بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اشراق ارض به نور امام(1)؛ در دوران ظهور تمام عالم ارض و موجودات و انسان همه به نور الهی در امام روشن میشوند و شهود نور حجت خدا در آسمان و زمین را همه می یابند
وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ ﴿68﴾
وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ وُضِعَ الْكِتَابُ وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لاَ يُظْلَمُونَ ﴿69﴾
عرض کردیم که تمام آیاتی که در ارتباط با قیامت است، طبق فرمایش مرحوم علامه که ذیل آیه 210 سوره بقره داشتند، نازله اش در رابطه با ظهور هست.این خودش یک باب وسیعی از معارف را ایجاد میکند که باید تطبیق بشود. از جمله آن آیاتی که در قیامت هست و در ظهور هم روایات تطبیق کردند، همین آیه است که و اشرقت الارض بنور ربها. این آیه شریفه هم روایاتی که ذیلش آمده است و هم تفاصیلی که ذیل آیه وارد شده است و هم مباحث دیگری که از ذیل این تطبیق کرده اند، غیر از اینکه بر قیامت هست قطعا، چون بعد از نفخ صور است، نفخ صور در قیامت است. اما تطبیق آیه که و اشرقت الارض بنور ربها و … اشرقت الارض بنور ربها، حقیقت اشراق که به خصوص به نور تعبیر شده است، اشراق به نور، هر جا که اشراق به نور باشد، ابهام و سایه و ظلمت برداشته میشود. خورشید که اشراق پیدا میکند، مشرق یعنی محل اشراق خورشید. وقتی خورشید اشراق پیدا میکند و طلوع پیدا میکند، ظلمت برداشته میشود، اشیاء دیده میشوند.
-اینکه هرچی در قیامت هست، در ظهور هم نازله اش است دلیل عقلی دارد؟
فرمودند دلیل نقلی دارد. بعضی روایات یک قضیه را میگفتند در رجعت است. بعضی میگفتند در ظهور است. بعضی میگفتند در قیامت است. یک راه علاج که از روایات در می آید این است که اینها هر سه به یک حقیقت ناظرند و سه مرتبه از یک حقیقتند.
وقتی در مورد اشرقت الارض این را میگویند، در مورد میزان این را میگویند در مورد توحید همین را میگویند.
در جریان ظهور ظهور توحید محقق میشود. به تبع هرچی به تبع ظهور توحید است ،مرتبه ای از آن آشکار میشود. اگر قبول کردیم که در هر سه اینها توحید میخواهد آشکار بشود، بی پرده خداوند میخواهد آشکار بشود. احکامی ایجاد میکند. در قیامت وقتی بی پرده جلوه میکند، نظام اعمال از بین میرود. آنجا جزاست. مثل مراتب جان که میخواهد خارج بشود. تا یک مراتبی که انسان رویت هایی دارد هنوز جای ایمان هست. انسان که از دنیا میرود چشمش به بعضی حقایق باز میشود. تا یک جاهایی جای توبه است. به یک جا میرسد که هنوز در دنیاست، اما چشمش به گونه ای آخرت را میبیند که جای توبه نیست.
فرعون گفت آمنت برب موسی و هارون. گفتند الآن… اگر قبل از این بود، هنوز در دنیا بود و میدید، ایمان او هم قبول میشد. اما آن لحظه رویتش جزایی بود. جای اختیار نبود. لذا توبه هم قبول نبود.
در ظهور به یک مرتبه ای میرسد که در نظام یقین آن چنان شدید میشود که بعد آنجا هم در همان دوره ، در دوران استقرار، توبه مقبول نیست.
اشراق یعنی نوری که تابیده میشود و ظلمت برداشته میشود. ادراک صورت میگیرد. اشراق ارض بنور ربها… روایت زیبایی آمده است
1- فس، تفسير القمي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِيعِ عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِيِّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها قَالَ رَبُ الْأَرْضِ إِمَامُ الْأَرْضِ قُلْتُ فَإِذَا خَرَجَ يَكُونُ مَا ذَا قَالَ إِذاً يَسْتَغْنِي النَّاسُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَ نُورِ الْقَمَرِ وَ يَجْتَزِءُونَ بِنُورِ الْإِمَامِ.
زمین به نور رب الارض روشن میشود. در زیارت جامعه دارد که زمین به نور شما روشن میشود.
مردم دیگر در پرتو نور خورشید و ماه حرکت نمیکنند. نور امام کفایت میکند برایشان در حرکت.
این خیلی تعبیر بلندی است. در قیامت یسعی نورهم بین ایدیهم و عن ایمانهم. نورشان سبب حرکتشان میشود در قیامت. نور نور درونی اینهاست. در زمان ظهو ردارد یجتزئون بنور الامام. با نور امام حرکت صورت میگیرد. نور امام تعبیری که میشود که رب الارض امام الارض، این چه حقیقتی است؟ میخواهیم تا حدی در محضر این باشیم.
اسباب سببیت هایشان برداشته شده است. لذا در قیامت نه نور شمس در کار است نه نور قمر. نه سبب سوختن آتش است نه سبب خنک شدن به آب. توحید افعالی کاملا در قیامت آشکار است. همه این را میابند، حتی مشرکین. برای مشرک عقاب است. برای مومن جزا و ثواب و کمال است. وقتی این را میابد مبتهج میشود. مشرک وقتی میبیند عذابش مضاعف میشود. یک وقت آدم عقاب را از شخصی میبنید، میگوید از دست این ممکن است رها بشود. اما وقتی از صاحب عالم بود، از دست او آدم کجا برود؟ دیگر جایی ندارد. یک وقت دوست انسان بر انسان غضب میکند. یک وقت حاکم یک شهری برش غضب میکند. یک وقتی امام زمان نعوذ بالله بر انسان غضب میکند. یک وقت خدای سبحان غضب میکند. وقتی خدا غضب کند دیگر انسان نمیداند کجا برود. میداند که این عذاب پایان ندارد. چون از او مفری نیست. نسبت به شخص دیگری اگر سختی دارد ممکن است با یک بالا پایین شدنی دور بشود. اما آنجا هرچی فرار بکند به سمت آتش دارد فرار میکند. در قیامت اسباب در کار نیست. حتی سوزاندن در کار نیست. میابد که سوزاندن با اسم غضب الهی است.
وقود الناس و الحجارة، اینها آتش گیره اند. آتش بر میگردد به اسم. خدا حاکم است در قیامت. چه برای مشرک و چه برای کافر.
لذت الذ میشود. یک موقع میبیند از یک شخص خاصی نعمت رسیده است، یک وقت میبیند از خدا رسیده است. از جهت عمق نعمت متفاوت است. انسان با این نگاه … یک وقت از دست یک کریم بزرگی چیزی را گرفته است، یک وقت همین شیء را از دست کس دیگری داده اند. آنی که از دست حضرت گرفته است برایش خیلی عزیز میشود. آنجا انسان اخذش از خداست. از غیر خدا اخذی ندارد. وقتی اینطوری میشود نعمت خیلی عظیم میشود. پس در قیامت همه اسباب طی میشود. و السماوات مطویات. سماوات سببیتشان پیچیده شده است. نجوم کدرت، همه اینها سببیتشان از بین رفته است. آنجا میشود اشرقت الارض بنور ربها. یعنی مردم در تمام آنچه در آنجا رویت میشود، میابند که به نور الهی این محقق است. ادراکشان به نوررب است نسبت به تمام نعمت ها و وسایل و ابزار و کمالاتی که برایشان هست، معنایش این است که ادراک فقط به خدا محقق میشود. آیا اشرقت الارض بنور ربها، تغییر در آنجا محقق میشود یا در ادراک مدرکین؟
در قیامت همه میابند که نور خورشید نبود که در پناهش حرکت میکردند. چون خورشید خودش مکوّر است. تاریک بودنش یعنی همین. یعنی کسی نور را از خورشید نمیبیند. تمام اسباب طی میشود. هیچ کدام دیگر سببیتشان دیده نمیشود. و الارض قبضته یوم القیامه. در چنگ حق است. وقتی به سلطه و قهر میگیرند میگویند قبض. در روز قیامت ارض در قبضه حق است. سماوات مطویات است.
مرتبه ای از این در ظهور محقق میشود. آن مرتبه در قیامت شد اشرقت الارض بنور ربها. چون این مرتبه بود که ادراک به او واقع میشد، همه نعمت ها از او دیده میشد، این واسطه بودن امام در هر نعمتی و در هر کمالی و در هر رشدی دیده میشود. امروز هم هست. اما امروز ما نمیابیم. اگر میفرمایند تمام حسنات ملاقات با امام است و همه ظهور اوست، این هست حقیقتا، اما ما نمیابیم. در روز ظهور این ادراک محقق میشود. لذا آنجا اشرقت الارض بنورکم است. بنور امام است. لذا همه ادراک ها معلوم میشود که این…چون قبل از اینکه وسائط بخواهند از بین بروند، باید تبدیل بشود به یک واسطه. وقتی بچه به دنیا می آید، گریه ها و خنده هایش شهادت بر توحید است. بعد شهادت بر رسالت است. یعنی کثرت را میابد اما یک واسطه. در رفتن هم همه وساطت ها باید بشود یک واسطه. بعد بشود بی واسطه. لذا توحید ولایی قبل از توحید الوهی است. هر کسی از دنیا میرود، اول به توحید ولایی میرسد در وقت احتضار، یا در قبال اینها یا مرتبط با آنها، لذا با حب یا بغض به آنها از دنیا میرود.
وقتی میشود یک واسطه، خیلی انسان آماده میشود برای توحید الوهی.
انسانی که لحظه لحظه معصیت کرده باشد، میشود بغض متراکم.
همچنان که در روز قیامت وسائط حذف میشود و انسان فقط خدا را میبیند، در یوم الظهور هم همینطور است
انسان در هر نشئه ای که بالا میرود، حقایق همه عالم در آن مرتبه موجود است. منتها جدای از این عالم است یا مراتب همین عالم است.
همین ارض در مرتبه قیامتی اش هست. چنانچه خود انسان هم در مرتبه ارضی اش برچیده شده است، اما در مرتبه قیامتش اش است.
این ارض با مرتبه ارضیه تکثری اش جدا شده است. اما در ظهورش…
نه اینکه پا روی زمین نیست. تفاوت در نگاه است. قیامت و ظهور و عالم دنیا تفاوت در چی ایجاد میشود؟ فکشفنا عنک غطائک.
مرحوم علامه ذیل و اشرقت الارض بنور ربها، میفرمایند
قوله تعالى: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» إلى آخر الآية إشراق الأرض إضاءتها، و النور معروف المعنى و قد استعمل النور في كلامه تعالى في النور الحسي كثيرا و أطلق أيضا على الإيمان و على القرآن بعناية أن كلا منهما يظهر للمتلبس به ما خفي عليه لولاه قال تعالى: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ:» البقرة:- 257، و قال: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا:» التغابن:- 8.
و قد اختلفوا في معنى إشراق الأرض بنور ربها فقيل: إنها تضيء بنور يخلقه الله بلا واسطة أجسام مضيئة كالشمس و القمر و إضافته إليه تعالى من قبيل روحي و «ناقَةُ اللَّهِ».
و فيه أنه لا يستند إلى دليل يعتمد عليه.
و قيل: المراد به تجلي الرب تعالى لفصل القضاء كما ورد في بعض الأخبار من طرق أهل السنة.
و فيه أنه على تقدير صحة الرواية لا يدل على المدعى.
و قيل: المراد به إضاءة الأرض بعدل ربها يوم القيامة لأن نور الأرض بالعدل كما أن نور العلم بالعمل. الميزان في تفسير القرآن، ج17، ص: 295
و فيه أن صحة استعارة النور للعدل في نفسه لا تستلزم كون المراد بالنور في الآية هو العدل إلا بدليل يدل عليه و لم يأت به.
و في الكشاف، قد استعار الله عز و جل النور للحق و البرهان في مواضع من التنزيل و هذا من ذاك، و المعنى و أشرقت الأرض بما يقيمه فيها من الحق و العدل و يبسطه من القسط في الحساب و وزن الحسنات و السيئات.
و ينادي عليه بأنه مستعار إضافته إلى اسمه لأنه هو الحق العدل، و إضافة اسمه إلى الأرض لأنه يزينها حيث ينشر فيها عدله و ينصب فيها موازين قسطه و يحكم بالحق بين أهلها، و لا ترى أزين للبقاع من العدل و لا أعمر لها منه، و في هذه الإضافة أن ربها و خالقها هو الذي يعدل فيها و إنما يجور فيها غير ربها، ثم ما عطف على إشراق الأرض من وضع الكتاب و المجيء بالنبيين و الشهداء و القضاء بالحق و هو النور المذكور، و ترى الناس يقولون للملك العادل: أشرقت الآفاق بعدلك و أضاءت الدنيا بقسطك كما تقول أظلمت البلاد بجور فلان
قال رسول الله ص: الظلم ظلمات يوم القيامة
و كما فتح الآية بإثبات العدل ختمها بنفي الظلم. انتهى.
و فيه أولا: أن قوله إن النور مستعار في مواضع كثيرة من القرآن للحق و القرآن و البرهان فاستعارته للحق و البرهان غير ظاهر في شيء من الآيات.
و ثانيا: أن الحق و العدل مفهومان متغايران و إن كانا ربما يتصادقان و كون النور في الآية مستعارا للحق لا يستلزم كون العدل مرادا به، و لذا لما أراد بيان إرادة العدل من النور ذكر الحق مع العدل ثم استنتج للعدل دون الحق.
تا اینجا اقوالی می آورند
و لا يبعد أن يراد- و الله أعلم- من إشراق الأرض بنور ربها ما هو خاصة يوم القيامة من انكشاف الغطاء و ظهور الأشياء بحقائقها
وقتی اشیاء بدون پرده دیده شدند، دیگر سببیت ها… تا قاهریت حق را ما نمیبنیم، اشیاء را سبب میبینیم. و برزوا لله الواحد القهار. یعنی احد. در آن روز مالکیت مطلقه حضرت حق آشکار میشود. الان خداوند مالکیت مطلقه دارد ولی آشکار نیست. یعنی سببیت ها در هم پیچیده شده است. سماوات مطویات است. یکباره خدا فاعل مباشر دیده میشود. حجاب ها برداشته میشود، کاره بودن خدا دیده میشود. نه به وساطت و واسطه ها.
و بُدُوّ الأعمال من خير أو شر أو طاعة أو معصية أو حق أو باطل للناظرين،
گاهی آدم فکر میکند کار خوب انجام میدهد، اما یحسبون انهم یحسنون صنعا. فکر کرده است که دارد کار خوب انجام میدهد. اما در آنجا حق و باطل کاملا آشکارند. هیچ عملی در پرده نیست. بعضی مراتب خفای فاعلیت آنقدر مخفی است که خود فاعل ادراک نمیکند. با اختیار منافات ندارد. جای خودش بحث دارد. همینطور که یحسبون انهم یحسنون صنعا. وقتی پرده ها رفت کنار، خوب و بد بودن به وهم و ظن و گمان نیست. معلوم میشود که یا خوب است یا بد است. بین اینها مرتبه ای در کار نیست. دیگر و هم و گماندر کار نیست.
لذا نمیفهمد فقط اشیاء حقیقتشان آشکار میشود. بلکه نسبت های اعمال هم کاملا روشن دیده میشود.
یوم تبلی السرائر است. برای خود انسان زودتر پرده کنار میرود. ما الان برخودمان هم گاهی پوشیده است که ریا هست یا نه. گاهی میبینی آن خفای وجود ما ریایی درش محقق میشود که ما حواسمان نبوده است. دقت هم کردیم متوجه نشدیم. اگر کسی که مسلط بر وجود ماست بیاید و نگاه بکند میگوید به لحاظ آن تفکری که داشتی یا نگاهی که داشتی ریا محسوب میشود. ولی من تمام زحمتش را کشیدم و فکر هم نمیکردم… اما در خفای من ریا بوده است.
یوم تبلی السرائر است. وقتی اشراق به حق میشود، یک نفر میتواند خوب بپوشاند از من. در درونش آتش باشد ولی گلستان نشان بدهد.
اما آن روز این رابطه ها اینطوری نیست. آن حقیقت لبش آشکار میشود. مثل سحره فرعون که یتخیل انها تسعی. ایجاد تخیل در حرکت کردند نه حرکت. موسی علیه السلام تخیل حرکت را بلعید. افک اینها را آشکا رکرد. حقیقت را نشان داد که اینها حرکت ندارند. این نسبت به تمام اعمال در قیامت محققمیشود. هیچ کسی نمیتواند پرده پوشی بکند که اعمالش خوب است. معلوم میشود.
حیاء در اینجا پوشش ایجاد میکند در آنجا. اما اگر کسی منافق بود، اینجا توانست بپوشاند… آنجا صدق است. در نظام اعمال صدق در عمل است. ممکن است اینجا مطلب دیگری را به اسم خودم مطرح بکنم. اما آنجا کاملا واضح است که دارم دروغ میگویم.
حیاء خودش عمل است. نه اینکه اگر با نفاق این کار را کرده است ولی چون امت است مخفی باشد. عمل اقتضائش این است که آشکار باشد. اما اگر شرمنده بود … نه اینکه چون میخاست مقام پیدا بکند میخواست کسی نفهمد. خجالت هم میکشد، پیش خدا هم شرمنده است. حیا یک پرده ای میشود در جلو این محقق میشود و نمیگذارد… همانطور که در دنیا بود. این هم صدق است در آنجا.
و إشراق الشيء هو ظهوره بالنور و لا ريب أن مُظهرها يومئذ هو الله سبحانه إذ الأسباب ساقطة دونه فالأشياء مشرقة بنور مكتسب منه تعالى.
چه اشیاء و چه اعمال، رابطه شان فقط با خدا دیده میشود. عمل ما هم رابطه اش با خدا دیده میشود. این یک رابطه واقعی است. نه وهمی و خیالی. رابطه با خدا صدق محض است. یا از اخلاص بهره مند است یا نیست.
چرا ارض ذکر شد؟ چون بحث ادراک کسانی است که در زمین هستند، ارض را مطرح کرده است و الا شامل همه میشود. اختصاصی به زمین ندارد. اشرقت الاعمال بنور ربها. اشرقت الافلاک بنور ربها و … .
-در سماء هم مانع از ادراک هست؟
انسان در دنیا هست، میتواند طی بکند، لذا میتواند حجاب برایش در آن طی باشد. سماوات خودشان از اسباب هستند. عرش و کرسی هم از اسباب هستند. لذا در روایت دارد که در نفخ صور اول همه مجردات هم میمیرند. حتی وسائط تجردی میمیرند.
و هذا الإشراق و إن كان عاما لكل شيء يسعه النور لكن لما كان الغرض بيان ما للأرض و أهله يومئذ من الشأن خصها بالبيان فقال: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» الميزان في تفسير القرآن، ج17، ص: 296
و ذكره تعالى بعنوان ربوبية الأرض تعريضا للمشركين المنكرين لربوبيته تعالى للأرض و ما فيها.
و المراد بالأرض مع ذلك الأرض و ما فيها و ما يتعلق بها كما تقدم أن المراد بالأرض في قوله: «وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ» ذلك.
و يستفاد ما قدمناه من مواضع كثيرة من كلامه تعالى كقوله تعالى: «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ:» ق:- 22 و قوله: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ:» آل عمران:- 30، و قوله: «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى لَها يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ:» الزلزال:- 8 و آيات أخرى كثيرة تدل على ظهور الأعمال و تجسمها و شهادة الأعضاء و غير ذلك.
افراد آیا همه یکجور میابند؟ نه. استعدادها مختلف است. مراتب مختلف است. همه افراد یک نحو نمیابند. آن هم عرض عریض دارد. به مقدار استعداد این است. اما این در یک دوره ای هست. در دوره های بعدی انسان ها با اینکه با خدا محشورند، اما در حد خودشان محشورند. این سلطه و سیطره یک دوره ای را دارد…
در روایت دیگری از امام رضا میفرماید:
وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قَالَ الرِّضَا ع لَا دِينَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَهُ وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ وَ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِلَى مَتَى قَالَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ وَ هُوَ يَوْمُ خُرُوجِ قَائِمِنَا فَمَنْ تَرَكَ التَّقِيَّةَ قَبْلَ خُرُوجِ قَائِمِنَا فَلَيْسَ مِنَّا فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَنِ الْقَائِمُ مِنْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ قَالَ الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِي ابْنُ سَيِّدَةِ الْإِمَاءِ يُطَهِّرُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ مِنْ كُلِّ جَوْرٍ وَ يُقَدِّسُهَا مِنْ كُلِّ ظُلْمٍ وَ هُوَ الَّذِي يَشُكُّ النَّاسُ فِي وِلَادَتِهِ وَ هُوَ صَاحِبُ الْغَيْبَةِ قَبْلَ خُرُوجِهِ وَ
كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط – القديمة)، ج2، ص: 525
إِذَا خَرَجَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِهِ وَ وَضَعَ مِيزَانَ الْعَدْلِ بَيْنَ النَّاسِ فَلَا يَظْلِمُ أَحَدٌ أَحَداً وَ هُوَ الَّذِي تُطْوَى لَهُ الْأَرْضُ وَ لَا يَكُونُ لَهُ ظِلٌّ
نه پستی و نه بلندی حائل برای ارتباط نیست. پستی ها و بلندها و دوری و نزدیکی هیچ کدام حائل نمیشود. هرکسی در هر جای زمین باشد میتواند مکالمه مستقیم پیدا بکند با حضرت. با اینکه ارض کروی است، هرچند مسطح بشود کروی بودن ارض که صاف نمیشود. یعنی نگاه به این نیست که کوه برداشته بشود. نگاه به این است که تطوی به الارض یعنی رابطه در زمینی برقرار میشود که هر کسی ارتباطش مستقیم است با حضرت. میزان عدل ایجاد اشراق میکند.
اینکه این همه وعده داده شده است درباره امام زمان که یملأ الارض قسطا و عدلا… دارد که اقامه عدل نورانی شدن ارض است. تطوی له الارض با مراتب عدالت محقق میشود.
ظلمت با جو رهمراه است و نور با عدل. منتها عدل فقط در نظام اقتصادی نیست. نظام اقتصادی هم یکی از مراتبش است. چی باعث میشود رویت و نگاه من محجوب باشد و غطا داشته باشد؟ عدم تعادل در مراتب وجود من.
اگر شهوت من، غضب من، امیال من غلبه نکنند، چشم باز میشود. اصل بر دیدن است. حجاب علت میخواهد. لذا احتجب بغیر حجاب محجوب. اگر اینطوری شد فاگر عدالت به پا شد، امام زمان فقط عدالت در اقتصاد ایجاد میکند، یا همه جانبه است؟ از جمله عدالت در وجود است. یعنی هیچ قوه ای بر قوه دیگر غلبه نمیکند. حکومت عادل این است که تمام قوا و اراده های متشطط را به اراده واحد متمرکز بکند. حکومت عادله کارش این است. در همین مسئله، وقتی مراتب وجود من به اعتدال حرکت کردند، ما الان به اعتدال حرکت نمیکنیم. یک لقمه کم و زیاد خوردن غذا تنظیم وجود من را به هم میریزند. یک ذره کم یا زیاد خوابیدن اعتدال وجود را به هم میزند. تفکر کم یا زیاد، اعتدال را به هم میزند.
اگر یک عدم اعتدال در هر جانبی باشد، در نگاه، خوردن ، خوابیدن، در تمام این وجود سرایت میکند. مثل ظروف مرتبطه
لذا ارادات متشططه مختلفه، همه به عدالت میرسند. انسان میابد که این مقدار لازم است نه بیش از این. باعث میشود کمال استعدد به فعلیت برسد. هر استعدادی به فعلیت میرسد. میدانید چقدر در وجود ما… ما باید امروز خودمان را زمین و آسمان بزنیم تا اعتدال نسبی بتوانیم ایجاد بکنیم.
مانع که ایجاد نشد، باعث میشود عقول کامل بشود. وقتی عدالت در وجودانسان بود، کشف حجاب میشود. هر عدم عدالتی یک حجابی است. هر عدالتی اجرایش یک کشف حجاب است.
اگر میفرمایند هفتاد هزار حجاب ظلمانی و هفتاد هزار حجاب نورانی سر راه انسان است تا انسان واصل بشود، چقدر باید اعتدال رخ بدهد تا این کشف حجاب ها محقق بشود.
اشرقت الارض بنورکم. ولایت درتمام وجود انسان آشکار میشود. این ولایت و حکم ولایی که تابعیت است محقق میشود و استعداد به فعلیت میرسد. ما هنوز نسب به ظهور نگاهمان این است که یک امامی می آید و مثل الان که عادی است، انتقاممان را از دشمننان میگیریم. هستی، عالم انسانی میخواهد آن روز تجلی بکند. حیات انسانی میخواهد در زمان ظهور محقق بشود. تبارک الله احسن الخالقین گفته است، انسان کیست. چقد رقابلیت دارد. میخواهد بروز پیدا بکند. لذا رشد عقول است. تعبیر این است که حضرت از بند کشفش هم توحید تراوش میکند. شراک نعله. از بند کفشش توحید تراوش میکند.
راه رفتنش هم توحید متجلی است. اینقدر دقت در کشف حجاب میشود که همه چیز معلوم میشود که چقدر نظام مند است. اگر اینطوری دیده بشود، معلوم میشود که چقد رارتباط دارند عالم.
ملئت به همین اشاره دارد؟ بله.
ما ملئت را فقط ظلم بیرونی میبینیم. میگوییم ایجاد عدالت در یک جا منافی است؟ میگوید نه. این باید باشد تا شروع بشود. همین جا هم که حاکمیت عادله داریم تشکیل میدهیم، با اینکه رجل عادلی سر کار هست، وجود ما پر از ناعدالتی است. ناعدالتی کاملا رسوخ دارد. تا اینها گره هایش باز بشود و دیده بشود و به عدالت تبدیل بشود، خیلی کار دارد. بغیر از قدرتی که در آن روز محقق میشود، فقط میتوانیم بگوییم در مسیریم.
مرحوم علامه فرمودند که وقتی انسان ظالم را دارد نفرین میکند، دعا این است که هر ظالمی را نفرین کن. خودش هم از ظالمین باشد، خودش هم مورد نفرین قرار میگیرد. نا خواسته داریم خودمان را هم نفرین میکنیم.
گاهی ظلم در مراتب وجود خودمان است. ظلم میکنیم به این صورت که مرتبه ای از وجود ما مرتبه دیگری را مورد ظلم قرار داده است.
هر کدام اینها را انسان دست بزند میبیند کار خیلی خراب است. این توقع و این نگاه که حضرت بیاید و کل نظام وجود من به سمت اعتدال برود، من هم تقاضای وجودی ام باشد. اگر امیر المومنین میفرمایند … لو کشف الغطا ما ازددت یقینا، به خاطر این است که تمام وجودش در اعتدال است.
حضرت در شب سنگین جنگ صفین که 24 ساعت از اسب پیاده نشدند، عسل و شیر آوردند فحضرت فمرودند عسلش از طائف بود و … محمد بن حنفیه گفت امشب که اینقدر سنگین بوده شما میفرمایید عسلش از طائف است
حضرت فرمودند هیچی دل من را از چیز دیگر باز نمیدارد. مظهر لایشغله شان عن شان است.
وَ هُوَ الَّذِي يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ يَسْمَعُهُ جَمِيعُ أَهْلِ الْأَرْضِ بِالدُّعَاءِ إِلَيْهِ يَقُولُ أَلَا إِنَّ حُجَّةَ اللَّهِ قَدْ ظَهَرَ عِنْدَ بَيْتِ اللَّهِ فَاتَّبِعُوهُ فَإِنَّ الْحَقَّ مَعَهُ وَ فِيهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ «1».
آیتی از آسمان بیاید که گردن ها خاضع بشود.
جلسه بعد روایات و نکاتی که هست و تطبیقش با ظهور را عرض میکنیم.
اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 77” دیدگاه میگذارید;