بسم الله الرحمن الرحیم
سیر عالم هستی همانند سیر خلقت انسانی و مراتب بلوغ جسمی و روحیش
ابتدائا در خلقت انسان، نفس از رشد بدن و تسویه و تعادل آن تولّد می یابد، و این آغازِ سلطه بدن است که نفس از او نشأت میگیرد، اما در رشد و مراتب حیات انسان، بدن رفته رفته رو به ضعف و نَکس میرود «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْق»، و نفس اگر قوی شده باشد با احکام روحی بر احکام بدن غلبه پیدا میکند و مناسب سیر در نشئه های بعدی میشود. از چهل سالگی که افول و ضعف بدن شروع میشود، دورانِ کمال بروزهای عقلی و مرتبه «اشُدّ» و کمالات روحانی آشکار میشود، و معمولا بعثت انبیاء الهی هم در این سن شروع میشده است. همچنان که بلوغ در جسم در سن تکلیف بوده و شروع حرکت روحانی شکل گرفته بوده، بلوغ در نفس در چهل سالگی بیشتر خودش را نشان میدهد. سپس رو به پیری میرود که غلبه کامل احکام روح همراه با ضعف در احکام بدن است.
خدای سبحان سیر عالم هستی را هم بمانند سیر هر شخص انسان قرار داده است.
خلقت آدم ابوالبشر در نظام اجتماعی مثل مراتب ابتدای خلقت یک شخص انسانی است، سپس با شروع احکام تکلیفیه شریعت الهی با نزول اولین شریعت در زمان نوح نبی تا رسیدن به کمال شریعت الهی در زمان نبی خاتم مراتب بلوغ یافتن جسمی و به تناسب آن فعلیت تکلیف روحی در انسان هاست، تا اینکه در بعثت نبی خاتم و نزول قرآن و شریعت اسلام، بلوغ کامل برنامه دین و وظیفه و تکلیف انسان محقق شد. سپس در دوران ظهور امام زمان (علیه السلام) در نظام اجتماعی به مثل ورود به عالم غلبه احکام روحانی بعد از چهل سالگی و تثبیت فعلیت های روحی و تبعیت احکام بدنی در برابر احکام روحی است. بدن شأنِ روح میشود، و ارتباطات روحانی مشهود میگردد.
مشاهده درجات سعادت یا درکات شقاوت در هنگام احتضار به مقدار قطع تعلق از عالم بدن
هرچقدر نسبت تعلق به بدن و عالم بدن کاسته شود، رؤیت های حقایق غیبی در نفس انسانی محقق میشود. این کم شدن تعلق در سیر طبیعی بشر وقتی که حالت احتضار پیش می آید، معاینه و رؤیت حقایق غیبی ایجاد میشود، چون نظام بدن احکامش تضعیف شده و تعلق نفس به بدن کاسته شده، آنگاه این ملکات آشکار میشود، که حال اگر ملکاتِ فضیلت و نورانی باشد به همان صورت لذت بخش، و اگر ملکات رذیلت و ظلمانی باشد به همان صورت رنج آور و با شرمندگی می بیند. اعتقادات و اخلاق و اعمالش بصورت یکسره شده آشکار میشود.
در آن صحنه رؤیت فطرت مطلق و فعلیت کامل حقیقت انسانی را در حضرات معصومین (علیهم السلام) مشاهده میکند و به نسبت قرب و محبت و سنخیتی که با آنها داشته باشد، مورد رفق و مدارا و راحتی و امدادشان قرار میگیرد، و اگر نسبت بغض و دشمنی و عدم سنخیت با آنها باشد مورد شدّت عذاب و ناراحتی قرار میگرد: « قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا تُفَارِقُ رُوحٌ جَسَدَ صَاحِبِهَا حَتَّى يَأْكُلَ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ أَوْ مِنْ شَجَرَةِ الزَّقُّومِ وَ حِينَ يَرَى مَلَكَ الْمَوْتِ يَرَانِي وَ يَرَى عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً ع فَإِنْ كَانَ يُحِبُّنَا قُلْتُ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ ارْفُقْ بِهِ إِنَّهُ كَانَ يُحِبُّنِي وَ يُحِبُّ أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنْ كَانَ يُبْغِضُنَا قُلْتُ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ شَدِّدْ عَلَيْهِ إِنَّهُ كَانَ يُبْغِضُنِي وَ يُبْغِضُ أَهْلَ بَيْتِي.».
انسان با اطاعتش یا معصیتش دارد خودش را رفته رفته در یک عالمی قرار میدهد، که از سابقون شده یا اگر لغزش هایی داشته ولی توبه کرده از اصحاب یمین و اهل سعادت شود، یا اگر بغض و بدیش ذاتیش شده از اصحاب شِمال و اهل شقاوت شود.
بیان امام خمینی در مشاهده درجات و درکات
امام خمینی میفرمایند: «قبل ازخروج ازاين عالم، انسان بعضى از مقامات و درجات و دركات خود را معاينه كند، و يا با سعادت تمام كه صورت كمال آن حبّ خداوندگار است، و يا با شقاوت كامل كه باطن آن بغض حق است، از دنيا خارج شود. انسان در وقت احتضار و معاينه، آثار و صور اعمال خود را مشاهده مىكند و بشارت جنت و نار را از ملك الموت مىشنود. و چنانچه اين آثار بر او تا اندازهاى كشف مىشود، آثارى كه از اعمال و افعال در قلب حاصل شده، از نورانيت و شرح صدر و وسعت، و اضداد اينها، مثل كدورت و ضيق صدر و ظلمت و فشار، را نيز معاينه مىكند. پس، در نزد معاينه برزخ قلب مستعد شود براى معاينه نفحات لطيفه لطفيه و جماليه، و در آن، آثار تجليات لطف و جمال بروز كند، اگر از اهل سعادت و ايمان باشد.
پس، قلب حب لقاء اللَّه پيدا كند و آتش اشتياق جمال محبوب در قلبش افروخته گردد، اگر از اهل سابقه حسنى و حب و جذبه ربوبى بوده. و جز خداوند كسى نداند كه در اين تجلى و شوق چه لذاتى و كراماتى است.
و اگر اهل ايمان و عمل صالح بوده، از كرامات حق تعالى به او به اندازه ايمان و اعمالش عنايت شود، و آنها را بالعيان در دم احتضار ببيند. پس، اشتياق موت و لقاء كرامات حق در او حاصل شود و با روح و راحت و بهجت و سرور از اين عالم منتقل شود. و لذت اين بهجت و سرور را و طاقت رؤيت اين كرامات را چشمهاى ملكى و ذايقه هاى دنيايى ندارد». (معاد از دیدگاه امام خمینی، ص199)
میزان مراتب رویت توفی کننده به نسبت مرتبه نفس در توجه به مرتبه بدنی یا مرتبه مثالی یا مرتبه عقلی
رویت اینکه ملائکه توفی کننده محتضر هستند یا ملک الموت یا خود خدای سبحان، برمیگردد به مرتبه توجه و ملکات نفسانی محتضر، که اگر تعلقات بدنیش غلیظ باشند، در مرتبه قطع تعلق بدنی فقط توجه دارد و ملائکه و رُسُل و جنود عزرائیلی را میبیند که دارند او را از مرتبه بدنی میکَنند. اما اگر مرتبه فضایل الهیش بالاتر رفته و در مرتبه مثالی و ملکاتِ اخلاقی در عالم مثالش سعی در رفع تعلق از دنیا داشته، در آنجا ملک الموت را می بیند که دارد او را از مرتبه مثالی میکَند. اما اگر مرتبه توحید قلبی و فضایلش به مرتبه عقلی کامل کشیده شده و به توحید ذاتی توجه یافته بوده، در آن موطن نور خدای سبحان را می بیند که او را از مرتبه عقلی میکَند بسوی مراتب ربوبی.
مسیر کسب فضایل و ملکات در مراتب مکاتب اخلاقی
دین پسندیده که حرکت انسان در معیارهای اخلاقی، شروعش از مکتب مدح و ذم عامه ممدوح (مطابق فطرت) باشد که بر اساس فایده و ضرر دنیوی رعایت کند، اما متوقف در آن مرتبه نشده و به مرتبه بالاتر در مکتب ثواب و عقاب اخروی در مکتب انبیاء برسد که بر اساس فایده و ضرر اخروی رعایت کند، ولی باز هم متوقف در آن نشده، به مکتب خاص نبی خاتم و قرآن که مکتب حرکت حبی است برسد، که انانیّت های او با محبت الهی زائل شده، و ریشه رذائل برچیده شود.
بیان امام خمینی در تفاوت مشهودات اهل ايمان و كفر
«و اگر از اهل شقاوت و جحود و كفر و نفاق و اعمال قبيحه و افعال سيئه باشد، هر كس به اندازه حظ و بهره خود و آنچه در دار دنيا كسب نموده، از آثار غضب و قهر الهى و دار اشقيا براى او نمونه كشف شود؛ و چنان وحشت و انقلابى در او پيدا شود كه هيچ چيز پيش او مبغوضتر از تجليات جلاليه و قهريه حق نباشد. و در اثر اين بغض و عداوت چنان سختى و فشار و ظلمت و عذابى براى او حاصل شود كه جز ذات مقدس حق كسى نمىتواند اندازه آن را بفهمد. و اين براى اشخاصى است كه در اين عالم جاحد و منافق و دشمن خدا و اولياى او بودند. و براى اهل معاصى و كبائر به انداره كسبى كه كردند نمونه اى از جهنم خودشان براى آنها ظاهر شود؛ و در اين حال هيچ چيز پيش آنها مبغوضتر از انتقال از اين عالم نيست. پس، آنها را با عنف و فشار و سختى و زحمت منتقل كنند. و حسرتهايى در دل آنهاست در اين حال كه به اندازه درست نيايد.»
«انسان در وقت معاينه و احتضار، معاينه آنچه در خود بوده و از آن مطلع نبوده مىنمايد. و بذر اين معاينه را خود در مملكت وجود خود نموده. حيات دنيايى پرده ساترى بود به روى معايب ما و حجابى بود براى اهل معارف؛ اين پرده كه برداشته شد و اين حجاب كه خرق شد، انسان آنچه كه در خود بود و خود تهيه كرده بود، نمونه اى از آن را شهود مىكند. انسان در عوالم ديگر از عذاب و عقاب جز آنچه خود در اين عالم تهيه كرده نخواهد ديد؛ و هر چه در اين عالم از اعمال صالحه و اخلاق حسنه و عقايد صحيحه داشته، در آن عالم صورت آن را به عيان ببيند با كرامتهاى ديگرى كه حق به تفضل خويش به او عنايت فرمايد». (معاد از ديدگاه امام خمينى، ص201)
غلبه احکام روح بر بدن
غلبه احکام روح و ضعف احکام بدن، بتدریج در سلوک دینی ایجاد میشود. میل بدن را باید آهسته آهسته کم کرد. روزه ماه رمضان اصل جعلش برای همین کم کردن میل به بدن و ضعیف شدن احکام بدن است. باید این سلطه و سیطره احکام بدن را بتدریج کم کرد. اما اگر در همین ماه مبارک بجای کم کردن توجه به احکام بدن، باز هم به پرخوری در سحری و افطاری بیافتیم، و مراقبه های دیگر در کنترل زبان و چشم و گوش و … را رعایت نکنیم، کمتر از این فضای سلوکی ماه رمضان بهره مند میشویم.
شدت علاقه به دنیا موجب شدت سختی بهنگام مرگ و قطع تعلق از دنیا
دنیا و تعلق به بدن و احکام بدن، هرقدر شدیدتر شود، عطش سیری ناپذیر انسان بسوی او تمامی ندارد و مدام انسان را به هبوط و سقوط بیشتر در تعلقات دنیایی میکشاند و رفع تعلق و حالت احتضار او را سخت تر میکند. شدت علاقه به دنیا موجب شدت سختی در هنگام قطع تعلق از دنیا میشود.
امام خمینی میفرمایند: «از مفاسد بسيار بزرگ آن، چنانچه حضرت شيخ عارف ما (مرحوم آيتاللَّه محمدعلى شاهآبادى) – روحى فداه- مىفرمودند، آن است كه اگر محبت دنيا صورت قلب انسان گردد و انس به او شديد شود، در وقت مردن كه براى او كشف شود كه حق تعالى او را از محبوبش جدا مىكند و مابين او و مطلوباتش افتراق مىاندازد با سخطناكى (عصبانیت) و بغض به او از دنيا برود. و اين فرمايش كمرشكن بايد انسان را خيلى بيدار كند كه قلب خود را خيلى نگاه دارد. خدا نكند كه انسان به ولينعمت خود و مالك الملوك حقيقى سخطناك باشد كه صورت اين غضب و دشمنى را جز خداى تعالى كسى نمىداند.
و نيز شيخ بزرگوار ما- دام ظله- از پدر بزرگوار خود نقل كردند كه در اواخر عمر در حال وحشت بود از براى محبت شدیدى كه به يكى از پسرهاى خود داشت. و پس از اشتغال چندى به رياضت از آن علاقه راحت شد و خشنود گرديد و به دار سرور انتقال پيدا كرد، رضوان اللَّه عليه.
فى الكافى باسناده عن طلحة بن زيد، عن ابى عبداللَّه- عليه السلام- قال: «مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ الْبَحْرِ الْمَالِحِ كُلَّمَا شَرِبَ الْعَطْشَانُ مِنْهُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى يَقْتُلَهُ». يعنى حضرت صادق- عليه السلام- فرمود: «مثل دنيا، مَثَل آبِ شور درياست، که هر چه فرد تشنه از آب شور دنیا بياشامد، نه تنها رفع عطش نمیکند، بلکه عطش و تشنگىش را زيادتر میكند تا بكشد او را.» محبت دنيا انسان را منتهى به هلاكت ابدى مىكند و ماده تمام ابتلائات و سيئات باطنى و ظاهرى است.» (معاد از ديدگاه امام خمينى، ص207 و 208)
اولین کسی باشید که برای “انسانشناسی قرآنی | جلسه 44” دیدگاه میگذارید;