بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سوره آل عمران، آیات ۱۱۱ تا ۱۲۰

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و الصلاة والسلام علی محمد و آله الطاهرین (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین

در محضر سوره آل عمران و آیات صد و هجدهم به بعد هستیم. انشاالله خدای سبحان نورانیت آیات را در دل ما بیش از گذشته قرار بدهد و قدرت عمل به این آیات را انشاالله برای همه ما میسور و مقدور بگرداند.

بسم الله الرحمن الرحیم «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ»[1] عرض شد که آیه شریفه در مقام بیان رابطه‌های فردیِ مومنان با غیر مومنان، رابطه‌های اجتماعی مومنان، حتی رابطه‌های جوامع اهل ایمان با جوامع غیر اهل ایمان است و تمام اینها را دارد بیان می‌کند. درست است که این آیه تنها آیه در این زمینه نیست و همه آیات باید با هم دیده بشود تا آن نگاه جامع ایجاد بشود. اصل در نگاه اسلامی چه بین افراد، چه بین جوامع و اجتماعات در روابط بین مومنان و غیر مؤمنانه است؛ منتها تا جایی که این رابطه متوازن باشد، با هوشیاری باشد، با تعقل و بادرنگ باشد نه با هیجان، نه با غفلت این‌ها نباشد، اصل این است که جامعه مومنان با جامعه کفار امکان ارتباط باشد به خصوص اگر عهدی بین آنها است و پیمان‌هایی برقرار است، این پیمان‌ها حدود ارتباطات را رعایت بکنند در او، همه این‌ها درست است.

اصل این است که با جامعه‌ای قطع ارتباط نباشد مگر اینکه آن جامعه قصدش این باشد که در رابطه با جامعه اهل ایمان اخلالی ایجاد بکند، اثر منفی بگذارد که در آن صورت حتما رابطه‌ها جور دیگری شکل می‌گیرد و حتی اگر به کینه و دشمنی شدید کشید، قطع رابطه صورت می‌گیرد. همه اینها در آیات مختلف روشن است. لذا به ما نگفته‌اند مطلقا قطع رابطه باشید، اساس هم بر این نیست که قطع رابطه باشند و این همه که ایمان آوردند به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ایمان پیدا شد در جوامع دیگر، مال همین رابطه‌ها بود که باعث ایمان شد. هرچند با آن نگاهی که در بحث‌های قبلاً هم، گذشته هم داشتیم که چون کفار اهل دنیا هستند و در دنیا قوت و غلظت دارند و شدت دارند، اگر اهل ایمان رابطه‌شان با آنها رابطه به صورت بی‌باکِ غافلانه باشد، آن جهت حب دنیای آنها باعث می‌شود اهل مومنان ساده هم، مومنان غیر قوی و غیر صاحب عزم هم جذب بشوند. لذا محدودیت‌هایی را در نگاه دینی برای ما حالا چه به عنوان نجاست اهل کتاب که فتاوای بعضی از بزرگان است و هرچند بعضی دیگر این را قائل نیستند حدودی را قرار داده‌اند تا به تعبیر بعضی از بزرگان که خود این فتاوا یک نگاه سیاسی است در نگاه دینی که حفظ جوامع ایمانی را به دنبال دارد، که هر رابطه‌ای برقرار نباشد تا شدت نگاه به دنیای آنها به اهل ایمان هم رسوخ بکند. اما در همه اینها حجتی داریم، حرفی برایش است، همه‌اش مبتنی بر یک نگاه دقیق عقلانی است که البته بیان شده.

اما اصل این است که رابطه حرام نیست مگر اینکه توجه و غفلت از آن، توجه از او سلب شده باشد و با غفلت باشد البته، غفلت رابطه صحیح نیست در حالت غفلت؛ چه جامعه‌ای غافل باشد چه افراد غافل باشند. آن افرادِ غافل حق ندارند در ارتباط، جامعه غافل هم حق ندارد.

بعد در مقام تحلیل جوامع، رابطه با جوامع و افراد، آیات مختلف هر کدام از منظر و زاویه‌ای ورود پیدا کرده‌اند. این آیه شریفه هم از این زاویه ورود پیدا می‌کند که بعد از اینکه جریانات یهود را بیان می‌کند و آن کافرین را بیان می‌کند، اینجا می‌فرماید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ» که آن‌ها را بطانه نگیرید. بطانه لباس زیر است عرض شد و نکته‌اش این است که غیر خودی است که خودی دیده شود. مثل لباس زیر غیر از بدن است، غیرخودی است اما تا حدی که این غیرخودی نزدیکِ نزدیک بیاید. لذا این «لَا تَتَّخِذُوا» این‌ها را بطانه، به این معنا است که غیر اهل ایمان را که غیرخودی هستند شما اینقدر نزدیک نکنید به خودتان که مثل اهل ایمان، مثل خودتان و جنس خودتان ببینید. عیب ندارد رابطه، اما بطانه غیر رابطه است، بطانه صمیمیت است. این صمیمیت ایجاد نشود. رابطه نفی نشده، صمیمیت نفی شده؛ چون وقتی آدم صمیمی می‌شود راز دلش را می‌گوید، اسرارش را می‌گوید، آن درون خودش را آشکار می‌کند مثل آن لباس زیری که محرم آن رازهای نهفته انسان می‌شود، این نگاه را نفی کرده‌اند و نهی کرده‌اند که تا اینجا کشیده نشود «لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً».

آن وقت عرض کردیم که گاهی بطانه را ما در نگاه اینکه یک کسی بیاید نزدیک ما بشود با ما صمیمی بشود می‌گیریم، گاهی یک ساختار می‌بینیم که طوری شده که در دستگاه‌ حاکمیت اهل ایمان، آنها حاکمیت پیدا کرده‌اند، فکر آنها دارد جلو می‌رود. مثلاً اگر که این قواعدی که به عنوان عهدنامه‌های بین المللی پیش می‌آید مثل همان جریان ۲۰۳۰، او بطانه شدن در نظام است به طوری که اگر آن قاعده پیاده بشود اهداف آنها پیاده شده، هدایت و سرپرستی آنها محقق شده، تسلیم ما واقع شده، این هم بطانه است. پس بطانه فقط این نیست که انسان یک کسی را به خودش نزدیک بکند تا اسرارش برایش گفته بشود؛ بلکه بطانه قبول قواعدی هم که باعث سلطه آن‌ها می‌شود، آن هم نحوه‌ای از بطانه است که آن‌ها حاکمیت و سلطه بر ما پیدا بکنند یا قدرت خبرگیری از اسرار ما پیدا بکنند با این کار. جوری بشود که ما مجبور باشیم در مرعا و علن باشیم همه چیزمان، که آنها بتوانند با این آماری که از ما می‌گیرند، اسراری که از ما پیدا می‌کنند هدایت ما را بهتر به عهده بگیرند.

و حتی عرض شد نه فقط افراد را شامل می‌شود و نه فقط ساختارها و قواعد و قانون را شامل می‌شود، بلکه آنجایی که یک وسیله و ابزار و آلاتی مثل شبکه‌های اجتماعی، اینترنت که سَر آن آنجا است و باید از طریق آن ارتباطات برقرار بشود و به همه اسرار ما از این طریق می‌توانند این‌ها اطلاع پیدا بکنند. باز هم تاکید دارم ما فکر می‌کنیم بعضی از اسرار را نقل نمی‌کنیم در آن ارتباطاتی که داریم، اما آن مقدار علن و آشکاری که از ما ثبت می‌شود در این شبکه‌های اجتماعی که دست آنها باشد، اگر کسی فقط بگذارند، بگویند آقا شما هزار تا واحد اطلاعاتی که دادی تا به حال، کنار هم بگذارند، خود انسان تعجب می‌کند که این همه اطلاعات کنار هم وقتی قرار می‌گیرد دانه به دانه، یک ذره، این قرینه می‌شود بر آن، آن قرینه می‌شود بر آن، بعد می‌بینید کاملاً حال انسان مکشوف است برای آنها، علاقه‌های انسان مکشوف است برای آنها، آن جاهایی که برای انسان نقاط حساسیت زای او است از جهت نگاهی که می‌توانند تحریکش بکنند، می‌توانند (10:00) اثرگذار رویش باشند، می‌توانند از آن سوء استفاده بکنند. یعنی این آمار وقتی یک ‌جا ثبت شد، اسرار این لو رفت، آن پنهانی‌های این لو رفت؛ به راحتی می‌توانند با تحت فشار گذاشتن این‌ها، این‌ها را تحت کنترل قرار بدهند، به طوری که در این جریان اخیر می دانید که یکی از چیزهایی که این‌ها توانستند موفق بشوند همین بود که اسرار خیلی از این افرادی را که بود داشتند و با آن اسرار آنها را تحت فشار گذاشتند که اگر نگویید این‌ها در دهان‌ها می‌پیچد.

خیلی آیه زیبا است در رابطه با، الان آیه را حفظ هم نیستم، که حواستان باشد که شیطان استراق سمع از شما می‌کند و آن مخفی‌های شما را به یاد می‌سپارد و بعد آنها را آشکار می‌کند یک جایی که شما دلتان نمی‌خواهد؛ یعنی می‌شنود از شما و بعد آن را آشکار می‌کند. منتها آشکار کردنش گاهی این است که بر زبان دیگری، یک طوری می‌کند که دیگری مطلع بشود. حالا که این سرّ شما آشکار شد، آن وقت تو «سِرُّكَ أسِيرُكَ فإن أفشَيتَهُ صِرتَ أسِيرَهُ»[2] سرُ تو اسیر تو است. وقتی تو را آشکار کردی، از آن یک نفر دیگری مطلع شد حالا تو می‌شوی اسیر او. وقتی تو شدی اسیر او، می‌توانند با اینکه این را آشکارتر می‌کنیم اگر تو تمکین نکنی انسان را تحت کنترل خودشان بگیرند. ببینید اینها یک بحث بسیار سنگینی است، یا اسراری از خانواده او را می‌توانند پیدا بکنند.

خدا رحمت کند حضرت آیت الله بهجت، ایشان می‌فرمودند که انسان قیمت دارد، هرچه قیمت برود بالاتر بالاخره شل می‌شود گاهی کسانی که مقاوم هستند اما اگر کسی که قیمت نداشت او تهدید که آبرویت را می‌بریم، اسرارت را لو می‌دهیم، خلاصه با اینها دیگر خیلی‌ها تسلیم می‌شوند. اگر کسی در این دوتا تسلیم نشد ایشان را امان امان امان از اغوا؛ که باطل را حق جلوه بدهد و انسان مجانی سرباز باطل بشود، باطلی که حق دیده، حق دیده و تا پای جان، تا پای جان! ایشان می‌گفت تا پای جان! آن وقت پای این پرچم باطل حالا سینه میزند و حاضر است بایستد.

عرض ما این بود که بطانه نگرفتن پس مراتب دارد. بطانه گرفتن فقط این نیست که یک رفیق صمیمی از اهل باطل با ما بشود؛ نه، ساختار را پذیرفتن، در نظام دستگاه‌ها، آلت‌ها و مثلاً شبکه‌های اجتماعی که آنها ساخته‌اند قرار دادن و همه اطلاعات کشور را در آنجا چه کار کردن؟ آمارها و ارقام و شبکه‌های بانکی و تمام دخل و خرج شما، حتی می‌داند شما چی می‌خرید، می‌داند شما به کدام میوه علاقه مند هستید، می‌داند شما چقدر در ماه خرج فلان کار می‌کنید. می دانید این اطلاعات وقتی کنار همدیگر می‌آید چقدر قدرت تاثیرگذاری کسی که برنامه ریز است.

ما فکر می‌کنیم می‌گوییم که خب اینها، مگر حالا ما چه ارزشی داریم برایشان که بخواهند این اطلاعات را جمع آوری بکنند؟! این اطلاعات وقتی جمع آوری می‌شود، به موقع از هر کدام استفاده می‌شود. لزومی ندارد همه‌اش الان استفاده بشود. بعداً می‌بینید بنده را وسیله ‌می‌کنند که دیگری را تحت تأثیر قرار بدهم، دیگری را وسیله می‌کنند دیگری را تحت تأثیر. خودش گاهی مقصود نیست، خودش می‌شود بالتبع، مقصود بالذات می‌شود دیگری. از این طریق به دیگری ارتباط برقرار می‌کنند. به طوری که بعضی از اینها سرباز می‌شوند آن هم سرباز مجانی برای آنها تا مجبور بشوند مطامع آنها را.

آن وقت بعد ببینید اگر یک قدرتی این همه اطلاعات داشت، از هر کسی نقاط ضعفش را، قوتش را، مشکلاتش را، سختی‌هایش را، درونی‌هایش را مطلع بود، چقدر راحت می‌شود در او نفوذ کرد، چقدر راحت می‌شود با او رابطه برقرار کرد! مشکلش را به عنوان وعده‌ای بر اینکه می‌خواهیم برطرف بکنیم یا مشکلش را با اینکه تحت فشارش قرار بدهند که آشکار می‌کنیم، هر کدام به مدلی می‌توانند طرف را تحت تبعیت خودشان قرار بدهند. نگوییم این از ما بری است، این را باید کسانی که مسئولیت دارند. نه، آن کسی که مسئولیت دارد سرجایش است که توجه ویژه دارند به او، تک‌تک افراد را؛ این که من دارم می گویم خبر دارم که می گویند برای تک‌تک افراد پرونده دارند اینها و این اطلاعات را ثبت می‌کنند، برایشان ارزشمند است این اطلاعات، این اطلاعات محو نمی‌شود، ممکن است ۱۰ سال دیگر به کارش بیاید. بداند این شخص با چه کسانی ارتباطات دارد، تمام دفترچه‌های تلفن ما که با چه کسانی ارتباط داریم همه ثبت و ضبط است. وقتی این شاخه بندی‌ها معلوم است، تاثیرگذاری هر کدام در دیگری معلوم است بعد نقطه ضعف‌های این هم آشکار شده، تمام این‌ها معلوم است، خب به راحتی می‌توانند از این به او برسند، به راحتی می‌توانند بر این نفوذ پیدا بکنند و امیال و آرزوهایش را، آن چیزهایش را وعده به اجابت بدهند و این را تحت امر خودشان در بیاورند. این یک بطانه است، واقعاً بطانه است یعنی مراتب بطانه را باید در نظر گرفت که به اسرار درونی خودمان که گاهی راضی نیستیم همسر ما مطلع بر آن باشد، فرزند ما مطلع بر آن باشد راضی بر این نیستیم، اما او مطلع است. همسر من، فرزند من که خیر من را می‌خواهد و حتماً مراعات من را می‌کند من دلم نمی‌خواهد این خبر را داشته باشد. اما به راحتی این خبر و این سرّ من و این مشکل من برای او آشکار است این بطانه است؛ یعنی از همسر به من نزدیکتر است، از فرزند به من نزدیکتر است، از یک دوست صمیمی اهلِ ایمان به من نزدیکتر است. چون برای او گفته‌ام برای این نگفته‌ام، این خبر ندارد. درست است این بطانه است.

بطانه حقیقتش می‌شود آن کسی که اسرار درونی انسان را مطلع می‌شود که من راه این اطلاع را من هموار کردم، من قرار دادم، با اختیار خودم طی کردم لذا خطاب «لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ» شمولش بر همه اینها است و فقط منحصر بر انسانی که آن انسان می‌آید با من دوستی پیدا می‌کند فقط نیست.

دنباله آیه می‌فرماید که «لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا» این‌ها از این که زیان به شما برسانند هیچ کوتاهی ندارند. آن هم خبال، زیان ساده نبود، عرض کردیم زیان تعقلی است یعنی در تعقل ما، خبل جنون است؛ یعنی از اینکه ما را در تصمیم‌گیری‌ها دچار اشکال بکنند یا با شدت اطلاعات یعنی وقتی که کثرت اطلاعات به ما می‌دهند که آن بحث داده‌ها و اراده‌ها است، کثرت اطلاعات باعث می‌شود که ما در تصمیم گیری فشل می‌شویم، این هم خبل است، این هم نحوه‌ای از خبل است، نحوه‌ای از جنون است. یا اطلاعات غلط می‌دهند که آن اطلاعات غلط باعث تصمیم گیری‌های غلط من می‌شود، آن هم خبل است. خبل فقط این نیست که بیایند با ما دشمنی بکنند فحش مان بدهند، بیایند اظهار صریح بکنند. نه، خبل ایجاد در حقیقت این مشکل تصمیم گیری را مختل کردن است که این تصمیم گیری را مختل کردن خیلی راه‌های مختلفی دارد و امروز اشد آن را انسان احساس می‌کند که محقق شده در جنگ رسانه‌ای، این «لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا» کاملاً آشکار بوده که از هیچ پوششی در جنگ ترکیبی برای اینکه من دچار تصمیم گیری غلط بشوم کوتاهی نکردند. من را به عدم تصمیم برسانند کوتاهی نکردند. چه برسد به اینکه به تصمیم غلط! من را به عدم تصمیم گیری راضی هستند که من عدم تصمیم گیری در وجودم شکل بگیرد، قدرت بر تصمیم نداشته باشم. این نحوه‌ای از خبل است، شدت خبل می‌شود که من را به تصمیم غلط وا دارند، من را به هیجان و جنون در تصمیم وادارند که قدرت در تصمیم. مثل اینکه انسان در حالت غضب می گویند تصمیم نگیرد کاری انجام ندهد، تغییر حالت بدهد تا غضبش فرو بنشیند، هر تصمیمی در حالت غضب خبل است یعنی از روی جنون است چون غضب شعبه‌ای از جنون است. اگر اینجوری شد، انسان را وقتی غضبناک کردند با اخبارشان به طوری که انسان از حالت تعادل خارج شد آن موقع تصمیمی که در آن حالت می‌گیرد تصمیم از روی غضب و خبل است.

با این نگاه ببینید اخبار چقدر می‌تواند تاثیرگذار باشد، اگر شبکه‌های خبری ما دست آنها باشد، قدرت اطلاع‌رسانی دست آنها باشد، این هر چقدر ما امکان داده باشیم، هرچقدر ما زمینه‌سازی کرده باشیم در ایجاد این جنون ما هم مقصر بودیم، این بطانه است دیگر، این نزدیک شدن است دیگر.

بعد می‌فرماید که «لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ» که اینها در اوج محبتشان (20:00) و دوستی‌شان در این هستند که آخرین ضربه‌ها را به ما بزنند، رنج ما در نهایت باشد. این رنج در نهایت بودن، گاهی دشمن به حدی در دشمنی دشمنی می‌کند که حتی آن حالت وجدان انسانی‌اش هم دیگر در کار نیست. یعنی یک موقع است آدم یک دشمنی دارد می‌خواهد این را بکشد کشتن است؛ اما یک موقع می‌خواهد زجرکش کند، این زجرکش کردن از دشمنی بالاتر است. این هر دشمنی راضی به زجرکش کردن طرف مقابلش نیست، جنگ در مقابل هم قواعدی دارد، مثله کردن، اینجور عذاب دادن در نظام، اینها «وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ» این‌ها اوج رنج شما را می‌خواهند. لذا اگر ببینند جلویشان دارید پر پر می‌زنید، اگر ببینند جلویشان دارید له له می‌زنید این را دوست دارند، این اوج شقاوت است فقط دشمنی نیست. دشمنی با تمام شقاوت است. «وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ» که تمام دشمنی از دهان اینها آشکار است. لذا می‌بینید در الفاظشان که اینها را دیگر جلسه گذشته «وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ» این‌ها خیلی حرف‌هایشان را هم آشکار نمی‌کنند چون علیه خودشان استفاده می‌شود بعداً، بعداً باید جوابگویش باشند لذا خیلی‌هایش را مخفی می‌کنند «وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ» اگر انسان دسترسی به جلسات درونی اینها داشت آنجا معلوم می‌شد که حرفهای این‌ها چیست، اینها چه می‌خواهند. همانجور که آقا فرمودند بعضی از سندهایی را که گفتند به دست آمده که اینها گفتند می‌خواهند زیر و رو بکنند حاکمیت را، از بین ببرند، از همان ابتدا به دنبال این بودند نه اینکه بعداً تصمیم بر این گرفتند، از همان ابتدا دنبال براندازی این حاکمیت بودند؛ منتها گاهی این‌ها در درون خودشان و بین خودشان می‌گویند، گاهی آشکار می‌کنند که «قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ»

ما خوب اینها را برایتان رسوا کردیم خدا می‌فرماید، اگر باور بکنید که ما داریم تحلیل می‌کنیم درون آنها را، جلسات آنها را، اخبار آنها را، نیات آنها را که شما قدرت نداشتید به راحتی به نیات آنها دست پیدا بکنید، به غایات و اهداف سرّی آنها دست پیدا بکنید، ولی ما برایتان به عنوان خدایی که مسلط و محیط بر همه افکار و مخفی‌ها است آشکار کردیم «قَدْ بَيَّنَّا» خدا می‌گوید من این کار را کردم برای شما «قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ» پس چرا عمل نمی‌کنید؟ «إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» اگر اهل تعقل باشید، چه کسی می‌توانست مثل خدا برایتان وجود این‌ها را تحلیل بکند، حالا به تعبیر امروزی‌ها آنالیز بکند برایتان، تمام ذرات کارها و اهداف این‌ها را برایتان بیان بکند؟ «قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» پس اگر اعتنا نکردید کسی غیر خودتان را ملامت نکنید، خودتان هم اهل تعقل نیستید. اظهار تعقل می‌کنید اما عاقل نیستید، چون قشنگ راه و چاه را نشان دادم.

اگر خدا می‌فرماید «أَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا»[3] وقتی فجور و تقوا را خدا آشکار می‌کند و الهام می‌کند، اگر کسی در نظام فطری آن وقت فهمید فجور این است و بدی را آشکار یاد گرفت و فهمید و خوبی را شناخت، بعد به خوبی دست زد و از بدی گریزان شد، این مطابق فطرت عمل کرده. اما اگر نکرد خودش باعث ضلالتش شده، سقوطش شده. اینجا می‌گوید من برای شما این امر پیچیده را تحلیل کردم، برایتان آشکار کردم، اگر اهل عقل هستید بپذیرید و انجام بدهید و مطابق آن عمل بکنید. ان کنتم تعلمون هم نمی‌گوید، چون خود این تعقل می‌خواهد این را بیاییم عملیاتی اش کنیم، صرف یک علم نیست، عملیاتی کردن کار است. لذا چه در نظام فردی، چه در نظام اجتماعی این بیانی که خدای سبحان در اینجا، در یک آیه اینقدر زیبا اینها را تحلیل کرده، می‌گوید ان کنتم تعقلون، اگر اهل تعقل هستید، می‌فهمید، می‌خواهید عملیاتی بکنید کاملاً روشن است نحوه راه عملیاتی کردن. پس ببینید چقدر مسائل مختلف را در همین چند فرازی که در این آیه شریفه بود، بیان کرده.

دنبالش می‌فرماید «هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ»[4] این «هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ» این تنبیه اول با ها ایجاد کردن، مثل هولاء که می گویند، این ‌ها را بین هَا و أُولَاءِ فاصله انداخت که أَنْتُمْ را در حقیقت قرار داد، «هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ» که در اینجا توجه می‌دهد، حواستان باشد شما به نسبت به این‌ها شما «تُحِبُّونَهُمْ» این‌ها را دوست دارید «وَلَا يُحِبُّونَكُمْ» اما آنها شما را دوست ندارند. حالا این که ما آنها را دوست داریم، چطوری دوست داریم؟ به چه معنا است؟ ببینید اینها هم خودش ظرائفی دارد. آن ظرائفی که امروز ایجاد می‌شود، گاهی من برای این که آینده‌ام را حساب کتاب بکنم، همان تعبیری که در بعضی از آیات هم است که می‌فرماید که «فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ» کسانی که در قلب‌شان مرض است خیلی با سرعت به سمت آن‌ها می‌روند، نه به سمتشان می‌روند «يُسَارِعُونَ فِيهِمْ» آن هم نه باز الیهم «فِيهِمْ» از الیهم به سوی آنها نه، «يُسَارِعُونَ فِيهِمْ» کانه می‌خواهد داخل در آن‌ها باشد اصلاً، یعنی با این «يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ» این‌ها چه می گویند؟ «نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ»[5] ممکن است این حکومت به هم بخورد و شکست بخورد، بعد آن موقع ما اگر جا و مکانمان را از قبل رابطه‌مان را با این‌ها وصل نکرده باشیم ما آن وقت محروم هستیم. تعبیر «نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ» ممکن است در حقیقت از ترسمان است، که اتفاقی بیفتد حاکمیت زیر و رو بشود. «فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلَى مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ»[6] خدای سبحان هم کارش این است که فتحی را ایجاد می‌کند یا در حقیقت آن گشایشی را ایجاد می‌کند که این آرزوهای درونیه این‌ها، آن اسرار درون اینها برایشان در حقیقت باعث ناامیدی و ندامتشان می‌شود. «عَلَى مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ» یعنی این ها به دنبال این هستند، این یحبونهم یکی از آثارش این است که طرف فرزندش را می‌فرستد آنجا. وقتی فرزندش را فرستاد آنجا، خانواده‌اش آنجا بودند، این میلش کجا است؟ محبتش کجا است؟ می‌داند اگر که نسبت به آن‌ها اظهار ارادات نکند، خب فرزندش آنجا راحت نیست، تحت فشار ممکن است قرار بگیرد.

تعبیر حضرت عیسی علیه السلام خیلی زیبا است، تعبیر حضرت عیسی این است که آن روایت شریف که «قلب الانسان حيث ماله» قلب انسان آن جایی است که مال انسان آنجا است، اموالتان را در آسمان سرمایه‌گذاری کنید تا قلوبتان آسمانی بشود. اگر انسان خانواده‌اش که فرزند خانواده‌اش میل انسان آنجا است، اگر رفتند آنجا، خب میلش کجا است خود به خود؟ «قلب الانسان حيث ماله» حیث در حقیقت امواله، حیث در حقیقت اهل بیته، آنجا است قلبش آنجا است، محبتش همه‌اش آنجا است، آنجا را در حقیقت مأمن می‌خواهد برای آنها. وقتی مأمن می‌خواهد، مجبور است چکار بکند؟ یحبونهم، اهل آن دیار را، حاکمان آن دیار را که قدرت ضربه زدن به آنها دارند دوست داشته باشد،

آن وقت دوست داشتن یعنی چه؟ یعنی اهداف آنها را پیاده بکند، یعنی میل آنها را ایجاد بکند، خبری را می‌خواهند برایشان بگوید، کاری را که می‌خواهند برایشان انجام بدهد، اراده‌ای را دارند در حقیقت محقق بکند. حالا یا اراده‌های آشکار، دشمنی‌های در درون و نفاق درونی را ایجاد می‌کند یا پنهانی مامور می شود. لذا نفوذ از دایره همین محقق می‌شود. یعنی این یحبونهم به دنبالش نفوذ را می‌آورد، آن بطانه بودن به دنبالش نفوذ را می‌آورد. ببینید این‌ها آیه دارد تحلیل می‌کند که شما یحبونهم، آن‌ها را شما دوست دارید. اما آن‌ها در حقیقت نسبت به شما می‌فرماید «وَلَا يُحِبُّونَكُمْ» آن‌ها ذره‌ای به شما نه علاقه‌ دارند، اگر شما را هم به عنوان یک مأمور دارند استفاده می‌کنند، مثل یک دستمالی که وقتی استفاده‌اش کردند می‌اندازند دور، کاری ندارند، مهم نیستید برای آنها. اما به عنوان یک کسی که فعلاً اخباری، نفوذی کاری از او می‌آید، استفاده یا ذخیره می‌کنند برای روزی که می‌خواهند استفاده بکنند. اگر به تو توجه می‌کنند از روی نیازشان به تو نیست که بگویند محتاج به تو هستند، همیشه محتاج هستند. نه. یک نیاز است الان دارند که آب دماغشان آمده با تو بگیرند بعد هم بیندازند تو را دور، همین قدر! نه بیشتر.

با این نگاه که «تُحِبُّونَهُمْ وَلَا يُحِبُّونَكُمْ»[7] آن‌ها شما را دوست ندارند، (30:00) «وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ» و در حالی که در حقیقت شما همه کتاب‌های آسمانی را قبول دارید، نه فقط قرآن را، ما برای انجیل و تورات هم اهمیت قائل هستیم، ما آنها را هم کتاب آسمانی می دانیم؛ هر چند این تحریف شده‌اش هم ما می دانیم تحریف شده، اما با این حال در قرآن کریم مکرر در حقیقت به عنوان اهل کتاب اینها را تمجید می‌کنید «تُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا» بعضی از این‌ها وقتی که پیش شما می‌آیند با شما هستند به شما نیاز دارند در آن «قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا» که حالا این «آمَنَّا» آن وقت این‌ها اهل نفاق می‌شوند، یعنی کسانی که در درون ما هستند پیش ما که می آیند می گویند چی؟ «آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا» وقتی که اینها تنها می‌شوند با خودشان اجتماع می‌کنند، «خَلَوْا» نه تنها شدنشان، تنها شدن با خودشان، یعنی غریبه نیست بینشان، اهل ایمان نیستند، خودشان هم خیالشان راحت می‌شود، «عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ» این انگشتشان را در دهان می‌گیرند این «عَضُّوا» فشار دادن دندان به انگشت است، نه فقط خلاصه گذاشتن، نه گذاشتن و فشار دادن که خیلی ناراحت هستند، خیلی به اصطلاح تحتِ، «عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ»[8] خدا خطاب می‌کند به اینها که در حقیقت به پیغمبر به این ها بگو «مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ» با این غیظی که دارید بمیرید.

این «مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ» نه به معنای این که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بیاید داد بزند «مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ» «مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ» که شعار در حقیقت مرگ بر شما را بدهد، به این عنوانی که بر مرگ بر منافق را بگوید، به عنوان اینکه مرگ بر اینها را بخواهد آشکار بکند، تا وقتی که این منافقین چهره منافق را دارند پیغمبر اکرم مأمور به این است که حفظ ظاهر را داشته باشد. بله مرگ بر منافق به صورت کلی گفتن که درست است اما اینکه تو منافق هستی، تو «مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ» شخص را تا حالی در نفاق است تشخص او را به هم نزدن. با اینکه این‌ها می‌ترسیدند که آیه نازل بشود و نفاقشان آشکار بشود. دائماً در آن آیه است داشت که می‌ترسند که دائماً آیه نازل بشود بر پیغمبر و نفاق اینها آشکار بشود.

لذا این «مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ» آیا «مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ» تکوینی است؛ یعنی سنت الهی این است که اینها با این غیض می‌میرند یا تشریعی است، یعنی امر شده به اینکه انسان این کار را بکند، یا در حقیقت این است که با ذیل آیه که انشاالله می‌آید تا آیه بعدی که قبل هم بود اگر مومنان آن حال اجتماعشان و حال حفظشان با هم را و حال مراقبتشان از نفوس را داشته باشند، این «مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ» محقق است. «مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ» چطوری محقق می‌شود؟ وقتی آن دستورات قبل را رعایت کردند اینها، که وقتی می‌آیند پیش شما هر کاری می‌کنند نفوذ کنند، بطانه بشوند می‌بینند نمی‌شود، هر کاری می‌کنند یک جا نفوذ کنند بر شما بتوانند اختلال ایجاد کنند می‌بینند نمی‌شود، این غیض این‌ها را بالاتر می‌برد. و الا اگر این‌ها توانستند نفوذ بکنند، تأثیرگذار باشند، غیضشان تشفی پیدا می‌کند. الان ببینید چقدر این کسانی که همین منافقینی که در این جریان اخیر نتوانستند موفق بشوند، ببین غیض چقدر سر تا پای وجودشان را گرفته! دور هم که جمع می‌شوند می گویند باز این جمهوری اسلامی توانست از هر جهتِ جنگ ترکیبی که ما وارد شدیم، اقتصادی‌اش بود، اجتماعی‌اش بود، سیاسی‌اش بود، نمی‌دانم روانی‌اش بود، رسانه‌ای‌اش بود، فرهنگی‌اش بود، همه را توانست بالاخره تا حدودی کنترل بکند و … این در حقیقت «عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ» واقعاً در وجودشان محقق شده. این‌ها یک کشور یک جهت مقابله با آن‌ها می‌شود شکست می‌خورند. اما اینجا جا با جنگ ترکیبی شاید نزدیک ده جهت را در جنگ با ما وارد شدند و همه اینها را الحمدلله خدای سبحان قدرت داد، عنایت کرد و هوشیاری داد، خنثی شد عمومش و تقریباً اکثرش خنثی شد و توانستیم سربلند باشیم. این «عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ» حقیقتش در وجود آنها محقق است.

بعد 197 قرآن، بله. بعد می‌فرماید که «إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» خدای سبحان علیم است به درون دل‌ها. حالا این «عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» شامل هم منافقین می‌شود، هم «عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» شامل مومنان می‌شود که جزم و عزمشان جزم است، هم شامل مومنانی می‌شود که شل هستند، هم شامل کسانی می‌شود که وا دادند. عرض کردم آن کسی که نامه نوشت برای اهل مکه که پیغمبر می‌خواهد حمله کند به شما از مومنان بود بدریون بود، اما چون خانواده‌اش آنجا بودند چکار کرد؟ این خانواده خیلی ضعف می‌آورد برای انسان‌! خیلی! اگر امیر مؤمنان فرمود زبیر از ما بود تا وقتی که عبدالله بن زبیر را خدا به او داد، و بزرگ شد و او را از ما گرفت، عبدالله بن زبیر را از ما گرفت. خانواده یک چنین قدرتی را پیدا می‌کند که تأثیرگذار می‌شود. گاهی در حقیقت آن طرف آب هستند، تحصیل کرده آن طرف آب هستند، کارهایشان را کردند آمده‌ حالا دارد روی پدر کار می‌کند، در خانواده کار می‌کند، در اطراف کار می کند، اطلاعات و اخبار را دارد.

لذا تعبیر این است که «إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» این آیه را هم کوتاه بیان می‌کنیم انشاالله که «إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ»[9] اگر یک حسنه‌ای به شما مسح پیدا کند، تعبیر چقدر زیبا است! مسح می گویند همین تماس که می گویند که مثلاً دو تا دایره می گویند با هم مماس هستند، در یک نقطه هم به اصطلاح با هم ارتباط، می گویند مسح محقق شده؛ غیر از اصابه است که در سیئه [36:31] آمده حالا. مسح یعنی کمترین خیری که به شما برسد اینها چه می‌شوند؟ «إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ» این‌ها ناراحت می‌شوند. کم‌ترین خیری! اگر به شما برسد ناراحت «وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا» اگر بالاترین این «تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ» اصاب یعنی بالاتر از مسح، یعنی رسیدن شدید، اگر شدیدترین مصیبت‌هایی که در نظام نگاه وجدانی بشر هم اگر برای هر کسی پیش بیاید، ما برای دشمنمان هم اگر یک فشار عظیمی که از نظام وجدان ما را تحریک کند پیش بیاید، ناراحت می‌شویم. نمی‌گوییم این‌ها برایشان جزام بیاید از بین بروند. بله اگر کسی مهدور الدم است، قتلش لازم است، قتلش باید درست انجام بشود، شکنجه‌اش نباید کرد برای اعدامش. اگر یک عذابی بر اینها نازل بشود که شدید باشد، سخت باشد، ما هم غصه می‌خوریم. اگر یک سیل خانمان سوزی بیاید، اگر یک قحطی بیاید ما ناراحت می‌شویم، اگر دستمان هم برسد کمک هم می‌کنیم، خوشحال نمی‌شویم.

این نگاه که آن‌ها می‌گوید ولی هر چه به شما برسد، حتی آن چیزی که «إِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ» شدیدترین سختی‌ها برای شما باشد از جهت عالم انسانی، حتی حیوانات نسبت به هم حساسیت نشان می‌دهند در اینجا، می‌گوید اینها حساسیت ندارند «يَفْرَحُوا بِهَا» خوشحال هم می‌شوند، خوشحال هم می‌شوند می‌گویند حقشان است؛ چون نظام انسانی در وجودشان نیست، چون آن نظام در حقیقت وجدان در وجودشان از بین رفته.

پس ببینید «إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ» ذره‌ای خوشی به شما برسد آنها غصه می‌خورند. ولی اگر بالاترین سختی‌ها بر شما وارد بشود آنها چه می‌شوند؟ «يَفْرَحُوا بِهَا» فرح در حقیقت عمدتاً و غالباً در رابطه با عالم دنیا به کار می‌رود، یعنی بعد از یک سختی است و چون سختی در عالم دنیا است فرح نسبت به آن هم گشایش بعد از سختی است. لذا این‌ها «يَفْرَحُوا بِهَا» یعنی قبلش ناراحت بودند از دست شما، حالا می‌بینند سختی آمده خوشحال می‌شوند، «يَفْرَحُوا بِهَا» فرح بعد از سختی.

«وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا» این نکته کلیدی این در حقیقت آیه است که اگر شما صبر پیشه کنید و تقوا. صبر پیشه کنید در مقابل این دستوراتی که بیان شد برای شما و گفته شد که در حقیقت مرحوم علامه هم می فرماید که این «وَإِنْ تَصْبِرُوا» بیانش بر این است که می‌فرماید که ایشان نیاورده «إِنْ تَصْبِرُوا» را نیاورده، اما در بیانی که بعضی دیگر آوردند می گویند اگر شما صبر کردید در تحمل آن بدخواهی که اینها داشتند و فشاری که برشما آوردند صبر کردید. خیلی صبر می‌خواهد. الان جمهوری اسلامی چقدر صبر کرده، چهل و چند سال است در مقابل فشارهای مختلف اینها. «وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا»[10] تصبروا در مقابل فشارهای این‌ها شما پایدار ماندید، شما در حقیقت جا نزدید که «إِنَّ الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا»[11] استقامت کردند. ما پایش ایستادیم گفتیم انقلاب کردیم، پایش هم ایستادیم سختی‌هایش هم حاضر هستیم. اگر «إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا» دنبال آیه می‌فرماید که «تَتَّقُوا» رعایت احکام الهی که بیان کرده، (40:00) «تَصْبِرُوا» راجع به سختی‌هایی که آمده «لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا» هیچ ضرری به شما نمی‌توانند بزنند، این وعده خدا است ها!

یک به اصطلاح استخبارات یا نمی‌دانم وزارت اطلاعات یا نمی‌دانم یک کسی از درون و اینها نیامده خبر برای ما این را بیاورد. وعده خدا است! «إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ» آن هم «لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ» کید یعنی فکر کردن، برنامه ریزی کردن، برای ضرر زدن و اجرا کردن، کید این است: فکر کردن، روی یک مسئله با فکر کار کردن، کید نقشه ریزی است، نقشه است طراحی است. کید یک موقع این نیست که فقط بخواهند ضرر بزنند، با نقشه دارند این کار را می‌کنند، با طراحی. «لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا» هیچ نقشه‌های آنها. خودشان می‌گفتند ما این همه نقشه می‌کشیم گاهی آقا با یک کلام نقشه‌های ما را نقش بر آب می‌کند، یا با یک اقدام نقشه‌هایی که ما مدت‌ها روی آن ..؛ این همین نقشه بر آب کردنی است که خدا فرموده، وعده داده که در ذهن آن ولی الهی خطوری را ایجاد می‌کند خدا که با عملی که انجام می‌دهد یا به مردم حالی را می‌دهد می‌بینید همه نقشه‌های اینها نقش بر آب می‌شود.

که «وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا» این «شَيْئًا» وقتی نکره می‌آید یعنی چه؟ هیچ ضرری نمی‌توانند بزنند، نه کم ضرر می‌زنند، بلکه همین باعث نفع هم می‌شود، … [41:43] تبدیل به فرصت می‌شود «إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ»[12] خدا احاطه دارد به عمل شما، آن هم احاطه تار و پودی، نه احاطه فقط نگاه. «بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ» یعنی خدا دست اندر کار عمل ما است اگر باور کردید، در حقیقت عمل ما وابسته به اراده خدا است اگر باور کردید، یعنی نه فقط عمل را می‌بیند، بلکه خود عمل وابسته…؛ احاطه احاطه‌ی تار و پودی است که «إن الله یَحولُ بَیْنَ المَرءِ وَ قَلبِه»[13] خدا بین انسان و قلبش خدا حائل است، عمل ما قبل از اینکه متصل به ما باشد چیست؟ «وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُون»[14] که خدا هم شما را خلق کرده هم «ما تَعْمَلُون» را. اگر اراده الهی در خلق اعمال ما این جور شکل بگیرد، این عمل مگر می‌شود که در حقیقت به بن بست بخورد، مگر می‌شود این عمل ضرر در آن باشد، مگر می‌شود این عمل به اصابت نرسد و نتیجه‌بخش نباشد. «إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ»

انشاالله خدای سبحان همه‌مان را باورمان را به خدا و اینکه خدا در کار هستی دست اندر کار هستی است را این باور را به همه‌مان ایجاد بکند. خدا رحمت کند آیت الله بهاء الدینی ایشان فرمود باور کنیم دستگاه خدا است، خدا رحمت کند حضرت آیت الله حسن زاده ایشان فرمود که خدا است، باور کنیم که خدا است که خدایی می‌کند، خدا است دارد خدایی می‌کنیم. ما این باور نداریم و دستگاه خدا نمی‌بینیم و نمی‌بینیم خدا است دارد خدایی می‌کند. انشاالله این باور در همه‌مان ایجاد بشود. سؤالی اگر دوستان دارند در خدمتتان هستیم.

شاگرد: … ولی از این آیه … خیلی شدت و حدت رنج در نمی‌آید.

استاد: چرا ببینید دنبالش «قَد بَدَتِ البَغضَاءُ مِن اَفواهِهِم»[15] است

شاگرد: ….

استاد: خب آخر ما «مَا عَنِتُّمْ» را شما در سیاق آیه می‌بینید؛ یعنی منفصل که نمی‌خواهید ببینید که! می‌گوید اینها هر سختی بر شما را دوست دارند، دنبالش هم هستند، لذا «وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ» راضی به یک مرحله از سختی نیستند. اگر راجع به پیغمبر می‌فرماید که او در حقیقت «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم»[16] می‌گوید یعنی هر رنجی، کمی حتی! آنجا از آن طرفش است، آن «عَزیزٌ عَلَیهِ» این قدر مرهبان است هر رنجی بر شما برای او عذاب است، سخت است. اما اینجا در مقابلش است، دشمن و بغض است؛ هر رنج شما برای آن‌ها گوارا است، لذا هر چه رنج عظیم‌تر باشد برای آنها گواراتر است. آن وقت می‌گوید «وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ» چی را دوست دارند؟

شاگرد: …

استاد: کمش را دوست دارند، یعنی نه، ببینید یک موقع است طرف می‌خواهد دوست داشتنش را بیان بکند، می‌گوید «وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ» درست است هر رنجی برای شما برای آنها لذت بخش است، اما او دنبال اوج رنج است. یعنی آن «وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ» نسبت به سختی‌هایی که خود به خود به شما می‌رسد فقط نیست، نقشه‌های آنها را دارد می‌گوید. می‌گوید این در نقشه‌اش دارد سخت‌ترین رنجها را می‌خواهد برای شما ایجاد بکند. مثل اینکه حتی در تحریم‌ها داروی برای مثلاً مریض‌های پروانه‌ای، پانسمان اینها را نمی‌دهد. لذت می‌برد که این کودکان کوچک مثلاً مبتلا به این مریضی هستند؛ هر چه به آنها می گویند بابا این مریض است، خودتان پانسمان را برسانید، از پول خودمان بردارید این کار را بکنید. می گویند نه نمی‌دهیم.

شاگرد:

استاد: ان کنتم تعقلون یا ان کنتم تعلمون

شاگرد: ان کنتم تعقلون یا ان کنتم تعلمون در واقع تفاوتش در این است که عقل می‌شود علمی که می خواهد عملی بشود…

استاد: بله، یعنی تدبیر در آن است، دنبال این هستند که این را به کار بگیرند، یعنی این علم محقق بشود و بعد به کارش بگیرند، صرف علم نیست؛ بلکه این است که در به کارگیری و تدبیر هم نقشه ریزی بشود مطابقش، مطابقش عمل بشود. بله این جلد سوم الحمدلله رب العالمین نمی‌دانم سه سال، چهار سال، چند سال طول کشید، خیلی بابرکت بود، ما لذت بردیم از آن. از مرحوم علامه تشکر می‌کنیم. از آذر 98 تا الان دی 1401 است تقریباً سه سال طول کشیده در محضر این کتاب شریف بودیم، ما خدا را شاکر هستیم، علامه طباطبایی را شفیع قرار می‌دهیم انشاالله برای فهم و عمل به قرآن کریم. در محضر قرآن بودیم بالاتر از همه. سه سال با آیات این جلد تفسیر المیزان محشور بودیم، انشاالله این حقایقش فراموشمان نشود و دائماً در وجودمان اینها در حقیقت پابرجا باشد. انشاالله خدای سبحان توفیق بدهد که بتوانیم در محضر آیات بعدی و مجلدات دیگر تفسیر هم باشیم انشاالله. التماس دعا.

اگر ما کوتاهی کرده بودیم در بیان هر قسمتی، دوستان به بزرگواری خودشان ببخشند. سعی‌ام را معمولاً کردم که کوتاهی نکنم و دقتم را کردم، اما در عین حال انسان جایز الخطا است و حتماً انسان نقص دارد؛ شما به بزرگواری خودتان انشاالله ببخشید. انشاالله برای این که روح علامه طباطبایی از ما راضی باشد، برای اینکه انشاالله این دارالقرآنی که منزل علامه طباطبایی هم است انشاالله این‌ها باعث کمال بیشتر ما بشوند و شفیع ما باشند و امداد بکنند ما را در عمل به قرآن، یک صلوات بلند با محبت بفرستید.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

[1] آل عمران، آیه 118.

[2] غررالحكم : 5630.

[3] شمس، آیه 8.

[4] آل عمران، آیه 119.

[5] مائده، آیه 52.

[6] همان.

[7] آل عمران، آیه 119.

[8] همان.

[9] آل عمران، آیه 120.

[10] همان.

[11] فصلت، آیه 30.

[12] آل عمران، آیه 120.

[13] انفال، آیه 24.

[14] صافات، آیه 96.

[15] آل عمران، آیه 118.

[16] توبه، آیه 128.

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 832” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید