اعمال باطن آن است. یک ارضی «زمین اخلاق» است و باطنش «بهشت اخلاق» است که آسمانِ بهشت اعمال است. همچنین ارضی «زمین اعتقادات» است که باطنش «بهشت اعتقادات» است و آن آسمانِ بهشت اخلاق است.
مؤمن وارث اعمال خوب کافرین میشود، چون ذاتش با خوبیها سنخیت دارد، و برعکس، کافر وارث اعمال بد مؤمنین میشود، چون ذاتش با بدیها سنخیت دارد.
در مورد آيه «وَ تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» در تفسير مجمع البيان از پيغمبر عليه السلام نقل نموده كه «براى هر كس هم در بهشت و هم در دوزخ منزلى است ولكن كافر وارث منزل مؤمن در دوزخ مىگردد و مؤمن وارث منزل كافر در بهشت و اين است معناى «أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».
مراتب خلوص و طهارت و طیب انسان، موجب ورود به مراتب طیب و سلام و سرور بهشت میشود
از طرف ديگر خداى سبحان پاك نمودن بهشت و بهشتيان از كدورت و ظلمات را، به كرّات وعده فرموده، آنجا كه فرمود: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ» كه تفريع با «فاء» مفيد اين نكته است كه منزلگاه بهشتيان همچون خودشان پاك و پاكيزه گشته است و نيز آنجا كه فرمود: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» در اينجا هم تفريع، نويد مىدهد كه منزلگه بهشتيان زمين [عالم مادّه] به سبب پاكى صاحبانش كه خود محصول صبرشان است، پاك و پاكيزه مىگردد و فرق ميان اين دو سلام [در اين دو آيه] آن كه اوّلى سلام شكر است و ديگرى سلامى در مقام بشارت.
تعبیر سلام علیکم طبتم فادخلواها خالدین. خیلی تعبیر لطیفی است. ما یک طهارت داریم و یک طیب. وقتی میگویند یک چیزی طهارت دارد یعنی بر طبع اصلی اش است. کل شیء لک طاهر حتی تعلم انه قذر. طهارت، آن طبع اصلی این است. اما طیب چیست؟ طیب مراتب خلوص است. یعنی مراتب جدا شدن ناخالصی هاست. ممکن است سنگ آهن طهارت اصلی اش را دارد، طاهر است. اما تا خالص بشود یا آنجایی که طلاست تا خالص بشود خیلی مراتب دارد. این طیب ندارد، اما طهارت دارد. پس تفاوت طیب با طهارت روشن است. لذا میگوید سلام علیکم طبتم. یعنی مراتب طیب. مراتب آن خلوص، فادخلوها خالدین. خلود متفرع بر مراتب طیب است. اما قبل از خلود که مراتب بهره مندی است، با مراتب طیب محقق میشود. پس امکان طیب در دنیا هست.
اما طیب مطلق فقط در خلود محقق میشود. این هم خیلی بیان زیبایی است در این آیه که سلام علیکم طبتم، اینجا تمام خلوص محقق میشود، فادخلوها خالدین که فادخلواها فاء تفریع است. یعنی ورود خلودی مترتب بر طیب است، مترتب بر مرتبه نهایی طیب است.
تمام مراتب بهشت مرتبط با زندگی انسان در همین زمین دنیا میشود، که ظهور آن منزل بهشتی، با انسان نازل و وارد شده به آن در همین زندگی دنیا مرتبط است.
خداوند سبحان فرمود: «وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ»، «وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ* لا يَمَسُّهُمْ فِيها نَصَبٌ وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِينَ»، و «لا يَمَسُّنا فِيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فِيها لُغُوبٌ».
میفرماید طیب منزل مثل طیب نازل است. یعنی طیب منزل آنجا جدا نیست. آن انسان است که طیب پیدا میکند، منزل طیب پیدا میکند. از مصادیق آن برهان که طیب منزل طیب نازل است. یعنی انسانی که طهارت پیدا کرد… سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار باز از مصادیق این میشود. مرتبه سلام که بالایی هم داشت. بما صبرتم، به آنچه که صبر کردید، فنعم عقبی الدار، عقبی الدار یعنی ارض را با او یکی گرفته است، عقبی الدار است، این عاقبت آن دار است. پس یک حقیقت واحده است که این عقبی الدار است، عاقبت آن دار است. اینکه طیب منزل به طیب نازل است خیلی حرف مهمی است. یعنی بهشت حقیقتش به طیب انسان است، نه یک جای طاهری بیرون باشد، یک انسان را وارد آنجا بکنند. انسانی که وارد آنجا میشود طیب آنجاست. لذا محور در آنجا انسان است. اگر عرضها السموات و الارض است، انسان است که عرضها السماوات و الارض است.
مکان و زمان و محیط و منزل بهشتی، به مراتب نازل انسانی است، که در دنیا هم مرتبه ای از آن برای نازل انسانی محقق است.
خیلی بیانات زیبایی دارد که با این نگاه تمام آیاتی که بیان میکنند که بین ارض و جنت رابطه است، تمام آیات بهشت مرتبط با عالم دنیا میشود. یک قاعده میشود. تمام آنچه راجع به بهشت گفته شده است… ایشان آورده اند: و مساکن طیبة فی جنات عدن، یا نزعنا ما فی صدورهم من غل اخوانا، علی سرر متقابلین، لایمسهم فیها نصب و ما هم منها بمخرجین، همه این ها در نظام ارض که در عالم دنیا تحقق حاکمیت الهی درش محقق میشود، همه این ها امکان تحقق دارد در عالم دنیا مرتبه ای ازش و ظهور پیدا میکند که خیلی بحث عالی میشود با این ارتباط بین ارض و جنت. همه این ها معنایش عام تر میشود و مصادیقش… ادخلوا الجنة لا خوف علیکم و لا انتم تحزنون، در زمان ظهور مصداقش همین میشود. همچنین ادخلوها بسلام آمنین و آیات دیگری که در اینجا آمده است.
سوال: آن حقیقت بهشتی به صورت اطلاقی هیچ وقت در دنیا ظهور پیدا نمیکند؟ همیشه مرتبه غیر اطلاقی اش ظهور پیدا میکند؟
پاسخ: آن یک بحثی است. بعضی میگویند کسی که آخرتی بشود، واقعا امکان پذیر است. چیزی مانعش نیست. چون انسان هست، اصل نازل است نه منزل. چون به لحاظ نازل است نه منزل، نازل حد ندارد. منزل حد داشته است اگر بیرونی بگیریم. اما اگر نازل را اصل بگیریم، نازل حد ندارد. نازل که انسان است حد ندارد. اگر نازل را در دایره منزل که ارض بیرونی باشد بگیریم، میگوییم موانع بیرونی در کار هست. لذا ممکن است حدودی در کار باشد. اما اگر نازل بگیریم نه منزل، نازل حدی ندارد. دو مبنا بر این اساس است که نازل را مرتبط با منزل بگیرند یا نازل را مطلق از منزل بگیرند. خیلی حرف دقیقی است. این ها جزء ریزه کاری های دقیق مسئله است که با برهان علامه خودش را خیلی نشان میدهد.
کتاب علم الیقین فیض کاشانی، روایتی را میآورد که هر صبح تجلی جدیدی در بهشت برای مومنین ایجاد میشود. این تجلی جدیدی که هر صبح در بهشت ایجاد میشود مربوط به نازل است نه منزل. یک دفعه صبح بلند میشود میبیند همه چیز ابتهاجش عظیم تر شده است.
– سوال: منزل باعث نمیشود که نازل یک محدودیتی پیدا بکند، بروز و ظهور نتواند پیدا بکند؟
پاسخ: نازل حد ندارد. اما اگر حدود منزل را که بدن است بر خودش حاکم دید، حدود پیدا میکند. اگر ندید نه.
– سوال: بالاخره دنیاست دیگر، محدودیت منزل وجود دارد، ممکن نیست به نازل حد بزند؟
پاسخ: محدودیت های منزلی مربوط به نگاه ماست. ما الان محدودیم، چون نگاهمان بیش از این نیست. علامه میفرماید که انبیاء اعتقاد داشتند که مرده هم زنده میشود در عالم، قدرت خدا هست. دعا میکردند، مرده زنده میشد. ولی ما باور نداریم. ما تا مریض است دعا میکنیم برای شفائش، اما وقتی مرد دیگر دعا نمیکنیم برای زنده شدنش. چون بیش از این باور نداریم. در دنیا هم این نازل است که بر خودش حد زده، نه اینکه منزل بر او حد بزند.
– سوال: آیا در قیامت فقط نوع نگاه نازل متفاوت میشود که آن اتفاقات میافتد؟
پاسخ: شما فقطش را نگذارید. چرا فقط میگذارید که حد بزنیم. نوع نگاه نازل عوض میشود. نوع نگاه نازل عوض شد بیرون هم یک چیزهایی عوض میشود یا نه؟ آن بیرون اصل نیست. اصل نوع نگاه نازل است که تغییر میکند. منزل تغییر صورت گرفت درش، گرفت، نگرفت نگرفت. این نازل است که با تغییر ادراکش و نگاهش عالمش عوض میشود.
پرسش و پاسخ
اولین کسی باشید که برای “انسانشناسی قرآنی | جلسه 54” دیدگاه میگذارید;