بسم الله الرحمن الرحیم

نفخ و مکث و جذب

نکته دقیقی را که باید توجه کنیم: تمام مراحل عالم وجودی که مترتب بر هم هستند مانند حیات دنیایی و موت آن، حیات برزخی و صعقه آن، بعث اخروی و حشر آن، تمام اینها تشابه کاملی با هم دارند منتهی هر کدام از اینها در مرحله بعدی عظمتش بیشتر می شود. اگر یکی در رابطه با بدن محقق می شود که موت بدنی است، دیگری در رابطه با نفس محقق می شود که توفّی نفس یا شکسته شدن حدودِ نفس است، و دیگری در رابطه با روح محقق می شود. یعنی هرچه انسان جلوتر می رود مراتب جذبش به باطن عالم و نفخ وجود در او قوی تر می شود. هر جذبه ای یک نفخه ای است. در دنیا «نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏» است (الحجر 29، ص72)، در عالم برزخ هم همین قبضی که در حال موت از دنیا صورت میگیرد، نفخه حیات جدید برزخی در عالم برزخ است. دوباره در برزخ صعقه اولی، موت در آن موطن و رتبه است، به دنبالش صعقه دوم را به دنبال دارد که جذب و نفخه حیات جدید قیامتی است. خیلی زیباست. یعنی تمام عالم دنیا و موتش، برزخ و صعقه اش، و در قیامت که حیات بدون موت و ابدی است هر سه این مراحل با هم تناظر و تشابه دارند و در طول هم قرار می گیرند لذا هر کدام عظیم تر می شود.

ببینید در عالم دنیا نفخه حیات درش هست، مکث و لبث درش هست که دوران ماندن است درش هست. و جذب به باطنِ دنیا هم در انتهایش هست. مراحل سه گانه‌ی نفخ، مکث، جذب.

همینطور در مراحل برزخ هم هست: نفخه حیات برزخی، مکث یا لبث که قرآن میفرماید «روزی یا بخش از روز و ساعتی لبث داشته ایم»:

« قالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنينَ* قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ فَسْئَلِ الْعادِّين» (المؤمنون 112و113)، «وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ كَأَنْ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنَ النَّهارِ يَتَعارَفُونَ بَيْنَهُمْ» (یونس 45)، «یَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقا  * يَتَخافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ عَشْراً  * نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَريقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ يَوْماً» (طه 102_104)، «كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنْ نَهارٍ» (الاحقاف 35)، «كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَها لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ عَشِيَّةً أَوْ ضُحاها» (النازعات 46)، «وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَيْرَ ساعَةٍ كَذلِكَ كانُوا يُؤْفَكُونَ» (الروم 55)، و تازه این تعبیر کسانی است که آشنا نیستند اما تعبیر مومنین این است که ماندن تا یوم البعث است: «وَ قالَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ في‏ كِتابِ اللَّهِ إِلى‏ يَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا يَوْمُ الْبَعْثِ وَ لكِنَّكُمْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‏» (الروم 56)، که نشان می دهد که جواب صحیح این است که بگوییم تا لحظه قیامت زیرا در آنجا اصلا زمان مطرح نیست. و مرحله نهایی، جذب به باطن برزخ در انتهایش که با صعقه اولی موت از برزخ و با صعقه ثانی جذب و بعث در قیامت محقق میشود.

سوالی در رابطه با در برزخ از کسانی است که محض ایمان و کفر هستند.

این افرادی که هنوز جهت محض ایمان یا محض کفر در وجودشان آشکاری و غلبه پیدا نکرده، در برزخ رها میشوند و تحت سوال نیستند تا اینکه یک جهت وجودشان که در آنها تثبیت شده آشکار شود. اینها یا بخاطر خلط اعمال صالح و اعمال فاسد است، که در حدود میانه اند، یا از افراد بسیط و بله هستند.

«عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا حَالُ اَلْمُوَحِّدِينَ اَلْمُقِرِّينَ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ اَلْمُذْنِبِينَ اَلَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ لَيْسَ لَهُمْ إِمَامٌ وَ لاَ يَعْرِفُونَ وَلاَيَتَكُمْ فَقَالَ: أَمَّا هَؤُلاَءِ فَإِنَّهُمْ فِي حُفَرِهِمْ لاَ يَخْرُجُونَ مِنْهَا فَمَنْ كَانَ لَهُ عَمَلٌ صَالِحٌ وَ لَمْ يَظْهَرْ مِنْهُ عَدَاوَةٌ فَإِنَّهُ يُخَدُّ لَهُ خَدّاً إِلَى اَلْجَنَّةِ اَلَّتِي خَلَقَهَا اَللَّهُ بِالْمَغْرِبِ فَيَدْخُلُ عَلَيْهِ اَلرَّوْحُ فِي حُفْرَتِهِ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ حَتَّى يَلْقَى اَللَّهَ فَيُحَاسِبَهُ بِحَسَنَاتِهِ وَ سَيِّئَاتِهِ فَإِمَّا إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ إِمَّا إِلَى اَلنَّارِ فَهَؤُلاَءِ اَلْمَوْقُوفُونَ لِأَمْرِ اَللَّهِ قَالَ: وَ كَذَلِكَ يَفْعَلُ بِالْمُسْتَضْعَفِينَ وَ اَلْبُلْهِ وَ اَلْأَطْفَالِ وَ أَوْلاَدِ اَلْمُسْلِمِينَ اَلَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا اَلْحُلُمَ، وَ أَمَّا اَلنُّصَّابُ مِنْ أَهْلِ اَلْقِبْلَةِ فَإِنَّهُمْ يُخَدُّ لَهُمْ خَدّاً إِلَى اَلنَّارِ اَلَّتِي خَلَقَهَا اَللَّهُ فِي اَلْمَشْرِقِ فَيَدْخُلُ عَلَيْهِمُ اَللَّهَبُ وَ اَلشَّرَرُ وَ اَلدُّخَانُ وَ فَوْرَةُ اَلْحَمِيمِ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ ثُمَّ بَعْدَ ذَلِكَ مَصِيرُهُمْ إِلَى اَلْجَحِيمِ وَ «فِي اَلنّٰارِ يُسْجَرُونَ `ثُمَّ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مٰا كُنْتُمْ تُشْرِكُونَ `مِنْ دُونِ اَللّٰهِ»  أَيْ أَيْنَ إِمَامُكُمُ اَلَّذِي اِتَّخَذْتُمُوهُ دُونَ اَلْإِمَامِ اَلَّذِي جَعَلَهُ اَللَّهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً .»

«فَإِذَا قَبَضَ اَللَّهُ رُوحَهُ إِلَيْهِ صَيَّرَ تِلْكَ اَلرُّوحَ إِلَى اَلْجَنَّةِ فِي صُورَةٍ كَصُورَتِهِ فِي اَلدُّنْيَا فَيَأْكُلُونَ وَ يَشْرَبُونَ، فَإِذَا قَدِمَ عَلَيْهِمُ اَلْقَادِمُ عَرَفَهُمْ بِتِلْكَ اَلصُّورَةِ اَلَّتِي كَانَتْ فِي اَلدُّنْيَا .»

اصل آن صورت برزخیه است و صورت دنیایی نمونه و مثلی از آن است

وقتی انسان چشمش باز شود به حیات برزخی ، آنها را با عمقشان می بیند.

ارتباط مؤمنین در بهشت بصورت یک شجره واحده و متصل با مقام ولایت

ارتباط مومنین در بهشت بصورت یک شجره واحد و ارتباطشان با تنه و ساقه آن درخت در مقام ولایت است. مومنان شاخ و برگ و میوه شجره ولایت هستند، که عامل اتصال دائمی اهل ایمان با ولیّ الله مطلق و با همدیگر همه از طریق این نظام ارتباط شجری است که با هم یک وجود واحدند. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ اَلْأَرْوَاحَ فِي صِفَةِ اَلْأَجْسَادِ فِي شَجَرَةٍ فِي اَلْجَنَّةِ تَعَارَفُ وَ تَسَاءَلُ فَإِذَا قَدِمَتِ اَلرُّوحُ عَلَى اَلْأَرْوَاحِ يَقُولُ دَعُوهَا فَإِنَّهَا قَدْ أَفْلَتَتْ مِنْ هَوْلٍ عَظِيمٍ ثُمَّ يَسْأَلُونَهَا مَا فَعَلَ فُلاَنٌ وَ مَا فَعَلَ فُلاَنٌ فَإِنْ قَالَتْ لَهُمْ تَرَكْتُهُ حَيّاً اِرْتَجَوْهُ وَ إِنْ قَالَتْ لَهُمْ قَدْ هَلَكَ قَالُوا قَدْ هَوَى هَوَى.»، «امام صادق عليه السّلام فرمود:

به راستى كه ارواح در شكل بدن، داخل درختى در بهشت قرار دارند كه يكديگر را مى‌شناسند و از هم سؤال مى‌كنند، و هرگاه روحى بر آنها وارد مى‌شود، مى‌گويند: او را واگذاريد كه از هول و ترسى بزرگ رها شده است.

سپس از او مى‌پرسند: فلانى چه كرد؟ و فلانى چه انجام داد؟   اگر به آن‌ها بگويد: او را در حالى كه زنده بود، ترك كردم، به آمدن او اميدوار مى‌شوند، ولى اگر به ايشان بگويد: او مرده است. مى‌گويند: در چاه برهوت افتاده است (چون اگر از سعادتمندان بود به ما ملحق مى‌شد)».

مؤمن آنچه در برزخ از وضعیت خانواده اش در دنیا می بیند آن چیزهایی است که دوست دارد و آثار اعمال اوست، و کافر برعکس آنچیزی را نشانش می‌دهند که کراهت دارد که آثار اعمال اوست

«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَزُورُ أَهْلَهُ فَيَرَى مَا يُحِبُّ وَ يُسْتَرُ عَنْهُ مَا يَكْرَهُ وَ إِنَّ الْكَافِرَ لَيَزُورُ أَهْلَهُ فَيَرَى مَا يَكْرَهُ وَ يُسْتَرُ عَنْهُ مَا يُحِبُّ قَالَ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ كُلَّ جُمْعَةٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ عَلَى قَدْرِ عَمَلِهِ.»

«ٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَ لَا كَافِرٍ إِلَّا وَ هُوَ يَأْتِي أَهْلَهُ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ فَإِذَا رَأَى أَهْلَهُ يَعْمَلُونَ بِالصَّالِحَاتِ حَمِدَ اللَّهَ عَلَى ذَلِكَ وَ إِذَا رَأَى الْكَافِرُ أَهْلَهُ يَعْمَلُونَ بِالصَّالِحَاتِ كَانَتْ عَلَيْهِ حَسْرَةً.»

«ٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَيِّتِ يَزُورُ أَهْلَهُ قَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ فِي كَمْ يَزُورُ قَالَ فِي الْجُمْعَةِ وَ فِي الشَّهْرِ وَ فِي السَّنَةِ عَلَى قَدْرِ مَنْزِلَتِهِ فَقُلْتُ فِي أَيِّ صُورَةٍ يَأْتِيهِمْ قَالَ فِي صُورَةِ طَائِرٍ لَطِيفٍ يَسْقُطُ عَلَى جُدُرِهِمْ وَ يُشْرِفُ عَلَيْهِمْ فَإِنْ رَآهُمْ بِخَيْرٍ فَرِحَ وَ إِنْ رَآهُمْ بِشَرٍّ وَ حَاجَةٍ حَزِنَ وَ اغْتَمَّ.»

همانطور که مومن در حرکت کمالی اش ادراکش عوض میشود و جلو میرود، عالم هم مراتبش بر او تجلی میکنند و تابع تغییر ادراک انسان، ارض و سماوات هم تبدّل پیدا میکند برای او

در برزخ مومن در وادی السلام است و کفار در وادی برهوت هستند، اینها لایه برزخی وادی السلام و لایه برزخی صحرای برهوت هستند.

سوال قبر، بروز نطق وجودی انسان در تمام مراتب ریشه عقاید و شاخه های اخلاق و میوه و برگهای اعمالش در شجره وجودش

از امیرالمومنین در نهج البلاغه آمده است: «فَإِنَّكُمْ لَوْ قَدْ عَايَنْتُمْ مَا قَدْ عَايَنَ مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ 265 وَ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ لَكِنْ مَحْجُوبٌ عَنْكُمْ مَا قَدْ عَايَنُوا وَ قَرِيبٌ مَا يُطْرَحُ الْحِجَابُ وَ لَقَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ وَ أُسْمِعْتُمْ إِنْ سَمِعْتُمْ وَ هُدِيتُمْ إِنِ اهْتَدَيْتُمْ وَ بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُمْ لَقَدْ جَاهَرَتْكُمُ الْعِبَرُ 266 وَ زُجِرْتُمْ بِمَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ وَ مَا يُبَلِّغُ عَنِ اللَّهِ بَعْدَ رُسُلِ السَّمَاءِ 267 إِلَّا الْبَشَر»

بدون احتضار هم با قطع تعلق این رویت و شنیدن و چشیدن مراحل احتضار و پرسش قبر و مشاهدات برزخیه ایجاد میشود.

پرسش قبر ابتدا فقط از اعتقادات است که «من ربک و من نبیک و من امامک و من کتابک و من قبلتک»، مراحل بعدی در پرسش از صفات و ملکات اخلاقی و افعال و اعمال محسوس است.

اگر بخواهد در دنیا این ابراز رابطه با عقاید و ملکات و افعال در دنیا بصورت مثالی تجلی کند میشود این سوال و جواب. اما آنجا تمام وجودش به نطق و بروز می آید که باطنش را آشکار میکند، که در آنجا «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ» حاکم است. این اعجاز مقام ولایت است که برای فهم ما آن حقیقت بروز و نطق وجودی را با مثال سوال و جواب در دنیا برای ما قابل فهم کرده اند.

اینکه از اعتقادات هم آغاز میشود چون اصل شاکله و شخصیت انسان است،و ملکات و اعمال شاخ و برگ آن عقیده هستند که شجره وجودی او را ساخته اند.

قبر یا حفره ای از حفره های جهنم است یا روضه ای از روضات بهشت است

تصدیق به حقایق و پاسخ به سوال قبر، به علم حصولی نیست، بلکه براساس انس و علم حضوری و ارتباط حقیقی است

کسی که اینجا به کلمات مفاهیم بداند چیزهایی را ولی توحید را عملا در وجودش منکر شود و عملش مطابق علمش نباشد آنجا گنگ و لال است. زبان برزخ زبان واقع است و بروز حقیقت، نه زبان اعتبار و لفظ و وضع.

شیطان می‌تواند در علوم حصولی ما نفوذ و تاثیر خطا و تکذیب عملی ایجاد کند، مگر آنکه آن علوم به قلب بنشیند و باور قلبی شود

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “انسان‌شناسی قرآنی | جلسه 48” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید