بسم الله الرحمن الرحیم

رجوع به فطرت انسان ها در قیامت

….

موقف خصماء در قیامت

فیض کاشانی در باب خصماء و مظالم در کتاب عین الیقین جناب فیض کاشانی ذکر میکند (علم اليقين في أصول الدين، ج‏2، ص: 1121 الی 1125) :

فصل1 : الخصماء و المظالم‏

روي في الكافي «1» بإسناده عن سيّد العابدين عليه السّلام أنّه قال: حدّثني أبي، أنّه سمع أباه علي بن أبي طالب عليه السّلام يحدّث الناس، قال:

 «إذا كان يوم القيامة بعث اللّه- تعالى- الناس من حفرهم عزلا بهما جردا مردا «2» في صعيد واحد، يسوقهم النور، و تجمعهم الظلمة؛ حتّى يقفوا على عقبة في المحشر، فيركب بعضهم بعضا، و يزدحمون دونها، فيمنعون من المضيّ، فيشتدّ أنفاسهم، و يكثر عرقهم، و يضيق بهم امورهم، و يشتدّ ضجيجهم، و ترتفع أصواتهم».

– قال:- «و هو أوّل هول من أهوال يوم القيامة».

– قال:- «فيشرف الجبّار- تعالى- عليهم من فوق عرشه في ظلال من الملائكة، فيأمر ملكا من الملائكة فينادي فيهم: «يا معشر الخلائق- انصتوا و استمعوا منادي الجبّار».

– قال:- «فيسمع آخرهم، كما يسمع أوّلهم».

– قال:- «فتنكسر أصواتهم عند ذلك، و تخشع أبصارهم، و تضطرب فرائصهم، و تفزع قلوبهم، و يرفعون رءوسهم إلى ناحية الصوت، مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ».

– قال:- «فعند ذلك يقول الكافر: هذا يَوْمٌ عَسِرٌ [54/ 8].

– قال:- «فيشرف الجبّار- تعالى ذكره- الحكم العدل عليهم، فيقول: «أنا اللّه لا إله إلّا أنا، الحكم العدل الذي لا يجور، اليوم أحكم بينكم بعدلي و قسطي، لا يظلم اليوم عندى أحد؛ اليوم آخذ للضعيف من القويّ بحقّه، و بصاحب المظلمة بالمظلمة، بالقصاص من الحسنات و السيّئات، و اثيب على الهبات، و لا يجوز هذه العقبة اليوم عندي ظالم- و لأحد عنده مظلمة، إلّا مظلمة، إلّا مظلمة يهبها صاحبها، و اثيبه عليها، و آخذ له بها عند الحساب- و تلازموا أيّها الخلائق، و اطلبوا مظالمكم عند من ظلمكم بها في الدنيا، و أنا شاهد لكم بها عليهم- و كفى بي شهيدا-».

– قال:- «فيتعارفون و يتلازمون، فلا يبقى أحد له عند أحد مظلمة أو حقّ إلّا لزمه بها».

– قال:- «فيمكثون ما شاء اللّه، فيشتدّ حالهم و يكثر عرقهم «1» و ترتفع أصواتهم بضجيج شديد، فيتمنّون المخلص منه بترك مظالمهم لأهلها».

– قال:- «و يطّلع اللّه- تعالى- على جهدهم، فينادي مناد من عند اللّه- تعالى- يسمع آخرهم كما يسمع أوّلهم: «يا معشر الخلائق- انصتوا لداعي اللّه- تعالى- و اسمعوا، إنّ اللّه- تعالى- يقول: أنا الوهّاب إن أحببتم أن تواهبوا فتواهبوا، و إن لم تواهبوا أخذت لكم بمظالمكم».

– قال:- «فيفرحون بذلك لشدّة جهدهم و ضيق مسلكهم و تزاحمهم»

– قال:- «فيهب بعضهم مظالمهم رجاء أن يتخلّصوا ممّا هم فيه، و يبقى بعضهم فيقول: «يا ربّ- مظالمنا أعظم من أن نهبها».

– قال:- فينادي مناد من تلقاء العرش: «أين رضوان خازن الجنان؛ جنان الفردوس»؟

– قال:- «فيأمره اللّه- تعالى- أن يطلع من الفردوس قصرا من فضّة بما فيه من الآنية و الخدم».

– قال:- «فيطلعه عليهم، في ضافة القصر الوصائف و الخدم».

– قال:- «فينادي مناد من عند اللّه- تعالى-: يا معشر الخلائق، ارفعوا رءوسكم، فانظروا إلى هذا القصر».

– قال:- «فيرفعون رءوسهم، فكلّهم يتمنّاه».

– قال:- «فينادي مناد من عند اللّه- تعالى-: يا معشر الخلائق، هذا لكلّ من عفا عن مؤمن».

– قال:- «فيعفون كلّهم إلّا القليل».

– قال:- «فيقول تعالى: لا يجوز إلى جنّتي اليوم ظالم، و لا يجوز إلى ناري اليوم ظالم و لأحد من المسلمين عنده مظلمة، حتّى يأخذها منه عند الحساب؛ أيّها الخلائق استعدّوا للحساب».

– قال:- «ثمّ يخلّى سبيلهم، فينطلقون إلى العقبة، فيكرد بعضهم بعضا حتّى ينتهوا إلى العرصة- و الجبّار تعالى على العرش- قد نشرت الدواوين، و نصبت الموازين و احضر النبيّون و الشهداء- و هم الأئمّة- يشهد كلّ إمام على أهل عالمه بأنّه قد قام فيهم بأمر اللّه- تعالى- و دعاهم إلى سبيل اللّه».

– قال الراوي:- فقال له رجل من قريش: «يا ابن رسول اللّه- إذا كان للرجل المؤمن عند الرجل الكافر مظلمة، أيّ شي‏ء يأخذ من الكافر- و هو من أهل النار»؟

– قال:- «فقال له عليّ بن الحسين عليهما السّلام: «يطرح عن المسلم من سيّئاته بقدر ما له على الكافر، فيعذّب الكافر بها مع عذابه بكفره، عذابا بقدر ما للمسلم قبله من مظلمة».

– قال:- «فقال له القرشي: فإذا كانت المظلمة للمسلم عند مسلم كيف يؤخذ مظلمته من المسلم»؟

– قال:- يؤخذ للمظلوم من الظالم من حسناته بقدر حقّ المظلوم فتزاد على حسنات المظلوم.

– قال:- «فقال له القرشي: فإن لم يكن للظالم حسنات»؟

قال: «إن لم يكن للظالم حسنات، فإن كان للمظلوم سيّئات، يؤخذ من سيّئات المظلوم فتزاد على سيّئات الظالم».

و عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم «1»: «هل تدرون من المفلس»؟

قالوا: «المفلس فينا- يا رسول اللّه- من لا درهم له و لا متاع».

فقال: «المفلس من أمّتي من يأتي يوم القيامة بصلاة و زكاة و صيام، و يأتي قد شتم هذا، و قذف هذا، و أكل مال هذا، و سفك دم هذا، و ضرب هذا؛ فيعطى هذا من حسناته و هذا من حسناته، و إن فنيت حسناته قبل أن يقضي ما عليه اخذ من خطاياهم فطرحت عليه، ثمّ يطرح في النار».

ترجمه

همين كه روز رستاخيز شود خداوند مردم را از گورها برانگيزاند با بدنهائى صاف و در حال تندرستى و تنهائى پاك از مو بصورت جوانى كه هنوز صورتش مو درنياورده در يك زمين هموار كه نور آنان را براند و تاريكى گردشان آورد (ظاهرا مقصود اين است كه هر گاه نورى بر آنها بتابد بجلو روند و هر گاه تاريكى فرايشان گيرد بايستند و گرد هم جمع شوند، مانند آيه شريفه: كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا تا در گردنه محشر بايستند و از دوش همديگر بالا روند و در آنجا ازدحام كنند، و جلوشان را از رفتن بگيرند، در آنجا است كه نفسهاشان تند شود و عرق زيادى كنند و كارها برايشان سخت گردد، و شيونشان زياد و صداهاشان بلند گردد.

فرمود: و آن نخستين هراس روز قيامت است، در آن هنگام خداى جبار تبارك و تعالى از زبر عرش خويش در انبوهى از فرشتگان بر آنها توجه كند و بفرشته از فرشتگان دستور دهد تا در ميان آنها فرياد زند: اى گروه خلائق خموش باشيد و سخن نداكننده خدا را بشنويد، فرمود: در آن هنگام همگى اين فرياد را بشنوند و آن وقت است كه صداها شكسته شود و ديده‏ها ترسان گردد و لرزه آنها را بگيرد و دلها بطپد و سرها را بسوى ناحيه آن آواز بلند كنند و بسرعت بسوى آن خواننده بروند، در اين هنگام است كه كافر گويد: امروز روز دشوارى است، فرمود: در اين وقت خداى جبار عز و جل و حاكم دادگر بر آنان توجه كند و فرمايد: منم خدائى كه معبودى جز من نيست، حاكم دادگرى كه ستم نكنم امروز روزى است كه در ميان شما از روى عدالت و انصاف خويش حكم كنم و نسبت بإحدى در پيشگاه من ستم نشود.

امروز است كه حق ناتوان را از نيرومند بستانم و هر چه بستم از كسى گرفته شده آن را بصاحبش بازگردانم و بوسيله حسنات و سيئات تقاص كنم و بآنان كه حق خود را بخشيده (و ذمه بدهكاران را برى كرده‏اند) پاداش نيك دهم.

امروز از اين گردنه هيچ ستمكارى از پيش من نگذرد، و نه آن كس كه حقى از ديگرى در گردنش باشد جز آن كس كه طرف او از حق خويش بگذرد، و من بدو پاداش نيك دهم، و هنگام حساب حقش را بگيرم پس اينك اى خلايق گرد هم آئيد و حق خود را از هر كس كه بشما در دنيا ستم كرده بگيريد و من نيز گواه شمايم در آن ستم، و گواهى چون من بس است.

فرمود: پس همديگر را ببينند و گرد هم آيند و احدى بجاى نماند كه طلبى يا حقى از او در نزد ديگرى باشد جز آنكه باو بچسبد، پس بدين حال باشند تا هنگامى كه خدا خواهد و در نتيجه حالشان سخت گردد، و عرق زيادى بريزند، و اندوهشان شديد شود و صداى شيون سختى از آنها بلند شود و آرزو كنند كه حقوق خود را به بپايمال‏كنندگان آن واگذارند و از آنجا نجات يابند، پس خداى عز و جل كه اين حال آنان را ببيند منادى از طرف او تبارك و تعالى ندا كند- و همه آنها از اول تا بآخر بشنوند- اى گروه خلايق بسخن گوينده خدا دل دهيد و گوش كنيد:

همانا خداى تبارك و تعالى فرمايد: منم بخشايشگر اينك اگر خواهيد يك ديگر را ببخشيد و گر نه حق شما را بگيرم؟ فرمود: از اين ندا شاد گردند زيرا در وضع سخت و تنگنا و فشار جمعيت واقع شده‏اند، پس برخى از آنها باميد اينكه از آن تنگنا آسوده شوند حق خود را مى‏بخشند، و برخى بجا مانند و گويند: پروردگارا ستمهائى كه بما شده بزرگتر از آن است كه ما آنها را ببخشيم، فرمود:

در اين هنگام منادى از برابر عرش ندا كند:

كجاست رضوان نگهبان باغهاى بهشت، بهشتهاى فردوس؟

و (چون رضوان حاضر گردد) خداى عز و جل دستور دهد قصرى را از (قصرهاى) نقره با تمام‏ ساختمانها و خدمتكارانى كه در آن هستند بمردم نشان دهد، و او نيز قصرى را بدان اوصاف كه در اطراف آن كنيزكان ماهر و خدمتكاران زيبا هستند بمردم نشان ميدهد، پس منادى از جانب خداى تبارك و تعالى ندا كند: اى گروه خلائق سرها را بلند كنيد و بدين قصر بنگريد، فرمود: آنان سرها را بلند كنند و هر كدام از آنها آرزوى آن قصر را در دل بنمايد، فرمود: پس منادى از جانب خداى تعالى ندا كند: اى گروه خلائق اين قصر از آن كسى است كه از مؤمنى درگذرد، فرمود: پس همگى آنها از حقوق خود درگذرند جز اندكى، فرمود: در اين هنگام خداى عز و جل فرمايد: امروز هيچ ستمكارى بسوى بهشتم نرود، و هيچ ستمكارى نيز كه از مسلمانى در نزد او حقى هست بدوزخم عبور نكند تا در جايگاه حساب آن حق را از او بستاند. اى خلائق مهياى حساب باشيد.

فرمود: سپس راهشان را باز كنند و آنها بسوى گردنه بروند، و براى بالا رفتن آن يك ديگر را بعقب رانند تا آنكه بعرصه محشر رسند و خداى جبار تبارك و تعالى بر عرش عظمت و جلال استيلا دارد، و نامه‏هاى اعمال گسترده شده و پيمبران و گواهان در آنجا حاضرند و گواهان همان امامان بر حقند كه هر امامى گواهى دهد براى مردم زمان خود كه در آنجا بدستور خدا بپا خواسته و آنان را براه خدا خوانده است.

پس مردى از قريش عرضكرد: اى فرزند رسول خدا اگر مرد مؤمنى در گردن مرد كافرى حقى داشته باشد چه از آن مرد كافر برگيرد با اينكه آن مرد كافر اهل دوزخ است؟

حضرت على بن الحسين عليه السّلام فرمود: باندازه همان حقى كه مؤمن بگردن كافر دارد از گناهان مؤمن برميدارند و كافر اضافه بر عذابى كه بواسطه كفر خود ميكشد باندازه آنها نيز عذاب خواهد شد، مرد قرشى عرضكرد: هر گاه مسلمانى بگردن مسلمان ديگرى حق داشته باشد چگونه حقش را از آن مسلمان باز گيرند؟

فرمود: باندازه حقى كه مظلوم بگردن ظالم دارد از كارهاى نيك او بردارند و بمظلوم دهند.

مرد قرشى عرضكرد: اگر شخص ستمكار كار نيكى نداشت؟ فرمود: اگر شخص ستمكار كار نيكى نداشت ستمديده گناهانى دارد پس از گناهان آن ستمديده بردارند و بر گناهان ستمكار بيفزايند.

میزان مجسم

میزان مجسم، نبی یا وصیّ و ولیّ الهی است که در موقف میزان همه انسان ها با او سنجیده میشوند

عمل با اعتقادات سنجیده می‌شود

…..

نامه اعمال

نامه اعمال در وجود انسان نوشته میشوند که همیشه همراه اوست، لذا بهترین محاسبه گر هم نفس خود انسان است که کتاب اعمالش را در وجود خودش بخواند و خودش به حساب خویش برسد : « الإسراء 14: اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى‏ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيبا ».

پهنه هستی تمام هستی با نامه عمل انسان مرتبط دیده میشوند که یا راضی هستند از عمل من و شوق و ذوق دارند و به تبع من بالا می آیند و به کمال میرسند، یا از عمل من ناراحت هستند و شکایت و کدورت یافته اند. امام خمینی در مورد اینکه «پهنه عالم، نامه عمل انسان‏ است» میفرمایند: «تمام اعمال شما، تمام جديتهاى شما ثبت است و همه عالم اين چيزها را ثبت مى‏كند در خودش و ما بايد جواب بدهيم‏. در اين روز نامه اعمال گشوده مى‏شود و خطاب اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى‏ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً طنين‏انداز مى‏شود. صفحه قلب، لوح نفس و پهنه عالم زمينه و متن نامه عملند و تمام اعمال و افعال انسان كه لوازم وجودى او هستند، در آنها ثبت مى‏شود. و «صراط» معبر و گذرگاه ماست از دنيا به سوى آخرت؛ همان صراط كه يك طرفش به طبيعت است، يك طرفش به الوهيت، و اختيار با ماست كه كداميك از اين دو راه را انتخاب كنيم، يا صراط مستقيم انسانيت را، يا انحراف به راست و انحراف به چپ را. باطن صراط مستقيم در اين جهان است و صراط اخروى تجلّى سير و صراط دنيوى است و «على بن ابيطالب و الائمة من ولد فاطمة صراط اللَّه فمن اباهم سلك السبل»، كه حقيقت صراط، صورت باطن ولايت است.»

حقیقت کتاب اعمال، امام است، یوم ندعوا کل اناس بامامهم فمن اوتی کتابه بیمینه

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “انسان‌شناسی قرآنی | جلسه 51” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید