بسم الله الرحمن الرحیم،
الحمد لله رب العالمین، و الصلاه و السلام علی محمد و آله الطاهرین، و اللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین إلی یوم الدین. اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن، صلواتک علیه و علی آبائه، فی هذه الساعه و فی کل الساعه، ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا، حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. إن شاء الله از یاران، یاوران، بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی سرداری مرحمت کنید.
بحثی که ما در شبهای پنجشنبه داشتیم بحث حدیث عنوان بصری بود که به عنوان یک دستورالعمل سلوکی برای هر سالک طریق الی الله جزء ضروریات محسوب میشد. ابتدا یک فراز کوتاهی را از این آغاز میکنیم تا بحث را إن شاء الله در موضوع روز هم در محضر دوستان باشیم. در آن فرازی که به آن رسیدیم به اینجا رسید که «اذا اشتغل العبد بما امره الله تعالی و نهاه لا یتفرق منهما الی المراء و المباهاه»؛ اگر عبد به اینجا رسید که «جمله اشتغاله فیما امره الله تعالی به و نهاه عنه»، دیگر فرصت مباهات و مراء و جدال ندارد. اگر با این نگاه به نگاه امروزمان هم نگاه کنیم اگر ورود ما در انتخابات و ارتباط ما در تبلیغ و دنبالهگیری مسأله به عنوان امر الهی باشد و انسان در این نگاه هم دنبال اطاعت امر الهی باشد، اگر «جمله اشتغاله فیما امره الله تعالی به و نهاه عنه» باشد همین جا اثرش این است که مباهات و جدال و مراء در آن نباید باشد. اگر بین طرفداران کاندیداها یا خود این نامزدهای انتخاباتی کار به مراء و جدال بکشد به طوری که اثر در کار نیست، فقط به عنوان یک جدل و مجادله است و به عنوان مباهات و فخرفروشی و خراب کردن باشد معلوم می شود که اطاعت الهی نیست و کار از بنیان ویران است. چیزی که تقریباً در انتخابات اخیر به آن مبتلا شدیم. اصلاً آن نظام الهی تغییر کرده است، احساس می کنیم که هیجانات نفسانی باعث شدت شرکت در انتخابات میشود، هیجانات نفسانی یعنی به کاسه و کوزهی هم بزنند و به جان هم بیفتند، مردم و طرفداران هم به این هیجانات نفسانی دامن بزنند، آنها مردم را ببینند و شدت پیدا کنند، مردم هم آنها را ببینند و شدت پیدا کنند. این هیجانات نفسانی در مبدئیت بسته شدن نطفهی انتخاب اثرش میشود انتخابی که از هیجان نفسیه و آن منیتها شکل گرفته است. وقتی نطفه این گونه بسته شد قطعاً نمو و رشدش هم به همین نسبت است. وقتی نطفه و اساس یک کار دقیق و مهم بر اساس مجادله و نفسانیات و هیجانات نفسانی شکل گرفت از این بذر و نطفه به غیر از فساد انتظاری ندارد. آنجایی که بر اساس تقوا بسته میشود شیطان دخالت میکند تا این که این به نفسانیات کشیده شود. اگر این نطفه از ابتدا با نفسانیات بسته شود دیگر سرور و جشن شیطان است که از اول نطفه این گونه بسته شد. ادامه دادن این مسیر خودش یک طریقی بود که با این که ممکن بود ظواهر حفظ شود و به طوری باشد که بالاخره رضایتی حاصل شود اما این رضایت به چه قیمتی حاصل میشد؟ به قیمت این که نطفه بر یک اساس باطلی بسته شود، بر یک اساس غلطی و هیجانات نفسانیهای که کینهورزیها، به طوری که در خانه گاهی افراد خانواده به خاطر کاندیداهای مختلف به کینه و جدایی از هم مبتلا شوند. معلوم میشود که وقتی در روایات ما میفرمایند دو مؤمن وقتی با هم قهر هستند به سمت آشتی با هم حرکت میکنند، تعبیر روایت این است که «إصطَکَّت رُکبَتاهُ»[1]؛ رکبتای شیطان به لرزه میافتد، «وَ تَخَلَّعَت أوصالَه»؛ و زانوانش تکه تکه میشوند، بند بند از هم جدا می شوند، وقتی که اینها در صدد آشتی برمی آیند. خب وقتی در صدد کینه و قهر و جدایی برمیآیند چه میشود؟ جشن و سرور و پایکوبیش است. اگر در انتخابات، هر انتخابی، با یک جریان جدایی و کینه و حقد و جدال و اینها همراه باشد دنبالهاش یک نطفه ی غلط و نتیجه ی غلط می شود.
من برایتان روایت و حدیث قدسی میخوانم. این حدیث قدسی از موسای کلیم است و خیلی زیبا است، دو تا حدیث است، هر دو زیبا است. «عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال موسی»؛ پیغمبر از حضرت موسی علیه السلام نقل میکند که حضرت موسی از خدای سبحان این سؤال را کرده است و جواب گرفته است (منبع روایت پیدا نشد)، «قال موسی رب ارنی متی تحبنی و متی تبغضنی»؛ خدایا بفرمایید که چه زمانی مرا دوست دارید، علامتش چیست و چه زمانی مرا دشمن دارید و مورد بغض هستم؟ بعد میفرماید: «او اجعل لی و اجعل لی فی ذلک علما اعرفه»؛ علامتی هم قرار بده که من بفهمم که هر موقع این علامت را دیدم متوجه شوم که این علامت محبت شما است یا آن علامت، علامت بغض شما است، «قال یا موسی ان آیه ما احبک»؛ آیت این که من تو را دوست باشم این است که «انک اذا اردت الخیر یسرتک له و یسرته لک»؛ اگر من تو را دوست داشته باشم کاری میکنم که خیر برای تو آسان شود، خیر سر راهت قرار بگیرد و برای تو هم آسان شود، یعنی دو جهت دارد؛ هم خیر در راه تو قرار بگیرد و هم وقتی تو میخواهی انجام بدهی بتوانی به آسانی انجام دهی، هم خیر به آسانی پیش راه تو قرار بگیرد، هم تو بتوانی و هم او بیاید. گاهی انسان می خواهد یک کاری بکند اما کار جلوی راهش قرار نمیگیرد. گاهی انسان نمی خواهد انجام بدهد سر راهش هم می آید. می گوید هم خیر را سر راهت قرار می دهم و هم در حقیقت برای تو آن را آسان میکنم. چون سر راه قرار گرفتن نصف کار است، آسان شدن هم نصف دیگرش است که انسان با یک اقدام ساده میتواند این را انجام دهد. این علامت این است که خدا یک کسی را دوست دارد. بعد در مورد جانب مخالفش میفرماید: «و اذا اردت الشر»؛ اگر تو را دوست داشته باشم و تو دنبال شر باشی علامتش این است که اگر دنبال شر رفتی ولی من تو را دوست داشته باشم این است که «حُلتُ بینک و بینه»؛ بین تو و او حایل می کنم و نمی گذارم برسی، با این که به آن رسیدی نمیگذارم انجام شود. یا از سر راهت آن را برمیدارم یا اگر سر راهت بود و به آن رسیدی یک مانعی ایجاد میکنم و تو را منصرف میکنم. این هم باز علامت محبت است. در شر این گونه است و در خیر هم آن گونه بود. بعد می فرماید که: «و آیه ما ابغضک»؛ علامت این که من تو را دشمن بدارم این است: «انک اذا اردت الخیر صرفتک عنه»؛ وقتی که دنبال خیر باشی من خیر را از جلوی راهت برمیدارم، یک مانعی ایجاد میکنم، یک خطوری در ذهنت می آید و به دنبال آن می روی و یادت می رود. «صرفتک» جزایی است و ابتدایی نیست. «صرفتک عنه و صرفته عنک»؛ من هم او را از سر راهت برمیدارم و هم ارادهی تو را منصرف میکنم. «و اذا اردت الشر خَلَّیتُ بینک و بینه»؛ اگر ارادهی شر کردی به جای «حلت»، «خلیت»، بین تو و او راه را باز میکنم، نزدیک میکنم، اگر دور هم بود راحت میکنم. تا اینجا مربوط به حب و بغض فردی بود. حالا اصل نکته اینجا است. «قال رب فمتی تحبنا عامه؟»؛ چه زمانی جمع ما را دوست داری؟ آن وقتی که ما را جمعی دوست داشته باشی، اجتماع را دوست داشته باشی، «متی تحبنا عامه»؛ ما را عمومی و با هم و یکپارچه و یکجا خریدار باشی و ما را دوست داشته باشی علامتش چیست؟ «متی تحبنا عامه و متی تبغضنا عامه؟»؛ علامت این که همهی یک جامعهای را دشمن داشته باشی چیست؟ این هم باز دارد سؤال میکند، این علایم خیلی به کارمان میآید. «قال آیه ما احبکم عامه»؛ اگر من یک جمع و اجتماعی را دوست داشته باشم علامتش این است، دو تا علامت دارد، یکی این است که «ان انزل علیکم المطر لحینه»؛ باران به موقع میآید، باران به موقع باریده میشود، یا من باران را به موقع نازل میکنم، «و اُوَلّی علیکم خیارکم»؛ کارگزارانی که حاکمیت را به عهده میگیرند از اخیار و خوبان قرار میدهم، یعنی بین کسانی که میخواهند بیایند در جامعهی مؤمنین در رأس کار قرار بگیرند هر گاه خدای سبحان به یک جامعهای محبت داشته باشد یکی از علامتهای این محبت بارش به موقع باران است که «لحینه» و دیگری این است که بهترینها در رأس حاکمیت قرار میگیرند. حالا گاهی زمینهسازی بهترینها از طریق خود مردم است یعنی در حقیقت در مردم این زمینه ایجاد میشود، گاهی هم به عنایت الهی است و گاهی هم هر دو با هم است، یعنی عنایات الهی با خطورات مردمی با هم تناسب پیدا میکند که خدا در دلها میاندازد، سببیتش را ایجاد میکند وسایلش را فراهم میکند، توافق اسباب ایجاد میکند، موانع را هم برمیدارد. یعنی اگر گاهی شر سر راه مردم باشد ولی شر نبینند و شیطان از این استفاده کند، به سمت شر راه پیدا میکنند. گاهی زینت داده میشود، کار شیطان تزیین شر است. اما گاهی خدای سبحان همین را هم برمیدارد، یعنی شیطان خلع سلاح میشود در این که آن زینت را بتواند درست انجام دهد. این هم جزء ارادهی الهی است بر این که ارادهی خیر کرده است. حالا با این نگاه و تفسیر دقت کنید گاهی کارهایی که دارد میشود و چیزهایی که دارد پیش میآید آن وقت انسان با این نگاه شاید شوق دیگری به مسأله پیدا کند.
الآن دائم دارند می دمند که آن نحوهی انتخابی که هیجانات نفسانیه و بغضهای کینهتوزانه شکل بگیرد این دفعه نیست و ممکن است به خاطر این که این هیجانات نیست جمعیت کمتری شرکت کنند. اولاً یکی از علتهای جمعیت کمتر شرکت کردن آن حرکت غلط و ناموفق دولتی بوده است که در این هشت سال حاکم بوده است، آن چنان مردم را ناامید کرد به شعارهایی که داد و حرکتهایی که داشت، مردم از این که این حاکمیت بتواند آمال و آرزوهایشان را آن هم در یک سطح حداقلی- مردم خیلی صبوری کردند- محقق کند مردم دیدند این هم نشد! همه چیز افسار گسیخته از یک سمت قیمتها بالا رفت و از یک سمت ارزش پول پایین آمد. یعنی ارزش پولی که در دست مردم بود، سرمایههایی که داشتند، حالا بعضیهایش را هم خودشان اقرار کردند که چه دلار بالا رفت و چه بورس این گونه شد، این فشاری که به خانوادهها آورد مردم را ناامید کرده است. مردم با چه امیدی در انتخابات کنند؟! همه که با همهی وجود در همهی صحنهها حاضر نمیشوند! خدا میداند که صبر مردم همیشه در یک حد نیست و این توقع را هم ما از همه در این سطح نداریم که هر بلایی هم بر سرتان میآید حتماً بیایید شرکت کنید! انگیزهها مختلف است! خدا میفرماید: «إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ»[2]؛ اگر بیست تا صابر باشید بر دویست نفر غلبه پیدا میکنید، «الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا»[3]؛ اگر صد تا باشید دویست تا، یعنی دو برابر! خب اگر این هم نباشد صد تا در مقابل صد تا میشود. اگر این هم نباشد و کمتر از این هم بشود گاهی ممکن است صد تا در مقابل ده تا از دشمن بشود، چون اینها دیگر آن امید را از دست دادند، آن حالت را صبر را از دست دادند. ما خراب کردیم. وقتی که خراب کردیم باز تازه میخواهید بر این بدمید که مردم با همان شور و هیجان قبلی در انتخابات شرکت کنند. یا با هیجانات نفسانی و کینهتوزانه باید مردم را به صحنه آورد و آنها را به جان هم بیندازیم تا از روی کینه بیایند! این کجایش ممدوح است؟! این کجایش صحیح است؟! این گونه نطفهی غلط بسته میشود، نطفهای که این گونه بسته شود نتیجهاش زمین خوردن است، این را تجربه کردیم. دو سه دورهای که چنین کاری ایجاد شد هیچ ثمره و نتیجهای که دلخواه بود محقق نشد. اگر دوباره تکرار کنیم که همان میشود! پس روش غلط را که نباید ادامه داد!
میدانید که از قبل از انتخابات هم آقای مهرعلیزاده به عنوان کاندیدای اصلاح طلبان معرفی کرده بودند و روی آن مانور داده بودند و کارگزاران هم از قبل روی آقای همتی نظر داشتند. یعنی با صنف مقابل اصولگراها که مطرح میشود دو تا کاندیدا داشتند که الآن هر دو تا هستند، منتها اینها دو تا کاندیدایی که داشتند و قبلاً روی آن مانور داده بودند، حالا حرف هایشان را نمیتوانند انکار کنند که قبلاً زدند. درست است ممکن بود وقتی که دارند نتایج آرا را بررسی میکنند منصرف به سومی یا چهارمی شوند اما در عین حال دو تا کاندیدا از دو جناح مقابل که هست، این که سر جایش محفوظ بوده است. از طرف دیگری خدای سبحان اگر آن کینهتوزی را در رقابت بردارد و سببیت کینهتوزانه را از وسط بردارد این یک جهت جدید در انتخابات است که انتخاباتی که رقابت در آن باشد حالا رقابت در حد کینه نباشد. حتماً اگر نطفه در اینجا بسته شود نطفهی سالمتری بسته می شود امید این که اثر بهتری در ادامه ایجاد کند بیشتر میشود. هر یک گناهی که در اثر این نگاه کینهتوزانه در انتخابات ایجاد میشد هر کدام از اینها در نتیجهی جمعی جامعه اثر میگذاشت، فقط این نبود که یک خانواده یا دو خانواده یا افراد فامیل یا افراد همکار، بین مؤمنان فقط گسیختگی ایجاد شود. فقط این نیست، نظام الهی این است که ملکوت عالم، دستگاه وجودی هستی در قبال دشمنی مؤمنان با همدیگر (پایان دقیقهی 20:00) عکسالعملش این است که آن نگاه و نتیجهای که باید بر اعمال بار شود نمی شود. خدای سبحان در قرآن میفرماید: «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ»[4]؛ کسانی که در راه خدا انفاق می کنند مانند یک حبه و دانهای است که کاشته شود، این دانه هفت خوشه و هر خوشه صد دانه میدهد. یعنی یک دانه هفتصد برابر میشود. دنبال این آیه در همین سورهی بقره میفرماید: «وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[5]؛ آنهایی که در آیهی قبل فی سبیل الله بودند نتیجهاش هفتصد برابر بود، اینجا که ابتغاء مرضات الله است فرق دارد. در فی سبیل الله انسان کاری را انجام میدهد و ثوابش را میخواهد. میگوید خدایا فرمودی انفاق ثواب دارد من در را هشما این انفاق را میکنم و ثوابش را به من بدهید. اما وقتی میفرماید: «مثل الذین ینفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله»؛ یعنی خدایا فرمودی این کار را بکن! چون تو دوست داری این کار را میکنم. مرضات الله رضای الهی است. یک کار است اما در دنباله میفرماید: «وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّهٍ»[6]، در آیهی قبل، پایه یک حبه و دانه بود که هفتصد برابر میشد، اینجا پایه یک باغ است، در یک باغ چند تا درخت هست؟! هر درخت چند تا میوه میدهد؟! یک فرد نهاوندی بود که برای من میگفت- شاید شما باورتان نشود- که درختهایی داریم که پنجاه هزار تا گردو میدهد، میگفت سی هزار تا عادی است، تا پنجاه هزار تا هم گردو میدهد. درختهای قوی است که قیمت دارد، او میگفت حالا العهده علی الراوی. حالا ما میگوییم سی هزار تا، یا ده هزار تا! اینجا که یک درختش ده هزار تا میدهد باغش چند تا میدهد؟! نگفت باغش هم چه حدی دارد، گفت پایه یک باغ است. نتیجهی عملی که پایهاش یک باغی باشد که صدها هزار نتیجه به دنبال آن میآید تا آنجایی که نتیجه یک دانهای است که هفتصد برابر میشود، این عمل یک عمل بود، نتیجه به خاطر آن نگاه و نیت این قدر متفاوت میشود!
اگر نطفهی حاکمیت بر اساس «فی سبیل الله» بسته شود، «ابتغاء مرضات الله» بسته شود، یا کینهتوزانه بسته شود، فکر میکنید یکسان نتیجه میدهد؟! نظام الهی در کار است، محاسبه ی مادی در کار نیست! ما نگاه الهی را باور داریم، دستگاه خدا را باور داریم. اگر کسی با این نگاه وارد حاکمیت شود، مانند مقام معظم رهبری که واقعاً مثل امام خمینی است، و بعد بدنهی این حاکمیت هم افرادی که کادر اصلی حاکمیت هستند مثل سران سه قوه، وزرا، وکلا، کسانی که در رأس حاکمیت قرار دارند، اگر اینها بیایند و با این نگاه حرکت کنند، شما فکر میکنید نتیجهی کار یکسان میشود؟! یعنی اگر نطفه کینهتوزانه بسته شد و در رقابتها به کاسه و کوزهی همدیگر زدند و بعد معلوم شود که با دروغ و دغل و هر فریبی خواستند رأی جمع کنند فکر میکنید آن وقت کاری که این میکند نتیجهاش چه میشود؟! همین میشود که الآن دیدیم! وقتی با دروغ و دغل و فریب سر کار آمدند نتیجهاش این شد که هر چیزی که به آن مخالفانشان نسبت میدادند اشدش بر سر خودشان ایجاد شد. بدترینش بر سر خودشان آمد. او گفت تو دلار را این گونه کردی، تورم را این گونه کردی، هر چه که گفت، چون با دروغ و فریب و دغل گفت، راست هم در آن بود، اما اینها را با دروغ و فریب و دغل آورد، برای خاطر این که منکوب کند آورد، کاری نداشت که ممکن است این گونه حاکمیت الهی زیر سؤال برود و مردم ناامید شوند، فقط رأی میخواست، نفسانیت بود. وقتی نفسانیت و رأی باشد هشت سال فساد ایجاد میشود، هشت سال سقوط ایجاد میشود. این چه انتخاباتی میشود با این نگاه؟! که مبدأش این است که هر کسی در دروغ از دیگری سبقت بگیرد و اگر یک کسی خواست دروغ نگوید به عنوان این که او حاکمیت را بلد نیست تلقی شود. امیرالمؤمنین علیه السلام به معاویه گفت من میتوانم آن چه که تو به کار میگیری را به کار بگیرم اما تو شیطنت را به کار گرفتی، من میخواهم با عقل حرکت کنم. اگر حاکمان ما عقل را در انتخابات سرلوحه قرار دهند حالا این عقل مراتب پیدا میکند، گاهی فی سبیل الله است، گاهی ابتغاء مرضات الله است. اگر این گونه وارد کار شدیم کار در حقیقت برکت، نتیجه و اثر پیدا میکند. باور کنیم که فقط محاسبات عادی و مادی تأثیرگذار نیست، اینها هم هست، باید ظواهر و اینها را هم انسان داشته باشد، باید ظواهر را هم محاسبه کرد اما باید الهی محاسبه کرد. اگر این نگاه ایجاد شد آن موقع برکت ایجاد میشود. آن شرایطی که الآن قرار گرفتیم که این شرایط به حکم قانون هم این گونه شده است، یعنی هیچ کدام از اینها بدون یک روند قانونی رد صلاحیت نشدند. مدارک مختلفی هم برای رد صلاحیت همهشان هست نه یکی! گفتند حالا سادهترینش گفته شود تا شخصیتها ضایع نشود و اگر اصرار کنند ممکن است مرتبه به مرتبه اشد از آن هم اظهار شود اگر خودشان راضی باشند.
اگر در جای خدای سبحان شرایط را به گونهای چید که از جهت قانونی و حکم ظاهری هم وقتی که دارد حکم به کار گرفته میشود اینها از سر راه برداشته شوند نه با ذوق و سلیقه و اعمال غیر قانون! نه! با همان شرایط قانونی. اینها را دست خدا ببینیم که خدای سبحان موانعی را ایجاد میکند، همان که فرمود بین انسان و شر حایل ایجاد میکند: «حلت بینه و بین الشر». واقعاً وقتی که من به صحنه نگاه میکنم احساس میکنم که خدای سبحان ارادهی خیر کرده است، محبت اجتماع و این جامعه را که صبوری کردند که در سالهای اخیر این همه فشار به آنها آمده است خدای سبحان ارادهی خیر کرده است. اگر قدر بدانیم و رعایت کنیم، اما اگر دوباره در همین انتخابات کاندیداها و همینهایی که الآن هستند به جان هم بیفتند و از حدود الهی خارج شوند، تا اینجایش خدا زمینه را فراهم کرده است، از این به بعد اگر ما آن ذکر الهی را نداشته باشیم و بخواهیم تخطی کنیم خدا دستش را برمیدارد. این گونه نیست که خدا هر طور باشد شما را حفظ کند. نه! خدا تا یک جاهایی حفظ میکند اگر ببیند اصرار داریم رها میکند. بعد میگوید: «خلیت بینه و بین الشر»؛ بین او و بین شر را راحت میگذارد و خالی میکند. این نگاهی که امروز خدای سبحان تزویر و دروغ و دغل را رسوا کرده است، مردم تا حدودی با این آشنا شدند و آن چیزی که ممکن بود دوباره از همین راه و رویکرد بخواهند جلو بیایند را خدا از سر را برداشت. این برداشتن یک لطف الهی است. من به این باور و یقین دارم که اگر ما درست برخورد کنیم، ظواهر را هم باید انسان رعایت کند، اگر با شوق و امید به صحنه بیاییم، نه در آن زمینی که آنها برای ما درست کردند که فکر کنیم دیگر جمعیت نمیآید، بلکه با شوق و امید و راستگویی و درستی و با شعارهایی که اسلام به عنوان عدالتطلبی، مبارزه با فساد بیان کرده است، از این نگاه وسط بیاییم، مردم صدق را از وجود کسی که صادق باشد یقین و احساس میکنند. این گونه نیست که حالا هر کسی هر حرفی بزند بگوییم همه دروغ است. صدق را از کسی که صادق باشد و و اقعاً در این راه صادقانه حرکت کند میتوان فهمید، آن وقت باور داریم خدای سبحان ملایکهاش را به امداد میفرستد: «أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ»[7]. ما در حقیقت اینها را باور داریم، اینها جزء اعتقادات ما است که اگر ما صادقانه وسط بیاییم (پایان دقیقهی 30:00) اگر با دروغ نیاییم، اگر با قصد خیر بیاییم، اگر با «ابتغاء مرضات الله» و «فی سبیل الله» بیاییم خدای سبحان دلها را به سمت انتخابات جذب میکند. اما باید کار هم بکنیم. شوق آفرینی در این انتخابات وظیفهی تکتک ما است، جلوگیری از یأس و این که رأی مردم در انتخاب تأثیر دارد کار ما است. اگر ما به فرض بگوییم کسانی که در انتخابات شرکت میکنند، الآن نمیدانم پیشبینی آمار شرکت کنندهها چه قدر است، مثلاً میگویند سی یا بیست و پنج میلیون شرکت میکنند، اگر از این بیست و پنج یا سی میلیون، پنجاه و چند درصد گفتند ما شرکت میکنیم، اگر پنج میلیون از اینها مؤمنان دغدغهمند باشند هر کدام از اینها در این چند روز که فرصت دارند با دو نفر که مردد هستند کار کنند تا جذب شوند و در انتخابات شرکت کنند، وظیفهی خودشان بدانند اقلاً دو نفر از مرددین را جذب کنند. این پنج میلیون نفر دو نفر را جذب کنند میشود ده میلیون نفر. فکر میکنید ده میلیون نفر چند درصد آمار انتخابات را بالا میبرد؟ نزدیک ده درصد آمار انتخابات بالا میرود، هفت یا هشت درصد آمار انتخابات بالا میرود. میدانید اگر هفت یا هشت درصد آمار انتخابات بالا برود آن موقع پشتوانهی نظام هم در صحنههای مختلف داخلی و خارجی در رأی بالا اثرگذار است. پس اولاً از یک طرف نگاه الهی باید باشد و ثانیاً وظیفهی جهادی که امروز بر دوش ما است. به عنوان این که اگر این حاکمیت تثبیت شد و با رأی خوب انتخاب ایجاد شد و شرکت کنندهها بیشتر شدند هر عمل صالحی که از این منتخبین ایجاد شود عمل آن کسی که انتخاب کرده است و در تثبیت کوشیده است هم هست. خدای سبحان وعده داد اگر مؤمنان با نگاه ایمانی حرکت کنند ملایکهاش را در حقیقت به عنوان امداد میفرستد. باور کنید گاهی این راهپیماییهایی که در ایام مختلف انجام میشود انسان که میبیند واقعاً احساس میکند که اینها ملائکه الله هستند که دارند میآیند. این که خطور در دلها بیفتد تا شرکت کنند را ساده نگیرید. گاهی طرف خواب است، یک دفعه بلند میشود میگوید راه بیفتیم برویم راهپیمایی! پشت تکتک این خطورات میلیونها علت خوابیده است که میبینید کسی که تا ظهر خواب است آن روز زودتر بلند میشود، حال هم ندارد میگوید برویم یک رأی بدهیم. گاهی قصدش هم نبوده است. اینها درست است و ما اینها را باور داریم، باید کار کنیم، نگوییم رها کنیم پس خودش این گونه میشود. خدا فرموده است: «إنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقُومٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأنفُسِهِم»[8]، باید جهادی بکوشیم، باید تمام توان را به کار ببریم، باید تحلیل الهی و درست داشته باشیم، باید باور داشته باشیم، هر کاری که میکنیم باید بگوییم خدایا تو برکت میدهی! تو میتوانی پایه را حبه قرار دهی و هفتصد برابر کنی و بگویی «وَ اللهُ یُضاعَفُ لِمَن یَشاء وَ اللهُ واسِعٌ عَلیمٌ»[9]. یا تو پایه را جنت قرار میدهی و این همه نتیجه به دنبال این بیاید. این، کار خدای سبحان است، وظیفهی ما کوشیدن است.
من دنبالهی روایت را بخوانم و بعد تتمهاش را عرض کنم. بعد میفرماید که: «و أولی علیکم خیارکم»؛ من زمینهی آمدن اخیار را بر حاکمیت فراهم میکنم. باور کنیم! من خودم به این نتیجه رسیدم که خدای سبحان دارد سببسازی میکند و شاید این صبرهای مؤمنان بالاخره این نتیجه را داشته باشد. البته باید حواسمان را هم جمع کنیم و مغرور نشویم و فکر هم نکنیم تمام است. هیچ معلوم نیست که تا لحظهی آخر چه میشود. الآن روی کاندیداهای مخالفی که رأی و تفکر ما را ندارند کاملاً میتوانند سرمایهگذاری خوب بکنند، نتیجه هم بدهد و اینها شاید یکدفعه گل هم بکنند، هیچ بعید ندانید، زمینهاش هست. با ین تبلیغاتی که اینها بلد هستند، با دروغ و کار کردن زیاد و زحمت کشیدنهای زیاد و باور به این که اینها باید حتماً پیروز شوند، چون برای آنها هم این دوره خیلی مهم است، برای دشمنان ما هم خیلی مهم است، هم برای مخالفین داخلیمان خیلی مهم است و هم برای دشمنان خارجیمان. همه اظهار کردند که این دوره از دورههای ویژه است که دارد پیش میآید، لذا شیطان تمام سرمایهگذاریش را دارد میکند. اگر این باور را کردیم ما هم باید تمام سرمایهگذاریمان را بکنیم تا محفوظ بمانیم. و الا اگر ما بخواهیم بگوییم که همین طور خودش میشود و پس تمام شده است راحت از دست میدهیم یا با یک رأی خیلی ضعیفی انجام میشود که قدرت پیدا نمیشود، پشتوانه پیدا نمیکند یا مردم در حقیقت اعتنا و اعتماد نمیکنند. اینها را باید از خدا خواست، باید هم دعا کرد و هم اقدام کرد، هم باور کرد. الآن این شرایطی که پیش آمده است چون قانوناً هم پیش آمده است، یک موقع است که سلیقهای است، نگاه من این است که قانونی پیش آمده است، آقا هم دخالت نکردند. خیلی از اینها امید داشتند که آقا بیاید و یک دخالتی بکند و با مظلومنمایی این مسأله حل شود. تا حالا که آقا دخالت نکرده است، ظاهراً قرار بر دخالت هم نداشتند. البته هر گاه آقا دخالت کند علی اعین الناس بر سر ما است، روی سر میگذاریم و حرف ولیمان برایمان همیشه حجت است، نه آنجایی که ظاهراً به نفع خودمان میبینیم. نه! همیشه به نفع ما است حتی اگر به نظر ما در نگاه اول تحلیل ما کشش آن را نداشته باشد. نه! میپذیریم! اصلاً اساس ولایت فقیه یعنی این! این نگاه را داریم. اما با وضعی که پیش آمده است، آقا بهتر از همه در این مسایل هوشیار است و دارد صحنه را نگاه میکند و اگر تا حالا دخالت نکردند و اگر بعد از این هم دخالت نکردند آنجا شان میدهد که این روند را یک روند صحیح و درست و نتیجهبخش میدانند و الا تغییرش میدادند. پس ما هم باید با امید و باور باشیم و هیچ تحت تأثیر نگاه مخالفین که ناخودآگاه دارد در دوستان انجام میشود نباشیم، که این گونه نمیشود. این گونه نگاه نکنید! الهیت مسأله دارد شدیدتر میشود و مؤمنان در مسأله دارند بیشتر خودشان را جلوه میدهند. اگر مؤمنان با نگاه الهی وسط بیایند یقین بدانید که مردم صدق صادق را میفهمند و با توجه به صدق و صادق بودن هم دلهای مردم بهتر جذب میشود، هم خدای سبحان امداد میکند. امداد الهی را هم باور داریم که به دلها میاندازد و برکت ایجاد میکند. اگر هم حتی این رأی بر فرض به رأی بالا هم نرسید یقین داریم با این حرکت که صادقانه به مردم خدمت شود واقعاً به دنبال رفع مشکلات مردم باشند مردم در انتخابات بعدی میبینند که آن ناامیدیشان بهجا نبوده است. پس به انتخابات بعدی راه پیدا میکنند و امید پیدا میکنند. ما نتیجهی عمل قبل را داریم میبینیم که بعضی خیانت کردند و مردم را ناامید کردند. نمیتوان توقع داشت که مردم به راحتی فراموش کنند. مردم گاهی اساس سرمایهی زندگیشان را از دست دادند. این قدر فشارها زیاد بوده است که واقعاً بعضیها به بیماریهای روحی و روانی مبتلا شدند، فشارهای خانوادگیشان شدت پیدا کرده است، نمیتوان توقع داشت که به راحتی همهی اینها را فراموش کنند و در انتخابات شرکت کنند. ولی در عین حال اگر مناظرهها، گفتوگوها و شعارها، همه، با نگاه الهی باشد یقین بدانید که انسان احساس میکند که ارادهی خیر خدای سبحان در انتخابات دارد انجام میشود. ارادهی خیر الهی که بین مردم و شر حایل شده است و فاصله انداخته است: «حلت بینه و بین الشر»؛ خدای سبحان میگوید من حایل میشوم. احساس این حایل شدن را بکنید. البته این یک قسمت است و اگر در ادامه در آن طریق الهی بمانیم خداوند دنبالهاش را هم باز همین طور ایجاد میکند.
در دنبالهی روایت میفرماید که: «و آیه ما ابغضکم»؛ آیت این که من یک جامعهای را دشمن داشته باشم و با آنها بغض داشته باشم این است که «انزل علیکم المطر لغیر حینه و اولی علیکم شرارکم»؛ (پایان دقیقهی 40:00) دلها را به سمت آن شر سوق میدهم تا خودشان به دست خودشان از پا دربیایند، دروغ و دغل و فریب حاکم شود. بعد دنبالهی روایت هم روایت خوبی است که در ادامه و دنبالهاش روابط خانوادگی را میفرماید. این روایت دوم بود. روایت اول را که میخواستم بخوانم نمیخوانم که خیلی طول نکشد. إن شاء الله دوستان با این نگاه به مسأله نگاه کنند به این عنوان که ما در این انتخابات إن شاء الله از این به بعد دنبال این هستیم که حقیقت الهیت را هم خودمان و هم کاندیداهایی که هستند این سفارش را بکنیم. هم ایجاد شوق را و هم ایجاد امید را! در هر کدام از اینها کوتاهی کنیم خدای سبحان نتیجه را کمتر میکند. و آن شعاری هم که عرض کردم سعی کنیم هر نفر این را جا بیندازیم که برای این که نتیجهی این انتخابات هم مشتی در دهان دشمنان و مخالفانمان باشد وظیفهی خودمان بدانیم که هر نفر با توجه به قدرتی که دارد حداقل دو نفر را که مردد هستند جذب انتخابات کنیم. مخالفین را نمیگوییم، چون جذب مخالفین سخت است، اما متحیرین ممکن است متدین هم باشند اما متحیر و ناامید هستند. شاید شما خیلی نپسندید اما من میپسندم این که خدای سبحان از فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها در این مسیر قرار داده است، غیر از مقام معظم رهبری، جناب آقای رییسی عزیز، که در این مسیر قرار گرفتند، این را هم من به فال خیر گرفتم. درست است که دولت اصلاحات هم از سادات بوده است اما از ابتدا او نگاه و تفکرش جدا از سیرهی حضرت بوده است که خود پدرش نسبت به فرزندش این مسأله را از ابتدا گوشزد کرد. اما در اینجا آقای رییسی نشان داده است که این سیره و سنت را میخواهد و دنبال احیای جریان حضرت است. ما باور و امید داشته باشیم و به فال نیک بگیریم. پیغمبر اکرم تفأل به خیر را جزء دین میدانستند. در جریان صلح حدیبیه نمایندهی دشمنان که آمد اسمش سهل بود، تا آمد پیغمبر فرمود اسمت چیست گفت سهل! پیغمبر فرمود امر سهل میشود. تفأل خیر به اسم نمایندهی دشمن که آمده بود، تفأل به خیر زد که امر ساده میشود، کار در نتیجه ساده میشود. تفأل به خیر در دین داریم و ساده نگری نیست، تفأل به شر نداریم اما تفأل به خیر داریم. لذا این هم یک تفأل به خیر است و من خودم باور دارم که اگر از فرزندان حضرت قرار بگیرند کار بابرکتتر میشود به شرط این که اهلش باشد و بخواهد این کار را بکند، کار بابرکتتر میشود. شاید در محاسبات عادی باور برای شما سخت باشد ولی من خودم این را باور دارم خدای سبحان این را هم به عنوان یک سبب خیر قرار داده است که اگر کار به دست فرزندان حضرت محقق شود برکت کار هم بیشتر میشود.
شاگرد: با شرایط فعلی کنار رفتن کاندیدای جبههی انقلاب به نفع آقای رییسی ارجحیت دارد یا ندارد؟
استاد: ظاهراً این است که این گفتوگوها شده است که کنار میروند منتها مراتب و مراحل دارد. بالاخره قرار بر این است که بعضی این حرفها را بزنند و بعد معلوم شود. اگر مثل الآن در ابتدای انتخابات معلوم است که اکثریت با جناب آقای رییسی عزیز است اگر کاندیداها این را ببینند بعضیها قرار است بعد از مناظرهها کنار بروند. بالاخره کارهای مناظرهها مختلف است، گاهی بحث مسایل اقتصادی است، گاهی بحث مسایل سیاست خارجی است، گاهی بحث مسایل داخلی است. اینها باید گفتوگو شود و بعضاً گاهی یک نفر در همهی اینها تخصص کامل ندارد که بتواند با جزییات همهی اینها را الآن بیان کند. این که اینها چند نفری بودند در مقابل آنها هم که قرار بود چند نفر باشند این حرکت خودش میتواند موفقیت آمیز باشد. اما در نهایت اغلب قرار است کنار بروند. حالا ممکن است بعضی از اینها در نهایت کنار رفتن را نداشته باشند و این مقدار، ضربه نمیزند، اگر اتفاق اکثریت بر جناب آقای رییسی عزیز قرار بگیرد إن شاء الله و خدای سبحان هم دفع شر بکند. چون گاهی ممکن است در آخرین لحظات حوادث باشد، لذا ممکن است کاندیدایی که ما در آخر داریم دچار اتفاق و حادثهای شود و بالاخره باید گاهی کس دیگری هم باشد. ما یک بار این زخم را خوردیم؛ اوایل انقلاب وقتی که جلال الدین فارسی کاندیدای جبههی متدینین بود و بنیصدر هم کاندیدای جبههی روشنفکرها بود، ناگهان جلال الدین فارسی از جهت صلاحیتش بعد از این که ثبت نامها تمام شده بود در دوران بررسی معلوم شد که این جدش افغانی است و ایرانیالاصل بودن جزء شرایط بود، لذا از کاندیداتوری حذف شد و آقای بنیصدر ماند و آقای دکتر حبیبی و یکی دو نفر دیگر که آنها خیلی چیز بودند. جبههی انقلاب مجبور شدند به آقای حبیبی رأی بدهند و آقای حبیبی هم جاذبه نداشت و لذا بنیصدر با یک رأی قاطع انتخاب شد، چون دیگر جایگزینی نداشتیم. حالا ممکن است گاهی هم جایگزین داشتن در یک مراحلی خیلی هم ناجور نباشد. اما در عین حال این مسأله بیشتر حل شده است و آقای زاکانی و آقای قاضیزادهی هاشمی و آقای جلیلی با هم تناسب دارند، ممکن است جناب آقای رضایی آن هم قبلاً خودش در جلسهای که داشتیم ایشان میگفت من به ساختار جبههی انقلاب پایدار هستم اگر رأی اکثریت با دیگری باشد کنار میروم ولی حالا ممکن است در نهایت کنار نرود. اگر هم نرفت باز اشکالی ندارد و وظیفهی ما حمایت از گزینهی اجماعی جبههی انقلاب است. گزینهی اجماعی تقریباً معلوم شده است، حالا یک موقع است که معلوم نیست و مثل دوران سال 1392 بود که بگوییم چهار تا هستند و ببینیم کدامشان رأی بیشتری میآورند، ولی الآن تقریباً گزینه روشن است و حمایت از جناب آقای رییسی تقریباً روشن است منتها این نفی کاندیداهای دیگر اصولگرا نیست و این گونه نیست که بخواهیم علیه آنها حرف بزنیم، فقط حمایت از جناب آقای رییسی را داریم.
شاگرد: انتخابات یک طرفه شده است.
استاد: نه! انتخابات یک طرفه نشده است. الآن اینها وسط میآیند و جناب آقای دکتر همتی را بزرگ میکنند. جناب آقای مهرعلیزاده هم کاندیدای اینها بود و از قبل هم اعلام کرده بودند که اصلاحطلبان میخواهند مهرعلیزاده را بیاورند. مهرعلیزاده هم به ظاهرش چیز نیست اما الآن استاندار اصفهان است، برای اینها اصفهان خیلی مهم بوده است و در دورههای مختلف هم مسئولیتهایی داشته است. آقای همتی هم که در بانک مرکزی حاشیهاش هم کمتر است و کارگزاران هم روی این داشتند سرمایهگذاری میکردند. الآن هم ممکن است همه توافق کنند و رقابت کاملاً شکل بگیرد. عرض کردم ممکن است رقابت کینهتوزانه نشود و این کینهتوزانه نشدن یک حسن است. اگر جناب آقای لاریجانی میآمد از همان اول که گفت زمینهی کینهتوزی شدن در بین دو دسته شدت گرفت که خانواده و جد و آباء همدیگر را میخواستند وسط بیاورند و در انتخابات همه را رسوا کنند. حالا این یک عنایت الهی بود که کینهتوزی در این انتخابات کمتر صورت بگیرد. اگر کینهتوزی کمتر صورت بگیرد و گناه کمتر شود قطعاً ترتب اثر هم بیشتر میشود. اگر دوستان سؤال دیگری دارند خدمتشان هستیم.
شاگرد: ستاد آقای رییسی و خود ایشان از شرایط به وجود آمده ناراحت هستند، شبههی انتصاب به جای انتخاب را چگونه پاسخ دهیم؟
استاد: اولاً که مسأله قانونی بوده است و کسانی که شرکت کردند قانوناً بررسی شدند و تمامشان بحث قانونی دارد و اصلاً بحث انتصاب در کار نیست. یعنی تمام مسایل از جهت قانونی کاملاً پیگیری شده بود و جواب قانونی دارند. هر کدام از اینها رد صلاحیت شدند یا احراز صلاحیت نشدند کاملاً وجههی قانونی دارد. حتی قانون شورای امنیت خود آقای لاریجانی عضو شورای امنیت بوده است وقتی تصویب شده است. (پایان دقیقهی 50:00) نمیدانم آقای صادق لاریجانی هم آن موقع عضو شورای امنیت بوده است یا قوهی قضاییه بوده است، سال نود مثل این که تصویب شده است، آقای علی لاریجانی که بوده است. یعنی اینها کسانی بودند که خودشان جزء شورای امنیت بودند که تصویب شده است، یعنی خودشان از همین طریق که مر قانون است … . حالا اگر این جمله منتسب به آقای صادق لاریجانی باشد که بگوید تابعیت یا اقامت، آنی که در شورای امنیت تصویب شده است اقامت و تابعیت، هر دو، است. یعنی اگر تابعیت هم نباشد و بر فرض اقامت باشد، اقامت فرزندان مسئولین درجهی یک در بعضی از کشورها مانند آمریکا و انگلستان، آن هم سبب رد صلاحیت است. پس هیچ انتصابی در کار نیست.
به نظر من واقعاً خدای سبحان عنایت کرد مردم را از شر کینهتوزی نسبت به همدیگر نجات داده است. این را یک کرامت الهی ببینید، از این منظر نگاه کنید برکت الهی به دنبال کرامت الهی إن شاء الله حاصل میشود. خود این کاندیداهایی که رد صلاحیت شدند کرامتی که به آنها شد، خودشان خوشحالتر از بقیه هستند. چون اگر وسط میماندند جد و آباءشان رسوا میشد. یعنی آن چنان کینه شدید میشد و به جان هم میافتادند که خفیترین نقاط زندگیشان و اسرار زندگیشان به دست خود دوستانشان که در داخل با هم اختلاف دارند رو میشد و رسوایی به بار میآمد و دیگر زندگی برایشان سخت میشد. بعضیها نقل میکنند که اینها از رد صلاحیتشان خوشحال شدند که از این نجات پیدا کردند چون برای بعضی از اینها آمدن هم تحت یک فشاری بود. لذا به این بحث انتصاب اصلاً توجه نکنید، آنها میخواهند در ابتدا شرکت کنند و اگر دیدند در رأیآوری تا آن نهایت، رأی دارند شرکت کنند و اگر دیدند رأی ندارند کنار بکشند به عنوان این که ما شرکت میکنیم چون کاندیدا نداریم. اگر توانستند این دو را جا بیندازند شرکت میکنند و ادامه میدهند. اگر دیدند نتوانستند یا اینها رأی ندارند کنار بکشند و از هر دو کانال استفاده کنند. پی این را هم به تن خود بمالید که انواع فحشها بعد از انتخابات سرازیر خواهد شد، یعنی آن چه که الآن میخواهند بگویند با آن چه که بعد از این خواهند گفت آنها بیش از این است. لذا مؤمنین باید با یک نگاه الهی بگویند خدایا! ما بر این شماتتها صبوری میکنیم اما دنبال این هستیم که حکم تو را اجرا کنیم و دنبال این هستیم که خدمتی به مردم شود. دنبال این هستیم که إن شاء الله جمهوری اسلامی از شر کسانی که نگاهشان به غرب و خارج از کشور بود نجات پیدا کند و قدری منویات و اهداف الهی در کشور بهتر اجرا شود.
شاگرد: آقای رییسی در قوهی قضاییه بماند بهتر نیست؟
استاد: اگر آقای رییسی نمیآمدند اتفاق بر کاندیداها محقق نمیشد چون آقای قالیباف هم میآمد اگر آقای رییسی نمیآمد، بعضی دیگر هم میآمدند و به هیچ وجه هیچ کدام به نفع دیگری کنار نمیرفتند. از اول آقای رییسی گفت من نمیآیم و واقعاً هم قصدش نیامدن بود. من تنهایی با او صحبت کردم و گفت واقعاً قصد من نیامدن است مگر این که به گونهای شود لازم شود و ببینم هیچ اتفاقی صورت نمیگیرد مگر این که من بیایم و اگر شما الآن بجنبید شاید لزوم پیدا نکند و بگذارید به گونهای شود که اتفاق برای کسی صورت بگیرد که غیر از من باشد که من در قوهی قضاییه باشم و آقای قالیباف در قوهی مقننه باشد و نفر سومی هم در قوهی مجریه باشد. اما خود آقای رییسی هم میفرمودند تمام قوهی مقننه و قوهی قضاییه با هم، روی پنج درصد تا ده درصد کشور میتوانند تأثیرگذار باشند، نود تا نود و پنج درصد حرکت کشور در دست قوهی مجریه است و لذا بر فرض این که در قوهی قضاییه هم خوب کار کند پنج درصد تسهیل ایجاد میشود. همین اگر بتواند در قوهی مجریه بیاید و کار کند تا نود درصد کار دستش است، قطعاً متفاوت است. اگر گزینهی دیگری غیر از این بود البته حرفی نبود و اینها در آنجا باشند و پشتیبانی بکنند. اما یقیناً ما با تکتک این کاندیداها صحبت کردیم و هیچگاه آقای جلیلی به نفع آقای قالیباف کنار نمیرفت و آقای قالیباف هم به نفع آقای جلیلی کنار نمیرفت و هیچگاه این دو بزرگوار به نفع فرد سوم مثل آقای محمد و دیگران کنار نمیرفتند، بر فرض که رد صلاحت نمیشدند. مثلاً آقای قالیباف تأیید صلاحیت میشد، آقای جلیلی تأیید صلاحیت میشد و همینهایی که هستند، بعضیها زودتر کنار رفتند و وقتی آقای رییسی ثبت نام کرد دیگر نیامدند. آقای محسن رضایی به نفع هیچ کدام از اینها کنار نمیرفت و لذا رأی کاملاً شکسته میشد و لذا آمدن آقای رییسی شاید یک امر لازمی بود.
متأسفانه بعضی از شبههها که بعضی با قدری جهالت مطرح میکنند، جهالت که میگویم فحش نیست و منظور این است که واقف به امر نیستند، که میگویند آقای رییسی به نفع آقای جلیلی کنار رود کاملاً غلط است. مطلوبیت آقای جلیلی بین یک عده از جبههی انقلاب است و اگر کنار برود بقیه به آقای جلیلی رأی نمیدهند، عدهای به آقای جلیلی رأی میدهند. این را یقین بدانید و این شایعهای که دوستانی که طرفدار آقای جلیلی بودند انداختند به اسم این که آقای رییسی میخواهد این کار را بکند میخواستند در یک محذوری بیندازند تا شاید بگیرد. این چه کاری است که ما به دست خودمان این کارها را بکنیم بعد ضایع کنیم و مدام شایعهسازی کنیم؟! این چه کاری است؟! حالا که خدای سبحان دارد روندی را ایجاد میکند چرا ما اصرار به این کارها داریم؟! مثل همان شایعاتی که در مورد شأن نزول درست میکردند و میگفتند برای این که قرآن بیشتر خوانده شود بیاییم شأن نزول بسازیم! این چه کاری است؟!
بالاخره یک شرح صدر بود از جانب کسی که دارد این کار را میکند، اما اگر کار نتیجه میداد و با وساطت ایشان بعضی میآمدند و بعد در جریان کار، اولین کسی که به او لگد میزدند خود ایشان بود. یعنی ین گونه نبود که بیایند و بعد بگویند در گفتوگو با هم رعایت میکنیم. همین حرکت را سبب ضایع کردن ایشان قرار میدادند و میگفتند یک کار ساختگی بود تا بگویند رد میکنیم، بعد ایشان وسط بیاید به اسم ایشان بخواهند کار انجام دهند. یعنی اولین ضایع کردن را با خودش انجام میدادند. اما خب از جهت وجودی یک سعهی صدر است. من یادم نمیرود که در مجلس خبرگان قبلی- حضرت آیت الله ممدوحی رحمه الله علیه این را نقل میکردند- که آن آقای دستغیبی که در مجلس خبرگان حرفهای خیلی بدی علیه آقا میزد و از نمایندگان خبرگان شیراز بود، گفت حدود پنجاه و خردهای یا شصت و خردهای از مجلس خبرگان با هم گفتوگویی کردند و قرار گذاشتند که فقط خودشان میتوانند یک نماینده را با استیضاح حذف کنند، دیگر هیچ چیزی ندارد. قرار شد استیضاح کنند و حذف نمایند چون خیلی تند علیه آقا حرف میزد، بد حرف میزد نه فقط انتقاد میکرد. به آقا عرض کردیم که میخواهیم چنین کاری کنیم نظر شما چیست. گفت اگر از من میپرسید من میگویم نکنید، بگذارید دوره که تمام شد خودبهخود تمام میشود. این کار را هم نکردند. این یک شرح صدر است که حاکم باید شرح صدرش خیلی زیاد باشد تا قدرت جذبش زیاد شود. یک علامت مثبتی بود از آقای رییسی که این شرح صدر است و در ادامه هم إن شاء الله دیده شود. اما خب اگر میشد و بعد در انتخاب یک موقع میآمد و بر فرض هم اینها با فریب و دروغ و دغلی رأی میآوردند خیلی سخت میشد. کار خوبی از جانب فرد ایشان بود اما تحلیلش قدری سخت بود.
شاگرد: این که شورای نگهبان به یک تحلیل بهای بیشتری میدهد چگونه جواب دهیم.
استاد: به یک سلیقه بهای بیشتری نداده است. چهل نفر بودند و تمام آن سی و سه نفر محذور قانونی داشتند. و الا آقای صادق لاریجانی (پایان دقیقهی 60:00) که در شورای نگهبان حاضر است اگر یک نفر را بدون دلیل رد کرده بودند آن چنان پیراهن عثمان میکردند و بیان میکردند که آبرو برای کسی باقی نماند. همین یک مورد را که بین تابعیت یا اقامت، که در حقیقت آن را هم ارگان قانونی گفته بود که این تابعیت است و در پرانتز نوشته است اقامت-تابعیت، همان را ببینید که الآن چه کار کردند؟! جوابش این است که راهکار قانونی اگر در یک جا کسانی که ثبت نام کردند. این تازه یک مشکل است که اگر ما میتوانستیم درست نگاه کنیم یک نقطه ضعف برای مخالفین ما بود که اینها خودشان در راهکار قانونی مشکل دارند، یعنی اینها از جهت قانونی پرونده دارند، مشکلات دارند، این خیلی برای آنها بد است و علیه آنها است، دارند این را به نفع خودشان تبلیغ میکنند. ولی این یک حقیقتی است که از جهت قانونی، همان قانونی که تا به حال بوده است و اضافه هم نشده است، اگر بخواهد قانون پیاده شود اینها مشکل دارند و خارج از صلاحیت قانونی قرار میگیرند، این یک ضعف برای آنها است که دارند به عنوان نقطهی قوت از آن سوء استفاده میکنند. ما اصلاً بلد نیستیم از اینها درست استفاده کنیم. اگر ضعف شما است که نمیتوانید شرایط قانونی داشته باشید چرا آمدید نامزد شدید؟ کس دیگری را ندارید که این ضعفها را نداشته باشد؟! یا ندارید و همهتان به این مشکلات مبتلا هستید که این یک بحث دیگری است، اگر شرایط را داشتید و نیامدید خب چرا نیامدید؟! اینهایی که آمدند ضعف قانونی داشتند.
شاگرد: اصلاحات آقای رییسی در آستان قدس ادامه پیدا نکرد، با توجه به این نکته، ممکن است در قوهی قضاییه هم ادامه پیدا نکند در شرایطی که احتیاج نظام به احیای عدالت که از شعارهای اصلی انقلاب بود بالا است.
استاد: تا به حال بالاخره هر کدام از اینها که آمدند، آستان قدس را که آقای رییسی رها نکرد، بعد از این که آقای رییسی در انتخابات قبلی انتخاب نشد آقا ایشان را به عنوان رییس قوهی قضاییه گذاشتند. پس معلوم است که قوهی قضاییه در تحقق عدالت در مرتبهی بالاتری بود که ایشان در آنجا قرار داده شد. پس سعهی کار است و الآن هم ریاست جمهوری یک مرتبه بالاتر در همان راستا است. اگر وقتی به اینجا میآمدند دیگر به عدالت و مبارزه با فساد کاری نداشتند میگفتیم آن رها شده است. اما این که در مرتبهای میآید که اگر در آنجا اشل یا وسعت کارش پنج درصد بوده است در اینجا نود درصد میشود این نشان میدهد که ظرفیت بالاتری در اختیارش قرار میگیرد و میتواند در اینجا فعالیت بالاتری داشته باشد. این هم روشن است.
الآن رد صلاحیتها کاملاً قانونی است و مطابق قانون است. اگر آن موقع در تأیید صلاحیت آقای روحانی قانون رعایت نشده است قابل بازخواست است. مصالح غیر از قانون است و کار شورای نگهبان نیست. بگوییم سال نود و دو غیرقانونی انجام شد پس الآن هم غیرقانونی انجام شود غلط است. میگوییم اگر در دورهی روحانی غلط بود اگر همین غلط را ادامه دهیم غلط اندر غلط میشود. پس ما حجت داریم. بر فرض این که در سال نود و دو غیرقانونی انجام شد، بر فرض این که سال نود و شش غیرقانونی انجام شد آیا ما حجت داریم که در سال هزار و چهارصد هم غیرقانونی انجام دهیم؟! اگر الآن دارد قانون رعایت میشود بعد از این که در آن دوره رعایت نشده است همین کار درست است.
شاگرد: میگویند شما در طول این سالها به گونهای عمل کردید که این رویهی شما شده است و الآن خلاف آن رویه عمل کردید.
استاد: دارم همین را جواب میدهم. بگوییم یک امر غیرقانونی رویه شده است و یک جا رسیدند به این که میخواهند رویه را قانونی انجام دهند و رویهی غلط را کار بگذارند. این خوب است یا بد است؟ خوب است. الآن مر قانون آشکار است و خود آقا شیخ صادق هم میداند، یعنی خودش هم گفته است بحث در این بود آن ارگانی هم که آمده است اصرار کرده است بر این که این تابعیت است، تازه اگر اقامت هم بود گفتند که اقامت هم همین است لذا اصل مسألهی قانونی را کسی انکار نمیکند. میگویند چرا مسامحه نمیکنند؟! شاید نزدیک ده تا دلیل برای رد صلاحیت آقای لاریجانی وجود دارد و این دلیلی است که از همه سادهتر است به طوری که این مسألهی ساده وهنی هم ایجاد نمیکند و از جهت قانونی گفتنش اختلالی در زندگی فرد ایجاد نمیکند، مثلاً در آنجا دارد درس میخواند و خیلیها دارند درس میخوانند، اما کسانی که میخواهند مسئول درجه یک کشور باشند اگر فرزندانشان اقامت یا تابعیت در کشورهایی مثل آمریکا یا انگلیس داشته باشند حق ندارند به عنوان مسئول انتخاب شوند. این قانونی است و وهن و توهینی هم نیست، میگویند چون فرزند شما در آنجا اقامت یا تابعیت دارد نمیتوانید تأیید صلاحیت شوید و اشکالی هم ایجاد نمیکند.
هیچ کدام از افرادی که در اینجا هستند معصوم نیستند، اگر شما بخواهید شبههی بالاتری بگویید آن موقع که آقای یزدی و لاریجانی گلاویز شدند دو عضو شورای نگهیان بودند و به کاسه و کوزهی هم زدند، همان موقع نزدیک یکی از انتخاباتها هم بود، قبل از انتخابات مجلس بود، آن که از این بدتر بود! یعنی بالاخره این صاحب رأی بودن و این که اگر در طرف به نظرش هم میرسد غلط است ابراز میکند آنها که باید بپسندند و بگویند یک نحوه دموکراسی است که میگوید من نمیپسندم و رأیم را دارم میگویم، ما نمیپسندیم و میگوییم تشکیلات اقتضا میکند که اگر مخالف هستی و رأی به اکثریت تعلق گرفت آنجا باید ساکت باشی و دفاع از کل بکنی، چون یک تشکیلات است. اما آنها باید این را بپسندند و بگویند اختلاف نظر دارند و دارند میگویند. بعد هم یازده نفر گفتند روند قانونی بوده است و سه بار هم رأیگیری کردند. آیا رأی اکثریت حجت است یا نیست؟ یا باید بگوییم حجت نیست یا باید بگوییم حجت است. سه بار رأیگیری کردند و همهی توضیحات را هم دادند. بعد از سه بار رأیگیری وقتی که ایشان نتوانسته است آن رأی لازم را کسب کند دموکراتیک است. از این دفاع بهتر، چگونه میتوان دفاع کرد؟! چگونه حجت از این بالاتر وجود دارد که در یک جایی که روند آزاد بوده است، گفتوگو شده است و همه دلایل را گفتند و همه هم شنیدند با این حال در حقیقت رأی ندادند.
شاگرد: تمام نیروهایمان را بر اصل مشارکت بگذاریم یا روی آقای رییسی؟
استاد: برای اصل مشارکت بگذاریم، چون اصل مشارکت که بیاید این هم إن شاء الله جزء نتیجهاش است.
شاگرد: آقای روحانی در سال نود و شش محذوریت قانونی داشت و آقای معین هم همین طور.
استاد: احراز صلاحیت نشدند. مقام معظم رهبری آقای معین را با حکم حکومتی انتخاب کردند. در آن دوره آقای مهرعلیزاده هم بود. إن شاء الله خدای سبحان عنایتش را از سر ما برندارد و حواسمان باشد که در حب و بغضهای سیاسی گرفتار کینه و دشمنی بین مؤمنین نشویم. اگر هم نصیحت داریم و اگر هم سخنی داریم حتماً با خیرخواهی باشد. دنبال این نباشیم که کسی ببرد و تمام شود، دنبال این باشیم که کار اصلاح شود. إن شاء الله خدا همهمان را حفظ کند و نسبت به پوست برادران مؤمن خودمان نخزیم و حواسمان را خیلی جمع کنیم. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
[1]– کلینی، اصول کافی، ج2، ص 346.
[2]– انفال/ آیه 65.
[3]– انفال/ آیه 66.
[4]– بقره/آیه 261.
[5]– بقره/آیه 265.
[6]– همان.
[7]– آل عمران/آیه 124.
[8]– رعد/آیه 11.
[9]– بقره/ آیه 261.
اولین کسی باشید که برای “حدیث عنوان بصری، جلسه 17” دیدگاه میگذارید;