بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: قرآن و امام زمان(عج) در عصر ظهور (2) ؛ توحید کثیر و یکی شدن کثرت ها در نظام معرفت قرآنی که درظهور با طهارت اجتماعی این توحد محقق میشود.
در راستای جلسه 84(آخرین جلسه سال تحصیلی گذشته)، در رابطه با قرآن و امام زمان صحبت را آغاز کردیم. همان حدیث شریفی که بین شیعه و سنی مشهور بود ذکر شد و نکاتی ذکر شد. البته آن حدیث هم به طرق مختلفی ذکر شده. این مقدار مشترک است در آن طرق که من دو چیز را پیش شما باقی میگذارم. قرآن و عترت. ثقل اکبر و ثقل اصغر؟؟؟
این دو از هم جدا نمیشوند.
بعضی روایات ناظر به آن بیان آیت الله بهجت هستند. اگر حقیقتا جدایی نباشد، پس حتما اگر یکی باشد دیگری هم هست. پس اگر ما الان در محضر قرآنیم، این سری از اسرار شیعه است و حتما جبران شده است. با قرآن میشود به امام ارتباط پیدا کرد. این خلاصه جلسه گذشته بود.
یکی از بحث های دیگری که هست این است که دائما در نظام معرفتی ما توحید کثیر میشود. کثرت ها به وحدت برگردد. هم در نظام عملی و اعمال ماست. هم در نظام اخلاقی و ملکات اخلاقی است که کثرت افعال اخلاقی به یک ملکه برمیگردد و ملکات به یک حقیقت برمیگردد و هم در معارف. پس هم در اعمال است، هم در اخلاق و هم در معار.ف همه اینها میشوند نازله توحید. پس باید طوری بشود در نظام اعمال و اخلاق و اعتقادات که دائما انسان احساس بکند حرکتش به سمت توحید و وحدت است. اینطور نیست که مجموعه ای از کثرات درش ایجاد بشوند. اگر دیدید یک کثراتی در وجودتان همیشه هست، معلوم میشود که سر جای خودش ننشسته است. چه عمل، چه اخلاق، چه اعتقاد و معارف. لذا میبینید یک درخت مرتبط است. یک تنه واحد دارد، این ها باید بنشینند سر جای خودشان. اگر نشستند سر جای خودشان، درخت با اینکه کثیر است، واحد است. برگ ها و شاخه ها و انواع میوه ها و تنه… ولی یک واحد است. این همه تعدد برگ را نگاه بکنید، یک واحد است. در نظام وجودی انسان باید معارف و اخلاق و اعمال به جایی برسد که همه کثرات در جای خودش قرار بگیرد و تاکید وحدت بشود. اگر فکر انسان منظومه شد اینطوری میشود. هم عملش توحید ایجاد میکند، تکثر ایجاد نمیکند… ما عمدتا اعمالمان… نمازهایمان با هم متکثر است. افعال و اذکار نمازمان با هم متکثر است چه برسد به نمازمان با روزه مان. با حجمان. اینها در وجودمان هر کدامشان انگار چیزی اند. درست است که هر کدام اثری دارند، اما رابطه اینها میخواهد یک واحد را، یک وحدت را تاکید بکند و ایجاد بکند. اگر دیدیم این نگاه در وجودمان ایجاد شد که در جلسات گذشته چنین بحثی را داشتیم، از مصادیقش میشود همین جریان قرآن و امام که جزء دو تا از معارف ما هستند… در نظام امامت با تکثر معصومین میگوییم کلهم نور واحد. اینها حرف های ساده ای نیست. به ظاهر برای ما دم دستی می آید. اینکه افراد مختلف در زمان های مختلف با ظهورات مختلف با کارهای مختلف با اسم و رسم مختلف، کاری کرده باشند کهبگوییم کلهم نور واحد، یا به تعبیر مقام معظم رهبری انسان 250 ساله. وحدتش با این موکد میشود. همین حقیقت انسان 250 ساله با قرآن هم یک وحدت است. بین اینها هم وحدت است. لن یفترقا حتی یردا. لن یفترقا تاکید وحدت است اگر توانستیم نگاهمان را در همه مسائل به این سمت سوق بدهیم، میبینیم در کثیری از معارف از شفاعت و توسل دراین مسئله تا جبر و تفویض و مسائل دیگر اعتقادات، میبینید اینها شاخ و برگ یک درختند، همه از یک جا نشات میگیرند، همه مقدماتش یک مقدمه است تا میرسد به این. نگاه اینطوری در اعتقادات و اخلاق و احکام، در احکام خیلی شدید است، مثلا نماز این همه تکثر دارد اما تکبیرة الاحرامش با سلامش این را یک واحد میکند. نمازهای یک روز یک واحد است خودش. نماز های یک عمر خودش یک واحد است. اگر صلاة مقبول شد بقیه اعمال هم مقبول میشود. همه صلاة ها را یک صلاة دیدند. بین اعمال هم یک وحدت میبینند. در روایات الی ما شاء الله وارد شده است.
حرکت ما د رنگاه معرفتی و اخلاقی و عملی مان باید به سمت وحدت برود.باید مصادیقش را پیدا بکنیم. از جمله مصادیقش این بود که حضرات معصومین یک واحدند، با قرآن هم یک واحدند. این نگاه ما را به سمت توحید کثیر میبرد.
-راه رسیدن به این وحدت چیست؟
انسان باید در وجود خودش باید سعی بکند به تکثرات مشغول نشود از جهت عملی. هرچقدر تکثرات در وجود انسان شدید بشود، توجه به کثرات زیاد بشود، باعث میشود قدرت تجمع پیدا نمیکند. تفرقه ایجاد میشود. امیالش… درس زیاد، نمیگویم درس نخوانند، وقت را بکشد، اما هل زدن، درس زیاد آدم خوب بخواند اشکال ندارد. اما هل زدن زیاد، بدود از این به آن. شب ناآرام است. این کتاب را بخوان، آن کتاب را بخوان، رجوع خوب است ،کتاب خواندن خوب است، اما تا جایی که توحد انسان را خراب نکند.
عمل خیلی خوب است. اما به شرطی که شدت و حدت عمل به جایی نرسد که انسان از قدرت وصل اینها خارج بشود. همه اش بشود کثرت. ازمادی اش شروع کردیم تا معنوی اش.
همه اینها کثراتی است که تفرقه ایجاد میکند. لذا انسانی که قدرت ندارد خاموش باشد، معلوم میشود که قدرت ندارد واحد باشد. هرجا مینشیند زود حرف میزند. این معلوم میشود که قدرت جمع ندارد. توحد ندارد. عالم است، خصوصیتش این میشود که راحت حرف میزند. این نگاه که انسان هرجا بنشیند حرف بزند. هرجا بنشیند اظهار نظر بکند. حالا بلد است. ولی باید اظهار نظر بکند؟ ولی ما اینطوری ایم. مینشینیم یک علم اجمالی کوچک هم داشته باشیم کان ملای دهر هستیم. اظهار نظر داریم.
راه عملی از اینجا آغاز میشود، هرزه خواری و رنگارنگ خوردن کم بشود. در هر جهتی باید کثرت ها کنترل بشوند. آن وقت واردات خیالی تحت کنترل در می آید. آن وقت معلومات انسان قدرت تجمعش بیشتر میشود. گاهی آنقدر واردات زیاد میشود که جمع میشود یک گوشه. گاهی هم بهمن میشود. ارتباط ندارند با هم. اما اگر واحد شد، در وجود انسان طمانینه پیدا میشود. میبیند لزومی ندارد برای هر مسئله ای جدا مطالعه بکند. هر مسئله ای جایش روشن است. به فرمایش آیت الله بهجت کم کم انسان مذاق پیدا میکند در مسئله. میتواند پیش بینی بکند … ایشان میفرمودند در فقه انسان کم کم مذاق پیدا میکند. قبل از اینکه تفصیلا به حکم رجوع بکند، میتواند …. این غیر از استحسانات است. مذاق این نیست. ملکه وجودی برای یافت این حقایق است. نمیگوید عمل بکن. میتواند پیش بینی بکند حکم چیست. باید برود مسئله را تفصیلا رجوع بکند تا به فتوا برسد. اجتهاد داشته باشد.
یک بحث دیگر این است که هرچقدر به وقت ظهور نزدیک میشویم کثرت های نزدیک ظهور انسان را به سمت توحید سوق میدهند. چون کثرتها در اوج خودشان ظهور میکنند. دسته ای روایت دارد. ولیکن حوادث زمان ظهور میخواهد این کثرت ها را به سمت وحدت سوق بدهد. منتها کثرت بخواهد از وجود بیرونی یا درونی بخواهد برداشته بشود خیلی زلزله میخواهد. چه وجود اجتماعی و چه وجود حرفی. هرچقدر این تفرقه ها بیشتر است، زلزله ای که باید اغیار ریخته بشوند باید شدیدتر باشد. یکی از علائم ظهور این است که حوادث باید سنگین باشند. میخواهد توحید ایجاد بکند. اغیار ریخته بشوند. باید این زلزله خیلی سخت و سنگین باشد. تعبیر بعضی روایات در رابطه با دجال دارد که اعظم فتنه است این. هیچ فتنه ای از زمان آدم تا ظهور، اعظم از این فته نیست. حالا دجال چیست بحثش جداست. چون میخواهد بالاترین توحید را ایجاد بکند، بالاترین کثرت را میخواهد بریزد، لذا فتنه اش اعظم فتنه هاست. هر فتنه ای در عین اینکه فتنه است برکات دارد.
جریان داعش خیلی برکات هم داشت. خیلی چیزها را ما یاد گرفتیم. در ارتباطامان، سوریه حیات پیدا کرد بعد از مردنی که داشت. عراق حیات پیدا کرد بعد از تفرقه ای که قبل از داعش داشت. افغانستان لشگری ک تشکیل دادند، روحی برایشان ایجاد شد. این برکاتی است که از فتنه ها ایجاد میشود. فتنه در عین ریزش داشتن و ایجاد سختی، برکاتی دارد. ما نمیگوییم فتنه خوب است. اما لازم است. می آید. در زمان ظهور میخواهد برکات عظیمی محقق بشود. لازمه اش این است که فتنه های عظیمی صورت بگیرد. اینکه فتنه های زمان ظهور خیلی شدید است به خاطر این است کهب رکاتش میخواهد خیلی شدید باشد.
کسانی که جریان سوریه را میدانستند، سوره مملکت حیات داری نبود. نگاه فرهنگی درش نبود. ول بود. تاریخش را ببینید. الان الحمدلله خیلی متفاوت شده. نگاه تغییر کرده است. ارتشش ارتش زنده ای شده است. عراق همینطور.
جنگی که در یمن دارد صورت میگیرد دارد زنده میکند. نمیگوییم پس کار خوبی میکند. معلوم است. فتنه ها لازمه اش یک برکاتی است. اگر میخواهد برکات زیاد باشد، لازمه اش فتنه های کثیر تر است. لذا قبل از ظهور دوران در اوج فتنه است. چون میخواهد برکات و رشد در اوج باشد.
در پاسخ: هم آنها به کمال شقاوتشان میرسند، هم مومنین به تمییز میرسند. قدرت تمییز بین حق و باطل ایجاد میکند نبرد بین حق و باطل.
لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ يَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُولٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿37﴾
به همین نسبت طیب هم متراکم میشود. خباثت که محل کثرت است، با هم تراکمی پیدا میکنند. حق که اساسش بر وحدت است در این درگیری ها به اوج وحدتش میرسد. این نگاه خیلی زیبایی است. با این نگاه از فتنه نباید ترسید. ازنتیجه فتنه باید ترسید. لذا میگویند بالاترین فتنه در طول تتاریخ بشریت فتنه دجال است.
-ظهور توحدت لازمه اش فتنه است؟
نه. اما از اشد مراتبش در فتنه است. و فراگیری اش. موحدین و اولیاء نیاز نیست همیشه با فتنه باشد. آن هم گاهی با فتنه است. ابتلی ابراهیم ربه. اینها چقدر ابتلائات پیدا کردند. در نظام اجتماعی هم اینطور است. تنها راه این نیست. اما فراگیر ترین راه، تاثیر گذار ترین راه، سریعترین راه برای تاثیر گذاری فتنه گری هاست. دشمن ناچار است فتنه گری بکند در مقابل دین. و فتنه گری دشمن همیشه به نفع اسلام و حق تمام میشود. چاره ندارد غیر از فتنه گری.
نمیتواند رها بکند. کار نداشته باشد، آمریکا هرچی دست زده است در منطقه، بدتر شده است. خیلی بدتر شده است. اگر دست نمیزد به عراق و صدام بود بهتر بود یا الان. دست نمیزند به سوریه بهتر بود یا الان؟ دست نمیزند بهتر بود. فتنه ایجاد میشود، مومنین محض میشوند، کفار هم محض میشوند. اما مومنین محض میشوند خیلی عظمت ایجاد میشود. بالاترین فتنه ها اواخر زمان غیبت و نزدیک زمان ظهور محقق میشود.
-مومنینی که ریزش میکنند تفاوتی دارند با مومنینی که فتنه های ساده تر ریختند؟
نه. تفاوت ندارند. هرچقدر جلوتر میرویم، در عین اینکه فتنه سنگین تر میشود، حجت تمام تر میشود. فتنه های سابق تجربه است. مرد جوان در ابتدای راه ریزش میکند، مرد پخته در 50 سالگی ریزش میکند. اینجا حجت تمام تر بوده و تمام آن تجربه ها ضمیمه بوده. خدا تمام جریان های انبیاء را ذکر کرده برای ما. که چکار کردند و در مقابلشان چکار کردند. اگر کسی مبتلا بشود به آنها و بیوفتد، مقصر است. چون خدا میگوید تجربه را برای تو بیان کردم. نوجوان تجربه را ندیده بوده است. تو میدانستی این نتایج را. تو بعد از علم مبتلا شدی. اینطور نیست که اگر ابتلا سخت تر شد، ریزش سهل تر باشد. نه. تجارب سابق درسند. قرآن که جریانات انبیاء را ذکر کرده است همه اش اتمام حجت است.
-اگر فتنه گری اول اسلام محقق نمیشد بهتر نبود؟
اگر این محقق نمیشد، ایمان از کفر عملی و کفر اعتقادی تمییز پیدا میکرد؟
-ائمه می آمدند و تمییز ایجاد میشد.
مگر پیغمبر نبود؟ روز بعد از رفتن پیامبر… آدم سلام الله علیه کی تاثیر گذار بود که قابیل قابیل شد؟ آدم که پیغمبر بود. هابیل هم که جزء اولیاء بود. میخواست وصی آدم باشد. این چند نفر آدمی که بودند، کدامشان توانستند قابیل را قابیل بکنند؟ آن هم بیشود یکی از هفت نفر شقی ازل و ابد.
یک نکته ای را آیت الله جوادی فرمودند، از روایتی استفاده کردند
وَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ ع
مثل اینکه بگویند ان لظاهر القران سبعة بطون.
ذیل بحث قرآن است این روایت. حقایق برای انبیاء است. ایشان استفاده ای کرده اند که قابل توجه است. میفرمایند معلوم میشود کتب انبیاء نازله قران بوده است. منتها در حد آن دوره. کتب انبیاء، نه این تحریف شده ها. انبیاء هر عصری آن حقیقت را در حد خودشان گرفتند که آن عصر است. ظاهر کردند. لذا وحدت انبیاء که معلوم است. قائلیم به این. مبشرا برسول یاتی من بعده. کتابهایشان هم چون خودشان واحدند، کتابشان هم واحد است. اگر میفرماید مهیمن است، نه اینکه آن کتب اغیار هستند، مهیمن در جایی است که آن نازله باشد تا این صدق بکند.
این میشود از مصادیق توحید کثیر. در کتب انبیاء.
از دنباله این چی در می آید؟ بعضی از روایات دلالت دارد که قرآن در زمان هر امامی مطابق آن چیزی که لازم بود تاویلش بر آن امام ظاهر میشد. و امام از آن تاویل استفاده میکرد و بیان میکرد مسائل را. یعنی خوداین قرآنی که الان دست ماست، تاویلات و ظهورات مختلفی در زمان های مختلف دارد. بحث خیلی دقیق و سنگین است. خود ائمه مگر ظهورات مختلف نداشتند؟ هر امامی یک ظهوری داشت، با اینکه اینها نورواحد بودند. قران هم با اینکه یک حقیقت واحد است، در زمان هر امامی ظهور خاصی مطابق آن زمان داشته است. به اقتضای زمان غض جدید بوده است.
32- حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ أَبُو عَلِيٍّ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَيْهَقِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الصَّوْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ أَبِي ذَكْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ إِبْرَاهِيمَ بْنَ الْعَبَّاسِ يُحَدِّثُ عَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع إِنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَا يَزْدَادُ عِنْدَ النَّشْرِ وَ الدِّرَاسَةِ «1» إِلَّا غَضَاضَةً فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يُنْزِلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
فهو فی کل زمان جدید خیلی حرف زیبایی است. یعنی قرآن در هر زمانی ظهوری پیدا میکند. یعنی دائما قرآن دارد ظهوری بعد از ظهور پیدا میکند. مطابق هر عصری این حقیقت واحده مطابق آن عصر پاسخگو است و ظهور دارد. هم در نظام ظاهرش و هم در نظام باطنش، هم در نظام بطن بطنش. دائما غض جدید است. حالا حساب بکنید که این غض جدید به سمتی دارد میرود که ظهور تام تامش و آن حقیقت نهایی اش در زمان ظهور میخواهد محقق بشود. یعنی امام زمان عج ظهورش تام است در زمان خودش، قرآنی هم که در آن عصر ظهور میکند تام است. به دو جهت. یکی اینکه مردم در نسبت با عقول به مرتبه ای رسیده اند که تقاضا دارند این مرتبه را، یکی اینکه خود امام که در حقیقت سوق دهنده و برنده مردم به سمت کمال است، ظهورش در اوج ظهور است در آن دوره و کشش آن حقیقت قران هم به عنوان کشش نهایی درش امکان پذیر است. هم خود قران کشش دارد، هم امامی که میخواهد این را به فعلیت برساند کشش دارد، هم تقاضای مردم در اوج است. در زمان های دیگر امام و قران کشش داشتند. اما در این دوره وقت یمیشود برای استعداد و اقتضای مردم است. استعداد که ایجاد میشود، این سه به هم ضمیمه میشود و قرآن در نهایت وجودش تجلی میکند. گفتنش یک حرف است ،اما عمق این حقیقت که کلام الهی است که تا روز قیامت میخواهد پاسخگو باشد.
روایت میگوید دو نفر با هم اختلاف میکنند، جواب این هم در قرآن است. آن جا که تجلی تام میشود، تمام افعال انسان مرتبط با قرآن میشود.
در روایات، ج92 بحار چاپ ایران، ببینید در رابطه با بطن قرآن و بحث های اینطوری… ان للقرآن ظهرا و بطنا، …
-اینکه در قیامت قرآن را می آورند دست نخورده…
این برای این است که آنجا تابع استعداد نیست. تا زمان ظهور هم تابع استعداد است حتی استعداد مطلق. اما در قیامت دیگر تابع استعداد نیست. مثل اینکه در قیامت خدای سبحان دیگر تجلی توحیدی لمن الملک را دارد، قرآن هم همان تجلی برایش محقق میشود. لذا بکر است. با اینکه آنچه امکان و استعداد پذیرشش هست، در زمان ظهور به مرتبه پذیرش میرسد و محقق میشود. لذا آنجا پیغمبر اکرم هم که وارد میشود مردم میبیند بکر است. کسی نتوانسته بوده به او راه پیدا بکند.
کسی به افق آنها راه ندارد. لایرقی الی الطیر. ینهدر عنی السیل. مگر میشود کسی مقابله بکند. ینهدر ریختن سریع و شدید است. امام هم به همین نسبت که متحد با قرآن است، در قیامت وقتی دیده میشود، میبینند بکرند. کسی به افق آنها دست پیدا نکرده است. اینها تناسب هاست.
بعد میبیند که ما کجا… امام صادق علیه السلام به حمران بن اعین فکر کنم میفرماید که فکر میکنی در مورد ما میتوانید مبالغه بکنید؟ غلو کنید؟ غلو امکان پذیر نیست در رابطه با ما.کسی نمیتواند بشناسد. همچنان که صفات الهی را کسی نمیتواند بشناسند که در رابطه بهشان حرف بزند، امام را هم کسی نمیتواند بشناسد. مومن را هم نمیتوانند بشناسند. کنهشان را میفرمایند. امام میفرمایند امکان پذیر نیست. غلو جای است که کسی بشناسد تا بیشتر بگوید. کجاست کسی که بتواند بشناسد تا بیشتر بگوید.
-پس این غلو ها…
اینها غلط گفتن است. بچه هم یک حرفی میزند. در هر عصر و دوره ای…
29- شي، تفسير العياشي عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ وَلَايَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ قُطْبَ الْقُرْآنِ وَ قُطْبَ جَمِيعِ الْكُتُبِ عَلَيْهَا يَسْتَدِيرُ مُحْكَمُ الْقُرْآنِ وَ بِهَا يُوهَبُ الْكُتُبُ وَ يَسْتَبِينُ الْإِيمَانُ وَ قَدْ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ يُقْتَدَى بِالْقُرْآنِ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ذَلِكَ حَيْثُ قَالَ فِي آخِرِ خُطْبَةٍ خَطَبَهَا إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ الثَّقَلَ الْأَكْبَرَ وَ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ فَأَمَّا الْأَكْبَرُ فَكِتَابُ رَبِّي وَ أَمَّا الْأَصْغَرُ فَعِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي فَاحْفَظُونِي فِيهِمَا فَلَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا «2».
قطب محوری است که همه چیز دور آن میچرخد.
1045- 14- أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ الْقُرَشِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَدِّي لِأُمِّي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى الْقَيْسِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ يَزِيدَ الطَّائِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا هَاشِمُ بْنُ الْبَرِيدِ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ التَّيْمِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا ثَابِتٍ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ (رَحِمَهُ اللَّهُ) يَقُولُ: سَمِعْتُ أُمَّ سَلَمَةَ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا) تَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فِي مَرَضِهِ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ يَقُولُ وَ قَدِ امْتَلَأَتِ الْحُجْرَةُ مِنْ أَصْحَابِهِ: أَيُّهَا النَّاسُ، يُوشِكُ أَنْ أُقْبَضَ قَبْضاً سَرِيعاً فَيَنْطَلِقَ بِي، وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمُ الْقَوْلَ مَعْذِرَةً إِلَيْكُمْ، أَلَا إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمْ كِتَابَ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي.
ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَرَفَعَهَا فَقَالَ: هَذَا عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ، خَلِيفَتَانِ بَصِيرَانِ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، فَأَسْأَلُهُمَا مَا ذَا خُلِّفْتُ فِيهِمَا.
از این دو بپرسید.
در پاسخ: یردا علی الحوض مقام حوض کوثر است. محل اجتماع همه کثرات است. هرچه تا آنجا کثیر دیده میشد، وقتی وارد میشود… کوثر محل وحدت کثرات است. هر چیزی که تا قبل از آن کثیر دیده میشد، به آنجا که میرسد… از آن حوض خدا مومنین را سیراب میکند که جام وحدت است و توحید است.
-قید علیّ چیست؟
حوض شان وحدت پیغمبر است. حوض یکی از شئون پیامبر است که مردم وقتی بر او وارد میشوند، وجه کثرت ها منمحی میشود. آنجا جای وحدت بینی است که انا اعطیناک الکوثر که آمده همان واحدی است که کثیر است که این همه برکات از آن نشات میگیرد.
-تفاوت قیامت و ظهور…
اینجا آخرین مرتبه استعداد ظهور میکند، اما قیامت فوق این است. عرض شد که ظهور و رجعت و قیامت سه مرتبه توحیدند. توحید در نظام ظاهر و باطن مسلط میشود. اما در رجعت اشد است. در قیامت اشد است. آنجا تابع استعداد نیست.
-هرقدر استعداد داشته اند یافته اند، چطور در قیامت بالاتر را میبینند.
علتش این است که حدود در قیامت شکسته میشود. تا قبل از قیامت حدود محفوظ است. تابع استعداد است. بحث دقیقش بماند در قیامت حدود شکسته میشود. یک بحث دیگری است. آن تجلی حد را میشکند. این کدش است.
در پاسخ: ایامی که بین ظهور تا قیامت فاصله است، چگونه است بحثش اختلافی است. زلزله ساعت اگر مربوط به نفخ صور اول باشد سرجایش است.
حدود را میخواهد بشکند، یکدفعه محقق نمیشود. کم کم باید محقق بشود.
بگذارید این باشد.
کسانی که در رتبه بالای ایمان هستند هم من فزع یومئذ آمنون. عمومیت ندارد. برای همه هم یکجور نیست. شدت و ضعف دارد. یک نحوه ای مرگ است.
در پاسخ: لکل امرء یومئذ شان یغنیه. هر کسی مشغول خودش است.
این مسئله بحث مهمی شد که قران کریم نازله اش… این را از قول حاج آقای جوادی نقل میکنم که هر کسی اشکال دارد به ایشان بکند. کتب الهی نازله قرآن است. نازله قرآنند. بعد نسبت به حضرات معصومین در هر دوره ای سرایت دادیم که ظهورش مطابق آن دوره است. تامش در زمان ظهور است.
پس تام قرآن در زمان ظهور به لحاظ استعداد، نه به لحاظ فاعل، در زمان ظهور خودش را نشان میدهد.
از این به بعد تمام روایاتی که در جریان ظهور هست که حتی در عمق خانه ها مردم در اوج بهره مندی از قرآن هستند، از این نشات میگیرد که به خاطر این است که به تمام ظهورش ظاهر شده است.
الان ارتباط ما با قرآن ارتباط حاضر نیست. ارتباط غائب است. کان یک رجل غائبی است که داریم از قرآن بهره مند میشویم. یک حقیقت غائب است. اگر حقیقت حاضر بود در وجود ما رابطه پیدا میکرد. قران از بیرون رابطه پیدا نمیکند. از درون رابطه پیدا میکند. ارتباطش با امام معصوم از درون است. اینطور نیست که… از بیرون هم هست، اما معد برای رابطه درونی است. دارد که خیمه ها زده میشود…
3- أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ التَّيْمُلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ وَ مُحَمَّدٌ ابْنَا عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِيِ «1» عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِيرَةَ عَنْ حَبَّةَ الْعُرَنِيِ «2» قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى شِيعَتِنَا بِمَسْجِدِ الْكُوفَةِ قَدْ ضَرَبُوا الْفَسَاطِيطَ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ الْقُرْآنَ كَمَا أُنْزِلَ أَمَا إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ كَسَرَهُ وَ سَوَّى قِبْلَتَهُ.
کما انزل یعنی با همه حقیقتش. نه اینکه کلمه کم و زیاد داشته باشد. ترتیب نزول را فقط بیان نمیکنند. کما انزل یعنی آن حقیقتی که نازل شده است. دارد که امیر المومنین قرآن را جمع کردند. آوردند و عرضه کردند. دیدند که اگر بیاید فضیحت هایشان آشکار میشود. گفتند قرآن شما را نمیخواهیم.
یک وقت دیگر آمد هوس کرد، آمد گفت میشود ببینیم، حضرت فمرودند این قرآن بسته شد تا زمان ظهور.
اینطور نیست که فقط بحث لفظ باشد. اینطوری نیست که قرائت باشد و … . کسی به آن رجوع میکرد، این ظهور ظهوری بود که میرساند. نشان میدهد خود این الفاظ… دارد که بخوانید همانطور که مردم میخوانند. اگر این میشد خودش باب تفرقه بین امت اسلامی ایجاد میکرد. اما حقیقت قرآن آن حقیقت است که از همین الفاظ هم در می آید. ما باورمان نیست که از این الفاظ اینها در می آید. منتها این الفاظ طهارت است که این اثر را ایجاد میکند. لذا در زمان ظهور هرچقدر ظهور نزدیک میشود طهارت بیشتر میشود و باعث میشود حقیقت قرآن آشکار تر میشود. طهار تدر زمان ظهور به اوجش میرسد، هرچقدر طهارت بالاتر میرود، همین قران مس و فهمش بیشتر میشود
امام که طاهر محض است، به تمام این مرتبط است. در زما ظهور چون مردم به مراتب طهارت میرسند، هم طهارت فردی و هم طهارت اجتماعی… لذا احکام قرآن هم در نظام فردیو هم در نظام اجتماعی به اوج میرسد. شیطان سر بریده میشود. از علائم طهارت است. در وجود یک انسانی هم که به مرتبه مخلصین برسد شیطان سر بریده شده است.
مخلَصین شیطان در برابرشان سر بریده شده است. اینکه افراد در طول تاریخ شیطان در مقابلشان سر بریده شد هبوده است، در زمان ظهور در مقابل همه سر بریده شده است. حقیقت اتحادی بین امام و قران بیشتر اشکار میشود.
بعضی از اشقیاء فهمشان خیلی زیاد ست. یهودی ها پیامبر را میشناختند کما یعرفون ابنائهم. دلیل نیست که اگر بعضی فهمیدند، پس معلوم است خیلی این… نه. این شقاوت است. خدای سبحان برای اینها تام کرده است.
وقتی بلعم باعورا جدا میشود، قارون جدا میشود، سامری جدا میشود… سامری قبضت قبضة من اثر الرسول. باید خیلی مقام داشته باشد. رسول جبرئیل است. صدای خوار را با آن ایجاد کردم. نشان میدهد که اینها لغزیدند. اینها میشوند شقاوت محض. آدم های جاهل و ساده ای نبودند. این کارها زیرکی میخواهد، فهم و شعور میخواهد. اگر کسی میخواهد بشود شقی ابد و ازل… آدم های ساده ای نبودند. رد پای اینها را ببینید در جریانات. اینها تشخیص دادند و یقین کرند که پیغمبری که می آید و به حاکمیت میرسد و قدرت پیدا میکند این است. آمدند در کار، پشت پرده اتحاد اشتند، رصد داشتند، نکند حرکتی سر بزند که نقشه اینها را… شیطان هم امدادشان میکرد. لذا آدم های ساده ای نیبینیم. نه. تا دید فهمید این چیزی است که نظام اینها را به هم میریزد.
تا عمر قرآن را باز کرد فهمید نظام اینها را به هم میریزد.
تا ابوبکر آن را گشود در نخستین صفحه آن فضیحت های آنها بیرون آمد. دومی آن را پرتاب کرد.
قرآنی که در دست ماست بر آن دست نمیگذارند مگر پاکیزگان.
دارد بعضی وقت ها حضرات نقل میکردند. زمان ظهور همگانی میشود.
دومی بعدا که آمد، میگوید آیا برای اظهار آن وقت معلوم است. امام میفرمایند وقتی فرزند من قیام میکند
در احتجاج طبرسی آمده است روایت.
نشان میدهد نگاه به آن دوره، چون پاکیزگی به اوج میرسد، بهره مندی به اوج خودش میرسد.
پاکیزگی اجتماعی تاثیر دارد در پاکیزگی فردی. بهره مندی همه بالاتر میرود. تعبیر قرآن است که اگر تقوی پیشه بکنید، یرسل السماء علیکم مدرارا. همه چیز به موقع و به اندازه و درست. همه چیز. همه چیز تطابق با نظام فطرت پیدا میکند. هر مشکلی که پیش می آید پاسخ یک رابطه ماست به نظام عالم.
اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 88” دیدگاه میگذارید;