بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع برنامه: سیره تربیتی امام صادق علیه السلام قرآن کریم

تاريخ پخش: 09-05-95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
تا به کي از سخن عشق گريزان باشم *** از تو ننويسم و هر بار پشيمان باشم
پاک کردي عرق شرم ز پيشاني من *** پس روا نيست من اينگونه پريشان باشم
کيميا خاک کف پاي غلامان شماست *** کيميايي بده تا جابر حيان باشم
نمي از چشمه توحيد مفضل کافيست *** تا به چشمان تو يک عمر مسلمان باشم
مثل اين بيت برايت حرمي مي‌سازم *** تا در آيينه ايوان تو حيران باشم
حرف آيينه و ايوان شد و دلتنگ شدم *** کاش مي‌شد حرم شاه خراسان باشم
صبح صادق ندمد تا شب يلدا نرود *** کاش در صبح ظهور آينه گردان باشم

شريعتي: سلام بر جعفر بن محمد امام صادق(ع). سلام عرض مي‌کنم خدمت همه شما هموطنان عزيزم. در سالروز شهادت امام صادق(ع) تسليت من و همه همکارانم را پذيرا باشيد. انشاءالله همه ما بهترين بهره را از امروز ببريم و همه ما مشمول شفاعت آن حضرت شويم. حاج آقا عابديني سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا عابديني: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز. عرض تسليت داريم خدمت امام زمان(عج) به مناسبت شهادت رئيس مکتب شيعه امام صادق (ع).
شريعتي: بحث ما سيره تربيتي انبياء در قرآن کريم است. انشاءالله در بخش دوم فرمايشات ايشان را در راستاي موضوع برنامه خواهيد شنيد. انشاءالله از کلام حاج آقاي عابديني درباره امام صادق(ع) بشنويم و بهره‌مند شويم.
حاج آقا عابديني: (قرائت دعاي فرح)
انشاءالله خداوند متعال کمک کند و همه ما از ياران و ياوران و سربازان حضرت باشيم و همينطور از پيروان مکتب امام صادق(ع) باشيم.
در بحثي که به مناسبت امروز در خدمتش هستيم و متذکر مي‌شويم. بحث اين است که زمان امام صادق(ع) و دوران امامت حضرت دوران پر فراز و نشيبي از جهت فرهنگي بود. با توجه به اينکه در ابتداي صحبت عرض کرديم يک رابطه محضي بين حضرات هست که يک نور واحد هستند و هرکدام در زمان خودشان به مناسبت آن ظهوري که لازم است در آن زمان داشته باشند، تجلي حضرات متفاوت بوده با اينکه حضرات نور واحد هستند و يک حقيقت واحده هستند، به تعبيري که مقام معظم رهبري در بعضي نوشته‌ها و گفته‌هايشان دارند که انسان 250 ساله بودند که در اين دوران 250 سال هر کلامي از اينها صادر شده و هر فيضي از اينها صادر شده نازل به همديگر است. چنانچه انسان در دوران عمرش در هر برهه ظهور و بروزي دارد، ولي يک انسان است. حضرات معصومين(ع) يک حقيقت واحده‌اي بودند که در برهه‌هاي مختلف به مناسبت‌هاي مختلف ظهور و بروز مختلفي داشتند. لذا حرکت اينها در راستاي تحقق هدايت و توحيد و اعتلاي کلمه توحيد بود ولي هرکدام به مناسبت ظرفيت زمانشان شرايطي که مردم داشتند، دشمنان ايجاد مي‌کردند ظهور متفاوتي داشته است.
در دوران امام صادق(ع) به تعبير بعضي از محققين دوران پيش فعال فرهنگي بوده است. يعني اگر بخواهيم تقسيم‌بندي کنيم دوران امام صادق(ع) دوراني بود که فعاليت‌هاي فرهنگي، هم نهضت ترجمه خيلي قوي بود. يعني از کشورهاي مختلفي مثل يونان، مثل ايران کتاب‌هايي که حکما و علماي آنها يا علوم مختلفي که بود به سرعت ترجمه مي‌شد و در دسترس عالمان آن زمان قرار مي‌گرفت. مردم هنوز آن شدت فکري را پيدا نکرده بودند. وساطت فکري به لحاظ اينکه رواج حديث هم ممنوع بود. لذا کتابت حديث تا زمان امام صادق(ع) ممنون بود. تازه آغاز شده بود که کتابت حديث را آزاد کرده بودند. يعني از اوايل صدر اسلام بعضي خلفا کتابت حديث را ممنوع کرده بودند، تا زمان امام صادق(ع) هم اين کشيده شده بود. لذا مسائل فرهنگي به صورت بسيط منتقل شده بود و ساده بود. يک دفعه مردمي که در نگاه ابتدايي و ساده رشد کرده بودند، مواجه شدند با شبهه‌ها و مسائل علمي خيلي قوي که اينها براي آنها و در فرهنگشان جواب‌هايي داشت اما با نظام اسلامي و نگاه اسلامي ممکن بود اينها شبهه و انحراف ايجاد کند. و خيلي‌ها را بلغزاند يکباره وارد زمينه فرهنگي مسلمانان شد. کتاب‌هاي خيلي عميقي که نتيجه صدها سال تحقيق و پژوهش و کارکرد فرهنگ‌هاي مختلف بوده، يکباره در يک فرهنگي که آغاز آن فرهنگ است و به لحاظ بعضي از منع‌هايي که اگر غلط قرار داده شده بود، مردم هم رشد کافي را پيدا نکرده بودند. يکباره مواجه با اين شبهه‌ها و انحراف مي‌شدند و برايش جواب ندارند. لذا هم مباحث کلامي يکباره شروع به اوج گرفتن مي‌کند. مذهب‌ها و تفکرات و مکاتب مختلف فکري کلامي شکل مي‌گيرد که اين نتيجه ورود نهضت ترجمه و کتاب‌هاي جديد بود که وارد شده بود.
خدا شهيد مطهري را رحمت کند. ايشان مي‌فرمايد: فرهنگ زنده فرهنگي است که با فرهنگ‌هاي ديگر تعامل مي‌کند نه به اين گونه که وا داده باشد و هرچه که وارد مي‌شود بپذيرد و نه به گونه‌اي که آنچنان مدافعه داشته باشد که هيچ راه را براي ورود فرهنگ‌هاي ديگر ببندد و هيچ ارتباطي برقرار نکند. تعامل است. به چه صورت؟ چطور يک موجود زنده مثل انسان غذايي که مي‌خورد بايد در معده هضم شود تا جذب شود و آنچه قابل جذب نيست دفع شود. يعني بايد از سنخ اين وجود شود. به تعبير ايشان اگر نکته فرهنگي کنار يک مسائل فرهنگي ديگر آمد و زمينه شد. اين انتقاد مي‌شود. مثل اينکه شما يک تکه گوشت را به بدن انسان بچسباني. اين هضم و جذب نشده است. اما فرهنگ زنده به گونه‌اي است که وقتي يک حقيقتي وارد او مثل معده انساني مي‌شود، اين را در درون خودش هضم مي‌کند و زوايدش را کاملاً تغيير مي‌دهد. نه فقط زوايد را دفع مي‌کند بلکه کل آن غذايي که شما ميخوريد بنيادي‌اش مي‌کند. اين غذا را تحليل مي‌کند و ساده مي‌کند و به صورت اولي بنيادي در مي‌آورد و بعد اين را قابل جذب ميکند. عين همين جريان که در نظام حيات تکويني و نظام بدن ما محقق هست، در نظام فرهنگي هم ايشان مي‌فرمايد فرهنگ زنده اينگونه است. هر فکري که وارد مي‌شود، هر حرفي که وارد مي‌شود، اينطور نيست که بگويد: يا مي‌پذيرم يا رد مي‌کنم. بلکه اگر مي‌پذيرد بايد او را از سنخ خودش بکند. چون هر حرفي مبنايي دارد. مباني او با اوست. نمي‌شود اين حرف را با مباني‌اش يا قبول کرد يا به طور کل رد کرد. بلکه بايد اين حرف را تحليل کرد. يعني چه؟ يعني اين حرف را مباني غلطش هم جدا کردند. با اين مباني که من در نظام فکري‌ام دارم، ببينم سازگاري پيدا مي‌کند اين مباني را در روح او قرار بدهم و روح او اين مباني شود. وقتي او تحت اين مباني و روح قرار گرفت، حالا قابل مي‌شود که در اين فکر قابل استفاده شود و جذب اين فرهنگ شود. اما متأسفانه معمولاً در نگاه‌هاي ما يک حرف را بدون توجه به عقبه‌ و مباني فکري که او دارد مي‌پذيريم، يا رد مي‌کنيم. همين مقدار براي اينکه مسأله زمان امام صادق(ع) و نهضت ترجمه با آن عظمت که محقق شده بود، با مباني مختلف از مباني مادي گرايي محض گرفته تا مباني الهي که انبياي سابق داشتند و در دست عالمان سابق بوده و توانسته بودند اينها مدون کنند تا آن زمان برسانند، همه اينها بوده است. انحرافاتي هم که ايجاد شده بوده شبهاتي هم که بوده، همه وجود داشته است. حالا همه اينها ترجمه شده با مباني مختلف. حاکميت هم بخاطر اينکه از جهت فکري خودش مبنايي نداشت ولي مي‌ترسيد که مباني فکري راسخ امامان معصوم ما آن حاکميت فکري جامعه را بدست بگيرد، کاملاً موافق بود با اينکه فضاي باز بيايد تا تزلزل‌ها ايجاد شود. تا توجه به يک قطب فرهنگي که امامان معصوم در طول اين دوران بودند، از اين برداشته شود. لذا حاکميت هم دامن مي‌زد و مانع ايجاد نمي‌کرد.تا جايي که مباني نباشد که بر ضد حاکميت قيام بي عملکند کاملاً موافق بود. اين از يک سوء مظاهر فکري بود که وارد شده بود.
از طرف ديگر هم بخاطر اينکه دوران حاکميت حاکمان به گونه‌اي شده بود که مي‌طلبيد مباني عملي را، لذا مکتب‌هاي فقهي مختلفي هم در دوران امام صادق(ع) به لحاظ آنچه که روش عملي براي مردم و حاکميت بود شکل گرفته بود. از همان دوران مي‌بينيد مذاهب اربعه اهل تسنن هم در همان دوران يا شکل گرفته، يا پس از آن دوره تشکيل شده بود و بستر فراهم شده بوده است. لذا در يک دوره‌اي حضرات قرار گرفتند که از نگاه فلسفي،از نگاه کلامي، از نگاه ادبي، از نگاه فقهي و اخلاقي، حتي اهل تسوف و مکاتب اهل تسوف و نگاه‌هاي اينگونه براي خودش يک باب وسيعي بود که عده‌اي را به سمت خودش جذب کرده بود.
مأموريت امام صادق(ع) در اين دوره با توجه به اين نکته که دوره تغيير حاکميت از امويان به عباسيان بود. يعني يک دوره اختلال در حاکميت مطلقه و تثبيتي که حاکمان داشتند ايجاد شده بود. از يک طرف شبهات فرهنگي و مسائل سخت فرهنگي و پيش فعاليت فرهنگي در آن دوره محقق شده که اينها خودش يک حاکميت را در مقابل مي‌طلبيد که بتواند پاسخگو باشد و مسلمان‌ها را حفظ کند. از طرف ديگر خود حاکميت کاملاً متزلزل بوده و انتقال قدرت بين دو خليفه هم نبود. بلکه بين دو دستگاه فکري خلفا بود. يعني دستگاه امويان با يک نگاه به عباسيان تبديل شده با يک نگاه‌هاي ديگري. خود اين هم در عين اينکه يک شبهاتي را ايجاد مي‌کرد، يک فرصت‌هاي زيادي را براي امام صادق(ع) ايجاد کرد که امام صادق(ع) تجلي‌اش اينگونه شد. اين يک زمينه اجمالي بود که امام صادق(ع) بهترين فرصت را در اينجا ديدند که شروع به يک حرکت علمي کنند به دو دليل. يکي پاسخگويي به شبهات و انحراف‌هايي که اساس اسلام را مورد هجمه و خطر قرار داده بود. يکي در مقابل اين انحرافات و شبهات پاسخگو باشند،ديگري تثبيت نظام حاکميت و نظام فکري اسلامي که نظام فکري اسلامي را ترسيم کنند. چون با ورود افکار ديگر اختلافي که ايجاد مي‌شود، خلوص در نظام فکري کاملاً مختل شده بود و همه با هم حالت التقاط پيدا کرده بود. پس يکي پاسخگويي به انحرافات و سؤالاتي که در اذهان و عالمان آن زمان شکل گرفته بود پاسخ را بدهند. باعث شده حاکميت هم بخاطر ضعف خودش و براي اينکه اينها را سرگرم کند و بتوانند تثبيت خودشان را داشته باشند و به مردم به نقد حاکميت نپردازند. امام صادق(ع) اينجا هم انحرافات را پاسخ مي‌داد، هم بايد آن نظام فکري اسلامي را تثبيت مي‌کرد.
ما در دوران چهل ساله حاکميت جمهوري اسلامي با بسيج نيرو و امکاناتي که داريم واقعاً هنوز نتوانستيم اين نظام فکري و ديني را ترسيم کنيم. الآن اگر از ما يک جوان متدين ما، يا جواني که بخواهد به اسلام روي بياورد، منظومه فکري ما را به صورت مختصر بخواهد، مي‌توانيم يک چيزهايي را معرفي کنيم اما آن مطلوب خودمان که يک حقيقت مطلوبي بوده و باور داريم نمي‌توانيم ترسيم کنيم. در حالي که امام صادق(ع) در دوره‌اي قرار گرفت که نزديک به اين دوره ما است. شبهات فکري و مکاتب هجوم آورده بودند. افکار زياد وارد شده بود و مسلمان‌ها مورد هجوم اين افکار قرار گرفته بودند. حضرت خودش را مکلف مي‌ديد که پاسخگو باشد.
امام صادق(ع) در اينجا راهکارهايي دارند از جمله کارهايي که دشمن مي‌کرد و حضرت مقابل آن به خوبي ايستادند، اين بود که دشمن داشت شخصيت سازي مي‌کرد. يعني در مقابل حضرات معصومين که شخصيت‌هاي شناخته شده‌اي در آن زمان بودند، عده‌اي را پر و بال دادن. عده‌اي را با همين متصدي شدن و مناصب فکري را به عنوان شخص اول اين کار مطرح کردن که اينها بتوانند در مقابل اين مکتب فکري امام قد علم کنند.
چون موضوعات فرهنگي هم خيلي متنوع بود، از موضوع کلام از نظام امامت و ولايت تا نظام توحيد و نظام نبوت و فقه در شاخه‌هاي مختلف و اخلاق با گرايش‌هاي مختلف و بعد اهل تسوف با نگاه‌هاي مختلفي که بود، قرائت، حديث، ادبيات، انواع اين گرايش‌ها هرکدام مي‌خواستند اشخاصي را متشخص کنند، و اينها را شخصيت‌سازي کنند. همين کاري که امروز ما مي‌بينيم بعضي از اشخاص را با مصاحبه‌هاي متعدد و مقاله‌هاي متعددي که با ارجاعات مختلف که به مقاله‌اش بدهند، اين شخصيت سازي شود. يک گروه و حزب و شخص مرجع معرفي شود.
ما در نظام الهي گاهي اين حالت را داريم که فکر مي‌کنيم مطرح شدن با اخلاص منافات دارد. لذا مي‌بينيد متدينين حتي عالمان متدين ما يک حالت غير مطرح شدن براي خودشان قائل بودند. لذا گريزان بودند از اينکه شناخته شوند. لذا با آن ظرفيت علمي عظيمي که داشتند عده‌ي محدودي آنها را مي‌شناختند. اما در طرف مقابل افراد با قدري از علم آنچنان شخصيت سازي مي‌کردند، که به عنوان يک نفر مرجع در اين علم معرفي شوند. البته شخصيت‌سازي روش صحيحي نيست. اما دشمن از اين روش در زمان امام صادق(ع) استفاده مي‌کرد و حضرت روشي را که به ما نوع روش را در آن دوره ياد مي‌دهد استفاده کرد. عالمان مي‌آمدند با افراد مختلفي مناظره مي‌کردند، گاهي خدمت حضرت با يک شخصيت مطرح علمي مي‌آمدند حضرت به جاي اينکه خودشان مستقيماً با اينها مناظره کنند، مي‌نشستند در محضر حضرت شاگردانشان را صدا مي‌زدند و اين افراد قدري که مي‌آمدند و عالم در رشته‌هاي مختلف بودند، حضرت مي‌گفت: با شاگردانشان مناظره کنند. بعضي از اين افراد معترض مي‌شدند. حضرت مي‌فرمود: اگر توانستيد اينها را مغلوب کنيد، من قبول مي‌کنم. به طوري که اينها را آنچنان اينها را پرورده بود و اطمينان داشت، که اين اطمينان حضرت به آنها باعث مي‌شد که کاملاً در معرض قوي‌ترين چالش‌هاي علمي که ديگران داشتند، حضرت مطرح کند. مثلاً دارد که کسي از شام آمده بود خيلي هم آدم قوي در علوم مختلف بود. خدمت حضرت آمد و گفت: از شما سؤالاتي دارم. گفت: سؤالات تو در چه زمينه‌اي است؟ فرمود: تک تک سؤالات را موضوع به موضوع مطرح کن. مثلاً وقتي موضوع ادبيات را سؤال کرد. به يکي از شاگردانش گفت: تو جواب بده. وقتي در موضوع تفسير سؤال داشت يکي از شاگردانش جواب داد. وقتي در موضوع فقه سؤال داشت به يکي از شاگردانش گفت: جواب بده. حضرت اينها را تخصصي تربيت کرده بود. تا اينها را شخصيت سازي مي‌کرد. در مقابل دشمنان و در بين دوستان اينها را مطرح مي‌کرد. اين متخصص اين فن است. اين در اين رشته شاخص است. آن فرد بعد از اينکه سؤالاتش را مطرح کرد و پاسخ گرفت، گفت: شما شاگردانتان را به رخ مي‌کشيد. حضرت فرمود: بله، قصدم معرفي شاگردانم است. شاگردپروري! بعد از هر مناظره هم حضرت با شاگردانش بحث مي‌کرد که نقص تو در اين مناظره اين بود.
هشام بن حکم جوان بسيار باهوشي بود. در يک جلسه‌اي هشام نشسته بود، بعضي از ياران ديگر حضرت هم بودند. حضرت فرمود: هشام قضيه‌ات با عمربن عبيد را براي ما نقل مي‌کني؟ هشام فرمود: من خجالت مي‌کشم در محضر شما سخن بگويم. حضرت فرمودند: نه بفرماييد. گفت: عمروبن عبيد يکي از عالمان بزرگ اهل تسنن بود که در بصره کرسي درس داشت. من شنيدم که در بحث امامت اشکالات زيادي مطرح مي‌کند و کسي هم قدرت جواب بر او ندارد. از کوفه به بصره رفتم و در جلسه عمر وارد شدم. نزديک عمر نشستم و عرض کردم: شيخ سؤالي دارم! گفت: بپرس. گفتم: آيا شما چشم داري؟ گفت چه سؤال احمقانه‌اي. گفتم: من چند سؤال اينچنيني دارم. شما به من پاسخ بدهيد. گفتم: چشمت به چه کاري مي‌آيد؟ عمر گفت: براي ديدن است. گوش داريد؟ براي چه کاري است؟ عمر گفت: براي شنيدن است. قلب هم داريد؟ عمر گفت: بله. گفتم: براي چه کاري است؟ عمر گفت: بله وقتي مي‌بينم و مي‌شنوم و مي‌بويم، دل حاکم است در جايي که شک کردم به دل رجوع مي‌کنم تا در حقيقت اين را به يقين تبديل کند. گفتم: مگر هواي شما سالم نيستند پس چرا به دل احتياج است؟ گفت: دل حاکم است در اينکه اشکالات آنها را برطرف مي‌کند. هشام مي‌گويد به عمر گفتم: خداي تبارک و تعالي در يک نظام بدني دل را حاکم قرار داده و محل رفع شک‌هاي حواس شما قرار داده. آنوقت در يک جامعه به اين عظيمي با اين همه مسائل و شک‌هايي که مطرح است، يک کسي را که نقش دل و رجوع بر او قرار داده شود، خدا قرار نداده است؟ عمر گفت: تو هشام نيستي؟ گفتم: نه. گفت: شاگرد هشام نيستي؟ گفت: نه! اهل کجايي؟ گفتم: کوفه. عمر گفت: پس تو خود هشام هستي. آوازه هشام در جواني و اينکه هنوز مويي در صورتش روييده نشده بود، در بين عالمان بزرگ مثل عمر بن عبيد پيچيده بود.
امام صادق مي‌فرمايد: هشام اين استدلال را چه کسي به تو ياد داد؟ هشام گفت: خدا به ذهن من انداخت. حضرت فرمود: اين در صحف ابراهيم و موسي است. يعني خداي تبارک و تعالي اگر بنده‌اي در راستاي دفاع از دين او حرکت کند خدا تأييدش مي‌کند و در ذهن او حقايقي را القا مي‌کند که به انبياي خودش اعطا کرده بود. حضرت اينجا مي‌فرمايد: اين در صحف ابراهيم و موسي است که خدا در ذهن تو انداخته است و تو توانستي با اين اقتدار در مقابل يک عالم بزرگ در سنين جواني امامت را اثبات کني. حضرت خنده‌اي کرد و خوشحال شد. خدا هم انشاءالله به ما اين توفيق را بدهد که با اعمالمان خنده بر لبان امام زمان جاري کنيم.
در ايام حج که حضرت در مکه بودند، شخصي وارد چادر حضرت شد. شخص در کلام خيلي قوي بود. حضرت به يکي از يارانش مي‌گويد: از شاگردان من کسي در اين اطراف هست که من آنها را به مناظره قرار بدهم. افراد که آمدند نشستند، حضرت سرش را از چادر بيرون کرد و شتري با سرعت مي‌آيد، حضرت فرمود: انشاءالله اين هشام باشد. حضرت هشام را در جاي خود نشاند و به آنها گفت يکي يکي مناظره کردند و بعد به هشام گفت: حالا تو مناظره کن. آن شخص وقتي با هشام مناظره کرد، هشام او را به گونه‌اي مغلوب کرد که شخص اسلام آورد و ايمان آورد.
در جاي ديگر داريم که هشام با شخصي مي‌خواست مناظره کند. هشام با او شرطي گذاشت که اگر من غلبه کردم، تو ايمان بياوري. و اگر تو غلبه کردي من ايمان نمي‌آورم. گفت: چرا؟ اين شرط عادلانه‌اي نيست. هشام گفت: چون تو سر فکر خودت، خودت هستي و بالاتر از خودت سر نداري. کسي بالاتر از تو نيست که اگر کم آوردي به او رجوع کني. اما من سر دارم. من رئيس و امام دارم. اگر من نتوانستم جواب تو را بدهم سراغ امامم مي‌روم. اگر امام من پاسخ تو را نداشت من به تو ايمان مي‌آورم. هشام در اوج اين اقتدارش خودش را يک شاگرد مي‌بيند. دوران امامت حضرت 28 تا 30 سال بود. شايد طولاني‌ترين دوران امامت در بين حضرات هست. در دوران پيش فعال فرهنگي بود و حضرت با شخصيت سازي شاگردانش و پروراندن اينها در رشته‌هاي تخصصي مختلف کار بسيار عظيمي کردند.
مادر جابر بن حيان خدمت امام صادق(ع) آمد. حضرت به مادر جابربن حيان فرمود: شما چه تحقيقي در دست داريد؟ مادر جابر مي‌گويد: من در اينکه کدام حيوانات تخم گذار و کدام پستاندار است تحقيق مي‌کنم. اينها را دسته‌بندي مي‌کنم. حضرت مي‌فرمايد: شما نمي‌تواني در عمق زمين فرو بروي و به اوج آسمان بروي و همه موجودات را دسته بندي کني. اما من قاعده‌اي را به شما مي‌دهم که اين قاعده به شما شاخصي مي‌‌دهد. هر موجودي که لاله بيروني گوش دارد اين پستاندار است. هر موجودي که لاله بيروني ندارد تخم گذار است. جابربن حيان پدر علم شيمي يکي از شاگردان حضرت است. حضرت چهار هزار شاگرد در دوران مختلف تربيت کردند. در اين دوران شاگردي که در سياست متبهر بود و شاگردي که مثل ابوحمزه ثمالي در ادعيه متبهر بود، يا شاگردان ديگري که در فقه متبهر بودند.
شريعتي: امروز صفحه 292 آيات 97 تا 104 سوره مبارکه اسراء در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود.
وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِهِ وَ نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى‏ وُجُوهِهِمْ عُمْياً وَ بُكْماً وَ صُمًّا مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِيراً «97» ذلِكَ جَزاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِآياتِنا وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً «98» أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ قادِرٌ عَلى‏ أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لا رَيْبَ فِيهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلَّا كُفُوراً «99» قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً «100» وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى‏ تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ فَسْئَلْ بَنِي إِسْرائِيلَ إِذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا مُوسى‏ مَسْحُوراً «101» قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ وَ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً «102» فَأَرادَ أَنْ يَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ جَمِيعاً «103» وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنا بِكُمْ لَفِيفاً «104»
ترجمه: و هر كه را خدا هدايت كند، پس همو هدايت يافته است و هر كه را گمراه سازد، هرگز ياورانى جز خدا براى آنان نخواهى يافت و ما در روز قيامت، آنان را واژگون (به صورت خزنده) كور و كر و لال محشور مى‏كنيم و جايگاهشان دوزخ است، كه هرگاه خاموش شود، آتش آنان را بيافزاييم.آن (دوزخ) كيفر آنان است، بدان جهت كه كافر شدند و گفتند: آيا پس از آنكه (مرديم و به صورت) استخوان و (مثل كاه) ريزريز شديم، آيا واقعاً به صورت آفريده‏ى جديدى برانگيخته خواهيم شد؟آيا نيانديشيده‏اند خداوندى كه آسمان‏ها و زمين را آفريده است، بر آفريدن مثل اين مردم نيز تواناست؟ و خداوند براى آنان مدّتى معيّن كرده كه شكّى در آن نيست، امّا ستمگران سرباز زده و جز به كفر به چيزى تن نمى‏دهند. بگو: اگر شما خزانه‏دار رحمت پروردگارم بوديد، قطعاً از ترس انفاق (و تهى‏دستى،) چيزى به كسى نمى‏داديد. وانسان تنگ‏نظر و بخيل است! همانا به موسى نُه معجزه‏ى روشن داديم. پس، از بنى‏اسرائيل آنگاه كه (موسى) به سراغشان آمد سؤال كن. پس فرعون (با ديدن آن همه معجزه) به او گفت: اى‏موسى! من تو را قطعاً افسون شده مى‏پندارم. موسى گفت: قطعاً مى‏دانى كه اين (معجزات) را جز پروردگار آسمان‏ها و زمين براى بصيرت شما نفرستاده است و من تو را اى فرعون! هلاك شده مى‏پندارم.پس (فرعون) تصميم گرفت كه آنان را از آن سرزمين تبعيد كند، پس ما او و همه‏ى همراهانش را غرق كرديم. و پس از آن (غرق فرعون) به بنى‏اسرائيل گفتيم: در اين سرزمين مستقرّ شويد، پس چون موعد آخرت فرا رسد، همه‏ى شما را با هم گرد خواهيم آورد.
شريعتي: اشاره قرآني امروز را بشنويم.
حاج آقاي عابديني: آيه «وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِهِ وَ نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى‏ وُجُوهِهِمْ عُمْياً وَ بُكْماً وَ صُمًّا» هرکس را خدا هدايت کند او هدايت شده است. هدايت الهي هم ابتدايي و هم جزايي است. ابتدايي يعني خداي تبارک و تعالي گاهي توفيق هدايت مثل هدايت فکري، که ما توفيق اين را داريم که ما را به سمت هدايت مي‌کشاند و دعوت مي‌کند. اين هدايت ابتدايي است و خدا توفيق براي انسان ايجاد مي‌کند. هدايت جزايي اين است که عملي انجام دادم که سبب مي‌شود خداي متعال براي من توفيقات بيشتري را به واسطه اين عملم در جزاي آن عملم قرار بدهد. اين هدايت جزايي است. در جانب ضلالت «وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِهِ» اين تفاوت مي‌کند. ما ضلالت جزايي داريم. اما ضلالت ابتدايي نداريم. هدايت از همان ابتدا امکان پذير است. اما ضلالت ابتدايي نداريم. گمراهي خدا گمراهي جزايي است. يعني اعمالي را انجام داده نتيجه عملش اين است که به گمراهي کشيده شده است. منتهي مي‌فرمايد: اگر کسي چنين شد، گمراه شد، «وَ نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى‏ وُجُوهِهِمْ» يعني صورت او بر زمين است. تصوير کنيد انساني را که صورتش به جاي پاهايش بر زمين قرار بگيرد. اين مي‌شود رجل معکوس، رجلي که به جاي پاي بر زمين باشد، صورتش او را هدايت مي‌کند. اينها بر وجهشان در روز قيامت محشور مي‌شوند. وجهشان زير پايشان است. «عُمْياً وَ بُكْماً وَ صُمًّا» هم اينها کور هستند. هم کر هستند و هم لال هستند. تمام مواضع ادراکي آنها که مي‌تواند آنها را نجات بدهد بسته است. بحث که در جلسه گذشته گفتيم: انکار انسان را به کوري و کري و لالي مي‌کشاند. هيچ قدرتي براي انسان باقي نمي‌ماند.
شريعتي: يک چشم‌اندازي را از بحث اصلي‌مان، سيره تربيتي انبياي الهي در قرآن کريم ترسيم کنيد. انشاءالله باقي مباحث جلسه بعد گفتگو کنيم.
حاج آقاي عابديني: نگاه عاميانه هست که ما فکر مي‌کنيم هرکس مقرب‌تر نزد خدا هست بايد قدرتمندتر باشد و زندگي‌اش، رفاهش بيشتر باشد. در حالي که در نگاه اصلي که وقتي انبيا مي‌آمدند و مي‌گفتند: ما رسول الهي هستيم، مي‌گفتند: پس فضيلت شما؟ دارايي شما کجاست؟ وقتي موسي وارد مي‌شود و فرعون را دعوت مي‌کند، فرعون به اطرافيانش رو مي‌کند و مي‌گويد: اين را نگاه کنيد. نه خلخالي بر پايش است. نه زيور و نه قدرتي دارد. آنوقت مي‌گويد: من رسول الهي هستم. بقيه مي‌خندند. ما هم نگاه اولمان همين گونه است که فکر مي‌کنيم اگر کسي ولي الهي است حتماً ديگر هر حاجت او بايد روا باشد. هيچ اطلاعي نبايد داشته باشد. مريضي و سختي براي اين نبايد باشد. لذا وقتي قوم نوح به نوح گفتند: تو اگر رسول الهي هستي پس فضيلت و داريي تو کجاست؟ آنجا نوح ابراز ميکند من بنده‌اي هستم که در تسليم رب هستم. انبياء تسليم رب بودند و تحت اراده رب محو بودند. هيچ چيزي براي خودشان نداشتند. اگر معجزه داشتند توان معجزه داشتند، کن فيکون عالم دستشان بود. اما اين کن فيکون بايد فقط در راستاي اراده الهي استفاده مي‌شد. اگر معجزه مي‌آوردند فقط براي هدايتگري بود. در زندگي شخصي خودشان هيچ خواسته و حاجتي در اين راستا نداشتند. آنها که نگاه مي‌کردند و مي‌ديدند انبياء مي‌توانند عظيم‌ترين کارها را انجام بدهند، براي خودشان هم بايد بهترين‌ها را فراهم کنند. در حالي که براي خودشان در سخت‌ترين زندگي‌ها قرار داشتند.
موسي(ع) وقتي گوسفندان شعيب را سيراب مي‌کند، آنجا مي‌گويد: «رَبِّ إِنِّي‏ لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» (قصص/24) خدايا به هر چيزي که براي من بفرستي نياز دارم. روايت دارد که به يک قرص نان احتياج داشت. موسايي که مي‌تواند دريا را نگه دارد، موسايي که مي‌تواند عصا را اژدها کند، در کنار چاه نشسته و به خدا مي‌گويد: خدايا من به يک قرص نان احتياج دارم. اين نگاه اگر براي مقربان درگاه الهي پيش بيايد آنوقت نگاه ما متفاوت مي‌شود. معيار خوب و بد بودن اين نيست که بهره‌مند باشد. بلکه گاهي مبتلا ترها مقرب‌تر هستند.
شريعتي: دعا بفرماييد.
حاج آقاي عابديني: انشاءالله خداي مهربان به برکت صاحب امروز ما را در تمام شبهات فکري و فرهنگي که براي ما و اجتماعات ما پيش آمده، ما را هدايت کند و نجات بدهد و مشکلات کشورهاي اسلامي را به برکت اين امام معصوم حل بفرمايد. سختي‌ها و رنج‌هايي که شيعيان در کشورهاي مختلف اسلامي متحمل مي‌شوند انشاءالله خداوند همه آنها را نجات دهد.
شريعتي: من مسلمان شده مذهبي چشمي هستم که در آن عاطفه با عشق و جنون توأم شد.
والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين.

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “سمت خدا | سیره تربیتی امام صادق علیه السلام قرآن کریم” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید