بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: باب1 : فصل2 : حدیث 1 الی 4؛ ذکر برخی خصوصیات ظاهری و باطنی قائم آل محمد (علیهم السلام)
- در حدیث قدسیِ لوح از امام صادق علیه السّلام آمده است (که لوحی هدیه شده از جانب خداوندمتعال به پیامبر اعظم است):
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، هذَا کِتَابٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ لِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ و نُورِهِ وَ سَفِیرِهِ و حِجَابِهِ و دَلِیلِهِ، نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِینَ،
«بسم اللّه الرحمن الرحیم، این پیامى است از سوى خداى مقتدر شکستناپذیر که در ساخته و پرداختهاش هیچ عیب و نقصى نیست، خطاب به محمد؛ پیامبر، نور، نماینده و پردهدار او و راهنماى بندگانش به سوى خدا، که روح الامین- جبرئیل علیه السّلام- آن را از جانب پروردگار بر او نازل کرد.»
آنگاه رشته کلام به بیان نام ائمه علیهم السّلام کشانده شده تا به حسن بن على علیهما السّلام رسیده و حدیث قدسى چنین ادامه مىیابد:
فَأُکْمَلَ ذَلِکَ بِابْنِهِ محمد رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ عَلَیْهِ کَمَالُ مُوسَى وَ بَهَاءُ عِیسَى وَ صَبْرُ أَیُّوبَ فَیُذَلُّ أَوْلِیَائِی فِی زَمَانِهِ وَ تُتَهَادَى رُءُوسُهُمْ کَمَا تُتَهَادَى رُءُوسُ التُّرْکِ وَ الدَّیْلَمِ فَیُقْتَلُونَ وَ یُحْرَقُونَ وَ یَکُونُونَ خَائِفِینَ مَرْعُوبِینَ وَجِلِینَ تُصْبَغُ الْأَرْضُ بِدِمَائِهِمْ وَ یَفْشُو الْوَیْلُ وَ الرَّنَّةُ فِی نِسَائِهِمْ أُولَئِکَ أَوْلِیَائِی حَقّاً
«سرانجام سلسله امامت را کامل فرمود به فرزندش محمّد که مایه رحمت براى جهان و اهل آن است، او کمال و هیبتِ موسى، درخشش و روحانیّتِ عیسى، و استقامت و صبر ایوب، همه را داراست، اولیاء من در زمان ]غیبت[ او (- نزد جهال و ستمگران عالم-) خوار و بىارزشند، سرشان از پیکر جدا شده و گویى سرهاى کفّار ترک و دیلم است که پادشاهان به یکدیگر پیشکش مىکنند، کشته مىشوند، به آتش سوزانده مىشوند، ترسان و هراسان و- از ترس جان و دینشان- لرزانند، زمین از خونشان رنگین مىشود، نالهسوزناک و فریاد (وامظلوما) در بین همسران و خانوادهشان به آسمان مىرود. اینان به حق و بىشک اولیاء من هستند …» (الجواهر السنیه، ص 203- 204)
- از امام باقر علیه السّلام نقل شده است:
«موسى علیه السّلام در سِفر اول (از سِفرهای پنجگانه تورات) نگاه کرد و آنچه را به قائم آل محمد داده مىشود دید. عرض کرد: یا رَبِّ! اجْعَلْنِی قَائِمَ آلِ مُحَمَّدٍ «پروردگارا مرا قائم آل محمد قرار بده»،
پیام آمد: إِنَّ ذَاکَ مِنْ ذُرِّیَّةِ أَحْمَد «او از نسل احمد است.» آنگاه موسى در سِفر دوم نظر انداخت و درست همانچیزى را که در سِفر اول دیده بود در آن نیز همان را یافت و همان درخواست را کرد و همان جواب را شنید، سپس در سِفر سوم نیز همان دید، و همان گفتوشنود تکرار شد.»(اثبات الهداة، ج 3، ص 541، روایت 511)
- از قول پیامبر در بخشى از یک حدیث قدسى طولانى چنین نقل شده است: «خداى عزّ و جلّ به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و سلّم فرمود:
«قد جعلت علیّا وزیرک و خلیفتک من بعدک على أهلیک و امّتک، و أعطیتک اذا خرج من صلبک أحد عشر مهدیّا، کلّهم من ذرّیتک، من البکر البتول، آخر رجل منهم یصلّى خلفه عیسى بن مریم، یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا و ظلما، انجى به من الهلکة و اهدى به من الضّلالة، و أبرء بن الأعمى و أشفى به المریض»
من على را وزیر و در بین اهل بیت و امّتت جانشین بعد از تو قرار دادم، و از نسلت، از طریق زهراى بتول یازده جانشین مهدى (به حق راه یافته) به تو عنایت کردم که آخرین آنها مردى است که عیسى بن مریم به امامت او نماز گزارد، او زمین را همانگونه که از ستم پر شده است از عدالت سرشار خواهد کرد، به دست او انسانها را از هلاکت نجات بخشم و گمراهان را به راه راست راهبرى کنم، دیده کوران باز کنم و بیماران را شفا دهم.» (اثبات الهداة، ج 3، ص 588، روایت 809)
- از امام صادق علیه السّلام به نقل از امام باقر علیه السّلام به نقل از جدش علیه السّلام به نقل از رسول اللّه صلّى اللّه علیه و اله و سلّم آمده است:
الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِی وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِی یُقِیمُ النَّاسَ عَلَى مِلَّتِی وَ شَرِیعَتِی وَ یَدْعُوهُمْ إِلَى کِتَابِ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَنِی وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَانِی وَ مَنْ أَنْکَرَهُ فِی غَیْبَتِهِ فَقَدْ أَنْکَرَنِی وَ مَنْ کَذَّبَهُ فَقَدْ کَذَّبَنِی وَ مَنْ صَدَّقَهُ فَقَدْ صَدَّقَنِی إِلَى اللَّهِ أَشْکُو الْمُکَذِّبِینَ لِی فِی أَمْرِهِ وَ الْجَاحِدِینَ لِقَوْلِی فِی شَأْنِهِ وَ الْمُضِلِّینَ لِأُمَّتِی عَنْ طَرِیقَتِهِ وَ «سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون».
«امام قائم از فرزندان من است، نامش نام من، کنیهاش کنیه من، سیما و قامتش چون سیما و قامت من و سیره و روشش، سیره و روش من است، مردم را بر دین و آئین من استوار نماید و به کتاب خداى ط فراخواند هرکه او را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده است و هرکه از او سرپیچى کند مرا سرپیچى کرده است. آن کسىکه در غیبتش او را منکر شود مرا منکر شده و دروغ پندارنده او مرا به دروغ نسبت داده، پذیرنده او به راستى، مرا به راستى باور داشته است. من از کسانىکه سخن مرا درباره- وجود و غیبت و فرج و قیام- او تکذیب مىکنند و امتم را از راه او منحرف مىنمایند به خدا شکایت مىبرم، وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ (شعرا 227).» (اثبات الهداة، ج 3، ص 482، روایت 190)
متن جلسه:
در خدمت فصل دوم احادیث مربوط به امام زمان بودیم که بعضی از روایات این باب به ضمیمه روایات دیگری از جای دیگر بیان شد.
در جلسه گذشته آنچه بیان شد این بود که-ان شاء الله در ابواب بعدی هم خواهد آمد- تمام سنن و مواریث انبیاء نزد حضرت حجت موجود است و حضرت به عنوان موزه دار اینها نیست. بلکه تمام هدایتگری ای که اینها برای انبیاء داشتند و کمالات انبیاء محسوب میشدند و معجزات انبیاء محسوب میشدند، همه برای حضرت هدایتگری دارند و همان کاری را میکنند که برای آن نبی میکرد. لذا دارد که در زمان حضرت وقتی میخواهند حرکت بکنند از مکه، میگویند کسی همراهش غذا و آب برندارد. حجر موسی پیش من است. آن حجر آب و طعامی که لازم است برای مردم تامین میکند. که لکل قوم شرب معلوم. آن هم برای هم قومی شرب معلومی داشت. همچنین عصای موسی و خاتم سلیمان و بقیه سنن و مواریث انبیاء. فقط هم مواریث نیست. سنن موسی هم هست. جلسه پیش به بعضی اش اشاره شد.
دنباله بحث ان شاء الله در جلسه بعد و آینده، سنت های عیسوی، سلیمانی و داوودی، سنت های ایوبی و سنت های یوسفی… هر کدام از اینها دنباله ای دارد. بحث های جالبی دارد که هر کدام از این سنن حقیقت و کنهش نزد حضرت آشکار خواهد شد. یعنی آنچه در طول تاریخ بشریت به عنوان کمال ظهور پیدا کرده است، در زمان ظهور ان شاء الله همه آن کمالات یک جا ظهور خواهد کرد و این از آن سنت های عظیمی است که هدایتگری را به اوج خودش میرساند. در ادامه و تتمه این روایت که روایت را تمام بکنیم میفرماید.
در دنباله حدیث لوح داشت که فاکمل ذلک بابنه م ح م د، که آن زمان بر این اساس که بنا بر این بود که سنت تقیه را مردم یاد بگیرند و سنت نظام تشکیلاتی و مخفی کردن رابطه ولایی را حفظ بکنند، بنابراین بود که این لفظ ادا نشد. لذا اگر بیان میشد به صورت رمزی بود. با کنیه یا لقب بشناسند. چون لقب و کنیه عام تر بود. آخرین حجت ما رحمة للعالمین. نه اینکه حجت های دیگر رحمة للعالمین نبودند. اما ظهور رحمة للعالمین مختص نبی ختمی است در ظهور و حجت خاتم اوصیاء است. یعنی خاتم رسل و خاتم اوصیاء. این رحمة للعالمین ظهور پیدا میکند. نه اینکه منشا در دیگران نبوده. بوده. اما ظهورش به تبع استعداد مردم است. چون ظهورش به تبع استعداد مردم است، این در زمان نبی ختمی به عنوان ختم رسل ظهور پیدا کرد. یعنی آ«جا شانی از ظهور رحمة للعالمین است. به عنوان ختم رسل. به عنوان دین خاتم. و در زمان خاتم اصیاء، به عنوان ظهور دیگری از رحمة للعالمین در زمان خاتم اوصیاء که ظهور باطنی است ان شاء الله محقق شد. دائما باید حواسمان باشد که اینها سبب شرافت حضرات معصومین بر همدیگر نیست. بلکه سببش استعدادات مردم است در بروز و ظهور. لذا اینها از جهت ولایت مقام واحدی دارند. لذا اینها بد برداشت نشود.
علیه کمال موسی
سر علیه کمال موسی دو جلسه گذشت.
و بهاء عیسی
وارد بهاء عیسی نمیشویم. بهاء عیسی را در یک بار دیگر. احادیثی که در ارتباط با رابطه عیسی با امام زمان است که از عظیم ترین رابطه ها، رابطه عیسی با امام زمان است. از ابتدا نبی ختمی بشارتی که به حضرت زهرا سلام الله علیها میدهد این است که فرزند آخرینی که از نسل تو ظهور پیدا میکند، عیسی علیه السلام پشت سر او نماز میخواند. این به عنوان بشارت عظیمی که عیسی علیه السلام به عنوان نبی اولوالعزم، به عنوان ذخیره الهی برای آخر الزمان، آن ذخیره می آید برای اینکه زمینه ساز ظهور بشود، تا اهل کتاب را یعنی امت موسی و عیسی و همه اهل کتاب را، با آنها اولا با آنها که مقابل حضرت هستند بجگند، دارد که در مقابل دجال عیسی می ایستد. دجال صلیب به گردنش است. در مقابل دجال عیسی میجنگد که شاید از روایات استفاده بشود که یکی از جنگ های مهم آخر الزمان جنگ هایی است که بین مسیحیان واقع خواهد شد. که مسیحیانی که پیروان حقیقی عیسی علیه السلام میشوند با آنهایی که ادعای کذب دارند. لذا عیسی علیه السلام غلبه میکند، وقتی غلبه کرد، خودش و قومش و تابعینش را می آورد پشت سر امام زمان و نماز میخواند و آنها را ملحق میکند و به ایمان به حضرت میرساند که این هم از وعده هایی است که رسول گرامی اسلام داده است که او می آید و پشت سر امام زمان…
حالا روایت بحث که این چگونه میشود، حقیقت جنگ چطور واقع میشود، یکبار روایاتش را میخوانیم که این بشارت که یک مبشر است برای فاطمه سلام الله علیها از طرف نبی ختمی به روایات متعدد که شاید بیشتر از ده روایت این مبشره را از زبان ختمی ذکر میشود، نشان میدهد روایت کم سندی نیست بعدا ذکر میشود.
و صبر ایوب
از جمله سنن ایوب صبر ایوب است که خود صبر ایوب هدایتگری ویژه همه برای مردم داشته. یعنی کان این صبر خودش یک معجزه بوده برای ایوب. همچنان که عصای موسی یک معجزه بود و هدایگری داشت، صبر ایوب برای مردم یک معجزه بود که با تمام این ابتلائات… لذا بر تارک تاریخ این میدرخشد. ضرب المثل میشود در هدایت. این صبر به عنوان یک نقطه روشن در تاریخ بشریت یضرب به المثل.
در نسخه اصل دارد که:
سیذل اولیائی فی زمانه
در زمان غیبت حضرت، دولت حضرت به معنای دوران غیبتش، سیضل اولیائی فی زمانه. در دوران آخرین حجت، مردم و مومنین به ذلت کشیده میشوند. این ذلت به معنای همین ابتلائاتی است که در طول تاریخ غیبت برای مومنین پیش می آید که امامشان نیست و غائب است و اینها در حیرت و غیبت واقع میشوند و دشمن کمال شقاوت را برای شیعه به کار میبرد.
و یتهادون رئوسهم کما تتهادی رئوس الترک و الدیلم
سرهای شیعیان هدیه داده میشود. هدیه میدهند سرهای شیعیان را همانطور که… رئوس ترک و دیلم، این ضرب المثل است. آنقدر جنگ ها قبل از اسلام محقق میشد، اقوال مشرک و کافر با هم دیگر، یضرب به المثل، ده ها جا در روایات ما یا در تاریخ به عنوان ضرب المثل است. حتی سیاهان هم ذکر شده که مثل زنجی ها، دیلمی ها، آنقدر همدیگر را میکشتند و سرها را هدیه میفرستادند، مربوط به دوران تاریک جنگ های مشرکین با همدیگر است که ضرب المثل است. یعنی تحقیر نیست به عنوان یک قومیتی. یک ضرب المثلی است در تاریخ که جنگ های فراوان، گاهی اینها غلبه میکردند و سرهای اینها را برای روسایشان میفرستادند. گاهی دیگران. فقط این دو قوم هم نیست. قوم های دیگر هم ذکر شده است.
فیقتلون و یحرقون و یکونون خائفین مرعوبین وجلین
اینها کشته میشوند یعنی شیعیان. در آن دوران غیبت. آتش زده میشوند. در آن دوره خائفند. مرعوبند. اقلیتند. تحت فشارند. مجبورند با تقیه سر بکنند. تحت ظلم های مختلف واقع میشوند.
-الان که اینطور نیستیم!
الان را نبینید. در طول تاریخ شیعه، اولین دوره ای است که شیعه اینقدر در کمال آرامش دارد زندگی میکند. عراق را ببینید. پاکستان، افغانستان، یمن، نیجریه، هرجا شیعیان هستند اقلیتند. اینجا حجت الهی است. امنیتی است که شاید بی سابقه است در طول تاریخ شیعه. این هم یک نعمت است. اگر کسی قدر نداند معلوم نیست تا کی پایدار باشد. ممکن است قدر دانی و شکرش همانطور که نسبت به جریان موسی ذکر کردیم، ظهور را نزدیک کند. قدر دانی ازش و شاکر بودنش. اما از آن طرف هم بی توجهی بهش و بی اعتنایی بهش، یا انسان سر سیری برخورد بکند، بعدی ندارد که یا از همه گرفته بشود، یا از همان بعضی که این سر سیری را دارند گرفته بشود. گاهی انسان مبتلا به چیزی میشود که جدا میشود از این چیزها. جدا میشود. یا به اختیارش و یا به اضطرار و این نعمت ازش گرفته میشود. اینها همه علت دارد. چقدر خون ها ریخته شده است تا این حالت امنیت و دور جمع شدن های راحت محقق شده است. قدر دانی از آن خون ها و ترس ها و شدت ها. به فرمایش آیت الله بهجت میفرمودند که چهار نفر بوده شیعه با این فشار ها و سختی ها تحمل ها شده 400 میلیون. تبدیل شدنش بواسطه عقلانیت شیعه و صبرش و تقیه اش و ترسها و فشار ها و تحمل کردن آنها. چون یک موقع فشار می آید اما تحمل نمیکند. آن بر باد میرود. اما یک موقع هست که اینها تحمل کردند و این باقی مانده و به دست ما رسیده است. لذا اینها را تاریخی نگاه نکنید. همین الان هم دارد محقق میشود. کشور های دیگر را ببینید.
تسبغ الارض بدمائهم
زمین به خون اینها رنگین میشود. 1700 نفر را در آن پادگان در عراق، که کسانی بودند که آموزش میدیدند و اکثرا هم شیعه بودند، استخدام کرده بودند برای نیروی هوایی عراق، زحمتی کشیده شده بود که جوانان شیعه جمع بشوند. 1700 نفر را داعش یک جا سر برید پارسال. یک جا سر برید.
و یفش الویل و الرن فی نسائهم
مردان را خونهایشان را میریزند و زن ها را ناله هایشان را در می آورند.
اولئک اولیائی حقا
اینهایی که تحمل میکنند در این دوران و دست از شیعه بودن برنمیدارند با این سختی ها و فشار ها، اینها حقیقتا اولیاء ما هستند. این آزمایش ها و فشار ها تمامش لازم است برای رسیدن به آن کمال. لذا در دوران موسی هم یذبحون ابنائهم و یستحیون نسائهم. یستحیون چه به معنای حیات بگیرید و چه به معنای حیا بگیرید. اینها زنهایشان را میخواستند بی حیا بکنند. دنبال این بودند که نسل را از بین ببرند. نسل را فاسد بکنند. با کشتن مردان و دستکاری در نظام زنان.
این روایت شریف نیمه کاره مانده بود. بعضی از فرازها را سعی میکنیم که چند روایت جلو برویم و آ«جا بیان بکنیم. و الا هر کدام از اینها، خود این سنتی که این شدت باید محقق بشود تا کمال محقق بشود، بحث عالی ای دارد. این شدت آن کمال را می آورد. وقتی یوسف میخواست از دنیا برود به بنی اسرائیل گفت که بعد از من شما دچار ذلت میشوید و این ذلت با ظهور قائم که موسی است تمام میشود و آنجا شما دوباره عزت پیدا میکنید. تا آنجا باید ذلت را تحمل بکنید و ایمانتان محفوظ بماند. این ذلت ها در ظهور و به نتیجه رسیدن موثر است. لذا الان اگر انسان حقیقت خودش را با کسانی که دارند این شدت ها را تحمل میکنند یکجا ببیند، غافل نشویم که شیعیان دارند در جاهای مختلف سختی میبینند و ما در امنیت و آرامش هستیم در اینجا، غافل نشویم از حال آنها. هر یک نفری که از آنها کشته میشود انسان احساس بکند، این رابطه را داشته باشد که یک شیعه، یک مومن، یک اهل ولایت دارد کشته میشود. امام زمان فقط برای شیعیان که نیست، امام زمان میخواهد توحید را در عالم مستقر بکند، هر مسلمانی که کشته میشود، بلکه بالاتر، هر انسانی که کشته میشود به ظلم برای ما داغ است. آن جلسه هم عرض کردیم که تمام اینها برایش فشار است حضرت و سخت است. از تمام اینها حضرت ناراحت است. مولم است درد میکشد که انسانی به ظلم کشته بشود. چون در تحت ولایت حضرت است. اینها شئون و ظهورات حضرت است. لذا کشته شدن یک انسان در دورترین نقطه هم به ظلم برای حضرت سنگین و سخت است. چه برسد به اینکه مسلمانی باشد. مومنی باشد و اهل ولایت باشد. هر قدر برای ما سختی این و سرور آنچه برای مومنین سرور است، هرچقدر با این نظام بیشتر انس پیدا بکنیم به حضرت نزدیکتر شده ایم. یعنی رابطه مان قوی تر شده است که در سختی های مومنین و همه انسان ها شریک باشیم، در راحتی هایشان هم شریک باشیم.
-میخواستید اشاره بکنید که چرا شدت کمال می آورد؟
در پاسخ: یکبار بعدا ان شاء الله می آوریم. در بحث اولین جلسه اگر یادتان باشد بحث کردیم که حقیقت غیبت یک حقیقت کمالی است. و غیبت حتما با حیرت همراه است. دوران غیبت دوران حیت است.
شدت غیبت با شدت حیرت همراه است. غیبت یک حقیقت کمالی است. میخواهد عبور داده بشود انسان در نظام ادارکی از نظام بدن به نظام قوای عالی تر انسان. انسان با قوای عالیترش ارتباط برقرار بکند. عبور از مرتبه بدن. دوران غیبت دوران عبور دادن انسان از بدن است. لذا عبور کردن از بدن چنانچه در لحظه مرگ میخواهد محقق بشود این عبور، چقدر سخت است؟ چون جدا شدن از همه مالوفات است. جدا شدن از بدن در لحظه مرگ سخت است. در دو ران غیبت، در دوران حیات میخواهد این عبور محقق بشود. تمام روابطی که از پنجره بدن برقرار کرده است، این پنجره میخواهد جدا بشود انسان افق و دیدش باز بشود. انسان قرار است بفهمد که رابطه فقط بدنی نیست. همه انسان ها میشوند بدن و او میشود روح این بدن ها. اگر کسی حقیقت انتظار و رابطه برایش حل شد، حل شده است دیگر. دیر و زود شدنش مهم نیست. غیبت به سختی مرگ است. انسان میخواهد به توحید ولایی برسد. تا مقدمه باشد برای توحید ربوبی.
عبور کردن به معنای ترک بدن نیست. به معنای انقطاع از بدن است. این محصور در بدن نیست. عبور کرده است از این. لحظه مرگ اضطراری است. اما دوران غیبت اختیاری اس. آنچه به عنوان اضطرار محقق میشود برای همه، در دوران غیبت میخواهد اختیارا محقق بشود. آن بشارت ها در دوران غیبت، که غیبت سر من اسراری و امر من امری، بیان کردیم که به چه جهت اینقدر عظیم است. رابطه ها بر اساس بدن نیست. اوحدی میرسند. رسیدن اوحدی هم کمال است. بقیه هم به مرابت است. هر قدمی که از این طرف دور میشود، به آن طرف نزدیکتر میشود. مومنین قرار میگیرند اما به مراتبش.
در انبیاء به موسی این اطلاق داده شد. چون پس از غیبت طولانی این نبی آمد و مردم را نجات داد. در بین ائمه معصومین هم این اطلاق به حجت دوازدهم شده است. این اسم به عنوان آماده بودن است. اینکه مستحب است انسان بایستد، به خاطر این است که این اسم اقتضای این حقیقت را دارد.
حمران بن اعین باشد شاید، دم خانه امام باقر علیه السلام بودم ،حمران بزرگتر از زراره بوده است. این زراره را می آورد. میگوید وارد مدینه شدم، هزار دینار در کیسه ام بود. عقد کردم که یک دینار یک دینار بدهم تا شما یک سوال مرا جواب بدهی. هزار دینار خیلی میشود.
حضرت فرمودند سل تجب. نمیخواهد همه دینارهایت را خرج بکنی.
تو صاحب این امر هستی؟ یعنی امری که بهش وعده داده شده است؟ این یک اسم و صفت و علامتی بوده. وعده داده شده بوده و مومنین منتظرش بودند. شما او هستی. آن هم حمران. در زمان صادقین، یکی از نزدیکترین کسانی بوده است… روایات فضل حمران را بیان کردیم در بحار. وقتی از دنیا میرود حضرت خیلی غصه میخورند و ناراحت میشوند.
حضرت فرمودند من نیستم. بعض خصوصیاتی را میگویند از ایشان. سرخ شده است صورتشان. گود افتاده است چشمانشان. در صورتشان هم اثرش است.
در صورت او کمال موسی است. نورانیت ویژه ای است که عظمت و ابهتی ایجاد میکند. خاصترین ها منتظر بودند.
انبیاء علمشان حضوری است. وقتی نگاه میکنند و میابند، این شهود و یافت است. مثل موسی علیه السلام چنین شهودی دارد. که نبی اولو لالعظم است. میابد حقیقتی که ندارد. حقیقتی که به آن حضرت اعطا شده است. تا میبیند میگوید من را آن قرار بده. فقیل ان ذلک من ذریة احمد.
در صفر ثانی تورات که نظر کرد، دید خصوصیاتی آمده است. دوباره وقتی دید، گفت من را او قرار بده. دوباره همان جواب آمد. از نسل یعقوب نیست. از ذریه ابراهیم است از نسل اسماعیل است.
در صفر ثالث هم همین پیش آمد.
مرحوم علامه د رالمیزان دارد در مور دابراهیم خلیل که انه فی الآخره لمن الصالحین، میفرمایند که ابراهیم خلیل با همه عظمتی که بالاترین فرد است بعد از نبی ختمی، بین انبیاء ابراهیم بالاترین است. شیخ الانبیاء که حضرت ابراهیم بود که مبدا دین حنیف بوده است، یهود و نصارا میگفتند ابراهیم از ماست. افتخار میکردند. این ابراهیم خلیل در طول تاریخ بشریت ، بالاترین ستاره انسانی بوده در طول تاریخ. ابراهیم خلیل وقتی منزلت نبی ختمی را دید، دیدن یعنی شهود، نه یعنی مفهوم. وقتی دید تقاضای او را کرد. که آن مقام را میخواهم. این مقام صلوح. نه صالحینی که همه انبیاء از صالحین بودند. اینکه میفرماید انه فی الآخره لمن الصالحین، یعنی به آن موطن در آخرت میرسد. این موطن در دنیا محقق نمیشود. این مرتبه را در آخرت اعطا میکنند.
تو او نیستی، اما همانطور که او در آخرت من الصالحین است…. دعوت انبیاء تابع شهودشان است. گزاف نیست. قطعا اجابت شده است. امکان ندارد دعایی از انبیاء اجابت نشود. تابع شهودشان است. حضرت ابراهیم این تقاضا را کرد، اما در دنیا محقق نمیشود. انبیاء اولوالعزم…
یادتان باشد در جلسه ای گفتیم روایات میثاق را اگر ببینید، از مردم میثاق گرفتند نسبت به انبیاء از انبیاء نسبت به اولوالعزم، از اولو الاعظم هم نسبت به نبی ختمی تا وصی ختمی. تا امام زمان میثاق گرفتند. اما میثاق آنها تا حد وصی ختمی نبود. فقط اولوالعزم تا این مرتبه علم پیدا کردند. علم در آنجا تابع شهودشان است. لذا اولوالعزم این مرتبه را یافتند.
فيذلّ اوليائى فى زمانه، و تتهادى رؤسهم كما تتهادى رؤوس التّرك و الدّيلم، فيقتلون و يحرقون و يكونون خائفين مرعوبين و جلين، تصبغ الأرض بدمائهم، و يفشو الويل و الرّنّة فى نسائهم. اولئك أوليائى حقّا.»[15] الحديث
2- و عن الباقر عليه السّلام: «نظر موسى عليه السّلام فى السّفر الأوّل الى ما يعطى قائم آل محمّد، فقال موسى: «يا ربّ! إجعلنى قائم آل محمّد.» فقيل: «إنّ ذلك من ذرّيّة أحمد.» ثمّ نظر فى السّفر الثّانى فوجد مثل ذلك فقال مثل ذلك، فقيل له مثل ذلك، ثمّ نظر فى السّفر الثّالث
الشموس المضيية، ص: 17
فرأى مثله فقال مثله، فقيل له مثله.»[16]
3- و عن النّبىّ صلّى اللّه عليه و اله فى حديث قدسىّ طويل: «انّ اللّه عزّ و جلّ قال لنبيّه صلّى اللّه عليه و اله: قد جعلت عليّا وزيرك و خليفتك من بعدك على أهليك و امّتك،
وزیر سنگینی و ثقل نبوت بوده است. ثقالت را اخذ میکردند. ثقلی که بر دوش تو گذاشته شده است، بر ددوش وزیر که امیر مومنین هست هم گذاشته شده است.
روایت تقطیع شده است.
و أعطيتك عن اخرج من صلبه أحد عشر مهديّا،
از سلب امیر مومنین یازده مهدی.
مرحوم علامه در المیزان، کسانی که به این مرتبه از هدایت رسیده اند را امام میدانند.یهدی یعنی لایهتدی. کسی که واسطه در هدایت نمیخواهد و خداوند او را هدایت میکند میشود امام.
کار امام ایاصال الی المطلوب است. نه انذار و تبشیر. مهدی، یعنی هدایت میکنند و ایصال الی المطلوب میکنند.
همه اینها مهدی هستند. هدایت به حق شده اند.
هم ذیل انی جاعلک للناس اماما، بیان میکنند که کار امام ایصال الی المطوب است. میگیرد و میبرد. تبشیر و انذار کار رسالت است. نبی ختمی یک کار رسالت و نبوت داشت و یک کار امامت. کار امامت بردن است. اما کار رسالت تبشیر و انذار است.
شاید ما تا همین جایی که آمده ایم، راه بسیاری را آمده ایم به برکت اهل بیت. اینها احتجاج علیه ما هست اگر ناسپاس باشیم. اگر کسی بخواهد به این رمتبه برسد، تا در محضر روایات اهل بیت باشد، میلیاردها میلیارد علت باید کنار هم بیاید تا ما اینجا بیاییم.
ایصال الی المطلوب مراتب دارد. هر چقدر شاکر باشیم….، از آن طرف بخل و انفعال نیست. آنها فیاض هستند و مظهر فیض هستند. بارانند و میبارند. فصالت اودیة بقدرها. ایصال به مطلوب، هرجا استعداد محقق بشود، ایصال الی المطلوب است. به جلد یک المیزان رجوع بکنید. در جلد یک.
مخصوصا بحثی که میکنند که بهداهم اقتده. هدایت انبیاء همان ایصال الی المطلوب است که خداوند محقق کرده است. شان انبیاء مطرح نیست. هدایت الهی است. لذا خطاب میشود که بهداهم اقتده.
ذیل امام بیان میکند که آخرین رتبه کمالی ابراهیم امامت بود.
كلّهم من ذرّيتك، من البكر البتول،
حدیث قدسی است. از حضرت زهرا سلام الله علیها. شان اینکه در روایات ما متعد دوارد شده که حضرات معصومین از حضرت زهرا نشات گرفته اند، این شان عظیمی است. قابل تدقیق است. چرا تصریح به این میشود. یک موقع خطاب به حضرت زهرا است، از باب بشارت به ایشان میتواند باشد. اما یک وقت خطاب به امت است، گاهی خطاب به حضرات معصومین است. این شانی که مبدئیت پیدا میکند، این نشویت خودش یک مدخلیتی دارد. این سنت الهی که رابطه ائمه با نبی ختمی از طریق یک خانم محقق میشود، یک نکته است. میتوانست خداوند یک پسر قرار بدهد برای نبی ختمی.
مخصوصا با بحث انا اعطیناک الکوثر. کوثر که مقام وحدت است، کوثر که کثرات در آنجا به وحدت میرسند، بحث خودش را دارد.
آخر رجل منهم يصلّى خلفه عيسى بن مريم،
این بشارت به حضرت زهرا است که پیامبر دارند میدهند. این روایت را نبی ختمی برای حضرت زهرا بیان میکنند. عیسی بن مریم پشت سر او نماز میخواند. این عظمت عیسی علیه السلام است. عیسی کوچک نشده است. عظمت عیسی که آخرین اولوالعزم بین انبیاء است، مذهب او تا قیامت تابعه دارد، بیشترین تابعین را دارد، اینه همه در قرآن به او اعتنا شده است، او خلف حجت آخر نماز میخواند. این یک حجت و هدایتگری درش هست. یک کمال است که در آنجا اظهار میشود. نشان میدهد که…
گفتنش در بین ما شاید خیلی ساده و سهل باشد، اما در بین اهل تسنن یا شاید خیلی از بزرگان آنها، شانی برای عیسی قائلند که نظیری برایش نمیبینند. حتی در نوشته های محی الدین، ولایت مطلقه ای که برای عیسی میبیند، جوری مطرح میکند آن ولایت عامه را که عیسی علیه السلام به عنوان خاتم ولایت عامه مطرح میشود. بعد ازنبی ختمی می اید. این احادیث دست آنها نرسیده بوده است. معلوم میشود که شان وصی آخرین با شان عیسی علیه السلام متفاوت است کاملا.
يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا و ظلما،
این بحث طلب شما باشد. مراتب عدالت. حقیقت عدالت. چه عدالتی میخواهد محقق بشود. چه ظلمی قبلش محقق شده است. یک جلسه طلب شما باشد. روایاتش را باید بیاوریم و بحث بکنیم.
انجى به من الهلكة
به واسطه این فرزند آخرین است که همه نجات پیدا میکنند.
و اهدى به من الضّلالة،
الضلالة بواسطه او نجات برش محقق میشود. الهلاکه هم بواسطه او نجات محقق میشود.
و أبرء بن الأعمى و أشفى به المريض.»[17] الحديث
همان کاری که عیسی علیه السلام میکرد.
4- و عن الصّادق جعفر بن محمّد عن ابيه عن جدّه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله:
«القائم من ولدى، اسمه اسمى، و كنيته كنيتى،
همان ابولقاسم
و شمائله شمائلى، و سنّته سنّتى،
شباهت فقط ظاهری نیست. جامعیتی که حضرت ایجاد کرد، در ختم عالم محقق خواهد شد. همه اسم جامع محقق میشود دولتش. اسم الظاهر و الباطن محقق میشود. الظاهر و الباطن هر دو در آن دور ان محقق میشود. وقتی الظاهر بواسطه الباطن محقق شد، مسئله خیلی عظیم میشود. الظاهر و الباطن میشوند حقیقت واحده. اگر الظاهر ذیل الباطن ظهور پیدا کرد، ….
تعبیر محی الدین خیلی عظیم است که د رآخرت اسم آخر و باطن آشکار میشود. در دنیا اول و ظاهر. در دوران حضرت که گذر از دنیا به آخرت است، بخشی از اسم الباطن میخواهد آشکار بشود؟؟؟
يقيم النّاس على ملّتى و شريعتى، و يدعوهم الى كتاب اللّه عزّ و جلّ. من أطاعه أطاعنى، و من عصاه عصانى، و من أنكره فى غيبته فقد أنكرنى،
کسی در دوران غیبتش او را انکار بکند، من را انکار کرد هاست. در دوران غیبت انکار شدید میشود. فکر نکنیم ما که قبول کردیم دوران غیبت را، حقیقت قبول کردیم. همچنان که کسانی در دوران حضور حضرات بودند، قبولشان مراتب دارد. گاهی قبول ما به یک حرف است. انکرنی نسبت به خیلی از مراتب صدق میکند.
خطاب را غائب نکنیم به دیگران. نسبت به خود ما هم مراتبی از انکار هست.
غیبت برای ما حیرت است. برای خواص منتظر غیبت حیرت نیست. برای کی غیبت حیرت است؟ برای کسی که حرکت نکرده است یا مراتب حرکتش ضعیف بوده است.
و من كذّبه فقد كذّبنى، و من صدّقه فقد صدّقنى.
نبی ختمی نتیجه تمام عالم است. و امام زمان در تمام خصوصیات مطابق با نبی اکرم است.
الى اللّه أشكو المكذّبين لى فى أمره،
تکذب کرده اند مرا در امر او.
و الجاحدين لقولى فى شأنه،
و المضلّين لامّتى عن طريقه،
همه این درگیری ها که میشود، آنها هم میدانند که اینها بشارت هایی است که دارند شیعه را گسترده میکنند. لذا تمام لجاجت و تکذیبشان را دارند به کار میبرند. حمله عربستان به یمن حمله ساده ای نیست. ان شاء الله شیعه امتحان خوبی پس بدهد.
وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ[18].»[19]
اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 5” دیدگاه میگذارید;