بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نگاه منظومه ای به ظهور(3)؛ سه سطح نگاه منظومه ای در ارتباط عرضی میان اعمال، و ارتباط طولی با روح اعمال و لقاء امام با عمل صالح، و ارتباط حبّی و شوقی در اعمال
دو جلسه گذشته یک بحثی را در مورد نگاه منظومه ای به دین با رویکرد اربعین داشتیم. هم نگاه مصداقی به دین بود هم نگاهی به اربعین.
یک نگاه به دین این است که… دو هفته قبل قدری توضیح دادیم. یک وقت هر فرعی را مجزای از دیگری میبینیم و گفتگو میکنیم و اعتقاد پیدا میکنیم. یک وقت همین فرع مجزا را مرتبط میبینیم. وقتی مرتبط میبینیم احکام فقهی و اعتقادی و … ارتباط انسان میبیند. این یک نگاه به دین است که از آن حالت جزئی تبدیل میشود به حالت منظومه ای.
این یک نوع نگاه منظومه ای است. یک نگاه منظومه ای دیگر به دین این است که انسان هر حکمی را مرتبط با حقیقت و واقعیتی میبیند که روح آن حکم است. روح آن اعتقاد است. روح آن خلق است. که آن حقیقت میشود امام معصوم. میشود ولی. هر حکمی را با نسبتش با ولایت میبیند و از ولایت به احکام دیگر راه پیدا میکد. در فلسفه میگویند برهان ان، برهان شبه لم(؟)، برهان لم. هر دوتا نگاه منظومه ای در دین وارد شده است.
این دو نگاه و تفاوت هایشان بحث مهمی است. یک وقت ما نگاه اول را داریم. در روایات ما الی ما شاء الله هست که هر حسنه ای انجام میدهید حسنات دیگر را تقویت میکند و آنها را بالاتر می آورد. توفیق ایجاد میکند.
حسنه که انجام میدهید سیئات درع میشوند. آنها را دور میکند. محو میکند. پاک میکند. اگر نظام ارتباطی نبود هر چیزی جدا بود و انسان مجموعه ای از اجزای جدا جدا بود. اینطوری نیست. مرتبط میشوند. در لحظه مرگ هم حسنات متراکما یک روح ایمان ایجاد کرده اند که آن نشان میدهد سعید است یا شقی.
هر عملی در بقیه اعمال هم تاثیر دارد. جلسات مختلف راجع به این گفتگو کردیم. مرحوم علامه هم تحت ذلک یوم مجموع له الناس و ذلک یوم مشهود، چند خط گفتگو کرده اند که هر عملی در اعمال قبلی ها و بعدها تاثیر میگذارد.
لذا اگر جزایش میخواهد معلوم بشود باید عمل همه افراد باشد. جمع شدن اعتباری نیست. حقیقی است. این نشان دهنده ارتباط اعمال است. چه اعمال انسان با هم، چه اعمال انسان با اانسان های دیگر است. اگر بی ارتباط بود، چه ربطی داشت به اعمال دیگر من و چه ارتباطی داشت با دیگران؟
مرتبط است. اعمال گذشته و آینده من، یک عمل من با تمام اینها رابطه برقرار میکند. در فیزیک هم میگویند یک شیء را جابجا بکنید در هستی، جابجا کردنش یک دفعه تاثیر در همه عالم است. به عنوان حرکت پروانه ای میگویند. یک پروانه اگر در گوشه ای از عالم بال بزند، ممکن است در گوشه دیگری از عالم طوفان به پا بشود. این یک نگاه منظومه ای است که بارها بیان شده است.
چون نگاه فردی و فرعی و جزئی در وجودمان غلبه دارد، این نگاه جمعی و منظومه ای باید تکرار بشود و ملکه بشود. در نگاه دینی نگاه منظومه ای و جمعی است. نگاه ارتباطی است. از درون فرد گرفته تا روابط اجتماعی. در نماز جماعت است، میگوید اگر اتصال برقرار نباشد، باطل است. چون یک نظام ارتباطی است. این که همان حرکات را انجام میدهد. میگوید کسانی که صف اولند ثوابشان بیشتر است. چون بقیه از آنها اتصال میگیرند. خودش یک نظام ارتباطی میخواهد ایجاد بکند.
اینها انسان را از محسوس به معقول سوق میدهد. محسوسا این نظام چیده شده ارتباطی انسان را به سمت یک معقولی که نظام منظومه ای است سوق میدهد.
خیلی مسائل و روایات داریم. جا دارد این نگاه منظومه ای را دسته های روایت، نه تعداد روایت، چون همه روایات را نمیشود جمع کرد، این دسته روایات که در مورد فلان آمده دلالت بر این دارد. این دسته دلالت بر این دارد. اینها را جمع کرد و احصا کرد تا این نگاه منظومه ای را تثبیت بکند.
این نگاه اول منظومه ای
#تحقیق #رساله
این نگاه دوم ادق است. آن جایی بود که حتی اگر عمل انسان از خلق نشات میگیرد و خلق از ذات نشات میگیرد. کل یعمل علی شاکلته. ما تمام نظام طولی و نظام عرضی را یک نظام عرضی میبینیم که حتی جایی که اعمال انسان از خلقش نشات میگیرد و از اعتقادش نشات میگیرد، این را هم میبینیم داخل نظام عرضی است.
نگاه اول نگاه منظومه ای عرضی اعمال و اعتقادات و اخلاق با هم است که مرتبطند و تاثیر و تاثر دارند. هر اثری در هر کدام اینها… مثل ظروف مرتبطه در فیزیک، یک قطره آب در این ظرف بیندازی، به همین اندازه همه بالا میروند.
هر عمل حسنه ای به یک اندازه روح ایمان را در اینها بالا میبرد. هر عمل سیئه پایین می آورد. یک دفعه همه اعمال گذشته انسان یک رتبه پایینتر میشود. این هم از مسائل سخت است که آدم باید بداند. اینطوری نیست که اعمال گذشته انسان گذاشته باشد در گاو صندوق و خیالش راحت باشد. نه. هر عمل سیئه که پیش بیاید، همانطور که هر عمل حسنه که پیش می آمد، روح ایمان را بالاتر میبرد و در آن رتبه اثر میگذاشتند. عمل سیئه هم همینطور است. تعبیر روایت این است که روح ایمان جدا میشود و وقتی برمیگردد یک رتبه پایینتر برمیگردد. اگر برگردد.
یک رتبه پایینتر روح ایمان، روح ایمان متراکم اعمال است. یعنی تمام اعمال یک رتبه آمده است پایینتر.
نماز و روزه و حج و … اش یک رتبه می آید پایین تر. نه فقط عملی که تناسب با این دارد. چون روح ایمان یک رتبه می آید پایینتر، همه اعمالش یک رتبه می آیند پایینتر.
همه آنها شاخ و برگ های این درخت روح ایمان هستند. هرچقدر درخت قوی تر باشد، شاخ و برگ هایش قوی تر میشوند. این روح ایمان آن درخت است. این نگاه منظومه ای اول است.
در نگاه منظومه ای دوم روایات ما سوق میدهند. هر عملی مستقیماارتباط با ولی است. نه اینکه واسطه بخورد به خلق و برسد به اعتقاد و اعتقاد برسد به ولایت. ان ذکر الخیر کنتم اوله و اصله و معدنه و منتهاه و ماواه. در روایات دارد که شجره طوبی درختی است که تنه اش در خانه امیر المومنین استو شاخه هایش که تمام ابواب خیرند، صفات خیر، اعمال خیر، سخاوت یک شاخه است، شجاعت یک شاخه است. هر عمل خیری یک برگ و باری از این درخت است. وقتی انسان هر عمل خیری را دارد انجام میدهد، حقیقتا دارد به امام متصل میشود. اتصال به امام، امام چیست؟ امام اتصال به همه خیرا تدارد و از او نشات گرفته است. اگر کسی این نگاه را در عملش داشته باشد که این عمل من یک باب خیری است به حقیقتی که جامع همه خیرات است، اگر با این طمع، با این طلب این عمل را انجام بدهد، عمق این عمل مطابق این نگاه عظمی میشود. اگر توجه نداشته باشد مرتبه ای محقق میشود، اما اگر توجه داشت، چون خود این علم طلب می آورد، این سوز و فعلیت به …
اگر باور داشت که امام مبدا همه خیرات است و این عمل اتصال به امام است، آسان میشود تحقق اعمال صالح دیگر. آمده است در مسیری که باب همه خیرات است. صراط همه خیرات است. همه خیرات موجود و محققندو وارد این عرصه شده است. به نحو ساده و کم نه.
وقتی از طریق خیر به امام میرسد متفاوت است با جایی که از طریق امام به خیر میرسد. در اولی محدودیت او دخیل است. اما وقتی از امام میرود محدودیت ندارد.
روایات ما دارد که اگر فروع را مطرح میکند، که میگوید اینها همه شان به شرط ولایت قبول میشوند، یعنی حقیقتشان… یا در روایت شریفی دارد که الحسنة و الله ولایة امیر المومنین. الحسنه مطلق حسنه است. یا همان روایات درخت طوبی.
هر باب حسنه ای که در قرآن کریم وارد شده است، همه را میبینید ذیلش روایت آمد که این در مورد امیر المومنین است. تمام اینها همین معناست.
اگر انسان توجه نداشت، به مرتبه ای از بهره میرسد. انسانی که ولایت را قبول دارد. اما کسی که با معرفت میرسد طلب ایجاد میشود در وجودش. هر خیری ملاقات با امام است. هم شوقش به عمل بیشتر میشود هم عمق عملش بیشتر میشود. این نگاه منظومه ای دیگر است. این را میگوییم نگاه طولی. از چه طریقی این ارتباط ایجاد میشود؟ از طریق امام.
از تنه این درخت به همه ابواب این درخت و شاخه های دیگر این درخت مرتبط شده است.
یک وقت هر شاخه ای ارتباطش با درخت دیده میشود و از درخت به تمام شاخت های دیگر. این از اطلاق به قید آمدن، این مقید را محدود نمیکند. در عین ایکه این عمل هست و متعین هست، از آن منظر وارد شده است. اینها بحث نظری نیست ها. اینها بحث توان و سرمایه انسان است که در مرتبه عمل چقدر عمق نگاه میتواند تفاوت ایجاد بکند در خود این عمل ها که داریم انجام میدهیم. تفاوت در بهره مندی در افق نگاه ماست. گاهی قانعیم به یک مرتبه کمی، گاهی به این نگاه عظیم منجر میشود که توحید ولایی میشود. غیبت برای این معنا ندارد.
فرد اگر منکر باشد به هیچ وجه. اگر منکر نباشد امکانش برایش پیش می آید. برای مومن راه باز است. برای مومنی که توجه دارد ضریب عظیمی پیدا میکند.
در وقت موت به اینهایی هم که توجه نداشته اند نشان میدهند. بعد میبیند که همه اعمالش چقدر عظیم بودند و بهره مند بوده است.اما کسی که میدانسته از همین دنیا رابطه اش ایجاد شده است.
سیئه هم به همین نسبت است. پشت کردن به امام است.
تمام سیئات یکه در آیات قرآن آمده است روایات حمل کرده اند به دشمنان اهل بیت.
همه حسنات را برمیگردانند به اهل بیت.
این مربوط به همین نگاه است. این نگاه خیلی کار ازش می آید. امام مقام جدا و بیرون از انسان نمیشود.
حسن این میدانید چی میشود؟ عمق رابطه انسان با امام از کجا آغاز میشود؟ از لایه های درون انسان.
حقیقت عمل آن نیتی است که شکل گرفته است که از درون شکل گرفته است. آن نیت ارتباط است.
این هم دو نگاه.
یک نگاه دیگری…
گاهی در عرض هم این دوتا بودند، هرچند همپوشانی داشتند. اما این سومی در عرض این دوتا نیست.
منتها میشود این را هم به عنوان یک نگاه دید. گاهی عمل از انسان تکلیفا نشات میگیرد. واجب و حرام است انجام میدهد، مطیع است، اما گاهی انسان عمل را انجام میدهد شوقا. حبا. عملی که حبی انجام میشود تاثیرش غیر از عملی است که تکلیفا انجام میشود. عمل تکلیفی خیلی عظیم است. اما وقتی به حب میرسد ضریب و توان پیدا میکند. مسالکی است که قبل ها داشتیم. مسالک ثلاثه اخلاق را مرحوم علامه فرمودند در بحث جهاد اکبر. سه جلسه راجع بهش صحبت شده است. عنوانش این است که یک مسلک مسلک انبیاء است که ثواب و عقاب است. در طول تاریخ قرآن کریم هم خیلی از جاهایش بر این اساس شکل گرفته است. مسلک سوم مسلک نبی ختمی است. بر اساس حب حرکت میشود.چندجا این بحث را در یک سوم آخر جلد یک کرده اند. در جلد 11 هم دارد در بحث حضرت یوسف.
اگر حرکت انسان بر اساس حب شکل گرفت، سرعت محبت با سرعت عمل انسان خیلی متفاوت است. همینطور که انسان اینجا نشسته است یکهو دلش میرود یک جایی آنور مکان های عالم یا در مینوردد زمان ها را، دلش یاد امیر املومنین میکند، یاد کربلا میکند و حسرت اینکه کاشکی در آن روز بودم، این یاد کردن گسستن همه حجاب ها و زمان های واقعی است. دل حرکت میکند. اعتبار نیست. حرکت دل نه حجاب مکانی مانعش است نه حجاب زمانی. وقتی دل انسان برای چیزی آب شد، حتی چیز مذمومی، حقیقتش آنجاست.
حرکت حبی در ایجاد ارتباط با اعمال دیگران و … این هم یک نگاه منظومه ای از دین است که چیزهایی که ناشدنی است در نگاه عادی ممکن بکند.
بغض گسستن است. وقتی واقعا جریان کربلا را میشنود، هرچقدر در دلش نسبت به قاتلین و کسانی که در آنجا ظلم ایجاد کردند نفرت ایجاد بشود یا نسبت به کسانی که انحراف در دین ایجاد کردند، هرچقدر در وجودش لعن و نفرین در وجودش شکل بگیرد، جدا شده است از آنها و فاصله گرفهت سات. با اینکه آنها در زمان دیگری بودند. فاصله گرفتن از آنها با نزدیک شدن به طرف مقابل است. لذا دو موتور وجودی انسان، محبت و بغض، یک منظومه بین رفتارها و اخلاق و اعتقادات و گفتارش ایجاد میکند. نمیتواند اینجا محبت این را پیدا بکند و آنجا محبت دیگری را. اگر محبت ها مختلف شد، معبودهایش مختلفند. هرچقدر یکدست بشود، ام الله الواحدالقهار است اله در وجودش. نه ارباب متفرقون.
ان من اهل الکتاب الا لیومنن به قبل موته، یعنی اگر واقعا از اهل کتاب بود، ایمان می آورد. عیسی علیه السلام را میبینند یا پیغمبر را میبینند. عیسی ای را میبینند که بشارت میدهند به نبی خاتم. و تا وصی خاتم میرود. باید تمام اینها طی بشود تا از دنیا برود. برای مومن یا کافر باید خیلی پرده ها خرق بشود. خیلی کارها در اینجا میشود. زمان گذشتش برای او غیر از گذشت زمان برای ماست.
اگر این نگاه کا ربشود رابطه بین اعمال هم بهتر شناخته میشود.
ما هر حکمی را هم مجزای از احکام دیگر میبینیم. اینکه چه روحی میخواهند ایجاد بکنند کمتر توجه شده است بهش.
-لقد جئتمونا فرادی، فردا و … چطور میشود؟
تبیینش این است که اصالت با فرد است یا اجتماع؟ اصالت با فرد است. اما فرد شامل. فرد شامل فرد مقابل اجتماع نیست. فرد توسعه یافته است. وقتی لقد جئتمونا فرادی می آید با اینکه متکئین علی سرر متقابلین و …. سازگار است. چون این فرد مقاب لجمع نیست. فرد مقابل اجتماع اعتباری است. فرد حقیقی است. در نظام ارتباطی اش وقتی شامل شد، الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو، الا المتقین.
فردیتش با این تلازم دارد. لابیع فیه و لا خله و لا شفاعة، هیچکدام نیست. کدام هست؟ حقیقتی که توسعه داده بود. اگر آن توسعه افراد مختلفی را شامل شده بود، آن نظام هست. نظام متقین رابطه شان محفوظ است، اما نظام غیر تقوی نظامش گسسته است. پس فرد با جمع اینطوری سازگار است.
-کما خلقناکم اول مره چطور میشود؟
کودکی که به دنیا می آید نظام اعتباری درش نبوده است. تمام واقیت ها واقعیت وجودی است. کمالی که دین ایجاد میکند با اینکه با تشریع است، اما واقعیت وجودی شکل میگیرد. خلقناکم اول مرة واقعیت وجود است. نفی همه اعتبارات است. خودش است و تمام واقعیت وجودی اشت. مال اعتباری و روابط اعتباری در کار نیست
اگر نظام وجودی اش شد پیغمبر اکرم، همه اهل بهشت همسایه اش هستند. منافات ندارد با فردیتش. این فردیتش این کشش را دارد. دیگری فردیتش کشش دارد با عده دیگر مرتبط است. کما خلقناکم اول مرة نظام خلق و وجود و تکوین است.
–
تری الظالمین مشفقین مما کسبوا و هو واقع بهم. در نظام ارتباط و انحرافی هم که ایجاد کرده است همه آنها به سرش می آید.
رابطه ایجاد کردند، اما رابطه شان بر اساس دشمنی است. اخلاء تعبیر بلندی است. مثل تار و پود برای هم جان میدهند. رفیق جون جونی. خلت یعنی این. اینهایی که این چنین دوستی هایی داشتند، بعضهم لبعض عدو. همین شدت دوستی اش تبدیل به شدت دشمنی میشود.
در روایت دارد که کسی قرار میگیرد در مرتبه ای از بدی میگوید خدایا آن دوست صمیمی من تاثیر داشت در اینکه من بیایم اینجا، او را هم بیاور.
اینجا هم جمع است، اما بر اساس نفرت و بغض. این خودش عذاب است. یک وقت جمع میشوند بر اساس نعمت. آن خودش نعمت است.
روایت دارد که مومن به مرتبه ای میرسد. میگوید کسی تاثیر داشت. آن را هم می آورند.
همین برای ما امید است که ما حرف میزنیم کسی انجام میدهد، او ما را شفاعت بکند.
این مسائل را باید با تلقین به کودک جانش بچشاند.
اگر باور میکردیم که نماز خواندن ارتباط و لقاءاست، این همه تکرار میکنیم، همین تکرار این کفایت میکند که انسان را … از اعمال دیگر بگذریم.
وقتی انسان دارد سلام میکند به مومنی، روایات اخوت و ولایت، هر رابطه ای با مومن رابطه با مام است. طبق تصریح روایات. ان ذلک قربة الیّ. امام رضا علیه السلام میفرمایند. تزاوروا، این رابطه شما با هم قربة الیّ. نزدیک شدن به من است. روایت عبدالعظیم حسنی است. به اسحاق بن عمار از حضرت سوال کرد ما الذی غیر حالک … تغیرک علی المومنین.
به مومن که میرسد شرح صدر پیدا میکند به تحملش. میبیند که ارتباط با او ارتباط با امام است. اکرام او اکرام امام است. به راحتی نمیتواند عبور بکند. الی ما شاء الله روایت دارد.
اکرام اینها اکرام امام است.
مومن انسانی است که صاحب عمل صالح و ایمان است. اعمال صالح یک مرتبه است. مومنین یک مرتبه عظیم تری دارد
در سنت یوسفی و عمل صالح داشتیم. یک بحثی هم در اخوت و ولایت گذشت.
این سه تا در جریان اربعین با هم محقق شده است
در جریان پیاده روی اربعین، هم نظام منظومه ای اخلاق و اعمال با هم دیده میشود. چون انسان چند روز در یک مسیری قرار میگیرد،در یک جمعی که ارتباطات اخلاقی و اعتقادی… به خاطر امام حسین خیلی از صفات بد را کنا رمیگذارند. یک اخلاق محبتی پیدا میکنند. رابطه با امام میبینند. زائر را مرتبط به امام میبینند.
نگاه اربعین این است که میخواهد پیوند بزند. هم حرکت حبی است. شدت محبت است. پیوند بین مناسک و اعمال را با محبت ایجاد میکند. سرعت در نتیجه ایجاد میشود. پیوند با امام است.
همراه با امام است. غایتش هم امام است. لحظه به لحظه انسان در حال تذکر این مسئله است. لحظه به لحظه. آن هم بعد از حدود سی و چندروز عزاداری که دل ها نرم شده است. خود اربعین که یک چهل روز است، یک چیزی در وجود نهادینه بشود. شراب آنگه شود صاف که در شیشه بماند اربعینی.
این لطافتی که این ایجاد میکند در ارتباط با امام و اشک، آنجا هم تذکر دائم، در این مدت از صبح تا شامش در حرکتش و خوابش و پذیرایی اش، همه اش عجین با ولایت است و محبت. عجین با محبت امام است. دارد این را از سمت امام حرکت میکند، از نجف، به سمت کربلا. حشر با امام است. دائم دارد همه اعمالش را انجام میدهد با این ذکر و یاد. نمازی که میخواند، خلقی که به خرج میدهد…
یک وقت یک جلسه آدم یک جا مینشیند و یک عمل ازش سر میزند، وقتی کسی چندین روز هست، خلقش بروز میکند، اعمالش بروز میکند، اقوالش بروز میکند. یک زندگی آنجا شکل گرفته است. تمام سختی پیش می آید، ناراحتی پیش می آید. ممکن است کسی جای آدم را بگیرد. اینجا باید ایثار خودش را نشان بدهد.
نظام تمحیض و تمییز. خودش یک جایگاه ویژه دارد به خصوص امسال.
قدم به قدم دارد در روایت که برای او حسنه ای قرا رداده میشود. برای او محو سیئه ای میشود و برای او رفع درجه ای میشود.
در روایت دیگری میفرماید برای او به هر قدمی هزار حسنه قرار داده میشود. هزار سیئه محو میشود و هزار درجه رفع میشود. ماشیا حافیا.
علاوه بر پیاده رفتن، پا برهنه. به خصوص از نزدیک های کربلا که به فرات غسل بکند و ماشیا و حافیا حرکت بکند.
دارد که از مبدا که حرکت میکند. با چهارپا که حرمت میکند، هر دستی که این چهارپا برمیدارد…
چرا هر قدم رفع درجه است و محو سیئه و قرار دادن یک درجه است. در هر قدم یک توجه و تذکر است. به مراتب توجه به هزارتا هم میرسد. این ارتباط و حال در وجودش این اقتضا را بکند که رفع درجه باشد، محو سیئه باشد، قراردادن حسنه باشد. قدمش عبادت است. نفس کشیدنش نفس کشیدن در فضای ولایی است. هر کسی هم نمیتواند برود، حسرت این رابطه اگر در لحظات شبانه روزش باشد، حسرت لحظه به لحظه بشود، به مقداری که این حسرت باشد، آن اثر ایجاد میشود. مانعی داشته است. به همین نسبت برایش همین مسئله ، این سوز لحظه به لحظه تطابق ایجاد میکند برایش. حرکتش را ببیند با امام است، در کنار مومنین است. خوردنش نذری امام است. این زیبا ترین حالت است که خوردن که پست ترین حالت انسانی است و خوابیدن، از جهت رتبه وجودی، آنجا تمام اینها میشود عبادت. میخوابد تا بتواند حرکت بکند. میخورد تا بتواند حرکت بکند. پرخوری نمیکند. تمام اینها عبادت است.
بردن کسانی که میخواهند دین را ببینند و وجدان بکنند، اینجا امکان پذیر است. اقیموا الدین محقق شده است. سختی هایش برایش شوق دفعه بعدش بیشتر میشود. هیچ موقع سختی اش باعث نمیشود بگوید نمیرود. یک موقع است که انسان تکلیف را انجام میدهد، یک وقت تکلیف نبود هاست. تسلیم میشود. بلکه راضی است. خوشحال است. میگوید هرچقدر سخت تر گذشت، احساس میکنم توجه حضرت بهم بیشتر بود.
متوقعند بعضی ها. در جریان امام حسین علیه السلام میگویند باید برای سختی ها آماده باشی. میخواهند تمحیض ایجاد بکنند. با راحتی نمیشود. گاهی پیچ میدهند. اینها را هم دارد. یک وقت آدم میرود نماز کفشش را میدزدند، میگوید دیگر نماز نمی آیم.
اینجا میروند حرم، برمیگردند یک کوه کفش است. باید پا برهنه برگردد. برود دمپایی بخرد. میداند اینطوری است ولی میرود. راضی است. خوشحال است. سختش هم نیست. سال بعد هم با شوق بیشتری میرود. این چیز دیگری است. ساده نیست.
این سنت الهی است. هر هدایتی به قدر هدایتش، خداوند اذن میدهد در یک مرتبه پایینترش باشد دشمن.
دارد که عیسی علیه السلام که آمد، قدرت تصرف شیطان به همان نسبت بیشتر شد. پیغمبر اکرم که آمد هفت آسمان از هم تمییز داده شد. قدرت شیطان در این موطن قرار گرفت. در هر وجودی به اندازه آن وجود یک رتبه کمتر دشمنی دارد. از باب سبقت رحمت بر غضب است که غلبه امکان داشته باشد.
هرچقدر که قدرت اربعین در پیشروی و فرهنگ جهانی اش بیشتر میشود، منتظر دشمنی های قویتر باشیم.
انفجار تاثیر نمیگذارد. بغی برایشان مهم تر است. اختلافات داخلی. کسانی که میروند باید با یک بصیرت نافذ بروند
اگر یک جایی مظلومیت بود تحمل مظلومیت بشود تا این فتنه شکل نگیرد.
این مهم تر است از اینکه حق را بگیری.
البته خدای سبحان گاهی دفع میکند.
به نظر می آید خدای سبحان آن ملائکه ای را که از زمان شهادت امام حسین علیه السلام نزول کردند و آمدند در کنار قبر حضرت و منتظر قیام هستند، به نظر می آید به کار گرفته شده در مرتبه ای از اظهار دارد این مرتبه میرسد. و الا جریان اربعین و حرکت هایی که در منطقه دارد محقق میشود به دست و تدبیر ما محقق نشدهاست. هیچ کدامش عادی نیست. این شکلی که عراق با تمام تدابیری که کرده ند، نمیگوییم آل الآل است. اما با تمام نقشه های آنها، ضد نقشه های آنها تمام شد. جریان سوریه که مرکز و مهبط دین اموی بوده است، الان یک پایگاه انقلابی شده است. در آنجا امویان شکست خوردند. سابقه نداشته است در تاریخ 1400 ساله سوریه از پایگاه امویان خارج شده باشد. جزء مقاومت بود، اما کدام مرتبه؟ الان ایستاده اند.
اگر روسیه در تعارضی با آمریکا تا ته می ایستد، عادی نیست.ن
اینکه چین در رقابت با آمریکا تضمین میدهد نفت ما را بخرد عادی نیست. ما دائما داریم خراب میکنیم. دائما نگاه الهی مان را با یک نگاه مادی عوض میکنیم. معاملاتمان مادی است. تحلیلمان مادیاست. مسئولین نظام. غیر از رهبری. اما خداوند معامله رهبری میکند.
الان نگذاشت سختی و فشار به ظاهر برای ما مستوعب بشود. هنوز ظرفیت ما نبوده است. اگر ظرفیت ما بود، تمییز و صفوه شدیدتر هم ایجاد میشد.
نشان میدهد که طلیعه ای از دخالت نظام ملائکه الهی در تغییراتی که دارد ایجاد میشود آغاز شده است. وقتی آدم با بصیرت نگاه به حرکت ها میکند، هیچ کدام بر اساس محاسبات عادی نیست. بر نظام معمول نیست. بحث اینکه سوریه عنوانش بشود مدافعان حرم و این عنوان بر تارک سوریه بچسبد بی نظیر است. سوریه که مهبط بنی امیه بوده بشود مدافع حرم اهل بیت. نیروهایش باور پذیر بشود این مسئله برایشان.
نیروهای ایرانی در حمله های اخیر کم دخالت دارند. علتش هم این است که یک خورده در کشت و کشتار آزادترند، ایران نمیخواهد باشد که بعدا چوبش را بخورد. موافق هم نیست اینطوری. اینها در زد و خوردها با هم بکش بکششان راحت تر است. ملاحظات ما را ندارند. ما در کردستان بیچاره شدند وقتی میخواستند حمله بکنند. وقتی سپر انسانی میگذاشتند. اینها این مسائل را ندارند. خودشان دارند این کارها را میکنند. جایی که شیعه نشین بود ایران دخالت کرد تا به ثمر برسد. بقیه را خودشان دارند میکنند.
شکل گرفته است فرهنگ مقاومت در سوریه. فرهنگ جدیدی به عنوان نظام طرفداری اهل بیت دارد شکل میگیرد. منتها در اوایل کارند. نباید توقع اواخر کار را داشت. اینها عادی نیست. دشمن دست گذاشته است جاهایی که میخواست از مرتبه ای که بود ببرد پایینتر، خیلی آمده است بالاتر.
عراق خیلی آمد بالاتر. سوریه خیلی بالاتر آمده است. نظام لبنان واقعا متفاوت است. اینها عادی نیست. نشان میدهد که خداوند دارد نظام باطن را به مرتبه از ظهور میرساند. ملائکه الهی دست اندرکاری شان آشکار ترشده است. خود جریان اربعین هم از این سنخ است. یک فرهنگ جدیدی دارد شکل میگیرد. قطعا دشمن این محاسبات را میفهمد و کینه اش شدیدتر میشود. منتها با تدبیر خودشان.
صیانت ازاین دستاوردها هم خیلی دقت و بصیرت میخواهد.
تمام مومنینی که در طول تاریخ ظلم بهشان شده است و دلشان گرم بوده به قائمی که قیام بکند و انتقام اینها را بگیرد، که در کربلا مندمج شد این مسئله، این اندماج الان دارد سر باز میکند. لذا هم ملائکه ای هستند که متلعقند، هم ارواح مومنین هستند که متعلق بودند و حسرت داشتند، همه امداد میکنند. این امداد تا جایی که ما راه را خیلی خراب نکنیم، این امداد ظاهرش این است که دارد جلو میرود.
اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 87” دیدگاه میگذارید;