بسم الله الرحمن الرحیم
نامه اعمال یک حقیقت زنده و حاضر و تازه است، یک کتاب مرده و صرفا مفهومی و تاریخی نیست
نامه عمل طبق بیان روایات در تمام مراتب وجودی انسان زنده و حاضر و تازه است، که تمام ثبتِ وجودیِ انسان در آن است. چنان حاضر و تازه است که گویی همان لحظه انجامش داده و دارد تجربه اش میکند«کأنّه فعله تلک الساعة»:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ دُفِعَ إِلَى الْإِنْسَانِ كِتَابُهُ ثُمَّ قِيلَ لَهُ اقْرَأْ قُلْتُ فَيَعْرِفُ مَا فِيهِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ يُذَكِّرُهُ فَمَا مِنْ لَحْظَةٍ وَ لَا كَلِمَةٍ وَ لَا نَقْلِ قَدَمٍ وَ لَا شَيْءٍ فَعَلَهُ إِلَّا ذَكَرَهُ كَأَنَّهُ فَعَلَهُ تِلْكَ السَّاعَةَ فَلِذَلِكَ قَالُوا: « وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمينَ مُشْفِقينَ مِمَّا فيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً » (الکهف، 49).
امام هِیمَنِه بر کتاب اعمال افراد دارد، امام کتاب مطلق و لوح محفوظ است، و نامه اعمال دیگران نامه های مقید و لوح محو و اثباتند
….
آنچه که در نامه عمل ثبت میشود به منزله بذر در گیاهان و نطفه در حیوانات است، که آن بذر به ثمر رسیده و نطفه به حیات بالاتر میرسد، لذا اعمال در نامه اعمال با تمام آثار تفصیلی شان باز میشوند.
….
شاهدان اعمال
شاهدان اعمال، در دنیا عمل انسان را در تمام مراتب عمقش و در تمام دامنه تأثیرش فرازمان و فرامکان مشاهده کرده اند، لذا در قیامت با آن سیطره ای که در شهود اصل عمل و تاثیرش داشته اند شهادت میدهند
این شاهدان تشکیکی هم هستند، که هم اعمال خودشان شاهدند و اعضای بدن انسان شاهدند و هم مؤمنان زمانه شاهند و هم ملائکه (بخصوص ملائکه کاتب اعمال) و قرآن و زمین و زمان شاهدند، و هم بالاتر از اینها علمای بالله و بالاتر از همه حجّت معصوم دوران شاهد بر عمل است: «وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً إِذْ تُفيضُونَ فيهِ وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين» (یونس 61).
سوال: اینکه شاهدان اعمال هستند در دنیا برای ما مراقبه نسبت به مشاهده آنها ایجاد میکند، اما در قیامت که «کفی بنفسک الیوم» است و خود انسان برای حساب و شهادت و قضاوت بر خودش کافیست دیگر اقامه شهود برعلیه او چه لزومی دارد؟
پاسخ: شاهد بودن بیان حقیقت مرتبط با انسان در عملِ اوست. اقامه شهود بیان آشکار شدنِ عمل در صحنهی تمامِ مرتبطین با عمل انسان است. علاوه بر اینکه شاهدان اعمال، همان شافعان انسان هستند. فراتر از اینکه عمل را مشاهده میکنند، چون مرتبط با حقیقت انسان هستند شفیع او برای نجاتش هم خواهند بود. که ان شاء الله در بحث شفاعت تفصیلی مطرح خواهد شد.
دوستان خوب در دنیا تاثیرش در رسیدن به مقاماتِ خوب آنهاست، و برعکس دوستان بد در دنیا موجب چشیدن درکاتِ بد عذاب آنهاست
« عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنِ الْحَارِثِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ فِي خَلِيلَيْنِ مُؤْمِنَيْنِ وَ خَلِيلَيْنِ كَافِرَيْنِ- وَ مُؤْمِنٍ غَنِيٍّ وَ مُؤْمِنٍ فَقِيرٍ وَ كَافِرٍ غَنِيٍّ وَ كَافِرٍ فَقِيرٍ، فَأَمَّا الْخَلِيلَانِ الْمُؤْمِنَانِ فَتَخَالَّا حَيَاتَهُمَا فِي طَاعَةِ اللَّهِ- وَ تَبَاذَلَا عَلَيْهَا وَ تَوَادَّا عَلَيْهَا- فَمَاتَ أَحَدُهُمَا قَبْلَ صَاحِبِهِ- فَأَرَاهُ اللَّهُ مَنْزِلَهُ فِي الْجَنَّةِ يَشْفَعُ لِصَاحِبِهِ، فَقَالَ يَا رَبِّ خَلِيلِي فُلَانٌ كَانَ يَأْمُرُنِي بِطَاعَتِكَ- وَ يُعِينُنِي عَلَيْهَا وَ يَنْهَانِي عَنْ مَعْصِيَتِكَ- فَثَبِّتْهُ عَلَى مَا ثَبَّتَنِي عَلَيْهِ مِنَ الْهُدَى- حَتَّى تُرِيَهُ مَا أَرَيْتَنِي- فَيَسْتَجِيبُ اللَّهُ لَهُ حَتَّى يَلْتَقِيَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَقُولُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا لِصَاحِبِهِ- جَزَاكَ اللَّهُ مِنْ خَلِيلٍ خَيْراً- كُنْتَ تَأْمُرُنِي بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ تَنْهَانِي عَنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ، وَ أَمَّا الْكَافِرَانِ فَتَخَالَّا بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ- وَ تَبَاذَلَا عَلَيْهَا وَ تَوَادَّا عَلَيْهَا- فَمَاتَ أَحَدُهُمَا قَبْلَ صَاحِبِهِ- فَأَرَاهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَهُ فِي النَّارِ فَقَالَ يَا رَبِّ فُلَانٌ خَلِيلِي كَانَ يَأْمُرُنِي بِمَعْصِيَتِكَ- وَ يَنْهَانِي عَنْ طَاعَتِكَ- فَثَبِّتْهُ عَلَى مَا ثَبَّتَنِي عَلَيْهِ مِنَ الْمَعَاصِي- حَتَّى تُرِيَهُ مَا أَرَيْتَنِي مِنَ الْعَذَابِ- فَيَلْتَقِيَانِ عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَقُولُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا لِصَاحِبِهِ- جَزَاكَ اللَّهُ مِنْ خَلِيلٍ شَرّاً كُنْتَ تَأْمُرُنِي بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ وَ تَنْهَانِي عَنْ طَاعَةِ اللَّهِ- قَالَ ثُمَّ قَرَأَ ع «الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ» ».
مؤمن هرچه ارث برای اهلش گذاشته باشد، آنها را غنا برای خودش نمیداند، و تنها آنچه برای خدا باشد را موجب نجات و دارایی خود می بیند
خطاب به مؤمن ثروتمند: « وَ يُدْعَى بِالْمُؤْمِنِ الْغَنِيِّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى الْحِسَابِ- يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَبْدِي! قَالَ: لَبَّيْكَ يَا رَبِّ قَالَ أَ لَمْ أَجْعَلْكَ سَمِيعاً وَ بَصِيراً- وَ جَعَلْتُ لَكَ مَالًا كَثِيراً قَالَ: بَلَى يَا رَبِّ، قَالَ: فَمَا أَعْدَدْتَ لِلِقَائِي قَالَ: آمَنْتُ بِكَ- وَ صَدَّقْتُ رَسُولَكَ وَ جَاهَدْتُ فِي سَبِيلِكَ، قَالَ: فَمَا ذَا فَعَلْتَ فِيمَا آتَيْتُكَ قَالَ: أَنْفَقْتُ فِي طَاعَتِكَ، قَالَ: مَا ذَا أَوْرَثْتَ فِي عَقِبِكَ قَالَ: خَلَقْتَنِي وَ خَلَقْتَهُمْ وَ رَزَقْتَنِي وَ رَزَقْتَهُمْ- وَ كُنْتَ قَادِراً عَلَى أَنْ تَرْزُقَهُمْ كَمَا رَزَقْتَنِي- فَوَكَلْتُ عَقِبِي إِلَيْكَ- فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَدَقْتَ اذْهَبْ- فَلَوْ تَعْلَمُ مَا لَكَ عِنْدِي لَضَحِكْتَ كَثِيراً.»
خطاب به مؤمن فقیر: «ثُمَّ يُدْعَى بِالْمُؤْمِنِ الْفَقِيرِ- فَيَقُولُ يَا عَبْدِي فَيَقُولُ لَبَّيْكَ يَا رَبِّ- فَيَقُولُ مَا ذَا فَعَلْتَ فَيَقُولُ يَا رَبِّ هَدَيْتَنِي لِدِينِكَ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ- وَ كَفَفْتَ عَنِّي مَا لَوْ بَسَطْتَهُ- لَخَشِيتُ أَنْ يَشْغَلَنِي عَمَّا خَلَقْتَنِي لَهُ، فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَدَقْتَ عَبْدِي- لَوْ تَعْلَمُ مَا لَكَ عِنْدِي لَضَحِكْتَ كَثِيراً،»
خطاب به کافر ثروتمند: «ثُمَّ يُدْعَى بِالْكَافِرِ الْغَنِيِّ فَيَقُولُ- مَا أَعْدَدْتَ لِلِقَائِي فَيَعْتَلُّ، فَيَقُولُ: مَا ذَا فَعَلْتَ فِيمَا آتَيْتُكَ فَيَقُولُ وَرَّثْتُهُ عَقِبِي فَيَقُولُ مَنْ خَلَقَكَ فَيَقُولُ أَنْتَ فَيَقُولُ مَنْ خَلَقَ عَقِبَكَ فَيَقُولُ أَنْتَ، فَيَقُولُ: أَ لَمْ أَكُ قَادِراً عَلَى أَنْ أَرْزُقَ عَقِبَكَ كَمَا رَزَقْتُكَ فَإِنْ قَالَ نَسِيتُ، هَلَكَ، وَ إِنْ قَالَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ هَلَكَ، فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَوْ تَعْلَمُ مَا لَكَ عِنْدِي لَبَكَيْتَ كَثِيراً،»
خطاب به کافر فقیر: «قَالَ ثُمَّ يُدْعَى بِالْكَافِرِ الْفَقِيرِ- فَيَقُولُ يَا ابْنَ آدَمَ مَا فَعَلْتَ فِيمَا أَمَرْتُكَ فَيَقُولُ: ابْتَلَيْتَنِي بِبَلَاءِ الدُّنْيَا حَتَّى أَنْسَيْتَنِي ذِكْرَكَ- وَ شَغَلْتَنِي عَمَّا خَلَقْتَنِي لَهُ، فَيَقُولُ لَهُ فَهَلَّا دَعَوْتَنِي فَأَرْزُقَكَ وَ سَأَلْتَنِي فَأُعْطِيَكَ فَإِنْ قَالَ يَا رَبِّ نَسِيتُ هَلَكَ، وَ إِنْ قَالَ: لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ هَلَكَ، فَيَقُولُ لَهُ: لَوْ تَعْلَمُ مَا لَكَ عِنْدِي لَبَكَيْتَ كَثِيرا»
حسابرسی الهی به افاضه الهی است و مترتب بر آثار اعمال سابق است
یقینا میدانیم که حتما هرکاری که انجام میشود دنباله دارد و پیوسته است به آثارش. ترتّب نتایج به اعمال همه به ایجاد و افاضه الهی است. پس رزق انسان به ایجاد و افاضه الهی است، در عین اینکه مترتب بر اعمال سابق انسانی است. حسابرسی خداوند هم مطابق رزق دادنش است. همانطور که رزق به افاضه الهی است و در عین حال اثری از اعمال سابق انسان دارد، حسابرسی هم به افاضه الهی است و در عین حال مترتب بر آثار اعمال سابق است.
حیا و خجالت و شرم حضور مؤمن از شدت بدی عملش، موجب آمرزش عمل، و پوشش آن در قیامت از همه ملائکه و انبیاء و اوصیا خواهد بود
حجر بن زايده به نقل از مردى (به نام ابو صامت) گويد: در مسير مكّه خدمت امام باقر عَلَيْهِ السَّلَامُ اظهار داشتم: اى فرزند رسول خدا! خواستهاى دارم؟ فرمود: در مكّه مرا ملاقات مىنمايى، پس (در مكّه حضرت را ملاقات نموده و) عرضه داشتم: اى فرزند رسول خدا! خواستهاى دارم؟ فرمود: در سرزمين مِنى مرا ملاقات كن؛ و چون حضرت را در مِنى ملاقات نمودم عرضه داشتم: اى فرزند رسول خدا! خواستهاى دارم؟ فرمود: خواسته و حاجت خود را بيان كن. گفتم: اى فرزند رسول خدا! بين خود و خداوند مرتكب گناهى شدهام كه غير از او كسى آگاه نمىباشد و براى من سخت و دشوار است؛ و جلال و هيبت شما مانع مىشود كه شما را بر آن متوجّه گردانم. فرمود: هنگامى كه روز قيامت بر پا شود و خداوند بررسى حساب بنده مؤمن خود را انجام دهد، او را بر تك تك گناهانش آگاه مىگرداند، سپس آنها را به او مىبخشد، كه هيچ فرشته مقرّبى و پيغمبرى بر آنها آگاهى نيافته است.
و در حديث ديگرى فرمود: و مىپوشاند بر او گناهانش را كه دوست ندارد بر آنها واقف شود؛ و به لغزشهايش گفته مىشود: به حسنات تبديل گرديد؛ و اين فرمايش خداوند متعال است كه فرمود: «پس چنين افرادى سيّئات آنها به حسنات تبديل مىگردد؛ و خداوند آمرزنده مهربان است».
«عَنْ حُجْرِ بْنِ زَائِدَة، عَنْ رَجُلٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ لِي حَاجَةً فَقَالَ تَلْقَانِي بِمَكَّةَ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ لِي حَاجَةً فَقَالَ تَلْقَانِي بِمِنًى فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ لِي حَاجَةً فَقَالَ هَاتِ حَاجَتَكَ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي أَذْنَبْتُ ذَنْباً بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ لَمْ يَطَّلِعْ عَلَيْهِ أَحَدٌ فَعَظُمَ عَلَيَّ وَ أُجِلُّكَ أَنْ أَسْتَقْبِلَكَ بِهِ فَقَالَ إِنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَ حَاسَبَ اللَّهُ عَبْدَهُ الْمُؤْمِنَ أَوْقَفَهُ عَلَى ذُنُوبِهِ ذَنْباً ذَنْباً ثُمَّ غَفَرَهَا لَهُ لَا يُطْلِعُ عَلَى ذَلِكَ مَلَكاً مُقَرَّباً وَ لَا نَبِيّاً مُرْسَلًا.» «و قَالَ: وَ يَسْتُرُ عَلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِهِ مَا يَكْرَهُ أَنْ يُوقِفَهُ عَلَيْهَا قَالَ وَ يَقُولُ لِسَيِّئَاتِهِ كُونِي حَسَنَاتٍ قَالَ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً ».
علىّ بن ابى حمزه گويد: شنيدم كه امام صادق عَلَيْهِ السَّلَامُ مىفرمود: همانا خداوند متعال اگر اراده نمايد كه بنده مؤمنى را محاسبه (اعمالش) نمايد، نامهاش به دست راستش دهد و (بطور محرمانه) ما بين خود و او محاسبهاش كند؛ و گويد: اى بنده من! چنين و چنان كردهاى، چنين و چنان انجام دادهاى. پس پاسخ دهد كه بلى، انجام دادهام، بعد از آن گويد: آنها را آمرزيدم و به حسنات تبديل نمودم.
پس مردم گويند: سبحان اللّه! آيا يك سيّئه هم براى اين بنده نبود؟ و اين سخن خداوند عزّ و جلّ است كه فرموده است: «كسى كه نامه اعمالش به دست راستش داده شود* به زودى محاسبهاى آسان مىشود* و به سوى اهلش با شادمانى منتقل شود». گفتم: منظور از اهل چه كسانى هستند؟ فرمود: اهل او در دنيا همان اهلش در بهشت خواهند بود، اگر مؤمن باشند. بعد از آن فرمود: و چنانچه بخواهد بندهاى را به حالت شرّ محاسبه نمايد، در حضور مردم با حالت گريه محاسبه شود و نامه اعمالش به دست چپش داده مىشود؛ و اين همان سخن خداوند عزّ و جلّ است كه فرمود: «اما كسى كه نامهاش از پشت سرش داده شود، پس بزودى فرياد زند كه هلاك گشتم و در شعلههاى آتش مىسوزد، به راستى كه او بين خانوادهاش (از انجام گناه و كفران) شادمان بود».
« الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِذَا أَرَادَ أَنْ يُحَاسِبَ الْمُؤْمِنَ أَعْطَاهُ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ وَ حَاسَبَهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ فَيَقُولُ عَبْدِي فَعَلْتَ كَذَا وَ كَذَا وَ عَمِلْتَ كَذَا وَ كَذَا فَيَقُولُ نَعَمْ يَا رَبِّ قَدْ فَعَلْتُ ذَلِكَ فَيَقُولُ قَدْ غَفَرْتُهَا لَكَ وَ أَبْدَلْتُهَا حَسَنَاتٍ فَيَقُولُ النَّاسُ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا كَانَ لِهَذَا الْعَبْدِ سَيِّئَةٌ وَاحِدَةٌ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً وَ يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً قُلْتُ أَيُّ أَهْلٍ قَالَ أَهْلُهُ فِي الدُّنْيَا هُمْ أَهْلُهُ فِي الْجَنَّةِ إِنْ كَانُوا مُؤْمِنِينَ قَالَ وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ شَرّاً حَاسَبَهُ عَلَى رُءُوسِ النَّاسِ وَ بَكَّتَهُ وَ أَعْطَاهُ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً وَ يَصْلى سَعِيراً إِنَّهُ كانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُوراً قُلْتُ أَيُّ أَهْلٍ قَالَ أَهْلُهُ فِي الدُّنْيَا قُلْتُ قَوْلُهُ إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ قَالَ ظَنَّ أَنَّهُ لَنْ يَرْجِعَ »
« وَ سُئِلَ ع كَيْفَ يُحَاسِبُ اللَّهُ الْخَلْقَ عَلَى كَثْرَتِهِمْ فَقَالَ ع كَمَا يَرْزُقُهُمْ عَلَى كَثْرَتِهِمْ فَقِيلَ كَيْفَ يُحَاسِبُهُمْ وَ لَا يَرَوْنَهُ فَقَالَ ع كَمَا يَرْزُقُهُمْ وَ لَا يَرَوْنَه»
محاسبه بر اساس استعداد انسان برای اعطای رزق مناسب اوست در دنیا و آخرت
و قيل لأمير المؤمنين عليه السّلام: «كيف يحاسب اللّه الخلق»؟ چطوری خدا میخواهد محاسبه بکند خلق را با این همه جزئیات؟ قال: «كما رزقهم». این همان بحثی است که داشتیم که محاسبه مانند رزق است. قيل: «فكيف يحاسبهم و لا يرونه»؟ چطوری این ها را محاسبه میکند در حالی این ها او را نمیبینند. قال: «كما رزقهم و لا يرونه». مردم نمیبینند خدا را. میگوید مردم چطوری محاسبه میشوند در حالی که خدا را نمیبینند. میگوید مردم خدا را نمیبینند مثل جایی که خدا رزقشان را میدهد ولی مردم خدا را در رزق دادن نمیبینند. میگویید زید داد، عمرو داد، بکر دارد، حقوقم را گرفتم، این را خریدم…خدا را نمیبینند. همانطور که رزق میدهد و نمیشناسند او را.
پس حساب یسیر داریم، حساب شدید داریم، اسرع الحاسبین داریم، سریع الحساب داریم.
بحث حساب تتمه ای دارد که ان شاء الله در جلسه بعد اصل نکته اش را میگوییم.
-حساب همیشه برای دادن رزق است؟
به معنای عام. چون نعمت های اخروی هم میشوند رزق. لذا تشبیه شده است که حساب مثل رزق است. مرحوم علامه هم بیان کردند که حساب و رزق تقریبا با هم تناسب زیادی دارند. چون از یک سنخ میشوند. لذا رزق مطابق این است که این استعداد چقدر داشت، چون آن پولی که در بانک است رزق نیست. آنی که صرف این میشود رزق است. لذا آنچه که خدای سبحان میدهد مطابق استعداد و تقاضای این است. در محاسبه هم مطابق همین است. هر محاسبه ای مطابق آن چیزی است که در وجود این است، بعد رزق بعدی مطابق حساب قبلی است. دوباره این رزق محاسبه بعدی را به دنبال میآورد. لذا اگر کسی محاسبه اش را در دنیا انجام داد رزقش فراوان میشود. چون محاسبه ایجاد استعداد میکند.
ان شاء الله خدای سبحان کتاب اعمال ما را به دست راستمان بدهد و ان شاء الله خدای سبحان حساب یسیر با ما داشته باشد و ان شاء الله شرم گناه در وجود ما ذره ذره آب نشود، بلکه روز به روز شدیدتر بشود، اگر هم مبتلا میشویم شرم حضور را بیش از پیش داشتیم. و ان شاء الله حساب ما در بین رئوس خلائق نباشد، همانطور که اینجا آبروی ما را در بین رئوس خلائق ان شاء الله حفظ میکند و ما را از اینکه آبرویمان برود حفظ بکند.
ان شاء الله خدای سبحان برکت حسابرسی خودش، به دست کریمی که کریم مطلق است با همان کرامت برای ما قرار بدهد و با عدش با ما رفتار نکند.
اولین کسی باشید که برای “انسانشناسی قرآنی | جلسه 52” دیدگاه میگذارید;