بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: باب1 : فصل2 : حدیث 4؛ حکمت ظهور اوصاف ظاهری و باطنی و تمام سنّت های خاتم الأنبیاء در حضرت خاتم الأوصیاء (علیهما السلام)

متن و ترجمه حدیث مورد بحث:
  1. از امام صادق علیه السّلام به نقل از امام باقر علیه السّلام به نقل از جدش علیه السّلام به نقل از رسول اللّه صلّى اللّه علیه و اله و سلّم آمده است:

الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِی وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِی یُقِیمُ النَّاسَ عَلَى مِلَّتِی وَ شَرِیعَتِی وَ یَدْعُوهُمْ إِلَى کِتَابِ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَنِی وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَانِی وَ مَنْ أَنْکَرَهُ فِی غَیْبَتِهِ فَقَدْ أَنْکَرَنِی وَ مَنْ کَذَّبَهُ فَقَدْ کَذَّبَنِی وَ مَنْ صَدَّقَهُ فَقَدْ صَدَّقَنِی إِلَى اللَّهِ أَشْکُو الْمُکَذِّبِینَ لِی فِی أَمْرِهِ وَ الْجَاحِدِینَ لِقَوْلِی فِی شَأْنِهِ وَ الْمُضِلِّینَ لِأُمَّتِی عَنْ طَرِیقَتِهِ وَ «سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون‏».

«امام قائم از فرزندان من است، نامش نام من، کنیه‏اش کنیه من، سیما و قامتش چون سیما و قامت من و سیره و روشش، سیره و روش من است، مردم را بر دین و آئین من استوار نماید و به کتاب خداى ط فراخواند هرکه او را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده است و هرکه از او سرپیچى کند مرا سرپیچى کرده است. آن کسى‏که در غیبتش او را منکر شود مرا منکر شده و دروغ پندارنده او مرا به دروغ نسبت داده، پذیرنده او به راستى، مرا به راستى باور داشته است. من از کسانى‏که سخن مرا درباره- وجود و غیبت و فرج و قیام- او تکذیب مى‏کنند و امتم را از راه او منحرف مى‏نمایند به خدا شکایت مى‏برم، وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ (شعرا 227).»(اثبات الهداة، ج 3، ص 482، روایت 190)

متن جلسه:

در روایت چهارم و پنجم اشاره به یک حقیقتی میفرماید که شاید چون بعد از این به این حقیقت کمتر اشاره میشود، توجه بهش کم اثر نیست بلکه میتواند در نگاه انسان تاثیراتی داشته باشد در روایت چهارم فرمودند که رسول گرامی اسلام صلوات الله و سلامه علیه فرمودند که آن حجتی که قیام کننده است و از ولد من است اسمه اسمی و کنیته کنیتی و شمائته شمائلی و سنته سنتی و همچنین ادامه روایت. اینکه اسم حضرت، شمائل حضرت، کنیه حضرت، القاب حضرت، همه اینها تشابه دارد با نبی ختمی، یک بحث اتفاقی نیست. اینگونه نیست که اتفاقا این اسم و کنیه و شمائل و اینها با رسول گرامی اسلام تشابه ایجاد شده باشد. خداوند امورش از این منزه است که درش اتفاق محقق شده باشد و بعد از اینکه این اتفاق محقق میشود، تشابه ها دیده شود. بلکه تمام این تشابهات علت دارد و به لحاظ یک حقیقت اساسی است. طبق نقشه است. یعنی نقشه الهیه و علم الهی به اینها تشابه ایجاد کرده است. نه اینکه اتفاقا بین اسماء اسم تشابه پیدا کرد و در بین کنیه ها کنیه تشابه پیدا کرد. اینگونه راه ندارد. پس اگر این احتجاج را نسبت به حضرت مکرر در روایات که شاید بیشتر از ده روایت باشد که اسمه اسمی و کنیته کنیتی یا شمائله شمائلی، سنته سنتی که در روایات مختلف اینها مکررا ذکر شده کنایه از یک حقیقتی است که رابطه بین امام زمان عج در مقام ظهور با رسول گرامی اسلام در مقام ظهور تشابهاتی دارد که حتی آن ظهورات ظاهری حضرات با همدیگر این تشابه را میطلبند. چنانچه نسبت به بعضی بزرگواران دیگری از اهل بیت علیهم السلام، در خصوصیتی از خصوصیات، در مقام ظهور، این تشابه را ذکر کرده اند. اما به طور اطلاقی نسبت به امام زمان عج ذکر شده است. اگر از بزرگان از اهل بیت ذکر شده است که مثلا امام مجتبی در فلان خصوصیت و صفت شبیه رسول گرامی اسلام است و امام باقر در خصوصیت دیگری شبیه پیامبر اکرم است یا امام رضا در خصوصیتی خاص شبیه رسول گرامی اسلام است، آنها در آن خصوصیت خاص ظهور خاص داشتند که تشابه خاص ایجاد شده است. اما خصوصیت اطلاقی که نسبت به امام زمان عج ذکر شده نسبت به نبی ختمی، این اختصاص به خصوصیتی ندارد، بلکه در تمام نظام ظاهری و اسمی و حتی نظام باطنی و سنت ها، این تشابه را ذکر کرده اند. اگر رجوع بکنید به روایاتی که این تشابهات را ذکر میکند، روایات خیلی زیاد است. بعضی از این روایات را خلاصه کردیم و اصطیاد کردیم، ذکر میکنیم. وقت نکردیم که ترتیب بدهیم که از خصوصیات ظاهریه شروع بکنیم و به خصوصیات باطنیه برسیم. حالا همین که داریم میخوانیم خصوصیات ظاهری را زودتر ذکر میکنیم.

مثلا وقتی در روایت شریف میفرماید که اسمش اسم من است. کنیه اش کنیه من است. حتی از جهت غالب اندازه بدنی مشابه رسول گرامی است. در سعه صدر، منظور سعه صدر ظاهری است، در منکبین، در ظهوره در جهات متعددی که تاکید بر این شده است که درع رسول الله که جوشن و زره رسول خدا بوده، بر تنها کسی که قالب میشود و به همان اندازه است امام زمان است. چنانچه در همین رابطه نقل شده است که از امام صادق و امام باقر علیهم السلام، که امام صادق میفرمودند که پدر من میپوشید این را و میکشید بر زمین، یعنی بلندتر بود. حالا این تعبیر میتواند تعبیری ظاهری باشد، یعنی اندازه بدنی-بعضی روایات هم دلالت دارد- که قالب این زره میشود، وجود خاتم الاوصیاء است که در آخر الزمان می آید. هم میتواند دلالت بکند که یک حقیقت غیر ظاهری هم در کار است. این زره فقط بر اندام باطنی آن حضرت سازگار است. یعنی این وظیفه و ماموریت بر عده ایشان گذاشته شده است. بر حضرات دیگر بواسطه موانعی که بوده، مانع از قیام میشده است. مانع از قیام به سیف میشده است. لذا دارد که سنتی که از رسول گرامی در وجود ایشان است، قیام به سیف است. این سنت به عنوان سنتی که اختصاص دارد به امام زمان در بین حجج، قیام به سیف است. امام حسین و امام علی علیهما السلام قیام به سیف کردند، اما قیامی که مثل قیام نبی ختمی غلبه باشد، در زمان وصی ختمی میشد.

غلبه اطلاقی در زمان ظهور محقق میشود. این قیام به سیف که نتیجه اش محقق بشود به صورت ظاهری که غلبه بر بقیه باشد. لذا اختصاص دارد این سنت به نبی گرامی اسلام.

روایات دلالت دارد بر این. نفی هم نمیشود بکنیم. یک بحثی است که ما معتقدیم به اینکه نظام اعتدال وجودی حضرات، اگر موارد مشابه ایجاد بشود، عکس العمل مشابه دارد. هر تکراری نسبت به زمان حظور هر کدام از حضرات محقق بشود، عکس العمل مطابق آن است. در نظام ظاهری آثار خود را دارد. د رنظام باطن هم آثار خود را دارد.

سلب ها و رحم ها اگر از اغیار محفوظ باشد، همین رابطه میتواند به نظام ظاهری هم سرایت بکند در ظهور. که این اختصاص ظهور در این مرتبه، شبهات در آن رمتبه را ایجاد میکند. غیر از اینکه میتواند خودش حجت باشد. غیر از اینکه یک بحث دقیقی دارد که ماموریت ها و تشابه ظهور ها میتواند شباهت ظاهری ایجاد بکند، این است که در وجود همین تشابهات احتجاج بود. چنانچه برای امام حسن که سبط اکبر بودند، تشابهشان احتجاج بود. آیندگان ندیدند. اما شنیده بودند. نسبت نبی ختمی با انبیاء گذشته به عنوان احتجاج ذکر شده است برای یهود. خصوصیات ظاهری میتواند قابل احتجاج باشد. غیر از اینکه خصوصیات ظاهریه را قائلمی که از خصوصیات باطنیه نشات میگرید. اشکال نشود که حضرات معصومین دیگر مگر این خصوصیات باطنیه را نداشتند، عرض کردیم که وقتی میخواهد به ظهور برسد، به ظهور رسیدن آثار دارد. این نقشضه و تاثیر الیه است که تشابه علل، تشابه معالیل ایجاد میکند. لذا تشابهات ظاهریه و باطنیه بی دخالت نیست. به سادگی ایجاد نشده است. هر تشابه ظاهری از یک تشابه باطنی نشات میگیرد. انسان هرچیز بیرونی را که دوست دارد، قطعا حقیقتی است در درون که منشا این دوست داشتن در بیرون میشود. تا حقیقت درونی ریشه کن نشود، دوستی بیرونی کنده نمیشود.

قبل از اینکه رابطه درونی جدا بشود، دوست بیرونی جدا نمیشود.

اگر هم جدا بشود دوستی بیرونی کنده نمیشود.انسان بر اساس نظام درونی اش با بیرون رابطه برقرار میکند. هر محبت و بغضی در بیرون، منشا درونی دارد. انسان از درون خودش ارتباط برقرا رمیکنند.

حتی زن و شوهر که ازدواج میکنند، از جته روانشناسی نقل میکنند که کم کم صورت های ظاهری شان به سمت هم نزدیک میشود. بر اثر علقه ایکه ایجاد میشود، مشابهت ایجاد میشود. مشابهت بعدی خیلی سنگین تر است تا مشابهتی که قبلا شکل بگیرد.

ظهوراتی که نسبت به حضرت حجت در آخر الزما ناست در ظهور، منشا شده است نزدیکی و تشابهش به نبی اسلام، که شباهت هایش هم سرایت بکند. شمائل حضرت مثل شمائل من است. غیر از آنکه سنته سنتی. نظام برقرار کردن کارهایش مثل کار های من است. افعال و اقوالش و رفتارش شبیه من است. این را اختصاصا نسبت به امام زمان فرمودند. نه اینکه حضرات دیگر این تشابه را نداشتند. این تشابه به ظهور نرسیده است. این به ظهور رسیدن مدخیلت دارد.

ماموریت هایی که ایجاد میشود و شباهت های ظاهری و رفتاری… باز هم قابل تحقیق است که اگر حضرت علی اکبر اشبه الناس است به رسول الله، این یک تشابه ظاهری صرف نیست. درست است که اتمام حجت است. اما فقط اتمام حجت نیست. این ظهورات یک ما بازا واقعی هم دارد. باید اینها را پیدا کرد. در سیر روایات ما ، اینها با نقشه الهیه است. اینطور نیست که تشابهات صرف تشابه ظاهری باشد. اتمام حجت یک حجت است. اما اتمام حجت ها با طرق متعددی میشد. هر معلول مشابهی که صادر میشود، تشابه در علت بوده که معلول مشابه صادر شده است. تشابه در علت باعث تشابه در معلول میشود حتی در نظام ظاهری. این کار میرسد. اگر کسی بررسی کند، میتواند بهره های مختلفی از این حقیقت تکوینیه به دست بیاورد.

یک موقع بحث پیراهن است، درع بر بدن غالب است. پیراهن بلند ممکن است به بدن خیلی ها بخورد. اما در مورد قمیصی که در رابطه به یوسف ذکر کرده اند ،نگفته اند هب اندام همه انبیاء میخورد. گفته اند که نزد انبیاء محفوظ است. مثل درع رسول اللله. به عنوان یکی از مواریث نبی ختمی پیششان بود. اما نه اینکه به بدن همه بخورد. در مورد قمیص یوسف داریم که همان پیراهن بوده است که ابراهیم خلیل در آتش پوشیده بوده است. بعد از اسحاق و بعد به یعقوب ریسده بوده است. ندارد که همه میپوشیدند. اما نزدشان بوده است. نزد انبیاء بعدی ه مبوده است.

این بحثی است که قابل پیگیری است. بحث جدی است. اگ راین همه اصرار شده است که اسمه اسمی کنیته اکنیتی خلقه خلقی…. خلق نبی اکرم در ظهور است. و الا خلقی که به عنوان کمال در رسول الله بوده است، در معصویمن بوده است. اما در ظهور متفاوتند. رتبه الهیه شان واحد است. قرب و کمالاتشان یکسان هستند. اما در ظهور متفاوتند. هرکدام به لحاظ موطن ظهورشان، خصوصیتی یا خلقی از اخلاق را اظهر کرده اند. به لحاظ استعداد افراد زمان. در زمان حضرت حجت ظهور اطلاقی امکان پذیر میشود. با ظهور اطلاقی که رسول الله در زمان خودشان به عنوان نبی ای از انبیاء محقق شده است ،تشابه دارد. امام زمان در دوران فترة من الائمه که در دوران غیبت است و دوران طولانی غیبت است ظهور میکند. فترة من الهظور بوده است. همانطور که نبی ختمی در دوران فترة من الرسل بوده اند. بعد از عیسی علیه السلام انبیاء مستعلن در کار نبودند. اوصیاعیسی بودند. انبیاء مستخفین بودند. انبیاء در اقوام خاص بودند. شخصی به عنوان خالد ذکر میکنند که قرار بود نبی ای از انبیاء بشود. در کمال الدین صدوق ذکر میکند. در دل غار رفت. مردم وفا نکردند به وعده شان، برنگشت. به نبوت و رسالت مبعوث نشد. نبی مبعوث شد در دوران فترت. امام زمان هم همینطور.

ج26 ص201 بحار.

فقد لبس ابی درع رسول الله، … فکانت و کانت.

حجت ما که قیام میکند، وقتی میپوشد ،پر میکند آن را و اندازه اوست. هم بر نظام ظاهری دلالت دارد و هم بر نظام باطنی.

قیام به سیف در زمان امام زمان علیه اسلام، دارند که حضرت قیام به سیف دارد، ذکر خاص نشده است که کسی به دست ایشان…. در زمان رسول الله هم همه به امر رسول الله بوده است. امیر مومنان به امر رسول الله قتال العرب بوده است. نقل نشده است که کسی به دست رسول الله کشته شده باشد. سابق از این مرسوم بود هاست که مکتوب میکردند که کی به دست کی کشته میشد. غنائم مربوط به این میشد. زره و جوشن و شمشیر مربوط به این میشد. سنتشان بود که ثبت میشد.

در مورد رسول گرامی اسلام ثبت نشده است که کسی را کشته باشد.

دارد که امیر مومنان که جنگ وقتی سنگین و سخت میشد، پناه میبردیم به شجاعت و جنگاوری رسول خداوند. در پشت صحنه نبوده اند. در صحنه بوده اند و میجنگیدند، شمشیر حضرت در کار بوده است. امیر مومنین نقل های عجیبی نقل میکنند. اما نقل نشده است که کسی هب دست حضرت کشته شده باشد. در بین انبیاء تنهای نبی ای که عنوان قائم به سیف سنتش است، درست سات که داوود نبی سردار لشکر بود و شمشیر زن ماهر بود. بعضی از انبیاء اهل جنگ بودند. مشهورترین داوود نبی بوده است. سرداران جنگی دیگری هم داشت. اما قائم به سیف نبی ختمی ست. حتی موسی کلیم به عنوان قائم به سیف ذکر نشده است. جنگی برای ایجاد حاکمیت ذکر نشده است.

داخل در شهر مقدس میخواستند بشوند، مردم همراهی نکردند. دچار تیه شدند.عدم اطاعت به سرگردانی مبتلا شدند. تیه باعث شد که موسی علیه السلام از دنیا رفت. در بعضی نقل ها دارد. بعد از او که وارد شهر مقدس شدند، به سرداری یوشع بن نون که وصی موسی بود، به سرداری او وارد شدند. موسی و هارون در دروان تیه وارد شدند. محروم شدند از اینکه با موسی وارد شهر بشوند. از برکات وجودی موسی که رسول اولوالعزم بود، مرحوم شدند. خداوند استعدادها را اجابت کرد. اینکه در تیه از دنیا رفت، یک عدم توفیقی است برای قوم موسی. هرچند یوشع بن نون وصی موسی بود. اما محرومیت از وجود نبی ای مانند موسی، کم عدم توفیق نبوده است. تمام این کم و زیاد شدن ها علت دار است. تابع علل عظیمه و دقیقه است. علل خاص دارد تمام اینها. کی کجا از دنیا میرودو کی کی به دنیا می آید علل عظیمه دارد.

در روایات دیگری میفرماید که خداوند اینها را قرین قرار داد به نفس خودش و به من. هم مع القرآن و القرآن معهم. ج 36 بحار، خصوصیات مشترک همه حضرات معصومین را باین میکند. یک دوره امام شناسی عالی و جدی است. لایفارقهم و لایفارقونه. همانطور که نبی ختمی فرمودند جدا نمیشوند حتی یردا علی الحوض، این جدا نشدن اعبتاری نیست. بلکه حقیق یو واقعی است. وجود حضرات معصومین حققیقت قرآن است و حقیقت قرآن همان حضرات معصومین است.

جریان ایت الله بهجت را گفتیم که میفرمودند سری از اسرار شیعه است.

لن یفترقا حتی یردا علی الحوض. اینها مفترق نمیشدند تا حوض، نه اینکه وقتی رسیدند مفرتق میشدند. حوض مقام وحدت است. هرچیز کثیری هم آنجا به وحدت میرسد. اینها واحدند. جداپذیر نیستند. اگر قرآن را داریم و میتوانیم در محضر قرآن باشیم. حقیقتا میتوانیم با رجوع به قرآ« در محضر امام زمان باشیم.

کسی اگر دنبال امام زمان میگیرد ،در روایات دارد که اگر فتنه شدید شد، رجوع به قرآن بکینید که حقیقت قرآ« است.

نه قرآن جدا میشود از آن حضرات و نه اینها جدا میشوند از قرآن. لایفارقون یعنی امکان جدایی ندارند.

ان الله اختار من الناس الانبیاء. انبیاء زبده مردم هستند. رسل زبده انبیاء هستند. من زبده رسل هستند. واختار منی علیا. و اختار من علی حسن و حسین. و اختار…. و هو ظاهرهم و باطنهم. این حجت آخری که امام زمان است، ظاهرهم و باطنهم. فصل اخیر عالم وجود که ظهور پیدا میکند، تا زمانی که من الرسل بودکه نبی ختمی بود، این صفوه و برگزیده برتر ود. اما از آن به بعد چون دلیل قطعی داریم که اینها حقیقت واحده هستند، میگوییم ظهور مختلف هستند. ظهور نبی ختمی میشود امیر مومنان. و… تا میرسد به ظهوری که ظاهرا و باطنا است. در عین اینکه از ذریه رسول گرامی اسلام است، در مقام ظهور  ظاهر و باطن زبده است در مقام ظهور. نه در مقام برتری وجودی. در مرتبه ظهور. آن استعداد و ظهوری که در زمان ظهور حضرت به نتیجه میرسد، که میطلبد ظهور حجت را، حقیقتی است که به اندازه حضرت میتواند ظهور و بروز پیدا بکند. این نقصی نعوذ بالله برای رسول گرامی اسلام نیست. مقام ظهور حضرت حجت، مقام ظهور تام است در مقام ظهور ظاهر و باطن. لذا این فرصت و این استعداد در طول دوران عالم فقط در زمان ظهور حضرت محقق میشود. حضرت حجت ظاهر همه حضرات، و باطنهم، باطن همه حضرات است. این باطن ظاهر شده است.

آن توفیق در مقام ظهور است. این به لحاظ استعدادهاست. اگر کشتی امام حسین اسرع است الی النجاة، این دلیل بر این نیست که مقام معنوی امام حسین علیه السلام افضل است. گاهی مردم به وسطه یک عالم خاصی خیلی رشد پیدا میکنند تا عالم دیگری که از جهت رتبصه وجودی و کمالات مثل همان است. نظام ظاهر درست است که آثاری دارد و بی اثر نیست، اما این ظهور بی اثر نیست، آیا مقام معنوی حضرات را تغییر ایجاد میکند؟ نه. مقام معنوی اینگونه بود که اگر هر کدام از اینها در این شرائط قرار میگرفتند همین عمل را داشتند. در نظام عمل و جزا داریم که اگر کسی ایمان بیاورد و قصدش این بوده است که تمام اعمال را انجام بدهد، اما فرصت پیدا نرکد، همین که این نیت در وجودش بود و آمادگی بود، تمام توفیق عمل به آن حقایق بهش داده میشود. آنچه که مربوط به نظام جزاست آماده بودن است. اگر امام حسن علیه السلام در زمان امام حسین علیه السلام قرار میگرفت همن کار را میکرد. بله ما اسم امام حسین بیاید زودتر منقلب میشویم. برای مردم متفاوت است. این مربوط به کسی است که عکس العملهایشان متفاوت میشد. اگر امام حسین علیه السلام هم جای امام حسن بود، همان کار را میکرد. در مورد انبیاء فضل الله بعضهم علی بعض. حدود وجودیه داشتند و عملشان متفاوت بوده است. دو نبی در یک زمان دو جور زندگی میکرده اند. یحیی و عیسی نوع ظهور رفتاری شان متفاوت بوده است. عیسی شوقی بوده و یحیی خوفی بوده است. گاهی در گفتگو ها کنایه از مبدئیت مختلفی در شان بوده است. منسوب است.

اختلاف نبوده است، اما موطن رفتاری شان مختلف بوده اند. اما چون همه شان به امر الهی بود حرکاتشان . و معصوم از خطا بودند، خطا مرتکب نمیشدند. اما اینکه هر کدام مثل دیگری انجام بدهد، نه، مختلف بوده اند. شاید اگر هر کدام جای دیگری همان عمل را انجام میدادند، نتایج مختلف میشده است. هرچند همان کار را میکردند. اما حضرات معصومین چون فاعلیتشان نور واحد است، اگر هر کدام در زمان دیگری قرار میگرفتند، همان کار و نتیجه را محقق میکردند.

لوط تابع ابراهیم بود در زمان خودش.

ج36ص260حدیث اول

ج52ص372 حدیث دوم بود.

اینکه نقباء بنی اسرائیل 12 تا بودند، حضرات معصومین هم 12 تا هستند، اوصیاء انبیاء را تا 12 تا شمرد هاند، تطابق عدد ماه های سال قابل کار کردن است. نسبتی که میتواند باشد یک نسبت واقعیه است. اتفاقیه نیست. یک نقشه الهیه است. این نقشه الهیه این اثر را برش مترتب میکند که باید اینگونه باشد. اما پیدا کردن این نقشه از لابلای کلمات معصومین است. دارد که مانند شهور 12 تا هستند. رایتهم لی ساجدا. 11 تا ضمیمه بشود به یوسف میشود 12 تا.

تعبیر اینکه اینها را کوکب گرفته اند، خواب یوسف نبی که صدق محض است ،تعبیر نمیخواهد. یا بنی انی اری فی المنام انی اذبحک، این صدق محض است. خواب آنها مثل خواب ما نیست که صورت گرفته باشد تا تعبیر بخواهد. خلطی در وجدشان نیست. همه اینها قابل پیگیری است.

یهودی که داشت سوال میکرد، گفت فاین مکانهم فی الجنه. مرتبه شان در جنت چگونه است. فرمودند پیغمبر که معی فی درجتی. از جهت حقیقت وجودیه یک حقیقت واحده هستند. تا شنید،ایمان آورد. گفت در کتاب ما بود هاست که اینها یک مقام واحد دارند.

اشبه الناس بی خلقا و خلقا. روایتی داریم که خُلقا لاخلقا. در این روایت میفرمایند خلقا و خلقا. با مبنایی که گفتیم این روایت سازگارتر است. این روایت چندین روایت است. آن روایتی که خُلق را استثناء میکند یک روایت است.

یقاتل علی التاویل کما قاتلت علی التنزیل. من بر تنزیل مقابله کردم. معلوم میشود که یقاتل علی التاویل، دشمنان اصلی حضرات مسلمانان هستند. میسازد اینکه آن جنگ نهایی و سنگینی که محقق میشود، جنگ بین نصارا و نصارا است. دجال صلیب بر گردن دارد، و عیسی او را به شکست میرساند. پس از آن، مسیحیت واقعیه در مقابل مسیحیت انحرافیه قیام میکند و اورا سرکوب میکند و جنگ سنگین آخر الزمان این جنگ است با دجال. بعد عیسی و تابعانش یصلی خلقه. دست اینهارا میگذارد در دست امام زمان. این یصلی خلقه یکی از بحث هایی است که در مورد امام زمان و جریانشان باید گفتگو کرد.

جنگی که خود امام زمان میکنند، در مکه و مدینه و بینشان و در کوفه و عراق، با مسلمانان این جنگ برقرار میشود. مسلمانانای که برنمیتابدند دینی را که عیسی آورده است. آن جنگ بین المللی توسط عیسی محقق میشود. آنها تسلیم میکنند خودشان را. جنگ سنگین بین مسیحیان است. جنگی که برای امام زمان هست، با اینکه سخت و سنگین است، مدتی هم طول میکشد، عده زیادی از دشمنان بین مکه و مدینه خسف میشوند. لشکر سفیانی در زمین فرو میروند. سید حسنی را میکشند. زبان و قواعدی میخواهد این روایات

تشابه در مقاتله و قیام به سیف است. اما قیام امام زمان بر تاویل است. قیام پیامبر بر تنزیل بود.

و منهم مهدی هذه الامه، یقوم بالدین فی آخر الزمان کما قمت فی اوله، زمان نبی ختمی اول زمان حساب میشود. قیام امام زمان آخر زمان.

قیام امام زمان در آخر الزمان دارد که، وقتی ایشان قیام میکند، قیام ایشان به گونه ای است که یصنع ما صنع رسول الله. یهدم ما کان قبله، همانگونه که نبی ختمی انجام داد، همان را میکند. یهدم ما کان قبله، کما هدم رسول الله امر الجاهلیة. همانطور که پیامبر امر جاهلیت رااز بین برد،… یستانف الاسلام. آنی که عموم مسلمانان آن را اسلام میدادند، در نظر آنها اسلام جدیدی است. و سنت های جاهلی غلط شکل گرفته است. هرچند امر فطرت و سنت صحیح باید باقی باشد. تا اتمام حجت باشد. وجود اسلام حقیقی در طول زمان قطعی است. اما آنی که مشهور میشود به اسم اسلام، آن یستانف الاسلام جدیدا. چنانچه امروز هم همین مسئله است. اسلام اهل تسنن غالب است. اسلام شیعی مظلوم است. در منظر دیگران مطرح و معلوم نیست.

روایات متعددی است … در بین شیعیان هم ممکن است بعضی انحرافات و اعوجاجات باشد، نه اینکه اصل صحیح نباشد. خداوند امرش را باقی میگذارد. امکان ندارد متروک بشودو نماند.

یستانف الاسلام جدیدا، جایی است که صورت را تغییر داده اند.

در روایتی دارد که وقتی حجت قیام میکند جاء بامر جدید کما دعا رسول الله فی بدء الاسلام بامر جدید.

لکن امرجدید همین مسئله است. بعضی خواسته اند جاهلانه این را بزنند به کل اسلام از جمله اسلام شیعی.

حضرت وقتی قیام میکند، اولین کسانی که در مقابل حضرت قیام میکنند، علماء و فقها هستند، فقهای عامه هستند. نه فقهای خاصه. نمیگویم کسی نیست در فقهای خاصه کسی نیست که قیام بکند. اما به معنای اطلاقی که می آید، یعنی فقهایی که سرشناس هستند، تاب نمی اوردند. همه اتحاد میکنند تا حکم بدهند که کشتنشان جایز است. این مشهور میشود.

یا اشدیت الجهال علی المهدی مما کانوا علی النبی. وقتی حضرت قیام کرده است، نه استقرار، در مقام قیامش، انکار جهال و وجود جهال اشد است از جهال زمان پیامبر. در زمان پیامبر جاهلیت محضه بوده است که مثل بوده است. جهالت در زمان امام زمان جاهلیت مدرن است. اینجا آنقدر در زر ورق پیچیده شده است که جهل مرکب ایجاد شده است. اینها را اصل تمدن و علم میبیند.

51 مورد هست. باشد بقیه اش برای بعدا.

این تشابهات از یک حقیقت نشات میگیرد. چه در اسم و چه در سنت و چه در شمائل. نظام ظهور حضرت نظام اطلاقی است. همچنان که نظام ظهور حضرت مرتبه ای زا اطلاق بود. مرتبه ای از اطلاق را ظهو رداد.

در زمان معصومین دیگر ظهور اطلاقی زمانش پیش نیامد. در زمان حضرت محقق میشود. تشابهات حضرت با پیامبر بسیار زیاد است.

این رابطه بین بیش از 200 روایت است با حذف مکررات. یک کد کلی که نحوه تشابه بین قیام حضرت و پیامبر اکرم در جهات مختلف چه ظاهری  و چه باطنی….

شمائل قران جدید میشود نداریم. لکن داریم که در زمان ظهور قرآن تکلم میکند. به طوری که میابند که کسی تا کنون کسی راه پیدا نکرده است. مرتب های از این در زمان ظهور… صحبتی که در روز اول کردیم که بین ظهور و قیامت و رجعت است، مرتبه ای اشت در….

قرآنی که امیرمؤمنان(ع) جمع کردند، در ترتیب نکته دارد. ظهورش با این قرآن متفاوت نیست.

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 6” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید