درس اخلاق هفتگی استاد عابدینی در مدرسه علمیه ثامن الائمه (علیه‌السلام)

موضوع جلسه: «ماه مبارک رمضان»

 موضوعات مطرح شده:
2:00 رو کردن به خدا با تمام وجود
5:06 ماه رمضان، جبران هبوط
10:37 برکات ماه رمضان
16:14 تادیب بدن در ماه رمضان
23:20 اثر انس با قرآن در ماه رمضان
26:00 اجابت خدا نا متناهی است به ویژه در ماه رمضان
31:00 قرآن سفره الهی
33:11 اتحاد قرآن و امام

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الَّرحیمِ اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا

ان­‌شاءالله از یاران، یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی سرداری مرحمت کنید.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.

هر چقدر عشق و علاقه داریم که در تتمۀ ماه شعبان  ان­شاءالله  اگر تاکنون آمرزیده نشدیم  آمرزیده شویم و  با طهارت وارد ماه مبارک رمضان بشویم  هر چقدر عشق و علاقه و نیاز داریم  صلوات دوم را بلندتر مرحمت کنید. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

همۀ محبت‌مان را به حضرت زهرا سلام الله علیها  با صلوات بر محمد و آل محمد ابراز کنیم. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

خب این هفته  مصادف می­شود با اینکه  پایانش و آغاز هفتۀ آینده در اینکه در ماه مبارک رمضان وارد بشویم و  مناسب است که خودمان را قدری آماده برای این حقیقت بکنیم که  با آمادگی وارد بشویم  که به تعبیر امام سجاد علیه­السلام  الهی اقبلت بکلّی الیک[1] خدایا  می‌خواهم با تمام وجود وارد بشوم چون انسان خیلی از اوقات به جایی که می‌رود  بعضی از وجودش وارد شده آنجا، اغلبِ وجودش جامانده، فکر انسان جاهایی که هست حال انسان، تعلقات انسان به جاهایی که هست آنجاست وآن کسی­که وارد می­شود سر کلاس درس است می‌بینی شاید یک صدم وجودش حاضر است ۹۹ درصدش جای دیگری حاضر است یا مثلاً می­بینی به جمعی نشسته هرگز حدیث حاضر و غائب  شنیده‌ای/ من در میان جمع و دلم  جای دیگر است، برعکس هم گاهی کسی می‌بینی در جمع هست اما دلش با خداست دلش با اولیاءِ الهی است، این­ها فکر می‌کنند با اوست جوری هم هست که  با آن­ها نشان می­دهد، ادبِ حضور با آن­ها را هم نشان می­دهد اما در عین حال مانع نیستش که حالش در توجه است اما آنجایی بد است که انسان  وارد می­شود به یک جای عظیمی به یک جایی که باید مراقبت داشته باشد و توجه ولی دلش آنجا نباشد لذا بر ماه مبارک رمضان که ان­‌شاءالله می‌خواهیم وارد بشویم سعی بکنیم که با تمام وجودمان وارد بشویم و این ممکن نیست مگر اینکه از قبل انسان مراقبه داشته باشد همچنان­ که خدای سبحان ماه رجب و ماه شعبان را به­عنوان ماه ولایت و ماه رسالت مقدمه برای ورود به ماه مبارک رمضان که شهرالله است  قرارداده این ممکن نمی‌­شود مگر اینکه انسان مراقبه داشته  باشد حالا اگر در آن دو ماه  کوتاهی کرد در مراقباتش و حقِّ آن دو ماه را برای آمادگی ورود در ماه مبارک محقق نکرد می‌تواند این چند روزی را که همان­جوری که در دعا هم وارد شده که خدایا اگر مرا نیامرزیدی تاکنون در این ماه از این به بعد در این لحظات آخر و این روزهای پایانی بیامرز تا این آمرزش من را آماده بکند برای ورود به ماه مبارک رمضان و خودِ ورود به ماه مبارک رمضان هم آماده شدن برای آن دهۀ آخر است که شب‌های قدر است یعنی این­ها همین­جور چیده شده: دو ماه برای اینکه انسان  به ماه مبارک وارد بشود بعد دو دهه برای اینکه انسان به دهۀ  سوم ماه مبارک وارد بشود هر کدام مراقباتی را پیدا می‌کند آن­وقت نکته دقیق هم باز این است که ماه مبارک رمضان در قبال هبوطی که انسان کرده خدا قرار داده یعنی علت هبوط چی بود؟ وقتی انسان از شجرۀ منهیه خورد از آن درخت نهی شده خورد هبوط کرد که “وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ” (بقره/ 35) نزدیک این درخت نشوید وگرنه از به­ اصطلاح قربِ من خلاصه دور می‌شوید و از ظالمین می­شوید وقتی­که [به] آن درخت نزدیک شدند “أکَلا مِنها” (طه/ 121) از آن شجره خوردند خدای سبحان فرمود “اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ” (بقره/ 36) ( استاد فرمودند اهبطوا الی الارض که مضمون را فرمودند والّا متن آیه به این شکل نیست) هبوط محقق شد، درست است؟ هبوط از آن مقامِ قرب به مقامِ دون انسان به­اصطلاح هابط شدن پایین آمدن، خب بعد درقبالِ این وقتی شیطان شنید که آدم قبل از اینکه از درخت بخورد شنید که آدم خوردن دارد گفت خوردن دارد خوابیدن هم دارد دیگر اگر خوردن دارد خوابیدن، خوابیدن به­دنبالِ خوردن، بعد گفت این دوتا راه نفوذ من است اگر می‌خورد می‌خوابد و این دو راه نفوذ من است آن­وقت بعد وقتی خوشحالی کرد و دارد آنجا ساز و کرنا زد برای اینکه آدم می‌خورد و بعد آدم را به خوردن چی کار کرد؟ وسوسه کرد و وقتی آدم خورد هبوط کرد آن­وقت در قبال این هبوطی که از خوردن محقق شد خدای سبحان ماه مبارک رمضان را قرار داده تا با محدود کردنِ خوردن  و اینکه خوردن و  آشامیدن و بقیۀ افعال به امر باشد که می‌فرمایند که چی؟  وقتی­که آن خورشید طلوع می‌کند و سرمی‌زند در فجر نخور، درست است؟ أفطِر لِلرؤیة و صُم لِلرؤیة[2] وقتی هم که غروب می‌کند بخور، خوردن و نخوردن می­شود چی؟ به امر الهی دیگر، رها نیست، اینجاست که حیاتِ مادی، حیات دنیایی تبدیل می­شود به حیات الهی یعنی در ماه مبارک رمضان دنیا رنگ آخرت می‌گیرد، چرا؟  چون آخرت همه چیز به امر است انسان در آخرت به امر است همچنان که ملائکه به امرند “َیَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ” (تحریم/ 6) به امر خدا زنده‌اند لذا آخرتی‌اند عالم امری‌اند، انسان کی آخرتی و عالم امری می‌شود؟ وقتی همۀ وجودش  به امر خدا زنده باشد، باقی باشد و اگر ماه مبارک رمضان  تقریبا وجود انسان در اغلب لحظاتش حالِ امر پیدا می­کند که نفس کشیدنش هم تسبیح است و آنجا خوابیدنش هم عبادت است، درست است؟ «أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ»[3] که انفاستان تسبیح است خوابتان هم عبادت است چون به امر است آنجا وجود و امراست، اگر وجود و امر شد ماه مبارک رمضان  نمادی از آخرت می­شود  لذا به ما گفتند ماه رمضان انسان را باید به یاد قیامت بیندازد آن جوع و عطشش به یاد مواقف بیندازد، یعنی ماه مبارک رمضان یک زمینه­ای است که انسان رابطه‌اش با خدا از عالم دنیایی که غَرور بود گمراه کننده بود  حیات درحقیقت ظاهری بود به حیات عمیق باطنی برسد، همۀ اقتضائاتش را خدا قرار داده اقتضاءِ شدید قرار داده تا چقدر استفاده بشود ولی ممکن است کسی همان­جور که عرض کردم وارد نشود در ماه مبارک رمضان  یا خیلی ضعیف وارد بشود همۀ مواهب را چی باشد؟  مثل انسانی که خواب است  کنارش بهترین نعمت‌ها را بگذارند بعد این‌ها را قبل از اینکه این بیدار شده باشد بردارند بگویند ساعت‌ها کنارِ تو چی بود؟  بهترین نعمت‌ها قرار داشت که تو آرزوی یکی از این­ها را داشتی ولی تو خواب بودی فایده‌ای به حال تو نکرد برای تو هیچ اثری نداشت ،آدم خواب هرچی کنارش هم باشد برای او وقایع اتفاق بیفتد این خواب باشد به او درحقیقت نفعی نمی­رساند لذا بیداری یکی از اسباب ماه مبارک رمضان است که انسان را بیدار کند انسان را از خواب غفلت بیدار کند آن­وقت خدای سبحان اثری را که در این ماه قرار داده یکی از آثارش این است  که خدا در این ماه چون آخرتی است این ماه و از ایام آخرت است که در دنیاست لحظات او را فوق­العاده قرار داده لحظات او فقط مثل لحظات ایام دیگر نیست اگر می‌فرماید انفاس شما نفس‌های شما تسبیح است خواب شما عبادت است یعنی همه چیزش نافع است ضرر در آن نیست اگر انسان بیدار باشد لذا لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ” (قدر/ 3) یک شبش از هزار ماه که یک عمر کامل است بهتر و سریع­تر است در رساندن، درست است؟ و می‌فرمایند که در این ماه است که اگر انسان  یک آیه از قرآن را بخواند اثر این یک آیه  به خاطر ضرب قرآن در ماه مبارک رمضان و اثر ویژه­ای که از این  ترکیب این دو تا ایجاد می‌شود هر یک آیه مطابق یک ختم قرآن است، این یک آیه مطابق یک ختم قرآن است خیلی فضیلت عالی­ای است نه اینکه فقط قرائت شده باشد یعنی اینکه همان­جوری که ثواب یک آیه مطابق یک ختم قرآن است رسانندگی و قربی که یک آیه ایجاد می‌کند مطابق یک ختم قرآن است و چون هر آیه‌ای، هر آیه‌ای  یک قرب ویژه‌ای ایجاد می‌کند پیش خدا، هر آیه یک علامت خاصی است برای بیداری یک صدای خاص است دعوت ویژه است که اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُم” (انفال/ 24) یک حیات است، هر آیه برای انسان یک حیات خاصی است که با آیۀ دیگر که حیات دیگراست متفاوت است، درست است؟ آن­وقت اگر یک آیه حیاتی که ایجاد می‌کند اثری که ایجاد می‌کند مطابق یک ختم قرآن باشد یعنی در این ماه هر آیه اثر همۀ آیات بر آن مترتب می­شود، این یعنی ظرفی که تا به حال حجاب داشت، مانعیت داشت که غفلت‌های ما بود به بهره‌مندی بالاتر از این می‌رسد، این حجاب مربوط به ما بود که در ایام  دیره نمی‌توانستیم این­جوری استفاده بکنیم  و در ماه مبارک رمضان همان­جوری که در آخرت  پرده‌ها بالا می‌رود که آنجا می‌فرمایند که پرده آنجا “فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ” (ق/ 22)  پرده از جلوی چشمِ تو در قیامت بالا می‌رود “فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ” آن روز چشم تو تیز می‌شود آن­وقت خیلی چیزها را می‌بیند که در اینجا چون انسان حواسش پرت بود به جهات مختلف نمی‌دید، حواسش جمع نمی‌شد، تیز نبود در دیدن می‌فرماید در آخرت دیده می‌شود آن­وقت ماه مبارک رمضان یکی از آثارش این است که این غفلت‌ها برای انسان کم می­شود، به چه جهتی؟ به خاطر همان که اول عرض کردم آن چیزی که باعث این غفلت‌ها می‌شود سلطۀ بدن است، احکام بدن است وقتی احکام بدن غالب است همان که باعث هبوط شد اول کلام عرض کردیم که خوردن باعث چی شد؟ هبوط شد، اگر انسان خوردنش به امر باشد نخوردنش به امر باشد أفطِر لِلرؤیة و صُم لِلرؤیة باشد حالش این­جور باشد که اگرهم می‌خورد عبادت باشد چون خدا فرموده بخور اگر هم نمی‌خورد به امر است که نمی‌خورد نه حال ندارد چون خدا فرموده که «صُم لِلرؤیة» وقتی طلوع شد تو دیگر نخور آن رؤیت درحقیقت باعث می‌شود که  نخورد، اگر این­جوری شد آن موانعی که مانع رؤیت می­شد که “فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ” در قیامت می­خواهد محقق بشود در ماه مبارک رمضان  برای خیلی­ها امکان‌پذیر می­شود حتی برای آن­هایی که  به راحتی و در ایام عادی امکان­پذیر نبود در ماه مبارک رمضان امکان­پذیر می‌شود ولی به شرطی که وارد شده باشیم به ماه مبارک رمضان که «أَقْبَلْتُ بِکلِّی عَلَیک» با تمام وجود به ماه وارد بشویم اما اگر یک جزءِ کوچکی از وجودمان وارد شد یا اصلاً وارد نشدیم البته  این انسانِ در غیر ماه مبارک رمضان است هرچند که ظرف وجودی ظاهریش ممکن است در ماه باشد اما این به ماه وارد نشده لذا مراتب هم دارد این­جور هم نیست که بگوییم صفر یا 100،  یا وارد ماه می­شویم یا وارد ماه نمی­شویم نه، ممکن است انسان روز اولش یک درجه‌اش وارد بشود، روز دومش این را تبدیل کند به دو درجه‌اش، روز سومش پنج درجه‌اش، چون انسان هی حال و انسش قوی­تر می­شود، آن­وقت هر آیۀ قرآن برای این شخص می­شود چی؟ می­شود یک ختم قرآن، اثر وجودی، ببینید زیبایی نزول کتب آسمانی این است  که تقریبا، در روایات وارد شده، اکثر قریب به اتفاق کتب آسمانی کی نازل شده؟ در ماه مبارک رمضان برای انبیا نازل شده لذا این ماه یک ویژگی­ای دارد که در ربط بین آسمان و زمین و هدایتگری و رسیدن به آن کمالات و قرب یک ویژگی از قدیم داشته نه فقط مربوط به امت  اسلام باشد بلکه سابق از این هم ماه مبارک رمضان این ویژگی قربی را داشته، خب با این نگاه  پس هر چقدر انسان بهش بگویند که تو یک فرصتی داری وارد یک خزینۀ پراز گنج بشوی وقتی می­روی آنجا فرصتی داری زمانی داری هر چقدر انتخاب کنی از این­ها وقتی داری برمی‌گردی این­ها مال توست هر چقدر انسان حواسش جمع‌تر باشد آمادگیش از قبل بیشتر باشد گوهرشناسیش بالاتر باشد، یک موقع آدم می­رود آنجا سنگ جمع می‌کند فکر می‌کند، خب نمی‌شناسد نمی‌داند که این سنگ بیرون هم ممکن است پیدا بشود همان زندگی عادی را یعنی، یک موقع نه یک کسی گوهرشناسی کرده می­رود آنجا می‌داند قیمتِ این چقدر است این قیمتش با بقیه خیلی متفاوت است، درست است؟ هر چقدر گوهرشناسیش قوی­تر باشد و از قبل آمادگی برای این به­اصطلاح جمع کردن گوهرها بیشتر داشته باشد این خلاصه وقتی می­آید بیرون بیشتر سود کرده بیشتر اینجا پیدا کرده، وقتی می­آیند بیرون وقتی بشناسند آن­وقت حسرت می‌ماند برای آن کسی­که سنگ برداشته آورده بیرون یا مشغول بازی شد یعنی جمع نکرد، کسی­که به ماه مبارک رمضان وارد بشود اما یا سنگ بردارد یعنی همان زندگی عادی همان چیزهایی که در ایام عادی بود به خوردن و خوابیدنش مشغول باشد یعنی فکر این باشد که سحر چی بخوریم افطار چی بخوریم از سحر که خورده در فکر این است افطار چه کار کنیم بعد دوباره افطار که می‌خورد تا سحر چه کنیم بعد سحر چی بخوریم تشنه­مان نشود بعد دوباره در فکر اینکه خب افطار پس چه کار کنیم که مثل دیشب هم نباشد تکرار هم نباشد، خب این وقتی ماه رمضان تمام شد همان سنگ­ها را برداشته همراهش آورده بیرون دیگر، بله باید غذا را جوری کرد که انسان سالم [باشد] اما نه اینکه تمام فکر انسان صرف این بشود، باید اگر نوجوانی در خانه هستش که روزه می­خواهد بگیرد خیلی مراقب او بود اما آنجایی که این مراقبت را برای نوجوان داری تا تسهیل بکنی این هم جزءِ عبادات حساب می­شود این­جوریش، اما آن­جوری که فکر خوردن خودت باشی و دائماً پر کردن شکم باشی و نوع پختن باشی و همه­اش در فکر این انسان باشد خب یعنی مصرف در ماه مبارک رمضان معمولا دولت باید از یکی دو ماه قبل  آماده کند خودش را برای ماه مبارک رمضان مردم می‌خواهند روزه بگیرند نخورند یا مردم می‌خواهند روزه بگیرند بیشتر بخورند؟ یعنی دو ماه قبلش به­اصطلاح دولت فکر می‌کند چه کنیم که در ماه رمضان کمبود پیش نیاید همه چیز مهیا باشد، در هر خانه‌ای هم همین­جوری می­شود طرف هی به فکر می­افتد که یواش یواش چی کار کنیم که در ماه رمضان چه بشود؟ بتوانیم از پس ماه رمضان بربیاییم، می­گفت من روزه می‌گیرم خب گشنه­ام می­شود دیگر، خب گشنه باید بشود آدم دیگر، می‌فرماید که «أجيعوا أكبادكم و أعروا أجسادكم فلعلّ قلوبكم ترى اللّه عزّ و جلّ»[4] اگر این گرسنگی و تشنگی ایجاد شد  قلوب خدا را می‌بیند یعنی آن درمقابل هبوطی که آدم خورد هابط شد حالا می‌خواهد نخورد تا ساعد بشود بالا برود معراج بشود یعنی این نخوردن یک نحوه چی هستش؟ قطع کردن سلطۀ بدن است، اما اگر همۀ فکر و خیال انسان از ایام عادی  بیشتر برای بدن بود این سلطۀ بالاتر بدن است یا این سلطۀ بدن را کنار زدن است؟! خب اینکه سلطۀ بالاتر بدن می­شود اگر آدم همه­اش فکر و خیالش چی باش؟ اینکه چه کار بکند در این ماه رمضان چی بخورم، همه­اش در فکر این است که چی بخورم اما اینکه اساس ماه رمضان کفّ نفس است نخوردن است نه این هدف نیست این به­اصطلاح مقصود نیست بلکه چی بخورم مقصود است چی بخورم که اگر حالا مثلاً چند ساعت باید نخورم  چی بخورم که دوامم بیشتر باشد، خب این نگاهی که اگر ما دیدیم ماه رمضان در مقابل هبوط است پس انسان دنبال این است احکام بدن ضعیف بشود یک خرده گرسنگی و تشنگی لازم است یک خرده به امر بودن لازم است یک خرده بی‌حال شدن عیب ندارد بی‌حال می‌شود انسان ،اگر حال انسان این­جوری بود آن­وقت می­فرماید که این باعث بیداری می­شود که انسان چی بشود؟ نگذارد هروقت هر لحظه  یک چیزی می­خواست بخورد، نه، یک کمی بدن چی بشود؟ ضعیف، اگر بدن ضعیف‌تر شد نه مریض بشود دقت بکنید، بدن یک خرده از رها بودن در بیاید از اینکه آزاد مطلق بود سلطه داشت در بیاید بلکه بدن احساس بکند نه، مثل یک کودکی که یک موقع رهاست هرچیزی را می‌خواهد اطاعت می‌کنند به او می­دهند یک خرده که بزرگتر می­شود چی می­شود؟ دیگر حالا هر موقع هر چیزی [می­خواهد] می­گویند نه نمی­شود  الآن وقتش نیست، درست است؟ حالا وقتی است که می­فهمد،  بدن یک خرده راجع به این 11ماه رها بوده حالا در این یک ماه باید چی بشود؟ تأدیب بشود، نکند سلطه پیدا بکند، این هم یک نکته در رابطه با اینکه حقیقت ماه مبارک رمضان جواب آن هبوطی است که خدا می‌خواهد انسان را برگرداند، برگرداندن هم با چی هستش؟ با این است که احکام بدن قدری تخطئه بشود، جلوگیری بشود، ضعیف بشود، این امکان برگرداندن را فراهم می­کند.

یک نکتۀ دیگر این است که ماه مبارک رمضان  یک کفِّ نفس دارد یعنی یک سلب، یک نخوردن، نیاشامیدن، یک چیزهایی که منع است، سلب است، یک سلب دارد یک ایجاب دارد، سلبش این است که بدن را باید احکامش را چی کار کرد؟ ضعیف‌تر کرد جلویش ایستاد یک قدری تا بدن یکه تاز نباشد در وجود ما، ایجابش این است که انسان در اینجا احکام روح را پرورش بدهد آن­وقت احکام روح مظهر تامّش به همان انس با قرآن است که آنجا ربیع قرآن است بهار قرآن است، همان­جوری که انبیای گرامی علیهم السلام اغلبشان کتاب‌هایشان در ماه مبارک رمضان نازل شده به همان نسبت نزولی که برای انبیا بوده امکان تأثیرشان در وجود به­اصطلاح مؤمنان هم به همان نیبت هست یعنی در ماه مبارک رمضان امکان تأثیر قرآن و قرب به­واسطۀ قرآن خیلی آسان‌ترازایام دیگر است اگر در ایام دیگر شرایط  سخت­تری را داشت در ایام ماه مبارک رمضان هم به دلیلِ آن سلبی که اول ایجاد کرده احکام بدن را ضعیف کرده توجه داشته که بدن سلطه نداشته باشد هم به دلیل خودِ این حکمِ ایجابی که یک آیه مطابق یک ختم قرآن است این­ها تعارف نیست، خدا رحمت کند حضرت آیت الله بهجت ایشان فرمود ما این­ها را چون تعارف می‌بینیم محرومیت‌هایمان اختیاری است چوب عدم باورهایمان است یعنی اینکه یک آیه مطابق یک ختم قرآن [است] باور نمی‌کنیم [می­گوییم] آخر یعنی چی مگر می­شود؟! یک آیه است، یک آیه یک آیه است دیگر، چون نگاهِ ما نگاه چیست؟ نگاهِ ما یک نگاه مادی است نه یک نگاه الهی، خداست خدا اجابتش مطلق است قدرتش نامتناهی است جودش پایان­ناپذیراست، درست است؟ ما این­ها را که باور نداریم که، اگر باور داشتیم بگوید یک آیه خواندن در این ماه مطابق یک ختم قرآن است در ماه‌های دیگر در جزا و همچنین در قرب الهی و در تأثیر وجودی که عرض کردم هر آیه‌ای یک بیداری یک حیاتی را به دنبال دارد و قرآن هر آیه‌ایش یک حیاتی را دارد آن­وقت در این به­اصطلاح ایام یک آیه اثرِ همۀ حیات‌های همه آیات را دارد، بیداریِ همۀ آیات را به دنبال [دارد] چون خدا مطلق است اجابتِ خدا در هر اجابتی نامتناهی است منتها ما چون عادت نکردیم اجابت خدا را حد می‌زنیم در گرفتن خودمان، قابل در گرفتن ضعیف است، من این مثال را بارها زدم ولی این مثال ذکر است اصلا: هاجر سلام الله علیها وقتی که آن چشمه جوشید از زیر پای حضرت اسماعیل درآن  بین کوه و صفا و مروه که او به­اصطلاح می‌رفت دنبال آب آمد دید آب در یک بیابان خشک بی­آب و علفی که به تعبیر قرآن “غیر ذی‌ زرع”[5] یک جایی که اصلا امکان زراعت نیست آبی جوشیده از آنجا خب خیلی غنیمت است دید آب دارد می­رود، آب دارد می­رود به قول ما می­گوید که چی؟ آب دارد حرام می­شود در این بیابان دارد می­رود دورش را سنگ چید، دورش را که سنگ چید روایت دارد از امام صادق علیه السلام که اگر هاجر سلام الله علیها دور این آب را سنگ نمی‌چید  این آب الی یوم القیامه هم جوشش داشت هم جریان داشت، اما چون سنگ چید جوشش دارد ولی جریان دیگه ندارد، حد زد، خودش حد زد و این حد چی کارش کرد؟ اجابت نامتناهی را محدود کرد به دست خود ما، این در هر اجابتی از خدا این است، اجابت از جانب خدا نامتناهی است  ما وقتی می‌خواهیم بگیریم چی می‌کنیم این را؟ به حدِّ خودمان حدّش می‌زنیم اما اگر ما یاد گرفتیم وقتی داریم می‌گیریم بگوییم خدایا من انقدر ازش می‌فهمم که دارم می‌گیرم من اینقدر معرفت دارم می‌گیرم اما می‌دانم که اجابت تو نامتناهی است اگر با این باور گرفت مثل اینکه ما در رکوع و سجود می­گوییم سبحان ربّی الاعلی وبحمده خدایا من تو را می‌شناسم اما تو از شناخت من منزهی چون این حدِّ من است که تو را می‌شناسم یعنی هم شناختن است هم تنزیه از این شناختن است می­گویم خدا تو از این شناختنِ من منزّهی و بالاتری این می­شود تنزیه و تشبیه یعنی تشبیه است حمد، تنزیه است تسبیح سبحان الله، اگر اجابت‌های حق را که می‌بینیم اجابت­ها را همان مقداری که می‌فهمیم  بگیریم  عیب ندارد، اما حد نمی‌زند می‌گوییم خدایا من این مقدار می‌فهمیدم الآن دارم می‌گیرم اما حتما اجابتِ تو مطلق است  اگر این­جوری شد این چی شده؟ آن اجابتِ مطلق را برای آدم می­نویسند و قرار می­دهند نه اجابت محدود را، حدِّ من باعث نمی­شود که او حد بخورد به جهت اینکه همان­جا اقرار کردم خدایا من می‌دانم حد دارم و این حدِّ من بوده که حد زده به اجابتِ تواما اجابت تو نامتناهیست، اقرار به آن اجابت نامتناهی در حین اخذ مثل سبحان ربّی الاعلی و بحمده است مثل سبحان ربّی العظیم و بحمده است که اینجا آن نامتناهی را تثبیت می‌کند خب این هم در ماه رمضان  یکی از آن حقایقی است که آن مرتبۀ نامتناهی در اجابت و تأثیر آشکارتر از ایام دیگر است لذا می‌فرماید یک آیه­اش مطابق یک ختم قرآن است یک شب قدرش مطابق با هزار ماه است یعنی نحوی از اطلاق را و اجابت نامتناهی را دارد در وجود ما چی کار می­کند؟ نشان می­دهد که یاد بگیریم باور بکنیم، خدایا من در ماه مبارک رمضان شب قدر اگر انقدر می‌گیرم مربوط به حدِّ من است نه مربوط به اینکه ماه رمضان انقدر می­دهد لذا از این تو منزّهی که انقدر داده باشی  تو نامتناهی هستی، ضرب المثل‌ است برای ماست اما برای اینکه در ذهن ما نزدیک باشد قرآن می‌فرماید “قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ” (اسراء/ 84) هر موجودی عملش از شاکله­اش نشأت می­گیرد ظهور شاکله­اش است، خب خدا هم عمل دارد یا ندارد فعل دارد یا ندارد؟ خدا فعل دارد، فعل خدا مطابق شاکله­اش هست یا نیست؟ شاکله یعنی صفاتِ ذات، صفات فعل، یعنی صفات الهی، اسماءِ الهی، شاکلۀ خدا این­هاست دیگر، می­گوید “قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ” من اگر کاری می­کنم مطابق شاکله و ذاتم و صفتم است خدا هم اگر کاری می­کند مطابق ذات و صفاتش است، ذات و صفات خدا نامتناهی هست یا نیست؟ پس فعلش نامتناهی است طبق آیۀ قرآن، حالا ما در ضرب المثل فارسی که ناقص است خاک بر فرق من و تمثیل من می­گوییم از کوزه همان برون تراود که در اوست منتها این مربوط به ماست و بیچارگی ما که می­گوییم از کوزه همان برون تراود که در اوست یعنی آبی که در کوزه قرار دارد این ترشحاتی که از کوزه می­زند بیرون این آبی که در درون کوزه است دیگر مطابق با آن است منتها یک ترشحی از آن است ولی خب در زبان قرآنی این ضرب المثل باید جا بیفتد که “قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ” هرکسی مطابق ذاتش می‌تند و عمل و فعل از او محقق می‌شود. خب این هم یک نکته که ماه مبارک رمضان یک ماه عظیمی است که «دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ اللَّهِ»[6] که خدا آنجا مضیف است و مهمانداراست و دارد مهمان می‌کند آن هم با چی؟ که روح انسان را پذیرایی [می­کند]، ضیافت خدا یک جهت سلب داشت که آن گرسنگی و تشنگی بود برای اینکه اون جهت اثبات محقق بشود که آن بیداری و رسیدن به قرآن بود، درست است؟ پس حقیقت سفره که در روایت می‌فرماید «اَلْقُرْآنُ مَأْدُبَةُ اَللَّهِ»[7] قرآن سفرۀ پهن خداست، مأدبه غیر از خودِ آن سفره است که میندازند، مأدبه غذای آماده است یعنی سفره­ای که پهن است و غذای آماده در آن است، «اَلْقُرْآنُ مَأْدُبَةُ اَللَّهِ» بعد می‌فرماید از او بگیرید فخُذ فیها مااستطعتم[8] نباشد نیست، این هم ضیافت کریمی است که مأدبه­اش، سفره‌اش قرآن کریم است لذا باید بر سرِ این سفره نشست، خدا رحمت کند حضرت آیت الله بهجت را ایشان می‌فرمودند: از قرآن خُذ ما شِئت لِما شِئت شاید لفظ روایت هم باشد نظیرش همین است که خُذ فیها مااستطعتم هرجوری که می­خواهید، مثل اینکه روایت از امام عسکری علیه السلام باشد این روایت شریف که «الْقُرْآنُ مَأْدُبَةُ اللَّهِ فَتَعَلَّمُوا مَأْدُبَةَ الْقُرْآنِ [اللَّهِ‌]» هرچی می‌خواهید یاد بگیرید اینجا جایش است محلش اینجاست که ان­شاءالله ماه مبارک رمضانمان ماه انسمان با قرآن [باشد].

 این هم نکتۀ آخرش که قرآن با امام متحد است که این را بارها عرض کردیم ولی این­ها ذکر است دیگر، این روایات ذکر است، اگر“فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ” (آیۀ تکرارشونده در سورۀ مبارکۀ الرحمن) که آدم یاد نعمت باید دائم باشد،  خدا رحمت کند حضرت آیت الله بهجت می‌فرمودند که این روایت شریف از اسرار شیعه است که «إني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتي»[9] که این سرِّ شیعه است که پیغمبر می‌فرماید دو چیز را بین شما باقی گذاشتم: کتاب خدا و عترتم را، این­ها «لَن یَفتَرِقا حتّی یَرِدا عَلَیَّ الحوض» جدایی­پذیر نیستند تا اینکه بر حوض کوثر بر من وارد  بشوند، بعد ایشان می­فرمود این سرِّ شیعه  است که روایت را هم شیعه نقل کرده هم سنّی متواتر است، می‌فرماید که اگر بین امام و قرآن جدایی­پذیری نیست اگر یک روزی امام ما غائب باشد کجا دنبالش بگردیم؟ آدرس دادند اگر باور کنیم که «لَن یَفتَرِقا» لَن یعنی اصلا امکان جدایی ندارند، اصلا امکان جدایی ندارند، درست است؟ کجا دنبال اماممان بگردیم؟ ایشان می­فرمود اگر کسی با این  ادب سراغ قرآن برود که دنبال امامش است با این شوق برود که در محضر امامش قرار می­گیرد­ که بعد امیرمؤمنان وقتی قرآن را به نیزه می‌کنند می­گوید«أنَا كَلامُ اللّه ِ النّاطِقُ»[10] من کتاب ناطقم یعنی همان اتحاد، نگردید دنبال آن چیزی که بین دفّتین است فقط، او جسد قرآن است بدن قرآن است حقیقت قرآن چی هستش؟  انا کتاب الله الناطق من کتاب ناطقِ خدا هستم یا می‌فرماید: علیٌّ قطبُ القرآن[11] در روایت، قطب قرآن که مدار قرآن بر محور او [می­چرخد]، امیرمؤمنان، همان اتحاد بین چی هستش؟ امام و قرآن است. حالا در این ماه خودمان را انس بدهیم عادت بدهیم که وقتی می‌خواهیم واردِ قرآن خواندن بشویم که سنّت حسنه­ایست که جزءخوانی می‌کنند در ماه مبارک رمضان چه فردی چه جمعی وقتی می‌خواهیم بر محضر قرآن وارد بشویم احساس بکنیم داریم خدمت امام می‌رسیم آن­موقع کتاب خدا را هم انسان چی می­بیند؟ زنده می­بیند، حیّ و باشعور می‌بیند در محضرش وارد می­شد،آن­وقت ببینید مراقبۀ انسان در بهره‌مندی از قرآن که دارد از زبان امام زمانش قرآن را می‌شنود، چقدر این زیبا می­شود و حالِ انسان  متفاوت می­شود از حالتی که قرآن را یک کتابی می‌دید که دارد قرائت می‌کند لذا به ما گفتند سعی کنید گاهی قرآن را بشنوید، شنیدن قرآن آن هم با این نگاه که از دو لب پیغمبر دارید می‌شنوید یا از دو لب امام دارید می‌شنوید و بعد فرمودند حتی مراقبه به جایی برسد که انسان احساس بکند الآن ملکه موحیِ وحی دارد این را می‌خواند تا این مراقبه نسبت به قرآن کریم اگر پیش بیاید ببینید در این ماه آن­موقع هر آیه‌ای چقدر خلاصه چه می­شود؟ اثرگذاریش در وجود انسان زیاد می­شود. من خلاصه دلم می‌خواست که بحثمان را هم در محضرش باشیم اما یک روایت را می‌خوانم دلم نمی­آید در حالات ماه مبارک رمضان بخواهیم از این روایت [بگذریم]، ان­شاءالله این روایت امیرمؤمنان علیه السلام را در محضرش باشیم، اگر بتوانم این روایت را از اینجا بخوانم، ببینم می­شود یا نمی­شود، این روایت را می­خوانم توضیح هم نمی­دهم، یک روایت زیبایی است کتاب فلاح السائل است سیدبن طاووس نقل کرده این روایت دو جور نقل دارد، دو جور که یک جورش خودش ده­ها جور است ولی دو سلسلۀ نقل است، دو نفر هستند در وقتی که امیرمؤمنان علیه السلام به حاکمیت رسیدند این­ها جلوی دارالعمارۀ حضرت نگهبان بودند آنجا می­خوابیدند، یکی حَبّۀ عَرَنی است یکی نوف بَکّالی است، این دوتا حَبّۀ عَرَنی ببینید از آن ولایی‌های خیلی قوی هستش که در همۀ جنگ‌ها هم  حاضر بوده و جزءِ شرظة الخمیسِ امیرمؤمنان هم بوده، نوف بکّالی هم شخص همین­جور قوی­ای بوده، در این روایت می­فرماید[12]: «بَيْنَا أَنَا وَ نَوْفٌ نَائِمَيْنِ فِي رَحْبَةِ الْقَصْر[13]» این نقلِ حبّه،همین نقل را نوف هم نقل کرده آن نقل نوف خودش ده‌ها روایت آمده کم و زیادم [هست] ولی این نقل حبّه مقصود من است، آن هم خوب است عالی است اما این مقصود من است که نقلی که حبّه کرده، «بَيْنَا أَنَا وَ نَوْفٌ نَائِمَيْنِ فِي رَحْبَةِ [المسجد]» وقتی ما جلوی ایوان مسجد خوابیده بودیم «إِذْ نَحْنُ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي بَقِيَّةٍ مِنَ اللَّيْلِ» از شب پاسی گذشته بود «وَاضِعاً يَدَهُ عَلَى الْحَائِطِ شِبْهَ الْوَالِهِ» مثل یک کسی که متحیر است و همچین خلاصه حواسش سر جای خودش نیست، تعبیر را ببینید: «شِبْهَ الْوَالِهِ» مانند یک متحیر حضرت «وَاضِعاً يَدَهُ عَلَى الْحَائِطِ» دستش را به دیوار گرفته بود داشت می‌آمد یعنی انگار تعادل حفظ بدن در کار نبود، این واله بودنِ حضرت، «وَ هُوَ يَقُولُ “إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ”» آخر آیات سورۀ آل عمران که مستحب است که شب بلند می­شوند آن چند آیه را برای نیمه شب بخوانند حضرت داشت این آیات را می­خواند، «إِلَى آخِرِ الْآيَةِ» که چند آیه است، «ثُمَّ جَعَلَ يَقْرَأُ هَذِهِ الْآيَاتِ وَ يَمُرُّ شِبْهَ الطَّائِرِ عَقْلُهُ» مثل یک دیوانه و مجنونی که عقل از سرش پریده، چون امیرالمؤمنین علیه السلام راجع به بعضی از یارانش می­گوید می­گویند این­ها شکایت می­کنند که این­ها «لَقَدْ خُولِطُوا»[14] که این­ها می­گویند قاطی کردن یارانِ تو، حضرت می­فرمایند: بله «خُولِطُوا» اما خولطوا امراً عظیماً[15]با یک امر عظیم این­ها قاطی کردند با خدا قاطی کردند از شما بریدند با خدا قاطی کردند، اینجا هم حبّه می­گوید تعبیر حبّه است: «يَمُرُّ شِبْهَ الطَّائِرِ عَقْلُهُ» مثل یک کسی که عقل از سرش پریده باشد و نمی‌داند دارد کار می‌کند حالِ حضرت در آن حالِ هیمانی که پیدا کرده این حالت بود که «يَمُرُّ» این­جور داشت حرکت می­کرد وقتی به من رسید «فَقَالَ أَ رَاقِدٌ يَا حَبَّةُ أَمْ رَامِقٌ» بیداری یا خوابی؟ «قُلْتُ رَامِقٌ هَذَا أَنْتَ تَعْمَلُ هَذَا الْعَمَلَ» شما که امام مایی این­جوری داری عمل می‌کنی این بیداریت هست؟! بعد هم قبلش روایت [از] نوف نقل می­کند حضرت همین­جور رها در آن شب می­آمد بیرون می­رفت داخل می­آمد بیرون می­رفت داخل، چه خوابی کرده بود که تازه حالا بیدار شده که چندین بار آمده بود هی آسمان را نگاه می­کرد [و] برمی­گشت یعنی حال وجودیش در خوابش هم این حالت بوده، بعد می­گوید تو خوابی یا بیدار؟ می­گوید گفتم که من شما را می­بینم با این حالت «فَكَيْفَ نَحْنُ» ما چه کنیم؟!ما بیچاره­ها  چه کنیم اگر شما این­جورمتحیّرید این­جور خلاصه حالت است! «قَالَ فَأَرْخَى عَيْنَيْهِ فَبَكَى» چشم­ها را حضرت  بر هم گذاشت و اشک ریخت «فَبَكَى ثُمَّ قَالَ لِي» حضرت فرمود: «يَا حَبَّةُ إِنَّ لِلَّهِ مَوْقِفاً» خدا مواقفی دارد که یکی از آن موقف‌ها این است که خدا مواقفی دارد «وَ لَنَا بَيْنَ يَدَيْهِ مَوْقِفٌ» ما یک موقفی داریم پیش خدا «لَا يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ مِنْ أَعْمَالِنَا» هیچ کدام، یکی از موقف­ها این است که همۀ اعمال انسان را آنجا می‌بیند که در مرئی و منظر خدای  سبحان آشکار است، همیشه آشکار است، اما آنجا بنده می­بیند که این عمل چی هستش؟ پیش خدا آشکار است، چون گاهی ما الآن می‌دانیم که خدا همه چیز پیشش آشکار است اما غافلیم از این اما اگر یک­دفعه جلوی چشممان یک صحنه­ای بشود ببینیم خدا همه را دارد یک­جا می‌بیند و این­جور شاهد است خیلی حال انسان منقلب می­شود که همه را یک­جا ببیند ذرّه ذرّه­هایی که در گوشه و کنار عمرمان بوده جمع بشود یک­دفعه یک­جا، همۀ بدی‌هایمان یک­دفعه جمع شود یک­جا دیده بشود خیلی حالت سختی است نمی‌توانیم تصور بکنیم یعنی چه، حضرت می­فرماید‌ که: «إِنَّ لِلَّهِ مَوْقِفاً وَ لَنَا بَيْنَ يَدَيْهِ مَوْقِفٌ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ مِنْ أَعْمَالِنَا يَا حَبَّةُ إِنَّ اللَّهَ أَقْرَبُ إِلَيْكَ وَ إِلَيَّ “مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ”[16]» این را بدان خدا از رگ گردن به ما نزدیک­تر است «إِنَّ اللَّهَ أَقْرَبُ إِلَيْكَ وَ إِلَيَّ» به من و تو نزدیک­تر است «”مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ”»، «يَا حَبَّةُ إِنَّهُ لَنْ يَحْجُبَنِي وَ لَا إِيَّاكَ عَنِ اللَّهِ شَيْ‌ءٌ» هیچی نمی‌تواند مانع من و خدا باشد، حاجب باشد، خدا را در یک جهلی از اعمال من قرار بدهد، «لَنْ يَحْجُبَنِي وَ لَا إِيَّاكَ عَنِ اللَّهِ شَيْ‌ءٌ قَالَ ثُمَّ قَالَ» سپس حضرت رو کرد به نوف بکّالی که «أَ رَاقِدٌ أَنْتَ يَا نَوْفُ» نوف تو هم بیداری؟، خوابی؟ «قَالَ لَا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا أَنَا بِرَاقِدٍ» من هم خواب نیستم «وَ لَقَدْ أَطَلْتُ بُكَائِي هَذِهِ اللَّيْلَةَ» امشب ما با نگاه به حال شما که کردیم خیلی گریه کردیم خیلی حالمان منقلب شده «أَطَلْتُ بُكَائِي هَذِهِ اللَّيْلَةَ فَقَالَ يَا نَوْفُ إِنْ طَالَ بُكَاؤُكَ فِي هَذَا اللَّيْلِ» اگر امشب خیلی گریه کردی «مَخَافَةً مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» به خاطر ترس از خدا «قَرَّتْ عَيْنَاكَ غَداً بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» البته اگر این گریه از ترس خدا باشد آنجا چشم روشنی برای انسان  به دنبال می­آورد «يَا نَوْفُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ قَطْرَةٍ قَطَرَتْ مِنْ عَيْنِ رَجُلٍ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ إِلَّا أَطْفَأَتْ بِحَاراً مِنَ النِّيرَانِ» می­گوید اگر اینجا کسی از ترس خدا گریه کرد این اشک‌ها قدرت دارد  دریاهایی از آتش را خاموش کند دریای از آتشی که گناهان ما ایجاد کردند، معاصی ما غفلت‌های ما ایجاد کردند،  می­گوید این اشک‌های از خوف خدا می­تواند آن­ها را خاموش بکند یعنی انسان را برگرداند، جبران بکند که این «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ قَطْرَةٍ قَطَرَتْ مِنْ عَيْنِ رَجُلٍ» یک قطره­اش «مِنْ عَيْنِ رَجُلٍ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ إِلَّا أَطْفَأَتْ بِحَاراً مِنَ النِّيرَانِ» نمی‌دانیم آتش چیست و دریای آتش چیست، دریاهایی از آتش چیست، آن­وقت یک قطره از این، این شب‌های ماه مبارک رمضان شب‌های ترس از خداست که هر شبی چقدر از آتش آزاد می­شوند و در پایانش دارد که آن­وقت مطابق همۀ ماه آزاد می­شوند از آتش، بعد می­فرماید که «يَا نَوْفُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ رَجُلٍ أَعْظَمَ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ مِنْ رَجُلٍ بَكَى مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ أَحَبَّ فِي اللَّهِ وَ أَبْغَضَ فِي اللَّهِ» هیچکسی اعظم از این نیست که در دنیا از خدا بترسد اگر از خدا ترسید  بقیۀ کارهای انسان  تنظیم می­شود با این، در هر کاری که می­رسد خداترسی انسان را به سمت خدا می‌کشاند انتخاب صحیح می­کشاند. ان­شاءالله خدای سبحان ماه مبارک رمضان امسال را برای همۀ ما ماه مبارک عظیمی در بیداری و بهره‌مندی قرار بدهد. همۀ ما را از آتش جهنم خودش آزاد بگرداند. ان­شاءالله مقدماتی را که برای ورود به ماه مبارک رمضان لازم داریم روزی همۀ ما بگرداند. با همۀ وجودمان و توجهمان وارد بر ماه مبارک رمضان بشویم. لذا دارد در روایات هم این هم زیباست که آن دعای صحیفه را که دعای وداع است سنت بعضی بزرگان بوده در وقت ورود به ماه رمضان می‌خواندن که السلام علیک السلام علیک لذا وقتی داریم ابتدای ماه است آن دعای وداع را بخوانیم تا وقتِ از دست دادن حسرت نخوریم کاشکی این را زودتر می‌دانستیم. خدایا معرفت ماه مبارک رمضانت را به همۀ ما عنایت بگردان. خدایا این مملکت جمهوری اسلامی را در پناه عزت خودت عزت روزافزون عنایت بفرما. خدایا مقام معظم رهبری را طول عمر با عزت و نفوذ کلمه عنایت بفرما. فرج امام زمانمان را نزدیک و نزدیک­تر بگردان. این ماه رمضان را ماه طهارت امت و ماه فرج امام زمانمان قرار بده به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

[1] در صحیفۀ سجادیه در دعای 28 آمده است: اللَّهُمَّ إِنِّی أَخْلَصْتُ بِانْقِطَاعِی إِلَیک وَ أَقْبَلْتُ بِکلِّی عَلَیک …

[2] «وبإسناده عن محمد بن الحسن الصفار، عن علي بن محمد القاساني قال: كتبت إليه وأنا بالمدينة أسأله عن اليوم الذي يشك فيه من رمضان ، هل يصام أم لا؟ فكتب: اليقين لا يدخل فيه الشك، صم للرؤية وأفطر للرؤية.» وسائل الشيعة- محمد بن الحسن الحرّ العاملي [العلامة الشيخ حرّ العاملی]- مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، قم- ج 10- ص 255 و 256

[3] خطبۀ حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم در آستانۀ ماه مبارک رمضان. بحارالانوار- العلامة المجلسی- مؤسسة الوفاء- ج 96- ص356 . و ترجمۀ عیون اخبار الرضا علیه السلام- شیخ صدوق- ترجمۀ حمیدرضا مستفید و علی اکبر غفاری- نشر صدوق- ج 1- ص 596

[4] محجة البیضاء- الفیض الکاشانی- جماعة المدرسين بقم، موسسه النشر الاسلامي‌- ج 5- ص 148

[5] ابراهیم/ 37

[6] به پاورقی سوم مراجعه شود

[7] جامع الاخبار- محمد بن محمد شعیری- مطبعه حیدریه،نجف- ج 1- ص 40

[8] حدیث کامل به این شکل است: «وَ قَالَ ص‌ الْقُرْآنُ مَأْدُبَةُ اللَّهِ فَتَعَلَّمُوا مَأْدُبَةَ الْقُرْآنِ [اللَّهِ‌] مَا اسْتَطَعْتُمْ إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ وَ هُوَ النُّورُ الْمُبِينُ وَ الشِّفَاءُ النَّافِعُ فَاقْرَءُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْجُرُكُمْ عَلَى تِلَاوَتِهِ بِكُلِّ حَرْفٍ عَشْرَ حَسَنَاتٍ أَمَا إِنِّي لَا أَقُولُ الم حَرْفٌ وَاحِدٌ وَ لَكِنْ أَلِفٌ وَ لَامٌ وَ مِيمٌ ثَلَاثُونَ حَسَنَةً»

[9] إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات‌- محمد بن الحسن الحر العاملي- ج2- ص 319. البته این حدیث متواتر است که در منابع شیعه و اهل سنت به کرّات و با الفاظ گوناگون ذکر شده است.

[10] موسوعة الإمام عليّ بن أبي طالب (ع) في الكتاب و السُّنَّة و التّاريخ- الشیخ محمد المحمدی الری شهری- ج 4- ص 534 و بحارالانوار- العلامه المجلسی- مؤسسة الوفاء- ج 82- ص 199. استاد به این شکل می­فرمایند: أنا کتاب الله الناطق، در همین کتاب موسوعة در صفحۀ مذکور حدیثی هست با این عبارات: «هذا كِتابُ اللّه ِ الصّامِتُ، وأنَا المُعَبِّرُ عَنهُ، فَخُذوا بِكتابِ اللّه ِ النّاطِقِ ، وذَرُوا الحُكمَ بِكتابِ اللّه ِ الصّامِتِ ؛ إذ لا مُعَبِّرَ عَنهُ غَيري»)

[11] روایتی به این شکل پیدا نکردم اما به این شکل وارد شده که: «عن مسعدة بن صدقة قال: قال أبوعبدالله علیه السلام:  إن الله جعل ولا يتنا أهل البيت قطب القرآن، وقطب جميع الكتب، عليها يستدير محكم القرآن وبها يوهب الكتب، ويستين الايمان، وقد أمر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم أن يقتدى بالقرآن وآل محمد، وذلك حيث قال في آخر خطبة خطبها: إني تارك فيكم الثقلين: الثقل الاكبر والثقل الاصغر فأما الاكبر فكتاب ربي وأما الاصغر فعترتي أهل بيتي فاحفظوني فيهما، فلن تضلوا ما تمسكتم بهما» (بحارالانوار- العلامه المجلسی- مؤسسة الوفاء- ج 92- ص 27، و تفسیر العیّاشی- محمد بن مسعود العیّاشی- محقق/ مصحح: سید هاشم رسولی محلاتی- المطبعة العلمية- ج 1- ص 5

[12] فلاح السائل و نجاح المسائل- السید بن الطاووس- انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم‌- ج1- ص 266

[13] استاد می­فرمایند مسجد ولی در این متنی که من پیدا کردم واژۀ قصر هست.

[14] در خطبۀ همام در نهج البلاغه این عبارت ذکر شده

[15] «وَ يَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا، وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيمٌ». از همان خطبه

[16] ق/ 16

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “ورود به ماه مبارک رمضان” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید