بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع برنامه: سيره تربيتي حضرت موسي عليه‌السلام در قرآن کريم

و نکاتی پیرامون ماه رجب


 

1401-11-04

حجت الاسلام عابدینی – سیره تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم (حضرت موسی علیه‌السلام)

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، خانم‌‌ها آقایان سلام خیلی خوشحالیم باز هم در کنار شما هستیم، همراه شما هستیم، انشاءالله‌ حال دلتان خوب باشد تنتان سالم باشد، قلبتان سلیم باشد و خداوند متعال پشت و پناهتان و همه عزیزانی که تکرار برنامه را می‌‌بینند و می‌‌شنوند با دل و جان سلام می‌‌کنم همین طور خدمت عزیز دلمان حاج آقا عابدینی، سلام علیکم خیلی خیلی خوش آمدید ایام ماه رجب بر شما مبارک و مهنا باشد انشاءالله‌،

 

حجت الاسلام عابدینی:‌ سلام علیکم و عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه بینندگان و شنوندگان عزیزمان، بنده هم ورود به ماه رجب را، ماه رحمت را، ماه ولایت را به همه بزرگواران و به همه سالکان الی الله تبریک می‌‌گوییم انشاءالله‌ خدای سبحان رحمتش را شامل حال همه ما و عنایتش را شامل همه ما قرار بدهد و بتوانیم از ماه رجب بهترین استفاده‌‌ها را بکنیم و آماده ورود به ماه شعبان و ماه رمضان انشاءالله‌ بشویم.
شریعتی:‌ حالتان چطور است خوشحالیم خدمت شما هستیم ماه رجب است ماه ولایت و ماه امیر المومنین  ماه شب مبعث، ماه لیله الرغائب، ماه سیزده رجب که همه این اتفاقات ولادت امام باقر در این ماه قرار گرفته، توصیه‌‌هایی از حاج آقا عابدینی خواهیم شنید با عنایت به اینکه لیله الرغائب در پیش است و بعد انشاءالله‌ وارد قصه حضرت موسی علی نبینا و آله علیه السلام خواهیم شد.
حجت الاسلام عابدینی:‌ بسم الله الرحمن الرحیم اللهم کن لولیک حجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل الساعه ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا. به هر بهانه ای خودمان را می‌‌خواهیم ارتباط بدهیم به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، حیثیت مومن این است که عین ربط به امامش است و عین ارتباط با امامش است و لذا ما هم باید در نظام وجودیمان هر چیزی را بهانه کنیم، خودمان را مرتبط کنیم به اماممان اگر تقدیر اعمال است از کانال وجود امام است که به ما می‌‌رسد و اگر عرض اعمال است در هر عملی که از ما صادر می‌‌شود باز عرضه ای بر اماممان است و ارتباط با اماممان است لذا مومن در هر نفسی در ارتباط با امام پیدا می‌‌کند یکی تقدیر عملش است که دارد محقق می‌‌شود یکی بعدش عرضه عملش است که دارد عرضه می‌‌شود. لذا دائماً با اماممان مرتبط هستیم و لحظه ای نیست که ما ارتباط نداشته باشیم. البته می‌‌توانیم ما غافل باشیم از این ارتباط ولی ارتباط هست بخواهیم نخواهیم هست، کمال ما این است که این ارتباط را پیدا کنیم و بفهمیم و بشناسیم، این معیت امام را با خودمان بشناسیم، کمال ما این است، لذا تعبیری که مرحوم آمیرزا جواد آقا ملکی تبریزی در کتاب شریف المراقبات دارند و بارها عرض کردیم و یک کلام ذکر مراقبه ای است این است که زمان‌‌ها منازل سلوک الی الله هستند و هر زمانی یک خاصیتی دارد در این سلوک، اولاً عمر ما هر چقدر باشد به اندازه کمالی که باید پیدا کنیم خدا قرار داده لذا هر لحظه ای که از دست بدهیم و مراقبه در آن نداشته باشیم و غفلت باشد، به اندازه آن لحظه از آن کمالی که برای ما بوده محروم شدیم، این که می‌‌گوییم مراقبه داشته باشیم نه اینکه بنشینیم سر سجاده و عبادت بکنیم یعنی در هر کارمان آن کار را مرتبط بببینیم این مراقبه است در هر عملمان حتی اگر مشغول کار صنعتی هستیم، کارگری هستیم، کارمندی هستیم، دانشجویی هستیم، استادی هستیم در هر کاری که هستیم آن کار را مرتبط ببینیم این مراقبه است.
شریعتی:‌ این رشته اتصال را حواسمان به آن باشد.
حجت الاسلام عابدینی:‌ که این راه است این ارتباط است یعنی اینجور نیست ارتباط با خدا سر سجاده فقط باشد، سر سجاده هم هست، سر سجاده ویژه هم هست اما خدا کاری کرده که با ما در لحظه لحظه عمرمان، لحظه لحظه عملمان، لحظه لحظه فکر و خیالمان ما ارتباط داشته باشیم و این ارتباط از کانال وجود امام است پس هر زمانی یک منزل سلوک به سوی خداست، در هر کاری حتی اگر انسان لحظه خوابش است آن هم لحظه سلوک الی الله است که اگر کسی با طهارت می‌‌خوابد همان لحظه خوابیدنش هم عبادت محسوب می‌‌شود تا وقتی که بیدار بشود این خوابی که می‌‌خوابد با وضو و می‌‌خوابد تا بیدار شود برای عبادت حق این خواب هم عبادت است و یک دانشگاه است و عین وصال است. خوب در بعضی از اوقات این زمان‌‌ها یک ویژگی دارند سرعت سیر ایجاد می‌‌کنند که علاوه بر ایام عادی هستند، آن لحظه‌‌ها تعریف شده در نگاه دینی، گاهی می‌‌بینید شب جمعه است، روز جمعه است، گاهی می‌‌بینیم عید خاصی است عید فطر است، عید قربان است، عید غدیر است از اعیاد خاصی است که برای ما ایجاد می‌‌شود گاهی ولادتی یا شهادتی در او اتفاق افتاده مثل اینکه مثلاً ولادت امیر مومنان علیه السلام را در پیش داریم، بعثت پیغمبر اکرم را در پیش داریم، بعد می‌‌بینید در ضمن اینها شهادت حضرات را مثل کربلا و عاشورا و اینها، یک منزل ویژه می‌‌شود یک ارتباط ویژه می‌‌شود از جمله باز این زمان‌‌ها سه منزل است که این منزل‌‌ها یک ویژگی دارند که این سه منزل سه ماه است ماه رجب است ماه شعبان است و ماه رمضان است که اینها در پی هم قرار گرفته اند و از جمله این سه ماه که یک ویژگی دارند که پی در پی این شکل گرفته، این است که در هر کدام از اینها یک قله ای برای سلوک خدا قرار داده که اینها به هم ارتباط دارند در ماه رجب لیله الرغائب را داریم که شب جمعه اول ماه رجب است همین شب جمعه که در پیش است امروز سه شنبه است پنجشنبه می‌‌شود در حقیقت مقدمه و شامش می‌‌شود شب لیله الرغائب و در ماه شعبان نیمه شعبان است که لیله البرات است که انسان برات از جهنمش را می‌‌گیرد و در ماه رمضان لیله القدر و عجیب این است که لیله الرغائب ابتدای ماه رجب است یعنی همان چند روز اول می‌‌شود معمولاً و لیله البرات وسط ماه است و لیله القدر اواخر ماه است، این نگاهی که این سه تا در اینجا ورود به ماه همراه می‌‌شود با لیله الرغائب که اینجا زود می‌‌خرند، آماده می‌‌کنند انسان در ماه رجب زود وارد می‌‌شود، و لذا باید ببینیم در این مهمانی حال ورودمان چگونه است اینجا حال ورود را می‌‌خواهند، چون لیله الرغائب هنوز حال ورود است ابتداست، آدم در آغاز سلوکش است در این ماه، در لیله البرات که شب نیمه شعبان است انسان منزلی را طی کرده، منازلی را طی کرده به نیمه ماه رسیده در ماه شعبان، ماه رجب را طی کرده به نیمه ماه شعبان رسیده، لیله القدر که وصال است و تقدیر زندگی انسان بعد از این وصال یعنی آنجا آخر ماه هست که باید همه منزل‌‌ها طی شده باشد به جایی انسان برسد که حالا خدای سبحان می‌‌خواهد تقدیرات او را برایش مقدر کند، اگر قرار بود تقدیرات ابتدا مقدر بشود در ماه رجب و لیله الرغائب خیلی انسان هنوز آمادگی برای آن وصال و آن تقدیرات کامل خودش را نداشت حیف بود خیلی حیف بود اما این را قرار دادند در انتها پس اگر ماه لیله الرغائب است باب توبه مفتوح است در اینجا که آغاز راه است آغاز ماه است، این ورود به ماه رجب که ماه ولایت است که انا مدینه العلم و علی بابها، ماه شعبان مدینه علم است که پیغمبر است و ماه رجب مدینه این علم و باب این مدینه است، باب آن مدینه، پس مدینه علم ماه شعبان است که ماه پیغمبر است ماه رسول خداست و اینجا ماه در حقیقت چی هست انا مدینه العلم علی بابها هست، این باب مدینه العلم است، لذا در ماه رجب در این باب می‌‌خواهیم وارد بشویم باب ولایت لذا چون باب است ابتدا هم هست یعنی می‌‌بینیم درست است تولد امیر مومنان علیه السلام سیزده رجب است و بعثت پیغمبر هم بیست و هفت رجب است، یک نکته دیگر که من با سرعت دارم می‌‌گویم اینها را عبور بکنم این است که توجه داشته باشیم زمان‌‌های ولادت‌‌ها، بعثت‌‌ها و این ایام اتفاقی کنار هم قرار نمی‌‌گیرد یعنی اینجوری نیست بگوییم اتفاقاً سیزده رجب جلوتر از بیست و هفت رجب واقع شد اتفاقاً، چه خوب شد پیش خودمان، سیزده رجب زودتر در تقویم نوشته می‌‌شود بیست و هفت رجب، همه اینها با محاسبه و تقدیر الهی است که باید در هر ماهی که حالا ما بعد از اینکه بعثت زودتر بود و بعد از اینکه در حقیقت ولادت امیر المومنین علیه السلام محقق شده حالا وقتی ما می‌‌خواهیم مرتبط بشویم با اینها، این نگاه ما در حقیقت چکار می‌‌کند می‌‌بیند اول ما وارد سیزده  رجب می‌‌شویم پس از او بیست و هفت رجب برای ما شکل می‌‌گیرد و ما را سیر می‌‌دهد. اینها دائماً دارند در هر سال سالک را سیر می‌‌دهند و اینها با حساب کامل قرار گرفتند کجای در حقیقت تقویمی که تقویم سلوکی ماست این یک تقویم سلوکی است منزل به منزل ما را سیر می‌‌دهند، این که با امام باقر علیه السلام ابتدای ماه آغاز می‌‌کنیم با امام جواد علیه السلام و امام‌‌هادی علیه السلام ادامه می‌‌دهیم بعد خلاصه به محضر امیر مومنان علیه السلام می‌‌رسیم و از آنجا به بعثت و خلاصه همین جور آن به اصطلاح مناسبت‌‌هایی که در این ماهها قرار می‌‌گیرد و بعد هم در ماه شعبان ولادت‌‌های ماه شعبان و بعد نیمه شعبان و بعد هم ماه رمضان و رسیدن به لیالی قدر اینها سیر است، اینها سلوک، اینها خدای سبحان بر تمام اینها تقدیر قرار داده، اینها جز تقدیرات خدای سبحان است که اینجوری برای ما قرار بگیرد، اگر با این باورها نگاه کردیم تا حظمان را از هر کدام از اینها نگیریم عبور نمی‌‌کنیم، حظ دارد از هر کدام اینها به تعبیر خدا رحمت کند حضرت آیت الله حسن زاده ایشان فرمود وقتی انسان به رکوع می‌‌رود به سجود می‌‌رود باید حظش را از رکوع و سجود استیفا کند اگر حظش را نگیرد از دست داده، آن را به دست نیاورده، درست است اعاده ندارد اما حظش هم نگرفته، محروم شده، اگر ما این باور را کردیم انشاءالله‌ در این لیله الرغائبی که در پیش داریم که پس فردا می‌‌شود، سعی می‌‌کنیم که تمام حظمان را در این شبی که خیر کثیر و فراوان ریزان است که ماه رجب ماه رحمت ریزان است اثب است، ریزان است آن وقت لیله الرغائب در بین این ماه خودش چی هست ویژگی در آن کثرت نعمت و فراوانی رحمت دارد انشاءالله‌ خدای سبحان موانع کمال ما که عبارت از غفلت‌‌ها و گناهان ماست را به حق صاحب این ماه که امیر مومنان علیه السلام است که ولایت این ماه است ببخشد و بیامرزد و اقتضای کمال را که بهره مندی از نعمت محبت الهی و نعمت محبت اولیای الهی است انشاءالله‌ روزی همه مان بگرداند.
شریعتی:‌ انشاءالله‌ خیلی ممنونم و متشکرم، ما سالهاست عادت کردیم وقتی وارد ماه رجب می‌‌شویم حاج آقا حجت الاسلام عابدینی عزیز با بیان شیوایشان و با نکات نابشان ما را آشنا بکنند با مراقبت‌‌های این ماه که نهایت بهره و حظ را از این ماه ببریم
حجت الاسلام عابدینی:  این کتاب خوبی است و به نظرم می‌‌رسد این کتاب بسیار خوبی است در مراقبات این ماه ادب حضور، این چهار جلد است یکیش در رابطه با ماه رجب است یکی در رابطه با ماه رجب است، یکی در رابطه با ماه رمضان است یکی در رابطه با اربعین کلیمی.
شریعتی:‌ خیلی خوب این اسرار ماه رجب هست ادب حضور چهار جلد هم مراقبت‌‌های ماه شعبان و اسرار ماه شعبان را و هم ماه رمضان هم اربعین کلیمی را جناب استاد فیاض بخش این کتاب را نوشتند و کتاب خوبی است قبلاً فکر می‌‌کنم معرفی کردم، عزیزانی که دوست دارند این کتاب را تهیه بکنند هم می‌‌توانند به کانال ما مراجعه بکنند هم به سایت ما اگر به هر دلیلی موفق نشدند 2000303 شماره پیامک ماست امیدوارم بهره مند بشوید و ما را هم دعا بکنید برای مشارکت در قربانی ماه رجب هم عزیزان می‌‌توانند با ما همراه بشوند ماه ماه با عظمتی است و امیدوارم تمامی صدقات، هدایا و نذورات شما مقبول باشد چون گره می‌‌خورد به ولایت امیر المومنین عزیزان می‌‌توانند باز هم به کانال ما مراجعه بکنند یا برای آگاهی و اطلاع از نحوه مشارکت عدد 14 را به 2000303 پیامک بکنند و اما وارد قصه حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام و حضرت خضر خواهیم شد.
حجت الاسلام عابدینی:‌ قبل از اینکه وارد بشویم یک نکته بنده عرض کنم در رابطه با قربانی، عزیزان این نکته که اولاً ما به صورت مشترک هر مقدار کمک می‌‌کنیم در تمام آن بسته‌‌هایی که به هر کسی می‌‌رسد شریکیم این زمینه چنین کاری راحت به دست نمی‌‌آید آن هم بالاخره یک چیزی مثل گوشت که جز غذاهای اصلی محسوب می‌‌شود و تهیه اش برای همه به راحتی امکان پذیر نیست، این کمک کردن گشایشی که من بعضی پیام‌‌ها می‌‌خوانم گاهی با یک ذوقی می‌‌گویند به ما هم رسید پیام می‌‌دهند این به ما رسید و چقدر دعا می‌‌کنند، این دعا شامل همه کسانی می‌‌شود که شراکت کردند، یک نکته دیگر این است که جریان کمک کردن یک در حقیقت نیاز وجودی ماست که داریم کمک می‌‌کنیم در قرآن کریم نمی‌‌آید بگوید آن محرومی که استفاده کرده چقدر خوشحال شده می‌‌آید می‌‌گوید این کسی که کمک کرده الذین ینفقون اموالهم کسانی که انفاق می‌‌کنند این کمالات را پیدا می‌‌کنند دقت کنید یعنی اساس در نگاه کمک کردن کسی است که دارد کمک می‌‌کند، آن کسی که بهره مند می‌‌شود آن فرع این است، با اینکه خیلی مهم است در نظام اجتماعی اما خدا می‌‌خواهد اساس را این کمک کننده قرار بدهد که این یاد بگیرد لذا نیاز وجودی این است که این در این مسئله رشد پیدا بکند، رشدی که کسی در این کمک کردن پیدا می‌‌کند از آن نشاط و خوشحالی که آن کسی که به او کمک شده با اینکه خیلی عظیم است خیلی گشایش است، اما این رشد برای این بسیار بیشتر از آن است لذا ما منت می‌‌کشیم که اگر توانستیم کمک بکنیم، منت می‌‌کشیم آن کسی که کمک شده به او قبول کرده، ما منت می‌‌کشیم او قبول کرده تا ما به رکنمان برسیم،
شریعتی:‌ یک تعبیری امیر المومنین دارند در نامه سی و یک اگر نیازمندی را دیدید حاضر شد بارت را ببرد آن طرف تحویلت بدهد این فرصت را مغتنم بشمار.
حجت الاسلام عابدینی:  یعنی اگر انسان این باور را کرد، آن موقع اینطور نیست که فکر کند یک کاری کرده وقتی کمک کرده، احساس می‌‌کند که خدا برای او یک راهی را باز کرده تا این جلو برود لذا ممنون می‌‌شود که یک بابی باز بشود برایش، تا بتواند این در حقیقت از آن باب وارد بشود، کمک بکند این منت می‌‌کشد نه منت بگذارد.
شریعتی:‌ در واقع ممنون که دست من را گرفتی.
حجت الاسلام عابدینی:‌بله برای من زمینه مهیا کردی من خودم بود شاید نمی‌‌توانستم این در حقیقت از کسی که قبول کرده این کار را، انسان متشکر می‌‌شود ممنون می‌‌شود که او قبول کرد از من که من این زمینه را پیدا کردم انشاءالله‌ خدای سبحان به همه مان این توفیق را بدهد باور بکنیم خدایی در کار است، عالم فقط عالم دنیا نیست سختی‌‌های اینجا گشایش‌‌ها را به دنبالش دارد، خوب در محضر حضرت موسی و‌‌هارون و حضرت خضر سلام الله علیهم هستیم علی نبینا و آله و علیهم السلام هستیم و اجازه می‌‌گیریم از حضرت موسی و خضر به ما اجازه بدهند به محضرشان وارد بشویم و این بحث را انشاءالله‌ ادامه بدهیم. در محضر آیات قرآن بودیم و آن نظام تعلیم و تعلمی که در آیات قرآن در رابطه با ارتباط موسی و خضر سلام الله علیهم پیش آمده بود بحث خیلی زیبایی بود، آیاتی را جلو رفتیم البته هنوز بحث ادامه داشت انشاءالله‌ می‌‌خواهیم بحث را با همان آیات قرآن جلو برویم، ما در محضر آیات شصت و هشتم این حدودهای قرآن بودیم که این آیات شصت و هشتم این بود قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمنی من ما اعلمت رشدا قال انک لم تستطیع معی صبرا فکیف تصبر علی ما لم تحد به خبری، وقتی موسی رسید به محضر خضر، ببینید یک نکته این دو سه نکته را بگویم وارد بحث بشوم  یک نکته ان است هر چقدر انسان عالمتر شده باشد اثر علم این است که طلب انسان را نسبت به علم شدیدتر می‌‌کند، اگر انسان عالم شد، اما دید آن شدت طلب در وجودش نیست در رابطه با علم معلوم می‌‌شود که این در ظرف وجودی علم در وجود این جا نگرفته، اثر علم این است که تعبیر امیر المومنین علیه السلام ‌ هر ظرفی وقتی در آن چیزی بریزی جایش کم می‌‌شود، لیوان آب را وقتی آب ریختید در آن جای کمتری دارد یک ذره می‌‌شود، اما علم می‌‌گوید هر چه در ظرف علم علم بریزی تشنه‌ترمی‌‌شود، عطشش بیشتر می‌‌شود، ظرفش آماده‌ترو وسیعتر می‌‌شود، لذا اگر می‌‌بینیم موسی کلیم با یک ذوقی، شوقی که می‌‌گوید حتی اگر یک عمر حالا که به من گفتی یکی عالمتر است یک عمر حاضرم دنبالش بدوم، با این ذوق و شوق وارد شده و دنبال خضر گشته، در عبارتش این است که هل اتبعک تبعیت کنم تو را، تبعیت غیر از نشستن و خواندن است، نمی‌‌گوید به من تعلیم بدهید، می‌‌گوید نه دنبالت بیافتم خدمت تو بکنم تا یک ذره از علمت را پیدا کنم این عطش است که شاگرد به دنبال استاد می‌‌افتد خدمتگزار استاد بشود بلکه در حین خدمتگزاری بهره بگیرد از علمش خیلی عطش است، ماها هیچ کداممان این حالت را نداریم سر سیری می‌‌رویم می‌‌نشینیم خلاصه سر کتابی، سر کلاسی، سر در حقیقت درسی، خدمت استادی سر سیری، بعد هم خلاصه بلند می‌‌شویم می‌‌رویم اما اینکه با نگاه خدمتگزاری به استاد من یادم نمی‌‌رود خدا رحمت کند حضرت آیت الله حسن زاده ایشان می‌‌فرمودند پای استادشان را بوسیده بودند پای استاد، دست بوسیدن خیلی عظیم است پای استاد را بوسیده بودند، که این پا یعنی دنبال شما می‌‌افتم قدم شما را می‌‌بوسم، تبع شما هستم دنبال شما، اینجا تعبیری که انسان می‌‌گوید هل اتبعک نسبت به علم آقای حسن زاده حتی یک کتاب علمی که آدم می‌‌خواهد از محضر کتاب هم یک چیزی یاد بگیرد من یادم نمی‌‌رود، خودم دیدم این کتاب جایش یک خرده تا شده بود ورق با زبانش این ورق را صاف می‌‌کرد یعنی اینقدر شیفته بود ایشان می‌‌گفت وقتی من از یک کتابی یک چیزی یاد می‌‌گیرم، این کتاب را می‌‌گذارم روی سرم دور اتاق راه می‌‌روم قربون صدقه اش می‌‌روم، یک حالی که آدم نسبت به علم مشتاق است، بعضی می‌‌گویند ما کتاب را شروع می‌‌کنیم به خواندن خوابمان می‌‌گیرد، شدت اشتیاق است این هم شدت اشتیاق است قرص خواب است برای خواب خوب است اما اگر انسان مشتاق باشد کتاب بیچاره اش می‌‌کند.
شریعتی:‌ یک جایی می‌‌خواندم شاید یکی از علمای بزرگ سابق ما وقتی یک مسئله علمی را حل می‌‌کردند یک دفعه به وجد می‌‌آمدند می‌‌گفتند کجا هستند پادشاهان و شاهزادگان که ببینند چه لذتی من می‌‌برم.
حجت الاسلام عابدینی:  یعنی خواب می‌‌پرد از سر، آدم احساس می‌‌کند بندهایی از وجودش باز شده، در بند بوده، هر یک مسئله که آشکار می‌‌شود آدم احساس می‌‌کند صدها بند از وجودش باز شده، یعنی یک احساس عجیبی در حقیقت نظام علمی هست که عالم در حقیقت می‌‌رود به محضر علم، کتاب، عالم دیگری، محضر علمی، واقعاً با نشاط می‌‌شود و قوی می‌‌شود. یک نکته این بود که هل اتبعک، یک نکته زیبای دیگر اینجا این است که بحث موسی کلیم ببینید عبور از یک مرحله و به اصطلاح یک مرتبه از عمر به یک مرحله دیگری یک تحول در نگاهش است یعنی آدم یک موقع است یک مسئله علمی یاد می‌‌گیرد یک نگاه علمی خوبی پیدا می‌‌کند، اما یک موقع است یک تحول علمی برایش می‌‌شود، این تحول علمی که انسان از یک نگاه علم به یک نگاه دیگری از علم وارد بشود از یک عالمی از علم به یک عالم دیگری از علم وارد بشود این خیلی تصویرش برای ما شاید الان خیلی سخت باشد. یک موقع است موسی کلیم است رسیده به محضر الهی و مورد کلام الهی و مورد تکلم الهی قرار گرفته کلیم الله در کوه طور آن یک تحولی بود که از این به بعد موسی علیه السلام به عالم از منظر کلام خدا و نگاه خدا نگاه می‌‌کرد این یک عالمی بود تا قبل از آن یک نگاهی بود در دوران موسی کلیم دوباره این جریانی که پیش آمده یک تحول دیگری در نگاه موسی است، فقط سه تا قصه نیست اینجا، که سه تا قصه راجع موسی پیش آمده باشد، مثل اینکه کوه طور فقط یک قصه نبود که برای موسی پیش آمده باشد یک تحول و دگرگونی عظیم در وجود موسی بود، این سه تا قصه مظهر یک تحول است که از این به بعد نگاه موسی به عالم تغییر می‌‌کند. از این به بعد رابطه موسی در عالم متفاوت می‌‌شود، اینها کمتر در زندگی کسی پیش می‌‌آید، ماها در زندگیمان روالش خیلی عادی است، یعنی از اول عمرمان تا آخر عمرمان با این مفاهیمی سروکار داریم تا آخر هم با همین مفاهیم سروکار داریم مفاهیمی می‌‌شناسیم از حقایق وجودی بیش از این به مصداق اصلاً نرسید این نگاه، حشر با مصادیق ما پیدا نکردیم فقط با مفاهیم یعنی گل را به عنوان یک مفهوم صورت در ذهنمان می‌‌شناسیم با این صورت محشوریم، اما با حقیقت این تار و پود این گل کسی بتواند رابطه پیدا بکند اسم حاکم تو این گل را ببیند حقیقت الهی در این گل که خزائن این گل را بشناسد ببیند نه بشناسد مفهوماً، یعنی با آن حشر پیدا کند ببیند با او هست انگار در این گل سریان پیدا کند، به آن برسی به این گل سریان پیدا کنی، با این یکتا بشوی، متحد بشوی نه فقط ببینی در هر حادثه ای تو هستی انسان می‌‌تواند اینجوری برسد، منتها این هم یک نگاه است، یک حال است ما اینجوری نیستیم، غذا را می‌‌خوریم، این دیگر اوج ارتباط ما با هستی این است که غذا را می‌‌خوریم در وجودمان غذا را احساس می‌‌کنیم اما کسی با این غذا به طوری همراه بشود از مبدأ تا منتهایش با هم یکجا احساس وجودی همراهی با آن بکند، عارف اینجوری است این هم یک مرحله است آخرین مرحله نیست. یک مرحله دیگر این است که اصلاً این از آن نگاه اسم خدا می‌‌بیند و محشور می‌‌شود نه فقط با این محشور بشود، موسی کلیم در اینجا دارد این تحول در وجودش ایجاد می‌‌شود منتها تعلیم یک موقع است از ابتدا شما می‌‌خواهی به بچه یاد بدهید که الفبا را یاد بدهید این بچه قبلاً چیز دیگری بلد نبوده که اگر شما بخواهید الفبا را یادش بدهید باید آنها را کنار بگذارد یا آنها را در کنار اینکه می‌‌بیند این را گل می‌‌شناخته، حالا شما می‌‌خواهی حقیقت گل، تا می‌‌گویی گل چی در ذهنش می‌‌آید همین صورت گل می‌‌آید، باید بگویی صورت گل را باید بگذاری کنار تا برسی به او، بعد که به او رسیدی این هم هست این خیلی نازل است، توجه به این صورت نداری، آن حقیقت را داری موسی کلیم رسول اولوالعزم است در زندگیش خیلی مراحل کمال را طی کرده، اگر می‌‌خواهد به یک مرحله دیگری برسد که آن مرحله دیگر با آن قبلی‌‌ها چی هست یک نگاه تحولی در آن است، یک عالم دیگر است، تا در حقیقت یک حادثه پیش می‌‌آید تمام آن علوم گذشته اول جلو می‌‌آیند بعد انسان در نگاه به علوم گذشته تا آنها می‌‌آیند نمی‌‌تواند این را ببیند درست است حالا خضر سلام الله علیه با این سختی می‌‌خواهد موسایی که در رأس عالمان عالم است، جز آن نخبگان عالم وجود است چند نفر خاص کل هستی است که رسولان اولوالعزم هستند اینها حالا می‌‌خواهد به این تعلیم بدهد که خودش عالم است معلم کل است، خیلی سخت می‌‌شود که بخواهی این را از آن مرتبه قبلش بکنی بیاوری در مرتبه تحولی دیگر  نه کمال مرتبه قبلی فقط یک موقع است کمال مرتبه قبلی است می‌‌گوید تو تا نود و نه را می‌‌دانی من صد را می‌‌خواهم به تو بدهم این ساده است شدنی است، اما یک موقع می‌‌گویی این صدی که تو داری من می‌‌خواهم یک صد دیگری به تو بدهم که غیر از این صد است، یعنی تو باید ذهنت را در حل این و شناخت این نسبت به او در عینی که او درست بوده، غلط نبوده صحیح بوده باید هم باشد اما باید ذهن را می‌‌گوییم ذهن را، حرف ماست، وگرنه ذهن نیست این مسئله را، وجودت را با این مرتبه درگیر کنی در حالی که از آن مرتبه حفظش بکنی آن هم تخطئه نکنی اما با این مرتبه درگیر بکنی خیلی سخت می‌‌شود لذا می‌‌بیند از اول خضر به موسی می‌‌گوید تو نمی‌‌توانی چون تو عالم بودنت قوی است، کسی که این شدت علم را دارد، بخواهد از این مرتبه علم به مرتبه علم دیگری که نه کمال آن علم باشد بلکه تحولی دیگری است در علم خیلی سخت است بخواهی این را بیابی چون در آن علم تو قوی هستی اگر کسی ضعیف بود یا نداشت راحت بود که بگوید من تو را، اما خدا می‌‌خواهد موسی را جامع علوم قرار بدهد آن علم قبلی در بین بشریت یک کمال نهایی برای موسی کلیم بود اما می‌‌خواهد یک مرتبه دیگری از تحولی در علم دیگر برایش ایجاد کند مجمع البحرین بشود، توانستم تحلیل کنم مسئله را، سختی کار را، کسی که در آنجا خریط فن است، متخصص مطلق است، حالا باید در یک جای دیگری بیاید طفل ابجد راه بشود، چون نمی‌‌خواهد خضر از مرتبه قبلی موسی علیه السلام شروع کند ببرد یک مرحله دیگر همان، تمام شد اصلاً آن یک بحث دیگری است ظهوری از موسی کلیم است که رسالتش است نبوتش است همه اینها در اوج صحیحی نیست، هیچ کدام تخطئه نمی‌‌شود در اوج هست اما حالا باید یک علم دیگری یاد بگیرد که این علم یک مدل دیگری است یک نگاه دیگری است یک طور دیگری است.
شریعتی:‌ اگر بخواهم مثال بزنم برای نزدیکتر شدن ذهن مثلاً به بچه ای که ادبیات هم بلد است بچه نه کسی ادبیات فارسی بلد است خیلی خوب بلد است حالا می‌‌خواهند زبان انگلیسی یاد بدهند.
حجت الاسلام عابدینی:  این خیلی نازل مثال است چون انگلیسی هم مفهوم است این هم مفهوم است آن لفظ است این هم لفظ است هر دو، خیلی مشترکات دارند تفاوتشان در یک خصوصیات است که دو زبان می‌‌شود، اما اینجا اصلاً وادیش مختلف است آنجا یک وادی شهودی است در رسالت و نبوت، این یک وادی شهود دیگری است، کاملاً متفاوت با آن، خیلی عجیب است ماها نسبت به آن خلاصه واقعاً گنگیم،
شریعتی:‌ از این قصه به ما چی می‌‌رسد؟
حجت الاسلام عابدینی:‌ این قصه مبدأ است برای اینکه امت ختمی به این می‌‌رسند، اگر مبدأ نبود در قرآن نمی‌‌آمد نشان می‌‌دهد می‌‌شود در امت ختمی به این مرتبه رسید و این یک نگاه به هستی است لذا یک جلسه عمری باشد این که این جریان در جریان به اصطلاح آخر الزمان و امت آخر الزمان کجاها تشبیه شده به این مسئله و گفته شده این از آن سنخ است مصادیقش که امت ختمی کجاست، ده‌‌ها مورد را تطبیق کردند یک موردش را من می‌‌گویم فقط برای اینکه نزدیک کنیم تمثیل را، یک موردش را می‌‌گویم، به ما فرمودند جریان غیبت و ظهور، غیبت دوران غیبت و دوران ظهور مثل جریان موسی و خضر است، که وقتی موسی چطور وقتی خضر آمد و بعد از آنکه آن وقایع اتفاق افتاد بعداً برایش گفت حکمت‌‌ها و علت‌‌ها چیست تازه فهمید جریان چی بوده، آن سوراخ کردن کشتی چرا، آن در حقیقت قتل آن نوجوان یا جوان چرا و آن اقامه دیوار چرا بعد گفت، اگر از اول موسی فقط علم را می‌‌گفت علم راحت بود اما موسی علیه السلام را گرفته برده، مسیر مسیر وجدان و شهود است خیلی سخت است لذا دارند به ما می‌‌گویند ظهور که می‌‌آید معلوم می‌‌شود دوران غیبت با شما چکار کرده، شما الان مثل دوران موسی هستید نسبت به خضر، خیلی زیباست یک وادی را باز می‌‌کند که دوران غیبت یک دورانی است مثل دوران وجودی حضرت موسی علیه السلام و آن علم حضرت موسی علیه السلام دوران ظهور عظمت دوران ظهور آشکار می‌‌شود، دوران ظهور می‌‌خواهد شما را به یک جایی برساند مثل وادی است که خضر برای موسی ایجاد کرد، این یک نمونه اش است می‌‌گویم، یک دفعه می‌‌بینید این مقدمه می‌‌شود برای اینکه دو وادی ما که دوران غیبت و ظهور است برای ما یک مرتبه اش آشکار بشود چیست،
شریعتی: مثل شب و روز می‌‌ماند دیگر از شب وارد روز می‌‌شود،
حجت الاسلام عابدینی:‌ مثالها درست است در عین حال خیلی یعنی زبان قاصر است لذا آنجا حتی خیلی عجیب است زبان بنده فقط قاصر نیست در آنجا روایت دارد که وقتی سوال می‌‌کند دوران ظهور حضرت می‌‌فرماید من چی بگویم برای آن چیزی که قابل گفتن نیست، فقط می‌‌توانم بگویم مثل دوران خضر و موسی است، یعنی زبان از اینکه بخواهد خضر و موسی را جریانش را به تصویر بکشد زبان قاصر است، این قدری که در اینجا آمده این دیگر خیلی در حقیقت قدرت نمایی کرده خدای سبحان تا آشکار کرده ما داریم الان با زبان لفظ این را می‌‌بینیم، اما مسئله به مراتب عظیمتر از این حرفهاست که ما بتوانیم با همین لفظ بفهمیم.
شریعتی:‌ بیخود نیست خیلی‌‌ها آرزو دارند آن دوران را درک کنند.
حجت الاسلام عابدینی:‌ دوران ظهور را که ببینیند حقیقت دوران غیبت چی بوده، آنجا معلوم می‌‌شود دوران غیبت چکار کرده با ما، چی بوده ما نمی‌‌فهمیم هنوز خیلی بحث به موقعش، این حرص و جوشی که من می‌‌خورم یک خرده معلوم شد زبان قاصر است، زبان الکن است آن هم زبان مثل بنده که الکن است واقعاً کوتاه است این نگاهی که این جریان را خدا پیش آورد معلوم می‌‌شود اگر علمش را فقط می‌‌گفت، فقط می‌‌گفت من از اول گفتم می‌‌خواهم کشتی را سوراخ کنم تا این کشتی حفظ بشود این علم از سنخ علم قبل بود اما وقتی این علم از مسیری که موسی کلیم طی کرد خضر او را برد یک وادی دیگری می‌‌شود، نمی‌‌گوید می‌‌خواهم کشتی را سوراخ کنم تا حفظ بشود، کشتی را سوراخ می‌‌کند در حالی که این‌‌ها کنار ساحل بودند، کشتیبان دیده اینها آدم‌‌های خوبیند، جا نبود به عنوان اینکه اول بلیط گرفته باشند سوارشان کرده تبرعاً با در حقیقت خوششان آمده از اینها در این حال تصور کنید لطف کرده بعد اینها بروند چکار کنند خضر گوشه ای بنشیند به صورتی که دیگران ندیدند حالا این در نزدیک ساحلی که دارند می‌‌خواهند برسند به آنجایی که می‌‌خواهند برسند، کشتی را سوراخ کنند نزدیک آن ساحل، تصویر بکنید ببینید موسی علیه السلام حق داشته عصبانی بشود یا نه ما الان وقتی می‌‌شنویم که در قسمت دومش که خضر علیه السلام آن جوان را به قتل رساند همه مان می‌‌خواهیم یک جوری توجیه اش کنیم که لابد مقصود این بوده، قطعاً مقصود این نبوده که به قتل رسانده، چرا چون نمی‌‌توانیم تحملش کنیم، توجیهی برایش نداریم، چون ما در مسیر او نبودیم یعنی چی، آن نظام تکوین خداست، چه صورت خدا داده اینجا، نظام تکوین مثل اینکه بچه ای دارد می‌‌دود پایش گیر کند به یک سنگی بخورد زمین، سرش در حقیقت ضربه مغزی بشود از دنیا برود، کسی نمی‌‌گوید این سنگ را بزند، سنگ را محاکمه بکنند یا می‌‌گویند بچه سنگ صخره بوده پایش گیر کرد خورد از دنیا رفت، یعنی همه دنبال علاج مسئله هستند، دنبال اینکه حالا آن سنگ
شریعتی:‌ در نظام اسباب و مسببات دنبال توجیه نیست.
حجت الاسلام عابدینی:‌ چون اسباب و مسببات سر جایش است، این جریان خضر و موسی از سنخ اسباب تکوینی است که خدا دارد به موسی نشان می‌‌دهد مثل اینکه این کشتی در آمدن نزدیک به ساحل به یک تخته سنگی بخورد سوراخ بشود، ما می‌‌گوییم عجب بعد که اگر بفهمیم که این کشتی حفظ شد به خاطر اینکه به آن تخته سنگ خورد و سوراخ شد، می‌‌گوییم عجب شانسی آورده این که خورد به این تخته سنگ، ظاهرش عیبناک شد، اما باعث شد از دست آن حاکم ظالم که هر کشتی سالمی را می‌‌خواست بردارد برای جنگ ببرد و تصرف بکند و دیگر پس نمی‌‌داد این سالم ماند دست اینها اقلاً اگر یک قدری از قیمتش افتاد حفظ شد اصل سرمایه، چقدر برایمان جالب است این همان است منتها توسط یک مدیری و مدبری در عالم که خدا دارد نشان می‌‌دهد دارد انجام می‌‌شود. مثل اینکه اگر می‌‌دیدیم دست ملائکه الله دارد این می‌‌شود چطور برایمان خلاصه تحملش راحتتر بود بگوییم اینها که تکلیف ندارند، اینها مدبرات امرند، اینها مأموران خدا هستند مثل آن تخته سنگ که مأمور خداست.
شریعتی:‌ یک وانتی چند وقت پیش دچار تصادفی شد، گفتم چی شد، گفت الحمدلله خوردم به یک تخته سنگ گفتم چرا الحمدلله خیلی جالب بود برای من، گفت اگر تخته سنگ نبود من ته دره بودم ماشین داغون شده، می‌‌گوید الحمدلله اینجوری شد اگر آن سنگ نبود من ته دره بودم
حجت الاسلام عابدینی:‌ وقتی در نظام تصویر بخواهند آن حقایق ذی شعور عالم برای ما این را نشان بدهند که ما ذی شعور نمی‌‌بینیم تخت سنگ را ذی شعور نمی‌‌بینیم می‌‌گوییم این اینجا بود اتفاقی خورد به این این مأموریت دارد و این ماشین با این مأموریت باید اینجوری محقق بشود و اینها با هم تکلم دارند، حرف می‌‌زنند شعور دارند، یعنی آن مأمور است جان او را حفظ بشود، یک جای دیگری مأمور است جان را بگیرد یک جای دیگری مأمور است در حقیقت اینجا کار را به شدیدترین وضع نشان بدهد که در نظام کل این سود دارد نه در نظام شخص، مثلاً فرزندی که آنجا کشته می‌‌شود در نظام کل سود دارد اما در نظام فرد یک فردی کشته شده توجیه اینها اگر اینها سهم زبان داشتند برای ما به حرف می‌‌آمدند هر کدام می‌‌گفتند ما این کار را داریم می‌‌کنیم ما اینجوری هستیم این علتش این است وقتی علتش را می‌‌شنیدیم برای ما تحملش ساده‌ترمی‌‌شد.
شریعتی:‌ آن نکته ای که شما گفتی به نظرم خیلی نکته کلیدی و دقیق و اساسی بود شاید کمتر شنیدیم که حضرت خضر خودش جز نظام تکوین خداوند است.
حجت الاسلام عابدینی:‌ نظام تکوینی عالم است که اینجا مأموریت دارد آشکار می‌‌کند به صورت یک انسان لذا موسی علیه السلام از نظام تشریع که تکلیف است می‌‌خواهد برود در نظام تکوین که تکلیف نیست آنجا، آنجا دار تکلیف نیست یعنی تحلیل عالم از یک منظر دیگری وقایع عالم از یک منظر دیگری یکی در عالم تشریع است یکی در عالم تکوین، موسی علیه السلام می‌‌داند هر حادثه ای که در عالم برای انسان پیش می‌‌آید اختیار انسان عالم تشریع است، خضر یک انسان است اگر یک تخته سنگ می‌‌خورد به کشتی سوراخ می‌‌شد، موسی با تخته سنگ دعوا نمی‌‌کرد، آنجا سوال نمی‌‌کرد، اما می‌‌بینی یک انسانی است که دارد این کار را می‌‌کند، اما دارد به این مرتبه می‌‌رسد به کمال که خدای سبحان در همین عالم وجود گاهی انسانی را که در حقیقت مکلف به امور شرع هم هست تحت اراده خودش عامل نظام تکوین قرار می‌‌دهد. این فقط به وحی می‌‌شود کسی حق ندارد دیگری را بر این کار ببیند یا خودش را در این مدعا قرار بدهد این به وحی است که به موسی گفت موسی برو پیش این که در حقیقت علم لدنی دارد، پیش من تعلیم یافته این علم، این علم صنفش از این علومی که ما می‌‌شناسیم نیست، نمی‌‌دانم توانستم خیلی حرص و جوش خوردم بتوانم این بحث را واقعاً احساس می‌‌کنم یکی از عجیب ترین وقایعی است که در قرآن کریم ذکر شده است.
شریعتی:‌ و خیلی‌‌ها درصدد توجیه برآمدند ولی نکته ای که شما گفتید به نظرم نیاز به توجیه ندارد، جای خودش قرار گرفته است.
حجت الاسلام عابدینی:‌ تمام موسی کلیم مقدمه بوده تا اینجا برسد به این رشد یک موقع هست نبوت و رسالتش اثر وجودیش است آنها هم جز کمالاتش است، اما وجود موسی کلیم در اینجا پس از همه آنها آماده شد برای این رشد یعنی جایزه ای بود خدای سبحان به موسی کلیم داد این کمال را که این نگاه را پیدا بکند حالا در هستی که نگاه می‌‌کند اگر تخته سنگ هم می‌‌بیند یک حقیقت ذی شعوری می‌‌بیند که دارد این کار را می‌‌کند، این موسایی که در مرتبه قبل موقع بحث به رسالت وقتی عصا دستش بود گفت ما تلک بیمینک، گفت عصای موسی شد اژدها بعد گفت بگیر خذها و لا تخف، سنرید سیطره الاولی بر می‌‌گردانیم به همان عصا که بود بعد از آن اگر از موسی می‌‌پرسیدند چی دستت است چی می‌‌گفت دیگر نمی‌‌گفت عصاست، آن حال قبلی موسی بود علم قبلی موسی بود عصای، وقتی دفعه بعد اگر خدا بپرسد چی است دستت می‌‌گوید آنی است که تو می‌‌خواهی، نمی‌‌گویم من عصا می‌‌بینم، الان می‌‌بیند حقیقت آنی است که آن می‌‌بیند، تو هر چه بخواهی همان است این در یک مرحله علم موسی تحول پیدا کرد به این مرحله که رسید دیگر به عالم که نگاه می‌‌کرد می‌‌دید آنی است که خدا می‌‌خواهد نه آنی که هست. این نسبیت نمی‌‌آورد، این اوج در حقیقت ثبات است، اوج ثبات است در این مرحله به یک علم دیگری مرحله دیگری از علم رسید که آن مرحله دیگری از اعظم از قبل بود هر چیزی آنی است که تو می‌‌خواهی این از آن اعظم می‌‌خواهد باشد در این عالم یک تصویر دیگری از عالم
شریعتی:‌ اینکه در سال‌‌های پایانی عمر حضرت موسی اتفاق افتاد این خودش نکته داشت.
حجت الاسلام عابدینی:‌ جز کمالات نهایی موسی کلیم است، آمادگی نبوده، باید آمادگی ایجاد بشود، نشان می‌‌دهد که علم چقدر عظیم است که باید این آمادگی تمام سختی‌‌های موسی کلیم در ضمن صد و بیست سالی که داشت و طی کرده، مقدمه بشوند برای اینکه به این مرحله برسند.
شریعتی:‌ در همین وادی حضرت خضر چقدر عظمت داشته در این مرتبه، یعنی در این علم.
حجت الاسلام عابدینی:‌ در عین حال در علم دیگری که علم نبوت و رسالت بوده موسی کلیم در زمان خودش در اوج علم بوده و تابع بوده یعنی آنجا تابع بوده اما در این علم خضر سلام الله علیه معلم موسی کلیم می‌‌شود، این نگاه من همه خلاصه حرفم این است که خدای سبحان برای موسی یک تحولی در نظام علم او ایجاد کرد و این تحول یک نگاه دیگری برای موسی ایجاد کرد و این نگاه تا آخر الزمان مصادیقی برایش دارد که تا بگوییم مثل موسی و خضر یک مثل می‌‌شود، یک عنوان می‌‌شود یک وادی می‌‌شود تا گفتیم این از آن سنخ است، با تمام خصوصیاتش آن سنخ چی می‌‌شود حاضر می‌‌شود دیگر می‌‌توانیم بگوییم چه چیزهایی تغییر کرده چه چیزهایی ایجاد شده است.
شریعتی:‌ بسیار خوب یک دقیقه وقت داریم باید خداحافظی کنیم قرآن را عزیزمان پایان برنامه امروز خواهند شنید دوستان گفتند یک بار دیگر اگر زحمت نیست کتاب را معرفی کنید ادب حضور اسرار ماه رجب که گفتیم در چهار دفتر است اسرار ماه رجب، اسرار ماه شعبان و اسرار ماه مبارک رمضان و چله اربعین کلیمی، نوشته استاد فیاض بخش 2000303 شماره پیامک ماست می‌‌توانید پیامک ارسال کنید یا کانال ما یا سایت ما مراجعه کنید راه‌‌ها راه‌‌های آشنایی است ما صفحه صد و نود و چهار قرآن کریم را به اتفاق تلاوت خواهیم کرد آیات نورانی سوره مبارکه توبه به اتفاق خواهیم شنید، آیات چهل و یک تا چهل و هفتم سوره مبارکه توبه حاج آقا حجت الاسلام عابدینی قبل از تلاوت قرآن دعا کنند و آمین بگوییم از خدمت دوستان مرخص بشویم.
حجت الاسلام عابدینی:‌ انشاءالله‌ خدای سبحان جذبه‌‌های رحمتش را در این ماه شریف بر همه مومنان و مسلمانان نازل بکند و باران رحمتش هم باران رحمت ظاهریش هم باران رحمت معنویش را انشاءالله‌ بر همه ما ببارانند و رحمتش را نازل کنند و انشاءالله‌ گره‌‌های مسلمین و مومنان از کشور ما از افراد ما مریضی‌‌های صعب العلاج بعضی‌‌ها اظهار محبت می‌‌کنند می‌‌گویند برای مریض‌‌های صعب العلاج که دعا می‌‌کنید خیلی ما خوشحال می‌‌شویم و سختی‌‌هایمان را احساس می‌‌کنیم که درک کردید می‌‌گویید انشاءالله‌ خدا گره‌‌های آنها سختی‌‌های آنها را تبدیل به راحتی کند از کشور ما و این مملکت شیعه اهل بیت انشاءالله‌ گره گشایی و نزول رحمت الهی بیش از گذشته.
شریعتی:‌ انشاءالله‌ خدایا حق محمد و‌آل او بر ما بسیار عظیم است پس اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خیلی ممنون.
صفحه194قرآن کریم

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “سمت خدا | سيره تربيتي حضرت موسي عليه‌السلام در قرآن کريم و نکاتی پیرامون ماه رجب” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید