بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الَّرحیمِ الحمدلله ربِّ العالَمین وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرین.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَ لَعنُ الدّائمِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعین إلی یَومِ الدّین.

اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا

ان­شاءالله خدای سبحان عنایت بکنند و همه­مان از سربازان، یاران، یاوران و بلکه سرداران امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف باشیم.

بحثی که در جلسۀ گذشته که یک جلسه هم فاصله شد بیان شد این بودش که آنچه که ما در تشکیلات به­دنبالش هستیم چون با این مبنا که بین نظام تشریع و نظام تکوین تطابقی است هرچه که در نظام هستی است تفصیل وجود انسان است و خصوصیات انسان را می‌نمایاند لذا مراتب نظامِ ترکیب نظامِ ارتباط درهستی می‌تواند مراتب نظام تشکیلاتی در دین را برای ما آشکار بکند اگر این نگاه به جزئیات کشیده بشود و مصادیقش بیان بشود بسیار امر راهگشایی است و کار از آن می­آید و برای ما نتیجه دارد و شاید همان بحثی که مقام معظم رهبری فرمودند که علوم انسانی باید یک تحولی در آن صورت بگیرد از مصادیقِ مهمش که می­تواند این تحول را ایجاد بکند این نگاه توحیدی است که جزءِ معارف ماست که تطابقِ بین تشریع و تکوین است و بین این‌ها یک تناسب کاملی است لذا اگر درجایی علم گسترش پیدا کرده و توانسته خیلی تحلیل‌های عظیمی از موجودات هستی به دست بدهد با نگاه تشریعی و علوم انسانی می‌توانیم از آن علوم ما با قواعدی که داریم علوم انسانی الهی را که مستخرج از نظام تکوین باشد را به دست بیاوریم چون نظام تشریع با نظام تکوین یا تعبیر دیگر کتاب تدوینی که قرآن است با کتاب تکوینی که عالَم است یک تطابق و عینیت کاملی دارد و این عینیت هرجا که ما وارد بشویم خودش را نشان می­دهد، این را البته ما تجربه هم کردیم شاید دو سه سالی ما با دوستانی از رشته‌های تخصصی مختلف جلسات هفتگی داشتیم،هر هفته و می‌نشستیم از رشته‌های مختلف این دوستان بودند یک موضوعی مطرح می‌شد بعد این موضوع از رشته­های مختلف مشابهاتش، مرتبطاتش دیده می­شد بعد با یک نگاه به­اصطلاح شناخت معرفتی­ای که در دین هست و عقبۀ معرفتی می‌دیدیم همۀ این‌ها با یک کد به هم مرتبط می­شود و به یک وحدتی می­رسد و یکتا می­شود و چقدر مبیّن و شارحِ هم می­شود که الآن بحثش چون موردش نیست وارد جزئیاتش نمی­شویم اما شاید من یادداشت‌های زیادی هم از این مسأله هنوز دارم هرچند آن­موقع‌ها این ضبط صوت‌های این­جوری نبود که ضبط بکنند این­ها ضبط نشد اما بالأخره یک یادداشت‌هایی هست از آن­موقع که خیلی کارگشاست و زمینه برای آیندۀ این کار برای نظام تشکیلات در نظام ارتباطاتی که هست هست. این بحث تا همین مقدار ما فعلاً عبور می‌کنیم به­عنوان یک کد در رابطه با نظام تشکیلات که می­تواند خودش یک افقی را باز بکند. امروز بحثی که می‌خواهم بگویم یک خرده ساده‌تر است، دمِ­دست­تر است اما غفلت ما هم شاید بیشتر است، دومین افقی که در اینجا می­شود گشود امروز بحث را به همین وزان این است که ما در نظام تشریعمان که احکاممان باشد وقتی نگاه می‌کنیم به احکام استفادۀ ما از روایات و آیات و آنچه که برای احکام آمده یک استفادۀ به­اصطلاح اختصاصیِ در مورد یک احکامی است که این را ما باور نکردیم که قاعدۀ حاکمِ در نظام تشریع یک قاعدۀ واحده است و این حکم قابل سرایت است منتها نه آن عنوانی که بعضی از به­اصطلاح کسانی که مقابل تفکر شیعه بودند به ­نوان قیاس و استحسان بیان می‌کنند اما حالا مثال‌هایش را عرض می‌کنم خدمتتان یک خرده واضح‌تر می­شود. مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمایند که اینکه شیعه در نظام اجتماعی حیات اجتماعیش ضعیف بوده در طول تاریخ و کمتر به­اصطلاح مکتوبی به­عنوان حیات اجتماعی از شیعه باقی مانده درحالی­که از اهل تسنن بیشتر از این هستش علتش این بوده که خب شیعه اولاً در یک اقلیتی همیشه بوده ثانیاً حاکمیت نداشته ثالثاً در یک تقیه زندگی می‌کرده یعنی حتی آن تفکر فردیش هم به­صورت چی بوده؟ تقیه‌ای بوده و لذا حیات اجتماعی در شیعه آن تفصیلش، مکتوباتش خیلی کمتر است از نظام اهل تسنن که حاکمیت داشتند از قبل و بر اساس نظام حاکمیتشان خیلی درحقیقت مکاتیب و نوشته‌ها و کتاب‌ها دارند ما کمتر داریم در شیعه و کمتر از این منظر وارد شدیم، خب الحمدلله خدای سبحان لطفی کرده جمهوری اسلامی به پا شده و این جمهوری اسلامی نعمتی شده که به این مسأله حالا شیعه تازه دارد بهتر می­پردازد،‌ در طول تاریخ خیلی جاهای کمی بوده که شیعه افقی پیدا کرده باشد برای گفتگو و بیان اگر هم جایی بوده تبعی بوده بالذات نبوده به­صورت تبعی بوده اون تبعی هم انقدر میدان را باز نمی­کرد که طراحی ایجاد بشود آن به­اصطلاح استنباطات اجتهادی ایجاد بشود، خب این اصل مسأله روشن است. اما حالا اگر بخواهیم با این نگاه بیاییم جلوتر اصلِ اسلام که اجتماعیات درونش قوی­ترین است که این را مرحوم علامه در المیزان در ذیل آیۀ 200 سورۀ آل­عمران تفصیلاً بیان می‌کنند که دوستان می‌توانند به آنجا رجوع بکنند نکتۀ اساسی است و بین مذاهب اسلامی شیعه قوی­ترین نظام توحیدی اجتماعی را دارد که براساس اصلاً نظام امامت چیده شده و نظام ولایت چیده شده که در نظام اهل تسنن این نظام ولایت دیده نشده این نظام ولایت و نظام امامتآون نظام توحیدی اجتماعی و تشکیلاتی را به احسن وجهش چه کار می­کند؟ تبیین می­کند، حالا این را می­خواهیم بیاوریم جلوتر جزئی­ترش بکنیم. ما مثلاً اگر دو سه تا از احکام را امروز اگر بیاییم نگاه بکنیم به آن­ها یک نگاه اولی داریم ما وقتی مثلاً احکام نماز جماعت را می‌بینیم ببینید در روایاتی که وارد شده بحث نماز جماعت حتی، خدا رحمت کند حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی را ایشان می­فرمودند این روایت شریفی که آمده در روایات که اگر کسی در نزدیکی‌های مسجد باشد و تعمداً در نماز جماعت شرکت نکند در روایت دارد می­شود خانه را بر سرش خراب کرد، چرا؟ یعنی این انقدر اهمیت دارد، حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی فرمودند این قابل عمل است به آن نه فقط یک روایت، گاهی بعضی از روایات روایاتِ تعالی است یعنی می­گویند که به­عنوان امر متعالی لذا عمل به آن نمی‌خواهد مثلاً در مقامِ اجرا بیایند حکم را بر آن اجرا بکنند متعالی اس یعنی اگر این کار بشود خیلی خوب است، ایشان می­فرمودند قابل عمل به آن است یعنی می­شود این را اگر این کار را نکرد بیاید خراب کند واقعاً نه اینکه خراب کردنِ تصوری باشد نه اینکه فشار فقط باشد، نه یعنی قابل عمل است خب این خیلی حرف مهمی است که نگاه به نماز با این نگاه اجتماعی و جعلش حالا بیاییم جلوتر، خدا رحمت کند حضرت آیت الله بهجت را ایشان فرمودند که در نمازی که کسی وارد می­شود به نمازِ جماعت نمازِ جماعت دارد می‌خواند درحالت عادی رکنِ نماز کم یا زیاد بشود در غیرِ جماعت مبطلِ نماز است اما در نماز جماعت اگر سر از رکوع بلند کرد دید امام هنوز در رکوع است و می‌تواند برسد به رکوعِ امام یعنی جوری نیست که حالا امام در حال بلند شدن است خب دیگر نه اما اگه می‌بیند نه هنوز ذکر به­گونه‌ای است که این می­تواند برسد واجب است رکوع کند دوباره و مبطل نماز که نیست واجب هم هست برای این یعنی ایشان می­فرمود و بیانِ ایشان [است] که اینجا حکم جماعت بر حکم نماز چه شده؟ که رکن نماز هم هست ترجیح داده شده، حرف خیلی دقیقی است یک مجتهد دارد این حرف را می­زند که حکم جماعت بر حکم نماز چه شده؟ ترجیح داده شده، این­ها در نظام تشکیلاتی خیلی کار از آن می‌رسد که اگر آدم بخواهد تحلیلش کند، باز مثال می­زنم، مثلاً شما در نظر بگیرید ببینید چقدر زیباست نماز جماعت به­گونه‌ای تصویر شده و احکامش آمده که انسان هر لحظه به جماعت برسد امکان ورود دارد به آن، این خیلی حکم عالی­ای است، یعنی اگر کسی دیر رسید مانعی برایش بود ابتدا نرسید این­جور نیستش که دیگر بگویند حالا نمی‌توانی تمام شد در را ببندند بگویند دیگر چه شده؟ نه، هر لحظه انسان به نماز جماعت برسد امکان لحوق دارد خب این در مدل تشکیلاتی چون نماز جماعت یکی از بارزترین مدل‌های تشکیلاتی است که انسان بتواند در هر زمانی که امکان ارتباط با تشکیلات دارد جوری چیده شده باشد امکان ورود و ارتباط برقرار بشود، بله آنچه که از دست داده در رابطه با نماز در روایت هم آمده خیلی زیاد است به­طوری­که اگر کسی مثلاً حمدِ امام را نرسید از سوره رسید چقدر از دست داده، اگر سوره را نرسید به رکوع رسید چقدر از دست داده اما اینکه هرجا برسد هر لحظۀ نماز یعنی تا آخرِ سلامش شما لحظه‌ای ندارید که کسی برسد امکان لحوق به جماعت حتی بعدِ نماز می­گوید اگر نماز تمام شد هنوز صفوف برقرار است همین مقداری که یک کسی بیاید ببیند شکل نماز جماعت برقرار است تو نمازت را بخوانی اذان و اقامه نمی‌خواهد و اذان و اقامه نگویی وارد نماز بشوی حکم جماعت برایت [نوشته می­شود]، چقدر این­ها عظیم است! این می­دانید فقط یک حکم فقهی منحصر در رابطه با نماز نیست یک مدل دارد ارائه می‌کند اگر با این مدل انسان به نگاه احکام فقهی رجوع بکند می‌بیند که این دارد یک طریق زندگی را در نظام اجتماعی اآنجایی از آن که به نظام اجتماعی ناظر است در نظام فردی آنجا که به نظام فردی ناظر است، خدا سلامتی بدهد حضرت آیت الله مصباح[1]ایشان می­فرمود که ما با یک جمعی رفتیم خلاصه یکی از دانشگاه‌های آمریکای جنوبی کشور آمریکای جنوبی دانشگاهشان رفتیم یک دانشگاه خیلی بزرگی که 40 هزار دانشجو داشت بعد ایشان فرمودند که ما رسیدیم وقت نماز بود رسیدیم آنجا اجازه خواستیم که قبل از جلسه نمازمان را بخوانیم گفت این معاون رئیس این دانشگاه که یک شخصیت برای خودش وزینی بود هم همراه ما گفت من اینجا هستم در خدمت شما تا نمازتان را بخوانید گفت ما انداختیم در همان محوطۀ آزاد دانشگاه یک نمازی را بخوانیم گفت این تمام حرکاتی که ما انجام می‌دادیم را با اینکه نمی‌فهمید ما چه می­گوییم انجام داد یعنی تکبیرة­الاحرام را مثل ما دستش را این­جور کرد و بعد رکوع مثل ما رکوع می‌رفت و نه اقتدا بکند این هم ادای ما را در می‌آورد خلاصه که ببیند ما چه کار می‌کنیم بعد آخرش گفته بود که چقدر این هیبت و این حال عظیم است بالخصوص آن سجده­اش که آن نمی­دانست این چیست گفته بود این حالت به انسان یک روحی می­دهد یک حالی می­دهد که اصلاً غیرقابل [بیان است]، ما بلد نیستیم درست عرضه بکنیم آنچه را که داریم تا وقتی می­آیند یوگا را برای ما عرضه می‌کنند دل جوان ما آب می­شود که این چیست؟ نماز با این پررازی و رمزی­اش با این آثار فطری­اش بلد نیستیم درست عرضه بکنیم، از اول که می‌خواهیم نماز را بیاییم برای یک جوانی بگوییم از کجا شروع می‌کنیم؟ از واجبات و محرماتی که چه می­شود؟ یک­دفعه احساس تکلیف و فشار بکند، نمی­گوییم نباید این­ها را گفت اما به جای اینکه از آداب و سننش از خلاصه آن آثارش شروع بکنیم که جذب بکند بعد وقتی تکلیف را می‌گوییم شوقی بپذیرد ما از اول از تکلیف شروع می‌کنیم دیگر به آداب و سنن نمی‌رسد یعنی به آن لطافت‌ها و آثار نماز نمی­رسد، حالا مثلاً خودِ ببینید این بحثِ، می‌خواهم یک نگاه‌های عادی که الآن پیش ما عادی شده داریم استفاده می­کنیم، حتی بحث‌هایی که در شکیات نماز است، شما فکر می­کنید این بحث‌هایی که در شکیات نماز است چقدر خلاصه برایتان اهمیت داشت که از آن استنباط برای نظام تشکیلات بکنید؟ تا حالا شده با این نگاه نگاه بکنیم؟ که در یک نظام اجتماعی این همه حضرات معصومین علیهم السلام در رابطه با شکیات روایت وارد شده سؤال شده جواب دادند مسأله مطرح شده علمای بزرگ ما وقت گذاشتند استنباط کردند، درست است که اگر نبود الاّ نماز چون این ستون دین است می‌ارزید برای این به­تنهایی، اما فقط این نیست بلکه اینکه اگر انسان شک کرد بنا را بر چه بگذارد و چگونه باشد کجا مبطل است کجا درحقیقت جریان دارد کجا امکان تصحیح دارد کجا امکان جبران دارد همۀ این­ها در چه هستش؟ چون یک نگاه عظیمی است که نماز حقیقتی است که انسان کاملی که ولیِّ الهی است از عالم وجود درحقیقت که همان رابطۀ با آن باطن هستی است این را اخذ کرده زبان داده برای ما بیان کرده و این نظامِ وجود درونش است این قواعد نظام وجود واحد است و این سرایت دارد به خیلی از جاهای دیگر، تشابه دارد ،آثار دارد، اگر این نگاه رو بیاییم بکنیم می­بینیم حالا بحث‌های شکیات نماز در غیر از اینکه در نماز سرایت دارد و همان­جور متقن است و اساسی است حالا می­بینیم اگر ما این­ها را تحلیل کنیم با یک زبان دیگری می‌توانیم در احکامِ یک نظام اجتماعی و به­خصوص احکامی که به اجتماعیات برمی‌گردد، به­خصوص آن احکامی که به اجتماعیات برمی‌گردد این­ها را درحقیقت چه کار بکنیم؟ از آن  سوژه بگیریم. مثلاً باز اگر بخواهیم در نماز نگاه بکنیم: اتصالِ در نماز، چقدر این احکام اتصال در نماز که اگر مردم می‌دانستند که مثلاً در صفِ اول نماز شرکت کردن چه ثوابیست با شمشیر از هم سبقت می‌گرفتند یا نظیر این روایتی که وارد شده این اتصال چقدر در نظام تشکیلات اثر دارد به­طوری­که اگر کسانی که پشت سرِ امام، می­دانید هر کسی که به امام نزدیک­تر باشد ثواب نمازش چه هستش؟ بیشتر است، غیر از اینکه صف اول ثوابش زیادتر است هرچه به امام نزدیک‌تر بشود [ثوابش بیشتر است] و آن کسی که سمت راست واقع می­شود از کسی که سمت چپ واقع می­شود باز چیست؟ به همین نسبت، چرا؟ نگاه بکنید ارتباطِ بقیه از طریق این­هاست چون امام درحقیقت ایستاده بقیه از طریق این­ها چه می­شوند؟ ارتباط می‌گیرند یعنی چه؟ یعنی آن کسی که در صف دوم و سوم و چهارم یا اطرافِ این ایستاده تمامِ این­ها از طریقِ این به امام متصل می­شوند وقتی از طریقِ این به امام متصل می­شوند یعنی نماز این‌ها ثوابش برای این شخصی که اتصال­دهنده هم هست محسوب می­شود درحقیقت بعد برای خود شخص هم حساب می­شود، خب اگر این نگاه را انسان در نظام نماز باور کرد که اتصال چقدر اهمیت دارد و این یک مدل ذهنی ایجاد کرد یک مدل فکری ایجاد کرد که در روابط تشکیلاتی انسان سبقت بگیرد تا دیگران را چه کار بکند؟ متصل بکند و متصل نگه دارد، یعنی آن کسی که جلوست حق ندارد که نمازش را شکسته قرار بدهد یا وسطِ نماز سرعت بگیرد جدا بشود تا اتصالِ بقیه به هم بخورد، این حق ندارد، اگر می‌خواهد کسی این کار را بکند باید یک جایی باشد که چه باشد؟ در نماز بقیه اختلال ایجاد نشود، درست است نمازِ بقیه باطل نمی‌شود فرادی می­شود اما همین فرادی شدن یک حق­الناسی هست یا نیست؟ که این شخص می­گوید من نماز جماعت اقتدا کردم تو باعث شدی نماز من تبدیل بشود به نمازِ چی؟ فرادی. می‌خواهم بگویم چند تا مدل مثال بزنم که این­ها هرکدام جای بحث دارد، اگر بیاییم احکامش را جزئی­تر نگاه بکنیم آن­وقت می‌بینیم ما چقدر حرف برای تشکیلات داریم و مدل‌های تشکیلاتی و قالب­های تشکیلاتی داریم که این‌ها را از بس زیاد است دست­نخورده مانده، همان­جور که عرض کردم یک جلسه خدا رحمت کند حضرت آیت الله بهجت ایشان یک کسی آمد گفت آقا ما خیلی کتاب‌های خطی داریم این­جوری شیعه، ایشان یک افسوسی خورد گفت این به­اصطلاح افتخار دارد که بگوییم که این همه کتاب خطی داریم؟ یعنی ما ارزش تُراث خودمان را ندانستیم تا به چاپ برسانیم تا دردسترس قرار بگیرد، اینکه باشد در کتابخانه خطی باشد چه ارزشی است برای ما؟! یعنی نشان می­دهد ارزشِ تراثمان را نداریم، ما الآن نظامِ درحقیقت احکام ما یک نگاهی شده که گاهی حتی طلبۀ ما وقتی می‌خواهد فقه بخواند احساس می‌کند که بی­میل می‌خواهد بخواند، چرا؟ چون کاربردهای دقیق و عمیق این را به غیر از اینکه در خودِ نماز کاربردها دقیق و عمیق است ستون دین انسان را می‌سازد برای ابدیت این بقیه­اش را هم ندیده یعنی احساس می‌کند که اگر این الآن این را بخواند وقتش را بگذارد وقتش چه شده؟ ضروری‌تر از این در کار هست، درحالی­که الآن این­ها همه روی زمین مانده. بحثِ قبله را درنظر بگیرید، این بحثِ قبله واقعاً جزءِ عظیم‌ترین مباحث تشکیلاتی دین ماست هر کسی در هر کجای عالم که قرار دارد چه در زمین است چه در آسمان فرقی نمی‌کند، در هواپیماست یا روی زمین است یا حتی رفته کرۀ مریخ اگر مثلاً امکان‌پذیر شد این نگاه بر این است که چه باشد؟ قبله در نظامِ درحقیقت نماز یا در حج یک حقیقتی است که همه باید در یک آنی در لحظاتِ خاصی در نمازشان در خوردن و خوابیدنشان حالا وجوباً و استحباباً دیگر چون بعضی از آن­ها وجوبی است [و] بعضی از آن­ها چیست؟ استحبابی است دیگر، خوردن و خوابیدن و نشستن و مردن و دفن کردن و احتضار و قربانی کردن می‌دانید این­ها یعنی چه که انسان تمام حالاتش بدون اینکه کعبه رو ببیند دارد به سمت چه می­شود؟ دائماً خودش را دارد در آن جهت قرار می­دهد، این چقدر توحید ایجاد می‌کند در سراسرِ نگاهِ مؤمنی که احساس می‌کند نشستنش در یک­جا استحباب دارد رو به قبله باشد، خوردنش سرِسفره استحباب دارد رو به قبله باشد، قربانی کردن واجب است رو به قبله باشد، احتضار است لازم است درحقیقت رو به قبله مناسبِ محتضر باشد، دفن کردن واجب است رو به قبله باشد، حتی اگر تخلّیش هست لازم است درمقابل قبله نباشد یعنی حتی این­طرف که این درمقابل قبله نباشد، ببین چقدر زیباست این کار! بعد شما حساب بکنید که مساجد همه محراب دارند قبله دارند که این قبله‌ها همه به سمت یک حقیقتِ واحدی است، اگر یک حزبی بخواهد یک ادب و به­اصطلاح کاری را داشته باشد که بخواهد به مریدانش بگوید که همه در فلان ساعت فلان کار را بکنند می‌دانید چقدر باید برای این کار هزینه بکند، فکر بکنند، طراحی بکنند، مدل­سازی بکنند، یاد بدهند که چه­جوری درحقیقت این کار شکل بگیرد! بعد آیا بشود آیا نشود، آن­وقت اسلام آمده به ما در تمام لحظاتمان لحظه به لحظۀ ما حکم داریم در رابطه با قبله، دررابطه با قبله حکم داریم، که این حکم انسان را توحیدی می­کند بعد سؤال می‌کنند که چرا مثلاً کعبه چرا چهارگوش است؟ مکعب است؟ بعد جواب می­دهند چون بیت‌المعمور و این به محاذات بیت­المعموره است بیت­المعمور درحقیقت چهارگوش است و چهار درحقیقت ضلع دارد، بعد این خب چرا بیت­المعمور چهار ضلع دارد؟ می­گویند چون عرش الهی چهارپایه دارد، می­گوید خب چرا عرش الهی چهارپایه دارد؟ آن چهارپایه چیست؟ بعد می‌فرماید آن چهارپایه همین ذکرِ سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر این چهار رکن عرش است که عرش الهی بر این استوار است و درحقیقت بیت­المعمور از این تنزل پیدا کرده و این حقیقت را می‌نمایاند [و] کعبه هم او را می­نمایاند، این­ها‌ خیلی زیباست، بعد حالا در این قبله شما در نظر بگیرید زیباییش این است که باید درحقیقت جریانِ اقامۀ قبله به دست چه کسی واقع بشود؟ ابراهیم خلیل سلام الله علیه، ابراهیم خلیل سلام الله علیه قبله واقع بشود که وقتی آن جریان کعبه می­خواهد بنا بشود بازسازی بشود چون از زمان آدم سلام الله علیه این مکان بوده بازسازیش به دست ابراهیم خلیل است که می­گوید “إِذۡ جَعَلۡنَا ٱلۡبَيۡتَ مَثَابَةٗ لِّلنَّاسِ”[2] که دارد آنجا دنباه­اش دارد که خدایا من فرزندانم را گذاشتم “بِوَادٍ غَيۡرِ ذِي زَرۡعٍ”[3] درحقیقت آنجا گذاشتم، همسرش و فرزندش را، “بِوَادٍ غَيۡرِ ذِي زَرۡعٍ عِندَ بَيۡتِكَ ٱلۡمُحَرَّمِ…فَٱجۡعَلۡ أَفۡـِٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِيٓ إِلَيۡهِمۡ” خدایا دلِ مردم را به سمت این‌ها مایل کن بعد امام صادق علیه السلام می‌فرماید که ما دعوت ابراهیمیم که “فَٱجۡعَلۡ أَفۡـِٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِيٓ إِلَيۡهِمۡ” یعنی به سمت ما که ما درحقیقت اجابتِ دعوتِ ابراهیمیم که مردم را به سمت[ما مایل کن] لذا اصلِ حج، تمام الحج لقاءُ الامام است لذا جریان ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام تنها و تنها به­عنوان ولیِّ مطلق الهی در کعبه محقق می‌شود، این­ها اتفاقی نیست که همۀ عظمت قبله بعد ولادتِ درحقیقت امیرمؤمنان در کعبه بعد “فَٱجۡعَلۡ أَفۡـِٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِيٓ إِلَيۡهِمۡ”، یعنی دل‌ها همان­جوری­که کعبه نازلۀ بیت­المعمور است و بیت­المعمور نازلۀ عرش الهی است و عرش الهی بر چهارپایۀ سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر شکل گرفته آن­وقت این نظام درحقیقت همه­اش مترتب بر حقیقتِ ولایت است در روایت هم تصریح شده به آن، بعد حالا نقش قبله در تمدن­سازی چه می‌تواند باشد؟ نقش قبله در برنامه‌ریزی و تمدن، اگر عربستان حج را جلویش را بگیرد یا تحت کنترل بگیرد آیا نمازها به سمت قبله و تمام حالاتِ به سمت قبله را در لحظه به لحظۀ عمرِ انسان می‌تواند جلویشرا بگیرد؟ در اقصی نقاطِ هر کسی هرجایی هست به سمت قبله و این حرکت [را] می‌تواند جلوی این را بگیرد؟ نه، اینکه دستِ او نیست، آن نقطه‌ای نیست که او بتواند روی آن تسلطی داشته باشد، پس اینکه یک موقعی اگر یک قدرتی هم می­آید خودِ کعبه را اطرافش را مثلاً به دست [می­گیرد] این دل‌ها به­سوی او پرواز کردنِ لحظه به لحظۀ دل‌ها در یک نظام تشکیلاتی و برنامه‌ریزی تشکیلاتی غیرممکن است کسی بتواند جلویش را بگیرد، امکان ندارد، جوری برنامه‌ریزی شده امکان ندارد، خب اگر ما این باور را در نظام درحقیقت دینی‌مان آمدیم روی آن برنامه­ریزی کردیم و فکر کردیم که از قبله، نماز، حج، روزه که هر کدامِ از این­ها یک کار جمعی عظیم است که جادارد تک تکِ این­ها احکامش [بررسی شود]، من عرض کردم حتی احکام شکیات نماز قابل استفاده در نظام تشکیلات است که اینجا جادارد وقت بگذارد آدم یکی یکی این­ها را چه کار بکند؟ بحث بکند که چرا اگر که بین رکعت سه و چهار انسان، نمی­خواهیم بگوییم این­ها تعبدی نیستش از تعبدی بودن این­ها را خارج نمی­کند اما این تعبدیات به­گونه‌ای نیستش که با نظام تکوین سازگار نباشد با نظامِ درحقیقت استفاده در جاهای دیگر مناسب نباشد، این­ها سوژه می­دهد، این­ها قدرت می­دهد، اگر ا این باور در انسان شکل بگیرد نگاهش به تمام احکام متفاوت می­شود بحث قبله اصلاً شاید واقعاً در نظام تشکیلات رابطه‌اش با تشکیلات و سوژه گرفتنش در تشکیلات که چه­جوری می­شود این کاری را که خدای سبحان کرده که در همۀ حالات انسان یک کار جدّی است و بحثش روی تمدن­سازی چون جهانی هم هست، یک موقع یک کاری جزئی کشوری داخلی محلی است یک موقع یک مثلِ یک نماز جماعت خاصی است که شما دارید یک گوشه‌ای برقرار می‌کنید، درست است؟ اما یک موقع هستش که یک کار جهانی است دستوراتش نسبت به همه است مثل قبله، این در مراتب تشکیلات که تشکیلاتی که می‌خواهد جهانی باشد و شکل جهانی پیدا بکند باید احکام جهانی داشته باشد باید دستورات محسوس جهانی داشته باشد دستوراتِ چی؟ محسوس، منتها این دستوراتِ محسوس چه باشند؟ نازلۀ معقول باشند همان­جوری­که قبله با اینکه یک امر محسوس است نازلۀ بیت­المعمور است که بیت­المعمور نازلۀ عرش الهی است و عرش الهی نازلۀ آن چهار اسم است، دقت کردید؟ یعنی اینقدر برنامه‌ریزی در نظامِ درحقیقت تشکیلاتی برای دستورات واحد داشتنِ محسوس اینقدر دقیق می­شود اینقدر اثرگذار می­شود که انسان می‌بیند که هرکدام از این‌ها چقدر کار برای انسان ایجاد می‌کند بعد هم آخرش بشود که قبله حقیقتش می­شود ولایت، توحیدی که مجرایش و اساسش ولایت است، لذا به ما می­گویند که سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر 4 مرتبۀ توحید است که درحقیقت والله اکبرِ آخرش توحید اعظم است، دیگر می­گویند 4 مرتبه توحید است و آن توحید اعظم است یعنی در همین ذکر هم انسان دارد مرتبه به مرتبه در چهار رتبه­اش هی دارد بالا می­رود که سبحان الله و الحمدلله آن هم با تنزیه آغاز می­شود که سبحان الله این­ها هر کدام خیلی زیبایی دارد که برای شعارسازی همان­جوری که قبلاً هم گفتم تنزیه و سلب درحقیقت و شناختنِ حدودِ عدمیه خودش خیلی کارایی دارد، این در نظام تشریع است اگر بیایی در روزه هم، اگر بیایی در نماز احکامِ دیگرش را دست بزنید هر کدامِ از این­ها قابل این است که از آن سوژه بگیرد انسان برای نظام تشکیلاتی که اگر می‌خواهیم این تشکیلات را به پا بکنیم یک نماز جماعت چقدر احکام دارد در نظام تشکیلاتی­اش! تمام این­ها قابل سرایت است از این برای درحقیقت یک سوژه گرفتنِ نظامِ تشکیلاتی. خب این نگاه‌ها خیلی می‌تواند آدم رو چه کار بکند؟ هم نگاهمان را نسبت به دین تغییر بدهد که چقدر دین غیر از آن چیزی که تا به حال می­شناختیم افق‌های زیادتری را دارد که ما هنوز همان­هایی را هم که دستمان بوده نتوانستیم در اینجا به کار بگیریم هم اینکه قالب‌های زیادی را به ما ارائه می­دهد تا به حال فکر می‌کردیم محتوا را از دین بگیریم قالب را خودمان فکر بکنیم اما با این نگاه قالب‌های زیادی هم از دین چه می­شود؟ قابلِ درحقیقت اخذ می­شود تا بتوانیم در تشکیلات­هایمان این­ها را سوژه بگیریم و از آن­ها استفاده بکنیم، خودِ مدل نماز جماعت خودِ اینکه در هر وقتی انسان می‌تواند به نماز جماعت برسد مثلاً در خودِ نماز دقت بکنید ما هرجایی می‌توانیم ورود به نماز جماعت پیدا بکنیم اما آیا از هرجا وارد شدیم رکعت حساب می­شود؟ نه، رکعت از یک جایِ خاص حساب می­شود، درست است؟ ولی از هرجایی می‌توانیم وارد بشویم یا نه؟ می­توانیم ولی رکعت حساب شدن که یک رکعت را برای ما حساب کند یک جاهای خاصی را دارد یعنی یک، این خودش خیلی زیباست! یعنی یک حدود ثابت به­اصطلاح مهمی دارد یک حدود متغیری که آن حدود متغیر نقششان نسبت به این حدود ثابت متفاوت است، بعد در حج همین­جوری است شما در حج وقتی­که طواف می­کنید می­توانید از هرجا وارد طواف بشوید یا نه؟ اما از کجا محسوب می­شود؟ از حجرالاسود، یعنی وقتی رسیدید به محاذات حجرالاسود از آنجا آغازِ دورتان و شوطتان آغاز می­شود اما شما هرجایی می‌توانید وارد بشوید شروع کنید؟ بله، لزوم ندارد بروی حتماً از آنجا وارد بشوی، خودِ این چقدر زیبا[ست] مثل نماز است یعنی نماز از هر جایش می­شود وارد شد؟ می­شود نماز وارد شد، ثواب دارد؟ ثواب دارد اما رکعت از کجا حساب می­شود؟ این­ها زیباست، در نظام تشکیلات آیا می­شود جوری برنامه‌ریزی کرد که هرکسی امکان ورود را خواست پیدا بکند در یک تشکیلاتی که حالت کاروانی دارد حرکت اجتماعی دارد این امکان فراهم باشد اما آن که می‌خواهد رکن حساب بشود باید یک نظم خاصی هم داشته باشد، این بی‌نظمی سرایت نکند، این بی‌نظمی ثواب درونش هست اما آن نظم است که این رو چه کار می‌کند حالا؟ شکل می­دهد، می­گوید دورت از اینجا آغاز می­شود، رکعتت از اینجا محسوب می­شود، این درحقیقت جمع کردنِ بین این‌ها که می‌بینید که بین خودِ این­ها یک تلائمیست بعد می­آید با این­طرف هم قابلِ چیست؟ برنامه‌ریزی است که ارتباط پیدا کند. خب تا اینجا بالأخره این چند بحثی را که خدمت دوستان داشتیم اگر سؤال دارند سؤالاتشان را بفرمایند تا اگر فرصتی بود باز نکته‌های دیگری را عرض بکنیم. بله بفرمایید.

سؤال: آن نظامِ ارتباطاتی که قالب­هایش را در دین بیان کرده خب مثلاً همین تبعیت از امام جماعت … امام جماعت که … به آن امام جمعه باز به آن امام جامعه، می­خواهم بگویم همه به یک نحوی نقطۀ کانونی که تبعیت از امام است باید منتهی شود. [31:50 و نقطه­چین هم نامفهوم]

پاسخ:  بله، تمرین است دیگر، یعنی بروید نماز جماعت که اینجا من حالا بحث‌های بعدی بوده نماز جماعت باید منجر بشود به نماز جمعه لذا نماز جمعه نماز جماعت‌های محدود رو چه کار می‌کند؟ [پاسخ از حضار: جمع می­کند] استاد:تعطیل می‌کند در یک نمازِ درحقیقت واحدِ به­اصطلاح عظیم‌تری شکل می­دهد بعد نماز جمعه به نمازعید، اگر امر دائر شد بین نماز جمعه و عید ما مخیّریم اما ترجیح با کدام است؟ با نماز عید، ببینید خیلی زیباست! این­ها خیلی مدل‌های زیبایی است که در نظام تشکیلات چه­جوری برنامه‌ریزی بشود که در عین اینکه کانون‌های متکثری باشند که این کانون‌های متکثر تمرین وحدتی در آن­ها شده باشد که قبله­شان واحد است مدل نمازشان واحد است اما درعین حال متکثرند، محلی‌اند، درحقیقت این‌ها ساده‌تر است، امکانِ وصول بیشتر است، رفت و آمد امکان­پذیرتر است، درست است؟ سهل‌تر است، به خانه‌ها نزدیک‌تر است، عدۀ بیشتری، اما یک­دفعه باید این­ها را حتماً تمرین کنند هفته­ای یک­بار چی؟ یک تشکیلات عام‌تری را یک فراخوانی را که در آن فراخوان باید آن فراخوانِ جمعه از دلِ این فراخوان‌های نمازهای جماعت شکل گرفته باشد و مؤکدِ این‌ها هم باشد یعنی آن فراخوان هم باید دوباره این­ها را چه کار بکند؟ تقویت کند، شاید مثالش را عرض کردم: یک شهری ما رفته بودیم، گفتم نمی‌دانم یا نه، یک شهری رفته بودیم یک بزرگواری که از مداح‌های خیلی خوبِ آن درحقیقت شهر بود، گفتم مثالش را اینجا؟ در همین­جا؟ بله؟ می­گویند دوستان گفتید دیگر چون تکرارش خلاصه مخلّ، این مداح عزیز ما که مداح انقلابی خوبی هم هستش و بود و هستش این هیأت بزرگی را درحقیقت جوانان زیادی می‌رفتند به­طوری شد که مسجدها یواش یواش چه شد؟ رو به خالی شدن شد، هیأتِ این که برقرار بود دیگر کسی هیأت‌های دیگر نمی­رفت، خب این درحقیقت نشان می‌داد یک جای کار اشکال است، نباید بین هیأت اصلی و هیأت‌های فرعی چه بشود؟ تعارضی بشود به­طوری­که شرکتِ در آن منجر به عدمِ شرکت [در این بشود] لذا این برای این بودش که وقتی نشستیم گفتگو کردیم گفتیم آقا این مثل نماز سنت نماز که نمازهای جماعت باید در مساجد خوانده بشود درعین حال نماز جمعه، شما مناسبت‌های ویژه‌ای را که مناسبت‌های اصلیست را قرار بدهید برای آن هیأتِ اصلی که همه جمع بشوند آنجا اما مناسبت‌های فرعی‌تر را بگذارید در مساجد تقویت بشوند بگذارید مساجد رونق بگیرند که از مسجد به آن هیأت سوق داده بشود از آن هیأت به مساجد سوق داده بشود.

سؤال: توضیحِ نگاه [اگر درست شنیده باشم] 34:48

پاسخ: بله اگر ما دیدیم که هیأت بزرگی در یک شهری شکل گرفت و بعد از آن نمازهای مساجد یا هیأت‌های کوچک­تر قوی‌تر شد معلوم است درست شکل گرفته اما اگر یک هیأت بزرگی شکل گرفت و بعد دیدیم هیئت‌های کوچک­تر دارد جمع می­شود آن مثالِ اگر یادتان باشد آن روایتِ چی را خواندم برایتان؟ همان روایت حسین بن ابی العلاء که این با آن سازگار است که می‌توانید با رجوعِ به آن روایت که اگر این منجر به او شد معلوم نیست اگر انسان خدمت امام صادق علیه السلام برسد یک­دفعه درحقیقت حضرت [نفرمایند] «وَ تَذِّلّ المؤمنین یا حسین؟»[4] این­جور به ما نگویند ؟! یعنی فکر می­کنیم یک هیأت عظیمی را به پا کردیم اما ممکن است منجر به خطاب و توبیخ امام بشود چون تناسب بین این دوتا رعایت نشده، اگر در نظام تشکیلاتی ما این نگاه را دیدیم حتماً باید حدود تشکیلات با هم به­گونه‌ای باشد تعارض ایجاد نکند تعاضد ایجاد کند و با تشکیلات وسیع‌تر رابطه‌شان رابطۀ شأنیت و ذی­شأن باشد، اگر این نگاه حاکم نباشد این تعارض­ها تضادها نه او را درحقیقت مقبولِ امام قرار می­دهد نه این­ها را، یعنی وقتی تعارض شد مقبولیت در کار است [یا: نیست 36:10] اثر محقق نمی­شود، ببینید یعنی این­ها از مدل چیزی که در عبادات داریم ما داریم یاد می‌گیریم در تشکیلات که پس اگر نماز جماعت داریم نماز جمعه داریم نماز عید داریم پس معلوم می­شود باید تشکیلات‌های جزئی مثل نماز جماعت‌های به­اصطلاح مساجد برقرار باشد این‌ها مؤکدِ نماز جمعه بشود نماز جمعه هم مؤکدِ این‌ها بشود، هرگاه این­ها با هم روابطشان صحیح باشد مساجد هسته‌های جذب برای نماز جمعه می­شوند و نماز جمعه هستۀ اصلی می­شود که نماز جماعت‌ها رو چه کار می‌کند؟ بهتر درحقیقت جا می­اندازد، زیباتر می‌کند، مردم را راغب‌تر می‌کند اگر اینجوری شد معلوم می­شود این تعامل تعاملِ صحیحی است لذا وقتی به نماز عید هم که می‌رسد که در نماز عید خودِ امام درحقیقت مرسوم است که در نماز عید دیگر حالا شرکت می‌کند اگر در نماز جمعه هم باز خودِ امام، ببینید همین سنتی که آقا سعی می‌کنند درحقیقت چه کار بکنند؟ این خودش مدل دینی است که در نگاه دین یک همچین مسأله‌ای هست که آنجا دیگر نماز عید فوق نماز جمعه‌هاست یعنی نماز عید یک سلطه و سیطره و هیمنه‌ای دارد لذا اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. بله.

سؤال: حاج آقا! در صنعت هم همین قاعده هست که این­ها از طبیعت الهام می­گیرند ولی ملاکِ اقتباس را معمولاً یک قاعدۀ مجزایی قرار می­دهند یک قاعدۀ اقتباس یا قاعدۀ الهام­گیری از طبیعت بابتِ صنعت مثل هوافضا و….. در این قصه که می­فرمایید یک قاعدۀ فرای این احکام ما لازم داریم که آیا جدای از ظاهراً دستوراتِ دین است یا در خودِ دستورات؟ استاد: نه، در خودِ دستورات دین است. ادامۀ سؤال: … گفته شده که … قاعده است می­تواند کمک بکند برای اقتباس. [قسمت­های زردرنگ نامفهوم 37:23]

پاسخ: این­ها هستش ببینید این قواعد هستش منتها ما نگاهمان چون جزئی­نگری بوده ملاک­گیری نتوانستیم بکنیم، بله دیگر، یعنی آن که عرض کردم آقای بهجت می‌فرماید که وقتی حکم آمده که وقتی­که اینجا رکن کم یا زیاد می­شود در جماعت ترجیح با جماعت است دراینجا عیبی ندارد رکن نماز است سهواًش در حالت فرادی مبطل نماز است چه برسد عمداًش، آنجا می­گوید عمداً زیاد بشود اما چه باشد؟ یک موقع هست ما این را بدون اینکه واقعاً آن لُبّش را بفهمیم ذوقش [مطمئن نیستم 38:38] را بفهمیم اساسش را بفهمیم این غلط است اما اگر یک موقع یک فقیهی رسید به اینکه این دارد یک حکم اصلی را بیان می­کند اگر به ما می­گویند در نماز جماعت رسیدی دیدی که از در وارد شدی بخواهی به اتصال برسی نماز از رکوع بلند شده امام می­گوید همانجا دمِ در قامت را ببند برو رکوع بعد در به­اصطلاح حرکات بدی خودت را برسان به جماعت، خب این خیلی زیباست! یعنی تا اینجا چه می­شود؟ اتصال اضطراری برقرار شده نه اتصالِ، یک اتصال اضطراری داریم که اگر یک موقع اصل [نمی­دانم درست است یا نه 39:17] می‌خواهد یک رکعت را از دست بدهد، یک رکعت را می‌خواهد از دست بدهد می­گوید همان­جا اقتدا کن، درست است؟ باید منتها در اعمال خودت را در افعال بعدی برسان به صف که دیگر آن اختلال صف هم شکل نگیرد حالا این کمتر عمل می­شود ولی خب در بحث‌های فقهی بحث می­شود دیگر، در روایاتش هم وارد شده، نمی­خواهند به … بگویند همانجا بایست نمازت را بخوان هرجا بخوانی درست است نه می­گوید اقتدا را بکن … برسان خودت را [نقطه­چین­ها نامفهوم، حدود 39:40] برسان در افعال باید برسانی خودت را به صف ملحق بشوی.

سؤال: نامفهوم 39:47

پاسخ: هیئت نماز هم به هم نخورد جوری برسانی که یک­دفعه بدو بدو ندوی برسی حالا مثلاً با طمئنینه یک­جوری برسان حالا بله البته حالا یک کسی مثلاً چند کیلومتر مانده به نماز خلاصه آنجا هم نه، به یک جایی که مکان حساب می­شود ظرف حساب می­شود، خب این­ها خیلی زیباست! در نظام تشکیلاتی اگر امر دائر شد یک کسی تازه آمده نمی­تواند به آن عمق برسد چه­جوری خودش را ملحق بکند؟ راه الحاق چگونه است؟ بله؟

سؤال: ببخشید الآن در این الگوگیری این کیفیت حالا کارهای جمعی … مثل نماز که در خودِ اصلِ کار جمعی هم ما می­توانیم بگوییم که مثلاً اکثر کارها را باید به­صورت تشکیلاتی انجام داد مثلاً فرض کنید سلوک جمعی مقدم بر سلوک فردی است یا مثلاً بگوییم تربیت جمعی مقدم است چون…… نماز جماعت افضل بر آن نماز فرادی است اگر می­توانی اول آن را شروع کن اگر نه اضطرار شد… [نقطه­چین­ها نامفهوم 40:15]

پاسخ: یعنی برای ما ببینید این بحث یک بحثِ خودش مهمی است الآن حکم مطلق اینجا نمی‌کنیم چرا؟ چون یک بحث مهمی است منتها به این نحو که به ما گفته­اند که نوافلتان را سعی بکنید که فردی بخوانید اما فرایضتان را سعی بکنید که جمعی باشد حتی سؤال می‌کنند از امام رحمت الله علیه که ما نماز جماعت که می­آییم حواسمان مثلاً جمع نمی­شود فرادی بخوانیم حواسمان جمع‌تر است آیا نماز فرادای با حواسِ جمع بخوانیم یا نماز جماعت بدونِ حواسِ جمع؟ امام می­فرمایند: نماز جماعت بدون حواسِ جمع اولای بر نماز فرادای با حواسِ جمع در نماز واجب، یعنی آن حرکت تربیت جمعی در یک فرایضی داریم یک قدر مطلقی متیقّنی داریم که آن­ها ضروریات است آنجا حکمِ جماعت و تربیت جمعی قطعاً درحقیقت چه هستش؟ متّبع است اما یک احکام به­اصطلاح مثل مستحباتی نوافلی این­ها داریم در تربیت که آنجاها مانعی ندارد که در نظام تربیتی، چون دو جنبۀ وجودی انسان باید رشد کند یعنی انسانی که فقط حیات جمعی داشت و حیات فردی نداشت این هم ناقص است آن حیات فردی­اش باید به­گونه‌ای رشد بکند هرچند تشریعِ تمام نوافل به­جهتِ تکمیل فرایض است، این هم خودش خیلی نکتۀ زیبایی است، در روایت در کتاب علل الشرایع آمده که همۀ تشریع نوافل مربوط به چه هستش؟ لِتَکمیل نواقصِ الفرایض است یعنی نقص فرایض را برطرف می‌کند این خودش خیلی مهم است، پس تربیت فردی که دارد محقق می­شود، درست است؟ این هم درجهتِ چه هستش؟ رشدِ آن نظام اجتماعی است که به ریا منجر نشود به درحقیقت تفاخر و تبختر و این­ها منجر نشود یعنی آن هم دارد چه کار می‌کند؟ این را دارد تصحیح می‌کند آماده می‌کند، مثل آن می­ماند که گاهی به­اصطلاح انبیا یک میقات‌های فردی داشتند که در آن میقات‌های فردی کسِ دیگری هم حضور نداشت خودشان بودند و خودشان که باید یک رشد ویژۀ تربیتِ ربوبی پیدا می‌کردند که وقتی برمی‌گردند با یک عظمتِ بالاتر و دستاورد بیشتری برای امت‌هایشان و قومشان برگردند.

سؤال: یعنی اصل بر جمع می­شود؟ [43:05]

پاسخ: عرض کردم که ببینید اگرما این نگاه، گفتیم که به­صورت چی داریم الآن داریم مطرح می‌کنیم؟ گفتیم الآن به­صورت اصل مسلّم نقل [نمی­کنیم] اما جای بحث این مسأله با این عوامل هست که وقتی نگاه می‌کنیم چون قبلاً این بحث را داشتیم که آیا در نظام دینی اصل بر جمع یا فرد است؟ اصالت با فرد است یا اصالت با جمع است؟ آنجا بیان کردیم که اصالت با فردِ شاملِ جمع است لذا اگر اصالت با فرد شامل جمع شد این بحث را خوب می‌تواند شکل بدهد، پس تا وقتی­که به آن حالتی که شامل جمع است نرسیده فردیتش برقرار است باید فردیتش هم تصحیح بشود جلو برود و احکامی و عباداتی برای آن هم باشد و چه بهتر که این­ها را با نظامِ درحقیقت چی؟ نوافل محقق بکند، در تشکیلات باید این­ها تعریف بشود، نوافل چیست؟ واجبات چیست؟ آن­هایی که انسان تک می­تواند انجام بدهد چیست؟ آن­هایی که باید در جمع انجام بدهد چیست؟ تفاوتِ بینِ این­ها، و بعد اینکه آن نوافل مکملِ تتمیمِ نقصِ فرایض باشند، این خیلی زیباست این­ها!

سؤال: یعنی یک کسی رشد فردی پیدا کند در عین حال که باید آن ماحصلش را بتواند تشخیص بدهد؟ [44:10]

پاسخ: یعنی رشد فردیش درجهتِ درحقیقت چه هستش؟ وحدتِ جمعی ا‌ست که می‌خواهد پیدا بشود، این رشد جمعی آن حرکتِ کاروانی است که توحید می­خواهد محقق بشود یعنی وقتی این آمد اینجا شاملِ جمع شد این شمولِ بر جمع برای این یک توسعۀ وجود فردیتش است منتها فردِ شامل نه فردِ مقابلِ جمع.

سؤال: این تزاحمات حاج آقا می­شود اصل­ساز باشد یعنی مثلاً بگوییم تزاحم الآن پیدا کردیم الآن جمع را تقویت کنیم یا فرد تزاحم هست آنجایی­که… است… [قسمت­های زردرنگ نامفهوم 44:35]

پاسخ: بله، اگر در آنجایی باشد که فرایض باشد منتها فرایضِ تشکیلات آنجا می­گوید جمع را تقویت کن اما آنجایی که نوافل است می­گوید درحقیقت فرد را تقویت کن، خیلی این­ها زیباست! یعنی واقعا ما نسبت به احکاممان یک غفلت علی­الاطلاقی داریم که درکمترین درحقیقت نتیجه داریم از آن استفاده می‌کنیم، قانعیم، اینجا قانع بودن خیلی بد است اینجا باید آدم حریص باشد، حریص بودنِ اینکه افق‌های این­ها را، یعنی باور بکنیم که این‌ها عمق دارد بسته نشده در این حد که فقط برای یک چیزِ خاصِّ جزئی آمده باشد، نمی‌گوییم نماز جزئی است اما درعین حال فقط و فقط نیامده این حکم خاص [را بیان بکند] این­ها روح دارد اگر روح داشت و از یک اتقان و نظام علیتی یه نشأت گرفته باشد که ما قائلیم به اینکه مصالح و مفاسدِ احکام علیت دارد اگر نظام علیت و بعد هم بهشت و جهنمی را می­سازد که یک حقیقت ابدی است اگر می‌خواهد این او را بسازد و از یک علیتی هم نشأت گرفته پس یک مسألۀ جزئیِ کوچکِ تنها نیست یک قاعدۀ ساری است نه فقط یک واقعۀ جاری، یک قاعدۀ ساری است یک واقعۀ اتفاقی نیست یک قاعدۀ ساری است، اگر این قاعده ساری شد آن­وقت این را به­عنوان باید مرزهای بین این مسأله و قیاس و استحسان را هم که در دین نهی شده حواسمان باشد که این مبتلا از افراطِ این یک­دفعه به آن مبتلا نشویم که باعث بشود چه بشود انسان؟ مبتلا به قیاس استحسان [بشود] هرچیزی را به هرچیزی چه کار بکند آن­وقت؟ بدونِ درحقیقت آن ملاک­گیریِ صحیح ربط بخواهد بدهد خب او البته منجر به آن چه می­شود؟ به آن درحقیقت استحسان و قیاس می­شود که آن هم خودش یک باطلی است، لذا یک بحث لغزنده است لذا باید با یک دقت واقعاً با ملاک‌گیری‌های صحیح از محکماتش آغاز کند انسان تا کم کم به متشابهاتش امکان‌پذیر باشد ارجاع بدهد به محکمات یعنی آنجایی را که جزءِ محکماتش است بگیرد آن­ها را بپروراند بعد می‌بیند یواش یواش متشابهات خودشان را به این محکمات می‌رسانند و می‌توانند نتیجه محقق بشود و آن­ها هم جزءِ محکمات بشوند. بله؟

سؤال: نامفهوم 46:57

پاسخ: عرض کردم یک افق آن جلسه‌ای اگر که آن جلسۀ قبل را دوستان روی آن فکر بکنند یک افق عظیمی است به­پهنای همۀ هستی آن هم نه هستی به معنای مادی بلکه هستی با تمام عوالم مثال و عقل و عالم اسماءِالهی این دوباره خودش یک افق عظیمی است در رابطه با تمامِ هستی درنظام تشریعی از آنچه که انبیا آوردند تا امروزی که این دین ختمی است و همۀ آن مسائل و احکامی که وارد شده، ریزترین احکام می‌تواند درحقیقت در این مسأله در استنباط چه باشد؟ این خودش یک اجتهاد دیگری را می‌طلبد که هم موضوع­شناس باشند هم درحقیقت این معرفت به احکام و روایات و قدرت استنباط داشته باشند که جمعِ بین این دو تا امکان­پذیر باشد تا واقعاً آن محکمات و متشابهات مسأله هم رعایت بشود. بله؟

سؤال: قیام لله فرمودند….. دونفر دونفر یا فرد، قیام فردی اگر بخواهیم معنای تشکیلاتی به آن بدهیم یعنی خودِ فرد  بخواهد قیام بکند بعد آن کار تشکیلاتی است، کار تشکیلاتی معنای جمعی دارد معمولاً این فرد اگر بخواهد قیام لله بکند، [47:48 قسمت­های رنگی هم نامفهوم]

استاد: قیام می­کند برای چه این فرد؟

فرد سؤال کننده: برای خدا

استاد: قیام برای خدا می­کند که چه بشود؟

فرد سؤال کننده: که همان منِ شمولش …جمع بشود…

استاد: که حکمِ خدا اجرا بشود وقتی تا می­خواهد[نیمه­کاره می­ماند]

فرد سؤال کننده: قیام چون که قاعدۀ تشکیلاتی نیست

استاد: نه دیگر ببینید وقتی­که می­گوید “أن تَقوموا”[5] اصلاً قیام کجاست؟ قیام جایی است که می­خواهد یک حقیقتی را اقامه کند تا می­خواهد اقامه بکند چه می­شود؟

فرد سؤال کننده: خب منفرد در جمع [مطمئن نیستم درست شنیده باشم]

استاد: آخر من تنهایی در یک بیابان می‌توانم قیام لله بکنم؟

فرد سؤال کننده: نه، یعنی قاعدۀ حاکم بر جامعۀ قیام …..

استاد:عرض کردم یعنی می‌خواهد بگوید که این حکم تک تک افراد مشمول این حکم هستند حتی اگر که هیچ­کسِ دیگری کمک نکرد تو تک تکِ بودی از تو ساقط نمی­شود “أن تَقوموا لِله” آن هم مقدم کرده “مَثنی” یعنی اول چه چیزی را مقدم کرده؟ قیام جمعی را و بعد درحقیقت گفته چه؟ “و فرادی” یعنی اگر “مَثنی” امکان­پذیر نشد “فرادی” تک تک هم تکلیف هست یعنی این­جور نیست که بگویی اگر چند تا نشد پس رها کن دیگر پس من [تکلیفی ندارم]، نه می­گوید فرادی هم هست، پس این باز هم دارد تأکید می­کند نظام تشکیلاتی، چه غیر از آنکه خودِ “أن تَقوموا” قیام اساسش بر به­اصطلاح نظام اجتماعی است غیر از این تقدم مثنی بر فرادی خودش چه هستش؟ نشان می­دهد که ابتدائاً اولویت در این است که، والّا قاعده این است که فرادی و مثنی بشود، آدم اگر که یکی یکی دوتا دوتا، قاعده این است که آدم بگوید که یکی یکی قیام کنید دوتا دوتا قیام کنید ولی می­گوید نه “أن تَقوموا لِله مَثنی” یعنی اولویت را بر چه قرار می­دهد؟ بر نظام جمعی، تازه آن هم مثنی هم یعنی دوتا دوتا دیگر و فرادی یعنی یکی یکی، یکی نه یکی یکی یعنی یکی حالا این طرف است یکی آن طرف است عیب ندارد اگر امکان ارتباط هم نداشتید قیام را بکنید آن که اآن طرف است این که این طرف است قیام را بکنند، مثنی یعنی ارتباط پیدا کردند به هم درحقیقت ثنیه و تمایل و میل و علقه ایجاد شد این درحقیقت عیب ندارد این دوتا ئوتا هم چه کار بکنند؟ جمع و روحیۀ جمعی که توانستند با هم یک تشابکی ایجاد بکنند آن کار اولویت با این است حتی اگر نشد تشابک فرد فرد بودند افرادی بودند در گوشه و کنار هر کدام می­گوید آن هم درحقیقت باید چه باشد؟ فرادی هم محقق بشود. حالا نمی­دانیم ساعتِ وقتمان. بله خب این بحث جای خیلی افق‌های گسترده‌تری را دارد شاید هر کدام از این بحث­ها جا داشته باشد با جزئیاتش بحثی راجع به آن بشود دوستانی که متخصصِ فن و حضورِ ذهن در مسأله دارند بیایند یکی یکی این‌ها را چه کار بکنند؟ گفتگو راجع به آن بکنند، خودِ نماز جزئیاتش حتی بحث بشود، قبله خودش یک بحث مفصلی دارد، حالا در قبله ما یک بحثی را در این کتاب حضرت ابراهیم علیه السلام که تازه هم چاپ شده یک بحثی را به مناسبت اینکه حضرت ابراهیم قبله را به پاکردند آنجا مختصر البته منتها 3 جلسه شاید راجع به قبله صحبت کردیم بحث خوبیاست حالا دوستان اگر خواستند می‌توانند به این بحث رجوع بکنند. بله؟

سؤال: درمنازل و معماری­های اسلامی هم لازم است؟ یعنی هر منزلی هم مصلّا و قبله داشته باشد؟ [51:05]

استاد: اصلاً خود شهرسازی ما بعداً براساس نظام قبله است یعنی شهرسازی دینی مدل دارد براساس این است که مسجد محور باید باشد در قلبش مسجد واقع بشود مسجد باید جوری ساخته بشود قلبش محرابش باشد پس قلبِ قلب یک شهر باید محراب و کعبه باشد تا همۀ کارها براساس، می­گوید دستشویی را جوری بسازید که آن توالت مثلاً براساس مقابل قبله باشد روشویی بر اساس رو به قبله باشد که وضو می‌گیری استحبابِ رو به قبله است، ببینید چقدر این­ها زیباست! یعنی عملِ انسان که دارد نفس می­کشد اگر رو به قبله بنشیند نفس بکشد یا خوابیده نفس بکشد با همین عمل اگر رو به قبله نخوابید از زمین تا آسمان متفاوت می­شود یعنی انسان در این رابطه دارد چه پیدا می‌کند؟ دائماً دارد دستورِ تشکیلاتی رعایت می‌کند.

سؤال: چون می­گویند …. در مصلّایش هم…. [52:02 و قسمت­های زردرنگ نامفهوم]

استاد: بله دیگر، این­ها همه آثار دارد دیگر، شب تا صبح می‌خواهی بخوابی می­گوید رو به قبله بخواب، آن محتضر می­گوید آنجا که مصلّایش [است] نماز می‌خوانده آنجا قرار بدهید تا این احتضار برایش راحت‌تر می­شود و آن سکراتِ موت آسان می‌شود برایش و این تأثیر دارد،  یعنی ما عالم را ذی­شعور می­دانیم و این تأثیرات را تأثیرِ درحقیقت واقعی قائلیم برایش اعتبارات نمی‌دانیم، اگر این­ها را واقعی دیدیم و این نگاه ایجاد شد البته خیلی مسائل متفاوت می­شود و زندگی‌های ما سبک زندگی‌های ما توحید درونش حاکم نیست چون عاری از این‌ها شده این­ها هیچ­کدام در آن رعایت نمی­شود، یعنی یک جوری می­شود انسان ناخودآگاه، به ما می­گویند مثلاً اگه تسبیح را صبح دست گرفتید بعضی بزرگان این را تأیید می‌کردند می‌گفتند شاید روایتی هم مطابقش باشد من روایت را ندیدم اما نقل می‌کردند که آن­ها شاید روایت هم [باشد] که اگر اولی را مثلاً حواست بود گفتی ولی همین­جوری که داری می­گویی دیگر تا دیگر حواست هم نیست گاهی یکی از آن را یادت بیاید حواست باشد می­گویند همۀ این­ها تسبیح حساب می­شود همۀ این­ها ذکر حساب می­شود حتی آنجایی­که [حواست نیست]، ما اگر این حالت را ایجاد کردیم حتی اگر در اوقات دیگرش هم انسان توجه ندارد وقتی خوابید دیگر حالا تختش را جوری قرار داده که رو به قبله است دیگر حالا تفصیلاً  هم هرشب توجه [ندارد] اگر هرشب توجه داشته باشد ذکرِ با توجه البته، اما اگرآن­ها را هم توجه هم نداره چه می­شود؟ این درحقیقت به­اصطلاح همان اثر را که روز اول که قرار داد این­جوری که من رختخوابم را این­جور می­اندازم نشستنم را این­جور تکیه [می­دهم] تکیه­ام را این­جور قرارمی­دهم، روشویی­ام را این­جور قرار می­دهم، می­گوید هرباری که این وضو می‌گیرد اینجا هر باری که درحقیقت نفس می‌کشد اینجا این عبادت است برایش دیگر. خب این­ها چقدرزیباست! ان­شاءالله خدای سبحان به ما قدرت بدهد حالا اگر دوستان خواستند این فصل‌های خلاصه رجوع بکنند به فصل‌های فصلِ به­اصطلاح نهم به بعدش بنای کعبه فصل نهم و فصل دهم و فصل یازدهمش این سه فصل راجع به بحث خلاصه قبله و این مسأله رابطۀ قبله و ولایت و اساسِ مساجد و حقیقتِ ارتباط مساجد و یک بحث‌های زیبایی است، آن آخرش هم یک ­عنوان یک تیتری زدیم که به­اصطلاح بحثِ اینجا البته نیست در آن بحثِ چیز، بله نقش کعبه در تمدن­سازی اسلامی اینجاست، نقش کعبه در تمدن­سازی یعنی آن تشکیلات عظیمی که ما می‌خواهیم کعبه برای آن تشکیلات چه نقشی می‌تواند داشته باشد، اصلاً ما تا به حال به توجه نداریم، توجه داریم؟

از حضار: نامفهوم [54:30]

استاد: که اصلاً جریان کعبه چه نقشی می‌تواند در تمدن­سازی داشته باشد؟ ما چه­جوری می‌توانیم از این نقش استفادۀ بهینه‌ای بکنیم که قبل از اینکه آن بخواهد تمدن­سازی، سمت و سویِ به سوی تمدن­سازی با این حرکت جهانی داشته باشیم یکی از بحث‌های جالبی است که می­تواند جرقۀ خیلی از مباحث باشد.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

  • در سؤالاتی که در خلال جلسه پرسیده شده به علت کیفیت پایین صدا علاوه بر قسمت­هایی که اشاره شده ممکن است واژه هایی جاافتاده باشد یا درست شنیده نشده باشد، من همان که شنیدم را نوشتم.

[1] درسِ استاد در زمان حیات ایشان بوده.

[2] بقره/ 125

[3] ابراهیم/ 37

[4] وسائل الشیعة- العلامة الشیخ حرّ العاملی- مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، قم- ج 11- ص 415. در جلسۀ هشتم هم آمده.

[5] سبأ/ 46

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “حرکت کاروانی، جلسه 10” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید