بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:باب۳.فصل۱۵ حدیث۱۳تا ۱۵؛ در دورانی که ظهورات شیطان شدیدتر شده عظمت مؤمنان بالاتر است و جلوه نصرت الهی برای غلبه‌ی ایمان بر فتنه‌ها ظاهر می‌شود.

روایات ناظر به غلبه حضرت به همه ادیان و حکومت ها بود.

روایت سیزدهم تتمه اش باقی مانده بود.

نکته اول این است که آنچه در روایات بیان میشود، بیان مسئله برای ایجاد طلب است. اینطور نیست که به ما بی ربط باشد. بیان فرمودند که طلب ایجاد بشود.

نکته دیگر اینکه فتح مرزهای جغرافیایی اصل نیست. فتح قلوب اصل است. به دنبال فتح قلوب فتح مرزهای جغرافیایی هم محقق خواهد شد. امروز بخواهیم قدمی برداریم، و الگو سازی کنیم، با فتح قلوب امکان پذیر است. لذا همه مرزهای جغرافیایی فتح میشود. اصل فتح مرزهای جغرافیایی نیست. اصل فتح قلوب است که در تعبیر روایت شریف هم بود لاطهرن الارض من اعدایی، ارض وجود افراد است. از دشمنان خالی میشود.

نکته بعدی این بود که تمام نظام سببیت عالم تحت اختیار حضرت قرار میگیرد. لارقینه فی الاسباب. تمام اسباب تحت رقیت و تحت تصرف حضرت قرار میگیرند. ما تصوری از این مسئله نداریم که یعنی چی. نمیتوانیم بفهمیم که همه اسباب تحت تصرف قرار بگیرد یعنی چی. چطور میشود؟ مگر الان اسباب تحت تصرف امام عصر عج نیست؟ مگر اسباب تحت تصرف خداوند نیست؟ چرا. هست. اما در آن روز که بیان میشود اختصاص دارد به آن روز این مسئله این است که اسباب تحت تصرف قرار میگیرد همانطور که امروز بوده منتها به نحو بیان باطنی که همه چیز در راستای اسباب و تسهیل نتایج هم به کار گرفته میشود. لذا امروز کفر هم در نظام اسباب محقق است. جور و ظلم هم محقق است. اما این سببیت در این دوره سبب میشود تا ایمان به محض شدنش نزدیک بشود. مومنین ابتلا و کمال پیدا بکنند. اما در آنجا چون نظام ایمانی یک طرفه میشود، از این به بعد سلطه اسباب به نحو دیگری است. سلطه اسباب برای رشد ایمانی است که یک طرفه شده است. دیگر شرک نمیخواهد. کفر نمیخواهد. برای اینکه مومن به کمال برسد شرک و کفر مانعیت نمیخواهد. بلکه توافق اسباب در جهت کمالی محقق میشود. همه چیز، همه اسباب در جهت توافق کمالی کنار هم جمع میشوند. این یک نگاه دیگری است. تفاوتش با زمان های دیگر با این مسئله است. در دوران حضرات معصومین و غیبت و نبی گرامی اسلامی و حضرات، اسباب از دو طرف بود. شرک هم اگر بود، در راستای هدایت بود. برای اینکه مرز هدایت و شرک تمایز پیدا بکند.

اما در زمان استقرار حاکمیت حضرت، شرک و کفر به کار گرفته نمیشود. بلکه توافق اسباب است در جهت کمال ایمان. این خودش یک بحث جالبی است که بعد از این آن نکته ای که شیطان سر بریده میشود در دوران استقرار حضرت معنا میدهد. شیطان شیطنتش در راستای شرک و کفر و نفاق و … دیگر تاثیر ندارد. شیطان در کار نیست از بیرون. چون مبردم به ابتلاء با شیطان رشد پیدا نمیکنند. امروز هرچقدر شیطان قوی تر و قدر تر باشد، نشان قدرت انسان است. خداوند انسان را اینقدر قدرتمند دیده که تا این مرتبه از شیطان تجلی میکند. بعضی نگویند که شیطان خیلی قوی شده است… هرچقدر شیطان قوی شده باشد، نشان دهنده عظمت آن دوران است. نشان میدهد که مومنین امکان غلبه بر این مرتبه از شیطنت را دارند. اگر این حرف بهش دقت بشود، هرچقدر شیطان عظیم تر شده باشد، نشان دهنده این است که مومنین در آن دوره در مرتبه عظیم تر قرار دارند. شیطانی که برای هر فردی هست ،هیچ گاه از قدرت فرد توانمند تر نمیشوند. شیطانی که درهر دورهای برای عموم انسان ها هست، از سطح عموم انسان ها بالاتر نمیشود. هیچ گاه امکان ندارد شیطان در فرد از سطح توان فرد بالاتر باشد. پایینتر است. تا امکان غلبه باشد. اگر شیطان شیطنتش را به کار میگیرد و با تمام وجودش شیطنت میکند اما مومن با تمام وجودش در مقابل شیطان قیام نمیکند، تقصیر انسان است که تمام قوه اش را به کار نگرفته است.

-قوت شیطان را از کجا میفهمیم؟

شدت حیله ها شدید شده است. پنهانی حیله ها … ریسمان هایی که به کار گرفته میشود.

اختفاء حیله های شیطانی سنگین تر شده است. هرچی جلوتر میرود حیله های شیطان… شیطان دارد تعلیم پیدا میکند.

استعداد بچه ها در نگاه جمعی بشیتر شده است یا نه. به همین نسبت توانایی شیطان بیشتر میشود. این یک اصل است. تطابق بین این دوتاست.

گردن کش ترین افراد ذلیل میشوند. در دوران امیر المومنین هم معاویه باقی بود.

و لأنصرنّه بجندى،

امام زمان با جند من مستقیما نصرت میشود. نصرت با جند الهی همیشه برای اولیاء بوده است، لکن به صورت خاص بوده. در زمان امام زمان به صورت عام میشود. در تمام لحظات و حالات برای حضرت محقق میشود. در زمان سابق نسبت به بعضی از زمان ها و حالات و مکان ها و جنگ ها نصرت خاص الهی بوده است. تازه نصرت خاص، خاص بوده. نه اینکه در آن زمان خاص نصرت عام باشد. ولی د زمان ظهور نصرت عام میشود به لحاظ همه زمان ها، به لحاظ همه مکان ها، به لحاظ همه حالات، خود نصرت هم عام است. لذا آن زمان همه کار حضرت پس از دوران استقرار با نصرت الهی محقق میشود. اگر نصرت الهی بخواهد آشکار بشد ایمان ها رشدش بالاتر میرود. قبلش باید ایمان یک طرفه بشود. اگر هنوز دو طرفه باشد، نصرت اثرش را ندارد. کی نصرت خاص نتیجه اش را محقق میکند؟ وقتی ایمان یک طرفه شده باشد. مومنین با نصرت خاص رشدشان سریع میشود. پس وقتی نصرت خداوند دائمی میشود… نکته اش دقیق است. وقتی نصرت همه جایی میشود، همه زمانی میشود و در همه حالات میشود، حتی عمومیت در مراتب، چون ایمان یک طرفه شده است. نصرت ها برای رشد بالاتر. قبل از این چرا نصرت دائم نبود، برای اینکه ابتلا ایجاد بشود وتمایز بین کفر و ایمان ایجاد بشود. اما اینجا ایمان محقق شده و یک طرفه شده است… این از قواعد آن زمان است که مثل زمان رجعت، اهل ایمان رشد پیدا میکنند. شرک مغلوب صرف است. در دوران رجعت مشرکین صرف برمیگردند. بحث استعداد و توان دیگری است که میخواهد محقق بشود.

قاهر غیر مقهور و غالب غیر مغلوب تجلی میکند در زمان ظهور. اینها در زمان ظهور است.

در روایت مفضل سوال میکند که در زمان رسول خدا لیظهره علی الدین کله نشد؟ حضرت فرمودند چرا. ولی از جهت علم. در روایت دارد که وقتی حضرت زکریا را داشتند سر میبریدند یا درخت را اره میکردند، استدلال حضرت زکریا غالب بود. این مغلوبیت نبود برای حضرت زکریا. مغلوبیت نبود از جهت علمی.

در زمان ظهور استدلال علمی به کمال غلبه اش میرسد، غلبه حاکمیتی هم محقق میشود. تمام انحاء غلبه محقق میشود. در زمان های دیگر نصرت حیثی بود. اما در زمان ظهور نصرت از تمام حیث ها محقق میشود. غلبه جغرافیایی و حاکمیتی هم محقق میشود، اما مقصود اصلی غلبه بر دلهاست. الان مانعیت باعث شده غلبه آشکار نشود. پیام دین را نتوانیم به راحتی ابلاغ کنیم. پیامبر اکرم در جزیرة العرب این کار را کردند. یهودیها و مسیحیها بودند و هستند و تغییر هم نکردند.

نصرت به جند اختصاصی است. هرچی به آن دوره نزدیکتر میشویم، باید نصرت های الهی جلوه اش بیشتر بشود. این بحث باید روایاتش را ببینیم. حالا چرا بعدا.

و لامدّنّه بملائكتى،

همه اش هم با تاکید است. انواع تاکیدات است. خود تاکید نشان دهنده نوع غلبه است. اینطور نیتس که احتمال درش راه داشته باش. قطعی قطعی است.

امداد به ملائکه در آن روز به تمامه محقق میشود. علاوه بر جند… جند میشود به نظام طبیعت عالم هم اطلاق شود. اما ملائکة الرب، ملائکه مدبرات عالمند، در نظام تدبیر… نه فقط نظام طبیعی عالم به عنوان جنود کمک حضرت است، نظام تجردی هم در خدمت حضرت قرار میگیرد و امداد حضرت میکند.

حتّى تعلو دعوتى،

این علو مطلق است. و الا الان هم کلمة الله هی العلیا. علوی پیدا بکند که علم دیگری نماند.

و تجمع الخلق على توحيدى،

همه مخلوقات بر توحید من جمع خواهند شد. کدام توحید؟ کدام توحید؟ مگر یهودیها و مسیحی ها اهل توحید نیستند؟ چرا. توحیدی است که تا رسالت و ولایت کشیده میشود. حقیقت توحید است که کشیده میشود تا ظهور حضرت. این توحید محقق میشود نه آن توحیدی که تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم.

آنجا به این مرتبه نیست. به مراتب مصداقی توحید جمع میشود. کف کار دیگر مفهوم نیست. کف کار سبک زندگی توحیدی است. البته تعالی اش آن فکر توحیدی عظیم است که سبک زندگی از آن نشات گرفته است. اینها حرفش ساده است اما معارف را دارد بیان میکند.

اصطکاک هایی که الان هست برای رشد است. وقتی حذف بشود معلوم میشود چقدر انسان میتواند با سرعت سیر کند. ما امروز بر هر اصطکاکی که غلبه میکنیم، فتنه و اصطکاک بالاتری قرار میگیرد.

خیلی ها در یوم ظهور ریزش میکنند. فتنه برایشان معنا نمیدهد. به بصیرت و کمالی رسیدند که شان امام شدند. همچنان که امام شان خداست و ایمان برایش یک طرفه شده است، برای اینها ابتلا نیست. سرعت رشد است. برای امام هم سرعت رشد است.

ثمّ لاديمنّ ملكه،

ملکش دائم میشود. یعنی ملک الهی در اینجا پایان پذیر نیست. این حاکمیت دائم است. تا کی؟ تا دنیا هست. به دوام دنیا آن دائم است. دیگر تخلف ندارد. او ضعف و فتور ندارد. او شکست و مقهوریت دیگر ندارد. چندسال طول میکشد از ایام دنیا چندجور آمده است. لادیمن یعنی دنیایی نیست پس از او که این نظام حاکمیتی درش نباشد. آنجا میشود آغاز حیات انسان. تازه میشود آغاز حیات انسانی انسان. اینطور نیست که اسمش را میگذاریم آخر الزمان، آخر حیات انسان باشد. تا انسان بما هو انسان استعدادهایش آشکار میشود. بودن در آن دوران آرزوی همه انبیاء بوده ست. که حیات انسانی را ببینند. افرادی این حیات را داشتند مثل اانبیاء و اوصیا که این حیات برای همه هست.

همه انسان ها در آن روز حیاتشان حیات.. همان حیاتی که انبیاء و اوصیا به نحو اختصاصی داشتند… عمومیت پیدا میکند.

و لاداولنّ الأيّام بين أوليائى الى يوم القيامة.»

بعد از ظهور منجر میشود به رجعت. لاداولن یعنی رجعت. دولت ها. ایام دولت ها بین اولیاء من میماند تا روز قیامت که همان دوران رجعت است. ظهور را منجر کرد به رجعت و رجعت را منجر کرد به قیامت.

ایام یعنی دهر ها و دولت ها. این دولت در هر یومی مربوط به یک ولی ای از اولیاء الهی است.

و الحمدلله رب العالمین

این در انتهاء روایت است. اگر از جانب پیامبر باشد در شکر این نعمت است. اگر کلام خود خداوند باشد، مثل کلامی که در سوره حمد آمده میشود. انت کما اثنیت علی نفسک. ثناء تو را فقط خودت میتوانی بکنی. کسی قدرت ثنای تو را ندارد.

قیامت یک کمالی است که هیچ مانعی نیست و توحید به تمامه ظهور کرده است. قیامت تمام شدن انسان نیست. قیامت یک انتظار است. همانطور که منتظر ظهور هستیم، به همان شدت منتظر قیامت میشویم. ما الان از قیامت میترسیم.

رجعت از قیامت کم دارد. قیامت نهایت مقصد و مقصود انسان است. همه طالب قیامتند. منتها به تکوینه و تشریعه. به تشریعه با اعمال. جایی که هیچ محدوده ای در عالم ماده ندارد و هر چیزی به تمامه آشکار میشود بدون محدودیت عالم مادی، آن فقط قیامت است. در رجعت و ظهور اصطاکاکات برداشته میشود اما محدودیت عالم ماده در کار هست. اما تمام دشمنی ها و کینه ها تبدیل به رفاقت و صمیمیت میشود، محدودیت در کار هست. تن انسان و رابطه انسان و استعدادهای انسان با این تعلق به بدن باید رشد پیدا بکند. تدریج در کار است. اما در قیامت تدریج در کار نیتس. ما نمیدانیم تدریج در کار نیست یعنی چی. الان فکر میکنیم نقص هم هست. فکر میکنیم سکون است. ثبات است نه سکون. سکون ضعف است. چون حرکت کمال است در مقابل سکون. اما ثبات یعنی عالم تجردی. نظام تجردی. در آن نگاه عالم فقط کافی است همینقدر را تصور بکنید که بدن مثل اینجا نیست که نفس انسان حال در بدن باشد و قیود بدن را باید تحمل بکند. بدن صادر از روح است. وقتی بدن صادر است، هرطوری که او اراده میکند بدن محقق است. لذا بدن مانعیتی ندارد.

ما نمیدانیم در رجعت ایام چطور یمیگذرد. در روایات هم صریح بیان نشده است. گاهی بیان شده است من ایام الرجعة است. زمان چطور میگذرد. استعدادها با اینکه یک طرفه است چطور معنا پید میکند. هیچ انسان شقی مومن نمیشود و هیچ مومن شقی نمیشود. مومن مومن تر میشود و شقی شقی تر میشود. این روایات قطعی است. اما چطو رمیشود که انسان باشد و فقط در یک جانب رشد داشته باشد. یا سعادت و یا شقاوت. این تصورش تصور سنگینی است. این دارد انسان را آماده میکند برای ورود به قیامت.

انسان که وارد قیامت میشود، میفهمد چقدر دوران رجعت سنگین و سخت بود. با اینکه رجعت نسبت به ظهور آزاد شدن است. ظهور هم نسبت به قبل ازاد شدن است. به خیلی ها میگویند میخواهی برگردی در رجعت؟ میگویند نه. یعنی اینقدر افق عظیم میشود… ما قیامت را پایان کار میدانیم. قیامت آغاز به ثمر نشستن نتایج حقایق انسانیه است. تازه حقیقت خلقت الهی منکشف میشود. الدنیا مزرعة الآخره. آنجا ثمره است. نتیجه است. بذر را کاشتند تا به ثمره برسند. آنجا وقت نتیجه است.

لولا آجال الذین کتب الله لهم ارواحشان در اجسادشان یک لحظه باقی نمیماند.

خدا آجال قرار داده لذا صبر میکنند. ما به قیامت آشنا نیستیم. فکر میکنیم خداوند جزا داد تمام شد. تسویه حساب و تمام.نه. آنجا نتیجه است. ابدیت است. ابدیت انسان در قیامت است. کی ابدیت محقق میشود؟ ظرف تحققش فقط قیامت است.

زمان با توجه به نوع ادراک، به ثبات میرسد. ادراک به اوج خودش برسد، دیگر تدریج در کار نیست. فکشفنا عنک غطائک. فبصرک الیوم حدید. این مرتبه ای اش در ظهور است،مرتبه ای در رجعت است و مرتبه ای در قیامت است.

این روایت چهارده، 35-40 صفحه است. 20-30 صفحه هم نسخه بدل دارد. خیلی از مسائل مختلف را سوال میکند و حضرت جواب میدهد. مشکلات مسائل اعتقادی بوده و حضرت جواب میدهد. یکی از سوالات این بوده است:

14- و فيما سأل المفضّل بن عمر عن الصّادق عليه السّلام: «… يا مولاى! فقوله: لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ‏[181] ما كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله ظهر على الدّين كلّه؟»

در بعضی روایات دارد که بقی لی این سوال. دو نسخه است. آنجا یک جور دیگری بیان میکنند.

در نسخه دیگر دارد که غلبه کرد اما بر علم و استدلال. لذا این همه از دین های دیگر مسلمان شدند. غلبه علمی بود اما غلبه سلطه ای نبود. غلبه علمی هم در محدوده ای که پیامش پیچید. نه در همه جا. علم ظاهر نشد، اما در جایی که آشکار شد غلبه کرد.

قال: «يا مفضّل! لو كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله، ظهر على الدّين كلّه، ما كانت مجوسيّة، و لا يهوديّة، و لا صابئيّة، و لا نصرانيّة، و لا فُرقة، و لا خلاف، و لا شكّ، و لا شرك، و لا عبدة أصنام و لا أوثان، و لا اللّات و العزّى، و لا عبدة الشّمس و القمر، و لا النّجوم، و لا النّار و لا الحجارة؛

الان بیشتر جمعیت جهان بت پرسند، چه به ظهور بودا باشد… جمعیت اول جهان را بت پرستان تشکیل میدهند. با نظام دقیق ممکن است کسی بگوید بودا آدم صالحی بوده. یا ولی ای بوده.

و إنّما قوله:

لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ‏ فى هذا اليوم، و هذا المهدىّ، و هذه الرّجعة،

وقتی محقق شد، مهدی که دولتش محقق شد، دولت حضرت با دولت رجعت به هم متصل است. دور نیست. نفرمود تلک. هذا المهدی و هذه الرجعه. دوتا اشاره به نزدیک است. یعنی دست در دست همند. شاید انسان نفهمد که کی از این دولت وارد رجعت میشود. اینقدر آخرین مرتبه ظهور به رجعت نزدیک است. یعنی بهت و حیرت ایجاد نمیشود زمان شروع رجعت.

 مثل دوران کودکی به نوجوانی و نوجوانی به جوانی. اینقدر به هم نزدیکند. اگر شدت دوری داشتند، یکی را با دور نام میبرد. به عنوان تلک نام میبرد. خیلی تعبیر دقیق و زیبایی است. ان شاء الله خداوند روزی بکند که ببینیم به همین نزدیکی.

و هو قوله:

وَ قاتِلُوهُمْ، حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ، وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ‏[182].»[183]

آنجا دیگر هیچ فتنه ای باقی نمانده است و دین برای خداوند آن موقع محقق میشود. آن موقع آن غایت محقق خواهد شد. تحققش آن موقع است.

ادامه این حدیث هم خیلی مفصل است. فرازهای دیگرش را رجوع کنید.

15- و عن أبى جعفر فى حديث طويل أنّ النّبىّ صلّى اللّه عليه و اله قال فى يوم الغدير: «معاشر النّاس! إنّى نبىّ، و علىّ وصىّ، ألا! إنّ خاتمة الأئمّة منّا القائم المهدىّ؛ ألا! إنّه الظاهر على الدّين؛ ألا! إنّه المنتقم من الظّالمين؛ ألا! إنّه فاتح الحصون و هادمها؛ ألا! إنّه فاتح كلّ قبيلة من الشّرك.»[184] الحديث‏

رابطه غدیر و ظهور را گفتیم. اولین وصی میشود امیر المومنین. آخرین وصی میشود حضرت مهدی. غایت وصایت در غدیر محقق شد. همه یک امر را میخواهند محق بکنند. الیوم یئس الذین کفروا من دینکم.

ذیل این آیه حتما به المیزان رجوع کنید. خیلی بحث زیبایی دارد که یاس کفار چطور محقق شد. با اینکه ولی را نگذاشتند به تحققش برسد، اما آیه میفرماید الیوم یئس الذین کفروا من دینکم. این مایوس شدن را آنجا خیلی زیبا بیان میکند.

فاتح الحصون، حصون معنای ظاهری دارد. استحکامات

میشود هم اعتقادات سختی باشد که در نحله ها و مکاتب و … حفظ شده بود. احتمال خلاف نمیدادند. او فاتح حصون است. یعنی در زمان پیامبر هم محقق نشد. مردم آنقدر باور داشتند که حصنشان فتح نشد. حتی در آن دوره با اینکه عده زیادی مسلمان شده بودند، اما نگاه اعتقادی دقیقشان، حصن های قبیله گرایی شان فتح نشده بود. لذا بعد از پیامبر بلافاصله برگشت پذیر شد. محاصره شده بود. اما فتح نشده بود. این نکته دقیقی است. آن روز فاتح حصون است. تمام عقائد غلط شکسته میشود. لذا برگشت پذیر نیست. برگشت ندارد. باقی میماند. لادیمن به خاطر اینکه این حصن ها فتح میشود.

ریشه کن میکند حصن را. نه فقط فتح میکند. ریشه کن هم میکند. هادمها. ریشه کن کردن مهمتر از فاتح است. دیگر قدرت برگشت پذیری ندارد.

هر قبیله گرایی شرک آمیز را… قبیله گرایی منحصر به زمان پیامبر نبوده است. الان حزب گرایی هاست. این سخت تر از قبیله های عشیره ای است. چون انسان در این حزب است باید اینحرف را بزند، قبیله گرایی امروزی است. همه قبیله گرایی ها آن روز فتح میشود.

این روایت ادامه دارد. انه المدرک ل.. الا انه الناصر … صفاتی است که همه اش زیباست.

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 55” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید