بسم الله الر حمن الر حيم و صلي الله و علي محمد و آله الطاهرين

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيره تربيتي پيامبران در قرآن کريم
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين عابديني
تاريخ پخش: 15-12-94

شريعتي: سلام مي‌گويم به همه شما هموطنان عزيزم. خانم‌ها و آقايان خيلي خوش آمديد. آرزو مي‌کنم در هر کجا که هستيد تنتان سالم باشد و قلبتان سليم. جناب حجت السلام و المسلمين حاج آقاي عابديني سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا عابديني: سلام عليکم و رحمة الله و برکاته. سلام عرض مي‌کنم خدمت حضرت عالي و همه‌ي شنوندگان و بينندگان.
شريعتي: در ذيل بحث سيره‌ي تربيتي انبيا در قرآن کريم رسيديم به قصه‌ي آفرينش آدم هبوط آدم و حالا مي‌رسيم به زندگي حضرت آدم بر روي زمين.
حاج آقا عابديني: بسم الله الرحمن الرحيم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَيهِ و عَلي آبائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِي کُلِّ سَاعَهٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا تشکر مي‌کنيم از همه‌ي بينندگان که با پيام هايشان لطف مي‌کنند سوالاتشان انتقادات پيشنهاداتشان و الطافشان را نشان مي‌دهند و ما را راهنمايي مي‌کنند در اين که بتوانيم برنامه‌ي بهتري را ارائه بدهيم و ما سعيمان بر اين است که تمام نظرات دوستان را در آن چه که مي‌فرمايند مطالعه بکنيم تا ان شاء الله تصحيح بکنيم اگر جايي لازم است مسئله باز تر شود جايي لازم است عبور بکنيم سعي مي‌کنيم رعايت بکنيم. هر چند که بعضي از تقاضا‌ها و سوال‌ها ممکن است که وقت وسيع تري را بطلبد و محضوريت داشته باشيم از اين جهت ولي سعيمان بر اين است که مطالبي که مرتبط با بحث و لازم با بحث است حتما در جلسات بعد تدارک بکنيم از جمله بحثي که دوستان متعددي در آن جا مطرح فرموده بودند و ما سعي کرديم قسمتي از يک برنامه را بر اين اختصاص بدهيم بحث خلقت حوا و حتي ازدواجش با آدم که در جنت که چند جمله در مورد اين عرض مي‌کنيم اين بحث هم يک بحث مفيدي است و آثار تربيتي دارد. در رواياتي که در اين مسئله وارد شده مفصل است و ما فقط سعي مي‌کنيم به يک يا دو روايت در اين مسئله بپردازيم تا نتيجه‌ي بحث را داشته باشيم اولا در بحث حوا سلام الله عليها بعضي از روايات وارد شده که حوا از ضلع چپ آدم خلق شد که روايات شيعي اين مسئله را نفي مي‌کنند که يا بايد تاويل شود اين که از ضلع چپش است به اين معنا نيست که استخواني را واقعا از آدم برداشته باشند و مبدا خلق حوا قرار داشته باشند که بعضي از رواياتي که در روايات غير شيعي وارد شده حضرات معصومين تاييد نمي‌کنند حتي تخطئه مي‌کنند به شدت خداي تبارک و تعالي عاجز نبود از اين که حضرت حوا را هم مستقلا خلق بکند اما بعد از اين که نحوه‌ي خلقت حوا که حضرت حوا از همان طينتي خلق شد که حضرت آدم خلق شده بود منتها آدم در خواب بود که حوا خلق شد در روايت دارد حوا خلق شد و آدم در خواب بود و وقتي که آدم بيدار شد من تعبير خود روايت را عرض مي‌کنم مي‌فرمايد وقتي که آدم بيدار شد اِنتَبَهَ ديد يک دفعه يک موجود ديگري است تعجب کرد و برايش چون اولين انسان ديگري است که ديده مي‌شود برايش عجيب بود اين‌ها را ما بايد با نگاه خودمان نگاه نکنيم نگاهمان را ببريم در نگاه اولي که آدم اولين انسان ديگر را مي‌بيند آن هم انساني که مکمل وجودي اش است چون زن مکمل وجود مرد است لذا «لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا» (روم/ 21) در قرآن هم وارد شده که اين دو در حقيقت با هم يک وجود را تشکيل مي‌دهند و سکون و آرامش به واسطه‌ي همين حقيقت محقق مي‌شود لذا در اولين مراتب که ورود به جنت مي‌خواهد باشد آدم و حوا با هم وارد مي‌شوند لذا در اولين مراحل خانواده شکل مي‌گيرد مي‌شد خداي تبارک و تعالي جريان خلقت را بر اساس ورود آدم به بهشت و هبوط آدم به زمين و بعد جريان خلقت حوا در زمين صورت بدهد مي‌شد به ظاهر اشکالي ندارد اما مي‌خواهد نشان بدهد خود ازدواج آدم و حوا و حتي خلقت حوا يک امر الهي در عرض آدم است که از ابتدا فقط تنها مسئله‌اي که اختصاص به آدم داشت آن تعليم اسماء بود که تعليم اسماء اختصاصي به آدم سلام الله عليه بود که بعد از آن جريانات بعدي که ورود به بهشت است و بعد بودن در بهشت است بعد نهي به نزديک شدن به شجره «وَلَا تَقْرَبَا» (بقره/ 35) هر دو نزديک نشويد تمام مراتب بعدي هبوط و آمدن در زمين.
شريعتي: آفرينش حوا قبل از ورود به بهشت بوده.
حاج آقا عابديني: بله وقتي که آدم بيدار که شد ديد کسي آن جا است تعجب کرد بعد ديد نه اين را که نگاه مي‌کند شخص را دوست هم دارد عشق و عاشقي هم از همان جا آغاز شد فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهَا نَظَرَ إِلَى خَلْقٍ حَسَنٍ يُشْبِهُ صُورَتَهُ غَيْرَ أَنَّهَا أُنْثَى فَكَلَّمَهَا فَكَلَّمَتْهُ بِلُغَتِهِ فَقَالَ لَهَا مَنْ أَنْتِ قَالَتْ خَلْقٌ خَلَقَنِي اللَّهُ كَمَا تَرَى، فَقَالَ آدَمُ يَا رَبِّ مَا هَذَا الْخَلْقُ الْحَسَنُ الَّذِي آنَسَنِي قُرْبُهُ وَ النَّظَرُ إِلَيْهِ فَقَالَ : يَا آدَمُ هَذِهِ أَمَتِي حَوَّاءُ أَ فَتُحِبُّ أَنْ تَكُونَ مَعَكَ فَتُؤْنِسَكَ وَ تُحَدِّثُكَ وَ تَكُونَ تَبَعاً لِأَمْرِكَ فَقَالَ : نَعَمْ يَا رَبِّ، وَ لَكَ عَلَيَّ بِذَلِكَ الْحَمْدُ وَ الشُّكْرُ مَا بَقِيتُ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجِلَ : فَاخْطُبْهَا إِلَيَّ فَإِنَّهَا أَمَتِي وَقَدْ تَصْلُحُ لَكَ أَيْضاً زَوْجَةً لِلشَّهْوَةِ وَ أَلْقَى عَلَيْهِ الشَّهْوَةَ، وَقَدْ عَلَّمَهُ قَبْلَ ذَلِكَ الْمَعْرِفَةَ بِكُلِّ شئ فَقَالَ يَا رَبِّ : فاني أخطها إِلَيْكَ فَمَا رِضَاكَ لِذَلِكَ، فَقَالَ عَزَّ وَجَلٍ رِضَايَ انَّ تُعَلِّمَهَا مَعَالِمَ دِينِي، فَقَالَ ذَلِكَ لَكَ عَلَيَّ يَا رَبِّ إِنْ شِئْتَ ذَلِكَ، فَقَالَ عَزَّ وَجَلٍ قَدْ شِئْتُ ذَلِكَ وَقَدْ زَوَّجْتُكَهَا فَضُمَّهَا إِلَيْكَ . (من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 380) ديد نه اين خيلي زيباست صورت او و خلق او شبيه خلق خودش است ملائکه تا کنون خلق انسان با خلق ملائکه متفاوت بود لذا آن تعبيرش که اين‌ها چقدر متفاوت هستند لزومي ندارد اما اين جا مي‌بيند که حوا با او شبيه است غير از آن يک تفاوت‌هايي مي‌کند دارد وقتي با او صحبت کرد ديد لغت او را هم مي‌داند زبان او هم با همين زبان است اين‌ها همه حرف دارد بحث دارد منتها ما عبور مي‌کنيم بعد مي‌فرمايد از او سوال کرد فَقَالَ لَهَا مَنْ أَنْتِ قَالَتْ خَلْقٌ خَلَقَنِي اللَّهُ كَمَا تَرَى تو کيستي گفت من را هم خدا خلق کرده همان طوري که مي‌بيني يعني خيلي با عزت هم با اعتماد به نفس تمام صحبت مي‌کند آدم گفت خدايا اين خلقت زيبا کيست؟ چه مقصودي از اين داري اين خلقت زيبا را که خلق کردي وقتي من به او نزديک مي‌شوم احساس مي‌کنم که انس دارم و دوست دارم اين تعبيراتي است که اولين بار صورت مي‌گيرد وقتي ببريم به اولين مرتبه خيلي دقيق مي‌شود که هنوز کس ديگري نبوده ما عادت کرديم از کودکي که بزرگ مي‌شويم تفاوت دختر و پسر ديدن اين انسان‌هاي متعدد براي ما عادي است ولي براي آدم اولين خلق است اين کسي که وقتي نگاهش مي‌کنم مي‌بينم باعث آرامش من مي‌شود خداي تبارک و تعالي جواب داد که اين بنده‌ي من حواست که من خلق کردم دوست داري که او با تو باشد انس تو باشد با هم ديگر باشيد با هم سخن بگوييد با هم گفتگو بکنيد معلوم مي‌شود گفتگو کردن هم جزء خلقت خانواده است يعني بايد در خانواده‌ها گفتگو و موانست‌ها باشد اين وسايل امروزي زن و مرد را از هم ديگر دور نکند که وقت صحبت نداشته باشند در نظام خانواده هم امر تو حاکم باشد و او مطيع امر تو باشد امر تو را اطاعت بکند در نظام خانواده گفت بله اگر يک چنين چيزي شود شکر و حمد من به دنبال اين نعمتي که به من اعطا مي‌کني حتما است آن جا دارد که تا هستم بعد مي‌گويد خداي تبارک و تعالي خواستگاري بکن او را از من اين مخلوق من است اگر مي‌خواهي بايد از من خواستگاري بکني بعد آن جا بيان مي‌کند که به هم هم احتياج داريد هم او به تو احتياج دارد هم تو به او احتياج داري يعني هر کدام بدون ديگري ناقص هستيد هم او به تو در نيازهايش محتاج است هم تو به او هر دو به هم محتاج هستيد در نظام ارتباطيتان بعد آن جا آدم مي‌گويد من از شما او را خواستگاري مي‌کنم شما با چه راضي مي‌شويد تا آن مهريه چه باشد؟ که او را به من بدهيد و راضي شويد شما براي دادن او؟ فرمود رضايت من به اين است که دين من را به او ياد بدهي آن چه که من به تو تعليم دادم تو به او تعليم بدهي اين مي‌شود مهريه اين مهريه خيلي مهريه‌ي زيبايي است در بعضي از کلمات حضرت رسول است که بعضي از ياران را که مي‌خواست به عقد ديگري قرار بدهد مي‌گويد مهريه اش اين است که قرآن را به او تعليم بدهي او از تو ياد بگيرد اين هم زيباست که مهريه‌هاي معنوي را در کنار مهريه‌هاي مادي کنار هم قرار بدهيم تا ارزشمند باشد بعد آن جا دارد اين را قبول مي‌کنم اگر شما راضي باشي من اين مهريه را قبول مي‌کنم بعد آن جا دارد خداي تبارک و تعالي فرمود من هم او را به عقد تو در آوردم بعد آن جا دارد اين زيباست آدم به حوا گفت بيا به سوي من فَقَالَ لَهَا آدَمُ إِلَيَّ فَأَقْبِلِي فَقَالَتْ لَهُ بَلْ أَنْتَ فَأَقْبِلْ إِلَيَّ تو بيا يعني اين‌ها دارد خلقت صورت مي‌گيرد ساختار وجودي را دارد شکل مي‌دهد اين‌ها بحث فقط بيان ساده نيست اين‌ها دارد ساختار وجودي زن و مرد را نشان مي‌دهد که آدم مي‌گويد بيا به سوي من آن جا حوا مي‌گويد نه تو بايد بيايي خدا امر کرد به آدم تو برو برو آدم ايستاد و رفت به سوي او اگر اين ساختار در وجود نظام فطري و طبيعي انسان‌ها قرار داده نشده بود وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَكَانَ النِّسَاءُ هُنَّ يَذْهَبْنَ إِلَى الرِّجَالِ آن موقع زن‌ها به خواستگاري مرد‌ها مي‌رفتند ولي اين يک طبيعتي است که خداي تبارک و تعالي قرار داده درست است که در بعضي از آداب اين تغيير داده شده باشد اما اين تغيير مطابق با فطرت نيست ارزش زن در آن است که مرد به خواستگاري اش برود تا ارزشمندي زن محقق شود اين يکي از رواياتي بود که در اين باب براي ما آمده يک روايت ديگري هم است که اين هم زيباست اين است که وقتي حوا در جنت وارد شد در همان بهشتي که با آدم بودند وارد شد از همان جا شروع کرد به زينت کردن خودش براي خودش از آن گياهان بهشتي تاجي درست کرد و عطري پيدا کرد خودش را با عطر آراست و به تاج خودش را آراست که نشان مي‌دهد از همان ابتدا در وجود زن اين آرايش کردن و اين تنوع و اين نوع نگاه را خداي تبارک و تعالي قرار داده در بهشت با اين که آن جا مسئله با عالم دنيا هم متفاوت بود ولي اين در ساختار وجودي حوا بود که از همان جا آرايش کردن را شروع کرد لذا دارد وقتي که هبوط کردند بعضي از زينت آلات و طيب عطر آن جا را همراه خودش به دنيا آورده بود که هر جا وارد مي‌شد بوي بهشتي را خيلي‌ها احساس مي‌کردند و موجودات ديگر هم احساس مي‌کردند که اين هم يک نکته‌ي دقيقي است که از آن جا اين وجود با اين مسائل همراه بوده جزء آفرينش حضرت حوا و زن‌ها است که بايد در نظام وجودي شان در آن جايي که خداي تبارک و تعالي برايشان قرار داده نه به صورت مطلق اين اگر به صورت مطلق شد مفسده انگيز مي‌شود اما اگر به صورت هدايت شده و کنترل شده باشد در آن چهارچوب اين باعث قوام مي‌شود باعث مي‌شود هم فطريات زن تجلي پيدا بکند هم خانواده قوام پيدا مي‌کند باعث استحکام مي‌شود لذا اگر زني خانمي از اين خودش را بخواهد محروم بکند يا بگويد اين‌ها جزء ضروريات نيست يا جزء کارهاي بيهوده است معلوم مي‌شود با فطريات خودش تا حدي مقابله کرده لذا دارد پيغمبر اکرم بعضي از خانم‌هايي را که مي‌ديد گاهي رفته بود در خانه منزل يکي از يارانش بعد ديده بود اين خانم خيلي معطل است و تعطيل کرده خودش را سوال کرد گفت همسر من آن چنان به زهد مشغول است ديگر من ضرورتي ندارم اين کار را بکنم توبيخ کرد همسر او را که چرا اين طور رفتار مي‌کني احضارش کرد توبيخش کرد او را دستور داد که توجه به اين مسئله براي خودش هم ضروري است نه به جهت خانمش غير از آن که براي خانمش حقي است براي آن مرد هم اين است که از اعتدال خارج شده اين نگاه تربيتي و هدايتي که ما مي‌کنيم بايد ببينيم اين‌ها جزء فطريات و طبيعياتي است که خدا در نظام خانواده قرار داده لذا استحکام نظام خانواده هر چه قوي تر شود اين استحکام آن هدايت الهي را به دنبال خودش مي‌آورد فطرت بيشتر متجلي مي‌شود اين دو سه روايت بود يکي از روايات ديگري که باز وارد شده بعد از اين است وقتي آدم و حوا هبوط کردند بر دو کوه هبوط کردند روايات مختلفي است انواع مختلفي از هبوط را ذکر کردند آن چيزي که نزديک تر است اين است که يکي بر صفا يکي بر مروه هبوط کردند آدم وقتي ديد هبوط دو گونه شد در دو جا شد حوا در جايي و آدم در جايي فهميد که اين نزديک شدن به شجره براي اين‌ها عواقبي دارد يکي که آمدن به دنيا و هبوط به ارض بود يکي اش هم جدايي بود که اين جدايي نشان مي‌داد اذن جديد مي‌خواهد.
شريعتي: دوباره بايد ازدواج مي‌کرد؟
حاج آقا عابديني: نه اذن جديد مي‌خواست براي اين‌ها کانه اجازه مي‌خواست لذا آدم از خدا اجازه گرفت گفت خدايا تنهايي در دنيا برايم خيلي سنگين و سخت است غير از اين که دور شدم از جوار شما اين برايم سنگين است غير از اين که دور شدم از بهشت آن جا نعمت‌ها آماده بود در محضريت شما بوديم ملائکة الرب آن جا با ما هم سخن بودند غير از آن انسي داشتم من در آن جا که حوا بود اين جا جدا شديم از هم خدا بعد از گريه‌هايي که آدم کرد هم به لحاظ فراغ از جوار رب و هم به لحاظ دوري از حوا اين‌ها در روايات دارد اذن داد به او که به سمت حوا حرکت بکند باز هم اين جا اذن داد که آدم به سمت حوا حرکت بکند حوا در مروه بود آدم در صفا آدم حرکت کرد از صفا به سمت مروه تا به سمت حوا رفت و بقيه‌ي مسائل که از جزئياتش عبور مي‌کنيم فقط مي‌خواستم عرض بکنم که جريان ازدواج آدم و حوا و هم چنين خلقت آدم و حوا براي هم ديگر و انسشان يک حقيقت انساني است لذا زندگي و آن شرايطي که زن و مرد به هم احتياج دارند در نظام وجودي شان بعضي فکر مي‌کنند رابطه رابطه‌ي حيواني است اصلا اين گونه نيست بلکه يک حقيقت انساني قوي و خيلي شريف است که خدا در نظام وجودي انسان‌ها قرار داده البته افراط در هر چيزي مضر است در خوردن افراط مضر است در خوابيدن افراط مضر است و هر چيز ديگري که افراط باشد اما اعتدال و اساسش يک حقيقت انساني است و خودش عبادت است اگر انسان با اين نگاه که خداي تبارک و تعالي اين‌ها را خلق کرده براي هم ديگر تا «لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا» اين‌ها سکونت پيدا بکنند هر چقدر قوام پيدا بکند جامعه قوام پيدا کرده حاکميت الهي قوام پيدا کرده است شخصيت‌ها معتدل شکل مي‌گيرد و اين باعث مي‌شود همه‌ي جهات وجودي رشد بکند من يک آدم بزرگواري را مي‌شناختم که ازدواج نکرده بود با اين که خيلي زاهد بزرگي بود اما گاهي خفته‌هاي درون آدم است ديگر که آشکار مي‌شود اين آقا مثلا شب آخر وقت مي‌گفت من لازم است که بروم مرغ و خروس‌هايي که در خانه داشت مي‌روم يک چيزهاي تندي به آن‌ها مي‌گويم درونش را تخليه مي‌کنم که خالي شوم اين نشان مي‌دهد که وجود تخليه نشده با اين که عابد زاهد بود اما وجودش را به سختي کنترل مي‌کرد اما آن‌هايي که با اين نگاه مثل انبيا گرامي حرکتشان معتدلانه بوده زندگي شان با اعتدال تمام بود و هيچ افراط و تفريطي در مسئله نداشتند غير از دو نبي الهي که ذکر شده اين‌ها ازدواج نکردند يکي حضرت عيسي و يکي يحيي سلام الله عليهما هر چند در مورد خضر نبي هم اين وارد شده اما خضر نبي مسئله اش پيچيده تر است ان شاء الله در يک فرصتي بحث خضر نبي را صحبت خواهيم کرد اما حضرت يحيي خيلي خوفي بود به طوري که اصلا هيچ در دنيا براي او خيلي توقف سنگين بود و سخت بود و حضرت عيسي هم به لحاظ اين که از مادر فقط زاده شده بود يک نوع وجود خاصي بود اما بقيه‌ي انبيا نقل شده که همه‌ي انبيا ازدواج کرده بودند و تعادل وجودي در همه‌ي انبيا محقق بوده که خدا قرار داده لذا بحث ازدواج به عنوان يک نگاه تربيتي است به عنوان يک ايجاد تعادل است که از اول خلقت آدم اولين مراحل خلقت آدم حواست در کنار آدم پا به پاي آدم در جنت و هبوط است يک نياز فطري است. آدم به سمت مروه حرکت کرد روايت شريف دارد که آدم براي عباداتش برمي‌گشت اما سر مي‌زد هنوز خودش را ماذون نمي‌ديد که در کنار هم زندگي بکنند سر مي‌زد قدري از آن غربت و حالت دل تنگي اش تسکين پيدا مي‌کرد تا اين که بعد از مدتي عبادت از خداي تبارک و تعالي تقاضا کرد در کنار هم زندگي بکنند خود اين که اين‌ها جدا هبوط کردند يک بحث زيبايي است که يکي از علت‌هايي که توبه خيلي سنگين محقق شد مال جدا بودن اين‌ها بود اگر دوستان شنيده باشند جريان قوم يونس وقتي که عذاب متوجه قوم شد آن يار يونس که مانده بود در قوم آن شاگرد يونس که مانده بود مردم را زن و مرد را گفت از هم جدا شوند حتي گفت بچه‌ها را جدا بکنند حتي آن جا گفت گوسفندان و حيوانات را از هم جدا بکنند تا ناله‌ي شديد اين‌ها چون عذاب آمده بود اين آمدن عذاب قرآن هم دارد تنها موردي که عذاب آمد ولي برگشت قوم يونس است از شدت اين تضرعي که پيدا شد در جدايي‌ها و مفارقت‌ها يعني اين حالت غربت و مفارقت در حالت قبول توبه و شدت تضرع خيلي تاثير داشت در قوم يونس لذا حضرت آدم و حوا هم که اين جا به صورت غربت هبوط کردند در تضرع اين‌ها به درگاه الهي و جبران آن خطايي که محقق شده بود اين غربت تاثير داشت لذا گاهي انسان اگر يک موقعي مي‌بيند ابتلايي شده در تنهايي هايش نه اين که خودش را جدا بکند در تنهايي هايش مي‌تواند يک تضرع ويژه‌اي داشته باشد لذا اين هم يک نکته‌ي تربيتي زيبايي است که همين جريان يونس بود خدا اجازه داد اين‌ها در کنار مکان کعبه که بعدا کعبه شد استقرار پيدا کردند خدا توسط ملائکه خيمه‌اي به پا کرد در آن جا زندگي شان را از مکه بيت الله کعبه شروع کردند بعد در کنار کعبه خانه‌اي ساختند کعبه شد عبادتگاه اولين دستوري هم که براي آدم آمد به پا کردن بعد از جريان رسيدن خودشان به هم ديگر به پا کردن بيت الله بود و حج که دستور حج آمد که از همان موقع حج محقق بود حجش با همان شرايط ذکر هم شده در روايات که چگونه بود وقتي آدم به زمين رسيد بعد از اين که جريان حوا را ذکر کرديم آدم جزء بَکَّائين بود وقتي آمد به زمين يکي از کساني بود که در بعضي از روايات چون عمر آدم طولاني بوده عمر‌هاي اولي عمر‌هاي طولاني بوده نوح که شايد چند نسل بعد از آدم آمده حدودا 2500 سال عمر کرده قرآن مي‌فرمايد قبل از طوفان دوران دعوتش از مردم قبل از طوفان 950 سال بوده بعد از اين که طوفان شد و کشتي ساخت و عذاب نازل شد باز هم حيات داشته قبل از دوران بعث به نبوتش حيات داشته که هنوز نبي نبوده اقوال مختلفي براي حضرت آدم ذکر مي‌شود اما دارد در بعضي از روايات که 200 سال اشک و آهش طول کشيد يعني دويست سال در فراق جنت مي‌ناليد در فراق جوار رب مي‌ناليد از همسايگي ملکوتيان قدسيان رانده شده دويست سال در فراق آن جا مي‌ناليد در بعضي از روايات دارد چهل شبانه روز يک جا در اولين موقعي که هبوط کرده بود ساجدا گريه مي‌کرد به طوري که در آن چهل شبانه روز چيزي نخورد فقط مي‌گريست از فراق خيلي سخت و سنگين است ما شايد تصوري نداريم هنوز که براي ما چنين مسئله‌اي که از آن جوار رب آن جايي که خدا با انسان مستقيم صحبت بکند هم نشينانش ملکوتيان و ملائکة الرب باشند غرق در نعمت‌هاي توحيدي نه فقط نعمت‌هاي مادي باشند هر چيزي را مي‌ديد خدا را مي‌ديد نه هر چيزي را مي‌ديد منقطع ببيند انسان در عالم دنيا با انقطاع مي‌بيند جدا جدا مي‌بيند اما آن جا هر چيزي را مي‌ديد مرتبط ديده مي‌شد لذا در بهشت هم ان شاء الله همه‌ي ما وارد شويم آن جا دارد همه چيز خدا را نشان مي‌دهد منتها اين رويت رويت ارتباط و رابطه است نه اين که چشم خدا را ببيند مي‌بيند که اين اشياء تمام مرتبط هستند مي‌يابد که تمام اشياء دارند او را جلوه گري مي‌کنند مثل اين مي‌ماند که کسي افعال شما را صفات شما را ظاهر شما را مي‌بيند هر فعلي که از شما مي‌بيند را مي‌فهمد که شما هستيد با اين که اين ارتباط و ديدن اين فعل را با شما مرتبط کردن سخن گفتن شما را که مي‌بيند حرکت شما را که مي‌بيند همه را مي‌بيند که از يک وجود نشئت مي‌گيرد ناظره به آن است در آن جا انسان همه‌ي افعال الهي را مي‌بيند که او را نشان مي‌دهند اين جا غفلت معني مي‌دهد اما آن جا غفلت معنا ندارد استن اين عالم‌اي جان غفلت است اين جا جاي غفلت است آدم از آن جا به عالمي آمده که همه‌ي جذبه‌هاي عالم مي‌خواهد او را غافل بکند براي کسي که در محضر توحيد محض بوده خيلي سنگين بوده و اين گريه‌ها جا داشته چهل شبانه روز در سجده گريه مي‌کرد آدَمَ بَقِيَ عَلَى الصَّفا أربَعينَ صَباحا ساجِدا، يَبكي عَلَى الجَنَّةِ، وعَلى خُروجِهِ مِنَ الجَنَّةِ (بحار الأنوار، ج ??، ص ???) لذا آدم جزء بکائين پنج گانه بوده که در طول تاريخ گفتند پنج نفر جزء بکائين هستند حضرت آدم يعقوب و يوسف که يعقوب در فراق يوسف و يوسف در فراق يعقوب بوده گريه‌هاي حضرت يعقوب معروف شده اما گريه‌هاي حضرت يوسف خيلي نقل نشده در روايات است بعضي روايات دارد جزء بکائين ثلاث بوده يعقوب ذکر نشده يوسف ذکر شده يعني نشان مي‌دهد که گريه‌هاي يوسف گريه‌هاي سنگين تر و سخت تري بوده لذا آدم جزء اهل گريه‌اي بوده که پنج نفري که مشهور بودند به گريه در طول تاريخ يکي حضرت آدم يکي حضرت يعقوب و حضرت يوسف و چهارمي حضرت فاطمه و پنجمي امام سجاد بودند که اين پنج نفر در طول تاريخ در روايات ما به عنوان بکائين اين‌هايي که خيلي اهل گريه بودند نقل شدند. عمر حضرت آدم را مختلف ذکر کردند لذا چون مختلف ذکر کردند نقلي که انسان يقين بکند به اين که کدام يک از اين‌ها باشد ذکر نشده اما حدود هفت صد سال و بيشتر را در بعضي از روايات ذکر کردند در بعضي از روايات کمتر از اين هم ذکر شده اما متوسط اش حدود هفت صد سال باشد لذا دارد آدم فرزندان زيادي از حوا براي او به دنيا آمد چون عمر طولاني بوده و قوه‌ها و بنيه‌ها هم قوي بوده نسل هم بايد توسعه پيدا مي‌کرد جالب هم است فرزنداني که از حوا به دنيا مي‌آمدند معمولا دو قلو بودند دارد که ابتدائا هر چه حضرت حوا مي‌زاييد معمولا دو قلو بودند اين دو قلو بودن در ابتداي خلقت خيلي راه گشايي دارد. تا اين جا اين قسمت بحث آدم که به زمين آمد بعد از اين بالاخره گريه‌ها و اين فراق و دوري‌ها اولين امري هم که به او شد اين بود که حالا ديگر بايد با دسترنج خودت زندگي بکني از همان روزي که آمد به زمين امر شد به او که بايد با دسترنج خودت زندگي بکني همه چيز اين جا مهيا و آماده نيست کشاورزي جزء شغل اوليه‌ي آدم شد خدا براي اين کشاورزي مقدماتي را براي آدم تعليم داد لذا بسياري از گياهاني را که براي انسان نافع است به او ياد داد دانه‌هايي را براي او قرار داد گياهاني که اهلي و تربيت شده هستند نه اين که آن جا ايجاد شد بودند اما آدم اطلاع نداشت که کدام يک از اين که قابل خوراک و مفيد براي انسان باشد مثل حيوانات اهلي که داريم ما گياهان اهلي هم داريم که اين گياهان با انسان خيلي سازگاري دارند و انسان مي‌تواند اين‌ها را کثيرا کشت بکند و تحت تربيت و تعليم انسان مي‌تواند اين‌ها رشد خوبي داشته باشند مثل همين گندم جو انواع گياهاني که قابل تحصيل هستند و اين‌ها مثل حيوانات اهلي که در کنار انسان هستند اين گياهان هم با انسان حياتشان خيلي گره خورده خود اين گياهان نسبت پيدا مي‌کنند با انسان در طريق کمال همان طور که عرض کرديم سجده‌ي ملائکه قواي عالم سجده کردند از جمله قواي عالم خود اين چيزهايي هستند که براي انسان ضروري و لازم هستند مثل اين گياهان اين‌ها هم جزء قواي عالم هستند در خدمت انسان قرار گرفتند بعضي از گياهان در خدمت انسان هستند بعضي از گياهان در مقابل انسان هستند ضرر دارند هر چند آن‌هايي که ضرر دارند در وقت بيماري مفيد است لذا سمّ مار براي بسياري از دارو‌ها لازم و ضروري است با اين که به لحاظ اولي سمّ مار کشنده است براي انسان اما همين در طريق نفعش قرار مي‌گيرد با يک نگاه ديگري آن وقت به مريضي انسان بايد کنترل شده اش را مصرف بکند تا نجات پيدا بکند پاد زهر‌ها و عمدتا داروها بسياري شان از زهر‌ها ساخته مي‌شوند کشاورزي را شروع کرد و با گياهاني که خدا به او تعليم داده بود احساس حيات زميني را آدم تازه مي‌کرد و سختي‌ها و مشقات حيات زميني تازه داشت آغاز مي‌شد يکي از رحمت‌هاي رحيمي حق که خيلي براي ما بايد توجه بکنيم و جالب باشد که گاهي سبب نق زدن ما شده اما اين از رحمت‌هاي رحيمي حق است اين است که عالم دنيا با انسان سخت کنار مي‌آيد يعني به دست آوردن دنيا سخت مي‌شود آدم گاهي نق مي‌زند به خدا که چرا اين قدر سخت است خدا عالم دنيا را محل عبور براي انسان قرار داده مي‌خواهد انسان اين جا انس و قرار نگيرد اين جا استقرار پيدا نکند بلکه اين جا مثل کسي که رفته مسافرخانه يا هتلي يک روز مي‌خواهد آن جا باشد عبور بکند خيلي دل نبندد خيلي سخت نگيرد خيلي براي خودش اين جا علقه‌ها را پيوند نزند بين خودش و آن چه اطرافش است اگر خيلي پيوند زد رفتن سخت مي‌شود او براي رفتن خلق شده اما ماندگار مي‌شود لذا عالم دنيا به تعبير حضرت علي مي‌فرمايد عيش عالم دنيا رِنق است و کدر است يعني آن جايي که عيش و لذتش است با يک سختي‌ها و درد‌هايي همراه است آن جايي که تازه سهل است برگزيده‌هاي نعمت‌هاي دنيا است آن جا هم کدر است يعني بقا ندارد سختي دارد اين رحمت رحيمي حق است که خدا عالم دنيا را با بلا و ابتلاء همراه کرد که اگر با آرامش و ناز بود انسان ديگر از اين جا عبور نمي‌کرد حقيقت انسان که من کيستم به خطا مي‌افتاد انسان بدنش را خودش مي‌ديد عالم دنيا تطابق دارد با بدن انسان حتي عرض کرديم که حتي بالاتر از اين حضرت علي مي‌فرمايد که أَمَا إِنَّ أَبْدَانَكُمْ لَيْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ (نهج البلاغه، حکمت 456) تازه جنت ثمن بدن شماست بدني که متعالي مي‌شود تازه جنت آن جا قيمت بدن شماست چه برسد به اين که نظام روحي و جان انسان بخواهد قيمتش مشخص شود چه برسد به اين که انسان بخواهد دنيا را قيمت خودش بداند خدا را رحمت رحيمي اش دنيا را براي ما سخت کرد نه آن قدر سخت که آرامشمان از دست برود اما نه آن قدر راحت که انسان اين جا قصد ماندن بکند لذا موت در دنيا قطعي است حتي آن کساني که در کمال راحتي در دنيا زندگي مي‌کنند از موت نگران هستند همان موت يک رحمت رحيمي است که ما مي‌دانيم که مي‌ميريم علقه نبنديم ما بخواهيم و نخواهيم رابطه قطع مي‌شود لذا مي‌فرمايد اگر نبود موت و فقر و مرض انسان هيچ چيزي سرش را فرود نمي‌آورد موت و فقر و مرض است كُلهم فِيهِ وَ إنه مَعَهن لَوَ ثَّاب (خصال، ج 1، ص 113) با اين که اين‌ها است باز هم گردن کشي مي‌کند اين سه سه چيزي است که انسان را مي‌خواهد منقطع بکند مي‌خواهد سر انسان را فرود بياورد تا انسان گردن کشي نکند «كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى، أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى» (علق/ 7-6) اگر اين استغني بود ديگر کسي حريف انسان نمي‌شد اين موت است گردن کش ترين افراد عالم زير خاک پوسيدند ما ديديم لذا گاهي علقه‌ها پيوسته مي‌شود و رياست طلبي‌ها پيش مي‌آيد لذا اين جا مي‌فرمايد که آدم حيات زميني را داشت تازه تجربه مي‌کرد ما هنوز تصور نداريم اولين رابطه‌ها براي حيات زميني چقدر سخت است اين را بايد دائم تذکر بدهيم که اين‌ها اولين ارتباطات است ارتباط با حوا ارتباط با زمين ارتباط با اين که بايد با کدّ يمين و سختي و جان کندن و زحمت تا بتوانند ثمر پيدا بکنند بتوانند زندگي بکنند ساختن خانه سرما و گرما پوشاندن خودشان اولين بار خيلي سخت است يک دفعه‌اي اين‌ها براي آدم همه با هم پيش بيايد و تازه علاوه بر اين سختي جدا شدن از بهشت قدس که آن ديگر ناله‌ي دائمي آدم را در آورده بوده اين‌ها در کنار هم يک دفعه به آدم هجوم کرد.
شريعتي: همه اش حسرت است هر روز که مي‌گذشت آن جا را تصور مي‌کرد و سختي‌هاي اين جا را همه اش حسرت بود.
حاج آقا عابديني: بله شدت شوق به آن جا براي برگشتن شديد تر مي‌شد همين باعث مي‌شد که شوق آدم به رجوع شديد تر شود اين خصوصيت مخصوص آدم سلام الله عليه نبود بلکه اين در آيات و روايات دارد که عموميت دارد.
شريعتي: خيلي ممنون مشرف مي‌شويم با ساحت قرآن کريم صفحه‌ي 145 را تلاوت مي‌کنيم آيات 132 تا 137 سوره‌ي مبارکه‌ي انعام.
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُوا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ ?132? وَرَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَسْتَخْلِفْ مِن بَعْدِكُم مَّا يَشَاءُ كَمَا أَنشَأَكُم مِّن ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ ?133? إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لَآتٍ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ ?134? قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ?135? وَجَعَلُوا لِلَّـهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُوا هَـذَا لِلَّـهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَـذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلَا يَصِلُ إِلَى اللَّـهِ وَمَا كَانَ لِلَّـهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَى شُرَكَائِهِمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ ?136? وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلَادِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ ?137?
ترجمه:
و [در قيامت] براي هر کدام [از دو گروه جن و انس] به سزاي آنچه انجام مي‌دادند، درجاتي [از ثواب و عذاب] است؛ و پروردگارت از آنچه انجام مي‌دهند، بي خبر نيست. (???) و پروردگارت بي نياز و صاحب رحمت است، اگر بخواهد همه شما را هلاک مي‌نمايد، و پس از شما هر نسلي که بخواهد جايگزين شما مي‌کند، همان گونه که شما را از نسل گروهي ديگر پديد آورد. (???) بي ترديد آنچه [از ثواب و عقاب] به شما وعده مي‌دهند، آمدني است؛ و شما عاجز کننده خدا نيستيد [تا بتوانيد از دسترس قدرتش بيرون رويد.] (???) بگو:‌اي قوم! تا جايي که در قدرت شماست [براي مبارزه با من و آيينم] بکوشيد، من هم [در انجام دادن وظايفم] مي‌کوشم، سپس خواهيد دانست که سرانجام خوش و نيکوي سراي آخرت براي کيست؟ قطعاً ستمکاران رستگار نمي‌شوند. (???) و مشرکان از زراعت و چهارپاياني که خدا آفريده براي او سهمي قرار دادند، و به گمان بي اساس خود گفتند: اين سهم خدا، و اين سهم بُتان ما؛ [و عقيده داشتند] آنچه براي بتانشان باشد به خدا نمي‌رسد و آنچه براي خدا باشد [در صورتي که سهم بتان کمبودي داشته باشد] به آنها مي‌رسد؛ بد است آنچه داوري مي‌کنند. (???) مانند [اين سهم بندي بي اساس که هواي نفسشان در نظرشان آراست] بتان، کشتن فرزندانشان را در نظرشان آراستند تا سرگردان و هلاکشان سازند و دينشان را بر آنان مُشتبه [و آميخته به بدعت‌ها و خرافات] کنند؛ اگر خدا مي‌خواست [اجباراً] آن کار را نمي‌کردند [ولي اجبار به عمل و ترک آن مشمول خواست خدا نيست؛] پس آنان را با آنچه دروغ مي‌سازند واگذار. (???)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: حاج آقاي عابديني نکته‌ي قرآني را بفرمايند
حاج آقا عابديني: بحثي را که به عنوان اول انس با قرآن يک جمله‌ي کوتاه عرض مي‌کنم و بعد نکته‌ي قرآني را خدمت دوستان عرض مي‌کنم اين است که اگر ما بخواهيم در رابطه با انس با قرآن نکته‌اي را بگوييم حضرت آيت الله بهجت مي‌فرمودند که قرآن از راه محبت و خدمت به قرآن با انسان رابطه برقرار مي‌کند ما ببينيم در نظام فردي و اجتماعي مان چگونه مي‌توانيم به قرآن خدمت و محبت بکنيم ممکن است گاهي در نظام فردي اين خدمت و محبت معنا پيدا بکند گاهي در نظام اجتماعي ممکن است يک کسي خانه اش را محل قرائت قرآن بچه‌هاي محل قرار بدهد يا قرآني بخرد براي اين کار همه‌ي اين‌ها از اين سنخ است ممکن است يک کسي را دعوت بکند براي گفتگو با بچه‌ها در تفسير قرآن ممکن است قرار بگذارند يک نکته‌ي قرآني را عمل بکنند اين همه اش خدمت و محبت به قرآن است اگر ما مي‌خواهيم انس ما با قرآن بيشتر شود و قرآن با ما رابطه پيدا بکند از راه خدمت به قرآن و محبت به قرآن مي‌توانيم خادم قرآن باشيم و محب قرآن باشيم اين دو خيلي راه دارد از ظاهري ترين رابطه‌ها شروع مي‌شود تا باطني ترين رابطه‌ها از فردي ترين رابطه‌ها شروع مي‌شود در تنهايي‌ها تا عمومي ترين و اجتماعي ترين روابطي که ممکن است انسان خادم و محب قرآن باشد ان شاء الله اين انس به قرآن را از راه خدمت و محبت به قرآن در دستور کار و برنامه ريزي خودمان داشته باشيم حتي ممکن است کسي برود چند تا کيک بخرد يک جايي که بچه‌ها دارند تمرين بکنند اين هم يک نحو محبت است با اين محبت با قرآن قرآن در دل انسان کم کم انس مي‌گيرد و انسان مشتاق مي‌شود مي‌بيني يک چيزهايي را مي‌فهمد که قبلا نمي‌فهميد از همين جا قرآن حقيقتش را به ما نشان مي‌دهد مراتبي از حقيقتش را از همين خدمت‌ها لذا خدمت به قرآن را بايد هر کسي در هر نحوه‌اي که مي‌تواند منتها خيلي اهل بحث ريا و تظاهر نباشد که اين‌ها خرابش مي‌کند واقعيت باشد اين يک نکته بحثي که به عنوان نکته‌ي قرآني در اين صفحه‌ي 145 است آيه‌ي اول که «وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُوا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ» خيلي زيباست که حقيقت انسان اگر بخواهيم مثال بزنيم مثال هم نيست در روايات ما و آيات اين بيان شده يک صحيفه و يک کتاب نانوشته است يک دفتر نوشته نشده است به ما گفتند هر طوري مي‌خواهي باشي بنويس دوست داري هر چه باشي بنويس در اين هر طوري نوشتي همان مي‌شوي که اگر اين طور خواستي منتها چطوري مي‌نويسي؟ قلم در آن جا عمل است يعني عمل ما قلم ماست خودمان هم مي‌نويسيم چون عمل ما قلم ماست هر قلم را هر طوري بدوانيم هر چه بنويسيم اين ثبت مي‌شود و تغيير ناپذير است لذا در روز قيامت عمل ما را که آن صحيفه‌ي ماست مي‌اندازند به گردن ما مي‌گويند اين طائر و عمل توست «طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ» (اسراء/ 13) صحيفه‌ي عمل توست ديگر چاره‌اي بر اين ندارد خودش نوشته کسي بر اين تحميل نکرده هر چه خواسته در اين دنيا خودش نوشته اين نگاشتن توسط خود ما نوشته حواسمان باشد چه مي‌نويسيم هر چه داريم مي‌نويسيم اين وجود سعه‌ي ماست عمل تابع علم است معرفت انسان هر چقدر باشد عمل مطابق آن شکل مي‌گيرد. اين بحثي که در خدمت دوستان بوديم يکي از مباحثي که دارد که وقتي آدم هبوط کرد به زمين هفتاد هزار ملک همراه او بودند هم براي انس آدم هم براي اين که آن‌ها آمدند طواف بکنند اين که انس آدم بود هفتاد هزار ملک صفات اخلاقي انسان قواي وجودي انسان است عمدتا که همراه آدم همان ملائکه بودند که سجده کردند به آدم در خدمت او بودند به همراه او بودند لذا هر کدام از ما فکر نکنيم که تنها هستيم بسياري از ملائکة الله متعلق به وجود ما هستند به لحاظ صفتي که داريم هر صفت خوبي که در وجود ما محقق است ملکي از ملائکة الله است چنان چه در روايت دارد هر عملي که از انسان صادر مي‌شود و نشئت مي‌گيرد ملکي از او خلق مي‌شود يعني ما دائما داريم ايجاد ملائکة الله مي‌کنيم که اين ملائکة الله ابدي هستند خصوصيت ملک اين است که ثبات دارد لذا با آدم هفتاد هزار ملک همراه شده بودند که همان ملائکة الربي بودند که با آدم صفات اخلاقي آدم از جمله‌ي صفات اخلاقي افعال آدم بودند اگر ما اين طوري بدانيم که هر عملي انجام مي‌دهيم ملکي خلق مي‌شود و اين ملک ثبات دارد و ابدي است حتي دارد انسان نشسته دارد پوست ميوه را خرد مي‌کند از او سوال مي‌شود چرا اين کار را کردي نشسته ميوه را خورده پوست ميوه را خورد مي‌کند يک کار عبث است مي‌خواهد بگويد از هر کار عبثي سوال مي‌شود که عمر تو براي پيدا کردن ابديت قرار داده شده هر لحظه را تلف بکني بايد جواب بدهي که در راه ابديت مصرف نکردي هر لحظه را يعني هر انساني هر مقدار عمر دارد اين تمام عمرش لحظاتش براي رسيدن به تمام آن ابديت است هر مقدارش را او از بين ببرد تلف بکند پاسخگو بايد باشد نمي‌گويند صرف کردن يعني اين که بايد نماز روزه بخواند نه خوش بودن گفتگو خنديدن يک ساعت دارد که با اهل و عيال بودن مطابق يک سال عبادت است اما غايت داشته باشد مسير برايش معلوم باشد مرتبط باشد عبث نباشد بيهوده و پوچ نباشد پوچ بودن بد است لذا امام صادق مي‌فرمايد اگر من ببينم جواني که ديروزش با امروزش فرق نکرده او را تازيانه مي‌زنم لذا اين مسير است که مي‌گويند هفتاد هزار ملک آمدند من يک نکته‌اي را عرض مي‌کنم مي‌گويد وقتي که آدم هبوط کرده بود جبرئيل سر مي‌زد به او هر گاه فاصله مي‌افتاد آدم خيلي غم و اندوه او را فرا مي‌گرفت به جبرئيل عرض کرد من چنين حالتي دارم آن جا جبرئيل گفت هر گاه براي تو حزن و سختي و سنگيني عارض شد اين ذکر مبارک را بگولاحَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلا بِالله اَلعَلِيِّ العَظيمِ که انسان خودش را مرتبط مي‌کند با جبرئيل آفرين که خداست اين غم و اندوه را مي‌برد لذا دارد انسان اگر مبتلا به غم و اندوه شد اين ذکر مي‌تواند غم و اندوه انسان را تسکين بدهد و انسان را به آرامش برساند. ان شاء الله هفته‌ي آينده بقيه‌ي مراحل خلقت آدم و بعد فرزندان آدم که پيش مي‌آيد تا کم کم بتوانيم اگر بعضي از نکات هم باقي مانده بگوييم بعد وارد مباحث بعدي آدم شويم دعاي آدم توبه‌ي آدم اين‌ها بحث‌هايي است که مانده ان شاء الله ادب توحيدي آدم را در نظام تربيتي مان بيشتر ببينيم.
شريعتي: خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “سمت خدا | حضرت آدم (ع)” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید