بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بحث علم در زمان ظهور- جامعهی ظهور که به قرب خدا رسیده به خزائن علم بی منتهای عندالله راه مییابد، و خزائن عالم وجود با شوق خود را به مطهرین میرساند
در دو جلسه گذشته در خدمت این بحث بودیم که شیطان در زمان ظهور سر بریده میشود و معنای سر بریده شدن شیطان را در آن دو جلسه تا حدودی که وقت اجازه میداد و بلد بودیم عرض کردیم. بحثی که امروز در محضرش هستیم و شاید یکی دو سه جلسه ای کار داشته باشد، به مناسبت همان بحث سر بریده شدن شیطان در زمان ظهور، بحثی است که با عنوان علم در زمان ظهور مطرح میشود. بحث علم در زمان ظهور یکی از آن مباحثی است که دامنه و گستره زیادی دارد و جهات متعددی دارد و مبانی مختلفی را میطلبد. بسیار تناسب دارد با مبنایی که در رابطه با ظهور انتخاب میشود.
همانطور که در مورد حقیقت ظهور عرض کردیم که حقیقت ظهور جزء مراتب ظهور توحید است که اسم الباطن مرتبه ایش و ظهوریش در کنار اسم الظاهر خودش را متجلی میکند، این مبنا در رابطه با علم به همین نسبت محقق است. در علم در روایات وارد شده است، متعدد هم هست… امروز مطلب کلی اش را عرض میکنیم. تا به تطبیق روایی اش برسیم.
اینطور وارد شده است که دو حرف از علم توسط تمام انبیاء ظاهر شده است. در زمان ظهور ت25 حرف دیگر آشکار خواهد شد. آیا به این معناست که دو قسمت از بیست و هفت قسمت، آیا حدود یک سیزدهم؟ به این معناست که یک سیزدهم علم قبلا آشکار شده است و سیزده برابر آن در زمان ظهور محقق میشود؟ آیا حروفی که در رابطه با علم است، همه در عرض هم هستند و هر کدام یک نکته ای را دارند که با هم مجموعا میشوند 27. یا همانطور که در رابطه با اسم اعظم قبلا گفته شد که اسم اعظم در مورد هر کدام از انبیاء چند حرف از آن اسم را میدانند، قبلا به مناسبی گذشت که حروف اسم اعظم اینطور نیست که اگر عیسی علیه السلام که تعداد کمتری از حروف اسم اعظم را میداند، مقامش کمتر باشد از حضرت آدم که تعداد بیشتری میداند.
ممکن است یک حرف اعظم باشد از تعدادی حرف دیگر. کسی ممکن است مظهر ده اسم الهی باشد. دیگری ممکن است مظهر یک اسم الهی باشد. اما آ« کسی که مظهر یک اسم است، مظهر اسمی است که ام است و اسامی زیادی تحت او قرا رمیگیرند و … بستگی دارد که آن اسم و آن حرف چی باشد. از این در حجابیم که آن چند حرف چیست. راهش باز است. ما نمیدانیم.امکان معرفت هست. ما خبر نداریم. آنهایی را که خبری شد نفرمودند. شاید قابل باین نیست. آنها هم از اینکه اینها چه نسبتی دارند خبری ندارند. این یک نکته که اگر میفرماید همه علم در زمان ظهور خودش را نشان خواهد داد، این با اینکه بگوییم فقط سیزده برابر میشود فرق میکند. بحث این نیست که همه علومی که انبیاء آوردند زمان ظهور سیزده برابر میشود. بلکه این است که تمام علم در آن روز آشکار میشود. تمام علم نسبت به آنچه سابق بر این آمده بوده چه نسبتی دارد نمیدانیم. فقط میدانیم که علم خزائن دارد. آنچه تا کنون آمده است مرتبه ای از قدر معلوم بوده است. مرتبه ای از آن نازله بوده است. در آن روز تمام خزائن علم خودش را آشکار میکند و نشان میدهد و اگر تمام خزائن علم بخواهد خودش را نشان بدهد خیلی عظیم میشود. اگر میفرماید و له اسلم من فی السماوات و من فی الارض. در روایت از امام رضا علیه السلام هست. له اسلم در قرآن به خداوند میخورد. همه تابع او هستند. تسلیم او هستند. اما امام رضا علیه السلام میفرمایند حقیقت این آیه در زمان ظهور خوشد را نسبت به امام زمان نشان خواهد داد. خودش را نشان میدهد. نشان دادن اینکه هرچه در آسمان و زمین است همانطو رکه تحت تصرف و تسخیر خداوند است… تحت تصرف و تسخیر بودن یعنی همه عالم از شئون و ظهور و بروزش میشود. در زمان های دیگر هم له اسلم. اما ظهور نداشته است. در زمان ظهور این آیه ظهور پیدا میکند. اگر میفرماید که سخر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض، هرچه در آسمان ها و زمین است، تحت تسخیر شما قرار دادیم. کسی که همه آسمان ها و زمین مسخر وجودی اوست، این تسخیر علمی است. حقیقت تسخیر و تصرف تسخیر علمی است. تسخیر جبری نیست. وقتی تخسیر علمی میشود تابعیت محقق میشود. این حقییقت سخر لکم که استعدادش برای همه بوده، در زمن ظهور فعلیتش محقق میشود و آشکار میشود. آنجا خودش را نشان میدهد. اگر سخر لکم ما فی السماوات، سماوات میشود مراتب عالم وجود. همه مراتب عالم وجود سخر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض، همه تحت تسخیر انسان قرار میگیرند. این نماد آن 25 حرف دیگر است که میخواهد از علم خودش را نشان بدهد. پس تسخیر علمی که در زمان ظهور و آن حقیقت علمی که در زمان ظهور میخواهد خودش را نشان بدهد، آ« حقیقتی است که همان خزائن الهی است. که آن خزائن الهی آن تا به حال آنچه در عالم محقق شده قدر معلومی از آن بوده. نازله ای از آن بوده. این فرمایشی که و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم، با همان بیانی که قبلا عرض کردم، اگر چیزی قابل فهم برای بشر نبود ابلاغ و اظهار نمیشد. نشان میدهد که آن مراتب خزائن هم که عندنا است، با مرتبه عندیتش ظاهر میشود. منتهی در جایی که عالم به آن مرتبه عندیت رسیده باشد. یعنی رشد بشر وقتی به مرتبه عندیت می رسد آن مرتبه خودش را آشکار میکند. در دوران قبل افراد به این مرتبه میرسیدند. در دوره ظهور جامعه به این مرتبه میرسد. اگر با این نگاه به لم نگاه بکنیم که چه آثاری را میخواهد محقق بکندف آن موقع این همه روایاتی که در باب علم وارد شده است در نظام صنعت و تکنولوژی ها مختلف و کشاورزی و ارتباطات و … مسائل مختلف، نظام محیط زیست که باران به موقع، زمین اکباد خودش را آشکار میشود. عقول به جمعیت …. همه آنچه در رابطه با نظام انسانی بیان شده، با این نگاه سازگار است. همچنان که در بهشت چشمه ها با اراده انسان میجوشد، یفجرونها تفجیرا. متقین و ابرار هستند که میجوشانند. چشمه به اراده متقین و ابرار جاری است. در ظهور مرتبه ای از این میخواهد محقق بشود. انسان ها در آن دوره از جهت رشد علمی به جایی میرسند که توان پیدا میکنند، خداوند به آنها این توان و اراده را میدهد که عالم را مطابق آ«چه واقع است … وقتی له اسلم، و نسبت به امام زمان هم له اسلم، نسبت به مومنین هم له اسلم. میل و اراده مومن مثل اراده آن قوم که گفتند اختیار باران را بده به دست ما. نبی گفت چه کاری است. خداوند فرمود بخواه. اجابت شد. باران بارید. زراعت مثل درخت شد. آجام شد. مثل جنگل شده بود. اما محصول اینها از همیشه خیلی کمتر بود. اینها نمیدانستند که رشد درخت فقط به این نیست که بلند بشود. باید خیلی مسائل دیگری هم باشد تا محصول دادهب شود. اگر در آنجا محقق میشود این ایه که کسی که انفاق میکند در راه خدا کمثل حبة انبتت فی سبع سنابل، فی کل سنبلة مائه حبة، در روایت میفرماید که ذرع و ذراعت در آنجا اینطوری است که هر دانه اقلا هفتصد برابر میشود.
از مقدار دانه ای که کاشته میشود، از یک من دانه، صد من درو میشود. تعبیر نزدیک به این. یعنی صد برابر میشود یک دانه. مثل خوشه ای که مائه حبه دارد. از این سنخ که وقتی نظام عالم وجود تحت اختیار مومن قرا رگرفت، اراده مومن به نتیجه تعلق میگیرد، به غایت تعلق میگیرد، همه اینها در رساتای آن خودشان را تنظیم میکنند. عالم به لحاظ نظام علمی تا زمان ظهور غائب است از انسان. انسان به صورت شیء با عالم برخورد میکند. تصرفش تصرف در یک شیء است. اما در زمان ظهو رعالم حیات دارد و زنده است و تعامل دارد.
در روایت میفرماید که وقتی حضرت ظهور میکند، همه عالم، آسمان و زمین و همه موجودات از این جریان ظهور خشنود میشوند. به چه گونه است؟ خودشان را در اختیار این انسان قرار میدهند. خودشان را میخواهند برسانند به او تا از طریق او به کمال برسند. اگر میبینیم که آفات و موانع و اصطکاکات در کار است، همه برای این است که آن نظام فردی یا جمعی تابعیت مطلقه نسبت به اراده حق نداشتند. عالم هم مقابل این عکس العملش این است که مانع و حجاب قرا رمیدهد. ممکن است گاهی انسانی مومن باشد، اما نسل او و اطرافیان او.. عالم خودش را در اختیار او قرا رنمیدهد. امساک میکند تا در رصد غیر مومن قرا رنگیرد. خودشان با شوق حرکت نمیکنند به سمت انسان ها. اما در دوره ظهور با شوق و شور به سمت انسان حرکت میکنند. همه زمین آ«چه را گنجینه دارد آشکار میکند. گنیجنه ها این نیست که یک معادنی باشد که ما نتوانستیم استخراج بکنیم. مثلا وقتی اتم اورانیوم را میشکافند، خیلی انرژی آزاد میشود. هر اتمی که باز بشود، شدت آزاد شدن انرژی را دارد. اما اورانیوم آسانتر است. اگر حساب کنید فقط همین مسئله که ذره ذره اتمی که در عالم هست چقدر توان و قدرت ذخیره شده است که اگر انسان قدرت استفاده از این را داشته باشد، از جهت منبع لایزال انرژی دیگر به چی محتاج میشود. انرژی ای که در بادها هست، و انسان قدرت بهره برداری کمی از آن دارد. همین کنترل بشود…. اگر انسان در رابطه تسخیر عالم به این نگاه جلو برود، در نظام بیرونی همه عالم اسلم. انسانی که تسلیم خدا شده و توحید فقط محقق است، عالم تسلیم انسان میشود. همه سماوات و ارض. سماوات و ارض عام است. شامل عالم مادی نیتس. انسان استعدادی دارد از جهت توانایی علمی و قوای وجودی که همه عالم را رابطه برقرار بکند و تحت تصرف قرار بدهد. این استعداد هست. اما چند درصد این به کار گرفته شده است؟ آنقدر کم است که هیچی نمیشود. تمام علومی که امروز هست… اگر میفرماید همه انبیاء که آمده اند، علوم مادی و غیر مادی، همه دو حرف از بیست و هفت حرف علم است. امکان امروز بشر بوده است یا نه؟ امکان بوده. اما به فعلیت نرسیده است. این توانایی و استعداد و لوازم کار در وجود انسان بوده است یا نه؟ ادوات وجودی را دارد یا نه؟ دارد. چیزی از بیرون داده نمیشود. بلکه همه آ« استعداد را دارد، ولی تا به حال معطل مانده و لغو مانده و استفاده نشده است. در آن روز استعداد انسان اینگونه به فعلیت میرسد.
آن روز هم اینطور نیست که همه از بیست و هفت حرف بهره مند باشند. به مقدار تلاش ات. امروز میشود از دو حرف بهره مند بود. آن روز بیست و هفت حرف. آن روز موانع و اصطکاکات نیست. اما اراده ها مختلف است. چنانچه انسان ها هر کدام یک ظهوری را طالب است، گاهی مظهر چند اسم است، در انجا هم ممکن است بعضی بعضی حروف علم را طالب باشند.
اینکه حضرت دست میکشند ر سر ها، همین نظام علمی و طهارتی است که ایجاد میکنند. عقول تجمع پیدا میکند. جامع میشود. منتها با همین نسبت که نقطه آغاز هرکجا بوده، در ادامه هم…
آیا به جایی میرسد که به جایی برسد بشر که دیگر علم باقی نمانده است؟ چرا؟چون خزائن الهی نامتناهی است، هرچند این 27 حرف آشکار شد، اما مسیری که برای رسیدن به او لازم است.، همچنان که انبیاء در مسیر حرکت هستند، این علومی هم که آنجا تجلی پیدا میکند، هرچقدر در این سعه جلو بروند به پایانی نمیرسند که ملال انگیز باشد.
آنچه ظهور پیدا کرده است، چون از خزائن الهی نشات گرفته بودند… خود نبی ختمی میفرماید ما عرفناک حق معرفتک. باز هم راه دارد. باز هم مسیر ادامه دارد. رب زدنی علما. یعنی با اینکه آن حقیقت کمالیه است، اما میداند که خداوند تبارک و تعالی خزائن علمی اش فوق ما لایتناهی بما لایتناهی است. میداند هرچی در این وسعت برود، با ایکه خلقی به گرد نبی ختمی نمیرسد، نه خلقی و نه امری به گرد او نمیرسد، اما رب زدنی علما زبان اوست. با اینکه مخزن علم الهی است، اما این مخزن علم الهی در مرتبه ظهوری که به عنوان شخص نبی هست، نسبت به حقیقت جامع محمدی است، این ظهور آن حقیقت است و مراتب آن وجود است.
در روایات دارد که لشکریان حضرت که حرکت میکنند، به آب میرسند، حضرت چیزی بر کف پای آنها مینویسند، از روی آب عبور میکنند.
یا هر جا میخواهند باشند، آنجا هستند.
این امکانش هست. روباط اجتماعی است. هرچقدر روابط به سمت له اسلم من فی السماوات و من فی الارض برود… با این طهارت مس آن نظام علمی ممکن میشود. به صورت یک افسانه نیتس اینها برای ما. به صورت یک خواست و طلب است. که حرکت ما باید چطوری باشد. برای چی باید خودمان را آماده بکنیم. تاسف و حسرت بر چی باید بخوریم تا انگیزه بر حرکت ایجاد بشود.
این جزء استعدادهای انسان است که میتواند با سوی دیگر عالم ببیند و حرف بزند. از خصوصیات مومن است. نه از خصوصیات بشر. مومنین این توان را دارند که با هم اینگونه صحبت بکنند. مانع و حجاب مکانی و زمانی از بین میود. حضرت صحبت میکنند همه میشنوند. آن کسی که در دورترین جاست و کسی که در نزدیکترین جاست، نسبت دسترسی اش به حضرت یکسان است. کسی که دورتر است امکان دسترسی اش کمتر نیست.
این به خاطر این است که قوای علمی موجود آنقدر عظیم است که ما خبر نداریم.
بعضی از اولیاء الهی با هم گفتگو دارند بدون حرف ظاهری. پیام رد و بدل میکنند. القای در وجود همدیگر دارند. همدیگر را میبینند بدون اینکه حرکت ظاهری فیزیکی صورت بگیرد. اگر امروز طی الارض برای اولیاء امکان پذیر است، آنجا برای همه امکان پذیر میشود.
با این نگاه چقدر نظام علمی که 25 حرف است که آشکار نشده است، هرچند ممکن است بعضی از اولیاء و انبیاء داشته اند، اما آشکار نشده است. آنجا آشکار میشود. یعنی عمومیت پیدا میکند. برای همه قابل دسترسی میشود.
در زمان ظهور بند کفشش دارد که با او صحبت میکند و علم تراوش میکند. توحید را در سرتاسر عالم آشکار میشود. وقتی توحید آشکار شد، ارتباط همه چیز با هم دیده میشود. مثل کسی دست و پا و چشم و ابروی شما را جدا جدا میبیند، کسی که همه را واحد مرتبط میبیند. چشمی که در این بدن است عظمی تر است یا چشمی که روی میز تشریح است. آنی که در بدن است همه آن خصوصیات را دارد به علاوه اینکه دیده بان است. ارتباط علوم هم با هم دیده میشود.نه مرتبط شدن در یک گوشه ای. مثل حقیقت واحدی میماند که ظهورات مختلفی دارد. به یک عنوان ولدی، به عنوان والدی، به عنوانی عالمی، به عنوانی ورزشکاری، اما معلوم است که یک ذات است. آنجا علم اینطور دیده میشود.
اینها به علم حصولی هم کشیده میشود. الان راه رسیدن به علم حصولی استقراء است. در آن روز راه رسیدن به علم حصولی، از راه علم به علت است. یعنی اگر امروز استقراء میکنند تا از صدها بار تکرار یک قاعده ای را استخراج میکنند و بعد هم ممکن است یک مورد تخلف بکند و بعد رد بشود. بعد از سالیانی ابطال شد. فکر میکنند نسبیت انیشتین اطلاق دارد. بعد معلوم شد که اطلاق ندارد. اما اگر از راه علت شد تخلف بردار نیست. قوانینی که در اینجا آشکار شده، همه علت دارد.
راه رسیدن به علم از راه علت است. منتها میدانید که چقدر توانایی باید صرف بشود.
همانطوری که ذراعت ظاهری میخواهند انجام بدهند، دارد که به اندازه چهل مرد کار میکنند، از جهت توان علمی هم این مقدار زحمت کشیده میشود. اما بابش مفتوح است. راهش آماده است. موانع بداشته شده است. استعداد و راه آماده است.
باید زحمت علمی بکشد. منتها زحمت علمی همان زحمت سیر و سلوکی هم هست. چون همه چیز دارد خدا را نشان میدهد. الان زحمت علمی ما جدا از زحمت سیر و سلوکی مان است. آنجا همه چیز توحید است. اگر ذراعت میکند، دارد توحید در وجودش رشد میکند. آنجا دیگر کاری به سمت غیر خدا نیست.
بحث نکردیم که علم امروز چه میشود.
گفتیم انسان توانایی هایی دارد که بدون این ابزار امکان پذیر است. ارتباطات امروز حد اکثرش از طریق نظام مادی است.
عالم هرچی عالمتر باشد، نسبت به علم خضوع و تعبدش بیشتر است. چرا؟ عالم میداند که اگر مثلا بخواهد انرژی اتمی را استفاده بکند، الا و لابد باید در این سانتریفیوژ و با این چرخش و … قرار بدهد. اما یک آدم عاد یمیکند میگوید من میخواهم این کار را بکنم، فکر میکند هر طوری میشود. عالم تسلیم است. این تسلیم بودن به نظام وجود است. ولی فکر میکند مسلط شده است. این تسلیم شده است. هرچقدر کسی عالمتر باشد، تسلیم تر به قوای عالم است. متخصص نسبت به فوق تخصص، یک مرتبه تسلیمش کمتر است. هرچقدر بیشتر میداند میداند باید تسلیم تر باشد. کسی که بیشتر میفهمد بیشتر تسلیم میشود.
حقیقت عالم تسلیم بودن است. سحره فرعون از همین راه به سرعت به نقطه وجودی شان دست گذاشت موسی و به سرعت تسلیم شدند. در زمان ظهور بعدی ندارد، از بعضی از روایات هم استفاده میکند که خود عالمان هستند. در جایی حضرت ظهور و بروز میکند که همان نقطه ای که انانیتشان بوده است، میبینند که تسلیمشان بوده است. از همه عابدتر نسبت به علم عالمان هستند. آنجا این حقیقت میخواهد خودش را آشکار بکند. حقیقت علم عبد یکی دیگر است. له اسلم من فی السماوات و من فی الارض. همه تسلیم او هستند.
تسلیم این بودن را انجام داده است. نهادینه شده بود که تسلیم باشد. اینجا افتخار میبیند که تسلیم این قاعده است. اگر کسی تسلیم این قواعد نباشد، میگویند برو. تو جاهلی. به اینها خطاب میشود که له اسلم من فی السماوات و من فی الارض. وقتی این شهود محقق میشود، اینها به راحتی تسلیم میشود. سرعت بیشتری دارند. بله، ممکن است بعضی از اینها نانیت و عناد و لجاج در وجودشان باشد.
اما کسی که واقعا تسلیم قانون علم بوده، وقتی میبیند او تسلیم حقیقت دیگری است، تسلیم آن هم میشود. انسان خضوعش در برابر قدرت فطری است برای بشر. لذا انسان به سمت خدا حرکت میکند. بله. خضوع در برابر قدرت های خیالی گاهی پیدا میکنند.
این بحث چقدر برکات میتواند داشته باشد و انسان با چه ابتهاجی میتواند در جوامع علمی حاضر بشود که صحنه آخرش را صحنه علم معرفی میکند.
اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 58” دیدگاه میگذارید;