بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع برنامه: سيره تربيتي حضرت موسي عليه‌السلام در قرآن کريم

برنامه سمت خدا
تاريخ پخش: 11-11- 99

حجت الاسلام عابدینی: عرض سلام و ادب خدمت حضرتعالی و همه ی بینندگان عزیز. در آستانه ی دهه ی فجر هم هستیم که به تعبیر حضرت امام، ایام الله هست و ان شاءالله آمادگی های روحی ما با بهره مندی از این ایام الله که انقلاب انفجار نور را طلیعه و بستر ظهور را ان شاءالله بشارت می دهد، قدردان باشیم. ان شاءالله هر کدام در این دهه ی فجر دنبال این باشیم که مشکلی از مشکلات مؤمنین را برطرف کنیم تا خوشی بر خوشی مؤمنان ان شاءالله اضافه شود.
شریعتی: در این روزهای سرد بهمن، دل و جان شما بهاری باشد.
حجت الاسلام عابدینی: «اللهم كن لوليِّك الحُجَّةِ بن الحسن، صلواتُكَ عليه و على آبائهِ، في هذه السّاعة و في كلِّ ساعةٍ، وليّاً و حافظاً، و قائداً و ناصراً، و دليلًا و عيناً، حتى تسكنه أرضك طوعاً، و تُمتّعَهُ فيها طويلًا». ان شاءالله از یاران و یاوران و بلکه سرداران آن حضرت باشیم. خدای سبحان به برکت حضرت موسی(ع) و حضرت هارون ما را از سربازان حضرت امام زمان قرار دهد. این که دل ما می خواست که در زمان موسی کلیم باشیم و او را یاری کنیم، همچنان که دل ما می خواست که در زمان پیغمبر اکرم باشیم، دل ما می خواست در زمان نوح نبی باشیم، دل ما می خواست در زمان ابراهیم خلیل باشیم و دل ما می خواست که در زمان همه ی انبیاء باشیم و همه ی اولیاء و اصفیاء باشیم، این خواستن ها مابه  ازا پیدا می کند، گزاف نیست، خواستن اگر واقعی باشد، این حقیقت عمر انسان را به درازای همه ی این زمین و همه ی زمان ها می کند. ان شاءالله وقتی این ها را می خوانیم، حسرت همراهی با آن ها را در دل خود ببینیم و حسرت مقابله با دشمنان آن ها را ببینیم. واقعاً احساس نزدیکی با مؤمن آل فرعون را داشته باشیم و حال در حقیقت وجودی کسانی که در آن تنگناها و فشارها ندای حق را بر زبان آوردند تا حق بماند و امروز به دست ما برسد. همه ی آن ها در رسیدن امروز حق به دست ما، شریک هستند و لذا ما همه ی آن ها را از دعای خیر حتماً بدرقه می کنیم و آرزوی آن دفاع آن ها را در وجود خود داریم. از این طرف هم تا الی یوم القیامه تا ظهور حضرت از خدای سبحان تقاضا می کنیم که تا هر خیری که هست، ما یار و یاور باشیم. به خصوص ان شاءالله از یاوران آن حضرت باشیم.
شریعتی: یک مسیر هدایتی ترسیم شده است که ان شاءالله ما هم جز فعالین این مسیر باشیم و تأثیرگذار باشیم.
حجت الاسلام عابدینی: در حدیث قدسی امروز در محضر حدیثی هستیم که می فرماید: «قال لی الصادق(ع)» ابوجعفر محمد بن نعمان می گوید که «إِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ قُحِطُوا» بنی اسرائیل با قحطی مواجه شدند.  «حَتَّى هَلَكَتِ الْمَوَاشِي وَ النَّسْلُ» حتی آن گله ها و همچنین فرزندان آن ها به قحطی و به مردن های زیاد مبتلا شدند. «فَدَعَا اللَّهَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع» موسی دست به دعا برداشت. وقتی دست به دعا برداشت و از خدا خواست که این قحطی را بردارد. جواب خدا به موسی این بود که برداشتن این قحطی و سختی و فشار مربوط به دو چیزی است که ایجاد شده است و باید آن ها برداشته شود. تا آن ها را برندارید، آن ها برداشته نمی شود. «فَقَالَ يَا مُوسَى إِنَّهُمْ أَظْهَرُوا الزِّنَا وَ الرِّبَا» ادبیات این دو تا از نظر حروفی هم به هم نزدیک نوشته می شود. ظاهر کردند. یک موقع باز پنهان است و عمل بد پنهانی است و قبیح است اما قبح آن در نظر مردم نریخته است. همین این پنهان بودن و این که قبح آن در نظر مردم نریخته است، مرتبه ی سوء و اثر سوء آن کمتر است، نمی گوید ندارد، می گوید کمتر است لذا این جا که اظهروا ظاهر کردند این را و ربا را ظاهر کردند. دیگر از ربا کسی چون به خصوص در یهودیت ربا خیلی شدید بوده است و از طرف دیگری «وَ عَمَرُوا الْكَنَائِسَ وَ أَضَاعُوا الزَّكَاةَ» کنیسه ها و عبادتگاه ها را خیلی تجملی می سازند اما زکات را فراموش کردند که رسیدگی به مردم است. این ها را دقت کنید که وحی خدای سبحان است. امام صادق(ع) دارد بیان می کند. دو عمل زشت ظاهر می شود که زنا و ربا بود که این ها معارضه و محاربه با خدای متعال است و از طرفی عمروا الکنائس، عبادتگاه ها هی تجملی تر شد و از آن طرف زکات که پخش کردن بین محرومین بود، کمتر شد. «فَقَالَ إِلَهِي تَحَنَّنْ بِرَحْمَتِكَ عَلَيْهِمْ» این ها را تا بخواهیم در بیاورم، خیلی سخت است، تو با رحمت خود باز هم برخورد کن. ان شاءالله ما هم که مبتلا به این ربا هستیم و در جامعه ی ما جلوه کرده است و صدق عنوان ربا در بعضی از قرض ها ممکن است که صدق کند، از این حفظ شویم و هیچ چیزی مثل ربا جامعه را از بین نمی برد. حتی در همان زنا و ربا دارد که ربا اثر آن غیر قابل قیاس با آن عمل قبیح و زشت است. اثر آن خیلی عظیم تر است لذا خدای سبحان جامعه ی ما را حفظ کند، باید یک دستی بالا زد و یک کاری کرد و یک عزمی در جامعه ایجاد شود که راه های ربا گرفته شود و الا آثار سوئی که ایجاد می شود، همه را خوب و بد را همه را می برد لذا این روایت شریف به ما هشدار می دهد که حواس خود را جمع کنیم. از طرفی مسجد ساختن خوب است ولی چرا مساجد را با زینت های خیلی در دوره ای که برای مردم سخت است، نه ساده بسازیم. مسجد خیلی خوب است، ساختن مسجد یکی از مباحث بسیار خوب و عالی است و رشد است ولی لزومی ندارد که این  قدر زینت در آن خرج داده شود و یک جوری شود که «وَ عَمَرُوا الْكَنَائِسَ» یک جوری شود که مردم ساده وقتی به مسجد می خواهند بیایند، با شکم گرسنه بیایند. یعنی اگر ما کوتاهی می کنیم اما باز خداوند دست رحمت خود را از ما به شفاعت پیغمبر(ص) برندارد.
شریعتی: وارد قصه ی حضرت موسی می شویم با تمام جذابیت ها و با تمام فراز و نشیب ها می رسیم. به جایی می رسیم که مؤمن آل فرعون ایمان خود را اظهار می کند. گفت «وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ». (غافر/ 44)
حجت الاسلام عابدینی: من باز خدمت موسی و هارون عرض سلام داریم. «سلام علی موسی و هارون» و از این دو بزرگوار اذن می گیریم و آن جا عرض کردیم آن جا دارد که اشد عذاب و سوء عذاب را به آل فرعون وارد کرد که بعد از آن جریانات بعدی می آید و غرق و این ها می آید. دیگر ما از آن قصه و مؤمن آل فرعون گفتیم. امروز در محضر سوره ی یونس(س) هستیم و آیات سوره ی یونس چندین آیه ی قبل را در محضر آن بودیم. از این آیه ی شریفه که آیه ی هشتاد و سوم سوره ی یونس است. بعد از این که معجزه ی موسی کلیم محقق شد و این گفت و شنودها و این دعواها و این مسائل پیش آمد، حالا قرآن نقل می کند که با همه ی این احوالی که پیش آمد «فَما آمَنَ لِمُوسى‏ إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ» عده ای جوان فقط به موسی ایمان آوردند. خیلی نقش عظیمی، این جوان دارد. اگر یاد شما باشد اصحاب کهف جوانانی بودند که «آمنوا بربهم» جوانانی بودند که ایمان به خدا آوردند. یعنی یک عده جوان بودند که ایمان آوردند. نقش جوان ها در آن پایه گذاری انقلا ب ها و کارهای اساسی و آن هسته ی اصلی کار خیلی عظیم است. اگر آقا، مقام معظم رهبری این قدر به جوان اهمیت می دهد، باور دارد و می داند که نقش جوان در استحکام نظام و تسهیل مشکلات یک نظام، حتی می فرماید که دولت جوان این ها همه معلوم می شود که جوان می تواند و این قدرت جوان است. این جا می فرماید که «فَما آمَنَ لِمُوسى» تا ما یک چیزی می گوییم‏ «إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ» یک عده از جوان ها ایمان آوردند اما با وضعی که آن جا داشت. حالا خود قرآن ترسیم می کند. «عَلى‏ خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِمْ» یعنی هم از فرعون می ترسیدند و هم از ملأ خود این جوان ها یعنی داخلی های بنی اسرائیل. از ثروتمندهای بنی اسرائیل، از سرمداران بنی اسرائیل می ترسیدند. از بزرگ ترها و کسانی که با فرعونی ها در ارتباط بودند. چون فرعونی ها از طریق خود یک  عده از بنی اسرائیل بر این ها سروری می کردند تا بتوانند کنترل بهتری کنند و خبر داشته باشند، مثل قارون، مثل امثال این ها که بودند. این ها هم از بیرون از فرعون می ترسیدند که با تمام تشکیلات خود بودند و هم باید از داخل خود می ترسیدند که این ها را لو بدهند. یعنی این ایمان، یک ایمان مخفی بود یعنی آن هم در درون خود هم باید مخفی می کردند. حالا حساب کنید که یک عده جوان چه قدر باید این ایمان برای آن ها ارزشمند باشد که همه ی این ترس ها را چه آن فرعون صفاک جبار که سحره را دست و پاهای آن ها را قطع کرد و آن ها را کشت و چه مؤمن آل فرعون و چه بعد آسیه(س) را  چگونه این ها را سختی و شکنجه در ملأ عام کشتند تا زهر چشم از بقیه بگیرند و کسی جرأت نکند. با همه ی این ها عده ای جوان حاضر شدند که جلوی این ها بایستند و هسته ی اولیه ی ایمان را تشکیل دادند. حالا هر خیری و برکتی از ایمان جریان ایمان و نمی گوییم جریان انحرافی، همه ی آن جریان ایمان که در قوم موسی در تاریخ ایجاد شود، همه ی این ها از برکت همین جوان ها حساب می شود. چون این ها نقطه ی آغاز را ایجاد کردند. در هر کاری انسان اگر که جلو بیفتد و پایه گذار و سنت گذار و آغاز کننده باشد، این جان تا هر کجا که برود، آن ها هم سهیم هستند حتی اگر این نباشد و حتی اگر این از دنیا شده باشد. سهیم هستند و لذا از دست ندهیم و عمل خود را منحصر به اعمالی که فقط می شناسیم و بلد هستیم و عادی هست، انجام ندهیم. دنبال اعمالی برویم. بعضی ها زیرک هستند، دنبال یک کارهایی هستند که بها دارد. چون این ها با این نیت مشارکت کردند که این ها فرزندان غدیر باشند. هر کدام از این ها هر عملی صالحی که فرزندی به دنیا بیاید و یا پدر و مادری خوشحال شود که فرزندی پیدا کردند یا آن فرزند به دنیا بیاید، هر تأثیر خوبی توسط این ها گذاشته شود، این ها که شرکت کردند، در آن عمل شریک هستند. از آن که عمل کرده است، چیزی کاسته نمی شود اما این ها هم در این عمل سهیم و شریک هستند. یک عمل باقی است. این فرزند هم اگر فرزنددار شد و آن فرزند هم اگر فرزنددار شد، همین جوری سلسله چون این مبتنی بر این  کمکی بود که این ها کردند تا این گره گشوده شد، همین جوری ادامه دارد. این نگاه را اگر انسان داشته باشد، دنبال یک کارهایی است که بقا داشته باشد. دنبال آن می فرماید «عَلى‏ خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ» می ترسیدند که این ها بفهمند و این ها را مورد شکنجه قرار بدهند و بکشند. با این ترس و بعضی ها خواستند بگویند که این ملائهم مقصود، خود بزرگان بنی اسرائیل نیستند و دیگر حالا این وجه در تفاسیر ذکر کردند و لذا معروف تر همین است که خدمت شم عرض کردم. «وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِي الْأَرْضِ» علو فرعون یک جوری بود که دیگر در مقابل او کسی نمی توانست مقابله کند. «وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفينَ» هیچ چیزی هم جلودار او نبود یعنی در قتل، در شکنجه، در اذیت و آزار جلوی یک چنین فرعونی این ها دوام آوردند. یک موقع هست که ما ایمان می آوریم به این عنوان که خب عصای موسی اژدها شده است و شوکت و ابهت فرعون را زمین زده است و ما پشت عصا هستیم و هر کسی بخواهد به ما ضربه بزند، عصا، اژدها می شود و پدر او را در می آورد. یک موقع ایمان می آوریم چون پشت عصا هستیم. عصای موسی این جا است پس چه باکی است اما یک موقع هست که می دانیم کار عصای موسی چه هست. عصای موسی نه در قصر فرعون کسی را بلعید و نه در صحنه ی مقابله با سحره کسی را در حقیقت آسیب زد. معجزه ی اثبات رسالت موسی است. می خواست ثابت کند که موسی کلیم نبی است و از جانب خدا است و هدایتگر است و نه کشنده باشد. این ها خیلی زیبا است. ما فکر می کنیم که اگر امام زمان(عج) تشریف بیاورند، از اول هر کسی در مقابل او باشد، درب و داغون می کنند و ما هم نشستیم و تماشا و خوشحال که الحمدلله انتقام ما را گرفت. امام زمان هدایتگر است. باید این قدر حجت تمام شود که کسانی که مقابل حضرت هستند، به گونه ای شود که دیگر امکان هدایت آن ها نباشد. تا آن موقع اگر مقاتلی صورت می گیرد، قتال صورت بگیرد، کشته شوند. لذا این هایی که ایمان آوردند، فهمیدند که اگر می خواستند ایمان پشت سر عصای موسی باشد، خیلی ها می آمدند. نه نیامدند چون می دانستند عصای موسی برای این کار نیست. اصلاً عصای موسی یک نفر را هم از بین نبرد و آن جا محض علامت که بگوید یک دانه از آن ها را کشت. نه آمان با آن خباثت خود آن جا کشته شد و نه فرعون با آن خباثت خود کشته شد، هیچ کسی آن جا به خاطر عصای موسی کشته نشد. موسی کلیم می آمد و می دید که این ها را دارند شکنجه می کنند و عذاب می کنند، کاری نمی توانست بکند و نمی خواست بکند و قرار بر این نبود. قرار بر این است که هدایتی باشد در مسیر طبیعی خود جلو برود. ما الان فکر می کنیم که الان در این دوران که سخت است، در دل خود می گوییم که کاشکی امام زمان(عج) بیاید و ما راحت شویم. تازه سختی آن جا است. مردم تا قبل از این که موسی کلیم بیاید، می گفتند که کاش این موسی بیاید و ما نجات پیدا کنیم. موسی کلیم که آمد، چهل سال عذاب فرعون نسبت به بنی اسرائیل مضاعف شد. چهل سال با آمدن او، که به موسی گفتند که موسی چه آمدنی بود که تو کردی. قبل از تو که ما اذیت می شدیم و بعد از تو هم که آمدی، ما اذیت می شویم. آخر این چه آمدنی است. می خواهم عرض کنم که یک کسی جلوی امام صادق گفت که این حجت ما کی می آید که ما راحت شویم. فکر کردید که وقتی حجت بیاید، پا روی پا می اندازید و تمام است؟ به قول ما می نشینیم و حضرت همه را… نه خیر همه باید این مصیبت ها و مشکلاتی که هست، منتهی آن با یک تدبیر کامل الهی و برخوردها و چندین برابر امروز جهادها، سختی ها باید پیش بیاید، تا ما ساخته شویم و تا آن نتیجه ایجاد شود. اگر این باور را کردیم، منتهی آن کسی که ممکن است که دویست سال طول بکشد، صد سال طول بکشد، فشرده می شود و در چند سال یک دفعه به نتیجه می رسد. منتهی اعمال همین جور فشرده می شود و سختی ها همین جور فشرده می شود.
شریعتی: حاج قاسم و همت و باکری را می خواهد.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی دقت کنید که ما صحنه را برای این که خودپسندی داریم و این خودخواهی ما که امام زمان بیاید، راحت شویم. امام زمان بیاید، باید این فشار یک دفعه در عرض مدت کمتری این نتیجه حساب شود و باید افراد این قدر رشد کنند، باید این فشار سنگینی را که قرار است که صد سال طول بکشد، ضربه بزند و جلو برود یک دفعه در عرض دو سال طی کند. حجم فشار خیلی زیاد می شود. تحمل ها خیلی باید بالا برود. باید خود را برای آن روز آماده کنی. لذا آن روز «یوم العلق و العرق» است. خون و عرق است. سخت است. راحت و آسایش نیست و تمام ساعات انسان به کار است ولی پشت به امام گرم است و انسان نتیجه را می بیند و مبهوت نیست. البته برای همه هم این  جور نیست و خیلی ها شک می کنند. آن جا خیلی ها شک می کنند اگر این با این وضعی که دارد ما را به کار می گیرد، این نباید امام زمان باشد، این  قدر سخت نباید باشد که چون دنبال راحتی بودیم. اگر دنبال راحتی هستیم، دعا نکنیم که بیاید چون با راحتی نمی آید. ولیکن خدا کند که بیایی و صبر و تحمل و آن ظرفیت را به ما هم بدهی. اگر توانستیم در کم آن تحمل کنیم در بالاتر آن هم تحمل کنیم. اگر ما توانستیم صد کیلو وزنه را تحمل کنیم، امکان دویست کیلو را هم داریم اما من نمی گویم که فشارها و کاستی ها و کوتاهی ها را ندید، نه باید این ها را گفتگو کرد، مقابله کرد، باید دعوا کرد که این ها حل شود اما این جور نیست که جریان ظهور فقط جریان راحت باشد. جریان ظهور و ایامی که حضرت تشریف می آوردند قطعاً در دوران انقلاب حضرت سخت تر است که آن چند سال اول است و بعد هم دوران استقرار حضرت که بعد از این که استقرار پیدا می کند، کارها بیش تر است. آن نوع در حقیقت سختی ها متفاوت می شود اما حرکت ها، حرکت های به فعلیت رسیدن تمام قوای وجود انسان است. نه این که گوشه ی خانه بنشیند و به قوا و فعلیت برسد. در بالا و پایین شدن ها و در شدت عمل ها این ها باید به فعلیت برسد و اصلاً جای رحمت و آسایش و قلیان کشیدن و این حرف ها نیست. این  جوری نیست که آدم بگوید دیگر آن جا می نشینیم و راحت هستیم، این جوری نیست. لذا انسان در این کشمکش ها و این بالا و پایین شدن ها به کمال می رسد منتهی البته وقتی امام را می بینیم، آن آرامشی که امام ایجاد می کند، آن نوری را که امام ایجاد می کند و انگیزه ای که ایجاد می کند، برای مؤمنین به آن البته خیلی متفاوت است. منتهی باید در سختی های این جا آن را یک وزنه بدانیم برای آن وزنه آماده شویم.
شریعتی: یعنی با تمرین وزنه را سبک کنیم.
حجت الاسلام عابدینی: باز می فرماید که: این جریان موسی همین است و اصلاً تسلی به پیغمبر است. پیغمبر تو فکر نکن که الان که دیدی که این جور که در مکه به شما سخت گرفتند و شما را شکنجه کردند و شما را آواره کردند و شما را اسیر کردند، اصلاً این جا خطاب به پیغمبر است. بعد می فرماید که این سنت خدای سبحان است و موسی کلیم این  جور طی کرده است. نوح نبی هم همین بلا سر آن ها آمده است. «بطن علیهم نبأ» برای آن ها نبأ نوح را بخوان. آن ها همین بلا به سر آن ها آمده است و یکی یکی قصه ها را می آورد و می گوید که این ها تکرار می شود. این ها باید تکرار شود و نه فکر کنید که اصلاً … دنیا جای ممر است و رفتن است و جای ماندن نیست. بعد می فرماید که «وَ قالَ مُوسى‏ يا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ» اگر که شما ایمان به خدا دارید، «فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمينَ» این سختی ها از کجا … چون فرعون و دستگاه فرعونی در تبلیغ خیلی قوی بودند. شروع کرده بودند. مجبور بودند که یک پوهن هایی را به بنی اسرائیل و موسی کلیم داده بودند. بعد از آن جریان مصالحه ای صورت گرفته بود. بعد از جریان سحره و غلبه ی موسی کلیم بر فرعون خلاصه و «یوم الزینه» و مذاکرات بعدی که یک امتیازهایی داده بودند. از جمله این که به بنی اسرائیل اجازه دادند که تا شب به بعد دیگر مربوط به خود آن ها باشد. روز آن ها در اختیار فرعونیان باشند و حتی در این اختیار بودن را در قبال آن اجرت بگیرند. یعنی اجرت کمی بگیرند. قبلاً بیگاری بود. یک غذایی به آن ها داده می شد و ملکیتی برای این ها نبود.
شریعتی: نیروی کار فرعون و فرعونیان و بنی اسرائیل بودند.
حجت الاسلام عابدینی: اعمله و اکله بودند. اصلاً مثل در حقیقت حیوانات آن ها که یک غذایی می دهند. به حیوان که کسی پول نمی دهد. حیوان فقط غذا به او می دهند و فقط او را سیر می کنند. آن ها این جور  برای فرعونیان بودند که یک غذایی به آن ها بدهند و هر کاری بخواهند با آن ها بکنند. آن هم نه یک غذای مطبوع، یک غذایی که بتوانند کار کنند اما حالا موسی کلیم برای این ها عزت قائل شد که در قبال کار آن ها یک اجرتی بگیرند. شاید این اجرت کم بود اما این مقدمه ی یک حریّتی بود. یک مقدمه ای بود که انسان تلقی شوند و بعد هم غروب به بعد در اختیار خود بودند. غروب به بعد اعمله و اکله ی آن ها نبودند که تا هر وقت، هر جوری، هر کاری بگویند بکنند. خانواد ه ها در کنار هم بودند یعنی مرد می توانست در کنار همسر و فرزند خود باشد. قبلاً که این حرف ها نبود. قبلاً هر کاری می خواستند با آن ها می کردند. یعنی هر جوری بود این خود این یک احساس عزتی را شروع کرده است. این جا موسی کلیم «وَ قالَ مُوسى‏ يا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمينَ» یک ایمان داریم، یک توکل داریم و یک اسلام داریم. اسلام تسلیم محض است. یک اسلام اول داریم که قبل از این ها بود، آن نه. این جا می گوید که ای قوم «يا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمينَ» اگر ایمان به خدا آوردید، سختی های آن را هم باید بکشید. «فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا» فقط و فقط بر او توکل کنید و نگاه شما به خدا باشد. این نگاه سختی ها را آسان می کند. «فسنیسره لعسری» عسر آسان می شود. بعد می فرماید که «إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمينَ» اگر ایمان دارید فقط بر او توکل کنید، اگر تسلیم خدا فقط هستید. این «إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمينَ» خیلی اوج است. حتی فوق توکل است. یعنی یک ایمان است و یک توکل است و یک اسلام است. این جا آیه سه تا را به ترتیبی که دارد می گوید، دارد. حالا آن مقام تسلیم که مثلاً به ابراهیم خلیل دعای آخرین خود را که دارد می کند. «رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ» (بقره/ 128) خدایا از ذره ی ما امت اسلامی را قرار بده. بعد پیغمبر اکرم فرمودند که من اجابت دعای ابراهیم هستم و امت مسلم که گفت، من هستم. این تسلیم محض است. این تسلیم از آن مراتب عظیم است که انسان دیگر در برابر خدا تسلیم محض است که دیگر یک مقام عظیمی است. «فَقالُوا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنا» آن ها جواب دادند. این ها جوان هایی هستند که ابتدا ایمان آوردند. «فَقالُوا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمينَ» خدایا ما را فتنه برای قوم ظالم قرار نده. خیلی کلام زیبایی است و مفسرین این جا خیلی حرف های عالی زدند. من حالا مختصر آن را عرض می کنم که خدایا ما را در چشم ظالمین ضعیف نشان نده. به ما یک عزتی و قوتی و جبروتی بده که حالا که ما از آن حال بندگی در آمدیم و در حقیقت داریم یک استقلالی پیدا می کنیم، خود ما اول باور کنیم که ما می توانیم. اگر ما ضعیف باشیم، آن ظالم نگاه کند که ما ضعیف هستیم، احساس می کند که دوباره ما را باید به بردگی بگیرد. آن هم به فتنه می افتد. ضعف ما او را به فتنه می اندازد.
من یک مثالی برای ساده شدن مطلب بزنم. یک زمانی بعضی چیزها که کپنی بود. این همسایه ی ما که داشت یک خانه می ساخت، سیمان گرفته بود، خب این سیمان را که گرفته بود، کپن آن را گرفته بود و دم در گذاشته بود. هنوز خانه در نداشت که همان دم در گذاشته بودند. من به او گفتم که این سیمان را که این جا گذاشتی، چون سیمان هم کپنی است و عده ای هم الان مضطر هستند. وقتی این را می آیند و می بینند، یک دفعه ناخودآگاه دل او می رود که این را بدزدد. قصد دزدی نداشت اما او را وسوسه کردی، تو هم شریک هستی. گفتم که هم مال تو از دست می رود و هم شریک دزد شدی. چون تو او را قلقلک دادی. که «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا لسارقین» برای سارق، ما را شریک قرار نده و فتنه قرار نده. که همین طور هم شد که در نداشت و دزد آمد و آن  سیمان ها را برد. بالاخره مال را از دست داد. این ها خیلی حرف بلندی را زدند که خدایا به ما یک اعتماد به نفسی بده که احساس استقلال کنیم و با همدیگر این قدر احساس قوت کنیم که اگر دشمن نگاه به ما کند، دیگر برای ما خط و نشان نمی کشد و دیگر نمی تواند ما را به ذلت بکشاند چون می بیند که ما قوی هستیم. این باور اولیه ی خود ما است که الان ببینید که کشور ما این جور هست یا نیست. این همه رهبری در اظهار این که این باور و اعتماد به نفس ایجاد شود که ما می توانیم. اگر این ما می توانیم که اول هی دشمن ما تهدید می کردند در اواخر دوران حاکمیت این دیوانه که رفت، گفتند که معلوم نیست که این چه کار می کند و دیوانه است. خود را به دیوانگی زده بود. لذا با یک قدرت نمایی و چند تا مانور قوی هم دشمن حساب کار خود را کرد و هم اعتماد به نفس داخلی ایجاد شد. این همین است که «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمينَ» خدایا آن ها می خواهند که ظلم کنند اما اگر ما قوی باشیم، ما در حقیقت با هم جوری باشیم که باور کنیم که روی پای خود هستیم، قدرت خود را آماده کرده باشیم، طرف دیگر جرأت نمی کند که خط و نشان برای ما کشیده باشد و بگوید که همه ی گزینه ها روی میز است. هر چه قدر ضعف داشته باشیم، هر موقع که ببینیم که حرف های دشمن تندتر است، معلوم می شود که ما ضعف بیش تر نشان دادیم و فتنه برای او کردیم. ما خود را آماده کردیم. طمع می کنند ما هم در طمع کردن او شریک هستیم. خیلی کلام زیبا و استراتژیکی است. اگر این نگاه را به عنوان یک کلام بلند در نظام ارتباطی خارجی و داخلی، دو جهت داخلی دارد اعتماد به نفس درونی، خارجی دارد که طمع دیگران نسبت به ما است. «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمينَ» خیلی کلام زیبا است. خدایا یک کاری کن که اعتماد به نفس ما قوی تر شود و ارتباطات ما قوی تر شود. بعد دنبال این «وَ نَجِّنا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكافِرينَ» اگر این کار را کردیم و ما فتنه برای قوم ظالم نشدیم، «وَ نَجِّنا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكافِرينَ» این باعث نجات ما هم می شود و دنبال آن می گوید که «وَ أَوْحَيْنا إِلى» واقعاً خدای سبحان، کلمات خود را در این قرآن کریم در اوج لطافت برای ما بیان کرده است. چه کنیم که ما این قدر بی لیاقت در بهره مندی هستیم. چه کنیم که این قدر کج سلیقه در بهره مندی هستیم. ما نه قالب را و نه محتوا را الان از دین می گیریم. در حالی که دین هم قالب را دارد بیان می کند و هم محتوا را. خیلی که دیگر ارادتمند می شویم، محتوا را از دین می گیریم و در یک قالبی که خود ما به نظر ما می رسد، صحیح است، می رسیم. هم قرآن دارد قالب را بیان می کند که همان روش و راه است و هم محتوا را و هدف را دارد بیان می کند ولی ما این ها را بلد نیستیم. بیاییم دسته بندی کنیم و نشان بدهیم. با امروز بومی سازی کنیم. ببینیم چه قدر زیبا می توانیم در سیاست های خود و در عملکرد خود چه کار کنیم. در این جا می فرماید که:‏ «وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى‏ وَ أَخيهِ» می گوید که حالا که به این رتبه رسیدند که با همدیگر قرار شد که با هم باشند و کنار هم باشند و فرصت هایی را گرفتند و اجرت برای کارهای خود می گیرند و شب های خود را آزاد هستند، حالا که تا این جا پیش آمده است «وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى‏ وَ أَخيهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ» چند تا کار را برای این ها کرده است و اصلاً دارد نشان می دهد که جامعه چه طوری شکل بگیرد. بنی اسرائیل این قدر به خود باور نداشتند که در چادرها و در اطراف و اکناف زندگی می کردند. پراکنده بودند. خب این ها باعث می شود که سلطه ی دشمن هم به این ها راحت تر شود چون این ها برای خود یک ذره  استقلال نمی دیدند که بخواهند یک کلبه ای بنا کنند. در کپرها بودند، در چادرها بودند، در حاشیه ی شهرها بودند. این جا آمده است یک دستور الهی «وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى‏ وَ أَخيهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما» حتماً مکان برای قوم خود آن هم در خود مصر درست کنید. خانه  سازی اولین دستور العمل برای جامعه  سازی و شکل گیری یک جامعه ی متفرق که دور هم جمع شوند و اعتماد به نفس پیدا کنند. با این که قرار بوده است که موسی کلیم و این قوم بنی اسرائیل بعداً هجرت کنند، از ابتدا این قرار بوده است اما این جور نبوده است که بگویند که از اول این جا بودیم. این چهل سال دیگر در چادر بمانیم و دیگر ارزش ندارد، برویم خانه بسازیم. حالا که یک وقتی وقت شما آزاد شده است و یک قدری پول توانستید پیدا کنید که اجرت بگیرید، این را به عنوان یک کار اساسی ببینید. شاید مهم ترین کاری را که قرآن کریم برای این شکل گیری این جامعه ی با اعتماد به نفس دارد ایجاد می کند، این است که «أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ» تأکید به مصر می کند که در شهر باشد. در شهر بیایید خانه سازی کنید. آن هم چه جور؟ چون تحت فشار هستید و این ها هم حتماً دنبال این خانه سازی شما هستند و شما را تحت فشار بیش تر می گذارند، «بُيُوتاً وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً» جوری قرار بدهید که اگر قرار شد که در خانه های خود فقط باشید، خانه های شما هم با هم ارتباط داشته باشد. خانه های شما قبله داشته باشد و مناسک شما امکان پذیر باشد که ارتباط با هم پیدا کنید. بعضی از مفسرین گفتند که طبق بعضی چیزها که در تاریخ آمده است، این ها خانه ها را جوری ساختند که روبه روی هم باشد. قبله یعنی روبه روی هم. به طوری که کوچه ها داخل قرار می گرفت و این کوچه ها محل اشتراک این ها می شد. یعنی هر کسی از خانه بیرون می آمد و سخنرانی های حضرت موسی و جلسات این ها در این جلسات انجام می شد که درهای خانه ها این جا بود و بسته به بیرون بود. پس این کارها چه سوژه هایی دست ما می دهد چه در ارتباط با مؤمنینی که در خارج از کشور هستند و چه حتی در داخل کشور هستند که بخواهند یک کار انجام بدهند که اثرگذار باشد. الگوسازی کنند و بتوانند که تأثیرگذار باشند. ببینید چه قدر کار و چه قدر حرف از این می شود در آورد. چه قدر می شود این را به عنوان مدل کاری قالب در آورد. قرآن دارد تا این حد بیان می کند. این ها را به عنوان دستور العمل ما بیان می کند و می گوید که آن چه که برای بنی اسرائیل محقق شد، حتی اگر لازم باشد که در سوراخ سوسماری برای شما تکرار خواهد شد. یعنی این ها همه برای ما درس آموز است. این جا این جای گفتگو دارد ولی خب «وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ» این کار را که می توانید در ارتباط با خانه سازی کنید، بدانید که آن چیزی که قوام بین شما را ایجاد می کند، مکان یک اثر آن است که این خانه های مقابل هستند، «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ» نه صلّوا که نظام بخوانید. اقامه ی صلاه را می گوید. تعبیری از حضرت آیت الله جوادی دارم که ایشان می فرمایند که نماز ستون دین است، ستون را باید اقامه کرد و نه ستون را خواند. ستون اقامه می خواهد. ستون خیمه باید اقامه شود. خیلی تعبیر زیبا است. می گوید که هر جا در قرآن اقیموا آمده است، اگر جایی هم صلّوا آمده است، آن جا که جنگ است، می گوید آن جا صلوا در حقیقت همان اقامه است و آن ها به این برمی گردد و تنها و تنها هم همین دستور را داده. «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنين‏» این باعث بشارت برای مؤمنین می شود، یعنی آن چیزی که می خواهید با این «وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ» خانه ها را بسازید و بعد «وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ» به اقامه صلاه محقق می شود که «وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنين‏» مؤمنان را بشارت بده که آن نتیجه ای را که می خواهید «و العاقبه للمتقین» از این راه محقق می شود. این دستور العمل نیست؟ اصلاً اعتماد به نفس و غلبه بر حال دیگران که ببینند که این ها یک جمعی هستند که ماندند و باقی شدند و مسنجم هستند، خیلی ذوق و شوق آن ها بیش تر می شود. لذا به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی اجتماع وقتی که با یک هدفی کنار هم قرار می گیرد، این «اقیموا الصلاه» آن هدف است، که وقتی اجتماع کنار هم قرار می گیرند، یک روح اجتماعی زاده می شود که این روح اجتماعی، مجموع ارواح نیست. مجموع ارواح خود آن یک چیزی جدا است. ارواح هم تک تک یک اثری دارند اما یک روح جدیدی که خود این یک حقیقت زنده ی جدیدی است، ایجاد می شود، به شرطی که آن هدف در کار باشد که این آثاری دارد که غیر قابل قیاس با مجموع افراد است لذا تعبیر امت است که «وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَل‏» (اعراف/ 34) خود امت ها اجل دارند و یک پایانی دارند. امت یک حقیقت زنده است. پایان دارد و آغاز دارد و حرکت دارد و سیر دارد. امت برای خود خط سیر دارد لذا دارد امت سازی می کند. موسی کلیم با این روش چه قدر می تواند به ما سوژه بدهد که چه کنیم. بعد از این جا به بعد موسی کلیم وارد یک دستور العمل دیگری می شود که از این جا حالا موسی کلیم می بیند که جریان شکل گیری مؤمنین دارد یک وضع خوبی پیدا می کند اما آن دارایی ها و زینت ها و قدرت های فرعونیان هم رهزن برای یک عده ای است که مذبذب هستند. دل آن ها می خواهد به این ور بیایند اما آن طرف را که می بینند، شوق به دنیای آن ها یا ترس از عقاب آن ها باعث می شود که قدرت پیدا نکنند. برای این که آن ها جذب شوند، یک راهکاری را موسی کلیم در ادامه آیات خدای سبحان نقل می کند که ان شاءالله در محضر آن خواهیم بود.
صفحه ی 66 قرآن کریم
شریعتی: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهم» ان شاءالله دل و جان ما منور به انوار نورانی قرآن کریم باشد و ان شاءالله انس ما با قرآن بیش از پیش باشد. اشاره ی قرآنی ما حسن ختام ما خواهد بود.
حجت الاسلام عابدینی: در محضر آیه ی صد و بیست و سوم همین صفحه «وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ ﭐللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَـﭑتَّقُواْ ﭐللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» خدای سبحان سنت او این است که اگر انسان به خاطر خدا قدم در جایی گذاشت، قطعاً قدم او را پشتیبانی می کند. لذا با این که مسلمان ها در جنگ بدر ضعیف بودند اما به خاطر خدا واقعاً اخلاص بود، لذا بعد از جنگ بدر هر جا که می خواستند مثل بزنند، می گفتند مثل کسانی که در جنگ بدر شرکت کردند چون کسانی که در جنگ بدر شرکت داشتند، کمال اخلاص را داشتند. حالا ممکن است که بعد از آن خراب شده باشند ولی در جنگ بدر کمال اخلاص را داشتند چون یک تعداد در برابر تعداد زیاد بودند و لذا خدای سبحان می فرماید که «وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ ﭐللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَـﭑتَّقُواْ ﭐللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» خدا را دارید و اگر هم از خدا ترسیدید، خدا شاکر است. وقتی شما شاکر باشید، خدا شکر شما را … و لذا می فرماید که خدا را به «بِثَلَاثَةِ ءَالَافٍ مِّنَ ﭐلْمَلَائِکَةِ» این ثلاثه آلاف یا خمسه الاف که در بقیه ی آن می آید، این تصحیح اسبابی است که ما در علل عالم ایجاد می کنند. ملائکه ی عالم مدبرات عالم هستند. بله چشمی باز باشد، این ها را هم می بیند اما مدبرات علل عالم هستند. همه ی علم در راستای کمک به این ها قرار می گیرد. امروز سنت الهی مثل سابق است، اگر ما باور کردیم که در هر جایی که می خواهند در مقابل ما بایستند، احساس کردیم که به خاطر خدا قدم می گذاریم، خداوند عالم سنت او هست که همه ی علل و اسباب عالم را در خدمت کمک به کسانی که در راه خدا قیام کند، قرار دهد. مثل حاج قاسم شهید و همچنین شهدای ما قرار می دهد.
عاقبت ما را خدای سبحان ان شاءالله ختم به شهادت کند. آن جور که حاج قاسم برای شهادت می سوخت، ذره ای از آن را به ما بچشاند که این جور ما آرزوی شهادت در وجود ما باشد.
شریعتی: از حضور گرم حاج آقای عابدینی هم متشکر هستم. دعا بفرمایید مخصوصاً در هفته ای که به نام این بانوی بزرگوار است. به حق این بانوی بزرگوار ان شاءالله خدا لباس عافیت بر تک تک مریض ها بپوشاند.
حجت الاسلام عابدینی: خیلی از بیننده ها گاهی پیامک می زنند کسانی که از ثابت قدم های سمت خدا بودند، کسالت دارند و مریض هستند و یا از دنیا رفتند، تقاضای حمد برای این ها کردند. یک حمد برای کسانی که از دنیا رفتند به نیت مغفرت آن ها می خوانیم و برای کسانی که کسالت دارند، به نیت سلامتی و شفای آن ها که حمد سلامتی آور است. ان شاءالله خدا کسانی را که چه از بینندگان سمت خدا هستند و چه کسانی که از بینندگان سمت خدا نیستند و مؤمن هستن و چه کسانی که از انسان های دیگری هستند، همه را خدای سبحان سلامتی در جسم و جان و روح و نفس آن ها عطا کند که قلب سلیم هم پیدا کنیم.

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “سمت خدا | سيره تربيتي حضرت موسي عليه‌السلام در قرآن کريم” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید