بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع برنامه:سیره تربیتی حضرت موسی علیه السلام در قرآن کریم(داستان بلعم باعورا)


برنامه سمت خدا
تاريخ پخش: 31-05- 1402

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین، در نام رقیه فاطمه پنهان است از آن دو یکی جان و یکی جانان است، در روی کبود آن دو پیداست خدا آیین بزرگ و کوچکش یکسان است، سلام می‌کنم به حضرت رقیه بنت الحسین و سلام می‌کنم به تک تک شما الهی که دستان این بانوی سه ساله گره‌های زندگی ما را یکی پس از دیگری باز بکند. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدی سلام می‌کنم به تک تک شما، به همه شنونده‌های خوب رادیو معارف، بیننده‌های خوب شبکه افق که تکرار برنامه را می‌بینند الهی که همه ما زیر سایه و خیمه سیدالشهدا باشیم و زیارت اربعین نصیب تک تک ما بشود انشاالله حاج آقای عابدینی سلام علیکم خیلی خوش آمدید.

حجت الاسلام عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله و عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه بینندگان و شنوندگان عزیزمان و بنده هم عرض تسلیت و قبولی عزاداریی‌ها را دارم به خصوص نسبت به امروز که دختر سه ساله نازنین امام حسین علیه السلام منتسب به این روز هست و انشاالله که این حال شفاعت ایشان نسبت به ما در این روز به دنبال داشته باشد و ما بتوانیم از طریق این سه ساله‌ای که با مظلومیت در شام، آن هم به خصوص امروزی که دفاع از حرم، بسیاری به شوق این سه سال جان داده‌اند و به شهادت رسیدند و دفاع کردند از حرم حضرت زینب سلام الله علیها و حرم حضرت رقیه سلام الله علیها زنده کنیم یاد این شهدا را و با زنده نگه داشتن‌شان شفاعت حضرت را نسبت به خودمان قرار بدهیم و ما را هم جزو کسانی که مورد شفاعت حضرت قرار گرفتند انشاالله مشمول این شفاعت بشویم.
شریعتی: الهی آمین انشاالله، خیلی خوب خدمت حاج آقای عابدینی هستیم و در ذیل قصه حضرت موسی علی نبینا و علیه السلام، به قصه بلعم باعورا رسیدیم که مستجاب الدعوه بود و عاقبتش ختم به خیر نشد و قرآن مثل می‌زند برای اهل ایمان و به نظرم یکی از جدی‌ترین تهدیدهای قرآن برای تک تک ما است که باید ترسید به معنای واقعی کلمه، بحث ما ناتمام موند و انشاالله امروز ادامه فرمایشات شما را خواهیم شنید.
حجت الاسلام عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً؛ انشاالله جان ما به طاعت حضرت ولی عصر آراسته شود، عرض وجود ما به طاعت حضرت پیراسته شود و این اطاعت ما نسبت به حضرت دائم می‌باشد. باز هم اجازه می‌گیریم از حضرت موسی به عنوان رسول اولوالعزمی که در دامنه وجودی او داریم این قصه‌ها را بیان می‌کنیم که یا مربوط به خود ایشان هست، یا کسانی که مقابل ایشان ایستادند و استمداد می‌کنیم از حضرت توفیق بدهند به ما که اگر این هشدارها را قرآن فرموده، ما این هشدارها برایمان جدی باشد، باور کنیم و این هشدارها در وجود ما در حد همین هشداری باشد که خدای نکرده ما مشمول این هشدارها به عنوان کسانی که ما هم ساقط شدیم نشویم و در حدی که عبرت بگیریم از دیگران. بحث بلعم باعورا به عنوان یکی از آیت‌های عظیمی که خدای سبحان از یک مرتبه بالا او را برد و به او اعطا کرد به او مقدماتی را داد ابتدا برای او بسیاری از چیزها را قرار داد، شاید از ابتدا لایق نبود اما خدای سبحان همچنان که ما لایق نیستیم و خیلی چیزها را به ما داده است به او هم داد و در اثر بعضی از اعمالی هم که داشت جزائاً هم خیلی از کمالات را کسب کرد و خدای سبحان قرار داد برای او، اما چون انسان اختیارش زائل نمی‌شود به هر کجا هم که برسد انسان مختار است، خودش باید می‌خواست تا این‌ها حفظ شود و اگر انسان خودش نخواهد ساقط می‌شود. پس دادن الهی موکول به اینکه من لیاقت داشته باشم نیست، اما سلب خدای سبحان از انسان نعمتی را، موکول به این است که انسان نخواهد.
شریعتی: و یا یک وقت‌هایی با غرور.
حجت الاسلام عابدینی: نخواستن است دیگر؛ یعنی نخواستن انواعی دارد گاهی مقابله می‌کند سریع، گاهی فکر نمی‌کند این نخواستن است، اما غرورش و کبرش که آنها مقابله عظیم‌تری است آنجاها باعث می‌شود که همه را از دست بدهد که انسان این گونه نیست که بدون ابتلا و آزمایش بماند. البته آزمایش هر کسی در حد او است که توان داشته باشد، آزمایش یک رتبه پایین‌تر از توان او هست که حتماً بتواند موفق باشد. اما آیا هر کسی آزمایش شد توانش را به کار می‌گیرد تا پیروز از آن آزمایش بیرون بیاید و غالب بشود؟ نه و لذا خیلی وقت‌ها انسان در آزمایش‌ها با اینکه دون طاقت او بوده است اما چون توانش را به کار نمی‌گیرد و حواسش جمع نیست و مراقبه نداشته است شکست می‌خورد و ساقط می‌شود و این فکر نمی‌کرد که تا اینجا  بلعم باعورا فکر نمی‌کرد تا اینجا شکست بخورد. اما از همین جا که پایان بحث جلسه گذشته ما بود آغاز بکنیم وقتی که به اصطلاح تحت تاثیر همسرش به خصوص این واقعه‌ای که نقلی که همسر او خیلی زیر پای او نشست که گاهی نفوذ از این طریق ممکن می‌شود برای بعضی‌ها و نقطه ضعف‌شان در این مسئله هست گاهی همسران نقطه قوت هستند و او را به رشد می‌رسانند، گاهی همسران نقطه ضعف هستند هر سرمایه‌ای همین گونه است. دو طرف هم هست و گاهی مرد هم زن را ساقط می‌کند و گاهی هم زن مرد را ساقط می‌کند. گاهی مرد زن را اوج می‌دهد و گاهی زن مرد را اوج می‌دهد. همه این‌ها امکان‌پذیر است در این مورد این نقلی که شده این است که همسر او زیر پایش نشست و خیلی اصرار کرد و برای او انواع در حقیقت راه‌ها را شمرد تا او را راضی کرد تا حرکت بکند و علیه موسی نفرین بکند و لشکرش. چون آن قومی که  آنها در آن بودند و این به عنوان تبلیغ رفته بود به آنجا از طرف موسی کلیم، آنها وقتی که دیدند غالب نیستند بر موسی و شکست خواهند خورد، دنبال حیله بودند. بعد این خواست حرکت بکند برای این کار مرکبی داشت. مرکب او استنکاف کرد، نمی‌رفت حرکت نمی‌کرد و چند جا ایستاد که این با ضربات تازیانه مرکب را به حرکت وادار می‌کرد، دوباره ایستاد، سه بار ایستاد، تا جایی که دارد که انقدر از دست این مرکب عصبانی شد او را به قصد کشت داشت می‌زد که مرکب به اصطلاح آن اعجاز الهی همچنان که داریم در موارد دیگری که داریم به صدا درآمده است تو مگر نمی‌بینی فرشتگان الهی جلوی من را آنها گرفتند و مانع‌اند؟ چرا تو مرا می‌زنی؟ خدا دارد مانع می‌شود که تو به هلاکت نرسی، نرفتن من از جانب خداست که تو به هلاکت نرسی. که تو به این مبتلا نشوی، چرا خلاصه بر این مسئله اصرار داری؟ که دارد در اثر این زدن آن حال استجابت دعا از او گرفته شد و او ظلم کرد به این مرکب و آن ظلمش باعث شد که آن حال استجابت دعا از او گرفته شود. یعنی این مقدمه بود برای اینکه اصلاً قدرتی که داشت از دست برود، با ظلمی که… عالم وجود شعور دارد و هر ظلمی به او حتی به یک درخت، انسان بی‌جهت ظلمی بکند، به هر حیوانی بی‌جهت ظلمی بکند، این نگاه متعالی دین است که همه هستی احترام دارد، هر تصرفی در هستی باید به اذن رب باشد، این طوری نیست که انسان هستم قدرت دارم پس می‌توانم، پس مال خودم هست می‌زنم قطع می‌کنم، می‌زنم از بین می‌برم و می‌کشم، نه این گونه نیست این حد در عالم انسانی که قوانین خودش را دارد قوانین محکم و عظیم و در نظام عالم وجود هم عقاب الهی در کار هست اگر او مدافعی ندارد این گونه نیست که خدا مدافعش نباشد.
شریعتی: ما چند سال پیش به یک مناسبتی در محضر شما که بودیم به صورت مبسوط به نظرم به این نکته رسیدیم و شما خیلی خوب آن را باز کردید و به تفصیل بیان شد که عالم حساب و کتاب دارد و اگر ما حواسمان به این حساب و کتاب باشد خیلی از رفتارهای ما تنظیم می‌شود.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی انسانی که واقعاً عالم را ذی شعور دانست که عکس‌العمل دارد همچنان که من به خودم اجازه نمی‌دهم به مظلومی ظلم بکنم و به انسانی ظلم بکنم، به خودم اجازه ندهم به یک گیاهی، مورچه‌ای دارد روی زمین است وقتی دارم می‌روم مراقب باشم پای من روی این مورچه نرود همچنان که در قرآن کریم هست که آن رئیس قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ؛ حواسشان نباشد یک وقتی پایشان را روی شما بگذارند شعور دارند، عکس‌العمل ما را می‌فهمند، اگر انسانی با عناد این کارها را بکند با یک بی‌توجهی که از یک بی‌مبالاتی باشد، آنها هم ناراحت می‌شوند و نفرین می‌کنند و آنها هم عقاب دارد بی‌توجهی به آنها. لذا انسان باید خیلی مراقب باشد در همه هستی این هست. این یک بحث است لذا این وقتی نسبت به حیوان و گیاه است آن وقت شما ببینید نسبت به آن عالم انسانی این چقدر عظمت پیدا می‌کند، که اینجا هر تصرفی چقدر باید حساب شده باشد؟ خدا ما را حفظ می‌کند از اینکه در کارهایمان کسی از ما رنجیده بشود، ظلمی به انسانی چه برسد به انسان‌هایی، حقی به دست ما ضایع بشود چه برسد به حقوقی از انسان‌ها، لذا همه ما در این مسئله از یک سخنرانی که حقوقش در ادای سخنرانی این هست تا یک کاسبی، تا یک کارمندی، تا یک محصلی، هر کسی در جایگاه خودش، تا یک مقام مسئولی، هر کسی در جایگاه خودش اگر مراقب نباشد همه این‌ها حق الناس است. این را می‌خواستم عرض بکنم که در اثر ظلمی که به مرکب کرد مورد عقاب قرار گرفت و آن حال ملکوتی از او گرفته شد  بعد که حال ملکوتی از او گرفته شد مقدمه آن چه بود؟ آن وسوسه‌هایی بود که از طریق همسرش ایجاد شده بود. اینجاست که وقتی این حالت را پیدا کرد به آنها گفت من دیگر قدرت ندارم که با نفرین این کار را بکنم، نفرین من کارگر نیست، هر چند اگر می‌کرد هم اثر نداشت چون ناحق بود، اما اینجا خیلی خطرناک می‌شود گفت ولی حالا راهکاری را نشان شما می‌دهم که آن راهکار می‌تواند کار آن نفرین را بکند. عالم بود، به سنن و قواعد الهی آشنا بود، از علمش برای در حقیقت سقوط اهل حق استفاده کرد، چه کار کرد؟ گفت خدا سنتی دارد که اگر این سنت این باشد که ببیند اهل حق مسئله فحشا رواج پیدا بکند این‌ها شکستشان قطعی است، عذاب الهی بر آنها نازل می‌شود چون بر هر کسی زود این عذاب نازل نمی‌شود عذاب برای تطهیر اهل حق است. لذا به این‌ها گفت  شما دخترانتان و زن‌هایتان را آرایش کرده با یک کالاهایی که این‌ها به عنوان فروش می‌برند به محملی که باشد عرضه کنید در بین لشکریان موسی، در آنجا بروند به عنوان اینکه جنسی آوردند بفروشند اما حقیقتش عرضه کردن خودشان است و اگر آنها طمع کردند به هر کدام از این‌ها، مانع نشوند و تن بدهند و اگر می‌خواهید پیروز بشوید راهش این هست و این‌ها این کار را کردند. این‌ها ببینید که اگر خدا خلاصه بخواهد امتی یک وقتی ساقط شود سنت‌های الهی در آنجا حاکم است و این سنت از آن سنت‌هایی است که می‌دانست و او وارد بود. عرضه دختران و زنان در جامعه به طوری که چشم‌های مومنان، چشم‌های دیگران، حالات لشکریان معصوم که نیستند این‌ها که معصوم نیستند بالاخره تا یک حدی خود را کنترل می‌کنند، عده‌ای مبتلا شدند حتی دارند یکی از فرماندهان موسی علیه السلام که یکی از روسای قبایل بود یک زن زیبایی را گرفت و آورد و گفت خدای تو می‌گوید من با این ارتباط نداشته باشم؟ من با آن خدا را قبول ندارم تا این حد که دست این خانم را گرفت و در خیمه خود برد و همینطور… این ابتلا  که پیش آمد طاعون آمد در لشکر موسی، یعنی او می‌دانست جواب این بیماری هست که به دنبالش می‌آید، بیماری که ۲۰ هزار نفر حداقل تا ۷۰ و ۹۰ هزار نفر از لشکر موسی را ذبح کردند و کشته شدند ولی کف آن ۲۰ هزار نفر ذکر شده که کشته شدند با طاعون، به طوری که وحشتناک در اثر گاهی یک دو روز و نه با فاصله نه طولانی مدت، یعنی یک اثر سریعی ایجاد کرد که این‌ها از بین رفتند و قدرت در حقیقت این‌ها به شدت نازل شد و پیروزی آنها به تاخیر افتاد. تا اینکه نوه هارون، چون هارون دو فرزند داشت که قصه آنها را قبلا گفتیم که این دو فرزند به اصطلاح  شبر و شبیر بودند، نوه هارون به عنوان نوه هارون که از افسران رشید حضرت موسی علیه السلام بود که در مسافرت و ماموریتی بود برگشت و وقتی به آنجا رسید و به امر موسی علیه السلام به سراغ روسای کسانی که به این کار تن داده بودند رفت و او را همراه با آن خانم‌هایی در حقیقت پیش آنها بودند کشت و آن کشتن باعث شد که آن حال برگشت به آن به اصطلاح تبعیت از موسی علیه السلام محقق بشود و دوباره لشکر توبه‌اش مقبول شد و حالت آمادگی پیدا کرد بعد از آن همه کشته که داده بودند. و حیله بلعم باعورا خنثی شد با این جریان که رشادت یک عده‌ای که ایستادند پای کار و نگذاشتند این فساد بماند. که ریشه کن شدن این فساد برگشت قدرت را برای آنها به دنبال داشت. پس ببینید اساس اینکه…
شریعتی: یک غربالی اتفاق افتاد.
حجت الاسلام عابدینی: دشمن ما امروز هم دنبال این نگاه هست می‌دانند سطح حجاب و اینکه جامعه برسد همانطور که در جریان آندلس هم نقل می‌کنند آن چیزی که باعث شد جریان آندلس از آن قدرت مسلمانان کاسته بشود و ساقط بشود همین بود که مسیحی‌ها در آنجا ترویج کردند که دختران مسیحی چه باشند؟ با عرضه تمام به خیابان‌ها بیایند، به طوری که طمع جوان‌های مسلمانان را به خودشان جذب بکنند. یک جوان بالاخره کشیده می‌شود این شدت آتش  و پنبه است، نمی‌شود کسی بگوید من اینگونه می‌آیم او نگاه نکند، او باید نگاه نکند، اما این هم نباید این گونه بیاید هر دو باید رعایت بکنند.
شریعتی: حاکمیت حیا باید در جامعه باشد.
حجت الاسلام عابدینی: که هر کدام مسئولیتی دارند در آنجا هم همین مسئله پیش آمد و همین باعث سقوط مسلمانان در جریان آندلس شد و آندلس ساقط شد. توانست از راه فساد و ترویج فساد، لذا قطعاً دشمن به دنبال این هست و آن حیا و حجاب و عفافی که در جامعه ما الحمدلله یک امر بارز است در بین خانم‌های ما، که اصلاً عفیف بودند حتی اگر به ظاهر بعضی گاهی می‌بینید که یک ظهوری دارد که غیر از این است، اما وقتی که بنشینی و صحبت کنی این‌ها اهل حیا و عفاف هستند واقعا عفیف هستند. اما اینکه یک نقشه‌ای در کل هست که آن نقشه کل دارد هدایت می‌کند این‌ها گاهی ناخواسته است و خبر هم ندارند و این را اگر مطلع بشوند حتماً این‌ها به دنبال این نیستند که این‌ها مهره آن نقشه باشند. قطعاً نمی‌دانند اما احساس می‌کنند شاید آن نگاه کلان را ندارند و یک امر ساده می‌بینند و امر فردی می‌بینند. پس ببینید یکی جریانی شد که بلعم باعورا با علمی که داشت طراحی کرد و این سنت الهی را به کار گرفت که اگر جایی این فساد ایجاد بشود به دنبالش یک بیماری است که آن بیماری مثل طاعون و امثال این که ممکن است پیش بیاید آن هم در جامعه‌ای که جامعه ایمانی است و الا جامعه‌ای که رها است و این قبح را ندارد خدا آنجا عقاب نمی‌کند. مثل مریضی که به اصطلاح دکتر قطع امید کرده از آن، آن مریض قطع امید کرده را نمی‌گویند پرهیز دارد، پرهیز چه کسی دارد؟ پرهیز آن مریضی دارد که امید به بهبود دارد لذا خدای سبحان در جوامع اهل ایمان این عقاب را محقق می‌کند.
شریعتی: آنکه دکترها از او قطع امید کرده‌اند می‌گویند بگذارید راحت باشد.
حجت الاسلام عابدینی: اصلاً به او فورجه بدهید و را آزاد بگذارید و بگذارید بیشتر بشود و او را رها می‌کنند. چون این عقاب تطهیر است و می‌خواد آنجا را طاهر کند و این‌ها برگردند و چون می‌خواهد برگردند آنها را عقاب می‌کند، آنجایی که برگشتنی نیستند رهایشان کرده است کاری ندارد، او حسابش به برگشتن دیگر نیست. این هم یک زمانی شبهه نشود از جای دیگر هست این گونه نمی‌شود، نقل آن از آنجایی که جای برگشتن هست این بیماری و این فشار و عقاب می‌شود تا تطهیر بشوند. بعد از اینکه این جریان پیش آمد جریان بلعم باعورا حیله او شکست خورد و بعد در حمله‌هایی که حضرت موسی علیه السلام انجام داد با یوشع نبی که یوشع سردار حضرت بود و بعداً هم شد وصی حضرت، که یوشع حمله‌هایی که کردند در یکی از آن حمله‌ها آن حاکمان شهر مدیان یا بعضی موعب که نقل می‌کنند شهرهایی که نقل می‌کنند، به اصطلاح حاکمان آنها به همراه این بلعم باعورا کشته شدند. ما در محضر آیات قرآن بودیم حالا این تحلیل کلی مسئله بود که چه طور شد که بلعم باعورا چه مراحلی را طی کرد، یکی از نقل‌ها این بود که عرض کردم خدمتتان. در محضر آیات هستیم آیات قرآن کریم خیلی زیبا هر کلمه آن با زیبایی سوره مبارکه اعراف آیات ۱۷۵ به بعد. بسم الله الرحمن الرحیم وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ* تلاوت کن برای آنها بخوان برای آنها خبر آن کسی که آیاتمان را به او دادیم ما این‌ها را گفتیم که از این مثل پوست که در دو جلسه گذشته عرض کردم انسلاخ پیدا کرده. ایمان گاهی مثلاً می‌فرماید عمار وقتی که زیر شکنجه قرار گرفت عمار حاضر شد کلمه کفر را بر زبان براند آنجا، اما مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ؛ بود چون تعبیر پیغمبر این است که ایمان با گوشت و خون عمار مخلوط بود.
شریعتی: ایمان مستقر شده در وجودش.
حجت الاسلام عابدینی: اینجا ایمان در وجود بلعم باعورا پوست او بود پوست خیلی مهم است یعنی کسی که نگاه به او می‌کند در تمام لحظات و وجود او آنچه که ظاهر است ایمان است، حشر آن دائماً با ایمان است اما عمق پیدا نکرده که به گوشت و و خون هم برسد، در مرتبه پوست هست. یک زمانی لباس است راحت کنده می‌شود، یک زمان پوست است سلاخی باید شود تا جدا شود خیلی سخت است، اما جدا می‌شود که قسمتی از پوست را جدا کرد و او زنده بماند، که این باشد ولی در لحم و خون اگر گوشت و خون شد گوشت و خون دگر جدایی ندارد تعبیر ایمان مستقر به این است که عمار گوشت و خونش از ایمان بود. مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ؛ هرچند زبانش با فشار و شکنجه‌ای که آنها آوردند آنچه که آنها می‌خواستند را گفت لذا وقتی آمد پیش پیغمبر هراسان و آیه نازل شد که مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ، این از ایمان خارج نشده است و مومن است. اما این به صورت این بود که پوست او از فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ؛ این فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ؛ زیباییش این است که نشان می‌دهد اول این جدا کرد این را از خودش، بعد شیطان بر او غلبه کرد.
شریعتی: یعنی می‌شود انسان خودش جدا کند؟
حجت الاسلام عابدینی: بله دیگر، یعنی حتماً ریشه‌های فسق، معصیت، کفر، از درون انسان شروع می‌شود تا با اختیار انسان کاملا سازگار باشد. تعبیر را دقت بکنید پشت سر هم سه کلمه را آورده است یعنی ۴ تا، آیا آتیناه آیاتنا؛ ما دادیم به او خدا می‌فرماید ما آیاتمان را به او دادیم، یعنی داده‌های ما عطایای ما برای او. حالا ابتدائاً یا جزائاً هر دو،  فنسلخ منها این عطایا و آن داده‌های ما را چه کار کرد؟ ازش جدا شد خودش جدا شد. فاتبعه الشیطان پس از اینکه این از خودش این‌ها را جدا کرد شیطان توانست اتبعه عرض کردیم گاهی به معنای تبعهوا، یعنی شیطان نائل شد به او، یا اتبعه الشیطان یعنی شیطان او را به دنبال خودش کشید. یا شیطان به دنبال او رفت یا شیطان به دنبال خودش او را کشید. در هر دو صورت چه شیطان به دنبال خودش او را کشیده باشد چه در حقیقت شیطان به دنبال او رفته باشد بعد از فنسلخ است یعنی هرچه بوده از خود انسان شروع می‌شود، این قاعده است. یعنی وسوسه شیطان برای کسی است که مقداری از انسلاخ در او ایجاد بشود، اگر انسان از وجودش هر مرتبه‌ای از ذکر و توجه را ایجاد کرد و از آن غفلت پیدا کرد، از آن غفلت شیطان استفاده می‌کند. هر غفتی یک انسلاخ است انسلاخ از ذکر است.
شریعتی: یعنی برای ما ایمان مثل یک لباس می‌تواند باشد که دانه به دانه می‌توانیم آن را از تنمان در بیاوریم و جدا کنیم.
حجت الاسلام عابدینی: و اگر عمیق‌تر شد مثل پوست و گوشت مثل پوست شد این هم جدا شدنش به دست خود ما سخت‌تر است، اما این سلاخی می‌خواهد اما هر کدام از این‌ها بشود شیطان می‌تواند نفوذ پیدا کند. جای نفوذ شیطان ابتدایی نیست، جای نفوذ شیطان پس از این است که من به او علامت می‌دهم، پس از این است که من چراغ سبز به آن نشان می‌دهم، إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ، هر کس را تبعیت کند تو بر او سلطنت پیدا می‌کنی و الا تو سلطان نداری و سلطنت نداری، لذا می‎فرماید إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ؛ هر کس خودش اختیارش را در دست تو داد تو بر او غالب می‌شوی کلید خانه‌ات را دست او می‌دهی و او در خانه وارد می‌شود نمی‌شود بگویی من کلید را دادم چرا وارد می‌شوی؟ نمی‌توانیم بگوییم این جبر است می‌گوید تو به دست خودت کلید را دادی فنسلخ دادن کلید دست شیطان است، خودت گفتی بیا تصرف کن در من.
شزیعتی: یعنی از نفس اماره شروع می‌شود و بعد همدستی با شریعتین.
حجت الاسلام عابدینی: لذا آغاز هر حرکتی از کجاست؟ آغاز هر حرکتی از عصیانی، معصیتی، غوایتی، ضلالتی، آغازش از خود انسان است، ادامه‌اش با شیطان است. بعد تعبیر قرآن را ببینید که می‌فرماید این‌ها خیلی مهم است که ما گناه را گردن شیطان نندازیم از اول، او گناهکار هست اما دنبال فرصت است فرصت را که می‌دهد؟ ما به او می‌دهیم و در نهایت او تازه در آنجا که فرصت پیدا کرده، می‌گوید من گفتم تو آماده‌ای تو را دعوت کردم، من بیش از این نبودم، من تو را وادار نکردم به کاری که تو بگویی من مختار نبودم و اختیار نداشتم. اگر انسان یک جایی می‌بیند دیگر افتاده است و در حال کشیده شدن است و گاهی دیگر در سرپایینی است آغازش خودش به سرپایی کشاند ولی گاهی به سر پایینی می‌افتد و دیگر انسان آنجا اختیار هم ندارد اما ابتداش اختیاری بوده است. انسانی که خودش خودش را در جاهایی که سرپایینی سقوط است انداخت نمی‌تواند بگوید من دیگر اختیار ندارم، می‌گوید خودت می‌دانستی این گونه است خودت را آوردی هرچند الان اختیار نداری اما باز هم عمل اختیاری تو هست. ادامه همان عمل اول توست. لذا تعبیر خیلی تعبیر… فنسلخ منها؛ خدا ابتدا تصرف شیطان نداده است این جزو رحمت الهی، سبقت رحمت بر غضب است خدا به او اختیار نداده که تو بتوانی تصرف ابتدایی داشته باشی، تصرف از جانب شیطان نیست مگر اینکه ما زمینه تصرف را به او بدهیم، البته او کمال استفاده را خواهد کرد، آماده است برای اینکه کمال استفاده را کند. می‌گوید تو برای اینکه در حقیقت شیطان گفتمانش اگر این بود که من فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ؛ من همه را گمراه خواهم کرد مگر مخلصین را که فقط رابطه آنها با تو است و تحت اراده تو هستند. خدا فرمود که نه تو سلطان نداری بر بندگان من،  سلطه و سلطنت نداری إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ؛ مگر آن بندگانی که خودشان سلطان و سلطنت‌شان را در دست تو بدهند.
شریعتی: آنهایی که ولایت تو را خواستند.
حجت الاسلام عابدینی: و تو را ولی خودشان کردند تو هم تصرف در آنها می‌کنی. نه اینکه بگویی همه را الا مخلصین، شیطان گفت مخلصین نجات پیدا می‌کنند؟ خدا می‌گوید نه فقط آنهایی که اختیارشان را دست تو می‌دهند هلاک می‌شوند یعنی اصل بر نجات است بر اصل کلام الهی و کلام خدا، اصل به نجات است، ولی کلام شیطان اصل بر هلاکت است، می‌گوید اصل بر هلاکت است مگر اینکه عده خاصی نجات پیدا کند، خدا می‌گوید نه اصل بر نجات است مگر کسی که سلطنتش را به دست تو بدهد. این دو اصل خیلی زیباست و این اوج رحمت الهی است که ما خودمان اختیار ما را دست شیطان می‌دهیم و خدا چه کند وقتی که اختیار را به دست ما داده که خودتان انجام بدهید عملتان را؟
شریعتی: حاج آقا اینجا بحث تقوا وسط می‌آید درست است؟
حجت الاسلام عابدینی: اینجا بحث تقوا و مراتب مراقبه که انسان گاهی ممکن است تقوا هم ضعیف باشد اما برایش برای خود یک مراقب‌هایی گذاشته است. مثلاً می‌داند که اگر به فلان جا برود مبتلا به گناه می‌شود از ابتدا به آنجا نمی‌رود، می‌گوید خدایا من حواسم را جمع می‌کنم آنجا نروم، اگر بروم می‌دانم که پایم می‌لغزد. درست است؟ نمی‌گویم به آنجا می‌روم و حواسم را جمع می‌کنم می‌گوید نه به آنجا بروم گناه می‌کنم لذا آنجا نمی‌رود. می‌گوید خدایا من چشمم را در اینجا باز نمی‌کنم، می‌دانم اگر باز کنم دنبال آن میلم کشیده می‌شود چشمم را باز نمی‌کنم سعی می‌کنم به قدری که لازم است ببینم، انسان جایی که لازم است را ببیند نه بیشتر از آن را. بعد آنجا دارد فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ؛ غاوین اوج گمراهی است که دو جلسه قبل عرض کردیم. یک زمان از انسان دنبال زینت شیطان می‌رود یک زمان دنبال ضلالت می‌رود و یک زمانی به غوایت می‌رسد؛ غوایت یعنی دیگر به سمت خدا حرکت نمی‌کند غاوی یعنی هدف را از دست داده است. می‌گوید این از اوج آتیناه آیاتنا در سه جمله سه کلمه هست که دنبال هم است، آتیناه و آیاتنا  فنسلخ منها؛ این انسلاخ چقدر طول کشید که این توانست از آن آیات جدا بشود؟ چقدر طول کشید؟ ظاهرش این است که خیلی سریع بود شاید به دو روز مثلاً وسوسه‌ای که برای او کردند و او را تطمیع کردند برای او یک چیزهایی را قرار دادند و بعد هم از راه همسرش وارد شدند و او بالاخره تسلیم شد.
شریعتی: وسط این سقوط نمی‌شود چتر نجاتی باز شود؟
حجت الاسلام عابدینی: همیشه می‌شود مگر قوم  یونس نبودند که در عینی که در مقابل نبی‌شان بودند؟ عذاب داشت نازل می‌شد اما برگشتند در همان حین و عذاب برگشت. الا قوم یونس که قوم یونس عذاب از آن برگشت. لذا اینجا تعبیر دنبالش می‌فرماید می‌شود چرا؟عرض می‌کنم در دنبالش می‌فرماید فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ؛ غاوین یعنی اوج آن هم غاوین یعنی حالا دوستان می‌گویند صفت مشبه است یعنی اوج اوج گمراهی، گمراهی هم نه از دست دادن هدف، که آدم نمی‌داند به کجا دیگر باید برود، نه اینکه راه را نداند اصلاً مقصد را از دست بدهد آن هم در اوجش. غوایت یعنی هدف نداشتن، غاوین یعنی ثبات در یک هدف ندارند، دیگر در این تمام در حقیقت هیچ جای سوسویی از داشتن هدف برای آنها نیست. کسی که این چنین سوسویی را نداشته باشد آن موقع چه هست؟ چون شیطان به خدا گفت که خدایا فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ؛ تو همچنان که من را گمراه کردی و غایت را از دست من گرفتی من هم همین طور غایت را از دست انسان‌ها می‌گیرم. اینها غلط است چون خدا این کار را نکرد خودش این کار را کرد و سجده نکرد و سقوط ایجاد شد و دنبالش می‌فرماید که ادامه آیه وَلَو شِئنا لَرَفَعناهُ بِها؛ اگر ما می‌خواستیم با همان آتیناه آیاتنا او را بالا می‌بردیم وَلٰكِنَّهُ أَخلَدَ إِلَى الأَرضِ؛ وَلَو شِئنا لَرَفَعناهُ بِها؛ یعنی اراده ما برای این، این بود که این بالا برود و ما حتی بین این و گناه حائل می‌توانیم شویم بین این و گمراهی هم حائل هم خیلی شدیم همان طور که عرض کردم وقتی می‌خواست برای نفرین برود مرکبش دائم می‌ایستاد، این عالم بود می‌دانست ایستادن این مرکب بی‎جهت نیست عالم می‌داند هر اتفاقی در زندگی‌اش حکمتی دارد. حتی اگر موسی کلیم که عرض شد قبلا وقتی حرکت می‌کرد در کربلا و نمی‌دانست که اینجا کجاست، پایش گیر کرد به سنگی و خون آمد عرض کرد خدایا چرا خون آمد؟ چه شد؟ چه علتی داشت؟ که خدای سبحان فرمود که اینجا محل شهادت آن فرزند پیغمبر آخرالزمان است، خواستم خون تو با خون او که بعدا ریخته خواهد شد مخلوط شود و این برکت و کمال برای تو است. یعنی می‌داند یک خراش علت دارد چرا؟ این مرکب ایستاده و نمی‌رود با اینکه سابقه نداشت آن هم چندین بار تا به قتل آن مرکب منجر شد، این مدانست که خدا او را نجات می‌دهد اما خودش حاضر نبود. وَلَو شِئنا لَرَفَعناهُ بِها؛ ما با همین چیزهایی که به این داده بودیم این می‌توانست به مرتبه رفیع و عالی برسد فوق آن چیزی که داشت. وَلَو شِئنا لَرَفَعناهُ بِها وَلٰكِنَّهُ أَخلَدَ إِلَى الأَرضِ؛ این وَلٰكِنَّهُ أَخلَدَ إِلَى الأَرضِ؛ خیلی وحشتناک است.
شریعتی: چه کسی وَلٰكِنَّهُ أَخلَدَ إِلَى الأَرضِ است؟
حجت الاسلام عابدینی: بلعم باعورا؛ وَلٰكِنَّهُ أَخلَدَ إِلَى الأَرضِ، داریم در مقابل سماء، ارض در مقابل سماء، هر دو کمال این خلق است. خلقنا السموات و الارض، خدا آسمان و زمین را خلق کرده است هر دو خلق خدا هستند هر دو کمالند، یک ارض داریم در مقابل ملکوت عالم به عنوان کمال که این سقوط است إحبط الی الارض، این ارض غیر از زمین مقابل آسمان است. این مرتبه سقوط است در مقابل عروج؛ وَلَو شِئنا لَرَفَعناهُ بِها وَلٰكِنَّهُ أَخلَدَ إِلَى الأَرضِ؛ این ارض را انتخاب کرد آن هم نه ارض را انتخاب کرد خلود به ارض را انتخاب کرد. یک موقع است که انسان پایش را می‌گذارد ساقط می‌کند خودش را از یک مقامی، ولی این در حقیقت برگشت پذیر است مثل آدم حبوط کرد به ارض اما این ارضش برگشت پذیر بود فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ؛ حبوط کنید اما این برگشت پذیر است اما یک موقع آنقدر این انتخاب با لجاجت و عناد و علم است که برگشت ناپذیر می‌شود، یک عمل است ولی این عمل از عمق اعتقاد انسان نشأت می‌گیرد گاهی، که می‌شود عناد یعنی یک لغزش گاهی از انسان سر می‌زند انسان ساقط می‌شود اما دو سه متر پایین می‌افتد دوباره برمی‌گردد و جبران می‌کند توبه و جبران، اما یک موقع انسان افتادنش از عمق اعتقادش است یعنی کسی مثل بلعم باعورا وقتی دارد می‌افتد در مقابل ولی الهی که موسی کلیم است می‌داند چه قدر این مقابله عظیم است یک گناه ساده نیست.
شریعتی: اگر بخواهیم در قصه کربلا وارد شویم تطبیقش کنیم یک کسی می‌شود عمر سعد یک کسی می‌شود جناب حر.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی حر هم سقوط کرد از لحاظ اینکه محاصره را ایجاد کرد ولی برگشت و توبه کرد. بالاخره دل بچه‌های امام حسین با محاصره‌ای که حر ایجاد کرد دل رقیه لرزید، دل سکینه لرزید، دل خانم‌ها لرزید بالاخره این فشار را ایجاد کرد، اما توبه او و شهادت او آن هم به عنوان اولین نفر او را برگرداند. و حضرت فرمود أنت حرٌ کما سمتک حرٌ؛ آزادی‌اش را فی الدنیا و الاخره، حر فی الدنیا و حر فی الآخره، یعنی او در مقابل ولی نبود، او امر پادشاه و ملک و صاحبش بود اما دید یک جایی در مقابل ولی باید بایستد، آنجا که باید مقابل ولی باید می‌ایستاد نایستاد آمد کنار ولی ایستاد و این نجات پیدا کرد اما بلعم باعورا می‌داند در مقابل موسی و می‌شناسد موسی را به عنوان ولی، یک موقع یک عامی است کسی است که موسی شناس نیست…
شریعتی: چه طور نفهمید که در مقابل ایستادن این بلا را سرش می‌آورد؟
حجت الاسلام عابدینی: وقتی که انسان می‌افتد در مسیری ابتدایش حرکت به نظرش کوچک می‌آید فکر نمی‌کند توجیه می‌کند، بعد ادامه می‌دهد بعد برای اینکه فعلش را توجیح کند مدام برای خودش و دیگران علت می‌تراشد، چون نمی‌خواهد بگوید من فعل غلط انجام دادم، هم درونش هم برای دیگران، بعد وقتی که تو قدم اول را کج گذاشتی تا فهمیدی برنگشتی، بلکه توجیحش کردی چون هر کسی قدرت توجیح ندارد چه کسی می‌تواند توجیح کند؟ عالم، لذا یک قدم غلط از عالم با توجیح همراه است وقتی توجیح می‌کند این توجیح فاصله را قدم غلطش را از عمق اعتقادش برداشته است ولی یک آدم عادی است که قدم غلط را برداشته است از عمق اعتقاد نباشد أخلد الی الارض این بود که این با تمام آن علم و معرفتی که داشت با تمام علمش مخالفت کرد نه با گوشه‌ای از علمش.
شریعتی: هم با علمش هم با اعتبارش.
حجت الاسلام عابدینی: آن اعتبار ناشی از این علم می‌شود، یعنی تمام سرمایه‌ای را که داشت برای مقابله با موسی به کار گرفت. یک موقع هست من تخصصم یک چیزی است می‌خواهم این تخصصم را به کار بگیرم برای یک عملی مرتبط با تخصص من است همه تخصصم به کار می‌آید تا این چه شود؟ مثل پروفسور حسابی اگر می‌خواهد یک عمل جراحی مغز را در آن حساس‌ترین لایه‌اش انجام دهد همه تجربه‌اش را در…
شریعتی: پروفسور حسابی نه.
حجت الاسلام عابدینی: ببخشید پروفسور سمیعی، وقتی می‌خواهد این را انجام دهد با تمام تجربه علمی و تخصصی‌اش این را به کار می‌گیرد و همه تخصصش در این دارد به کار گرفته می‌شود آنجا. این عمل ممکن است یک ربع وقت ببرد اما از یک تخصص علمی و عملی و تجربی در این می‌شود یک کمال لذا ارزشمند است به قدر عمر پروفسور سمیعی، این هر لحظه‌اش عمق 70 یا 80 ساله به دنبالش است. این قدر عمیق ارزشمند است نمی‌شود برایش قیمت گذاشت که بگویی قیمتش چه قدر است؟ آن وقت بلعم باعورا در مخالفت با موسی کلیم عمق علمی و تجربی و ایمانی را در مخالفت به کار گرفت و لذا أخلد الی الارض شد، لذا ببینید کسی که عالم است در آنجایی که از منظر علمش تخلف می‌کند از همان جایی که عالم است تخلف کند، همه ثمره علمش را در تخلفشش دارد مقابله می‌کند با آن، نمی‌دانم توانستم تشریح کنم این را که چقدر عمیق می‌شود؟ متفاوت می‌شود لذا ببینید در جریانات و سقوط‌هایی که ما در جریانات مختلف مخالفت با اهل بیت داشتیم خیلی متفاوتند. یک موقع وکیل امام است کاظم است مورد اطمینان امام است، زیر بار امامت امام رضا نمیرود چون پول به او مزه داده است مدت‌ها حضرت در زندان بوده است و می‌بیند که اگر قبول کند باید این پول‌ها را برگرداند، می‌بیند سالیان این پول دستش بوده است، اعتبار پیدا کرده است با این پول‌ها، برای همین امامت امام رضا را زیر سوال می‌برد، با همه عقبه علمی و تجربیاش، این یکدفعه مورد لعن امام واقع می‌شود.
شریعتی: و چه کسانی که با این انحراف جریان هدایت را منحرف می‌کنند.
حجت الاسلام عابدینی: و جریان مقابل هدایت ایجاد می‌کنند که دیگر یک فرد نیست. جریان بلعم باعورا جریان مقابل ایجاد کرد لذا این طور نبود که فقط خودش منحرف شود حتما لغزش برای خیلی‌ها ایجاد شد؛ و حتما خرسندی در مقابل برای دشمنان به شدت ایجاد شد یعنی از یک طرف خرسندی دشمنان ولایت را به دنبال دارد که یک کسی را توانسته از درونی‌ترین… من مثال می‌زنم یک موقع درون کشور یک نیرویی به عنوان شاخص ساقط می‌شود این مثل یک موشکی است که از درون منفجر شود، آن کسی که از بیرون می‌خواهد بمب بیاورد راه‌های او را می‌شود بست راه‌های موشکی را که می‌آید را می‌شود رصد کرد می‌شود آمادگی پیدا کرد، اما موشکی که از درون شکل بگیرد و بخواهد منفجر شود خسارتش بیشتر می‌شود عظیم می‌شود چون رهگیری نمی‌شود کرد، و این آشنا هم هست که می‌داند که کجا را منفجر کند همان طور که خوب راه را نشان داد، از این راه بروید تا نقطه ضعف و قوت سنت‌های الهی را می‌داند. جریان بلعم باعورا به عنوان کسی که ما باید به عنوان مسئله بین خودمان دنبالش بگردیم.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم. قره مشو که مرکب مردان مرد را در سنگلاخ بادیه پیها بریده‌اند. ناامید هم مشو که رندان روزگار با یک ترانه به منزل رسیده‌اند. الهی که سیدالشهدا دست ما را بگیرد بالاتر از این آستان و از این خیمه سراغ نداریم، یک قراری گذاشتیم حاج اقای عابدینی، حالا من یک کتاب هم معرفی کنم اگر اشکالی ندارد، بسیار کتاب خوبی است دوستانی که دوست دارند از فلسفه اربعین و آداب اربعین عمیق بخوانند و انشاالله عامل باشند قدم عاشقی که جز تألیفات بسیار بلند حاج آقای عابدینی عزیزمان هم هست. حرکت کاروانی اربعین امتداد عاشورا تا ظهور، فلسفه اربعین و مقیاس جهانی اربعین را شما می‌توانید در این کتاب مطالعه کنید و بسیار کتاب خوبی است 20000303 که شماره پیامک ماست و کانال ما در سروش و ایتا و بله و بخش فروش اینترنتی در سایت‌مان؛ دوستانی که اهل مطالعه هستند به شدت این کتاب را توصیه می‌کنم این کتاب را تهیه کنید. ما یک قراری برای اربعین گذاشتیم برای این قدم عاشقی 1110 تا نوجوان و جوان انشالله قرار است مهمان اهالی خوب سمت خدا باشند و عازم کربلای معلی و اربعین شوند انشالله، و از 110 کاروان دانشجویی هم انشالله دوستان ما و کاروان دانش‌آموزی هم دوستان ما پشتیبانی خواهند کرد و انشالله اتفاق مبارکی است و جزئیات این طرح را دوستان در کانال ما در سروش و ایتا و بله مراجعه کنند یا به سایت ما در طرخ اربعین و عدد 40 را به 20000303 پیامک کنند اطلاعات انشالله برای شما ارسال خواهد شد عزیزان دعوتند برای زیارت و هم بانیان خیر دعوتند برای مشارکت و سهیم شدن در این کار خیر و امیدوارم همه ما مشمول نگاه پر خیر سیدالشهدا باشیم انشالله.
حجت الاسلام عابدینی: من یک نکته‌ای را عرض کنم ببینید در راه رسیدن و زیارت امام حسین هر قدمی محو سیئه‌ای و رفع درجه‌ای و در حقیقت خدای سبحان حسنه‌ای را قرار داده است و اگر این نوجوان‌ها که وجودات طاهری هستند وقتی کسی کمک می‌کند به نیابت اینها این قدم‌ها را برمی‌دارند آن هم در جایی که قدم به قدم، قدم برداشته می‌شود قدم عاشقی است با این نگاه جز شاید بی‌نظیرترین مواقعی است که انسان نیابت از خودش را به نوجوانان معصومی می‌دهد که اینها دارند به سمت امامشان، عالی‌ترین در حقیقت دارد صورت می‌گیرد، اگر چشم ما باز می‌شد و این عشق و محبت به سمت امام حرکت کردن را در این جوانان و نوجوانان می‌دیدیم آن موقع انسان شوقش به اینکه هر قدمی اینها به نیابت از ما باشد برای ما چه آثاری ایجاد خواهد کرد شوق به کمک را بیشتر از گذشته می‌کرد.
شریعتی: بسیار خوب، پس می‌توانید مراجعه کنید به کانال ما در سروش و ایتا و بله و همین طور به سایت ما و به زیرنویس‌ها هم دقت کنید دوستان زیرنویس می‌کنند نحوه مشارکت را، عدد 40 را می‌توانید به 20000303 پیامک کنید انشالله که اربعین پر باری را همه تجربه کنیم چه آنهایی که زائر می‌شوند چه آنهایی که با حسرت از راه دور زائر مرقد شریف سیدالشهدا می‌شوند. حسن ختام برنامه امروز تلاوت آیات خواهد بود ثواب تلاوت آیات را هدیه کنیم به روح بلند حضرت رقیه سلام الله علیها و سیدالشهدا که عاشقش هستیم و دست من و تو نیست اگر عاشقش شدیم حسین زحمت ما را کشیده است. حاج آقای عابدینی دعا کنید و انشالله خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام عابدینی: انشالله خدای سبحان اسم همه ما را جز زائرین اربعین قرار بدهد. توفیق زیارت اربعین را روزی همه ما کند. و اگر کسانی توفیق پیدا نکردند که در زیارت حاضر باشند حسرت جاماندگی در وجودشان می‌تواند جبران کند بخصوص با اعمال و آدابی که برای جاماندگان انشالله تدارک می‌شود شرکت در آنها حتما فعال داشته باشیم یا کمک کنیم به کسانی که می‌روند از جهات متعدد. انشالله خدای سبحان زیارت همه زائرین امام حسین را قبول کند.
شریعتی: الهی آمین. خیلی از شما ممنون و متشکرم آیات را بشنوید و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين؛ و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین. تا فردا و تا سلامی دوباره.
اللّهم صل علی محمد و آل محمد

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “سمت خدا | سیره تربیتی حضرت موسی علیه السلام در قرآن کریم(داستان بلعم باعورا)” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید