بسم الله الرحمن الرحیم
درس اخلاق هفتگی استاد عابدینی در مدرسه علمیه ثامن الائمه (علیهالسلام)
موضوع جلسه: «شرح حدیث معراج»
فصل: محبت (7)
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
ان شاء الله از یاران، یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم، صلواتی سرداری مرحمت کنید:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ان شاء الله این تحفههای صلواتی که، هدایای صلواتی که فرستادیم، ان شاء الله خدای سبحان همهی اینها را تبدیل به ملائکهاش بکند و بر سرزمین قدس بفرستد و آنها را امداد بکند و مجاهدان را تقویت بکند و پیروزیشان را بیشتر قرار بدهد و دشمنان را مغلوب و مرعوب بکند، صلوات دوم را بلندتر مرحمت کنید:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هر چقدر عشق و علاقه به حضرت زهرا سلام الله علیها که مادر امت پیغمبر است، مادر ما مظلومان است، هر چقدر عشق و علاقه به حضرت داریم، با صلوات بر محمد و آل محمد ابراز کنیم:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
الحمد الله با جوی که دوستان با صلوات ایجاد کردند، و ختم صلواتی که انجام شده، جانهایمان با محبت اهل بیت، یک جور دیگری گره خورده، و اگر میشد چشم ما را باز میکردند، و این حال را میدیدیم در وقتی که این ذکر در وجودمان اینجور جاگیر شده باشد، به عنوان آن هم جمعی، در کنار هم، این توسل صلوات ایجاد شده باشد، چه نورانیتی را برای ما ایجاد میکند، چه رحمتی را نازل میکند، چقدر خدای سبحان، و دستگاه خدای سبحان، چگونه رحمت به جوش میآید، لبریز میشود. چگونه استغاثهها با این صلوات به اجابت میرسد. اگر چشم ما باز میشد میدیدیم، شاید لحظهای از عمرمان نبود که بخواهیم خالی از این باشد، و از این ذکر، و این نام، و این یاد باشد. یک ذکر جامع است. یک حال ارتباطی با آن بهترینهایی است که خدا دوست دارد. آن هم به خدا ما تقاضا میکنیم از خدا که خدای سبحان بر آنها صلوات بفرستد و مقام آنها را از آن چه که هست، عظیمتر قرار بدهد. عظمت مقام آنها، عظمت جایگاه مومنان است، مسلمانان است.
با این نگاه ان شاء الله یک حقیقتی که در این ایام ایجاد شد که از آن نمیشود گذشت، با سابق از این تفاوت داشت. تفاوتش زیاد بود. اگر دفعههای قبل، جریان فلسطین پیش میآمد، دلهای ما میسوخت. ناراحت میشدیم. هر کجا مسلمانی بود، غصه میخورد. اما این بار برانگیخته شدیم. کانّه آمادهی حرکتیم. از یک سو حزب الله آماده است، از یک سو سوریه و جولان آماده است، از یک سو مردم اردن آمادهاند، از یک سو کرانهی باختری آماده است، از اینجا ایران آماده است. کَانّهُ همه خودشان را آماده میبینند. اگر هم حرکتی، منعی برای حرکت است، این مانع باعث شده که اینها بمانند و ترمز کنند. اما چه هست ایندفعه؟ ایندفعه یک قیام ارتباطی با همه است که مومنان و مسلمانها در سراسر جهان اسلام، یک حال ارتباط برای قیام پیدا کردند. همین این خیلی عظیم است، کم سابقه است. به طوری که اگر به آن گوشهی جهان اسلام، ظلم دارد میشود، همهی جهان اسلام این ظلم را ادراک میکنند.
حدیث پیغمبر اکرم را صلی الله علیه و آله و سلم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، در وجودشان متجلی دیدند که فرزندان آدم مانند یک جسد هستند، مانند یک بدن هستند که اگر عضوی از این بدن، «إذَا اشتَکی عُضوٌ»[1] ، اگر یک جایی یک گوشهای، یک جامعهای یک جمعی از مومنان در جایی، در آزار باشند، بقیه آرام ندارند، قرار ندارند. اینجور هم نیست فقط غصه بخورند. نه. آمادهاند یک کاری بکنند. هر کاری که از ما بر بیاید، آمادهایم انجام بدهیم. این آن حقیقتی است که دارد انسان را، اتحاد بین مسلمانان را، ارتباط جامعهی ایمانی را با هم بیشتر میکند. و هر آن چیزی که باعث بشود جامعهی ایمانی به سمت ارتباط و اتحاد بیشتر قدم بردارد، این زمینهساز ظهور است که مومنان دست در دست هم بدهند، صف واحد بشوند. آن وقت دشمن میترسد. نه اسرائیل تنها، که آن چیزی نیست. استکبار هم میترسد. وقتی رزمایش را میبیند که اگر بخواهد به جایی دخالت بکند، به جایی ضربه بزند، بقیه آمادهاند. بقیه هم آرام نمیگیرند. این یک قدرتنمایی دین است که دارد نشان میدهد مرز جغرافیایی، مرز من نیست. محبت من نسبت به خودم و فرزندانم فقط نیست. حب من، در دایرهی دین من، تعریف شده. هر جا دین من، گسترده است، وجود من، گسترده است. و لذا هر کسی در هر کجا «مَنْ أَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ»[2] ، تحقق دارد پیدا میکند. ببینید این روایات تحققش دارد دیده میشود. اقامه دارد میشود. ورای وقتی است که میشنیدیم که «مَنْ أَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ»[3] ، فقط ممکن بود تفسیرش بکنیم به یک کسی که در همسایگی ما فقط باشد در اینجا که آن هم جا دارد اما از این دارد عظیمتر میشود. هر چقدر دایرهی اینها عظیمتر دیده میشود، اقامهی دین، بالاتر رفته. نگاه به دین، جهانیتر شده. قدرت مومنان بیشتر میشود. در نتیجه زمینهسازی برای ظهور محقق میشود. با این نگاه به مسئله نگاه بکنیم.
غیر از این که همانجور که رهبری معظم فرمودند که اسرائیل و صهیونیست، غیر از ضربهای که خورده، این زخم دیگر به سادگی برایش قابل ترمیم نیست. غیر از این، میتوان گفت که واقعا اتحادی که مومنان با هم در این مسئله پیدا کردند، به طوری که میترسد اسرائیل که هر لحظه از طرف لبنان، حزب الله آغاز بکند. از طرف سوریه، آنجا مسلمانهای سوریه شروع بکنند. از اردن، از درون اردن، مردم اردن شروع بکنند. از مغرب، مردم مغرب شروع بکنند. میترسد از اینها. این ترس، ساده نیست. شما اگر دست میزنید به یک کشوری، دیگرانی که در جای دیگری هستند، حداکثر این است که شما را محکوم بکنند. اما آمادهی قیام باشند، دست به دست هم داده باشند، یکی باشند، این از یک قدرت فوقالعادهای نشأت میگیرد. از یک اخوت فوقالعاده نشأت میگیرد.
آن چه که در این چند جلسهی گذشته، ما در رابطه با تحابب فی الله، دوستی در راه خدا، اخوت فی الله، و تغابض فی الله، اگر یادتان باشد روایات متعدد خواندیم که چقدر اهمیت دارد، این فقط این نبود که ما چند نفری که دور هم هستیم را شامل بشود، بلکه آن جامعهی جهانی را هم شامل میشود. و این اقامهاش هم دارد محقق میشود. داریم ظهورش را میبینیم. اینها را دستکم نگیریم. اینها نگاه الهی است. خدا با افعالش با ما صحبت دارد میکند. از جمله افعالی که خدا دارد با ما صحبت میکند، این همدلی مومنان، همراهی مومنان با همدیگر است. این که اصلا شما حواست هست آنجا چه خبر است. دلت میتپد که چرا اینگونه است. میسوزی که چرا نمیتوانی آنجا الان قدم بگذاری. منتظریم که اگر راهی باز بشود، اولین اقدام کننده باشیم.
اگر در روایات به ما میفرمایند دو مسلم که به هم میرسند، «افضلهما عند الله احبهما لاخیه»[4]، آنی پیش خدا عزیزتر است فضیلتدارتر است که برادر دیگرش را بیشتر دوست دارد. هر چقدر مسابقهی در دوستی باشد، از جمله مسابقه در دوستی فقط این نیست که برادری که کنار من است که این هم هست، اما برادری که در گوشهای مظلوم واقع شده، در زندان و حصر قرار گرفته، آن هم وقتی که من میشنوم سختی او را، ناراحتی او را، مشکل او را، میبینم دوست دارم عاشقم که کاشکی من هم میتوانستم قسمتی از سختی او، بر دوش من میآمد تا از او کمتر بشود. این خیلی عظیم است. این یک رابطهی الهی ویژه است. میدانید وقتی بین مومنان، این رابطه شکل میگیرد، آن وقت رحمت الهی چگونه به جوش میآید و فائض میشود؟ خدا میگوید اگر شما اینجوری نسبت به هم، اینگونه نسبت به هم محبت پیدا میکنید، ارتباط دارید، من که منشأ رحمت هستم، من که ارحم الراحمین هستم، من چگونه ظهور پیدا میکند رحمتم. ببین چقدر زیباست. یعنی هر چقدر ما محبتمان، ارتباطمان، اتحادمان، همدلیمان بیشتر بشود، ظرفیت نازل شدن بیشتر رحمت حق را پیدا میکنیم. هر چقدر به هم بیتفاوت بشویم، کاری به هم نداشته باشیم، خودمان را کوچک کردیم. مانع از نزول رحمت حق شدیم.
بعضی از روایات میفرماید، امروز در کتاب شریف کافی، درسی که بود در محضر روایت بودیم. امام علیه السلام آنجا دعا میکند که خدایا این مسلمانها و مومنانی که هستند، خدایا اگر بر آنها سختی برسد، امام میفرماید این سختی به ما هم میرسد. اگر آنها دچار مشکل میشوند، دچار سختی و مصیبت میشوند، این سختی و مشکل او به ما هم میرسد. خدایا اگر اینها در عالم از بین بروند، آنجا امام میفرماید دیگر کسی که تو را عبادت بکند، موحد باشد، نمیماند. پس اگر ما باور کردیم که امامان ما، پیغمبر ما، اینها در این سختیهایی که دارد پیش میآید، وقتی انسان میبیند صحنههایی را که آب را بستهاند، آن بمبارانهای شدید در یک منطقهای که حداکثر 36 کیلومتر است اینجا، یعنی میگویند حدود 12 کیلومتر در 30 و خردهای کیلومتر است تمام. بله بد نیست. اگر این 12 کیلومتر در 30 و خردهای کیلومتر است کلا این منطقه، این جمعیت حدود دو میلیونی در این فضای کوچک که قرار گرفته، چه جور از کجا فرار بکند؟ به کجا پناه ببرد در حالی که اینها دائما دارند چه میشوند؟ بمباران میشوند. یک تصور که این بچهها را آدم احساس بکند که بچههای خودش هستند، چقدر انسان برانگیخته میشود ببیند این بچه را از زیر آوار که دارند در میآورند، دست و پای افتاده، له شده، ببینید چه حالی به انسان دست میدهد. اینها مسلمانها هستند. اینها کسانی بودند که به دین خدا اعتقاد دارند. این حدیث شریف که در کافی شریف بود، حدیث قشنگی است. که میفرماید که اللهم، میگه حضرت دستش را بلند کرد «رَفَعَ یَدَهُ وَ بَکَی»[5] گریه میکرد حضرت. «وَ قَالَ اللّهُمَ إنَّ هؤلاءِ»[6] خدایا این گروه «لَشِرذمَه قَلِیلُونَ»[7] اینها عدهی کمی هستند. زیاد نیستند. دشمنان زیاد هستند اما اینها قلیل هستند. «لَشِرذِمَةٌ قَلِیلُونَ فَاجعَل مَحیانَا مَحیاهُم»[8] خدایا همانجوری که حیات برای ما قرار دادی، ما را زنده قرار دادی، حیات ما را برای آنها هم قرار بده. خدایا «مَمَاتَنَا مَمَاتَهُم»[9] ممات ما و مردن ما را برای آنها همینجور عزتمند قرار بده. «وَ لاَ تُسَلِّط عَلَیهِم عَدُوّاً»[10] حضرت دارد این را میفرماید که «لاَ تُسَلِّط عَلَیهِم عَدُوّاً لَک»[11] نگذار دشمنان تو بر اینها غالب بشوند. یک چیز عجیبی است. موسی کلیم وقتی بنی اسرائیل خیلی اذیتش کردند در آن جریانی که هیچ جوری همراهیاش نکردند، آنجا دارد میخواست دعا کند عذاب بر اینها نازل بشود. بعد روایت دارد که میگوید موسی به خدا عرض کرد خدایا اگر عذاب بر اینها نازل بشود از بین بروند، درست است که حقشان بود از بس عصیان کردند و مخالفت کردند، اما اگر اینها از بین بروند، چه کسی خوشحال میشود؟ دشمنان خدا خوشحال میشوند که ببین اینها هم که اظهار ایمان به پیغمبرشان میکردند، از بین رفتند. ما کاری نداریم که ما چه هستیم و که هستیم. ما نمیگوییم ما آدمهای خوبی هستیم. ما نمیگوییم ما وظیفهمان را انجام دادیم، خوبیم، خدایا ما را حفظ کن. میگوییم خدایا ما هر چه که هستیم، به تو منسوبیم. جوری هستیم که امروز ما را منتسب به دین خدا میبینند. اگر این عده هم در عالم چه بشوند؟ اینها هم مورد فشار قرار بگیرند، اذیت بشوند، در تنگنا قرار بگیرند، چه کسی خوشحال میشود؟ دشمنان خدا خوشحال میشوند. قطعا تو راضی نمیشوی که دشمنانت خوشحال بشوند. هر چند ما قابل نیستیم برای این که رحمت تو شامل حال ما بشود، اما تو رحمتت فوق آن است که مرتبط با قابلیت ما باشد. در روایت ادامهاش میفرماید که همان نکتهای را که میخواستم عرض بکنم، این نکتهاش است آخرش که میفرماید که: «وَ لاَ تُسَلِّط عَلَیهِم عَدُوّاً لَکَ فَتُفجِعَنَا بِهِم»[12] اگر بر اینها سختی برسد، این سختی بر ما وارد شده. حضرت میفرماید. یعنی سختی، مستقیم بر امام امت میرسد. هر چقدر امام، وجودش وسیعتر باشد، توجهاش به مومنان و به آن امت، بیشتر باشد، هر سختیای که به امت میرسد، به امامش میرسد. لذا میفرماید: «لاَ تُسَلِّط عَلَیهِم عَدُوّاً لَکَ فَتُفجِعَنَا بِهِم فَإِنّکَ إن أَفجَعتَنَا بِهِم»[13] خدایا اگر این مصیبت به آنها برسد و از آنها به ما برسد، «لَم تُعبَد أبَداً فِی أرضِک» کسی دیگر در عالم، تو را عبادت نخواهد کرد. نه خدا محتاج به این باشد که کسی عبادتش بکند، میگوید اینها محتاجند به این که تو را عبادت بکنند اما دیگر بقایی ندارند برای این که تو را عبادت بکنند. در انتها میفرماید: «وَ صَلٌی اَللٌهُ عَلَی مُحَمٌدٍ وَ آلِهِ وَ سَلٌمَ تَسلِیما»[14] اللهم صل علی محمد و آل محمد. دست شما درد نکند.
خب با این نگاه، حتما ما میدانیم که قلب پیغمبر ما الان آزرده است از مصیبتهایی که به امتش میرسد. و هر چقدر ما نشان بدهیم ما هم همراهیم، ما خودمان را به پیغمبر نزدیک کردیم. ما خودمان را مرتبط کردیم. نشان میدهیم غم پیغمبر، غم ما هم هست. همچنان که مصیبتهای ما، برای پیغمبر سخت است، مصیبت پیغمبر برای ما، سختیاش اعظم است. و لذا اجرمان را اینجور بالاتر هم میبریم. یعنی فقط نگاه نمیکنیم بگوییم اینجا اهل غزه و فلسطین الان در مصیبتند. میگوییم خدایا اینها که در مشکل و مصیبت باشند، پیغمبر خدا، آزرده است. و ما قلبمان برای این که پیغمبر آزرده بشود، بیشتر از آن هم میتپد. هم ناراحتیم که چرا اینها در مشکلند و سختی. این ما را میآزارد. اما مصیبت بالاتر این است که اهل بیت و پیغمبر هم آزرده هستند. آنها هم اینجا سخت برایشان که میبینند مسلمانها و مومنان اینجور چه هستند؟ در خاک و خون میغلتند مظلومانه. خدایا ما هم به خاطر مصیبت اهل غزه و فلسطین و مسلمانها در آنجا، هم به خاطر قلب پیغمبر و اهل بیت که در اینجا آزرده است، این مصیبت را ادراک میکنیم. اینجور اگر آدم نگاه بکند، حتی این غصه خوردنهایی که انسان را مرتبط میکند، ذکر اهل بیت است. رابطهی با پیغمبر است. مرتبط شدن است که پیغمبر چقدر، ببینید در یک خانواده اگر یک برادر، یک فرزندی در خانه، مشکلی برایش پیش بیاید، پدر که دلسوزی خواهد کرد قطعا اما اگر این پدر ببیند که برادرها و خواهرها و منسوبین دیگر هم همینجور دلسوزی میکنند برای این برادرشان، چقدر این قلب پدر آرامتر میشود که همه مرتبطند با همدیگر. همین نسبت و ارتباط ماست که اگر واقعا قلب ما اینگونه بتپد، پیغمبر اکرم میبیند، اهل بیت علیهم السلام میبینند که قلب مومنان و مسلمانها به هم چقدر گره خورده و این رحمت را چقدر نازل میکند که «وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لَا تَفَرّقُوا»[15] به یاد بیاورید «إذ کُنتُم أَعدَاءً فَألّفَ بَینَ قُلُوبِکُم»[16] دشمن دنبال این بود که شما را با هم دشمن بکند و با هم مقابل بکند اما ناخواسته کار او در طریقی قرار گرفت که حتی همهی اختلافات ما کنار گذاشته شد. «إذ کُنتُم أَعدَاءً فَألّفَ بَینَ قُلُوبِکُم»[17] آن الفت بین قلبها ایجاد شد. دستاوردی که در این رابطهها ایجاد میشود، غیر از آن نظام ظاهری پیروزیها و شکستها، آن در حقیقت مشکلات و رفع مشکلات، که همهی اینها سر جای خودش مهم است، عظمت ارتباط مومنین با هم، عظمت این که مومنان در هر گوشهی عالم «وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لَا تَفَرّقُوا»[18] را چکار کردند؟ اقامه کردند. محقق کردند. این تحقق، انسان را، وجودش را بزرگ میکند، به بزرگی همهی هستی. این باعث میشود همهی ما به رشد میرسیم.
دوران ظهور، دورانی است هر کسی در هر گوشهی عالمی که هست، خودش را مرتبط با همهی عالم میبیند، با همهی مومنان در همهی گوشههای عالم میبیند. این عظمت وجودی ایجاد میکند، و این دارد ایجاد میشود، و اینها از علائم ظهور است که هر کاری در عالم، جهانی میشود. هر کاری در عالم، ارتباط همه را برقرار میکند با همدیگر. اینها از آن چیزهایی است که بوی ظهور از درونش دارد استشمام میشود. کاری به پیروزی و شکست مسئله، الان نداریم. آن جای خودش مطرح است، و مسئله در جا. اما این ارتباط، این ائتلاف قلوب، این الفت قلبها که با هم ایجاد شده، این را ساده نگیریم. تمام زحمت اینها در این بود که قلبها از هم جدا باشند. ایران را با عراق، در مقابل هم قرار دادند. بعد میبینید کشورهای دیگر را، سوریه را در مقابل بقیهی مسلمانها و اعراب قرار دادند. اختلافات داخلی را از طریق داعش به اوج خودشان رساندند. بعد میبینید همسایهی ما، طالبان را در مقابل مثلا ایران اسلامی قرار دادند. دائما دنبال این بود چکار بکنند؟ مرزها را، مرزهای کینه و عداوت بکنند. اما گاهی یک حقیقتی که آقا خیلی به این اصرار دارد، مسئلهای که همهی جامعهی مسلمانها را میتواند کنار هم گرد بیاورد، پشت هم وحدت ایجاد بکند، اختلافات را بتوانیم با این وحدت از بین ببریم، مسئلهی فلسطین است. و دشمن، خودش به دست خودش این مسئله را عَلَم میکند، بزرگ میکند تا آن مسئلهی وحدتزا محقق بشود. و از طرف دیگری، پرچم شیطنت را بلند میکند. وقتی پرچم شیطنت آشکار میشود، آنجاست که مومنان اختلافشان کمتر میشود. ما وقتی شیطان را نبینیم در مقابل خودمان، دشمن را نبینیم، به تشتت و افتادنِ به جانِ هم میرسیم. اما وقتی که یک شیطان بزرگی، یک دشمنی که در مقابل همهی ما قرار گرفته، او دیده شود، با هم ائتلاف میکنند. با هم ارتباط برقرار میکنند. اگر یادتان باشد، عراق وقتی قبل از این که داعش وارد عراق بشود، عراق آن نیروهای مسلمان و مؤمنش، هزار تکه بودند. به جان هم افتاده بودند. درگیریهای داخلی بود. اما همین که داعش یکهو وارد شد، یکدفعه این گروهها دیدند اینجوری نیست که الان منافع این و آن مطرح باشد. اساس کشور، و همهی در حقیقت دین مطرح است. لذا مجبور شدند با هم در قبال داعش، یک ائتلافی کردند. این رحمت خدا بود. عراق را از تکه پاره شدن نجات داد. با این که ظاهرش چه بود؟ یک امر خلاصه سختی بود بدی بود. اما «ما مِن بَلیَّة إلّا وَ لِلّهِ فیها نِعمَة تُحیطُ بها»[19] هیچ بلیهای نیست در عالم مگر این که نعمت خدا، سراسر اطراف آن را فرا گرفته. احاطه دارد نعمتهای خدا به آن، که یک ابتلا است اما این همه نعمت آن را فرا گرفته. اینجا هم همینجوری است. در عین این که سخت است، مشکلات هست، اما بدانیم یکی از برکاتش این است که مسلمانها در هر جایی، دلشان برای این مسئله بتپد. ارتباط برقرار کند. من ببینم که در اردن مثلا تظاهرات میشود علیه اسرائیل به نفع فلسطین، دل من هم حال بیاید. احساس بکنم که اینها هم با من هستند. وقتی که ببینم در انگلستان و فرانسه و آمریکا، عدهای علیه ظلم و بیعدالتی به اصطلاح اسرائیل، آنجا دارند تظاهرات میکنند، و به نفع فلسطین، دل من هم حال بیاید که ظلمستیزی هم چه شده؟ در جهان دارد رشد میکند. که ادراکِ ظلم، میشود. مردم را کِرِخت کرده بودند تا ظلم را ادراک نکنند. هر کاری میکنند، مردم ادراک نکنند. وقتی ظلم، ادراک میشود، این خیلی عظمت دارد. جریان ظهور که میخواهد محقق بشود، تعبیر روایات این است: «یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا»[20] که این « مُلِئَت ظُلماً و جَورا» چگونه است؟ آیا در طول تاریخ، ظلمهای عظیم نبوده؟ چرا بوده. ظلمهایی که منجر به ریخته شدن خونهای کثیر باشه، نبوده؟ چرا بوده. پس جریان ظهور چگونه است که آن پر شدن ظلم را مطرح میکند؟ میگن این پر شدن ظلم، ادراک ظلم است. یعنی وقتی به جایی میرسد که هر ظلمی، در وجود مردم، ادراک میشود. وقتی ادراک ظلم میشود، پر شدن ظلم معنا میدهد، تحمل ظلم سخت میشود. لذا مردم آنجاست که میبینند زندگی خیلی سخت است چون ظلم هست. وقتی این ادراک میشود، قیام صورت میگیرد، نجات امکانپذیر میشود. اما اگر ظلم باشد، مردم عادت کنند بر ظلم، «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ»[21]. بنی اسرائیل را آنقدر ذلیل کرد که اینها مطیعش بودند. قیامی هم صورت نمیگرفت چون ادارک ظلمی صورت نمیگرفت. پس همینقدری که میبینیم در جهان، ادراک ظلم صورت میگیرد، تظاهرات میشود که اینها ظالمند که دارند در مقابل فلسطین قیام میکنند، یا مؤمنین. اینها برکات است. اینها آن نعمتهای دیده نشده است. اینجور نیست که دیگر هر کسی در هر گوشه خواست کاری بکند، بقیه آرام. این نگاه جهانی است. ان شاء الله خدای سبحان، همهی ما را، دلهایمان را، ارتباطش را بیشتر کند با هم. محبتمان را به همدیگر بیشتر بکند. هر چقدر تمرین کنیم محبتمان به هم بیشتر بشود، بزرگتر شدیم. منزلتمان عند الله، بیشتر شده. حالا این محبت گاهی بین همسر و فرزند است، در یک خانه است، بین زن و شوهر است، با فرزندانشان است، با پدر و مادرشان است. این درون یک خانه است. گاهی این خانه خیلی بزرگتر است. همهی مسلمانها و مومنان با هم، این محبت را پیدا میکنند. این، عظمت بالاتری پیدا کرده. ولی تا کسی در خانهاش این تمرین را نکند، قدرت بر این مسئلهای که آن وزنهی بزرگتر را بزند، پیدا نمیکند. پس اگر دنبال این هستیم که آن قدرت بیشتر بشود برایمان، محبت ما عظیمتر بشود، پس از درون و نزدیک خودمان شروع بکنیم این را گستردهاش بکنیم. برای این که ان شاء الله یک روایتی هم در عین این که این بحثهایی که کردیم، روایت بوده، عظمت ارتباطات را ببینیم، یک روایت میخوانیم ان شاء الله تمام میکنیم. در روایت شریفی از امام باقر علیه السلام میفرماید: «مَنِ استَفادَ أخاً فِی اللهِ عَلی إیمانٍ باللهِ و وَفاءٍ بِإِخائِهِ طَلَباً لِمَرضاةِ اللهِ»[22] اگر کسی برادر مؤمنش را همکاری بکند، همیاری بکند در آن ایمانی که دارد، و وفا بکند به آن اخوتش، روابط اخوتی، و طلب بکند مرضاة خدا را، من اگر غصه میخورم، اگر ناراحتم، اگر …….. کمکم، منافعی برای من در آنجا ممکن است نباشد. ممکن است من طلبی از آنجا نداشته باشم. چیزی به من نمیخواهد بدهد. اما برادر مؤمن من است. برادر مسلم من است. وقتی که این نگاه میشود، میشود این نگاه که این به خاطر خداست، نه به خاطر حاجت خودم، نه به خاطر کار خودم. «فَقَد استَفادَ»[23] در این حالت، «شُعاعاً مِن نورِ اللهِ»[24] این با یک شعاعی از نور خدا مرتبط شده است. «وَ أماناً مِن عَذابِ اللهِ» از عذاب خدا، امان پیدا کرده است. یعنی وقتی روابط بر اساس آن نظام محبت شکل میگیرد، به نور خدا، انسان متصل شده، و از سویی امان از عذاب خدا پیدا کرده. «و حُجَّةً یُفلِجُ بِها یَومَ القِیامَةِ»[25]، به یک حجتی رسیده که این حجت، قائم است. مستحکم است. آنجا در حقیقت اقامه میشود روز قیامت. «و عِزّاً باقِیاً»[26]، یک عزت باقی است. هم در دنیا عزت ایجاد میکند این، هم در حقیقت در آخرت، عزت است برای این. «وَ ذِکراً نامِیاً»[27]، یک ذکر نمو کننده است که دائما رو به توسعه است، که اینها کاملا انگار صحنه را دارد حضرت ترسیم میکند. وقتی ارتباطات زیاد شد، خود به خود جامعهی ایمانی رشد میکند. مردم دیگر هم میگویند اینها چه نظامی دارند که حالشان انقدر با هم خوش است و مرتبطند. خود به خود در دین، دعوت پیدا میشود، جاذبه پیدا میکند برای دیگران، که چه ربطی است بین کسی که اینجاست و کسی که در آن گوشهی عالم است، که وقتی ما این را اذیت بکنیم، آن گوشهی عالم هم احساس اذیت را میکند. همه دوست دارند این رابطه را. لذا وقتی که این اقامه میشود، خودش این تبلیغ دین است. اینها برکات کار است. یعنی فکر نکنید فقط یک آمدن است، یک ختم صلوات است،یک تظاهرات است، یک ابراز است، یک در هر جوری که میتوانیم نشان بدهیم. همهی اینها چه هست؟ یک ارتباطی است که دنبالش اینهمه برکات ایجاد میکند. «لِأنَّ المُؤمِنَ» اینجایش را دقت کنید. این اوج روایت است. «لِأنَّ المُؤمِنَ مِنَ اللهِ عَزَّ و جَلَّ لا مَوصولٌ و لا مَفصولٌ قیلَ لَهُ علیه السلام»[28]. سوال میشود آقا این موصول و مفصول چیست؟ این چه اصطلاحی است که مؤمن نسبت به خدا، نه موصول است نه مفصول است؟ درست است؟ موصول از وصل است. مفصول از فصل است. نه جدا است نه یکی است. چقدر زیبا. تعبیر امام باقر علیه السلام است. میفرمایند: «لا مَوصولٌ به کَأَنّهُ هُوَ» مؤمن اینجوری به خدا متصل نیست که بگوییم این خداست. دقت بکنید چقدر عظمت دارد. میگوید اینجوری یکی نیست که بگوییم این خداست. «لا مَوصولٌ به کَأَنّهُ هُوَ وَ لا مَفصولٌ مِنهُ کَأَنّهُ مِن غَیرِهِ»[29] و اینجور هم جدا نیست که بگوییم این از جداست. خیلی عجیب است. نسبت مؤمن را با خدا ببین چقدر میگه. لا موصول است، لا مفصول است. درست است؟ میگه موصول نیست که بگوییم این خداست. اصلا این که نیست. غلط است دیگر. ولی مفصولی هم نیست که بگوییم این از غیر است. چقدر عالی است این. لذا اگر رابطهی ما با هم در جامعهی ایمانی، مؤمنان، چه در جامعهی خودمان چه در ارتباطات مؤمنان در سراسر عالم با هم، با این نگاه شکل بگیرد، آن وقت ببینید که خدا دیده میشود در همه جا. هر کس به این جامعه نگاه میکند، چه میبیند؟ فقط آن تجلی الهی را میبیند. آن وقت این میشود بالاترین تبلیغ دین. آن وقت این میشود زمینهسازی ظهور. که آن حقیقت و جامعهای که همه مشتاقش میشوند. در جایی که فردیت دارد در عالم حاکم میشود، و این اقتصاد و سیاست و همه چیز بر اساس فردیت و سرمایهداری دارد شکل میگیرد، این نظام الهی بر اساس ارتباط حبّی وقتی شکل میگیرد، جاذبهی این، فوق ما لا یتناهی خودش را نشان میدهد، و بدون این که ما بخواهیم استدلال بکنیم، بدون این که ما بخواهیم بیاییم حرف بزنیم، عمل ما چکار میکند؟ عمل ما جاذبهی دعوت به دین را دارد ایجاد میکند. این کلامی که امروز عرض کردم، بحث دقیقی است. با این که در حقیقت به ظاهر یک بحث سیاسی بود اما با یک عمق معرفتی، که داریم ما نظام الهی را به سمت آن تمدن الهی که امام زمان ان شاء الله عجل الله تعالی فرجه الشریف، یک صلوات بلند بفرستیم: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، ان شاء الله این کارهای ما، اینها یک زمینهای از آن حقیقت است که میخواهد محقق بشود. لذا نگاهمان را خیلی وسیع بکنیم. پس ارتباط امروز ما، فقط یک ارتباط ظاهری ساده فقط نیست. از کوچکترین جزء ارتباطی، از خانواده و درون یک جامعهی کوچک شروع میشود، تا عظمت جهانیاش، کشیده میشود. تمام اینها، نیروهای ما را در کنار هم قرار میدهد و جاذبهی اقامهی دین را برای دیگران ان شاء الله بدون این که بخواهند دعوتی بکنند، تبلیغ دین. اقامهی دین، تبلیغ دین میشود. که «كونوا لنا دعاة صامتين»[30] شما به سوی ما دعوت بکنید با سکوتتان. یعنی حرف زدن نمیخواهد. وقتی دین را اقامه کردیم، آن جا دعوت محقق شده. و این مسئله از جملهی مسائل مهم تجلی خدا در جلوهی مومنین، و محبت مومنین با همدیگر، یکتاییِ مومنین. لذا به این چه بدهیم؟ به این دائم توان بدهیم. هم در وجود خودمان هم در ارتباطات اجتماعیمان. از فرصت استفاده بکنیم. نگذاریم خاموش بشود. این را در حقیقت مشتعل کنیم در خودمان، خانوادهمان، اطرافیانمان حتی بچههایمان. یاد بگیرند که چه هست آن؟ حساسیت داریم ما نسبت به این که هر جا بچهای آزرده بشود، هر جایی کسی آزرده بشود، هر جایی کسی مظلوم واقع بشود، هر جا مسلمانی تحت شکنجه و آزار باشد، هر جا مومنی آسیب ببیند، این را یاد بدهیم از حالا. اگر این شد، از حالا بچههای ما، این خودش میشود یک کلاس برایشان. یک دانشگاه برایشان، و برای عالم، یک جاذبه. ان شاء الله خدای سبحان، این نعمتهای خودش را برای ما، روز به روز بیشتر قرار بدهد. قدرت فهم کلام خدا از فعل خدا را به همهی ما بدهد. نسبت به آنچه که خدای سبحان، از این افعال و سختیها، مقصود و غایتش است که ما به آن کمال برسیم، فهم و شعور ادراک آن کمال را به همهی ما عنایت بفرماید. ان شاء الله خدای سبحان به برکت اسم عزیزش، قدرت غلبهی مومنان و مسلمانها را در سراسر عالم بر کفار و مشرکین، بیشتر از گذشته قرار بدهد. دشمنان فلسطین و غزه و همهی مسلمانها را نیست و نابود بگرداند. تدابیرشان را علیه خودشان قرار بدهد. خدا مشغولشان کند دشمنان ما را، خودشان را به خودشان. «اَللّهُمَّ اشْغَلِ الظّالِمينَ بِالظّالِمينَ وَ اجْعَلنا بَيْنَهمْ سالِمينَ غانِمينَ » ان شاء الله. ان شاء الله خدای سبحان، مقام معظم رهبری را هم به برکت و عزت و حکمت خودش، عزت روز افزون عنایت بفرماید. ما را تابع ایشان، بیش از گذشته قرار بدهد. برکت جمهوری اسلامی را قدردان بیشتر از گذشته قرار بدهد. ان شاء خدای سبحان، عالم اسلامی را عزت و سلامت روز افزون عنایت بفرماید. دشمن صهیونیستی و مستکبر و وهابیت را نیست و نابود بگرداند. ان شاء الله خدای سبحان به همهی ما، موانع وجودیمان که ما را محروم میکند از این رحمتها، که گناهان ما و غفلتهای ماست، گناهان و غفلتهای ما را ببخشد و بیامرزد. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
در این مورد یک بازخورد بنویسید