بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: باب1- فصل 16: فرج امام زمان مرتبه ای توحیدی از لنگرگاه هستی است و در رشد نظام انسانی ضروریست -رشد بر یاس از اسباب و اتصال محض به خدا
این سنت الهی است که بعد از هر سختی ای، خداوند فرج قرار داده است. توسط به اسباب برای رسیدن به اسباب ممدوح است. فرج دیگری داریم که به عنوان مصداقی از مصادیق این فرج است، آن فرج عمومی است که به عنوان فرج برای بشریت بعد از شدت برای بشریت قرار داده شده است. این فرج خاص است نسبت به آن. فرج دیگری هم هست که در کنار فرج عمومی که به عنوان فرج برای همه انسانیت است، فرج دیگری است که تعبیر به فرج انفردی ،شخصی، انفسی، تعبیرات مختلفی، نام های مختلفی گذاشته شده است. همه هم صحیح است. منظور واضح است. اسم خیلی دخیل نیست.
این فرد فرد حقیقتش این است که چون در نظام عالم وجود قبل از اینکه قیامت برپا بشود، باید فرج عمومی به پا بشوند. لذا لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد…. تا آن وعده الهی که برای به فعلیت رسیدن همه استعدادات بشریت است محقق بشود، نه فقط چون وعده الهی است. نه.
آن حقیقت که در قیامت به نام ذلک یوم مجموع له الناس، در دوران فرج، ایجاد جامعه توحیدی و تحقق حاکمیت توحیدی در تمام ارض است. نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض…. این حقیقت باید به نحو اتمش محقق بشود. اگر این باید محقق بشود به نحو عمومی. در نظام فردی هم قبل از اینکه کسی از دنیا برود، اگر آن فرج برایش محقق نشود، ناقص از دنیا رفته است. لذا فرج شخصی کاری میکند که انسانهایی که قبل از قیام عمومی هستند، این فرج کار آن فرج عمومی را نسبت به این فرد میکند. پس انسان قبل از اینکه به توحید الوهی برسد، باید به توحید ولایی برسد. در نظام جمعی همان فرج عمومی است که باید حاکمیت الهی توسط رجل الهی، امام معصوم، محقق بشود. تا اشرقت الارض بنورکم محقق بشود. همانطور که در آیه شریفه دارد اشرقت الارض بنورها، دارد که اشرقت الارض بنورکم. وقتی حاکمیت الهی در زمین محقق میشود، زمین به نورانیت الهیه مبدل شده. تبدیل شده. محقق شده. نورانیتی که خداوند قرار داده بود آشکار شد با اطاعتی که انسان ها محقق کردند. لذا اشرقت الارض بنورکم که در زیارت جامعه وارد شده است، زمین به نور شما منور میشود، یک بحث مفصلی دارد ذیل خود این بحث آیات و روایاتی که ناظر به این مسئله است راعرض خواهیم کرد. تعبیر بلند زیارت جامعه که اشرقت الارض بنورکم. اشرقت الارض بنور ربها و تعبیر روایت که رب الارض امام الارض.
فرج شخصی، قبل از اینکه آدم از عالم دنیا خارج بشود و به محضر رب برسد اجبارا، این فرج باید محقق بشود. این فرج دو حالت دارد یا اجبارا محقق مبشود، به نحوی که انسان در حالت احتزار و مرگ، به خدمت حضرات معصومین میرسد، و آن حقایق را مشاهده میکند. قبل از اینکه انسان از عالم خارج بشود، آن حقایق نوریه ر ا میبینند. با محبت به آنها یا بغض به آنها از بین میروند. این اندکاک …
اگر طبق احکام فطرتشان عمل میکردند و اگر قاصر بودند، میابند آن حقیقت را و با ایمان به آنها از دنیا میروند. و ان من اهل الکتاب الا لیومنن به قبل موته. لحظه آخری که در حالت احتضار پیش می اید. رسیدن فرج شخصی است که اضطرارا برای همه محقق میشود. هیچ کسی در این شک ندارد که باید به محضر مقام ولایت برسد قبل از خروج از دنیا. راه رسیدن به محضر ربوبی به معنای اجباری، چه در عالم دنیا و چه در عالم آخرت، از دالان و مسیر و صراط ولایت است. لذا قطعا باید این مسیر را انسان طی بکند. درست است که آن لحظه ممکن است یک زمان کوتاهی باشد. حتما هم در نظر نگیرید که یک مدتی در رخت خواب است. موت اخترامی هم که در تصادفی پیش می اید، این زمان محقق میشود. برای ما ممکن است در کمتر از ثانیه باشد. در لحظه انسان های زیادی از دنیا میروند در انفجار. اما هر کسی از دنیا میخواهد خارج بشود، باید این محقق بشود. وقتی که تعلقات قطع میشود. وقتی دامنش را از طبیعت برکشیده است. رفتنی است. جایی که حواس منقطع شده اند. علقه ها قطع شده اند. دارد میرود. این کان نه از ایام دنیاست. نه از ایام آخرت. کان مرتبه ای از ایام است که برزخی است بین دنیا و آخرت. امام رضا رفته ملاقات آن شخص. ذکر میکند. از ابتدا ذکر میکند، تا خود حضرت. این تمثل و نظام مثالی قطعا محقق میشود. این جبری و اضطراری اش است که برای همه محقق میشود و راه رسیدن به توحید ربوبی توحید ولایی است. همانطو رکه در قیامت گفته اند موتوا قبل ان تموتوا، حاسبوا قبل ان تحاسبوا، خودتان را محاسبه کنید. زنوا قبل از توزنوا اینها وارد شده ان در روایات، اینها امکنا پذیر است ،د ردنیا امکان پذیر است، اگر کسی موتوا قبل از تموتوا، یا… محقق شد، این قطعا محاسبه ندارد. برای او میزان محقق نمیشود. برای او موت محقق نمیشود. لذا دارد در آیه که ففزع من فی السماوات و من فی الارض الا من شاء الله. یا فصعق. اینها از فزع ان روز در امانند.
فزع در آن روز عذاب نیست. انقطاع و قطع تعلقات است که در نفخه صور محقق میشود. اگ رکسی نفخه صورش محقق شد ،که امکان پذیر است که طی کند در دنیا. تمام کمالاتی که اضطرارا قرا رداده شده است. مرتبه ای از آن به لحاظ فردی در دنیا اختیارا امکان پذیر است. اگر اختیار محقق شد … جزا کمال محسوب نمیشود. اگر اجبارا محقق شد. فرج شخصی هم به همین گونه است. قبل از اینکه کسی فرج عمومی را ادراک بکند، اگر از دنیا برود، ادراک فرج شخصی در لحظه دنیا و حیات دنیایی اش امکان پذیر است. لذا میتواند غیبت برای او برداشته بشود. امام معصوم، مگر اعمالی که برای ما محقق میشود، به امضای حضرت میرسد یا نه. قبل از تحقق به امضا میرسد. بعد از تحقق صحیفه اعمال ما ،اولین جایی که به محضر میرسد، …. قبل به امضا باید برسد. بعد هم به محضر او میرسد. اگ رکسی در نظام حیات دنیا این حقیقت را ادراک کرد. این را یاافت. این حقیقتی را که محقق است یافت، قطعا برای او غیبت مطرح نیست. در هر عملی، نه فقط اعمال اختیاری. اعمال اختیاری را که انجام میدهد، قطعا این مسئله معلوم است، اما چون هر ارادة الرب فی تقدیر الامور تهبط الیکم… اگر میفرماید که تمام نظام خلقت از کانال وجود شما افاضه مشیود، یعنی فقط نظام اعمال اختیاری انسان نیست. کل نظام عالم وجود بقایش به همین حقیقت وابسته است. این طریق نزول فیض است. اگر انسان به این محضریت در دنیا رسید ،فرج برای او محقق شده است. فقط هم اختصاص ندارد به دوران غیبت. دوران حضور حضرات هم همین مسئله بوده. هر کسی در دوران حضور معصومین بود حتما ادراک امام زمانش را کرده باشد، نه. اینطور نیست. روایت خیلی داریم که بخوانیم. اگر اشاره میکنیم به قبل، چون سنگین است. کاربردی است. معرفتی است. سنگین سات. در روایت ابوهارون مکفوف. ابوبصیر خدمت امام است.
دخلت المسجد مع ابی جعفر علیه السلام. فقال … سل الناس …ارایت ابا جعفر، یقول لا. در حالی که حضرت کنار من ایستاده بود. تا اینکه ابوهارون مکفوف که کور بود وارد شد. از او پرسید. گفت نمیبینی. اینجا ایستاده است. کیف لا اعلم و هو نور ساطع. این نور ساطع است. با چشم نیست. اینگونه نیست که هرکسی چشمش به حضرات می افتاد در محضر بود. همه غائب بودند. وقتی حضرت به حقیقتشان تجلی کرده بودند، کسی نمیدید. حقیقت ایستاده بود، اما حقیقت حضرت بود. چشم رویت حقیقت را نمیکند حتی در زمان حضور.
دوران غیبت یکی از عظیمترین دوران هاست که فرموده اند سر من اسراسر الله. یا سر من سری، امری است کقه عظیم است. در دوران غیبت بودن، جزء افتخاراتی و مباحاتی که حضرت میکردند، این است که ظهور این رابطه است. فکر میکردند کسانی که کنار حضرت هستند ،این رابطه محقق است. در حالی که در دوران غیبت، مردم را به ارتباط ورای بدن میکشاند تا این حقیقت روشن شود. نظام حضرات با عالم نظام روح و بدن است. آن نظام با چشم دیده نمیشود. به عضوی نزدیکتر از عضو دیگری نیتس. اعضا ادراک نمیکنند. اگر عضوی ادراک کند، ممکن ست حاجب بشود. البته در اولیاء الهی هم دیدن بصیرتی است هم بصری. اما اساس این است که دیدن بصری حتی در زمان حضور ارتباط با امام نبوده است. ممکن است کسی خیلی نزدیک بوده، اما از همه منافق ها منافق تر بوده. ملاک حضور نبوده است. ملاک این نیست که ارتباط فامیلی انس و رابطه ایجاد کند. بلکه ارتباط حقیقی است که دائر مدار چشم نیست. دائر مدار ارتباط حضوری نیست.
ان القائم اذا قام، مد الله عز و جل لشیعتنا…
حتی لا یکون بینهم و بین حجتها برید. فاصله ای بین انها و حجت ما نیست. یکلمهم و یسمعه. ینظرون الیه و هو فی مکانه. حضرت در مکان خودش است. اینطور نیست که حضرت بیاید و برود پیش اینها. ارتباط بر اساس نظام چشم ظاهر نیست. مد الله فی اسماعهم و اعینهم. الان هم امکان پذیر است. مستوی میشود زمین، نه اینکه کوه ها و پستی ها برداشته شود. برداشته شود هم زمین مدور است. هر کسی در هر جایی باشد میتوان ببیند حضرت را. ابوهارون مکفوف با اینکه چشم نداشت، اما روین محقق شده است. وقتی نظام بدن و روح باشد، مردم و انسان ها و مومنین و بقیه انسان ها میشوند … روح با بدن قرب و بعد مکانی در کار نیست. نجوی هم بکند رابطه بر قرار است. رویت و شنیدن بر اساس نظام ظاهری نیست تا چشم ها قوی تر بشود. لقد کنت فی غفلة من هذا فکشفنا عنک غطائک فبصرک الیوم حدید. نه اینکه این چشم باشد. این چشم خیلی قوت پیدا کند، میشود چشم عقاب. آخرش رسیده است به کمال عقابی. این کمال نیست. کمال آنی است که میتواند رابطه برقرار کند. میبیند. میشنود. این قوت و قدرت نیست. نمیگوییم علم غلط است. این قوت نیست. اینطور نیست که انسان قوی تر باشد. خداوند این را کش میدهد و گسترده میکند.
این مراتب قرب است که در دوران غیبت وعده داده شده است که برای انسان ها روشن تر میشود. وقتی اصحاب سوال میکردند که چرا به ما آن شوق را ندارند، حضرات میفرمودند صبر آنها را شما ندارید. صبر در دایره علم است. کلامی است که ابن عباس نقل میکند. در جریان موسی و خضر.
لایصبر علی علمه. صبر بر مرتبه علم این ندارد. انک لن تسطیع معی صبرا. و کیف تسطع ان تصبر ما لم تحط به خبرا. اینها در زمان غیبت، علمی برایشان ایجاد میشود که صبرشان مطابق آن علم است. خیلی حرف سنگینی است. دو سه تا از امامان معصوم این نقل را دارند.
این یافت رابطه بدن و روح است.
انسان وقتی مشغول بود به ارتباط بدنی، فکر میکرد در محضر است و ارتباط است. وقتی غیبت محقق میشود، دارند سوق میدهند به مرتبه فوقی که اکثر در غفلت بودند. لذا اصل غیبت یک رشد و کمال است. بله، طول کشیدنش به لحاظ گناهان بندگان و … است. اما اصل الغیبة یک حقیقت کمالیه است.
این فرج شخصی امکان این رابطه روح و بدن را ایجاد میکند در همه زمان ها.
این طول کشیدن نسبت به مومنین کمال است. نسبت به دیگران جزاست. به مرتبه ای میرسند که خود آن حقیقت وقتی برایشان متجلی میشود کمال بعد کمال است.
این بحث خیلی کار میرسد. دنباله دارد. خیلی شعوبات دارد. متفرعات دارد. خیلی از حقایق با این معنا میشود. با این رنگ و بو پیدا میکند. خیلی از حقایقی که به صورت منفصل و جدا جدا انسان میدید، مرتبط میشوند. سوق حرکت انسان ، سمت و سویش معلوم میشود. چطور در وقت مرگ هرچقدر تعلق کمتر میشود، آن مرتبه ای که در حالت احتضار میخواهد مشاهده بکند… هرچقدر انسان به سمت موت اختیاری حرکتش قوی تر بشود، این فرج در وجودش زودتر محقق میشود. سریعتر به او مرسد. لذا هرچقدر احکام بدن غلبه میکند، دورتر میشود. هرچقدر احکام بدن ضعیفتر بشود، امیال انسان در وجود انسان حاکم نباشد، هرچقدر این مسئله به سمت اختیاری بودن و ارادی بودن و وجود حضرات و اوامر حضرات بیشتر بشود، رابطه بیشتر میشود. هر حکمی که اطاعت میکند، با توجه به مراتب، هر اطاعتی به فرمایش مرحوم علامه شعرانی، هر اطاعتی که برای انسان محقق میشود یک جوار است. همجواری است. یک رابطه ست. یا به تعبیر دیگری انسان وقتی یک پنجره از وجودش به سمت خورشید باز میکند، به همان مقدار بهره مند میشود. اگر این وجود حاجب و حائلی نباشد، دارد به تمامه بهره مند میشود. هر عمل صالحی پنجره ای است به سمت ارتباط با آن حقیقت عالم. حقیقت هستی. هرچقدر این پنجره ها یعن یاعمال صالح، هرچقدر شدیدتر بشود و کثیر تر بشود، منتها کثیری که در ارتباط با او باشد. کثرتی که انقطاع همراه باشد. ممکن است یک عمل باشد.
یک جمله ای را ایت لاله بهجت میفرمودند، خیلی اینکه انسان به سمت این برود که غیبت برداشته بشود یا فرج بیاید، کمال نهایی نیست. لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر عج اشرف حصل کند. بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز بعد توسل به حضرات بهتر از تشرف باشد. زیرا آن حضرت میبیند و میشنودو عبادت د رغیبت اشرف از عبادت در حضور است. زیارت هر کدام از ائمه مانند زیارت حضرت حجت است. نظام روح که شد، تکثر در نظام ارواح به اعداد نیست. این بحث هی لطیف تر میشود. فروعات پیدا میکند. شقوق پیدا میکند.
همانطور که سحره فرعون وقتی که ایمان آوردند به موسی با معجزه موسی، وقتی فرعون گفت دست و پای شما را من خلاف قطع میکنم، گفتند تو نمیتوانی به ما ضرر بزنی. به دست و پای ما که میتوانی. ضرر به ما. لا ضیر. به ما ضرر نمیتوانی برسانی. ما نظام روحی درونی اینهاست. تو حد اکثر به بدن ما قدرت پیدا مکنی. راه ما از اینجا نیست. که جلویش را بگیری. انا الی ربنا منقلبون. ما به سمت خدا داریم برمیگردیم. راه برگشتن به سوی خدا در نظام درون است. نظام بیرونی هیچ مانع و حاجبی نیتس. در یک سلول انفرادی هم بکنند هیچ راه بسته نیست. همه تبعیت بکنند هم راه برایش گشودهتر نیست. بله. سعه وجودی در نظام بیرون بیشتر میشود. اما راه در همانجا هم در درون است. جایی که همه چی محقق است، راه از درون است. این نگاه که در فرج شخصی و فردی مانعی در راه انسان بغیر از خود انسان نیست.
تو خود حجاب خودی از میان برخیز
نظام درونی است. حالا چه معداتی دارد و چه آثاری دارد و چه راه هایی دارد، بحث دوم است. عذر در کار نیست. چرا راه را باز نگذاشتید. چرا در دوران غیبت قرار گرفتم، نه. راه باز بوده. بعضی در این عالم برایشان غیبت مطرح نیست. همین الان.
مقام معظم رهبری آن اوایل خیلی می آمدند خدمت ایت الله بهجت. یک هفته در میان.
هنوز ننشسته بودند، فرمودند بعضی در این عالم مجردند. فرمودند مقام معظم رهبری که بله، در محضرشان هستیم. فرمودند بعد ایت الله بهجت که بعضی در این عالم غیبت ندارند.
در پاسخ: علائم ظهور خودش در روایات بیان شده است. سوال میکنند که ما تقاضا نکنیم دوران ظهور برسد، در روایت هست که شوق ایجاد میکند. انتظار را قوی تر میکند. مردم باید یک کار ملموس برایشان محقق بشود تا شوق ایجاد بشود. اما کسانی که قویتر هستند، تعبیر روایت است که برای اینها فرق نمیکند تقدم و تاخر این امر. دغدغه نیست. هرچند آن فرج اجتماعی کمالاتی را ایجاد میکند که برای همه مطلوب است. اما آنها به مرتبه رضا میرسند. میدانند که هرگاه او محقق میشود،آن موقع موقعش است. آن موقع لازم است. صبر دارند. رضا دارند.
این بحث یکی از بحث های کلیدی است. یک لایه از بحث است. لایه های مختلف هم شاید گفتنشان فایده ای نداشته باشد. لایه به لایه باید محقق بشود. ببیند دلالت دارد، ندارد. بعد عمق پیدا بکند.
-مستضعف معنا پیدا نمیکند پس؟
الا قاصر.
اساس این مسئله به دنبال ایجاد فرج عمومی است. بعضی بزرگان میفرمایند که همانطور که غیبت ابتدا از عموم شد بعد از اشخاص خاص، ازز این طرف هم اول برای شخاص فرج حاصل میشود بعد برای عموم
قاصر گاهی استعداد ندارد. مثل افراد بله. بعضی نه، استعداد داشته اند، اما در نظام بیرونی اتمام حجت نشد. یک نظام تقوای فطری داری، در لحظه احتضار، آن کمال را میبینند، به مرتبه ای که به احکام فطرتشان عمل میکردند، به آن مرتبه ایمان می آورند. میبینند این همانی است که به دنبالش بودند و نشناخته بودند.
بعدا بحث میکنیم که کسی که به فرج شخصی رسید، در فرج عمومی برایش کمالی ایجاد میشود یا نه. منتظر هستند یا نه.
خلاصه اینکه کمالاتی ایجاد میشود. منتظر هستند. در نظام اجتماعی یک کمالاتی هست.
اگر کمالی نبود، دیگر نیاز نبود که کمال اجتماعی.
ظهور به عنوان غایت حرکت انسانی در نظام دنیا بوده، معلوم میشود که این لازم است. فقط یک پاداش نیست. مثل قیامت که کرانه هستی است، ظهور مرتبه ای از آن است. باید انسان ها به آن آرامش برسند تا استعداداتشان به فعلیت برسد. فرج شخصی نازله فرج عمومی است. لذا کسی نمیتواند بگوید من در دوران غیبت بودم و محروم بودم از ارتباط. این محرومیت برای کسی نیست. خداوند اتمام حجت کرده است و کمال را برای همه دوران ها قرار داده. اگر آن حضور را ندارند، خداوند جبران کرده است.
روایات دسته های مختلفی هستند. دسته اول روایات روایاتی اس تکه میفرمایند اصل منتتظر بودن خودش فرج است.
روایات بحار
من دین الائمه … و انتظار الفرج
افضل اعمال امتی انتظار
انتظار الفرج عبادة
ای الاعمال احب الی الله، از امیر المومنین، قال انتظار الفرج. چون انتظار فرج میگوید هر باب عمل صالحی روزنه و ارتباط است و جوار ایجاد میکند
انسان همه اعمال را میخواهد انجام بدهد
کسی که مشتاق است، میداند که راه اعمال صالح و حسنه هستند. احب الاعمال که میفرمایند، چون همه می آید.
انتظروا الفرج و لاتیسئوا من روح الله. فان احب الاعمال انتظار الفرج.
فکر نکنید شما در دوران غیبت هستید.
افضل اعمال امتی، انتظار فرج الله عز وجل، انتظار الفرج من الله عز و جل. این متفاوت است.
سالته عن شیء من الفرج. فقال الیس انتظار الفرج من الفرج. ان الله عز وجل یقول فانتظروا انی معکم من المنتظرین. سه جا در قرآن آمده است. منظور آن نبی گرامی است که بگوید به آنها. اما اینجا حضرت دارد اسناد میدهد به خود خداوند تبارک وتعالی. چند روایت دیگر هم این استناد را دارد میدهد.
انی معکم من المنتظرین در مرتبه فعل است. انفعال که راه ندارد. بحار ج52 ص128
ما احسن الصبر و انتظار الفرج. صبر و انتظار فرج با هم مرتبطند. صبر یعنی صبری که در دائره علم است. در دوران غیبت. تثبیت و ثبات در دوران غیبت. راسخ ماندن و تثبت بر ایمان.
اما سمعت قول الله فارتقبوا انی معکم رقیب. و انتظروا انی معکم من المنتظرین
اصبروا انما یجیء الفرج علی الیاس. وقتی آدم از راه های عادی راه را باز نمیبیند، به مرتبه یاس میرسد. و زلزلوا …. متی نصر الله. خیلی تعبیر سنگین است. این نسبت بدهیم به و الذین آمنوا معه. زلزلوا. نمیشود به نبی نسبت داد. به لحاظ و الذین آمنوا معه. به لحاظ جمع است. خیلی سنگین شده است کار. از تمام نظام ظواهر و قواعد عادی و آنچه اسباب میدیدم، مایوس شدیم. یاس یعنی یاس از اسباب. یک موقع یاس از اسباب مایوس شدن از خداوند را می آورد، این کار شیطان است. یک وقت یاس انسان را متصل میکندف این یاسی است که به فرج میرساند. یاس از نجات به اسباب. به اعمال. به افراد. این دیگر تمام که شد، فرج می اید.
آنهایی که قبل از شما بودند صبر زیادتر کردند.
شیعتنا اصبر منا. تعبیر زیبایی است.
متی الفرج؟ قال یا ابابصیر انا ممن یرید الدنیا. منظورت از فرج بحث دنیایی است/ من عرف هذا الامر فقد .. فرجه.
من عرف هذا الامر. معرفت این امر است. معرفت ابوهارون مکفوف است.
اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 23” دیدگاه میگذارید;