بسم الله الرحمن الرحیم
اثر تلقین در لحظات احتضار و وقت دفن کردن، بر ایجاد توجه و تمرکز نفس بر اعتقادات انسان، که بواسطه ملائکه به نفس انسان منتقل میشود
این تلقین مراتب دارد در ایجاد توجه و تمرکز به لایه های اعتقادی انسان، موجب میشود انسان در آن هول و شدت سکرات مرگ، توجهش که از معتقداتش غافل شده بود، به آنها معطوف شود، و وقتی این ندای تلقین به گوش قلب او میرسد اگر در دنیا نسبت به آن ها انس و ارتباط داشته و ملکاتِ اعتقادیش شده بوده، توجه و تمرکز به آنها یافته و آماده سوال و جواب قبر بزخی میشود. اما برای کسی که در دنیا انکار داشته ، آنجا هم وقتی به گوش قلبش میشنود آنها را با ملکاتِ باطلش پس میزند و انکار میکند و نمیپذیرد.
سوال قبر و فشار قبر و رویت اعمال و ارواح مقدس و ملائکه و بابی بسوی بهشت و جهنم و … همه در قبر برزخی است، نه در قبر خاکی بدن
این قبر خاکی هرچند تناسبی با قبر برزخی دارد، اما تمام حقایقی که انسان پس از مرگ تجربه میکند در قبر برزخی هستند، نه در قبر خاکی. از حضرت صادق پرسیدند که برزخ کجاست؟ « وَ مَا اَلْبَرْزَخُ ؟»، حضرت فرمودند: «اَلْقَبْرُ مُنْذُ حِينِ مَوْتِهِ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ»، در قبر، از هنگام مرگ تا روز قيامت.
انسان در برزخ، بدن مثالی دارد، که تابع احکام برزخ است نه تابع احکام دنیا
یکی از نکته ها این است که انسان در برزخ بدن مثالی دارد. بدن مثالی انسان در برزخ تابع احکام برزخ است نه تابع احکام دنیا. عمر بدن مثالی چقدر است؟ من حین موته الی یوم القیامة است. چند هزار سال ممکن است باشد؟ نمیدانیم. نسبت به افراد هم این زمان ممکن است متفاوت باشد. برای کسی صد میلیون سال محاسبه بشود به حسب زمان خودش، برای یکی سه روز باشد. لذا دارد که برای اولیاء الهی و مومن عالی سه روز طول میکشد. به حسب گذرانی که برای او بوده است یوما او بعض یوم. این هم یک نگاه است که بدن مثالی در نظام برزخی احکامش تابع سعه وجودی است که انسان در دنیا پیدا کرد. گستره وجودی اش و افق نگاهش برمیگردد به وسعت وجودی که در دنیا برای خود ایجاد کرده بود. برای اینکه آنجا بهرهمند تر باشد، باید اینجا افقش را ایجاد بکنیم. یک صحیفه نانوشته به ما داده اند که گفته اند هر طوری میخواهی باشی بنویس. به ما یک دفترچه ای داده اند گفته اند دوست داری چطوری باشی بنویس. اگر بد نوشتی بدی. اگر خوب نوشتی خوبی . این حقیقت عالم برزخ به بعد است.
انسان در برزخ مجذوب عالم قیامت است
اگر انسان مؤمن باشد در برزخ شعاعی از بهشت را می یابد و مجذوب بهشت و تحت هیمنه و شوق به آن است، و بیقرار رسیدن به بهشت قیامتی است و مدام حال وجودش این است که میخواهد قیامت برپا شود و بگوید «اقم لنا الساعة». و اگر انسان کافر شقی و معاند باشد در برزخ شعله ای از جهنم را می یابد و تحت هیمنه و خوف از آن است، و بیقرار است که نکند قیامت بپا شود و بگوید «لا تقم لنا الساعة»، که دائما درحال فرار از آن است. البته برخی اوقات هم ممکن است امیدی داشته باشد که در قیامت گشایشی شود تمنای برپایی قیامت را میکند: « يُسَلِّطُ اَللَّهُ عَلَيْهِ حَيَّاتِ اَلْأَرْضِ وَ عَقَارِبَهَا وَ هَوَامَّهَا فَتَنْهَشُهُ حَتَّى يَبْعَثَهُ مِنْ قَبْرِهِ، وَ إِنَّهُ لَيَتَمَنَّي قِيَامَ اَلسَّاعَةِ مِمَّا هُوَ فِيهِ مِنَ اَلشَّرِّ».
تمثلات مثالیِ اعمال در برزخ
در همان روایت قبلی به نقل از امیرالمؤمنین علی ع میفرماید: « إِنَّ اِبْنَ آدَمَ إِذَا كَانَ فِي آخِرِ يَوْمٍ مِنَ اَلدُّنْيَا وَ أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ اَلْآخِرَةِ، مُثِّلَ لَهُ مَالُهُ وَ وُلْدُهُ وَ عَمَلُهُ، فَيَلْتَفِتُ إِلَى مَالِهِ، فَيَقُولُ: وَ اَللَّهِ إِنِّي كُنْتُ عَلَيْكَ لَحَرِيصاً شَحِيحاً، فَمَا عِنْدَكَ؟ فَيَقُولُ: خُذْ مِنِّي كَفَنَكَ. فَيَلْتَفِتُ إِلَى وُلْدِهِ، فَيَقُولُ: وَ اَللَّهِ إِنِّي كُنْتُ لَكُمْ مُحِبّاً، وَ إِنِّي كُنْتُ عَلَيْكُمْ لَمُحَامِياً، فَمَا ذَا عِنْدَكُمْ؟ فَيَقُولُونَ: نُؤَدِّيكَ إِلَى حُفْرَتِكَ وَ نُوَارِيكَ فِيهَا. فَيَلْتَفِتُ إِلَى عَمَلِهِ، فَيَقُولُ: وَ اَللَّهِ إِنِّي كُنْتُ لَكُمْ مُحِبّاً، وَ إِنِّي كُنْتُ عَلَيْكُمْ لَمُحَامِياً، فَمَا ذَا عِنْدَكُمْ؟ فَيَقُولُونَ: نُؤَدِّيكَ إِلَى حُفْرَتِكَ وَ نُوَارِيكَ فِيهَا. فَيَلْتَفِتُ إِلَى عَمَلِهِ، فَيَقُولُ: وَ اَللَّهِ إِنِّي كُنْتُ فِيكَ لَزَاهِداً، وَ إِنْ كُنْتَ عَلَيَّ لَثَقِيلاً، فَمَا عِنْدَكَ؟ فَيَقُولُ: أَنَا قَرِينُكَ فِي قَبْرِكَ وَ يَوْمَ نَشْرِكَ حِينَ أُعْرَضُ أَنَا وَ أَنْتَ عَلَى رَبِّكَ. فَإِنْ كَانَ لِلَّهِ وَلِيّاً، أَتَاهُ أَطْيَبَ اَلنَّاسِ رِيحاً وَ أَحْسَنَهُمْ رِيَاشاً، فَيَقُولُ: أَبْشِرْ بِرَوْحٍ وَ رَيْحَانٍ وَ جَنَّةِ نَعِيمٍ، قَدِمْتَ خَيْرَ مَقْدَمٍ، فَيَقُولُ: مَنْ أَنْتَ؟ فَيَقُولُ: أَنَا عَمَلُكَ اَلصَّالِحُ، اِرْتَحِلْ مِنَ اَلدُّنْيَا إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ إِنَّهُ لَيَعْرِفُ غَاسِلَهُ وَ يُنَاشِدُ حَامِلَهُ أَنْ يُعَجِّلَهُ، فَإِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ أَتَاهُ اِثْنَانِ، هُمَا فَتَّانَا اَلْقَبْرِ، يَجُرَّانِ أَشْعَارَهُمَا، وَ يَبْحَثَانِ اَلْأَرْضَ بِأَنْيَابِهِمَا، أَصْوَاتُهُمَا كَالرَّعْدِ اَلْعَاصِفِ، وَ أَبْصَارُهُمَا كَالْبَرْقِ اَلْخَاطِفِ، ثُمَّ يَقُولاَنِ: مَنْ رَبُّكَ، وَ مَا دِينُكَ، وَ مَنْ نَبِيُّكَ؟ فَيَقُولُ: اَللَّهُ رَبِّي، وَ دِينِيَ اَلْإِسْلاَمُ ، وَ نَبِيِّي مُحَمَّدٌ . فَيَقُولاَنِ: ثَبَّتَكَ اَللَّهُ فِيمَا يُحِبُّ وَ يَرْضَى. وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ: يُثَبِّتُ اَللّٰهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ اَلثّٰابِتِ فِي اَلْحَيٰاةِ اَلدُّنْيٰا وَ فِي اَلْآخِرَةِ . ثُمَّ يَفْسَحَانِ لَهُ فِي قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ، وَ يَفْتَحَانِ لَهُ بَاباً إِلَى اَلْجَنَّةِ ، ثُمَّ يَقُولاَنِ لَهُ: نَمْ قَرِيرَ اَلْعَيْنِ، نَوْمَ اَلشَّابِّ اَلنَّاعِمِ، فَإِنَّهُ يَقُولُ اَللَّهُ: أَصْحٰابُ اَلْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلاً ».
« در آخرين روز از روزهاى دنيا و نخستين روز از روزهاى جهان آخرت براى بنى آدم، مال، فرزندان و عملش ممثّل مىشوند، پس به مال خود رو مىآورد و مىگويد: به خدا سوگند كه من دربارۀ تو حريص بودم و بخل مىورزيدم، اكنون تو براى من چه آوردهاى؟
مال مىگويد: كفن خود را از من برگير.
آنگاه رو به فرزندان خود مىكند و مىگويد: به خدا سوگند كه من شما را دوست مىداشتم و از شما حمايت مىكردم، حال چه كارى براى من مىتوانيد انجام دهيد؟
مىگويند: تو را به سوى حفره قبرت مىبريم و در آن، پنهان مىسازيم.
سپس به سوى عملش روى مىآورد و مىگويد: به خدا سوگند كه من نسبت به تو بىرغبت بودم و تو بر من سنگين بودى، تو براى من چه دارى؟
مىگويد: من در قبر و روزى كه زنده شوى، همراه تو هستم تا وقتى كه من و تو بر پروردگارت عرضه شويم.
حضرتش در ادامه فرمود: اگر او ولى و دوست خدا باشد، خوشبوترين، نيكوترين و خوشپوشترين مردم نزد او مىآيد و مىگويد: مژده باد به تو راحتى، عطر و بهشت با نعمت. خوش آمدی، آمدن تو بهترين آمدن است.
مؤمن به او مىگويد: تو كيستى؟
او مىگويد: من عمل صالح تو هستم! از دنيا به سوى بهشت رحلت و كوچ كن.
مؤمن غسلدهنده خود را مىشناسد و به حملكنندۀ خود سوگند مىدهد كه در بردن او شتاب كند.
آنگاه كه او در قبرش قرار داده شود، دو فرشته نزد او مىآيند كه موهاى بلند خود را مىكشند و با قدمهاى خود زمين را مىشكافند و جستجو میکنند، آوازشان همچون رعد غرّنده و چشمانشان مانند برق خيرهكننده است، به او مىگويند: پروردگار تو كيست؟ دين تو چيست؟ و پيامبر تو كيست؟
مىگويد: اللّه پروردگار من، اسلام دين من و محمّد (صلّى اللّه عليه و آله) پيامبر من است.
به او مىگويند: خداوند تو را به آنچه كه دوست مىدارى و خوشنود مىگردى ثابت و استوار گرداند، و اين همان قول خداوند متعال است كه مىفرمايد:«خداوند كسانى را كه ايمان آوردهاند با گفتار ثابت در دنيا و جهان آخرت ثابت و استوار مىگرداند».
تا جايى كه چشم او كار مىكند، قبرش را وسعت داده و براى او درى به سوى بهشت مىگشايند. این «مدّ بصر» و افق دید به وجود مثالیِ انسان است که بر اساس شخصیت و افق دیدش در دنیا ایجاد میشود.
آنگاه به او مىگويند: با روشنى چشم بخواب، همچون خواب جوان نيكو حال، به راستى كه خداوند متعال مىفرمايد:«اهل بهشت در چنين روزى در بهترين قرارگاه و نيكوترين استراحتگاه (مثل خواب قیلوله) خواهند بود».
تنها جایی که برای انسان دار قرار و آرامش مطلق است و نفوذ مشیت و اراده او کامل است در عالم قیامت است
انسان در دنیا بی قرار است بخاطر اشتغالات کثیری که دارد و به دنبال آرامش میگردد، در برزخ هم اشتغال به هیمنه قیامت دارد و تحت جاذبه آن است و به دنبال آرامش مطلق میگردد، تا اینکه در بهشت قیامتی به آرامش مطلق برسد.
نفوذ اراده و مشیّت انسان در بهشت قیامتی اینگونه است که مظهر «کن فیکون» الهی میشود: « مِنَ الْحَىِّ القَيُّومِ الَّذى لا يَمُوتُ الَى الْحَىِّ القَيُّومِ الَّذى لايَمُوتُ. امّا بَعْدُ، فَانّى اقُولُ لِلشَّىْءِ كُنْ فَيَكُونُ، وَ قَدْ جَعَلْتُكَ تَقولُ لِلشَّىْءِ كُنْ فَيكونُ. فقال صلى اللَّه عليه و آله: فلا يَقولُ احَدٌ مِنْ اهْلِ الجَنَّةِ لِلشَّىْءِ كُنْ الّا وَ يَكُون». نامه مینویسد از خدا به سوی این انسانی که وارد بهشت میشود. من خدا هر چه میگویم میشود «اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون»، حال خواسته ام که تو هم در بندگی من ظهور مشیت من بشوی که هرچه بخواهی میشود. آیت و مَثَل من بشوی. هم در دنیا مَثَلی هم در آخرت. آن نتیجه عمل دنیایی این ها میشود.
اولین کسی باشید که برای “انسانشناسی قرآنی | جلسه 47” دیدگاه میگذارید;