بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدُ للهِ ربِّ العالمین،بارئِ الخلائقِ أجمعین، و الصلاه و السلام علی سیّدِنا محمد، صلی الله علیه و علی آله وسلّم وآله الطیبین الطاهرین المعصومینَ و لا سیّما بقیه الله فی الأرضینَ و اللعن الدائمُ علی أعدائِهِم أجمعینَ إلی یومِ الدین

بحث در آیات سوره ی آل عمران آیه ی ۱۰۴ بود که الان در محضرش بودیم و تلاوت شد بحث های مختلفی دراین جلساتی که مربوطه به این آیه بود بیان شد نکته ای که در پایان جلسه گذشته عرض شد و امروز قصدم این است که آغاز این جلسه را با نکته ی پایانی جلسه گذشته آغاز کنم این است که چون دایره ی امر به معروف ونهی از منکر اقامه ی دین است حاکمیت الهی بالاترین اقامه ی دین است است و لذا به پا شدن یک حاکمیت با محوریت اقامه ی دین و رجل الهی عادل جزء آن قلّه های امر به معروف و نهی از منکر است به همین جهت ما تو دورانی قرار گرفتیم که خدای سبحان این نعمت را به ما ارزانی داشته است که قلّه ی  امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک حاکمیت الهی شکل گرفته است و این قسمت اعظم امر به معروف با این محقق میشه همین که دنبال این هستیم که این حاکمیت اقامه شود و گسترش پیدا بکند آن هم با اجابت ندای مظلومین در سراسر عالم که ادّعای این حاکمیت است که هرجا ندای مظلوم باشد تا حدی که امکان پذیر است است اجابت شود و دنبال گرفته شود ولذا بر اساس آنچه که محور مقاومت شکل گرفته است خود این از مصادیق عظیم حاکمیت و امر به معروف و نهی از منکر است است که با این سیری که الحمدالله در این چهل و چند ساله این حاکمیت الهی به آن سمت حرکت می کند از مصادیق واضح و تام امر به معروف ونهی از منکر است ولذا بسیاری از خطاباتی که فلاح را به دنبال امر به معروف و نهی از منکر می داند ونتایج عظیمی را متفرّع بر این اقامه می‌داند الحمدلله دراین حاکمیّت حدود زیادی تحصیل شده است البته با تمام نقایصی که دارد و باید جبران بشود و باید آنها هم حل بشود و با تمام موانعی که دشمنان ایجاد می‌کنند که اساس امر به معروف و نهی از منکر با عبادت خداست که عبادت خدا ملازم با نفی طاغوت است عبادت خدا یعنی ولایت الهی واحکام الهی فقط جاری باشد واین امر به معروف است و نهی از منکر یعنی اینکه هیچ طاغوتی حاکمیت نداشته باشد حالا چه طاغوت داخلی در یک نظام فردی که معصیّت در درون آن فرد باشد چه معصیّت در نظام اجتماعی که کسی جرات و جسارت تعدّی به دیگران ظلم به دیگران عصیان حکم خدا را بخواهد پیدا کند این در حقیقت چه چیزی است؟ اساس امر به معروف و نهی از منکر است که حاکمیت حکم خدا کأن نعبد الله واجتنبوالطاغوت که ما عبادت خدا داشته باشیم و اجتناب از طاغوت این عبادت خدا و اجتناب ازطاغوت اساس است خوب الحمدلله خدا توفیق داده است در این دوره ما موفّق به این شدیم زمانی که امام رحمة الله علیه این اقامه ی حاکمیّت را آغاز کردند وتا امروز ادامه پیدا کرده است لذا بحث امر به معروف ونهی از منکر یک بحث غائب نیست بلکه یک بحث حاضر ودرصحنه است نه اینکه ما داریم می خوانیم به عنوان یک مفهوم انتزاعی بلکه به عنوان یک مفهوم دینی که مصداق پیدا کرده است همانطوری که آقا فرمودند که مفاهیم دینی باید به مصداق تبدیل شوند عملیّاتی بشوند عملیّاتی شدن امر به معروف ونهی از منکر یکی از مصادیق عظیمش اقامه ی حاکمیّت وتوسعه ی آن به عنوان محور مقاومت وپشتیبانی از مظلومان در سراسر عالم از مصادیق واضح امر به معروف و نهی از منکر است لذا نگاهمون را تا عنوان امر به معروف و نهی از منکر می شود فقط به یک مصداق های جزئی و فرعی منحصر نکنیم که همه این عظمت بخواهد بیاید در یک مسئله ی فرعی درست است هر مسئله فرعی به خاطر اینکه حکم خدا است عظیم است اما در ببین خود احکام الهی هم بعضیا اصل هستند و مادر و بعضی از احکام فرع هستند و فرزند لذا باید حواسمان باشدکه آن أمّ و مادر را با مراقبت بیشتری و فرزندان را مطابق آن اهمیتی که نسبت به مادر پیدا می‌کنند اهمیّت وبها بدهیم

خوب این یک نکته ای بود که در پایان جلسه گذشته مطرح شده بود یادآوریش را لازم می دانستم که به ما امید بدهد که امر به معروف خیلی اش محقق شده است قدرت بدهدکه پس می توانیم بقیه اش را محقق کنیم و با موانع معارضه بکنیم اگر این نگاه نشود گاهی انسان

از درون فقط نگاه بکند نسبت به بعضی از فروغ فقط نگاه بکندآن وقت باعث میشود که به یأس مبتلی شود که پس شدنی نیست پس هی باید عقب‌نشینی کنیم نه به قیمت اینکه ما داریم سنگرهای عظیمی را در عالم فتح میکنیم ممکن است که در بعضی از نقاط هم به جهات مصالحی گاهی سنگری دست به دست بشود اما در عین حال این حرکت ما حرکت صعودی است محور مقاومت در اساس امر به معروف و نهی از منکر که اقامه ی حاکمیت خدا و اجتناب از طاغوت وظالم است روبه گسترش است آن هم با سرعت اما در عین حال ممکن است که یک گوشه هایی هم مجبور باشیم گاهی دست به دست بشود یعنی سنگری عقب برویم  تا باز دوباره بتوانیم جلوتربرویم این هم حواسمان هست که ما آن نسبت ها را درست می سنجیم اساس برای ما آن نهضتی است که اجتناب طاغوت را به دنبال دارد اگر آن طاغوت ها هرضعیف بشوند خود به خود آن اغمارو نیروهای داخلی هم به همان نسبت ضعیف می شوند یعنی تابع است لذا پرچمی را که امام رحمة الله علیه به عنوان شیطان بزرگ برافراشت وذهن ها و دلها را در مقابله با او تشجیع کرد که آمریکا استکباراست شیطان بزرگ است هر چیزی به اندازه‌ای که به او نسبت پیدا می کند مبغوض ما واقع می شود و هر چیزی به نسبتی که مقابل و قرار می‌گیرد به همان نسبت محبوب ما می‌شود که حتی اگر با ما اشتراکی هم در بعضی چیزها ندارد اما در این بغض اشتراک دارد طبق روایات ما که فرمودند که عدوّ عدوّک[1]هم چه هست؟برای شما به عنوان صدیق شما محسوب می‌شود که عدوّ عدوّ هم صدیق است طبق روایاتی که وارد شده است پس ما میتوانیم تا حدودی نه به عنوان یک صدیق مومن ولی میتونیم به عنوان یک همراه در بعضی از جهاد همراهی داشته باشیم که طبق روایات ما یک امر کاربردی و دستورالعمل اجرایی است خوب این را مقدمتا عرض کردم که به عنوان یک تابلو باشد تا قدرت بیشتری در امر به معروف و نهی از منکر پیدا کنیم ببینیم پیشروی هامایمان را ببینیم سنگرهای عظیمی را که فتح کردیم ببینیم آن روز ابتدای پیروزی انقلاب تا امروز را که چقدر جهان قدرتمند تر شدیم به واسطه همین امر به معروف و نهی از منکر و پشتیبانی از مظلومان در سراسر عالم که اگر این بهتر از این هم جلوه کند قدرت مطرح کردن بالاتر از این هم پیدا بکنیم دلها حتما بیش از پیش به سمت این جذب خواهد شد

نکته‌ی دیگری که امروز به‌عنوان مسئله عرض می کنیم این است که امر به معروف و نهی از منکر در جامعه‌ای زنده باشد این جامعه را از آن فردگرایی و یاس از آن حالت انزوا و عزلت هر کسی که ارتباطی با دیگران ندارد به یک جامعه فعال بانشاط مرتبط پیوسته تبدیل می‌کند می‌توانیم بگوییم که امر به معروف و نهی از منکر نمادی از حاکمیت عمومی است که همه میخواهند به این سمت حرکت بکنند و ادعای آن را دارند که حاکمیت مردمی در جایی ایجاد بشود اگر بخواهیم حاکمیت مردمی را عملیاتی بکنیم ظهوری بهتر و زیباتر از این نگاهی که امر به معروف و نهی از منکر همگانی باشد که همه مسئول اند در جامعه همه در حقیقت تکلیف دارند همه ولایت دارند نسبت به همدیگرکه وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر[2] با اینکه هر ولایتی از ابتدا مردود است در نگاه الهی ولا یت شخصی بر شخص دیگر مردود است مگر به اذن الهی هر جا خدای سبحان اجازه داده است ولایت امکان پذیر است و الا در جامعه ما حق نداریم هر گونه خواستیم ولایت داشته باشیم یا تفّیذ بکنیم ولایتمان را به دیگری نه اجازه نداریم مگر در جایی که به ما چه شده است اجازه داده شده است از جمله جاهایی که صریحا به آن اجازه داده شده استکه وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ[3] ولایتی است که در دایره ی امر به معروف و نهی از منکر محقّق می‌شود تصور کنید که اگر یک مجروحی کنار خیابان افتاده باشد دیگران بی تفاوت از آن عبور بکنند تعبیر کروات این است که اگر این آسیب تعبیر روایات این است که اگر این آسیب ببیند ومنجر به مرگ شخص بشود تمام کسانی که از کنار این رد شدند و بی اعتنایی کردند شریک در قتل او هستند خوب این بیان چقدر دقیق است که روایات می فرماید که اگر عبور کردند و بی‌تفاوتی کردند اقدام برای نجات او نکردند همه در قتل او شریک هستند بعد می فرماید امر به معروف ونهی از منکراز این سنخ است که اگر مجروحی است این از جهت نظام درحقیقت تفکّری یا عملی به جراحتی فکری شبهه ی فکری یا لغزش عملی مبتلا شده است که اگر این جبران نشود این جلوی سرایتش گرفته نشود اقدام برای نجاتش نشود هرچقدر که جلو برود تمام کسانی که می‌توانستند مرتبط شدند ولی عبور کردند و سکوت کردند در انحراف او و آثاری که از انحراف او ایجاد می‌شود شریک هستند

خوب این جامعه را چقدر به هم مرتبط می کند این غیر از آن چیزی است که به اصطلاح یک لفظ مذمومی را برای ما قرار داده اند که دخالت در کار دیگران یا فضولی در حقیقت مطرح کردند آن وقت نجات دیگران را با این نگاه به‌اصطلاح مورد خدشه قرار بدهند اگر انسان مجروحی و بیماری را که جایی افتاده است دنبال نجاتش باشد آیا این فضولی حساب میشود در کار او فضولی حساب می‌شود که بخواهیم او را نجات بدهیم همه مورد مدح قرار نمی‌دهند کسی را که این کار را بکند که او را برساند به بیمارستان یا تلفن بزند تا اورژانس بیاید یا هر نحوی که امکان‌پذیر است برای نجات او اقدام بکند آیا این فضولی و دخالت بیجااست بگویند تو چه‌کار داری بگذار خودش اینجا گاهی تو حالت امکان‌پذیر نیست برای او گاهی در حالتی است که دست‌وپنجه نرم می کنددرغفلت است کسی که معصیت می کند درست است کسی تو این حالت گاهی دور شده است نجات براش دیده نمی شود متصور نیست توجه تفصیلی ندارد دیگران باید مراقبش باشندپس این یک مراقبت و یک ارتباط عمومی است  که این ارتباط عمومی حاکمیت مردمی را ایجاد می‌کند حاکمیّت مردمی فقط با رای دادن نیست که صبر کنند چهار سال دیگه دوباره رای بدهند به دیگری و دیگری این هم یک نوع از حاکمیت است اما اینکه حاکمیت فعال مردمی به گونه‌ای باشد لحظه به لحظه نسبت به اطراف خودشان محیط خودشا ن دور و بر خودشان چی باشند حساسیت داشته باشند این حاکمیت بانشاط مردمی است یعنی جامعه‌ای که به این سمت حرکت بکند که هیچ کسی به دیگری بی تفاوت نیست هیچکسی اینطور نیست که اینجا فقط بخواهد خودش را نجات بدهد وکاری به دیگران نداشته باشد این جامعه ای که رابطه یشان با هم دیگر بر اساس همان گسترش من است خودش میبیند توسعه من هست خودش را توسعه یافته می بیند دیگران رو دردشان را درد خودش میبیند حتماً این جامعه که از مهربانی و ارتباط پیوسته با هم برخوردار میشود یک جامعه نجات یافته و فعال و با نشاط است هرقدر جامعه به فرد گرایی مبتلا بشود به دوری از همدیگر و بی‌تفاوتی مبتلا بشود این جامعه رو به زوال و گسست است مثل مشت شکری می شوند که فقط کنار همدیگر هستند تا دست باز بشود چه می شوند؟میریزند وپراکنده اند وارتباطی ندارند حقیقت امربه معروف ونهی ازمنکر یک جامعه را زنده می کند مراتبط پیوستگی وولایت است ومراتبط حیات است خوب اگر این نگاه برای انسان ایجاد بشود این جامعه من مثال زدم یک دفعه خدمتتان ما در دانشگاهی بودیم برای اینکه آن حالت توسعه ومحبّت درست تر دیده بشود به بچه ها می گفتم بچه ها گاهی ناهار را بیاوریم در صحن خوابگاه وقت هایی که تعطیل است جلوی چشم مثلا ساختمان هایی که می بینند سفره مفصّل بندازیم مثلا 40 تا 50  تا از دوستانی که میشد کنار هم سرسفره بنشینندحالاژتن غذا را هرکسی دارد می گیرد ومی آورد آنجا سر سفره غذا میخورند بعد این نشاطی که تو این ارتباط فعال با هم ایجاد می‌شد بچه هایی که غیر متدیّنینی که بودند در خوابگاه و از تنهایی رنج میبردند خسته میشدند افسرده میشدند گاهی می آمدند ومی گفتند حاج آقا ماهم دست داریم در این جمع ها بیاییم ولی رویمان نمی شود یعنی هرچقدر اجتماعات با هم ارتباطشان نشاطشان باهم بیشتر میشود آن سنگینی فشاری که روی هر فرد هست و آن در حقیقت غمی که روی دوش فرد گرایی وآن تنها بودن ایجاد میشود برطرف میشود حتی سختی هایی که بر دوش بعضی ها آمده است با ارتباط با دیگران حتی اگر که اقدامی براش نشود کمکی هم به او نشود همین کنار هم بودن سبکش میکند آسانش میکند این جامعه فعال با نشاط میتواند یک جامعه ی درحقیقت رشد کننده باشد این جامعه میتواند وقتی به اجتماع دیگر میرسد نه فقط افراد یک جامعه بلکه این جامعه نیز می تواند جامعه ی دیگررا هم حیاب بدهد رشد بدهد این نگاه را اگر ما دیدیم می بینیم که ارتباط بین انسانها با هم نه فقط انسانی و فطری است بلکه حتّی حیوانات هم تا مرتبه ای این ارتباطات را با همدیگر دارند یعنی کسانی که به دنبال این هستند که فرد گرایی را تقویت بکنند حتی مرتبه ی حیوانی که این مرتبه را بین حیواناتی که باهم ارتباط دارند بین آنها این را هم هست ازآنها هم می خواهند پس تر بشوند یعنی تا یک مرتبه ی جمادی می خواهند بروند ما جماد تعریفمان به این است که هر جزءآن ازجزء دیگری غایب است یعنی وقتی که شما این میز را درنظر می گیرید این میز این جزئش از این جزئش به نگاه عادّی واوّلی غائب است وربطی به هم ندارند وخبری از هم ندارند شما اگر ضربه ای به این بزنید اگراین نقطه ی اتصال ارتباط ایجاد نکند او خبری از این ضربه پیدا نمیکند چون غائب هستند از همدیگرهرچقدر به سمت جمادی و مرتبه ی پست وجود حرکت بیشترمیشودروابط ضعیف تر می شود ارتباطات گسسته تر می شود عدم علم و عدم توجه شدید تر میشود هر چند این هم قابل خدشه است با آن نگاهی که در حکمت متعالیه ما داریم وقرانی است که وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُم[4] که همه عالم وجود حیات دارند و شعور ندارند و علم دارند و مرتبط اند. همه عالم وجود به هم مرتبط اند.اما بنا بر فرضی که این بحث را ما نادیده بگیریم این هرچقدر به سمت جمادی حرکت بیشتر صورت میگیرد. غیبت افراد از همدیگر بی ارتباطی افراد با همدیگر چه می شود بیشتر میشود هر چقدر به سمت عالمی انسانی که نظام علم است و معرفت است.ارتباط است بیشتر سوق پیدا کنیم. ارتباط و پیوستگی و توجه به همدیگه شدیدتر میشود. پس اگر جامعه به سمت فرد گرایی سوق پیدا میکند, حقیقتا به سمت جمادی دارد حرکت میکند. حرکتش به سمت سقوط است.و هر جامعه ای که به سمت نظام در حقیقت ارتباط و پیوستگی حرکت میکند, این به سمت نظام نفسی و روحی و آن حیاتی که حیات بالاتر است, دارد حرکت میکند . پس یک میزان کاملی است که آن وقت مسیر این حرکت و آن راهکار این حرکت رسیدن به آن نظام.شعور و ارتباط از راه امر به معروف نهی از منکر بسیار خوب در حقیقت محقق می شود که ولایت مؤمنان بر همدیگر بر اساس این ولایت در حقیقت امر به معروف و نهی از منکر است که ولایت امر معروف و نهی از منکر یک ولای عظیم است که تا نظام حاکمیت تا رسیدن به سوی خدا و حرکت و سلوک الی الله.این سلوک ادامه دارد تا لقای الهی یعنی امر معروف نهی از منکر بین مومنان تا ملاقات رب ادامه دارد نه فقط در یک ارتباط جامعه که فقط بخواهند مشکلات اجتماعی ساده شان را حل بکنند بلکه  پس از اینکه این مشکلات هم حل میشود تا سلوک الی الله.این رابطه ادامه دارد. مظهر تام هم میشوند انبیا و اولیاء الهی که تا رساندن همه مردم که اصلا اساس امام را تعریف می کنند به چی؟ تعریف امام را به عنوان ایصال إلی المطلوب که میرساند به مطلوب دیگران را تعریف میشود.که تعریف دقیق و درست است که ائمه یهدون إلی الحق که اینها إلی الحق هدایت میکنند که این هدایت الی الحق همین نگاه بر اساس چه هست؟مصداق امر به معروف و نهی از منکر است که محقق میشود. خب پس با این نگاه این مسئله ی نظام امر معروف و نهی از منکر اولا در عالم حیوانات هم.در خیلی از مراتبش مح قق است رابطه دارند. یک در حقیقت حیوان از فرزندش دفاع میکند نمیگذارد رها نمی کند آسیب زدن به فرزندش را نمی گذارد در بعضی از حیوانات دفاع از همنوع میکنند و نسبت به نوعشان و آن جمعی که با همدیگر هستند.آنها نسبت به هم حساسیت دارند. دفاع جمعی دارند که او انفسکم واهلیکم را که در نظام انسانی وارد شده است یک مرتبه اش در نظام های حیوانی هم صدق میکند که نسبت به هم حمایت دارند, توجه دارند و اگر حتی در نظام بعضی از اجتماعات پیچیده تر حیوانی اگر زنبوری مثلا به گلی که غیر مطلوب است نشسته باشد در راه ورود به کندو آنجا بومی شود که اگر این بوی غیر مطلوب داشته باشد ورودش امکان پذیر نمی شود.چون کندو را آلوده میکند چون ذخیره را آلوده میکند. یعنی تا این حد حساسیت ها چه میشود؟ بالاست نظام حیوانات که نمادی ظهوری یک نازله ای از رابطه انسان ها را میخواهد کفش را آشکار بکند که شما هم اقلش باید این مقدار حساسیت ها در کار باشد خوب ببین آن چیزی که در نظام حیوانی  حتی در بعضی از لایه ها و نوه های حیوانی صادق است و به عنوان یک کمال در آن حیوان دیده میشود که میگویند, این حیوان نسبت به حیوانات دیگری که این مرتبه را ندارند کامل تر است. با شعورتر است مورد توجه الهی بیشتر بوده که شعور بالاتری را در او قرار داده است وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ [5]که حتی تعبیر به این شرافت در حقیقت مزین میشود که تعبیر وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْل[6] یا اگرآن به اصطلاح مورچه وقتی که تعبیری که در سوره نمل آمد سلیمان پا بالشگرش به آن سرزمین میگذارد

قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ[7] که سلیمان شما را زیر پا له نکند یعنی دارد ندا میدهد دارد در آنجا خطاب میکند که حواستان را جمع کنید اگر غافلید اگر حواستون نبود بالشکارش سلیمان دارند می آیند.اینها در حالت غفلتی که دارند حرکت میکنند زیر پایشان را نگاه نمیکنند. ممکن است شما لگدمال بشوید پس بروید در خانه ها که لگدمال نشوید. ببینید در نظام قرآن که دارد از شعور اجتماعی و ارتباطی یک حیوان درحقیقت دم میزند یا جایی که هدهد ببینید اینها تعبیرات نماد نیست فقط که. خدا خواسته باشد یک سمبلی را بیان بکند

ما خوشمان بیاید بلکه یک راهکار است یا اگر وقتی هدهد غائب میشود برمیگردد و سلیمان او را اوتهدید میکند که اگر عذر موجه نداشته باشدلَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا[8]اگر آن آمده است دغدغه‌اش چی بوده است؟دغدغه‌اش این است که من از جایی میام که اینها به‌جای خدا خورشید را عبادت می‌کنند.اینجا اختلال می‌بیند لذا برای این اختلال اش حجت می‌بیند خودش را که غیبت کرده تا رفته این اختلال را گزارش بکند دنبال راه حلّی برای این اختلال باشد. خب اینها خیلی شعوراست ما در نظام انسانی وقتی می دم بزنیم که.هر کس سرش در لاک خودش باشد.خدا میگوید من عالم حیوانات را همین‌طور قرار نداده‌ام.این ارزش است که ازاینجا آغاز شده است و در عالم انسانی باید اعظم این مرتبه در نظام امر به معروف و نهی از منکر که ولایت مؤمنان بعضی بربعضی است که وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ[9]خوب این چقدر تفاوت ایجاد میکند نگاه را تا وقتی که انسان هر کسی سرش درلاک خودش باشد.مگر مرحوم سید بحرالعلوم مورد عتاب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در جایی قرار میگیرد در یکی از ملاقات ها بعد از آنکه آن کارهای سید بحرالعلوم را اجابت میکند  حضرت بعد میگوید سیّد دیشب سر سیری بر زمین گذاشتی درحالیکه همسایه ای از همسایگان تو گرسنه خوابید.سید عرض کند که آقاجان من مطلع نشدم از اینکه او گرسنه است خبر نداشتم میگویند عتابت می کنم که چرا خبر نداری؟اگر خبر داشتی و سر گرسنه بر زمین گذاشته بودی که از ربقه ی ایمان خارج بودی خوب اگر این پیوستگی مطلوب است تا این حد که اگر بعضی از روایات می فرماید آن مؤمن ضعیفی که خارج از ایمان است بعد طرف سوال میکند که مگر می‌شود مؤمن در حقیقت خارج از ایمان باشد. تعبیر دقیقی است که می‌گوید مگر می‌شود مؤمن خارج از ایمان باشد!حضرت می‌فرمایند کسی که کاری در حقیقت به امر به معروف نداشته باشد و نهی از منکر این مؤمن خارج از ایمان است مؤمن است امّا خارج از ایمان است.یعنی کسی که به دیگران بی تفاوت باشد مؤمن خارج از ایمان است که حالا اگر روایتش را پیدا می‌کردم برای شما اصل روایت را هم می خواندم که مؤمن خارج از ایمان است.خب این نگاه را تعبیر روایت مثلاً یک روایت این است این از بعضی از اقسام روایت می گوید خداوند دشمن مؤمن بی دین است.دشمن مؤمن بی‌دین تعبیر را دقت بکنید مؤمن بی‌دین می‌گوید پرسیدند که یا رسول‌الله مگر مؤمن بی‌دین هم می‌شود این هم خلاصه مؤمن بی‌دین حالا اگر بگوید انسان بی‌دین خب صدق می‌کند اما مؤمن بی دین میگوید مگر میشود حضرت فرمودند بله مسلمانی که امر معروف نهی از منکر نمی کند مؤمن بی دین است خیلی تعبیر دقیقی است بعد ببینید که بعد در جای دیگری می فرماید که کسی که این در کنز الاعمال است آن کسی که جلوی منکر را نگیرد همانند کسی است که مجروحی را کنار جاده رها کند تا بمیردچنانچه در خون او شریک است آن کسی هم که رها کند کاری به او نداشته باشد در فسق او فساد او شریک است دیگر از این بالاتر در ارتباط اجتماعی و تلائم اجتماعی و ارتباطات اجتماعی چه بگویند برای ما تا ما باورمان بشود یا در حقیقت می فرماید که منکر مثل آتشی است که اگر با نهی شما خاموش نشود همه‌چیز را می‌سوزانند ببین چقدر از جهات متعدد تعبیرات مختلف آن بحار جلد ۱۴, صفحه ۳۰۸ می‌گوید اگر گزندی را دیدی که به‌سوی انسان خفته می‌رود ولی فریاد نکشیدی در قتل او شریک هستی این از مصادیق چیست منکری است که دارد کسی مبتلا می‌شود به سمت کسی می‌رود و ما در حقیقت جلوی آن را نگرفتیم می‌گوید که به من چه ربطی دارد او دارد می‌رود خودش می‌داند خودش،می‌گوید او نمی‌داند قافله یا خوابید است قافله این منکر دارد به سمت او می‌رود تو باید حواست باشد داد بزنی بیدارش بکنی یا مثلاً امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید کسی که بتواند جلوی مفاسد را بگیرد ولی نگیرد دوست دارد که خداوند تعالی متعال معصیت شود.یعنی کسی که می‌بیند می‌تواند جایی اقدامی بکند جلوی منکر را بگیرد و نکند این دوست دارد خداوند معصیت بشود. خب کسی که دوست داشتد باشد.خداوند معصیت بشود که چنین کسی اعلام دشمنی باخدا کرده است خب این‌ها خیلی تعبیرات دقیقی است چقدر جامعه را به هم پیوند می‌دهد. چقدر جامعه را باهم یکی می‌کند اگر جامعه این‌طوری شد غیرقابل نفوذ می‌شود این ولایت مؤمنان برای همدیگر می‌شود آن‌وقت از همه بیشتر محتاج امربه‌معروف و نهی از منکر کسانی هستند که کار دستشان است مسئولیتی دارند محتاج‌تر هستند به امر به معروف نهی از منکر چون کار او کار درحقیقت عدّه ای است اثرکار او بر عدهّ ی زیادی ایجاد میکند.

یک بقّال یک اثری دارد باید امر به معروف نهی از منکر کرد که اگر کم فروشی بکند در حقیقت خیانت در امانت بکند یا در حقیقت آنجا کاری بکند که کسی گول بخورد در خرید او یک اثری میگذارد اما یک حاکم که دارد همه چیز را رتق وفتق میکند قطعا احتیاجش به امر به معروف از طرف دیگران اشد است لذا باید هم وقتی می گوییم امر معروف نهی از منکر اول نگاهمان این باشدکه این اثر را در وجود خودمان در پذیرش قوی کنیم کسی که می خواهد امر معروف نهی از منکر بکند. اولین اثرش این است که برای خودش راهکار امر معروف شدن و نهی از منکر شدن نسبت به خودش را چکار میکند. قرار داده است که دیگران هم این کار را بکنند پذیرشش را بالا برده است کسی که این پذیرش بالا باشد.هم خودش حفظ میشود هم قدرت به امر معروف نهی از منکر پیدا می کند با اینکه نمیگوید من برتر از دیگران هستم من آمر به معروف هستم بقیه بقیه باید چه کار بکنند عمل به معروف کنند نه اول خودش را در این مسأله دخیل میبیند این اثر میگذارد لذا اگر کسی با تکبر خواست امر معروف نهی از منکر بکند.حتما بی اثر میشود و اثر سوء میگذارد و بلکه سوق میدهد آن کسی را که منکر را انجام میداده است یا معروف را ترک کرده بوده است سوق بیشترش می دهد به سمت منکر و فعل این حساب میشود پس باید با کمال مهربانی با کمال عطوفت مؤمنون اندکه،اینهایی که وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ[10] در دایره ایمان دارد این محقق میشود بله اگریک جایی نهی از منکر به عنوان مقابله ی با ظلم ظالم معانداست آنجا هم در کمال در حقیقت چه باید باشد در کمال شدت و غلظت باید باشد مثل مثلا آنجا که در مقابل استکباراست در مقابل صهیونیسم است در مقابل وهابیت است در مقابل داعش است هرچند آنجا ما آنها را می خواهیم عدالت کنیم بنابر آن چیزی که خدای سبحان نسبت به فرعون حتی به موسای کلیم می فرماید اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى [11]و با کلام در حقیقت لین و ملایم با او برخورد کنند حتی اگر آنجا عصا اژدها میشود و کاخ فرعونی و همراهانش در اثر آن اژدها به هم میریزد ولی بلعیده نمیشود فرعون بلکه چه می شود؟ترسیده میشود تا چی بشود تا بلکه هدایت بشود به دلش یک شکی،یک شبهه ای در حقیقت یک لغزشی تا بلکه بر گردد لرزشی ایجاد شود تا بلکه برگردد ببین خدا تا او راهم میخواد با میگوید با او با در حقیقت ملایمت ابتدا رفتار کن حجت که تمام شد البته غرقم باید بشود با تمام در حقیقت لشکرش با تمام لشکرهم غرق بشود عیبی هم ندارد خب پس با این نگاه یک جامعه ی پیوسته به هم جامعه ای است که نظام امر معروف و نهی از منکر دراو گسترده و همه جانبه میشود و این بالاترین لطف و رحمت خداست که اجازه داده است ولایت مؤمنان را بر همدیگر در دایره امر به معروف و نهی از منکر تا مراقب همدیگر باشند تا نسبت به همدیگر حساسیت داشته باشند نشاط داشته باشند یک جامعه ی با نشاط باشد و سلام علیکم و رحمت الله و برکاته

سوال:…….

حالا من عرضم این است که اول امر معروف نهی از منکر را در آن دایره ی وسیع اش ببینیم باور کنیم چون تا ما آمدیم امر معروف نهی از منکر را آوردیم تو دایره ی یک حکم فرعی فقط اثرش چه می شود آن کسی که می خواهد نهی از منکر بشود وقتی که میبیند مسائل مختلفی را ظلم های مختلفی را مسائل دیگری را و رها شدن آن هارا فسادهای اقتصادی را میبیند و میبیند من اصلا آنها را منکر نمی بینم لذا اگر در حقیقت بخواهم آنجا اقدامی بکنم تاثیر مثبتی هم نمی گذارد اما اگر این نگاه کلان را دیدم درست است؟ باورمم شد در این حیطه هم اقدام کردم آن کسی هم که میبیند عمل من را در مجموع نگاه میکند میبیند من به تمام منکرها حساسیت دارم و اگر اینجا هم دارم اقدام میکنم اینم یک تابع میبینم نه تمام منکرآن موقع طرف می بیند دغدغه های آن هم در من دیده شده است میبیند آن چیزهایی که او در حقیقت گاهی فشارها باعث شده است اعتراضش را با این میخواد نشان بدهد دستش نمیرسید کار دیگری بکند یا بلد نبود کار دیگری بکند رو آورد به یک اقدام پرخاشگرانه ی مثلا بدحجابی درست است؟ آن هم اگر دید که من نگاهم جامع است کامل است اساس مسئله با همه عظمت اش دیده شده است این هم به عنوان جزء اش دیده شده است نه رها بشود نه بگوییم پس ولش کن حالا چون مهم ها نشده است نه با این نگاه اگر دیده شد خود این نوع دغدغه با این نگاه حرکت کردن تاثیر هدایتگری ایجاد میکندمیبیند من در همه عرصه ها فعال هستم  از جمله این نه تمام همّ و غم شده است فقط این اگر تمام همّ و غم من شده این و بقیه عرصه ها را رها کردم میگوید در حقیقت این چی شده است آنها برایشان مهم نیست آنها منکر نیست آنوقت میبینید منکری که در نظر اوست درحالی که معروف و منکر چقدر زیباست معروف و منکر یک حالت اجتماع دینی دارد یعنی معروف که در اجتماع متدینین معروف است منکری که در جامعه مومنین منکر است نه هر جامعه ای چون ممکنه یک جای جامعه ای نسبیت پیدا بکند حتی در حقیقت برخورد با همجنس گرا بشود منکر نه ما آن را نمی گوییم در جامعه دینی که ارزش های دینی است منکر و معروف تشخیصش را مومنین ایجاد میکنند و محقق میکنند خب پس باید آن همه جانبه نگری را داشته باشیم آن نگاه کلان باشددر عین حال به جزئیات هم پرداخته شود رها نشود.

سوال:………….

بله نکته ی اولی که فرمودند این است که ساحت های حیثیت های مختلف با هم مخلوط شده است شاید همه این ها در دایره ی امر به معروف و نهی از منکر نگنجد در حالی که قبلا هم عرض کردیم که هم همه ی حقیقت اقامه ی دین چه هست؟تقام به الفرائض[12] آن هم درحقیقت،حقیقت عظیمی است که تقام به الفرائض[13]یعنی همه آنها شعبه های امر معروف هستند لذا بعضی امر معروف و نهی از منکر را در دایره ی توحید و اجتناب طاغوت هم می آورند میگویند اینجا هست بیان روایات است که قبول توحیدیعنی عبودیت حق و از طرف دیگر اجتناب از طاغوت در دایره ی امر به معروف و نهی از منکراست حتی بعضی ها ولایت فقیه را از باب چه می دانند حقیقتش را امر معروف نهی از منکر می دانند که اقامه حاکمیت است خب وقتی اینجوری شد همه شاخه های دیگه چه می شود زیر مجموعه ی این می شود رسیدگی به دیگران توجه به دیگران همه ی اینها در دایره ی این کاملا گنجانده می شود و عظمت اش به عنوان یک امر عمومی آشکار می شود. مسئله دومی که فرمودید این بود که اگر ما امر به معروف و نهی از منکر در همین لفظ نگاه بکنیم ممکن است دشمنی و کینه و عداوت بیاورد در حالی که راه محبت نزدیکتر است عرض کردم ببین این آیه که امروز در محضرشان بودیم که وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ[14]که اساسش بر ولایت است و ولایت اساسش بر محبت است لذا دایره  ی مومنین و مومنات را مطرح میکند آن وقت این امر و نهی در دایره ی محبت خودش را آشکار میکند نه امر و نهی دو بیگانه نه امر و نهی عنادی مثل آن می ماند که اگر مطرح میکند یک مریضی کنار جاده افتاده است مجروحی کنار جاده افتاده است کسی بی تفاوت عبور بکند میگوید این امر به معروف نهی از منکر است که باید اینجا در حقیقت را نجات بدهید امر میشود به نجات این یعنی همه امر دارند به نجات این همه نهی دارند از عبور از کنار این امر به معروف نهی از شدت محبت را ایجاد می کنند نه آن امر به معروف نهی از منکری که به صورت بیگانه به صورت در حقیقت غضب بصورت نه این امر معروف نهی از منکر شدت در حقیقت رابطه است مثل رابطه ای که پدر و مادر با فرزند امر و نهی می کند به فرزندش او شدت محبت است که امر و نهی او را به دنبال می آورد و الا اگر فرزند بیگانه بود با این شدت برخورد نمیکرد پس این دوتا یعنی اساس امر و نهی در دایره ی حب و بغض نیز مگر اینکه مبدا که ازش نشأت گرفته معلوم شود که این در حقیقت عمدتا اصلا حساسیت در امر امر و نهی است. خب اساسا براساس محبت است چرا؟ چون بیگانگی و بی توجهی مربوط به بغض است و بی تفاوتی آنجایی که دایره ی محبت است حساسیت است لذا ببینید علّیّت مسئله ی امر به معروف در آیه میگوید وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ[15]چون این ولایت و محبت را دارند امر به معروف و نهی از منکر میکنند پس حقیقت امر به معروف نهی از منکر در دایره ی محبت است هر کسی محبت شدیدتر باشد دایره امر معروف شدیدتر است لذا خدای سبحان در راس آمرین به معروف است چون اشد محبت به مخلوقاتش دارد و انبیائ ش در رتبه ی بعد آمرین به معروف نهی از منکر اند چون شدت محبت شان به مردم به گونه ای است مَا أُوذِیَ نَبِیٌّ مِثْلَ مَا أُوذِیت[16] حاضر اس اذّیت ها را تحمّل کند امربه معروف ونهی از منکر را برای نجات داشته .باشد.اذان آن شده است دیگر سلام علیکم ورحمت الله وبرکاته

  نهج البلاغه حکمت 295.[1]

سوره ی توبه،آیه ی 71.[2]

همان.[3]

سوره ی اسراء،آیه ی 44.[4]

سوره  نحل،آیه ی 68.[5]

همان.[6]

سوره ی نمل،آیه ی 18.[7]

سوره ی نمل،آیه ی 21.[8]

سوره ی توبه،آیه ی 71.[9]

همان.[10]

سوره ی طه،آیه ی43.[11]

اصول کافی،جلد5،صفحه ی 56،حدیث 5.[12]

همان.[13]

سوره ی توبه،آیه ی 71.[14]

سوره ی توبه،آیه  ی 71.[15]

کشف الغمه،جلد2،صفحه ی537.[16]

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 809” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید