درس اخلاق هفتگی استاد عابدینی در مدرسه علمیه ثامن الائمه (علیهالسلام)
موضوعات مطرح شده:
1:42 حدیث معراج سوغاتی پیغمبر است.
2:53 خواندن روایت زیارت حضرات است.
4:16 یادآوری مباحث گذشته
6:16 همچنان که می خوابید،میمیرید.
7:15 حقیقت بیداری اواخر شب
9:47 شب، جایگاه سفر الی الله.
11:10 کسی نماز شب نخواد از ما نیست!
13:03 نماز شب ابتلاء کمالی است.
14:43 دستورات مختلف جهت بیداری نماز شب
16:40 مراقبه روز به بیداری شب کمک میکند.
18:00 هر انگیزه ای برای بیداری پسندیده است.
20:44 نماز شب ریشه گناه را می کَند.
21:58 نماز شب جان را پاکیزه می کند.
23:05 مقام علیین و اوابین
25:38 همیشه در باز نیست، غنیمت بشماریم!
27:37 ارزش یک قدم به سمت خدا
28:38 اولیاء خدا منتظر شب می مانند.
30:45 شب لانه اولیاء خداست.
32:22 اوصاف اولیاء هنگام نماز شب
33:32 نماز شب، تملق در مقابل غنی است.
35:05 کمترین چیزی که به مصلین لیل اعطا میشود.
متن جلسه
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلا.
انشاءالله از یاران، یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی سرداری مرحمت کنید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
هرچقدر عشق و علاقه داریم که انشاءالله خدای سبحان رزمندگان اسلام را محور مقاومت را انشاءالله به زودی با پیروزی و نصرِ کامل بر دشمنان غلبه بدهد و انشاءالله خرسندیِ همهی مؤمنين را به دنبال داشته باشد و دماغِ مستکبرین و صهیونیستها به خاک مالیده شود هرچقدر دوست داریم از عمقِ وجود صلوات بلند مرحمت کنید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
همهی عشق و علاقهمان را به حضرت زهرا سلام الله علیها با صلوات بر محمّد و آل محمّد ابراز کنیم.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
بحثی که در محضر دوستان داشتیم در شرحِ حدیث معراج بود. حدیث معراج را عرض کردیم زیارتِ پیغمبر اکرم است از خدای سبحان و همچنین تحفهها و هدیههایی است که خدای سبحان به پیغمبرش عنایت کرده آن هم بالخصوص برای هدایتگریِ امتِ پیغمبر این تحفهها را از نزدیکترین مقامِ قُرب پیغمبر به عنوانِ سوغات برای ما آورده که سوغاتیِ پیغمبر است، اگر این را به عنوان سوغاتی پیغمبر که اگر پیغمبر میخواست برای ما یک سوغاتی بیاورد که بهرهمند باشیم بهترین نتیجه را بگیریم این حدیث معراج آن سوغاتِ پیغمبر است. بعد ذیلِ این حدیث معراج بهانه کردیم هر فرازی از آن را چند روایت برای شرحِ هر قسمتِ حدیث معراج در محضرِ نورانیِ روایات باشیم که قبلاً هم عرض شد هر روایتی را که ما به محضرش وارد میشویم درحقیقت با آن روایت به زیارتِ آن امام رفتیم لذا واقعاً قصدِ زیارت میکنیم در خواندنِ روایاتِ اهل بیت و واقعاً به محضرِ حضرات بار پیدا میکنیم با روایات چون رفتنِ زیارتِ با بدن مرتبهای است شنیدنِ آن حرف در مرتبهی بالاتری است، نه اینکه انسان نباید آن زیارتِ ظاهری را داشته باشد همهی اجزای وجود انسان به زیارت احتیاج دارند بدن هم باید سختیِ رفت و آمد را بکشد اما بدانیم که این زیارت اوجِ زیارت است که وقتی انسان به محضرِ امام میرسد و کلامِ امام را میشنود لذا با این ادبِ مراقبه و حضور به محضرِ روایاتِ اهل بیت وارد بشویم که داریم زیارتِ حضرات را میکنیم و حضرات هم دارند از آن بهاصطلاح هدایای خاصِّ خودشان در جیبِ ما میگذارند جیبِ ما را پر میکنند، با این نگاه وارد بشویم.
در ذیلِ فرازی که عرض شده بود که اینها شبشان روز است و روزشان شب است که در فرازِ این روایت بود که خدایا دلالت کن مرا (یا رَبِّ دُلَّنِي عَلَى عَمَلٍ أَتَقَرَّبُ بِهِ إِلَيْكَ)(الوافی- الفیض کاشانی- کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام،اصفهان- ج ۲۶- ص ۱۴۲)، اگر من بخواهم به تو نزدیک بشوم چه عملی را انجام بدهم که سببِ نزدیکی بشود؟ خدای سبحان فرمود: (اِجْعَلْ لَيْلَكَ نَهَاراً وَ اجْعَلْ نَهَارَكَ لَيْلاً)، که دو جلسه راجع به این تا به حال صحبت کردیم. دنبالش فرمود: (يَا رَبِّ كَيْفَ یَکُونُ ذَلِكَ)، چه جوری شبم را روز و روزم را شب قرار بدهم؟ خدای سبحان میفرماید: (اِجْعَلْ نَوْمَكَ صَلاَةً وَ طَعَامَكَ اَلْجُوعَ)، شبت را بیداری داشته باش، شب را نمیگویند نخوابید شب برای آرامش و سکون است اما شب را فقط برای خوابیدن قرار ندادند، انسان سفری دارد بهسوی خدای سبحان که این سفر خیلی طویل است خیلی سنگین است باید انسان از همهی تعلّقاتِ عالمِ دنیا گسسته بشود تا بتواند درحقیقت قدری از این سفر را طی کند آنوقت مرکبِ شب هر شب یک نحوهای گسستنِ از تعلّقاتِ روز است که انسان از آن تعلّقاتِ روز تا حدّی گسسته اختیاراً مرتبهای را رها کرده فکر و خیالش را آزاد کرده، دیگر الآن کاری از دستش برنمیآید مثلِ روز که بخواهد انجام بدهد پس غصهی روز را الآن نخورد، همین قدری که انسان میخوابد یک قطعِ تعلّقی از آن بهاصطلاح اشتغالات است بعد هم تعبیرِ اینکه انسان وقتیکه میفرمایند (کَما تَنامُون)، همچنان که میخوابید (تَمُوتوُن)، همانجور میمیرید (وَ کَما تَسْتَيْقَظُون)، همانجوری که بیدار میشوید (تُعْبَثُون)، بعث میشوید (التفسير الصافي- الفيض الكاشاني- مؤسسة الهادي،قم- ج ۴- ص ۱۸)؛ پس هر خوابِ شبی که ما داریم میخوابیم که قدری تعلّقاتِ روز را داریم کنار میزنیم این نحوهای از موت هم هست؟ بله دیگر، (اَلنَّوْمُ أَخُو اَلْمَوْتِ)(عوالي اللئالي العزيزية في الاحاديث الدينية- ابن أبي جمهور- ج۴- ص ۷۳؛کنزالعمال- المتقی الهندی- مؤسسة الرسالة- الطبعة الخامسة، 1401هـ/1981م- ج۱۴- ص ۴۷۵ )، روایت میفرماید برادرِ موت است، آن موقع با اینکه انسان از دنیا برود در محضرِ ربوبی عرض کند خدایا من را برگردان حالا فهمیدم چه خبر است تا برگردم جبران کنم، آنجا خطاب میرسد که راهِ برگشت بسته است، راهی نیست، این کلمهای است که تو قائلش هستی راهی برای برگشت نیست، اما وقتیکه انسان بلند میشود برای بعد از خوابیدن وقتِ بیدار شدن خیلی متفاوت است میگوید اختیاراً اواخرِ شب را بیدار شوید که این بیدار شدنِ اواخرِ شب که خودِ حقیقتِ شب آن حالتِ توحّدِ انسان است مخفی شدنِ کثرتهاست خاموش شدنِ صداهاست آرام شدنِ قدمهاست که همهی اینها چه میشود درشب؟ هی آرامش پیدا میکند میگوید در این حالتی که، نه اولِ شب که هنوز دغدغههای روز هست نه اواسطِ شب که باید یک آرامشی برایت در خواب ایجاد بشود بلکه اواخرِ شب که حالا کم کم شب میخواهد تبدیل بشود به چه؟ به روز، لذا این بعث است این یک به پا شدنِ قیامت است برای انسان که یوم القیامة بعد از این شبی است که برای انسان در دنیا ایجاد میشود به پاشدنِ قیامت است، میگوید هر شب با این نگاه که انسان برای قیامت به پا خاسته، من خودم این حال را ندارم، واقعاً ندارم اما اگر کسی توانست به این نگاه باور کند و شب را که بیدار میشود به نگاهِ اینکه این قیامت به پا شده و انسان الآن دارد به محضرِ ربوبی بار پیدا میکند منتها این اختیاریش است این حقیقتِ بیدار شدن است، یعنی این یَقظه است، این حالِ یَقظه میشود والّا بیدار شدنِ ما مثلِ خواب است، اینکه میفرماید روزت را شب قرار بده شبت را روز قرار بده یعنی شبی که آرامش است را این آرامش را تبدیلِ به یَقظه کن، یَقظه بشود، بیدار شدنش یعنی بیدار شدن نه بیداریِ فقط چشم باز باشد بلکه خوابِ شب با یَقظه و بیداری توام بشود که این هم با نماز شب در سیرِ سفرِ شب که روایتش را خواندیم از امام عسکری علیه السلام که: (إنَّ الوُصولَ إلَى اللّه ِ عَزَّوجلَّ سَفَرٌ لا يُدرَكُ إلّا بامتِطاءِ اللَّيلِ)(بحارالأنوار- العلامةالمجلسی- مؤسسة الوفاء- ج۷۸- ص ۳۸۰[استاد میگویند سفرِ إلی الله ولی منبعی که من دیدم به همین شکل بود])، میگوید سفرِ الی الله خیلی سنگین است و سخت این امکان ندارد طی بشود (إلّا بامتِطاءِ اللَّيلِ)، مگر کسی بر مرکبِ شب سوار شود، یعنی با مرکبِ روز نمیشود این را طی کرد، اشتغالاتِ روز مانعِ سرعتِ سیر است؛ ببینید “سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ”(اسراء/ ۱)، یعنی حتی اگر قرار است معراجی برای پیغمبر ایجاد شود کِی محقق میشود؟ شب، اگر قرار است برای موسای کلیم آن میقاتِ ربّ محقق بشود کِی محقق میشود؟ میفرماید که: “وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً”(اعراف/ ۱۴۲)، ۴۰ شب، یعنی معلوم میشود با اینکه روز هم در خلوت بودند با خدای سبحان در آن میقات اما این میقات را به میقاتِ لیلة میشناسد و به این معرفی میکند و همچنین آیات مختلفِ دیگری که در اینجا ذکر شده است که حالا دوستان انشاءالله میبینند.
بعضی از روایاتِ باب را در محضرش بودیم برای دوستان خواندیم، روایاتِ دیگری باقی مانده که مثلاً این روایت شریف از امام صادق عليه السلام میفرماید که: (لَيسَ مِنّا مَن لَم يُصَلِّ صَلاةَ اللَّيلِ)(المقنع- الشیخ الصدوق- مؤسسة الإمام الهادي عليه السلام- ۱۴۱۵ ه. ق- ص ۱۳۱)، اگر کسی نماز شب را نخواند از ما نیست، مِنّا شدن که این مِنّا شدن یک بابی است در روایاتِ ما که (سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ)(عیون اخبار الرضا علیه السلام- الشیخ الصدوق- منشورات جهان- ج۲- ص ۶۴)، یا بعضی از افراد دیگر را در روایات میفرمایند مِنّا أَهْلَ الْبَيْتِ که اینها از ما هستند، چند نفر را در روایات تصریح کردند که اینها از ما هستند، این از ما شدن یک عنایتِ ویژه است که میفرماید ازمِنّا بودن چی خارج میکند انسان را؟ اگر کسی اهل نماز شب نباشد، لذا معلوم میشود مرکبِ شب انسان را به مِنّا بودن هم میرساند و نبودِ این با مِنّا بودن سازگار نیست، نمیشود کسی نماز شب را نداشته باشد. روایت بعدیاش یک قدری عامتر است میفرماید: (لَيْسَ مِنْ شيعَتِنا مَنْ لَمْ يُصَلِّ صَلاةَ اللَّيْلِ)(بحارالأنوار، همان، ج ۸۷، ص ۱۶۲)، یعنی یک رتبه پایینتر است، عامتر است، آن خاصتر بود این عامتر است، حتی مِنْ شيعَتِنا نیست کسیکه (مَنْ لَمْ يُصَلِّ صَلاةَ اللَّيْلِ)، نه شیعه نیست به معنای اینکه نمیتوانیم بهاصطلاح اسم شیعه را بر او اطلاق بکنیم، یعنی حقیقتِ شیعه بودن بر او صادق نیست، حقیقتِ مِنّا بودن بر او صادق نیست، این نگاه که انسان را نزدیک میکند به آنها، آن شیوه و خصلتی است که آنها با این انسان را به خودشان نزدیک میکنند؛ اگر این نگاه را انسان پیدا کرد آن موقع گاهی شوقی حرکت میکند که به مقامِ مِنّا بودن برسد چون دوست دارد جوارِ آنها را همراهیِ با آنها را، همانجوری که در آن آیهی شریفه دارد که وقتیکه خدای سبحان مبتلا کرد لشکر طالوت را به آن نهر در سفرشان که “إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي”(بقره/ ۲۴۹)، تشنه هستند ولی میگوید نخورید، عزم ایجاد بشود، صاحبِ عزم بشوند، در اوجِ تشنگی نخورند، اجازه نداده، اگر کسی خورد میفرماید “فَلَيْسَ مِنِّي”، از ما دیگر نیست، اما اگر که “وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي”، اگر نچشید، نچشید نه نخورد لَم یَشرِبه نه، “لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي”، این از ما میشود، اما “إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ”، آنهایی که نمیتوانند تا این مرتبه و میخواهند هم لَیسَ مِنّا هم نشوند یک مشت فقط از این بردارند، اینها اصحابِ یمین میشوند، مِنّا نیستند اما اصحاب یمین از مؤمنين [میشوند]، لذا میگوید این ۲ دسته فقط عبور کردند آن دستهای که افتادند در آب و از آب حسابی خوردند دیگر آنها امکانِ عبور از این بهاصطلاح آب برایشان حرکتِ به سمت جالوت فراهم نشد. این گاهی ابتلا است، خودِ نماز شب هم یک ابتلایی است برای انسان منتها ابتلای کمالی دیگر، که انسان صاحب عزم بشود، بیدار شدنِ در آن موقع و بعد هم به دستور بعضی از بزرگان که وقتی بیدار شدید یک چیزی بخورید در آن موقعِ شب، حالا ببینید چه چیزی به شما میسازد و برایتان میسور و فراهم است چیزی که خوابتان را بپراند از یک لیوان آب ممکن است باشد ممکن است درحقیقت یک خرمایی انسان بخورد، یک چیزی که طعمِ دهانش عوض بشود خواب از سرش بپرد، این دستور آمده مستحب هم هست برای اینکه انسان نشاط پیدا بکند، هر راهی که با شر ۱۵:۲۰ سازگار باشد و این نشاط را ایجاد کند بلند شود یک خرده قدم بزند، لذا میگویند حال دارد قرآن بخواند “إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا”(اسراء/ ۷۸)، آن خواندنِ قرآن در آن موقع شب خودش درحقیقت سَبحِ طویل است خودش حرکتِ سریع ایجاد میکند و همچنین هر کاری که ممکن است برایش امکانپذیر بود. یک کسی بود میگفت من بلند میشوم باید ابتدا، حالا مذاقهاست دیگر هر کسی با یک چیزی، میگفت چند بیت شعر میخوانم سرِ حال میشوم بعد مینشینم حالا نمازم را میخوانم قرآنم هم میخوانم، عیب ندارد آن هم ممکن است حالا شعری که (إِنَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحِكْمَةً)(من لایحضره الفقیه- الشیخ الصدوق- محقق/ مصحح: علی اکبر غفاری- دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم- چاپ دوم، ۱۴۱۳ ه. ق- ج ۴- ص ۳۷۹) عیب ندارد، هر کدام از این چیزهایی که ممکن است انسان را چه کار بکند؟ سرِ حال بکند، چنانچه خوردن، منافات ندارد بگوییم چطور این با قرآن خواندن سرِ حال نمیشود باید بخورد تا سرِ حال بشود؟ خب عیب ندارد، حالا شعر یک کسی ممکن است به جای خوردن سرِ حالش بکند، دیگر بر اینها اشکالی بار نیست که هر راهی که برای انسان نشاط ایجاد بکند آن دقایقی را که میخواهد بیدار باشد اقلاً با نشاط باشد چون انسان باید با بیدار شدن صاحبِ عزم بشود، خواب است دیگر، خواب است میخواهد سنگین هم بشود اما انسان باید بیدار [بشود] این صاحبِ عزم است، مثلِ روزهی روز است که انسان در روز روزه بگیرد که قبلاً هم عرض کردیم که که این روایت شریف را که رهبانية أُمّتي صلاة الليل [من به این شکل پیدا کردم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللّهِ قَالَ صَلَاةُ اللَّيْلِ (علل الشرائع- الشیخ الصدوق- منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها في النجف- ج ۲- ص ۳۶۳)؛ عن أبي الحسن علیه السلام في قول الله عزوجل: “ورهبانية ابتدعوها ما كتبناها عليهم إلا ابتغاء رضوان الله” قال صلاة الليل. توضيح: قوله علیه السلام صلاة الليل اي رهبانية هذه الامة في صلاة الليل … . (بحارالانوار- العلامة المجلسی- مؤسسة الوفاء- ج ۸۷- ص ۱۴۷)]، که این مثل یک مراقبهی ۲۴ ساعته را برای انسان ایجاد میکند. مثله هم نیست حضرت آیتالله بهجت فرمودند قطعاً است، یعنی این چند دقیقهای که انسان بیدار است قطعاً مراقبهی ۲۴ ساعت است؛ لذا دارد یک کسی خدمت علامه طباطبایی رسیده بود از ایشان خواسته بود من چرا حالم مثلاً نمازم نماز شبم [جور نمیشود]، ایشان فرموده بود موفق نمیشوی چون خیلی مراقبه در روزت نداری، مراقبهی روز حتماً باعث بیداری شب و امکانِ بیداری میشود و بیداریِ شب سببِ مراقبهی روز میشود، یعنی این دو تا دائماً با هم [هستند]، اگر از یک جایی این سلسله قطع شد بیداریِ روزش با مراقبه نبود شبش کدر میشود بعد کم کم خواب میماند، اگر شبش با مراقبه نبود روزش مشغولیتهای زیاد میشود.
در یک روایتِ دیگری میفرماید که: امام باقر علیه السلام: (إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا قَامَ لَيْلَهُ)، وقتی شبش را بیدار باشد (ثُمَّ أَصْبَحَ صَائِماً نَهَارَهُ)(المقنعة- الشیخ المفید- كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد- رحمة الله عليه،قم- چاپ اول، ۱۴۱۳ ه. ق- ص ۳۷۵)، گفت داشت نماز شب میخواند ونماز میخواند طرف خلاصه دید این عجب صدایی و حالی و خلاصه یک به بهای برای این کرد [او] برای اینکه نشان بدهد این بیش از این حرفهاست گفت مع ذلک من روزه دار هم هستم خلاصه کجایش را دیدی؟! فقط نمازم نیست که انقدر قشنگ دارم میخوانم؛ حالا اگر انسان برای خدا نه برای چشمِ دیگران این کار را داشته باشد، خوبیِ نماز شب هم این است که معمولاً کسی آنجا نیست ببیند، یعنی معمولاً آدم در خانهاش است و برقها خاموش است و درها بسته است و بالأخره در ملأ عام نیست، یک جوری است که حالا اگر هم در مدرسه هستند جایی هستند بالأخره بچهها همه با هم بلند میشوند چون همه با هم بلند میشوند دیگر ریایی پیشِ همدیگر نیست؛ یک مدرسهای است در مشهد همان مدرسهی پریزاد است [گویا] شرطش این است کسی در آن مدرسه باشد که حتماً نماز شب را مقید باشد یعنی از جهتِ شرعی شرط کرده شرطِ سکونت را [که نماز شب خوان باشد]، خب این بالأخره خودش یک انگیزه ایجاد میکند، عیب ندارد حتی اگر آدم مجبور شد برود آنجا ساکن باشد زوری شده به خاطر اینکه شرطِ شرعی را رعایت کند بلند شود، عیب ندارد این هم خوب است، خودِ اینکه انسان یک انگیزهای برای بلند شدن ایجاد بشود برایش هرچه که باشد که ریا نباشد اما مجبور شده باشد این خوب است عیبی ندارد، انسان را کم کم یک تقوا میدهد، لذا کسیکه مسجد میرود رویش نمیشود مثل غیر مسجدیها در خیابان باشد دیگر، میگویند این مسجدی است، میشناسند او را، همین این باعث میشود رویش نشود بعضی کارها را بکند. خدا رحمت کند آقای بهجت میفرمود ما طلبهها خب رویمان نمیشود شراب بخوریم مست کنیم بیاییم سر کوچه داد و هوار و نعره بکشیم که، رویمان نمیشود اگر هم دلمان بخواهد، ایشان میفرمود، خب این هم یک تقواست که خدا داده است دیگر، حفظ کرده ما را که اینجوری اقلاً رویمان نمیشود، این هم خلاصه اثر دارد کم کم در وجودِ انسان، این سرمایهی حرکت است برای مرتبهی بعدش برای نیتِ قُربی و اخلاصش بعد از این قرار بدهد. در این روایت میفرماید که اگر شبش را به نماز شب گذراند و روزش را روزه بود (لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ ذَنْبٌ)، برایش گناهی نوشته نمیشود یعنی چه؟ یعنی گناه میکند و نوشته نمیشود؟ یا ریشهی گناه اینجوری در وجودش کَنده میشود؟ میگوید ریشهی گناه در وجودش کَنده میشود نه اینکه گناه میکند و خدا میگوید عیب ندارد حالا ما پسر خالهایم چون پسر خاله شدیم با نماز شب و روزه پس کاری با تو ندارم، میگوید نه، ریشهی این، حالا در روایات دیگر هم میفرماید؛ (لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ ذَنْبٌ)، بعد میفرماید که هر قدمی که این برمیدارد، هر قدمی در روز بر میدارد (إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِهَا حَسَنَةً) دیگر این تمام وجودش که این حالتِ مراقبهی شب و مراقبهی روز را با روزه و شب را با نماز شب دارد هر قدمش با مراقبه است دیگر، شیطان در این نفوذ ندارد لذا قدمهایش هم در هر کاری که دارد برمیدارد چه هستش؟ این برایش حسنه است، دیگر قدمِ عادی نیست، (وَ لَمْ يَتَكَلَّمْ بِكَلِمَةِ خَيْرٍ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِهَا حَسَنَةً)، هر کلامی حرفی هم که میزند، نترسید بگویید در بعضی از روایات مثل جریان ماه مبارک رمضان نفس کشیدنش هم میشود عبادت، نترسید، در روایات ماه رمضان هست دیگر این، نفس کشیدنش میشود چه؟ میشود عبادت، خیلی حرف است این! چرا نفس کشیدن میشود عبادت؟ چون جانْ ذات صالح شده، هر برون دادی از این هر چیزی که از این بیرون میآید هر لحظهای از این که بقا دارد این کمال است برایش چون جانْ ذاتی که صالح باشد مثل چشمهای است که میجوشد، چشمه که میجوشد آب است دائماً از آن برکت دارد دائماً صادر میشود حتی اگر این خوابیده نفس دارد میکشد میگوید خوابش هم عبادت است نفسش هم تسبیح است، درست است؟ (أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ)(خطبهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم در آستانهی ماه مبارک رمضان) در ماه مبارک رمضان. بعد میفرماید که: (وَ إِنْ مَاتَ فِي نَهَارِهِ)، اگر در روزش اینجوری که بود بمیرد (صُعِدَ بِرُوحِهِ إِلَى عِلِّيِّينَ)؛ عِلّیین بالاترین مرتبهای است که مؤمنين میرسند، بله حضرات معصومین به اعلی علّیین اما مؤمنين چه هستند؟ به علّیین میرسند، از آنجا به بعد دیگر شأنیت است، راه دارد اما به نحو شأنیت حالا آن معنایش باشد. (وَ إِنْ عَاشَ حَتَّى يُفْطِرَ)، زنده بماند تا افطار (كَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْأَوَّابِينَ)، منتها حواسمان باشد نه روزهای که آدم را از درس خواندن بیندازد، البته روزه ضعف میآورد، میگوید من روزه نمیگیرم چون ضعف میکنم، خب ضعف دارد، خدا رحمتش کند آیت الله احمدی میانجی بود ایشان میفرمود که من یک عملی انجام داده بودم بعد درد داشت بعد از عمل رفتم به دکتر گفتم آقا این درد دارد گفته خب بریدیم بدن را درد دارد دیگر عمل کردیم بریدیم باید درد داشته باشد اگر درد نداشت باید شک میکردیم که چرا درد ندارد، حالا اینکه انسان روزه میگیرد بالأخره با آن وقتیکه انسان مشغول خوردن است فرق میکند، اما یک موقع آدم روزه میگیرد دیگر از صبح تا شب خوابیده این نمیشود ما تکلیف واجبمان چیست؟ درس خواندن است بقیه میشود مستحباتِ مرتبط با این؛ این ایامی که خب بالأخره ایامی است که هوا خنک شده روزها کوتاه است خب یک بالأخره فرصتِ مناسبتری است برای کسانیکه میتوانند گاهی روزه بگیرند بعضی از ایام را روزه بگیرند مثل دوشنبه و پنجشنبه یا مثل چهارشنبه و اول و آخر ماه و پنجشنبهی [وسط] اینها را اگر میتوانند خلاصه روزه بگیرند این ایام را که سیرهی پیغمبر بوده مدتها هر روز بعداً یک روز در میان بعداً کرده بودش دوشنبه و پنجشنبه و بعداً کرده بود ۳ روز در ماه که آن چهارشنبه و پنجشنبههای بهاصطلاح ماه میشود. خب این هم یک روایت شریف است، من دلم نمیآید که روایت کم بخوانم حالا ولی انقدر هم نمیخوانیم که شما هم اذیت بشوید ولی در روایاتی که در جاهای مختلف آمده باز هم با همان عنوانِ زیارت که با این عنوان روایات را ببینیم این روایت شریف میفرماید که: (أوحى اللّه ُ تعالى إلى بعضِ الصِّدِّيقينَ إنَّ لي عِباداً يُحِبّوني و اُحِبُّهم)(مسكّن الفؤاد عند فقه الاحبة والاولاد- الشهيد الثانی- مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث،قم- ص ۲۸)، که آنها دوست دارند من را من دوست دارم آنها را، (و يَشْتاقونَ إلَيَّ و أشْتاقُ إلَيهِم)، آنها مشتاق، مشتاق یعنی کسیکه سر از پا نمیشناسد گمشده دارد ببینیم ما اینجوری مشتاق خدا [هستیم؟]، اگر کسی اینجوری مشتاق خدا شد آن موقع وقتی هم که اذنِ عبادت پیدا میکند و اذنِ ارتباط با خدا ببینید چقدر قدر میداند، کسیکه در بسته بوده رفته دیده در بسته است وقتی در را بسته میبیند راهش نمیدهند چقدر انسان دل شکسته میشود که به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند/ که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟ (عراقی)، همیشه در باز نیست برای انسان، آنوقت شب را به عنوان یک بابِ مفتوحی خدا قرار داده اگر بدانیم که در این ساعت چه ارتباطی امکانپذیر است آنوقت دارد که چه جوری، حالا این بیان را ببینید از اینها، اینها میفهمیدند که در آن ساعت چه خبرها هست برای زیارت حضرت حقّ و ارتباط؛ میفرماید که: (و يَشْتاقونَ إلَيَّ و أشْتاقُ إلَيهِم، و يَذْكروني و أذْكُرهُم)، اینها یادِ من میکنند من یادِ [اینها میکنم]، خوش به حالشان! که اینها یادِ من میکنند من یادِ آنها [میکنم] اینها مشتاق من هستند من مشتاق اینها هستم اینها من را دوست دارند من آنها را دوست دارم؛ ما نمیدانیم یک قدمِ ما به سمت خدا دهها و صدها و هزارها قدم از سوی خدا به سوی ماست چون او از ما به ما مهربانتر است حقیقتاً، اگر این باور شکل بگیرد وقتی من دارم یک قدم میروم روایت حدیث قدسی داریم که اگر کسی یک وجب به سمتِ من بیاید من چه جوری میآیم اگر یک قدم بیاید من دوان دوان میآیم، تصویرِ اینجوری که خدایی که به ما نیاز ندارد ما خَلقش هستیم ما سرتاپا نیاز هستیم او سراسر غناست اما چه جور با رحمتش با من [رفتار میکند] و میخواهد من به کمال برسم چه جور مشتاقِ، این حالا تعبیرات کم است ولی خب در روایات آمده همینجا هم آمده دیگر که من مشتاقِ آنها هستم، اشتیاق خیلی کلامِ سنگینی است. بعد میفرماید: (فَإنْ أخَذْتَ طَريقَتَهُم وأَحْبَبْتُكَ)، اگر اینها اخذ کردند طریقهی تو را، به پیغمبر خطاب میکند چون حدیث قدسی است که میگوید (أوحى اللّه ُ تعالى إلى بعضِ الصِّدِّيقينَ)، که اگر (أخَذْتَ طَريقَتَهُم)، اگر تو طریقهی اینها را بروی تو را هم دوست دارم، به آن صدّیق میگوید، (وَإنْ عَدَلْتَ عنهُم مَقَتُكَ)، اگر تو از این راه جدا شوی من دشمن دارم تو را، (فقالَ: ياربِّ وما علامَتُهُم؟)، اگر بخواهیم بشناسیم اینها را و خودمان را جزءِ اینها قرار بدهیم علامتشان چیست؟ (قالَ: يُراعونَ الظِّلالِ بِالنَّهارِ)، همینجوری که عصری میشود کم کم سایه دارد هی بزرگ [میشود]، سایهها طولانیتر میشوند دیگرْ عصری خورشید دارد فرو میرود، میگوید اینها (يُراعونَ الظِّلالِ بِالنَّهارِ کَما یُراعی الشَّفیق غَنَمَه)، میگوید اینها نگاه میکنند دارند سایه را [ردیابی می کنند] هی نگاه میکنند چقدر شد سایه چقدر مانده به غروب، یُراعی مثل چوپانی که مراقبِ گلّهاش هست چه جوری یک لحظه غفلت نمیکند والّا غفلتش باعث میشود چه بشود؟ گلّه گم بشوند یا گرگ بزند یا از مسیر منحرف بشوند، مراعاتش دائمی و لحظه به لحظه است، درست است؟ میگوید این (يُراعونَ الظِّلالِ بِالنَّهارِ کَما یُراعی الشَّفیق غَنَمَه)، یک چوپان مهربان چه جور گوسفندانش را مراقبت میکند، (وَ یَحِنّونَ إلی غُروبِ الشَّمس)، اشتیاقشان به این است که کِی شب میشود، یعنی ما نمیفهمیم اینها چه کاره بودند چه جوری هستند، عشقشان این است که شب بشود حالشان در آن شب خوش بشود، (یَحِنّونَ)، حَنّشان و میلشان (إلی غُروبِ الشَّمس کَما)، تعبیرات چقدر زیباست! (کَما تَحِنُّ الطَّيرُ إلى أوكارِها عند الغُروب)، میگوید اینها علامت [است]، ببینید غروب وقتی پرنده هر جا که هستش یواش یواش که دارد مغرب میشود مرغ و خروس و کبوترها و همهی اینها دیگر میبینید در هوا پر زدنی اینها عمدتاً ندارند همه دارند میروند لانههایشان، با یک شوقی هم میروند آرامش پیدا کنند، میگوید این اصلاً یک علامت است برای همین شوق، یعنی این را یک علامت برای شوق قرار دادند که اینها هم این وحدت را دوست دارند، چه جور وَکر و لانهشان را دوست دارند و غروب میروند شب برای این صدّیقین وَکر است برای این اولیاء عِباد وَکر و لانه است که با اشتیاق درحقیقت اینها چه کار میکنند؟ هر جایی دارند هر کاری میکنند میبُرند میروند در آن عند الغروب؛ (فَإذا جَنَّهُمُ اللَّیل وَ إختَلَطَ اللظَّلام)، وقتیکه شب همه جا را میپوشاند و تاریکی فرامیگیرد بعد رختخوابها گسترده میشود و خانهها درحقیقت تاریک میشود و (خَلا کُلُّ حَبیبٍ بِحَبیبِهِ وَ نَصَبُوا إلیّ أقدامَهُم)، بعد از آنکه آن نیمهی شب گذشت همه دیگر خوابیدند (نَصَبُوا إلیّ أقدامَهُم)، بلند میشوند میایستند، پاهایشان و ایستادنشان در مقابلِ من آنجا قرار میگیرد، (نَصَبُوا إلیّ أقدامَهُم وَافتَرَشُوا لي وُجوهَهُم)، از یک سو ایستادند از یک سو در سجده هستند صورتهایشان بر فرش بر سجده است، (وَافتَرَشُوا لي وُجوهَهُم وَ ناجَونی بِکَلامی)، با من با کلامِ خودم نجوا میکنند یعنی قرآن میخوانند، (ناجَونی بِکَلامی وَ تَمَلَّقُونی بِإنعامی)، میگوید تملّق من را میکنند قربان صدقهی من میروند که چقدر نعمت دادی خدایا به ما که اجازه دادی که من الآن بلند شوم در محضر کتابت باشم قدرت بر سجده داشته باشم بتوانم در مقابلِ تو بایستم قیام داشته باشم، (ناجَونی بِکَلامی وَ تَمَلَّقُونی بِإنعامی ما بَین صارخٍ وَ باکٍ)، گاهی صدایشان بلند است گاهی اشکشان ریزان است، (وَ ما بَینَ مُتَأوِهٍ وَ شاکٍ)، گاهی در حالِ آه و ناله هستند گاهی شکایت از فراغِ ربّ دارند که خدایا ما دور از تو هستیم، شاکی از فراغ هستند، (وَ بَینَ قائِمٍ وَ قاعِدٍ وَ بَینَ راکِعٍ وَ ساجِدٍ)، در همهی این حالات اینها در قیام و قعود و رکوع و سجود (بِعینی ما یَتَحَمَّلونَ مِن أجلی)، این هم خیلی زیباست! جلوی چشمِ من آن چیزی را که (یَتَحَمَّلونَ مِن أجلی)، آن سختیِ این بیدار شدن و بیدار بودن و این گریه و زاری و اشک و آه و ناله را جلوی چشمِ من دارند انجام میدهند، جلوی چشمِ من خیلی زیباست، امام حسین علیه السلام فرمود آن چیزی که سبک میکند شهادت علی اصغر را و ریختن شدنِ این خون را این است که در جلوی چشمِ توست خدایا، این را سبک میکند برای من، یعنی تو که غنایِ مطلق قدرتِ مطلق هستی داری میبینی، اگر آدم باور کند خدا دارد میبیند جلوی یک کسیکه غنیِ مطلق است انسان چقدر حاضر است چاپلوسی بکند؟ چقدر حاضر است انسان تملّق بکند؟ تازه این تملّقهای ما تملّق هم نیست چون ما هر چه حمد و ثنا بکنیم کمتر از آن چیزی است که به ما داده و اصلاً قابل قیاس با آن هم نیست. (بِعینی ما یَتَحَمَّلونَ مِن أجلی وَ بِسَمعی ما یَشکُونَ مِن حُبّی)، آنجایی که شکایت از فراغ میکنند و محبتِ من را شاکی هستند که ما چه کار بکنیم به آن برسیم میگوید من میشنوم؛ این باور به اینکه خدا میبیند و میشنود که قریب است به ما نزدیکِ نزدیک است خیلی مراقبه را سنگین میکند. (أقَلّ ما أُعطیهِم ثَلاثاً)، کمترین چیزی که به اینها میدهم سه چیز است: (الأول: أَقذِفُ مِن نوری في قُلُوبِهِم)، از نورم در قلبِ اینها میتابانم که اینها (فَیُخبِرونَ عَنّی کَما أُخبِرُ عَنهُم)، خیلی زیباست! میگوید نورم را که در قلبِ اینها میتابانم اینها همانجوری که من از آنها خبر دارم، خبرِ خدا از ما چگونه است؟ چیزی از ما که غیبت ندارد برای خدا، میگوید اینها همانجوری از من خبر میدهند که من از آنها خبر دارم یعنی علمِ اینها به من علمِ حضوری است، در محضر و حضور من هستند، مییابند من را، خیلی تعبیر زیبایی است دیگر! ما خدا را با کلمه با حرف فهمیدیم و قبول داریم، “وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ”(حج/ ۱۱)، که ما با حرف خدا را داریم عبادت میکنیم اما اینها میبینند و مییابند و وجدان میکنند، محضریت و دیدن و شنیدنِ حق را احساس دارند باور دارند، نه باورِ مفهومی، یعنی برایشان آشکار است که خدا دارد آنها را میبیند خدا دارد کلامشان را میشنود، اگر من بدانم خدا حرفم را میشنود و خدا غنیِ مطلق است این باور باشد بدانم پشتیبانِ من هم هست کلامی را میگویم که نیاز دارم اجابت میشود دیگر، لذا انبیا تمام حرفی که میزدند دعایی که داشتند مستجاب بود، دعای انبیا مستجاب بود چون میدانستند خدا دارد میشنود با یقین و باور این کار را میکردند. (فَیُخبِرونَ عَنّی کَما أُخبِرُ عَنهُم، و الثّاني: لَو كانتِ السَّماواتُ و الأرَضونَ و ما فيهِما في مَوازينِهِم)، اگر همهی آسمانها و زمین با تمامِ سنگینیشان در میزانِ کفهی عملِ اینها قرار داده بشود (لاسْتَقْلَلْتُها لَهُم)، من میگویم اینها کم است، خدا میگوید (لاسْتَقْلَلْتُها لَهُم)، میگویم اینها که چیزی نیست اینها با من خلوت کردهاند، لذا خدا خالقِ سماوات و ارض است، ما نمیفهمیم لاسْتَقْلَلْتُها یعنی چه، سماوات و ارضون همه در کفهی عملِ این قرار بگیرد میفرماید: (لاسْتَقْلَلْتُها لَهُم)، من میگویم این کم است، خدا میفرماید میگویم این کم است برایشان، من در کفهی ترازوی اینها هستم، چون اینها برای من بلند شدند، لذا دارد معلوم نیستش که خدای سبحان “مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ” (سجده/ ۱۷)، با نماز شب چه چیزی برای اینها در نظر گرفته، سماوات و ارض معلوم است اما “مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ” برای اینها چیزی است که فقط خدا میداند. (و الثّالثُ: اُقبِلُ بِوَجْهي علَيهِم)، رو میکنم به آنها، من با روی خودم به آنها درحقیقت رو میکنم، (أ فَتَرى)، فکر میکنی (مَن أقْبَلْتُ بوَجْهي علَيه)، کسی را که من اینجوری رو کنم به سوی او (يَعلَمُ أحَدٌ ما اُريدُ أنْ اُعْطيَهُ)، فکر میکنی چه چیزی میخواهم به او بدهم که اینجوری به او رو میکنم؟ دیگر مجهول گذاشته، حدیث قدسی بود دیگر، از جانب خدا بود که خدا میگوید من رو میکنم به آنها، رو میکنم به آنها یعنی همهی آنچه را که دارم برای اینها قرار دادم، دیگر هیچ حدّی محدود نکرده که چه چیزی، رو کردن آن نگاهِ رحیمانهی رحمتیِ توجهِ ویژه است دیگر، میگوید رو کردم به اینها؛ یک موقع میگوید نگاه میکنم یک موقع میگوید میشنوم یک جا میرود بالاتر میگوید اصلاً رو کردم به اینها کانّه من الآن مقابلِ اینها هستم و اینها با من طرف هستند دیگر بعد از این و من پشتیبانشان هستم و من خلاصه در کفهی اینها هستم، مثل همان حدیث قُرب نوافل و قرب فرائض که وارد شده.
انشاءالله خدای سبحان باور به این احادیثش را و شوقِ در آن چیزی که به آن عِبادش داده که این صدّیقین هم مشتاقِ آن عِباد شدند در این حدیث شریف و روایاتِ دیگر انشاءالله خدای سبحان آن اشتیاق و حقیقت را و علاقهی به نماز شب و عبادات را روزی همهی ما بگرداند.
تا تشریف میآورند بهرهمند بشویم یک صلوات بلند مرحمت کنید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
اولین کسی باشید که برای “شرح حدیث معراج(42)” دیدگاه میگذارید;