بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نگاه منظومه ای به ظهور(1)؛ با نگاه منظومهای، ظهور صرفا قطعه ای از تاریخ نیست بلکه فصل اخیر تاریخ پیوسته توحیدی است در برپایی فرهنگ اقامه دین و برچیدن ظلم، که اربعین هم نمونه ای از اوست.
چون فاصله افتاده است، من بحثی را مطرح میکنم که شاید جایگاه این بحث در ابتدای بحث ظهور بود. شروع سال تحصیلی جدید میتواند تسهیل بکند نسبت به جایگاه بحث.
ما در نگاه به دین نگاه منظومه ای و وحدت آفرین و مرتبط در دین خیلی زیاد داریم. به طوری که عناصر دین را به هم متربط بکند. هرچند عادت داریم که عناصر دین را جدا جدا ببینیم و بفهمیم. اما خود دین در اخلاق و احکام و اعمالش نوع القائش به گونه ای است که دائما اینها را به هم مرتبط میکند. با دو سه مثال مسئله را ملموستر بکنیم.
مثلا در بحث رابطه قرآن و امام، آن حدیث انی تارک فیکم الثقلین، که میفرماید کتاب و عترت هر دو یک نقش را دارند. این در نگاه اول ساده به نظر میآید. اما در نگاه دقیق دارد پیوند میزند بین متن دین که قران است با مقیم دین که امام است. نقش امام، آن نخ تسبیحی است که نظاما للملة. اینجا میگوید این دوتا یکی هتسند. تعبیری که نقل کردیم قبلا که آیت الله بهجت(ره) میفرمودند این سر شیعه است، هر کدام نبود، به دیگری رجوع کنید، دیگری را مییابید. دارد نقش بین قرآن و امام را به هم گره میزند. این در نگاه اول یک مسئله معرفتی ساده است. اما در نگاه دقیق یک پیوند توحیدی است. یک نگاه منظومه ای است. ایجاد یک منظومه است در دین که انسان حالا سراغ قرآن میرود یاد امام است. یاد امام است سراغ امام میرود. مثلا در نظر بگیرید در همین مباحث اینطوری وقتی که انسان مثلا نگاه میکند به تعبیری که در رابطه با خود قرآن کریم آمده است. میفرماید یک غرض بر کل قران حاکم است. بر هر سوره ای هم یک غرضی ذیل آن غرض کلی حاکم است. بر هر دسته آیهای هم غرضی ذیل سوره حاکم است. این کاملا ذهن را منسجم میکند که بتواند هر آیه را تحت غرض سوره و هر سوره ای را تحت غرض قرآن ببیند. اگر هر آیهای نقشش در جایگاه خودش اولا، در سوره ثانیا، در قرآن ثالثا دیده بشود عظیمت تر و پررنگ تر میشود. دارد میگوید نگاهتان را توسعه بدهید. نگاه متجزی گسسته بریده نیست. در هر حکم دینی از این نگاه ها هست. وقتی احکام را بیان میکند میفرماید حقیقت این احکام قائم به ولایت است. که اگر او بود اینها مقبودند. اگر نه نه. یا در بعضی دیگر همه را مرتبط میکند به نماز. ان قبلت قبلت ما سواها. اینها ساده نیست. ارتباط ایجاد کردن بین متفرقات و متکثرات یک کار بسیار عظیم است در دین که اگر ما این نقش را که هرجا علامت داده پی بگیریم، نوع توحید کثیر را میتوانیم پیدا بکنیم که چطور کثرات را میشود به تتوحید برگرداند. نحوه برگرداندن کثرات به توحید سخت است. عالم از توحید نشات گرفته است. دوباره میخواهد برگردد. یکبار متفرقا برمیگردد. این یک نگاه است. غالب در نگاه معرفتی ما این است. و این را تمرین کردیم و یاد گرفتیم. اما یک نگاه این است که عالم و آدم و هستی و دین و تکوین، همه به هم مرتبط است. یک واحد منظومه پیوسته است. هر تغییری در هر کجا درهمه اثر میگذارد.
اگر این نگاه دوم را بتوانیم از کدهایی که خود دین میدهد ابتداء، تا این توحید کثیر، کثرت ها به وحدت برگردد، حرکتش به سمت توحید قوی تر میشود. به خصوص با این علائم
مثلا شما همه نهضت های انبیاء را به هم مرتبط میکند. مصدقا لما بین یدیه، آنی که قبل بوده را تصدیق میکند، میگوید مبشرا برسول یاتی. رسول قبلی را بشارت میدهد، رسول بعدی را تصدیق میکند.
در نگاه اول اینها احترام همدیگر را دارند. در نگاه دقیق این است که اینها به هم مرتبطند. یک واحدند که تجلیاتشان مختلف است. همان بیانی که مقام معظم رهبری در انسان 250 ساله دارند، یک نگاه توحیدی است. یک انسان است که در این 250 سال همه اش ناظر به هم است. مرتبط است. یک واحد است که در اطوار مختلف ظهور کره است. چون یک واحد کامل است، در هر جا ظهو رکرده است، همه افعال و گفتارش مفسر هم هستند. گفتار و رفتار قبلی میتواند بعدی را تخصیص بزند. و بعدی قبلی را تخصیص بزند. قبلا قرینه اقامه شده، بعدا عامش را گفته است. چون یک واحد است میتواند… این نوع نگاه ظرفیت هر عنصری را که در اینجا قرار دارد را کاملا متضاعف میکند از جهت ارزش و نتیجه. این حقیقتی که گسسته بود، با این نگاه پیوسته میشود. هرچقدر این پیوستگی ها بالاتر میرود، اثرش این است که مثل یک معدن عظیمی میماند که دائما دارد استخراج میشود. اول از لایه ظاهری اش استفاده میکرد، بعد بر اساس لایه هایی که میبیند، لایه های عمیق تر استخراجا میشوند. آن وقت معلوم میشود چقدر عمق داشته است.
هرچقدر این حقایق عظیم تر باشند، لایه های ارتباطی و تاثیر گذاری شان و عمقشان شدیدتر میشود.
اگر در نگاه دینی بحث ولایت را مطرح کردید، لایه ولایت در ارتباط با احکام دیگر ،خودش را خوب نشان میدهد. در ارتباط با عناصر دیگر دین خودش را خوب نشان میدهد.
اگر ظهور را در ابتدای تاریخ تا انتخای تاریخ دیدیم، نقش ظهور را از آغاز خلقت تا امروز و از طرفی تا قیامت، اگر دیدیم، خودش را آشکار میکند. یک وقت ظهور را به عنوان یک قطعه تاریخ نگاه میکنیم
.یک وقت به عنوان فصل اخیر تاریخ نگاه میکنیم. فصل اخیر همه قبلی ها را در درون خودش دارد. همه اینجا موجودند. لذا همه سنن و مواریث انبیاء نزد حضرت موجود است و حضرت اینها را آشکار میکند و به کار میگیرد. این برای این است که این حقیقتی که در طول تاریخ جزء به جزء و ذره به ذره و مرحله به مرحله ظهور کرده بود، میخواهد یکپارچه ظهور بکند.
کان انسانی که در زمان هظور قرار میگیرد، انسانی استکه در سراسر تاریخ زندگی کرده است. کسب تمام کمالات بشریت. این چقدر عظمت و عمق پیدا میکند. این مرتبط دیدن و منظومه دیدن است. این منظومه دیدن نسبت به تک تک فروع فقهی و اخلاقی و اعتقادی ما سرایت پیدا بکند، قدرت ارتباطی اش را بتواند ببیند، تازه این فرع خودش را نشان میدهد. هرچقدر ما گسسته دیدیم، این دیده نشده است. مثل قطعات پازلی میماند که انسان جدا جدا ببیند، یک برداشتی دارد. اما وقتی کنار هم قرار گرفت معلوم میشود که یک حقیقت عظیم تری را داشته جلوه میداده. وقتی انسان قطعه تنها را میدید رابطه ها را نمیدید. یک تصویر جزئی میدید. نگاه به ظهور به این عنوان یک نگاه پیوسته ای است که تاریخ و دین را معنا میکند. یعنی نه تنها خودش معنا میشود با این نگاه پیوسته، بلکه معنا میکند. اگر این معنا کردن را انسان باور کرد، آن موقع نگاهش متفاوت میشود. وقتی دارد تاریخ ظهور را نگاه میکند، شاید سال گذشته صحبت شهد بود، نقش جریان عاشورا و ظهور، بعثت و ظهور، نقش آنها را که میبیند، در این ارتباط ارتباط ایجاد کردن اینها را به هم پیوند میدهد و معلوم میکند که چطور باید باشد. به خصوص جریان هایی که مرتبط میکند جریان های امروز را به جریان ظهور، نقش های عظیمی دارد. مثلا خود راهپیمایی و پیاده روی اربعین، حقیقت پیاده روی اربعین بحث زیبایی است که از نوع گفتار و گفتمان دینی نیست فقط. از نوع اقامه دین است. این جریان یک منظومه است. پیاده روی اربعین. یک قطعه منفصل نیست. یک اقامه دین است. منتها این اقامه دین دائر مدار ایجاد حاکمیت فقط نیتس. حاکمیت یکی از مظاهر اقامه دین است. آن چیزی که شاید امروز بشر را تشنه خودش کرده است، و اگر ما درست بتوانیم تبلیغات بکنیم، یک فرهنگ و تمدن جدید را دارد ارایه میدهد. گسستن و پیوستن است. گسستن از تعلقات گذشته، پیوستن به… پیاده روی اربعین دارد ایجاد تمدن جدید میکند. اگر کسی تمدن را با حاکمیت همراه دید، فقط فرهنگسازی ندید، دعوای در لفظ نداریم. شاید کسی بگوید تمدن شاخصه های دیگری دارد. آیا میتواند تمدن باشد ، یا تمدن ساز باشد، یا فقط فرهنگ ساز است. ادعای ما این است که این اقامه دین است. منتها مرتبه ای. انقلاب اسلامی مرتبه ای از اقامه دین بود. گفتمان دینی شانش است
اقامه صلاة و اقامه قسط، که فرهنگ را زنده بکنند. آنجا میفرماید فرهنگ اقامه قسط زنده بشود. نه اینکه فقط قسط ایجادب شود. قسط ایجاد شدن شانش است. فرهنگ اقامه قسط مهمتر است. میشود قسط ایجاد بشود به زور. ولی فرهنگش نباشد. اگر فرهنگ اقامه قسط ایجادشد ، قسط هم محقق است. در جریان پیاده روی اربعین اقامه دین دارد محقق میشود. فرهنگ اقامه دین دارد محقق میشود. هر کسی خودش را در اینجا نمی آید سر کلاس درس بنشیند بگوید سخاوت خوب است. کان امام دستش را گرفته ایصال الی المطلوب میکند. شجاع بودن در صحنه عمل محقق میشود نه در کلاس درس. جریان پیاده روی اربعین که اقامه دین است، یعنی صفات اخلاقی، نگاه اعتقادی و توحیدی ،ارتباطات اجتماعی بر اساس این نگاه اقامه میشود. نه ینکه گفته میشود. الان ما داریم میگوییم. آنجا حرکتی ایجاد میشود. در ضمن حرکت این متحقق میشود. این جاذبه ای دارد در ارایه که هیچگاه کلاس درس این جاذبه را ندارد. هیچگاه هیچ کلام و گفتار حتی چند رسانه ای بودن این جاذبه را ندارد. این عینی بودن ارایه است. عینی بودن با چند رسانه ای بودن خیلی متفاوت است. چند رسانه ای بودن حداکثر ارتباطش با صورت شیء است. فیلم و حتی تئاتر که مشهودتر باشد، باز هم متفاوت است. ارتباط مشافهی باشد، این دیدن دین است. وقتی دیده میشود تاثیر گذار است. اگر ما جریان اربعین را به عنوان رسانه جدید، رسانه ای جدید است. رسانه ها با صورت ها مرتبطند، با وجوهی از واقع مرتبطند، اما این رسانه متن واقعیت است. رسانه جدید است، گویاست، اگر کسی وارد میشود… حتی اگر کسی بایستد از بیرون تماشا بکند یک مرتبه از ارتباط است، اگر کسی همنشین بشود با این جمعیت و سیل یک مرتبه دیگری است. راه فهمیدن این همراه شدن است. بودن است. ایصال الی المطلوبی است که نسبت به امام یگوییم. بردن و رساندن است. بردن و رساندن با قطع تعلقی که ابتدا صورت میگیرد تا برود، آنی که مهاجر است باید ببرد تا برود. آنی که انصار است باید از مالش بگذرد تا پذیرایی بکند. هر کدام از اینها قطع تعلق است دیگر. این قطع تعلق ها خیلی عظیم است. گفتنش ساده است. آدم میخواهد خرج بکند کلی ملاحظات دارد. اما وقتی اینجا میرسد به راحتی خرج میکند. قرض میکند. در زیارت امام حسین وارد شده است که با قرض شده بروید. حج نه. با قرض وارد نشده است. اما اینجا دارد که با قرض بروید. خیلی عظمت دارد. حرکت به سمت امام است. با امام به سمت امام. رفتن. این دائما متوجه بودن که در تمام این حرکاتی که داری انجام میدهی، از جایی که قصد میکنی، حرکت میکنی، راه میروی، خرج میکنی، روابط برقرار میکنی، همه اینها به این جهت است که حب و بغض به کار گرفته شده است. محبت به امام و بغض نسبت به اعداء امام. این باعث میشود افرادی که سر جلو کسی خم نمیکردند، به محب امام هم سر خم میکنند. برای محب امام سر خم کردن برایش ساده میشود. چون این عشق به امام است. اخلاق جایی است که صفت به خاطر امام محقق میشود. اعتقاد جایی است که به حب امام تابع میشود. میگوید در عالم اعتبارات برایش هیچ ارزشی قائل نیستم، اما وقتی می آید به عنوان محب امام، حاضرم التماسش بکنم، پایش را هم بمالم، ناز و نوازشش بکنم به خطار اینکه محب امام است. اصلا مهم نیست این کیست. این تمام وجود این را تغییر داده است. ممکن است این تغییر در یک برهه ای از زمان شده باشد.
این مثال مهمی است. آن روایت شریف میفرماید که یک کسی بود که معاصی زیادی داشت، بعد وقتی کفه سیئاتش را روز حساب هی پر کردند، گفتند تو از حسنات چی داری؟ گفت چیزی یادم نمی آید. آنجا خدای سبحان گفت اگر تو نمیدانی ما یادمان هست. تعبیر ورایت این است که یک صحیفه صغیره ای آوردند. چربید بر تمام سیئات. بعد گفتند پدر و مادر و دیگران را میتوانی شفاعت بکنی و ببری.
اهل محشر گفتند این سیئات را فهمیدیم. اما آن صحیفه صغیره چی بود که یکدفعه اینقدر تغییر ایجاد کرد.
تعبیر روایت این است که این عملی بود که این انجام داد به این عنوان. بدهکار بود به شخصی، باید بدهی اش را میداد. رفت بدهی اش را بدهد، خواست ادا بکند، گفت چون تو محب امیر المومنین هستی، با تمام شوق آمدم بدهم. یهودی هم بود باید میداد. اما در رفتارش دارد اعتقادش را که آن محبت و بغض است اشباع میکند. میگوید تو این کار را کردی، گفت چون تو محب امیر المومنین هستی، از بدهی ام گذشتی. بلکه در تمام مال من صاحب تصرفی. هرچی میخواهی بردار. در ناحیه اعتقاد، رفتار که نازله اعتقاد میشود، همان منظومه ای بودن عمق رفتار میشود. یک موقع این کار را انجام میدهم چون خوب است. یک موقع انجام میدهم چون به من گفه اند این را انجام بده. این هم خوب است. یک موقع انجام میدهم چون میدانم امامم دوست درد. چون میدانم خدا دوست دارد. وقتی عمل اینطوری شد، این مسلک نبی ختمی است. یعنی این نازله میشود با اینکه خطاها دارد، وقتی نازله آن اعتقاد میشود اینطور اثر میگذارد که میتواند بسوزاند.
در روایت دارد که اگر انسان یک درهم در راه محبت اهل بیت خرج بکند، مطابق هزار هزار درهم است که در راه صدقات عادی خرج کند. اگر این یک درهم آمد با آن گره خورد، با آن عمق اعتقادی گره خرد، مطابق هزار هزار درهم است. این رابطه هرچقدر منظومه ای تر دیده بشود، از عمق اعتقادی نشات بگیرد، عمق عمل بالا میرود. ببینیم ما چقدر سرمان دارد کلاه میرود. میتوانیم این اعمال را نازله آن مرتبه قرار بدهیم یا نه؟ میتواند.
درس میخوانیم، میرود سر کار. از ادا کردن دینی که قرض گرفته بوده که بالاتر نیست. باید میرفته ادا میکرده، حکم دین بوده که باید ادا بکند. لکن این ادا را گره میزند به یک امر محبتی که به خصوص نظام اعتقادی وقتی به محبت و بغض گره میخورد، قدرت عمل…شهید مطهری میفرماید محبت در نظام دین مثل انرژی هسته ای است. ظاهرش آرام و خفته است. اما در درونش که شکافته بشود اینقدر انرژی هست و اثر گذار است. هیچ تعجب نکنید که بتواند کفه سیئات را بسوزاند. قدرت شفاعت میدهد. نشان میدهد که این عمل در اطراف این تاثیر گذار بوده است که وقتی این انجام داد، عمل این بدون اینکه خودش ببیند تاثیر گذار بوده است. روی دیگران هم همین اظهار… وقتی محبت اظهار میشود میشود ود. ود یعنی محبتی که باید اظهار بشود. اظهار شده است. جایی که محبت به ظهور میرسد، از محبت تعبیر به ود میکنند. ریشه های قرآنی اش را پیدا کردن جالب است. ود محبتی است که باید به ظهور برسد. اگر در رفتار انسان این نگاه ایجاد بشود، اعتقاد به عمل گره میخورد. منظومه ای درست شد. اخلاق و عمل و اعتقاد جدا نبود. الان در وجود ما جداست. چون به هم پیوند نخورده است، تاثیر هم ندارد.
اعتقاد ما ممکن است عالی باشد، ولی به عمل پیوند نخورده باشد. اگر میخواهیم مرتبط بشود، باید عمل با خلق و اعتقاد عجین بشود. این تک تک عمال که این حالت درش ایجاد بشود، ملکه میشود. سبک زندگی انسان کاملا نازله توحید میشود. انبیاء اینگونه بودند. تعبیر مرحوم علامه این است که انبیاء هیئة التوحید فی الفعل بودند. اگر کسی میخواست توحید را ببیند، تعبیر علامه است، زندگی انبیاء، رفتار انبیاء توحید مجسم بود. یعنی همه رفتارشان نازله اعتقادشان بوده است. انسان یک واحد است. نمیشود اعتقادش یک لایه اش باشد، اخلاقش یک لایه باشد و اعمالش همینطور. اگر اینطور باشد انسان ارباب متفرقون است. یعن یدر هر مرتبه از وجودش یک ربی حاکم است.
تازه ما در نظام معارف هم پیوسته نیستیم. بین معارف و اخلاق و رفتار پیوستگی نداریم. در نظام اخلاق و معارف و اخلاق هم پیوستگی نداریم. در خود هریک از اینها. نمیبینیم این رفتار با آن رفتار چه رابطه ای دارد. هرچقدر خدای سبحان میخواهد سوق بدهد در ثواب اعمال و عقاب اعمال میخواهد نشان بدهد، که اعمال مرتبطند، که هر عملی در عمل دیگر چه اثری میگذارد.
ذیل آیه ذلک یوم مجموع له الناس. ذلک یوم مشهود. که هر عمل صالحی که انسان انجام میدهد، با تمام صالح گذشته و آینده خودش مرتبط میشود. قبلی ها را یک رتبه میبرد بالاتر. بعدی ها را توفیق تحققشان را ایجاد میکند. اگر اسباب بعید بود برای تحققش، تبدیل میکند به اسباب قریب. نزدیک میکند به تحقق. از اختیار خارج نمیکند. بعد میفرمایند به تمام اعمال افرادی که در دوره حیات این زندگی میکنند، عمل اختیاری امروز من، در تمام اعمال اختیاری آنها هم موثر واقع میشود. دوباره اضراب میکنند و بالاتر میروند. در تمام اعمال انسان هایی که در گذشته زندگی میکردند. بلکه در انسان های آینده هم اثر دارد. اگر کسی عمل را اینطور مرتبط دید، مراقبه در تحقق عمل اختیاری چقدر زیاد میشود. چقدر از دست دادن حسرت زا میشود.
علامه میفرمایند چرا قرآن فرمود ذلک یوم مجوع له الناس، و ذلک یوم مشهود. مگر اعتبار است آنجا؟ میفرمایند علتش این است که عمل این نتیجه اش معلوم نمیشود مگر اینکه همه جمع بشوند. اثرش را در تمام مردم ببینند. اعتباری نیست. چون اثر داشته است، بخواهد جزا داده بشود باید همه باشند تا اثر عمل این در همه دیده بشود تا معلوم بشود اثر عمل این چقدر بوده تا جزا داده بشود.
پس اعتباری نیست. حقیقی است. حقیقی این است که جزا متفرع بر این جمع شدن است. اگر همه جمع نشوند، جزای کار این روشن نمیشود که چه تاثیری داشته است.
یک توان و قدرتی است که انسان را از زمان و مکان فراتر میرود. قطعا خطرش هم زیاد میشود. عمل سیء هم اینطور است. این در یک بعد بود که ارتباط عمل با اعمال گذشته و آینده خودش. در ی کبعد دیگری وقتی عمل صالح انجام میشود، هر عمل صالحی به تعبیر قرآن کریم که میفرماید کسی که صدقه میدهد یا انفاق میکند، مثل کسی میماند که دانه ای را بکارد که سبع سنابل.
انبتت سبعة سنابل فی کل سنبة مائه حبة. میشود هفتصد برابر. حالا این مقدار نه. دو برابر میشود.
من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه اضعافا کثیره. دهها برابر. هفتاد برابر. اقلش دوبرابر است. از این کمتر وارد نشده است. اگر دوبرابر بشود، انسان عمل صالحی را انجام بدهد، بشود توفیق دو عمل. در مرتبه بعد میشود شش تا. چون اولی باز هم هست. در لحظه بعد میشود نه. حالا ضرب در نه بکن. میشود هجده تا. لحظه بعد چقدر میشود؟ اینها مطابق روایات است که دارم عرض میکنم. از یک دانه زاویه که شروع میشود، مثل زاویه ای که شما با مرکز یک شروع بکنید، بعد این هرچقدر جلوتر میرود دهانه این خیلی باز میشود. همه اینها توفیقاتی است که از این عمل نشات گرفته است. اگر آن عمل محقق نشده بود، این توفیقات محقق نمیشد.
اگر آن را از دست داده بود، یکدانه از دست داده یا این همه از دست داده است؟ یک دانه را از دست داده است ظاهرا. ولی یک دانه ای که توفیق دوتاف آن دوتایی که توفیق شش تا را، توفیق هجده تا و … اگر دو بگیریم. اگر هفتصد بگیریم چقدر میشود؟
این نگاه ارتباطی نگاه منظومه ای وقتی به دین میشود، وقتی به احکام دین میشود، ما در اعمال و رفتارمان هم تفرقه و جدایی است. اصلا باور نداریم که اگر امروز انسان نماز جماعت رفت، توفیق بر چند چیز دیگر پیدا کرده است. اگر چشمش باز بشود، میفهمد. یا دفع بسیاری از سختی ها مربوط به اینی بود که رفته بود. چون چشم مرتبط بین و منظومه بین نداریم. هرچقدر دین دارد سوق میدهد به نگاه منظومه ای، ما هی گسسته تر میشویم. باید زلف آشفته یار موجب جمعیت بشود. خداوند کثرات اخلاق و احکام و اعتقاد را آورد که به یک دانه منتهی بشود. نگاه ما ارباب متفرقون است. همانطور که میگوییم شرک جلی داریم و شرک خفی، جانی که فکر و اعمال و رفتارش منظومه نیست، معارفش با هم منظومه نیست، ارباب متفرقون است در وجودش. فیه شرکاء متشاکسون است. فرماندهان مختلف دارد. این جزء بین است. اگر عمل مرتبط شد، یک دفعه عمق عمل چقدر میشود. مثل کسی که ادای دینش را کرد به عنوان محب امیر المومنین. کسی که درهمی در راه ما خرج کرد، وقتی صدقه داد، میگوید این محب امیر المومنین است که دارم صدقه میدهم.
از این طرف ما را دارند به چه سمتی سوق میدهند؟ انسان را دارند به سمتی سوق میدهند که تو خرج بکن، انفاق بکن، اصلا کاری نداشته باش که خدا گفته یا نه. الان نذر، وقف، خرج، دستگیری، میگویند وجدان بشری، انسانیت. این میدانید چقدر انسان را ساقط میکند و کوچک میکند. نمیگویم بد است. ولی نسبت به آن چیزی که حقیقت وجود انسان است، چقدر ساقط شده است. انسان را بیاورند در این حد که دلش بسوزد. مثل یک حیوانی که دلش برای حیوان دیگر بسوزد. این عیب نیست. ولی این چقدر سقوط است در جایی که میتوانست عمق وجودش را بالا ببرد. دین میخواهد ما را ببرد آنجا، بشر امروز… آماری که دادند، مردم پول هایی که به آدم های مشهور میدهند، یعنی به دین کار ندارم. وجدان انسانی ام را میخواهم ارضا بکنم. میخواستم احساس مفید بودن بکنم. خدا میگوید خب احساس کردی. وجود تو رشدی نکرده است در نظام آخرتی. میخواستی ارضا بشوی. دادی به این. این هم خرج کرد. تو هم ارضا شدی. دادی به محبوبت. محبوبت هم خرج کرد. حد اکثرش این است که تو را با او محشور میکنند. هرکجا او رفت تو را هم میبرند. المرء یحشر مع من احب ولو کان حجرا. اگر با عشق و علاقه دادم به هنر پیشه که برای زلزله زده ها خرج بکند، من در دامنه وجودی او محشور میشوم. اذ تبرء الذین اتبعوا من الذین اتبعوا، میگوید من چکار دارم به اینها. اینها خودشان آمدند. من از پس کار خودمم برنمی آیم. میگویند کاشکی برگردانی ما را که دیگر تبعیت نکنیم.
فالوور یعنی دنبال کننده. این حشر است. ببینیم دنبال کی هستیم. ببینیم چی امضا میکنیم و چی علامت میزنیم. اینها سند است. خدای سبحان مثل این میماند که از تمام اینها عکس می اندازد. تثبیت شده است یان عکس ها. از بین نمیرود. هرکدام از این علقه ها را بخواهد انسان جدا بکند خیلی سخت است.
یک سلام به حضرت عکس با حضرت است. سلام به اینها عکس با اینهاست. میکشاند به سمت خودش. فرهنگ الهی که میخواهد اوج بدهد و برساند به سمت آنها، که توحید سراسر وجودشان را فرا گرفته است، میخواهند بکشانند به سمتی که تکثیر تمام وجود اینها را فرا بگیرد. گاهی آدم چندشش میشود بعضی از اینها را نگاه میکند. نمیخواهیم تخطئه بکنیم. شاید کاری ازشان بر بیاید. این کجا، اینکه این پول را در راه ولایت خرج بکند. همین پول است. محبت و بغض چقدر تفاوت ایجاد میکند در راه تحقق این و رسیدن این. یک ریال خرج کرده، اما این ریال کجا آن ریال کجا. یک درهم در راه ما مطابق هزار هزار درهم در راه خیر است. راه خیری که مرتبط دیده نشود.
اگر انسان در نظام رفتار و اخلاقش… میگوید سخاوت را در خودم محقق میکنم برای اینکه مردم خوششان بیاید. مردم میپسندند، این یک مرتبه است. یک مرتبه این است که من سخاوت را ایجاد میکنم چون شما فرمودی. امر شماست. اطاعت میکنم. یک موقع میگویم خدا دوستت دارم. میدانم تو سخاوت را دوست داری. این هم یک مرتبه سخاوت است. همان پول را این خرج کرده است. اما زمین تا آسمان این پول در وجود این تغییر ایجاد میکند. پس جریان اربعین اقامه دین است. اگر اقامه دین شد، در راه حب و بغض اهل بیت، عمق عمل خیلی عظیم میشود. اگر انسان ها میتوانند شرکت بکنند شرکت میکنند. هر کاری که در راه این فرهنگ سازی و اقامه دین میتوانند انجام میدهند. یکی ممکن است حسرت بخورد. بیشتر نتواند کاری بکند. همین حسرت خوردن که این جا مانده است این را ملحق میکند. وقتی نگاه میکند به تلویزیون اشکش جاری میشود. همانطوری که در جنگ تبوک و صفین، امیر المومنین و پیامبر گفتند اگر میخواستند بیایند با ما هستند. اگر این فرهنگ در کشور جا بیوفتد، جریان اربعین حرکت و اثر گذاریش همه گیر میشود. هرچقدر فرهنگ اربعین و جریان اربعین همه گیر تر بشود، عظمت تاثیرش در نظام جهانی و زمینه سازی برای ظهور بیشتر میشود. هر کسی کوتاهی بکند برای اینکه این فرهنگ دروجودش راه پیدا بکند، به دیگران هم نرسد، در زمینه سازی ظهو رکوتاهی کرده است. هیچ کسی هم مستثنا نیست. بگوید پا درد دارم. ندارم. برای هرکدام امکان عمل هست. حد اقلش این است که حسرت میتواند بخورد یا نه؟ حسرت خوردنش یک مرتبه از عمل است. ملحق میکنند. نتیجه را بهشان میدهند. این هم در زمینه سازی.
هرچقدر این حرکت زمینه ساز ظهور باشد، هر حکمی که اینجا داده میشود چقدر تاثیر دارد تا جایی که فقط اطاعت باشد. این تفاوتش با آنجا کجاست؟ میخواهد حاکمیت مطلق توحید بشود در عالم. نه ایکه فقط آدم خوبی بشود. توحید میخواهد در وجود همه محقق بشود. نگاهش نگاه عالمی است. میگوید در این پیاده روی شرکت میکنم تا این زمینه ساز ظهو رحضرت بشود. نزدیکترین شیء و چیز است به ظهور. این عمل با این محبت چقدر عمق پیدا میکند؟ غیر قابل احصاء میشود. این نگاه منظومه ای به دین اولا و تاثیری که در وجود انسان میگذارد در تمام جهات مختلف معارف و اخلاق و احکام و … خود این فرد با دیگران، خود آن نگاهی که نگاه ولایی میشود. اگر انسان این نگاه در وجودش شکل بگیرد، از زمره غافلین خارج شده است و مرتبه توحید حقیقی در وجودش محقق شده است. تحقق دین با خروج و عمل محقق میشود. نه با گوشه نشینی. هرچند در برهه ای لازم است. وقتی می اید در صحنه اجتماع، حقایق تاثری گذاری عظیم میشود. لذا اقامه دین، هر چیزی که در نگاه دینی انجامش حال اقامه دین پیدا بکند، خیلی عظیم میشود. به خصوص با لایه محبت و بغض.
در پاسخ: وظیفه اندیشمندان و نخبگان است که حالا که خداوند اینها را آورده است تا اینجا… اینقدر جاذبه دارد که حاضر است سخت ترین شرایط را با این زلف و فکل و تی تیش مامانی می اید در خاک و خل و عرق و بیابان و خاک، کسی که اینقدر را حاضر است بگذرد، چرا ما بلد نیستیم تدبیر بکنیم بقیه اش را درست بکنیم؟ شما باید چقدر هزینه میکردید می اوردید فردی را در جلسه ای تا این حد. تمام اشرافیت و فیس و افاده اش را بگذارد کنار. عرق بریزد. بایستد در جمعی که همه جور هستند. غر میزدند. سر و صدا هست. خیلی اینطوری در اینها هست. من تا اینجا کشانده ام آورده ام. بقیه اش با شما. این خیلی جاذبه است در دین. یک حزبی بخواهد مردم را جمع بکند با میز و صندلی و خنکی و غذا و … چقدر مکیف میشود که مردم جمع شده اند. یک تعداد کمی. خدای سبحان تدبیری اندیشه است که چندین ملیون جمعیت خرج میکنند در شرایط سخت. اینها خانه شان را میگذارند در اختیار هر دست و رو نشسته ای. گاهی اوقات خانه شیک و تازه ساز. 17-18 تا. دکتر هم بود. لباس های عرقی بو گرفته ما را اصرا رکرد که باید بشورم.
برد شست اتو کرد، صبح اتو کرد. با کمال ذوق و شوق پذیرایی کرده. میگفت باید بخورید. به بهترین وجه پذیرایی کرده. بعد برگرداند. این محبتی که این قدرت را ایجاد کرده است همان انرژی هسته ای است. این بیان است. و الا فوق آن است. اگر ما کنترل نکنیم، دشمن به دست میگیرد.
آقای اعرافی نقل میکردند که سی و چند سال پیش تفاوت فتوای علمای ما موضوع چند رساله شان بود. میگفتند که من تعجب کردم که این برای من اهمیتی ندارد. برای آنها مهم بود که در اینده چه نتایجی میتوانند بگیرند.
یک چنین حرکت عظیمی که تمدن ساز است که به تمدن امروز بشریت که دارد فرد گرایی را تبلیغ میکند، میگوید از خودت بگذر و فدا بکن خودت را در راه غیر، این همه رفاه گرایی را تبلیغ کردند، یک هجمه ای میکند فرهنگ و تمدن اربعین، همه رفاه گرایی و فردگرایی را میزند زمین. یک تمدن و فهرنگ جدید است. ما به این باور نداریم. فکر میکنیم یک حرکتی است. اینکه این جریان به صورت حرکت شکل میگیرد، کاروانی شکل میگیرد، زن و مرد درش می آیند، مرزهای جغرافیایی و سیاسی درنوردیده میشود، تک تک اینها خیلی محبت میخواهد تا بشکند، خدای سبحان چه سرمایه گذاری عظیمی اینجا کرده است ک اینها شکسته شده است و به صورت یک واحد در آمده است، ولی ما هنوز عمق مسئله را پیدا نکردیم.
این میشود زمینه ساز ظهور. این حرکت اربعین، تحلیل جریانات فرهنگی اش خیلی جالب است.
اگر این نگاه ها را انسان در جریان اقامه دین و اعمالش و اخلاقش… ظهور با این نگاه که به عنوان فصل اخیر میشود، معنای خیلی عظیمی پیدا میکند. فقط یک واقعه نیست. یک نقشه عظیم الهی است برای به ثمر رسیدن تمام آرزوهای انبیاء و اولیاء در طول تاریخ بشریت. تحقق تمام آرزوهای پیامبر اکرم و حضرات معصومین و امام حسین علیه السلما.
چطور اربعین هم صفات بد را میسوزاند و هم صفات خوب را محقق میکند. معارف بد را میسوزاند و معارف خوب را محقق میکد. سوزاندن از یک طرف، تحقق از طرف دیگری. در تمام اربعین محبت و بغض، گسستن و پیوستن. بغض شدید به فرهنگ تعلقات و رفاه. مسائلی که انسان ها را در تار و پود خودش… یک فرصت عالی است برای متفکرین و نخبگان که چه بکنند که از این فرصت بهترین استفاده بشود.
تحقق آیه شریفه ولنبلونکم بشیء من … است.
این تحقق توحید. لنبلونکم غیر اختیاری است. یعن یخدا پیش می آورد. خوف و ترس و نقص اموال. صبرش اختیاری است.
اینجا وقتی انسان حرکت میکند و میرود، اختیارا و لنبلونکم را محقق کرده است. یک وقت خدا پیش می آورد انسان راضی میشود. یک مرتبه این است که چون تو راضی هستی میروم، به همه اینها هم راضی ام. انسنا حق ندارد ابتداء خوف و ترس را ایجاد بکند. اینجا گفته اند خوف و ترس هم دارد بروید.
اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 85” دیدگاه میگذارید;