موضوع: سوره آل عمران، آیات ۱۱۱ تا ۱۲۰

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین

در محضر آیۀ 111 سورۀ آل عمران هستیم. آیات قبلی که دسته‌ای از آیات بود که حدود ده آیه بود از آیۀ 101 تا 110، مباحث مفصلی را در رابطه با حیات اجتماعی اسلام از جملۀ اعتصام بحبل الله و آن هم به صورت جمعی و همه با هم در بحث‌های مختلفی بیان شد از آیات قرآن. و بعد هم بحث امر به معروف و نهی از منکر در آیات مختلفی در این آیات مطرح بود. دنبال آن هم «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا»[1] که بحث ید واحده بودن مطرح شد.

در این آیه‌ای که در محضرش هستیم، تعبیر بسیار زیبایی است که حالا این آیه آیا عطف به آیۀ قبل است یا عطف به دستۀ آیات قبل است که به آیۀ 100 عطف بشود یا به آیۀ 110، بین مفسرین اختلاف است. آیۀ شریفه این است: «بسم الله الرحمن الرحیم لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَ إِنْ يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ»[2]. اگر عطف به آیۀ 100 باشد، یعنی بحثی که در محضرش الان هستیم، این آیات حیات اجتماعی واسطه شده‌اند و در عینی که تأکید همان مباحث در مقابله با یهود بودند، اما در عین حال خودشان بحث مستقلی بودند و عطف بر آیۀ 101 این می‌شود: «وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَ فِيكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيم»[3] که «كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّه» که آیه قبلش هم این بود که «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِين»[4] که این آیه‌های عطف به این آیات است یا عطف به آیات همین آیات قبل است که در محضرش بودیم. در هر صورت، اصل مسئله این است که آیه در رابطه با یهود است. هر چند شمول دارد نسبت به دیگران، ولی مقصود اصلی آیه در مورد یهود است که اینها با تمام کینه و دشمنی که با شما دارند، در مقابل اینکه شما اگر حرکت جمعی داشته باشید، اعتصام بحبل واحد داشته باشید (آیات قبل)، امر به معروف و نهی از منکر داشته باشید، اگر شما اینها را داشته باشید، «لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى». این یک دستور کلی و کامل است برای همیشه. وعدۀ الهی است که اگر شما با هم متحد باشید، مهم هم نیست چند نفر باشید کجا باشید، آیا یک کشور باشید، آیا یک شهر باشید، آیا یک جمع باشید، هیچ کدام از اینها در این مسئله قید شرطی ایجاد نکرده. بلکه اگر متحد باشند مومنان و مسلمان‌ها با هم، اعتصام بحبل واحد جمعی پیدا کرده باشند آن گروهی که هستند، امر به معروف و نهی از منکر را حتماً رعایت بکنند نسبت به خودشان و نسبت به جامعۀ بیرونی مراقبت این‌گونه داشته باشند، اینها دشمنان‌شان که یهود در رأس آنهاست، هیچ ضرری به آنها نمی‌تواند بزند «إِلَّا أَذًى». «أَذًى» ضرری است که ناچیز است، شاید هم تفسیر شده به ضررهای زبانی، یعنی در مورد شما می‌توانند شایعه‌پراکنی بکنند، می‌توانند در مورد شما حرف‌های نامربوط بزنند، اینها ممکن است شما را ناراحت  بکنند، اما ضرر نظامی به شما نمی‌توانند بزنند. ضرری که آسیبی به شما ایجاد کند که جدی باشد، برای شما نمی‌توانند اینها ایجاد بکنند. این وعدۀ الهی است. قرآن هم اختصاص به یک دورۀ دون دوره‌ای ندارد. شأن نزول برای آیه تخصیص ایجاد نمی‌کند، بلکه شأن نزول مصداقی از آیه است که دارد در موردش بیان را محقق می‌کند تا نسبت به همۀ دوره‌ها که یجری مجری الشمس است، قرآن کریم نشان بدهد که این هم مصداقش بوده که محقق شده، ولی بیش از این هم دائماً هم این مصداق امکان تحقق دارد.

با این نگاه که می‌فرماید که «لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَ إِنْ يُقَاتِلُوكُمْ» حتی اگر اینها با شما بخواهند در مقام جنگ بربیایند «يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ» حتماً با آن شرطی که شما داشتید که با هم پیوسته بودید و اعتصام بحبل واحد داشتید و امر به معروف و نهی از منکر را بین خودتان رعایت کرده باشید، یقین بدانید؛ وعدۀ الهی است ها! با محاسبۀ دو دو تا چهار تا نیست ها! وعدۀ الهی است که اگر اینها در مقابل شما بخواهند قیام بکنند قتال بکنند، «وَ إِنْ يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ» طولی نمی‌کشد که به سرعت فرار می‌کنند. یعنی یک وعدۀ دقیق از پیش‌گویی‌ها، اعجاز قران است. لذا در طول تاریخ، این هم از زیبایی‌های مسئله است، در زمان خود پیغمبر اکرم و بعد از او، هر گاه درگیری با یهود بوده، یهود جایی دوام نیاورده هر گاه درگیری با یهود بوده. به شرطی که مسلمان‌ها مثل زمان پیغمبر با هم متحد بوده باشند. نگاه به جنگ اعراب و اسرائیل، جنگ 6 روزه نکنید؛ آنجا مسلمان‌ها با هم اعتصام بحبل واحد نداشتند، هر کسی ساز خودش را داشت، هر کسی برای یک هدف دنیایی خودش..؛ آنجا در کنار هم نبودند؛ اهداف دنیایی مقصود بود. لذا بعضی‌هایشان هم خیانت کردند همان‌جا و باعث شکست شدند. اما در جنگ‌هایی که پیغمبر کردند در صدر اسلام، هیچ کدام از جنگ‌هایی که با یهود داشتند به شکست نینجامید. ممکن است در جنگ‌های دیگر پیغمبر شکست هم خورده باشد به ظاهر، اما در جنگ‌های با یهود که با یهود خیبر و بنی‌قریظه و بنی‌نضیر و اینها داشتند، در هیچ کدام از آن جنگ‌ها شکست ایجاد نشده. این هم از زیبایی‌ها! و وعدۀ الهی هم این است. این هم از آن زیبایی‌هایی است که انشاءالله امید ایجاد می‌کند در رابطه با جنگ با اسرائیل که برای ما یک افق دیده بشود که اگر جنگی واقع بشود، اولاً تعبیر این است «لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى». ممکن است بالاخره آسیب جزئی به شما از جانب آنها برسد، آن هم به خصوص آسیب‌های زبانی. «أَذًى» بیشتر به حالت شایعه‌پراکنی و آسیب‌های زبانی و فحش و ناسزا و مسائل این‌جوری برمی‌گردد. از این حرف‌ها ممکن است، اینها ممکن است. یعنی در نظام تبیین ممکن است که آنها باعث بشوند که ضربه‌های تبیینی به شما وارد بشود. ضربه‌های تبیینی یعنی حقایق و وقایع را جوری تحلیل بکنند تبیین بکنند، شما را در تنگنای تبیین قرار بدهند. اما این تنگنای تبیین را اگر شما با هم متحد باشید و امر به معروف و نهی از منکر داشته باشید، همین هم خنثی می‌شود. نگاه این است که امر به معروف و نهی از منکر در این رابطه می‌شود همان جهاد تبیین؛ از این جهت که اگر جنگ تبیینی را یاد گرفتیم ما، در رابطه با آن «أَذًى» هم مسلط می‌شویم. ولی نشان می‌دهد که بالاخره اینها در نظام جنگ تبیینی، قاعدتاً در مراحل مختلفی ممکن است قدرتمندتر از ما باشند. اما این جنگ تبیینی در صحنه و واقعیت را رقم نمی‌زند، بلکه می‌تواند در اذهان تأثیر ایجاد بکند. ولی شما هم با آن اعتصامتان با همدیگر و حرکت جمعی‌تان و جریان امر به معروف و نهی از منکر می‌توانید صحنه را به نفع خودتان رقم بزنید. هر چند آنها ممکن است که در عرصۀ بیان ضررهایی را هم برای شما ایجاد کرده باشند. (10:00) خیلی دقیق است، خیلی زیباست که «لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَ إِنْ يُقَاتِلُوكُمْ» اگر آمدند در صحنه؛ یعنی تا آنجایی که «أَذًى» است در صحنۀ اذهان است، اما اگر آمدند در صحنه، «إِنْ يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ» حتماً در صحنه اینها فراری هستند. «يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ» شما را پشت خودشان قرار می‌دهند، یعنی اینکه پشت می‌کنند و فرار می‌کنند. «يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ» در حالی که شما را پشت خودشان قرار دادند یعنی در حال فرار هستند. در صحنۀ واقعی اینها دوام ندارند، هر چند در صحنۀ بیانی ممکن است جولان بدهند و باعث اذیت بشوند. واقعاً آدم احساس می‌کند که قرآن همین امروز نازل شده و صحنه را کاملاً دارد با این نگاهِ امروز دارد تفسیر و بیان می‌کند. این را من الان تحمیلی به آیه نمی‌کنم! شما رجوع کنید به تفاسیری که قبلاً هم نوشته شده، مال حالا هم نیست. ببینید تعبیر می‌کند «أَذًى» را به چی؛ تعبیر «أَذًى» به همین بحث‌های بیانی است، گفتمانی است. یعنی در گفتگو، در صحنۀ بیان، شایعه‌پراکنی، دروغ‌پردازی شما را اذیت می‌کنند. همین چیزی که الان ما می‌گوییم تبیین که آنها در جنگ اذهان، در جنگ‌های شناختی، آنها ممکن است باعث آسیبی برای شما بشوند در جنگ شناختی. اما اگر آمدند در صحنه و میدان عملی، حتماً در حقیقت چی هستند..؛ چون اینها ایمان ندارند، اهل ایمان نیستند. دنیا متاع اصلی اینها است. اینها به خاطر دنیا وقتی می‌خواهند عمل داشته باشند، هر جا خطر باشد می‌ایستند. لذا در صحنۀ اذهان، خطرناک نیست. چون در صحنۀ اذهان خطرناک نیست، هر کسی در هر دوری هم واقع باشد، می‌تواند در جنگ شناختی شرکت بکند، می‌تواند از آن دور یک فحشی بدهد و فرار بکند، یک دروغ و شایعه‌ای را ایجاد بکند و فرار بکند و نباشد در صحنه؛ آنجا اینها هستند.

لذا «لَنْ يَضُرُّوكُمْ» لن هم آورده که هرگز نمی‌توانند به شما چه کار کنند؟ «لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى». آن‌وقت اگر ضرر را به معنای ضرر نظامی گرفتیم، «لَنْ يَضُرُّوكُمْ» یعنی ضررهای حقیقی واقعی جسمی جانی نظامی. می‌گوید اگر ضرر را این گرفتید، إِلَّا أَذًى» استثنا منقطع است. چون «أَذًى» از سنخ اینها نیست. «أَذًى» از سنخ بیان بود، از سنخ گفتار بود، از سنخ شناخت بود. لذا «أَذًى» می‌شود استثنا «إِلَّا»یش منقطع. اما اگر کسی ضرر را عام گرفت به معنای هر ضرری حتی همین ضرر لفظی که اگر باشد آن موقع استثنا استثنای متصل است با این نگاه. پس اگر می‌گویند استثنا منقطع است یا استثنا منتصل است به این اعتبار است.

شاگرد: …

استاد: بله شبهه‌ها از جنس «أَذًى» است. یعنی می‌توانند شبهه‌افکنی کنند، می‌توانند زیر سوال ببرند. دخالت در اذهان از سنخ «أَذًى» است، دخالت در اذهان! منتها دخالت در اذهان با صحنه متفاوت است. البته اما می‌تواند روی صحنه اثر بگذارد. البته می‌تواند روی صحنه اثر بگذارد، به شرطی که ما دست بگذاریم روی دست هم. اما اگر ما هم به همان نسبتی که اعتصام بحبل واحد داشته باشیم، داخلمان را محکم کنیم روابطمان را بین مومنین، امر به معروف و نهی از منکر را داشته باشیم، این می‌تواند در مقابل آن شبهه‌ها، شایعه‌ها، گفتارهای تبیینی آنها، آن جنگ شناختی آنها، این مقابله می‌تواند بکند. یعنی ما هم امر به معروف و نهی از منکرمان، یک نوع جهاد تبیین است که امر به هر معروفی و نهی از هر منکری در جامعه وقتی رواج پیدا کرد و جامعه هم چنگ به یک حبل واحد زدند، در نظام اجتماعی با هم بودند، توطئه‌های شناختی آنها هم برملا می‌شود و قدرت پیدا نمی‌کنند. اما اگر ما در جامعه حبل واحد را نتوانستیم ایجاد بکنیم و از آن طرف هم امر به معروف و نهی از منکر را نکردیم یا درست انجام ندادیم، دشمن می‌تواند با آن «أَذًى» و جنگ شناختی‌اش به ما آسیب هم ایجاد بکند.

پس وعدۀ الهی در چه صورتی که می‌گوید فقط «أَذًى» است؟ می‌گوید در صورتی که شما آن شرایط آیات سابق را که من گفتم رعایت کنید. آیات سابق یک دسته آیه بود. کدام آیات بود؟ اعتصام به حبل واحد شما داشته باشید، امر به معروف و نهی از منکر بین این جامعه محقق باشد و اهل تفرقه و اختلاف نباشید در درون خودتان، اینها «لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى». این تشکیکی است؟ البته. یعنی هر چقدر ما اعتصام بحبل واحدمان شدیدتر باشد، امر به معروفمان و نهی از منکرمان قوی‌تر باشد، عدم تفرق و اختلا‌فمان شدیدتر باشد، به همین نسبت ضرررسانی آنها کمتر می‌شود. هر چه کمتر باشد مال ما، امکان ضرر از طرف آنها بیشتر می‌شود. پس این هم تشکیکی است. صفر و یک نیست که یا ضرر است یا ضرر نیست؛ نه، می‌گوید اگر شما مراتب رعایت را داشتید، آنها هم مراتب ضرر به «أَذًى» و ضرر به لحاظ مراتب شماست. شما هر چه رعایت بکنید، آن کمتر می‌شود. هر چه شما کمتر رعایت کنید، او بیشتر می‌شود. تناسب معکوس است، بین این دو تا معکوس است. هر چه این بیشتر باشد رعایت ما، او اذیتش کمتر می‌شود و هر چه رابطۀ ما ضعیف‌تر باشد و امر به معروف کمتر، اثرگذاری کار او بیشتر می‌شود. خیلی آیه زیباست! یعنی آدم اگر با این نگاه با قرآن حشر پیدا بکند، احساس می‌کند که اصلاً الان قرآن برای این نازل شده.

«لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَ إِنْ يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ» در این صورت، اگر اینها بخواهند در صحنه بیایند، جسارتی بکنند، خبطی بکنند، غلطی بکنند بخواهند در صحنه بیایند، در این صورتی که شما هستید حتماً «يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ». این پیش‌گویی قرآن است که امکان ندارد شما با این شرایط باشید و اینها از مرتبۀ «أَذًى» بخواهند به صحنه بیایند به میدان بیایند و پشت نکنند و فرار نکنند. پس اگر ما توانستیم در جامعه‌مان استحکام درونی را شدیدتر بکنیم، قطعاً به دنبالش این است که دشمن جرأت آمدن به صحنه را نمی‌کند، اگر عقل داشته باشد همین عقل ظاهری دو دو تا چهار تا را. ولی اگر خطای دیوانگی کرد خطای جاهلانه کرد، در این صورت به صحنه آمد، وعده الهی این است که حتماً  «يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ» در صحنه حتماً شکست خواهد خورد و این «يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ» هم مثل آن اعتصام بحبل و امر به معروف تشکیکی است. گاهی ممکن است که اگر ما اعتصام‌مان شدید باشد قدرت امر به معروف و نهی از منکرمان قوی باشد، در همان لحظۀ اولی که وارد صحنه می‌شود شکست محقق می‌شود. لذا ببینید مثلاً شکست‌های رژیم صهیونیستی که خودشان پیش‌بینی می‌کنند که اولین شکستی که محقق شد دیگر تا آخر ادامه دارد بعد از این توقف ندارد، خودشان این پیش‌بینی را بعضی از خودشان کردند؛ لذا ببینید هی ایام کوتاه‌تر شد. اگر یکجا جنگ 33 روزه بود، بعد نمی‌دانم شد چند روزه، بعد شد تا روزه. یعنی هر چقدر این همبستگی بیشتر بشود، به دنبالش «يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ» آنها سریع‌تر می‌شود. ولی اگر این طرف به‌هم‌ریختگی ایجاد شد؛ این به‌هم‌ریختگی هم که می‌گوییم نه اینکه هیچ کسی اختلاف نداشته باشد؛ یعنی آن کسانی که در حاکمیت، اساس حاکمیت را تشکیل می‌دهند، مومنانی که آن چهارچوب و آن ستون و آن گرانیگاه اصلی حاکمیت هستند، اینها در کنار هم باشند. نه اینکه بگوییم همه اجزا؛ همه اجزا هیچ موقع در کنار هم نیستند. در جامعه پیغمر هم همین‌جوری بوده، ولی در عین حال این وعده به لحاظ آن کسانی است که درگیر کار هستند، مومنانی است که دلسوز مسئله هستند. اگر اینها حالشان را در این مسئله رعایت بکنند، توجه به این مسئله اعتصام جمعی داشته باشند، حالا معلوم می‌شود که آن آیات چقدر تأکیدش برای ما چی دارد؟ یعنی بیمه شدن جامعه در مقابل کینه‌توزترین دشمن. اگر یهود جرأت نکرد با تمام بی‌باکی و جسارتی که از جهت دشمنی با ما دارد می‌خواهد ضربه بزند، بقیه هم به طریق اولی جرأت نخواهند کرد. چون کینه‌توزترین اینها هستند، یا خودشان حمله خواهند کرد از روی جهالتشان، یا تحریک می‌کنند دیگران را؛ که به تحریک اینها دارد کار انجام می‌شود. چون دنبال کینه‌توزی هستند. کینۀ اینها کینۀ (20:00) فقط در منافع نیست، کینه‌شان ذاتی است، در نبود دین است که می‌خواهند «ودو لو تکفرون»[5] می‌خواهند شما کافر بشوید، از دین برگردید. نمی‌خواهند فقط شما در کار خودتان مشغول باشید، نه، اینها دنبال این هستند شما را از دین برگردانند. چون این‌جوری هستند، هیچ جایی توقف نمی‌کنند. البته معمولاً خودشان را هم جلوی صحنه و خط مقدم آشکار نمی‌کنند، چون ترسو هستند. چون ترسو هم هستند خودشان هم جلوی صحنه نمی‌آیند.

این آیۀ شریفه که تا اینجایش که «لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَ إِنْ يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ» این هم باز یک وعدۀ دیگر از جانب خداست که «ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ» هیچ نصرتی نخواهند شد، یعنی وقتی که اینها فرار می‌کنند و پشت می‌کنند، این‌جوری نیست که یک نیروی کمکی برای اینها در کار باشد که بعد به اینها کمکی برساند. چون خدا مقابل با اینها است و اینها در مقابل اهل ایمان درآمدند، اگر خدا قومی را بخواهد نصرت بکند دیگر هیچ نصرتی برای آن مقابلش در کار نیست. «ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ» اطلاقش به واسطۀ این است که اینها در مقابل همۀ ایمان قیام کردند و چون در مقابل همۀ ایمان قیام کردند، خدای سبحان هم وعدۀ نصرتش را به مومنان داده که «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم»[6] و اینها مومنان هم به وظیفه عمل کردند در حیات جمعی‌شان، اعتصام بحبل واحد‌شان و همچنین امر به معروف و نهی از منکرشان، خدا هم وعدۀ نصرتش را محقق می‌کند. پس مقابل اینها نصرت نمی‌شود. چون اذنی در نصرت برای آنها حتی در جهات مادی نیست «ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ».

این هم خلاصه؛ چون یک خرده می‌خواهیم سرعت بحثمان را بیشتر کنیم، وارد آیه بعدی می‌شویم. در آیه بعدی می‌فرماید که «بسم الله الرحمن الرحیم» این آیه بعدی هم ببینید خود این آیه برای مومنان در جهاد تبیین قوت قلب ایجاد می‌کند؛ همین آیه که الان خواندیم در محضرش بودیم. یعنی در نگاه جهاد تبیینی اگر درست این القا بشود، بیان مسئله، وعدۀ الهی و نصرت الهی را با رعایت شرایطی که ما بکنیم، اولاً ما را تشویق می‌کند بدون آنکه [22:33] آن شرایط حبل اجتماعی و اعتصام و امر به معروف را دقیق‌تر داشته باشیم، ثانیاً برای ما امیدی ایجاد می‌کند خدا وعده داده و مقابلش را هم قول تخطئه داده. از یک طرف، ما را نصرت می‌شود، با این نگاه نصر به رعب ایجاد می‌شود برای خود مومنین که ایمان‌هایشان مضاعف بشود. از طرف دیگری، دشمن ببیند ما این را با این قاطعیت داریم و داریم بیان می‌کنیم، چون دیده که وعده‌های قرآنی محقق می‌شود، این را باور دارند هر چند ایمان ندارند. یعنی می‌دانند علماً هر چند ایمان به آن ندارند، ترس در آنها هم بیشتر می‌شود. یعنی هر چقدر این نقطۀ ایمان در وجود ما به این وعده قوی‌تر باشد، در مقابلش دل دشمن نسبت به این وعده خالی‌تر می‌شود. پس درست تبیین کردن این مسائل، وعده‌های الهی، جهاد تبیین است برای ایجاد امید برای مومنان و ترس برای دشمنان ما. این هم خلاصه یک بحث.

آیۀ بعد می‌فرماید که «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ بَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَ كَانُوا يَعْتَدُون»[7] خیلی آیه زیباست! دیگر آدم نمی‌داند چگونه قرآن را روی سرش بگذارد هل‌هلی کند که این‌قدر زیبا مسائل ما را، دانه به دانه انگار خدا مشکلات ما را مورد دقت قرار می‌دهد و حل می‌کند و بیان می‌کند. این آیه شریفه به قرینه که «يَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ»[8] قطعاً مربوط به یهود است. چون مسیحی‌ها «يَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاء» نسبت به آنها وارد نشده، فقط در مورد یهود وارد شده «يَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ». لذا نشان می‌دهد که این آیات دارد ملاک [24:51] را بیان می‌کند، مربوط به یهود است. با این نگاه که آیه مربوط به یهود است، صحنه آشکارتر می‌شود. هر چند اگر غیر یهود هم به هر کدام از این ملاک‌ها دست بزنند و این را [25:03] داشته باشند، به همان نسبت شاملشان می‌شود. اما یهود در رأس مصداق این آیات قرار می‌گیرد. این خودش برای ما یک افق آشکار می‌کند.

شاگرد: …

استاد: در قرآن اینها را به عنوان یهود می‌دانند. یعنی اینکه «يَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ» را، چون می‌دانید یهود در قرآن هر جا آمده ذم است، اما بنی‌اسرائیل هر جا در قرآن آمده حتماً ذم نیست. اما یهود هر جا آمده در قرآن کریم، حتماً ذم است، حتماً کسانی هستند که انحراف در وجودشان قطعی است. ولی بنی‌اسرائیل هر دو صورت استعمال شده، هم برای جایی که ذم بوده هم جایی که ممکن است مدح باشد.

شاگرد: …

استاد: نه دیندارانشان نکشتند.

شاگرد: …

استاد: بله این مقدار دین منحرف که بله، من فکر کردم دینداران یعنی متدینین حقیقی‌شان. بله یهود به عنوان دین کشتند حتی. حالا بیان می‌کنیم که کشتن هم چگونه بوده، بحث‌هایش انشاالله..؛ این آیۀ شریفه یک وعدۀ عجیبی است! اولاً «ضُرِبَتْ» زدنی است مثل سکه، ضرب سکه که می‌گویند، ضرب سکه که ثبات دارد یعنی دائم است. «ضُرِبَتْ» ضرب است، ضربی است که دائماً است. «عَلَيْهِم» احاطه دارد. «ضُرِبَتْ عَلَيْهِم» تعبیر به ضرب سکه و ضرب خیمه شده. می‌گویند ضرب سکه، ضرب خیمه. خیمه از باب اینکه کسی که درون خیمه قرار می‌گیرد محاط است و این خیمه محیط است بر او. لذا «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّة» یعنی ذلت بر اینها به گونه‌ای زده شده که دائم است و محیط است. این خلاصه اولین وعدۀ الهی که «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّة».

اینها را داریم یک تفسیر اولی می‌کنیم، بعد برمی‌گردیم. دنبالش می‌فرماید «أَيْنَ مَا ثُقِفُوا»، «ثُقِفُوا» ثَقَفَ به معنای وَجَدَ است. «ثُقِفُوا» با سین سه نقطه، «ثُقِفُوا»  یعنی وُجِدوا در اینجا، یعنی هر کجا یافتید اینها را، هر کجا ببینید، این «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّة» ذلت بر اینها زده شده است. حالا ذلت بر اینها زده شده است «أَيْنَ مَا ثُقِفُوا» همه حرف‌هایش همه زیباست، من یک نکته‌اش را بگویم تا انشاءالله بحث را بگذاریم بیشترش را برای بعد. «ثُقِفُوا» یافتنی است که در آن یک نوع علم و اطلاع و نگاه فرهنگی هم خوابیده. چرا؟ ثقافت یعنی فرهنگ؛ اینکه می‌گوید «أَيْنَ مَا ثُقِفُوا» یعنی یک نوع یافتن علمی، یک نوع شناختن علمی اینها را. هر جا بتوانید رد اینها را بشناسید پیدا بکنید، آن هم با نگاه شناختی؛ خیلی مهم است! یعنی در جنگ‌های شناختی، دشمن نیرویش را درون ما قرار می‌دهد تا شناخته نشود. در اینجا می‌فرماید «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا» هر کجا که اینها را یافتید.

حالا آیاتی که من دلم می‌خواست که اگر می‌شد یکی از دوستان بزرگوار یا جمعی، جریانِ آمدن بحث ریشۀ ثقافة و ثقف را در قرآن تحقیق می‌کردند یک رساله که حتی اگر در جنگ‌ها آمده و بحث مفصل هم در آیات مختلف هم آمده، اگر این را پیگیری می‌کردند، کشش داشت. مثلاً «فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ» اگر اینها را یافتید در جنگ، این یافتن در جنگ، وقتی «تَثْقَفَنَّهُمْ» آمده یعنی چه؟ یعنی نه فقط جنگ نظامی در صحنه، بلکه جنگ شناختی را هم شامل می‌شود. «فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ»[9] باید به گونه‌ای با این نقطۀ به اصطلاح خط مقدمشان برخورد بکنی که «فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ» که پشت صحنۀ اینها هم متفرق بشود. یعنی فقط برخوردتان با آن جلو نباشد، برخوردتان با آن خط مقدم به گونه‌ای باشد که پشت و عقبۀ اینها هم از هم بپاشد. این از هم پاشیدن اتفاقاً با جنگ شناختی عمیق‌تر محقق می‌شود تا جنگ نظامی. یعنی وقتی خط مقدم از هم می‌پاشد در جنگ شناختی، مبانی خط‌های پشتی آشکار می‌شود، آن دست‌هایشان روشن می‌شود.

و لذا خیلی زیباست این بحث‌ و بیان‌ها! اگر با این (30:00) نگاه برویم «لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُون» که اینها با این جنگ شما که آنها با شما شروع کرده بودند و باعث تفرقه‌شان شد و پخش شدند «لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُون». این «يَذَّكَّرُون» هم باز در نظام شناختی است و الا «لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُون» اینجا معنا نمی‌داد. باید اینها چه بشوند؟ وقتی که با اینها برخورد شدید می‌کنید تا اینها قلع و قمع بشوند، تا اینها از بین بروند. «لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُون» نشان می‌دهد جنگ جنگِ شناختی است در اینجا. بله جنگ شناختی در صحنه هم اگر یک جنگ ترکیبی واقع شد که هم در صحنه بود هم در نظام شناختی بود، ممکن است در صحنه هم برخورد و مقابله را بطلبد و بخواهد، اما اساسشان جنگ شناختی است که دارد محقق می‌شود که این هم یک نکته است.

شاگرد: …

استاد: بله بله آیات زیادی است در اینجا، حالا من بعضی‌هایش را نوشتم که فرصت چون نیست، می‌گذاریم این بحث را برای جلسۀ آینده انشاءالله. آیه خیلی زیباست! من همین‌جور که مطالعه می‌کردم انصافاً مبتهج بودم به اینکه الان شرایط ما را دارد بیان می‌کند و اصلاً تکلیف ما را دارد آشکار می‌کند. انگار اصلاً نازل شده برای امروز کانه برای آن روز نبوده ها! نه آن روز هم بوده، ولی کانه این‌قدر امروز مصداقش تام است، انگار برای امروز فقط نازل شده بوده.

انشاءالله خدای سبحان ما را نسبت به قرآن، ایمان‌مان را باورمان را و دستورپذیری‌مان را تابعیت‌مان را روز به روز انشاءالله بیشتر قرار بدهد و باورمان به این معارف بیش از گذشته باشد. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)

اگر یک خرده فرصت است من تمام می‌کنم تا بتوانیم دو تا درس را انجام بدهیم و الا مجبور می‌شویم باز همان یک دانه‌ای بشود. ببخشید خلاصه اگر هنوز فرصت است و معذرت می‌خواهم از شما. التماس دعا.

[1] آل عمران، آیه 105.

[2] آل عمران، آیه 111.

[3] آل عمران، آیه 101.

[4] آل عمران، آیه 100.

[5] نساء، آیه 89.

[6] محمد، آیه 7.

[7] آل عمران، آیه 112.

[8] همان.

[9] انفال، آیه 57.

5 ستاره

0%
0 دیدگاه

4 ستاره

0%
0 دیدگاه

3 ستاره

0%
0 دیدگاه

2 ستاره

0%
0 دیدگاه

1 ستاره

0%
0 دیدگاه

توسط 01 کاربر

مرتب‌سازی بر اساس

  • تصویر آواتار

    فاطمه

    سلام با تشکر از زحمات شما در راه نشر معارف عالی قرآنی و دروس استاد، می خواستم بپرسم احتمالا کی پیاده سازی این جلسه آماده میشه؟

    1402/03/19

    اشتراک‌گذاری در

    آیا مفید بود؟

در این مورد یک بازخورد بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید