بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع برنامه: سيره تربيتي حضرت موسي عليه‌السلام در قرآن کريم


برنامه سمت خدا
تاريخ پخش: 15-01- 1402

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام می‌کنم به همه خانم‌ها و آقایان در همین ابتدای برنامه دعا می‌کنم برای بهار واقعی و حقیقی روزه‌داران حضرت حجت عج الله تعالی فرجه الشریف صاحب عصر و زمان و امیدوارم که این ماه مبارک رمضان به یمن وجود حضرت برای تک تک ما پر خیر و برکت باشد. بهار ما ان‌شاءالله سرشار از نشاط و خوشی و سرشار از عبادات و طاعت و معنویت. به این سمت خدا خیلی خیلی خوش آمدید. طاعات شما قبول باشد. اولین جلسه 1402 است که خدمت حاج آقای حجت الاسلام عابدینی هستیم. درجه یک، دوست‌داشتنی، بی‌نظیر. با نکته‌های لطیفی که این ایام از قصه انبیاء از شما شنیده‌ایم الحمدلله حال دل ما خوب است و امیدوارم که به یمن همین آیه‌های نورانی، به یمن این ایام ان‌شاءالله بهترین‌ها در سال جدید برای شما و خانواده محترم رقم بخورد.

حجت الاسلام عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللّهمّ كن لوليّك الحجّة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه في هَذه السّاعة و في كلّ ساعة وليّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلًا و عيناً  حتّى تسكنه أرضك طوعاً و تمتّعه فيها طويلًا. ان‌شاءالله عرض وجود ما به طاعت حضرت ولی عصر آراسته شود یعنی اطاعت ما نسبت به حضرت دائمی باشد ان‌شاءالله و ان‌شاءالله ماه مبارک خوبی را داشته باشیم و ماه مبارک ما همه گناهان ما را ببخشد و بیامرزد و ان‌شاءالله آماده ظهور شویم.
عرض سلام داریم خدمت حضرت موسی و خضر علی نبینا و آله و علیهم السلام و اذن می‌گیریم از این دو بزرگوار که به ما اجازه بدهند در این سال جدید هم ادامه قصه‌ای که از دو بزرگوار باقی مانده را در محضرشان باشیم و اجازه بدهند، تأیید کنند که بتوانیم حرف‌هایی بزنیم که درست باشد، مطابق باشد با آنچه که واقعیت عالم است و برداشت صحیحی از قرآن داشته باشیم. در محضر آیات قرآن بودیم و به این قسمت قصه که انتهای قصه حضرت موسی و خضر بود که سومین کاری که حضرت خضر انجام داد پس از اینکه آن دو قسمت اول که اولی آن سوراخ کردن کشتی بود و دومی آن قتل آن نوجوان بود و سومی آن آن دیواری را که داشت خراب می‌شد را اینها دوباره به پا کردند بدون اینکه اجرتی بگیرند و در هر کدام از اینها حضرت موسی (ع) اعتراض کرد آن اولی‌ای که چرا کشتی‌ای را که مالک آن کسی است و صاحب آن کس دیگری است، چرا خلق کردی و سوراخ کردی تا اینکه موجب غرق اهلش ممکن است بشود و دومی چرا نوجوان بی‌گناهی را کشتی و سومی این روستایی که، این شهری که اهل پذیرایی نبودند، ابا ان یضیفون، یضیفون، اینها ابا کردند این اهل روستا که ما را ضیافت بدهند، پذیرایی کنند. اینها که انقدر لیاقت نداشتند چرا در اینجا بدون اجرت برای آنها کاری انجام دادی. حد‌اقل اجرت می‌گرفتی. تا اینجای قصه گذشته بود. دو قسمت قصه که یکی آن فرق سوراخ کردن کشتی بود و دومی قتل نوجوان بود، حکمت آن را هم خضر (س) بیان کرد تا جواب سؤال موسی را داده باشد. قسمت سوم باقی مانده بود که حالا چرا این دیوار را اینجا به پا کردید. خوب است که همان ابتدای امر من یک روایتی را در محضرش باشیم که روایت زیبایی است که می‌فرماید که یکی از حضرات معصومین (ع) وقتی که به شهری رسیدند و می‌خواستند غذا بخورند و بعد یکی از شتران اینها مریض شده بود به طوری که برای این شتر دیگر ادامه حیات امکان‌پذیر نبود که باید او را نحر می‌کردند. از شدت مریضی باید نحر می‌شد. آن همراه‌ها گفتند حالا که در این شهر هستی این را نحر کنیم که به اینها هم برسد. حضرت فرمودند نه، از اینجا که بیرون رفتیم بعداً در بیابان نحرش می‌کنیم. خیلی زیبا است. می‌گوید وقتی علت را پرسیدند که چرا، اینجا اگر نحر کنیم به اینها می‌رسد ولی بیرون که نحرش کنیم کس دیگری از این نمی‌شود. حضرت فرمودند که اگر حیوانات بیابان این شتر را بخورند بهتر است تا اینها. یعنی گاهی مردم یک جایی انقدر پست می‌شوند که اگر حیوانات بیابان یک چیزی را بخورند بهتر از این است که اینها بخورند. «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل» که در قرآن آمده است، نمونه اینها از همین سنخ می‌شود که گاهی در اخلاق و رفتار و آن… لذا در این روستا هم که اینها ابا کردند که پذیرایی کنند، نه فقط این دو نفر این‌جور با او کردند بلکه سنت‌شان این بود. مردم لئینی بودند. بعد در تاریخ نقل هم می‌کنند. کجا بوده است، چطور بوده است. حالا ما خیلی قصد نداریم جزئیات آن را بگوییم. نقل شده است. کجا بود، چطور بود. و این سنت سالیان طولانی ادامه داشت. لذا اعتراض موسی (ع) هم راه داشت که حالا اینهایی که اهل در حقیقت پستی هستند، خدمت به اینها دیگر روا نیست و جا ندارد که آنجا حضرت خضر (س) در بیان علت اینکه چرا این کار را کرد، آن وقت آیات قرآن بیان دارد که ان‌شاءالله بحث امروز ما و دنباله آن هست. که وقتی اینطور می‌شود، «وَ أَمَّا الْجِدارُ»، بیان حضرت این است: بسم الله الرحمن الرحیم. در محضر آیات سوره کهف، آیه هشتاد و دوم. آخرین آیه این دسته آیاتی که در رابطه با حضرت موسی و خضر گفته است. از آیه 60 شروع شد تا 82 آخرین آیه آن هست که در محضر آن هستیم. «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ فِي الْمَدينَةِ» این دیواری که من اینجا به پا کردم، سؤال موسی (ع) اینجا مثل دو سؤال قبل نبود. دو سؤال قبل کاری خلاف شریعت به ظاهر انجام شده بود. یعنی آن سوراخ کردن کشتی‌ای که مالک آن دیگری است، کاری خلاف شریعت است، تصرف در مال غیر است بدون اجازه او. آن هم تصرفی که عیب ایجاد می‌کند. لذا جای اعتراض و سؤال از جهت شرعی باقی بود. دومی هم جایی بود که یک نوجوان را به قتل رساند که حالا بحثش مفصل شده است. آن هم شدیدتر از قبلی و جای سؤال بود. اما این سومی حالا یک کاری است. بالاخره خلاف شرع نیست که یک دیواری که دارد خراب می‌شود، حتی اگر آدم بدی هم باشند دیوارشان را درست کنی. اما سؤال بود که چرا اینجا. نه اینکه از جهت شرعی ایراد داشته باشد اما به این جهت که حالا اینها از جهت اخلافی برای اینها خوب نیست. اینها فکر می‌کنند که این صفت زشتی را که دارند تأیید صفت زشت‌شان نشود که فکر کنند اینها توانسته‌اند
شریعتی: ما به اینها بدی کردیم، اینها آمده‌اند به ما خدمت دارند می‌کنند.
حجت الاسلام عابدینی: اینها ترسیده‌اند مثلاً این کار را کرده‌اند یا مثلاً ابهت ما است که اینها این کار را می‌کنند. تأیید صفت زشت‌شان نشود. حالا حضرت خضر (س) دارد توضیح می‌دهد که «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ فِي الْمَدينَةِ» این مربوط به دو نوجوان یتیمی است که الآن پدر و مادر ندارند و پدر ندارند و پدر اینها تعبیر این است که «وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما» گنجی برای این دو تا است. «وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً» پدر اینها صالح بوده است. «فَأَرادَ رَبُّكَ» خدای سبحان اراده کرده است «أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما» تا اینکه اینها به آن مرتبه‌ای که گنج برای آنها قابل استفاده شود برسند به آن مرتبه و آن رتبه برسند یعنی آن اوج کاری که می‌توانند توانایی پیدا کنند «وَ يَسْتَخْرِجا كَنزَهُما» آن موقع این کنز را خارج کنند از زیر دیوار، بفهمند و به دست‌شان برسد «رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ» این هم سنت الهی است که رحمت از جانب خدا است. حالا آیه ادامه دارد چون ادامه آیه مربوط به هر سه قصه است، ما تا اینجای آن را ان‌شاءالله بیان کنیم بعد ادامه آیه را. اینکه می‌فرماید که این دیوار مربوط به، عرض هم کردیم جدار آورد نه حائط. خودش نکته زیبایی است که حائط مربوط به جایی است که حصری در آن هست
شریعتی: و ورود بهشت مستلزم به اذن است.
حجت الاسلام عابدینی: اما جدار نه. جدار ممکن است که در حقیقت از بیرون هم این تصرف امکان‌پذیر باشد و مستلزم ورود نیست. حائط دور دارد اما این نه، این همان در حقیقت شاید بحث بیرون اینجا بوده است که قابل اصلاح بوده است. بحث این است که یتیمین. این دو یتیم آیا در همین شهری بودند که این دیوار را به پا کردند یا این اینجا قریه است و آن دو یتیم در شهر بودند چون تعبیر آنجا این بود که اینها رسیدند به قریه‌ای، «فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَيا أَهْلَ قَرْيَة» نه اهل مدینة، به یک روستایی رسیدند. اما اینجا می‌فرماید که «كانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ فِي الْمَدينَةِ» شاید از این باب باشد که این خانه روستایی اینها است اما خود آن دو یتیم در شهر زندگی می‌کنند. بعضی این استظهار را کرده‌اند.
شریعتی: شاید هم نبوده‌اند که اینجا به این وضعیت رسیده است.
حجت الاسلام عابدینی: بله. اما در عین حال چون همان خانه‌ شهری‌شان بوده‌اند مثلاً اینجا نبوده‌اند. اما بعضی‌ها می‌‌گویند نه، این دو تا یکی است. حالا خیلی این ملاک امر ما نیست اما از تفننی که آیه در بیان به کار برده است شاید بعضی استفاده خواستند بکنند. این نکته اول. نکته دوم این است که «وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما» کنز آیا ممدوح است یا مذموم است؟ کنز، گنج جمع کردن. گنج در حقیقت پنهان کردن. با توجه به اینها «وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً» می‌سازد یک پدری صالح باشد و گنجی ذخیره بکند؟ با توجه به اینکه قرآن وعده داده است برای کسانی که «يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها» اینها در حقیقت  «فَتُكْوى‏ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُم‏» ما داغ می‌گذاریم بر پشت‌های اینها، بر در حقیقت آن پیشانی اینها و اینها وعده به عذاب الیم دادند به خاطر این گنج، جمع بین این دو چگونه می‌شود؟ خب این هم یک سؤالی ممکن است باشد که اگر پدر صالح هست، حالا یک پولی ذخیره می‌شود اما گنجی، کنز لهما، گنج به یک چیز خاصی اطلاق می‌شود. یک مقدار حالا پولی بگذارند برای آینده این، این عنوان گنج پیدا نمی‌کند. بالاخره یا به یک کسی بسپارند یا یک زمینی باشد بگویند اینها را بعد به اینها بدهید. این یک نکته. پس جمع بین این دو را باید بیان کنیم. نکته این است که کنزی که در اینجا بیان شده است سه نوع برداشت از این شده است. اینها را همه را دارم می‌گویم، چون امروز هم می‌تواند به عنوان یک الگوی قرآنی برای ما قابل استفاده باشد که دارد نمونه به ما نشان می‌دهد که اگر هم می‌خواهید برای فرزندان‌تان چیزی باقی بماند، چگونه باشد. یک قول این است که این یک ثروتی بوده است، یک گنجی بوده است. همینطور که در ظاهر کلام هست. این را فخر رازی در تفسیر کبیر بیان می‌کند. یک قول دیگر این است که این یک کتابتی بوده است، نوشته‌ای بوده است از جهت ایمانی که اگر به این عمل می‌کردند، اینها را در حقیقت به رشد نهایی‌شان می‌رسانده است که آن هم یک گنج معنوی است. قول سوم این است که این گنج معنوی با گنج ظاهری تلفیق داشته است یعنی اینکه کلماتی بر یک طلا. کلماتی معنوی بر یک لوح طلایی که این هم از جهت مادی و هم از جهت معنوی ارزشمند بوده است. این در حقیقت گنجی که هم دنیای اینها را می‌توانسته تأمین کند و هم آخرت اینها را، این آن جمع چیزی است که در روایات هم آمده است که این این گنج بوده است. خود این یک نگاه است که اگر هم انسان می‌خواهد دنیا را تأمین کند، با یک رنگ و شعار و بوی الهی دنیا را شکل بدهد نه فقط صرف به دنیا باشد.
شریعتی: از جنس فی الدنیا حسنه و فی الآخرت
حجت الاسلام عابدینی: جدا جدا باشند نباشد. دنیا و آخرتش را با هم گره بزند. وقتی این را پیدا می‌کند هم به لحاظ دنیایش خوشحال می‌شود و هم به لحاظ آخرتش راهی پیدا می‌کند. لذا بعضی هدایا وقتی که در قالب دنیایی کشیده شوند، دنیا را به آخرت گره می‌زنند. یعنی آن خوشایندی که برای بچه در کودکی ایجاد می‌شود که ببیند که یک چیزی است که هم دوست دارد، به لحاظ آن محسوس دنیایی که آن را احساس می‌کند و می‌فهمد و هم بعد برای او یک خاطره‌ای می‌شود که این با آن گره خورده بوده است. منتها این گره خوردن‌ها هم خیلی گاهی بی‌ربط نباشد که در ذوق بخورد. دیگر معلوم است دیگر. اینها این هنر و ذوق و حکمت در اینجا حتماً دخالت خیلی زیادی دارد. پس این گنج به تنهایی اگر بود شاید شامل آن آیه می‌شد اما این گنجی که با این نگاه این دو تا را برای اینها هدایت دارد هم دنیای اینها را و طوری هم نبوده است که بخواهد اینها را مثلاً مثل یک گنجی که کسی ذخیره‌سازی می‌کند که اموال مردم را از دسترس خارج می‌کند. پول را یک جایی می‌گذارد که از چرخش خارج شود. اینطور نبوده که یک چنین پولی باشد که از چرخش خارج شود و این باعث شود که خود همین یک فساد ایجاد کند. خب با حفظ همه اینها که در آیه معلوم است. «وَ كانَ أَبُوهُما صالِحا» اینکه کان ابوهما صالحا یکی از بحث‌های زیبا است. روایاتی که ذیل این بیان می‌شود یک معانی را بیان می‌کند. خود ظاهر آیه را ما اول بیان کنیم. نشان می‌دهد که صلاح پدر به فرزندان سرایت می‌کند. حالا اینکه صلاح پدر به فرزندان سرایت می‌کند یعنی اینکه فرزندان صالح می‌شوند؟ می‌گوید نه، ممکن است فرزندان بعداً صالح هم نشوند اما تأثیر صلاح پدر یکی اینکه اقتضای صلاح را در فرزندان ایجاد می‌کند، زمینه صلاح را ایجاد می‌کند، یکی دیگر این است که به لحاظ صلاح پدر خدا آثار وجودی‌ای بار می‌کند که حفظ ذخایری برای اینها است. حالا چه در نظام مادی و چه در نظام غیرمادی.
شریعتی: و همین صلاح پدر بوده است که حالا یک نبی‌ای، یک مثل مثلاً حضرت خضر یا جناب حضرت موسی می‌آیند
حجت الاسلام عابدینی: می‌آید آنجا کاری می‌کند که این باقی بماند. در بقای این هم دخالت می‌کند. یعنی تا اینجا کشیده می‌شود که یک ولی الهی برای بقای این کار از طرف خدا مأمور می‌شده برای بنایی که بیاید بنایی کند. حتی بیاید بنایی کند. حضرت خضر (س) بیاید اینجا بنایی کند. این مقدار آن سلام تأثیرگذار هست. حالا تعبیر روایات که بیان می‌کنند می‌گویند بین این پدر و این فرزندان فکر می‌کنید چند نسل واسطه بوده است؟ پدر بلافصل نبوده است. زیبایی کار این است که ما فکر می‌کنیم فقط پدر بلافصل در فرزندان اثر دارد که البته اثر دارد. اما تعبیر روایات این هست که، چند روایت هم هست که بین این رؤیتی و آن پدر صالحی که داشته‌اند که اثر وجودی آن بوده است که برای اینها باقی مانده است و خدا به خاطر آن پدر این گنج را حفظ کرده تا به دست اینها برسد، حالا آن گنج را ممکن است که نسل‌های بعدی آباء گذاشته باشند، منافات هم ندارد. حتی پدر بی‌واسطه گذاشته باشد اما حفظ آن گنج و باقی ماندن آن و به دست اینها رسیدن آن به واسطه آن پدر صالحی بوده است که 70 واسطه داشته است. یعنی نسبت فعلی که از آباء ما صورت گرفته است نسبت به ما، اینطور نیست که تمام شده باشد. اگر اثر از آنجا تا اینجا ادامه دارد، اگر اثر از آنجا 70 پدر گذشته من، یعنی پدر، پدرِ پدر، همینطور باز تا 70 واسطه، تأثیر وجودی او در من باقی است، معلوم می‌شود نظر دارد به من بعد از هفتاد نسل که اگر حفظ شود، هنوز عمل او محسوب می‌شود. ادامه پیدا کرده است. در 70 نسل بعد که می‌آید تا قبل از اینها نیامده است؟ چرا در آنها هم آمده است. من این را اتفاقاً چند تا بحث در نظام روایی ما بود که دیدم، از بعضی از دوستانی که در رشته ژنتیک بودند سؤال کردم. حالا این علی عهده آنها که بیان کردم. من نقل کلام آنها را می‌کنم که آیا امکان دارد اثر ظاهری ژنتیکی هم از نسل‌های سابق، چنانچه مثلاً در نسل نزدیک باقی است، مثلاً اگر بخواهند پدر و پسر را، برادر و برادر را، اینها می‌توانند از نظر ژنتیکی با آن آزمایشات ژنتیکی‌ای که دارند می‌فهمند که اینها بالاخره هم‌خون هستند، اینها با هم نسبت دارند. پرسیدم آیا آثار مثلاً آباء اجداد سابقین با یک واسطه زیاد هم امکان‌پذیر هست که در این نظام ژنتیکی ظاهری هم باقی باشد علاوه بر آن نظام روحی معنوی که روایت می‌فرماید باقی است. گفتند بله. گفتند تمام آثار سابقین در آن نسل آخر باقی است. منتقل می‌شود، باقی است. هر چند گاهی به صورت خفته است و گاهی بیدار. یعنی گاهی اثر هم دارد، گاهی خفته است. ممکن است یک واقعه‌ای، یک عملی، یک کاری، یک چیزی، یک لحظه‌ای، یک شوکی، یک مریضی‌ای، یک حالتی، او را بیدار کند و اثر را آشکار کند که آدم نداند که این از کجا بود، چطور بود. ممکن است حالا این یک بیماری باشد، ممکن است یک صلاح و خوبی باشد. یعنی یک سلامت باشد یا یک بیماری، هر دوی اینها هم امکان‌پذیر است.
شریعتی: یا یک خلق و خو باشد.
حجت الاسلام عابدینی: یک خلق و خو باشد. هر کدام از اینها امکان‌پذیر است. خیلی زیبا بود. لذا اگر از آن طرف هفتاد نسل به این طرف اثر هست، آیا فعل من هم منتسب به آنها که هفتاد نسل قبل من هستند می‌شود یا نمی‌شود؟
شریعتی: می‌شود.
حجت الاسلام عابدینی: با این نگاه می‌شود. یعنی کاری که از من سر می‌زند، یک کاری را من انجام می‌دهم، با این نگاه که روایت هم متعدد است، فقط هم در این باب نیست. جاهای مختلف دیگری هم هست.
شریعتی: یعنی من اگر یک کار خیری انجام دادم به آن نسل‌ها هم می‌رسد.
حجت الاسلام عابدینی: به آنها هم می‌رسد چنانچه دارد که وقتی که مثلاً عیسی (ع) عبور می‌کرد دید یک کسی در قبر عذاب می‌شود بعد مدتی بعد عبور کرد و بعد دید دیگر عذاب برداشته شده است گفتند فرزند این بسم الله الرحمن الرحیم را یاد گرفته بود و اولین بار گفته است، همین عذاب را از این برداشته است، از پدر برداشته است. این فقط به یک واسطه نیست. یعنی اگر افق دید ما همینطور گسترش پیدا می‌کرد و باور ما و آن شهود ما شکل می‌گرفت، به نسل‌های سابقین هم این عمل من مرتبط می‌شد. لذا در یک روایت زیبایی دارد که رحمی شکایت می‌کند از یک ذی‌رحم دیگر خودش با اینکه چهل نسل گذشته است. یا بگوییم با چهل واسطه به هم می‌رسند. یعنی مثل اینکه دو تا پسرعمو که چهل واسطه بعد، نه الآن پسرعموی مستقیم که از چهل نسل آن طرف‌تر، می‌گوید آن رحم از این رحم شاکی می‌شود در چهل نسل گذشته به هم می‌رسند. اگر این ارتباط در جامعه بشری با این نگاه دیده شود، ببینید هم ارتباط سابقین به لاحقین خیلی قوی می‌شود، جامعه در ارتباطش، پیوستگی‌اش نسبت به گذشتگانش، یک در حقیقت حالت قدرشناسی و شکرگزاری بهتری پیدا می‌کند. همین اینکه ارتباطات انسان‌های با هم در یک جا که هستند بالاخره با چندین نسل، هر چه عقب‌تر برویم اینها به هم پیوست بیشتری پیدا می‌کنند.
شریعتی: و تازه من داشتم فکر می‌کردم یک بار سنگین مسئولیتی هم روی دوش ما می‌آید نسبت به نسلی که خواهد آمد.
حجت الاسلام عابدینی: بله، دنباله‌اش می‌خواستم همین را عرض کنم که همانطوری که تأثیر چهل نسل، هفتاد نسل گذشته امروز باقی است، من فکر نکنم عمل من فقط مربوط به فرزندان بلافصل من است، فقط اینها را باید مراقبت باشم. در همین‌جا باشد. عمل من ادامه دارد. اگر یک عمل نامناسبی از من شکل بگیرد، فکر نکنم اگر ظهوری پیدا نکرد بگویم خب الحمدلله اثر این تمام شد. می‌گوید این همینطور ادامه دارد و اگر عمل صالحی هم باشد همینطور ادامه دارد. پس یک عمل صالح مرتبط می‌شود با تمام نسل گذشته من و مرتبط می‌شود با تمام نسل آینده من. یعنی تاریخ با این عنوان تاریخ نیست بلکه حال است یعنی مثل اینکه آباء هفتاد نسل گذشته من، امروز عمل برای آنها دارد هنوز انجام می‌شود به واسطه من و فرزندان هفتاد نسل بعد من امروز دارد زمینه عمل برای آنها ایجاد می‌شود به واسطه من. ببینید این پیوستگی چقدر زیبا می‌شود، این باور اگر شکل بگیرد. خدا حضرت آیت الله بهجت را رحمت کند. من همیشه این را می‌گویم این یک ذکر است که ایشان فرمودند محرومیت‌های ما چوب عدم باورهای ما است. چون باور نمی‌کنیم محروم می‌شویم ولی اگر این باور شکل بگیرد، قدرت عمل من چقدر متفاوت می‌شود؟ من فکر کنم یک عملی انجام می‌دهم همین امروز تمام می‌شود اما بدانم این عملی که دارم انجام می‌دهم می‌خواهد هفتاد نسل گذشته را و این هفتاد هم از باب ذکر است. منحصر در این نیست چون بیش از این هم هست. هفتاد نسل گذشته را و هفتاد نسل آینده را، 70 نسل گذشته را مسرور کند که عمل آنها هم می‌شود، 70 نسل آینده را زمینه‌چینی کند که دارد برای آنها توفیق ایجاد می‌شود. خب عمل را اگر من با این طول و عرض ببینم، دقت و مراقبه من چقدر در انجام آن بیشتر می‌شود؟ بدانم این مقدار طول اثر است. من اگر بدانم یک عملی الآن انجام بدهم، تا آخر عمرم در حقیقت دائماً با من است. چقدر برای من این مهم است تا اینکه بدانم امروز انجام می‌دهم تمام می‌شود می‌رود. حالا اگر بدانم 70 نسل بعد، 70 نسل قبل این عمل را مرتبط می‌کند و تأثیر می‌گذارد، حتماً مراقب هستم بیشتر از آن عملی هم می‌شود که ببینم تا آخر عمرم با من است.
شریعتی: و از آن طرف هم قرار است که ابدیت من را بسازد.
حجت الاسلام عابدینی: ابدیت من را می‌سازد. دائم دارد من را توسعه می‌دهد، رشد می‌دهد. اینها جزء اعمال من حساب می‌شود، همه آن ادامه‌دار می‌شود، من با این بقا پیدا کردم. منِ من با مردن بدنم تمام نشده است. منِ من باقی است. هم منِ من به نحوی منِ آباء من است و هم به نحوی منِ فرزندان من است. ببینید این نگاه چقدر زیبا می‌شود. دین در نگاه توحیدی و گسست‌ها را به پیوستگی تبدیل کردن بی‌نظیر است.
شریعتی: و این من چقدر توسعه پیدا می‌کند.
حجت الاسلام عابدینی: این جزء توانایی‌هایی انسان است. جزء قوای وجود انسان است که خدا قرار داده است که انسان انقدر گسترده است و بدن حد او نیست. بدن که یک تولدی دارد، یک وفاتی دارد، حد او نیست. حد او از این طرف تا سابق سابق سابق تا به حضرت آدم (س) می‌رسد و از این طرف تا لاحق لاحق لاحق تا الی یوم القیامه می‌رسد. این وسط هر کسی در این زنجیره قرار می‌گیرد مرتبط است از ازل و ابد به نظام هستی. خب ببینید این چقدر انسان را گسترده می‌کند. مهم نیست که من در قرن چهارده یا قرن بیست یا قرن صد زندگی می‌کنم یا قرن اول. من بین تمام اینها در حقیقت ارتباط دارم. آن کسی هم که در حقیقت اولین صالح و آدم (س) بوده است، همه اینها زراری او هستند و عمل او محسوب می‌شوند. عمل همه اینها. منتها اثر خوب آن این است که نگوییم بعضی‌ها بد هستند و بعضی‌ها خوب هستند. همه اینها در هم در می‌شود. می‌گوید که نه، آن بستگی دارد. اگر که من عمل صالح انجام می‌دادم و دنبال صلاح بودم، اعمال صالح آیندگان عمل من می‌شود.
شریعتی: از باب تفضل و لطف خدا.
حجت الاسلام عابدینی: اصلاً ربطش این است چون من با این ارتباط داشتم. تفضل الهی هست، ربطش هم این است. جزای این عمل است. من چون دنبال صلاح بودم، آنی که مربوط به بدی باشد، مربوط به من نبوده است. من تأثیر بد نداشته‌ام.
شریعتی: یعنی خوبی و بدی بسته به ما است.
حجت الاسلام عابدینی: بستگی به ما دارد. اگر خوب باشم خوبی‌ها به من می‌رسد و اگر بد باشیم، اگر آن فرزند من عمل خوبی انجام بدهد، تفضلاً از جانب خدای سبحان آثار آن به من می‌رسد به شرطی که وجودم را نبسته باشم از بدی. انکار خوبی در وجود در من نبوده باشد.
شریعتی: محو نشده باشم.
حجت الاسلام عابدینی: اما به صورت بی‌حالی، تنبلی، کار خوب نکردم. آن اثر فرزند من به من می‌رسد. اما اگر محو بدی شده باشم به طوری که منکر خوبی بودم، هر خوبی‌ای از فرزند من صادر شود به من نمی‌رسد. اصلاً این این را قبول ندارد. اما بالعکس آن، اگر این انسان خوبی باشد هر خوبی از فرزندش به این می‌رسد و اگر فرزندان نسل‌های بعد او به بدی هم مبتلا شدند ربط به این ندارد. انتخاب خود آنها بوده است و اثر وجودی آنها برای بعدی‌ها است.
شریعتی: می‌خواهم بگویم اگر در نسل‌های گذشته ما یا در نسل‌های بعد از ما، یک بدی‌ای کسی انجام بدهد
حجت الاسلام عابدینی: این هم سؤال خوبی است که اگر در نسل‌های گذشته خوبی باشد که مطابق توفیقات من است هم مربوط به خودم هست و هم مربوط به آنها. اگر بدی از آنها باشد آیا به لاحقین منتقل می‌شود؟ می‌گوید می‌رسد اما رسیدن آن به این نحو است. نقطه شروع این فرزند را از یک نقطه دیگری آغاز می‌کند برای صلاح. اختیار این در هر صورتی از دست نمی‌رود اما نقطه شروع آن دورتر است. این نقطه شروع به لحاظ دیرتر رسیدن، جزای آن به آن پدر و آباء هم می‌رسد که آنها معاقب می‌شوند. اما به لحاظ حرکت این از هر نقطه‌ای که شروع کند، عمل این مطابق آن حرکتی است که آغاز کرده است. اگر از نقطه زیر صفر شروع کرد چون آنها آباء نامناسبی داشت، این زیر صفر برای این اعمالی که انجام می‌دهد همه اعمال صالحی است که با توان این را جلو می‌برد. لذا این چیزی از دست نداده است هر چند نقطه شروع آن دورتر باشد. در ادامه راه جبران شده است. اما کسی که عمل صالح باشد، نقطه شروع او جلوتر است ولی در عین حال هیچ‌کدام از اینها عمل اختیاری خودشان نفع نشده است. یک توفیقاتی است ابتدائاً قرار داده می‌شود که به لحاظ این توفیقات هم هر کدام از اینها عملشان…
شریعتی: یک کلام. اگر در گذشتگان ما کسی بود که کار بد انجام می‌داد، آن بدی الآن به ما می‌رسد یا نمی‌رسد؟
حجت الاسلام عابدینی: به این عنوان بدی می‌رسد که زمینه اقتضای وجودی من را در عمل بد بیشتر می‌کند، راحت‌تر می‌کند و عمل خوب برای من سخت‌تر می‌شود.
شریعتی: یعنی ممن است کار من سخت‌تر شود.
حجت الاسلام عابدینی: ولی اگر من عمل خوب را با اینکه برای من سخت‌تر بود انجام دادم اثر آن مضاعف است لذا جبران شده می‌شود.
شریعتی: چون با این زمینه ناهموار تو توانستی انقدر رشد کنی.
حجت الاسلام عابدینی: من توانستم عمل را انجام بدهم جبران می‌شود. این بستگی به آن توانی است که من در عمل خوب یا بد مصرف می‌کنم. این با این جبران می‌شود. لذا اختیار این و جزای این مطابق عدل است. هر چند برای او همه این بدی‌هایی که من داشتم و اگر من به مقصد دیر رسیدم، جزایی برای آباء من حساب می‌شود چون آنها این زمینه را ایجاد کرده بودند. این نگاه خیلی کار را عظیم می‌کند که حالا ببینید یک بیان است در اینجا که «كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما وَ كانَ أَبُوهُما صالِحا» حالا ببینید روایاتی که در این باب هست که من عرض کردم که اینجا روایات دارد که چقدر این روایات، رابطه‌ها چقدر متقابل می‌شود. از فرزند به پدر، از پدر به فرزند. از آباء به ابناء از ابناء به آباء. دائماً در رفت و آمد است. از او به این و از این به او. و از این به ابنائش دوباره و از ابنائش دوباره به این. یعنی من از یک طرف در ابنائم هر چه بگذرد تأثیر دارند، از یک طرف آباء من در من تأثیر دارند، از یک طرف فعل من در آباء من تأثیر دارد و از یک طرف فعل ابناء من در من تأثیر دارد. اینها چقدر زیبا چیز می‌شود. ولی قرآن در یک کلام ساده، حالا جاهای دیگر قرآن هم به این مسئله اشاره کرده است ولی ما فعلاً بحث‌مان د ر این جا بود. در روایت می‌فرماید که هم در رابطه با این جدار که تحت آن کنز بوده بیان می‌کند. می‌فرماید که «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ أَمَّا الْجِدارُ فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ مَا كَانَ ذَهَباً وَ لَا فِضَّةً» فکر نکنید که فقط طلا و نقره بود این گنج «وَ إِنَّمَا كَانَ أَرْبَعَ كَلِمَاتٍ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا مَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ لَمْ يَضْحَكْ سِنُّهُ» اگر کسی یقین به موت داشته باشد، دندان‌های او نمی‌خندد یعنی خنده قهقهه ندارد. لَمْ يَضْحَكْ سِنُّهُ یعنی خنده قهقهه ندارد نه خنده ندارد. این تعبیر خیلی زیبا است. یعنی یک جوری نمی‌خندد که همه دندان‌های او بیرون بیفتند. لبخند دارد. نشاط دارد. تعبیر به سرمستی در خنده و آن غفلت است. «وَ مَنْ أَيْقَنَ بِالْحِسَابِ» اگر کسی می‌داند حساب در کار است «لَمْ يَفْرَحْ قَلْبُهُ» قلب او غافل نمی‌شود. این فرح نه فرح سرور است. «لا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم‏» از آن چیزی که به شما داده می‌شود غافل نشوید و از آن چیزی که از دست دادید مأیوس نشوید. این فرح یک موقع اشتباه نکنیم بگوییم فرح یعنی دینی با خوشی بد است. نه، خوشی به حدی که به غفلت می‌کشد. لذا این فرح، فرح غافلانه است که «مَنْ أَيْقَنَ بِالْحِسَابِ لَمْ يَفْرَحْ قَلْبُه‏» قلبش غافل نمی‌شود. آنجا گفت دندانش ضاحک نمی‌شود. چقدر زیبا است. اینجا می‌گوید قلبش غافل نمی‌شود. خیلی زیبا است. «وَ مَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ» کسی که می‌داند خدا در کار هست، حقدی را دست خدای سبحان «لَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ». سه تا اصل را در زندگی بیان می‌کند که گنجی است. اولی آن چهار تا است. اولی «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا» که این توحید افعالی را برای اینها بیان می‌کند. این سه تا هم سه مظهر از توحید افعالی است. یعنی آن گنج حقیقت توحید بود که برای اینها در زندگی بود نه یک توحید مفهومی بلکه یک توحید مصداقی که در زندگی اینها کسی لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا را، آن هم لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا نه لَا إِلَهَ إِلَّا هو، لَا إِلَهَ إِلَّا هو یک مرتبه غیبت است. لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا من. خیلی با این مرتبط است و حشر آن زیبا است که خب روایات متعددی در این مسئله داریم. مثلاً از امیرمؤمنان از رسول خدا «یا علی لَوْحٍ مِنْ ذَهَبٍ مَكْتُوبٍ فِيه‏». آنجایی که می‌گوید این من ذهب و فضه نبود یا آنجایی که می‌گوید این ذهب و فضه بود، و این جمعش به این است که این روایت که می‌فرماید که لوحی از ذهب بود اما در آن اینها نوشته شده بود. مثل اینکه الآن می‌گویند شمش طلا، مثل اینکه این شمش حالت لوحی داشته باشد که در آن اینها هم مکتوب شده بوده است. این هم طلا بوده است و هم معنوی بوده است که اینها را برای این.
شریعتی: همین الآن یک تابلوهای گران‌قیمتی مثلاً هست.
حجت الاسلام عابدینی: خوب نیست آدم در خانه‌هایش اینها را به عنوان تابلو‌های گران‌ قیمت بخواهد نصب کند. این در حین حال سرمایه‌شان هم بوده است ولی این با این سرمایه آن معنویت را هم به آنها انتقال دادند. این هم یک نکته. مثلاً در این روایت شریف می‌فرماید از امام صادق (ع) «وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً كَانَ بَيْنَهُمَا وَ بَيْنَ هَذَا الْأَبِ الصَّالِحِ سَبْعُونَ أَباً». یعنی بین این فرزندان با این اب صالح که خدا می‌گوید هفتاد پدر دیگر واسطه بودند. «فَحَفِظَهُمَا اللَّهُ بِصَلَاحِه‏» این گنج حفظ شد به صلاح آن پدر هفتاد نسل قبل بود. نگفته آن پدر این را هم گذاشته باشد. ممکن است بقیه گذاشته باشند. اما ممکن هم هست آن به لحاظ اینکه این مکتوبه در آن این چیزها بوده است، او هم گذاشته باشد اما این همه مدت که بعضی از روایات دارد 700 سال بین آنها و بین اینها فاصله بوده است. در بعضی از نقل‌ها دارد 700 سال. در بعضی جاها دارد ده نسل. همه اینها آمده است. «فاراد ربک ان یبلغا اشدهما و یستخرجا کنزهما» که این هست. در روایت دیگری هم دارد که امام سجاد (ع): «قَالَ ذَاتَ يَوْمٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ ذَكَرَ أَقْوَاماً بِآبَائِهِمْ» اقوامی را با آبائشان در حقیقت ذکر می‌کند که «فَحَفِظَ الْأَبْنَاءَ بِالْآبَاءِ» سنت خداست که ابناء حفظ می‌شوند به واسطه آباء. که این از مصادیق آن است. این سنت است. «قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً وَ لَقَدْ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ آبَائِهِ ع» امام سجاد (ع) می‌فرماید که پدر من از آبائش نقل کرد یعنی از امیرالمؤمنین (ع) که «كَانَ الْعَاشِرَ مِنْ وُلْدِهِ» که این دهمی بود. بعد می‌فرماید: «وَ نَحْنُ عِتْرَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص فَاحْفَظُونَا لِرَسُولِ اللَّهِ» ما چند واسطه داریم مگر با پیغمبر شما با ما این کار را کردی. جریان امام حسین (ع) را و بعد «فَاحْفَظُونَا لِرَسُولِ اللَّهِ» این جریان را منتقل می‌کند به یک امر ببینید چقدر زیبا. از یک امر بریده که بی‌ارتباط به ظاهر با… می‌گوید مرتبط در زندگی‌تان. یکیش که می‌بینید ما را اقلاً ببینید. ما مگر چند واسطه می‌خورد امام سجاد (ع). پدرش امام حسین (ع) است و امام حسین (ع) چی هست؟ فرزند حضرت زهرا (س) است و حضرت زهرا (س) فرزند پیغمبر است. مگر چند واسطه خورده است؟ دو واسطه خورده است به پیغمبر رسیده است. می‌گوید این خدا حفظ می‌کند این فرزند را با 70 واسطه از آباء و گنج او را حفظ می‌کند، او را احترام می‌کند به خاطر آن پدر صالحی که 70 نسل گذشته بوده است. شما به ما احترام کنید به خاطر پیغمبر. چقدر زیبا به همین‌ها پیوند می‌خورد و انسان وقتی که اینطوری احترام می‌کند به یک کسی که به نحوی انتساب به حضرات دارد. این احترام سنت خدا را رعایت کرده است که حفظ کرد گنج اینها را با 70 نسل که بر اینها گذشته بود. اینها زیبایی روایات است که ببینید قرآن را چطور بیان می‌کنند که بعد می‌گوید که «فَاحْفَظُونَا لِرَسُولِ اللَّهِ قَالَ فَرَأَيْتُ النَّاسَ يَبْكُونَ مِنْ كُلِّ جَانِب» وقتی مردم این را می‌شنیدند چون نزدیک هم بودند از همه طرف گریه می‌کردند. یا مثلاً دارد که در رابطه با امام حسین (ع) هم همین را دارد که امام حسین (ع) می‌فرماید که ما را حفظ کنید مگر اینکه پدر صالحش را حفظ کرد، خدای سبحان به خاطر پدر صالح این 70 نسل بود فرزندان را حفظ کرد، مگر پدر من رسول خدا نیست. مادر من مگر فاطمه دختر پیغمبر نیست؟ این از آن اب صالح بالاتر هست یا نیست؟ چه نسبتی با آن اب صالح دارد؟ شما چه کردید؟ این حالا وقتی است که امام حسین در مکه است. دارند در حقیقت آماده می‌شوند برای رفتن برای کربلا که این زمینه‌چینی‌ها را هم کردند با این حال مردم خلاصه آن کارها را کردند که خیلی در حقیقت روایات زیبایی هست که بعد از آن طرف هم هست که اگر کسی، تعبیر این هست. این روایت را می‌خوانم تمام بکنم. می‌فرماید که امام صادق (ع) «لَمَّا أَقَامَ الْعَالِمُ الْجِدَارَ أَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى مُوسَى ع أَنِّي مُجَازِي الْأَبْنَاءِ بِسَعْيِ الْآبَاء»‏ جزاء به فرزندان می‌دهم با کوشش پدرانی که کردند قبلاً. برای اینها توفیق ایجاد می‌کنم به خاطر کاری که پدران کردند. «إِنْ خَيْراً فَخَيْرٌ» اگر کار خیر کردند آباء برای فرزندان خیر قرار می‌دهم «وَ إِنْ شَرّاً فَشَرٌّ» اگر کار بد کردند شر. منتها این شر برای آباء چون می‌بینند می‌شود جزاء، برای فرزند می‌شود زمینه سختی که ایمانش برای این اگر ایمان آورد اختیارش از دست نرفته است. ایمانش با توانی که این به کار می‌گیرد بالا حساب می‌شود، عظیم حساب می‌شود. مثل کسی که الآن در یک کشور کفر
شریعتی: یک ذره کار سخت‌تر است، اجر آن هم بیشتر است.
حجت الاسلام عابدینی: اجرش هم به همان نسبت بیشتر است. بعد می‌گوید حواس‌تان باشد به زنان دیگران نظر سوء نداشته باشید و الّا همین بر سر خودتان خواهد آمد. در روایت می‌فرماید. و اگر این کار را کرد «كَمَا تَدِينُ تُدَانُ». همانطوری که انجام می‌دهید جزا می‌بینید. یعنی همانطوری که انجام می‌دهید جزاء می‌بینید نه در آخرت، در دنیا و نسبت به نسل‌تان. لذا می‌گوید کسی که می‌ترسد از نسلی که می‌خواهد باقی بگذارد از ضعف اینها، حواسش به نسل دیگران باشد. به رعایت نسل دیگران. حواسش به ضعفای دیگران اگر بود خدا نسل او را رعایت خواهد کرد. اینها خیلی زیبا است که یک جامعه را به عنوان یک نگاه الهی در ارتباط با همدیگر سوق می‌دهد.
شریعتی: کارشناسان حوزه تربیت و صاحب‌نظرانشان یک جمله‌ای دارند شاید خیلی جمله مشهوری هم باشد که بچه‌های ما آن چیزی که ما می‌خواهیم نمی‌شوند، بچه‌های ما آنی می‌شوند که ما هستیم و شاید از این منظر هم می‌شود به این جمله و نکته نگاه کرد
حجت الاسلام عابدینی: که آنها بچه‌های ما را فقط در نسل بی‌واسطه می‌بینند ولی اینجا قرآن می‌گوید همین عصر را توسعه بدهید با 70 نسل گذشته تا امروز این اثر باقی بماند و 70 نسل آینده هم که می‌آید. یعنی لذا ببینید نسبت به 70 نسل آینده هم اثر شما ادامه دارد.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم.
 صفحه 264 آیات سوره مبارکه حجر.
اشاره ی قرآنی: این صفحه‌ای که در محضر آن هستیم اگر بخواهیم از یک نکته اساسی استفاده کنیم این است که انسان اگر معصیت هم می‌کند حواسش باشد این معصیت را مقابله با خدا قرار ندهد. لذا بیان شیطان این است که من هیچ‌گاه «لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ» اصلاً بر این سجده نخواهم کرد. هر کاری بگویی تو خدا نمی‌کنم. لذا هبوطش هبوط غیرقابل بازگشت است. سقوطش غیرقابل بازگشت شد. سقوطش غیرقابل بازگشت شد. یک گناه کرد اما این گناه دیگر برگشت‌پذیر نبود. گاهی انسان با یک گناه به اسفل السافلین و پایین‌ترین مرحله سقوط می‌کند. گاهی هم ممکن است گناه‌هایی کرده باشد اما راه توبه باز مانده باشد و راه را نبسته باشد. لم‌اکن نگفته که هرگز این کار را نخواهم کرد. با خدا خط و نشان نکشید.
شریعتی: ان‌شاءالله. خیلی از شما ممنون و متشکرم.

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “سمت خدا | سيره تربيتي حضرت موسي عليه‌السلام در قرآن کريم” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید