بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع برنامه: سيره تربيتي حضرت موسي عليه‌السلام در قرآن کريم


 

1401-08-03

حجت الاسلام عابدینی -سیره تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم (حضرت موسی علیه السلام)

شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». بی‌قرار توام و در دل تنگم گله‌هاست آه بی‌تاب شدن، عادت کم حوصله‌هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله‌هاست باز می‌پرسمت از مساله دوری و عشق و سکوت تو جواب همه مساله‌هاست!

 

سلام می‌کنم خدمت عزیزانم، خانم‌ها و آقایان به این سمت خدا خیلی خوش آمدید. به همه شنونده‌های خوب رادیو معارف، بیننده‌های خوب شبکه افق هم با دل و جان سلام می‌کنم. و همین طور محضر عزیز دلمان حاج آقای عابدینی. سلام علیکم و رحمه الله.
حجت الاسلام عابدینی: السلام علیکم و رحمه الله. و عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه بینندگان و شنوندگان عزیز.
شریعتی: حالتان چطور است حاج آقا؟
حجت الاسلام عابدینی: الحمدالله رب العالمین.
شریعتی: خدا ان‌شاءالله حفظتان کند برای ما. هفته گذشته و در جلسه قبل در واقع حاج آقای عابدینی یک فصلی از اطلاعات بنی اسرائیل را باز کردند که ناتمام ماند. قصه آن ماهیگیری و آن محرومیتی که برای آن‌ها عارض شد و وعده دادند که ان‌شاءالله این جلسه به آن خواهند پرداخت. «سلامٌ عَلی مُوسی و هارُون». با دل و جان بحث امروز شما را می‌شنویم.
حجت الاسلام عابدینی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». «اللَّهُمَّ کُن لِوَلیَّکَ الحُجَّةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علیهِ و عَلي آبائِهِ في هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي کُلِّ سَاعَةِ وَلِیاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتَّي تُسکِنَهٌ أَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتعَهٌ فِیهَا طَوِیلا». ان‌شاءالله خدای سبحان به همه ما توفیق بدهد از یاران، یاوران و بلکه سرداران حضرت ان‌شاءالله باشیم و فرج حضرت را نزدیک و نزدیک‌تر بگرداند و ان‌شاءالله ما هم همه ادراک بکنیم و جزو سربازان حضرت ان‌شاءالله در کنار حضرت در اقامه توحید در عالم سهیم باشیم ان‌شاءالله.
شریعتی: الهی آمین، ان‌شاءالله.
حجت الاسلام عابدینی: باز سلام می‌کنیم، «سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُون».و واقعاً با تمام وجودمان از این دو نبی بزرگوار و صبری که داشتند با بنی اسرائیل و قصه‌های عظیمی که در روایات ما فرمودند که تمام آن‌ها در امت ختمی تکرار خواهد شد لذا آن چه که ما از سرگذشت آن‌ها می‌خوانیم تاریخ نیست بلکه جریاناتی است که برای ما می‌خواهد اتفاق بیفتد. حالا ممکن است اسمش و شهرش و مکان‌اش و زمان‌اش متفاوت باشد اما واقعه همان واقعه است و اگر سنگین‌تر نباشد لااقل مطابق همان واقعه محقق خواهد شد. و لذا سرگذشت خودمان را داریم می‌بینیم و اطلاعاتی که سر راه ما می‌خواهد قرار بگیرد را داریم می‌خوانیم تا با بصیرت وارد آن بشویم که اگر وارد شدیم به آن بدانیم چه باید بکنیم که به سرگذشت آن‌ها که سرگذشت غلط آن افراد کافر مبتلا نشویم و آن راهی که مومنان‌شان انتخاب کردند را بتوانیم انتخاب بکنیم. با این نگاه اذن می‌گیریم از حضرت موسی رسول اولوالعظم سلام الله علیه اجازه می‌گیریم که وارد بشویم بر قصه آن‌ها و استفاده بکنیم. قصه‌ای که وارد شدیم در قرآن چندین جای قرآن آمده است و به خاطر همین که چندین جای قرآن آمده است نشان دهنده اهمیت مسئله است. حالا ان‌شاءالله ما شروع می‌کنیم با سوره اعراف که از آیات 163 به بعد سوره اعراف این آیات 163، 164 تا حدود آیه 170 سوره اعراف مرتبط با این مسئله است که چند آیه اول صریح در مسئله است. «اعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ وَاسْأَلْهُمْ» ای پیغمبر از بنی اسرائیل سوال کن، یعنی یهودیانی که زمان پیغمبر هستند. پیغمبر می‌گوید از آن‌ها سوال کن. چون جریانی که قرآن پیش آورده است اصلاً یک جریان زیبایی است. تاریخ را با نگاه دیگری به آن نگاه می‌کند، تاریخ را به عنوان یک جریان شناسی به آن نگاه می‌کند. لذا کسانی که از امت‌های پیشین راضی به افعال گذشتگانشان هستند را در یک جا می‌بیند، یعنی زمان حاجب نیست، زمان گسسته نکرده است. این‌ها علاقه دارند و قبول دارند و راضی هستند به همان چیزی که در گذشته محقق شده است. آن جایی که این رضایت باشد در قومی این قومی که در صدها هزاران سال بعد از آن واقعه واقع شده باشند را مطابق همان‌ها در همان زمان می‌بیند. آنچه که بر آن‌ها اتفاق افتاده است را می‌گوید تو اگر قبول داری پاسخی داری برای آن یا نه. این راضی است، می‌گوید من آن‌ها را قبول دارم، کار آن‌ها را قبول دارم، فعل آن‌ها را قبول دارم، لذا مثل این می‌ماند که خود این مرتکب شده است. می‌شود این را مخاطب کرد که چرا این کار را کردی چون قبول دارد. یک موقع است یک کسی می‌گوید من قبول ندارم، می‌گوید پس اگر قبول نداری در حقیقت من هم مخاطبت نمی‌کنم. اما یهود و بنی اسرائیل یکی از ویژگی‌هایشان این است که اعتقاد دارند آن‌هایی که امروز هستند تمام افعال گذشتگانشان را تایید می‌کنند، هیچگاه نسبت به آن‌ها تخطئه ندارند.
شریعتی: می‌گویند آن‌ها راه درست را رفتند.
حجت الاسلام عابدینی: راه درست را می‌بینند و آن‌ها را تایید می‌کنند و خودشان را هم پشتیبان می‌دانند. این خیلی عجیب است. در زمان پیغمبر لذا پیغمبر تمام فعل‌های خطایی را که این‌ها در طول زمان موسی(ع) و بعد داشتند یکی یکی به این‌ها یادآور می‌شود که «اُذکر» یاد بیاور به این‌ها، یاد بیاور به این‌ها. و عجیبش هم این است که در هیچ کدام از این‌ها با این که فعل‌های خطا بوده است و کارهای غلط آن‌ها بوده است یک نفر از این‌ها به پیغمبر اظهار نمی‌کند که این‌ها به ما چه ربطی دارد، چون قبول داشتند.
شریعتی: یعنی می‌گویند اگر ما هم آن وقت بودیم همین کارها را می‌کردیم.
حجت الاسلام عابدینی: الان هم دستمان بیاید همین کارها را می‌کنیم. یعنی این‌ها به گردن می‌گرفتند، از جمله این جا است. می‌گوید از آن‌ها سوال کن، «وَاسْأَلْهُمْ». «عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي» این نگاه به تاریخ یک نگاه جدیدی است دیگر. تاریخ گذشته نیست، جریان است، تاریخی است که جریان دارد، تاریخی است که حاضر است. این کار قرآن است که این جور نگاه می‌کند. نمی‌آید بگوید آن‌ها یک تاریخی بوده است کارهایی کردند، امروز هم یک عده دیگری هستند. می‌گوید نه، کسی که راضی به آن افعال است با هم مشترک‌اند، نسبت به ما هم هست. یعنی ما هم اگر تاریخ را می‌خوانیم هر جا راضی باشیم به آن چه که ایجاد شده است شریک در آن می‌شویم و آن جایی که ناراضی باشیم گسسته از آن می‌شویم. لذا به ما می‌گویند وقتی دارید تاریخ را می‌خوانید همراه بشوید. اگر می‌بینید فعل صحیحی است، اگر می‌بینید کار درستی است، رضایت پیدا کنید، محبت پیدا کنید، بخواهید که کاشکی بودیم در آن زمان همراه بودیم با این‌ها. و اگر فعل غلطی است بخواهید که کاشکی در حقیقت خوب بود که ما نبودیم و اگر بودیم در مقابلشان می‌ایستادیم، یعنی کاشکی بودیم و در مقابلشان می‌ایستادیم. با این نگاه که خودتان را در تاریخ ببینید، وجودتان را به پهنای تاریخ ببینید، بیابید. انسان وجودش، بدنش، زمان‌دار است که تاریخ تولد دارد و تاریخ وفات. نظام روحی انسان از زمان بالاتر است. زمان یکی از شئون انسان است.
شریعتی: یعنی در واقع می‌توانی به اندازه کل تاریخ توسعه پیدا کنی.
حجت الاسلام عابدینی: این تازه یکی از شئون انسان است که به اندازه کل تاریخ می‌تواند توسعه پیدا کند و الا انسان از زمان هم برتر است. تازه تاریخ در زمان است، به اندازه تاریخ وسیع شدن تازه یک شان انسان است که انسان از این هم می‌تواند برود.
شریعتی: از دنیا هم می‌تواند خارج بشود.
حجت الاسلام عابدینی: بله دیگر. انسان وقتی از عالم دنیا خارج شد از تاریخ هم خارج شده است و بالاتر از آن و بالاتر از آن که نسبت عالم دنیا به عالم بعد از دنیا مثل یک انگشتر است در بیابان. این قدر کوچک است تازه این همه عظمتی که دنیا دارد و تاریخ دنیا دارد تازه مثل انگشتر است به بیابان و تازه نسبت او به بالاتر از خودش باز دوباره یک انگشتر است در بیابان و همه این‌ها و بالاترش روزی انسان است و جزو به اصطلاح کمالات انسان می‌تواند محسوب بشود. این‌ها مسیر انسان است در حرکت، متوقف در عالم دنیا نیست. این انسان دارد این مسیر را طی می‌کند. حالا به این‌ها پیغمبر خطاب می‌کند که «وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ» که نزدیک دریا است. «حَاضِرَةَ الْبَحْرِ» یعنی کنار دریا این‌ها حالا شما خوب این‌ها را تصور دارید که شهری که کنار دریا باشد و این‌ها. «إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ» که جلسه گذشته توضیح دادیم که برای این‌ها جمعه را قرار دادند. حالا روایاتش هم متعدد است که روز عبادت تعطیل و روزی که به اصطلاح آن روز را برای آن‌ها به عنوان کمالات ویژه‌شان قرار داده بودند روز جمعه بود. اما این‌ها چه کار کردند؟ این‌ها گفتند نه، ما می‌خواهیم شنبه باشد و شنبه را خدا از این‌ها قبول کرد به این عنوان ولی برای آن‌ها محرومیتی قرار داد. آن محرومیت چه بود؟ گفت اگر بگویید شنبه در شنبه پس نباید ماهیگیری بکنید که شغل اصلی این‌ها بود، کار اصل این‌ها بود. یک کار فرعی‌شان نبود، همه کارشان بود، صیاد بودند این‌ها. «إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ» اما این‌ها هم تعدی کردند، تجاوز کردند از آن حکمی که خدا آورده بود. اما این تجاوز مرحله به مرحله بود، یک دفعه نشد. یعنی شیطان خطوات دارد؛ «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ». شیطان یک دفعه نمی‌آید به انسان بگوید همه چیز را بگذار زیر پا، چون می‌داند انسان این جا این کار را به این راحتی نمی‌کند. اما ذره به ذره، آرام آرام.
شریعتی: گام به گام.
حجت الاسلام عابدینی: گام به گام که این را آدم نمی‌فهمد. می‌فهمد آدم ولی می‌گوید این قدر مهم نیست. چون می‌فهمد و این قدر اهمیت ندارد می‌گوید این یک ذره است بعد می‌بینی یک ذره با زاویه یک درجه وقتی که یک زاویه شروع بشود دو ضلع یک زاویه هر چه با هم جلو بروند این درجه چقدر فاصله‌اش می‌شود؟ اگر به سمت نامتناهی برود فاصله بین این دو ضلع می‌رود سمت نامتناهی. چون این‌ها به سمت نامتناهی می‌روند فاصله هم به سمت نامتناهی می‌رود. این قدر فاصله زیاد می‌شود. با همان ذره‌ای که یک ذره بود. لذا این جا من آیه را تطبیق می‌کنم، بعد برمی‌گردم ان‌شاءالله روایات مسئله را و نکاتی که در مسئله هست که خیلی نکات کاربردی و دقیق برای امروز ما است. «إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا»؛ تعبیر چقدر زیباست، «تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ» ماهی‌ها روز شنبه می‌آمدند.
شریعتی: که دلشان را بسوزانند.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی کانه خود ماهی‌ها هم یک اراده‌ای دارند، آمدن و رفتن را به ماهی نسبت می‌دهد که ماهی‌ها می‌آمدند. «إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ» ماهی‌های ایشان، «حِيتَانُهُمْ» ماهی‌هایشان. یعنی تعبیر «حِيتَانُهُمْ» ماهی‌هایشان. یعنی ماهی‌ها را هم نسبت داده است به این‌ها. «يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا». «شُرَّعًا» یعنی روی آب آمدن، دیده شدن، آشکار بودن، زیاد بودن، خیلی دل فریب بشود. یعنی کسی در طول هفته به سختی حالا یک ماهی مثلاً بتواند شکار بکند که می‌خواهد حالا. بعد آن 6 روز هفته این جور، یک روز در هفته آن وقت چه بشود؟ ماهی‌ها همین جور با گله‌ای، حالا نمی‌دانم به ماهی چه می‌گویند وقتی که کنار هم می‌آیند با همدیگر جمع مجتمع کنار هم، نمی‌دانم اسمش چیست. با هم این جوری مجتمع…
شریعتی: بیایند دلبری کنند.
حجت الاسلام عابدینی: آن هم ماهی‌های بزرگ مطلوب. چون ماهی‌ها هم انواع و اقسام دارد. بعضی ماهی‌ها برای صیاد محبوب‌تر است، قیمت‌دارتر است، ارزشمندتر است.
شریعتی: لذیذتر است.
حجت الاسلام عابدینی: بعد می‌بینید این ماهی‌ها آمدند «شُرَّعًا» با آشکاری. کانه می‌آمدند مانور می‌دادند.
شریعتی: کانه می‌گفتند اگر می‌توانی بیا من را بگیر.
حجت الاسلام عابدینی: جرعت داری بیا من را بگیر. خیلی سخت است، این امتحان خیلی سخت است. این مدل امتحان را خدا دارد بیان می‌کند که این جا ما در ماهی‌اش داری تطبیق می‌کنیم، هر کسی در شغل خودش، در کار خودش، در راه خودش. تطبیق بکنید، یعنی این را به عنوان یک نمونه بگیریم، دائماً تطبیق‌اش بکنیم. هر کسی در جایگاه خودش. نگوییم حالا ما ماهی چه کار داریم به ماهی، ما کجا حالا برویم ماهی بگیریم و… . نه.
شریعتی: خیلی چیزها چشمک می‌زند.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی آن جایی که یک دفعه حرام می‌شود، ممنوع می‌شود، یک دفعه می‌بینی همه چیز جلوی چشمت همه چیز آماده است. کافی است تو فقط اقدام بکنی، کافی است تو فقط راه را باز، همین، همین یک دکمه را بزنی. این کافی است، همین یک ذره. هیچ اقدامی… . ولی آن روزهای دیگر باید بدوی، باید در جایی که می‌خواهی حلال باشد سخت است. نمی‌گوییم سختی همیشه آن است، اما این هم یک امتحان الهی است که برای عده‌ای آن هم با دست خودشان چون اگر این‌ها جمعه را قبول می‌کردند این محرومیت در شنبه را خدا برای آن‌ها به عنوان تکلیف قرار نمی‌داد. یک جایی یک مخالفتی کردند، نتیجه آن مخالفت با خدا یک جای دیگری یک گشایش حرام ایجاد می‌شود که اگر انجام بدهی آن وقت می‌افتی در یک سرازیری که دیگر نگه داشتن خودت در آن سرازیری به دست خودت نیست، راحت نیست. رفتنش ابتدا به دست خودت بوده است اما دیگر نگه داشتن، دیگر سرسره است، دیگر به این سادگی انسان نمی‌تواند خودش را بگوید حالا یک ذره می‌روم جلو، حالا می‌رود جلو می‌گوید یک ذره می‌روم جلو. حالا با این یک ذره یک ذره‌ها سرسره است. دیگر انسان پایش را گذاشت روی این دیگر توقف ندارد. بعد دارد که «وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ ۙ لَا تَأْتِيهِمْ ۚ» این ماهی‌ها روزهایی که غیر شنبه بود و غیر از آن روز تعطیل بود نمی‌آمدند.
شریعتی: پیدایشان نمی‌شد.
حجت الاسلام عابدینی: نه، خبری از آن‌ها نبود. کانه مثل این می‌ماند که عالم یک شعوری دارد غیر از آن نگاه الهی و ابتلا الهی، عالم هم شعور دارد. اگر می‌بینند که قرار نیست امروز شکار بشوند آرامششان بیشتر است. تلویزیون یک فیلمی نشان داد، من یادم نمی‌رود. شیر شکار کرده بود خورده بود، سیر بود. وقتی غذای گوشت خام را می‌خورند حیوانات طول می‌کشد تا هضم بشود. این تا شاید ساعت‌ها و روزی شاید آرام باشد. بعد نشان می‌داد این حالا لم داده است در بیشه، بعد این آهوها و گوزن‌ها می‌دانستند که این شیر سیر است.
شریعتی: احساس امنیت می‌کردند.
حجت الاسلام عابدینی: و جلوی این رژه می‌رفتند خرامان خرامان، نشان می‌داد تلویزیون با فاصله خیلی نزدیک. این هم نگاه می‌کرد ولی دیگر دلی که بخواهند دنبال کند و شکار کند نداشت چون میل نداشت. میلی نداشت دیگر. اما این‌ها آن جا خودنمایی می‌کردند. اما این جا این‌ها انسان که سیر باشد که تمامی ندارد که، می‌گوید بالاخره فردا هم پس‌فردا هم بچه‌هایم، نوه‌هایم، نتیجه‌هایم این‌ها همه می‌خواهند. لذا سیری ندارد، هر چه جلوی راهش قرار بگیرد باز هم می‌خواهد، تمام شدنی نیست. این‌ها خلاصه آن روزی که روز تعطیل بود ماهی‌ها می‌آمدند. حتی دارد در روایت که در جوب‌های این‌ها که در شهر، شهرشان آب وقتی مد می‌شد آب جاری می‌شد می‌آمد تا لب خانه‌ها. تا لب خانه‌ها آب می‌آمد مثل جاهایی که نهر و این‌ها زیاد است، کنار نهرها خانه ساختند آدم می‌بیند این جور بود. که می‌آمد این ماهی‌ها را می‌دیدند. این‌ها هم زیاد، ماهی‌ها درشت، ماهی‌های خوب، ماهی‌های مرغوب که رغبت به آن هست. آن وقت روزهای دیگر این جور نبوده است. این‌ها تعبیرهای قرآن است. «إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا» آشکار، روی آب. زیر آب هم نه، روی آب. «وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ ۙ» روزی که روز تعطیل نبود «لَا تَأْتِيهِمْ ۚ».«كَذَٰلِكَ نَبْلُوهُمْ» ما این‌ها را با این آزمایش کردیم «بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ» به آن چیزی که فسق این‌ها بود و نتیجه گناهان سابقشان بود. این هم یک آزمایش بود. یعنی گاهی خدای سبحان جزای یک عمل بد انسان را یک آزمایشی قرار می‌دهد که زود انسان در آن رفوزه می‌شود. میل انسان زیاد است به آن، نمی‌تواند جلوی خودش را بگیرد، ولیکن اختیارش سر جایش است، با اختیارش می‌رود. یعنی اگر یک جای دیگر خودش را کنترل کرده بود این جا هم نتیجه آن کنترل‌اش این می‌شود که برایش این جا این آزمایش این جور سخت نمی‌شد. این‌ها سنت‌های خدا است که اگر یک جا…
شریعتی: این قدر تمرین کردی برای این جا.
حجت الاسلام عابدینی: آن جا اراده‌ات را قوی کردی، این جا هم اراده‌ات قوی می‌شود. آن جا که تو اراده‌ات را شل کردی به گناه دست زدی اراده‌ات ضعیف شده است، جای دیگر هم یک دفعه می‌بینی سر می‌خوری، زود کم می‌آوری، زود خلاصه تسلیم می‌شوی. این‌ها دنباله هم است. بعد می‌فرماید که، من دارم آیات را ابتداعاً مختصر می‌گویم تا بعد روایت و این‌ها. «وَإِذْ قَالَتْ» می‌گوید وقتی این‌ها این کار را داشتند می‌کردند به طوری بود که اول شیطان به این‌ها گفت که بیایید همین تورها را بزنید، چاله‌ها را بکنید، شما که شکار نکردید. با حیله‌گری، حیله‌گری کردند. به بعضی از این‌ها گفت که خدا به شما نگفته است که نخوردن را به شما گفته است که شنبه نخورید، در حالی که اصلاً شنبه نخورید نداشتیم. شنبه نخورید اما گرفتن را که منع نکرده است. پس بگیرید یک روز دیگر بخورید، آن روز نخورید. آرام آرام چه کار کرد این‌ها را؟ به جایی رسید که اول یک خانواده این کار را کردند. اول یک خانواده این کار را کردند، بعد دیدند نه آن خانواده که این کار را کرد چیزی‌ نشد. آرام آرام دیدند نه، آن روز درآمد این خیلی بود، خانواده‌های متعددی تا اکثریت آن در حقیقت شهر مبتلا به این مسئله شدند به طوری که وقتی مدام زیادتر شد و حیله‌گری‌هایشان هم بیشتر شد صدای یکی از کسانی هم که بالاخره اهل ایمان بودند درآمد که نکنید این کار را، خطرناک است. بعد دنبال‌اش «وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ» یک عده‌ای از این‌ها گفتند سه دسته شدند این‌ها. یک دسته آن‌هایی بودند که دست به این کار خطا زدند در مقابل حکم خدا، یک دسته کسانی بودند که گفتند که مقابل این‌ها باید حرف زد، قیام کرد، حرف زد، گفتگو کرد، بترسانیم، یادآوری کنیم میثاقشان را، کار خطرناکی است. آن تحضیری که شده است، به اصطلاح خطری که اعلام شده است خطر بزرگی است گفتند اگر این کار را بکنید، گناه ساده‌ای نیست، حیله‌گری در مقابل خداست. آخر گاهی آدم مردم در مقابل هم حیله‌گری می‌کنند می‌گویید نفهمید آن حیله‌گری‌های من را، سرش را کلاه گذاشتم نفهمید. اما جلوی خدا حیله‌گری کردن که خدا که محیط است می‌داند این حیله‌گری خیلی زشت است چون می‌دانی خدا می‌فهمد حیله است. نه جلوی مردم عیب نداشته باشد، حیله‌گری همه جا زشت است اما جلوی کسی که شما بدانی طرف مقابلت می‌داند داری حیله می‌کنی، بعد جلوی آن که می‌داند.
شریعتی: خیلی بد است
حجت الاسلام عابدینی: خیلی زشت است. آدم خودش را بزند به یک راهی که کانه طرف جاهل است. در حالی که می‌دانی دارد می‌فهمد، اگر به روی تو هم نمی‌آورد او دارد می‌فهمد. خیلی زشت است این جا که آدم مدام هم خطا را کرده است هم با حیله‌گری این کار را کرده است نه فقط خطا. این جا چند تا خطا است. دقت می‌کنید؟ بعد می‌گوید یک عده‌ای این‌ها بودند که گفتند که در مقابل این‌ها بگوییم که این حیله‌گری است، زشت است، عواقب دارد، دردسر دارد. یک عده دیگری هم دسته سومی بودند، به این‌ها اعتراض می‌کردند. به جای این که به آن‌ها اعتراض بکنند…
شریعتی: به اهل ایمان اعتراض می‌کردند.
حجت الاسلام عابدینی: به اهل ایمان که می‌خواستند این حرف را بزنند چرا این حرف را می‌زنید، رهایشان کنید. این‌ها آخر عاقبتشان این است که هلاک می‌شوند، خدا به اصطلاح هلاکشان می‌کند.
شریعتی: یعنی دسته سوم بی‌تفاوت بودند.
حجت الاسلام عابدینی: بی‌تفاوت‌هایی که اگر هم اعتراض می‌کنند، حرفی هم می‌زنند، به چه کسانی اعتراض می‌کنند؟
شریعتی: به دسته دوم.
حجت الاسلام عابدینی: به دسته‌ای که دارد می‌خواهد آن‌ها را بگوید بابا بیایید کار درست انجام دهید، کار غلط را نکنید. یعنی اگر هم حرف می‌زنند به این‌ها می‌گویند یک چیزی، به آن‌ها نمی‌گویند. قرآن است. «وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ» یک عده‌ای از این‌ها آمدند «لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا ۙ اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ» چرا وقتتان را به تذکر به این‌ها دارید صرف می‌کنید، ولشان کنید، این قدر چیزی نگویید. این‌ها را آخر خدا از بین می‌برد. طرفدار آن‌ها نبودند، فعل آن‌ها را هم تایید نمی‌کردند. گاهی فعل آن‌ها را تایید می‌کنند این یک دسته‌ای است، نه این‌ها فعل آن‌ها را هم تایید نمی‌کردند. در عینی که فعل آن‌ها را تایید نمی‌کردند غرشان را به چه کسی می‌زدند؟ غرشان را به کسانی که امر به معروف و نهی از منکر می‌کردند می‌زدند که چرا شما نهی از منکر می‌کنید.
شریعتی: ولشان کنید.
حجت الاسلام عابدینی: ولشان کنید، هیچی نگویید، شما ساکت باشید. اگر می‌خواهیم مثلاً یک نمونه برای این بگوییم مثل انجمن حجتیه. می‌گوید بگذار فساد زیادتر بشود تا چه بشود؟ تا آخر خود بخود خلاصه ظهور نزدیک‌تر بشود. او اگر شنیده است که در آخر الزمان فساد زیاد می‌شود، «یَملَأُ اللهُ بِهِ الأرض قِسطاً وَ عدلًا کَمَا مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً» فکر می‌کند این است که ما فساد را راه کنیم بگذاریم زیاد بشود تا امام زمان بیاید، ظهور نزدیک‌تر بشود. او نمی‌داند، فهم و شعور این را پیدا نکرد که اگر قرار است ظلم و جور زیاد بشود ادراک ظلم و جور باید بالا برود، معرفت ظلم و جور باید بالا برود که یک ظلم ساده هم عظیم جلوه کند، یک ظلم کوچک هم بزرگ دیده می‌شود در دوره آخر الزمان، این قدر شعورها بالاتر می‌رود حساسیت‌ به ظلم بیشتر می‌شود، طلب عدالت بالاتر می‌رود. این می‌بیند. و الا ظلم‌های زیادی در دوران‌های مختلف بشریت شده است خیلی عظیم بوده است اما مردم را یک رخوت و سستی گرفته بوده است ادراک ظلم نمی‌کردند. همین که ادراک ظلم نمی‌کردند این پر شدن ظلم محسوب نمی‌شده است. پر شدن ظلم با ادراک همراه است، لذا اگر اعتراض برای فهم ظلم باشد ممدوح خیلی خوب است، به شرطی که درست باشد، با کذب همراه نشود. دروغ ظلم را ظلم نبیند. این خودش چیست؟ خودش خفا ظلم است، یعنی این جا دوباره ظلم مخفی شده است. اما اگر دوره‌ای بشود مردم از جهت شعور به جایی برسند، این جزو آمال و آرزو است که به هر ظلم کوچکی عکس العمل نشان بدهند، این مطلوب است که این دوره نزدیک می‌کند ظهور را. ببینید چقدر ظریف است. طلب عدالت این جا زیاد است. اما اگر آلت دست بشود آدم، به طوری که ظلم دروغ را جلوه بدهند به ظلم، انسان برود زیرش سینه بزند بایستد تا… . این غلط است، این باز هم ظلم زیاد نشد، حساسیت به ظلم زیاد نشده است. توانستم عرضم را برسانم؟
شریعتی: بله. حسگرهایت باید خیلی حساس باشد.
حجت الاسلام عابدینی: باید معرفت منکر قوی باشد تا منکر را درست منکر بشناسی.
شریعتی: آن وقت ظلم‌های ریز و کوچک هم عظیم جلوه می‌کند.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی ترازوی انسان وقتی دقیق شد یک موقع باسکول است ماشین می‌رود روی آن مثلاً می‌گویند این منها و به اضافه 200 کیلو. 200 بالا پایین است این. یک موقع می‌روند در مغازه می‌گویند منها و به اضافه 10 گرم، مثلاً 100 گرم. مثلا 5 کیلو است، به اضافه و منهای 100 گرم. یک موقع می‌روید در طلا فروشی، آن جا گرم آن هم حساب دارد. ترازوی انسان ادراک ظلم دارد به سمتی می‌رود که این ترازو مدام دقیق‌تر می‌شود، حساس‌تر می‌شود، مراتب ظلم را تشخیص می‌دهد، حساسیت‌اش زیاد می‌شود. این‌ها در حقیقت چه کار کردند؟ به این‌ها می‌گویند که «لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا ۙ اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا ۖ» شما چرا، ولشان کنید، نمی‌خواهد تذکر بدهید، این‌ها خودشان دیگر گمراه شدند، رهایشان بکنید. جوابی که این‌ها می‌دهند، دسته دوم می‌دهند، خیلی جواب زیبایی است. می‌گویند حتی اگر، تو می‌گویی امر به معروف و نهی از منکر تاثیر ندارد. اولاً ما این را قبول نداریم، این را قرآن می‌گوید. اولاً ما این را قبول نداریم که تاثیر ندارد. ثانیاً ما اگر ساکت شدیم مرز ما با بدی کمرنگ شده است. ما باید حرف بزنیم، اعلام کنیم، که ما قبول نداریم این کارها را، ما این‌ها مطلوب ما نیست، ما تذکر می‌دهیم. «قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ» ما می‌خواهیم به خدا نشان بدهیم که عذر داریم، ما اگر حرف زدیم، ما ساکت نماندیم. خدایا ما ساکت نماندیم. «مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ» همین مقدار که داریم، این‌ها دارد به ما نشان می‌دهد که حالا در ادامه بحث خیلی دقیق است. آن کسانی که به این‌ها می‌گفتند که چرا تذکر می‌دهید وقتی که عذاب نازل شد داخل در عذاب ماندند آن‌ها هم. فقط نجات کسانی پیدا کردند که ناهی از منکر بودند.
شریعتی: برائت جستن.
حجت الاسلام عابدینی: برائت جستن. چون آدم وقتی که احساس بکند تاثیر ندارد ساکت بشود آرام آرام بی تفاوت می‌شود، آرام آرام نسبت به بدی کم تفاوت می‌شود، مرزش با بدی کمرنگ می‌شود. وقتی مرزش با بدی کمرنگ شد کم کم خودش هم مبتلا می‌شود. اما وقتی که آمدی تو همان جایی که احساس می‌کنی که تاثیر هم ندارد ولی آمدی نشان دادی که تو قبول داری، «مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ». بعد هم نمی‌گوید «مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِنا»، می‌گوید «مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ»، رب شمایی که می‌گویید چرا شما اعتراض می‌کنید. یعنی شما هم باید پیش خدایتان همین جور باشید، شما هم باید پیش خدا جواب داشته باشید که ما ساکت نشدیم، ما از بدی اظهار تنفر کردیم. اگر انسان از بدی اظهار تنفر نکند کم کم بدی در وجودش رسوخ می‌کند، ذره ذره. اول‌اش این است که مرزش را در حقیقت با بدی کمرنگ کرد، اعتراض نکرد. دفعه بعد در حقیقت می‌بیند بدی را انجام می‌دهند خنده‌اش می‌گیرد. بعد کم کم می‌بیند که دارد بدی را جلوی روی‌ او انجام می‌دهند بدش هم چنان نمی‌آید. بعد کم کم می‌بیند ته صف دارد می‌رود، کم کم وسط صف، کم کم جلوی صف، می‌بیند این هم دارد در مرز بدی حرکت می‌کند. لذا تعبیر را ببینید، «قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ» اول ما این است که تکلیف خودمان را با خودمان داریم مشخص می‌کنیم. ما نسبت به بدی داریم نشان می‌دهیم ما بدی را دوست نداریم، با این گفتنمان، با این نهی از منکرمان، این را داریم. تکلیف فردی‌مان این است که به خدا نشان بدهیم دوست نداریم. غیر از این که دنبال‌اش «وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ» ما این حرف شما را قبول نداریم که می‌گویید نهی از منکر تاثیر ندارد. نه، «وَلَعَلَّهُمْ»، این‌ها آن‌ها. ببینید این جا تعبیر این است «رَبِّكُمْ» خطابش. اما این جا «هُمْ» دسته اول. چقدر ضمایر دقیق آمده است. «وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ» شاید همان‌هایی هم که مبتلا هستند وقتی تذکر زیاد بشود دست بردارند، عده‌ای از آن‌ها شاید متنبه بشوند، در بین آن‌ها شاید کسی باشد که او هم در حقیقت هدایت بشود. لذا تعبیر قرآن این است که به جایی نمی‌رسند که بی اثر بشود نهی از منکر با این بیان. این‌ها می‌گویند بی‌اثر است، نگویید. می‌گوید نه، ما اولاً وظیفه شخصی خودمان است با خدا. خیلی زیباست در امروز ما که وقتی دارند دین را فردی می‌کنند. من حالا بحثم به این نیست گشت امر به معروف و نهی از منکر یک چیز دیگری است، به این کار ندارم. بحث را در وظیفه و تکلیفی که دین به عهده ما می‌گذارد که امر به معروف و نهی از منکر چگونه است؟
شریعتی: این که تو نباید بی‌تفاوت باشی.
حجت الاسلام عابدینی: بی‌تفاوت نباش. یعنی اگر معروف است شوق به سوی آن، اگر منکر است نفرت از آن، ابراز بشود که اقلاً خودت حفظ بشوی، ثانیاً تاثیرگذار است. بگویی تاثیر ندارد و بی‌اثر است این جوری نیست. منتها گفتن درست گفتن است.
شریعتی: گفتن داریم تا گفتن.
حجت الاسلام عابدینی: بیان حکیمانه، نگاه در حقیقت صحیح، نوع مهربانی که در کار باید باشد، انسان دیگران را وجود توسعه یافته خودش ببیند. اگر خودش ببیند، منِ خودش ببیند، انسان چطور نسبت به بدن‌اش با تمام مهربانی اگر بیماری هم باشد درمان می‌کند، اگر زخمی هم باشد علاج می‌کند.
شریعتی: چون جزئی از خودش است.
حجت الاسلام عابدینی: چطور فرزند خودش را حتی اگر بدی می‌کند با مهربانی، اگر تشر هم می‌زند تشرش از مهربانی است، برخورد می‌کند. اگر وجودش توسعه پیدا کرد نگاهش به همه مردم و انسان‌های دیگر خودش می‌شود، خودش می‌بیند، خودش را می‌بیند، وجودش منِ توسعه یافته است. وقتی خودش را دید دوست دارد چگونه این هدایت بشود، دوست دارد چگونه این برگردد.
شریعتی: یعنی آدم چقدر نسبت به بچه خودش دلسوز است.
حجت الاسلام عابدینی: همان جور، اگر تشر هم می‌زند تشرش یک جوری است که برگشت پذیرش کند نه این که بخواهد… . خوشحال نمی‌شود اگر حتی یک کسی که کار بدی کرده است انسان خوشحال نمی‌شود که جزایش را بچشد. امیرمومنان(ع) وقتی جنگ جمل کشته‌های جملیون را تمام شد قدم می‌زد گریه می‌کرد، کشته‌های جملیون، گریه می‌کرد. با دست خودم دست خودم را قطع کردم. آدم دلش می‌سوزد که اگر یک جایی خطایی محقق شده است که این فرزند من است، این برادر من است، این پدر من است، این خواهر من است، این وابسته من است، همان جور برایش سخت است حتی اگر چه بود؟ یک بدی‌ای محقق شده است و آن بدی نتیجه‌اش این شده است که این آسیبی ببیند در آن بدی. ولی انسان دلش می‌سوزد. این نگاه امر به معروف، این گونه بایستد پای کار انسان. بعد دنبال‌اش می‌فرماید که: «قَالُوا مَعْذِرَةً». خیلی تعبیر «قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ» اول انسان باید پیش خدا حجت داشته باشد، نگذارد مرز خودش با بدی کمرنگ بشود با سکوت. با سکوت کمرنگ می‌شود، با حرف زدن دفاع می‌کند انسان از خوبی و پشت می‌کند به بدی، دائم در وجودش می‌ماند. به ما گفتند که یاد بدهید دفاع از دین را از ابتدا به نوجوانتان که یاد بگیرد. وقتی سرمایه گذاری کرد از دفاع از دین احساس می‌کند که این برای خودش است، مرتبط با خودش است، لذا پای آن بهتر می‌ایستد. بی‌تفاوت نبیند، خودش را بی‌تفاوت نبیند. از نوجوانی مرتبط با آن خدا خودش را ببیند، با این نگاه. این تعبیرات قرآن که «هُوَ مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم» چقدر زیباست که این انسان خدا را با وجود خودش این قدر مرتبط ببیند، این قدر نزدیک ببیند. چنان لطف او شامل هر تن است.
شریعتی: که هر بنده گوید خدای من است.
حجت الاسلام عابدینی: احساس می‌کند خدای این است تنها. ببینید اگر یک نوجوان ما رابطه‌امش با خدا این حالت را ببیند. کجا در حقیقت پشت می‌کند به حکم خدا.
شریعتی: نشان‌اش ندادیم.
حجت الاسلام عابدینی: ما نشان ندادیم، نتوانستیم آن زیبایی، لذیذ بودن، آن در حقیقت لذت رابطه با خدا را. ما در عملمان باید نشان بدهیم به نوجوان تا باور پیدا بکند. وقتی ما را می‌بیند احساس بکند که ما با تمام وجودمان قبول داریم این حرف را داریم می‌زنیم، نه برای او می‌گوییم تا خودمان کار دیگری بکنیم. خدا رحمت کند مرحوم علامه می‌فرماید وقتی انسان حرف می‌زند وجودش هم القا دارد، علاوه بر زبانش که القا دارد وجودش هم القا دارد. اگر زبانش یک حرفی را دارد زیبا می‌گوید با فصاحت و بلاغت اما وجودش باور ندارد به این. به وجودش دائم دارد می‌گوید دروغ می‌گوید، دروغ می‌گوید.
شریعتی: وجودش هم تایید نمی‌کند.
حجت الاسلام عابدینی: نه، وجودش دارد همان جا… . لذا از این گوش شنیده می‌شود، از این گوش در می‌شود. هر چقدر ما نظام وجودی‌مان را در باورمان به دین و عمل به دین قوی‌تر قرار بدهیم جوان و نوجوان و دیگری که پای حرف ما بنشیند و ببیند، نه فقط هم شنیدن، ببیند ما را چون با شنیدن خیلی جلو نمی‌رود، با دیدن است. که ببیند ما را باورپذیرتر می‌شود برای او. لذا نباید فاصله‌های اجتماعی را در این رابطه‌ها زیاد بکنیم. دشمن دنبال این است که فاصله‌ها زیادتر بشود، ما هم گول خوردیم، گاهی حواسمان پرت می‌شود. از این جلسه به آن جلسه، از در پشت وارد بشویم، از در پشت خارج بشویم، در جمعیت ننشینیم. بنشینیم، این ارتباط است که انس ایجاد می‌کند، القای این باور در ارتباطات ایجاد می‌شود نه فقط در کلام.
شریعتی: خیلی نکته دقیقی است.
حجت الاسلام عابدینی: اگر ما آسیب امروز را می‌بینیم برای این است که پدر و مادرها، بزرگ‌ترها، عالمان، در حقیقت کسانی که عبد خدا هستند، رابطه‌هایشان در جمع مردم یک رابطه صمیمی مهربان باورپذیر نبوده است. اگر عیسی(ع) می‌بیند فاصله اجتماعی را که تعبیر قرآن است «فَلَّما اَحَسَ عیسی مِنهُمُ الکفُر» در آیه 52 سوره آل‌عمران، می‌بیند وقتی که عیسی(ع) مومنان به او با این که به او ایمان دارند اما «اَحَسَ عیسی مِنهُمُ الکفُر»، «اَحَسَ» یعنی احساس کردن، یعنی ببیند که سبک زندگی، «اَحَسَ» یعنی آن چیزی که دیده می‌شود، محسوس است. آن چیزی که محسوس است در وجود این‌ها کفر است هر چند اهل ایمان هستند. یعنی آن که زندگی‌شان انجام می‌شود همان روابط کفرامیز است، همان که کافران دارند. فرقی نمی‌کند.
شریعتی: اسمشان حالا به تعبیر امروزی مسلمان است.
حجت الاسلام عابدینی: می‌گوید وقتی این را دید به فکر افتاد که چه کنم. تعبیر قرآن است. «فَلَّما اَحَسَ عیسی مِنهُمُ الکفُر قالَ» یک راهی را، «مَن أَنصَارِي إِلَی الله» یک عده‌ای را از بین کسانی که مومن بودند و انگیزه داشتند آمد این‌ها را پیش خودش جمع کرد. گفت دینداری را در وجود من شما ببینید، احساس کنید نه بشنوید. با خودش همراه کرد. در سفر و حذر، خوردن، خوابیدن، برخوردها، روابط، در همه کارها، این‌ها همراه عیسی بودند و می‌دیدند. دینداری را در وجود عیسی دیدند، مشهودشان شد نه شنیدن. از جمله مثلاً یک جایی عیسی با این‌ها که بود این‌ها را عمداً تند دارم می‌گویم که ببینیم امروز مشکل ما این است. یک جایی که همراه عیسی(ع) بودند داشتند همراه عیسی می‌رفتند عیسی گفت من از شما تقاضایی دارم. این‌ها گفتند هر تقاضایی باشد رواست. حضرت رفت یک آفتابه لگنی آورد پاهای این‌ها را شروع کرد به شستن که مرسوم آن دوره بود که در جاهای خاکی بود و این‌ها می‌رفتند پیاده می‌رفتند، یکی از آداب پذیرایی شستن پاها بود تا خستگی دربیاید و غبار برود. این‌ها گفتند یا عیسی، بعد که شست، «نَحنُ اُولی» ما اولی بودیم از این که این کار را بکنیم. گفت من این کار را با شما کردم تا بدانید که معلم با متعلم باید چگونه رفتار کند، مربی با متربی باید چگونه باشد. «فِي السَهله ذَرِّ اِلی الجَبَل» در زمین نرم گیاه می‌روید نه در زمین سخت. زمین نرم یعنی متواضع، «بِالتَواضُعِ تَعمَرُ الحِکمَة لا بِالتَکَبُّر». اگر ما در ماشین نشستیم و گازش را گرفتیم و رفتیم، این‌ها مردم فاصله می‌افتد. دینداری را کجا مردم ببینند. باید رابطه‌ها نزدیک‌تر بشود. این جا با این نگاه عیسی(ع) این‌ها را پیش خودش آورد. بعد این‌ها را گذاشت در جاهای مختلف که مردم از این‌ها دینداری را ببیند نه بشنوند. یعنی به سخنرانی که من الان می‌کنم دینداری ایجاد نمی‌شود. این سخنرانی باید دل‌ها را یک آمادگی ایجاد کند که حالا وقتی آدم در جمع مردم قرار می‌گیرد باور به دین را در وجود این با عملش ببیند.
شریعتی: یعنی قبل از آن حرف که به دل می‌نشیند عمل آن شخص می‌نشیند و تاثیر دارد.
حجت الاسلام عابدینی: لذا باید رفتارمان تغییر بکند، باید یک برنامه ریزی جدیدی در نگاه ارتباطی…
شریعتی: حاج آقا خلاء زیاد داریم، جای خالی خیلی زیاد است.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی فاصله نسلی ایجاد شده است به این جهت است که ما اشتغالات زیادمان باعث شده است ارتباطاتمان کم بشود. باید حساب کنیم که آن اشتغالات زیاد گاهی رهزن است. باید حواسمان باشد کم‌تر اشتغال، ارتباط بیشتر. من حالا به مسئولین فقط خطابم نیست، مسئولین باید وقت برنامه ریزی داشته باشند. اما خیلی از اوقات برنامه ریزی را می‌شود در میدان مردم دید، انجام داد، محقق کرد. همان هم باعث می‌شود چه بشود؟ دسترسی‌پذیر بودن، مهربان بودن در ارتباط با مردم. واقعاً آدم وقتی می‌خواهد سوق… . می‌گوید مثلاً من نوکرم ولی پشت‌اش می‌بینی یک فرعون است. این را مردم خوب می‌فهمند. انتقال وجودی همان طور که علامه می‌فرمود خیلی قوی است، ابلغ از انتقال لفظی است. لذا حواسمان باشد که باور کنیم که ای مردم «عَیالُ الله» هستند. خدا رحمت کند امام را. می‌گفت ما به خدا که نمی‌توانیم خدمتی بکنیم، اما خلق خدا «عَیالُ الله» هستند، خدمت به «عَیالُ الله» خدمت به خداست. اگر این باور ایجاد بشود انسان با این نگاه. «فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ» این‌ها یادشان رفت، «مَا ذُكِّرُوا بِهِ» آن دینی را که با آن زحمت موسی آورد، انبیا بنی اسرائیل بر این‌ها گفتند. این جور که شد یک جایی رسید که این‌هایی که امر به معروف و نهی از منکر می‌کردند دیدند دیگر به هیچ جوری حریف این‌ها نیستند، هر چه هم داد می‌زنند، فریاد می‌زنند، می‌گویند، مهربانی می‌کنند، هر جوری هر راهی را می‌روند هیچ گشایشی ایجاد نمی‌شود. احساس کردند حالا این‌ها انبیا داشتند در بین خودشان، حتماً انبیا هم در بین این‌ها بوده است. احساس کردند حالا یا به واسطه القا انبیا به این‌ها یا در حقیقت خودشان این القا و الهام برای آن‌ها شد که دیگر در حقیقت این‌ها هدایت پذیر نیستند. لذا دارد که آن‌ها آن روز تصمیم گرفتند همه با هم، این دیگر آخرین مرتبه است، وقتی اقلیت هستند، وقتی در اقلیت هستند چون می‌گویند این جا هشتاد و خرده‌ای هزار نفر بودند این شهر جمعیتش و هفتاد هزار نفرش اهل در حقیقت آن گناه بودند که تعدی که شده بود. حدود 12 هزار نفر این دو دسته دیگر بودند. این دو دسته دیگر حدود 12 هزار نفر بودند که دسته‌ای این‌هایی بودند که گویا بودند، دنبال نهی از منکر بودند، فعال بودند، خودشان را دخیل می‌دیدند، دنبال این بودند یک راهی پیدا کنند برای نجات همه، همه را نجات بدهند، اما وقتی به جایی رسید که دیدند این‌ها ظاهرش این است که روز به روز تراکم گناه شدیدتر می‌شود از آن شهر خارج شدند. امان از این که اگر در محله‌ای، در شهری، در کوچه‌ای، در خانه‌ای، آن کسانی که اهل فسق و گناه نیستند از آن خانه بروند، از آن شهر بروند. سنت الهی این است که خدا لطفش را برمی‌دارد. لذا باید حواسمان باشد که اگر هم یک موقعی نعوذ بالله اطلاعاتی برایمان است اطراف یک آدم صالحی باشد، حفظش کنیم، حریمش را نگه داریم، نگذاریم یک جوری بشود که از این‌ جا خارج بشود. سنت الهی است.
شریعتی: او را نگه داریم.
حجت الاسلام عابدینی: نگه داریم. وقتی قوم لوت دیدند که، فهمیدند که لوت و مومنان بهشت می‌خواهند خارج بشوند خانه‌اش را محاصره کردند. گفتند اگر این‌ها بروند عذاب قطعی می‌شود. می‌خواهید گناه هم بکنید بکنید ولی نگذارید این‌ها بروند، از شهر خارج بشوند. تعبیر قرآن این است این خانه را محاصره کردند که این‌ها نروند چون آن‌ها می‌دانستند اگر این‌ها بروند… . لذا از راه مخفی خدا این‌ها را خارج کرد آن جایی که می‌خواست عذاب نازل بشود. می‌گوید این‌ها شبانه ترک کردند آن روستا را. وقتی که آمدند در بیابان آن جا سکنی گزیدند یا در شهر مجاور. فردا رفتند سراغ این شهرشان ببینند بالاخره چه شد. بعد هر چه در زدند دیدند در شهر باز نمی‌شود، بسته است. نردبان گذاشتند از نردبان رفتند بالا دیدند که این‌ها تبدیل شدند همه به بوزینه. خیلی تعبیر روایت عجیب است. می‌گوید می‌دیدند این‌ها که همه آن‌هایی که بوزینه شده بودند می‌شناختند این افرادی را که آمده بودند ولی این‌ها آن‌ها را نمی‌شناختند که چه کسی هستند. این هم با ستاریت حق بود.
شریعتی: آن‌ها می‌شناختند، این‌ها نمی‌شناختند.
حجت الاسلام عابدینی: آن‌ها می‌شناختند، آن‌هایی که شده بودند این جوری می‌شناختند اما این‌ها نمی‌شناختند. باز هم خدای… . که حالا این روایاتش را ان‌شاءالله در محضر روایاتش که آیه در این جا می‌فرماید: «فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ» فقط ناهیان از سوء را نجات دادیم نه آن‌هایی که ساکت بودند. تعبیر قرآن است. «أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ» فقط ناهیان، ساکتان را نه. ساکتان نجات پیدا نکردند ولی جمعیت اصلی گنهکاران بودند، جمعیت بزرگ بعدی ساکتان بودند. جمعیتی که ناهیان بودند کم بودند. همیشه همین جوری است
شریعتی: بسیار خوب. چقدر پرنکته، یک قصه شاید چند خطی ولی پر نکته.
حجت الاسلام عابدینی: این نکته‌اش را هم بگویم تمام بکنم. دو عذاب نازل شد. عذاب اول شامل هر دو دسته آن‌ها شد، عذاب بعیس. عذاب دوم شامل فقط فاسقینی شد که قرده شدند و «كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ» تبدیل به بوزینه شدند. آن‌هایی که ساکت بودند بوزینه نشدند اما به عذاب بعیس مبتلا شدند. پس مرتبه عذاب بر آن‌ها بود اما دو عذاب در کار بود. ان‌شاءالله تفصیل‌اش را و نکاتش را که خیلی نکات حالا دارد، نکات زیادی، ان‌شاءالله که یک آیه قرآن چقدر درس آموزی دارد، راهگشایی دارد، برای امروز ما جریان ساز است. ان‌شاءالله خدای سبحان ما را نسبت به بدی همیشه حساسیت‌مان را روز به روز بالاتر ببرد و نسبت به خوبی‌ها شوقمان را بیشتر بکند که دو فطرت در انسان است؛ فطرت شوق به کمال و فطرت فرار از نقص. این دو فطرت در وجودمان ان‌شاءالله زنده‌تر باشد.
شریعتی: ان‌شاءالله. روز اولی که حاج آقا آمدند در همین فصل و شاید هم فصل‌های گذشته اشاره خیلی جدی‌ای روی این داشتند که سنت‌های الهی در طول تاریخ خاصه در دوره انبیا در زمان حال هم جاری است. و حالا هر چقدر که پیش می‌رویم کاملاً می‌توانی تطبیق بدهی یک جاهایی از آن را و کاملاً احساس می‌کنی برای امروز ما است و این نکات، نکات مهمی است. خیلی ممنونم از توجه و همراهی شما. صفحه 103 قرآن کریم را امروز با هم تلاوت می‌کنیم. راجع به قربانی ماه ربیع الثانی هم عزیزانمان می‌توانند همراه بشوند با ما. مثل ماه‌های گذشته به کانال ما در سروش و ایتا می‌توانند مراجعه بکنند یا به سایت ما مراجعه بکنند، یا با ارسال عدد 14 به 20000303 ان‌شاءالله لینک پرداخت نذورات و صدقات شما برای شما خواهد آمد که می‌توانید از آن طریق با ما همراه بشوید. خیلی ممنون و متشکرم از توجه و عنایت شما. آیات را بشنویم، برمی‌گردیم در دقایق پایانی با احترام با شما هستیم و در کنار شما. «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم».صفحه 103 قرآن کریم

شریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم».ان‌شاءالله هر جا که هستید زیر سایه قرآن کریم عاقبت بخیر، خاصه نوجوان‌های عزیزمان که برایمان از آیات نورانی کلام وحیمی‌گویند و تلاوت می‌کنند و قرائت، ان‌شاءالله زیر سایه قرآن آن‌ها هم سعادتمند باشند و عاقبت بخیر. وقت در اختیار شماست حاج آقای عابدینی. یکی دو دقیقه فرصت داریم تا پایان.
حجت الاسلام عابدینی: یک نکته‌ای که خواستم عرض بکنم این است که این قصه چندین جای قرآن آمده است با این که نبی آن زمان بوده است آشکار نبوده است اما چندین جای قرآن آمده است به لحاظ اهمیتش. از جمله همین جایی هم که الان صفحه‌ای که در محضرش هستیم ببینید باز هم این مسئله است که آیه 154 که صفحه قبل بود آخرین آیه. «وَ قُلنَا لَهُم لَا تَعدُوا فِي السَّبتِ» در شنبه تعدی نکنید، «وَ أَخَذنَا مِنهُم مِیثَاقًا غَلِیظًا» میثاق غلیظ هم گرفت. اولین آیه این صفحه: «فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ» چون میثاق غلیظشان را نقض کردند، «وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ» و کفری که به آیات خدا. یعنی نقض میثاق غلیظ کردند. این‌ها اهل ایمان بودند، کافر نبودند، خیلی عجیب است. این‌ها کافر نشدند ولی میثاق غلیظ الهی را نقض کردند، مومنانی بودند که به ظاهر مومن بودند نقض میثاق کردند و «وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ». این «وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ» کفر عملی است، یعنی به میثاق‌هایی که داشتند، به آن تعهداتی که عهد ویژه کردند با خدا، به آن‌ها کفر ورزیدند، آن‌ها را زیر پا گذاشتند. با این که اهل ایمان بودند این‌ها دنبالش تا مرتبه  «وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ». یعنی این قدم به قدم تا این که انبیا را کشتند. «بِغَيْرِ حَقٍّ» این کشتن انبیا. «وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ ۚ » قلوب ما اصلاً دیگر چه شده است؟ قبول هیچی را نمی‌کند. دنبال‌اش هم «بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا» خدا بر این‌ها مهر زد، یعنی «جَزاءَ»، یعنی دیگر هیچ پذیرش برای آن‌ها نیست. «بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا». خدا انسان را حفظ بکند که قدم به قدم تا کجا پیش می‌رود. اول یک قدم خطا می‌گذارد، می‌گوید این تور گذاشتن است، یک چاله کندن برای ماهی‌ها است. درست است؟ تا جایی پیش می‌رود به قتل انبیا کشیده می‌شود نه قتل آدم، قتل انبیا. یعنی آن‌هایی که می‌خواهند ما را ببرند سمت خدا ما آن‌ها را بکشیم، تا این جا پیش می‌رود. این هم جزو سرگذشت‌هایی است که برای انسان پیش می‌آید.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم. خیلی سپاسگزارم. روز خوبی بود در کنار شما و در محضر حاج آقای عابدینی عزیزمان. فردا ان‌شاءالله در محضر و در معیت حاج آقای نظافت خواهیم بود.دعوت می‌کنم با ما همراه باشید. حاج آقای عابدینی دعا کنید خاصه برای مریض‌ها، برای همه آن‌هایی که التماس دعای ویژه گفتند.
حجت الاسلام عابدینی: ان‌شاءالله خدای سبحان مریضی‌های صعب العلاج را که هم هزینه‌اش خیلی زیاد است هم دردش خیلی زیاد است خدا برایشان راحت بکند و علاج را برای آن‌ها ان‌شاءالله به حق امام حسین(ع)، به حق اولیایش قرار بدهد. ان‌شاءالله خدای سبحان برای مملکت ما گشایش روز به روز بیش از پیش علی رغم میل دشمن ان‌شاءالله گشایش انجام بدهد. این مملکت شیعیان را در پناه امام زمان از شر همه خطرات حفظ بفرماید.
شریعتی: الهی آمین. خیلی ممنون و متشکرم.
حجت الاسلام عابدینی: سلامت باشید
شریعتی:
برسد به گوش جهانیان دو جهان به نام محمد است
به مقام شاهی اگر کسی برسد غلام محمد است
«اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». تا سلامی دوباره.

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “سمت خدا | سيره تربيتي حضرت موسي عليه‌السلام در قرآن کريم” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید