بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بحث علم در زمان ظهور(2)؛ انسان ظهور با تمام مراتبش ارتباط برقرار میکند با تمام مراتب عالم و رشد ادارکی در رویت ملکوت مییابد که این علم ملکوتی دیگر با غفلت جمع نمیشود.
بحثی که جلسه گذشته آغاز کردیم و یکی از مباحث عمیق در جریان ظهور است، مسئله علم در جریان ظهور بود. جلسه گذشته آغاز این بحث را کردیم و در این جلسه ادامه میدهیم. شاید تمام آن حقیقتی که معرف جریان ظهور است نظام ادراکی در زمان ظهور است. آن چیزی که قیامت را قیامت کرده است و حقیقت قیامت است، نظام ادراکی انسان است که محقق میشود در قیامت. تعبیر قرآن این است که فبصرک الیوم حدید. پرده ه از جلو چشمان بالا میرود. و ادراک تمرکز و شدت پیدا میکند. در آن روز تمرکز در ادراک ایجاد میشود. این مشخصه قیامت است که در زمان ظهور با توجه به بحثی که داشتیم که قیامت و ظهور و رجعت سه مرتبه یک واقعیتند، حقیقت قیامت به نظام ادراک است و حقیقت ظهور هم به نظام ادراک است. منتها دو مرتبه از یک واقعیت هستند. قیامت تمام الظهور است در نظام ادراکی. لمن الملک الیوم، لله الواحد القهار. آشکار شدن ملک یعنی ظهورش. نه حقیقتش. در زمان ظهور هم تمام وقایعی که مربوط به امام زمان ذکر میشود، مربوط به نظام ادراکی است. تمام زیبایی جریان ظهور هم به همین برمیگردد. و له اسلم من فی السماوات و من فی الارض. ظهورش در زمان ظهور آشکار مشیود. از این خیلی نتایج در می آید. اگر زمین گنجینه های خودش را آشکار میکند، اگر آسمان به وقت میبارد، اگر زمین به نور امام روشن است و نه به نور خورشید، اگر خورشید و ماه ایمان به حضرت می آورند، یعنی تابع میشوند، اینها تعابیر روایات است، اگر کنوز ارض خودشان را آشکار میکنند. تمام گنیجنه ها و دفائن خودشان راآشکار میکنند. عقول به کمال نهایی شان میرسند، اگر کسانی که در شرق و غرب عالم هستند همدیگر را میبینند، مد الله ابصار و اسماع را، این روایات متعدد هم هست، همه اینها برمیگردد به نظام ادراکی. همه اینها برمیگردد به رفع موانع در نظام ادراکی. انسان مظهر و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم، یک موجود پیوسته است تا میرسد به عندنا. همه عالم هم همین مراتب را دارد. انسان در روز ظهور با تمام مراتبش به تمام مراتب عالم دست پیدا میکند. مرتبه عالم مادی نازل ترین مرتبه وجود انسانی است. اما ما علم و تمام کمالات را منحصر در این رتبه دیدیم و اگر بخواهیم در زمان ظهور بگوییم ودایع و کنوز آشکار میشود، حد اکثر تصوری که میکنیم چه مرتبه ای از کنوز و ودایع است، این است که بگوییم گنجینه ها یعنی طلا و انرژی های نهفته و … . در نظام فیزیکی اوج مسئله را میبینیم. در حالی که این مرتبه نظام فیزیکی فمثل بدن انسان که نازلترین مرتبه وجود انسان است، نازلترین مرتبه وجود عالم است.
در پاسخ: در قیامت چون رشد علمی و تحدید بصر جزایی است، برای کسی که ثوابش است ،رشد است. برای کسی که عقاب است، الم است.
لذت و الم هرچقدر ادراک قوی تر باشد، لذت و الم بالاتر است. انسانی که بدنش کم حس است، میخواهند عملش بکنند بیهوشش میکنند تا الم را ادراک نکند. بریدن هست. اما اعصاب در یک رخوتی قرار گرفته اند که انتقال این الم را نمیکنند.
انسان کافر در اینجا یک مرتبه از الم و درد را دارد. اما در قیامت درد او افزون و نامتناهی میشود. ادراک بالا میرود. حسرت اینکه چی را ندارد، ما نمیدانیم چی را نداریم الان غصه نمیخوریم. اما وقتی انسان بفهمد چی را نداشته است، حسرت فقدان است که عظیم میشود. و از آن طرف هم وقتی بعد عن الله ایجاد میشود، این عذاب الیم است. لذا تمام عذاب ها فرع این بعد و ادراک بعد است. چون ادراک بعد یعنی تمام آنچه لازم داری و نیاز داری و ضروری ات است و تو نداری. گاهی انسان فضیلتی را ندارد کلی غصه میخورد. اگر بفهمد یک ضروری وجودش را ندارد. وجود من عین ربط است. من به این پشت کردم. لاتکونوا کالذین نسوالله فانساهم انفسهم. این بالاترین الم است.
در مرتبه ظهور هم این رشد ادراکات هست. لذا کافر و منافق معاقبند. چون او هم رشد کرده است. اگر امروز کافر و منافق معاقب نیست، دعوت میشود. امکان جهل مرکب هست. حکم او رجم و طرد و اعدام نیست. مگر کافری که قیام بکند و حربی بشود. در آن روز وقتی استقرار حکومت حضرت شد، حکم کافر قتل استو چون عقل او رشد کرده است. اگر پشت کرده است عناد است. عناد جهل نیست. لذا جحدوا بها و استیقنتها انفسهم. انفسشان میداند. عناد لجاج است. انما التوبه علی الله للذین یعملون السوء بجهالة.
-عناد منشا علمی ندارد؟
یافت صحیح را منکر شدن است. میابد صحیح است. انکار میکند. اما نفسش این را میداند. جایی که عناد صورت میگیرد، راه جهل نیست.
یک وقت جهل است. یک وقت عناد است. بله. جهل عام هست. اما در مقابل علم نیست. علم نیست چون رشد و کمال نیست. اما عالمانه منکر میشود. انکار عالمانه غیر از انکار جاهلانه است. دیگر این راه هدایت ندارد. کسی که خودش را زده است به خواب، بیدار شدنی نیست. اما کسی که خواب است بیدار کردنی است. کسی که خودش را زده است به خواب، تکانش هم بدهی بیدار نمیشود. چون بیدار است. خودش را زده است به خواب. آنجا انکار عالمانه است. دیگر او راه توبه ندارد. یعنی توبه نمیکند. نه اینکه توبه میکند و پذیرفته نمیشود. کسی که انکار عالمانه دارد توبه نمیکند. و الا این قانون تام است که تا انسان جان در بدن دارد و به هنجره نرسیده است، توبه پذیرفته میشود.
اگر توبه بکند معلوم میشود که این مقدار عناد نداشته است. غیر از دانسته های ماست. یک وقت ما میدانیم و کاری میکنیم. این برای این است که جهل است. ضعف است. عدم رشد علم است. علممان علم کامل نبود. علم حصولی بود که خلاف بردار بود. اما کسی که میابد حقیقت را، میبیند حقیقت را، میرود جلو پیامبر میگوید اگر راست میگوید عذابی بیاید من را بردارد. سنگی می آید و از میان برمیدارد. چون انکارش عالمانه است. پیامبر را خوب میشناختند فاما انکار میکردند. اینجا جهل نداشتند. در نظام آن دوره هم پس کافر هم به رشد میرسد از جهت نظام علمی. اما رشدی که کافر میرسد وبال است برایش. جحد است برایش. انکار عالمانه است. فعلیت پیدا کرده است وجودش، اما انکارش را به اشد انکار رسانده است. انکارش یقینی است. با اینکه میداند صحیح است انکار میکند. انکار یقین خیلی انکار سنگین و سختی است
در نظام عالم هرگاه قومی یقینیات و بدیهیات را انکار کردند، عذابش نازل شده است.
هرچی آیه ای که خداوند میفرستاد یقینی تر بود، ساده تر بود ادراکش، مردم میدیدند و ادراک میکردند، عذاب الهی نازل میشد. برای اینکه چیزی که بصیرت زا بود و ملموس بود، انکارظ میکردند. این عذاب را به دنبال خودش می آورد.
در زمان حضرت تمام مراتب وجود انسان به تمام مراتب عالم علم پیدا میکنند. تمام مراتب عالم غیر از ظاهر عالم است. ظاهر عالم احتمال احتجاب و غفلت درش هست. امکان غفلت نسبت به خداوند هست. ملکوت عالم، علم به ملکوت دیگر با غفلت سازگار نیست. نری ابراهیم ملکوت السماوات الارض. لم یلج ملکوت السماوات و الارض من لم یولد مرتین. عیسی علیه السلام میفرماید. یک تولد دوباره میخواهد. یک تولد ابتدایی است زا مادر. یک تولد دوباره میخواهد که قطع تعلقات است. کسی که ملکوت سماوات و ارض را میبیند، در نظام عملی شوقش به عمل و بازدارندگی اش از معصیت عصمت عملی پیدا میکند. هرچقدر رویت ملکوتی اش شدیدتر باشد، عصمت عملی اش بیشتر میشود.
آنجا راه جهل و فقر و وسائل دیگری که برای انسان ممکن بود غفلت ایجاد بکند به صورتی که ناخوداگاه باشد و اشتباه کده باشد، بسته است. نظام نظام علمی است. در دوران استقرار حکومت حضرت داریم بحث میکنیم. آیات الهی خودشان را به حقیقتشان آشکار میکنند. در زمان ظهو رقرآن به سخن می آید. امام معصوم میگوید قرآن آن را تصدیق میکند. این به سخن آمدن یعنی حقایق الهی قرآن به تمامه مکشوف میشود.
این چه ربطی به امروز ما پیدا میکند؟ ربطش این است که اگر در آن روز فراگیر است، عمومی است فدر امروز هر کسی که در این مسیر قدم بگذار امکان رسیدنش هست. فرج شخصی با این نگاه امکان پذیر است. در آن روز فرج عموم یمحقق میشود. آن عالمگیر است. امروز نه، اختصاصی است. هرچی ما در دوران ظهور حقیقتی که آنجا مطرح کردند ببینیم فقطعا و یقینا در نظام فردی امروز امکان پذیر است. اگر فرمودند دو حرف علم قبلا بوده و 25 حرف بعدا می آید، برای عالمگیری و فراگیری اش است. و الا خود انبیاء در زمان های سابق یا بعضی اولیاء در زمان های سابق بعضی مراتب علم را داشتند. ظهور این که بخوهد فراگیر بشود، در زمان ظهور است. و الا پیامبر اکرم همه مراتب علم را داشتند. اولیاء در زمان انبیاء یا در زمان حضرات معصومین، به این مرتبه از کمال به صورت فردی میرسیدند. اما عمومیت پیدا بکند اختصاص به آن دوره دارد.
با این نگاه که عالم مراتبی دارد و انسان مراتبی دارد که تا عندنا کشیده میشود، این مراتب انسان با مراتب عالم در زمان ظهور د رنظام ادراکی تمام ادراک در تمام مراتب واقع میشود. تمام قوای انسانی که امروز خفته است، هست ولی خفته هست، آن روز به کار گرفته مشیود و بیدار میشود. پس اگر انسان ظرفیت دوران ظهور را بشناسد، میتواند بفهمد که چقدر توان دارد امروز. دارد ظرفیت و توان امروزش را ارزیابی میکند که از دست داده است. در آن روزی که گناه نباشد و غفلت نباشد، هیچ اصطکاکی در مقابل حرکت نیست. وقتی اصطکاک نباشد، کمترین انرژی و توانی که برای حرکت محقق میشود بیشترین نتیجه را دارد. اگر انسان از جو اصطکاکی معصیت و گناه و غفلت توانست خارج بشود، این خروج از جو است که قدمهای اولی را خیلی سخت میکند. این اصطکاکات زیاد را ایجاد میکند. وقتی خارج شد، در آن فضا اصطکاک بسیار کم است. اصطکاک به چه نحوی است بحث دقیقی دارد. مراتب مختلف است. همچنان که در بهش تمراتب مختلف است. در عین اینکه آنجا اصطکاک نیست. اراده ها متفاوت است. کمالات متفاوت است در بهشت. در عین اینکه اصطکاکی در آنجا در کار نیست. پس اگر ما شناختیم که در نظام ظهور چه حقیقتی میخواهد محقق بشود و چه توانایی هایی میخواهد ایجاد بشود، این شناختن توانایی های وجود انسان است و انسانی است که خداوند ساخته است و اسلام دارد معرفی میکند
اگر ما میخواهیم انسان شناسی مان تکمیل بشود، انسان دوران ظهور، با تمام مشخصاتی که پیدا میکندف حقیقت انسانی است که اسلام دارد معرفی میکند. تازه قوای وجودی اش دارد آنجا شکوفا میشود. حد یقف ندارد. علم آدم الاسماء، انجا حقیقتش معلوم میشود. که همه اسماء روزی انسان میشود.
-با این بیان روند تاریخ بشری باید به سمت عاقل شدن باشد. در حالی که هرچقدر گذشته است مادی تر شده سات.
روند را به صورت کلی اگر نگاه کنید، نه خطی، در کل به سمت لطافت و رشد است. قطعا اینطوری است. اما اینکه این توجهات به سمت تعلقات هم شدت پید میکند، خود این هم از یک نوع رشدی است که تعلقات به این شدت لطیف میشود.
-دنیای مدرن نفی الهیت نمیکند؟
یک شدتی دارد در نفی الهیت. نشان دهنده رشد د رقبول الهیت است. شیطان در هر دوره ای مطابق رشد آن دوره است. اگر در جایی شیطان قوت دارد ظهورش معلوم میشود که الهیت قوت دارد ظهورش. اگ ردر یک دوره ای شیطنت خیلی قوی شده، نشانگر این است که الهیت هم خیلی قوت دارد. به کثرت اعداد نیست. اصل این است که این تحقق پیدا بکند. عالم در این مرتبه رو به رشد است. از کجا میدانید؟ از این تعلق های شدید. این شدت تعلقات از یک رشد در نظام الهی صورت میگیرد. این نبود اوست. اصل اوست که وجودی است. لذا شدت تعلقات و سقوط و انحرافات نبود شدت هدایت است. نبودش میشود آن شدت.
-به همان نسبت که سرعت در گرایش در گناه زیاد شده است، سرعت در گرایش معنویت هم زیاد شده است.
برعکس است. همانطور که سرعت در گرایش به معنویت شدید است، سرعت در سقوط هم شدید شده است.
استعداد انسان از اول که آدم بود تا آخر، از جهت استعدادی افراد یکسانند. هرد کمالی برای فردی از نوع محقق بشود، برای همه افراد ممکن است. امکان استعدادی دارد. اما قریب به فعلیت باشد یا نه متفاوت است. در زمان امت نبی گرامی اسلام، این استعداد به مرتبه قریب به فعلیت رسید. در زمان ظهور این استعداد قریب به فعلیت عمومیت پیدا میکنند.
به صورت فردی حرکت به سوی خدا، فرج شخصی امکان پذیر است. که این استعداد قریب به فعلیت در هر زمانی محقق بشود. اما به صورت جمعی و اجتماعی، اختصاص دارد به دوره ظهور. خود انبیاء جزء امت ختمی هستند. شاهد بر انبیاء، پیامبر اکرم است. انبیاء امت پیغمبرند. چون شاهد و میزانشان پیامبر اکرم است.
همین که انبیاء در زمان های گذشته به صورت فرد محقق میکردند، نشان میدهد که فرج شخصی امکان پذیر بوده است. اما جریان عمومی برای زمان ظهور است و مراتب تاریخی باید طی شده باشد.
اگر نبود تمریج شیطان در قلوب شما، شما هم ملکوت سماوات و ارض را مشاهده میکردید.
و قد ورد فى الرواية عن النبي صلّى اللّه عليه و آله: انى ارى ما لا ترون، و عنه صلّى اللّه عليه و آله أيضا: لو لا تزييد فى حديثكم و تمزيج «1» فى قلوبكم لرأيتم ما ارى و لسمعتم ما اسمع، و عن امير المؤمنين عليه السلام، رأيته فعبدته لم اعبد ربا لم اره، قال سبحانه: لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ (النحل- 44).
سخر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض اگر تحقق عمومی پیدا بکند ما نمیدانیم یعنی چی. اگ ردر بهشت یفجرونها تفجیرا، به اراده بهشتیان جاری میشود. در بهشت به اراده محقق میشود، در جایی که تسخیر باشد تحقق به اراده است. این تحقق به اراده است خیلی حرف ناقلایی است به فرمایش آقای حسن زاده. خیلی حرف ازش در می آید. انبیاء معجزاتشان تحقق به اراده است. یعنی اراده این نفوس است که معجزه را ایجاد میکند. معجزه خرق عادت است د رنظام اسباب. کسی که به این رتبه برسد، میشود در مرتبه ای که تصرف در عالم به اارده او صورت میگیرد. اگر این تصرف به اراده صورت بگیرد، اژدها شدن عصا زمان نمیخواهد. مثل لهم ما یشائون فیها. آنچه میخواهد میشود. تا میخواهد و اراده میکند تحقق است. مقام تسخیر سماوات و ارض، مقام کن فیکون است. خداوند نظام فاعلیتش در عالم از جمله فاعلیتی که دارد، فاعل بالتسخیر هم هست. همه عالم تحت تسخیر اوست. به اراده محقق شدن مقام کن فیکون است. از جمله حقایقی که در زمان ظهور محقق میشود فاعل بالاراده بودن است. این خیلی بحث عظیمی است. چه رشدی باید محقق شده باشد و هم عالم چطوری د ردست او نرم شده باشد. مثل نبی که عصا در دستش میشود اژدها، یا به تعبیر علامه میفرمایند اینکه آتش سرد شد، با اینکه امر یا نار کونی بردا و سلاما، لکن به نفس خلیل است. یعنی به اراده او محقق میشود. همچنان که عصا اژدها شدن به اراده موسی است. جمع بین آیاتش که لاتخف چگونه است، بحث خودش را دارد. اما اصل اولی را ببینیم. نیاز به تبیین دارد.
این جزء قوای وجودی انسان است که انسان در زمان ظهور فاعل بالاراده میشود. نه مثل الان که ما فاعل مریدیم. فاعل بالاراده یعنی مقام کن و تحقق. لذا تمام گنجینه ها که آشکار میشود، اکثر گنجینه، اکثر گنجینه ای است که در نظام خود وجود انسان است. در تعبیر روایات دارد که فکر نکنید گنج های زمینی است فقط. نطفه ها و خزائن و ودیعه هایی است که در اصلاب رجال است. یک ظهورش فرزندان است. ظضهور دیگرش افعال اوست. ظهورات اوست. اینها هم در اصلاب رجال است. اینها را باید در روایاتش دید.
قدرت در اراده له اسلم من فی السماوات و من فی الارض. انسان هم در مظهریت به جایی میرسد که له اسلم من فی السماوات و من فی الارض. این عبودیتی است که عبد شده است. نه اینکه در مقابل خداوند باشد. فاعل بالارده میشود. نفس او موثر میشود. به اینجا که میرسد عالم میشود شانش. چطور من در بدنم تصرف میکنم، اراده میکنم دستم بیاید بالا می آید. اراده میکنم ببینم میبینم. تا این مقدار من قدرت دارم در بدنم تصرف بکنم. اگر موانع بیرونی نباشد، اگر مریضی نباشد، این فاعلیت و اراده اش نافذ در بدن است. واسطه نمیخواهد. نمیخواهد صورتی ایجاد بشود… خود به خود اراده است وو تحقق. نسبت انسان با عالم نسبت روح و بدن میشود. نفس و بدن میشود. لذا فاعل بالاراده میشود. لذا تحقق پیدا میکند. این خیلی بحث جالب و عظیمی است که نسبت انسان و عالم نسبت روح و بدن میشو. اگر میگوییم امام روح عالم است، شئون امام هم در هر مرتبه ای که شان هستند، به همان نسبت در عالم قرار میگیرد. سلطه پیدا میکند. اینطور نیست که هوای نفس باشد که عالم را بزنند به هم. تمام انسان ها هم وقتی قدرت در تسخیر عالم پیدا میکنند، اراده هایشان متزاحم هم نیست. مثل انبیاء که همه اراده هایشان در یک راستاست.
اولا مراتب شانیت است. هر کسی در مرتبه ای قدرت تصرف دارد. در نظام علی او قدرت تصرف دارد. خود این شخص و تمام قدرتش شان طرف مقابل میشود. مثل اینکه دست من در مقابل من نیست. پای من در مقابل من نیست. با اینکه دست حرکتی دارد و پا حرکتی. اما این دست و پا حرکتشان در نظام نفسی که سلطه بر همه اینها دارد، همه شان او هستند. ملائم او هستند. عالم را به تلائم بالاتر میرساند. انسان را با این مرتبه به ظهور بالاتر میرساند.
در پاسخ: عالم رحمی است برای قیامت. شکوفایی انسان در آن دوره است. وقتی وارد قیامت میشود میبیند مناسب آنجا شکل گرفته است. آماده ادراک آنجاست. مثل اینکه اعضا و جوارح در رحم مناسب این عالم شکل گرفته است. در آنجا ادراکات و شعورش مطابق آن شکل گرفته است. میبیند قالب وجودی اش… اگر کسی دنیا را ندیده بود، رحم بچه را میتوانست تصویرش را ببیند ،میگفت این دست و پا و چشم و گوش و شش عبث است. ااستفاده نمیشود اینها. اگر بعضی از اعضا استفاده بشود، بقیه اعضاء استفاده نمیشوند.
بسیاری از حقایقی که در دوره ظهور محقق میشود، برای این است که باید با قیامت سنجیده بشود که معلوم بشود که باید باش.
سه تولد است. یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث حیا.
سه تولد است. سه اتفاق عظیم است. سنگین ترین مراحل وجودی انسان در عبور از سه مرحله اینجاست. لذا عیسی علیه السلام و یحیی علیه السلام میگویند که من در سلامتم. نشان میدهد که خیلی اثر گذار و سخت است.
عالم دنیا نسبت به ملکوت، کلحقة فی فلوات. ملکوت هم نسبت به عالم بالاترش کلحقة فی فلوات.
و قد ورد فى الرواية عن النبي صلّى اللّه عليه و آله: انى ارى ما لا ترون، و عنه صلّى اللّه عليه و آله أيضا: لو لا تزييد فى حديثكم و تمزيج «1» فى قلوبكم لرأيتم ما ارى و لسمعتم ما اسمع،
معلوم میشود که شدنی است مقام پیامبر اکرم. ما توانایی هایمان را به کار نگرفتیم. این آخرین مرتبه پیامبر نیست. یک مرتبه از مراتب وجودی پیامبر است که دیگران هم دعوت شدند.
ابراهیم خلیل در ابتدای دعوتش رویت ملکوت سماوات و ارض برایش محقق شد و الا در آخرین مراتبش به امامت رسید. بقیه دعوت شدند.
أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ ﴿185﴾
چرا نگاه نمیکنید به ملکوت سماوات و ارض. امکان تحقق دارد این نظر. دعوت شده اید. چرا نظر نمیکنید. چرا نگاه نمیکنید. اصل دیدن است. اگر انسان نمیبیند چه کرده است با خودش که نمیبیند.
اگر نبود تزیید فی حدیث و تمزیج در قلوب، یعنی شما مانع ایجاد کردید. در ظهور مانع که برداشته میشود، شیطان سر بریده میشود، اینکه شیطان سر بریده میشودف باید جانها و استعدادها به مرتبه ای ریسده باشد که این معنا پیدا بکند. اینطور نیست که ما در همین مرتبه باشیم، شیطان را سر ببرند. پایین ترنی مرتبه آنجا عالی ترین مرتبه امروز است. انسان ها به جایی میرسند که نه که امکان برایشان هست. خداوند برمیدارد جبرا. به این مرتبه از علم و معرفت میرسند که شیطان حیله اش در آنجا موثر نیست. آشکار است. چطور بعضی از حیله های شیطان مثلا به شما یا بنده بگویند بیا شراب بخور جلوی بقیه، ما الان این را نمیپسندیم. نمیکنیم. برای ما این حیله جواب نمیدهد. با ما از راه این حیله نمی آید. آن روز حیله های شیطان همه اش آشکار است. آنقدر عقل رشد میکند، نفرت از بدی آنقدر شدید میشود، نفرت از بدی، بعد ما ملئت ظلما و جورا، یعنی باید بدی خودش را اشکار بکند. باید سلطه اش آشکار بشود. نفرت نسبت به بدی و ظلم در وجود ها آشکار بشود. این نفرت که ایجاد شد، خود به خود انسان را از شیطان جدا میکند. این شدت ظلم است که انسان را نسبت به ظلم.
لذا جریان امام حسین علیه لاسلام صدای بلند بیدار شدن ست. چون شدت ظلم بود. خود اصحابی که مقابل حضرت بودند، یکی دو روز بعد پشیمان شدند. نالان شدند. صدای بلند بود. چون ظلم در اوجش بود. وقتی طفل شش ماهه ذبح میشود و زن ها اسیر میشوند و آب قطع میشود، هر کی میشنود به ظلم بودن این اقرار دارد
حالا فکر کنید در تمام نظام شدت همه بدی ها آشکار بشود. این سر بریده شدن شیطان است
-اینطوری خیلی دور است.
در روایت دارد که گاهی همه این وقایع در یک شب محقق میشود. سرعت وقایع خودش خداوند یک تصرف در زمان دارد. گاهی در صد سال یک واقعه اتفاق می افتد. گاهی در یک شب صدها اتفاق می افتد. انسان از جهت سرعت یافت به جایی میرسد که وقایع زیادی در زمان کم و اندک برایش امکان پذیر میشود.
اصلح الله امر ولیه فی لیلة. تعبیر این است که موسی رفت آتش بیاور مبعوث شد به رسالت. کن لما لاترجو ارجی منک لما ترجو.
اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 59” دیدگاه میگذارید;