بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع برنامه: سيره تربيتي حضرت موسي عليه‌السلام در قرآن کريم

برنامه سمت خدا
تاريخ پخش: 23-12- 99

شریعتی: «بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم» خانم‌ها، آقایان سلام. به سمت خدای امروز خیلی خیلی خوش آمدید. در یک حال و هوای تازه، حال و هوای نسبتاً بهاری به شما سلام می‌کنیم.

حجت الاسلام عابدینی: عرض ادب و سلام و احترام خدمت همه‌ی بینندگان عزیز. شریعتی: خدمت شما هستیم و حدیث قدسی را می‌شنویم. حجت الاسلام عابدینی: «بسم الله الرحمن الرحیم. اللّهمّ كن لوليّك الحجّة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه في هَذه السّاعة و في كلّ ساعة وليّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلًا و عيناً حتّى تسكنه أرضك طوعاً و تمتّعه فيها طويلًا». ان‌شاءالله در پایان سال هستیم و این ایامی که خانه تکانی‌ها صورت می‌گیرد خانه تکانی دل‌هایمان را هم به همراه خانه‌تکانی ظاهری صورت بگیرد و آماده شویم برای بهار دل‌ها که امسال الحمدلله بهار دل‌ها که ماه مبارک رمضان هم هست با بهار نزدیک‌تر شده است آمادگی پیدا کنیم.امروز بحث‌مان را ابتدا با یک حدیث قدسی آغاز می‌کنیم. چون این حدیث طولانی است آن قسمتی را که لازم دارد و برای این جلسه‌ی ما مناسب است عرض خواهیم کرد. خدای سبحان خطاب می‌کند به موسی کلیم که «يَا مُوسَى إِنَّ الْحَسَنَةَ عَشَرَةُ أَضْعَافٍ» هر حسنه ده برابر می‌شود. «وَ مِنَ السَّيِّئَةِ الْوَاحِدَةِ الْهَلَاكُ» اما یک گناه هم انسان را به هلاکت می‌رساند. لذا در عین اینکه حسنه تطابق با عالم دارد چون تطابق با عالم دارد، حرکت در جهت عالم است، یک حسنه ده برابر می‌شود چون هماهنگ با عالم است. سیئه هماهنگ با عالم نیست، مقابله با عالم است. بدی مقابله با عالم است و لذا مقاومت در برابر عالم است و لذا هلاک را به دنبال دارد. پس حواسمان باشد که هر حسنه همراهی با عالم است. وقتی انسان مشغول عمل صالح است، همه‌ی عالم با او هماهنگ هستند. این هماهنگی را هر چه انسان بیشتر احساس بکند، شوق او به عمل صالح بیشتر می‌شود و از آن طرف هر بدی مقابله با همه عالم است. همه‌ی عالم این بدی را از انسان نمی‌پذیرند. با این نگاه انسان وقتی که مشغول به بدی است آن موقع احساس می‌کند که همه‌ی هستی با او روی ترش دارند، نگاه سخت دارند. انسان را نمی‌پذیرند. در این نگاه حال انسان منقلب می‌شود و توجه او به رویگرداندن از بدی بیشتر می‌شود چون می‌خواهد همه‌ی هستی را با خودش همراه کند، توافق اسباب ایجاد شود. بعد خدای سبحان برای حضرت موسی در اینجا تمثیلی می‌کند. می‌گوید همانطوری که خیلی تعبیر زیباست «فَإِنَّ سَوَادَ اللَّيْلِ يَمْحُوهُ النَّهَارُ» چنانچه روز که آغاز به آمدن می‌کند شب را می‌برد. محو می‌کند. «فَإِنَّ سَوَادَ اللَّيْلِ يَمْحُوهُ النَّهَارُ» با آمدن روز شب از بین می‌رود و محو می‌شود، حسنات مثل تابیدن خورشید است که تاریکی سیئات را می‌برد. چقدر زیباست. و بعد «وَ كَذَلِكَ السَّيِّئَةُ» اگر کسی یک موقع مبتلا به بدی شود، «تَمْحُوهَا الْحَسَنَةُ» اگر یک موقع به بدی مبتلا شدید، حواستان باشد که حسنه مثل یک نوری است که می‌تابد آن تاریکی را از بین می‌برد. هر گاه مبتلا به بدی شدی، به دنبالش حسنه‌ای را ایجاد کنید که نوری بتابد آن تاریکی از بین برود.

شریعتی: یعنی اگر خدای ناکرده مبتلا به یک سیئه‌ای شدیم آن تاریکی در وجود انسان حاکم می‌شود.
حجت الاسلام عابدینی: اقلاً در گوشه‌ای از وجود انسان تاریکی ایجاد می‌شود. با آمدن یک حسنه‌ای که در مقابل او و برای رفع آن سیئه است آن تاریکی را از وجودمان دور کنیم. خیلی تعبیر زیبایی است. بعد می‌فرماید که «وَ عَشْوَةُ اللَّيْلِ تَأْتِي عَلَى ضَوْءِ النَّهَارِ» از آن طرف هم تاریکی شب و سیاهی شب می‌تابد بر روشنی روز و کم کم روشنی روز را محو می‌کند اگر سیئات انسان هی ادامه پیدا بکند مثل سیاهی و تاریکی می‌ماند که کم کم بر روشنی غلبه می‌کند. ببینید چقدر تعبیر تطابق بین تکوین و تشریح وجود دارد. یعنی آنچه که در نظام هستی هست را خدای سبحان آیتی قرار داده است. آنچه که در نظام تشریع و اراده‌ی انسان و حرکت انسان می‌خواهد باشد را با آن تطابق داده است که انسان دائماً از این منتقل شود. اگر می‌بیند تاریکی دارد غلبه می‌کند، بهره‌های مختلفی می‌شود برد. یکی از بهره‌هایش این است که احساس بکند که وقت آن رسیده است اگر در وجودش سیئه‌ای هست همینطوری که این تاریکی دارد حاکم می‌شود نکند این تاریکی سیئه در وجود من حاکم شود. با یک حسنه‌ای روشنش بکند. و در روایت خیلی زیبا دارد که اگر اشتباه نکنم امام کاظم (ع) نشسته بودند. وقت نماز ظهر که نشسته بودند وقت نماز مغرب و عشاء شد. بلند شدند وضوی جدیدی گرفتند و فرمودند وضویی که در نماز مغرب و عشاء گرفته می‌شود هر چند انسان وضو داشته باشد این وضوی ابتدای مغرب که ابتدای شب است سیئات روز را پاک می‌کند و وضویی که برای نماز صبح هست سیئات شب را پاک می‌کند. اگر انسان وضویش را هم که یک حسنه است
شریعتی: الْوُضُوءِ نُورٌ و الْوُضُوءُ عَلَى الْوُضُوءِ نُورٌ عَلَى نُور.
حجت الاسلام عابدینی: چقدر زیباست که این نور سیئه و ظلمت را می‌برد که این هم  «وَ كَذَلِكَ السَّيِّئَةُ تَأْتِي عَلَى الْحَسَنَةِ الْجَلِيلَةِ» این سیئه می‌تابد بر آن حسنه‌ی جلیله «فَتُسَوِّدُهَا». اگر سیئه بتابد حسنه را سیاه می‌کند، تاریک می‌کند. پس اگر مبتلای به سیئه شدیم مراقب باشیم که به سرعت حسنه‌ای را به او ملحق کنیم تا آن تاریکی اولاً در وجودمان نماند و ثانیاً به سرعت به نور تبدیل شود. این هم راهی است. در شبانه‌روز حال انسان حال انتقال از این مسئله باشد. تا تاریکی را می‌بیند منتقل به این شود که نکند در وجودش تاریکی باقی مانده باشد.
شریعتی: نکته‌ی خیلی خوبی بود. ان‌شاءالله که همه‌ی ما از این روایت و حدیث قدسی بهره‌مند شده باشیم. قصه‌ی حضرت موسی (ع)
حجت الاسلام عابدینی: سلام علی موسی و هارون. السلام علیک یا موسی کلیم، السلام علیک یا هارون نبی. عرض سلام و ادب داریم و اذن می‌گیریم از این دو بزرگوار و مؤمنینی که همراهش هستند چون دیگر حالا علاوه بر اینکه موسی کلیم و هارون نبی مشغول تبلیغ هستند عده‌ای هم به اینها ایمان آوردند و ما به این کسانی هم که ایمان آوردند سلام داریم و اذن می‌گیریم از سرگذشت آنها. در بیانی که در رابطه با جریان موسی کلیم و هارون داشتیم خانه‌سازی و بعد جامعه‌سازی و آن علائم جامعه‌سازی را در رابطه با موسی کلیم و قوم ایمان آورده به او و بنی‌اسرائیل بیان کردیم که چه جریان زیبایی شکل گرفت و نطفه‌ی یک جامعه قوی بسته شد. بنای یک جامعه ریخته شد و کاری که موسی کلیم کرد این بود که روز به روز مردم و جوانانی را هم که ایمان آورده بودند در بنی‌اسرائیل پخش کردند که اینها مردم دیگر را هم با امید ایجاد کردن و بیان آن حقایق فطری جذب بکنند. این جامعه رو به جذب بیشتری رفت و روز به روز گسترده‌تر می‌شد و مردم هم وقتی می‌دیدند کسانی که ایمان آوردند چه شوقی پیدا کردند، چه حالی دارند. آن نوامیدی را که بیش از سیصد سال بر بنی اسرائیل حاکم بود، آن ناامیدی و تاریکی رفته و یک روشنی و امید ایجاد شده است. سخنان موسی کلیم هم همش امیدبخش بود. از یک آینده‌ی روشن، از یک وعده‌های زیبا و عملاً هم کارهایی که محقق شد دیدند که فشارها دارد کمتر می‌شود و آن مالکیت بر نفوسی که موسی کلیم ایجاد کرد برای این قومی که در یک زندان بزرگ بودند. یعنی بنی اسرائیل در یک زندان بزرگی به نام مصر زندانی بودند اما زندانی در یک زندان بزرگ بودند. مثل کاری که خود اسرائیلی‌ها امروز برای فلسطینی‌ها کردند و فلسطینی‌ها را در یک زندان بزرگ حبس کردند. این آن موقع بر بنی‌اسرائیل مصریان این کار را کرده بودند که فرعونیان بودند حالا اینها زورشان را اینطوری به مسلمان‌ها رساندند که آن سرنوشت تاریخ این است که استکبار و تکبر حتماً سرنگون هست. والعاقبه للمتقین است و امروز هم اینها بدانند که الحمدلله همانطوری که رهبری فرمودند این استکبار اینها رو به افول هست و ان‌شاءالله به زودی هم این افولش آشکارتر خواهد شد.
شریعتی: این امتداد همان تفکر سلطه است دیگر. یعنی اینها وقتی که از آن تفکر حس‌گرا و مادی‌گرا و قدرت‌طلبی آزاد شدند اینها ولی آمال و آرزویشان همان نوع تفکر بود که یک روز محکومش بودند. امروز می‌خواستند همان نوع تفکر را خودشان نسبت به دیگران ایجاد کنند. نه اینکه عبرت بگیرند که ببینند سرگذشت فرعون چه شد. مثل یک عقده‌ای برای اینها. الآن همان طریق را دارند محقق می‌کنند که ان‌شاءالله خدای سبحان این سرگذشت را که روز به روز هم افولشان دارد آشکارتر می‌شود بیشتر آشکار بکند. این یک نکته بود. یک مسئله بود که عده‌ای از مؤمنین را گرفته بودند برای فشار در زندان انداخته بودند. به خصوص آن جوانانی که خیلی فعال بودند، لو می‌رفتند. از اهل ایمانی که کنار موسی بودند که قبلاً در موردشان صحبت کردیم که چه نقشی در شکل‌گیری این جامعه‌سازی داشتند، اینها را شناسایی می‌کردند، دستگیر می‌کردند، در زندان می‌انداختند. یکی از اهداف موسی کلیم (س) هم این بود که در شرایطی که ایجاد می‌شد و فشارها، تقاضای آزاد شدن اینها را داشتند. چون اینها گروگان آنها بودند، نیروهای فعالی بودند، اهل ایمان بودند، ارکان کار موسی (ع) بودند، آنها هم خوب اینها را شناسایی می‌کردند، دستگیر می‌کردند. لذا این جریان، از آن طرف هم فرعونی‌ها می‌ترسیدند اینها را بکشند. کشتن اینها، هر یک کسی از اینها که شهید می‌شد خودش یک امامزاده‌ای می‌شد. خودش یک سوژه‌ای می‌شد که این سوژه باعث می‌شد که مدتی ذهن مردم با حیات این شهیدی که ایجاد شده بود، شهادتش ایجاد کرده بود، مردم مشغول می‌شدند قوت پیدا می‌کردند. لذا از یک طرف اینها را دستگیر کرده بودند، از یک طرف قدرت نداشتند اینها را به شهادت برسانند. چرا؟ چون می‌دیدند شهادت اینها علیه خود فرعونی‌ها تمام می‌شود. برایشان یک استخوان لای زخمی مانده بود و موسی کلیم هم فشار زیادی بر بنی‌اسرائیل می‌آوردند که اینها باید آزاد شوند. در این گیر و داری که گاهی شهادت‌ها پیش می‌آمد و این شهادت‌ها برای مؤمنین یک نقطه‌ی فرجی بود، یک نقطه‌ی تنفسی بود که برای فرعونیان هم یک نقطه‌ی عقب‌نشینی بود. یعنی خون هر شهیدی یک مرتبه اینها را… اینها جالب است که مثلاً ببینید دانشمندان هسته‌ای ما را ترور می‌کنند اما در عین اینکه این ترور برای ما سخت است، این شهادت‌ها برای ما سنگین است. شهید شهریاری، شهید فخری‌زاده، شهید سلیمانی در نگاه نظامی. هر کدام از اینها ولی حرکت ایجاد می‌کند و جامعه را زنده می‌کند جلوتر می‌برد. و دشمن هم این را می‌فهمد که در عین اینکه این شهادت برای آنها یک نفع دارد، برای آنها منافعی دارد اما از آن طرف حیاتی در جامعه ایجاد می‌کند. از آن حالت مردگی یا حالت یأس یا حالت‌های دیگر جامعه را به یک سمت نشاط روحی، حیات جدید سوق داده است. هیچ‌گاه یأس بالاتر ایجاد نکرده است. هیچ شهادت شهدای ما تا به حال یأس بالاتر ایجاد نکرده است.
شریعتی: امام فرموده بودند ما را بکشید. ملت ما بیدارتر و زنده‌تر می‌شود.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی واقعاً این وعده‌ای که خدای سبحان داده که شهدا زنده هستند، این زنده بودن شهدا نزد خدا غیر از آن است که هر کسی از دنیا می‌رود. هر کسی که از دنیا می‌رود نزد خدا زنده است چون حیات شهید یعنی کسی که شهید می‌شود به غیر از این نیست که دیگران هم که از دنیا می‌روند. همه در عالم برزخ زنده هستند. «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُس‏» توفی می‌شوند اما شهید یک حیات عند رب دارد، یک روزی عند رب دارد. «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون‏» (آل عمران/ 169) این رزق عند رب یکیش در حقیقت همین آثار باقی‌ای می‌شود که از شهید باقی می‌ماند که این توجهی که می‌تواند به عالم دنیا داشته باشد و این رزق رب را و حیات معنوی مردم را در خانه‌های مردم پمپاژ بکند، اثرگذار و جاری بکند. این یک حیات ویژه‌ای است که عمل آن شهید هم هست. یعنی آن شهیدی که شهید می‌شود، حیات مردم هم عمل آن شهید است. خیلی زیباست که هر چه روحیه‌ها زنده‌تر می‌شود، همه‌ی اینها جزء عمل آن شهید هم محسوب می‌شود. با این نگاه ببینید یک شهید حججی، یک جوان وقتی به شهادت می‌رسد یکدفعه چه موجی ایجاد شد؟ چه انقلابات روحی ایجاد شد. همه عمل آن شهید هم حساب می‌شود کأنه چقدر می‌خواست در دنیا عمر بکند تا اینهمه اثر ایجاد کند ولی آن خونش اینهمه اثر ایجاد کرد. فرعونی‌ها این را می‌دیدند. یعنی شهادت سحره بعداً پشیمان شدند که کاش که ما اینها را شهید نمی‌کردیم. یک اثر جمعی آن هم عالمان اینطوری، وقتی شهید شدند خونشان دائماً اثرگذار بود کأنه مردم روزانه یاد ایمان سحره و شهادت سحره و مقاومت سحره بودند و به اینها اعتماد به نفس می‌داد.
شریعتی: در اوجش سحره بودند، مؤمن آل فرعون بود و حضرت آسیه.
حجت الاسلام عابدینی: حالا ما هنوز مثلاً مؤمن آل فرعون و آسیه را هنوز شهادتشان را نگفتیم ولی در همین مقطع، در این دوران است که کم‌کم فشارهایی که ایجاد می‌شود، مؤمن آل فرعون، بعضی نقل‌ها هست همسر او، خود آسیه (س) و عده‌ی دیگری اینها شهید می‌شود. هر کدام از شهادت‌ها ولوله‌ای ایجاد می‌کند، آثاری ایجاد می‌کند که این واقعاً انسان خدای سبحان یکی از برکات وجودی انسان این است که عاقبت انسان ختم به شهادت شود. من هر موقع این گفته‌های شهید سلیمانی، سردار دل‌ها را می‌بینم که چطور عاشق شهادت بود. او می‌دانست که شهادت چه عروجی برای شهید ایجاد می‌کند. برای ما غیرقابل تصور است. کسی که چشیده باشد حسرت شهادت اینطور به دلش آسیب می‌زند. حالا بحث را دور نشویم. در این گیر و دار بود که به اصطلاح این زندان بزرگی که برای بنی اسرائیل ایجاد شده بود کم کم اینها روی بنی اسرائیلی که شخصیت‌هایی بودند کار کردند. حالا بعد از این یواش یواش روی شخصیت‌شناسی افراد بنی‌اسرائیل می‌رسیم. روی کسانی که پیش مردم محبوب بودند. حالا با آمدن موسی (ع) محبوبیت موسی محبوبیت آنها را تحت الشعاع قرار داده است. بعضی از زهاد و عباد بودند. بعضی از عالمان بودند، بعضی از ثروتمندان بودند. حالا در یک نگاه بعضی از کسانی بودند که مردم اینها را دوست داشتند. حالا بگویید که هنرپیشه‌گان زمان بودند. حالا به هر عنوانی. کسانی که در دل مردم جا داشتند. آمدن موسی (ع)، تغییر ارزش‌ها باعث شده که نگاه مردم تغییر بکند. با تغییر نگاه مردم قطعاً محبوب‌های مردم تغییر می‌کند. وقتی محبوب مردم تغییر پیدا کند، کسانی که قبلاً محبوب مردم بودند حالا می‌بینند توجه نمی‌شود، خیلی‌ها حالا در مقابل موسی (ع) می‌ایستند. نمی‌آیند بگویند چون محبوبیت ما زیر سؤال رفته است، ما با موسی می‌جنگیم یا مقابله می‌کنیم. اما به اسم گاهی خدا در مقابل موسی می‌ایستند. تعبیرات قرآن خیلی عجیب است که بعضی از زهاد و عباد بزرگ از بنی‌اسرائیل به جای اینکه حالا ببینند دین زنده می‌شود با احیای دین ببینند نام خدا دارد بر زبان‌ها جاری می‌شود، می‌گویند چرا نام ما بر زبان‌ها جاری نیست. خودشان را منزوی می‌بینند. می‌بینند آن ارزش سابق را ندارند. می‌بینند حالا قطب‌های معنوی عالم زیادتر شده است. هارون آمده، موسی آمده، جوانان مؤمن آمده‌اند که این جوانان مؤمن که ارزشمند هستند مثل یوشع بن نون. اینها جوان هستند اما در عین حال مردم می‌بینند اینها خیلی اثرگذار هستند در زندگی‌شان. توجه‌ها به اینها زیاد است. بازار اینها کسادتر شده است. این نگاه‌ها باعث می‌شود که کم کم راه‌شان را از موسی جدا می‌کنند. یواش یواش دور می‌شوند. با اینکه اینها سن و سالی دارند. حالا بعد ان‌شاءالله بعضی از اینها را به عنوان نمونه بلعم باعورا را مثال خواهیم زد که در قرآن آمده است و از ثروتمندان قارون را. سرگذشت او را ان‌شاءالله خواهیم گفت که چقدر عبرت‌آموز باشد. و همچنین شخصیت‌های دیگری که گاهی به معروفی اینها نیستند اما در عین حال جدا شده‌اند. این هم برای موسی کلیم یک آفت است که اینها را عده‌ای دوست دارند  اما دیگر حالا درست است مثل سابق گل نکرده‌اند اما در مقابل موسی کم کم شروع به جو سازی می‌کنند. یک عده‌ی دیگری هم هستند که این هم مهم است. از فرعونی‌ها نفوذ کردند در جریان، از خود بنی‌اسرائیل هستند ولی توسط فرعونی‌ها نفوذ داده شده‌اند در تصمیم‌سازی‌های جمع‌هایی که همراه موسی (ع) هستند تا تضعیف کنند آن عزم‌هایی که می‌خواست شکل بگیرد. یکی از مهمترین کارها هست. ما امروز خیلی به آن مبتلا هستیم که عده‌ای هستند به گونه‌ای در درون خود ما نفوذ کرده‌اند و هستند و از ابتدای انقلاب هم بوده‌اند که نگذارند عزم‌های قوی شکل بگیرد. در تصمیم‌‌سازی‌ها هم هستند، در مشاوره‌ها هم هستند، آدم‌های کوچکی هم نیستند، بی‌تأثیر هم نیستند. اما کاملاً هم خودشان را به موضع که یک جوری نیست که در مقابل ما باشند ولی در کارهای بزرگ مورد مشورت هستند، مورد رجوع هستند در کارهای بزرگ. وقتی اینجا به آنها رجوع می‌شود چون در آن کارها تشخص دارند، در آن علم جلوه دارند، تشخص دارند اما اینها ناخودآگاه مهره‌های دیگران هستند. دل‌هایشان جای دیگر است. وقتی که مورد رجوع قرا می‌گیرند اینها ایجاد کارهای بزرگ را در حد و قواره‌ی بنی اسرائیل نمی‌دیدند. نمی‌گذاشتند در مشاوره‌هایشان تصمیم‌های بزرگ گرفته شود. آنجایی که جای ریسک کردن بود را اجازه نمی‌دادند این کارها صورت بگیرد که بالاخره کارهای بزرگ ریسک‌پذیری می‌خواهد، اراده‌های قوی می‌خواهد، عزم‌های جازم می‌خواهد. با یک سری مشاوره‌ها و بیان علمی و تاریخ اجازه نمی‌دادند که عزم‌های بزرگ شکل بگیرد.
شریعتی: یعنی به جای اینکه بگویند ما می‌توانیم می‌گفتند ما نمی‌توانیم.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی طوری می‌گرفتند که شدنی نیست. یأس ایجاد می‌کردند. آیه‌ی یأس خواندن. طوری که عده‌ای که متزلزل هستند یا خیلی قوی نیستند شل می‌شدند، آنهایی که خیلی قوی بودند یکمرتبه سست‌تر شوند. بالاخره اینها ریش سفیدی داشته باشند، علم کثیری داشته باشند. این هم یک مدل از ضربه زدن بود که در داخل جمع‌ها آمده بودند به اسم ایمان‌آوردندگان به موسی اما دل‌هایشان اینجا نبود. دل‌هایشان جای دیگری بود. دل‌هایشان به جای دیگری گره خورده بود. و وقتی مورد شور و مشورت قرار می‌گرفتند، مشورت‌هایشان به گونه‌ای بود که همیشه به فرمایش امیر‌المؤمنین رو به پایین بود. یعنی نگاهشان همیشه نگاه سست بود. حالا ممکن است خیلی از آنها هم پولی از کسی نمی‌گرفتند که این کار را بکنند اما نگاهشان اینطور شکل گرفته بود. آدم‌های کوچکی بودند در عین اینکه در بین مردم بزرگ جلوه می‌کردند. آدم‌هایی بودند که اینها قدرتی در کارهای بزرگ نداشتند اما در نشان در کارهای بزرگ اینها نشان داده می‌شدند. صاحبان عزم. اینها دیده می‌شدند. صاحبان علم. اما اینطور نبودند. این هم یکی از مشکلاتی بود  که موسی کلیم با آن مواجه بود. آدم نمی‌داند اگر اینها را در جزئیات وارد شود کمی بعداً سخت‌تر می‌شود ولی این هم یک دسته‌ای بودند از نفوذی‌ها که واداده بودند و به تعبیری دائماً تزریق بی‌اعتمادی به جامعه می‌کردند. ما اگر کمی تفحص کنیم امروز می‌بینیم. از دوران جنگ، از دوران پس از جنگ، دائماً یک عده‌ای آن نمی‌شود، امکان‌پذیر نیست، کار ما نیست، خراب می‌کنیم، نباید بکنیم، دیدی گفتیم. دائماً جملات اینطوری تکرار می‌شود یا اصلاً این کارها مثلاً اگر یک موقعی می‌خواهیم یک پالایشگاه بزرگ بزنیم می‌گویند پالایشگاه برای چی می‌خواهیم؟ پالایشگاه کثیف است. کار کثیف را بگذار آنها بکنند. ما پولدار هستیم. ما نفت خام صادر می‌کنیم. ببینید دائماً تزریق می‌کنند که کارهای بزرگ در کشور نشود. بعد وقتی که تصمیم می‌گیرند آن کشورهای بزرگ که یکدفعه ما را تحریم بکنند می‌دانند حالا نقطه‌های ضعف ما کجاست. چون اینها گره‌ها را به آنها داده‌اند. ولی یواش یوش آن وقت جای پای اینها در طول تاریخ است. ما خودمان ببینیم. همینطور در جریان موسی کلیم با یک شدتی محقق می‌شد. آدم حسرت می‌خورد که چرا از بنی‌اسرائیل کسانی انقدر نگاه کوچک داشته باشند. انقدر ذلیل باشند. حسرت می‌خوریم چرا در کشور خودمان ایران بعضی‌ها انقدر ذلیلانه نگاه بکنند. انقدر واداده و چیز باشند. بعضی از اینها قطعاً مهره هستند، برخی از اینها از جهت فکری واداده‌اند. آدم‌های بدی هم نیستند. شاید زاهد و عابد هم باشند. شاید اهل ایمان هم باشند اما واداده‌اند. این هم یکی از گرفتاری‌های حضور موسی بود. موسی کلیم در قبال این کارها چند شعار را می‌خواست در این جامعه‌سازی جا بیندازد. من شعارهایش را عرض می‌کنم. موسی کلیم به دنبال تغییر تفکر ظلم‌پذیری مردم که بیش از سیصد سال این تفکر شکل گرفته بود. تسلیمش شده بودند. دنبال این تفکر از ظلم‌پذیری به ظلم‌ستیزی بود. این یک شعار موسی بود. خیلی کار مهمی است که جریانی که امام (ره) پیش آوردند برای انقلاب که مردم تسلیم شده بودند، دیگر برای آنها عادی شده بود. ظلم‌پذیر شده بودند، ظلم‌ستیز شوند بایستند تا پای شهادت. خیلی کار سختی است. یعنی آدم تصویر بکند که از آن ظلم‌پذیری  و وادادگی و عادت به زندگی روزانه و صبح تا شب بلند شوند یکدفعه می‌خواهد تا پای شهادت. یعنی تا جایی که طرف به مرز شهادت برود. این یک شعار موسی بود که عدالت‌طلبی را زنده بکند. یکی دیگر این بود که دنبال این بودند که این امتی که برای خودشان یک تاریخ داشتند مثل تاریخ انتصاب ابراهیم خلیل به یعقوب، دوران یوسف، همین را از آنها گرفته بودند، تبدیل شده بودند به یک جمع پراکنده. تبدیلشان کنند به یک جامعه. به یک در حقیقت جمع مرتبط. این را احیا بکنند. این هم یک کار سختی بود که آدم‌های متشتت متفرقی را که عادت کردند تبدیل به یک واحد کنند. این هم یکی از کارهای جامعه‌سازی و امت‌سازی. از کارهای انقلاب موسوی بود. یکی دیگر این بود که خداباوری و معادباوری. مردمی که به زندگی مادی عادی عادت کرده بودند. از صبح تا شب توسری می‌خوردند تا یک لقمه نان گیرشان بیاید بخورند. همین. به بیش از این اصلاً کاری نداشتند.
شریعتی: و گرایش رهبرانشان را به مادیات دیده بودند
حجت الاسلام عابدینی: دیده بودند ولی یک سری کارهای فرعونی‌ها هم که کرده بودند در زرق و برق‌ها، حسرت زرق و برق را بر دل اینها گذاشته بودند. یک حسرتی که هیچ امیدی هم حتی به همین نگاه مادی، همان حسرت دیدن این زندگی آنها، حالا بخواهی یک قومی که اینطور هست را به خدا باوری برسانی و معادباوری. خیلی کار سختی است. اینها را ترسیم کنیم که موسی کلیم کجا واقع شده. بعد ببینیم کاری که کرده چقدر از این بوده است. امام رحمت الله علیه کاری که در انقلاب کرد چقدر عظیم بوده است. اینها اهداف است. یکی دیگر این بود که برای کسانی که عادت شده بود برایشان که نسل‌کشی نسبت به آنها واقع شود و دیگر هیچ صدایی نداشتند. هیچ در حقیقت مقاومتی نداشتند. به راحتی تسلیم شده بودند. بچه‌ها که به دنیا آمده بودند برای اینها می‌کشتند و اینها دیگر صدایی نداشتند. بیاورد کسی که اینطور تسلیم در مقابل کشته شدن هست را تا مرز شهادت‌طلبی. بگوید می‌خواهید در حقیقت کشته شوید اقلاً شهید شوید که این شهادت ارزشمند است. این هم یکی. برای پایان دادن نسل کشی تن به شهادت بدهید. برای در حقیقت باور به آن فرهنگ‌تان آماده‌ی شهادت باشید که این هم…
شریعتی: یعنی در راه عقیده‌تان کشته شوید.
حجت الاسلام عابدینی: که این را جا انداختنش. مردمی که حاضر بودند ببینند از شکم مادر بچه که به دنیا می‌آید را اینها می‌کشند و هیچ اعتراضی ندارند. بیاید بگوید بیایید بایستید شهید شوید تا جلوی این گرفته شود. این هم یک کار بزرگی بود. احیای دین ابراهیم خلیل که این همه مردم ببالند. دین ابراهیم خلیل. برایشان یک فرهنگ ایجاد کرده که شما فرهنگ دارید. بی‌فرهنگ نیستید. عقبه دارید. آنها بی‌عقبه هستند. شما عقبه دارید. عقبه‌ی فرهنگی قوی دارید که حاکمیت خدا در رأس همه‌ی اینها بود که بیاییم آنجایی که حاکمیت فرعون «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‏» تبدیل شود به حاکمیت خدا. هر کدام از اینها یک شعار است. ما در نگاه انقلاب‌مان تعبیری که بعضی از جامعه‌شناسان غربی کرده‌اند گفته‌اند این انقلاب به نام خداست. انقلاب به نام خدا که آن پایان تاریخی را که پایان در حقیقت گفتگوها بود و تفکر لیبرالیسمی به عنوان حاکمیت اینها گفتند تازه این تفکری که امام ایجاد کرد که جوان‌ها تا پای شهادت می‌ایستند و حاضرند دفاع بکنند تا مرز شهادت تا یک خداباوری، معادباوری، احیای فرهنگ الهی. این نگاه حاکمیت خدا در حاکمیت خدا ایجاد شود. حاکمیت خدا، من عرض می‌کنم که حضرت زهرا (س) وقتی که بعد از جریان شهادت پیغمبر محقق شد، حضرت گریه‌هایش مال این بود که می‌دید حاکمیت خدا دارد تبدیل به حاکمیت بشری می‌شود. و لذا از روی هفتم گریه‌هایش شدیدتر شد چون می‌دید تبدیل دارد بیشتر صورت می‌گیرد. ناامید شد از اینکه دوباره… چون مردم آمدند خودشان انتخاب کردند. پیغمبر خدا بود. از جانب پیغمبر امیر‌المؤمنین نصب شد اما اینها نصب خدا را که به واسطه‌ی پیغمبر ایجاد شد کنار گذاشتند خودشان انتخاب کردند. وقتی خودشان انتخاب کردند حاکمیت بشری شد. حضرت زهرا می‌فهمید که این چقدر تفاوت بین حاکمیت بشر و حاکمیت خداست.
شریعتی: چقدر پیامبر زحمت کشیدند.
حجت الاسلام عابدینی: چقدر زحمت کشید اما فرهنگ ده ساله تثبیت نشد. مردم زود برگشتند. اینجا دارد موسی کلیم این زحمت را می‌کشد که بیاید نشان بدهد می‌شود در مقابل فرعونی که سیصد سال است این حاکم است، خاندان اینها، می‌شود در مقابله ایستاد. می‌شود خدا را حاکم کرد. می‌شود مقابل اینها اعتماد به نفس ایجاد شود. فکر نکنید اگر در مقابل فرعون بایستید همه‌ی شما از بین می‌روید. آن مقداری که از کودکان شما کشتند که در بعضی از نقل‌ها 25 هزار کودک را کشته‌اند. اگر این مقدار شهادت کمتر از این، مقابله با فرعون احیای این قوم را به دنبال داشت. احیای حاکمیت خدا را به دنبال داشت. لذا اینها ایستادگی کردند، عده‌ای ایستادند، وقتی عده‌ای ایستادند دیدند با همین ایستادن عده‌ای آنها عقب‌نشینی کردند. و لذا دل بیشتر دادند. عده‌ی بیشتری آمدند. این هم یکی از مسائلی بود که از جانب… خب قطعاً آنها هم بیکار نمی‌نشینند. از جمله کارهایی که اینها کردند برای نفوذ در جریان چیز موسی کلیم از خدای سبحان خواست خدایا «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‏ أَمْوالِهِم‏» دید اینها جلوه‌های ظاهری‌شان خیلی عظیم است و مانور تجملشان خیلی زیاد است. و هر کاری می‌کند که دل بنی‌اسرائیل و موسی نسبت به آنها بکند دنیای آشکار نمی‌گذاشت.
شریعتی: یعنی دست و پای اینها را برای آن پروازی که مد‌نظر حضرت بود بسته بود.
حجت الاسلام عابدینی: من عرض می‌کنم این کرونا خیلی مصیبت برای همه است. قطعاً هیچ کسی اما ببینید عجیب این است که شاید یک وجهی از این مسئله که خدای سبحان ایجاد کرده که در کشورهایی که ادعای رشد علمی قوی‌تر دارند یکه‌تازی این قوی‌تر نشان داده می‌شد. روی این آدم باید توجه کند. چرا در بعضی از کشورهای اروپایی و آمریکا این حقیقتی که اینها در حالت اوج نگاه علمی الآن در جهان هستند و خودشان را هم جلوه می‌دادند. اما یک چیز اینطوری که می‌آید یکدفعه می‌بینید که عجز آنها بیشتر جلوه می‌کند.
شریعتی: چون خیلی روی خودشان و علمشان حساب کردند.
حجت الاسلام عابدینی: حالا الآن ما نمی‌خواهیم تحلیل کنیم چرا. اما می‌توانیم با این نگاه بگوییم خدای سبحان همین را هم با اینکه ابتلای همگانی است، همه‌ی کشورها مبتلا هستند. آسیایی مبتلا است، آفریقایی مبتلاست، آمریکایی مبتلاست و ما هیچ‌کدام را هم نمی‌پسندیم. نه در آمریکا می‌پسندیم کسی با این از دنیا برود، نه در آفریقا می‌پسندیم، نه در اروپا می‌پسندیم و نه در آسیا. هیچ‌کجا نمی‌پسندیم. ولی مریضی است برای همه. سخت انسان هستند، دردکشیده هستند. برای همه سخت است. ما برایمان سخت است هر انسانی، حیوانی. حتی گیاه و نباتی اگر آسیب ببیند ما ناراحت هستیم، غصه می‌خوریم. اما در عین حال ببینید یک چیزی پیش آمده است. ابتلایی پیش آمده است، اختیار کسی هم نبوده است. درست است؟ اما در عین حال این زینتی را که آنها خودشان را جلوه می‌دادند که ما در حقیقت جلودار علم هستیم. این زینت «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‏ أَمْوالِهِم‏» این طمس بر اموال، نشان دادن اینکه این زینت آنطوری که اینها نشان می‌دادند نیست.
شریعتی: یعنی در واقع این هم تفاخر آنها بوده که در همان بشکند.
حجت الاسلام عابدینی: این تفاخرشان بود. این تفاخرشان با این شکسته شد. ما ادعایی نداشتیم. کشورهای مختلف در این مسئله ادعایی نداشتند. اما آنها ادعا داشتند. آما آن جاهایی که ادعا داشتند این شدت بیشتر آشکار شد. به نسبت جمعیت آمریکا جزء اولین کشوری است که از جهت تلفات به نسبت جمعیتش هم فوق همه است از جهات تلفاتی که در این مسئله داشته است. ما خوشحال نیستیم که تلفات زیاد است اما داریم تحلیل می‌کنیم که این هم سنت الهی است که اگر کشوری تبختر می‌کند، تفاخر می‌کند، گاهی به ثروت، گاهی به علم، دیگران را تحقیر می‌کند، خدای سبحان گاهی آن ابتلایی که پیش می‌آید، آن تبختر اینها را هم می‌شکند.
شریعتی: در هم شکستن آن هیمنه و آن…
حجت الاسلام عابدینی: یعنی الآن در کشورهای دیگر نشان داده می‌شود که این طور نیست که اگر من در آن کشور بودم سالم می‌ماندم. حتی گفتم بعضاً کسانی که مهاجر هستند سعی کردند یک مهاجرت معکوسی در مدتی که اوج گرفته بود چون می‌دیدند که آنجا ابتلا بیشتر است. این را عرض می‌کنم که اگر موسی کلیم به خدای سبحان عرض کرد خدایا «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‏ أَمْوالِهِم‏» خدایا این زینتی که اینها پیدا کرده‌اند، تبختر و تفاخری که دارند می‌کنند، این تبختر و تفاخر را در هم بشکن. من بتوانم یک راهی پیدا کنم برای اینکه وقتی مردم را دعوت می‌کنم دل‌هایشان انقدر شیفته‌ی آن نباشد. الآن همین جریان ببینید آن شیفتگی دل‌ها محسوس است که دیگر آن شیفتگی کمتر شده است. در احساس نیست اینطوری. شما احساس کنید که کمتر شده است. با اینکه عادت می‌شود آدم یادش می‌رود اما همین الآن این… فکر می‌کنند آن بهشت در آنجا و بقیه‌ی جاها. نه دیدم نه اینطوری نیست.
شریعتی: بله دیگر آن زرق و برق یکهو می‌ریزد.
حجت الاسلام عابدینی: کرک و پشم آن چیز یکهو ریخته می‌شود و باعث می‌شود که دیگر آن جلوه‌ی قبل را نداشته باشد. این هم یک مرتبه از سنت‌های الهی است که باید این هم یک نگاه و تحلیل روی آن بشود که خدای سبحان نحوه‌ای از «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‏ أَمْوالِهِم‏» هم هست. که اینجا پول به کار نمی‌آید. آن علمی که تو داری نتوانست نتیجه بدهد. لذا کشته‌های تو در این مدت از همه چیز بوده است بیشتر بوده است. آن ابتلای تو از همه سخت‌تر بوده است. حالا با بعضی از کشورهای اروپایی دیگر هم که آدم می‌بیند در رده‌های بعدی آنها هم به نسبت جمعیتشان واقعاً آدم تعجب می‌کند که هنوز در این حوزه است. این هم یکی که به نظر من خدای سبحان همین «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‏ أَمْوالِهِم‏» بدون اینکه ما بگوییم، بدون اینکه ما بخواهیم محقق کرده است. آنی که آنجا موسی کلیم خواست. تا چشم پرکن کردن آن چیزی که اینها داشتند از چشم‌ها بیفتد. این خودش از سنت‌های الهی بود.
شریعتی: یعنی در یک کلام علم، ثروت، هر چیزی که به آن ببالی و بنازی یا از جاهای دیگر این دلت را نبرد.
حجت الاسلام عابدینی: دلت را نبرد و دنبال علم باید بود اما نباید با علم تبختر کرد، تکبر کرد، تفاخر کرد. علم خوب است، مال خوب است اما علم و مال اگر سبب تبختر و تفاخر و تکبر شدند این سنت الهی این است که دماغ را به خاک می‌مالد. نشان می‌دهد که نه، اینطوری هم نیست که تو فکر می‌کنی. والّا قدرتمندی فرعونیان خیلی قدرتمند و ثروتمند بودند اما با چند بلای پی در پی که حالا بعد از این عرض خواهیم کرد دماغ اینها را به خاک مالید.
شریعتی: بعد از این دعای حضرت موسی؟
حجت الاسلام عابدینی: بعد از این دعا که «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‏ أَمْوالِهِم‏» که اجابت این دعا طول کشید. سالیانی طول کشید. اما عذاب‌هایی که ایجاد شد، مشکلاتی که ایجاد شد، همه‌ی این مشکلات که پیش آمد از همان جایی که سبب تبخترشان بود. اینها به نیل به عنوان یک رودخانه‌ای که «هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْري مِنْ تَحْتي‏» همه‌ی انهار از قصر من جاری است. به نیل اینطور تبختر داشته‌اند. نیل را تحت فرمان. اولین عذابی که برای اینها نازل شد از نیل بود. که حالا در تفسیر آن خواهیم گفت. وقتی نیل طغیان کرد طرفی را که مربوط به فرعونیان بود و آنجا بهترین قسمت‌های اطراف نیل بود را آب فراگرفت به طوری که مجبور شدند زندگی را رها بکنند بیایند در یک قسمت دیگری چادر بزنند. بعد از این دوباره از همین نیل سالیان… یعنی چند سال عذاب برای اینها از نیل واقع شد چون با نیل تبختر کردند، تکبر کردند. رود نیل قدرت اقتصادی اینها بود. یعنی با اقتصادشان بر بقیه تکبر کردند. با علمشان بر بقیه تکبر کردند. علمشان با سحره در هم شکسته شد که سحره عالمان بزرگ به موسی تسلیم شدند. نیلشان که قدرت اقتصادی‌شان بود تبدیل به سیل ویرانگر برای اینها شد. تبدیل به مبدأ آمدن غورباغه‌ها شد که آن وفاد قورباغه‌ها. آمد به این طرف آیینه با اینکه همزمان بنی‌اسرائیل هم کنار نیل بودند. اما نه سیل شامل حال آنها شد و نه خون شدن نیل که بعد یعنی خون شد که حالا بعداً اینها را عرض خواهیم کرد. که ببینید این سنت‌های الهی است منتها گاهی خیلی آشکار است مثل خون شدن نیل، گاهی جوری است که باید تأملی کرد. مثل همین کرونا که پیش آمده است. باید تأملی کرد. یک نگاه دوباره‌ای کرد. اگر آدم با این نگاه به سنت‌های الهی نگاه کند بعد می‌بیند اینها همان سنت‌هاست دارد برای اهل تکبر ایجاد می‌شود. بله، بعضی از اوقات هم وقتی که یک حقیقتی برای همه‌ی مردم ایجاد می‌شود، غنی و فقیر را دربرمی‌گیرد همه را دربرمی‌گیرد اما برای فقیر همین این در عین حال یک ابتلای ابتدایی است و این باعث قوت و رشد این می‌شود برای آن غنی‌ای که این ابتلاء پیش می‌آید یک عقاب است و باعث سقوطش می‌شود. ببینید یک ابتلا است. برای هر دو هم پیش آمده است. ولی کارکردهایش فرق می‌کند. این می‌شود ابتلا برای ابتدایی و باعث رشد. برای آن چه می‌شود؟ لذا می‌بینید بعضی از کشورها در این مسئله برایشان رشد ایجاد شود. بیایند در نظام علمی قدرت پیدا کنند، قوت پیدا کنند. همین را سبب رشد می‌دانند. اما همین را در یک کشور دیگری می‌بینی این سبب سقوط آن می‌شود. آن پوشالی بودن چیزی را که ایجاد کرده است می‌ریزد. لذا باعث می‌شود حتی برود مجبور شود ماسک دیگران را بدزدد. در فرودگاه‌ها برود چکار بکند؟ این‌ها خیلی نگاه جالبی است که حالا ان‌شاءالله در آیات سوره زخرف و سوره اعراف این بحث را ان‌شاءالله حالا عذاب‌هایی را که آمد تا در مقابله‌ی با قوم فرعون یکی یکی اینها وارد شد و اینها را زمین زد. تدریجی هم بود. تا بلکه اینها برگردند ایمان بیاورند.
شریعتی: خیلی خوب.
تلاوت صفحه 108 آیات ششم و تا نهم سوره مبارکه مائده. باز می‌گردیم با احترام و با افتخار همراه شما و در کنار شما.

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “سمت خدا | سيره تربيتي حضرت موسي عليه‌السلام در قرآن کريم” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید