بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین
جلسه گذشته که خدمت دوستان بودیم، سه نکته را عرض کردیم.
در این جلسه نکته اولی که میخواهم عرض بکنم این است که روش بحثی که برای این موضوع حرکت کاروانی انتخاب کردیم را دو گونه میشود بحث کرد. یکی به صورتی که با ذکر مبانی و مبادی و به صورت کلاسیک بحث کرد. خب یک قالب هایی دارد، یک مبانی دارد، با آن قالب ها و مبانی هرچند ممکن است با افراد دیگر و بیان های دیگر متفاوت باشد، اما اساس شروع بحث و قالب میتواند واحد باشد. اما یک نگاه دیگری هست که قالب بحث را به صورت آنطوری که در قرآن کریم وارد شده ما انتخاب بکنیم، نظیر آن، و استفاده بکنیم از همان مدل. در جلسه گذشته عرض کردم که خدای سبحان در قرآن کریم به مناسبت حوادثی که پیش می آمد، مطابق همان آیات قرآن کریم نازل میشد و مشکل گشایی داشت. مرحوم علامه طباطبایی در المیزان یک بیان زیبایی را دارند، میفرمایند روش القاء معارف در قرآن کریم بدین گونه است که کلیات اعتقاد را به صورت اجمالی مطرح میکند، میفرمایند که مثلا معاد این است، توحید این است، نبوت این است، به صورت خیلی اجمالی، همین قدری که الان عموم مردم ما میدانند که خدایی در کار است، معادی در کار است. بعد ایشان میفرمودند که تفاصیل و آن عمق بحث را خدای سبحان در ضمن حوادث و وقایعی که در زمان پیش می آمد، با اشاره به آن حوادث و وقایع، عمق توحید را و معاد را و نبوت را و مباحث دیگری را که لازم داشتند بیان میکردند. اگر این را به عنوان یک مدل کاری که در قرآن کریم ذکر شده است ببینیم، میتوانیم به عنوان یک قالب ازش استفاده بکنیم و این قالب را در اینجا هم تا قدری که امکان پذیر است به کار بگیریم. لذا سعی میکنیم در اینجا با همین قالب مطالب بحث بکنیم. به تعبیری که نظیرش در بعضی از نقل ها وارد شده است، میفرمایند خدای سبحان قولش فعلش است، گفتارش در افعالش است. یعنی هوا که سرد میشود، با سردی هوا با ما گفتاری دارد، با گرمی هوا با ما گفتاری دارد. در روز با ما گفتاری دارد، در شب بودن شب با ما گفتاری دارد. اسمی از اسماء الهی در شب متجلی میشود و رابطه انسان با این اسم در شب محقق میشود. و اسم دیگری در روز متجلی میشود و رابطه انسان با این اسم در روز محقق میشود. در سختی اسمائی از خدای سبحان به کار گرفته میشود و تجلی میکند و انسان با این اسماء مرتبط میشود. در بلا با اسمائی، در راحت با اسمائی، در مریضی با اسمائی، در سلامت با اسمائی. یعنی خدای سبحان تجلی اش با ما و ارتباطش با ما در ضمن حوادث و وقایع و حالات است و زمان ها هم که جلسه گذشته عرض کردیم قسمتی از این حالات هستند که منازل سلوک الی الله هستند. یعنی علاوه بر اینکه زمان ها منازل سلوک الی الله هستند، حالات انسان و آن حوادثی که برای انسان پیش می آیند، همه این ها منازل سلوک الی الله هستند. هر کدام یک منزلی است، هر کدام اثری دارند، هر کدام با انسان کاری دارند. یعنی همچنان که هر زمان با انسان کاری دارد، هر حادثه ای با انسان کاری دارد که خدای سبحان میلیون ها میلیون علت را جمع کرده تا اینکه این حادثه پیش می آید. حالا چه این حادثه در جهت کمال انسان باشد یا در جهت ظاهرا سختی انسان باشد، در جهت راحت باشد یا سختی. فرقی نمیکند. هر کدام از این ها با انسان کاری دارد که اگر آن کار محقق شد، کمال میشود. اگر آن کار تثبیت شد، میشود شود، هرچند سخت باشد یا راحت باشد. و اگر آن پیام گرفته نشد و آن تثبیت نشد، این میشود نقص و انسان محروم شده و شاید هم سقاط شده است. گاهی ما کمال داریم، گاهی محروم شدن داریم، گاهی ساقط شدن داریم. منتها در عین حال محروم شدن هم نحوه ای از ساقط شدن است، چون سرمایه ای از دست رفته است و سرمایه ای را از دست دادیم.
پس نگاهمان این است که برای اینکه بحث حرکت جمعی و کاروانی را در نگاه قرآنی و روایی و در سیره معصومین خدمت دوستان عرض کرده باشیم، مدل کاری مان، قالبی که به کار گرفته میشود از همان قالب های قرآنی است به این نحو که ما سعی مان بر این است که حرکت جمعی و حرکت کاروانی و روح جمعی را در ضمن حوادث و وقایع و منازل زمانی و … با دوستان گفتگو بکنیم. در ضمن این ها آن مبانی و مبادی را متذکر بشویم. این کار سخت تر است. کار راحت تر آن بود که ما مبانی را بچینیم و نتایج را برش متفرع بکنیم. این کار خیلی با قاعده روش کلاسیک سازگارتر است، اما حال کلاسی دارد. اما این مدلی که عرض میکنم که حال قرآنی است که در ضمن حوادث و وقایع و اتفاقاتی که هست، همین را به کار بگیریم برای انتقال به مبادی، این مصداقی است. در این حرکت مصداقی انسان درگیر با نیازهایش است و چون درگیر با نیازهایش است، اوقع فی النفوس است و به لحاظ همین سعی میکنیم با این مدل حرکت را جلو ببریم و استفاده بکنیم. و البته این مدل برای خودش چون یک کار کمتر شده ای است و کمتر به این دقت شده است، ممکن است افت و خیزهایی هم در کار باشد.
الان ما به همین جهت که در ماه مبارک رمضان هستیم و ماه مبارک رمضان هم یک واقعه و حادثه است، هم یک زمان است، هم یک حال است برای انسان، به این عنوان که زمان است، یک زمان ویژه ای است که به گونه ای بوده است که کتاب های الهی و آسمانی همه شان در این ماه نازل شده اند، یک تعلق ویژه ای در سلوک الی الله در این زمان خاص هست و خدای سبحان هم همین سنت را که در اقوام گذشته بوده، در اینجا هم به کار برده است. این واقعه زمانی یک حرکت جمعی هم هست، یعنی ماه رمضان به این صورت نیست که هر کسی به تنهایی روزه بگیرد، بلکه دارد یک اراده جمعی در یک اجتماع مومنین محقق میشود و هر کسی در اقصی نقاط عالم هم که هست میداند که اگر امروز روزه است، با تمام کسانی که در سراسر عالم هستند، روزه او مرتبط است. و اگر در جمعی و جایی و جامعه ای و حاکمیتی این روزه محقق میشود، بنابر این است که رعایت ظواهر هم در نگاه روزه داری جزء روزه داری است. وقتی یک جامعه ایمانی دیده میشود، هر کسی هم که غریب است، وقتی وارد میشود احساس میکند که این جامعه روزه دار است و یک حال ارتباطی واحد دارد. مثل نماز جماعت که اگر کسی وارد میشود میبیند یک جمع واحدی کنار هم قرار گرفتند که حرکات واحدی دارند و میفهمد یک کار دارند انجام میدهند و این ها یک روح جمعی برشان حاکم است، جامعه ایمانی در نظام روزه هم باید به گونه ای باشد که وقتی یک کسی وارد میشود به این جامعه… حالا این جامعه ممکن است یک خانواده باشد، ممکن است یک محله باشد، ممکن است یک مدرسه باشد، یک دانشگاه باشد، یک حوزه باشد، یک شهر باشد، یک کشور باشد، یا یک جامعه جهانی کاملی باشد. همه این ها جزء این تعریف میگنجد و این مصداق در این ها سرایت دارد. ممکن است یک تشکیلات باشد برای آن ظهوری که تشکیلات دارد. با این نگاه جمعی که کنار هم قرار گرفتند، وقتی کسی وارد میشود، یک احساس یگانگی در وجود این ها میبیند. خدای سبحان یک تشکیلات عمومی را در نظام ایمانی قرار داده است که این تشکیلات عمومی با واجبات و محرمات و مستحبات و مکروهات و مباحات شکل گرفته است. یعنی این پنج نوع تکلیفی که خدا قرار داده است، مبین و آشکار کننده یک جامعه تشکیلاتی است که همین مدل را کاملا میتوانیم مدل سازی بکنیم برای تشکیلات خاص. یعنی این نوع مدل و قالبی را که خدای سبحان در یک تشکیلات عام ایمانی به کار گرفته است، میتوانیم در یک تشکیلات خاص از همین قالب و مدل استفاده بکنیم. به طوری که در تشکیلات ضرورت ها و ذاتیات تشکیلات به لحاظ واجبات که میشود آن ضروریاتی که باید با همدیگر داشته باشند و محرمات، آن هایی که باید ترک بکنند و نداشته باشند، یعنی خطوط قرمز بیرونی، خطوط سبز درونی، اتحادها و نفرت ها، که در دایره حب و بغض ها میشود که جلسه گذشته اشاره اش را کردیم و ان شاء الله بعدها توسعه اش میدهیم. در این نگاه اگر باور کردیم که خدای سبحان دارد نگاه تشکیلاتی را برای ما مدل سازی و قالب سازی هم میکند در ضمن اینکه دارد احکامش را هم پیش میبرد. اگر با این نگاه به ماه رمضان نگاه کردیم که یک حادثه و واقعه است، این حادثه و واقعه میخواهد یک مدل و قالبی را برنامه ریزی بکند که در یک جامعه ایمانی وقتی کسی وارد میشود، احساس بکند این ها یک وحدتی دارند، توحیدی بر این ها حاکم است، یک حال رابطه ارتباطی است. شما ببینید، وارد بشوید به یک تشکیلاتی که آن تشکیلات هر چقدر منسجم تر باشند، هر چقدر مرتبط تر باشند، هر چقدر اختلافاتشان کمتر دیده بشود و باشد، وحدت تشکیلات این تشکیلات را به سمت توحید سوق میدهد. حالا این وحدت تشکیلات گاهی بر مبنای بدن محوری است، همان تن محوری که جلسه گذشته اشاره کردیم. آنچه که بر اساس بدن محوری شکل میگیرد، امکان دارد که یک توحید و وحدتی را آشکار بکند، اما این توحید و وحدت بدن محور، حد و اندازه دارد. تا جایی است که منافع ابدان به خطر نیوفتد، بلکه احساس بکنند که وقتی در کنار همند، بهرمند بیشترند. تا وقتی این احساس هست، این ها در کنار هم هستند. اما هر گاه که این منافع به خطر بیوفتد، ابدان در کنار هم باقی نمیمانند. لذا تعابیری که قرآن کریم دارد خیلی زیباست. من سه تعبیر را از قرآن ذکر میکنم. این سه تعبیری که از قرآن ذکر میکنم دوستان میتوانند بر این وزان آیات قرآن را و یا تعلیماتی که در روایات هست را-منتها بیشتر به آیات میپردازیم، به جهت اینکه شروع را با یک کار ساده قرار بدهیم- بر این اساس پیدا بکنند. همانطور که دارند میخوانند یا اطلاع دارند، ضمیمه بکنند. این ها را ان شاء الله در کانالی که دوستان قرار دادند که قرار است استفاده بشود، و بعد ان شاء الله تعاملی هم باشد، کانال karavani@، به دوستان عرضه بکنند و بفرستند. آن وقت حتما دوستان برای کسانی که بهترین کارها را هم انجام میدهند، تشویق هایی را در نظر میگیرند.
با این نگاه ما سه مدل اتحاد در دایره ابدان را که در قرآن کریم ذکر کرده است، خیلی بیشتر از این هاست، من سه تایش را که در ذهنم هست را عرض میکنم، ان شاء الله دوستان دسته بندی میکنند و بیشترش را قرار میدهند.
گاهی این دایره در حیطه خانواده است، پدر، مادر، برادر، خواهر، همسر، فرزند. اما وقتی همین دایره خانوادگی در دایره ابدان باشد، به جایی میرسد که یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبته و بنیه. یعنی اگر حیطه ابدان بود، به یک جایی میرسد که آنجا گسسته میشود. وقتی آن منافع نهایی افراد مطرح میشود، حتی اگر پیوند به این محکمی است مثل پیوند خانواده، گسسته میشود و فرار از هم رخ میدهد. چون آنجا دیگر جایی نیست که انسان مسامحه بکند، واقعیات است، اعتباریات نیست. این یک مرتبه از گسست پیوندی که بر اساس ابدان فقط باشد. بله، پیوند خانوادگی میتواند از ابدان شروع بشود، اما در ابدان منحصر نشود و عبور بکند. او باقی است، لذا آنجا وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ، ما ذریه را ملحق میکنیم به آباء، وَ مَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ، چیزی هم از هیچکدام کاسته نمیشود. آیات مختلفی آمده است که اگر ابدان بود، اما در ابدان منحصر نبود و آن نگاه الهی هم همراهش بود، این سنت الحاق محقق میشود و باقی است. دسته دیگری که میتوانیم بگوییم در حیطه دوستان نزدیک و صمیمی است که در تعبیر قرآن این است که الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین، دوستان بسیار نزدیک که خلیل هم هستند که دیگر دوستان خیلی صمیمی هستند، در آن روز بعضهم لبعض عدو، این ها اگر در دایره ابدان و دنیا، ابدان که میگوییم یعنی دایره دنیا، دنیا و بدن یک حقیقت واحده است، این بدن فقط بدن جسمی تنها نیست، این بدن حتی شامل میشود منافع بسیاری را که آن منافع بسیار مثل مقام طلبی، شهوت پرستی، همه این ها در دایره ابدان معنا میشود، در اینجا هم الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین. غیر از متقین همه آن ها در دایره ابدان هستند، و این ها دوستی هایشان به دشمنی کشیده خواهد شد و لذا میبینیم که این هم یک مرتبه از بحث است که دوستی های صمیمی هم وقتی در دایره ابدان است، به یک جایی میرسد که از هم گسسته میشود، الا المتقین. مگر در دایره بالاتر از ابدان شکل بگیرد که آن بقا دارد. یک مرتبه دیگر از دوستی ها مربوط به بحث تبعیت هاست. یعنی یک کسی که تابع دیگری میشود. پس یک مرتبه فامیل و آشنایان و خانواده بود. یک مرتبه دوستان است. یک مرتبه تبعیت هاست، مثل امام و ماموم. مثل حاکمی که یک عده ای مریدش هستند. در این نگاه هم تعبیر قرآن این است که إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا، در آن روز کسانی که تبعیت شدند، یعنی امام هایشان، تبری میکنند از کسانی که تبعیت کردند. میگویند ما این ها را کاری بهشان نداریم، ما به زور وادار نکردیم این ها را که از ما تبعیت بکنند، ما گناه این ها را به عهده نمیگیریم، لذا از این ها تبری میکنند و این ها را طرد میکنند از خودشان. بعد دارد که اگر ما برگردیم به دنیا دیگر از شما تبعیت نخواهیم کرد. این هم یک نحوه اتحاد در دایره ابدان است، در دنیاست، که این هم گسسته میشود.
پس اگر جمعی میخواهد پیوسته باشد، این پیوستگی جمع هر چقدر از بدن شروع بشود برود به بالاتر، این پیوستگی قوی تر میشود. هر چقدر این پیوستگی در دایره ابدان و منافع ابدان فقط باشد، این به سرعت با یک چالش امکان گسستش خیلی شدید میشود. مثالش امروز خیلی آشکار است که آقا هم مکرر بیان میکنند که میفرمایند در غرب با همه آن نظم و انضباط و آنچه دل خیلی ها را آب کرده بود داشتند، اما تا مسئله به حالت به خطر افتادن منافع فردی می افتد، به سرعت این چالش این ها را میکشاند به اینکه از هم سبقت بگیرند تا مغازه ها را خالی بکنند یا هر کدام بتوانند منافع خودشان را بدون اینکه به دیگری نگاه بکنند نظر بکنند. این نگاه را در نظر بگیرید، تا آنجایی که میرسد به حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی که وقتی منافع فقط در دایره ابدان نیست، منافع ابدان هم مطرح است، اما منحصر به این نیست و منافع مراتب بالاتر هم هست، این حقیقت به جایی میرسد که میشود همدلی، میشود مواسات، میشود کمک کردن. با این نگاه وقتی این حقیقت شکل میگیرد، کاملا دو تشکیلات، دو جامعه را دارد ترسیم میکند. این نگاه جامعه کاملا در تشکیلات دیده شده است. یعنی ما باید آن چیزی را که در جامعه دارد اتفاق می افتد، کاملا نگاه بکنیم، این حرکت را ازش استفاده بکنیم برای اینکه یک مدل تشکیلاتی که نازله یک جامعه است را چطوری شکل بدهیم؟ آثارش چگونه ممکن است باشد. اگر قبلا در مرتبه حرف و سخن بود برای ما و ممکن بود شنیده باشیم، الان در مرتبه عینیت قابل رویت است. خیلی حوادث و وقایعی که دارد اتفاق می افتد سرعت ادراک را بالا میبرد اگر انسان حواسش را جمع بکند به آنچه دارد واقع میشود.
پس بیان مسئله به این شد که حقیقت ماه مبارک رمضان با تخطئه احکام تن که جلسه گذشته بیان شد که در قبال هبوطی که با خوردن محقق شد، ماه مبارک رمضان با تخطئه سیطره احکام بدن که بدن غالب نباشد، بالاترین اجتماعی که در این ماه دارد شکل میگیرد، بالاترین نتیجه ای که در این اجتماع دارد شکل میگیرد این است که انسان به حقیقتی دست پیدا میکند که میفهمد غیر از بدن است و بدن یک مهمان با یک عمر محدودی برای انسان است، اما حقیقت انسان فوق بدن است و آن حقیقت باقی و جاودانه است. حالا وقتی میرسد در محاسباتش، در محاسباتش این نگاه خیلی تاثیر دارد. با این نگاه میتواند یک تشکیلات چیده بشود. هر چقدر که تخطئه احکام بدن و سیطره احکام بدن در این تشکیلات جدی تر باشد، آن تشکیلات بقائش بیشتر است. در زمینه وقایع و حوادث داریم میگوییم.
ما میتوانستیم این را عنوانی قرار بدهیم، بعد ماه رمضان را مثالش قرار بدهیم. اما نه، داریم اساس اینکه حقیقت ماه رمضان چیست را بیان میکنیم، بعد از این مثال به ممثَّل میرسیم. همان مدلی که در قرآن کریم این حرکت جلو میرود. همان مدلی که این مسئله را در نظام سیره حضرات معصومین جلو برویم. یک تشکیلات بر این اساس باید شکل بگیرد.
با این نگاه ماه رمضان میشود ماه عبور از سلطه و سیطره احکام تن. با این نگاهی که داریم جلو میرویم و این بحث را در جلسه گذشته عرض کردیم، در بحث امروزمان بر همین اساس وقایع و زمان هایی که داریم بیان میکنیم این بحث مطرح میشود که حقیقت ماه رمضان که با نخوردن و نیاشامیدن و یک عهد ترک است، بنا بر ترک است و چند ترک … یعنی اساس روزه کف نفس است. یعنی خود نگه داری است. یک مثالی بزنم برای اینکه مسئله محسوس تر بشود. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وقتی جریان تبلیغشان در مکه که هنوز هجرت به مدینه محقق نشده بود و در مکه بودند، در آن ایام یک مدت طولانی را برای جذب مردم مدینه که دو سه ماه می آمدند مکه، هم جریان بازاری که بود و هم آن اعمالی که داشتند. این چند ماه را پیغمبر اکرم تمام وقتش را صرف میکرد برای اینکه این ها را جذب بکند. در تعبیر تاریخ این است که سه سال وقت صرف کرد تا اینکه در این سه سال حدودا توانست شش نفر را جذب بکند. حتی اسم هایشان را نوشته اند، حتی مدت جذبشان، کی و چطوری جذب شدند. شش نفر را جذب کردند در یک کار تشکیلاتی دقیق. این شش نفر را که جذب کردند، با این شش نفر یک عهدی را بستند که یک سالی را که در مدینه هستند تا سال بعد برگردند، سعی بکنند هر کدام اقلا یک نفر را جذب بکنند و این حرکت پیغمبر را در مدینه مطرح بکنند. این حرکت مطرح شد، سال بعد این ها دوازده نفر آمدند. یعنی سال دوازدهم بعثت. با این دوازده نفر پیغمبر اکرم جلسه گذاشتند، اینجا نکته مهمش است، شش تا ترک را با این ها عهد بستند. دروغ نگفتن بود، شراب نخوردن بود، زنا نکردن بود، شش تا ترک را با این ها عهد بستند که این شش کار را نکنند. در ابتدای حرکت تشکیلاتی که میخواهد شکل بگیرد، تروک اولیه خیلی کارساز بود. نیامدند از اول با یک اثباتی شروع بکنند، بلکه با یک ترک هایی شروع کردند که این ترک ها دل این جمعیت را به همدیگر نزدیکتر میکرد، منتها میدانید که ترک از انجام سخت تر است. چون وقتی انسان یک کاری را انجام میدهد، من میخواهم نماز بخوانم، نماز را که خواندم تمام شده است دیگر، نمازم را خوانده ام. دیگر تا آخر این وقت نماز از گردن من ساقط شده است. اما ترک یعنی یک کاری را انجام ندادن به این معنا که اگر میخواهم دروغ نگویم، این لحظه باید دروغ نگویم، لحظه بعد باید دروغ نگویم، لحظه بعدش باید دروغ نگویم. همینطور لحظه به لحظه باید دروغ نگویم. اگر میخواهم فلان کار را نکنم، لحظه به لحظه باید خودم را کنترل بکنم که به این کار مبتلا نشوم. لذا تمام لحظات میشود لحظات انجام این عمل. دارم این عمل را انجام میدهم، این ترک را دارم محقق میکنم. اینگونه نیست که مثل عمل باشد که یک لحظه محقق بشود و انسان فراغت پیدا بکند. این دائمی است، لحظه به لحظه است. این شش تا ترک را این ها قرار گذاشتند که یک سال برش مؤدب باشند و داشته باشند. نزدیکی این عهد جمعی که این دوازده نفر با پیغمبر بستند با ماه رمضان که یک سری تروک است… که این در کار تشکیلاتی مدل است. خدای سبحان دارد مدل ارائه میکند. این دوازده نفر وقتی خواستند بروند از پیغمبر اکرم تقاضا کردند که ما چون تازه مسلمانیم، اگر بشود یک کارشناس اسلامی هم همراه ما بکنید که دینمان را از او فرا بگیریم که پیغمبر اکرم مصعب رحمة الله علیه و رضوان الله تعالی علیه به عنوان کارشناس دینی… این جوان اشرافی که برید که اشرافیتش و خانواده اش و ایمان آورد به پیغمبر و محروم کرد خودش را از همه آثار دنیایی که یک اشراف زده قهرمانی بود مصعب، این را فرستاد همراه این ها در مدینه. در مدینه مصعب به این ها تعلیم میداد. این ها در یک سالی که در مدینه همراه این کارشناس دین بودند، این یک سال وقتی تمام شد، وقتی برگشتند این دوازده نفر شدند هفتاد و سه نفر مومن. یعنی شصت و یک نفر دیگر به این ها اضافه شدند و به طور متوسط هر کدام پنج نفر را جذب کرده بودند که خود پیغمبر اکرم در سه سال شش نفر را جذب کردند. آن شش نفر یک سال زحمت کشیدند هر کدام یک نفر را، شدند دوازده نفر، این دوازده نفر رفتند یک سال زحمت کشیدند به ضمیمه یک کارشناس دینی، حالا زمینه ها فراهم است، بسترها شکل گرفته، یکمی زیرساخت ها برای تبلیغ مطرح شده بوده در این چند ساله، حرف و حدیث پیغمبر در خانه ها پیچیده بوده است، لذا زمینه سازی فعالیت های گذشتگان و سال گذشته و خود زحمت های پیغمبر، حالا اینجا یکی یکی دارد به ثمر میرسد. یعنی آن شش نفر را که پیغمبر اهل ایمان کردند، فقط مخصوص آن شش نفر نبود. بلکه زمینه سازی و بستر گفتمانی یک گفتگویی بود که شکل گرفته بود… این ها عرض میکنم که توجه داشته باشید که در نظام تشکیلاتی سنجش کار سالیانه نیست. سنجش کار در نظام الهی این نیست که توانستیم ده نفر را جذب بکنیم، در ده نفر اثر بگذاریم، اینطور نیست. سنجش کار در یک نظام تشکیلاتی با این نگاهی که الان دارم عرض میکنم، با این نگاه الهی که فقط در دایره ابدان منحصر نمیشود، یک کاری است که مثل یک درخت طیبی میماند که تؤتی اکلها کل حین باذن ربها. دائما ثمر میدهد. ممکن است سال اولش و سال های اولش ثمرات مثل یک درخت گردویی که کاشته شده است، این درخت چند سال هم ممکن است ثمر ندهد تا به ثمر برسد. وقتی هم به ثمر میرسد، سال اولی که ثمر میدهد با سال های بعدی که ثمر میدهد خیلی متفاوت است. هی بیشتر میشود، هی عظیم تر میشود. این ها همه ثمرات آن دانه اولی است که کاشته شده است. پس زحمات اولیه در تشکیلات ممکن است سختی داشته باشد و صبوری و حوصله بخواهد، اما کم کم این به بار مینشیند و تنومند تر میشود و همان کسی که اولین زحمت ها را کشیده است، زحمت های اولیه اش دائما روز به روز رو به توسعه میرود.
این دوازده نفر شدند هفتاد و سه نفر در سال سیزدهم بعثت، پیغمبر حالا بعد از اینکه تشکیلات یک خرده عمق پیدا کرده است، از این هفتاد و سه نفر یک پیمان حداکثری میگیرد که همچنان که از خودتان و خانواده تان تا پای جان دفاع میکنید، تا پای جان دفاع از پیغمبر و دین را به عهده بگیرید و این ها قبول میکنند. وقتی به اینجا میرسد، هفتاد و سه نفر مومن بودند و حدود چهارصد و سی نفر هم هوادار و علاقه مند. میل پیدا کرده بودند، اما هنوز ایمان نیاورده بودند. همراه آمده بودند در آن سفر و این پانصد نفر که برگشتند، شش ماه بعدش با این پیمان حداکثری پیغمبر اکرم در مدینه حاکمیت تشکیل داد.
این یک مدل کاری بود در نظام تشکیلاتی که از شش نفر آغاز شد، اما این شش نفر به دوازده نفر کشیده شد، دوازده نفر به هفتاد و سه نفر، و هفتاد و سه نفر به تحقق یک حاکمیت در مدینه منجر شد و پیغمبر هجرت کرد و در آنجا مستقر شدند و حاکمیت تشکیل دادند. این نتیجه یک پیمان و یک رابطه جمعی است که اثرش تا اینقدر سرعت پیدا میکند. هرچند حرکت ها و گام های اولیه، خیلی محدود بوده است. اما نتیجه و ثمره خیلی عظیم میشود.
این را داشتم عرض میکردم که با این نگاهی که اگر در حوادث و وقایع ما به آن ترک هایی که در ماه رمضان بهش اشاره کردند که میخواهد انسان را از سیطره احکام بدن دور بکند، در تشکیلاتمان هم همین مسئله را کاملا مدل سازی بکنیم، آن تشکیلات بقا پیدا میکند. آن تشکیلات به مقداری که احکام بدن و محوریت بدن درش ضعیف بشود، نه اینکه نباشد، امکان ندارد نباشد، ضعیف بشود، و آن نظام روحی و احکام روحی در او قوی بشود، به همین نسبت بقا پیدا میکند. تعبیری که مرحوم علامه طباطبایی در المیزان دارند تعبیر بسیار زیبایی است. روایتی را نقل میکنند شاید در همان بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد هم باشد، البته این جاهای دیگر هم مطرح شده است. آنجا حدیثی را از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هست و نقل شده است، من دارم مضمونش را عرض میکنم که کل امر ذی بال لم یبدا فیه بسم الله الرحمن الرحیم فهو ابتر، هر کاری که بدون بسم الله آغاز بشود، این کار ابتر و منقطع است و ایشان میفرمایند هر کاری به قدری که بسم الله گره بخورد، یعنی به خدا، بقائش به مقدار این گره خوردن به خداست. پس اگر دایره تشکیلاتی در دایره ابدان بود، این بقائش هم حداکثرش به اندازه عمر یک بدن است. اما اگر کاری در دایره فوق ابدان بود، که فوق ابدان به سمت ابدیت رفتن است، جاودانگی است، انسان پایان ندارد. گره خوردن به خدا پایان ندارد. اگر با این تشکیلاتی شکل گرفت، بر این پایه شکل گرفت، همینطور که در همین مثالی که از پیغمبر اکرم درباره نحوه تبلیغشان بیان کردم، هر چقدر به این گره بخورد ابدیت پیدا میکند. با این بیانی که اینجا عرض شد برای دوستان در نظام تشکیلاتی که قرار است ما در حوادث و وقایع و اتفاقات و زمان ها و احوال خدای سبحان دارد با ما صحبت میکند و ما هم طبق خدای صحبت خدا که قوله فعله است، مطابق همین فعل الهی وارد بشویم، با این نگاه ببینید که چقدر میتواند وقایع که برای ما پیش می آید، اثر گذار باشد.
از جمله در این ماه مبارک رمضان یکی از بحث های مهمی که میتواند مطرح باشد و دل ما را در نگاه تشکیلاتی گرم تر بکند این است که ماه مبارک رمضان ماهی است که همه کتاب های آسمانی در این ماه نازل شدند و این از خصوصیات این ماه و این زمان است که این زمان زمان ویژه است. و لذا اگر ما میخواهیم کمال بالاتری پیدا بکنیم، تشکیلاتی شکل بدهیم که این تشکیلات بقاء بیشتری پیدا بکند، اساسش این است که اولا این ماه مبارک رمضان میتواند منزل مهمی در نظام فردی و اجتماعی باشد، ثانیا آنچه در ماه مبارک رمضان وارد شده است را به عنوان یک نگاه اجتماعی و روح جمعی ببینیم. یکی از این ها خود روزه گرفتن بود که یکی از عهدهای جمعی میشود.
عهد های جمعی یک بحث مهمی است که حالا ما کم کم با این اصطلاح محشور میشویم و کم کم این اصطلاح برایمان تثبیت میشود. مقصودمان در بیان اجمالی از عهدهای جمعی این است که ما وقتی میخواهیم با کسی رابطه برقرار کنیم، ارتباط با هر کسی در دایره مشابهت های انسان صورت میگیرد. یعنی من اگر با شما ارتباط برقرار میکنم، یک مشابهتی بین من و شماست که این باعث میشود که وقتی همدیگر را میبینیم به هم علاقه مند میشویم یا محبت نسبت به همدیگر ایجاد میشود. حالا این مشابهت ها خیلی موارد متکثری دارد، جای گفتگو دارد، از مشابهت های ظاهری گرفته، تا مشابهت های روحی. حالا این مشابهت هم در دایره فعلیت و قوه یا فعلیت و فعلیت. فعلیت و فعلیت مثل اینکه هر دو یک چیزی را دارند، هر دو بهره مندند، این مشابهت باعث میشود به همدیگر نزدیک بشوند. قوه و فعلیت مثل اینکه یکی یک چیزی را دارد، فعلیت دارد، اما دیگری دوست دارد این را و ندارد. همین نداشتن و دوست داشتن رابطه بین دو نفر را ایجاد میکند که بسیاری از رابطه ها بر این دومی است. یعنی مردم معمولا یک چیزی را دوست دارند، وقتی که دوست دارند و میبینند یک کسی این را به فعلیت رسانده است، مثلا اگر اموال را دوست دارد، یک آدم پولدار را که میبیند، میبیند دوست دارد با او رابطه داشته باشد، چون فعلیت خودش را در او متحقق میبیند. یا اگر یک جمالی را دوست دارد، در کسی میبیند، میبیند علاقه مند به آن جمال است. یا امثال این ها. مقامی را یا… . میبیند دوست دارد. یکی قوه است، یکی فعلیت. لذا آن بالقوه به آن بالفعل علاقه مند میشود. بالفعل هم به بالقوه علاقه مند میشود به این عنوان که میبیند مدل وجودی این نزدیک به این است. البته آنجایی که به دنیا میرسد، نهایتش به تعارض میرسد. دوتا اهل دنیا نمیتوانند با هم جمع بشوند، دوتا پولدار در نهایت نمیتوانند با هم جمع بشوند. اما در نظام الهی این سبقت باعث سرعت حرکت میشود. لذا عهدهای جمعی در دایره مشابهت هاست. یعنی ما میخواهیم در یک تشکیلات یک جذب داشته باشیم. جذب ما که میخواهیم دیگران را جذب بکنیم، اولا خودمان را که دور هم جمع شدیم تثبیت بکنیم و بعد هم دیگران را جذب بکنیم، در دایره مشابهت ها این جذب و بقا شکل پیدا میکند. اگر میخواهیم این مشابهت ها قوی بشود، راه قوی تر کردن مشابهت ها تا اینکه تثبیت و جذب شدیدتر بشود، راهش این است که کاری بکنیم که این مشابهت ها بیشتر بشود. چکار بکنیم؟ با عهدهای جمعی مشابهت ها بیشتر میشود. مثل ماه رمضان که روزه میگیریم، این روزه گرفتن مشابهت یک جامعه را به هم بیشتر میکند. لذا دل ها به هم نزدیک تر میشود، انس دل ها با هم بیشتر میشود. کدورت ها کمتر میشود. چون یک عملی را همه دارند با هم انجام میدهند. کسانی که این عمل را انجام میدهند مشابهتشان بیشتر میشود. در همین دایره اگر در ماه رمضان که ماه نزول همه کتاب های آسمانی است یک عهد جمعی را با هم، که داریم اما فردی اش را، تبدیل به یک عهد جمعی بکنیم. وقتی تبدیل به یک عهد جمعی بشود، اثر عهد جمعی این است که همانطور که در دایره فردی مشابهت ها باعث میشد این دوتا به هم جذب بشوند، در دایره عهد جمعی باعث میشود که وقتی این جمع کنار هم قرار میگیرند، با هم هستند، این اثر وجودی این ها به هم ضمیمه میشود، مثل اعضای بدن انسان، قوای انسان، همه این ها مرکبی است، اما با هم ترکیب میشوند، یک حقیقت واحده ای را ایجاد میکنند که ان شاء الله بعدها راجع به این بیشتر صحبت میکنیم، آن حقیقت واحده آثاری ازش ظاهر میشود که از تک تک قوا امکان پذیر نبود، از تک تک اعضا و جوارح امکان پذیر نبود. در عهد جمعی که اینجا میخواهد شکل بگیرد که یک کار جمعی بکنیم، ان شاء الله سعی بکنیم در تتمه این ماه مبارک رمضان که باقی مانده است، تبدیل بکنیم این کارهای فردی مان را به عهد جمعی، ارتباط با قرآن کریم است. ارتباط با قرآن در این ماه یک عهد جمعی است که این عهد جمعی میتواند یک تشکیلات و جامعه را قوام بدهد.
من یک آیه را برای دوستان بخوانم، این آیه خیلی تاثیر گذار است، آیه زیبایی است، که همه آیات قرآن تاثیر گذارند، اما این آیه به خصوص نسبت به این مسئله خیلی میتواند برای ما تاثیر مثبت بیشتری بگذارد. خطاب به پیغمبر میفرماید که وَ إِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَاباً مَسْتُوراً وَ جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذَانِهِمْ وَقْراً، بعد ادامه دارد. اینجا آیه میفرماید که وقتی قرائت قرآن میکنی پیغمبر، جعلنا بینک و بین الذین لایؤمنون بالآخرة حجابا مستورا، بین تو و آن هایی که اهل ایمان به آخرت نیستند، یک حجاب مستوری واقع میشود. حالا حجاب مستور را خود آیه بعد توضیح میدهد که چیست. این حجاب مستور دو اثر دارد. یک اثر برای پیغمبر و اهل ایمان. این خطاب به پیغمبر اختصاص به پیغمبر ندارد. یعنی خطاب این است که هر کسی قرائت قرآن بکند، هر جمعی که قرائت قرآن بکنند، هر عده ای که با همدیگر با قرآن مانوس بشوند، جعلنا بین این ها و بین کسانی که لایؤمنون بالآخرة، وجه مشترک این ها وجه خواندن قرآن است. وجه مشترک مقابل این ها این وجه است که آن ها کسانی هستند که لایؤمنون بالآخرة. بین این دو تا حجاب مستور ایجاد میشود. حجاب مستور کارش چیست؟ حجاب مستور دو اثر دارد. یک اثرش این است که باعث میشود کسانی که ایمان نیاوردند به معاد و قیامت، قدرت فهم کارهای اهل ایمان را از دست میدهند. تعبیر ادامه آیه این است که و جعلنا علی قلوبهم اکنة، قلوب این ها در یک کن و لانه و پوششی قرار میگیرد، نمیتوانند بفهمند. ان یفقهوه و فی آذانهم وقرا، گوش های این ها سنگین میشود. یعنی دشمن شما که مقابل شماست، وقتی نتواند شما را بشناسد، نتواند تصمیمات شما را بفهمد، اعمال شما را بشناسد، قدرت مقابله با شما را از دست میدهد. یعنی میفرماید وقتی شما قرآن میخوانید، قرآن به شما یک توانایی میدهد. به شما یک توانایی میدهد، به آن ها یک کن و وقر میدهد. به شما توانایی میدهد، شما یک افقی پیدا میکنید با ایمان به معاد، چون در مقابلش آن را آورده است، یعنی این ها ایمان به معادشان قوی تر میشود، یک تشکیلات وقتی نگان ایمان به معاد را، معد باوری را در وجودشان قوی تر بکنند، این تشکیلات به سمت وحدت بیشتری میرود، به سمت کارهای متعالی تری میشود. یعنی وقتی در تشکیلات قرار بگذارند معاد باوری را در وجودشان قوی تر بکنند-قرآن دارد دستور میدهد دیگر-… ببینید ما عادت کردیم که در تشکیلات کار میکنیم برای دیگران. این کار برای دیگران خوب است و لازم هم هست، که آدم دنبال ایمان آوردن دیگران باشد، اما وقتی این کار نتیجه و ثمره عالی اش محقق میشود که انسان بتواند این جمع را هم یکتا تر بکند، واحد تر بکند، توحیدی تر بکند. این کادر اصلی، آن مرکزیت موحدت تر باشند. هرچقدر این ها توحیدی تر بشوند، اثر وجودی شان در آن کسانی که میخواهند تاثیر بگذارند، چون این ها واحد میشوند، متشابه میشوند، شبیه میشود. یک حقیقت از این ها دیده میشود. تاثیر این در وجود افراد دیگر تاثیر گذارتر میشود. حالا این ها را ان شاء الله در بحث های بعدی به مناسبت وارد میشویم. عهدهای جمعی یکی از کارهایش این است که این جمع را به هم متحدتر بکند، توحیدی تر بکند، اثرش این است که در تاثیر در دیگران هم این اثر موثرتر میشود. لذا اگر مدتی، زمانی از وقت را بگذاریم برای این رشد، فکر نکنیم مدتی را از دست دادیم. نه. چندین برابر این به سرعت تدارک میشود و برمیگردد و یک اثر باقی ایجاد میکند. پس در هر تشکیلاتی حتما باید ما برای آن کسانی که راس تشکیلات هستند و هیئت اصلی هستند، یک تدابیر ویژه ای، عهدهای جمعی خاصی داشته باشیم که این ها چند پله را طی کرده باشند تا دیگران را دعوت کنند. از کارهای مهم در اینجا خواندن قرآن است به صورت عهد جمعی. خواندن قرآن به صورت عهد جمعی مدل هایی دارد. گاهی به این است که جلسات قرآنی تشکیل میشود، جمعی، این هم یک مدلش است. در جای خودش قابل استفاده هم هست. اما یک مدلش این است که الان که همه دارند قرآن میخوانند، این خواندن قرآن را با یک عهدی که ما عهد کردیم که این جمعی که کنار همدیگر هستیم، با این نگاه که با همدیگر داریم میخوانیم، با هم جلو میرویم، ممکن هم هست هر کدام در یک جایی از قرآن باشند، اما عهد کردیم که این را با ارتباط با همدیگر و این جمع این کار را انجام بدهیم. آن وقت این جمع تشکیلاتی که یک همچنین قصدی را میکنند، اثر کاری که از این ها محقق میشود، غیر از آثار فردی که قبلا داشت که همان ها سرجایش است، یک آثار جمعی دیگری برای تشکیلات ایجاد میکند که آن طهارت ویژه ای است که از قرآن محقق میشود. عهد جمعی با قرآن، در خواندن قرآن، در ماه قرآن، در شهر الله، اثر ویژه ای دارد. اگر میفرمایند یک آیه در ماه مبارک رمضان خواندنش مطابق یک ختم قرآن است، یعنی سرعت حرکت در ماه مبارک رمضان و سلوک در ماه مبارک رمضان با قرآن کریم، سرعت سیر خیلی عظیم میشود. در کنار اینکه احکام بدن سیطره اش تخطئه شده است، نظام روحی ما با قرآن تقویت شده است. یعنی الان جای بروز نظام روح است. جای بروز نظام روح با قرآن محقق میشود. پس از یک طرف آن موانع برداشته شده است که سیطره احکام بدن بود با همین گرسنگی و تشنگی و خوردن به امر و نخوردن به امر، از طرف دیگری خواندن قرآن است که آن حقیقت یک مرکب سیری است که انسان با او حرکت میکند و به مقصود میرسد و سرعتش هم در این ماه مبارک رمضان سرعت نوری است. یعنی یک آیه مطابق یک ختم قرآن است. یک ختم قرآن چه آثاری دارد اصلا برای ما قابل تصور نیست، یک آیه هم چه اثری دارد برای ما قابل تصور نیست، اما میدانیم که هرچه که هست، در ماه مبارک رمضان یک آیه مطابق یک ختم است. یعنی این ضریب را هم پیدا میکند. با این نگاه برای یک حرکت تشکیلاتی و جمع ایمانی سعی بکنیم که در جمع هایمان آداب عهدهای جمعی قرائت قرآن را در غیر ماه رمضان هم داشته باشیم. اما نطفه این مسئله در ماه رمضان بسته بشود که دل ها آماده تر است، جان ها آماده تر است، تن ها سیطره شان بر نظام روحی ضعیف تر است. نظام حرکت را از اینجا آغاز بکنیم، شیرینی اش چشیده بشود، همه این مسئله را خودشان دارند، آماده اند، قرآن را میخوانند، ان شاء الله با این نگاه ادامه بدهند. البته برای بحث قرآن یک جلسه کفایت نمیکند، دوستان میتوانند به آن جزوه رفیق روزهای بندگی که سی عنوان برای سی شب ماه رمضان و سی روز ماه رمضان بیان شده است، ان شاء الله رجوع بکنند، در کانال قرار داده میشود تا نگاهمان هم به قرآن و حقیقت قرآن یک نگاه متفاوتی باشد. اما با همین آیه ای که اینجا در محضرش بودیم، این آیه فرمودند که قرآن که خوانده میشود بین تو و کسانی که ایمان نمی آورند حجاب مستور قرار میگیرد. یعنی یک تشکیلات ضمانت حفظ خدا بهش داده است با عهد جمعی ارتباط با قرآن. از دست شیطان محفوظ میشود. همانطور که در قرآن میفرماید از قول شیطان که فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین،عباد مخلص تو از دسترس من دورند. اینجا قرآن عمومیت میدهد. اگر قرآن خواندید و جمعی با قرآن عهد پیدا کردند و خودشان را حشر دادند، این جمع با این حشر با قرآن، از دسترس مکر و کید دشمنان محفوظ میشوند. پس یک جمع تشکیلاتی برای اینکه از وسوسه های ابلیس دور باشد، قرائت قرآن یک تضمین خوب از جانب خداست با این نگاه که آن ها در اکنه و وقر قرار میگیرند. گوش هایشان سنگین میشود، نمیتوانند بفهمند شما چه تدابیری دارید، دل هایشان سخت میشود، نمیتوانند بفهمند و ادراک بکنند که شما چه تصمیماتی گرفتید. و لذا باعث میشود که به دور از شیطان و اعوان شیطان آن جمع تشکیلاتی ان شاء الله بهتر جلو برود. این ها وعده های قرآنی است. به هر مقداری که باور بکنیم، تاثیرش را میبینیم. خدا رحمت کند آیت الله بجهت را، ایشان میفرمودند که ما محرومیت هایمان چوب عدم باورهایمان است. چون این ها را باور نمیکنیم به کار هم نمیگیریم و در نتیجه محروم میشویم.
ان شاء الله در جلسات بعد مباحث بعدی را در این مسئله در خدمت دوستان خواهیم بود.
اولین کسی باشید که برای “حرکت کاروانی، جلسه 2” دیدگاه میگذارید;