بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بحث نشر رایت- اهتزاز رایت و پرچم پیامبر به هنگام خروج حضرت مهدی (علیهما السلام) تابلوی قیام است و در جنگ بدر برای غلبه تنزیل و در جمل برای غلبه تاویل و در ظهور برای غلبه حقیقت قرآن
بحثی که چند جلسه راجع بهش گفتگو شد و مباحث مختلفی عرض شد بحث اشرقت الارض بنور ربها بود. این بحث ادامه دارد. ولی مختومه اعلام میکنیم. و بحث جدیدی را شروع میکنیم. چند بحث مرتبط هم دارد.
از جمله بحث های مرتبطش طلوع شمس از مغرب است. دو سه تا بحث دیگر دارد، شاید وضوحش به این مقدار نباشد، اگر به آن بحث ها رسیدیم ارتباطش را بیان میکنیم. بخصوص طلوع شمس از مغرب در زمان ظهور، این خودش یکی از بحث های جالب مسئله است. یکی هم اذا الشمس کورت در قیامت است.
بحثی که امروز در خدمتش هستیم عنوان رایت است. در زمان ظهور نشر رایت یکی از علائم ظهور است. در روایات ما به عنوان نشر رایت آمده است. از صدر اسلام بلکه قبل از اسلام یک ریشه ای داشته است. میخواهیم ببینیم رایت یعنی پرچم که پرچمی منشور میشود و برافراشته میشود که اهتز این رایت، بر افراشته میشود، آیا به همین معناست. و تلازم بین نشر رایت و اینکه شمشیر پیامبر از غلاف خارج میشود. تعبیر روایت این است که رایت به اهتزاز در می آید خودش. علامت ظهور است. آنجا که حضرت نشسته است آنجاست. شمشیر هم در غلاف است. تعبیر روایت این است که هر وقت رایت به اهتزاز در بیاید و شمشیر از غلاف خارج بشود وقت ظهور حضرت است.
نشر رایت را اگر در تاریخ پیگیری بکنیم، قبل از اسلام و قبل از پیامبر بوده است. در قریش یک ریشه ای دارد. در قبل از اسلام یک ریشه دارد. در قیامت یک ریشه دارد. در رجعت هم یک ریشه دارد. رگه بحث در تمام اینها دویده است. در قیامت که به عنوان لواء دست امیر مومنان است. اسمش هم لواء حمد است. گاهی عنوان لواء است. گاهی عنوان رایت است. تفاوت رایت و لواء در چیست؟ آیا اصل و فرعند؟ چه معنا پیدا میکند. ریشه یابی اینها در بحث های روایی ما جالب است. اگر احصاء تام هم نمیتوانیم بکنیم، خیلی گشتم مباحث مرتبط با رایت را. از مهمترین مباحث رایت که در روایات ما و تاریخ خیلی مذکور است، بحث جریان جنگ خیبر است. که حدیث معروف پیامبر که فردا رایت را به کسی میدهم که او کرار غیر فرار است و فتح به دست او میشود. امیر مومنان هم مریض بودند و چشم درد داشتند. اولی و دومی پرچم را بردند و نشد. حضرت فرمودند فردا رایت را به دست کسی میدهم… قلعت باب الخیبر لابقوة جسمانیه…
یکی از مسائل دیگر رایت، رایت پیامبر که در جنگ ها برمی افراشت در دست حضرات معصومین است. علائمی که میگویند هیچ کدام مادی نیست. مثلا میفرمایند چوبی که این رایت بر آن است من عمد الارض. از ستون های ارض است. اگر نگاه دقیق حقیقی به آنها بشود، معلوم میشود که بحث ممکن است یک وجهه و چهره مادی داشته باشد، اما منحصر به چهره مادی نیست. و این یک حقیقت گسترده ای است.
در روایات ما دارد که بعد رسول خدا که رایت را به دست امیر المومنین داد و این دست امیر المومنین بود، و قبل از اسلام هم رایت قریش دست پیامبر بود، از اجداد قریش به دستش رسیده بود، آن هم ریشه دارد. این را به امیر المومنین داد، در نزد حضرات معصومین هست. در روایت دارد که یکبار این رایت گشوده شد در جنگ جمل. در بصره. اما در جنگ صفین عده ای جمع شدند، وقتی رایت به اهتزاز در آمد، جنگ به سرعت مغلوبه شد علیه جملیون. و حضرت غالب شدند. آنها تسلیم شدند. بعد از برافراشته شدن این رایت بود که حضرت فرمودند مجروحان پیگیری نشوند، فرار کرده ها دنبال نشوند.
در جنگ صفین چند نفر آمدند خدمت امیر المومنین، بعضی هم امام حسن را واسطه کردند. معلوم میشود که یک عهدی بوده. مسئله ای بوده. حضرت فرمودند غیر از جنگ جمل برافراشته نمیشود مگر در زمان ظهور. اینها یک مسئله ای ایجاد میکند در ذهن که این رایت چیست که در جنگ جمل باید برافراشته بشود، اما در جنگ صفین برافراشته نمیشود، تا زمان ظهور.
با عنوان جنگ بصره آمده است.
عنوان رایت غالبه آمده است برایش.
1- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَابُنْدَاذَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَمَّا الْتَقَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ أَهْلُ الْبَصْرَةِ نَشَرَ الرَّايَةَ رَايَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَزَلْزَلَتْ أَقْدَامُهُمْ فَمَا اصْفَرَّتِ الشَّمْسُ حَتَّى قَالُوا آمِنَّا يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ
تسلیم شدند
فَعِنْدَ ذَلِكَ قَالَ لَا تَقْتُلُوا الْأَسْرَى وَ لَا تُجْهِزُوا الْجَرْحَى «1» وَ لَا تَتْبَعُوا مُوَلِّياً وَ مَنْ أَلْقَى سِلَاحَهُ فَهُوَ آمِنٌ وَ مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ فَهُوَ آمِنٌ وَ لَمَّا كَانَ يَوْمُ صِفِّينَ سَأَلُوهُ نَشْرَ الرَّايَةِ فَأَبَى عَلَيْهِمْ فَتَحَمَّلُوا عَلَيْهِ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع وَ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ لِلْحَسَنِ يَا بُنَيَّ إِنَّ لِلْقَوْمِ مُدَّةً يَبْلُغُونَهَا
اگر رایت برافراشته بشود، دیگر مهلت داده نمیشود.
وَ إِنَّ هَذِهِ رَايَةٌ لَا يَنْشُرُهَا بَعْدِي إِلَّا الْقَائِمُ ص.
صدر و ذیل این بیان، باید برسند. اگر رایت برافراشته بشود قبل از رسیدن، مثل میوه کال میشود. سنت الهی نیست. چرا در جنگ جمل برافراشته شد و در جنگ صفین برافراشته نمیشود؟ آیا در جنگ صفین ابهامات مردم اشد بود؟ کار رایت روشنگری است؟ مثل شمشیر که مظهر قدرت است، آیا رایت کارش روشن کردن و روشنگری است. برمی آید ازش. که رایت آن پیشانی حرکت است که هرکسی به این نگاه میکند میفهمد محتوای این حرکت چیست. چون اصلا رایت نشانه حرکت است که اگر کسی نگاه میکند… لذا رنگ رایت و علائم رایت در طول تاریخ برای هر قومی و قبیله ای و جنگی و لشگری پیام اصلی آن قوم و قبیله است. الان که رنگ رایت ها معنا و مفهوم دارد. انقلاب های رنگی که میگویند بر اساس رایت است. رگی که پیام دارد. معنا دارد. منتقل به یک پیام و گفتمان میشود. حق یا باطل. اینجا که تبیین حضرت است که یا بنی ان للقوم مدة یبلغونها، اگر رایت برافراشته بشود، به آن مدت، به آن زمان، به آن دوره… لذا در جنگ جمل برافراشته که شد، به سرعت جنگ مغلوبه شد علیه دشمن. جنگیدند، از لشگر امیر المومنین دوهزار و خورده شهید شدند. بحث تاریخی را باید نگاه بکنیم. فعلا روایت را داریم عرض میکنیم. جنگ صفین بیش از 18 مال طول کشیده است. جنگ جمل در یک روز پایان پیدا کرده است. اما مقدمات و موخرات و پیغام ها و رفت و آمد ها شش ماه طول کشیده است.
در جنگ صفین لشگر خیلی خسته شدند. خیلی ها سر و صدایشان در آمد.
امیر المومنین هم دور بود از شهری که بودند.
این رایت غلبه است. اگر رایت ایجاد بشود، غلبه محقق میشود. مدت برای قوم نبوده است. یعنی آن قوم به فهمی که باید میرسیدند، نمیرسند. احتجاج تام نمیشود. پس رایت علامت این است که احتجاج تام است. اگر در کنار رسول خدا رایت بوده است، چون در زمان رسول خدا احتجاج و حجت تام شده بود در مقابل کفار و مشرکین. لذا معجزاتی که همراه حضرت بود، که همان تنزیل و جنگ بر تنزیل قرآن بود، همه برایشان روشن بود. حتی کفار و مشرکین میشناختند. تعرفون کما یعرفون ابنهاهم. اگر هم مخالف میکردند روی عناد بود. پس احتجاج تام بود. پس اگر رایت غلبه بوده، مدت قرار داده نمیشده، چون احتجاج تام بوده. امیر المومنین یکبار برافراشته، آن هم نزدیکترین جنگ به زمان پیامبر. جنگ روی تاویل بین مسلمان هاست. جنگ بر روی تنزیل بین اسلام و کفر است. اینها را باید از درون روایات استخراج کرد. در جنگ خیبر این رایت برافراشته است. یکی در جنگ احد است که مطرح میشود. یکی در جنگ خیبر است. ذکر میشود. به خصوص این جریان که این رایت را میدهم دست کسی که کرار غیر فرار است. یحب الله و یحبه الله.
-جنگ جمل درونی تر بوده
بله. اولین جنگ بر سر تاویل بوده است و خفائش از جنگ صفین هم بیشتر بوده است. چون در مقابل حضرت اصحاب پیامبر بودند که مردم اینها را مشهور کرده بودند به عشره مبشره. مثل طلحه و زبیر را جزء عشره مبشره میگرفتند که بشارت بهشت بهشان داده اند. عایشه هم همراه اینهاست. خیلی ها لغزیدند. اما در جنگ صفین به این شدت نبود.
اینکه نزدیک پیامبر بود و این رایت را پیامبر به دست امیر المومنین داده بودند، شای دمربوط به این بود که اینه با این عهد نزدیک بودند. میدانستند این پرچم غلبه است. پرچم پیغمبر است. پرچم تنزیل است. پیامبر که دست تو داده است، یعنی غلبه با توست. اینها اهل ایمان بودند. متشابه شده است برایشان. اما در جنگ صفین، بحث بر سر این مقدار ایمان نبوده است. دنیا طلبی غالب بود. در جنگ جمل دنیا طلبی خیلی پوشش داشت. جای بحث دارد. به قاطعیت عرض نمیکنم.
مردم باید به این مرتبه از رشد برسند. مدة تبلغونها دو جهت دارد. یکی اینکه رطب و یابس با هم قاطی اند.
مثلا در جریان 88 خیلی ها داخل بودند. ان للقوم مدة یبلغونها، یک مدتی باید فرصت میداد. اگر اول میخواست پرچم غلبه برافراشته بشود، خیلی ها در مقابل قرار میگرفتند. اما با مدتی که داده شد، حجت بر خیلی ها تمام شد. آنهایی که برایشان شبهه بود آشکار شد برایشان. کسانی ماندند بر این مسئله که لجاج داشتند. فایده ای نداشت برایشان.
ان للقوم مدة یبلغونها کلام جالب و عجیبی است.
قبل از اینکه واقعه به اجلش برسد، انسان نباید میوه را بچیند. به ثمر نمینشیند.
-پس حقیقت ماده اش هم هست.
بله. اما در بعضی وقایع تا عمقش ظاهر میشده است. در جریان جنگ خیبر، در جریان جنگ جمل، در رجعت و قیامت و ظهور، تا عمش ظاهر میشود. با اینکه از عمق تا ظاهر هم کشیده شده باشد. تصریح به اینها مهم است. این یک کار ازش می آید. برای این کار میشمرند بعدا.
9- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ الرَّازِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع أَنَ الْقَائِمَ يَهْبِطُ مِنْ ثَنِيَّةِ ذِي طُوًى فِي عِدَّةِ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثِمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا حَتَّى يُسْنِدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ وَ يَهُزُّ الرَّايَةَ الْغَالِبَةَ
رایت غالبه است تعبیر. رایت خود پرچم که درش غلبه نیست. پرچمی که مادی است که غلبه درش نیست. این کنایه از یک گفتگو و گفتمانی است که غلبه درش هست. رایت نشانه است. شمشیر ظهور قدرت است. اما رایت نشانه گفتمان است. نشانه احتجاج است. لذا در زمان ظهور رایت غالبه یهتز. به اهتزاز در آمدنش هم یعنی نشرش. در بعضی روایات دارد ینشر. در بعضی روایات دارد یهتز. این روایت گفتگو و محتوایش شنیده میشود. کاملا هم با جریان ظهور سازگار است. اگر رایت به این معنا گرفته بشود، در جمل بودنش هم معنایی پیدا میکند، برای پیعغمبر بودنش هم معنایی پیدا میکند. معلوم میشود که در صفین این گفتمان نمیتوانست خودش را به مردم برساند. ضد گفتگوهایی که ایجاد کرده بودند، جهلی که ایجاد شده بود، قابل غلبه نبود. با یک گفتگوی صریح قابل برطرف شدن نبود. مثل جهل مرکب. معاویه قدرت بر ایجاد جهل مرکب داشت. لذا آنجا نمیشد با معاویه و عمر عاص با این رایت گفتگو، گتفگو که میگوییم یعنی گفتمان، گفتگوی فطری، دلائل فطری، با آنها نمیشد وارد شد.
نمیخواهم بگویم اینها قطعی است. برداشت است. جا دارد روایات را ببینیم.
قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لِأَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع فَقَالَ كِتَابٌ مَنْشُورٌ «2».
این رایت چیست؟ کتاب منشور.
مرحوم مجلسی گفته است در کتاب منشور ذکر شده است. یا با این کتاب است. اینها ظاهر نیست. خود ایشان فرموده اند او الرایه کتاب منشور.
در اینجا تقدیر نمیخواهد. سوال کردن که این رایت غالبه چیست، حضرت فرمودند رایت منشور.
آن وقت گفتگو و گفتمان و احتجاجات و بیان درش اشباع شده است. کتاب منشور. کتاب منشور هم غیر از کتاب بسته است. کتاب منشور کتاب باز شده است. یعنی آشکار شده است. یک موقع کتابی است که بین الدفتین است که محفوظ است. مثلا میگویند مصحف فاطمه بین الدفتین است. منشور نیست. بعضی از کتبی که ذکر میشود منشور نیست. نزد حضرات است. اما اگر کتاب منشور شد، نشر رایت یعنی نشر کتاب. اهتزاز رایت یعنی نشر کتاب.
تکلیف ایجاد میکند. اینکه در زمان ظهور رایت پیچیده شده است، وقتی منشور بشود حضرت ظهور میکند، معلوم میشود که این فکر و تفکر باید باز بشود و مطرح بشود، در جاهای مختلف پیچیده بشود، پیچیده شدن این گفتگو یکی از اسباب ظهور است. پس تکلیف می آورد برای همه که دنبال باز کردن گفتگو باشند. این گتفگو که خودش باز نمیشود. به عهده مومنین است. باید این را باز بکنند. این را گسترده بکنند. اگر این گفتگو گسترده شد، گسترده شدنش نشر رایت است. هر موقع به مرتبه ای برسد که نشر رایت صدق بکند، و در هرجایی پیچیده باشد، یکی از علائم ظهور نشر رایت است. هرجا که این رایت برافراشته بشود، علامتش غلبه است. این گفتگوی فطری است که وقتی بر مبانی فطرت استوار است، هرجا درست مطرح بشود غالب است و عقب نشینی ندارد.لذا اسلام به عنوان یک حقیقت مطرح در طول تاریخ، از وقتی آمده است، هیچ گاه اسلام عقب نشینی نکرده است. درست است ممکن است توسعه اش، حاکمانی که این را میخواستند … اینها کوتاه آ»دند، اما اسلام از حد گسترشش هیچگاه ضیق نشده است. از تعداد و مطرح شدن و جغرافیا و مطرح شدند و عمق کوچک نشده است. البته کشش اسلام بیش از این است. چون ظرفیت جهانی دارد. نشر رایت هم یعنی گفتگو جهانی بشود و قدرت غلبه رایت آشکار بشود.اگر با این نگاه به بحث رایت نگاه بکنیم، خیلی مبانی خودش و حرف های خودش را در می آورد که چقدر کار ازش می آید و چقدر تکلیف می آورد.
532- و قال: أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعيد بن عقدة عن يحيى بن زكريا بن شيبان عن يوسف بن كليب عن الحسن بن علي بن أبي حمزة عن أبيه عن أبي بصير قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام لا يخرج القائم من مكة حتى يكون في مثل الحلقة قلت: و كم الحلقة؟ قال: عشرة آلاف جبرئيل عن يمينه
ببینید این ده هزارتا چطور چیده شده است.
جبرئیل عن یمینه، جبرئیل ملک مجرد تام است.
و ميكائيل عن يساره ثم يهز الراية المغلبة و يسير بها
با این حرکت میکنند. این تعبیرات خیلی زیباست. آنقدر بحث مادی و معنوی در هم پیچیده شده است.
یسیر بها یک علامتش این است که پرچم را میگیرند و راه می افتند. حرکت و سیر به سبب این است. با این است. معیت و سببیت. هر دو میتواند باشد. با گفتگو حرکت میکنند.
بعضی از قرائن میخورد که حرکت بر اساس این گفتگو است. اساسش حرکت ظاهری مادی نیست. منافات ندارد. اما اساس حرکت در آن روز بر اساس حرکت مادیه نیست. اساس حرکت بر اساس آن گفتگو و بیان است.
فلا يبقى أحد في المشرق و المغرب إلا لعنها
لعن میکنند رایت را. درگیری کسانی که باطند با کیست؟ خیلی عجیب است. درگیری شان با این رایت است. مگر یک پرچم چه کاری ازش می آید؟
اگر اسلام مورد تهاجم است، اسلام ستیزی هست، همین لعنها است. رایت برافراشته شده است، چیزی که حقیقت آنهاست مورد تهاجم قرار گرفته است. این رایت را میخواهند مورد تهاجم قرار بدهند. این پرچم و گفتگو است که مورد تهاجم اینهاست.
لایبقی احد فی المشرق و المغرب از اهل باطل. این گفتگو برایشان زمین زننده است. امروز تمام بسیج غرب برچیست؟ اسلام هراسی. ایران هراسی فرع این است. چون ایران به عنوان مظهر گفتگو تلقی شده است. خودش یک رایت شده است. این گفتگویی که در ایران به عنوان نظامی که امام رحمة الله علیه آورده است یک گفتمان ویژه است. گفتمان شیعی، اسلام ناب. این گفتمان مورد تهاجم قرار میگیرد. کلمه و به کلمه این روایات دقت بشود تا استفاده بکینم و راه پیدا بکنیم. چرا رایت باید بعضی جاها منشور نباشد. چطوری باید منشور بشود. وقت نشرش چگونه است. اینها همه باید از این روایات به دست بیاید.
و هي راية رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
هرجا نقل میشود، آخرش ذکر میشود که رایت رسول خداست. چون مبدا این بیان و نهضت رسول خداست. باید این را حفظ بکنیم. اگر میخواهد غلبه بکند باید برای رسول خدا بدانیم. اگر منحصرش کردیم به امیر المومنین آن غلبه را ایجاد نمیکند. در جنگ جمل رایت رسول خدا به دست امیر المومنین نشر شد. در زمان ظهور رایت رسول خدا توسط امام زمان نشر میشود. اینها نکات کلیدی بحث است که حواسمان باشد باید منتسب باشد به رسول خدا. این کارگشایی دارد.
نزل بها جبرئيل يوم بدر
این رایت را روز جنگ بدر جبرئیل نازل کرد. این هم یک قرینه دیگر. جبرئیل چیزی ر نازل میکند که نزل علی قلبک. در جنگ بدر چی نیاز داشتند؟ نصرت به ملائکه لازم داشتند. اینکه اسلام گسترش پیدا بکنند. نزل به این رایت جبرئیل … یعنی در وقت جنگ ها و برخورد تمدن ها (اصطلاح امروزی) این رایت غالبه است. در برخورد تمدن ها رایت غالبه است. قریش برای خودشان تفکر داشتند. این تفکر پیامبر… معلوم میشود که خود این رایت میتواند مجموعه ای از شعارها باشد، مجموعه ای از گفتگو باشد که میتواند هم خلاصه باشد، هم گویا باشد، هم فطری باشد، یک مجموعه عظیمی نیست که… این کوتاه بودن و تاثیر گذار بودن ها و فطری بودن و اهتزازش… اینها بحث جالبی است که ازش استفاده میشود.
ثم قال: يا أبا محمّد ما هي و اللّه قطن و لا كتان و لا قز و لا حرير
این پرچم مادی نیست. جنسش از پارچه نیست. ابا محمد همان ابابصیر است. فکر نکنی از جنس پارچه است.
قلت: فمن أي شيء هي؟ قال: من ورق الجنة
از برگ های بهشتی است. تا گفت من ورق الجنة، یک دفعه کاملا رویکرد عوض میشود. نزل بها جبرئیل. حاملش جبرئیل است. پارچه نیست. قرائن از این واضح تر چی بیاورند؟ چطوری بگویند که ما باورمان بشود؟ تا میگوید نشر و اهتزاز و … بلافاصله یک پرچمی که باد بهش بخورد، تکان بخورد، بله، این هم نازله است. پرچمی که شعار شد، پرچم حزب الله رعب آور است. ولی نازله است. فقط این نیست. نگوییم فقط این است.
نشرها رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يوم بدر ثم لفّها و دفعها إلى علي عليه السّلام
در جنگ بدر برافراشته شد، اما جمع شد و داده شد به علی علیه السلام.
فلم تزل عند علي عليه السّلام حتى كان يوم البصرة
تا جنگ جمل پیش آمد
فنشرها أمير المؤمنين عليه السّلام ففتح اللّه عليه ثم لفّها
خلاصه و نشر در علم حصولی
اجمال و تفصیل در علم حضوری
فهي عندنا لا ينشرها أحد حتى يقوم القائم عليه السّلام فإذا هو قام فنشرها لم يبق بين المشرق و المغرب أحد إلا لعنها
اهل باطل لعن میکنند این رایت را
و يسير الرعب قدامها شهرا و خلفها شهرا و عن يمينها شهرا و عن يسارها شهرا
این رایت هرکجا که بخواهد پا بگذارد، به فاصله طولانی از این رایت، یک ماه مسیر، نصر به رعب همراه این است. آنچنان حرکت برای این حرکت غالبه است که کسی نزدیک این نمیشود. هر کسی نزدیک این بشود مغلوب است. نصر به رعب است. کسانی که لعن میکنند در فاصله دوری از این هستند. شعاع و تشعع وجودی و رعب این امکان تخالف با اینها را نمیگذارد.
اگر گفتگوی اسلام این باشد، این گفتگو باور به این باشد، نصر به رعب در اصل گفتمان اسلام باشد، فقط بلند کردن این پرچم و بر افراشتنش تاثیرش را میگذارد. درست بیان کردنش نصر به رعب همراهش است. یعنی طرف مقابل مغلوب است در این گفتگو.
به خصوص در آخر الزمان که دشمنان قیام به گفتگو میکنند و اذهان عمومی برای گفتگو خیلی آماده است. امکان گفتگو خیلی سریع است. منتها آنها باب گفتگو را خراب میکنند که ذهن ها به مطالب دقیق انس پیدا نکند.
منتها اینجا اگر درست مطرح بشود هم جواب دارد.
گفتمان های دیگر نمیخواهند بپذیرند و زیر بار بروند. آنها میبینند هلاکشان در این است. اسلام هراسی و گفتگوی اسلام را زمین زدن میشود شعارشان. ما بین المشرق و المغرب، یعنی کسانی که صاحب گفتگو هستند از اهل باطل، لعن این رایت.
-اینکه تا آن زمان نشر داده نمیشود یعنی نشر تام؟
یکی از تعبیراتش این میشود. چون نشر تام با امام است. علم به تنهایی منشور نیست. مقام معظم رهبری در طرح کلی اندیشه اسلامی مطرح کرده اند.
آتش اشتیاق به خدای سبحان و آتش محبت و ارتباط با حق، آتش مییزند به ذغال های دیگر و آنها نورانی میشوند
یک وقت گفتگو را با لفظ فقط منتقل میکنیم، این نشر هست، اما اهتزاز رایت نیست. اما یک وقت با دیدن امام گفتگو محقق میشود. گتگو را میابد. این نشر با رایت است. که حقیقت این گفتگو در وجود یک شخص… خود وجود امام میشود رایت. تحقق آن رایت به گفتمان و کلام نیست. درست است که نشر گتفگو است، اما گفتگویی که تمثل پیدا کرده است. گفتگوی فعلی است. فقط گفتگوی ذهنی نیست. یک عالم از مسائل دین میگوید، مردم هم میشنوند، اما وجودشان آتش نمیگیرد. پیامبر ابوذر برش وار میشود. سیاه بوده، قسی بوده، با همه خشونت های بیابانی، می آید پیش پیامبر، آنچنان به این ساب میزند و اسلام در او وارد میشود که میشود مظهر همه فضائل. وجود او که هیچ آمادگی ظاهری برای وجودش نبوده است… بله، نظام فطری درش بوده است، اما این سطح خیلی ساب خورد که شد ابوذر. این گفتگو در آن دوره خودش را نشان میدهد که وجود ها ساب میخورد با این گفتگو و برافراشته شدن این روایت.
جریان جنگ جمل عقبه پیدا نکرد. اما جنگ صفین و نهروان عقبه پیدا کرد. جنگ جمل عقبه اش منقطع شد. جنگ صفین یک گفتگو و نگاه دیگری بود. نهروان همینطور.
در پاسخ: از بعضی روایات برمی آید که گفتمان های مختلف با این مقابله میکند. لعن مقابله است. فرار گریختن است. اما اینجا بحث پراکنده شدن نیست. بحث لعن است. یعنی ایستادن و مقابله کردن و خواستن اینکه به زیر بکشند. مردم عمومی به این حد مقابله نمیکنند.
ثم قال: يا أبا محمّد إنه يخرج موتورا غضبان أسفا لغضب اللّه على هذا الخلق عليه قميص رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم الذي كان عليه يوم أحد و عمامته السحاب و درع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم السابغة و سيف رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ذو الفقار يجرد السيف على عاتقه ثمانية أشهر هرجا فيبدأ ببني شيبة فيقطع أيديهم و يعلقها في الكعبة و ينادي مناديه هؤلاء سراق اللّه ثم يتناول قريشا فلا يأخذ منها إلا السيف و لا يعطيها إلا السيف و لا يخرج القائم حتى يقرأ كتابان كتاب بالبصرة، و كتاب بالكوفة بالبراءة من علي عليه السّلام «2».
3- أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ أَبِي طَلْحَةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ ع يَا ثَابِتُ كَأَنِّي بِقَائِمِ أَهْلِ بَيْتِي قَدْ أَشْرَفَ عَلَى نَجَفِكُمْ هَذَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى نَاحِيَةِ الْكُوفَةِ فَإِذَا هُوَ أَشْرَفَ عَلَى نَجَفِكُمْ نَشَرَ رَايَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَإِذَا هُوَ نَشَرَهَا انْحَطَّتْ عَلَيْهِ مَلَائِكَةُ بَدْرٍ
همان تاثیری که روز بدر گذاشت و غلبه محقق شد، آنروز هم غلبه محقق میشود.
قُلْتُ وَ مَا رَايَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ عَمُودُهَا مِنْ عُمُدِ عَرْشِ اللَّهِ وَ رَحْمَتِهِ
کار رحمت به کمال رساندن است. یک وقت میگوید من غضب است. من رحمت است. رحمت عام است.
وَ سَائِرُهَا مِنْ نَصْرِ اللَّهِ
کسی که این را سیر میدهد و حرکت میدهد، یا بگویید بقیه لوازمش از نصر الهی است. اذا جاء نصر الله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا.
لَا يَهْوِي بِهَا إِلَى شَيْءٍ إِلَّا أَهْلَكَهُ اللَّهُ
اگر بر چیزی فرود بیاید و او نپذیرد، هلاکت قطعیه برای اوست. این هلاکت فقط مردن نیست. شقاوت تام است. این دیگر امید نجات برایش نیست. تمام حقیقت برایش آشکار میشود. همه حقیقت بر او آشکار بشود و او نپذیرد. این اهلکه الله فقط مردن نیست. به مرتبه شقاوت تام رسیدن و محروم شدن قطعی است.
قُلْتُ فَمَخْبُوَّةٌ عِنْدَكُمْ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ ع أَمْ يُؤْتَى بِهَا
مخفی است پیش شما؟
قَالَ لَا بَلْ يُؤْتَى بِهَا «1» قُلْتُ مَنْ يَأْتِيهِ بِهَا قَالَ جَبْرَئِيلُ ع
این آن روز آورده میشود.
کی می آورد؟ جبرئیل. ملک وحی است. ملک علم است. در بین ملائکه جبرئیل ملک علم و وحی است.
اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 80” دیدگاه میگذارید;