بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
تفاوت اشاره و نصّ
این که اشاره و نصّ میفرمایند، اشاره جایی است که خیلی آشکار نیست. نصّ جایی است که آشکار است. روایات برای اثبات امامت امام هادی(ع)است.
بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ ع
1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: لَمَّا خَرَجَ أَبُو جَعْفَرٍ ع (امام جواد علیه السلام) مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى بَغْدَادَ فِي الدَّفْعَةِ الْأُولَى مِنْ خَرْجَتَيْهِ [1]
دفعه اول مأمون احضار کرد و دختر خودش را به ازدواج امام جواد(ع) درآورد و بعد حضرت(ع) به مدینه بازگشتند.
قُلْتُ لَهُ عِنْدَ خُرُوجِهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ فِي هَذَا الْوَجْهِ فَإِلَى مَنِ الْأَمْرُ بَعْدَكَ [2]
چقدر در نظام امامت دغدغه داشتند و پیگیر بودند تا شبهه و انحراف ایجاد نشود.
فَكَرَّ بِوَجْهِهِ إِلَيَّ ضَاحِكاً وَ قَالَ لَيْسَ الْغَيْبَةُ حَيْثُ ظَنَنْتَ فِي هَذِهِ السَّنَةِ [3]
وفات در این رفتن محقّق نمیشود.
فَلَمَّا أُخْرِجَ بِهِ الثَّانِيَةَ إِلَى الْمُعْتَصِمِ صِرْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنْتَ خَارِجٌ فَإِلَى مَنْ هَذَا الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِكَ فَبَكَى حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْيَتُهُ [4]
آنقدر گریه کرد تا محاسن حضرت(ع) از این گریه ها خیس شد.
این گریه مثل گریه امام رضا(ع) در وقت خروج که دیگر برگشتی نیست. این خودش یک پیام است که این ها باید مواظب باشند و راجع به امام بعدی حواسشان جمع باشد. زیرا برای شهادت که این ها گریه نمیکردند. گریه های این ها برای هدایت امّت بود. این گریه، توجه را جلب میکرد.
ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ عِنْدَ هَذِهِ يُخَافُ عَلَيَّ الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِي إِلَى ابْنِي عَلِيٍّ. [5]
سه فرزند دختر و دو فرزند پسر داشتند. امام هادی(ع)فرزند پسر بزرگ تر بود. پسر دیگر، موسی مبرقع است که در قم مدفون است و فرزند امام جواد(ع) است.
2- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْخَيْرَانِيِ (خادمی بوده است از خادمان حضرت و او هم در منزل حضرت بوده است.) عَنْ أَبِيهِ أَنَّهُ قَالَ كَانَ يَلْزَمُ بَابَ أَبِي جَعْفَرٍ ع لِلْخِدْمَةِ الَّتِي كَانَ وُكِّلَ بِهَا [6]
خیلی دوست داشتم ادب خادمان حضرات(ع) به صورت کتاب در بیاید. بعضی از علماء بزرگ بودند که جزء خادمین حضرات(ع) بودند. در ادب خادمی در هیئات این بحث میتوانست مفید باشد. از پیغمبر اکرم(ص) تا امام عسکری(ع)، جریان خادمی را در بیاورد. شاگردی سر جای خودش است، خادمی جداست.
وَ كَانَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى [7]
از عالمان بزرگ قم بوده است.
يَجِيءُ فِي السَّحَرِ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ لِيَعْرِفَ خَبَرَ عِلَّةِ أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ كَانَ الرَّسُولُ الَّذِي يَخْتَلِفُ بَيْنَ أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ بَيْنَ أَبِي [8]
امام جواد(ع) هم یک واسطه ای داشت. با این که این ها خادم بودند. یک کسی ویژه بود. اسم او هم برده نشده است.
او خبر ها را به پدر خیرانی میداد و پدر خیرانی، خبرها را به بقیه میرساند.
إِذَا حَضَرَ قَامَ أَحْمَدُ وَ خَلَا بِهِ أَبِي [9]
پدرم را با آن رسول تنها میگذاشت.
فَخَرَجْتُ ذَاتَ لَيْلَةٍ وَ قَامَ أَحْمَدُ عَنِ الْمَجْلِسِ وَ خَلَا أَبِي بِالرَّسُولِ وَ اسْتَدَارَ أَحْمَدُ فَوَقَفَ حَيْثُ يَسْمَعُ الْكَلَامَ فَقَالَ الرَّسُولُ لِأَبِي إِنَّ مَوْلَاكَ يَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ إِنِّي مَاضٍ وَ الْأَمْرُ صَائِرٌ إِلَى ابْنِي عَلِيٍّ وَ لَهُ عَلَيْكُمْ بَعْدِي مَا كَانَ لِي عَلَيْكُمْ بَعْدَ أَبِي ثُمَّ مَضَى الرَّسُولُ وَ رَجَعَ أَحْمَدُ إِلَى مَوْضِعِهِ وَ قَالَ لِأَبِي مَا الَّذِي قَدْ قَالَ لَكَ قَالَ خَيْراً قَالَ قَدْ سَمِعْتُ مَا قَالَ فَلِمَ تَكْتُمُهُ وَ أَعَادَ مَا سَمِعَ فَقَالَ لَهُ أَبِي قَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْكَ مَا فَعَلْتَ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَ لا تَجَسَّسُوا «2» فَاحْفَظِ الشَّهَادَةَ لَعَلَّنَا نَحْتَاجُ إِلَيْهَا يَوْماً مَا وَ إِيَّاكَ أَنْ تُظْهِرَهَا إِلَى وَقْتِهَا فَلَمَّا أَصْبَحَ أَبِي كَتَبَ نُسْخَةَ الرِّسَالَةِ فِي عَشْرِ رِقَاعٍ وَ خَتَمَهَا وَ دَفَعَهَا إِلَى عَشَرَةٍ مِنْ وُجُوهِ الْعِصَابَةِ وَ قَالَ إِنْ حَدَثَ بِي حَدَثُ الْمَوْتِ قَبْلَ أَنْ أُطَالِبَكُمْ بِهَا فَافْتَحُوهَا وَ أَعْلِمُوا بِمَا فِيهَا فَلَمَّا مَضَى أَبُو جَعْفَرٍ ع ذَكَرَ أَبِي أَنَّهُ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ مَنْزِلِهِ حَتَّى قَطَعَ عَلَى يَدَيْهِ نَحْوٌ مِنْ أَرْبَعِمِائَةِ إِنْسَانٍ [10]
برای بیعت با امام هادی(ع) قطع داشتند و حاضر بودند.
وَ اجْتَمَعَ رُؤَسَاءُ الْعِصَابَةِ عِنْدَ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَرَجِ [11]
از اصحاب امام رضا(ع) و امام جواد(ع) و امام هادی(ع) بوده است.
يَتَفَاوَضُونَ هَذَا الْأَمْرَ فَكَتَبَ مُحَمَّدُ بْنُ الْفَرَجِ إِلَى أَبِي يُعْلِمُهُ بِاجْتِمَاعِهِمْ عِنْدَهُ وَ أَنَّهُ لَوْ لَا مَخَافَةُ الشُّهْرَةِ لَصَارَ مَعَهُمْ إِلَيْهِ وَ يَسْأَلُهُ أَنْ يَأْتِيَهُ [12]
یعنی پدر خیرانی آن جا بیاید.
فَرَكِبَ أَبِي وَ صَارَ إِلَيْهِ فَوَجَدَ الْقَوْمَ مُجْتَمِعِينَ عِنْدَهُ فَقَالُوا لِأَبِي مَا تَقُولُ فِي هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ أَبِي لِمَنْ عِنْدَهُ الرِّقَاعُ أَحْضِرُوا الرِّقَاعَ فَأَحْضَرُوهَا فَقَالَ لَهُمْ هَذَا مَا أُمِرْتُ بِهِ [13]
یک نکته اینکه آن رسول اسمش نیامده است. با اینکه فرزند جزئیات را ذکر کرده است. یا او را نمیشناخته یا بنا نبوده نامش برده شود. آیا حقیقتی از عالم انسانی بوده یا ملکی بوده یا مثل خضری بوده است، شخصی که ناشناس باشد، بین حضرت(ع) و خیرانی که خادم حضرت بوده، نکته دقیقی است. چطور فقط به عنوان الرسول شناخته میشود. چطور بوده که محجوب بوده و مجهول بوده و شناخته نمیشده و اسمی ازش نبوده است. رابطه بین امام جواد(ع) با خیرانی که در منزل حضرت(ع) بوده، بوده است. هیچ ذکری هم از او نیست. پدر خیرانی هم هرچه از او میشنود، کاملا یقین دارد که از جانب حضرت(ع) است. بقیه هم میدانستند و حریم نگه میداشته است. احمد بن محمد بن عیسی هم میداند که او رسول ویژه حضرت است. ولی اسمی ازش نیست. باید موارد مشابهش را دید.
فَقَالَ بَعْضُهُمْ قَدْ كُنَّا نُحِبُّ أَنْ يَكُونَ مَعَكَ فِي هَذَا الْأَمْرِ شَاهِدٌ آخَرُ [14]
سلسله روایت این ده نفر از تو نشأت میگیرد. گاهی کس دیگری هم بود.
فَقَالَ لَهُمْ قَدْ أَتَاكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ هَذَا أَبُو جَعْفَرٍ الْأَشْعَرِيُّ [15]
احمد بن محمد بن عیسی
يَشْهَدُ لِي بِسَمَاعِ هَذِهِ الرِّسَالَةِ وَ سَأَلَهُ أَنْ يَشْهَدَ بِمَا عِنْدَهُ فَأَنْكَرَ أَحْمَدُ أَنْ يَكُونَ سَمِعَ مِنْ هَذَا شَيْئاً [16]
شاید نمیخواست بگوید پنهانی شنیدم.
فَدَعَاهُ أَبِي إِلَى الْمُبَاهَلَةِ فَقَالَ لَمَّا حَقَّقَ عَلَيْهِ قَالَ قَدْ سَمِعْتُ ذَلِكَ [17]
البته احمد بن محمد بن عیسی ثقه است و از یاران خوب است. البته این جرح است. ولی رجالیون به این جرح اعتنا نکرده اند، شاید خیرانی درست نقل نکرده است.
ایشان ثقه است و جرح بر او وارد نیست.
وَ هَذَا مَكْرُمَةٌ كُنْتُ أُحِبُّ أَنْ تَكُونَ لِرَجُلٍ مِنَ الْعَرَبُ لَا لِرَجُلٍ مِنَ الْعَجَمِ [18]
آدم خیلی از این جمله به این بیان خوشش نمیآید. قوم گرایی در اینجا نیست.
فَلَمْ يَبْرَحِ الْقَوْمُ حَتَّى قَالُوا بِالْحَقِّ جَمِيعاً. [19]
با شهادت او دیگر همه کسانی که آنجا بودند، گواهی دادند و جریان امامت امام هادی(ع) به راحتی طی شد.
سختی هایی که در زمان امام کاظم(ع) یا امام رضا(ع) بود، این جا پیش نیامد.
3- وَ فِي نُسْخَةِ الصَّفْوَانِيِّ (از نوادگان صفوان جمال است) مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْكُوفِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْوَاسِطِيِّ أَنَّهُ سَمِعَ أَحْمَدَ بْنَ أَبِي خَالِدٍ مَوْلَى أَبِي جَعْفَرٍ يَحْكِي أَنَّهُ أَشْهَدَهُ عَلَى هَذِهِ الْوَصِيَّةِ الْمَنْسُوخَةِ- شَهِدَ أَحْمَدُ بْنُ أَبِي خَالِدٍ مَوْلَى أَبِي جَعْفَرٍ [20]
این مولی ها را در بیاوریم. خادم بوده است. مهم است.
أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أَشْهَدَهُ أَنَّهُ أَوْصَى إِلَى عَلِيٍّ ابْنِهِ بِنَفْسِهِ وَ أَخَوَاتِهِ وَ جَعَلَ أَمْرَ مُوسَى [21]
موسی بن مبرقع
إِذَا بَلَغَ إِلَيْهِ [22]
بعضی گفته اند تا بلوغ خود موسی بن مبرقع
وَ جَعَلَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْمُسَاوِرِ قَائِماً عَلَى تَرِكَتِهِ مِنَ الضِّيَاعِ وَ الْأَمْوَالِ وَ النَّفَقَاتِ وَ الرَّقِيقِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ إِلَى أَنْ يَبْلُغَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ [23]
امام هادی(ع) سنشان کم بوده است، لذا بچه ها کوچک بوده اند، شاید هم چون حضرت(ع) در حصر بودند و امکان تصرّف نداشتند. شاید هم به خاطر تقیّه بوده است. بلوغ و غیر بلوغ حضرات(ع) تفاوتی نمیکند.
لذا خیلی ها گفته اند تقیّة بوده است. تا اموال را حاکمیت از دست این ها خارج نکند.
صَيَّرَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُسَاوِرِ «3» ذَلِكَ الْيَوْمَ إِلَيْهِ يَقُومُ بِأَمْرِ نَفْسِهِ وَ أَخَوَاتِهِ وَ يُصَيِّرُ أَمْرَ مُوسَى إِلَيْهِ يَقُومُ لِنَفْسِهِ بَعْدَهُمَا عَلَى شَرْطِ أَبِيهِمَا فِي صَدَقَاتِهِ الَّتِي تَصَدَّقَ بِهَا وَ ذَلِكَ يَوْمُ الْأَحَدِ لِثَلَاثِ لَيَالٍ خَلَوْنَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ سَنَةَ عِشْرِينَ وَ مِائَتَيْنِ وَ كَتَبَ أَحْمَدُ بْنُ أَبِي خَالِدٍ شَهَادَتَهُ بِخَطِّهِ وَ شَهِدَ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ هُوَ الْجَوَّانِيُّ [24]
از نوادگان امیرمؤمنان(ع) و امام سجاد(ع) بوده است.
عَلَى مِثْلِ شَهَادَةِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي خَالِدٍ فِي صَدْرِ هَذَا الْكِتَابِ وَ كَتَبَ شَهَادَتَهُ بِيَدِهِ وَ شَهِدَ نَصْرٌ الْخَادِمُ وَ كَتَبَ شَهَادَتَهُ بِيَدِهِ.[25]
بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ع [26]
در مورد امام حسن عسکری(ع)، مشکلی در کار بود. امام هادی(ع) سه پسر داشتند. اوّلی اسمش محمد بود. پسر دوّم امام حسن عسکری بود. پسر سوم جعفر بود که بعداً جعفر کذّاب نام گرفت.
تا زمانی که محمد زنده بود، همه فکر میکردند که امامت به ایشان میرسد. اما ایشان در زمان حیات امام هادی(ع) از دنیا رفت. بعد جریان امامت امام حسن عسکری(ع) تثبیت شد.
1- عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِيِّ عَنْ يَحْيَى بْنِ يَسَارٍ الْقَنْبَرِيِ، قَالَ: أَوْصَى أَبُو الْحَسَنِ ع إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ قَبْلَ مُضِيِّهِ بِأَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ وَ أَشْهَدَنِي عَلَى ذَلِكَ وَ جَمَاعَةً مِنَ الْمَوَالِي.[27]
چرا موالی؟ چون شاید کسان دیگری را نمیگذاشتند رفت و آمد کنند. شاید به خاطر این باشد.
بعضی موالی را به عنوان شیعیان گرفته اند. اما به عنوان خدمت گذاران یا عبیدی که بودند و یا آزاد شده بودند، اطلاق میشود.
2- عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيِّ عَنْ بَشَّارِ بْنِ أَحْمَدَ الْبَصْرِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ النَّوْفَلِيِّ قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَبِي الْحَسَنِ ع(امام هادی علیه السلام) فِي صَحْنِ دَارِهِ فَمَرَّ بِنَا مُحَمَّدٌ ابْنُهُ
فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا صَاحِبُنَا بَعْدَكَ فَقَالَ لَا صَاحِبُكُمْ بَعْدِيَ الْحَسَنُ.[28]
لقب اولی، ابی جعفر بوده است. با آخری که اسمش جعفر بوده است، اشتباه نکنید.
3- عَنْهُ عَنْ بَشَّارِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْفَهَانِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع صَاحِبُكُمْ بَعْدِيَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيَّ قَالَ وَ لَمْ نَعْرِفْ أَبَا مُحَمَّدٍ(لقب امام حسن عسگری است) قَبْلَ ذَلِكَ قَالَ فَخَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ فَصَلَّى عَلَيْهِ.[29]
4- وَ عَنْهُ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ وَهْبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ(این برادر امام کاظم علیه السلام نیست. یمانی بوده و وکیل امام هادی علیه السلام است) قَالَ: كُنْتُ حَاضِراً أَبَا الْحَسَنِ ع لَمَّا تُوُفِّيَ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ فَقَالَ لِلْحَسَنِ يَا بُنَيَّ أَحْدِثْ لِلَّهِ شُكْراً فَقَدْ أَحْدَثَ فِيكَ أَمْراً. [30]
از حالا به بعد خدا در تو امر جدیدی را ایجاد کرد، که امامت است.
البته ما قائلیم که نظام امامت محفوظ است و معلوم بوده و اسمائشان آشکار بوده است.
اما به لحاظ مردم که ولد اکبر را میدادند، معلوم میشود که آدم صالحی هم بوده است. این طور بر میآید. مردم او را در صدد امامت میدیدند.
این منصب برای تو قرار گرفت، بی نزاع شد.
این یک قاعده است که هرجا کمال جدیدی ایجاد میشود، انسان باید شکر جدیدی داشته باشد. امامت هم در رأس همه کمالات است. لذا شکر بالاتری را میطلبد.
فرزند اول همان امام زاده سیّد محمّد که نزدیک سامرا است، هستند.
5- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَرْوَانَ الْأَنْبَارِيِّ قَالَ: كُنْتُ حَاضِراً عِنْدَ مُضِيِّ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع(یعنی امامزاده سید محمد. فرزند اول امام هادی علیه السلام) فَجَاءَ أَبُو الْحَسَنِ ع فَوُضِعَ لَهُ كُرْسِيٌّ فَجَلَسَ عَلَيْهِ وَ حَوْلَهُ أَهْلُ بَيْتِهِ وَ أَبُو مُحَمَّدٍ(امام حسن عسکری) قَائِمٌ فِي نَاحِيَةٍ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ أَمْرِ أَبِي جَعْفَرٍ(فرزند اول، محمد)- الْتَفَتَ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَحْدِثْ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى شُكْراً فَقَدْ أَحْدَثَ فِيكَ أَمْراً.
6- عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْقَلَانِسِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع إِنْ كَانَ كَوْنٌ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ فَإِلَى مَنْ قَالَ عَهْدِي إِلَى الْأَكْبَرِ مِنْ وَلَدَيَّ.
7- عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْإِسْبَارِقِينِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَمْرٍو الْعَطَّارِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ ع(یعنی امام هادی علیه السلام) وَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ فِي الْأَحْيَاءِ وَ أَنَا أَظُنُّ أَنَّهُ هُوَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَنْ أَخُصُّ مِنْ وُلْدِكَ فَقَالَ لَا تَخُصُّوا أَحَداً حَتَّى يَخْرُجَ إِلَيْكُمْ أَمْرِي[31]
شاید نقشه الهی بود که دشمن و بقیه متوجّه امامزاده سیّد محمّد باشند، تا امام حسن عسگری(ع) بقاء پیدا کنند.
شاید دشمن در وفات سیّد محمّد تاثیر داشته است.
قَالَ فَكَتَبْتُ إِلَيْهِ بَعْدُ فِيمَنْ يَكُونُ هَذَا الْأَمْرُ قَالَ فَكَتَبَ إِلَيَّ فِي الْكَبِيرِ مِنْ وَلَدَيَّ قَالَ وَ كَانَ أَبُو مُحَمَّدٍ(امام عسگری) أَكْبَرَ مِنْ أَبِي جَعْفَرٍ.[32]
این جا سیّد محمّد از دنیا رفته بود.
8- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ غَيْرُهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ جَمَاعَةٍ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ مِنْهُمُ الْحَسَنُ بْنُ الْحَسَنِ الْأَفْطَسُ أَنَّهُمْ حَضَرُوا يَوْمَ تُوُفِّيَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ بَابَ أَبِي الْحَسَنِ يُعَزُّونَهُ وَ قَدْ بُسِطَ لَهُ فِي صَحْنِ دَارِهِ وَ النَّاسُ جُلُوسٌ حَوْلَهُ فَقَالُوا قَدَّرْنَا أَنْ يَكُونَ حَوْلَهُ مِنْ آلِ أَبِي طَالِبٍ وَ بَنِي هَاشِمٍ وَ قُرَيْشٍ مِائَةٌ وَ خَمْسُونَ رَجُلًا سِوَى مَوَالِيهِ وَ سَائِرِ النَّاسِ [33]
صد و پنجاه نفر از بنی هاشم آمده بودند.
إِذْ نَظَرَ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ قَدْ جَاءَ مَشْقُوقَ الْجَيْبِ [34]
یقه پیراهن را دریده بودند. بعضی خواستند استفاده کنند که این جایز است. چون امام بوده اند. تقریر امام بوده است.
حَتَّى قَامَ عَنْ يَمِينِهِ وَ نَحْنُ لَا نَعْرِفُهُ فَنَظَرَ إِلَيْهِ أَبُو الْحَسَنِ ع بَعْدَ سَاعَةٍ فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَحْدِثْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شُكْراً فَقَدْ أَحْدَثَ فِيكَ أَمْراً [35]
تحلیل اینها در نگاه کلامی جای بحث دارد. بدا در این ها به چه صورت بوده است. علی اکبر، اسماعیل فرزند بزرگ امام صادق(ع) و سیّد محمّد. در روایات، تشبیه هم شده است.
فَبَكَى الْفَتَى وَ حَمِدَ اللَّهَ وَ اسْتَرْجَعَ وَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ* وَ أَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ تَمَامَ نِعَمِهِ لَنَا فِيكَ [36]
یعنی با بودن شما.
وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ فَسَأَلْنَا عَنْهُ فَقِيلَ هَذَا الْحَسَنُ ابْنُهُ وَ قَدَّرْنَا لَهُ فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَرْجَحَ [37]
بیست یا بیشتر
فَيَوْمَئِذٍ عَرَفْنَاهُ وَ عَلِمْنَا أَنَّهُ قَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ بِالْإِمَامَةِ وَ أَقَامَهُ مَقَامَهُ. [38]
امام عسکری تا بیست و هشت سالگی زنده بودند.
ان شاءالله ادامه بحث را در جلسه آینده مطرح خواهیم کرد.
والسّلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
[1] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[2] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[3] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[4] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[5] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[6] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[7] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[8] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[9] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[10] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[11] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[12] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[13] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[14] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[15] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[16] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[17] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[18] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[19] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 324
[20] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 325
[21] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 325
[22] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 325
[23] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 325
[24] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 325
[25] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 325
[26] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 325
[27] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 325
[28] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 325
[29] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 325
[30] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 325
[31] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 325
[32] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 325
[33] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 327
[34] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 327
[35] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 327
[36] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 327
[37] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 327
[38] الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 327
اولین کسی باشید که برای “شرح اصول کافی، جلسه 315” دیدگاه میگذارید;