بسم الله الرحمن الرحیم

درس اخلاق هفتگی استاد عابدینی در مدرسه علمیه ثامن الائمه (علیه‌السلام)

موضوع جلسه: «امر به معروف و نهی از منکر»

 بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی محمّد و آله الطّاهرین و و اللعن الدائم علی اعدائهم اجْمَعِینَ الی یوم الدین. اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً. ان شاءالله از یاران، یاوران و سرداران حضرت باشیم، صلواتی سرداری مرحمت کنید.

در آستانه میلاد امام عسکری علیه السلام هستیم، هرچقدر می خواهیم عشق و علاقه‌مان را به امام زمان که میلاد پدرشان هست و حتما خرسند و مسرور هستند، هر چقدر دوست داریم عشق و علاقه‌مان را به نظام امامت و امام زمان و امام عسکری اظهار کنیم و خدا توفیق زیارتشان را در دنیا و شفاعتشان را در آخرت روزی همه‌مان کنند، صلوات دوم را بلندتر مرحمت کنید. همه عشق و علاقه‌مان را به حضرت زهرا سلام الله علیها با صلوات به محمد و آل محمد ابراز کنیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

خب بحثی که در خدمت دوستان بودیم به عنوان عهد جمعی که خودمان با هم قرار بگذاریم که مدتی بر این عهد ممارست توجه ویژه داشته باشیم، یک چند هفته ای است که شاید یک هفته چهارم درباره حقیقت امر به معروف و نهی از منکر است که ما بین خودمان این حقیقت را جاری کنیم. با توجه به بحث هایی که در کلاس تفسیر المیزان داریم که به آیه شریفه ﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٠٤﴾[1] رسیدیم آنجا بحث های زیادی چند جلسه گذشته بدون اینکه تکرار آن مباحث باشد، در این جلسات مساله را با رویکرد نگاه عهد جمعی بررسی کردیم. برای تکمیل مساله آن بحث را هم آن هایی که ندیدند، رجوع کنند، بحث کامل تری است و مکمل این بحث است و اگر یک نکته تکراری بینشان باشد بسیار قلیل است و تکرار زیادی بینشان نیست، بحث ها را باتوجه عرض کردیم که تکرار هم نباشد.

بحثی که امشب در این مورد در محضرش هستیم، ابتدا با مبانی که عرض کردیم، این را عرض می کنم، ما قبلا به دوستان عرض کردیم که با توجه به روایات فرمودند: «انما المومنون في تَراحُمِهِمْ وَ تَعاطُفِهِمْ کالجسد الواحد»؛ مومنان در ارتباط با هم که قرار می گیرند، در روابط مهربانانه و روابط عاطفی که با هم دارند، همه مانند یک بدن واحد می شوند، إذا اشتكى مِنهُ عُضوٌ تَداعى سائرُ الجَسَدِ بالسَّهَرِ و الحُمی که اگر قسمتی، عضوی از اعضای بدن، آسیبی دیده باشد، مثلا دست، پا، چشم یا قسمتی از بدن آسیب دیده باشد، تَداعى سائرُ الجَسَدِ بالسَّهَرِ و الحُمی[2] بقیه بدن هم شب بیداری و تب را به خاطر آن عضو تحمل می کنند تا آن عضو بهبود پیدا کند. همین مساله را در نظام اجتماعی مطرح کردیم که اگر باور کردیم مومنان همه مانند یک بدن واحد هستند، اگر عضوی از اعضای این بدن آسیبی می بیند، این آسیب باید به همه وارد شده باشد و ادراکش برای همه باشد، این از یک طرف مساله که قبلا چند بار این نکته را به عنوان نکته دقیقی که باید مراقب در همه رفتار اجتماعی‌مان باشیم که آن وحدت و همبستگی اجتماعی روز به روز قوی تر شود.این یک نکته است.

نکته دیگر اینکه اگر انسان نعوذ بالله مبتلا به معصیت می شود، به ما فرمودند انسان به سرعت سعی در علاج آن معصیت داشته باشد، چون در 7 ساعت اول نوشته نمی شود، اگر گذشت این نوشته شد، پاک کردنش سخت‌تر می شود، اگر ایام بیشتر گذشت، هر چه طولانی تر شود، بعد از آن معصیت، چون او موجود زنده ای است ریشه می دواند هرچه ریشه دواند کندنش سخت تر می شود. این نگاه را با آن بحث اول تطبیق کنید که اگر در نظام اجتماعی گناهی محقق شد و آسیبی ایجاد شد، حکم خدا زمین خورد، به حکم خدا بی احترامی شد، اگر فرد یا عده ای از مومنین به این بی احترامی کردن مبتلا شدند، حتما این ابتلا مثل جسد یا بدن واحد؛ مثل عملی می ماند که خود من مرتکب شدم. اگر من مرتکب شده بودم چگونه باید عازم می شدم، قصد و جدیت می کردم تا جبران آن را انجام دهم تا این نماند، پاک شود، در نظام اجتماعی هم اگر یک موقع عضوی از اعضای اجتماع به اشتباه، خطیئه و معصیتی مبتلا شد اگر بقیه دردش را احساس کردند که به این بدن وارد شده آیا هر یک از ما نباید به جبران این بر بیاییم به گونه ای که اگر بر خودمان معصیتی وارد می شد، به دنبال جبرانش بودیم که فرمودند، توبه یکی از راه های علاجش و حسنه در مقابل سیئه یک راه علاجش است که است ﴿وَيَدۡرَءُونَ بِٱلۡحَسَنَةِ ٱلسَّيِّئَةَ﴾[3]؛ با کارهای خوب سیئات را جبران کنیم و به دنبال ریشه یابی و ریشه کن کردن آن بر بیاییم، آیا این نسبت به نظام اجتماعی هم راه دارد یا خیر؟ اگر یک جایی خطایی محقق شد، من به عنوان عضو این اجتماع که یک بدن واحده است، آیا بر من تکلیف جبران می آورد یا نه؟ باز غیر از اینکه اگر جایی خطایی شود اینکه من هم در اینکه باعث شده باشد این خطا محقق شده باشد هم احتمال قوی است؛ چنانچه اگر عضوی از اعضای بدن من به بیماری مبتلا می شود، احتمال اینکه من کوتاهی کردم که این مبتلا شد، زیاد است، اگر عضوی از اعضای جامعه به خطایی مبتلا شد آیا ممکن است کوتاهی بقیه هم باشد یا نه؟ در عین اینکه خودش اختیار دارد و مختار بوده و پای او قطعا نوشته می شود، آیا پای ما نوشته نمی شود؟ آیا این برای ما هم ثبت نمی شود؟ این احتمال را نمی دهیم؟ اگر این احتمال قوی است با آن نگاه به خصوص اینکه جامعه و اجتماع را یک واحد ببینیم با توجه به اینکه هر کسی نسبت به خودش موظف به جبران نقص هایش است، اگر اینها را به کنار هم بگذاریم، برای جبران مشکلی که پیش آمده چه کردیم؟

روایتی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هست که می فرماید: کلمة لااله الا الله عذاب انسان را از انسان دور می کند، به شرط آنکه این کلمه مورد تحقیر واقع نشود. سائل سوال می کند، چگونه ممکن است کلمه توحید مورد استخفاف و تحقیر قرار بگیرد؟ جواب این است که گناهی که در جامعه ای علنی انجام می شود، به این معنا است که کلمه توحید مورد استخفاف قرار گرفته، یعنی اگر در جامعه گناه علنی انجام شود، اساس آن استخفاف و توهین به خدا و کلمه توحید است، در عین اینکه باید دو چیز را کنار هم جمع کرد؛ از یک طرف اعضای اجتماع یک بدن واحد هستند؛ لذا رابطه بدن واحد است که چقدر محبت می طلبد. از یک طرف اگر عضوی از این اجتماع به معصیت علنی مبتلا می شود، این استخفاف کلمه توحید است، توهین به کلمة الله و کلمه لا اله الا الله است. این نگاه که این توهین به کلمه لا اله الا الله است و نگاه به اینکه در این ارتباط با نگاه مهربانانه می خواهد حل شود، جمع بین این دو بسیار مهم است، یعنی باید در اجتماع نگاه بر نصح، تواصی، نگاه بر خیرخواهی باشد تا سرعت تاثیر ایجاد کند. بله، ممکن است در جایی هم جراحی لازم باشد؛ چنانچه در بدن هم گاهی امکان بهبودی یک عضو نیست، لازم است جراحی صورت بگیرد تا بهبودی صورت بگیرد، اما آن حداقلی است. اغلب بیماری ها با همان خیرخواهی و درمان ملاطفت آمیز حل می شود.

این نگاهی که اگر شیطان می خواهد به کلمه لا اله الا الله توهین و استخفاف شود که عده ای را وادار می کند که گناه علنی انجام دهند، در این حالت ما دردمان می آید اگر یک گناه علنی را ببینیم، نمی توان گفت این وظیفه شخصی است. اگر مسئول مملکتی ظلم و ستمی کند یا حرف نامربوط بزند یا فردی از افراد اجتماع است در مرعی و منظر عموم بر حکم الهی تخطی کند و بی باکانه حرکت کند؛ به گونه ای که حکم خدا را زمین بزند، قطعا این استخفاف و تحقیر کلمه لا اله الا الله است همانطور که از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند. اگر ما دردمان بیاید باید چه کنیم؟ چطور اقدام کنیم؟ اولا حواسمان را جمع کنیم شیطان به دنبال این است که ما را آنچنان بی حس کند که دردمان نیاید، چون اگر دیدیم ولی دردمان نیامد، دنبال درمان هم بر نمی آییم؛ لذا به ما فرمودند، اگر انسان به جایی رسید انسان احساس درد نکرد، قلبش تکان نخورد، عادی عبور کرد، تعبیر روایت این است که «جعل اعلاه اسفله و اسفله اعلاه»[4]؛ این رجل منکوس شده است، سر او زیر پایش قرار گرفته و پای او سر قرار گرفته، یعنی قدرت ادراکش از دست رفته یا در بعضی روایات می فرماید: «ذلک میت الاحیاء»[5]؛ این مرده ای است بین زندگان، چون آدم زنده کسی است که اگر حیثیت، وجوه یا جهتی از او مورد تعرض قرار می گیرد، عکس العمل دارد. خدای انسان که خدای همه هستی است، بالاترین جهت و حیثیت وجودی ما است. اگر جایی حریم الهی شکسته شود، انسان مومن باید بالاترین درد را احساس کند، حتی از آنجایی که اگر به خودش جسارت شد، برایش قابل تحمل شد، جسارت به محضر الهی باید غیر قابل تحمل باشد، در روایت دیگری که اگر الان پیدایش کنم، از امام صادق علیه السلام همین بیان را دارند که وقتی امام صادق علیه السلام می فرمایند: «قالَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ المَعصِيَةَ إذا عَمِلَ بِها العَبدُ سِرّا لَم تَضُرَّ إلاّ عامِلَها؛ اگر کسی معصیتی در پنهانی انجام داد (در پستوی خانه و درون خانه و جای مخفی است)، به خودش ضرر زده،، و إذا عَمِلَ بِها عَلانِيَةً اگر معصیت را در اجتماع و در جلوی چشم دیگران انجام داد، و لَم يُغَيَّرْ عَلَيهِ و بر او کسی عتابی نکرد، تغیری پیدا نکردند، او را باز نداشتند و منعش نکردند، أضَرَّتِ العامَّةَ»؛ به همه صدمه زده است، چون اجتماع یک حقیقت واحده است. چرا اینگونه است که به همه ضرر زده است؟ دنبالش امام صادق علیه السلام فرمودند: «إمامُ الصّادقُ عليه السلام :و ذلكَ أنَّهُ يَذِلُّ بِعَمَلِهِ دينُ اللّهِ ، و يَقتَدي بِهِ أهلُ عَداوَةِ اللّهِ»[6]؛ که با این کارش دین خدا را ضربه زده است، یعنی وقتی معصیت علنی شد دین خدا مورد هجمه قرار گرفته نه اینکه فقط به یک حکمی متعرض شده باشند و فقط یک فردی معصیت کرده باشند؛ چه برسد به اینکه معصیت عمومی تر شود و جسارت به حدی برسد، صداها بلند شود و اساس حکم و دین الهی مورد تعرض قرار بگیرد یا اصلش مورد تهدید قرار بگیرد و بقیه ببینند البته با حفظ همان که جامعه حقیقت واحده است که این حقیقت واحده درد پا و درد دست و درد چشم و درد اعضا را ابتدا درد خود ببیند، مگر اینکه به فرمایش آقا که امروز فرمودند، در قساوت و دور شدن به جایی برسد که به او اطلاق خودی نشود، معلوم می شود که خودی این کار را نمی کند. اگر موقعی اشتباهی و هیجانی انجام داد، هنوز خودی است، مانند درد دست و پا است که قابل علاج است، اما با شقاوت، نقشه، طراحی و تشکیلات اگر انجام شد، آن دیگر خودی اطلاق نمی شود آنجا او مقابل خدا قرار رفته است، اگر در مقابل من قرار می گرفت و به من تعدی شده بود، حق من بود که بگویم می بخشم، این امکان بود که بگویم من از حقم می گذرم، اما  اینجا دیگر حق من نیست، آنجا کلمة الله مورد استخفاف و تحقیر ( به تعبیر پیغمبر) قرار گرفته یا در اینجا امام صادق می فرماید این با عملش دین خدا را ذلیل کرده است: «و ذلكَ أنَّهُ يَذِلُّ بِعَمَلِهِ دينُ اللّهِ ، و يَقتَدي بِهِ أهلُ عَداوَةِ اللّهِ»؛ اگر با او برخورد نشد، دشمنان هم وقتی این را می بینند، شجاع می شوند که امکان پذیر است.

من اینها را مقدمتا عرض کردم، چون نگاه ما به این جلسه به عنوان یک نگاه  عهد جمعی است، چه کنیم با مقدماتی که تا الان چیدم اگر مسائلی واقع می شود؟! اگر معصیتی از خودم سر می زد، چگونه در صدد علاجش از راه های مختلف بر می آمدم؟ همین کار را اگر احساس کردیم جامعه حقیقت واحده است توسعه من و گسترده من است و همه با هم مرتبط هستیم، اگر چنین کاری واقع شده، من می توانم متحیر و سرگردان بنشینم و دست روی دست بگذارم و فقط حسرت بخورم که چرا اینگونه شد یا مانند یک بدن واحد  باید دست به اقدام و کاری کنم، اگر نزنم این بیماری گسترده تر می شود. از جمله راه های اولی که امکان پذیر است. ممکن است کوتاهی من در ارتباط باعث شده که در جامعه چنین گسستی ایجاد شده و چنین مفاسدی اتفاق بیفتد (من افراد مختلف؛ منی که همه ما داریم که همه ما در کوتاهی و عدم رفتار صحیحمان باعث شدیم این آمادگی را ایجاد کردیم). اگر با این نگاه شروع عملمان را اینگونه قرار دهیم که قصد کنیم به صورت جمعی برای شروع، نه اینکه انتهای کار این باشد، بلکه برای آغاز کار که بخواهیم آن حقیقت را به نحوی جبران کنیم؛ همانطوری که به فرمودند: «فدرءوا بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ» با حسناتی که محقق می کنید، درء سیئه کنید، در وجود خودتان سیئات را دور کنید، در نظام اجتماعی هم اینگونه است. اگر اجتماعی که حقیقت واحد زنده من است اگر آنجا هم به سیئه مبتلا می شود، فدرءوا بالحسنة السیئة. اگر ما هر روز تصمیم بگیریم به عنوان جمعی که مدام فزاینده می شود،، یعنی من با دیگرانی که مرتبط هستم این را با این نگاه بگویم، دیگران که با دیگرانی مرتبط هستند، همین نگاه را شروع کنیم، ببینید آن چیزی که از جانب دشمن و شیطان تهدید است، تبدیل به فرصت برای حرکت می شود.

اول باید در وجود ما هیجان و حالت سختی و کراهت و ناراحتی از این مساله ایجاد شود که قدرت به ما دهد، نه هیجان بدون کنترل، یعنی حال من از حالت عادی متفاوت باشد، یعنی احساس کنم باید کاری انجام دهم و الان وقت عزم است. اینگونه نیست که در حالت عادی که رخوت داشتم و بی حال بودم. الان خدا مورد تحقیر قرار گرفت. کلمه لااله الا الله مورد استخفاف قرار گرفت. با این نگاه اول این شجاعت و عزم را در وجودم ایجاد کنم، بعد برای اینکه شروع کنم و کنترل شده تر باشد و بتوانم حسنه را با سیئه و سیئه  را با حسنات دور کنم، شرو ع کنیم در مقابل این عمل ما چه کاری را می توانیم تعریف کنیم که مقابل آن باشد و تاثیر آن به عنوان یک عمل صالح به عنوان یک عهد هر روزی شکل بگیرد. اگر هر یک از ما تصمیم بگیریم که از همین امروزی که در آن قرار داریم، یک عمل صالح جدیدی را اضافه بر هر چیزی که داشتیم در وجودمان در روابط اجتماعی شکل دهیم، یعنی در ارتباط اجتماعی هر یک از ما به نحوی که امکان پذیر است، چون اعمال اجتماعی آنقدر گسترده است،  اینگونه نیست که بگوییم من پول ندارم پس نمی توانم دیگری بگوید من وقت ندارم، پس نمی توانم، دیگری بگوید، من روابط بیرونی زیاد ندارم، پس نمی توانم. نه، این روابط آنقدر گسترده است هر کسی از صبح که از خانه بیرون می رود تا می رود، امکان امکانات و روابط اجتماعی امکان پذیر است، حتی در خانه اش که یک خانواده می شود، محیط کارش و… امکان پذیر است و این حداقلش است. روابط و اعمالی را شروع کنیم که این اعمال (اینها را مقدمه عرض می کنم که ببینید چقدر کار از ما بر می آید، اما شیطان ما را در مقابل این کار متحیر کرده از آن طرف حمله می کند، از این طرف می خواهد ما را به حالت تحیر قدرت عمل را از ما بگیرد، اما ما باید از یک جای کوچک آغاز کنیم تا  خودمان را پیدا کنیم تا قدرتمان را بیابیم) هر یک از ما هر روز یک عمل جدید در مقابل آسیبی که به کلمه لا اله الا الله وارد شده، برای اعزاز و عزت کلمه لا اله الا الله یک رابطه جدید اجتماعی و حسنه جدید اجتماعی  را شکل دهیم. حالا اگر کسی قدرت مالی دارد، روزانه عمل جدیدی علاوه بر آنچه تا حالا داشته؛ اگر روابط به صورت معاشرت است یک رابطه اجتماعی جدید و تواضع اجتماعی جدید که نشان دهیم این رابطه و مهربانی ها این ارتباطات به این مربوط است که وقتی من دیدم کلمه لا اله الا الله  مورد استخفاف قرار گرفته می خواهم این را مورد عزت و اعزاز قرار دهم، در وجودم تعظیمش کنم، در نظام اجتماع مورد اکرام ویژه قرار دهم؛ پس با یک عمل جدید که می تواند بسیار تعریف داشته باشد، می تواند کمک های رابطه های مومنان باشد و این کمک ها اعم از اقتصادی و روابط بیرونی است؛ مومنان روابطشان را در بیرون محکم تر کنند، یعنی از امروز قصد کند که هرچقدر ارتباط بیرونی قوی بوده، قوی ترش کند. این قوت با این عزمی که نشات بگیرد، هر روز هم یک عملی را برای خودش قرار دهد که امروز می خواهم این کار را کنم و… می دانید هر عملی که ایجاد می شود…

برنامه زندگی پس از زندگی که نشان می داد می توانستیم  از آن نکات دقیقی از آن استفاده کرد از جمله می گفت، من در جوانی یک چک به کسی زدم که ظالمانه بود و درست نبود، آن وقتی که چشمم باز شد، دیدم اثر آن چکی که به او زدم، در کوچه و خیابان ها شروع کرد به پخش شدن و ادامه پیدا کردن. از اثر این چک در جایی که دیگرانی نبودند به این زدم، همینطور انعکاس پیدا کرد، کسان دیگر را که در جاهای دیگر بودند، مورد تاثیر قرار داد تا جایی که بعدها کسی از این اثر عمل من وقتی فرزنددار شده بود، آن فرزندش از اثر عمل من به خلقی مبتلا بود، اثری در وجود او گذاشته شده بود، روابط زناشویی به هم خورده بود، دیدم اثر کار من هم در آن هست، تاثیر آن چک این قدر سرایت پیدا کرده است. برای اینها مبانی داریم که عالم یک حقیقت به هم پیوسته است و هر عمل در کل عالم تاثیر می گذارد (قبلا این را عرض کردیم)، در نظام فیزیک اگر یک ظرف یک کیلویی را از اینجا بردارید و  یک متر آن طرف تر بگذارید، در نظام فیزیک هر جرمی با همه اجرام عالم ارتباط دارد؛ به طوری که بر آن ها تاثیر می گذارد و از آن ها تاثیر می پذیرد در جاذبه، بر آن ها جاذبه وارد می کند و  مورد تاثیر جاذبه آن ها قرار می گیرد، اگر شما یک متر این را جا به جا کردید،  همه بازوهای ارتباطی آن تغییر کرده است، نمی تانید بگویید من این را یک متر جابه جا کردم، می گوید تو در کل عالم تصرف کردی! این عمل تو است. هر تاثیری در هر جای دیگری  از تو می پرسند چرا این تغییر را ایجاد کردی و با چه حکم و با چه اجازه ای این کار را کردی؟ آنوقت این در نظام مادی است و در نظام روابط عمل صالح و عمل ناصالح در روایات هست … تعبیر مرحوم علامه طباطبایی ذیل آیه شریفه ﴿ذَٰلِكَ يَوۡمٞ مَّجۡمُوعٞ لَّهُ ٱلنَّاسُ وَذَٰلِكَ يَوۡمٞ مَّشۡهُودٞ ١٠٣﴾[7]؛ آن روزی که کنار هم جمع می شوند، هر عملی که من انجام می دهم در همه اعمال دیگر من هم بلافاصله تاثیر می گذارد و اگر این عمل صالح است، همه آن ها را یک رتبه بالاتر می آورد و در رتبه بالا همه الان تاثیر گذار می شوند و همه اعمال ناصالح من را یک رتبه می برد پایین تر، بعد علامه می فرماید، نه فقط در اعمال گذشته و آینده خودم، بلکه در همه اعمال کسانی که در عصر من هم هستند هم تاثیر می گذارد، بعد می فرماید در اعمال گذشتگان و آیندگان هم همین عمل من تاثیر می گذارد. نمی توان گفت یک عمل گسسته است. آنجا بر این استدلال دارد. می گوید، چرا روز قیامت همه را پیش هم جمع می کنند؟ آنجا که اعتبار نیست، می گوید، وجه جمع شدنش این است، چون این عمل در همه تاثیر داشته، اگر می خواهد اثر جزای این معلوم باشد، باید همه باشند تا معلوم شود این در هر کدام چه اثری داشته تا اثر عمل او نسبت به همه جزایش معلوم باشد؛ پس اگر این نگاه را کردیم، یک عمل صالح که با یک عهد جمعی از افراد متعددی شروع کنند به این عمل در نظام اجتماعی؛ آن هم ناظر به روابط اجتماعی، یعنی یک تاثیر اجتماعی داشته باشد، به سرعت رحمت الهی را نازل می کند، تاثیر فراوان در افراد دیگر گذاشته می شود. اگر این نگاه را باور کردیم و اگر با این نگاه حرکت کردیم، می دانید این اثر چقدر می تواند متصاعد شود و جبران کند، حتی افرادی که گاهی از روی جهالت یا هیجان دست به کاری زدند، حفظشان کند، برشان گرداند، در وجود آنان نیز تاثیر بگذارد، موانع وجوی آن ها را نیز برطرف کند. این به عنوان نقطه آغاز است نه پایان، نقطه آغازی که من آن حال هیجانی را که در مقابل زمین خوردن حکم خدا دیدم، دنبال جبرانش قرار بگیرم، بخواهم کاری انجام دهم، ننشینم حسرت بخورم و کانال های مختلف و اخبار را ببینم و غصه بخورم چرا اینطور شده، بلکه اگر شیطان دید هر جا حکم خدا در جلوی چشم مومنانی زمین می خورد، جمع زیادی از مومنان قد علم می کنند، عزم می کنند که حکم خدا را تعظیم کنند، دست به کار جدیدی می زنند، حتما حتما آن هم مایوس می شود از اینکه بخواهد اقدام دوباره ای کند؛ چنانچه اگر دشمن حمله ای کند، بعد ببیند مردم بیدارتر می شوند، در مقابلش بیشتر قد علم می کنند و متحدتر می شوند، قطعا آن هوای حمله از سرش خارج خواهد شد. در نظام بیرونی و دشمن بیرونی شیطانی و نظام دشمنی جهانی هم همینطور است؛ اگر دیدند، مردم مومن ایمانشان با این فتنه بالاتر رفت، شدیدتر شد، اینها عزمشان جزم تر شد، اعمالشان قوی تر شد، حالاتشان بهتر شد، اگر این نگاه ایجاد شود، ببینید چقدر متفاوت می شود.

روایت شریف دیگری از امام باقر علیه السلام است که می فرماید: «فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِۦٓ…﴾ (مربوط به جریان اصحاب سبت است که آن ها آنچه مامور به آن بودند فراموش کردند که باید روز شنبه صید نمی کردند، ذیل آیه روایتی آمده) حضرت می فرمایند،  مردم سه دسته شدند. آنجا عرض شد وقتی اینها بنا شد صید نکنند، یک خانواده شروع به تخطی کرد، بعد اینها دیدند که این خانواده روز به روز دارد پولدارتر می شود؛ از آنجایی که روز شنبه حصر می کرد  و روز یکشنبه می گرفت، روز یکشنبه دیگر ماهی نبود، غیر از آنجایی که این ها حصر کرده بودند،  دو – سه خانواده شدند، کسی هم با اینها مقابله نکرد تا جمعی از مردم به این مبتلا شدند، در مقابل این جمع دو جمع دیگر بودند، یک جمع کسانی بودند که اینها را می دیدند و ساکت بودند و کاری نداشند ، یک جمع دیگری  بودند که وقتی دیدند شیوعش شدیدتر می شود، عزم هایشان راسخ شد، رگ هایشان برآمده شد، احساس کردند که حکم خدا دارد زمین می خورد. اینها قیام کردند که در آیه قرآن دارد که وقتی عذاب نازل شد، اینها فقط نجات پیدا کردند، آن دسته ای که اکثریت هم بودند، خودشان اقدام به صید نکردند، اما نسبت به فعل آن ها ساکت بودند، حتی به اهل کسانی که اعتراض و امر به معروف می کردند گفتند رهایشان کنید، تاثیر ندارد (این آیه قرآن است که قبلا عرض کردیم) که اینها آنجا گفتند، ما نمی توانیم رها کنیم، ﴿مَعۡذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمۡ﴾؛ ما باید پیش خدا عذر داشته باشیم. این قد علم کردن ما در برابر جایی که حکم خدا زمین خورده، این عذر ما پیش خدا است که حداقل کاری است که می توانیم کنیم، تازه «وَلَعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ ١٦٤»[8]؛ شاید تاثیر هم بگذارد، می گوید سه صنف شدند: «صنْفٌ ائْتَمَرُوا…، (خودشان اول امرپذیری را در وجود خودشان تشدیدکردند، یعنی نسبت به این گناه خودشان بازدارندگی‌شان را قوی تر کردند که یک موقع در وجود اینها این گناه فکر و خیالش هم ایجاد نشود، «ائتمروا» اول امرپذیری شان را قوی تر کردند، ائتمار پذیرش امر در وجود خودشان است، وقتی امرپذیری را در وجود خودشان گسترده تر کردند، وَ أَمَرُوا؛ بعد شروع کردند به دیگران هم امر به معروف کردن، فَنَجَوْا؛ پس اینها نجات پیدا کردند، چون دو کار کردند، هم ائتمروا در وجود خودشان که نکند ما هم یواش یواش کشیده شویم، چون انسان وقتی به عنوان امر به معروف و نهی از منکر وارد محیط فاسدی می شود، اگر خودش قوی نباشد، کم کم… مانند غلامی می ماند که رفت آب بیاورد، آب بردش. اگر خودش قوی نباشد، منکر میل و لذتش را در وجود این فرد ایجاد می کند. این یک دسته بودند که نجات پیدا کردند، وَ صنْفٌ ائْتَمَرُوا؛ امر پذیری را در وجود خودشان قوی تر کردند وَ لَمْ یَأْمُرُوا؛ اما امر به معروف نکردند، فقط می خواستند خودشان را نجات دهند، کاری به بقیه نداشتند، فَمُسِخُوا ذَرّاً اینها به صورت مورچه مسخ شدند، آن ها که اصل گناه را انجام می دادند، به صورت قرده بودند، اما این هایی که فقط خودشان را حفظ کردند، فقط درونشان را نگه داشتند، کاری به کسی نداشتند و جامعه را رها کردند… مگر بنا نشد یک جسد واحد باشیم؟ اگر این جسدها جزامی و عفونی شد، دست و اعضای دیگر کمک نکردند این عفونت به همه جا سرایت نمی کند؟ رها می کنید دیگران را که بگوید تو آدم خوبی هستی ایرادی ندارد؟ نه، حتما این سرطان به همه بدن سرایت خواهد کرد؛ لذا اینها فمسخوا ذرا؛ مانند مورچه شدند، مورچه از جهت اینکه قدرت دفاعی از خودش ندارد و حقیر و کوچک در عالم است و مورد تعدی همه قرار می گیرد، می گوید مانند مورچه ای که هیچ قدرتی ندارد، چون خودشان را با اراده به این مرتبه رساندند، مانند مورچه ای که در جایی نتاثیری ندارد، خدا هم اینها را به صورت مورچه مسخ کرد، وَ صنْفٌ لَمْ یَأْتَمِرُوا وَ لَمْ یَأْمُرُوا فَهَلَکُوا[9]؛ یک دسته دیگری نه امر در درونشان را تقویت کردند، نه در بیرون امر به معروف کردند که اینها فهلکوا که ﴿كُونُواْ قِرَدَةً خَٰسِـِٔينَ﴾[10] نسبت به اینها محقق شد که  میمون شدند و قصه اش را در قرآن کریم مفصل بیان کردیم.

این ها را عرض می کنم که رگ غیرت دینی ما به جوش بیاید، اما به جای اینکه اول دنبال این باشیم که کسی را پیدا کنیم و بزنیم، اول یک ضربه به خودمان بزنیم. آن ضربه به خود عزم در عمل صالح است که نکند ما کوتاهی کردیم که اینگونه شده. اگر این عزم قوی شد، آن موقع با همین عمل صالح قدرت تاثیر بر دیگران ایجاد می شود، اجتماع و پیوستگی جامعه با عمل صالحی که به خصوص اجتماعی باشد، قوی می شود. یک عمل صالح تواضع به دیگران را از همین امشب در وجودمان نسبت به دیگران شدیدتر کنیم. آن نگاه دیدن مومنان به عنوان بحثی که قبلا داشتیم که معروف حقیقت امام زمان عج است؛ هرچقدر انسان می خواهد به معروف تقرب پیدا کند، انجام دهد ببیند هر معروفی امام است؛ لذا با این نگاه دنبال معروف و امر به معروف باشد. هر منکری دشمنان امام هستند؛ لذا هر منکری را می بیند با این نگاه احساس کند؛ لذا با همه وجود گریزان باشد که نحن اصل کل خیر و من فروعنا کل بر؛ همه خیر ما هستیم و شاخه های ما همه بر است و عدونا اصل کل شر و من فروعهم کل قبیح که آن ها اصل هر بدی هستند و هر بدی شاخه های آن ها است فَـكَذَبَ مَنْ زَعَمَ اَ نَّهُ مَعَنا؛ دروغ می گوید کسی که می گوید با شما هستیم، وَ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفُروعِ غَيْرِنا[11]؛ اما به شاخه های بدی هایی شاخه های بدی های دشمنان ما دست زده است؛ پس اگر در وجود ما بدی وجود دارد، اول شروع کنیم آن ها را ریشه کن کردن. در عهد اجتماعی مان یکی یکی بدی را شروع کنیم ریشه کن کردن. هیچ کسی نیست بگوید من معصوم هستم. معصوم غیر از آن14 تا که نداریم؛ پس ممکن است اختلالات، نقصان ها، نعوذ بالله معاصی در وجود ما باشد، ریشه کن کردن هر یک از اینها این امر پذیری و نهی پذیری است آن هم با نگاه اجتماعی. این باعث می شود جامعه به سمت صلاح برود. هریک از اینها وقتی مرتبط با این جریان در وجود ما شکل گرفت، اثر اجتماعی اش هم قوی تر می شود. این نگاه پیوستگی اجتماعی قوی تر می شود. این باعث می شود شیطان احساس کند که پا روی دم کسی گذاشته که با این کار زنده شده و حیات پیدا کرده؛ لذا دنبال این است که ما را بمیراند، حکم خدا را مورد تحقیر قرار دهد، اما اگر دید با این کارش حکم خدا  دارد حیات پیدا می کند مردم بیشتر حکم الهی را تعظیم می کنند، قطعا نقشه کلان شیطان به هم ریخته باشد و در این حالت که شیطان به لرزش اندام بیفتند، قطعا نوچه ها و جنودش هم به لرزه می افتند و دیگر نمی توانند با این استحکام عمل کنند.

ببینید چقدر اگر این نگاه را  از مرتبه بالا نگاه کنیم، می توانیم با کمترین هزینه جامعه را اصلاح کنیم. ما را به دوقطبی تقابلی بین خودی و خودیمان نکشاند. امیرالمومنین علیه السلام در جریان جنگ جمل که کشته های جملیون که تمام شد و از بین آن ها عبور می کرد و قدم می زد که بعضی نقل ها می گویند 17 هزار و خورده ای  نفر از جملیون کشته شدند و شاید دو هزار و خورده ای از لشکر امیرالمومنین شهید شده بودند که حدود 20 هزار شهید داده بوده اشک می ریخت که با دست خودم دست خودم را قطع کردم، یعنی  تا جایی که به این قطع نرسد و لازم نباشد، باید با تعاطف و تراحم این را حل کرد، باید با تعظیم حکم خدا آن وقار و حکم الهی را در جامعه ایجاد کرد که جوری نشود که اگر عده پلیدی که به فرمایش آقا اینها دیگر امت ما و داخل ما نیستند با نقشه و طراحی جوان ما را تهییج کردند که جوان ناخواسته حرفی را بزند که می خواست اینطور باشد وقتی هم فکر می کند و  پشیمان می شود که این زمین زدن حکم خدا یا استخفاف نسبت به  حکم لا اله الا الله بوده ما باید شیطان را از موضع بالا برخود کنیم، در یک حرکت اجتماعی با هم با او برخورد کنیم؛ پس با تصمیم اینکه می خواهیم از امشب می خواهیم رذیله ای را هر روز در وجود خودمان ذره ذره کم کنیم و از طرفی روز به روز عمل صالح و خوبی را  اضافه کنیم، علاوه بر آنچه سابق داشتیم؛ نگوییم آن ها را حساب می کنیم برای… چیزی اضافه باشد که این تعظیم حکم خدا از وجود ما محسوب شود که این تعظیم عملی جامعه را به سوی وقار و عظمت حکم خدا سوق دهد اگر هیجانمان را از حالت سیل بدون کنترل اینطور کنترل و هدایت کردیم، آن موقع می بینیم که حکم خدا نه فقط با این حرکت های آن ها ضعیف نمی شد، بلکه هر آن کس پف کند، ریشش بسوزد، بلکه ریشه اش بسوزد؛ پس راه در قدم اول روشن است و هر کسی هر جا هست، می تواند انجام دهد موکول به اینکه حتما ستادی را در ابتدای قدم تشکیل بدهیم  نیست، اما ادامه کار البته باید بیش از این و قوی تر از این کار کرد اما برای شروع که ببینیم در این موقعیت بحرانی  تا قبل از اینکه بتوانیم کار درست تشکیلاتی انجام دهیم چه باید کنیم؟ این کاری است که دست به اقدام جدیدی در ترک عمل ناصالح هر روز و اقدام به عمل صالح به صورت یک عهد جمعی آن هم در ترک عمل ناصالحمان به خصوص در نگاه اجتماعی را ناظر باشیم وفای به عهدهایمان را تقویت کنیم، نفض عهدهایمان را کمتر کنیم، راستگویی را در نظام اجتماعی شدیدتر کنیم، صادق تر باشیم و کذب و دروغ را از وجودمان ریشه کن کنیم، اینها که هزینه و پول نمی خواهد، اینها عزم و اراده می خواهد. جامعه ای که به سوی صدق بالاتر حرکت کند، همه افراد آن جامعه با هم در صلح و صفای بیشتر می شوند، جامعه ای که در آن امانت دای رعایت شود، وقتی می گوییم امام و دین امانت الهی است، آن موقع زیبایی و لذت امانت الهی را چشیده، حکم دین را می پذیرد، پس ببینید راه باز است.

من روایات زیادی نوشته بودم. یک روایت هم می خوانم. در این روایت امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «وَ إِنَّ لِلذِّكْرِ لَأَهْلًا برای ذکر اهلی است، عده ای برای این کار هستند، أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْيَا بَدَلًا؛ اینها در مقابل دنیا اهل ذکر شدند، بدل اینها اهل ذکر شدند، فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ[12] عَنْهُ هیچ تجارت و بیعی مانند اینکه ارز می رود بالا، سهام می آید پایین، این همه شلوغی های دنیا اینها را از ذکر غافل نمی کند، يَقْطَعُونَ بِهِ أَيَّامَ الْحَيَاةِ و همه ایام حیاتشان را با این قطعه می گذرانند وَ يَهْتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ ذکر اینها اینگونه است که نسبت به اینکه حرمت خدا شکسته شود، بیدار هستند و داد می زنند و دائم دنبال این هستند که نکند جایی حکم خدا زمین بخورد به این مساله حساس است فِي أَسْمَاعِ الْغَافِلِينَ آن هم با همه شرایطش، نه داد زدنی که بدتر شود، یعنی این حساسیت را دارد وَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ ؛ امر می کنند به قسط، اما خودشان اولین کسی هستند که از این امر متاثر می شوند و عمل می کنند وَ يَأْتَمِرُونَ بِهِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يَتَنَاهَوْنَ عَنْه؛ اولین کسی که از این نهی متاثر می شود و عمل می کند، خودشان هستند، کسی که اینگونه باشد اهل ذکر هستند (ذکر عملی نه بنشیند ذکر استغفرالله و لااله الا الله بگوید، بلکه ذکر عملی یعنی در صحنه عملی ذاکر است و نسبت به امر به معروف و نهی از منکر يَهْتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ است) سی که اینگونه است فَكَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْيَا إِلَى الْآخِرَةِ از دنیا عبور کرده و در آخرت زندگی می کند. بسیار زیبا است ما دنبال سلوک الی الله هستیم فکر می کنیم باید برویم در جایی بخزیم و در را هم ببندیم و خاموش هم باشد و هیچ صدایی نیاید تا توجه کنیم. می گوید، نه؛ بیا در صحنه اجتماع با این نگاه و حرکت قدرت عمل پیدا کن، حکم خدا را زنده کن. احترام به خدا و حکم به خدا در اجتماع، این را احیا کن؛ قَطَعُوا الدُّنْيَا إِلَى الْآخِرَةِ وَ هُمْ فِيهَا؛ در حالی که در دنیا هستند، اینها دنیا را طی کردند؛ فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِكَ، حالا آیا ماوراء دنیا را مشاهده کردند یا ماوراء آخرت را؟! هر دو احتمال دارد که اینها آخرت هم آخر پایانشان نیست از این بالاتر هم برایشان هست، فَكَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُيُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِي طُولِ الْإِقَامَةِ فِيهِ؛ کسی که اینگونه حرکت می کند، مثل این می ماند که بر همه باطن ها اطلاع پیدا کرده است اما ظرفیت داشته که اطلاع پیدا کرده، نه اینکه اگر ببیند نقصانی دارد بخواهد به رخش بکشد، فَكَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُيُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِي طُولِ الْإِقَامَةِ فِيهِ؛ انگار آنجا در برزخ زندگی می کند و همه را می بیند، از آن چشم به عالم نگاه می کند وَ حَقَّقَتِ الْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا.»[13]؛ قیامت برای اینها برپا شده. اینها می توانند پرده های دنیا را از جلوی چشم بقیه بردارند که روایت ادامه دارد. من این روایت را بخوانم و تمام کنم.

من این روایت را می خوانم تمام می کنم. کافی عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عن الصادق علیه السلام، قال النبی صلی الله علیه و آله وسلم: کیف بکم اذا فسدت نسائکم و فسق شبابکم؛ حالتان چگونه است آن روزی که زنان و جوانانتان مورد هجوم قرار بگیرند و رو به فساد بیاورند، حالا این که می گوید نسائکم و شبابکم، منظور همه نیست، بلکه یعنی آن قشری که جهت فساد در آن ها بیشتر آشکار می شود از جهت دشمن و شیطان اینها بیشتر باشند، و لم تامروا بالمعروف و لم تنهوا عن المنکر؟؛ در حالی که امر به معروف و نهی از منکر را رها کرده بودید که این پیش آمد، یعنی از ترک امر به معروف و نهی از منکر پیش آمد فقیل له و یکون ذلک یارسول‏الله؟ یعنی این شدنی است یا رسول الله؟ فقال: نعم و شر من ذلک؛ بله، از این بدتر هم می شود، كَيْفَ بِكُمْ إِذَا رَأَيْتُمُ اَلْمَعْرُوفَ مُنْكَرا وَ اَلْمُنْكَرَ مَعْرُوفا[14]؛ حالتان چگونه است آن موقع که می بینید امر به منکر می شوید، می دانید بد است اما شما را به منکر امر می کنند و جامعه حالش اینگونه می شود که امر به منکر در آن رواج پیدا می کند و  نهی از معروف در آن رایج می شود، می گویند این بد است، اما می گویند این بد را انجام دهید. پرسیدند، واقعا تا اینجا هم پیش می رود؟ حضرت می فرماید، بله، از این بدتر هم می شود. كَيْفَ بِكُمْ إِذَا رَأَيْتُمُ اَلْمَعْرُوفَ مُنْكَرا وَ اَلْمُنْكَرَ مَعْرُوفا؛ اینقدر این ادامه پیدا می کند، اول می دانستید این بد است و به سمتش می رفتید،  ولی به جایی می رسد که دیگر معروف را منکر و منکر را معروف می بینید. آنجا میزان کلا بر می گردد،  در حالت قبلی باز معروف معروف بود، هنوز جای برگشت بود، اما در این حالت بعدی دیگر  میزان از دست رفته است. حواسمان باشد هر سنگری را عقب بنشینیم،  سنگر به سنگر تا جایی که دیگر هیچ چیزی دستمان نیست. ان شاءالله خدای سبحان هر چیزی که در دنیا آرزو دارید و اولیایش آرزو داشتند. ان شاءالله برای همه ما قرار دهد، به برکت امام حسن عسکری علیه السلام که میلاد مبارک آن حضرت است و ان شاءالله جایزه ما در امشب  رضای الهی از ما و تشخیص درست وظیفه و عزم بر انجام وظیفه باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

 

[1] . [آل عمران: 104]

[2] . المؤمن ، ج۱، ص۳۹، بحار الأنوار ، ج۵۸، ص۱۵۰، بحار الأنوار ، ج۷۱، ص۲۳۴، بحار الأنوار ، ج۷۱، ص۲۷۴، مستدرك الوسائل ، ج۱۲، ص۴۲۴،، أعلام الدین ، ج۱، ص۲۷۵، أعلام الدین ، ج۱، ص۴۴۰

[3] . [القصص: 54]

[4] . تفسير الصافي ، ج۲، ص۱۴۹، تفسير نور الثقلين ، ج۵، ص۵۳۱، تفسير كنز الدقائق ، ج۱۴، ص۱۸۲، نهج البلاغة ، ج۱، ص۵۴۲، غرر الحکم ، ج۱، ص۲۳۹، عیون الحکم ، ج۱، ص۱۵۳، تسلیة المُجالس ، ج۲، ص۱۶۲، وسائل الشیعة ، ج۱۶، ص۱۳۴، بحار الأنوار ، ج۹۷، ص۸۹، مستدرك الوسائل ، ج۱۲، ص۱۹۴، ، الکافي ، ج۴، ص۳۴۷، الکافي ، ج۲، ص۲۶۸، الأمالی (للصدوق) ، ج۱، ص۳۹۷، الأمالي (للطوسی) ، ج۱، ص۴۳۸، روضة الواعظین ، ج۲، ص۴۱۴، مشکاة الأنوار ، ج۱، ص۲۵۵، مشکاة الأنوار ، ج۱، ص۲۵۶، مجموعة ورّام ، ج۲، ص۱۷۵، الوافي ، ج۵، ص۹۹۹، وسائل الشیعة ، ج۱۵، ص۳۰۱، بحار الأنوار ، ج۶۷، ص۵۴، بحار الأنوار ، ج۷۰، ص۳۱۲

[5] . المقنعة ، ج۱، ص۸۰۸، مشکاة الأنوار ، ج۱، ص۵۲، مجموعة ورّام ، ج۲، ص۱۲۶، عوالي اللئالي ، ج۳، ص۱۸۸، بحار الأنوار ، ج۹۷، ص۹۴،، الأمالي (للطوسی) ، ج۱، ص۳۱۰، دیوان امام علی علیه السلام ، ج۱، ص۳۲، بحار الأنوار ، ج۷۹، ص۱۷۵، ، فقه الرضا علیه السلام ، ج۱، ص۳۷۵، بحار الأنوار ، ج۹۷، ص۸۲، مستدرك الوسائل ، ج۱۲، ص۱۹۰، ، نهج البلاغة ، ج۱، ص۵۴۲، وسائل الشیعة ، ج۱۶، ص۱۳۴، بحار الأنوار ، ج۹۷، ص۸۹، ، أعلام الدین ، ج۱، ص۱۲۷، بحار الأنوار ، ج۲، ص۵۶، نهج البلاغة ، ج۱، ص۱۱۸، غرر الحکم ، ج۱، ص۴۸۷، عیون الحکم ، ج۱، ص۳۶۰

[6] . قرب الإسناد ، ج۱، ص۵۵، قرب الإسناد ، ج۱، ص۷۶، علل الشرایع ، ج۲، ص۵۲۲، وسائل الشیعة ، ج۱۶، ص۱۳۵، بحار الأنوار ، ج۹۷، ص۷۵،، قرب الإسناد ، ج۱، ص۵۵، بحار الأنوار ، ج۹۷، ص۷۴، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ، ج۱، ص۲۶۱، بحار الأنوار ، ج۹۷، ص۷۸

[7] . [هود: 103]

[8] . [الأعراف: 164 و 165]

[9] . الکافي ، ج۸، ص۱۵۸، الخصال ، ج۱، ص۱۰۰، مجموعة ورّام ، ج۲، ص۱۴۷، أعلام الدین ، ج۱، ص۲۳۶، الوافي ، ج۲۶، ص۴۳۵، وسائل الشیعة ، ج۱۶، ص۱۴۹، تفسیر البرهان ، ج۲، ص۶۰۰، تفسیر البرهان ، ج۲، ص۶۰۰، بحار الأنوار ، ج۱۴، ص۵۴، بحار الأنوار ، ج۹۷، ص۷۵، تفسير نور الثقلين ، ج۲، ص۹۰، تفسير كنز الدقائق ، ج۵، ص۲۲۲،، تفسير الصافي ، ج۲، ص۲۴۸، تفسير كنز الدقائق ، ج۵، ص۲۲۲، تفسير نور الثقلين ، ج۲، ص۹۰

[10] . [البقرة: 65] ، [الأعراف: 166]

[11] . وسائل الشیعة ، ج۲۷، ص۷۰، الکافي ، ج۸، ص۲۴۲، شرح الأخبار ، ج۳، ص۹، تأويل الآيات ، ج۱، ص۲۲، الوافي ، ج۵، ص۱۰۶۷، تفسیر البرهان ، ج۱، ص۵۳، بحار الأنوار ، ج۲۴، ص۳۰۳

[12] . [النور: 37]

[13] . نهج البلاغة ، ج۱، ص۳۴۲، بحار الأنوار ، ج۶۶، ص۳۲۵، إرشاد القلوب ، ج۱، ص۵۹، تفسير كنز الدقائق ، ج۹، ص۳۱۷، غرر الحکم ، ج۱، ص۲۳۵، عیون الحکم ، ج۱، ص۱۵۵

[14] . الکافي ، ج۵، ص۵۹

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “امر به معروف و نهی از منکر (4)” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید