بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الَّرحیمِ الحمدلله ربِّ العالَمین وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرین.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَ لَعنُ الدّائمِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعین إلی یَومِ الدّین.
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
انشاءالله خدای سبحان عنایت بکنند و همهمان از سربازان، یاران، یاوران و بلکه سرداران امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف باشیم.
بحثی که در جلسۀ گذشته که یک جلسه هم فاصله شد بیان شد این بودش که آنچه که ما در تشکیلات بهدنبالش هستیم چون با این مبنا که بین نظام تشریع و نظام تکوین تطابقی است هرچه که در نظام هستی است تفصیل وجود انسان است و خصوصیات انسان را مینمایاند لذا مراتب نظامِ ترکیب نظامِ ارتباط درهستی میتواند مراتب نظام تشکیلاتی در دین را برای ما آشکار بکند اگر این نگاه به جزئیات کشیده بشود و مصادیقش بیان بشود بسیار امر راهگشایی است و کار از آن میآید و برای ما نتیجه دارد و شاید همان بحثی که مقام معظم رهبری فرمودند که علوم انسانی باید یک تحولی در آن صورت بگیرد از مصادیقِ مهمش که میتواند این تحول را ایجاد بکند این نگاه توحیدی است که جزءِ معارف ماست که تطابقِ بین تشریع و تکوین است و بین اینها یک تناسب کاملی است لذا اگر درجایی علم گسترش پیدا کرده و توانسته خیلی تحلیلهای عظیمی از موجودات هستی به دست بدهد با نگاه تشریعی و علوم انسانی میتوانیم از آن علوم ما با قواعدی که داریم علوم انسانی الهی را که مستخرج از نظام تکوین باشد را به دست بیاوریم چون نظام تشریع با نظام تکوین یا تعبیر دیگر کتاب تدوینی که قرآن است با کتاب تکوینی که عالَم است یک تطابق و عینیت کاملی دارد و این عینیت هرجا که ما وارد بشویم خودش را نشان میدهد، این را البته ما تجربه هم کردیم شاید دو سه سالی ما با دوستانی از رشتههای تخصصی مختلف جلسات هفتگی داشتیم،هر هفته و مینشستیم از رشتههای مختلف این دوستان بودند یک موضوعی مطرح میشد بعد این موضوع از رشتههای مختلف مشابهاتش، مرتبطاتش دیده میشد بعد با یک نگاه بهاصطلاح شناخت معرفتیای که در دین هست و عقبۀ معرفتی میدیدیم همۀ اینها با یک کد به هم مرتبط میشود و به یک وحدتی میرسد و یکتا میشود و چقدر مبیّن و شارحِ هم میشود که الآن بحثش چون موردش نیست وارد جزئیاتش نمیشویم اما شاید من یادداشتهای زیادی هم از این مسأله هنوز دارم هرچند آنموقعها این ضبط صوتهای اینجوری نبود که ضبط بکنند اینها ضبط نشد اما بالأخره یک یادداشتهایی هست از آنموقع که خیلی کارگشاست و زمینه برای آیندۀ این کار برای نظام تشکیلات در نظام ارتباطاتی که هست هست. این بحث تا همین مقدار ما فعلاً عبور میکنیم بهعنوان یک کد در رابطه با نظام تشکیلات که میتواند خودش یک افقی را باز بکند. امروز بحثی که میخواهم بگویم یک خرده سادهتر است، دمِدستتر است اما غفلت ما هم شاید بیشتر است، دومین افقی که در اینجا میشود گشود امروز بحث را به همین وزان این است که ما در نظام تشریعمان که احکاممان باشد وقتی نگاه میکنیم به احکام استفادۀ ما از روایات و آیات و آنچه که برای احکام آمده یک استفادۀ بهاصطلاح اختصاصیِ در مورد یک احکامی است که این را ما باور نکردیم که قاعدۀ حاکمِ در نظام تشریع یک قاعدۀ واحده است و این حکم قابل سرایت است منتها نه آن عنوانی که بعضی از بهاصطلاح کسانی که مقابل تفکر شیعه بودند به نوان قیاس و استحسان بیان میکنند اما حالا مثالهایش را عرض میکنم خدمتتان یک خرده واضحتر میشود. مرحوم علامه طباطبایی میفرمایند که اینکه شیعه در نظام اجتماعی حیات اجتماعیش ضعیف بوده در طول تاریخ و کمتر بهاصطلاح مکتوبی بهعنوان حیات اجتماعی از شیعه باقی مانده درحالیکه از اهل تسنن بیشتر از این هستش علتش این بوده که خب شیعه اولاً در یک اقلیتی همیشه بوده ثانیاً حاکمیت نداشته ثالثاً در یک تقیه زندگی میکرده یعنی حتی آن تفکر فردیش هم بهصورت چی بوده؟ تقیهای بوده و لذا حیات اجتماعی در شیعه آن تفصیلش، مکتوباتش خیلی کمتر است از نظام اهل تسنن که حاکمیت داشتند از قبل و بر اساس نظام حاکمیتشان خیلی درحقیقت مکاتیب و نوشتهها و کتابها دارند ما کمتر داریم در شیعه و کمتر از این منظر وارد شدیم، خب الحمدلله خدای سبحان لطفی کرده جمهوری اسلامی به پا شده و این جمهوری اسلامی نعمتی شده که به این مسأله حالا شیعه تازه دارد بهتر میپردازد، در طول تاریخ خیلی جاهای کمی بوده که شیعه افقی پیدا کرده باشد برای گفتگو و بیان اگر هم جایی بوده تبعی بوده بالذات نبوده بهصورت تبعی بوده اون تبعی هم انقدر میدان را باز نمیکرد که طراحی ایجاد بشود آن بهاصطلاح استنباطات اجتهادی ایجاد بشود، خب این اصل مسأله روشن است. اما حالا اگر بخواهیم با این نگاه بیاییم جلوتر اصلِ اسلام که اجتماعیات درونش قویترین است که این را مرحوم علامه در المیزان در ذیل آیۀ 200 سورۀ آلعمران تفصیلاً بیان میکنند که دوستان میتوانند به آنجا رجوع بکنند نکتۀ اساسی است و بین مذاهب اسلامی شیعه قویترین نظام توحیدی اجتماعی را دارد که براساس اصلاً نظام امامت چیده شده و نظام ولایت چیده شده که در نظام اهل تسنن این نظام ولایت دیده نشده این نظام ولایت و نظام امامتآون نظام توحیدی اجتماعی و تشکیلاتی را به احسن وجهش چه کار میکند؟ تبیین میکند، حالا این را میخواهیم بیاوریم جلوتر جزئیترش بکنیم. ما مثلاً اگر دو سه تا از احکام را امروز اگر بیاییم نگاه بکنیم به آنها یک نگاه اولی داریم ما وقتی مثلاً احکام نماز جماعت را میبینیم ببینید در روایاتی که وارد شده بحث نماز جماعت حتی، خدا رحمت کند حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی را ایشان میفرمودند این روایت شریفی که آمده در روایات که اگر کسی در نزدیکیهای مسجد باشد و تعمداً در نماز جماعت شرکت نکند در روایت دارد میشود خانه را بر سرش خراب کرد، چرا؟ یعنی این انقدر اهمیت دارد، حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی فرمودند این قابل عمل است به آن نه فقط یک روایت، گاهی بعضی از روایات روایاتِ تعالی است یعنی میگویند که بهعنوان امر متعالی لذا عمل به آن نمیخواهد مثلاً در مقامِ اجرا بیایند حکم را بر آن اجرا بکنند متعالی اس یعنی اگر این کار بشود خیلی خوب است، ایشان میفرمودند قابل عمل به آن است یعنی میشود این را اگر این کار را نکرد بیاید خراب کند واقعاً نه اینکه خراب کردنِ تصوری باشد نه اینکه فشار فقط باشد، نه یعنی قابل عمل است خب این خیلی حرف مهمی است که نگاه به نماز با این نگاه اجتماعی و جعلش حالا بیاییم جلوتر، خدا رحمت کند حضرت آیت الله بهجت را ایشان فرمودند که در نمازی که کسی وارد میشود به نمازِ جماعت نمازِ جماعت دارد میخواند درحالت عادی رکنِ نماز کم یا زیاد بشود در غیرِ جماعت مبطلِ نماز است اما در نماز جماعت اگر سر از رکوع بلند کرد دید امام هنوز در رکوع است و میتواند برسد به رکوعِ امام یعنی جوری نیست که حالا امام در حال بلند شدن است خب دیگر نه اما اگه میبیند نه هنوز ذکر بهگونهای است که این میتواند برسد واجب است رکوع کند دوباره و مبطل نماز که نیست واجب هم هست برای این یعنی ایشان میفرمود و بیانِ ایشان [است] که اینجا حکم جماعت بر حکم نماز چه شده؟ که رکن نماز هم هست ترجیح داده شده، حرف خیلی دقیقی است یک مجتهد دارد این حرف را میزند که حکم جماعت بر حکم نماز چه شده؟ ترجیح داده شده، اینها در نظام تشکیلاتی خیلی کار از آن میرسد که اگر آدم بخواهد تحلیلش کند، باز مثال میزنم، مثلاً شما در نظر بگیرید ببینید چقدر زیباست نماز جماعت بهگونهای تصویر شده و احکامش آمده که انسان هر لحظه به جماعت برسد امکان ورود دارد به آن، این خیلی حکم عالیای است، یعنی اگر کسی دیر رسید مانعی برایش بود ابتدا نرسید اینجور نیستش که دیگر بگویند حالا نمیتوانی تمام شد در را ببندند بگویند دیگر چه شده؟ نه، هر لحظه انسان به نماز جماعت برسد امکان لحوق دارد خب این در مدل تشکیلاتی چون نماز جماعت یکی از بارزترین مدلهای تشکیلاتی است که انسان بتواند در هر زمانی که امکان ارتباط با تشکیلات دارد جوری چیده شده باشد امکان ورود و ارتباط برقرار بشود، بله آنچه که از دست داده در رابطه با نماز در روایت هم آمده خیلی زیاد است بهطوریکه اگر کسی مثلاً حمدِ امام را نرسید از سوره رسید چقدر از دست داده، اگر سوره را نرسید به رکوع رسید چقدر از دست داده اما اینکه هرجا برسد هر لحظۀ نماز یعنی تا آخرِ سلامش شما لحظهای ندارید که کسی برسد امکان لحوق به جماعت حتی بعدِ نماز میگوید اگر نماز تمام شد هنوز صفوف برقرار است همین مقداری که یک کسی بیاید ببیند شکل نماز جماعت برقرار است تو نمازت را بخوانی اذان و اقامه نمیخواهد و اذان و اقامه نگویی وارد نماز بشوی حکم جماعت برایت [نوشته میشود]، چقدر اینها عظیم است! این میدانید فقط یک حکم فقهی منحصر در رابطه با نماز نیست یک مدل دارد ارائه میکند اگر با این مدل انسان به نگاه احکام فقهی رجوع بکند میبیند که این دارد یک طریق زندگی را در نظام اجتماعی اآنجایی از آن که به نظام اجتماعی ناظر است در نظام فردی آنجا که به نظام فردی ناظر است، خدا سلامتی بدهد حضرت آیت الله مصباح[1]ایشان میفرمود که ما با یک جمعی رفتیم خلاصه یکی از دانشگاههای آمریکای جنوبی کشور آمریکای جنوبی دانشگاهشان رفتیم یک دانشگاه خیلی بزرگی که 40 هزار دانشجو داشت بعد ایشان فرمودند که ما رسیدیم وقت نماز بود رسیدیم آنجا اجازه خواستیم که قبل از جلسه نمازمان را بخوانیم گفت این معاون رئیس این دانشگاه که یک شخصیت برای خودش وزینی بود هم همراه ما گفت من اینجا هستم در خدمت شما تا نمازتان را بخوانید گفت ما انداختیم در همان محوطۀ آزاد دانشگاه یک نمازی را بخوانیم گفت این تمام حرکاتی که ما انجام میدادیم را با اینکه نمیفهمید ما چه میگوییم انجام داد یعنی تکبیرةالاحرام را مثل ما دستش را اینجور کرد و بعد رکوع مثل ما رکوع میرفت و نه اقتدا بکند این هم ادای ما را در میآورد خلاصه که ببیند ما چه کار میکنیم بعد آخرش گفته بود که چقدر این هیبت و این حال عظیم است بالخصوص آن سجدهاش که آن نمیدانست این چیست گفته بود این حالت به انسان یک روحی میدهد یک حالی میدهد که اصلاً غیرقابل [بیان است]، ما بلد نیستیم درست عرضه بکنیم آنچه را که داریم تا وقتی میآیند یوگا را برای ما عرضه میکنند دل جوان ما آب میشود که این چیست؟ نماز با این پررازی و رمزیاش با این آثار فطریاش بلد نیستیم درست عرضه بکنیم، از اول که میخواهیم نماز را بیاییم برای یک جوانی بگوییم از کجا شروع میکنیم؟ از واجبات و محرماتی که چه میشود؟ یکدفعه احساس تکلیف و فشار بکند، نمیگوییم نباید اینها را گفت اما به جای اینکه از آداب و سننش از خلاصه آن آثارش شروع بکنیم که جذب بکند بعد وقتی تکلیف را میگوییم شوقی بپذیرد ما از اول از تکلیف شروع میکنیم دیگر به آداب و سنن نمیرسد یعنی به آن لطافتها و آثار نماز نمیرسد، حالا مثلاً خودِ ببینید این بحثِ، میخواهم یک نگاههای عادی که الآن پیش ما عادی شده داریم استفاده میکنیم، حتی بحثهایی که در شکیات نماز است، شما فکر میکنید این بحثهایی که در شکیات نماز است چقدر خلاصه برایتان اهمیت داشت که از آن استنباط برای نظام تشکیلات بکنید؟ تا حالا شده با این نگاه نگاه بکنیم؟ که در یک نظام اجتماعی این همه حضرات معصومین علیهم السلام در رابطه با شکیات روایت وارد شده سؤال شده جواب دادند مسأله مطرح شده علمای بزرگ ما وقت گذاشتند استنباط کردند، درست است که اگر نبود الاّ نماز چون این ستون دین است میارزید برای این بهتنهایی، اما فقط این نیست بلکه اینکه اگر انسان شک کرد بنا را بر چه بگذارد و چگونه باشد کجا مبطل است کجا درحقیقت جریان دارد کجا امکان تصحیح دارد کجا امکان جبران دارد همۀ اینها در چه هستش؟ چون یک نگاه عظیمی است که نماز حقیقتی است که انسان کاملی که ولیِّ الهی است از عالم وجود درحقیقت که همان رابطۀ با آن باطن هستی است این را اخذ کرده زبان داده برای ما بیان کرده و این نظامِ وجود درونش است این قواعد نظام وجود واحد است و این سرایت دارد به خیلی از جاهای دیگر، تشابه دارد ،آثار دارد، اگر این نگاه رو بیاییم بکنیم میبینیم حالا بحثهای شکیات نماز در غیر از اینکه در نماز سرایت دارد و همانجور متقن است و اساسی است حالا میبینیم اگر ما اینها را تحلیل کنیم با یک زبان دیگری میتوانیم در احکامِ یک نظام اجتماعی و بهخصوص احکامی که به اجتماعیات برمیگردد، بهخصوص آن احکامی که به اجتماعیات برمیگردد اینها را درحقیقت چه کار بکنیم؟ از آن سوژه بگیریم. مثلاً باز اگر بخواهیم در نماز نگاه بکنیم: اتصالِ در نماز، چقدر این احکام اتصال در نماز که اگر مردم میدانستند که مثلاً در صفِ اول نماز شرکت کردن چه ثوابیست با شمشیر از هم سبقت میگرفتند یا نظیر این روایتی که وارد شده این اتصال چقدر در نظام تشکیلات اثر دارد بهطوریکه اگر کسانی که پشت سرِ امام، میدانید هر کسی که به امام نزدیکتر باشد ثواب نمازش چه هستش؟ بیشتر است، غیر از اینکه صف اول ثوابش زیادتر است هرچه به امام نزدیکتر بشود [ثوابش بیشتر است] و آن کسی که سمت راست واقع میشود از کسی که سمت چپ واقع میشود باز چیست؟ به همین نسبت، چرا؟ نگاه بکنید ارتباطِ بقیه از طریق اینهاست چون امام درحقیقت ایستاده بقیه از طریق اینها چه میشوند؟ ارتباط میگیرند یعنی چه؟ یعنی آن کسی که در صف دوم و سوم و چهارم یا اطرافِ این ایستاده تمامِ اینها از طریقِ این به امام متصل میشوند وقتی از طریقِ این به امام متصل میشوند یعنی نماز اینها ثوابش برای این شخصی که اتصالدهنده هم هست محسوب میشود درحقیقت بعد برای خود شخص هم حساب میشود، خب اگر این نگاه را انسان در نظام نماز باور کرد که اتصال چقدر اهمیت دارد و این یک مدل ذهنی ایجاد کرد یک مدل فکری ایجاد کرد که در روابط تشکیلاتی انسان سبقت بگیرد تا دیگران را چه کار بکند؟ متصل بکند و متصل نگه دارد، یعنی آن کسی که جلوست حق ندارد که نمازش را شکسته قرار بدهد یا وسطِ نماز سرعت بگیرد جدا بشود تا اتصالِ بقیه به هم بخورد، این حق ندارد، اگر میخواهد کسی این کار را بکند باید یک جایی باشد که چه باشد؟ در نماز بقیه اختلال ایجاد نشود، درست است نمازِ بقیه باطل نمیشود فرادی میشود اما همین فرادی شدن یک حقالناسی هست یا نیست؟ که این شخص میگوید من نماز جماعت اقتدا کردم تو باعث شدی نماز من تبدیل بشود به نمازِ چی؟ فرادی. میخواهم بگویم چند تا مدل مثال بزنم که اینها هرکدام جای بحث دارد، اگر بیاییم احکامش را جزئیتر نگاه بکنیم آنوقت میبینیم ما چقدر حرف برای تشکیلات داریم و مدلهای تشکیلاتی و قالبهای تشکیلاتی داریم که اینها را از بس زیاد است دستنخورده مانده، همانجور که عرض کردم یک جلسه خدا رحمت کند حضرت آیت الله بهجت ایشان یک کسی آمد گفت آقا ما خیلی کتابهای خطی داریم اینجوری شیعه، ایشان یک افسوسی خورد گفت این بهاصطلاح افتخار دارد که بگوییم که این همه کتاب خطی داریم؟ یعنی ما ارزش تُراث خودمان را ندانستیم تا به چاپ برسانیم تا دردسترس قرار بگیرد، اینکه باشد در کتابخانه خطی باشد چه ارزشی است برای ما؟! یعنی نشان میدهد ارزشِ تراثمان را نداریم، ما الآن نظامِ درحقیقت احکام ما یک نگاهی شده که گاهی حتی طلبۀ ما وقتی میخواهد فقه بخواند احساس میکند که بیمیل میخواهد بخواند، چرا؟ چون کاربردهای دقیق و عمیق این را به غیر از اینکه در خودِ نماز کاربردها دقیق و عمیق است ستون دین انسان را میسازد برای ابدیت این بقیهاش را هم ندیده یعنی احساس میکند که اگر این الآن این را بخواند وقتش را بگذارد وقتش چه شده؟ ضروریتر از این در کار هست، درحالیکه الآن اینها همه روی زمین مانده. بحثِ قبله را درنظر بگیرید، این بحثِ قبله واقعاً جزءِ عظیمترین مباحث تشکیلاتی دین ماست هر کسی در هر کجای عالم که قرار دارد چه در زمین است چه در آسمان فرقی نمیکند، در هواپیماست یا روی زمین است یا حتی رفته کرۀ مریخ اگر مثلاً امکانپذیر شد این نگاه بر این است که چه باشد؟ قبله در نظامِ درحقیقت نماز یا در حج یک حقیقتی است که همه باید در یک آنی در لحظاتِ خاصی در نمازشان در خوردن و خوابیدنشان حالا وجوباً و استحباباً دیگر چون بعضی از آنها وجوبی است [و] بعضی از آنها چیست؟ استحبابی است دیگر، خوردن و خوابیدن و نشستن و مردن و دفن کردن و احتضار و قربانی کردن میدانید اینها یعنی چه که انسان تمام حالاتش بدون اینکه کعبه رو ببیند دارد به سمت چه میشود؟ دائماً خودش را دارد در آن جهت قرار میدهد، این چقدر توحید ایجاد میکند در سراسرِ نگاهِ مؤمنی که احساس میکند نشستنش در یکجا استحباب دارد رو به قبله باشد، خوردنش سرِسفره استحباب دارد رو به قبله باشد، قربانی کردن واجب است رو به قبله باشد، احتضار است لازم است درحقیقت رو به قبله مناسبِ محتضر باشد، دفن کردن واجب است رو به قبله باشد، حتی اگر تخلّیش هست لازم است درمقابل قبله نباشد یعنی حتی اینطرف که این درمقابل قبله نباشد، ببین چقدر زیباست این کار! بعد شما حساب بکنید که مساجد همه محراب دارند قبله دارند که این قبلهها همه به سمت یک حقیقتِ واحدی است، اگر یک حزبی بخواهد یک ادب و بهاصطلاح کاری را داشته باشد که بخواهد به مریدانش بگوید که همه در فلان ساعت فلان کار را بکنند میدانید چقدر باید برای این کار هزینه بکند، فکر بکنند، طراحی بکنند، مدلسازی بکنند، یاد بدهند که چهجوری درحقیقت این کار شکل بگیرد! بعد آیا بشود آیا نشود، آنوقت اسلام آمده به ما در تمام لحظاتمان لحظه به لحظۀ ما حکم داریم در رابطه با قبله، دررابطه با قبله حکم داریم، که این حکم انسان را توحیدی میکند بعد سؤال میکنند که چرا مثلاً کعبه چرا چهارگوش است؟ مکعب است؟ بعد جواب میدهند چون بیتالمعمور و این به محاذات بیتالمعموره است بیتالمعمور درحقیقت چهارگوش است و چهار درحقیقت ضلع دارد، بعد این خب چرا بیتالمعمور چهار ضلع دارد؟ میگویند چون عرش الهی چهارپایه دارد، میگوید خب چرا عرش الهی چهارپایه دارد؟ آن چهارپایه چیست؟ بعد میفرماید آن چهارپایه همین ذکرِ سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر این چهار رکن عرش است که عرش الهی بر این استوار است و درحقیقت بیتالمعمور از این تنزل پیدا کرده و این حقیقت را مینمایاند [و] کعبه هم او را مینمایاند، اینها خیلی زیباست، بعد حالا در این قبله شما در نظر بگیرید زیباییش این است که باید درحقیقت جریانِ اقامۀ قبله به دست چه کسی واقع بشود؟ ابراهیم خلیل سلام الله علیه، ابراهیم خلیل سلام الله علیه قبله واقع بشود که وقتی آن جریان کعبه میخواهد بنا بشود بازسازی بشود چون از زمان آدم سلام الله علیه این مکان بوده بازسازیش به دست ابراهیم خلیل است که میگوید “إِذۡ جَعَلۡنَا ٱلۡبَيۡتَ مَثَابَةٗ لِّلنَّاسِ”[2] که دارد آنجا دنباهاش دارد که خدایا من فرزندانم را گذاشتم “بِوَادٍ غَيۡرِ ذِي زَرۡعٍ”[3] درحقیقت آنجا گذاشتم، همسرش و فرزندش را، “بِوَادٍ غَيۡرِ ذِي زَرۡعٍ عِندَ بَيۡتِكَ ٱلۡمُحَرَّمِ…فَٱجۡعَلۡ أَفۡـِٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِيٓ إِلَيۡهِمۡ” خدایا دلِ مردم را به سمت اینها مایل کن بعد امام صادق علیه السلام میفرماید که ما دعوت ابراهیمیم که “فَٱجۡعَلۡ أَفۡـِٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِيٓ إِلَيۡهِمۡ” یعنی به سمت ما که ما درحقیقت اجابتِ دعوتِ ابراهیمیم که مردم را به سمت[ما مایل کن] لذا اصلِ حج، تمام الحج لقاءُ الامام است لذا جریان ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام تنها و تنها بهعنوان ولیِّ مطلق الهی در کعبه محقق میشود، اینها اتفاقی نیست که همۀ عظمت قبله بعد ولادتِ درحقیقت امیرمؤمنان در کعبه بعد “فَٱجۡعَلۡ أَفۡـِٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِيٓ إِلَيۡهِمۡ”، یعنی دلها همانجوریکه کعبه نازلۀ بیتالمعمور است و بیتالمعمور نازلۀ عرش الهی است و عرش الهی بر چهارپایۀ سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر شکل گرفته آنوقت این نظام درحقیقت همهاش مترتب بر حقیقتِ ولایت است در روایت هم تصریح شده به آن، بعد حالا نقش قبله در تمدنسازی چه میتواند باشد؟ نقش قبله در برنامهریزی و تمدن، اگر عربستان حج را جلویش را بگیرد یا تحت کنترل بگیرد آیا نمازها به سمت قبله و تمام حالاتِ به سمت قبله را در لحظه به لحظۀ عمرِ انسان میتواند جلویشرا بگیرد؟ در اقصی نقاطِ هر کسی هرجایی هست به سمت قبله و این حرکت [را] میتواند جلوی این را بگیرد؟ نه، اینکه دستِ او نیست، آن نقطهای نیست که او بتواند روی آن تسلطی داشته باشد، پس اینکه یک موقعی اگر یک قدرتی هم میآید خودِ کعبه را اطرافش را مثلاً به دست [میگیرد] این دلها بهسوی او پرواز کردنِ لحظه به لحظۀ دلها در یک نظام تشکیلاتی و برنامهریزی تشکیلاتی غیرممکن است کسی بتواند جلویش را بگیرد، امکان ندارد، جوری برنامهریزی شده امکان ندارد، خب اگر ما این باور را در نظام درحقیقت دینیمان آمدیم روی آن برنامهریزی کردیم و فکر کردیم که از قبله، نماز، حج، روزه که هر کدامِ از اینها یک کار جمعی عظیم است که جادارد تک تکِ اینها احکامش [بررسی شود]، من عرض کردم حتی احکام شکیات نماز قابل استفاده در نظام تشکیلات است که اینجا جادارد وقت بگذارد آدم یکی یکی اینها را چه کار بکند؟ بحث بکند که چرا اگر که بین رکعت سه و چهار انسان، نمیخواهیم بگوییم اینها تعبدی نیستش از تعبدی بودن اینها را خارج نمیکند اما این تعبدیات بهگونهای نیستش که با نظام تکوین سازگار نباشد با نظامِ درحقیقت استفاده در جاهای دیگر مناسب نباشد، اینها سوژه میدهد، اینها قدرت میدهد، اگر ا این باور در انسان شکل بگیرد نگاهش به تمام احکام متفاوت میشود بحث قبله اصلاً شاید واقعاً در نظام تشکیلات رابطهاش با تشکیلات و سوژه گرفتنش در تشکیلات که چهجوری میشود این کاری را که خدای سبحان کرده که در همۀ حالات انسان یک کار جدّی است و بحثش روی تمدنسازی چون جهانی هم هست، یک موقع یک کاری جزئی کشوری داخلی محلی است یک موقع یک مثلِ یک نماز جماعت خاصی است که شما دارید یک گوشهای برقرار میکنید، درست است؟ اما یک موقع هستش که یک کار جهانی است دستوراتش نسبت به همه است مثل قبله، این در مراتب تشکیلات که تشکیلاتی که میخواهد جهانی باشد و شکل جهانی پیدا بکند باید احکام جهانی داشته باشد باید دستورات محسوس جهانی داشته باشد دستوراتِ چی؟ محسوس، منتها این دستوراتِ محسوس چه باشند؟ نازلۀ معقول باشند همانجوریکه قبله با اینکه یک امر محسوس است نازلۀ بیتالمعمور است که بیتالمعمور نازلۀ عرش الهی است و عرش الهی نازلۀ آن چهار اسم است، دقت کردید؟ یعنی اینقدر برنامهریزی در نظامِ درحقیقت تشکیلاتی برای دستورات واحد داشتنِ محسوس اینقدر دقیق میشود اینقدر اثرگذار میشود که انسان میبیند که هرکدام از اینها چقدر کار برای انسان ایجاد میکند بعد هم آخرش بشود که قبله حقیقتش میشود ولایت، توحیدی که مجرایش و اساسش ولایت است، لذا به ما میگویند که سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر 4 مرتبۀ توحید است که درحقیقت والله اکبرِ آخرش توحید اعظم است، دیگر میگویند 4 مرتبه توحید است و آن توحید اعظم است یعنی در همین ذکر هم انسان دارد مرتبه به مرتبه در چهار رتبهاش هی دارد بالا میرود که سبحان الله و الحمدلله آن هم با تنزیه آغاز میشود که سبحان الله اینها هر کدام خیلی زیبایی دارد که برای شعارسازی همانجوری که قبلاً هم گفتم تنزیه و سلب درحقیقت و شناختنِ حدودِ عدمیه خودش خیلی کارایی دارد، این در نظام تشریع است اگر بیایی در روزه هم، اگر بیایی در نماز احکامِ دیگرش را دست بزنید هر کدامِ از اینها قابل این است که از آن سوژه بگیرد انسان برای نظام تشکیلاتی که اگر میخواهیم این تشکیلات را به پا بکنیم یک نماز جماعت چقدر احکام دارد در نظام تشکیلاتیاش! تمام اینها قابل سرایت است از این برای درحقیقت یک سوژه گرفتنِ نظامِ تشکیلاتی. خب این نگاهها خیلی میتواند آدم رو چه کار بکند؟ هم نگاهمان را نسبت به دین تغییر بدهد که چقدر دین غیر از آن چیزی که تا به حال میشناختیم افقهای زیادتری را دارد که ما هنوز همانهایی را هم که دستمان بوده نتوانستیم در اینجا به کار بگیریم هم اینکه قالبهای زیادی را به ما ارائه میدهد تا به حال فکر میکردیم محتوا را از دین بگیریم قالب را خودمان فکر بکنیم اما با این نگاه قالبهای زیادی هم از دین چه میشود؟ قابلِ درحقیقت اخذ میشود تا بتوانیم در تشکیلاتهایمان اینها را سوژه بگیریم و از آنها استفاده بکنیم، خودِ مدل نماز جماعت خودِ اینکه در هر وقتی انسان میتواند به نماز جماعت برسد مثلاً در خودِ نماز دقت بکنید ما هرجایی میتوانیم ورود به نماز جماعت پیدا بکنیم اما آیا از هرجا وارد شدیم رکعت حساب میشود؟ نه، رکعت از یک جایِ خاص حساب میشود، درست است؟ ولی از هرجایی میتوانیم وارد بشویم یا نه؟ میتوانیم ولی رکعت حساب شدن که یک رکعت را برای ما حساب کند یک جاهای خاصی را دارد یعنی یک، این خودش خیلی زیباست! یعنی یک حدود ثابت بهاصطلاح مهمی دارد یک حدود متغیری که آن حدود متغیر نقششان نسبت به این حدود ثابت متفاوت است، بعد در حج همینجوری است شما در حج وقتیکه طواف میکنید میتوانید از هرجا وارد طواف بشوید یا نه؟ اما از کجا محسوب میشود؟ از حجرالاسود، یعنی وقتی رسیدید به محاذات حجرالاسود از آنجا آغازِ دورتان و شوطتان آغاز میشود اما شما هرجایی میتوانید وارد بشوید شروع کنید؟ بله، لزوم ندارد بروی حتماً از آنجا وارد بشوی، خودِ این چقدر زیبا[ست] مثل نماز است یعنی نماز از هر جایش میشود وارد شد؟ میشود نماز وارد شد، ثواب دارد؟ ثواب دارد اما رکعت از کجا حساب میشود؟ اینها زیباست، در نظام تشکیلات آیا میشود جوری برنامهریزی کرد که هرکسی امکان ورود را خواست پیدا بکند در یک تشکیلاتی که حالت کاروانی دارد حرکت اجتماعی دارد این امکان فراهم باشد اما آن که میخواهد رکن حساب بشود باید یک نظم خاصی هم داشته باشد، این بینظمی سرایت نکند، این بینظمی ثواب درونش هست اما آن نظم است که این رو چه کار میکند حالا؟ شکل میدهد، میگوید دورت از اینجا آغاز میشود، رکعتت از اینجا محسوب میشود، این درحقیقت جمع کردنِ بین اینها که میبینید که بین خودِ اینها یک تلائمیست بعد میآید با اینطرف هم قابلِ چیست؟ برنامهریزی است که ارتباط پیدا کند. خب تا اینجا بالأخره این چند بحثی را که خدمت دوستان داشتیم اگر سؤال دارند سؤالاتشان را بفرمایند تا اگر فرصتی بود باز نکتههای دیگری را عرض بکنیم. بله بفرمایید.
سؤال: آن نظامِ ارتباطاتی که قالبهایش را در دین بیان کرده خب مثلاً همین تبعیت از امام جماعت … امام جماعت که … به آن امام جمعه باز به آن امام جامعه، میخواهم بگویم همه به یک نحوی نقطۀ کانونی که تبعیت از امام است باید منتهی شود. [31:50 و نقطهچین هم نامفهوم]
پاسخ: بله، تمرین است دیگر، یعنی بروید نماز جماعت که اینجا من حالا بحثهای بعدی بوده نماز جماعت باید منجر بشود به نماز جمعه لذا نماز جمعه نماز جماعتهای محدود رو چه کار میکند؟ [پاسخ از حضار: جمع میکند] استاد:تعطیل میکند در یک نمازِ درحقیقت واحدِ بهاصطلاح عظیمتری شکل میدهد بعد نماز جمعه به نمازعید، اگر امر دائر شد بین نماز جمعه و عید ما مخیّریم اما ترجیح با کدام است؟ با نماز عید، ببینید خیلی زیباست! اینها خیلی مدلهای زیبایی است که در نظام تشکیلات چهجوری برنامهریزی بشود که در عین اینکه کانونهای متکثری باشند که این کانونهای متکثر تمرین وحدتی در آنها شده باشد که قبلهشان واحد است مدل نمازشان واحد است اما درعین حال متکثرند، محلیاند، درحقیقت اینها سادهتر است، امکانِ وصول بیشتر است، رفت و آمد امکانپذیرتر است، درست است؟ سهلتر است، به خانهها نزدیکتر است، عدۀ بیشتری، اما یکدفعه باید اینها را حتماً تمرین کنند هفتهای یکبار چی؟ یک تشکیلات عامتری را یک فراخوانی را که در آن فراخوان باید آن فراخوانِ جمعه از دلِ این فراخوانهای نمازهای جماعت شکل گرفته باشد و مؤکدِ اینها هم باشد یعنی آن فراخوان هم باید دوباره اینها را چه کار بکند؟ تقویت کند، شاید مثالش را عرض کردم: یک شهری ما رفته بودیم، گفتم نمیدانم یا نه، یک شهری رفته بودیم یک بزرگواری که از مداحهای خیلی خوبِ آن درحقیقت شهر بود، گفتم مثالش را اینجا؟ در همینجا؟ بله؟ میگویند دوستان گفتید دیگر چون تکرارش خلاصه مخلّ، این مداح عزیز ما که مداح انقلابی خوبی هم هستش و بود و هستش این هیأت بزرگی را درحقیقت جوانان زیادی میرفتند بهطوری شد که مسجدها یواش یواش چه شد؟ رو به خالی شدن شد، هیأتِ این که برقرار بود دیگر کسی هیأتهای دیگر نمیرفت، خب این درحقیقت نشان میداد یک جای کار اشکال است، نباید بین هیأت اصلی و هیأتهای فرعی چه بشود؟ تعارضی بشود بهطوریکه شرکتِ در آن منجر به عدمِ شرکت [در این بشود] لذا این برای این بودش که وقتی نشستیم گفتگو کردیم گفتیم آقا این مثل نماز سنت نماز که نمازهای جماعت باید در مساجد خوانده بشود درعین حال نماز جمعه، شما مناسبتهای ویژهای را که مناسبتهای اصلیست را قرار بدهید برای آن هیأتِ اصلی که همه جمع بشوند آنجا اما مناسبتهای فرعیتر را بگذارید در مساجد تقویت بشوند بگذارید مساجد رونق بگیرند که از مسجد به آن هیأت سوق داده بشود از آن هیأت به مساجد سوق داده بشود.
سؤال: توضیحِ نگاه [اگر درست شنیده باشم] 34:48
پاسخ: بله اگر ما دیدیم که هیأت بزرگی در یک شهری شکل گرفت و بعد از آن نمازهای مساجد یا هیأتهای کوچکتر قویتر شد معلوم است درست شکل گرفته اما اگر یک هیأت بزرگی شکل گرفت و بعد دیدیم هیئتهای کوچکتر دارد جمع میشود آن مثالِ اگر یادتان باشد آن روایتِ چی را خواندم برایتان؟ همان روایت حسین بن ابی العلاء که این با آن سازگار است که میتوانید با رجوعِ به آن روایت که اگر این منجر به او شد معلوم نیست اگر انسان خدمت امام صادق علیه السلام برسد یکدفعه درحقیقت حضرت [نفرمایند] «وَ تَذِّلّ المؤمنین یا حسین؟»[4] اینجور به ما نگویند ؟! یعنی فکر میکنیم یک هیأت عظیمی را به پا کردیم اما ممکن است منجر به خطاب و توبیخ امام بشود چون تناسب بین این دوتا رعایت نشده، اگر در نظام تشکیلاتی ما این نگاه را دیدیم حتماً باید حدود تشکیلات با هم بهگونهای باشد تعارض ایجاد نکند تعاضد ایجاد کند و با تشکیلات وسیعتر رابطهشان رابطۀ شأنیت و ذیشأن باشد، اگر این نگاه حاکم نباشد این تعارضها تضادها نه او را درحقیقت مقبولِ امام قرار میدهد نه اینها را، یعنی وقتی تعارض شد مقبولیت در کار است [یا: نیست 36:10] اثر محقق نمیشود، ببینید یعنی اینها از مدل چیزی که در عبادات داریم ما داریم یاد میگیریم در تشکیلات که پس اگر نماز جماعت داریم نماز جمعه داریم نماز عید داریم پس معلوم میشود باید تشکیلاتهای جزئی مثل نماز جماعتهای بهاصطلاح مساجد برقرار باشد اینها مؤکدِ نماز جمعه بشود نماز جمعه هم مؤکدِ اینها بشود، هرگاه اینها با هم روابطشان صحیح باشد مساجد هستههای جذب برای نماز جمعه میشوند و نماز جمعه هستۀ اصلی میشود که نماز جماعتها رو چه کار میکند؟ بهتر درحقیقت جا میاندازد، زیباتر میکند، مردم را راغبتر میکند اگر اینجوری شد معلوم میشود این تعامل تعاملِ صحیحی است لذا وقتی به نماز عید هم که میرسد که در نماز عید خودِ امام درحقیقت مرسوم است که در نماز عید دیگر حالا شرکت میکند اگر در نماز جمعه هم باز خودِ امام، ببینید همین سنتی که آقا سعی میکنند درحقیقت چه کار بکنند؟ این خودش مدل دینی است که در نگاه دین یک همچین مسألهای هست که آنجا دیگر نماز عید فوق نماز جمعههاست یعنی نماز عید یک سلطه و سیطره و هیمنهای دارد لذا اهمیت ویژهای پیدا میکند. بله.
سؤال: حاج آقا! در صنعت هم همین قاعده هست که اینها از طبیعت الهام میگیرند ولی ملاکِ اقتباس را معمولاً یک قاعدۀ مجزایی قرار میدهند یک قاعدۀ اقتباس یا قاعدۀ الهامگیری از طبیعت بابتِ صنعت مثل هوافضا و….. در این قصه که میفرمایید یک قاعدۀ فرای این احکام ما لازم داریم که آیا جدای از ظاهراً دستوراتِ دین است یا در خودِ دستورات؟ استاد: نه، در خودِ دستورات دین است. ادامۀ سؤال: … گفته شده که … قاعده است میتواند کمک بکند برای اقتباس. [قسمتهای زردرنگ نامفهوم 37:23]
پاسخ: اینها هستش ببینید این قواعد هستش منتها ما نگاهمان چون جزئینگری بوده ملاکگیری نتوانستیم بکنیم، بله دیگر، یعنی آن که عرض کردم آقای بهجت میفرماید که وقتی حکم آمده که وقتیکه اینجا رکن کم یا زیاد میشود در جماعت ترجیح با جماعت است دراینجا عیبی ندارد رکن نماز است سهواًش در حالت فرادی مبطل نماز است چه برسد عمداًش، آنجا میگوید عمداً زیاد بشود اما چه باشد؟ یک موقع هست ما این را بدون اینکه واقعاً آن لُبّش را بفهمیم ذوقش [مطمئن نیستم 38:38] را بفهمیم اساسش را بفهمیم این غلط است اما اگر یک موقع یک فقیهی رسید به اینکه این دارد یک حکم اصلی را بیان میکند اگر به ما میگویند در نماز جماعت رسیدی دیدی که از در وارد شدی بخواهی به اتصال برسی نماز از رکوع بلند شده امام میگوید همانجا دمِ در قامت را ببند برو رکوع بعد در بهاصطلاح حرکات بدی خودت را برسان به جماعت، خب این خیلی زیباست! یعنی تا اینجا چه میشود؟ اتصال اضطراری برقرار شده نه اتصالِ، یک اتصال اضطراری داریم که اگر یک موقع اصل [نمیدانم درست است یا نه 39:17] میخواهد یک رکعت را از دست بدهد، یک رکعت را میخواهد از دست بدهد میگوید همانجا اقتدا کن، درست است؟ باید منتها در اعمال خودت را در افعال بعدی برسان به صف که دیگر آن اختلال صف هم شکل نگیرد حالا این کمتر عمل میشود ولی خب در بحثهای فقهی بحث میشود دیگر، در روایاتش هم وارد شده، نمیخواهند به … بگویند همانجا بایست نمازت را بخوان هرجا بخوانی درست است نه میگوید اقتدا را بکن … برسان خودت را [نقطهچینها نامفهوم، حدود 39:40] برسان در افعال باید برسانی خودت را به صف ملحق بشوی.
سؤال: نامفهوم 39:47
پاسخ: هیئت نماز هم به هم نخورد جوری برسانی که یکدفعه بدو بدو ندوی برسی حالا مثلاً با طمئنینه یکجوری برسان حالا بله البته حالا یک کسی مثلاً چند کیلومتر مانده به نماز خلاصه آنجا هم نه، به یک جایی که مکان حساب میشود ظرف حساب میشود، خب اینها خیلی زیباست! در نظام تشکیلاتی اگر امر دائر شد یک کسی تازه آمده نمیتواند به آن عمق برسد چهجوری خودش را ملحق بکند؟ راه الحاق چگونه است؟ بله؟
سؤال: ببخشید الآن در این الگوگیری این کیفیت حالا کارهای جمعی … مثل نماز که در خودِ اصلِ کار جمعی هم ما میتوانیم بگوییم که مثلاً اکثر کارها را باید بهصورت تشکیلاتی انجام داد مثلاً فرض کنید سلوک جمعی مقدم بر سلوک فردی است یا مثلاً بگوییم تربیت جمعی مقدم است چون…… نماز جماعت افضل بر آن نماز فرادی است اگر میتوانی اول آن را شروع کن اگر نه اضطرار شد… [نقطهچینها نامفهوم 40:15]
پاسخ: یعنی برای ما ببینید این بحث یک بحثِ خودش مهمی است الآن حکم مطلق اینجا نمیکنیم چرا؟ چون یک بحث مهمی است منتها به این نحو که به ما گفتهاند که نوافلتان را سعی بکنید که فردی بخوانید اما فرایضتان را سعی بکنید که جمعی باشد حتی سؤال میکنند از امام رحمت الله علیه که ما نماز جماعت که میآییم حواسمان مثلاً جمع نمیشود فرادی بخوانیم حواسمان جمعتر است آیا نماز فرادای با حواسِ جمع بخوانیم یا نماز جماعت بدونِ حواسِ جمع؟ امام میفرمایند: نماز جماعت بدون حواسِ جمع اولای بر نماز فرادای با حواسِ جمع در نماز واجب، یعنی آن حرکت تربیت جمعی در یک فرایضی داریم یک قدر مطلقی متیقّنی داریم که آنها ضروریات است آنجا حکمِ جماعت و تربیت جمعی قطعاً درحقیقت چه هستش؟ متّبع است اما یک احکام بهاصطلاح مثل مستحباتی نوافلی اینها داریم در تربیت که آنجاها مانعی ندارد که در نظام تربیتی، چون دو جنبۀ وجودی انسان باید رشد کند یعنی انسانی که فقط حیات جمعی داشت و حیات فردی نداشت این هم ناقص است آن حیات فردیاش باید بهگونهای رشد بکند هرچند تشریعِ تمام نوافل بهجهتِ تکمیل فرایض است، این هم خودش خیلی نکتۀ زیبایی است، در روایت در کتاب علل الشرایع آمده که همۀ تشریع نوافل مربوط به چه هستش؟ لِتَکمیل نواقصِ الفرایض است یعنی نقص فرایض را برطرف میکند این خودش خیلی مهم است، پس تربیت فردی که دارد محقق میشود، درست است؟ این هم درجهتِ چه هستش؟ رشدِ آن نظام اجتماعی است که به ریا منجر نشود به درحقیقت تفاخر و تبختر و اینها منجر نشود یعنی آن هم دارد چه کار میکند؟ این را دارد تصحیح میکند آماده میکند، مثل آن میماند که گاهی بهاصطلاح انبیا یک میقاتهای فردی داشتند که در آن میقاتهای فردی کسِ دیگری هم حضور نداشت خودشان بودند و خودشان که باید یک رشد ویژۀ تربیتِ ربوبی پیدا میکردند که وقتی برمیگردند با یک عظمتِ بالاتر و دستاورد بیشتری برای امتهایشان و قومشان برگردند.
سؤال: یعنی اصل بر جمع میشود؟ [43:05]
پاسخ: عرض کردم که ببینید اگرما این نگاه، گفتیم که بهصورت چی داریم الآن داریم مطرح میکنیم؟ گفتیم الآن بهصورت اصل مسلّم نقل [نمیکنیم] اما جای بحث این مسأله با این عوامل هست که وقتی نگاه میکنیم چون قبلاً این بحث را داشتیم که آیا در نظام دینی اصل بر جمع یا فرد است؟ اصالت با فرد است یا اصالت با جمع است؟ آنجا بیان کردیم که اصالت با فردِ شاملِ جمع است لذا اگر اصالت با فرد شامل جمع شد این بحث را خوب میتواند شکل بدهد، پس تا وقتیکه به آن حالتی که شامل جمع است نرسیده فردیتش برقرار است باید فردیتش هم تصحیح بشود جلو برود و احکامی و عباداتی برای آن هم باشد و چه بهتر که اینها را با نظامِ درحقیقت چی؟ نوافل محقق بکند، در تشکیلات باید اینها تعریف بشود، نوافل چیست؟ واجبات چیست؟ آنهایی که انسان تک میتواند انجام بدهد چیست؟ آنهایی که باید در جمع انجام بدهد چیست؟ تفاوتِ بینِ اینها، و بعد اینکه آن نوافل مکملِ تتمیمِ نقصِ فرایض باشند، این خیلی زیباست اینها!
سؤال: یعنی یک کسی رشد فردی پیدا کند در عین حال که باید آن ماحصلش را بتواند تشخیص بدهد؟ [44:10]
پاسخ: یعنی رشد فردیش درجهتِ درحقیقت چه هستش؟ وحدتِ جمعی است که میخواهد پیدا بشود، این رشد جمعی آن حرکتِ کاروانی است که توحید میخواهد محقق بشود یعنی وقتی این آمد اینجا شاملِ جمع شد این شمولِ بر جمع برای این یک توسعۀ وجود فردیتش است منتها فردِ شامل نه فردِ مقابلِ جمع.
سؤال: این تزاحمات حاج آقا میشود اصلساز باشد یعنی مثلاً بگوییم تزاحم الآن پیدا کردیم الآن جمع را تقویت کنیم یا فرد تزاحم هست آنجاییکه… است… [قسمتهای زردرنگ نامفهوم 44:35]
پاسخ: بله، اگر در آنجایی باشد که فرایض باشد منتها فرایضِ تشکیلات آنجا میگوید جمع را تقویت کن اما آنجایی که نوافل است میگوید درحقیقت فرد را تقویت کن، خیلی اینها زیباست! یعنی واقعا ما نسبت به احکاممان یک غفلت علیالاطلاقی داریم که درکمترین درحقیقت نتیجه داریم از آن استفاده میکنیم، قانعیم، اینجا قانع بودن خیلی بد است اینجا باید آدم حریص باشد، حریص بودنِ اینکه افقهای اینها را، یعنی باور بکنیم که اینها عمق دارد بسته نشده در این حد که فقط برای یک چیزِ خاصِّ جزئی آمده باشد، نمیگوییم نماز جزئی است اما درعین حال فقط و فقط نیامده این حکم خاص [را بیان بکند] اینها روح دارد اگر روح داشت و از یک اتقان و نظام علیتی یه نشأت گرفته باشد که ما قائلیم به اینکه مصالح و مفاسدِ احکام علیت دارد اگر نظام علیت و بعد هم بهشت و جهنمی را میسازد که یک حقیقت ابدی است اگر میخواهد این او را بسازد و از یک علیتی هم نشأت گرفته پس یک مسألۀ جزئیِ کوچکِ تنها نیست یک قاعدۀ ساری است نه فقط یک واقعۀ جاری، یک قاعدۀ ساری است یک واقعۀ اتفاقی نیست یک قاعدۀ ساری است، اگر این قاعده ساری شد آنوقت این را بهعنوان باید مرزهای بین این مسأله و قیاس و استحسان را هم که در دین نهی شده حواسمان باشد که این مبتلا از افراطِ این یکدفعه به آن مبتلا نشویم که باعث بشود چه بشود انسان؟ مبتلا به قیاس استحسان [بشود] هرچیزی را به هرچیزی چه کار بکند آنوقت؟ بدونِ درحقیقت آن ملاکگیریِ صحیح ربط بخواهد بدهد خب او البته منجر به آن چه میشود؟ به آن درحقیقت استحسان و قیاس میشود که آن هم خودش یک باطلی است، لذا یک بحث لغزنده است لذا باید با یک دقت واقعاً با ملاکگیریهای صحیح از محکماتش آغاز کند انسان تا کم کم به متشابهاتش امکانپذیر باشد ارجاع بدهد به محکمات یعنی آنجایی را که جزءِ محکماتش است بگیرد آنها را بپروراند بعد میبیند یواش یواش متشابهات خودشان را به این محکمات میرسانند و میتوانند نتیجه محقق بشود و آنها هم جزءِ محکمات بشوند. بله؟
سؤال: نامفهوم 46:57
پاسخ: عرض کردم یک افق آن جلسهای اگر که آن جلسۀ قبل را دوستان روی آن فکر بکنند یک افق عظیمی است بهپهنای همۀ هستی آن هم نه هستی به معنای مادی بلکه هستی با تمام عوالم مثال و عقل و عالم اسماءِالهی این دوباره خودش یک افق عظیمی است در رابطه با تمامِ هستی درنظام تشریعی از آنچه که انبیا آوردند تا امروزی که این دین ختمی است و همۀ آن مسائل و احکامی که وارد شده، ریزترین احکام میتواند درحقیقت در این مسأله در استنباط چه باشد؟ این خودش یک اجتهاد دیگری را میطلبد که هم موضوعشناس باشند هم درحقیقت این معرفت به احکام و روایات و قدرت استنباط داشته باشند که جمعِ بین این دو تا امکانپذیر باشد تا واقعاً آن محکمات و متشابهات مسأله هم رعایت بشود. بله؟
سؤال: قیام لله فرمودند….. دونفر دونفر یا فرد، قیام فردی اگر بخواهیم معنای تشکیلاتی به آن بدهیم یعنی خودِ فرد بخواهد قیام بکند بعد آن کار تشکیلاتی است، کار تشکیلاتی معنای جمعی دارد معمولاً این فرد اگر بخواهد قیام لله بکند، [47:48 قسمتهای رنگی هم نامفهوم]
استاد: قیام میکند برای چه این فرد؟
فرد سؤال کننده: برای خدا
استاد: قیام برای خدا میکند که چه بشود؟
فرد سؤال کننده: که همان منِ شمولش …جمع بشود…
استاد: که حکمِ خدا اجرا بشود وقتی تا میخواهد[نیمهکاره میماند]
فرد سؤال کننده: قیام چون که قاعدۀ تشکیلاتی نیست
استاد: نه دیگر ببینید وقتیکه میگوید “أن تَقوموا”[5] اصلاً قیام کجاست؟ قیام جایی است که میخواهد یک حقیقتی را اقامه کند تا میخواهد اقامه بکند چه میشود؟
فرد سؤال کننده: خب منفرد در جمع [مطمئن نیستم درست شنیده باشم]
استاد: آخر من تنهایی در یک بیابان میتوانم قیام لله بکنم؟
فرد سؤال کننده: نه، یعنی قاعدۀ حاکم بر جامعۀ قیام …..
استاد:عرض کردم یعنی میخواهد بگوید که این حکم تک تک افراد مشمول این حکم هستند حتی اگر که هیچکسِ دیگری کمک نکرد تو تک تکِ بودی از تو ساقط نمیشود “أن تَقوموا لِله” آن هم مقدم کرده “مَثنی” یعنی اول چه چیزی را مقدم کرده؟ قیام جمعی را و بعد درحقیقت گفته چه؟ “و فرادی” یعنی اگر “مَثنی” امکانپذیر نشد “فرادی” تک تک هم تکلیف هست یعنی اینجور نیست که بگویی اگر چند تا نشد پس رها کن دیگر پس من [تکلیفی ندارم]، نه میگوید فرادی هم هست، پس این باز هم دارد تأکید میکند نظام تشکیلاتی، چه غیر از آنکه خودِ “أن تَقوموا” قیام اساسش بر بهاصطلاح نظام اجتماعی است غیر از این تقدم مثنی بر فرادی خودش چه هستش؟ نشان میدهد که ابتدائاً اولویت در این است که، والّا قاعده این است که فرادی و مثنی بشود، آدم اگر که یکی یکی دوتا دوتا، قاعده این است که آدم بگوید که یکی یکی قیام کنید دوتا دوتا قیام کنید ولی میگوید نه “أن تَقوموا لِله مَثنی” یعنی اولویت را بر چه قرار میدهد؟ بر نظام جمعی، تازه آن هم مثنی هم یعنی دوتا دوتا دیگر و فرادی یعنی یکی یکی، یکی نه یکی یکی یعنی یکی حالا این طرف است یکی آن طرف است عیب ندارد اگر امکان ارتباط هم نداشتید قیام را بکنید آن که اآن طرف است این که این طرف است قیام را بکنند، مثنی یعنی ارتباط پیدا کردند به هم درحقیقت ثنیه و تمایل و میل و علقه ایجاد شد این درحقیقت عیب ندارد این دوتا ئوتا هم چه کار بکنند؟ جمع و روحیۀ جمعی که توانستند با هم یک تشابکی ایجاد بکنند آن کار اولویت با این است حتی اگر نشد تشابک فرد فرد بودند افرادی بودند در گوشه و کنار هر کدام میگوید آن هم درحقیقت باید چه باشد؟ فرادی هم محقق بشود. حالا نمیدانیم ساعتِ وقتمان. بله خب این بحث جای خیلی افقهای گستردهتری را دارد شاید هر کدام از این بحثها جا داشته باشد با جزئیاتش بحثی راجع به آن بشود دوستانی که متخصصِ فن و حضورِ ذهن در مسأله دارند بیایند یکی یکی اینها را چه کار بکنند؟ گفتگو راجع به آن بکنند، خودِ نماز جزئیاتش حتی بحث بشود، قبله خودش یک بحث مفصلی دارد، حالا در قبله ما یک بحثی را در این کتاب حضرت ابراهیم علیه السلام که تازه هم چاپ شده یک بحثی را به مناسبت اینکه حضرت ابراهیم قبله را به پاکردند آنجا مختصر البته منتها 3 جلسه شاید راجع به قبله صحبت کردیم بحث خوبیاست حالا دوستان اگر خواستند میتوانند به این بحث رجوع بکنند. بله؟
سؤال: درمنازل و معماریهای اسلامی هم لازم است؟ یعنی هر منزلی هم مصلّا و قبله داشته باشد؟ [51:05]
استاد: اصلاً خود شهرسازی ما بعداً براساس نظام قبله است یعنی شهرسازی دینی مدل دارد براساس این است که مسجد محور باید باشد در قلبش مسجد واقع بشود مسجد باید جوری ساخته بشود قلبش محرابش باشد پس قلبِ قلب یک شهر باید محراب و کعبه باشد تا همۀ کارها براساس، میگوید دستشویی را جوری بسازید که آن توالت مثلاً براساس مقابل قبله باشد روشویی بر اساس رو به قبله باشد که وضو میگیری استحبابِ رو به قبله است، ببینید چقدر اینها زیباست! یعنی عملِ انسان که دارد نفس میکشد اگر رو به قبله بنشیند نفس بکشد یا خوابیده نفس بکشد با همین عمل اگر رو به قبله نخوابید از زمین تا آسمان متفاوت میشود یعنی انسان در این رابطه دارد چه پیدا میکند؟ دائماً دارد دستورِ تشکیلاتی رعایت میکند.
سؤال: چون میگویند …. در مصلّایش هم…. [52:02 و قسمتهای زردرنگ نامفهوم]
استاد: بله دیگر، اینها همه آثار دارد دیگر، شب تا صبح میخواهی بخوابی میگوید رو به قبله بخواب، آن محتضر میگوید آنجا که مصلّایش [است] نماز میخوانده آنجا قرار بدهید تا این احتضار برایش راحتتر میشود و آن سکراتِ موت آسان میشود برایش و این تأثیر دارد، یعنی ما عالم را ذیشعور میدانیم و این تأثیرات را تأثیرِ درحقیقت واقعی قائلیم برایش اعتبارات نمیدانیم، اگر اینها را واقعی دیدیم و این نگاه ایجاد شد البته خیلی مسائل متفاوت میشود و زندگیهای ما سبک زندگیهای ما توحید درونش حاکم نیست چون عاری از اینها شده اینها هیچکدام در آن رعایت نمیشود، یعنی یک جوری میشود انسان ناخودآگاه، به ما میگویند مثلاً اگه تسبیح را صبح دست گرفتید بعضی بزرگان این را تأیید میکردند میگفتند شاید روایتی هم مطابقش باشد من روایت را ندیدم اما نقل میکردند که آنها شاید روایت هم [باشد] که اگر اولی را مثلاً حواست بود گفتی ولی همینجوری که داری میگویی دیگر تا دیگر حواست هم نیست گاهی یکی از آن را یادت بیاید حواست باشد میگویند همۀ اینها تسبیح حساب میشود همۀ اینها ذکر حساب میشود حتی آنجاییکه [حواست نیست]، ما اگر این حالت را ایجاد کردیم حتی اگر در اوقات دیگرش هم انسان توجه ندارد وقتی خوابید دیگر حالا تختش را جوری قرار داده که رو به قبله است دیگر حالا تفصیلاً هم هرشب توجه [ندارد] اگر هرشب توجه داشته باشد ذکرِ با توجه البته، اما اگرآنها را هم توجه هم نداره چه میشود؟ این درحقیقت بهاصطلاح همان اثر را که روز اول که قرار داد اینجوری که من رختخوابم را اینجور میاندازم نشستنم را اینجور تکیه [میدهم] تکیهام را اینجور قرارمیدهم، روشوییام را اینجور قرار میدهم، میگوید هرباری که این وضو میگیرد اینجا هر باری که درحقیقت نفس میکشد اینجا این عبادت است برایش دیگر. خب اینها چقدرزیباست! انشاءالله خدای سبحان به ما قدرت بدهد حالا اگر دوستان خواستند این فصلهای خلاصه رجوع بکنند به فصلهای فصلِ بهاصطلاح نهم به بعدش بنای کعبه فصل نهم و فصل دهم و فصل یازدهمش این سه فصل راجع به بحث خلاصه قبله و این مسأله رابطۀ قبله و ولایت و اساسِ مساجد و حقیقتِ ارتباط مساجد و یک بحثهای زیبایی است، آن آخرش هم یک عنوان یک تیتری زدیم که بهاصطلاح بحثِ اینجا البته نیست در آن بحثِ چیز، بله نقش کعبه در تمدنسازی اسلامی اینجاست، نقش کعبه در تمدنسازی یعنی آن تشکیلات عظیمی که ما میخواهیم کعبه برای آن تشکیلات چه نقشی میتواند داشته باشد، اصلاً ما تا به حال به توجه نداریم، توجه داریم؟
از حضار: نامفهوم [54:30]
استاد: که اصلاً جریان کعبه چه نقشی میتواند در تمدنسازی داشته باشد؟ ما چهجوری میتوانیم از این نقش استفادۀ بهینهای بکنیم که قبل از اینکه آن بخواهد تمدنسازی، سمت و سویِ به سوی تمدنسازی با این حرکت جهانی داشته باشیم یکی از بحثهای جالبی است که میتواند جرقۀ خیلی از مباحث باشد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
- در سؤالاتی که در خلال جلسه پرسیده شده به علت کیفیت پایین صدا علاوه بر قسمتهایی که اشاره شده ممکن است واژه هایی جاافتاده باشد یا درست شنیده نشده باشد، من همان که شنیدم را نوشتم.
[1] درسِ استاد در زمان حیات ایشان بوده.
[2] بقره/ 125
[3] ابراهیم/ 37
[4] وسائل الشیعة- العلامة الشیخ حرّ العاملی- مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، قم- ج 11- ص 415. در جلسۀ هشتم هم آمده.
[5] سبأ/ 46
در این مورد یک بازخورد بنویسید