بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع برنامه: سيره تربيتي حضرت موسي عليه‌السلام در قرآن کريم


 

1401-10-20

حجت الاسلام عابدینی – سیره تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم (حضرت موسی علیه‌السلام)

شریعتی:‌ بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، کیست او، نیست کسی در دو جهان مانندش، کیست او نیست کسی در دو جهان مانندش، ابر و باد و مه و خورشید و فلک در بندش، ریسمانی که به پای همه بسته است زمین، پیش او سست تر از نخ گردن عطر یاس است که از چادر او می‌‌‌‌‌‌‌آید ولی انگار خداوند به گل پیوندش، آدمی بندگی اگر آموخت از پدرش، آدم آزادگی آموخت از فرزندش، کار مولا شده بر چهره او زل بزند، کار مولا شده بر چهره او زل بزند که مگر باز شود باز گل لبخندش. سلام می‌‌‌‌‌‌‌کنم به مادر هستی به حضرت زهرا سلام الله علیها بر همه شما که در این روزها زیر سایه حضرت مادر هستید، خیلی خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز ما، ‌انشاءالله هر جا هستید در پناه خداوند متعال باشید،

 

خوشحالیم در کنار شما هستیم و همراه شما، امیدوارم بهترین‌ها برای همه تان رقم بخورد. به همه مخاطبان عزیزمان که تکرار برنامه را می‌‌‌‌‌‌‌بینند، صدای ما را می‌‌‌‌‌‌‌شنوند، شنونده‌های خوب رادیو معارف، همین طور بینندگان خوب شبکه جهانی ولایت، عزیزانی که تکرار برنامه را از شبکه افق می‌‌‌‌‌‌‌بینند با دل و جان سلام می‌‌‌‌‌‌‌کنم، حجت الاسلام عابدینی خیلی خوش آمدید.

حجت الاسلام عابدینی:‌ سلام علیکم و رحمه الله عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه بینندگان و شنوندگان عزیز.
شریعتی:‌ در آستانه میلاد با سعادت حضرت صدیقه طاهره، زهرای مرضیه قرار داریم، به همه عزیزانمان خاصه مادران، بانوان، همسران با دل و جان تبریک می‌‌‌‌‌‌‌گویم ‌انشاءالله همه شان در صحت و سلامت و عافیت باشند، حالتون چطور است؟
حجت الاسلام عابدینی:‌ الحمد الله، بسم الله الرحمن الرحیم اللهم کن لولیک حجه بن الحسن، صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا، ‌انشاءالله خدای سبحان همه مان را از یاران یاوران بلکه سرداران حضرت قرار بدهد. بحثی که در محضرش بودیم در رابطه با جریان ملاقات موسی و خضر علیهم السلام بود، سلام می‌‌‌‌‌‌‌کنیم خدمت حضرت موسی و حضرت خضر، چنان که از امام رضا علیه السلام نقل است که هر کسی یاد حضرت خضر سلام الله علیه افتاد سلام کند به حضرت و اگر سلام کرد خضر علیه السلام امدادش می‌‌‌‌‌‌‌کند، یعنی این نکته را به عنوان اینکه حضرت خضر امداد همه سالکان الهی را هم دارد، یعنی در این بحث خیلی‌ها در ارتباطشان توانستند با حضرت خضر مرتبط بشوند و از جانب ایشان امداد بشوند، ‌انشاءالله این را از دست ندهیم و سلامی که امام رضا علیه السلام فرمودند به حضرت خضر داشته باشیم ما هم از اینجا سلام می‌‌‌‌‌‌‌کنیم به حضرت و از ایشان استمداد می‌‌‌‌‌‌‌کنیم که کمکمان بکند. بحثی که ما در ارتباط با ملاقات موسی و خضر داشتیم آیاتی را در محضرش بودیم، در کنار آیات من ابتدا خصوصیاتی را از حضرت خضر برای دوستان عرض می‌‌‌‌‌‌‌کنم که حضرت خضر در روایات ما ببینید در قرآن، فقط عبد من عبادنا آمده، مفتخر به عبد من عبادنا است و این عنوان کمی نیست، تمام کمالاتی که برای خضر سلام الله علیه نقل شده پس از این ابتدای آیه همه موکول به همین عبد من عبادنا است یعنی مقام عبودیت حضرت خضر سلام الله علیه یک مقام عظیمی است که تمام این رشدها و تعلیم‌ها و علوم لدنی و اینکه معلم موسی کلیم بشود، و این که باطن عالم را بشناسد و بتواند حوادث را با مبدأ و معادش ببیند، آن تأویل هستی را بشناسد، تمام اینها موکول به عبد من عبادنا است.
شریعتی:‌ در واقع مدال عبودیت اساساً مدال کمی نیست سبحان الذی اسرا بعبده لیل من المسجد الحرام یا اشهد ان محمد عبده و رسوله، اصلاً مقام کمی نیست.
حجت الاسلام عابدینی:‌ بله همین مسئله خیلی عظیم است که من عرض کردم خدمت شما که مدال عبودیت عبادت یک مقام است عبودیت یک مقام است. یک کسی اهل عبادت است اما یک کسی اهل عبودیت است، عبودیت یعنی در جان و تن و وجودش این حقیقت بندگی نشسته، یک کسی اهل عبادت است ممکن است از صبح تا شام نماز بخواند روزه بگیرد، عبادات داشته باشد اما عبادت غیر از عبودیت است، عبادت مقدمه می‌‌‌‌‌‌‌تواند باشد برای عبودیت، اما این جور نیست هر کسی عبادت کرد حتماً به مقام عبودیت هم خواهد رسید، مقام عبودیت یک ملکه وجودی است که این هر چقدر ربوبیت الهی را بهتر بشناسد و خاضع تر باشد افضل است. لذا ممکن است یک کسی عبادت خیلی بکند اما در وجودش تکبر ایجاد شده باشد این عبودیت نشده، عبادت کرده اما عبودیت محقق نشده، در حقیقت عبادت هم نکرده، چون عبادت اثرش این است که باید به عبودیت منجر بشود. این یک نکته که اساس مقام خضر سلام الله علیه بر عبودیت بوده، یک نکته این است یک بار نام حضرت به اصطلاح به عنوان عبداً من عبادنا در قرآن یک بار این هم آمده در همین بیست و دو سه آیه ای است که اینجا در محضرشان، در هیچ جای قرآن نامی از خضر برده نشده، نه نام برده نشده حتی اشاره ای هم نشده است. در نکته دیگر این است در مورد شخصیت حضرت خضر یک عرض عریضی دارد این شخصیت، اگر یادتان باشد یا دوستان یادشان باشد ما بحث ذو القرنین سلام الله علیه که در زمان ابراهیم خلیل مطرح کردیم و هم تقریباً زمان با ابراهیم بحث ذو القرنین مطرح شد، بحث جریان خضر سلام الله علیه به عنوان سردار لشکر ذو القرنین مطرح شد و یک نحوه ای از تجرد در وجود حضرت خضر بود که اثر آن نحوه تجردش این بود که میلی به زندگی دنیا به هیچ نحوی نداشت. حتی آنجا به نحوی بود که حضرت خضر وقتی صحبت از ازدواج شد برایش و پدرش برای مسئله اقدام کرد، خضر سلام الله علیه رغبتی برای مسئله نداشت از شدت انصرافش ما نمی‌‌‌‌‌‌‌گوییم این مقام جامعی است، مقام جامع مقام پیغمبر اکرم است، مقام جامعیت مقام پیغمبر اکرم است، مقام اهل بیت است، انبیای اولوالعزم است اینها مقام جامعیت داشتند بین باطن و ظاهر همه را با هم جمع می‌‌‌‌‌‌‌کردند. اما بعضی از انبیا یا اولیا در یک موطنی از مواطن وجودیشان گاهی یک قوتی دارند در بقیه مواطنشان آن قوت نیست، لذا اسوه برای همه جهات نیستند، خضر سلام الله علیه حضرت خضر سلام الله علیه از این اولیاست که اگر در روایتی از امام صادق وارد شده که نبی رسول بوده اما در روایات دیگری وارد شده که نه از عالمان بوده و از مقربان بوده و از اولیا بوده، ولایت داشته اما نبوت نداشته، لذا شاید مرحوم علامه به این جهت میل می‌‌‌‌‌‌‌کنند که حضرت خضر نبی باشد به واسطه بعضی کمالاتی که اینجا ذکر شده در همین آیات و اینها که رحمه من عندنا دارد و من لدنا دارد بعضی از این که وهب به انبیاست اینها و به آنها بخشیده شده اما در عین حال حضرت خضر سلام الله علیه امرش در این که آیا نبی بوده یا نبوده، خیلی روشن نیست ولی از اولیای الهی بوده، عبد من عبادنا بوده، مقرب الی الله بوده، اما در جهت عدم تعلق به دنیا، و همچنین انصراف، چون یک عدم تعلق داریم یک انصراف داریم که حتی آن مقداری که جایز است هم آن مقداری که بهره مند می‌‌‌‌‌‌‌شود بشود انسان و مخلی هم نیست این آن را هم طلب ندارد، لذا منقطع است کانه وجود این آخرتی است در دنیا، اصلاً در دنیا آن مقام جامعیت را ندارد. لذا حضرت خضر سلام الله علیه از زمان ذو القرنین بود و روایاتی که آنجا دارد که عجیب است که آنجا دارد که عده ای از سرداران ذو القرنین دنبال آب حیات فرستاد و به هر کدام یک ماهی نمک سود داد که علامت پیدا کردن آن چشمه حیات این بود که این ماهی در آن زنده می‌‌‌‌‌‌‌شود، همین است که نکته جالب است آنجا هم ماهی نمک سود بود، فرمود ماهی که مالح باشد و نمک سود باشد آنجا دارد که حضرت خضر سلام الله علیه توانست به آبی برسد که آن ماهی زنده شد، ما آنجا خیلی روی این مسئله مانور ندادیم الان هم قصدمان نیست. یک نکته این است که عمر جاوید معنا ندارد چرا چون خدای سبحان فرموده که در حقیقت کل من علیها فان و یبقی وجه ربک، آن که باقی است فقط وجه رب است و هیچ در واقع باقی در عالم دنیا به غیر از وجه رب ما نداریم، کل من علیها، هر کسی بر روی سطح زمین هست، هر کسی هست فان و یبقی وجه ربک لذا کسی بگوید یک کسی عمر جاوید پیدا کرده، خضر سلام الله علیه این روایات یا این نقل‌ها یا باید راجعش سکوت کنیم یا با ظواهر سازگار نیست به عنوان عمر جاوید نمی‌‌‌‌‌‌‌پذیریم اما این که عمر نبی یا ولی طولانی باشد، مانعی ندارد طولانی بودن عمر غیر جاوید بودن عمر است. جاوید بودن یعنی فنا ندارد یعنی مردن اصلاً ندارد در حالی که این با کلیات سازگار نیست، حتی پیغمبر اکرم فان مات او قتل اگر تو کشته شدی یا از دنیا رفتی، اگر قرار بود کسی در عالم دنیا باقی بود کی سزاواتر از همین بود که پیغمبر اکرم باشد. اما اساس عمر طولانی در دنیا بوده و هست و امکان پذیر است و لذا اساس بودن حضرت خضر را و جهلش را مهمترین حکمتش را دلیل بر وجود امام زمان علیه السلام و عمر امام زمان دانستند که این سنت خضری مردم می‌‌‌‌‌‌‌پذیرند از سابق مقدمه این می‌‌‌‌‌‌‌شود بر این که بپذیرند جریان امام زمان را که استبعدادی نداشته باشد، لذا حکمت وجود خضر سلام الله علیه عمده اش به این جهت است غیر از جهات دیگری که فرع این می‌‌‌‌‌‌‌شود، اصل حکمتش این است.
شریعتی:‌ یعنی از همان وقت ذخیره بوده برای این ایام.
حجت الاسلام عابدینی:‌ جا بیاندازد برای مردم که یک چنین مسئله ای عمر طولانی هست تا وقتی بحث عمر امام زمان عجل الله فرجه الشریف پیش می‌‌‌‌‌‌‌آید کسی دیگر استبعداد نکند از قبل پذیرفته شده باشد. نکته دیگر این است که ما بیان سابق از این، این تکرار این مخل نیست به این جهت که تمام سنت‌های انبیا و وجود مبارک انبیا علیهم السلام همین مقدمه بود برای وجود مبارک پیغمبر اکرم اهل بیت علیهم السلام که در دوره آخر الزمان می‌‌‌‌‌‌‌آید لذا آنچه در این دوره قرار است محقق بشود زمینه چینی و مقدمه سازی آن در دوران قبل محقق شده و لذا وجود مبارک خضر سلام الله علیه هم نقشش در این راستاست. که بودنش و حقیقتش و بقایش و امروز کارهایش مربوط به این است که تسهیل بکند اعتقاد و ایمان به عمر طولانی امام زمان عجل الله فرجه الشریف را  چون خضر سلام الله علیه از زمان حضرت ذو القرنین حدود حضرت ابراهیم سلام الله علیه بوده و خیلی عمر طولانی می‌‌‌‌‌‌‌شود، چند هزار سال می‌‌‌‌‌‌‌شود، اگر عمر چندین هزار ساله پسندیده شد و مورد تأیید قرار گرفت قطعاً عمر هزار و اندی سال، هزار و سیصد سال، هزار و دویست سال راحت تر پذیرفته می‌‌‌‌‌‌‌شود.
شریعتی:‌ در حیات حضرت خضر اثبات شده است.
حجت الاسلام عابدینی:‌ بله حیاتش اثبات شده است و لذا امیر مومنان علیه السلام چند بار با خضر ملاقات داشتند امام حسن علیه السلام ملاقات داشتند اولیای الهی در زمان‌های مختلف حضرت خضر خودش را به آنها نشان داده و ملاقات داشتند و بعضی روایات هم من در محضرش هستیم و اشاره می‌‌‌‌‌‌‌کنیم که این بودن‌ها خودش یک به اصطلاح جهتی دارد که گاه گاهی حضرت خودش را نشان می‌‌‌‌‌‌‌دهد تا معلوم باشد حیات هست. نکته دیگر این است که در رابطه با حضرت خضر از نوادگان حضرت نوح است یعنی نسب حضرت خضر می‌‌‌‌‌‌‌خورد به حضرت نوح شاید پنج واسطه حضرت خضر از نوادگان حضرت نوح حساب می‌‌‌‌‌‌‌شود، این هم یک نکته، یک نکته دیگر این است که آیت و معجزه خضر سلام الله علیه این است که اگر بر شاخه خشکیده ای بنشیند و قدم بگذارد یا بر زمین به اصطلاح بی زراعتی که بدون زراعت است پا بگذارد سرسبز می‌‌‌‌‌‌‌شود این معجزه که حیات در حقیقت در وجود خضر سلام الله علیه مثل یک حیات جوشان است، یک حیات جوشان است، همان که وجهه آخرتی او قویتر است ان الاخره لهی الحیوان، دار آخرت دار حیوان است و حیات است و حیات جوشان است. لذا خضر سلام الله علیه یک حقیقت آخرتی است که در دنیاست، یک حقیقت آخرتی است که در دنیاست، آیا اینکه حضرت خضر سلام الله علیه حتماً بشری است قاعده این است و ظواهر این است که بشری است باقی است و حیات دارد به خصوص با آن حجیتی که می‌‌‌‌‌‌‌خواهد در رابطه با عمر طولانی داشته باشد، دلالت در این است، اما مانعی از این ندارد که خضر سلام الله علیه یک حقیقت ملکی باشد فرشته ای باشد ظهوراتی دارد مانعی بر این نیست اما آنی که ظاهر است بشری است و زنده است و حیات دارد، آیا اینکه پیغمبر بودن شرط وجودش است آن هم نه، بعضی‌ها خواستند به جهت اینکه حضرت خضر معلم برای موسی علیه السلام شده بگویند نمی‌‌‌‌‌‌‌شود کسی غیر نبی باشد معلم برای نبی باشد. آن هم نبی رسول اولوالعزمی مثل موسی کلیم که آن هم قبلاً پاسخش را اجمالاً عرض کردیم، ‌انشاءالله تفصیلاً بیشتر در محضرش هستیم که دو حیث است آنچه موسی علیه السلام در رابطه با امر هدایت مردم و کمال مردم لازم بود، خودش مستقیماً از خدای سبحان گرفته بود و اخذ کرده بود و داشت و احتیاجی به غیر در این مسئله نداشت. اما در یک جهتی از کمالات خود موسی سلام الله علیه ببینید انبیا یک جهتی دارند که از آن جهت افاضه می‌‌‌‌‌‌‌کنند بر کسانی که تابع آن انبیا هستند، بر مردم، از آن جهت نبی باید کامل باشد اما یک جهت یلی الربی دارد که ارتباط خودشان است با خدا، در آن ارتباط خودشان با خدا یک کمالاتی است که ممکن است اینها ذره به ذره، قدم به قدم، مرتبه به مرتبه با اطلاعاتی که در آن جهت برایشان پیش می‌‌‌‌‌‌‌آید آن کمالات هم پیدا بکنند، گاهی آن کمالات در حوادث پیش می‌‌‌‌‌‌‌آید مثل ابراهیم خلیل که با ذبح فرزند انی جاعلک لالناس اماما یا مثلاً این کمالات گاهی با وحی الهی در آن رابطه برایشان ایجاد می‌‌‌‌‌‌‌شود یا نه گاهی خدای سبحان چطور اگر ملکی را واسطه بکند اشکالی ندارد بر اینکه نبی تعلیم الهی را به واسطه ملک اخذ بکند ولی یک الهی در جهت باطنی در آن جهت مراتب یلی الربی اگر ولی از اولیای الهی آنجا در حقیقت به افاضه بکند به نبی الهی نه در آن جهتی که این نبی برای مردم می‌‌‌‌‌‌‌خواهد بگوید ورای این در ارتباط خودش با خدا هیچ مانعی ندارد که معلمش ولی از اولیا باشد در جهات باطنی، لذا علمی که مولای کلیم از خضر سلام الله علیه یافت، علم ظاهر نبود، علم دین نبود، علم آنچه مربوط به هدایت و تشریع بود نبود، آنچه نباید و باید دین نبود، بلکه علمی بود که حوادث را و وقایع را در یک تور باطنی برای موسی علیه السلام شرح می‌‌‌‌‌‌‌کرد و موسی علیه السلام در آن باب رشد پیدا کرد که یک چشم دیگری از موسی علیه السلام در نسبتش با خدا و رویت الهی باز شد.
شریعتی:‌ شاید نکته اش در همین باشد که الان اشاره کردید که حضرت خضر فراتر از این دنیا بود، و آن نگاه برزخی و آخرتی بود که عمیق تر می‌‌‌‌‌‌‌دید.
حجت الاسلام عابدینی:‌ در حقیقت ما در روایتمان به این نکته هم بر می‌‌‌‌‌‌‌خوریم که خیلی زیبا بیان کردند که خضر سلام الله علیه نسبت به موسی سلام الله علیه حتماً تابع بود در امر دین و موسی اعلم بود از خضر در امر دین، اما خضر سلام الله علیه اعلم بود از موسی در امر باطن، در امر خاص رویت‌های حوادث و تأویل حوادث هیچ اشکالی هم ندارد مثل اینکه ملکی به موسی کلیم اگر اینها را القا می‌‌‌‌‌‌‌کرد، هیچ مانعی نبود، لذا این لازمه نبوت هم نیست این علم، لازمه نبوت هم نیست اگر نداشت نقصی بر نبوت باشد، نبوت موسی کلیم تام بود و افاضه اش برای مردم نسبت به دینش و رسالتش تام بود اما فوق کل ذی علم علیم خدای سبحان هیچ جا علم را یک کاری نکرد که پایانش باشد، لذا خود پیغمبر اکرم آنجا از خدای سبحان تقاضا می‌‌‌‌‌‌‌کند رب زدنی علما که دائماً افاضه بعد افاضه امکان پذیر است. این افاضه که ربطی به جریان نبوت موسی کلیم نداشت ولی در رشد موسی و بالا رفتن موسی فوق آن چیزی که مردم لازم داشتند در لایه ربوبی از طریق خضر سلام الله علیه به او افاضه شد و این علم باطن بود. لذا مجمع البحرین که گفتند می‌‌‌‌‌‌‌تواند مجمع بحرین نبوت و ولایت باشد، دایره نبوت موسی کلیم، دایره ولایت خضر و این دو مجمع به هم رسیدند در یک حقیقت متحد شدند یا مجمع البحرین می‌‌‌‌‌‌‌تواند علومی که دایره نبوت لازم دارد و علومی که دایره ولایت لازم دارد، اهمیتش را که این دو علم هم در مجمع البحرین چون آب نماد علم است می‌‌‌‌‌‌‌گویند اگر کسی به دنبال علم است، خواب آب دید این تفسیرش به این است و تعبیرش به این است که این چی می‌‌‌‌‌‌‌شود به علم می‌‌‌‌‌‌‌رسد، به علم در حقیقت دست پیدا می‌‌‌‌‌‌‌کند. لذا مجمع البحرین هم که دو آبند، دو دریا هست علم نبوت و علم ولایت اینها به همدیگر در دایره رسیدن موسی و خضر به همدیگر این مجمع البحرین محقق می‌‌‌‌‌‌‌شود این هم یک نکته است که در اینجا منتها این بحث‌ها در نظام عرفانی دیگر یک بابی را برایش باز کردند و خیلی حقایق به اصطلاح زیبایی، یعنی اینجا از آنجاهایی است که خیلی فکر شده، گفتگو شده، مشاهدات شده، حرف‌ها زده شده، ما آنها را از آن عبور می‌‌‌‌‌‌‌کنیم که در حقیقت این بحث هم خیلی طول نکشد. نکته دیگر این است که یکی از مسائل این است که حضرت خضر با حضرت الیاس یک تشابهاتی دارند حضرت الیاس سلام الله علیه حقیقت این است که زنده است و دوران نبوتی داشت و بعد از دوران نبوتش حضرت الیاس در حقیقت مثل حضرت عیسی علیه السلام، مثل حضرت ادریس سلام الله علیه که اینها رفتند، حضرت ادریس رفع شد اما شاید قبض روح شد در آن رفعش، اما حضرت عیسی علیه السلام رفع شد اما می‌‌‌‌‌‌‌گویند حیات دارد و زمان ظهور هم بر خواهد گشت و حضرت ادریس می‌‌‌‌‌‌‌گویند از انبیایی است که زنده است و امداد می‌‌‌‌‌‌‌کند. لذا خضر و الیاس هر ساله در مراسم حج و ایام حج ملاقات با همدیگر هم دارند، حضرت الیاس و حضرت خضر در ایام حج با هم ملاقات هم دارند و روایت دارد آنجا همدیگر را می‌‌‌‌‌‌‌بینند هر ساله با همدیگر گفتگو دارند که این هم تاریخ طبری این مسئله را نقل کرده، کامل ابن اثیر هم البته نقل کرده است. یکی از نکاتی که در این هست ما روایات در رابطه با حضرت خضر علیه السلام متعدد هست اما چون آحاداً و گاهی نقطه‌ها حرف‌هایی هست که آدم با محکمات ما گاهی سازگار نیست نمی‌‌‌‌‌‌‌توانیم اکثر آنها را خوب بفهمیم چیست، رد هم نمی‌‌‌‌‌‌‌کنیم، اما سکوت می‌‌‌‌‌‌‌کنیم راجع آن، لذا ما خیلی از مسائل را اینجا مسکوت می‌‌‌‌‌‌‌گذاریم چون یک امر مبهمی است در تحلیل و بیان، گاهی ممکن است با بعضی محکمات که ما در رابطه با مباحث داریم سازگار نباشد چون آحاد هم هست، یعنی روایت روایت متعددی نیست که با هم کثرتشان تأیید بکنند لذا سعی می‌‌‌‌‌‌‌کنیم اینها را کمتر مطرح بکنیم تا سوال افزا نباشد، بیشتر آن جهاتی که جواب دارد در خدمتش باشیم. نکته دیگر این است که به اصطلاح حضرت خضر سلام الله علیه متولی رساندن به باطن عالم هم هست، همانجوری که موسی کلیم را به آن مراتب باطنی رساند از آن دوره و زمان متولی است کسانی که می‌‌‌‌‌‌‌خواهند در حقیقت حرکت به سمت باطن داشته باشند همان طور که یوشع نبی از طریق موسی علیه السلام به آن کمالات به طریق موسی علیه السلام رسید، امروز هم مومنان از طریق حضرات معصومین علیهم السلام و با توسل به خضر می‌‌‌‌‌‌‌توانند در حقیقت به ارتقا برسند، یعنی دست ما را هم می‌‌‌‌‌‌‌گیرد، لذا یک امری است جاری  منافات هم ندارد با کمالاتی که حضرات معصومین دارند گاهی یک امر خاص را، به یک امامزاده ای واگذار می‌‌‌‌‌‌‌کنند که حضرات معصومین از طریق این امامزاده این کار انجام بشود، تفاصیل گاهی واگذار شده، عیبی هم ندارد درست است صاحب اصلی آن خود آنها هست، خود آنها هستند اما در عین حال بعضی از انبیا که حیات دارند یا اولیایی که حیات دارند متولی کاری باشند یا امامزاده‌ها این موید و موکد کار وجود حضرات معصومین است. نکته بعدی این است اگر خضر سلام الله علیه پیغمبر هم بوده در دوره ای قطعاً امروز نبی نیست چون باب نبوت بعد از پیغمبر اکرم بسته شده و خاتم انبیا آمده و در هر صورت امروز به عنوان ولی از اولیاست همچنان که عیسی علیه السلام وقتی که در دوره ظهور بر می‌‌‌‌‌‌‌گردد به عنوان نبی بر نمی‌‌‌‌‌‌‌گردند به عنوان ولی بر  می‌‌‌‌‌‌‌گردند و آنجا هم این نکته را در حضرت عیسی هست، چون باب نبوت دیگر بسته شد نه نبی جدیدی در حقیقت متولد می‌‌‌‌‌‌‌شود نه نبوت نبی از انبیای سابق به هر طریقی ادامه پیدا می‌‌‌‌‌‌‌کند در این دوره، این هم خلاصه یک بابی است حتی اگر عیسی علیه السلام بر می‌‌‌‌‌‌‌گردد با نبوت بر نمی‌‌‌‌‌‌‌گردد که اگر با نبوت بر گردد باید دین عیسی علیه السلام آنجا چی باشد باید دینش آنجا ممزا باشد و معتبر باشد در حالیکه خاتمیت وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ، می‌‌‌‌‌‌‌گوید دین خاتم دینی است که بقیه ادیان فقط تحت وجود دین اسلام معنی پیدا می‌‌‌‌‌‌‌کند و به استقلال هیچ کدام دیگر معنایی پیدا نمی‌‌‌‌‌‌‌کنند . این هم یک نکته نکته دیگر این است که خود خضر سلام الله علیه چند تا ظهور داشت یک زمان ظهورش در زمان ذو القرنین بود که سردار لشکر ذو القرنین بود یک ظهورش در کنار موسی علیه السلام بود که همین جریان موسی و خضر است که اینجا ظاهر شد و آشکار شد، یک ظهور دیگر خضر سلام الله علیه در خدمت و محضر بعضی از حضرات معصومین است، امیر مومنان علیه السلام ، امام حسن علیه السلام وقتی پیغمبر از دنیا رفت خضر سلام الله علیه آمد و تسلیت گفت به حضرات، به همه شان که این هم یک نحو از ظهورش بود و برای علما و در طول مردم  اما بالاترین ظهور خضر سلام الله علیه در زمان ظهور است ‌انشاءالله که این شخص ببینید هزاران هزار سال زندگی می‌‌‌‌‌‌‌کند تا بعضی از لحظات ظهور داشته باشد که آن ظهورش در کل جریان هدایت گری اثرگذار است که خدای سبحان یک چنین شخصیتی را اینجور.
شریعتی‌ :‌ نگفتند کجا زندگی می‌‌‌‌‌‌‌کند حضرت خضر.
حجت الاسلام عابدینی:‌ نه مکان ندارد چون تعلقش به دنیا تعلق خیلی ضعیفی است، لذا همان جور که عرض کردم مکانی برای حضرت اصلاً به صورت احتمالی هم ذکر نشده، بعضی نقل‌ها فقط گفتند که خضر سلام الله علیه متولی بحر است و الیاس متولی بر است که بیابان‌ها هستند و این بحر است عرض کردم از آن آحادی است که ما خیلی نمی‌‌‌‌‌‌‌دانیم، چون نمی‌‌‌‌‌‌‌دانیم سکوت می‌‌‌‌‌‌‌کنیم راجع به آن، این هم یک نکته که آشکاری مطلقش در زمان ظهور ‌انشاءالله محقق می‌‌‌‌‌‌‌شود. البته یک نکته هست تعلق به مکان مسجد سهله در رابطه با وجود مبارک حضرت خضر بالخصوص ذکر شده که مقامی در مسجد سهله به عنوان مقام خضر داریم نمازی دارد و ارتباطی دارد با مسجد سهله، این روایت هم از امام رضا علیه السلام است خیلی زیباست که ان الخضر و من ماء‌ الحیت فهو حی لا یموت نه به معنای جاودانگی به معنای طول حیات طولانی بودن حیات حتی ینفخ فی الصور تا وقتی نفخ صور می‌‌‌‌‌‌‌شود و انه لیعطینا فیسلم علینا می‌‌‌‌‌‌‌آید پیش ما و به ما سلام می‌‌‌‌‌‌‌کند حضرت امام رضا علیه السلام می‌‌‌‌‌‌‌فرمایند و نسمع صوته و لانری شخصه، گاهی ما صدایش را می‌‌‌‌‌‌‌شنویم خودش را نمی‌‌‌‌‌‌‌بینیم اما در جریان امیر المومنین علیه السلام حضرت نشان دادند که این برادرم خضر بود و انه لیحضر حیث ذکر  هر گاه اسمش برده بشود، نامش برده شود ذکرش به میان بیاد لیحضر، حاضر است، که الان ما هم که داریم گفتگو می‌‌‌‌‌‌‌کنیم، خضر سلام الله علیه با همین ذکر نامش حاضر است، فمن ذکره منکم اگر کسی یادش کرد، فیکلم علیه او جواب می‌‌‌‌‌‌‌دهد سلام بدهیم به خضر، وقتی یادش کردید چون می‌‌‌‌‌‌‌آید احساس بکنید، سلام بدهید به حضرت خضر سلام الله علیه که ما هم اینجا سلام می‌‌‌‌‌‌‌دهیم. و انه لیحضر المواسم ایام حج حاضر است، فیقضی جمیع المناسک، همه مناسک را حتماً انجام می‌‌‌‌‌‌‌دهد معلوم می‌‌‌‌‌‌‌شود مکلف است مناسک را انجام می‌‌‌‌‌‌‌دهد. ببینید انسان است که مناسک را انجام می‌‌‌‌‌‌‌دهد، و یقف بالعرفه در عرفه می‌‌‌‌‌‌‌ایستد فیومن علی دعا المومنین مومنین که دعا می‌‌‌‌‌‌‌کنند یکی از کسان یکه آمین می‌‌‌‌‌‌‌گوید خضر سلام الله علیه، و سيـونـس الله به وحشه قائمنا فـي غيبته، مونس امام زمان است در دوران غیبت، یعنی کسی است که از جانب حضرت هم گاهی مأموریت‌هایی انجام می‌‌‌‌‌‌‌دهد و مونس و همراه حضرت هم هست در دوران غیبت، و یصل به وحدته، در کنار حضرت او را از تنهایی در می‌‌‌‌‌‌‌آورد، این هم ارادت او را نسبت به حضرت خضر با این نگاه داشته باشیم، یکی از شباهت‌های مهم امام زمان  و خضر سلام الله علیه دو سه تا نکته است عرض کنم تا گفتگومان راجع حضرت، عمر طولانی یکیش است، علم لدنی که این علم لدنی از خصوصیات خضر و امام زمان است یکی اینکه در آخر الزمان هر دو حتماً ظاهرند و آشکار می‌‌‌‌‌‌‌شوند. یک نکته دیگر این است که دستگیری از طالبان و سارعین الی الله هر جا که باشند، هم امام زمان این دستگیری را دارد هم خضر به تبع امام زمان این دستگیری را دارد، لذا توسل به او سازگار است و باور به او اثرگذار است. خوب خضر سلام الله علیه در مقدمه قصه ای که در رابطه با قرآن آمده آیه شصت تا هشتاد و دو سوره کهف، اول با اقدم من عبادنا، به این مدال مفتخر شده، این مفتخر شده به این مدال که بعد هم آیات قرآن حالا ما در محضرش قرار می‌‌‌‌‌‌‌گیریم دنبالش می‌‌‌‌‌‌‌آید این را بیان می‌‌‌‌‌‌‌کند، رحمه من عندنا چند تا نکته را پشت سر هم بیان می‌‌‌‌‌‌‌کند قرآن که خیلی اینها هر کدامش جای در حقیقت باز شدن دارد و زیباست بسم الله الرحمن الرحیم می‌‌‌‌‌‌‌فرماید وقتی اینها رسیدند مأمور شده موسی علیه السلام بروند تا برسند به آن خضر سلام الله علیه، آیه این است از آیه پنجاه و نه شروع می‌‌‌‌‌‌‌شود، و لما بلغ مجمع بینهما نسیه حوتهما فاتخذ سبیله فی البحر صربا فلما جاوزا همینجور ادامه دارد بعد فوجدا عبداً من عبادنا دیدند بنده ای از بندگان ما را که آتیناه رحمه من عندنا ما رحمتمان را به او دادیم آتیناه رحمه من عندنا رحمت که خوب خدای سبحان رحمت عام دارد که رحمتی وسعت کل شیء‌ رحمت خاص دارد که برای مومنین و متقینش نوشته این را و یک رحمت اخص دارد که آن رحمت اخصش مخصوص اولیای خاصش و انبیاست، اینجا که می‌‌‌‌‌‌‌فرماید رحمه من عندنا، کدام رحمت می‌‌‌‌‌‌‌شود، خاص خاص، اخص می‌‌‌‌‌‌‌شود، نه آن رحمت عامش که وسعت، نه رحمتی که برای مومنین و متقین است بلکه آن رحمتی که برای اولیای خاصش است، ما دیگر سر در نمی‌‌‌‌‌‌‌آوریم یعنی چی، ما رحمت به مومنین را می‌‌‌‌‌‌‌فهمیم که در بزنگاه‌ها خدای سبحان امداد می‌‌‌‌‌‌‌کند، خدای سبحان انسان را از خطرها حفظ می‌‌‌‌‌‌‌کند در وقت در حقیقت نعوذ بالله به سمت معصیت رفتن مانع ایجاد می‌‌‌‌‌‌‌کند.
شریعتی:‌ برای انبیای خودش چکار کرده است.
حجت الاسلام عابدینی:‌ بله آن هم من عندنا، عندنا در حقیقت نزد ما از ما، یعنی بی واسطه رحمه من عندنا از جانب ما، آن هم به صورت جمع متکلم، من عندنا من عندی هم نفرمود، من عندنا گاهی جمع که می‌‌‌‌‌‌‌آید، به واسطه این است که ملائکه هم در کارند، گاهی جمع که می‌‌‌‌‌‌‌آید عظمت کار را می‌‌‌‌‌‌‌خواهد برساند نه تشکیلات به اصطلاح ملائکه را اینجا تعبیر این است که رحمه من عندنا می‌‌‌‌‌‌‌خواهد نشان بدهد چقدر عظمت دارد این رحمت، به دنبال این رحمه من عندنا و علمناه من لدنا علما، ما به او تعلیم دادیم من لدنا، یک عندنا داریم یک لدنا داریم، لدن نزدیکتر از عند است، عند پیش و نزد است اما لدن از این نزدیکتر و اختصاصی تر است لذا آن اوج در حقیقت عند را می‌‌‌‌‌‌‌گویند لدن دقت می‌‌‌‌‌‌‌کنید چقدر خدای سبحان تعریف کرده،
شریعتی:‌ زبان محاوره یعنی خیلی هوایش را داشتی.
حجت الاسلام عابدینی:‌ ما گاهی رفیقهای صمیمی داریم خیلی صمیمی گاهی یک رفیقی داریم که این دیگر هیچ تا ندارد، حالا خدای سبحان هم در آن ویژگیش یک عندنا است که اختصاص به خدا دارد یک لدنا است که این لدنا دیگر خیلی نزدیک است بعد می‌‌‌‌‌‌‌فرماید و علمناه ما او را من لدنا علماً، علم معمولاً با واسطه محقق می‌‌‌‌‌‌‌شود، انسان می‌‌‌‌‌‌‌گوید افلا ینظرون الی الابل کیف نگاه کنید یا از طریق ملائکه القا می‌‌‌‌‌‌‌شود یا در حقیقت برای انسان اگر وحی می‌‌‌‌‌‌‌شود در خوابی هست یا در وحی، اما این که من لدنا علما، علم را بی واسطه بی واسطه برایش دادیم، این حالت است که باعث می‌‌‌‌‌‌‌شود این معلم موسی کلیم بشود.
شریعتی:‌ این ارزش علم را چقدر بالا می‌‌‌‌‌‌‌برد، علمی که حضرت خضر دارد.
حجت الاسلام عابدینی:‌ ارزش علم، که حقیقتاً موسی کلیم با آن مقام عظیمش که کلم الله موسی تکریما معجزاتی که بی سابقه است در بین انبیا این همه معجزه به موسی کلیم داده شده و این همه اطلاعات برای موسی کلیم آمده، اما این موسی با همه عظمتش می‌‌‌‌‌‌‌آید تحت تعلیم خضر نبی قرار بگیرد یا حضرت خضر قرار بگیرد آن وقت باید چه مقامی در نظام باطن داشته باشد به این لدنا که آن نظام باطنی است، آن علوم باطنی است نه علوم ظاهری که واسطه می‌‌‌‌‌‌‌خواهد نه، من لدنا به این دست پیدا کرده، که حضرت خضر بهره مند از آنها می‌‌‌‌‌‌‌خواهد بشود علمناه من لدنا علما، ببینید ما علم را یک موقع با صورت می‌‌‌‌‌‌‌فهمیم مثلاً من نگاه می‌‌‌‌‌‌‌کنم به این گل، صورتی از این گل در ذهن من شکل می‌‌‌‌‌‌‌گیرد بعد اگر این گل را بردارند یا من از اینجا بروم صورت این در ذهن من باقی مانده، اما این صورت غیر از این گل است، این گل یک حقیقت خارجی بود آن صورتی از این است درست است این گل خوشبو است آنجا تصور اوست این زیباست و رنگارنگ است آنجا تصور اینهاست، اینها همه مفاهیمی است که به هم ضمیمه شده، رنگ‌ها، شکل‌ها بوها یک تصویر ذهنی است که از مفاهیم شکل گرفته درست است این علم ما همه علوم ما مفهوم از مفهوم است یعنی من کتابی را می‌‌‌‌‌‌‌خوانم یا مطالعه یک صورتی را در خارج می‌‌‌‌‌‌‌کنم یا یک چیزی را، همه اینها مفهوم از مفهوم است همه اینها یک مفهوم از یک مفهوم دیگری شکل پیدا می‌‌‌‌‌‌‌کند اما گاهی یک حقیقتی است از آن حقیقت من یک مفهوم در ذهنم می‌‌‌‌‌‌‌آید، حالا مفهوم از مفهوم نیست، یک حقیقت است که مفهوم از آن گرفته می‌‌‌‌‌‌‌شود، به یک مرتبه علم قویتر است اما آنجایی است که من از آن حقیقت که یافتم خبر می‌‌‌‌‌‌‌دهم یک کمالی را پیدا کردم خبر از آن می‌‌‌‌‌‌‌دهم این مفهوم از آن حقیقت است خود آن حقیقت بوده، خواب خوشی را دیدم یک حال خوشی را پیدا کردم، حال خوش حقیقت است، اما حالا که می‌‌‌‌‌‌‌خواهم خبر از آن بدهم مفهوم است این، این هم یک علم است، شما به آن حالی که من پیدا کردم مطلع شدی اما به صورت یک مفهوم اما گاهی خود علم آن حقیقت القا می‌‌‌‌‌‌‌شود نه مفهومش، نه مفهوم از مفهوم بلکه خود آن حقیقت القا می‌‌‌‌‌‌‌شود، دیگر آن هیچ واسطه ندارد، آنجا دیگر خود آن حقیقت، آن حقیقت دیگر اینجوری نیست، این هم چون خودش تعبیر دارد، گل هم تعبیر دارد، حادثه‌ها هم تعبیر، آن حقیقتی است که خزائن عند الله اینهاست و ان من شیء‌ عنده خزائن و ما ننزل بقدر معلوم آن مرتبه خزائن اینها علمش به اینها داده می‌‌‌‌‌‌‌شود که شهود محض است و نه مفهوم نه تصویر نه صورت هیچ چیزی واسطه نیست.
شریعتی:‌ انبیا و حضرات معصومین اینگونه بودند؟
حجت الاسلام عابدینی:‌ انبیا مراتبی از این دارند، علومشان همه حضوری است، اما خود علوم حضوری مراتب است، همه به خزائن دست پیدا نمی‌‌‌‌‌‌‌کنند مراتبی از آن را دست پیدا می‌‌‌‌‌‌‌کنند مثلاً می‌‌‌‌‌‌‌گویند نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض، ملکوت آسمان و زمین یک مرتبه از علم است، درست است اما این مرتبه خزائن خیلی مراتب دارد لذا امیر مومنان علیه السلام یا امام صادق علیه السلام یک جلسه ای است یک عده نشستند سوال بحث موسی و خضر سلام الله علیه می‌‌‌‌‌‌‌شود، بعد آنجا می‌‌‌‌‌‌‌گویند کدام افضل بودند حضرت می‌‌‌‌‌‌‌فرمایند نگاه کنید ببینید دوروبر جاسوسی نباشد، چون دائماً مراقب حضرات بودند می‌‌‌‌‌‌‌روند می‌‌‌‌‌‌‌گردند اتاقها و بیرون، می‌‌‌‌‌‌‌بینند نه کسی نیست حضرت می‌‌‌‌‌‌‌فرماید این را بگویم اگر من بین موسی و خضر بودم و موسی و خضر می‌‌‌‌‌‌‌فهمیدند که انا اعلم منهما، می‌‌‌‌‌‌‌فهمیدند من اعلم از آنها هست، این مراتب علم را می‌‌‌‌‌‌‌خواستم عرض کنم که امام صادق علیه السلام می‌‌‌‌‌‌‌فرماید ولی پوششی است که باید دیگران هم نفهمیدند یعنی چی، آنجا غریبه نباشد نامحرم نباشد ظرفیت باشد ‌انشاءالله یک بحث خیلی این را عرض کنم ‌انشاءالله در بحث‌های آینده یک بحثی مطرح می‌‌‌‌‌‌‌کنیم این حقیقتی که موسی کلیم و خضر در اینجا یافتند، چطور در وجود مبارک امام زمان و جریان نگاه تاریخی به مسئله نگاه تاریخی می‌‌‌‌‌‌‌تواند موثر باشد و دید ما را در رابطه با ارتباط با عالم تغییر بدهد که انحصاری به جریان موسی و خضر سلام الله علیهما پیدا نکند، برای ما هم تأثیرگذار باشد.
شریعتی:‌ قصه خضر و موسی را همه مان شنیدیم، قصه حضرت یوسف را همه مان شنیدیم شاید بتوانیم در چند صفحه خلاصه اش کنیم اما آنچه بحث حاج آقای عزیز و مباحث سه شنبه‌های ما را متمایز می‌‌‌‌‌‌‌کند همین نکته ای لطیف و عمیقی است که الحمد الله رب العالمین داریم از محضرتان می‌‌‌‌‌‌‌شنویم و استفاده می‌‌‌‌‌‌‌کنیم خدا ‌انشاءالله خیرتان بدهد دعا کنیم ‌انشاءالله آیات قرآن را بشنویم.
حجت الاسلام عابدینی:‌ ‌انشاءالله خدای سبحان حقایق وجودی عالم و مراتب علم را روزی همه مان بکند، عاشق علم و عالمان قرار بده، زانوی ادب را برای همه ما قرار بدهد که در مقابل عالمان بزنیم تا بهره مند باشیم، ‌انشاءالله خدای سبحان مریض‌های صعب العلاج را شفا بدهد، باران رحمتش را بیشتر و بیشتر ‌انشاءالله بر کشور ما نازل کند، رحمتش آن هم رحمه من عند نا، من لدنا، ‌انشاءالله بر همه ما ‌انشاءالله نازل بگرداند
شریعتی:‌ ‌انشاءالله و حالا که صحبت از حضرت خضر شد علی نبینا و آله و علیه السلام و انبیای بزرگ الهی ثواب تلاوت آیات امروز را هدیه کنیم به حضرت خضر سلام الله علیه و امیدوارم ثواب و حظ و بهره ای به ما برسد صفحه صد و هشتاد را تلاوت می‌‌‌‌‌‌‌کنیم آیات بیست و شش تا سی و سه سوره مبارکه انفال تا فردا و تا سلامی دوباره خیلی از شما ممنون  و متشکرم. صفحه180قرآن کریم

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “سمت خدا | سيره تربيتي حضرت موسي عليه‌السلام در قرآن کريم” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید