بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بحار ج۵۲ اتمام باب۲۳؛ رشد شیعه در دوران غیبت کبری برای عمق در ارتباطِ بدون وساطت ابزار با امام زمان (عج)
در باب 22 جلد 52 بحار بودیم. من ادعی الرویه. آیا باب رویت باز هست یا نه. یک بحث مفصلی داشتیم به عنوان فرج شخصی که شاید این بحث در دو سه جلسه گذشت. عمده این بحث و روایات باب را توانستیم جمع کنیم و خدمت دوستان عرض کنیم. اما خود این بحث هم که جلسه اولش در پایان جلسه گذشته انجام شد و جلسه دومش در هفته گذشته بود، روایات یکه آنجا نخوانده بودیم و همه بحث به فرج شخصی مربوط نمیشد مانده بود. عرض شد که اصل رویت و ارتباط با امام زمان… چون اصل ارتباط است. رویت فرع است. هیچ کسی در اصل ارتباط شک نکرده. بحث این است که اگر کسی ادعای رویت کرد تکذیبش کنید به چه معناست؟ بیاناتی که شد، در مجموع به این نتیجه رسیدند که هر ادعای رویتی که نیابت درش باشد باید تکذیب شود در دوران غیبت کبری. در دوران صغری باب نیابت باز بود. عده دیگری هم ارتباط داشتند. در دوران غیبت کبری باب رویت به معنای نیابت قطعا بسته است. در دوران غیبت صغری، ممکن بود بعضی سوال فقهی داشته باشند، حضرت جواب بدهند. توقیعاتی یا جواب هایی که از طریق نواب اربعه به مردم میرسید، مثل این بود که از خود امام گرفته شده باشد. اما در دوران غیبت کبری، هر مسئله شرعی که به عنوان سوال مطرح باشد و کسی از حضرت سوال کرده باشد، اگر بخواهد اظهار کند، تکذیب به دنبال دارد. چون باب تشریع حکم شرعی بسته است. اگر من ادعی الرویه باید تکذیب شود، این را هم شامل میشود که من با حضرت ارتباط داشتم و این حکم شرعی را به من فرمودند که بگویم به مردم. بله ،اگر خدمت حضرت رسیدند و تبیین کردند یک حکم شرعی را نسبت به مصداقی، یعنی مصداق متشابه بود، حضرت در ارتباطی که داشت مصداق را تطبیق کرد. این اشکالی ندارد. چون طرف خودش هم میبیند قابل استنباط بوده. اگر باب حکم شرعی باز میماند، هر کسی میتوانست هر روز ادعا بکند. باب تشخیص مصداق هم کارشناسی است. حالا که دقت میکند میبیند مصداق آن هست. تعبدی نیست. برای دیگران باید ببینید تطبیق میکند یا نه. برای همان شخص حجت است. پس اینکه رویت را گفته اند تکذیب کنید در این موارد است. اما در اصل انتفاع و بهره مندی و کمال، راه باز است. لولا الحجة لساخت الارض باهلها. مرز روشن باشد ،حواشی متشابه کنار میرود. این کل بحثی بود که در بحث رویت و روایات باب رویت مطرح شده است. بعضی روایات اضافاتی داشت که مفصل نکاتش را بیان کردیم. سنت یوسفی. جریان خضر سلام الله علیه. تشبیه اینکه رابطه چگونه میتواند باشد، خدمت دوستان بیان شد. چند رواایت از این قسمت بحار است و چند روایت از کتاب شموس است.
7- غط، الغيبة للشيخ الطوسي ابْنُ أَبِي جِيدٍ عَنِ ابْنِ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمْدَوَيْهِ بْنِ الْبَرَاءِ عَنْ ثَابِتٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ: خَرَجْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَمَّا نَزَلْنَا الرَّوْحَاءَ
هفتاد هزار نبی دارد که از این دشت لبیک گویان وارد بیت میشدند. امام صادق هم در رابطه با این جبل و کوهی که کنار روحاء است، میفرمایند این مسیر و مکان مکان مقدسی است. جایش هم بین مدینه مکه است. حدود 30-40 مایل از مدینه دور میشوند به سمت مکه.
نَظَرَ إِلَى جَبَلِهَا مُطِلًّا عَلَيْهَا
این کوه سایه انداخته بود بر این دشت.
فَقَالَ لِي تَرَى هَذَا الْجَبَلَ هَذَا جَبَلٌ يُدْعَى رَضْوَى مِنْ جِبَالِ فَارِسَ أَحَبَّنَا فَنَقَلَهُ اللَّهُ إِلَيْنَا
این از کوه های فارس حساب میشود. اینکه نقل به چه معناست، بماند. یا مثل جریانی که در مورد حضرت موسی است که جعله دکا. میگویند تکه تکه شد …. مقدماتی دارد.
یکی از روایات هست که باید سوالات سنگین در ذهنمان باشد تا محک باشد برای شناخت امم.
أَمَا إِنَّ فِيهِ كُلَّ شَجَرَةِ مَطْعَمٍ وَ نِعْمَ أَمَانٌ لِلْخَائِفِ مَرَّتَيْنِ
حضرت دوبار این را فرمودند که نعم امان للخائف. همان خائف یترقب. امام زمان منظور است.
أَمَا إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ فِيهِ غَيْبَتَيْنِ وَاحِدَةٌ قَصِيرَةٌ وَ الْأُخْرَى طَوِيلَةٌ.
نعم امان للخائف را داشته باشید. نعم امان للخائف را بعضی فرموده اند در دوران غیبت صغری آنجا بودند. رضوی اینجا هم گفته شد. اما در دوران غیبت کبری امر عظیم تر از این است.
نعم امان للخائف در دوران غیبت صغری نقل شده که یکی از مکان هایی بوده که محل حضرت بوده است.
13- ني، الغيبة للنعماني ابْنُ عُقْدَةَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ حَازِمٍ مِنْ كِتَابِهِ عَنْ عُبَيْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنِ ابْنِ جَبَلَةَ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ جَنَاحٍ عَنْ حَازِمِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ لَهُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّ أبواي [أَبَوَيَ] هَلَكَا وَ لَمْ يَحُجَّا وَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ رَزَقَ وَ أَحْسَنَ فَمَا تَرَى فِي الْحَجِّ عَنْهُمَا فَقَالَ افْعَلْ فَإِنَّهُ يَبْرُدُ لَهُمَا
انجام بده. این برای آنها اثر میگذارد و آتش را برای آنها سر میکند. برای آنها خنک کننده است. ممکن است پدر و مادرش کوتاهی داشتند. ممکن است غیر مسلمان باشند. مسلمان باشند اثر گذار تر است. چون زمان امام صادق علیه السلام بوده، ممکن است مسلمان بودند. حالا حج به گردنشان آمده بود یا نیامده بود. میخواهد استحبابا حجی به جا بیاورد. هر دو امکان پذیر است. اما از نوع بیان به دست می آید که حج واجب به گردنشان بوده و انجام نداده اند. حج مستحبی را هم البته شامل میشود.
چند جا بحث حج مطرح میشود، حضرت بحث غیبت را مطرح میکنند. یک رابطه بین این دو هست. و الا این شخص دنبال این نبود. اما چون جریان حج یک علمی است برای حضرت حجت. چرا اصرار دارند در روایات که حضرت در موسم هر سال حاضر میشود. مردم را میبیند، مردم هم حضرت را میبینند ولی نمیشناسند. اصرار بر این است که حضرت در حج حاضر است. گره میزنند حضرات.
نکته اش این است که در موسم یعنی زمان حج واجب اینقدر اصرار شده است که حضرت حضور دارد برای این است که مردم در انتقال، باید یک جایی باشد که مراقبه شان شدید باشد. با اینکه حضرت در همه مکان ها حضور دارند، هر کسی در هر کجا صدا بزند میشنود حضرت، اما اینکه در موسم اینقدر اصرار شده است، مربوط به این است که دل های مردم آماده تر است. آماده ترند برای بازگشت به فطرت، زودتر میتوانند رابطه را برقرار کنند. همین که دائما بهش توجه دادند که در موسم حضرت حاضر است، حتی میبینید لکن لایعرفونه. این رابطه که در حج ذکر شده، با این نگاه در حج دنبا لحضرت است. یک ملکه ایجاد میکند که این رابطه بماند. یک نقطه آغاز برای ارتباط است. برای گره خوردن. هم جان انسان آماده تر است. چند روز آخر قطع هست که حضرت بین همین جمعیت است. انسان احساس قرب بیشتری میکند لذا مراقبه بیشتری ایجاد میشود.از اینجا گره میخورد. یاد میگیرد ،میچشد این رابطه را و این حالت قرب را و این منتظر بودن را و این مراقب بودن را. این برایش میماند. یک نقطه آغازی است برای حقیقتی که همیشه هست. این تدبیر تربیتی است. در عین اینکه صدق است، حضرت حاضر است و همه میتوانند ببینند. اما ممکن است نشناسند. با همه اینها د رعین حال یک حقیقتی است برای همه زمان ها. این یک نقطه آغاز است برای این کار. وجود حضرت مثل خورشید پشت ابر است.
هر جا که افق دید انسان و آماادگی وجود انسان نزدیک تر بشود، او رابطه اش یکسان است. اگر رفتند بالا رابطه نزدیک تر میشود. هر کجا مکانی شد، زمانی شد که انسان ها در آمادگی بالاتر قرار میگیرند، … آن وجود مثل خورشید پشت ابر ست. رابطه رابطه روح و بدن است. روح مکانی دون مکانی پیدا نمیکند. حضرت بدن دارد، اما ارتباط فقط از طریق بدن نیست. لذا آن ارتباط برای همه امکان پذیر ست.
بحار ج52 ص336
72- يج، الخرائج و الجرائح أَيُّوبُ بْنُ نُوحٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ مَدَّ اللَّهُ لِشِيعَتِنَا فِي أَسْمَاعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ حَتَّى لَا يَكُونَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقَائِمِ بَرِيدٌ- يُكَلِّمُهُمْ فَيَسْمَعُونَ وَ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ وَ هُوَ فِي مَكَانِهِ.
این مد الله یعنی عمق بصیرت و سمع انسان باز میشود. یعنی سمع و بصری که الان… مقام معظم رهبری بیانی دارند که با روایات سازگار است. انسان قوای زیادی دارد که هنوز ما ادراک به توانایی های خودمان پیدا نکردیم. بسیاری از اینها خاموش است و ما نتوانستیم روشن کنیم. مغز و وجود ما از همه اش استفاده نمیشود.
ارتباط بدون هیچ وسیله ای در اقصی نقاط عالم امکان پذیر است. اولیاء الهی الان میتوانند بدون وسیله انتقال پیام داشته باشند. اما آنجا این عمومیت پیدا میکند. ابصار و انظار عمق پیدا میکنند.
هر کسی هر جا باشد، هیچ واسطه برای ارتباط وجود ندارد. در زمان ظهور محقق میشود برای همه . در زمان غیبت امکانش هست تا کی بهره مند شود. این مد بصر … برای شیعه محقق میشود. نسبت به امام زمان ثابت است. اما این گوش و چشم ها عمق پیدا میکند. اگر گوش و چشمی در دوران غیبت عمق پیدا کرد، این ارتباط محقق است. هر کسی در هر جایی باشد میتواند این ارتباط را برقرار کند.
حضرت فرمایش میفرمایند، مردم همه میشنوند. با وسیله نیست. توانایی های انسان فوق این است. بدون این وسائط… نگویید چه عیبی دارد با وسائط باشد. عیب دارد. توانایی ها شناخته نشده است. یک بحثی است که از دوره ای که ارتباط انسان ها اتکائشان به اسباب ظاهری هرچی بیشتر میشود، اتکاء به اسباب باطنی و قوای باطنی بیشتر میشود. وقتی به کثرت ظاهری روی می آورد… قدیم مادر اضطراب ایاجد میشد وقتی فرزند در دور دست مشکلی برایش پپیش می اید. میگوید اگر خبری بود تلفن میزد. اتکاء میکند این قوا به فعلیت نمیرسد. این نظام باطنی قوایش به فعلیت میرسد. مد الله لاسماعهم و ابصارهم. برید یکی اش میشود همین موبایل. واسطه است. هیچ واسطه ای نمیخواهد. یکلمهم و یسمعون و ینظرون الیه و هو فی مکانه. در حالی که حضرت در مکان خودش است او نگاه میکند و میبیند. اگر میخواست با چشم ظاهری باشد، کره زمین مدور است. کسی که آنطرف کره زمین است، شعاع دید برخورد نمیکند با کسی که آن طرف کره زمین است. مد الله مشخص میشود حقایقی را شامل میشود که حقیقت رابطه آنجاست. قرب و بعد به آن معنا میشود. قرب و بعد مکانی منظور نیست.
روایت دارد که پیر زنی یا خانومی، در جای دور دست خودش را نزدیکترین فرد به حضرت میبیند. بله. رابطه بر اساس مکان نیست. قیام اسم جامع حضرت حق است. الباطن در کنار الظاهر حاکم است. تا قبلش در دوران حضور معصومین اسم ….
با این نگاهی که عرض کردیم، در دوران حج اگر اینقدر اصرار شده است که حضرت دیده میشود و آنجاست، برای این است که جان ما آماده تر است. اسماء و ابصار ما در حجاب است. آنجا چون نظام فطری است، انسان ها آمادگی شان بیشتر است. زمینه ما برای ارتباط بالاتر است. میابد که این در زمان های دیگر هم امکان پذیر است.
-همه اهل زمین میشنوند. در روایت آمده است.
آن موقع نداست. هم ظاهری است و هم باطنی. اسم جامع میشود. نظام ظاهر و باطن با هم یکی میشوند. اسم جامع که ظهور میکند… آن را همه میشنوند. چون باید حجت بر همه تمام بشود. در بین موجودات الا الثقلین، انسان و جن در حجابند. و الا همه صدای ناله برزخیان را میشوند.
آن صدا اتمام حجت است. مثل نفخ صور است. همه نسبت به او عکس العمل دارند. آن کمال نیست. آن برای اتمام حجت است. اگر قلبی آماده است بیدار بشود.
ثُمَّ قَالَ لِي يَا حَازِمُ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَتَيْنِ يَظْهَرُ فِي الثَّانِيَةِ
این یظهر فی الثانیه، غیر از قیام برای ظهور است. به قرینه بعدش است.
فَمَنْ جَاءَكَ يَقُولُ إِنَّهُ نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ قَبْرِهِ فَلَا تُصَدِّقْهُ.
اگر کسی گفت حضرت ظهور کرد و تمام شد، تو خبر دار نشدی، ما خاک ریختیم و دفن کردیم. فلاتصدقه. چرا؟ چون ظهور ظهور تام است. هیچ کسی نمیماند…. مثل انبیاء نیست که اگر قیام کرد کسی غافل مانده باشد و به او نرسیده باشد. این ظهور به همه میرسد. این خیلی بیان زیبایی است. او یظهر فی الثانیه. ظهور اطلاقی است. دنبال روایت میگوید امکان ندارد کسی نفهمیده باشد. چون ظهور اطلاقی است. اگر در ذیل روایت خیلی دقیق نشویم، نکته اش را متوجه نمیشویم. حتما می آیدو همه میفهمند. اگر تو نفهمیدی و دیگران گفتند تو عقب ماندی، باور نکن. امکان ندارد. همه باید بفهمند. یا قبول کنند یا رد کنند. یا تکذیبش کنند و یا قبولش کنند. این ظهور ظهور اطلاقی است که برای حضرت هست.
10- ني، الغيبة للنعماني ابْنُ عُقْدَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ التَّيْمُلِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع يَقُولُ لِلْقَائِمِ غَيْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا طَوِيلَةٌ وَ الْأُخْرَى قَصِيرَةٌ فَالْأُولَى يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا خَاصَّةٌ مِنْ شِيعَتِهِ وَ الْأُخْرَى لَا يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا إِلَّا خَاصَّةُ مَوَالِيهِ فِي دِينِهِ.
11- ني، الغيبة للنعماني الْكُلَيْنِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِلْقَائِمِ غَيْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا قَصِيرَةٌ وَ الْأُخْرَى طَوِيلَةٌ الْغَيْبَةُ الْأُولَى لَا يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا إِلَّا خَاصَّةُ شِيعَتِهِ وَ الْأُخْرَى لَا يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا إِلَّا خَاصَّةُ مَوَالِيهِ فِي دِينِهِ.
این دو روایت هر دو میفرمایند امکان رویت هست.
در دومی کسی خبر از مکان ندارد. منظور این است که رابطه مکانی نیست. در دوران غیبت صغری هنوز رابطه مکان محفوظ بوده. اما مقدمه بوده که برساند به این مرتبه.
الا در بعضی نسخ نیست. مکان مکان مادی نمیشود. یکی در شرق عالم است و یکی در غرب عالم است. در دوران غیبت کبری تردد مکانی نیست. ممکن است در یک مکان هم حضرت دیده بشود، اما مکان حضرت آنجا نیست.
اینها اخص از خاصه شیعیان هستند. اینها اخص هستند. از بین آنهایی که خاص شیعیان بودند، یک عده خواص بالاتر فقط امکان ارتباط با حضرت را دارند. مسئله سنگین تر میشود. چون غیبت عظیم تر میشود ارتباط هم برای افراد خاص تری محقق میشود.
15- ني، الغيبة للنعماني بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ سَمِعَهُ يَقُولُ إِنَّ لِلْقَائِمِ غَيْبَتَيْنِ يُقَالُ فِي إِحْدَاهُمَا هَلَكَ وَ لَا يُدْرَى فِي أَيِّ وَادٍ سَلَكَ.
آنقدر غیبت طولانی میشود و مردم به شبهه می افتند که میگویند یا از دنیا رفته است یا گم شده ست. این برای این است که در مکان نمیبینند. مردم مکانی اند. خبری از حضرت نیست. با هلک یکسان میگیرند. دور شده است. گم شده است.
آنقدر دور رفت که خودش را حفظ بکند، دیگر قابل ارتباط نیست. رابطه قطع شده است.
16- ني، الغيبة للنعماني بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ أَبِي بَكْرٍ وَ يَحْيَى بْنِ الْمُثَنَّى عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ لِلْقَائِمِ غَيْبَتَيْنِ يَرْجِعُ فِي إِحْدَاهُمَا
یعنی ارتباط هست.
وَ الْأُخْرَى لَا يُدْرَى أَيْنَ هُوَ يَشْهَدُ الْمَوَاسِمَ يَرَى النَّاسَ وَ لَا يَرَوْنَهُ.
لایرونه به قرینه روایت قبلی یعنی لایعرفونه. نه اینکه نبینند.
18- ني، الغيبة للنعماني الْكُلَيْنِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَتَيْنِ فِي إِحْدَاهُمَا يَرْجِعُ فِيهَا إِلَى أَهْلِهِ
اگر اینجا میفرماید یرجع الی اهله یعنی خواص شیعیان.
وَ الْأُخْرَى يُقَالُ فِي أَيِّ وَادٍ سَلَكَ
کان حضرت گم شده است.
قُلْتُ كَيْفَ نَصْنَعُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ
وقتی اینطوری شد هر کسی ممکن است ادعا کند و حرف بزند.
قَالَ إِنِ ادَّعَى مُدَّعٍ فَاسْأَلُوهُ عَنْ تِلْكَ الْعَظَائِمِ الَّتِي يُجِيبُ فِيهَا مِثْلُهُ.
شما که به طریق عادی نمیتوانید رد کنید. سولاتی بکنید یا اخبار هایی را بخواهید که فقط از مثل امام سر میزند. اینطور نیست که اگر کسی ادعا کرد و یک کرامات ساده ای هم داشت، بپذیریم. خیلی از کرامات از آدم های خوب ممکن است صادر بشود، میگویند اینها ملاک نیست. سامری قبضت قبضة من اثر الرسول. تا این کار را هم ممکن است بکن. این هم دلیل نمیشود امام باشد.
از عظائم سوال کنید. میگوید جسارت نیست. امر میکنم که سوال کنید. ساده نگر نباشید. زودباور نباشید. یک دفعه گول نخورید. باید از عظائم سوال کنید. عظائمی که فقط مثل امام میتواند جواب بدهد. عظائم نسبت به مردم متفاوت است. البته باید زودباور نبود و ساده لوح نبود. عزائمی که به غیر از امام نمیتواند اخبار بکند. معجزات انبیاء عزائم است. کس دیگری امکان ظهور آن ازش نیست. از این سری چیزها از حضرت بخواهید. عظائمی باشد که غیر آنها امکان تکرار آن را نداشته باشند. زودباور نباشید. سوال کنید تا حجت داشته باشید.
معجزه درش تحدی است. وقتی تحدی است، باور ایجاد میشود. اما در این کرامات تحدی نیست.
-در مورد دجال هست که احیاء میکند.
ایا از سنخ احیائی است که معجزه است؟ امکان پذیر نیست. مریضی های سخت علاج را میتوانند؟ میتوانند. آیا مثل سحره فرعون است که شباهت به اعجاز هست. آیا میشود علم به جایی برسد که کسی نمرده است، ولی از طریق ظاهری احیائش بکند. ممکن است کسی در کما باشد و همه علائم حیائی را از دست داده باشد. اینها تحدی پذیر نیست.
صبح ندای حضرت می آید از زمین. عصر ندا می آید من الارض. هر دو دعوت به اصلاح میکنند. میگوید چه کنیم؟ میفرمایند ندای ما ابین از شمس است. در وضوح میخواهند مثال بزنند شمس را مثال میزنند. اینقدر مبین است. همه چیزش روشن است.
19- ني، الغيبة للنعماني ابْنُ عُقْدَةَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُبَيْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ نَضْرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً يَقُولُ فِيهَا فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ.
وقتی موسی قتل را نسبت به قبطی انجام داد…
معلوم شده است که تو کشتی آن قبطی را. میخواهند تو را بگیرند و بکشند.
خرج منها خائفا یترقب. وقتی داشت فرار میکرد، خائف بود. با مراقبه فرار میکرد. حواسش جمع بود که رد پایی جا نگذارد. حضرت غیبتی دارند که میفرمایند ففرت منکم. مردم آمادگی نداشتند. اگر حضرت می امدند، توان پشتیبانی و استقامت نداشتند. دارد که جایمان را به شما نمیگوییم، چون لو میدهید. تحمل این مرتبه را ندارید. این خطاب به اکثری است.
دنباله اش این است که فوهب لی حکما. موسی میگوید. یعنی این دوران غیبت دورانی است که این حکم میخواهد محقق بشود. تا من المرسلین باشد. موسی از مرسلین بود. امام امامتش تلی میکند. برگشت امام با تجلی امامتش است. ظهور امامت است. ظهور امامت جعلنی من المرسلین، درست است که رسالت اولو العظمی اش در برگشتن محقق شد.
21- ني، الغيبة للنعماني عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ رَبَاحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ لِصَاحِبِ الْأَمْرِ بَيْتاً يُقَالُ لَهُ بَيْتُ الْحَمْدِ فِيهِ سِرَاجٌ يَزْهَرُ مُنْذُ يَوْمَ وُلِدَ إِلَى يَوْمِ يَقُومُ بِالسَّيْفِ لَا يُطْفَى.
چراغی روشن است در بیت الحمد. اضافه نشان میدهد که بیت چیست. یک وقت میگوییم بیت النبی. یک وقت میگوییم بیت النبوة. بیت النبی خانه پیامبر است که در آن ساکن است. بیت النبوه حیثیت نبوت پیامبر است که نزل در آن جبرئیل و عرج منها جبرئیل. لذا سراجی که آنجا هست، سراجی است که از روز تولد تا روز قیام به سیف روشن است.
یک روایت میخوانم برای رد پای این مسئله
وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ: إِذَا مَاتَ وَلَدُ الْعَبْدِ
وقتی فرزند کسی از دنیا میرود.
قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِمَلَائِكَتِهِ أَ قَبَضْتُمْ وَلَدَ عَبْدِي فَيَقُولُونَ بِحَمْدِكَ نَعَمْ فَيَقُولُ قَبَضْتُمْ ثَمَرَةَ فُؤَادِهِ فَيَقُولُونَ نَعَمْ فَيَقُولُ مَا ذَا قَالَ عَبْدِي فَيَقُولُونَ حَمِدَكَ وَ اسْتَرْجَعَ فَيَقُولُ اللَّهُ ابْنُوا لِعَبْدِي بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ سَمُّوهُ بَيْتَ الْحَمْدِ.
از شدت مصیبت است. چرا از وقت تولد؟ چون از وقت تولد حضرت در غیبت بود. در دوران امام حسن عسکری هم در غیبت بودند. به بعضی اصحاب نشان دادند. دوران سختی بر حضرت است که تحمل این سختی… این سختی عمده اش برگشت به این میکند که وقتی شیعیان را در سختی و فشار میبیند، اینها شئون حضرت هستند، ثمره فواد حضرت هستند، ببینید اینها چقدر عالی معنا میشود. اگر حضرت در بیت الحمد است که چراغی در آن هست که همیشه روشن است. وقتی قیام میکند انتقام این کار گرفته میشود… تا قیامت نیست. تا قیام حضرت هست. نشان میدهد حضرت در این دوران در یک فشار شدیدی که میبیند شیعیان در اقصی نقاط در ظلم هستند، اینطور نیست که حضرت در راحت باشد. هر کدام از این سختی ها مثل ثمره فواد است. این فشار بیت الحمد او را روز به روز عظیم تر میکند. یعنی آماده است. اینطور نیست که بخواهد بعدا آماده بشود. روشن بودن چراغ، مثل آنجا که وقتی قاسم رفت به میدان، حضرت زمام را به دست گرفته بود و آماده بود. هر لحظه ممکن بود امر الهی برسد و حضرت آماده است.
گاهی فشار هایی که به حضرت وارد میشود از جانب دشمنان نیست که ظلم به شیعیان میکنند. گاهی از این است که شیعیان بلا سر خودشان می آورند. بلا ایجاد میکنند. ما اقلا حواسمان باشد که سختی مضاعفی ایجاد نکنیم.
اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 42” دیدگاه میگذارید;