بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بحث علم در زمان ظهور(3)؛ زندگی دنیا مانند خوابیست که تمام صحنه ها و وقایعش تعبیر دارد- در دوران ظهور عالم برای همه تعبیر میشود از سنخ تعبیر عالم توسط خضر برای موسی
بحث در مورد علم در زمان ظهور بود. دو جلسه در این رابطه گفتگو کردیم. بحث امروز یک قدری سنگین است، در عین حال کاربردی است. در نگاه اول در عالم دنیا وقتی نگاه میکنیم، یک خواب هایی دارد هر کسی. حقیقت خواب این است که انسان به یک معنایی مرتبط میشود. معبر از آن صورت هایی که آن معنا پیدا کرده است عبور میکند تا به معنا برسد. این را میگویند تعبیر خواب. مثلا میگویند اگر خواب شیر خوردن دید، اگر کسی اهل علم باشد، روزی علم است. اگر کسی تاجر باشد، رزق است. واقعا یک حقیقتی بوده است. انسان در نظام ارتباط با آن حقیقت متعالیه، آن حقیقت را دیده است. اما آن حقیقت بواسطه آن صورت های وجودی، هی صورتی بعد صورتی گرفته تا شده این.
تعبیر خواب در روایات دارد که جزئی از اجزاء نبوت است. روایات متعدد دارد.
در روایات داریم که انبیاء گرامی وقتی وحی برشان نازل میشود، رسل نه، انبیاء عام است. رسل برگزیدگان از انبیاء هستند.رسل تعدادشان محدود است. انبیاء تعدادشان زیاد است. انبیاء گاهی فردی بودند. انبیاء رویتشان نسبت به ملائکه الهی و حامل وحی، رویت در خواب است. در بیداری ارتباط برقرار نیست برای آنها. در بیداری صدا میشنوند اما در خواب رویت دارند. رسولان هم در خواب رویت دارند و هم در بیداری.
ما میخواهیم علم را در زمان ظهور بررسی کنیم و بیابیم. این دو نکته خیلی کلیدی است که تا به حال عرض شد.
اصل خواب دیدن دلیل دال بر نبوت است. منتها رویای صادقه را گفته اند جزءٌ من اجزاء النبوة است
نکته سوم کلیدی این است که عالم مراتبی دارد. ما در عالم محسوس زندگی میکنیم. ادراکات داریم. شنیداری، بینایی، شمی و … . عالم بالاتر از عالم ادراکات حسی ما عالم ادراکات مثالی است. آن عالم هم خصوصیات و ادراکات و سعه ای دارد. نسبت ملک به ملکوت کحلقة فی فلوات است. آنجا هم چشم و گوش و قلبی دارد که ادراکاتی محقق میشود. اما مطابق آنجا انسان توانایی دارد و میتواند به فعلیت برساند.
این رویت برای انسان ها امکان پذیر است. اختصاصی به ابراهیم سلام الله علیه نداشت. لذا دعوت شده ایم.
معلوم میشود اگر دعوت صورت گرفته است، نشان میدهد که تحققش امکان پذیر است.
عالم مثال که عالم ملکوت است، خصوصیتش این است که صورت دارد اما ماده ندارد. سعه اش خیلی زیاد است. مثال نازل نازلش مثل صورت های ذهنی شماست که میتوانید یک کوه از طلا را در ذهن ایجاد بکنید. سنگینی در ایجادش برای شما ندارد. در نظام عالم مثال حرکت ها و تحقق ها و بودن ها از همین سنخ است. سنگینی و ثقالت ندارد. سخت و راحت ندارد. اینها مربوط به عالم دنیاست.
عالم عقل صورت ندارد. معنای صرف است. سعه و عظمت عالمش الی ما شاء الله است. آن هم مثالش کحلقة فی فلوات است. عالم عقل ظهوری از اسماء الهی است. تعبیر قرآن در یک آیه شریفه، این است که و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم.
در عالم عقل یک تقدیر است از جهت تقدیرات. در عالم محسوس یک اندازه است. این مراتب تنزل و مراتب تقدیر.
ما در عالم خواب هر چیزی که میدیدیم تعبیر داشت. گاهی تعبیرات مثل خواب حضرت ابراهیم سلام الله علیه بود که انی اری فی المنام انی اذبحک. تعبیرش خودش است. عبور کردن نمیخواهد. متن واقع را میبیند در خواب. بلکه آنی که میبیند مبدا آن چیزی است که در بیرون محقق میشود. آنی که میبیند مبدا چیزی است که محقق میشود. انی اری فی المنام انی اذبحک، نشان میدهد مبدا چیزی است که در خارج محقق میشود. مثلا برای حضرت یوسف سلام الله علیه، با اینکه این هم حقیقت خواب صادق است و با واقع تطابق دارد. اما همین که احد عشر کوکبا و الشمس و القمر کوکبا، همین نگاه تعبیر میخواهد. که شمس و قمر میشوند پدر و مادر. این مصداق آن خواب بود. که تعبیر و تاویلش همان حقیقت میشود. حالا تفاوت تعبیر و تاویل را نمیخواهیم باز کنیم.
با این نگاه که خواب ها مراتب دارند و هر کدام گاهی متن واقع را نشان میدهند، گاهی صورت آن معنا را بی واسطه میبینند.، گاهی صورت های پیاپی پیدا میکند، دور میشود، میشود اضغاث احلام. معبر نمیتواند عبور کند. آن هم تعبیر دارد. لکن چون خیلی دور میشود، میگویند تعبیر ندارد. چون رسیدن بهش خیلی سخت است. و الا انسان د رحالتی که از حالت ارتباطی اش با عالم دنیا انقطاع پیدا میکند، خود به خود همین قطع شدن یک نوع موت است. الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها. النوم اخ الموت. هرچقدر این انقطاع از روی اضطرار باشد، به خاطر خستگی باشد، این انقطاع که ایجاد میشود، اگر حقیقت اسم الهی تنزل پیدا کرده است، آمده است در مرتبه عقل و از مرتبه عقل آمده در مرتبه مثال و از مرتبه مثال آمده است در مرتبه محسوس ما که باهاش حشر داریم و ارتباط میگیریم، بیان این است که الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا. همانطور که انسانی که خواب میدیدید، تعبیر داشت و باید بهش میرسید، انسانی که در عالم محسوس زندگی میکند، این زندگی نوم است. خواب دیدن است. وقتی میمیرد منتبه میشود. یعن یتمام حوادث زندگی ما و روابط و ارتباطات ما صورت پیدا کرده و نازل شده یک حقیقتی است. همه اینها تعبیر دارد. همه چیزهایی که ما میبینیم تاویل دارد. کسی که در خواب است، واقع میبیند. احساس نمیکند که اینها تعبیر دارد. وقتی از خواب بیدار میشود میفهمد اینها تعبی رمیخواهد. اینها به یک چیز دیگری اشاره دارد. انسانی که در این عالم داردد زندگی میکند و تمام این عوامل و حوادث و وقایع و … چیزهایی که برایش اتفاق می افتد، حتی لقمه ای که میخورد، علم نسبت بهش برایش محقق میشود، تمام اینها تعبیر دارد.
دین آمده است خواب انسان را در این دنیا تعبیر کند. انبیاء معبرین بودند. عبور میخواستند بدهند انسان را که از این صورت ظاهر عبور کند. لذا خود انبیاء مشاهده میکردند. وقتی در این عالم زندگی میکردند، فقط اینطور نبود که صورت های این عالم آنها را مشغول و متوقف بکند. و کای من آیه یمرون علیها فی السماوات و الارض و هم عنها معرضون. تعبیر آیه که اینقدر تاکید شده است، برای چیست؟ آنچه در دست توست صورتی است که تعبیرش میشود ذو الآیه. هر حادثه ای که اینجا پیش می آید….
حقیقت ترسناکی است. ما داریم بازی میکنیم. خیلی داریم بازیگوشی میکنیم. ما در این عالمی که داریم زندگی میکنیم، در این ارتباطات و رابطه هایی که هستیم، تمام اینها آیه استف تعبیر دارد، از یک مرتبه عبور میکند به مرتبه دیگری. از مرتبه بعدی به مرتبه بعدی. کجا متوقف میشود این تعبیر؟ آیا جایی میرسد که این تعبیر متوقف بشود یا نه.
چون خزائن بی پایان است، این تاویل پایان ندارد حتی در قیامت. ما در هر مرحله ای که داریم عبور میکنیم، میخواهند روابط ما را تعبیر کنند به مرتبه بالاتر. هر مرتبه ای نسبت به مرتبه بالاترش، این ظاهر است و آن میشود تعبیر این. مردن مرتبه ای از انتباه است. نفخ صور ثانی هم انتباه بعد از انتباه است.در دوران برزخ خودش نسبت به دوران قیامت خواب است. این تعبیر شده است. میگویند لبسنا یوما او بعض یوما. میگویند نم نومة العروس. نه بخواب نه این خوابیدنی که سر به زمین میگذاری و میخوابی. در برزخ این خواب نیست. چون بدن خوا بمیخواست. در برزخ که بدن نیست. در برزخ بدن مثالی است. آن چیز یکه نزد همه مسلم است این است که در برزخ بدن نیست. این را همه قائلند. اگر در قیامت اختلافی است، در برزخ اتفاقی است. اگر آنجا میگوید بخواب نوم العروس، نم نوم الشاب الناعم. این خواب بیان همین است که دوران برزخ هم نسبت به قیامت، یک خواب است. لذا بعث در قیامت برانگیخته شدن از این خواب است.
اگر اینطور باشد ،انسان در دنیا، خواب در خواب است. یعنی مثل کسی است که در خواب دیدن خواب میبیند. منام فی المنام است. این نگاه که انبیاءء حتی در مراتب کمالی شان، رابطه هایشان مراتب دارد. انبیاء نسبت به رسل، حقیقت مکشوفه را چطور میبینند؟ بعضی باید در خواب بینند. نمیتوانند محسوسا متمرکزا ببینند. رسولان در ابتدای رسالت، رسالت و وحی در خواب میشود. نسبت به رسول گرامی اسلام هم دارد که در شش ماه اول رویت ها و وحی در خواب بود. این ها بحث های دقیقی است. هیمنه بحث را میخواهد انجام بدهد. اینطورنیست که آدم تصمیم بگیرد از امروز بیدار بشود بیدار بشود. اینقدر اینها متراکم و سنگین است. اگر در نسبت انبیاء ملاحظه میشود، البته آنها در آن ارتباطی که قرار میگیرند، بیدار شدن ما نیست. از این محسوس نیست. از عالم حس به برزخ نیست. از برزخ به عقل نیست. فوق این بحث است. اما آنها هم مراتب دارند.
در دوره ظهور، حقیقت ارتباط و حقیقت توحیدی که میگویند پرچم توحید برافراشته میشود، این حقیقت میخواهد محقق بشود که انسان آن مرتبه و ما ننزله الا بقدر معلوم را مشاهده بکند که ببیند در عالم غیر از خداوند حاکم نیست. نه فقط حاکمیت ظاهریه. این صورت ظاهری اش است. مردم میابند هر حادثه و واقعه و رابطه و صورتی، با آن عمقش. منتها با مراتب. همه یک جور نمیبینند. عبور میدهند. متوقف نمیشوند در آن موطن. هر کدام از این روایات که دارد این بحث را بیان میکند با این نگاه و مراتب این نگاه خودش را خیلی خوب نشان میدهد
مثلا در رویات دارد که در روز ظهور هر کسی در هر گوشه عالم همدیگر را میبینند و امام را میبینند. این رویت قطعا با این دو چشم امکان پذیر نیتس. چون کره زمین مدور است. کسی که در پشت کره ارض است، از نظر قواعد فیزیک امکان پذیر نیست. اما آیا توان انسان اگر در رویت منحصر به رویت چشم نبود و نظام بصیرت هم داشت، آیا رویت محقق شده است یا نه. این رویتی که ما در چشم میبینیم، ابزار و وسیله در کار است.
مد الله فی اسماعهم و ابصارهم. ناهمواری های ارض هموار میشود. در آن نگاه ناهمواری معنا ندارد. در این نگاه کوه و دره و دورانی بودن زمین هست. لذا کسی که میخواهد نگاه بکند میبیند. در این نگاه که مراتب نگاه است، ناهمواری در کار نیست. سرعت رویت غیر از سرعت رویت محسوس است. کسی که در دور ترین نقطه است، کسی را که دورتر باشد، زمانش فرق نمیکند.
عبور از ماده اش قطعی است. مراتب بعدی اش مشکک است.
قضاوت بر اساس واقع است نه ظاهر. علم بر اساس علم به علت است نه علم به معلول. اینها همه بر این اساس است که انسان با تاویل عالم رابطه برقرار میکند. این قدر معلوم، که حجاب بعد حجاب ایجاد کرده بود، این در مرتبه چشم و گوش دیگر انسان الان هم هست. اما انسان ها در آنجا به رتبه ای از کمال و رویت و سمع میرسند که تعبیر این عالم را میبینند در عین اینکه در آن عالم هستند. آنجا معرض نیستند. اگر این نگاه را در لحاظ جامعه امام زمانی ببینیم، تحقق توحید معلووم میشود یعنی چی. اگر ابراهیم رویتش در مرتبه ملکوت عالم بوده است، تعبیر این عالم است. یعنی از این صورت هایی که ما باهاش حشر داشتیمف به مرتبه ای میرسد که خدا را مشاهده میکند. حجاب عالم مثال مثل عالم ماده نیست. از عالم مثال به بالا که رویت ملکوتی است، مشاهده رب صدق میکند. انسان در مرتبه مثال مشاهده رب میکند در همه اشیاء. عالم را که میبنید با تعبیرش محشور است. یعنی حاکمیت خدا محقق است. در آنجاست که عصیان معنا نمیدهد. شیطان سر بریده است. زمان استقرار حکومت حضرت است. شیطان معنا نمیدهدچون تصرفش در این مرتبه بود. تصرفی ندارد، لذا سر بریده شده است. حقیقت شیطان شیطنت و تصرفش است. وقتی رویت عالم براساس تعبیر باشد،…. شیطان در خواب میتواند تصرف کند. لازینن لهم ما فی الارض. یعنی غیر واقع را واقع نشان میدهم. صورت واقع را واقع نشان میدهم. کار شیطان در دنیا غفلت است. یعنی از واقعیت دور شدن. انسانی که هوشیار باشد این جهان دیگر این جهان نیست. وقتی تعبیر شده است، دیگر این جهان باقی نگذاشته است. یطعمنی و یسقین. حقیقتا خدا را میبیند. نه این خدایی که مجسم بشود. خدا را میبیند در مراتب تجلی.
اگر میفرمایند توحید در آنجا حاکم میشود، ما فکر نکنیم که حاکمی آنجاست که حکم خدا را اجرا میکند. انسان در حشرش در روابط… این حقیقت از طریق امام محقق میشود. همه انسان ها در ارتباطات و حوادثی که پیش می آید، عالم را با ملکوتش میبینند. با حضور حق میبینند. دیگر جا برای شیطان باقی نمیماند. این امروز هم دستیافتنی است. نه که آنجا ایجاد میشود. آنجا انسانها بالا میروند و به آن رتبه دست پیدا میکنند. امروز در حجابند. این خیلی فشار به آدم می آورد. خیلی سخت است. اگر انسان تصور این مسئله را بکند، هیمنه این ارتباطش با عالم و روابطش با عالم از دورن خودش گرفته تا بیرون… چون خود انسان همچنین حقیقتی است. میبیند خودش هم ان من شیء الا عندنا خزائنه …
اگر این نگاه ایجاد بشود مبهوت کننده است. تمام خواب که جعل شده است، برای این است که انسان به این حقیقت منتقل بشود. بعد میگوید الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا. اگر نیام شد، تعبیر میخواهد. انتبهوا یعنی تعبیرش. مثل جریان خضر و موسی است. در بعضی از روایات دارد که ظهور حضرت مثل جریان خضر است. یعنی تعبیر عالم را بیان میکند. سنت خضری در حضرت این است که عالم را با تعبیرش بیان میکند. ما در صورت مانده ایم. آنجا تعبیر میشود. آن میشود حاکمیت توحید.
آنجا معلوم میشود که همه با خدا محشورند در این عالم.
ما د رپرده ایم یعنی در خوابیم. این غطاء خواب است. انسان خواب وقایع اطرافش را نمیبیند. ما هم وقتی نمیبینیم، خوابیم. با این صورت ها محشوریم. نمیدانیم این صورت ها اشاره دارد. خوشیم با همین صورت ها. اگر اینطوری باشد، خیلی برای انسان حسرت آور است.
مشاهدات و مکاشفات بعضی هایش مثل رویت انبیاء است، بعضی اش هم نیاز به تعبیر دارد. بعضی از همین به خطا می افتند. در مشاهده خطا صورت نگرفته است. در تعبیرش خطا صورت گرفته است.
اگر میفرمایند موتوا قبل از تموتوا یعنی از خواب بیدار بشوید، قبل از اینکه بیدارتان بکنند. که دیگر فایده نداشته باشد.
هر کسی اگر به این تعبیر و این نگاه رسید، هر عملی که انجام میدهد، چون با جزا عینیت دارد، حقیقت عمل و حقیقت جزاء یک واقعیت پیدا میکند. میبیند. میدانید چقدر سرعت حرکت و شوق به عمل چقدر میشود؟ در زمان ظهور به سمت بینهایت میل میکند سرعت در حرکت. عقول رشد میکنند، یعنی در نگاه از صورت به باطن میرسند. عقل حقیقتش همین است. روایات بحث ظهور با این نگاه حال و هوای دیگری پیدا میکنند. فرج شخصی بیدار شدن میشود حقیقتا. فرج عمومی ظهور عمومی است. نظام علم در زمان ظهور میشود این حقیقت. چقدر این علم عقبه عظیمی دارد و ما در کدام مرحله اش هستیم.
اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 60” دیدگاه میگذارید;