بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: رابطه عاشورا با جریان ظهور
موضوع بحث در جلسه گذشته رابطه بین جریان بعثت و غدیر و ظهور بود. با توجه به پیمان عهد الست که اذ اخذ ربک من بنی آدم در روایات ذکر میشود. این عهد و پیمان تا غدیر و ظهور کشیده شده است. به بیان الهی میشود الی ههنا التوحید. به بیان فلسفی اگر بخواهد بشود، این میشود که فصل اخیر شیء حقیقت شیء است و تا نباشد آن شیء تحققی ندارد. حقیقت ظهور فصل اخیر عهدی است که در ابتدای خلقت از همه انسان ها گرفته شده است. تا آن حقیقت ملحق نشود و به او نرسند حقیقت توحید محقق نشده است. نه اینکه امکان داشته باشد که انسان به توحید اقرار کند، به رسالت اقرار کند، اما اگر به ولایت اقرار نداشته باشد، یک مرتبه ای از کمال را داشته باشد و بقیه را نداشته باشد. مرحوم علامه در ذیل آیه اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی، به خاطر این است که کمال برای شیء ذو اجزاء است و تمام برای شیء بسیط است. کمال میساز با مجموع مرکبی که بعضی از اجزاء باشد و بعضی نباشد. اما اتممت علیکم نعمتی، میفرمایند تمام برای شیء بسیط است. یا همه هست و یا هیچی نیست. نه اینکه بعضی اش هست و بعضی اش نیست. وقتی اجزاء بسیار به هم پیوسته باشند، اینطور میشود.
نعمت نعمت ولایت است. و نعمت ولایت تمام شدن حقیقت نعمت است. قبل از آن نعمت تمام نبوده. تا به مرتبه ولایت نرسد نعمت معنا نمیدهد. این بحثی بود که در جلسه گذشته عرض کردیم.
حتما جریان ظهور با غدیر و بعثت رابطه تنگاتنگی دارد.
امروز میخواهیم بحث رابطه ظهور و کربلا را مطرح کنیم. رابطه بین ظهور و کربلا و عاشورا میخواهیم ببینیم چه اثری میتواند داشته باشد. چرا اینقدر بین این دو گره زده اند.
بیش از چهل روایت داریم که وقتی حضرت را میخواهند معرفی بکنند، با این عنوان که فرزند نهم امام حسین است. تک تک هم که ذکر میکنند میگویند فرزند نهم امام حسین علیه السلام است.
آخرش میفرمایند تاسعهم حجت است.
این اصراری که هست که این پیوند را بزند.
نگاه کلان به مسئله تمدن سازی که اسلام و انبیاء به آن توجه داشتند و دنبال این مسئله بودند، که این تمدن سازی در حیطه آدم ظهور و بروز کرد. بعد نوح و بعد ابراهیم خلیل. با انبیائی که بین این انبیاء بودند. از آدم نا نوح، ادریس و شیث، بین نوح و ابراهیم، صالح، هود، پس از او، از زمان ابراهیم خلیل می آید تا زمان یوسف کریم که در زمانی که یوسف با دو سه نسل میرسد به اسحاق و اسماعیل، و بعد فرزند اسحاق که یعقوب است، یعقوب اسرائیل الامه است، ابنائش میشوند بنی اسرائیل. فرزندان یعقوب، اسرائیل یعنی بنده خدا. فرزندانش هم در نوع تمدن سازی ماموریت های ویژه ای داشته اند. از آدم تا نوح و تا ابراهیم و تا اسحاق و یعقوب و یوسف و موسی و عیسی و نبی ختمی که از نسل اسماعیل است. بر خلاف اکثر انبیائی که از نسل اسحاق بودند، از نسل اسماعیل است. فرزندان اسماعیل بعد از هجرتی که محقق میشود و می آیند در حجاز، نسل انبیاء بنی اسرائیل بوده که در شامات بوده است.
این تمدن سازی بر دوش هر نبی ای از انبیاء ماموریتی را قرار داده. در قرآن کریم بیش از 2200 آیه در مورد انبیاء است. وظیفه ای که بر دوش انبیاء بوده، نقطه علیایش را بیان کرده. ماموریتی که بر عهده هر کدام از این انبیاء بوده است و بعضا بیش از 100 آیه در مورد یک نبی وارد شده و کار های او.
در مورد موسی و عیسی و ابراهیم که آیات زیادی وارد شده، ماموریت های ویژه ای به عهده داشت هاند، رساندند به جایی که زمینه بعثت نبی گرامی است. بعدش جریان غدیر رخ میدهد که اتمام ولایت است. بعد جریان عاشورا که در حقیقت نقطه عظیم و بلند جریان تمدن سازی است. میخواهد فریاد بلند حقانیت و مصداق تام حقیقت را در مقابل باطل بیان بکند که میشود یک گذرگاه عظیمی در تاریخ تمدن اسلامی.
اگر شعار اساسی امام به عنوان یا لثارات الحسین است، در زمان امام زمان بحث اعتبارات مطرح نیست. نشان میدهد که در آغاز ظهور که حضرت این شعار را انتخاب میکند،نشان میدهد که این شعار یک شعار شناخته شده ای است. و الا قیام جهانی میخواهد محقق بشود، یک شعاری که بین اذهان ملل مختلف این شعار شناخته نشده باشد، این شعار شعار جذاب و جلب کننده ای نمیشود. این شعار در آن زمان حتما یک شعار شناخته شده است، پس معلوم میشود که جریان عاشورا در آن دوره برای مردم مشهور میشود. شناخته میشود. حالا ممکن است این را اهل ایمان به عنوان اهل ایمان نگاه نکنند. غیر اهل ایمان هم این شعار را حتما به عنوان یک شعار میشناسند. در زمان ظهور گفتمان حسینی یک گفتمان اساسی است
گفتمان حضرت در زمان ظهور که اول حضرت زراری بنی امیه را به قتل میرساند، این ها بیان میخواهد. اینها یک کار دقیق و واقعی است. فقط یک کار تعبدی محض نیست. در دوران پیامبر ابوسفیان بود. در دوران امیر مومنین معاویه. در دوران امام حسین یزید. در دوران ظهور هم همین ها در مقابل حضرت قیام میکنند.
امام صادق میفرمایند انا و آل ابی سفیان اهل بیتین تعادینا…
قاتل ابوسفیان رسول الله…
…
السفیانی قاتل قائمنا.
این یک قتال است. در طول تاریخ از زمان آدم به عنوان شیطان که تمرد کرده آغاز شده. بعد قابیل. بعد آمده تا نمرود ه در مقابل ابراهیم بوده. بعد فرعون در مقابل موسی. آن هفت نفری که در قعر جهنم هستند. یک حرکت جریانی دارند. یک جریان واحدی هستند که کشیده میشود تا فرعون زمان موسی تا میسرد به آن دو نفری که در زمان نبی ختمی هستند. اگر اینها ذکر میشود، اینها جریان سازی و فکر دارد. اگر در مورد کسی که امیر مومنان را میکشد میگویند اشقی الاشقیا، خیلی کلام سنگین و سخت است. در مقابل همه اشقیاء او شقاوتش بالاتر است. سفیانی هم یقاتل حجت را.
یک جریان است. اگر هم حضرت زراری اینها را به قتل میرساند، به خاطر این است که آن فکر جریان دارد. وقتی جریان داعش پیش می آید، خودش را داعیه دار انتساب به بنی امیه میداند. و اصلا از او خودش را… اگر رشته هایشان را ببینید، مکانشان، جایش، جایی که قیام کرده اند، ارتباطی که با یهود دارند. ارتباطی که بنی امیه با یهود داشتند، همین ارتباط را به عنوان دین و دینداری و انقلاب و انقلابی گری، به عنوان کسانی که قیام کردند ،اما ارتبطاتشان با یهود محفوظ است. جریان تقابل بنی امیه را با خاندان اهل بیت نشان بدهد. بعد نشان بدهد که گفتمان کربلا، گفتمانی است که لشگر کشی حضرت به عنوان جریان کربلا بیان میشود. اثر گذاری اصلی زمینه سازی اش با جریان کربلا است. لذا یک نقطه عطف بلندی است در تاریخ. اگر در روایات ما دارد که در روز عرفه قبل از اینکه خداوند دعای کسانی که در صحرای عرفات هستند اجابت بکند، دعای کسانی را که د رکربلا هستند اجابت میکند بعد صحرای عرفه را. در حالی که در صحرای عرفات با توجه به روایات امام زمان حاضر است
اما ابتداء نگاه میشود به جریان کربلا.
ان الله تبارک و تعالی یتجلی لزوار ابی عبد الله… و یشفعهم مسائلهم…
این نشان میدهد که جریان سیری که میخواهند ایجاد بکنند، حرکت از عاشورا به سمت کمالات بعدی است. عاشورا را پررنگ کردن. امام حسین را پررنگ کردن، الان جریان راهپیمایی اربعین… ما هنوز به توانایی های جریان کربلا پی نبردیم. این روایات دارند خط میدهند. نشان میدهند که چه آثاری میتواند دداشته باشد. ما جریان کربلا و عاشورا را استفاده میکنیم، اما این گریه کردن شاید کمترین حد استفاده از او باشد. اما این نگاه که جریان عاشورا زمینه ساز ظهور است. قابلیت جریان ظهور و به فعلیت رسیدن و تعجیل در زمان ظهور بواسطه عاشورا محقق میشود.
جریان راهپیمایی اربعین، یکی از آن جریانهاست. این جمعیت در مکه جمع نمیشود. مشکلات را تحمل میکنند و با خوشی برمیگردند. دشمن تهدید میکند. میکشد. اما جمعیت کم نمیشود. مضاعف هم میشود. این اثر گذاری اگر برنامه ریزی درست بشود. حواسمان هم باشد که یک طوری اش نکنیم که معارضه شدید دشمن را علم بکند. اما این به سمتی میرود که جریان امام حسینی را جهانی بکند. و این جریان میتواند.
اگر روایت عرفه را هم به عنوان یک روایت گاربردی نگاه کنیم، به ما نشان میدهد که چه کنیم. ظرفیت عرفات محدود است. ما چند ده برابر ثبت نام داریم برای حج. نباید تعطیل بشود. یا ضعیف بشود. اما اگر به عنوان راهبرد نگاه بکنیم، به ما یاد میدهد که باید جریان روز عرفه را نسبت به امام حسین پررنگ کنیم.اگر میفرماید که قبل از نظر به عرفات به آ«جا نظر میکند، یعینی راه بیوفتید این راه را علم کنید. اگر دعای امام حسین را در کربلا محقق بشود، این سنت گذاری بشود، تجمع محقق بشود، چند بار این جمع شدن و پخش شدن ها در جریان کربلا محقق بشود، خیلی سرعت میدهد در جهانی شدن. این جریان خیلی جذابیت و کشش دارد برای عالم امروز. اگر یکمی فکر بکنیم. اینها را به عنوان نگاهی که در تعجیل و ظهور اثر گذار است بهش بپردازیم.حرکتی که حضرت دارند در اینها مطرح بشود. فقط قصد ثواب نباشد. آن مربوط به یک قشری است از اقشار. اما اقشاری که نخبه هستند، میروند و شرکت میکنند، باید نگاهشان فوق این باشد. وقتی میروند باید دنبال راه کار باشند. مکه دستمان نیست. اما کربلا که اینطور نیست. اوج جریان شیعه است. چه جریان اربعین، چه جریانهایی…
دانشگاه هنر اصفهان، در جلفا میرفتیم. منطقه ارمنی نشین است. از محل استقرار تا دانشگاه، بوی تند شراب می آمد. دانشگاه یک کار خوبی کرده بود. دهه محرم برنامه را در خیابان میگرفتند. رفت و آمد مهمی درش بود. قسمتی را چادر میزدند به نحوی که راه هم بسته نشود. خودشان در خوابگاه شاید 100-120 تا دانشجو بود. اما 2000 نفر شام میدادند. اکثر بالاتفاق اینها ارمنی بودند. بعضی شان نذر داشتند. حاجت گرفته بودند. بعضی آب پخش میکردند.
اینها می آمدند…
این میل هست. اگر این میل را درست استفاده بکنیم، خطاب جریان امام حسین به جانها و وجدان عمومی است.
جریان کربلا یک دیپلماسی عمومی است. وجدان انسان ها را خطاب قرار اده.
یکی از بهترین استفاده هایی که ازمنا میشود استفاده کرد، همین ارتباط و گره زدن است. خیلی ها همین حرف ها را ندارند. اگر این گره زدن ها مطلب را عمیق میکند، آنها میل پیدا میکنند. میفهمند که عقبه شان خالی است. نقطه پنهان دارند.
جریان انقلاب و جنگ را ببینید. امام استفاده کرد از این گفتمان عمومی.
اوج جریان انقلاب وقتی میشود که میرسد به محرم. راهپیماییهای عاشورا و تاسوعا. محرم ماه پیروزی است. پیروزی خون بر شمشیر. خیلی حرف دقیقی است. استراتژی است. بعد از انقلاب ایران بود که دیدند با انقلاب های مخملی. خواستند به نوعی از این استفاده بکنند
در جریان جنگ تحلیلی که اسرائیل میکند-قابلیت ها را ما به کار گرفته ایم. نتیجه هم گرفته ایم باز هم غافلیم- اسرائیل کنفرانس بزرگی برگذار کردند، مهمترین عامل هارا قیام حسینی و انتظار مهدوی دیدند. چون به سمت کربلا داشتند میرفتند.،شهادت طلبی شدید تر میشود.
ما تجربه کرده ایم. در طول تاریخی که شیعه این همه تحت فشار قرار گرفت اما از پا نیوفتاد. هیچ گاه منکوب نشد. مایوس نشد. جریان کربلا نگهش میداشت. جریان کربلا شجاعت میداد. آخرش این است که شهید میشویم. اگر یک موقعی میگویند و فدیناه بذبح عظمی، برگشت میکند به جریان امام حسین علیه السلام، اینها خیلی دقیق است. اعتباری نیست. تعبیر میشود که گوسفند بزرگی برای او قرار داده شد، روایت در ذیلش میگوید تبدیل شد به شهادت امام حسین علیه السلام. جریان امام حسین علیهالسلام ذبح عظیم است که بیمه میکند امر الهی را. اینها مضمون روایات است.
اگر در بعضی روایات دارد.
مضمونش این است که وقتی جریان امام حسین را خداوند برای پیامبر نقل میکند، وقتی پیامبر نقل میکند، بعضی گفتند نمیشد بگویید این را بردارد.
کان النبی فی بیت ام سلمه.
قال لا یدخل علی احد. امام حسین آمدند. کوچک بود، راه جلو گیری ازش نبود.
امام حسین بر سینه پیامبر بود. پیامبر مشغول گریه بودند.
پیامبر فرمودند جبرئیل خبر داد که او به قتل میرساند. این تربت خاکی است که امام حسین شهید میشود. وقتی این تربت تبدیل شد به خون.. ام سلمه تا جریان شهادت امام حسین زنده بوده است.
چندین جا هم روایت کرده است.
وقتی خون شد، حبیب من شهید شده است.
گفت از خداوند میخواستید که این را بردارد. شما که مستجاب الدعوه هستید.
قال قد فعلت فاوحی الله علی عز وجل ان له درجة لا یبلغ درجة من المومنین.
سه تا چیز را مطرح میکنند که نتیجه آن قیام سه چیز است. ان المهدی من ولده جزای کربلا است. جریانی که حضرت از نسل امام حسین قرار میگیرد و به عنوان تاسع من ولد الحسین، در بیش از 40 روایت، سه چیز در اثر این واقعه، دومی این است که شیعه ای است برای او شفاعت میکنند و پذیرفته میشود.
سه تا چیز… اینکه شیعه او قدرت شفاعت پیدا میکنند، بر شفاعت این امکان برایشان محقق میشود و شفاعتشان هم قبول میشود، یعنی این کار چه اثری میگذارد، شفاعت در ارتباطی است که هدایتگری ایجاد شده است. جریان امام حسین به عنوان سفینه نجات و مصباح هدایت میدرخشد. بیش از 90% جاذبه های شیعه، جریان امام حسین است. این جریان تضمین کرده است. حسین منی و انا من حسین. دین نبی ختمی که روایات هم دارد به واسطه امام حسین احیاء شد و زنده شد. اگر در اینجا میفرماید که ان المهدی من ولده، از فرزندان اوست، بواسطه این واقعه است. میفرمایند من از خداوند خواستم، گفتند این سه نتیجه بر این فعل مترتب است.
جریان دعای ندبه را ببینید. از انبیاء شروع میکند. بعد میرساند به پیامبر اکرم. بعد میرساند به حجج معصومین. بعد امام حسن و امام حسین. بعد میرساند به امام زمان. یک سیر جریانسازی تمدن سازی عمیق و دقیقی که هر کدام ماموریت ویژه داشتند از انبیاء، تا نبی ختمی و امام حسین و جریان ظهور.
زیارت وارث را نگاه بکنید. ارتباطی که ایجاد میکند بین انبیاء تا امام حسین علیه السلام.
همه آن خط و جریان اینجا محفوظ است.
آنقدر رابطه ها زیاد است. چرا وقتی حضرت ستقر میشود، اولین کسی که بعد از استقرار حکومت حضرت می آید امام حسین است. اولین شخصی که بعد از تثبیت حاکمیت حضرت می آید امام حسین علیه السلام است. آنجا امام حسین تحویل میگیرد حاکمیت را در رجعت. به واسطه امام حسین علیه السلام، روایتش هم روایت خیلی جالب و زیبایی است…
آنجا میفرماید که اولین شخص امام حسین است. لذا میفرماید که امام زمان معرفی میکن امام حسین را. حضرت از دنیا میرود و امام حسین متولی… لایدفن الوصی الا الوصی. امام زمان توسط امام معصوم دیگری دفن میشوند. هرچند شاید امام زمان هم دوباره اهل رجعت باشد. آن هم بحثی است. که هست یا نیست. روایات زیادی است که جریانات مختلف را مرتبط میکند.
امیر المومنین هم نقل شده است.
حیدر کرار، یعنی بسیار رجوع کننده. با هر امام معصوم امیر مومنان هست. بحثی دارد. با این نگاه جمع میشود.
در پاسخ: هر دو از کنار کعبه خروج میکنند. امام حسین خارج شدنش از کنار کعبه است. با اینکه در مدینه مستقر بوده است. اما میروند کنار کعبه، بعد خارج میشوند.آن هم در وقتی که توجه ها جلب بشود. امام زمان هم از کنار کعبه شروع میشود. ندایشان. روایات خیلی زیباست.
ما اگر روی جریان امام حسین فکر کنیم که چگونه میتواند زمینه ساز ظهور بشود، چطور گفتمان امام حسین را جهانی بکنیم که مقبولیت داشته باشد، جا دارد. روایات گاهی رهنمود داده. اما تثبیت و تفصیلش به عهده ماست. ما الان به این عنوان به جریان کربلا نگاه میکنیم. درون دینی نگاه میکنیم. اما به عنوان یک جاذبه در دین. یا نقطه عطف در دین که مثل قرآن که میتواند پیام دهنده باشد، و مخاطبش ناس است، جریان کربلا هم مخاطبش ناس است.
اگر دین ندارید احرار باشید، احراری یعنی وجدان عمومی.
با این نگاه جریان کربلا خیلی قدرتمند میشود. سرمایه عظیمی میشود. اگر درست استفاده بکنیم تسریع در فرج محقق میشود. همانطور که دشمن ما به این رسید. اگ رجنگ به سمت پاکستان بود، جانفشانی اینطور نبود.
جریان فرج هم اگر جریان کربلا درش خوب به کار گرفته بشود، تسریع در فرج ایجاد میشود. جریان امام حسین سازنده و جذب کننده است. جذب کننده است برای عده ای دیگر.
عده را رشد میدهد در مرتبه ای. جریانی است که از جذب اولی و غیر مسلمان کشش دارد تا نهایی ترین مرتبه. این خفته است. اگر این توانایی را استفاده کنیم، این پیام ها محفوظ است. چطور در جریان عاشورا یک حر جذب میشود که در مقابل بوده. غلام درش هیست. تا پاییترین طبقات اجتماعی. زن و فرزند درش هستند. رسالت زینب سلام الله علیها و فرزندان، یک رسالت بی نظیر است. که پیام را برسانند. نگذارند خفه کنند. پیر هست. جوان هست. تمام رابطه ها میتواند جریان کربلا اگر خوب بیان بشود… این را روایات دارد بیان میکند. یک گره زدن اعتباری نیتس. واقعی است اگر تعجیل در فرج رامیخواهیم، پیام در کربلا باید با این نگاه کلان مطرح بشود.
اینها هر کدام ماموریت بوده. اتفاق نبوده. اینها تدبیر الهی بوده است. 72 نفر هستند. اما آنقدر جامعیت درش دارد که همه را در بر بگیرد. بعد جریان کربلا جریان اسارت، یک کار نمادین عظیمی است که مصداقی شده. مثل جریان آدم علیه السلام که به عنوان یک کار مصداقی نمادین است، نوع بشر مخاطبند، نمادین است. در جریان کربلا با اینکه تعداد کم بوده، اما نقطه عطف درتاریخ است…
ذوق و استحسانات را نمیخواهیم بگوییم. صریح روایات را میخواهیم بگوییم. ذوقیات هم ممکن است مطابق اعتبار باشد. باید دید مطابق روایات است، ایات و روایات…
آیات خیلی آیات جالبی است. بعضی از اینها که تفسیر کردند.
تفسیر امام حسین عسکری. اذ اخذنا میثاقکم… افلا انبئکم بمن یضاحیهم من یهود هذه الامه
میخواهید بگویم یهود این امت کیست؟
این رابطه ها اعتباری نیتس. بین یهود وداعش رابطه اعتباری نیست.یک رابطه قطعیه است. وابستگی بنی امیه به یهود آشکار شد. میکوشیدند که پنهان کنند. امیه که فرزند عبد شمس است، ناتنی بوده است. فرزند خوانده بوده نه فرزند. عجیب است در تاریخ نقل شده. از روم آمده بوده. در جریان دعوایی که با هاشم پیدا میکند، تبعیدش میکنند که شام و روم. آنجا بوده.
جریانات عجیبی است.
رابطه ای که امروز بین کسانی که دم از بنی امیه میزنند با یهود.
قوم من امتی ینتحلون انهم من اهل ملتی…. یبدلون شریعی و سنتی. یقتلون ولدی الحسن و الحسین. کما قتل اسلاف الهیود زکریا و یحیی.
هم چنان که آنها زکریا و یحیی را کشتند، حسن و حسین من را هم میکشند.
این جریان انتقامش به واسطه حجتی است که از ولد امام حسین است. یحرقهم بسیوف اولیائه الی نار جهنم. حواله به نار جهن میدهد.
بحار ج44 ص304.در آخر هایش مسئله را خیلی عظیم و جالب میکند.
و جعلها کملة باقیة فی عقبه، میزند به جریان امام حسین علیه السلام. که این شهادت که محقق میشود. کلمه باقیه به واسطه این در عقب او قرار میگیرد. این اتفاقی نیست که امام حسین شهید میشود و امامت از نسل اوست. امامت در نسل حضرت بواسطه این واقعه است. بین اینها رابطه است. اگر به عنوان علل الهیه نگاه بکنیم خیلی پیام دارد. خیلی دقیق میشود. برای اینکه اتمام حجت بیشتری بشود، این جزای او قرار میگیرد. برای خودش نمیخواهد چیزی قرار بدهد. برای آن هدایتگری است.
جریان سفیانی که مطرح میشود، نماد منتسب به ابو سفیان است.
سوال: حضرت آقا میفرمایند دشمن اصلی ما داعش نیست. آمریکا دشمن اصلی است.
در صدر اسلام یهود استفاده میکرد از این ظرفیت. سکوت چندین سال ما را آنها نگذاشتند بماند. اینها مهره است.
اینکه بین دجال و سفیانی چه رابطه ای است. دجال چه نقشی دارد، کجا قرار میگیرد… مجبور کردند که ما الان باهاشان مقابله بکنیم.
هر جا نقطه قوت است دشمن به خوبی میشناسد. اسرائیل گفت ما باید دو نقطه را هدف قرار بدهیم. یکی به انحراف کشاندن جریان عاشورا. یکی جریان انتظار. در طول تاریخ هم دنبال همین بودند.
فساد بیشتر بکنیم تام امام زمان زودتر بیاید.
در جریان عاشورا هم به جای نگاه سرباز گیری تاریخی دیده بشود. یک قطعه ای از تاریخ که به او نگاه میکنیم و گریه میکنیم.
عاشورا تاریخ نیست. در صحنه است. ولای تساز است. ولایت پذیر ساز است. عاشورا جنگ را پیروز میکند. انقلاب را ایجاد میکند. ظهور را ایجاد میکند. بهترین جلوه عاشورا، بهترین ظهور و تجلی اش در زمان ظهور محقق میشود. چون اثر بالاترش آنجاست. عاشورا در مرتبه ما تجلی کرده است. فریاد بلند فطرت است. تنظیم کننده فطرت هاست. اگر در روایت میفرماید قطره اشکی برای امام حسین، انسان را پاک میکند کیوم ولدته امه، تعبیر زیبایی است. این را باور داریم.
وقتی پمپ بنزین ها یک دستگاه قوی تر میگذارند و می آیند اینها را میسجند میگویند اینقدر انحراف پیدا کرده. تنظیمش میکنند. این میشود میزان نسبت به آن میزان. آن خودش میزان است. این میشود میزانی که آن میزان را تنظیم میکند. جریان امام حسین و عاشورا میزان کل است. فطرت کل است. فطرت های انسان ها در ماه محرم یا ایامی که رابطه پیدا میکنند، این اشک، ان سیم ارتبطای است. مقدار انحراف و اعواج را نشان میدهد. یک قطره اشک ایجاد ارتباط است. میتواند ببخشد؟ بله. چون آن گناه از وجود و فطرتی صادر شده که انحراف پیدا کرده است. گناه از وجود معتدل تام محقق نشده است. هر مقدار انحراف ایجاد بشود، گناه برای اوست. اگر این وجود برگشت به حالت اعتدالش، برگشت به رابطه صحیح، گناه به این وجود منتسب نیست. چون این وجود معتدل ازش گناه صادر نشده است. اگر رجوع کرد…
اگر میفرماید گناه گذشته و آینده را پاک میکند صادق است. گناه آینده و گذشته به این وجود منتسب نیست. اگر از این وجود خارج شد دیگر این نیست. به تعبیر فلسفی اش ماهیت عوض شده
در حج هم که این را میگویند همین مسئله است. بازگشت به فطرت محقق میشود. برای او تا 40 روز گناه نوشته نمیشود، برگشته است به فطرت، میل به گناه درش نیست. با این رابطه ای که ایجاد کرده است.
شیعیان انگلیسی میخواهند انحراف ایجاد کنند. انفجار ایجاد کردند در عراق در اربعین، اثر گذار تر شد. بازتر شد. در جریان هسته ای اینقدر فشار آوردند، باعث شد که ایران گفتمان جهانی پیدا بکند.
بد یا خوب، یک تعبیری پرفسور مولانا داشت، میگفت کشوری ابر قدرتی است که حرف جهانی میزند. حالا همه جهان یا به موافقت یا به مخالفتش حرف میزنند.
جریان موسی که میخواست به دنیا بیاید، فرعون همه کودکان را به خاطر او کشت. با همین کارش گفتمان آماده سازی برای ظهور موسی را ایجاد کرد. همه منتظر بودند.
شیعه انگلیسی لایزال یوید هذا الدین برجل فاجر.
یک تعبیر زیبایی دیدم، اگر رجل الهی بر مصدر کار باشد، هر مقابله با او تبدیل به فرصت برای او میشود.
این سنت الهی است. اگر رجل الهی بر مصدر کار باشد، هر توطئه ای که انجام میشود، خداوند آن را تبدیل به فرصت میکند. البته به شرطی که مردم شاکر باشند.
در فتنه 88 هم همین شد. به جریان عاشورا که رسید رسوایی اش آشکار شد. خداوند هم ظهور را محقق کرد. این هم یک مرتبه از ظهور بود. در تاریخ میبینید که چقدر این جریان اثر گذار بوده است
ااینها می تواند کد باشد که این دستور را در دستورات مختلف ببینیم.
اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 15” دیدگاه میگذارید;