بسم الله الرحمن الرحیم
قیامت شناسی صرف شناخت اخبار و توصیفات نیست، بلکه موجب شناخت انشاء باید و نباید های دنیاست
تمام مراحل عالم خلقت در قوس نزول و قوس صعود در راستای به فعلیت رسیدن عالم و محض شدن انسان است
تراکم طیبات باهم و تراکم خبیثات باهم، حرکت بسوی محض شدن در قیامت است. « لِيَميزَ اللَّهُ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ يَجْعَلَ الْخَبيثَ بَعْضَهُ عَلى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَميعاً». همچنین رجوع هر چیز به اصلش، و رجوع سافل به عالی، طبق حدیث ملکوتی است.
رجوع حتما از طریق وجود عالی امکان پذیر است
هرچیزی تمثالی در عرش دارد که از آنجا آغاز میشود و به آنجا رجوع میکند. تمام سافل هایی که به عالی خود رجوع میکنند، آن عالی ها هم باز تعیّنی دارند که باید به حقیقت مطلق و عالی واحد فوق خود که انسانِ مطلق و عالی است رجوع کنند که با انسان کامل ادامه حرکت الی الله و رجوع به عالی محقق میشود.
افعال برگشت به صفات میکنند و صفات هم به اصلشان در وجود عالی ذات رجوع میکنند. به همین تنظیر، اعمال و صفات و ذاتِ تمامِ انسان ها به اعمال و صفات و ذات انسان کامل رجوع میکند، که او میزان و شاهد و شفیع و محاسبه گر و قاضی و محل ختم تمام مراتب هستی اند: «بکم فتح الله و بکم یختم الله».
این همان توحید ولایی است، که همه به او میرسند. قطره به دریا میرسد، و رودهای کوچک و بزرگ هم به دریا میرسند. که همه با فنای در دریای ولایت «شهودِ توحید» میکنند که به آن «توحید شهودی» میگویند. که البته این فنا و شهود توحید همه در دایره کانال و جدول وجودی هر موجود است که از دریچه وجودش شهود فنایش در توحید را میکند.
قوس نزول حقیقت از علم به عین آمدن است از وحدت به کثرت، و در قوس صعود از کثرت عینی به وحدت عینی و شهودی میرسد
شهودِ فنا
شهودِ فنا هم مراتب دارد، در مراتب شهودِ فنای فعلی و صفتی و ذاتی، که گاهی شهودِ فنای فعلی در یک فعل است، گاهی شهود فنای صفتی در برخی صفات، تا برسد به شهود فنای ذاتی از یکسری از شئون فعلی و صفتی به ذات
تخلیه و تحلیه و تجلیه
نفخ صور اول و ثانی، صعقه اماته، و جذبه حیات الهی
تمام مراتب حیات و موت، بر اساس نفخ و جذب است. که ابتدای خلقت در ارتباط روح با بدن و تدبیرش بصورت نفس بر بدن اول «نفخت فیه من روحی» است، و سپس جذب در «یتوفی الانفس» که بدن می میرد و نفس توفی شده و روح قبض میشود. در نفخ صور اول هم جدا شدن روح از نفس و در نفخ صور ثانی جذب روح به سوی خدای سبحان است.
صور اسرافیل که میدمد که صعقه اولی و نفخه اماته محقق بشود، اولا این صور و شیپور یک شعبه بسوی موجودات مادی است که بر هر انسانی شعبه ای دارد، و یک شعبه ای هم بسوی مجردات دارد.
این نفخه اماته برای هرکسی بر اساس تعلقات و ساختار وجودش به نحوی است، که هرچقدر نفسی قویتر باشد ادراک این فزع و صعقه قوی تر است، که اگر توجه و تعلق به کثرات داشته باشد فزعش بیشتر شده، و اگر تعلق به کثرات نباشد فزع و صعقه ندارد و جزء «الا من شاء الله» است.
عالم تعلق به ارض، رتبتاً اول به صعقه وارد میشود، در رتبه بعدش عالم متعلق به سماء که درجاتِ تجردی و تدبیریِ ارض هستند وارد به صعقه میشوند. اگر انسان مادی نباشد مدبّراتِ تجردی آنها هم برچیده میشوند.
استثنای منقطع و متصل در صعقه
رجوع کل شی الی اصله
گاهی به زوال تعینات خلقیه است که حدود برچیده میشود، وجه عبودیت فانی میشود در وجه ربوبیت.
گاهی مثل اینکه خورشید طلوع میکند و ستارگان مخفی میشوند در برابر نور خورشید.
گاهی تبدل صفات بشری است به صفات الهیه، که علم بشری به علم الهی، لطف بشری به لطف الهی، و … تمام اسماء و اخلاق الهی به تخلق و تحقق در وجود انسان برسد.
این مراتب یا در دنیا برای کمّلین معجّلا میشود، یا برای عموم مؤجلا میشود.
اولین کسی باشید که برای “انسانشناسی قرآنی | جلسه 49” دیدگاه میگذارید;