محور اصلی بحث در جلسه گذشته در مورد این بود که اگر کسی خود را برای اهل بیت وقف کند و نفسش را حبس کند اهل بیت هم برای او گشایش ها و کراماتی قرار میدهد البته با مراتب حبس و وقف که متفاوت است.
حبس نفس انسان بر مجالس اهل بیت و خادمی انها باید بگونه ای باشد که با حقوق اطرافیان انسان تعارض و استکاکی نداشته باشد بطوری که با حق همسر و پدر که حقوقی بر گردن انسان دارند ضایع نشود . به قیمت خادمی نباید حقی را زیر پا بگذاریم. زیرا آن حق واجب است و خادمی کمال و فضیلت است و در مقام تزاحم حق واجب تقدم دارد.
بحار الأنوار عن ربيعةِ بنِ كعبٍ : قالَ لي ذاتَ يومٍ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : يا ربيعةُ ، خَدَمْتَني سَبعَ سِنِينَ أ فلا تَسألُني حاجةً ؟
ربیعه خادم رسول خدا بوده و سالیانی خدمت پیغبر را میکرده روزی خود پیامبر اکرم به ربیعه میفرمایند که ای ربیعه تو هفت سال است که داری به ما خدمت میکینی چیزی از ما نمیخواهی؟
(این زبان حال ساری و جاری در جریان خدمت اهل بیت است . یعنی این روایات را قضیه فی واقعه نبینیم و انها را یک قاعده ببینیم.
گاهی انسان این را یک قضیه شخصیه می بیند که یک موردی بوده و اتفاق افتاده اما اگر این روایت را با این نگاه ببینیم که اینها قاعده هستند میفهمیم که این قاعده ها هر روز در زندگی نسبت با افراد جریان دارد.)
ربیعه به گونه ای با حیا بوده که در طول این مدت خادمی که همراه با سختی بوده چیزی نخواسته از محضر پیامبر. أ فلا تَسألُني حاجةً ؟ خدمت کردن خادم نباید تقاضا ایجاد کند که در ازای خادمی این را به ما بدهید باید بگذاریم خود اهل بیت برای ما انتخاب کنند و خیر ما در انتخاب اهل بیت است.
فقلتُ : يا رسولَ اللّه ِ أمهِلني حتّى اُفَكِّرَ.
ربیعه قبل از آن به این سوال فکر نکرده بود که چه بخواهد از پیامبر پس معلوم میشود اصلا توقعی از خدمت خود نداشته است و منتظر فرصت نبوده لذا تا حضرت سوال میکند میگوید بزارید تا فکر کنم برای پاسخ دادن . ربیعه ادم زرنگی بود و به دنبال بهترین استفاده بود و زود با تقاضای دم دستی که به ذهنش میرسد این فرصت را از دست ندهد. پس خدمت کردن یک فرصت است و اهل بیت هم که در شکر سرآمد انسان ها هستند یقین بدانیم این خدمت ها از جانب انها عوض خواهد داشت. من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق
فلمّا أصْبحتُ و دخلتُ عليه قال لي : يا رَبيعَةُ هاتِ حاجَتَكَ . ربیعه ادب را میدانست پس در صبح روز بعد به درگاه پیامبر رفت ولی منتظر شد که باز پیامبر بپرسد . حضور اهل بیت حضور و توجه تام است.
(حضرت علی(ع) در یکی از روز های سخت جنگ تشنه شدند و آب خواستند به حضرت شیره و عسل دادن که جیره جنگی بود . حضرت علی به فرزند خود محمد فرموند که محمد این عسل از طائف بود. محمد به حضرت گفت چگونه در این بحبوحه جنگ حواستان هست که از طعم این عسل تشخیص می دهید که از منطقه طائف است؟ حضرت می فرماید که دل پدرت را تا بحال چیزی از چیزی مشغول نکرده. مثل ما نیستند که تا شوقی پیش میاید غم هایمان از یادمان برود یا غمی پیش بیاید شادمان از یاد برود. اگر نگاهمان نسبت به اهل بیت اینگونه باشد حواسمان هست که به خفایای وجود ما و حاجات کوچک ما توجه دارند و هر عددی در نسبت با نامتناهی صفر است.)
فَقُلتُ : تَسألُ اللّه َ أن يُدخِلَني مَعَكَ الجَنَّةَ ربیعه نگفت که به من بهشت بدهید ، گفت معیت با شما را میخواهم در جنت . ربیعه نگفت بهشت را میخواهم در پیش شما زیرا با این بیان اصل بهشت قرار میگرد و پیش پیامبر بودند میش.د کمال آن . ربیعه اصل را معیت پیامبر دانست.
تَسألُ اللّه این نشانه توحید است که از پیامبر میخواهد از خدا بخواه که با شما ما را داخل در جنت کند.
فَقالَ لي : مَن عَلَّمَكَ هذا ؟ وقتی ربیعه این حرف را گفت پیامبر تعجب میکند از بزرگی این درخواست و از ربیعه میپرسند که چه کسی این درخواست و حرف را به تو یاد داده است؟
داستان موسی کلیم هم در هنگامی که به دنبال مدفن حضرت یوسف می گشتند همین گونه بود . فقط پیرزنی مدفن را می شناخت و شرط گفتن مکان را این گذاشت که من در همان جایگاهی که تو داری من پیش تو باشم. حضرت موسی از جواب دادن به این درخواست شک کرد و مردد بود خداوند فرمودند چرا معطلی و جواب بده. این نوع رسیدن به جایگاه را الحاق می نامند. حقیقت خادمی الحاق است. خادم امام نما است و خادم همنشین با امام هست و امام را نشان می دهد . این همنشینی منحصر در دنیا نیست و اجر آن همجواری با آن حضرات است . بودن با حضرات اصل است و در بهشت بودن فرع باشد انجا خادم با خود امام محشور است. اما اگر بهشت را بخواهد در پیشگاه حضرات اصل بهشت است و گاهی در محضر حضرات بودن
ربیعه معیت را میخواهد و نه جوار را . معیت یک مرحله بالاتر از جوار است.
این عظمت و حرکن بستگی به عمق نگاه انسان و خادم دارد که از حضرات چه بخواهد.
فَقالَ لي : مَن عَلَّمَكَ هذا ؟ پیغبر میفرمایید چه کسی این را به تو یاد داده . این نشانه عظمت سوال و خواسته است.
فردی به پیغبر لطفی می کند و پیامبر در جواب لطف او به او می فرماییند چیزی از ما بخواه . و آن فرد گله ای گوسفند در خواست میکند . پیغمبر هم برآورده میکند ولی بعد از رفتن او به اصحاب می فرماید ای کاش این چوپان همان خواسته ای را میداشت که پیرزن بنی اسرائیلی از موسی(ع) خواست.
فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّه ِ ما عَلَّمَني أحَدٌ ، لكِنّي فَكَّرتُ في نَفْسي و قلتُ : إن سَألتُهُ مالاً كانَ إلى نَفادٍ. ربیعه بیان کرد : اى رسول خدا! هيچ كس به من ياد نداد ، بلكه با خودم انديشيدم و گفتم : اگر از ايشان ثروت بخواهم ، عاقبتش نابودى است
و إن سألتُهُ عُمُرا طويلاً و أولادا كانَ عاقِبَتُهُم الموتَ. و اگر عمر طولانى و اولاد بخواهم، عاقبت همه آنان مرگ است.
قال ربيعةُ : فَنَكَسَ رأسَهُ ساعةً ، ثمّ قال : أفعَلُ ذلكَ ، فَأعِنّي بكَثرَةِ السُّجودِ.
پیامبر(ص) لحظاتى سرشان را پايين انداختند و سپس فرمودند : اين كار را مى كنم . تو نيز با سجده زياد ، مرا [در برآورده شدن اين خواهش از خدا] يارى رسان.
این دستور العمل است که بیشترین ها را از اهل بیت بخواهیم. یا لیتنی کنت معکم . این کنا معک چه جنگ و صلح باشد در دنیا و بهشت باشد ،هر کجا شما باشید. خادمی را خادمی در معیت بدانیم . تثبیت این نوع خادمی و دریافت پاداش از طریق کثرت سجود است
اولین کسی باشید که برای “ادب خادمی، جلسه 4” دیدگاه میگذارید;