بسم الله الرحمن الرحیم
رحمت الهی همه چیز را فراگرفته (حتی جهنم)، اما تثبیت شهود آن برای متّقین در بهشت است
جهنّم و عذاب ها و آتش و …همه زنده اند، «إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوان»
همه اعمال و روابط انسان با اشیاء عالم، به حیاتِ ذات انسان زنده و حاضر و تازه و فعّال و ناطق و مؤثر و هشیارند
اعمال انسان و همه روابطش به روز و زنده در آخرین مرتبه حیاتِ حاضر او هستند و از آن مرتبه تاثیر دارند: «لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُون»
جهنم تطهیری برای موحدین گناهکار مظهر رحمت رحیمیه، جهنم جزائی برای کافرین معاند مظهر رحمت رحمانی
بیان امام خمینی: جهنّم، ضرورى اديان الهى
وجود جهنم و عذاب اليم آن از ضروريات جميع اديان و واضحات برهان است؛ و اصحاب مكاشفه و ارباب قلوب در همين عالم نمونه آن را ديدهاند.
بیان امام خمینی: جهنّم، باطن طبيعت و دنیا
دارِ طبيعت، صورت جهنم است؛ چنانچه جهنم باطن دار طبيعت است. دنيا و هرچه در آن است جهنّم است كه باطنش در آخر سير ظاهر شود. «طبيعت» متن جهنم است. در آن عالم ظهور كه مىكند، طبيعت جهنم است.
باطن اين طبيعت جهنم است، اقبال به طبيعت اقبال به جهنم است.
بیان امام خمینی: جهنّم، ساخته اعمال انسان و صورت باطنی آنها
جهنّم وعذابهاى گوناگون عالم ملكوت وقيامت صورتهاى عمل و اخلاق خود توست. تو به دست خود، خويشتن را دچار ذلّت و زحمت كردى و مىكنى تو با پاى خود به جهنّم ميروى و به عمل خود، جهنّم درست مىكنى جهنم نيست جز باطنِ عملهاى ناهنجار تو. ظلمتها و وحشتهاى برزخ و قبر و قيامت نيست جز ظلّ ظلمانى اخلاق فاسده و عقايد باطله بنيالانسان: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ. وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ». «هر كس به اندازه مثقال ذرّهاى كار خير انجام دهد، آن را مىبيند؛ و اگر ذرّهاى كار شرّ انجام دهد، آن را مىبيند»؛ (زلزال/ 8- 7).
اميرالمؤمنين فرمايد: «اين آيه شريفه، محكمترين آيات است». و ظاهر اين آيه شريفه آن است كه خود عمل خوب و بد را مىبينيم.
در آيه 30 آل عمران فرمايد:«يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ». « روزى كه هر كس كار نيك و كار بد خود را، در برابر خود حاضر مىبيند».
اگر اعمال بني الانسان نبود و صورتهاى غيبى عملهاى زشت ما نبود، جهنّمى نبود و همه عالم غيب بَرْد و سلامت بود.
از رسول خدا (صلّىاللَّه عليه و آله) نقل شده كه فرمود: وَ هَل يَكُبُّ النَّاسَ فِى النَّارِ يَوْمَالْقيمةِ الّا حَصائِدُ الْسِنَتهِم. « «آيا مردم را روز قيامت در آتش مىاندازند جز سخنانى كه درباره ديگران گفتهاند»؛ (بحارالانوار؛ ج 68، ص 290، كتاب الايمان و الكفر، باب 78، ح 57)
از اين حديث و حديثهايى كه كم نيست استفاده مىشود كه جهنّم صورت باطنى اعمال ما است.
جهنّم، صورت باطنى اعمال انسان
در روايات ماست كه انبيا- كه ائمه عليهم السلام فرمودهاند اين راجع به همه اولياست- كه «ما از صراط گذشتيم در صورتى كه خاموش بود جهنم: جُزْنا وَهِىَ خامِدَةٌ براى اينكه اين خمود از خود شروع مىشود. وقتى جهنم در خود آدم خامد است، آن جهنم هم برايش خامد است. آن جهنمى كه به ما مىرسد اينى است كه از خودمان درست كرديم. هيچ چيز ما نمىبينيم اضافه از آنكه خودمان كرديم: «ذلِكَ بِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ» ما خودمان درست كرديم جهنم را.
جهنّم، دارالشفاى گناهكاران، و دار جزای معاندان
جهنّم نسبت به موحّدين گناهكار، قطعاً دارالشفاى الهى است كه باعث پاك و خالص شدن ايشان از امراض نفسانيّه و كدورت ظلمانيّه مىشود.
برزخها و مواقف قيامت، از عنايات خداوند بر بندگان است؛ بلكه بدان سبب عاقبت ايشان به «آتش» ختم نشود؛ لذا پى در پى انسانها را براى شفاى بيماريهاى روحى، از دار شفاى ديگر به دار شفاى ديگر منتقل مىنمايد و چنانچه با اين داروها شفا نيافتند، لاجرم «داغ نهادن» آخرين درمان خواهد بود و گريزى از دخول در آتش- كه از آن به خدا پناه مىبريم- نخواهد بود،[ البته] در صورتى كه هنوز امكان تصفيه شدن مانده باشد، و الّا به ناچار در آتش ماندگار خواهد شد.
پس آتش نسبت به مؤمنين گناهكار لطف و عنايت، و راهى به سوى جوار قرب خداوندى است و نسبت به كفّار و اهل دوزخ، مجازات و سرانجام[ دردناك]، آنان دوزخيانند و جايگاهشان آتش است و ايشانند اهل آتش شعلهور كه بازگشتنشان به آتش است.
جهنّم اعمال و افعال انسان
آنچه تاكنون از هر كه شنيدى جهنم اعمال تو است كه در آنجا حاضر مىبينى كه خداى تعالى مىفرمايد: وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً. يعنى «يافتند آنچه كرده بودند حاضر.» اينجا مال يتيم خوردى لذت بردى، خدا مىداند آن صورتى كه در آن عالَم از آن در جهنم مىبينى و آن ذلتى كه در آنجا نصيب تو است چيست؟ اينجا بد گفتى به مردم، قلب مردم را سوزانيدى، اين سوزش قلب عباد خدا را خدا مىداند چه عذابى دارد در آن دنيا؛ وقتى كه ديدى مىفهمى چه عذابى خودت براى خودت تهيه كردى. وقتى غيبت كردى، صورت ملكوتى او براى تو تهيه شد، به تو ردّ مىشود؛ با او محشورى و خواهى عذاب آن را چشيد. اينها جهنم اعمال كه جهنم سهل و آسان و سرد و گوارا و مال كسانى است كه اهل معصيت هستند.
جهنّم اخلاق یا ملکات و صفات انسان
قذارات باطنيّه موجب حرمان از سعادت و منشأ جهنّم اخلاق، كه به گفته اهل معرفت بالاتر و سوزندهتر است از جهنّم اعمال، مىباشد.
براى اشخاصى كه ملكه فاسده و رذيله باطله پيدا كردند. از قبيل ملكه طمع، حرص، جحود، جدال، شره، حب مال و جاه و دنيا و ساير ملكات پست، جهنمى است كه نمىشود تصور كرد؛ صورتهايى است كه در قلب من و تو خطور نمىكند كه از باطن خودِ نفسْ ظهور مىكند كه اهل آن جهنم از عذاب آنها گريزان و به وحشت هستند.
جهنّم عقايد
خدا نكند عاقبت معاصى منتهى بشود به ملكات و اخلاق ظلمانى زشت، و آنها منتهى شود به رفتن ايمان و مردن انسان با حال كفر، كه جهنم كافر و جهنم عقايد باطله از آن دو جهنم بمراتب سختتر و سوزانتر و ظلمانيتر است.
احاطه جهنّم بر دنيا
ما در صراط هستيم و الآن صراط در متن جهنم است و الآن جهنم براى انبياى بزرگ و اولياى بزرگ خاموش است. جهنم خاموش است و الآن براى مؤمنين سالم است و براى ديگران مُحيطَةٌ بِالْكافِرين، «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ»، «همانا دوزخ، بر كافران احاطه دارد»؛ (توبه/ 49؛ عنكبوت/ 54). اين الآن احاطه دارد نه «سَيُحيطُ»، الآن محيط است، منتها نمىتوانيم حالا ادراك كنيم. ما همه خوابيم و گرفتار حجابها. «النّاسُ نِيامٌ وَ اذا ماتُوا انْتَبَهُوا»، «مردم در خوابند، وقتى مىميرند، بيدار مىشوند» گوئى جهنّم محيط به ما است و خدر طبيعت مانع از شهود و احساس است.
شدّت آتش و عذاب جهنّم
اى عزيز، در علوم عاليه ثابت شده است كه مراتب اشتداد غيرمتناهى است. هر چه تو تصور كنى و تمام عقول تصور كنند شدت عذاب را، از آن شديدتر هم ممكن است. اگر برهان حكما را نديدى يا كشف اهل رياضت را باور ندارى، تو كه بحمداللَّه مؤمنى، انبيا- صلواتاللَّه عليهم- را صادق مىدانى، تو كه اخبار وارده در كتب معتبره ما را، كه همه علماى اماميه قبول دارند، درست مىدانى، تو كه ادعيه و مناجات وارده از ائمه معصومين- سلاماللَّه عليهم- را صحيح مىدانى، تو كه مناجات مولاى متقيان، اميرالمؤمنين- سلاماللَّه عليه- را ديدى، تو كه مناجات سيد الساجدين- عليهالسلام- را در دعاى ابوحمزه ديدى، قدرى تأمل كن در مضمون آنها؛ قدرى تفكر نما در فقرات آنها. لازم نيست يك دعاى طولانى را يك دفعه با عجله و شتاب بخوانى و تفكر در معانيش نكنى، بنده و شما حال سيد سجّاد- عليهالسلام- را نداريم كه آن دعاى مفصل را با حال بخوانيم، شبى يك ربع آن را، يك ثُلْثِ آن را، با حال بخوان و تفكر كن در فقراتش شايد صاحب حال شوى. از همه گذشته، قدرى تفكر در قرآن كن ببين چه عذابى را وعده كرده كه اهل جهنم از مالك مىخواهند كه آنها را بكشد؛ هيهات! كه مرگ در كار نيست. ببين خداى تعالى مىفرمايد: يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ ( زمر/ 56) آيا اين چه حسرتى است؟ كه خداى تعالى با آن عظمت با اين تعبير ذكر مىفرمايد. تدبر كن در آيه شريفه قرآن؛ بىتأمل و تدبر از آن مگذر: يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى وَ ما هُمْ بِسُكارى وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِيدٌ (حج/ 2). وصف روز قيامت را مىكند مىفرمايد: «روزى كه فراموش مىكند هر شيردهى از آنچه شير مىدهد؛ و مىاندازد هر آبستنى بچه خود را؛ و مىبينى مردم را مست، با اينكه آنها مست نيستند و لكن عذاب خدا سخت است.»
درست تفكر كن عزيزم، قرآن نعوذباللَّه كتاب قصه نيست؛ شوخى با شما نمىكند؛ ببين چه مىفرمايد؟ اين چه عذابى است كه عزيزها را از ياد مىبرد، حامله را بىبار مىكند. آيا چه عذابى است كه خداوند تبارك و تعالى با آن عظمت او را وصف مىكند به «شدت» و جاى ديگر به «عظمت». چيزى را كه خداى تبارك و تعالى كه عظمت او حدّ و حصر ندارد و عزت و سلطنت او منتهى ندارد توصيف به شدت و عظمت كند آيا چه خواهد بود؟ خدا مىداند عقل من و تو و فكر همه بشر از تصورش عاجز است. اگر مراجعه به اخبار و آثار اهلبيت عصمت و طهارت كنى و تأمل در آنها نمايى، مىفهمى كه قضيه عذاب آن عالم غير از اين عذابهايى است كه فكر كردى. قياس به عذاب اين عالَم كردن قياس باطل غلطى است.
من براى تو يك حديث شريف از شيخ جليلالقدر، صدوق طايفه، نقل مىكنم كه بدانى مطلب چيست، مصيبت چقدر است؛ با اينكه اين حديث راجع به جهنم اعمال است كه سردتر از همه جهنمهاست. اولًا بايد بدانى كه شيخ صدوق، كه اين حديث از اوست، كسى است كه تمام علماء اعلام از او كوچكى مىكنند و او را به جلالت قدر مىشناسند. آن بزرگوار كسى است كه به دعاى امام- عليه السلام- متولد شده. آن كسى است كه مورد لطف امام زمان- عليه السّلام و عَجَّلَاللَّهُ تعالى فَرَجَهُ- بوده؛ و نويسنده به طريقهاى عديده از بزرگان علماء اماميه- عليهم رضواناللَّه- متصل به شيخ صدوق حديث را نقل مىكند، و مشايخ بين ما و صدوق همه از بزرگان و ثقات اصحابند. پس اگر از اهل ايمانى بايد به اين حديث عقيدهمند باشى.
رَوى الصَّدوقُ بِاسْنادِهِ عَنْ مَوْلينَا الصّادِقِ- عليه السّلام- قالَ: بَيْنا رَسُولُ اللَّهِ- صلّىاللَّه عليه و آله- ذاتَ يَوْمٍ قاعِداً إذْ أَتاهُ جَبْرئيلُ- عليهالسّلام- وَ هُوَ كَئيبٌ حَزينٌ مُتَغَيِّرُ اللَّوْنِ فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ، صلّىاللَّه عليه و آله: يا جَبْرَئيلُ مالى أرَاكَ كئيباً حَزيناً؟ فقالَ: يا مُحَمَّدُ، فَكَيْفَ لا أَكُونُ كَذلِكَ و إِنَّما وُضِعَتْ مَنافيخُ جَهَنَّمَ الْيَوْمَ. فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ- صلّىاللَّه عليه و آله: وَ ما مَنافيخُ جَهَنَّمَ يا جَبْرَئيل؟ فقالَ: إنَّ اللَّهَ تَعالى أَمَرَ بِالنّارِ فَأُوْقِدَ عَلَيْها أَلْفَ عامٍ حَتَّى احْمَرَّتْ؛ ثُمَّ أَمَرَ بِهَا فَأُوْقِدَ عَلَيْها أَلْف عامٍ حَتَّى ابْيَضَّتْ، ثُمَّ أَمَرَ بِها فَأُوْقِدَ عَلَيْها أَلْفَ عامٍ حَتَّى اسْوَدَّتْ، وَ هِىَ سَوْداءُ مُظْلِمَةٌ. فَلَوْ أَنَّ حَلْقَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ الَّتي طُولُها سَبْعُونَ ذِراعًا وُضِعَتْ عَلَى الدُّنيا، لَذابَتِ الدُّنْيا مِنْ حَرِّها؛ وَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الزَّقُومِ وَ الضّريعِ قَطَرَتْ في شَرابِ أَهْلِ الدُّنْيا، ماتَ أَهْلُ الدُّنْيا مِنْ نَتْنِها. قالَ: فَبَكى رَسُولُاللَّهِ- صلّىاللَّه عليه و آله- وَ بَكى جَبْرَئيلْ؛ فَبَعَثَ اللَّهُ إلَيْهِما مَلَكًا، فَقال: إنّ رَبَّكُما يَقْرَأُكُمَا السَّلامَ وَ يَقُولُ: إنّي أَمِنْتُكُما مِنْ أنْ تُذْنِبا ذَنْبًا اعَذِّبَكُما عَلَيْهِ.(علم اليقين؛ ص 1032، مقصد 4، باب 15، فصل 1)
حاصل ترجمه حديث شريف اين است كه «در بين اينكه روزى رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- نشسته بود جبرئيل آمد در خدمتش، در صورتى كه افسرده و محزون بود و رنگش متغير بود. پيغمبر فرمود:” اى جبرئيل چرا تو را افسرده و محزون مىبينم؟” گفت:” اى محمد- صلّى اللَّه عليه و آله- چرا چنين نباشم در صورتى كه امروز گذاشته شد دَمهاى جهنم”. پيغمبر خدا- صلّىاللَّه عليه و آله- گفت:” چه چيز است دمهاى جهنم؟” عرض كرد:” همانا خداى تعالى امر فرمود به آتش، برافروخته شد هزار سال تا سرخ شد. بعد از آن امر فرمود به آن افروخته شد هزار سال تا سفيد شد. پس از آن امر فرمود به آن، افروخته شد هزار سال تا سياه شد و آن سياه و تاريك است. پس اگر يك حلقه از زنجيرى كه بلندى آن هفتاد ذراع است گذاشته شود بر دنيا، هر آينه آب مىشود دنيا از حرارت آن. و اگر قطرهيى از زقوم و ضريع آن بچكد در آبهاى اهل دنيا، همه مىميرند از گَند آن.” پس گريه كرد رسول خدا- صلّىاللَّه عليه و آله- و جبرئيل گريان شد. پس خداى تعالى فرستاد به سوى آنها فرشته [اى]. عرض كرد:” خداى شما سلام مىرساند به شما و مىفرمايد من ايمن كردم شما دو تن را از اينكه گناهى كنيد كه عذاب كنم شما را به واسطه آن.”»
اى عزيز، امثال اين حديث شريف بسيار است؛ و وجود جهنم و عذاب اليم آن از ضروريات جميع اديان و واضحات برهان است؛ و اصحاب مكاشفه و ارباب قلوب در همين عالم نمونه آن را ديدهاند. درست تصور و تدبر كن در مضمون اين حديث كمرشكن، آيا اگر احتمال صحت هم بدهى، نبايد مثل ديوانهها سر به بيابان بگذارى؟ چه شده كه ما اينقدر در خواب غفلت و جهالتيم؟ آيا مَلَكى مثل رسولاللَّه و جبرئيل بر ما نازل شده و ما را از عذاب خدا ايمن كرده؟ با اينكه رسول خدا و اولياء او تا آخر عمر هم از خوف خدا قرار نداشتند و خواب و خوراك نداشتند. ولىِّ كارخانه خدا از خوف غش مىكرد. علىبن الحسين- عليهماالسلام- امام معصوم، گريهها و زاريهايش و مناجات و عجز و نالههايش دل را پاره پاره مىكند. ما را چه شده كه هيچ حيا نكرده در محضر ربوبيت اينقدر هتك حرمات و نواميس الهى را مىكنيم؟ اى واى بر ما و بر غفلت ما! اى واى بر ما و بر شدت سكرات موت ما! اى واى بر حال ما در برزخ و سختيهاى آن، و در قيامت و ظلمتهاى آن! اى واى بر حال ما در جهنم و عذاب و عقاب آن!
آتش اعمال- كه از جهنّم اعمال است- از ظاهر رو به باطن رود. و انسان در ميان اين دو آتش باطنى و ظاهرى در فشارهائى است كه كوههاى اين عالم، طاقت لحظه [اى] از آن را ندارند. هرگز انسان را در آن روز هولناك چيزى نتوان از عذاب نجات دهد، گر چه زن و فرزند و هر چه در عالم است، فدا دهد. همانا آتش جهنم شعلهور است و با آن شعله، گوشت و پوست و عصب و عروق را از استخوان مىريزد، دائماً، پس مىرويد. آن شعله به خود دعوت مىكند آنهايى را كه از حق رو برگردان شدند و پشت كردند و جمع كردند مال و منال را و خزينه كردند.
سختى و شدت حرارت آتش آخرت را ما نمىتوانيم در اين عالم ادراك كنيم؛ زيرا كه سبب اختلاف شدت و ضعف عذاب يكى قوت و ضعف ادراك است: هر چه مدرك قويتر و ادراك تامتر و خالصتر باشد بيشتر ادراك الم و درد كند
اولین کسی باشید که برای “انسانشناسی قرآنی | جلسه 56” دیدگاه میگذارید;