درس اخلاق هفتگی استاد عابدینی در مدرسه علمیه ثامن الائمه (علیه‌السلام)

موضوع جلسه: «شرح حدیث معراج»

فصل: محبت (20) 

موضوعات مطرح شده: 4:19 نگاهمان را به دنیا تغییر دهیم! 8:21 انواع زهد 22:51 پاداش هزینه کردن برای ولایت 25:00 ولایت فقط اعتقاد نیست 27:12 تلاش برای مشارکت در انتخابات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

در محضر حدیث معراج بودیم در این فراضی که خدای سبحان با پیغمبرش در آن معراجیه پیغمبر ، هم کلام شدن پیغمبر با خداست و گفت و گو خداست با پیغمبر در بهترین حالات که قابل که پیغمبر است بهترین قابلیت و فاعل که خدای سبحان است بهترین فاعلیت ، این دوتا در روی هم آنچه که برای صلاح بشر لازم است را دارند در اونجا سوال میکنند و جواب می‌گیرند . حالا اینجا خطاب خدای سبحان که یا احمد ان احببت ان تکون اورع الناس فازهد فی الدنیا اگر می‌خواهی با ورع ترین باشی در دنیا زهد در دنیا داشته باش «و ارغب فی الاخره»

اینکه جلسه گذشته عرض کردیم که زهد در دنیا و رغبت در آخرت به چه معناست ؟ یعنی دنیایی که خدا خلق کرده را بگذاریم پشت سر ؟ نه اگر میخواست اینجور  باشد خلقش نمیکرد . اساس اینکه خدا دنیا را خلق کرده و انسان رو محتاج به دنیا خلق کرده ، انسان باید بخواهد و باید بخورد باید زندگی کند ، باید ازدواج کند ، باید فرزند دار بشود . حیات دنیا که همه ی این ها جزو حیات دنیاست اما در عین حال از یک منظر همه این ها حیات دنیاست از منظر دیگر همین ها منظر حیات آخرت است یعنی حیات آخرت با کنار گذاشتن این ها نیست ، حیات آخرت تغییر نگاه است اینجوری نیست که تغییر مکان باشد که یک کسی خدا رحمت کند گفته بود بزرگی که من از دست فلانی یعنی از دست خودش خسته شدم ، میخواهم بزنم به کوه ، بزنم برم به یک جای دوری از دستش . خب گفتن بهش که این را هم با خودت میبری یا نمیبری ؟ محمد تقی را هم با خودت میبری یا نمیبری ؟ گفته بود خب چکارش کنم این محمد تقی را ؟ خودش محمد تقی بود گفته بود خب این محممد تقی را چکارش بکنم ؟ گفته بود هرجا بری آسمان همان رنگ هست . این مربوط به محمد تقی است نه مربوط به مکان ، یعنی اگر از اینجا برم به یک جایی خلوت هم و در را هم ببندم اونجا تاریک هم باشد بازهم محمد تقی هستش که درسته ؟ پس خلاصه چون آنجا ممد تقی آمده حالا اسم کسی محمد تقی است یک موقع چیز نشه آنجا در این نقل محمد تقی آمده بوده . حالا اگر میخواهد برود باید محمد تقی را جا بگذارد. جا گذاشتن او چگونه است؟ تغییر نگاه است . کی باید تغییر نگاه پیدا کند محمد تقی . محمد تقی باید تغییر نگاه پیدا کند. بعدا نگویید این محمدتقی کی هستش . بله این باید تغییر نگاه پیدا بکند تا اینجا هم میشود آخرت . تا همین جا میشود چی ؟ یک کسی آمده بود خدمت حضرت عرض کرده بود آقاجان من مشغول دنیا شدم و خلاصه نمیتوانم در بیام . گفت مگه چکار میکنی ؟ گفت کار میکنم، درآامد دارم ، خرج زن و بچه ام میکنم ، این کار را میکنم ، اون کار را میکنم . گفت خب این ها در آخرت است این ها که دنیا نیست . تغییر نگاه است . پس اساس تفاوت اینکه می‌فرماید فازهد فی الدنیا فارغب فی الاخره در تغییر نگاه است که من چی می بینم ، هرچیزی در عالم دو وجهه دارد آنچه که ما عندکم است ینفد است ، همین شیئ به لحاظ وجه اللهی آن چی هستش ؟ و ما عند الله است و باق است و ما عند الله باق .هرچی پیش خداست باقی است ، هرچی پیش شماست فانی است یعنی از این نگاه نگاهش کردی فانی است و وقتت را حرامش کردی ، هرچه که از عمرت صرفش کردی باطل شده ، هدر رفته است . اما اگرهمین را در منظر دیگری که اون نظر وجه اللهی است همین حقیقت است ، فرزند است ، زندگی است ، کار است ، همسر است ، خوردن است ، خوابیدن است، همین را از منظر دیگر به آن نگاه کردی همه این ها را خدا قرار داده و از وجه نگاه آخرتی آن باقی است و چون باقی است تو وقتی صرف کردی ، عمر فانی خودت را صرف این باقی کردی ، عمر تو می شود باقی. عمر فانی اگر شما یک تومن بدهید و با این یک تومن یک چیزی بخرید که دائم باشد ، این یک تومن شما که زائل بود و فانی بود تبدیل شده به یک امر باقی . درسته ؟  این نگاه تفاوت بین دنیا و آخرت است. نه وقت دنیا و آخرت بلکه تمام حقایقی که انسان را از به اصطلاح حرکت میدهد ، سلوکش را اینجاد میکند، قرب برای خدا برایش ایجاد میکند، شامل ولایت الهی اش میکند ، همه این ها در تغییر نگاه است ، یعنی دیگر در جایی دیگر رفتن نیست ، در ها را بستن نیست ، بعضی راحت ترین کار را میخواهند انتخاب بکنند بگن چی هست ؟ میرویم درها را می بندیم حالا عرض میکنیم که مرحوم آیت الله سعادت پرور اینجا نکته خوبی دارند میفرمایند که : زهد را در سه صورت میشود تعریف کرد : یکی زهد للدنیا حالا زهد للدنیا چی است ، این تفاوت هایش : یکی للدنیا ، من الدنیا ، فی الدنیا هرکدام یک معنایی دارد . میگه زهد للدنیا چی هست ؟ یعنی انسان دارد اما نمی خورد، دلش نمی آید بخورد ، میخواهد جمع کند ولی دلش نمی آید خرج کند  ، مصرف نمیکند بلکه داشتنش را دوست دارد . زهد دارد مصرف نمیکند ، از این ها استفاده نمیکند . میگفت خلاصه بعضی جاها برای عروس جهاز می خرند آن درجه یک هایش اما وقتی که به اصطلاح یکی دو روز اول ، اما حالا این ها نقل هست یک کسی که رفته بود دیده بود میگفت نمی یگویم هم کجا و چجوری . میگفت بعدش نه بلدند از این وسائل استفاده بکنند نه میتوانند فقط میگذارند همان روز عروسی که انجام شد ، دید و بازدید ها ، آمدند و رفتند به اصطلاح دیده شد بعد جمع میکنند میگذارند در انباری کنار یعنی این زهد للدنیا است یعنی دارند اما استفاده نمی کنند این زهد للدنیا معلوم است که منفی است ، معلوم است که این غلط است که انسان دارد ولی استفاده نمیکند نه به جهت دیگری به جهتی که دلش میخواهد داشته باشد ، داشتنش را دوست دارد ، پزش را دوست دارد اما مصرفش را نه ، نه خودش دست بزند نه دیگری دست بزند استفاده بکند خب این که قطعا منفی است . زهد دومی  زهد من الدنیا است . میگوید خدایا اگر من بروم سراغ دنیا و اگر اون به اصطلاح مسائل دنیوی را داشته باشم مثلا اگر فلان وسیله را داشته باشم باعث میشه که من را بکشاند به کارهای دیگری ، به اشتغالات دیگری درسته؟ میگوید اصلش را نمی‌خواهم چون آن اشتغالات بعدیه اش هم حالش را ندارمحال اشتغالات بعدی را ندارم و برایم سخت است،ه خودم را کنترل بکنم این عیب ندارد مطلوب است منتها این برای شروع خوبه یعنی برای شروع کار انسان از دنیا زهد بورزد به جهت اینکه یک چیزی اگر از فضائل ، فضائله ضروریات هم نه  فضائل زیادی های دنیا را اگر داشته باشد به دنبالش چی میشود ؟ میگفت یک نفر پرده اش را عوض کرد پرده خونش را عوض کرد، پرده خونش را عوض کرد بعد دید این فرش ها به این پرده نمی آیند فرش هارا هم مجبور شد عوض بکند بعد فرش هارا عوض کرده بود و بعد دید خونه با این فرش و با این خلاصه پرده مبل می خواهد خب مبل هم خرید بعد دید که خب این خونه با این فرش و با این پرده و با این مبل کسی می آید می بیند بعد این ماشین قراضه دارد با این ماشین قراضه با این پز عالی نمی‌سازد لذا مجبور شد ماشین را هم عوض بکند ماشین را عوض کرد حالا همینجور یکی یکی دنبالش حالا لباسش حالا زندگیش حالا خرج خوراکش حالا رفت و آمدش از یک جا شروع کرد یک پرده را عوض کرد اما یک سلسله و زنجیره بود که دنبالش انسان را کشاند تا سبک زندگیش عوض شد این چی بودش اگر آن کار را نکرده بود ابتدا هیچ کدام ازاین بدهکاری ها و قرض ها بعد دنبال بدو بدو دنبال ادا قرض هایی که بخواهد این را که ظاهرش اینکه ندارد باید قرض کند و بعد قرض هم که دوییدن و ادای قرض میخواهد، بعد از آن کشیده شدن به دنیا و بعد یک دفعه میبیند که غرق شد! می بیند که با همین یک پرده یک دفعههو می‌بیند چه شد؟ غرق شد .

شدنی هستاین ممکن است که اینگونه جوری که آدم از یک جای کوچکی گاهی حواسش نیست شروع می‌کند یک خورده فضائله دیگر می گوید این را اضافه کنم این می‍آید دنبالش خب این با اون نمی‌‍سازد و اون با این نمی‌سازد همینجوری در حقیقت دنبال هم می‌آید. پس اگر انسانی قدرت ندارد خودش را کنترل کند بهتر است که از همان اول بگوید خَرِ ما از کُرگی دُم نداشت خلاصه از همان ابتدا جلوی این نرود تا خلاصه به بعدی هایش کشیده نشود این یک جهت است در زهد از دنیا یک جهت دیگرش این است که می گوید که خدایا من نمی خواهم و نمی روم توش و اگر داشته باشم هم نمی‌‎خرم و نمی‌خواهم چرا چون می دانم که هر چیزی که انسان هر چقدر داشته هایش در دنیا بیشتر  باشد، وقتی انسان می‌خواهد به آخرت وارد بشود، حسابش طولانی تر است؛ و با خود می گوید من از اون حساب آن موقع می‌ترسم لذا اینجا مراعات می‌کنم این هم عیب ندارد و خوب است و جزو مطلوب هاست اما این هم کجاست این هم وسط کارها ااست برای شروع کار قبلی که گفته شد خوب بود دومی هم برای ادامه خوب است انسان نگاهش این باشد که یک چیزی یک کاری نکند که در آنجا گیر کند لذا بعضی ها به سرعت درموقع حساب عبورمیکنند کالبرق الخاطف بعضی ها آنجا چی هستند ؟باید یکی یکی اون چیزهایی را که به اصطلاح به دست آوردند  .

نه خدای سبحان اینقدر خلاصه نعوذ بالله کرم نداشته باشد . می گوید امام صادق نشسته بود حالا شک از منه امام صادق نشسته بود و یه عده از علمای به اصطلاح اعتقادات و مذاهب دیگر هم نشسته بودند حضرت فرمود که شما فکر میکنید که عم یتسائلون عن النبا العظیم  این نبا چیه ؟ یکی گفت آب خنک است در دنیا که از این خدا سوال میکند که چجور است مثلا ؟ یکی گفت غذای مطبوع است . یکی گفت مسکن خوب است . یکی گفت همینجور … لتسئلن یومئذ عن النعیم ذیل این ایه بعد اونجا دارد که هی این ها این راگفتند بعد اونجا دارد که حضرت فرمودند که اگر شما رفتید خونه یک کریمی بهتان یک غذای خوبی داد و یک سفره خوبی انداخت ، از شما پذیرایی کرد ، یک بستر خوبی برایتان انداخت یک جای خوبی آنجا استراحت… بعد به رختان میکشد که به شما این ها را دادم؟ چکار کردی حالا ؟ کریم نمی کند این کار را . خدا که اکرم الاکرمین است از این ها سوال میکند؟ از این چیز ها ؟  حتما از این چیزها سوال نخواهد کرد که این ها چی بوده و…  بله اینکه کما عمرک افنا چون عمر یک سرمایه ای است که برای چی استفاده میشود ؟ برای کمال . همه سرمایه انسان عمرش است  از عمرش سوال میکند فی ما افنا اگر عمرت را صرف کرده بودی برای دنیا و برای به دست آوردن دنیا می گوید این را برای یک باطلی صرف کرده بودی فقط آن هم جزو فقط فضائل دنیا نه ضروریات دنیا، ضروریات که حتمی است . میگوید این را  حیف بود که عمرت را برای باقی صرف نکردی ، نگاهت نگاه آخرتی نبود پس اگر یک موقع نگاهت آخرتی نبود پس اگر اونجا هم سوال میشود حقیقت ولایت و آنچه سبب قرب است ازش سوال میشود از کتاب خدا سوال می شود ، عن ربک سوال میشود عن رسولک سوال میشود ، عن امامک سوال میشود درسته ؟ آن به اصطلاح یومئذ ، که ان روز از نعیم سوال میشود نعیم این هاست که سوال میشود ، حقیقت نعمت  ولایت است با مراتبش اما در عین حال بعضی چیزها مانع میشود انسان مرتبط بشود به ولایت و این هم بدونین همه حقایق و نعمت های دیگر را اگر انسان نازله اون ولایت دید نازله اون ولایت دید همه را ظهور اون ولایت دید هر چیزی انسان را به سمت چچی سوق میدهد ؟ به سمت امام  آب را می بیند ، میبیند ماء مئین امام است ، آب گوارا امام است تو قران هم میفرماید تو روایات هم میفرمایند بعد غذای طیب  را میبیند میگوید هر طیبی بوی آنها را میدهد هر چیز خوشی بوی انها را میدهد نازله وجود بواسطه بکم رزق الوراء این رزق از آنجا آمده رزق الوراء از آنجا آمده از مسیر انها به دست ما رسیده همین باز میشود آخرت هر نعمتی با این نگاه میشود چی ؟ آخرت پس تا دو قسمت از زهد را که یکی باطل بود که زهد للدنیا بود که دارد ولیکن چی هستش ؟ ولکن بخل دارد ، دوست دارد فقط داشته باشد خرجش نکند حیفش می اید میگوید برای کی میخواهی برای کجا میخواهی پس اینکه باطل بود آنجایی که من الدنیا بود یا از باب اینکه نکند دنبال این ها افتاده باشد از این ها داشته باشد غفلت آخرت را بیاورد یا ترس از این هست که موقع حساب حسابش طولانی باشد این دوتا ممدوح است این وسطی این ممدوح است برای اوایل را و وسط راه خوب است اما زهد سوم که زهد ممدوحی است و تا پایان راه همراه انسان است میفرماید اما الزهد فی الدنیا فلا یکون مقدورا لکل انسان این برای هرکسی مقدور نیست ، سنگین است چی هستش ؟ (بل صاحبه یحتاج الی قوه معنویه و مجاهده البلیغه و نفس المطمئنه به حیث یملک الدنیا [1])مالک دنیا هم میشود و اما بعد متجاف عنها اما هیچ بسته به دنیا نشده هیچ درحقیقت تعلق به دنیا ندارد این خیلی سخته خیلی سخته که آدم دارد ولی این داراییش اما این داراییش این را اثاقلتم الی الارض نکرده سنگینش نکرده باشد کم پیش می آید این جور مثلا اوجش میشود حضرات معصومین علیهم السلام می‌گفت خلاصه هزار تا بده به اون خادمش به این کسی که سائل است خادم میپرسد ضرب بدهم یا سفید یعنی طلا بدهم یا نقره گفت برا من که فرقی نمی‌کند که  امام فرمودند که طلا و نقره ، خیلی حرف است که بگوید برای من فرقی نمیکند گفتنش ساده است می گوید برای من که فرقی نمیکند که آن که دارد می دهد مگوید برای من فرقی نمی‌کند ببین به حال او چی  نافع تر است ببین او چی برایش مفید تر است برای او چی … خیلی فرق می کند . یعنی انسان وقتی دارد میدهد این کسی که صندوق دار بانک ها هستند وقتی می‌گویید یک چک می آید مثلا بگه که یک میلیارد هست یک چک بگه هزار تومن هست ، یک میلیون تومن است برای این فرقی می‌کند ؟ آن سخت‌تر هست برایش که  خلاصه بخواهد بدهد؟  احساس میکند از جیبش میخواهد بدهد ؟ از صندوق بانک دارد میدهد دیگر . تازه بعضی وقت ها اون پولی که میاد بگیرد اگه بیشتر بگیرد می‌گوید آخرش حساب و کتاب هایم راحت تر است وقتی بماند بخواهم تحویل بدهم و پول کمتر اینجا مانده باشد برای من راحت تر  است       توی محاسبه ام این هارا دادم با یک حواله مثلا اینقدرش را دادم رفت خوشحالم می‌شود . اگر انسان خودش را چی ببیند ؟ خزانه دار خدا ببیند که دست او خزانه را قرار داده ، نعمت برایش هست ، دارد اما نعمت اورا گرفت . این خیلی کار سختی است خداییش خیلی کار سختی است یعنی خدا هم امتحان و آزمایش می‌کند . میدهد اما بعد میفرستد در خونه اش این را در حقیقت می‌خواهد واسطه بشود بعد می‌بیند به انواع لطایف الحیل رد می کند قبول نمی‌کند بعد این میشه چی خود این ؟ میشه یه وبالی برایش چون آمد ولی از این عبور نکرد انسان اگر اینطور باشد می‌شود مجرای فیض حق چنانچه حضرات ائمه و انبیا مجرای فیض حق بودند هر چی به انها می‌رسید عبور میکرد این می‌شود برایش مجرای فیض حق . بعد می‌فرماید این شخص و لا مشغول بها عن الله کما قال تعالی فی وصفهم : رجال لا تلهیهم تجاره ، نمی‌گوید تجارت ندارند نمی‌گوید بیع ندارند می‌گوید لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله  دارند اما ذکر خدا حاکم است در وجودشان این هارا سرگرم نمی‌کند ، این سرگرم نکردن نه اینکه ندارند لذا پیغمبر اکرم مال التجاره حضرت خدیجه سلام الله علیها را پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم را به عهده گرفتند و بردند و تجارت کردند و سرمایه اش را افزون کردند مگر نکردند؟ لا تلهیهم تجاره ولا بیع عن ذکر الله . امام صادق علیه السلام یک نفر آمد پیششان از او حضرت سوال کردند چکار داری میکنی ؟گفت دارم تجارت فلان مسئله را می‌کنم . گفت چرا تو انحصارش را نمی‌روی، بگیری ، تو می‌توانی و از تو بر می‌آید .

گفت: آقاجان! آیا این ممدوح است که بروم این کار را بکنم؟ گفت: بله، بروید قدم‌های بلند بردارید بعد می‌توانید اشتغال زایی بکنید بعد می‌توانید عده‌ای را زیر بال و پر خودتان بگیرید. چقدر جالب است؟ یعنی آن تولیدی راه انداختن و کار راه انداختن برای دیگران ، سرمایه افزون کردن به دیگران به شرطی که برسد و جریان پیدا کند به دیگران خیلی هم مطلوب و خیلی هم خوب است.

 می‌گوید حتی تو برو انحصار این تجارت را به عهده بگیر انحصار در رانت خواری یعنی وقتی تو می‌توانی چرا یک تن می آوری خب تو برو هرچی که لازم دارند را تو بیاور که خود این رجوع به تو رجوع به یک شیعه ماست خود همین باعث تقویت تو و تقویت شیعیان می‌شود که این هم خلاصه یکی زیبایی هست. بعد این نگاه در روایات ما البته بحث‌های خیلی زیبایی هست. من حالا یادداشت کردم که دیگر فرصتی نیست چون میخواهیم یک کلام هم راجب به انتخابات بگوییم این فرصت دیگر کم شده است وگرنه چندتا روایت که در همینجا ذکر شده بود روایت های خیلی خوبی در بیان زهد بودند. ان‌شاءالله اگر عمری بود جلسه آینده هفته آینده البته نه بعدش ان‌شاءالله در خدمت دوستان باشیم.

 ببینید یک نکته ای که ما  در روایات داریم که می‌فرماید اگر یک درهم در راه به اصطلاح تثبیت ولایت خرج کنید مطابق هزار هزار درهم یا مطابق دو هزار هزار درهم  در راه های دیگر یا خیرات دیگر است درراه تثبیت ولایت چون تثبیت ولایت تن است و اصل است، درسته؟ آن‌های دیگر شاخه ها و برگ هاست این وقتی تقویت بشود همه ی آنها تقویت شدهاند وقتی این ها تثبیت بشود همه آنها تثبیت شده‌اند لذا می‌فرمایند: درروز غدیر است که اگر در این روز خلاصه کسی یک درهم در راه تثبیت ولایت و به اصطلاح آن نظام خرج بکند مطابق دوهزار هزار درهم یا هزار هزار درهم طبق روایات مختلف وارد شده این اثر گذار است آن وقت حقیقت ولایت اقامه دین است یعنی چرا ما فقط این نیست که امیر مومنان فقط این نبود که منصوب بشود به ولایت یعنی اینکه بگوییم یک ولی داریم که خیلی خوب است و ماهم دوستش داشته باشیم و … نه ولی یعنی کسی که اقامه دین می‌کند یعنی دین کامل می‌شود با او «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً علیکم»[2] نعمتِ کسی که مقیم دین است، لذا مرحوم مجلسی فرمایش خیلی خوبی دارند علامه مجلسی در بحار می‌فرمایند اگر اشتباه نکنم یا جای دیگر هم شاید هست بعضی دیگر هم البته من دیدم قبل از مرحوم مجلسی هم آنها نقل کردند مرحوم ملا سلطان هم که امام تفسیرش را نقل می‌کرد مرحوم ملا سلطان هم نقل کرده که اگر می‌فرمایند بنی الاسلام علی الخمس : علی الصلاه و الزکاه و الصیام و الحج و الولایه و ما نودی بشیئ مثل ما نودی بالولایه که در آن روایت آمده میفرمایند ولایت را در عرض چی آوردند ؟در عرض صلاه و در حقیقت زکات و حج و روزه و این ها آوردند چرا ؟ چون مثل این ها احکامی است که باید محقق بشود که عملی است نه فقط اعتقادی ذهنی ما ولایت اعتقادی را داریم اما ولایت اعتقادی وقتی که مثل نماز  و روزه و حج و زکات  به عمل کشیده شد ولایت میشود و تحقق پیدا میکند که اقامه است و لذا اساس ولایت اقامه آن است . چرا در حقیقت یک درهم در این راه باعث میشود مطابق هزار هزار درهم در این راه در مسائلی که … چون وقتی دین اقامه میشود چی میشود همه احکام زنده میشود در روایت دارد اگر یک حکم از دین اجرا میشود ، یک حد جاری میشود در آنجایی که مثل هزار ماه که حکومت درحقیقیت باشد این برکات یا مثل چهل سال حالا چند سال … باران نافع ببارد این درحقیقت از آن اولی است چقدر جالبه یعنی در دوره ای که ولایت میخواهد اقامه بشود حتی اگر به نصب عامش امروز به نصب عام امروز این اقامه دینی که دارد میشود به عنوان جمهوری اسلامی که خدای سبحان ولی اش را نصب کرد که پیغمبر باشد پیغمبر به اذن الهی و امر الهی امیر مومنان را و همینطور حضرات معصومین را این ها نصب کردند و به دنبال این نصب رسید تا جایی که غیبت کبری به عنوان نصب خاص غیر معصوم از طرف امام عصر شکل گرفت و به دنبال آن نصب عام که نصب عام چی هست صفات آن کسی را که باید اقامه دین بکند را بیان کردند که باید عالم باشد نسبت به هوای نفسش خلاصه چی باشد؟ صائنا باشد ، این هارا حفظ بکند نسبت به … فقیه باشد عادل باشد خصوصیات را فرمودند .

بعد گفتند که من حجت خدا هستم بر آنها و آنها حجت ما هستند بر شما درسته؟ که اگر این را فرمودند اطاعت آنها را واجب قرار دادند ، اقامه دین را به واسطه آنها واجب و لازم قرار دادند خب حالا اگر که آن امر در حقیقت امام معصوم علیه السلام را که آن اطاعت و وجوب اطاعت است درعصر غیبت نسبت به آن کسانی را که لازم قرار دادند ما اطاعت کردیم این یک پرده از غدیر است ، این یک ظهور و جلوه از غدیر است ، یک جلوه از آن حقیقت ولایت است ، خدا رحمت کند آیت الله احمدی میانه‌جی را ایشان می‌فرمود انقلاب ما یک پرده از ظهور است . دیده بودید پرده ها را که می‌گذاشتند این تعذیه خوان ها می‌گفتند این مثلا قاسم است ، آن مثلا نمی‌دانم علی … بعد از روی پرده روضه اش را می‌خواندند که همان تصویری که …. یک پرده از آن حقیقت با آن حقیقت فاصله اش خیلی زیاد است کسی نمی‌خواهد بگوید این آن است اما این پرده می‌خواهد برساند به او ، می‌خواهد به او هدایت بکند ، می‌خواهد یاد او را زنده بکند ، می‌خواهد آمادگی برای او ایجاد بکند به همین نسبت احیای این قدم برداشتن در راه این و…. همه مانند همان است که داریم آن را احیاء می‌کنیم چون یک دفعه که ایجاد نمی شود ذره به ذره ، با تدریج آن در حقیقت ظهور محقق می‌شود به خصوص با این نگاهی که مقام معظم رهبری فرمودند این هم جالبه اگر توجه بکنیم که جهاد و مجاهد کسی است و جهاد چیزی است که اگر انسان نقشه دشمن را فهمید دشمن دین را دشمن ولایت را نقشه اش را فهمید قدمی در راه خنثی کردن آن نقشه ، مقابله با آن نقشه بردارد هر قدمی که در راستای مخالفت و مقابله با آن نقشه برداشته بشود این چی هستش ؟ میگوید این جهاد است می‌گوید مرحوم شهریاری ، دکتر شهریاری که توی به اصطلاح جریان هسته ای آن بیست درصد را غنی سازی کردند می‌فرماید این جهاد است این جهاد است که جلوی نقشه دشمن که می‌خواست فشار بیاورد به ما تا از طریق آن فشار باعث بشود ما کوتاه بیاییم مجبور بشویم در حقیقت تن بدهیم به خاطر آن که به اصطلاح رآکتور تهران راه بیفتد برای داروسازی محتاج بشویم به آنها ، رو بزنیم ، اصرار بکنیم ، کوتاه بیاییم آمد کاری کرد که فشار آنها را خنثی کرد و بیست درصد غنی سازی را خودش ایجاد کرد این جهاد است درسته ؟ حالا قدم برداشتن در راستای اینکه این حاکمیتی که پرده ای از آن حاکمیت است به طوری که هر یک نفری که قدم بگذارد ، یک رای بدهد این رای خودش چی باشد ؟ خود این یک رای خنثی کردن است مثل اینکه گفتیم یک درهم در راه تثبیت ولایت مطابق با هزار هزار درهم یا دو هزار هزار درهم در مصارف خیر دیگر است یک قدم برداشتن در این مسیر مطابق در حقیقت چی هستش ؟ دوهزار هزار قدم در مسیر های دیگر خیر برداشتن است با این نگاه جهاد هم محسوب میشود علاوه بر این در مقابل خنثی کردن نقشه دشمن و علاوه بر این ها اگر انسان با این نگاه که هر خوبی چون این با قصد خیر و خوبی این کار را کرده هر خوبی در حاکمیت به واسطه انتخاب ایجاد بشود عمل این هم محسوب میشود و بعد از این قانون تا هرکجا هم ادامه پیدا بکند یا در مجلس خبرگان هرچقدر این خیرات و مبرات ادامه پیدا بکند عمل این حساب میشود علاوه بر این که اگر انسان خودش قدم بر می‌دارد با این نگاه که من دست یکی دیگر را که متزلزل است و این حال ندارد یا آنقدر شک و شبهه برایش ایجاد کرده اند که انگیزه ندارد ، یک نفر از این کم انگیزه هارا نه ضد انقلاب ها را آن که اگر کسی کرد که خیلی عالی اما همین کم انگیزه ها را  یک کسی را هر کسی تعهد بکند اقلا یک نفر را با خودش به همراه بکند تو این صحنه مقابله با دشمن چکار بکند ؟ یک نفر را با خودش بیاورد ، یک نفررا ببرد با خودش پای صندوق رای . شده با این چند روزی که باقی مانده رفاقتی بکند ، ارتباطی برقرار بکند ، خدمتی بکند که او با این خدمتی که به او کرده تو رودربایستی هم شده حتی، حتی شده تو رودربایستی این حرکت بکند با این بروند رای بدهند. این خیلی برکات دارد چون در مقابل جبهه دشمن است، خنثی کردن … ، دشمن دنبال این است که انتخابات ما کم شور باشد تا همین کم شور بودن را ضربه برایش قرار  بدهد ، تقلیل بکند دنبال ضربه زدن هست . اگر ما این را باور کردیم و فهمیدیم آن موقع به دنبال چی هستیم ؟ به دنبال این هستیم که نقشه دشمن را خنثی بکنیم . هر یک نفر را که بردید نصف یک خودتان که این همه برکات برایش قرار داده می‌شود یک نفر دیگر هم خودتان مثل اینکه دوبار این شرکت توانسته باشید بکنید دوبار یک نفر دیگر اینجور است ، همین اثر توسعه پیدا میکند .

ان شاالله خدای سبحان ما را به وظایفمان و آن نعمتی که در این ایام در دست ما قرار داده که ما به دست نسل بعدی ان شالله برسانیم و انشالله نتیجه اش ظهور و فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد این نعمت را به ما بیش از گذشته به ما بشناساند . انشالله خدای سبحان به ما توفیق عمل و خدمت گزاری در این نظام اسلامی را بیش از گذشته عنایت بفرماید . ان شالله خدای سبحان به مسئولینی که هستند و مسئولینی که انتخاب میشوند توفیق درک این که این امت ، امت ولایت است ، این ها مظهر شیعه هستند، این ها مظهر امیرالمونین هستند، این ها مردمی هستند که اهل ولایت هستند ، ظلم به این ها ظلم به امیرالمونین است و خدمت به این ها خدمت به امیرالمونین علیه السلام است به این ها این معرفت را و این توفیق را بیش از گذشته عنایت بفرماید

[1] : توبه آیه60

[2] آیه 3 سوره مائده

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “شرح حدیث معراج (29)” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید